بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه پنجاه و نهم 97/11/29
موضوع: روایات صحیحه و متواتر شیعه در اثبات امامت امامان دوازده گانه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
استاد ببخشید! مرتبط با بحث دیروز در مجموع فتاوی این تیمیه مطلب اینطوری آمده است:
«ان من عباد الله من لو اقسم على الله أن يزيل جبلا أو الجبال عن أماكنها لأزالها»
قدرت و توانایی انسان مؤمن اینقدر است. بعد میگوید:
«وقد جاء في الاثر (ياعبدى أنا أقول للشيء كن فيكون أطعنى أجعلك تقول للشيء كن فيكون يا عبدى انا الحى الذى لا يموت أطعنى أجعلك حيا لا تموت ( وفى أثر ( أن المؤمن تأتيه التحف من الله من الحى الذى لا يموت إلى الحى الذى لا يموت ( فهذه غاية ليس وراءها مرمى كيف لا وهو بالله يسمع وبه يبصر وبه يبطش وبه يمشى»
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية ، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 4، ص 376
پاسخ:
احسنت خوب است! من این را ندیده بودم كه «اطعنی» را هم ایشان آورده باشد، خدا خیرتان بدهد. این تعبیر «اطعنی حق عبادتی» این را هم آورده باشد از معجزات است! البته من عبارتهای دیگری هم از ایشان دارم كه از این هم قویتر است.
پرسش:
حاج آقا ببخشید! «فَلِلْعَوَامِ أَنْ يُقَلِّدُوه» غیر از این ما روایتی از معصوم داریم كه تقلید را جایز دانسته باشد.
پاسخ:
ببینید در رابطه با بحث روایات در این مورد چند تا روایت داریم مانند مقبوله عمر ابن حنظله:
«جعلتهُ حاكما»
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - دارالحديث)، 15جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، ق1429، ج9 ؛ ص693
تقریبا این سه - چهار تا روایت وقتی كه در كنار هم قرار میگیرد، مسئله كاملا مشخص میشود، روایاتی را هم كه ما آوردیم كه ائمه (علیهم السلام) به اصحاب میگویند:
«اجلس في مسجد الكوفة و أفت الناس»
حلي، حسن بن عليّ بن داود، الرجال (لابن داود)، 1جلد، دانشگاه تهران - تهران، چاپ: اول، 1342 ش، ص10
این «أفت الناس» برای چیست؟ آیا فقط برای بیان حكم است یا برای روشن شدن افراد نا آگاه است؟
پرسش:
استاد! شاید اینجا معصوم فرد خاصی را معین كرده است.
پاسخ:
نه، كسانی كه اهلیت دارند یا:
«علينا إلقاء الأصول وعليكم التفريع»
جواهر الفقه - القاضي ابن البراج - ص كلمة المشرف 13
یا مضمون آن روایاتی كه ما آوردیم: «لولا فلان لما یستنبطون الاحكام»؛ اگر اینها نبودند دیگران نمیتوانستند احكام الهی را استنباط كنند؛ یعنی مجموع اینها حدود ده تا روایت است، وقتی كه در كنار هم قرار میگیرند مشروعیت تقلید را روشن میكند، البته به تعبیر «امام رضوان الله تعالی علیه» ادله عقلی محكمتر از ادله نقلی است؛ یعنی مشخص است كسی كه از معارف اسلامی آگاهی ندارد چه كار كند؟ احكام را ترك كند و عمل نكند یا هرچه به ذهنش میرسد عمل كند. راه سوم این است كه به كسی كه اعلم از خودش است، كسی كه توانایی استنباط حكم شرعی دارد مراجعه كند.
یعنی ادله عقلی وجوب تقلید كاملا مشخص است. اگر این مسئله را به مسئله فطری تعبیر كنیم، حرف اشتباهی نیست، و ادله نقلی آن هم آیات و هم روایات است. مانند آیهی:
«وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِينْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِينْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيهِمْ لَعَلَّهُمْ يحْذَرُونَ»
شايسته نيست مؤمنان همگي کوچ کنند؛ چرا از هر گروهي از آنان، طايفهاي کوچ نميکند ، تا در دين (و معارف و احکام اسلام) آگاهي يابند و به هنگام بازگشت بسوي قوم خود، آنها را بيم دهند؟! شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداري کنند!
سوره توبة (9): آیه122
مشخص است كه برای روشن شدن و عمل كردن مردم است. رسول اكرم افرادی را برای بیان احكام میفرستادند. ما شاید بیش از دویست مورد داریم كه رسول اكرم افرادی را به شهرهای مختلف برای تبیین احكام میفرستادند، آیا گفتار اینها برای مردم حجت بود یا حجت نبود؟ قطعا حجت بود!
پرسش:
چون از جانب پیغمبر نقل كرده است.
پاسخ:
مجتهد هم از پیغمبر و امام نقل میكند، فرقی نمیكند
پرسش:
مجتهد آراء كه خودش به دست آورده دارد نقل میكند.
پاسخ:
مجتهد بما هو مجتهد كه برای ما حجت نیست، مجتهد بما اینكه احكام الهی را از كتاب و سنت برای ما استنباط میكند قولش حجت است. آیا زمان معصوم هم افرادی كه برای تبلیغ از طرف حضرت میرفتند عین كلام معصوم را میآوردند؟ یا نه: «علينا إلقاء الأصول وعليكم التفريع»؛ اینها استنباط میكردند و عام و خاص و مطلق و مقید كلام معصوم را استنباط میكردند. اینطوری نبود كه آنها فقط قول معصوم را نقل كنند. حتی از پیامبر هم كسی بخواهد نقل كند، در این مسأله بخصوصه روایتی از پیغمبر نیست؛ ولی پیامبر یك حرف مطلقی را زده، آیا اینكه میگوید «كل شئ لك طاهر الا ان تعلم فلان...» كه دهها هزار فرع از آن بیرون میآید، (مبنایی برای اجتهاد نیست؟) اینها مشخص است در زمان خود رسول اكرم (صلی الله علیه واله وسلم) هم بوده و در زمان ائمه (علیهم السلام) هم بوده است.
ان شاء الله ما در این بحث فقهی یك مقداری در رابطه با كل بحث «اجتهاد» در زمان ائمه بحث میكنیم من با توجه به فرمایشات مرحوم «صدر» ناچارم كه یك مقداری مفصلتر بحث كنم، تا یك مقداری قضیه روشن بشود كه اصلا بنیانگذار بحث «اجتهاد» در شیعه خود ائمه (علیهم السلام) بودند و مدافعین و مشوقین «اجتهاد» هم ائمه بودند.
آغاز بحث...
در رابطه با بحث امامت یك مقداری عزیزان بزرگواری كرده دقت كنند. الحق والانصاف من انتظار نداشتم یك روزی بعضی از اساتید حوزههای علمیه در بحث امامت به مشكل بخورند و ما ناگزیر باشیم اینها را بیان بكنیم؛ ولی متأسفانه نمیدانیم چه بر آنها گذشته است، شما ببینید این عبارت این بزرگوار آقای «عابدینی» است دقت بفرمایید در صفحه 18 این جزوهشان هست. البته ایشان هم یك جزوهی تقریبا 400 – 500 صفحهی صحافی شده به من داد در آنجا هم هست.
یك مقدار من احساس میكنم مشكل از مدیران حوزهها هم هست. فردای قیامت اگر بنا است كتك زده بشود آقایان مدیران از ماها بیشتر كتك میخورند! ما فقط روی «صرف»، «نحو»، «ادبیات»، «فقه» و «اصول» طلبههایمان کار کردیم ولی از مباحث «ولایی» غافل شدیم!
ایشان در آن جزوه خودش میگوید: «اما اینكه پیامبر نام دوازده امام را برده باشد چیزی است كه امور متعددی آن را تكذیب میكند»!
دقت كنید این یك ادعا است، نام دوازده امام برده شود، امور متعدد؛ یعنی روایاتی كه نام ائمه آمده دروغ است! (در ادامه میگوید:)
«زیرا معمولا از هر امامی پرسیده شده آیا امام قائم تویی؟ اگر نامهای امامان معلوم بود چنین سوالی نمیكردند» -این دو تا ادعا!-
«در امامت امام صادق و امامان پس از او اختلاف شده است»! ایشان میگوید در امامت امام صادق اختلاف شده است؛ یعنی اولین بار است و حتی وهابیها هم تا به حال چنین حرفی را نزدهاند كه در امامت امام صادق هم اختلاف شده باشد! «و هیچكدام به حدیث پیامبر برای اثبات خود تمسك نكردهاند! حتی امام صادق، امام پس از خود را نمیدانسته است»! -این هم ادعای سوم!- «امام هادی گمان میكرده است كه امام پس از او سید محمد است»! -این ادعای چهارم!- «اینها همه نشان میدهد كه بیان اسامی امامان از سوی پیامبر واقعیت ندارد، بر فرض صحت خبر باز اِخبار است نه نصب!» -این ادعای پنجم!- «یعنی از علم خدا خبر میدهد كه خداوند این امور را اینگونه پیش میآورد».
با اینكه در اصول هم خواندیم فرمایش «مرحوم آخوند» هم «ابنی یصلی» اقوی است از اینکه بگوید «ابنی صلّ»؛ قضیهی خبریه، یعنی در مسئله هم امر است و هم اینكه اطاعت او مفروغ عنه در نظر گرفته شده است؛ یعنی در جملهی خبریه دو تا مسئله است: یكی امر خوابیده؛ یكی اطاعت قطعی او خوابیده است «ابنی یصلی»؛ بچهی من نماز میخواند؛ یعنی بلند شو نماز بخوان و قطعا به حرف من هم گوش میدهد.
این فرمایش این بزرگوار در صفحه 18 است، در صفحه 30 هم دارد: «ولی در عالم خارج میدانیم كه مردم حتی خود امامان، امامان بعدی را نمیشناختهاند! حضرت صادق (علیه السلام) امام پس از خود را نمیشناخت و گمان میكرد (اسماعیل) است! حضرت هادی امام پس از خودش را نمیشناخت گمان میكرد (سید محمد) است! همچنین اگر اینگونه بود باید امام رضا برای جواب دادن به مخالفان خصوصا واقفه از این حدیث استفاده میكرد، در حالیكه چنین نكرده است»
ببینید ادعاهای مختلف دیگر! باز در اینجا میگوید: « از سوی دیگر بسیاری از اصحاب از هر امامی پرسیدهاند آیا امام قائم تویی؟ در حالی اگر برایشان ثابت بود كه نه فرزند از امام حسین امام میشوند تا تمام شدن این نه نفر از امام قائم سوال نمیكردند، زیرا طبق این حدیث نه نفر از فرزندان، یكی پس از دیگری باید امام شود و آخرین آنان قائم است»!
این در حقیقت یعنی چوب حراج زدن به كل تراث شیعه! یعنی اساس مبانی اعتقادی شیعه را حراج كردن! و هیچ دلیلی هم ندارد، هیچ روایتی هم ایشان در اینجا نیاورده است، كه آیا امام صادق (سلام الله علیه) نمیدانست امام بعد از خودش كیست؟ ای كاش یك روایتی ولو ضعیف هم ایشان میآورد!
میگوید كه امام هادی نمیدانست كه امام بعد از خودش آیا «سید محمد» است و یا كسی دیگر! عزیزان دقت كنند اولا در رابطه با نصوص امامت، امام كاظم، ما پنجاه و یك روایت داریم، سی و پنج روایتش از امام صادق است كه میگوید امام بعد از من امام كاظم است. ایشان میگوید كه امام صادق نمیدانست امام بعد از خودش چه كسی است!!
اصلا اگر تمام این روایات ضعیف بشود، خودش یا متواتر است و یا از تواتر هم بالاتر است! غالب روایات هم صحیح است. چون امام كاظم (سلام الله علیه) در مسیر «مكه» به دنیا آمدهاست و در «مدینه» به دنیا نیامده است، همان ساعتی كه امام كاظم به دنیا آمد، در همان لحظه امام صادق خبر دادند كه امام بعد از من همین است كه تازه الان یا یك ساعت قبل به دنیا آمد!
دیگر من نمیدانم قضیه چیست؟ ما ده – دوازده تا روایت داریم كه امام كاظم پنج سالش است، مثلا به عنوان نمونه:
«فَضَرَبَ يَدَهُ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ مُوسَى (علیه السلام) وَ هُوَ غُلَامٌ خُمَاسِي»
ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، الغيبة( للنعماني)، 1جلد، نشر صدوق - تهران، چاپ: اول، 1397ق، ص329
حدود هفت – هشت روایتی كه امام پنج ساله بود، امام صادق فرمود امام بعد از من ایشان است. این یك نكته كه بعد به آن خواهیم رسید تا من این را ببندم.
مطلب دیگر «نصوص امامت امام عسكری» است. ما چهل و شش روایت در اثبات امامت، امام عسكری داریم. از این چهل و شش روایت نوزده مورد آن از امام هادی است! ایشان میگوید كه امام هادی نمیدانست امام بعد خودش چه كسی است! «سید محمد» است و یا امام حسن عسكری (سلام الله علیه) است!
ایشان كه این را ادعا میكند حتی یك روایت هم نیاورده، ای كاش یك روایتی میآورد تا ما استدلالش را ببینیم .
نكته سوم: «نصوص امامت»، روایاتی كه آمده نام ائمه را از حضرت امیر تا حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) بیان كرده است، سی و یك روایت از پیامبر داریم كه نام ائمه را بشخصهم و بصفاتهم بیان كردهاند، سی و یك روایتش از ائمه (علیهم السلام) است. هفده روایتش از خود امام صادق (سلام الله علیه) است كه ما تک تک اینها را بررسی سندی كردیم.
در مجموع 62 روایت از حضرت رسول اكرم گرفته تا حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) از امام عسكری، امام هادی، از امام جواد، از امام رضا (سلام الله علیهم اجمعین) است؛ یعنی از امام هفتم امام كاظم و امام صادق و... ملاحظه بفرمایید در تمام اینها نام ائمه (علیهم السلام) از حضرت امیر تا حضرت مهدی برده شده است.
نام ائمه از حضرت امیر تا حضرت صادق، از امام صادق تا امام مهدی (ارواحنا له الفداء) از امام رضا به آن طرف؛ یعنی ببینید یك روایت دو روایت نیست كه ما بیاییم در دلالتش خدشه كنیم که مثلا نام ائمه از زبان پیامبر برده شده اینها دروغ است، ایشان دارد كه «اموری اینها را تكذیب میكند»، ای كاش یكی از این امور را میآورد تا ما ببینیم كدام یك از این امور آمده است تعیین اسامی ائمه از زبان پیغمبر را تكذیب میكند.
در رابطه با نام ائمه (علیهم السلام) ما یك صد و ده روایت صحیح با بررسی سندی داریم ما تک تک اینها را بررسی سندی كردیم، قبلا ما چهل روایت را آماده داشتیم میگویند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! وهابیها یك دفعه در این شبكه كلمه اعلام كردند اگر یك روایت صحیح از كتابهای شیعه بیاورند كه علی ابن ابیطالب از طرف پیغمبر نصب شده است كه آن روایت صریح و صحیح باشد ما جایزه میدهیم و یك جایزههای میلیاردی هم معیّن كرده بودند!
پرسش:
برای حضرت زهرا هم تعیین کرده بودند.
پاسخ:
بله، برای حضرت زهرا هم گفته بودند. ما آمدیم گفتیم آقا یك روایت نه! بلکه ما چهل تا روایت صحیح در رابطه با امامت حضرت امیر و امامت ائمه داریم و تمام اینها را بررسی سندی هم كردیم. من ندیدم كسی به این گستردگی وارد شده باشد «علامه امینی رضوان الله تعالی علیه» عمدتا توپ را به زمین آنها انداخته است، فقط از كتب آنها آورده است، «میرحامد حسین» هم به همین شكل، «قاضی نور الله شوشتری» باز به همین شكل! حالا در آن «اثبات الهدی» یك تعدادی روایات آورده؛ ولی من ندیدم در تاریخ از «مرحوم شیخ مفید» تا الان روایاتی كه از ناحیهی ائمه شیعه است اینها بررسی سندی بشود!
«مرحوم خزّاز» در كتاب «كفایة الاثر» تمام روایات را آورده و بزرگواران دیگر هم آوردهاند؛ ولی بررسی سندی نكردهاند، ما آمدیم چهل تا روایت صحیح السند را در ظرف كمتر از یك هفته روی آنتن دادیم و در سایتهای مختلف هم گذاشتیم گفتیم شما یك روایت میخواهید ما چهل تا روایت آوردیم!
بعد از آن دوستان ما بررسی كردند، ما یك صد و ده روایت صحیح پیرامون امامت از زبان اهلبیت (علیهم السلام) داریم؛ یعنی نه یك روایت بلکه دقیقا یك صد و ده روایت!
به عنوان نمونه «حدیث جابر» كه حدیث مشهوری است، «جابر ابن عبدالله انصاری» میگوید من محضر حضرت زهرا وارد شدم، دیدم یك لوحی در آنجا هست و تمام اسماء اوصیاء در آن است:
«فَعَدَدْتُ اثْنَيْ عَشَرَ أَحَدُهُمْ الْقَائِمُ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِيٌّ»
ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، 2جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق، ج1 ؛ ص269
بررسی سندی هم اگر بكنیم « اَحْمَد ابن مُحَمَّدُ ابْن الْعَطَّار» مورد تأیید است، «محمد بن یحیی عطار قمی» و «محمد ابن حسین ابن ابی الخطاب» و «حسن ابن محبوب» مورد تأیید هستند؛ یعنی تمام این راویان صد در صد مورد اعتماد هستند.
باز روایت دیگر در «كمال الدین» با یك سند دیگر است، غیر از آن سند كه خواندیم:
«دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ (سلام الله علیها) وَ بَيْنَ يَدَيْهَا لَوْحٌ مَكْتُوبٌ فِيهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ فَعَدَدْتُ اثْنَيْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِيٌّ (علیه السلام)»
ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، 2جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق، ج1 ؛ ص311 و 312
كه در آن لوح اسماء ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) است، باز هم یکی یکی بررسی سندی شده است مشكلی ندارد، حدیث دیگر در «كافی» جلد 1 صفحه 527 و 528 است، این دیگر خیلی مفصل است:
«قَالَ أَبِي لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ»
امام باقر (سلام الله علیه) به «جابر» میگوید
« إِنَ لِي إِلَيْكَ حَاجَةً فَمَتَى يَخِفُّ عَلَيْكَ أَنْ أَخْلُوَ بِكَ فَأَسْأَلَكَ عَنْهَا»
من با تو كار دارم، «جابر»! كی وقت داری من نزد تو بیایم سوالم را بپرسم
«فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ أَيَّ الْأَوْقَاتِ أَحْبَبْتَهُ»
آقا جان! هر وقت شما بخواهید
این خیلی روایت قشنگی است.
«فَخَلَا بِهِ فِي بَعْضِ الْأَيَّامِ فَقَالَ لَهُ يَا جَابِرُ أَخْبِرْنِي عَنِ اللَّوْحِ الَّذِي رَأَيْتَهُ فِي يَدِ أُمِّي فَاطِمَةَ»
یعنی آقا امام باقر (سلام الله علیه) میخواهد چه كار كند؟ ایشان فراتر از این از «جابر ابن عبدالله انصاری» كه مورد تأیید همه شیعه و سنی است این مطلب را نقل كند، میخواهد برای دیگران اتمام حجت كند و گرنه امام احتیاجی به سخن «جابر» ندارد! این هم نوعی از روشهای نشر حقایق است.
« وَ مَا أَخْبَرَتْكَ بِهِ أُمِّي أَنَّهُ فِي ذَلِكَ اللَّوْحِ مَكْتُوبٌ فَقَالَ جَابِرٌ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّي دَخَلْتُ عَلَى أُمِّكَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَهَنَّيْتُهَا بِوِلَادَةِ الْحُسَيْنِ وَ رَأَيْتُ فِي يَدَيْهَا لَوْحاً أَخْضَرَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ وَ رَأَيْتُ فِيهِ كِتَاباً أَبْيَضَ شِبْهَ لَوْنِ الشَّمْسِ»
تا آنجا كه میگوید گفتم
« بِأَبِي وَ أُمِّي يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) مَا هَذَا اللَّوْحُ فَقَالَتْ هَذَا لَوْحٌ أَهْدَاهُ اللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فِيهِ اسْمُ أَبِي وَ اسْمُ بَعْلِي وَ اسْمُ ابْنَيَّ وَ اسْمُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي وَ أَعْطَانِيهِ أَبِي لِيُبَشِّرَنِي بِذَلِكَ قَالَ جَابِرٌ فَأَعْطَتْنِيهِ أُمُّكَ فَاطِمَةُ (علیها السلام) فَقَرَأْتُهُ وَ اسْتَنْسَخْتُهُ فَقَالَ لَهُ أَبِي فَهَلْ لَكَ يَا جَابِرُ أَنْ تَعْرِضَهُ عَلَيَّ»
«أَنْ تَعْرِضَهُ عَلَيَّ»؛ یعنی من این لوح را ببینم!
«قَالَ نَعَمْ فَمَشَى مَعَهُ أَبِي إِلَى مَنْزِلِ جَابِرٍ فَأَخْرَجَ صَحِيفَةً مِنْ رَقٍ فَقَالَ يَا جَابِرُ انْظُرْ فِي كِتَابِكَ لِأَقْرَأَ أَنَا عَلَيْكَ فَنَظَرَ جَابِرٌ فِي نُسْخَةٍ فَقَرَأَهُ أَبِي»
یعنی پیش خود امام باقر (سلام الله علیه) هم بوده است، آمده لوحی كه دست «جابر» هم است میگوید این دو تا را باهمدیگر مقابله كنیم، كه ببینم آیا چیزی اضافه و یا كم نیست. مثل همان قضیهی وضوی امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) كه یك عربی دارد وضو میگیرد و وضویش باطل است، گفتند اگر به او بگوییم وضویت باطل است، به او برمیخورد، گفتند آقا ما دو تا وضو میگیریم شما ببینید وضوی كدام یک از ما بهتر است، آن مرد گفت آقا جان هم وضوی شما درست است و هم وضوی من باطل بوده است؛ ولذا حضرت میآید تطبیق میدهد.
«فَمَا خَالَفَ حَرْفٌ حَرْفاً»
بعد دارد:
«فَقَالَ جَابِرٌ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّي هَكَذَا رَأَيْتُهُ»
تا آنجا كه:
«فَضَّلْتُكَ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِيَّكَ عَلَى الْأَوْصِيَاءِ وَ أَكْرَمْتُكَ بِشِبْلَيْكَ وَ سِبْطَيْكَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ»
یک یک، تمام را نام میبرد و بعد از امام حسن و امام حسین دارد:
«عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ وَ زَيْنُ أَوْلِيَائِيَ الْمَاضِينَ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِر»
تمام ائمه را با صفاتشان آورده است.
«عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَى عَبْدِي وَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي فِي عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي»
بعد دارد:
« لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِيفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ ... وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِيٍّ (امام هادی) وَلِيِّي وَ نَاصِرِي »
بعد دارد:
«وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِيَ الْحَسَنَ وَ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ مُحَمّدْ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ صَبْرُ أَيُّوبَ فَيُذَلُّ أَوْلِيَائِي فِي زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَى رُءُوسُهُمْ...»
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج1 ؛ ص527 – 528
کلینی اسامی ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) را با صفاتشان آورده است. «مرحوم مجلسی» اول تعبیرش این است:
«فبالطرق المستفيضة عن محمد بن يعقوب و الصدوق و غيرهما، عن أبي بصير عن أبي عبد الله عليه السلام...»
مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، 14جلد، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور - قم، چاپ: دوم، 1406 ق، ج11 ؛ ص6
تعبیر به «فبالطرق المستفيضة» دارد. روایات متعدد دیگر هم وجود دارد كه بعضی از آنها را ان شاء الله جلسه بعد خدمت تان عرض میکنم.
والسلام علیكم ورحمه الله