01/05/1402
موضوع: نقش مهم و تأثیرگذار صحابه، در ایجاد زمینه های بروز فاجعه کربلا
ویژه برنامه مع امام منصور
فهرست مطالب این برنامه:
«صحابه»؛ با نگاه قرآن کریم؛ یا با اعتقاد بزرگان اهل سنت!؟
مخالفتهای آشکار صحابه از دستورات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم
خوشا دردی که درمانش حسین است * خوشا راهی که پایانش حسین است
بود فرمانروای کشور دل * خوش آن کشور که سلطانش حسین است
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین السلام علیک یا ابوالفضل العباس
سلام و درود و ارادت خدمت شما سوگواران و عزاداران حسینی، بینندگان گرانقدر «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
شب ششم ماه محرم، ماه عزای مولا و آقاجان و اربابمان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است. عرض تسلیت و تعزیت خدمت همه شما ارادتمندان به ساحت اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام).
خوشا به حال دلهای پاک شما، خوشا به حال چهرههای نورانی و باصفای شما که این شبها به عشق امام حسین با گریه بر ابا عبدالله الحسین نورانیتر شده و دلهایتان پاکتر و آمادهتر شده است.
هرچقدر ما به عاشورا نزدیکتر میشویم باید شبیه مولایمان شویم، زیرا در تاریخ نقل شده است که هرچقدر به عاشورا نزدیک میشدیم و در روز عاشورا هرچقدر به ظهر عاشورا نزدیکتر میشدیم چهره حضرت سیدالشهدا برافروختهتر میشد.
این نشان از عروج نورانی و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین داشت. ان شاءالله که خداوند به ما عنایت کند تا بتوانیم از این شبها و روزها استفاده کنیم.
«شبکه جهانی حضرت ولی عصر» تمام تلاش و کوشش خود را به کار میگیرد تا در این شبها و روزها حسینیه و خیمه عزایی که در قالب برنامه «مع امام منصور» برپا شده است حال و هوای دلهای شما را به حضرت سیدالشهدا گره بزند.
تلاش داریم مباحثی را طرح کنیم که به عنوان معرفت افزایی باشد در ایامی که ان شاءالله در کنار شور حسینی که داریم شعور حسینی و معرفت نسبت به حضرت سیدالشهدا هم داشته باشیم.
امشب هم توفیق داریم در محضر سرور عزیز و گرانقدر استاد فرزانه حضرت آیت الله حسینی قزوینی باشیم. حضرت استاد خدمت شما سلام عرض میکنم، عرض تسلیت و تعزیت دارم؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت حضرتعالی تسلیت تعرض میکنم. خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت بیش از پیش برای همه شما از خداوند منّان خواهانم.
ایام عزای حضرت سیدالشهدا را به همه شما گرامیان و همه علاقه مندان به اهلبیت عصمت و طهارت تعزیت عرض میکنیم.
خدا را به قلب شکسته حضرت سیدالشهدا و اهلبیتش به ویژه به سینه سوخته حضرت زینب کبری سوگند میدهیم پاداش ما را فرج موفور السرور مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم قرار بدهد. ما یادی هم از حضرت صدیقه طاهره و قهرمان کربلا کنیم.
کربلا یعنی تولی داشتن * مهر حیدر عشق هزار داشتن
کربلا یعنی تبری شدید * از پلیدیهای دوران و یزید
کربلا یعنی اطاعت از امام * گه به حکم او نشستن، گه قیام
کربلا یعنی کتاب عشق حق * از الف تا یاء او سرمشق حق
کربلا یعنی که انسی با نماز * روی بر درگاه رب بی نیاز
کربلا یعنی که خون آب وضو * با خدا بی واسطه در گفتگو
کربلا یعنی همیشه مکتبی * تو حسینی، خواهر تو زینبی
امیدواریم خداوند ما را همیشه حسینی زنده بدارد، حسینی بمیراند و حسینی بمیراند.
«وَ أَنْ یثَبِّتَ لِی عِنْدَکمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکمْ عِنْدَ اللَّه»
فرازی از زیارت عاشورا
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. دوستان عزیز برنامه قبلی که ما پنجشنبه شب محضر حضرت استاد بودیم، به یک بحث بسیار اساسی و جدی و کلیدی پرداختیم.
ما در این خصوص صحبت کردیم که ریشههای واقعه عاشورا و شهادت امام حسین چه بوده است. چه شد که امت اسلام در کمتر از پنجاه سال به انحرافاتی رسیدند که پسر رسول خدا را سر بریدند، سر مبارک حضرت را بر نیزه و بدن مطهر آن بزرگوار را زیر سم اسبان گذاشتند و اهلبیت حضرت سیدالشهدا را به اسارت بردند.
حضرت استاد در برنامه گذشته اشارهای داشتند که سفارشهایی که نبی گرامی اسلام داشتند عمل نشد و کار به قتل امام حسین (علیه السلام) رسید. همچنین در خصوص مخالفتی که صحابه رسول خدا در این دوران داشتند هم صحبت شد.
حال میخواهیم برگردیم و در این خصوص صحبت کنیم که این مخالفتها از چه زمانی شروع شد و این مقدمات چیده شد تا نهایتاً عاشورا و واقعه کربلا رخ داد. حضرت استاد مخالفت صحابه با رسول گرامی اسلام از چه زمانی شروع شد؟!
«صحابه»؛ با نگاه قرآن کریم؛ یا با اعتقاد بزرگان اهل سنت!؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله
من قبل از پاسخ به سؤال حضرتعالی نکتهای را بیان کنم. عدهای تصور میکنند که صحبت نبی گرامی اسلام اکسیر اعظم است. به مجرد اینکه کسی پیامبر را دید، منقلب میشود و کفر و شرک و بت پرستی و اخلاق بد و ظلم و جنایت را کنار میگذارد و به یک انسان ملکوتی مبدل میشود.
تعریفی که علمای اهل سنت از صحابه دارند، این است که می گویند: صحابه کسی است که یک لحظه پیغمبر را دیده باشد. این شخص صحابه است و هرچه گناه کند خدا قبل از آنکه گناه مرتکب شود او را میبخشد و قطعاً اهل بهشت است!!!
به تعبیر «امام مالک» هیچ شبههای نیست که اگر کسی حتی در دلش بغض صحابه را داشته باشد، از دایره اسلام خارج است و از بیت المال نباید سهمی به او بدهند!!!
این تصور یک تصوری است که نه با قرآن کریم، نه با سنت پیامبر و نه با واقعه تاریخی سازگار است. ملاحظه کنید در سوره مبارکه حجرات آیه 14 آمده است:
(قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکم)
عربهای بادیهنشین گفتند: ایمان آوردهایم، بگو شما ایمان نیاوردهاید ولی بگوئید اسلام آوردهایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است!
سوره حجرات (49): آیه 14
حال ما کاری با ایام مکه نداریم. رسول اکرم سیزده سال در مکه چطور بودند و قضیه به چه نحو بود. آیه شریفه:
(فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضا)
در دلهای آنها یک نوع بیماری است، خداوند بر بیماری آنها میافزاید.
سوره بقره (2): آیه 10
حال بعضی افراد نظیر «ابن تیمیه» میخواهند تلاش کنند که نشان بدهند به هیچ وجه در مکه منافق نبوده است. این هم با منطق قرآن کریم سازگار نیست. در سوره مبارکه مدثر که سورهای مکی است، خداوند عالم مردم مکه را دسته بندی کرده است. قرآن کریم میفرماید:
(الَّذِینَ آمَنُوا... الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ... وَ لِیقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ)
ایمان مؤمنان افزوده شود... و اهل کتاب و مؤمنان (در حقانیت این کتاب آسمانی) تردید به خود راه ندهند. و کافران بگویند: خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟
سوره مدثر (74): آیه 31
در حقیقت در مکه چهار دسته افراد وجود داشتند. مؤمنین، اهل کتاب، کفار و منافقین. معمولاً آقایان می گویند بعد از اینکه اسلام قدرت پیدا کرد، افرادی که نتوانستند کفر خودشان را اظهار کنند از ترس به ظاهر ایمان آوردند. افرادی که قرآن کریم میفرماید:
(وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن)
و هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات میکنند میگویند ما ایمان آوردهایم، (ولی) هنگامی که با شیاطین خود خلوت میکنند میگویند با شمائیم ما (آنها) را مسخره میکنیم.
سوره بقره (2): آیه 14
در مکه که اسلام قدرتی نداشت و رسول اکرم اقتداری نداشت. (قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) در مکه چکار میکند؟! اینها چه افرادی بودند؟! روی این قضیه باید خیلی کار شود. ما از عزیزان علما و طلاب اهل سنت تقاضا میکنم نسبت به این قضیه به ما پاسخ بدهند.
خداوند عالم مردم را به چهار دسته تقسیم کرده است. (فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) کفار نیستند، زیرا مشرکین و کفار جدا هستند. اهل کتاب هم جدا هستند. مؤمنین هم نیستند. این افراد چه کسانی هستند؟!!
نکته دیگر این است که شیعه و سنی اتفاق نظر دارند در جنگ احد سپاه هزار نفری به منطقه احد حرکت کردند. من نمیخواهم وارد این قضیه شوم، زیرا بحث طولانی است. سیصد نفر از این هزار نفر با تحریک «عبدالله أبی» سرکرده منافقین به مدینه برگشتند و به احد نرفتند. این سیصد نفر پیغمبر را دیده بودند و در رکاب حضرت حرکت کرده بودند!!
چه اتفاقی افتاد که این افراد در وسط راه برگشتند؟! آیا این افراد صحابه هستند یا خیر؟! آیا این افراد جزو کسانی هستند که علمای اهل سنت معتقدند:
«الصحابة کلّهم من أهل الجنة قطعاً»
قطعاً تمام صحابه اهل بهشت هستند.
الإصابة فی تمییز الصحابة، المؤلف: أحمد بن علی بن حجر العسقلانی (المتوفی: 852 هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی - 1415 هـ، ج 1، ص 163
اگر کسی بغض این افراد را در دل داشته باشد، از دایره اسلام خارج است؟! ما سؤال داریم و سؤال هم جواب میخواهد. ما بارها از بزرگان اهل سنت در مکه و مدینه و فضای مجازی این قضیه را سؤال کردیم، اما تا به حال کسی به بنده جواب نداده است.
تمامی علمای اهل سنت نظیر «ابن کثیر» و «ابن تیمیه» و دیگران همگی ماجرای این سیصد نفر را آوردهاند. همگی نقل کردهاند که سیصد نفر به تحریک «عبدالله أبی» سرکرده منافقین به مدینه برگشتند. بعد از اینکه اسلام شکست خورد، این افراد اظهار شادمانی کردند.
نکته دیگر این است که در جنگ احد سپاه اسلام شکست خورد. علت شکست چه بود؟! یک نافرمانی از دستور پیغمبر اکرم موجب شکست اسلام شد. کار به جایی رسید که رسول اکرم در محضر خداوند عالم عرضه داشت:
«اللهم إنی أَعْتَذِرُ إِلَیک مِمَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ یعْنِی أَصْحَابَهُ»
یک نوع نافرمانی این است که به خاطر تحریک یکی از منافقین سیصد نفر از جنگ برگشتند. این افراد ترسیدند، زیرا مشرکین با یال و کوپال آمده بودند. این افراد ترسیدند که به جنگ بروند و کشته شوند.
افرادی که رسول اکرم آنها را در گردنه احد گذاشته بود و فرمودند: اگر دشمن ما را تکه تکه کرد و حتی پرندگان گوشت و استخوان ما را هم بردند، شما از جایتان تکان نخورید.
وقتی این افراد احساس کردند که سپاه اسلام پیروز شد و کفار یک سری اموال را گذاشتند و فرار کردند، به خاطر اینکه به غنائم برسند گردنه را رها کردند. این افراد برای رسیدن به مال از پیغمبر اکرم نافرمانی کردند. هرچه فرمانده گفت پیغمبر اکرم چنین سفارش کرده است، هیچکسی گوش نداد. یک نافرمانی نظامی باعث شکست مسلمانان شد.
گاهی اوقات یک نافرمانی عادی صورت میگیرد که در این صورت شخص را محاکمه میکنند و شخص را محکوم به شلاق و زندان میکنند. در مقابل اگر در منطقه عملیات یک سرباز یا یک افسر نافرمانی کند، دیگر باید محاکمه نظامی شود. حداقل مجازات این شخص اعدام و قتل است. لذا رسول گرامی اسلام میفرماید:
«اللهم إنی أَعْتَذِرُ إِلَیک مِمَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ یعْنِی أَصْحَابَهُ»
خدایا من از آنچه اصحاب من انجام دادند معذرت خواهی میکنم.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1032، ح 2651
ما این نافرمانی را چکار کنیم؟! آیا این نافرمانیها جزو حسنات این افراد است یا جزو سیئات این افراد است؟!
من قبلاً هم عرض کردم یک سال در رضوانشهر گیلان روز میلاد امام حسین سخنرانی داشتیم و اکثر ائمه جمعه و جماعات اهل سنت هم در این جلسه حضور داشتند. ما در رابطه با امام حسین صحبت کردیم که آیه تطهیر و آیه مباهله و روایات درباره امام حسین نقل شده است.
من دیدم مرتب برای من نامه نوشتند که ما در رابطه با فضیلت امام حسین مشکلی نداریم. شما که از قم آمدید، در رابطه با مسئله صحابه که اساسیترین قضیه اختلافی میان ما اهل سنت با شما شیعیان است صحبت کنید تا استفاده کنیم.
من به درخواست آنها اهمیتی ندادم. وقتی زمان استراحت شد، دیدم تعدادی از ائمه بزرگوار اهل سنت دور میز ما را گرفتند و همگی اصرار کردند که چرا شما در رابطه با صحابه صحبت نمیکنید. من مجبور شدم و گفتم آیاتی نظیر:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین)
ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد در باره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید.
سوره حجرات (49): آیه 6
و:
(فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یوْمِ یلْقَوْنَه)
این عمل (روح) نفاق را در دلهایشان تا روزی که خدا را ملاقات کنند.
سوره توبه (9): آیه 77
و:
(وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیها وَ تَرَکوک قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ)
هنگامی که تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده میشوند و به سوی آن میروند، و تو را ایستاده به حال خود رها میکنند، بگو آنچه نزد خدا است بهتر از لهو و تجارت است.
سوره جمعه (62): آیه 11
چه معنایی دارد؟! من به این بزرگواران گفتم: من به عنوان برادر کوچک شما از شما سؤال میکنم که اگر شما مشغول خواندن خطبه نماز جمعه هستید و تصادفی بیرون مسجد اتفاق بیفتد و تمام مخاطبین شما بیرون بروند اسم کارشان چیست؟! شما از این مخاطبینی که شما را در حال خطبه خواندن رها کردند و بیرون رفتند چه تعبیری میکنید؟! همان عبارت را شما بگویید تا ما آن را به کار ببریم.
(وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیها وَ تَرَکوک قائِماً)
آیا این با عدالت مطلق صحابه سازگار است یا خیر؟! از این هم بگذریم. من چند روایت آوردم که رسول اکرم در زمان حیات خودشان به تعدادی از صحابه که شراب خوردهاند یا زنا کردهاند یا دزدی کردهاند حد جاری کرده است.
من گفتم: این اقدامات با عدالت صحابه سازگار است؟! شما که می گویید خداوند عالم بخشیده است. یعنی خداوند بخشیده و پیغمبر اکرم نبخشیده است؟!
زمان خلیفه اول که دو سال بیشتر نبود و هنوز سروصدایی نبود و قضیه جنگ رده و این قضایا بود. در آن زمان هنوز خیلی حکومت اسلامی پا نگرفته بود.
در زمان خلیفه دوم که حکومت پا گرفت، چندین نفر شراب خوردند. حتی خلیفه دوم به بعضی از صحابه هفت مرتبه شلاق زد. همچنین مرتکب زنا و دیگر گناهان شدند. خداوند متعال که میفرماید من بخشیدم، آیا خدا بخشید و خلیفه دوم نبخشید؟!
بعد از این صحبتها دیدم آقایان یکی یکی دارند از مجلس بیرون میروند. ما دیدیم بیشتر آن جمعیت دویست نفری از مجلس بیرون رفتند. اگر آقایان الآن هم برنامه ما را میبینند، ما به این عزیزان و بزرگواران سلام میرسانیم.
اواخر جلسه حدود پانزده نفر بیشتر در جلسه باقی نماندند. یکی از آقایان گفت: آقای قزوینی! شما که این بحث را مطرح کردید، ما هیچ حضور ذهنی نداریم. شما یک وقت دیگری تشریف بیاورید که ما هم قبلاً مطالعهای کرده باشیم تا با همدیگر صحبت کنیم.
من گفتم: من در خدمت شما هستم. هر روز و هر ساعتی شما معین کنید و یکی از بزرگواران پیام بدهد ما خدمت شما میآییم. بنده گمان میکنم از آن قضیه حدود یازده سال گذشته است، اما هنوز خبری نشده است.
ما یک مرتبه شعار میدهیم که:
«والصحابة کلهم عدول»
المجموع، نویسنده: النووی، وفات: 676، ج 1، ص 62، فصل الحدیث المرسل
و یا:
«الصحابة کلّهم من أهل الجنة قطعاً»
قطعاً تمام صحابه اهل بهشت هستند.
الإصابة فی تمییز الصحابة، المؤلف: أحمد بن علی بن حجر العسقلانی (المتوفی: 852 هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی - 1415 هـ، ج 1، ص 163
و می گوییم صحابه هر گناهی کردهاند، قبل از آنکه مرتکب گناه شوند خداوند آنها را بخشیده است. ما چکار کنیم؟! آیات حدود و تعزیراتی که رسول اکرم و خلیفه دوم انجام داده است را چکار کنیم؟!
مخالفتهای آشکار صحابه از دستورات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
در رابطه با سؤال حضرتعالی مخالفتها را باید به دو دسته تقسیم کنیم. یک دسته از مخالفتها با دستورات پیغمبر اکرم است. همانند قضیه جنگ احد و صلح حدیبیه و قضیه عمرة القضاء.
«فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاللَّهِ مَا شَكَكْتُ مُنْذُ أَسْلَمْتُ إِلا يَوْمَئِذٍ»
عمربن الخطاب گفت: من هرگز همانند روز حدیبیه در نبوت محمد شک نکرده بودم
المصنف، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي؛ ج 5، ص 339
همچنین «أم سلمه» گفت:
«من أغضبک أغضبه الله»
چه کسی تو را به غضب آورده است، به غضب خداوند گرفتار شود.
منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 315
قضیه فتح مکه در ماه مبارک رمضان بود که حرکت کردند. زمانی که به حد ترخص رسیدند، پیغمبر اکرم روزه خود را افطار کرد و فرمود: روزه خود را افطار کنید. هیچکسی به حرف پیغمبر اکرم گوش نداد!
صحابه ادعا کردند که ماه مبارک رمضان است، ما روزه گرفتیم و خداوند متعال فرموده روزه بگیرید. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«أُولَئِک الْعُصَاةُ أُولَئِک الْعُصَاةُ»
اینها معصیت کار هستند، اینها معصیت کار هستند.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 785، ح 1114
آیا این قضایا با عدالت سازگار است؟! ما از این قضایا سر درنمی آوریم. آیا معصیت کار با عدالت سازگار است؟! اگر شما بدانید شخصی معصیت کار است، آیا شهادت او را میپذیرید؟!
ما در طول حیات پیغمبر اکرم از اینطور قضایا زیاد داریم که اینها با عدالت تمامی صحابه سازگار نیست. این یک دسته از مخالفتهایی با اوامر پیغمبر اکرم است.
دسته دیگر مخالفتهایی که مورد بحث ماست و نتیجه آن در کربلا ظاهر شده است، مخالفتهای صحابه در رابطه با خلافت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و ائمه اطهار است.
اتفاقهایی که در سفر حجة الوداع افتاد مفصل است. رسول اکرم در عرفات خطبه خواندند و در میان خطبه فرمودند:
«لَا یزَالُ هذا الدِّینُ عَزِیزًا مَنِیعًا إلی اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً»
سپس میفرمایند:
«کلهم من قُرَیشٍ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1453، ح 1821
همین که پیغمبر اکرم فرمود خلفای من دوازده نفر هستند، سروصدا بلند شد. در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 1821 روایتی از قول «جابر بن سمره» نقل شده که میگوید: من با پدرم در عرفات بودیم. پیغمبر اکرم فرمود: بعد از من دوازده خلیفه خواهد آمد.
«ثُمَّ قال کلِمَةً لم أَفْهَمْهَا فقلت لِأَبِی ما قال فقال کلهم من قُرَیشٍ»
پیغمبر سپس جملهای فرمودند که من نفهمیدم. از پدرم پرسیدم و پدرم گفت که پیغمبر فرمود: همگی از قریش هستند.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1453، ح 1821
در حدیث 1821 آمده که وقتی پیغمبر اکرم فرمود بعد از من دوازده خلیفه خواهند آمد؛
«فقال کلِمَةً صَمَّنِیهَا الناس»
مردم به قدری سروصدا کردند که گوشم کر شد.
خیلی درد است! در کتاب «مسند أحمد بن حنبل» چندین روایت تند آمده است که کاری با آنها نداریم.
«فقلت لِأَبِی ما قال قال کلهم من قُرَیشٍ»
از پدرم پرسیدم که حضرت چه فرمود. پدرم گفت که پیغمبر فرمود: همگی از قریش هستند.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1453، ح 1821
گفتن این دوازده خلیفه چه مسئلهای بود که اینقدر سروصدا و داد و بیداد کردند؟! چه کسانی بودند که باعث سروصدا شدند؟! «جابر بن سمره» میگوید: من پشت سرم را نگاه کردم و دیدم آقایی است. ما نمیخواهیم نام این شخص را ببریم.
این سروصداها و کلماتی نظیر «لغط» که در این روایات آمده است چه پیامی دارد؟! قبل از اینکه پیغمبر اکرم ظهور کند، این افراد میدانستند که پیغمبری در مکه ظهور خواهد کرد و دینش دین جهانی خواهد شد و حکومتش هم فراگیر خواهد شد.
وقتی پیغمبر اکرم میفرماید: «اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً» و این افراد سروصدا میکنند، میخواهند مسیری که پیغمبر اکرم برای آینده اسلام معین کرده است و بحث ولایت ائمه اطهار را مطرح کرده است را هو کنند.
اینجا تنها بحث ولایت امیرالمؤمنین نیست، بلکه شروع ولایت با امیرالمؤمنین آغاز میشود. «اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً» به معنای این دوازده نفر است.
سروصداها نشانگر این است که این افراد میدانستند قضیه چیست و از آنجا نافرمانیهای ویژه در امر خلافت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار شروع شد.
من در این زمینه حرف خیلی زیاد دارم، اما نمیخواهم بحث را ادامه بدهم. قضیه بعد مربوط به سه روز قبل از رحلت پیغمبر اکرم است. رسول گرامی اسلام فرمودند:
«جهزوا جیش أسامة»
«عضدالدین ایجی» یکی از استوانههای کلامی اهل سنت در کتاب «شرح مواقف» مینویسد که پیغمبر اکرم فرمود:
«جهزوا جیش أسامة لعن الله من تخلف عنه»
سپاه اسامه را مجهز کنید تا به طرف روم حرکت کند. لعنت خدا بر کسی که از این سپاه تخلف کند.
کتاب المواقف، اسم المؤلف: عضد الدین عبد الرحمن بن أحمد الإیجی، دار النشر: دار الجیل - لبنان - بیروت - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، ج 3، ص 650، باب تذییل
سپاهیان خارج از مدینه قرارگاهی گذاشتند، مرتب به آنجا میرفتند و برمی گشتند. آنها از همسران پیغمبر اکرم سؤال میکردند که حال حضرت چطور است. آنها میگفتند: حال پیغمبر اکرم خوب نیست.
آنها منتظر بودند که کار تمام شود. حال کار نداریم که قضیه چیست، اما تعبیری از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمده است. شاید اولین بار است که بنده این تعبیر را در اینجا عرض میکنم.
میخواهیم ببینیم فلسفه تجهیز جیش «اسامه» مبنی بر اینکه سپاه «اسامه» را مجهز کنید تا حرکت کند و هرکسی تخلف کرد خداوند او را لعنت کند که از سوی پیغمبر اکرم مطرح شد چه بود.
حال من نمیخواهم واژه اصلاح طلب را به کار ببرم، زیرا هر فرقهای هم خوب دارد و هم بد دارد. متأسفانه ما میبینیم عدهای که دم از اسلام و انقلاب و امام میزدند در قضایای اخیر صد و هشتاد درجه چرخیدند.
فرض میکنیم در قضیه فتنه سال گذشته امر بر آنها مشتبه شد. در مقابل آنها امسال ماهیت خود را در رابطه با قضیه عید غدیر نشان دادند.
مردم جشن ده کیلومتری به راه انداختند، اما این افراد در روزنامههایشان و فضای مجازی یک کلمه در رابطه با عید غدیر نگفتند. البته گفتند، اما ادعا کردند که "اینقدر خیابانها کثیف شد" و "ترافیک درست شد" و "خرج عید غدیر را به فقرا بدهید!"
من نمیدانم که چطور شد آقایان در عید غدیر به یاد فقرا افتادند!! ایام عاشورا هم همین حرف را میزنند و به یاد فقرا می افتند.
من آمار دارم که این افراد در طول سال چند هزار میلیارد خرج سفرهای خارجه میکنند که شاید به اندازه پنجاه برابر نذورات ایام عاشورا و عید غدیر هزینه بردارد. آقایان آنجا صدایشان درنمی آید، اما زمانی که حرف از عاشورا میشود صدایشان درمی آید.
مجری:
اولاً همین فقرا هستند که این سفرهها و نذورات را دارند. ثانیاً همین فقرا هستند که بدون منت و با افتخار سر این سفرهها مینشینند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله. قضیه بحث امامت و رهبری تنها مربوط به زمان رسول الله نبوده است. اگر پیام غدیر درک میشد، ما دیگر عاشورا و فاطمیه و قضیه تیرباران شدن جنازه مطهر امام حسن مجتبی را نداشتیم. در این صورت دیگر قضیه غیبت امام زمان را نداشتیم.
شیعه بر عقیدهای است که اهل سنت هم به نوع دیگر بر آن عقیده است. «بن باز» میگوید: مفتی اعظم از طرف خداوند عالم فتوا میدهد و از طرف خداوند امضاء میکند. در حقیقت مفتی اعظم قائم مقام خداوند است. اگر کسی با مفتی مخالفت کند، با خداوند مخالفت کرده است.
وهابیت در مورد ولایت فقیه از ما ایراد میگیرند، اما در مورد مفتی همین نظر را دارند. ان شاءالله اگر فرصت شد در جلسات بعد قدری مقام ولایت فقیه را با مقام مفتی اعظم مقایسه میکنم. وهابیت مقام مفتی اعظم را پنجاه برابر شدیدتر از ما نسبت به مقام ولایت فقیه قبول دارند.
در زمان ائمه اطهار آن بزرگواران برای ما ملاک بودند. در زمان غیبت هم ما روایات متعددی داریم. فقهای ما و ولی فقیه که حکومت را تأسیس کرده است به جای آن بزرگواران نشسته است.
مخالفتها به همین شکل میآید. بنده میخواهم به نکتهای اشاره کنم. چطور شد بنی امیه این شجره ملعونه در قرآن همه چیز را رها کردند، اما سب امیرالمؤمنین را به عنوان یک سنت قرار دادند.
اگر کسی در قنوت نماز به علی بن أبی طالب ناسزا نگوید، نمازش باطل است. آنها میدانند با طرح امیرالمؤمنین تمام بساط آنها به هم میریزد.
ناگزیرم عرض کنم امروز هم این آقایان میدانند با فتاوی مراجع عظام تقلید و نظر ولی فقیه بساط آنها به هم میریزد. ملاحظه کردید در فتنه سال 1388 و سال 1398 و سال 1401 همه جا فحش به مقام معظم رهبری است و هیچکسی به رئیس جمهور و رئیس مجلس و وزرا فحش نداد. میبینیم که همه ولی فقیه را نشانه قرار دادند.
آیا این تبعیت از سنت شجره ملعونه در قرآن بنی امیه نیست؟! شبکه ما شبکه سیاسی نیست، اما مکلف هستیم حداقلها و ضرورتها را بیان کنیم تا آنها نگویند ما نشنیدیم و متوجه نشدیم.
در کتاب «خصال» اثر «شیخ صدوق» روایتی از امیرالمؤمنین نقل شده است که خیلی عبارت عجیبی است. در روایت آمده است:
«ثُمَّ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِتَوْجِیهِ الْجَیشِ الَّذِی وَجَّهَهُ مَعَ أُسَامَةَ بْنِ زَیدٍ عِنْدَ الَّذِی أَحْدَثَ اللَّهُ بِهِ مِنَ الْمَرَضِ الَّذِی تَوَفَّاهُ فِیهِ فَلَمْ یدَعِ النَّبِی أَحَداً مِنْ أَفْنَاءِ الْعَرَبِ وَ لَا مِنَ الْأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ وَ غَیرِهِمْ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ مِمَّنْ یخَافُ عَلَی نَقْضِهِ وَ مُنَازَعَتِهِ»
رسول اکرم دستور داد سپاه اسامه بن زید حرکت کنند، زیرا پیغمبر نمیخواست یک نفر از بزرگان عرب در مدینه بماند، یک نفس از اوس و خزرج که بنیانگذار سقیفه بودند و یک نفر از کسانی که مخالفت با پیغمبر را عادی سازی کرده بودند در مدینه بمانند.
«وَ لَا أَحَداً مِمَّنْ یرَانِی بِعَینِ الْبَغْضَاءِ مِمَّنْ قَدْ وَتَرْتُهُ بِقَتْلِ أَبِیهِ أَوْ أَخِیهِ أَوْ حَمِیمِهِ إِلَّا وَجَّهَهُ فِی ذَلِک الْجَیشِ وَ لَا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیرِهِم»
حضرت نمیخواستند یک نفر از بستگان کسانی که در جنگها کشته شده بودند و همچنین مهاجرین و انصار در مدینه بمانند.
«وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ الْمُنَافِقِینَ لِتَصْفُوَ قُلُوبُ مَنْ یبْقَی مَعِی بِحَضْرَتِهِ وَ لِئَلَّا یقُولَ قَائِلٌ شَیئاً مِمَّا أَکرَهُهُ وَ لَا یدْفَعُنِی دَافِعٌ مِنَ الْوِلَایةِ وَ الْقِیامِ بِأَمْرِ رَعِیتِهِ مِنْ بَعْدِه»
کسانی که در مدینه ماندند همگی کسانی باشند که تابع پیغمبر هستند و خلافت و ولایت و امامت مرا از زبان پیامبر کرم شنیدند و حضرت را قبول دارند.
الخصال، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 371، ح 58
رسول اکرم میخواستند این اتفاق بیفتد. کسانی که مخالفت کردند و نرفتند، در حقیقت فهمیدند که رسول اکرم چه مصلحتی دارند. این افراد نرفتند و به بهانههای مختلف ماندند.
روز پنجشنبه شد و رسول اکرم فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. در اینجا باید مردم نسبت به آوردن قلم و کاغذ بر همدیگر سبقت میگرفتند و به جای آوردن یک قلم، صدها قلم و کاغذ میآوردند.
اگر واقعاً ما در آن زمان بودیم، رگ دستمان میزدیم و عرضه میداشتیم: یا رسول الله! با خون دست ما این وصیتنامه را بنویسید.
بنده با تمام وجود می گویم والله العلی الأعلی اگر آنجا بودم اگر قلم و کاغذی پیدا نمیکردم رگ دستم را میزدم تا خون بیاید و با انگشتم وصیت حضرت را مینوشتم. این قضایا خیلی دردآور است. «ابن عباس» میگوید:
«یوْمُ الْخَمِیسِ وما یوْمُ الْخَمِیسِ»
روز پنج شنبه چه روز پنج شنبهای!
«ثُمَّ بَکی حتی خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فقال اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ وَجَعُهُ یوم الْخَمِیسِ فقال ائْتُونِی بِکتَابٍ أَکتُبْ لَکمْ کتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»
سپس گریه کرد به طوری که اشک چشمانش ریگهای زمین را خیس کرد. پیغمبر در روز پنج شنبه فرموند: قلم و کاغذی بیاورید تا مطلبی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید.
«فَتَنَازَعُوا ولا ینْبَغِی عِنْدَ نَبِی تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ»
صحابه با همدیگر نزاع کردند، در حالی که نباید نزد پیغمبر اکرم نزاع کرد و گفتند: پیغمبر اکرم هذیان میگوید.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1111، ح 2888
یا قول خلیفه دوم که گفت:
«وَعِنْدَکمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کتَابُ اللَّهِ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1259، ح 1637
این در حالی است که «ابن اثیر» و دیگران آوردهاند که قائل «هَجَرَ رسول اللَّهِ» شخص خلیفه دوم بوده است.
در مقابل «حَسْبُنَا کتَابُ اللَّهِ» اهلبیت (علیهم السلام) و خلفای اثناعشر به کنار بلکه تمام آنچه پیغمبر اکرم از روز اول اعلان رسالت در مکه در جمع چهل نفر از بزرگان مکه فرمودند که امیرالمؤمنین میفرماید:
«فأخذ برقبتی ثم قال إن هذا أخی ووصی وخلیفتی فیکم فاسمعو له وأطیعوا»
رسول خدا که چنین دید، دست بر گردن من انداخت و فرمود: براستی که او برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. از او شنوایی داشته و یاریاش کنید.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542 - 543، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه بإکرامه بإرسال جبریل علیه السلام إلیه بوحیه
این روایت همچنین در کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» جلد اول صفحه 585 با سند صحیح نقل شده است.
در حقیقت با کلام «حَسْبُنَا کتَابُ اللَّهِ» تمام احادیثی که پیغمبر اکرم فرمودند از جمله حدیث دار، حدیث وصیت، حدیث خلافت و حدیث غدیر کنار رفت و عمر بن خطاب گفت که قرآن برای ما بس است!!
امروزه هم میبینیم وهابیت ادعا میکنند که شما بیایید قرآن کریم را ملاک قرار بدهید. خلافت علی بن أبی طالب در کجای قرآن کریم آمده است؟!!
شما دو رکعت نماز صبح را نشان بدهید در کجای قرآن کریم آمده است تا من به شما نشان بدهم ولایت امیرالمؤمنین در کجای قرآن کریم آمده است.
شما به ما نشان بدهید در کجای قرآن کریم آمده است که نماز صبح دو رکعت است و قیام و سجده و رکوع و سلام دارد. شما که می گویید: «حَسْبُنَا کتَابُ اللَّهِ» واجبات دین را از کجای قرآن کریم میخواهید دربیاورید؟!
امروزه هم قرآنیون که در رأس آنها «طباطبایی» است همین حرفها را میزنند. آیت الله سبحانی چند بار به من فرمودند: من شبههای در ناصبی بودن «مصطفی طباطبایی» ندارم. قرآنیون شعار "قرآن بدون اهلبیت" سر میدهند. این افراد همان گروه فرقان هستند، اما اسم گروه خود را عوض کردند. اینها همه نتیجه نافرمانیهایی است که در رابطه با بحث خلافت امیرالمؤمنین مطرح میشود.
یک درد بی درمان است که هرکسی از عزیزان به من جواب بدهد هدیه خوبی به او میدهم و حاضرم در همین برنامه زنده پنج میلیون تومان به حساب او واریز کنم.
قضیه جیش اسامه، قضیه حدیث قرطاس و دیگر قضایا پیش آمد و پیغمبر اکرم از دنیا رفت. بنی امیه گفتند که ما نیازی به وصیت پیغمبر اکرم نداریم و قرآن برای ما کافی است.
کتاب «صحیح بخاری» روایتی آورده است که این هم از نافرمانیهای بسیار تند و خانمان سوز است. وقتی پیغمبر اکرم از دنیا رفت، خلیفه دوم گفت:
«والله ما مَاتَ رسول اللَّهِ وَلَیبْعَثَنَّهُ الله فَلَیقْطَعَنَّ أَیدِی رِجَالٍ وَأَرْجُلَهُمْ»
به خدا سوگند پیغمبر از دنیا نرفته و حتما خداوند او را برمی گرداند تا دست و پای یک عده را قطع کند.
حال آقایان به ما بگویند آیا عبارت «فَلَیقْطَعَنَّ أَیدِی رِجَالٍ وَأَرْجُلَهُمْ» پشتوانه قرآنی دارد؟! پیغمبر اکرم خود فرموده است که من نمیمیرم بلکه نزد خداوند میروم، برمی گردم و دست و پای یک عدهای را قطع میکنم؟! آیا کسی از صحابه شنیده است؟! مدرک این ادعای خلیفه دوم چیست؟! چرا خلیفه دوم میگوید: «والله ما مَاتَ رسول اللَّهِ»
همه دارند گریه میکنند. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)، صحابه و اطرافیان پیامبر دارند به سر و صورت میزنند. همه دیدهاند که پیغمبر اکرم جان به جان آفرین تسلیم کرده است.
کتاب «تاریخ طبری» ادعای عمر بن خطاب را تکرار میکند و مینویسد:
«إن رجالا من المنافقین یزعمون أن رسول الله توفی وإن رسول الله والله ما مات ولکنه ذهب إلی ربه کما ذهب موسی بن عمران فغاب عن قومه أربعین لیلة ثم رجع بعد أن قیل قد مات»
تعدادی از منافقین دچار توهم شدند و می گویند پیغمبر از دنیا رفته است.
سپس مینویسد:
«والله لیرجعن رسول الله فلیقطعن أیدی رجال وأرجلهم یزعمون أن رسول الله مات»
والله پیغمبر رجعت میکند و دست و پای کسانی که معتقدند پیغمبر از دنیا رفته است را قطع خواهد کرد.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 2، ص 232، باب ذکر الأخبار الواردة بالیوم الذی توفی فیه رسول الله
چه مسئلهای پشت این قضیه هست؟! ملاحظه کنید «ابن أم مکتوم» که یازده بار در جای پیغمبر اکرم نماز خوانده است و «ابن عباس» و دیگران همگی آیه 144 از سوره آل عمران را خواندند که خداوند متعال میفرماید:
(وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکمْ وَ مَنْ ینْقَلِبْ عَلی عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ اللَّهَ شَیئا)
محمد (ص) فقط فرستاده خدا بود و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به عقب برمیگردید؟ (و با مرگ او اسلام را رها کرده به دوران کفر و بت پرستی بازگشت خواهید کرد) و هر کس به عقب بازگردد هرگز ضرری به خدا نمیزند.
سوره آل عمران (3): آیه 144
و:
(إِنَّک مَیتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیتُون)
تو میمیری آنها نیز خواهند مرد!
سوره زمر (39): آیه 30
قرآن کریم به پیغمبر اکرم میفرماید که تو از دنیا خواهی رفت، اما این آقا ادعا میکند که هرکسی بگوید پیغمبر اکرم از دنیا رفته است منافق است!!
همچنین در کتاب «سنن الکبری» اثر «نسائی» آمده است که خلیفه دوم شمشیر به دست گرفت و گفت:
«لا یتکلم أحد بموته إلا ضربته بسیفی هذا»
هرکسی در مورد وفات پیغمبر صحبت کند با شمشیر گردن او را میزنم.
السنن الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن النسائی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 - 1991، الطبعة: الأولی، تحقیق: د.عبد الغفار سلیمان البنداری, سید کسروی حسن، ج 4، ص 263، ح 7119
این نافرمانیها روی چه اصلی است؟! از طرف دیگر خلیفه اول به خارج از مدینه خانه همسرشان رفته است و آنجا بوده است. همه کنار بستر پیغمبر اکرم هستند و دارند گریه میکنند وقتی ابوبکر رسید، پارچه را از صورت پیغمبر اکرم کنار زد و گفت:
«بِأَبِی أنت وَأُمِّی طِبْتَ حَیا وَمَیتًا وَالَّذِی نَفْسِی بیده لَا یذِیقُک الله الْمَوْتَتَینِ أَبَدًا»
قسم به خدایی که جانم در دست اوست پیغمبر اکرم از دنیا رفته است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1341، ح 3467
بلافاصله خلیفه دوم گفت که بیایید با خلیفه پیغمبر اکرم بیعت کنید. این همه سفارش رسول اکرم در حدیث ثقلین، حدیث خلافت، حدیث وصایت، حدیث دار، حدیث رایت، حدیث منزلت را کنار گذاشتند. وقتی خلیفه اول آمد و این آیه را خواند:
(إِنَّک مَیتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیتُون)
و:
(أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکمْ)
خلیفه دوم گفت: آیا این آیه در قرآن کریم است؟! خلیفه اول گفت: بله، این آیه در قرآن است. خلیفه دوم گفت: من تا به حال این آیه را نشنیده بودم.
من واقعاً جگرم آتش میگیرد. یکی از کسانی که شأن نزول آیه را نقل کرده، خلیفه دوم است. شما «تفسیر الدر المنثور» و «تفسیر طبری» و «تفسیر فخر رازی» را ملاحظه کنید. این آیه چه زمانی نازل شد؟! در جنگ احد زمانی که آقایان پیغمبر اکرم را در چنگ دشمن رها کردند و بالای کوه رفتند. در آن زمان این آیه نازل شد:
(أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکمْ)
راوی این حدیث هم خود خلیفه دوم است. خیلی عجیب است! امام (علیه السلام) فرمود: حقانیت ما اهلبیت از آفتاب هم روشنتر است.
من نه به عنوان یک شیعه بلکه به عنوان یک انسانی که عمده مطالعاتم روی کتب اهل سنت بوده است، این قضیه را عرض میکنم. من میتوانم بگویم شاید هشتاد درصد مطالعاتم روی کتب اهل سنت بوده است. در حال حاضر در کتابخانهام از میان سی و پنج هزار جلد کتابی که دارم، حدود سیزده هزار جلد آن کتب اهل سنت است.
شاید شما در قم یک کتابخانه خصوصی که این همه کتب اهل سنت داشته باشد را نتوانید پیدا کنید. اصلاً شما همه کتابهای شیعه را به دریا بریزید و همه را آتش بزنید. اگر همین کتب اهل سنت باشد و ما مطالعه کنیم، حقانیت اهلبیت مثل آفتاب روشن است.
بنابراین در پاسخ به فرمایش حضرتعالی مبنی بر اینکه مخالفتها از چه زمانی شروع شد، می گوییم که مخالفتها دو دسته بود.
یک دسته مخالفتهای کلی با پیغمبر اکرم بود و یک سری مخالفتها در رابطه با قضیه خلافت امیرالمؤمنین و امامت ائمه اطهار (علیهم السلام) بوده است.
تلاش آنها روی منحرف کردن ذهن جامعه به یک مسائل دیگر است که بعد از آن هم قضیه آتش زدن احادیث پیغمبر اکرم و حمله به خانه حضرت فاطمه زهرا و امثال این اقدامات است. اینها عواملی بود که زمینه ساز شهادت حضرت سیدالشهدا شد.
حضرت زینب (سلام الله علیها) روز عاشورا فرمود: امام حسین امروز کشته نشد، امام حسین روز دوشنبه کشته شد. حال آنکه همه اتفاق نظر دارند که عاشورا یا روز جمعه بود یا روز شنبه بود. هیچکسی نگفته است که عاشورا روز دوشنبه بوده است. دوشنبه روز رحلت نبی گرامی اسلام است.
مجری:
حضرت استاد بسیار از شما ممنون و متشکرم. ان شاءالله خداوند سایه شما را مستدام بدارد. واقعاً اینها همه درد است.
اگر میخواهیم برای امام حسین گریه کنیم، اول باید برای غربت و مظلومیت پیغمبر اکرم اشک بریزیم و حضرت زهرای مرضیه و امیرالمؤمنین گریه کنیم، سپس به عاشورا برسیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بهتر این است که بگوییم باید برای غربت و مصیبت خداوند باید گریه کنیم. یکی از بزرگان میگفت: مظلومتر از همه خداست. خداوند این همه دستور داده است، اما دستوراتش نادیده گرفته شده است.
مجری:
واقعاً همین است. دوستان عزیزم خیلی ممنونم. ان شاءالله مباحث امشب ما مورد استفادهتان قرار گرفته باشد. اینها مباحث ریشهای است.
صرف اینکه بنشینیم و در مجلس امام حسین اشک بریزیم و گریه کنیم کفایت نمیکند. هم شور باید باشد و هم معرفت باید باشد. باید ریشه یابی کنیم و ببینیم واقعه عاشورا چه شد. چه اتفاقاتی در دوران رسول خدا افتاد.
همانطور که امشب هم صحبت کردیم، همه این اتفاقات از آنجا شروع شد. نافرمانی از دستور نبی گرامی اسلام بعد از مدتها منجر به واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) شد.
ان شاءالله در برنامه بعد که در محضر حضرت استاد هستیم بیشتر در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد. تشکر میکنم از تک تک شما دوستان عزیز بیننده.
یا رب الحسین بحق الحسین إشف صدر الحسین بظهور الحجة یا رب الحجة بحق الحجة إشف صدر الحجة بظهور الحجة
یا علی
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته