بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی ادلّه مشروعیت سنّت (8) – بررسی آیه «وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» در اثبات مشروعیت سنّت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
ظاهراً «ذهبی» امام رضا (سلام الله علیه) را تضعیف کرده است. این صحیح است!؟
پاسخ:
اینها تعابیری در این زمینه دارند. شما ببینید «ذهبی» در كتاب «المغنی فی الضعفاء» جلد 2 صفحه 456، شماره 4345، این پلید، اسم امام رضا را در «ضعفاء» آورده است! «البانی» هم امام رضا را تضعیف میكند، نسبت به امام كاظم دارد:
« يحتج بحديثه من غير رواية أولاده عنه»
تهذيب التهذيب، عسقلاني، احمد بن علي (م 852)، مطبعة دائرة المعارف النظامية، هند، چاپ اوّل، 1326 هـ.ق؛ ج2، ص 104
نسبت به امام صادق (سلام الله علیه) دارد:
« في حديث ولده عنه مناكير كثيرة»
در روایت امام صادق از امام کاظم، روایت منکر زیاد است.
الثقات، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي، دار النشر: دار الفكر - 1395 - 1975، الطبعة: الأولى، تحقيق: السيد شرف الدين أحمد؛ ج6، ص 131
«یحیی ابن سعید» میگوید:
« في نفسي منه شئ ومجالد أحب إلي منه»
«منه» یعنی از امام صادق (سلام الله علیه)؛ خدا لعنتت كند! «مالك» هم به هیچ وجه روایتی از امام صادق ندارد؛ یعنی روایتی از ائمه ندارد. «ابن سعد» هم میگوید: امام صادق؛
«كان كثير الحديث ولا يحتج به ويستضعف»
تهذيب التهذيب؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، ج2، ص 88
تمام چرندیاتی كه اینها گفتند ما همه را جمع كردیم، اینها میگویند ما اهلبیت را دوست داریم، به اینها میگوییم بفرمایید این نتیجه دوست داشتن شماست!!
پرسش:
به امام صادق، كه «صادق» گفتند به خاطر «جعفر كذاب» است؟
پاسخ:
نه، «جعفر كذاب» كه زمان امام هادی است و ربط به زمان امام صادق ندارد. آنچه در ذهنم است روایتی از رسول اكرم است كه قبل از ولادتش واژه «صادق» به كار رفته است.
از جمله مواردی كه واژه «صادق» آمده در لوح حضرت زهرا (سلام الله علیها) است:
«دخلت على مولاي علي بن الحسين عليه السلام و في يده صحيفة ... هذه نسخة اللوح الذي أهداه اللّه تعالى إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فيه ... و ابنه جعفر الصادق...»
إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، نویسنده: شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى، بیروت، 1425ق ج2 ؛ ص 234، ح 811
در اینجا واژه «وابنه جعفر الصادق» آمده و ربطی به بعدیها ندارد. «عیون اخبار الرضا» در رابطه با «مأمون» روایتی خیلی خوبی دارد که یك ماه رمضان میشود روی این روایت شصت تا منبر رفت.
من یكی از روایتهایی كه خیلی لذت میبرم همین روایتی است كه «مأمون» از امام رضا میخواهد كه آن «محض اسلام»، روح اسلام و عصاره اسلام را برایش بنویسد. آن هم علی سبیل الایجاز والاختصار!
امام رضا - فدایش بشوم - شروع میكند كل اعتقادات شیعه را اینجا مطرح میكند. در اینجا باز این تعبیر است:
«ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ وَارِثُ عِلْمِ الْوَصِيِّين»
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص122
این تعبیر، قبل از زمان «جعفر كذاب» است و در مورد روایت هم مرحوم «شیخ صدوق» میگوید:
«و حديث عبد الواحد بن محمد بن عبدوس رضي الله عنه عندي أصح»
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص 127
پس این هم دو مورد كه كلمه «صادق» در روایات ائمه آمده است. هردو روایت هم صحیحه است. سومین مورد، املاء امام حسن عسكری (سلام الله علیه) است. لذا خیلی بعید است كه قضیه نامگذاری امام صادق به «صادق» به خاطر «جعفر كذاب» باشد.
ما روایت صحیحه انتخاب كردیم اینجا آوردیم و گرنه روایات در رابطه با نصوص اهلبیت الی ما شاء الله داریم. واژه «صادق» را خیلی میشود آورد.
موردی كه دارد روایت امام زین العابدین (سلام الله علیه) است:
«وَ اسْمُهُ عِنْدَ أَهْلِ السَّمَاءِ الصَّادِق ....فَكَيْفَ صَارَ اسْمُهُ الصَّادِقَ وَ كُلُّكُمْ صَادِقُون»
بعد دارد:
«إِذَا وُلِدَ ابْنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّ لِلْخَامِسِ مِنْ وُلْدِهِ وَلَداً اسْمُهُ جَعْفَرٌ يَدَّعِي الْإِمَامَةَ اجْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ وَ كَذِباً عَلَيْهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ جَعْفَرٌ الْكَذَّابُ الْمُفْتَرِي عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُدَّعِي لِمَا لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ الْمُخَالِفُ عَلَى أَبِيهِ وَ الْحَاسِدُ لِأَخِيهِ ذَلِكَ الَّذِي يَرُومُ كَشْفَ سَتْرِ اللَّهِ عِنْدَ غَيْبَةِ وَلِيِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَ بَكَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ كَأَنِّي بِجَعْفَرٍ الْكَذَّاب وَ قَدْ حَمَلَ طَاغِيَة...»
كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج1، ص320
ولی بعید میدانم سندش صحیح باشد. ما نتوانستیم این را درست كنیم؛ ما خیلی تلاش كردیم این را جزء روایات صحیح برداریم بیاوریم. اگر سند را بررسی كنیم اینها در سند هستند:
«عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِي»
برخی از این راویان مجهول هستند! در پایین این روایت، هم یك سند دیگر دارد که همین است و سه راوی اول این روایت مجهول هستند.
این هم راویان روایت بفرمایید: «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى...» حداقل تا اینجایش مجهول است.
به ظاهر دو سه راوی این دو روایت مجهول هستند. باشد هم كه خیلی خوب است. به قولی این هم از اخبار غیبی اهلبیت است؛ ولی آنچه كه است از خود ائمه آمده، نه به خاطر «جعفر كذاب»! اگر باشد هم قبلا فرموده اند.
آغاز بحث...
ما در رابطه با مشروعیت سنت نبی مكرم آیه:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگويد! آنچه میگويد چيزی جز وحی که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیه 3 و 4
را مفصل از علمای شیعه و سنی تا اندازهای كه لازم بود بحث كردیم. دومین آیه در زمینه مشروعیت سنت نبی مکرم، آیه:
(وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ)
و آنها را کتاب و حکمت بياموزد!
سوره بقره (2): آیه 129
است. در اینجا خدای عالم، هم «كتاب» را آورده و هم «حكمت» را آورده است. این عبارت در سه جا آمده است: سوره بقره، آیه 129؛ سوره بقره، آیه 151؛ سوره آل عمران، آیه 164.
(يتْلُو عَلَيهِمْ آياتِهِ وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ)
... که آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بياموزد.
سوره آل عمران (3): آیه 164
در سوره جمعه آیه 2 هم آمده است. از مفسرین شیعه، مرحوم «شیخ طوسی» (رضوان الله تعالی علیه) تعبیری دارد كه:
«والمراد بالكتاب القرآن على قول ابن زيد وأكثر المفسرين ومعنى " الحكمة " هاهنا السنة»
«يعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ؛ یعنی: يعَلِّمُهُمُ القرآن»؛ بعد اقوال را میآورد و آن را كه نظر خودش است می گوید: معنای: «يعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»؛ یعنی: «وَيعَلِّمُهُمُ اَلسّنة»!
التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409ه، ج1، ص 467
در جلد2 صفحه 30 دارد:
«ويحتمل أن يكون أراد بالكتاب: القرآن، وبالحكمة: الوحي من السنة»
التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج2، ص30
باز در جلد 3 صفحه 39 دارد:
«(ويعلمهم الكتاب والحكمة) يعني القرآن، وهو الحكمة وإنما كرره بواو العطف لامرين: أحدهما - قال قتادة : الكتاب القرآن، والحكمة السنة.»
می گوید: گفته «الكتاب والحكمة» با واو عطف آورده و نگفته «کتاب الحکمة»!
والثاني - لاختلاف فائدة الصفتين، وذلك أن الكتاب ذكر للبيان أنه مما يكتب و يخلد ليبقى على الدهر، والحكمة البيان عما يحتاج إليه من طريق المعرفة»
التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج3، ص 39
این هم فرمایش ایشان در اینجا است. دوباره باز در جلد 10، صفحه 4 میگوید:
«يعلمهم القرآن والسنة، والحكمة تعم الكتاب والسنة، وكل ما أراده الله، فان الحكمة هي العلم الذي يعمل عليه فيما يخشى أو يحبب من أمر الدين والدنيا»
التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج10، ص 4
مرحوم «شیخ طبرسی» متوفای 548 در اینجا دو نوع تفسیر دارد. یكی این است كه میگوید مراد از «حكمت»، سنت است و این را قاطعانه هم میگوید:
«(والحكمة) وهي الشريعة وبيان الأحكام»
تفسير جوامع الجامع؛ المؤلف: الطبرسي، أبي علي الفضل بن الحسن (المتوفى548هـ)، تحقيق و نشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، الطبعة: الأولى، 1418هـ.، ج1، ص 151
در جلد 2 صفحه 346 میگوید:
«القرآن والسنة بعد ما كانوا أجهل الناس وأبعدهم من دراسة العلوم»
تفسير جوامع الجامع؛ المؤلف: الطبرسي، أبي علي الفضل بن الحسن (المتوفى548هـ)، تحقيق و نشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، الطبعة: الأولى، 1418هـ.، ج2، ص 346
می گوید: نبی مكرم اسلام قرآن و سنت را برای مردم آموزش داد، با اینكه مردم «مكه» «اجهل الناس وأبعدهم من دراسة العلوم» بودند. میگویند زمان رسول اكرم كه مبعوث شد در كل «مكه» دو یا سه نفر بودند كه سواد خواندن و نوشتن داشتند و در «مدینه» هفت نفر باسواد بودند.
باز ایشان در كتاب «مجمع البیان» همان تعبیری را كه «مرحوم شیخ طوسی» داشت اینجا در جلد اول صفحه 394 آورده است.
«(ويعلمهم الكتاب) أي: القرآن... وقوله:(والحكمة) قيل: هي ها هنا السنة... وقيل: المعرفة بالدين... وقيل: العلم بالأحكام التي لا يدرك علمها إلا من قبل الرسل»
بعد دارد:
«الحكمة شئ يجعله الله في القلب ينوره الله به كما ينور البصر، فيدرك المبصر»
مجمع البيان في تفسير القران؛ المؤلف: الطبرسي، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م، ج1، ص 394
باز در جلد 3 صفحه 389 میگوید:
«(وأنزل الله عليك الكتاب والحكمة) أي: القرآن والسنة»
مجمع البيان في تفسير القران؛ المؤلف: الطبرسي، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م، ج3، ص 389
ایشان می گوید در سوره جمعه که دارد:
«(ويعلمهم الكتاب والحكمة) الكتاب القرآن، والحكمة الشرائع
مجمع البيان في تفسير القران؛ المؤلف: الطبرسي، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م، ج 10، ص 7
این بخشی از سخنان ایشان است. در جای دیگر دارد:
(ويعلمهم الكتاب والحكمة) الكتاب القرآن، والحكمة هي القرآن أيضا، جمع بين الصفتين لاختلاف فائدتهما، كما يقال الله العالم بالأمور كلها، القادر عليها»
ایشان می گوید «کتاب» و «حکمت»، هر دو همان قرآن است. بعد میگوید:
«وقيل: أراد بالكتاب القرآن، وبالحكمة الوحي من السنة»
مجمع البيان في تفسير القران؛ المؤلف: الطبرسي، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م، ج1، ص 434
ایشان میگوید: «حكمت» به عنوان قرآن است. این دیگر نظر ایشان است. ولی اگر بنا باشد دو شیء یك چیز باشد، بنابر تعبیر مرحوم «شیخ طوسی»، لغو در كلام لازم میآورد.
پرسش:
«سنت» عام است و «حکمت» خاص؛ دامنه «سنت» وسیعتر از «حكمت» است.
پاسخ:
اینكه دامنه «سنت» در لغت، وسیعتر از «حكمت» است آن یك بحث جدایی است. در عبارت «يعلمهم الكتاب والحكمة»؛ اگر بنا باشد مراد از «حكمت» همان «كتاب» باشد، دیگر واوی در آنجا نمیخواهد. آن وقت: «يعلمهم الكتاب الحكمة» میشود. مثل: «الله القادر العالم»؛ ولی در اینجا میآید دو تا شیء را مستقل ذكر میكند.
الان من از عبارتهای اهلْسنت هم میآورم، اینها هم آمدند در رابطه به اینكه «واو» عطف آمده، میگویند اگر چنانچه مراد از حكمت همان قرآن بود، در حقیقت لغو در كلام حكیم لازم میآمد.
«حكمت» اگر بود، ولو صفت خاص بعد العام هم بود، احتیاج به «واو» نبود، بلکه به صورت صفت و موصوف میآمد.
البته دوباره در ذیلش هم میگوید: «قیل: اراد بالكتاب القران وبالحكمة الوحی من السنة» اینكه ایشان نظرشان چه بوده من نمیدانم! فقط من خواستم بگویم ایشان دو نوع تفسیر دارد. از بزرگان ما، من فقط ایشان را دیدم.
اجازه بدهید اقوال دیگران را هم بگوییم؛ مرحوم «ملا فتح الله كاشانی» دارد:
«(ويُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ) القرآن (والْحِكْمَةَ) ما يكمل نفوسهم من المعارف والأحكام الشرعيّة»
زبدة التفاسير؛ المؤلف: الكاشاني، المولى فتح الله (المتوفي 988ق)، ناشر : مؤسسة المعارف الإسلامية - قم – ايران، چاپ: الأولى، چاپخانه : عترت، سال چاپ : 1423، ج1، ص240
باز دارد:
«(ويُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ والْحِكْمَةَ ) القرآن والسنّة»
زبدة التفاسير؛ المؤلف: الكاشاني، المولى فتح الله (المتوفي 988ق)، ناشر : مؤسسة المعارف الإسلامية - قم – ايران، چاپ: الأولى، چاپخانه : عترت، سال چاپ : 1423، ج1، ص 589
باز در جلد 2 صفحه 149 دارد:
«(والْحِكْمَةَ ) والسنّة. وهي أحكام الشريعة»
زبدة التفاسير؛ المؤلف: الكاشاني، المولى فتح الله (المتوفي 988ق)، ناشر : مؤسسة المعارف الإسلامية - قم – ايران، چاپ: الأولى، چاپخانه : عترت، سال چاپ : 1423، ج2، ص 149
«مرحوم طباطبایی» در كتاب «المیزان» دارد:
«يتلو عليهم آياته " أي آيات كتابه مع كونه أميا. صفة للرسول. وقوله: " ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة... وتعليم الكتاب بيان ألفاظ آياته وتفسير ما أشكل من ذلك، ويقابله تعليم الحكمة وهي المعارف الحقيقية التي يتضمنها القرآن»
همان فرمایش ایشان را میخواهد بگوید. میگوید قرآن است ولی قرآنی مشروع، قرآن مبیّن، قرآن مفسَّر!
«والتعبير عن القرآن تارة بالآيات وتارة بالكتاب للدلالة على أنه بكل من هذه العناوين نعمة يمتن بها - كما قيل»
ایشان تعبیرش این است:
« المعارف الحقيقية التي يتضمنها القرآن»
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج 19، ص 265
یعنی همان:
(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)
و ما اين ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي.
سوره نحل (16) : آیه 44
پرسش:
آیا استدلال این دسته از آیات، به اینکه «حکمت» همان «قرآن» است، استدلال ما را در اثبات حجیت سنت، ناقص نمیکند؟ چون طرف مقابل این معنا را برای ما میآورد و میگوید منظور از حکمت، خود قرآن است نه سنت؛ این را هم، مفسرین خودتان گفتند!
پاسخ:
عموم مفسرین ما، آن معنای جدا را دارند و فقط یک نفر از مفسرین گفته که این دو به یک معناست. آن هم در سه چهار جا میگوید: «المراد من الحكمة السنة» و فقط یک جا ایشان به این شکلی دارد میگوید که حکمت همان قرآن است.
پرسش:
ظاهراً خود «علامه طباطبائی» هم همین را گفته است!
پاسخ:
نه؛ «علامه طباطبائی» داشت:
« المعارف الحقيقية التي يتضمنها القرآن»
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج 19، ص 265
یعنی مثلاً مراد از آیه:
(وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ)
و نماز را بپا داريد، و زکات را بپردازيد.
سوره بقره (2): آیه 43
چیست؛ باید پیغمبر بیاید برای ما تبیین کند. (وَآتُوا الزَّكَاةَ) باید پیغمبر برای ما معین كند. ایشان می گوید:
« المعارف الحقيقية التي يتضمنها القرآن»
این «المعارف» یا در همین الفاظ است، که عموم مردم میفهمند و نیازی به تعلیم پیغمبر نیست. اگر بنا باشد این آیات برای عموم قابل فهم باشد احتیاجی به تعلیم نیست.
اینکه میگوید غیر از قرآن تعلیم میکند، یعنی چیز جدایی است. الفاظ قرآن و تفسیر ما «اُشکِلَ من ذلک» تمام تفاسیر الفاظ را جدا معنا میکند. مثلاً «مراد من الطلاق» چه است؛ «مراد من الفلان» چه است؛ این یک بحث است که پیغمبر میآید الفاظ مشکله قرآن را برای ما معنا میکند.
یک دفعه نه، معارفی که قرآن برای آنها اصل است. مثل عموم شرایع را بیان می کند. بعد آقایان شریعت و سنت را دستهبندی میکنند.
من همین امروز بعد از نماز صبح دیدم در «مجله دانشگاه اسلامی مدینه» یک مقاله زیبایی گذاشتند که خیلی خوشم آمد. ایشان آمده تمام آیاتی که مربوط به سنت است و روایاتی که در مشروعیت سنت است، به زیبایی و خیلی عالی شرح داده است.
دوستان اگر خواستند ببینند: «مجله جامعةُ الاسلامیه بالمدینة النبویه» جلد 18، صفحه 18 که در نرم افزار «مکتبه اهلبیت» هم است. مقاله خیلی زیبایی است. دارد که:
«نبضة من كلام اهل العلم في مكانة السنة وثبوت حجیتها»
معمولاً «مجله دانشگاه اسلامی مدینه» علمیتش از خیلی از مجلههای ما بهتر است؛ یعنی افرادی میآیند کار و تحقیق میکنند. حالا آن تعصبات وهابیگریشان جدا؛ ولی از نظر علمی، در چند مورد، وقتی به «مجله دانشگاه اسلامی مدینه» مراجعه کردم دیدم به خوبی جمع آوری و تحلیل کردند. دوستان اگر وقت داشته باشند این را ملاحظه كنند بد نیست.
در هر صورت، این فرمایشات بزرگان ما بود، در تفسیر آیه شریفه مورد بحث؛ الان به نظرات اهلسنت میرسیم، اولین نفر در این زمینه «امام شافعی» متوفای 204 است. ایشان میگوید:
«وفرض الله تعالى على الناس اتباع وحيه وسنن رسوله صلى الله عليه وسلم فقال في كتابه (ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلو عليهم آياتك ويعلمهم الكتاب والحكمة ويزكيهم إنك أنت العزيز الحكيم) وقال تعالى (لقد من الله على المؤمنين إذ بعث فيهم رسولا من أنفسهم يتلو عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة وإن كانوا من قبل لفي ضلال مبين)
ایشان اینها را مفصل مطرح میكند بعد می گوید:
«فذكر الله تعالى الكتاب وهو القرآن وذكر الحكمة فسمعت من أرضى من أهل العلم بالقرآن»
کسانی که من از قول آنها راضی هستم و قبولشان دارم میگویند
«الحكمة سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم وهذا يشبه ما قال والله أعلم بأن القرآن ذكر وأتبعته الحكمة وذكر الله عز وجل منته على خلقه بتعليمهم الكتاب والحكمة فلم يجز والله أعلم أن تعد الحكمة هاهنا إلا سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم وذلك أنها مقرونة مع كتاب الله وأن الله افترض طاعة رسول الله صلى الله عليه وسلم وحتم على الناس اتباع أمره»
أحكام القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن إدريس الشافعي أبو عبد الله الوفاة: 204، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1400 ، تحقيق : عبد الغني عبد الخالق، ج1، ص 28
«طبری» متوفای 310 همین را دارد و می گوید:
«ويعلمهم كتاب الله الذي أنزل عليه ويبين لهم تأويله ومعانيه والحكمة »
پیغمبر کتاب نازل شده را تعلیم میدهد و تأویل، معانی و حکمت آن را تبیین می کند.
«ويعني بالحكمة السنة التي سنها الله جل ثناؤه للمؤمنين على لسان رسول الله صلى الله عليه وسلم وبيانه لهم»
جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1405، ج 4، ص 163
«ابن حزم اندلسی» هم تعبیری که دارد میگوید:
«والآيات ما أنزل تعالى من القرآن والحكمة ما أوحى من السنة»
النبذة الكافية في أحكام أصول الدين (النبذ في أصول الفقه)؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد أحمد عبد العزيز، ج1، ص57
«سمرقندی» که آقایان تقریباً قبولش دارند، و جزو تفاسیر مورد تأییدشان است و اثر «نصر بن محمد سمرقندی» است میگوید:
«(والحكمة) يعني الموعظة التي في القرآن من الحلال والحرام ويقال علم التفسير»
تفسير السمرقندي المسمى بحر العلوم؛ اسم المؤلف: نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث السمرقندي الوفاة: 367، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: د.محمود مطرجي، ج1، ص120
«فخر الدین رازی» هم میگوید:
«(والحكمة) أي ويعلمهم الحكمة. واعلم أن الحكمة هي: الإصابة في القول والعمل، ولا يسمى حكيماً إلا من اجتمع له الأمران...»
تا آنجا که میگوید:
«واختلف المفسرون في المراد بالحكمة ههنا على وجوه: أحدها: قال ابن وهب قلت لمالك: ما الحكمة؟ قال: معرفة الدين، والفقه فيه، والاتباع له. وثانيها: قال الشافعي رضي الله عنه: الحكمة سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم»
این همان تعبیری است که الان از ایشان آوردیم. بعد احتمالات دیگری را میآورد و می گوید:
«وثالثها: الحكمة هي الفصل بين الحق والباطل»
حكمت فصل بین الحق باطل است!
«(يَعْلَمُهُمْ الْكِتَابِ) أي يعلمهم ما فيه من الأحكام»
التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج 4، ص 61
بعد ایشان در رابطه با: (وَيعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ) نظر خودش را میآورد و میگوید:
«ما يتلى من الآيات، والحكمة: هي الفرائض، وقيل: (الْحِكْمَةَ) السنة»
بعد ایشان میگوید:
«ولا يبعد أن يقال: الكتاب آيات القرآن والحكمة وجه التمسك بها»
التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى، ج 30، ص 4
ما اگر بخواهیم به آیات قرآن تمسک بکنیم ناگزیر هستیم از تبیین پیغمبر استفاده کنیم و گرنه خود آیات قرآن بما هو آیات قرآن برای عموم قابل فهم نیست و اصلاً قابل عمل نیست. مثلاً: «اقیموا الصلاة» می گوید: نماز به پا دارید، فرض اگر گیریم «صلاة» به معنای نماز باشد، چه کار کنیم؟ اگر سنت را ما کنار بگذاریم هیچ راهی نداریم و همینطوری باید سرگردان بمانیم که دعا کنیم یا چه کار کنیم؟
اگر ما بخواهیم از «اقیموا الصلاة» برای نماز استدلال بکنیم، راهی غیر از استناد به کلام رسول اکرم نیست.
«ابو حیان اندلسی» که قبلاً هم گفتیم تفسیرش از تفاسیر مورد قبول اهلسنت است. مورد قبول است به این معنا که به کلماتش استناد میکنند، اینكه استناد میکنند نه اینکه همهاش صحیح است، یعنی برای استناد، شأنیت دارد.
مثلاً ما میگوییم کتاب «کافی» معتبر است؛ یعنی شأنیت برای استناد دارد. بعضی از کتابها است که شأنیت ندارد، مثل کتاب «الخرائج والجرائح» که کتاب است «جزاه الله خیرا لمؤلفه»؛ ولی شأنیت برای استدلال ندارد.
یا مثلاً کتابهای «سید نعمت الله جزایری رضوان الله تعالی علیه، جزاه الله خیراً»؛ ولی شأنیت برای استنباط ندارد. شأنیت برای استنباط، یعنی ما میتوانیم مراجعه کنیم و روایات صحیحاش را استدلال کنیم و روایات ضعیفش را کنار بگذاریم.
کتاب «ابو حیان اندلسی» هم از اینها است که از «قتاده» میگوید:
«الحكمة: السنة، وبيان النبي الشرائع»
بعد هم از آقایان «مالک» و ... مطالبی میآورد و در ادامه میگوید:
«وهذه الأقوال في الحكمة كلها متقاربة، ويجمع هذه الأقوال قولان: أحدهما، القرآن والآخر السنة لأنها المبينة لما أنبهم من الكتاب، والمظهرة لوجوه الأحكام»
تفسير البحر المحيط ، اسم المؤلف: محمد بن يوسف الشهير بأبي حيان الأندلسي، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ -2001م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، ج1، ص 564
«سیوطی» هم همین تعبیر را دارد:
«(ويعلمهم الكتاب والحكمة) قال: السنة وأخرج عبد بن حميد وابن جرير عن قتادة في قوله (ويعلمهم الكتاب والحكمة) قال: الحكمة السنة»
الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج1، ص 335
در «تفسیر جلالین» هم همین را دارد. «ابو لبابه طاهر حسین» که از معاصرین است، خیلی مفصل در این زمینه چند صفحه بحث کرده و میگوید:
« وبما أن القرآن واجب الاتباع فالمعطوف عليه وهو الحكمة واجبة الاتباع وبما أنّ الله لم يوجب علينا إلا اتباع الكتاب والسنة، فتعيّن أن تكون السنة هي ما صدر عن الرسول صلى الله عليه وسلم من أقوال وأحكام في معرض التشريع. فهذا دليل قرآني على أنّ السنّة وحي أنزلها الله على قلب رسوله كما أنزل القرآن: {وَأَنزَلَ اللهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ »
السنة النبوية وحي من الله محفوظة كالقرآن الكريم؛ المؤلف: أبو لبابة بن الطاهر حسين، الناشر: مطبعة الملك فهد؛ ج1، ص20
این هم فرمایش ایشان است.
پرسش:
در رابطه با کتاب که «یعلمُهم» میآورد، وقتی بگوید «یعلمهم الکتاب» مراد همین سنت میشود، حکمت باید فرای از کتاب باشد.
پاسخ:
نه، در «یعلمهم الکتاب» کتاب، انصراف به قرآن دارد. یعنی کتاب آسمانی! در «یعلمُهم» یک دفعه الفاظش را بیان میکند، میگوید مردم «مکه» «اجهل الناس بالعلوم» بودند برای اینها میخواهد تعلیم بدهد. مثلاً در:
(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)
ستايش مخصوص خداوندي است که پروردگار جهانيان است.
سوره حمد (1): آیه 2
مراد از «الحمد لله»؛ یعنی «کلُ الحمدلله»! برای اینکه همه نعمتها از خدای عالم است.
(مَالِكِ يوْمِ الدِّينِ)
(خداوندي که) مالک روز جزاست.
سوره حمد (1): آیه 4
یعنی خدای عالم فردای قیامت مالک روز جزا است. بعد میگوید (مَالِكِ يوْمِ الدِّينِ) در آنجا از این و از آن سوال میکنند. پل صراطی هم در آنجا است و... این میشود سنت!
یک دفعه (مَالِكِ يوْمِ الدِّينِ) را برای قیامت معنا میکند، مالک روز جزا و مالک روز بررسی اعمال است، بعد ریزه کاریها را میخوهد بیان کند این دیگر کتاب نیست این سنت است.
آقای «ابو لبابه طاهر حسین» آخرش میگوید:
«أن اقوال المفسرین متفقة علی أن الحكمة هی السنة»
باز ادامه میدهد تا به: (وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ) میرسد میگوید مراد از (لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ) مراد از «لِتُبَینَ» همان سنت است که در ذیل آیات میآید و تفسیر آیات نیست؛ تا آنجا که میگوید:
«فالذكر بيانٌ أنزله الله والسنة هي هذا البيان فتكون بالتالي وحياً منزّلاً من السماء»
یعنی سنت هم وحی از طرف خدای عالم است.
السنة النبوية وحي من الله محفوظة كالقرآن الكريم؛ المؤلف: أبو لبابة بن الطاهر حسين، الناشر: مطبعة الملك فهد؛ ج1، ص21
«ابن جریر» در یک جای دیگر میگوید:
«واذكروا نعمة الله عليكم وما أنزل عليكم من الكتاب والحكمة... والحكمة وهي السنن التي علمكموها رسول الله صلى الله عليه وسلم »
جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1405، ج2، ص483
باز در ذیل آیه: «واذكرن ما يتلى في بيوتكن» که مال زنان پیغمبر است، می گوید:
«من آيات الله والحكمة»
این دیگر خیلی واضح است، این دیگر «الکتاب» نیست؛ اینجا «آیات» با «حکمت» هر دو قسیم هم آمدند.
«ويعني بالحكمة ما أوحي إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم من أحكام دين الله ولم ينزل به قرآن»
جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1405، ج 22، ص 9
می گوید قرآن در اینباره چیزی ندارد و رکعات نماز و یا بعضی از احکامی است که اصلاً قرآن به آن اشاره نکرده است.
«ابن کثیر سلفی» هم ذیل آیه:
(وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيكُمْ)
و به ياد بياوريد نعمت خدا را بر خود
سوره بقره (2): آیه 231
میگوید:
«والحكمة وهي السنة»
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1401، ج1، ص197
همه اینها به صراحت میگویند که مراد از حکمت «هی السنه» است. «قرطبی» میگوید مراد از حکمت چه است؟
«(والحكمة): هي السنة المبينة على لسان رسول الله صلى الله عليه وسلم مراد الله فيما لم ينص عليه في الكتاب»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671 ، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج3، ص 157
می گوید مراد از حکمت آن سنتی است که نصی در کتاب برای او نیست؛ حتی اصلش هم نیامده؛ چون ما یک سری احکامی در شریعت داریم که در قرآن اصلش آمده مثل اصل ارث، اصل زکات، اصل طواف که اینها را پیغمبر میآید توضیح میدهد.
ولی بعضی از احکامی داریم که اصلاً در قرآن اصلش هم نیامده، این بیانات نبی مکرم است و اینها هم کم نیست. شاید شصت هفتاد درصد شریعت ما، از طهارت تا دیات چیزی است که در قرآن، اصلی برای او نیست، این از بیان نبی مکرم است.
همان روایت تفویض است که از روایات تقریباً قریب به تواتر است:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ ... ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّين»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص266، بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ ع فِي أَمْرِ الدِّين، ح4
بعد میگوید:
«وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِي... فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا»
بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد؛ نويسنده: صفار، محمد بن حسن؛ محقق / مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي مكان چاپ: ايران؛ قم، سال چاپ: 1404 ق؛ج1، ص 384 و 385
آن عبارتی را كه ما سال گذشته مفصل خواندیم که خدای عالم به پیغمبر اجازه تحلیل و تحریم داده است. کل تحلیل و تحریمی که از زبان پیغمبر صادر شده و در قرآن اصلی ندارد، این جز وحی الهی، چیز دیگری نیست.
لذا کلمه «الحکمه» بعید نیست که مراد، آن احکامی باشد که برای آنها اصلی در قرآن نیست. آن اصلی که در قرآن است آن: (وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ) میشود كه آن تبیین میشود؛ ولی حکمت، فراتر از تبیین است.
یا نه، بگوییم مراد از حکمت، تمام آنچه که اصلش در قرآن آمده مثل نماز و زکات و طواف و ... و همچنین آن چیزی که در قرآن نیامده است.
در هر صورت... این آیه از آیاتی است که میشود برای مشروعیت سنت نبوی استدلال کرد، در غیر این صورت اگر بگوییم (وَيعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ)؛ عطف حکمت بر او اگر عین کتاب باشد لغویت لازم میآید و تکرار یک لفظ با دو الفاظ لازم میآید و این از حکمت الهی به دور است.
آیه بعدی در زمینه مشروعیت سنّت:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)
سوره حشر (59): آیه 7
است که از اهمّ آیات قرآن است.
«والسلام علیکم ورحمة الله»