2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
بررسی روایت «علی مع الحق» (5)
کد مطلب: ٧٩٦٠ تاریخ انتشار: ١٥ ارديبهشت ١٣٩٤ - ٠٩:١٤ تعداد بازدید: 3164
خارج کلام مقارن » بررسی روایت «علی مع الحق»
بررسی روایت «علی مع الحق» (5)

جلسه نود و دوم 94/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه نود و دوم 94/02/15

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

خلاصه ای از مباحث جلسات گذشته

بحث ما در رابطه با حدیث شریف «علی مع الحق و الحق مع علی» بود؛ که می شود گفت از احادیث سرنوشت ساز برای بیداری ذهن های خفته است.

عرض کردیم که «ابن تیمیه» در جواب «علامه حلی»، درباره حدیث «علی مع الحق» گفته است که:

«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ، وَ الْحَقُّ مَعَهُ... مِنْ أَعْظَمِ الْكَلَامِ كَذِبًا وَ جَهْلًا، فَإِنَّ هَذَا الْحَدِيثَ لَمْ يَرْوِهِ أَحَدٌ عَنِ النَّبِيِّ لَا بِإِسْنَادٍ صَحِيحٍ وَ لَا ضَعِيفٍ»

علي با حق است و حق با او است... از بزرگترين دروغ ها و ناداني است. زيرا اين حديث را هيچ كس از رسول خدا نقل نكرد است، نه با سند صحيح و نه با سند ضعيف.

منهاج السنة النبوية، ج4، ص 238

در جواب «ابن تیمیه»، ما روایت «ابویعلی» را ذکر کردیم؛ و بررسی سندی نیز کردیم. روایت «محمد بن حسین آجری» متوفای 360 هجری را نیز نقل کردیم. بعد از اینها، کلام «هیثمی» را ذکر کردیم که بعد از نقل روایت گفته بود:

«رواه أبو يعلى و رجاله ثقات»

روایت را ابویعلی نقل کرده است و رجالش هم ثقه هستند.

مجمع الزوائد، ج 7، ص 234

روایت «علی مع الحق» را «ابن حجر عسقلانی»، «ابن عساکر»، «سیوطی» و «متقی هندی» نیز، نقل کرده بودند.

«ابن عساکر» بار دیگر این روایت را با سند دیگری نقل می کند، و ذکر می کند که «معاویه» وقتی روایت «علی مع الحق» را شنید گفت:

لَوْ سَمِعْتُ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ لَكُنْتُ خَادِمًا لِعَلِيٍّ حَتَّى أَمُوتَ.»

اگر من آن روایت را از رسول خدا شنيده بودم، تا زمان مرگ خادم علي مي شدم.

تاریخ مدینه دمشق»: ج20، باب ذكر من اسمه سعد، ص 361

ما هم گفتیم شما که راست می گوئی؛ بر دروغگو، و پدر دروغگو، و جد دروغگو لعنت! تو بعد از اینکه شنیدی چه کار کردی؟

ناسزا گويي به امیرالمؤمنین بر فراز هفتاد هزار منبر!

مگر بعد از شهادت امیرالمؤمنین، به تعبیر «زمخشری»، بر بالای هفتاد هزار منبر، به دستور معاویه، امیرالمؤمنین را سب نمی کردند:

«إنّه كان فى أيّام بنى اميّة أكثر من سبعين ألف منبر يلعن عليها علىّ بن أبى طالب بما سنّه لهم معاوية من ذلك.»

در زمان بنی اميه، بيش از هفتاد هزار منبر وجود داشت كه در آن علي (عليه السلام) به پيروي از سنتي كه معاويه بنا كرده بود، لعن مي‌شد.

ربيع الأبرار، ج 2، ص186

در «صحیح مسلم»، دستور معاویه به سب امیرالمؤمنین وارد شده است. آنجا که معاویه به «سعد بن ابی وقاص» اعتراض می کند که چرا به علی ناسزا نمی گوئی؟

«...أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِى سُفْيَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ»

معاویه به سعد دستور داد و گفت که چه چیزی مانع شده که تو علی را سب نمی کنی!؟

صحیح مسلم، ج4، ص 1871، ح 2404

شما اگر راست می گفتی، با پسر امیرالمؤمنین، چکار کردی!؟ باید خلافت را رها می کردی و به اهلش واگذار می کردی!

در ادامه بحث، ما عبارتی را از آقای «هیثمی» آوردیم که در روایتی که نقل کرده بود، نام معاویه را حذف کرده بود، و به جای آن، واژه «فلانٌ» را آورده بود! که نوعی از تحریفات روایت است. در آخر روایت هم گفت که یکی از راویان این روایت «سعد بن شعیب» است و من او را نمی شناسم.

ما در جواب «هیثمی»، مفصل سخن گفتیم و ثابت کردیم که اولاً: نام راوی، «سهل بن شعیب» است، نه سعد بن شعیب؛ و ثانیاً: ما چهار دلیل آوردیم که طبق مبانی رجالی اهل سنت، «سهل بن شعیب»، ثقه است و روایتش مورد قبول است.

تناقضات فراوان در آثار «ناصرالدین البانی»

ما خدا را شاکریم که مخالفین ما سواد ندارند! و تضاد و تناقض در کلام علمای اهل سنت، حتی بزرگان اهل سنت موج می زند. به عنوان نمونه، «ناصرالدین البانی»؛ که می شود گفت در این دو سه قرن اخیر، بلکه می توان ادعا کرد در این چهار، پنج قرن اخیر، بعد از ابن حجر عسقلانی، اهل سنت و وهابیت، مثل «ناصرالدین البانی» را نداشته اند؛ که اینقدر تتبع و تحقیق کرده باشد. یعنی به حق به مبانی و مصادر، مسلط است.

با اینکه کامپیوتر و این امکانات، در زمان «البانی» نبود، ولی ایشان آنچنان مسلط به مصادر و مبانی هست، که انسان مبهوت می ماند. ولی با همه اینها، تناقضات در کلام ایشان، فراوان است. مثلاً در یک جا می آید و روایتی را که در فضیلت اهل بیت است، به بهانه هائی، تضعیف می کند؛ در جای دیگر، روایتی را که همین راوی آن را نقل کرده است، و در فضیلت خلفا هم نقل کرده است، تصحیح و تثبیت می کند!!

لزوم توجه و تسلط جدی، به فنون مناظره با مخالفین

شیخ «حسن سقاف»، که از علمای بزرگ اردن است، و آدم خیلی باشخصیتی هم هست، و من گمان می کنم که در عصر حاضر، نسبت به وهابیت، کمتر کسی به اندازه «سقاف» کار کرده باشد. حتی من معتقدم در میان علمای شیعه هم، کسی به اندازه ایشان کار نکرده است! یعنی تمام کتاب های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و بن باز و... را سطر به سطر دیده است! و کتابی هم در رابطه با تناقضات البانی نوشته است.

ایشان در «اردن»، روحانی بلامنازع است. تحقیقات و تألیفات فراوانی هم دارد. بعضی ها می گویند که ایشان شیعه است! یا سنی دوازده امامی است!

من نسبت به تحقیقات ایشان وقتی مراجعه می کنم، می بینم که ایشان واقعاً مُلاست! یعنی هم تتبع خوبی دارد، و هم اجتهاد خوبی دارد. هم در «فقه الحدیث» مسلط است؛ و هم در «رجال الحدیث» مسلط است. ما کم داریم از علمای اهل سنت، که اینچنین به مباحث حدیثی مسلط باشد.

ولی متأسفانه وقتی ایشان در شبکه «المستقله»، برای مناظره آمد، علی رغم اینکه اطلاعات وسیع علمی داشت، ولی چون در فن مناظره کار نکرده بود، و درگیر این قضایا هم نبوده، و در این زمینه صفر بود! لذا نتوانست از عهده کار بر بیاید.

دوستان اگر فیلم این مناظره را بینند، نکات خیلی ظریفی در این مناظره وجود دارد که لازم و مفید است. امروز تسلط بر شیوه های مناظره با مخالف، حرف اول را می زند. و قبل از اینکه انسان تسلط علمی داشته باشد، باید فن مناظره بلد باشد.

روایت «علي مع الحق» دركتب روايي اهل سنت:

در ادامه بیان منابع روایات «علی مع الحق و الحق مع علی» در کتب اهل سنت، به منابع دیگری اشاره می کنیم:

5) «حاکم نیشابوری» در «المستدرک»:

«حاکم نیشابوری» در «المستدرک علی الصحیحین» نقل کرده است که:

«أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ كَامِلٍ الْقَاضِي، ثنا أَبُو قِلابَةَ، ثنا أَبُو عَتَّابٍ سَهْلُ بْنُ حَمَّادٍ، ثنا الْمُخْتَارُ بْنُ نَافِعٍ التَّمِيمِيُّ، ثنا أَبُو حَيَّانَ التَّيْمِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: رَحِمَ اللَّهُ عَلِيًّا اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ»

از علي (عليه السلام) نقل شده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: خداوند علي را رحمت كند، خدايا! حق را بر مدار علي بچرخان، هر طرف كه او برود.

و سپس در تصحيح حديث مي گويد:

«هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَ لَمْ يُخَرِّجَاهُ»

اين روايت بنابر شرايطي كه مسلم قبول دارد صحيح است؛ ولي او و بخاري نقل نكرده اند.

المستدرك علي الصحيحين ج3، ص134، ح 4629

اگر دوستان در متن روایت دقت کنند، نکته ظرفی دارد. پیغمبر می فرماید: «اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ»؛ و نمی فرماید: «اللهم ادر علیاً مع الحق»؛ یعنی در حقیقت «علی»، محور حق است. و اگر حق دور علی بگردد، حق است، وگر نه باطل است!

این از سعادت حق است که به دور «علی» می گردد. نه اینکه از سعادت علی باشد که دور حق می گردد. البته بعضی ها در اینجا، مسئله «عمار مع الحق» را مطرح می کنند که ما در بحثهای آینده مفصل به این قضیه خواهیم پرداخت. علامه امینی یک نکته ظریفی در این باره دارد که من اشاره خواهم کرد. یکی از بحث های شیرین روایت «علی مع الحق»، همان قضیه عمار است.

در این روایت پیغمبر اکرم در حق امیرالمؤمنین دعا می کند که حق، همیشه بر مدار علی باشد. و دعای پیغمبر طبق اعتقاد شیعه و سنی، قطعاً به اجابت می رسد. یعنی اگر حضرت در حق کسی دعا کند، دعای حضرت برگشت ندارد. و از خصائص نبی مکرم، عدم رد اجابت دعای ایشان است.

روایت «اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ» به نقل «بيهقي»:

«إبراهيم بن محمد بيهقي»، که البته با «بیهقی» معروف و صاحب کتاب «سنن» فرق می کند. من دیدم حتی بعضی از بزرگان در اینجا اشتباه می کنند. ما یک «بیهقی» داریم متوفای 458هجری، صاحب سنن و دلائل النبوه و...؛ و یک «ابراهیم بیهقی» هم داریم که متوفای بعد از سال 320 هجری است. سال دقیق وفات ایشان را ما نتوانستیم پیدا کنیم. ایشان در محاسن امیرالمؤمنین نقل کرده است:

«عن أبي حيان التيمي عن أبيه عن علي بن أبي طالب، رضي الله عنه، قال النبي، صلى الله عليه وسلم: رحم الله علياً، اللهم أدر الحق معه حيث دار»

از علي (عليه السلام) نقل شده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: خداوند علي را رحمت كند، خدايا! حق را بر مدار علي بچرخان، هر طرف كه او برود.

المحاسن و المساوئ، ج1، ص37

روایت «اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ» به نقل «باقلاني»:

«باقلانی» از متکلمین شهیر اهل سنت است. که از او به «امام المتکلمین» تعبیر می کنند. اهل سنت، سه، چهار نفر متکلم توانمند دارند که عمدتاً هم معتزلی هستند. مثل «عضدالدین ایجی»؛ «قوشجی»؛ «تفتازانی» و آقای «باقلانی»؛ که اینها پیشتازان کلام اهل سنت هستند. آقای «باقلانی» متوفای 403 هجری می نویسد:

«و قد ورد عن النبي صلى الله عليه وسلم في فضائله أحاديث كثيرة منها: قوله صلى الله عليه و سلم : اللهم أدر الحق مع علي حيث ما دار»

به تحقیق در فضائل علی روایات فراوانی از پیامبر وارد شده است. از جمله روایت پیامبر است که فرمود: خدايا! حق را بر مدار علي بچرخان، هر طرف كه او برود.

الإنصاف فيما يجب إعتقاده ولا يجوز الجهل به ص 63

عین همین تعبیر باقلانی را آقای «دارقطني» متوفای 385 هجری نیز، نقل کرده است.

موسوعة أقوال الدارقطني ج1، ص22

روایت «اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ» به نقل «نیشابوری»:

آقای «نظام الدین نیشابوری» نیز در این زمینه می نویسد:

«و كان مذهبه الجهر بها في جميع الصلوات، و قد ثبت هذا منه تواتراً و من اقتدى به لن يضل. قال صلى الله عليه وسلم: اللهم أدر الحق معه حيث دار»

سیره و مذهب علی بن ابی طالب این بود که در تمامی نمازها، بسم الله را بلند می گفت. و این به طور متواتر از علی بن ابی طالب ثابت شده است. و کسی که به علی اقتدا کند، هرگز گمراه نی شود! پیغمبر فرمود: خدايا! حق را بر مدار علي بچرخان، هر طرف كه او برود.

تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج1، ص89

روایت «اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ» به نقل «فخر رازی»:

فخر الدين رازي، متوفای 606 هجری، مفسر شهير اهل سنت، تصريح مي كند كه به صورت متواتر نقل شده که هركس در دينش به علي بن أبي طالب اقتدا كند، هدايت خواهد شد و سپس براي اثبات گفتارش به روايت «الهم ادر الحق مع علي حيث دار» استناد مي كند:

«و أما أن علي بن أبي طالب رضي الله عنه كان يجهر بالتسمية فقد ثبت بالتواتر و من اقتدي في دينه بعلي بن أبي طالب فقد اهتدي و الدليل عليه قوله عليه السلام: اللهم أدر الحق مع علي حيث دار.»

اما علي بن أبي طالب نيز بسم الله را بلند مي خواند؛ به درستي و با روايات متواتر ثابت شده است كه هركس در دينش به علي بن أبي طالب عليه السلام اقتدا كند، به راستي كه هدايت شده است. دليل بر اين مطلب اين سخن رسول خدا صلي الله عليه وآله است كه فرمود: خدايا حق را بر مدار علي بگردان، هر جا كه او باشد.

تفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج1، ص168

«فخر رازی»، از میان انواع روایات «علی مع الحق»، این تعبیر «اللهم أدر الحق مع علي حيث دار» را، نقل کرده است؛ زیرا هم از حیث سندی محکم است و هم اینکه از خصائص پیامبر اکرم این است که دعای او رد نمی شود، و مستجاب می شود.

آیا «فخر رازی» شیعه بوده است!؟

بعضی از اعاظم، بر اساس همین سخن «فخر رازی»، معتقد هستند که وی شیعه بوده است! حتی حضرت آیة الله حسن زاده آملی، که ما مدتی بخشی از قسمتهای فلسفه را محضر ایشان خواندیم، خیلی مصر بود که بر اینکه فخر رازی، شیعه است. و دلیل بر گفتار خود را هم، همین کلام فخر رازی می آورد.

ما نظرمان، صد در صد خلاف این است؛ چون تلاشی که «فخر رازی» برای تثبیت خلافت ابوبکر کرده است، شاید در شش قرن اول اسلام، کمتر کسی اینقدر تلاش کرده باشد. و کسی که واقعاً عقیده شیعه داشته باشد، اینچنین عمل نمی کند.

شما آیه «غار» را ببینید، من در این چهارده قرن، شبهاتی را که آقای فخر رازی در این آیه جواب داده و با آیه غار، آیه 40 سوره توبه؛ اثبات کرده، خلافت و حقانیت و همراهی ابوبکر با نبی مکرم را؛ احدی از علمای اهل سنت این تلاش را نکرده اند.

هر کس که بعد از «فخر رازی» آمده، یا عین کلمات او را نقل کرده، یا مضمون سخنان او بوده است. اگر کسی شیعه باشد، و حتی بخواهد تقیه هم بکند، چند سطری برای حفظ جانش، سخن می گوید و رد می شود، نه اینکه اینگونه خوش رقصی بکند.

بنابراین ما خدمت حضرت آیة الله حسن زاده و دیگران، عرض می کنیم که اگر اینها می گویند که «من اقتدي في دينه بعلي بن أبي طالب فقد اهتدي»؛ آن دینی را که اینها می گویند باعث هدایت است، غیر از آن دینی است که ما از امیرالمؤمنین می شناسیم! غیر از دینی است که شیعه به آن اعتقاد دارد.

دینی که «فخر رازی» می گوید که علی(سلام الله علیه) داشته و باعث هدایت است، دینی است که با «ابوبکر» بیعت کرده، و مشروعیت خلافت او را قبول کرده است؛ با «عمر» بیعت کرده، و مشاور او بوده؛ خودش را خلیفه چهارم می دانسته است و... بنابراین دینی از علی باعث هدایت است، که فخر رازی از علی سراغ دارد، نه آن دینی را که شیعه نسبت به علی بن ابی طالب معتقد است.

در هر صورت، باز به عنوان یک «صغری»، فخر رازی حرف قشنگی می زند: «من اقتدي في دينه بعلي بن أبي طالب فقد اهتدي»؛ صغرویتش، صغرویت خوبی است. حال تفسیر این صغری و اینکه کبرای این قضیه چگونه باشد، بحث دیگری است.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب