بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی ادلّه مشروعیت سنّت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
اسامی کسانی که میخواستند پیامبر را ترور کنند، مشخص است در کدام کتاب است؟
پاسخ:
«محلی ابن حزم» جلد 11، صفحه 224 چند نفر را نام میبرد میگوید:
«أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلى الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ»
المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456 ، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت ، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ج 11، ص 224،«کتاب الحدود» باب حد المرتد
البته چاپ مصرش یک مقداری تفاوت دارد، یك كمی جلو و عقب دارد.
پرسش:
نظرش در مورد این حدیث چیست، نظری ندارد؟
پاسخ:
«ابن حزم» در ادامه نقل روایت میگوید:
«الْوَلِيدِ بن جُمَيْعٍ وهو هَالِكٌ»
ما آوردیم که تقریباً ده دوازده نفر از علمای اهلسنت توثیقش کردند. «ولید بن جمیع» از روات «صحیحین» هم است. حالا «صحیح مسلم» یا «صحیح بخاری» است و همه اینها توثیقش کردند و چیزی نیست که بخواهد در آن حرف باشد.
پرسش:
این اسامی، فقط در این کتاب آمده، در کتاب دیگری نیامده؟
پاسخ:
من هیچ جا ندیدم، این هم داستان مفصلی دارد. ما در یکی از دانشگاههای بین المللی تدریس داشتیم. یک ترم همه دانشجوهایمان سنی بودند، آقای «سبحانی» من را میدید میگفت: آقای «قزوینی» خدا به دادت برسد، از دست اینها چه میکشی؟
یک مناسبتی بود روایت «بخاری» را من نقل کردم که دارد دوازه نفر میخواستند پیغمبر را ترور کنند. به دانشجوها گفتم بروید ببینید اینها چه کسانی بودند؟ «سلمان» بود؟ «اباذر» بود؟ «مقداد» بود؟ و یا حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود؟ ببینید چه کسانی بودند میخواستند پیغمبر را ترور کنند؟
یکی از دانشجوها گفت حضرت استاد اینها چه کسانی بودند؟ گفتم: بروید تحقیق کنید. گفت: شما میگویید حضرت عمر بوده؟ گفتم: من نمیگویم حضرت عمر بوده! شما بروید تحقیق کنید. جلسه بعد رفتیم دیدیم دانشجوها گفتند ما نتوانستیم اسامیشان را پیدا کنیم؛ من هر چه در «الغدیر»، «عبقات»، و «بحار» گشتم دیدم هیچ جا اسامی را نیاوردند.
یک توسلی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) کردم به تناسبی یک جایی را مطالعه میکردم دیدم نوشته که «محلی» دارد. سراغ کتاب رفتم دیدم حسابی مطرح کرده است. جلسه بعد کتاب «المحلی» را به کلاس بردم آن دانشجویی که یک مقداری فضول تشریف داشت گفتم: بیا اینجا و این متن را بخوان، خواند گفت: «ولید بن جمیع» را میگوید هالکٌ! گفتم: برو بنشین؛ بعد شروع کردم روی تخته گفتم: درباره «ولید ابن جمیع» این گفته «ثقةٌ»، فلانی گفته «ثقةٌ»، فلانی گفته «ثقةٌ»! بعد همهشان حسابی به هم ریختند.
روزی حاج آقای «خزعلی» روز «عیدغدیر» منزل ما آمده بود، این را خدمتشان دادم گفت: فلانی بهترین عیدی که در عمرم گرفتم این بود.
آقای «شاهرودی» - خدا بیامرزدش - نقل میکرد آقای «خزعلی» در «شورای نگهبان» آمده - آن زمان آقای «خزعلی» در «شورای نگهبان» بود - معرکه گرفته که یکی از دوستان ما یک چیزی کشف کرده که تا به حال نبوده است.
ایشان به من زنگ زد که من به آقای «علامه عسکری» این را گفتم. «علامه عسکری» جا خورد گفت: این همه ما تتبع کردیم، این را نتوانسته بودیم پیدا کنیم. قبل از ما «علامه امینی»، «علامه مجلسی» بودند ولی ندیدند.
ایشان گفته بود کتاب «محلی» که من دارم این مطلب را ندارد. گفتم «المحلی- كتاب الحدود باب حدالمرتد» مراجعه كنید. بعد من نگاه كردم آدرس دادم و دیدم چاپ «مصر» سی چهل صفحه تفاوت داشت؛ ولی باز در همان جلد 11 بود.
در هر صورت این قضیه یک داستان مفصلی برای ما داشت، من اتفاقاً در مناظراتی که با «شیخ جمیل زینو» داشتم ای ن را مطرح کردم، خشکش زد، نتوانست جواب بدهد با «غامدی» مطرح کردیم تا الان جواب نداده! شاید در قبر رفته و جواب آماده کرده باشد.
پرسش:
افرادی که میخواستند پیامبر را ترور کنند دوازده نفر بودند یا چهارده نفر؟
پاسخ:
آنچه در ذهنم است دوازده نفر بودند که پیغمبر هم فرمود:
«فِي أَصْحَابِي اثْنَا عَشَرَ مُنَافِقًا»
صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص 2143، ح 2779
در هر صورت اسامی اینها را من غیر از «المحلی» ندیدم. اگر دوستان بتوانند پیدا کنند که خیلی خوب است. به قولی هنر ما بود از اینجا پیدا کردیم. «قرطبی» دارد:
«كانوا اثنى عشر رجلا»
دوازده نفر بودند!
«قال حذيفة: سماهم رسول الله حتى عدهم كلهم »
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 8، ص 207
«مسند احمد» دارد:
«كان أَصْحَابُ الْعَقَبَةِ فقال له الْقَوْمُ أَخْبِرْهُ إذا سَأَلَكَ قال إن كنا نُخْبَرُ إنهم أَرْبَعَةَ عَشَرَ وقال أبو نُعَيْمٍ فقال الرَّجُلُ كنا نُخْبَرُ إنهم أَرْبَعَةَ عَشَرَ قال فان كُنْتَ منهم وقال أبو نُعَيْمٍ فِيهِمْ فَقَدْ كان الْقَوْمُ خَمْسَةَ عَشَرَ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج5، ص390، ح 2336
«فساب عَمَّارٌ رَجُلاً من أَصْحَابِ رسول اللَّهِ فقال نَشَدْتُكَ بِاللَّهِ كَمْ تَعْلَمُ كان أَصْحَابُ الْعَقَبَةِ فقال أَرْبَعَةَ عَشَرَ فقال ان كُنْتَ فِيهِمْ فَقَدْ كَانُوا خَمْسَةَ عَشَرَ...»»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج5 ، ص453، ح 23843
ولی آنی که مشهور است دوازده نفر است. که خود «مسلم» هم به همان دوازده نفر اشاره میکند. من درباره «ولید بن جمیع» نوشتم که:
«صرح بوثاقته العجلی قال ابن سعد كان ثقة»
«ذهبی» از «ابن ابی حاتم» توثیقش را نقل کرده. «ابو نعیم» توثیقش را نقل کرده!
پرسش:
آدرس عدم اقامه نماز توسط حذیفه بر جنازه ابوبکر كجاست؟
پاسخ:
خیلی زیاد دنبالش نروید، «استیعاب» شرح حال «حذیفه»! «حذیفه» روز سهشنبه قسم خورد گفت: من میخواهم روز جمعه نام منافقین را افشاء کنم، زمان عمر هم بود، ولی مسمومش کردند و قبل از جمعه نابودش کردند و رفت و دیگر جمعه را درك نكرد!
دلیلی هم ندارم که ایشان با حضرت امیر نبوده باشد و جزو کسانی هم بود که با ابوبکر هم بیعت نکرد.
آغاز بحث...
ما به حول و قوه الهی با توکل بر خدای عالم میخواهیم امروز بحث جدیدی را مطرح کنیم. من هر چه در اینترنت گشتم ببینم کتابی یا مقاله ای در رابطه با «ادله مشروعیت سنت» به طور مفصل کار کرده باشند من پیدا نکردم.
اگر دوستان در جایی کتابی یا مقالهای دیدند که به خوبی کار شده باشد به ما نشان دهند. فقط مرحوم آقای «بروجردی» (رضوان الله تعالی علیه) در جلد اول «جامع احادیث شیعه» حدود 50 -60 صفحه در این زمینه بحث کرده ولی به صورت تلگرافی بحث کرده است، ده پانزده مورد آیه آورده ولی بدون اینکه نسبت به آیات تحلیلی کرده باشد رد شده است.
ان شاء الله عزیزان دقت کنند نکتهای که به ذهنشان میرسد را مطرح کنند، من میخواهم بحثمان، بحث چالشی باشد. به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) بحث ما، روضه خوانی نباشد.
من یک مقدمهای را برای این آماده کردم، این مقدمه را اول من بیان میکنم بعد وارد آیاتی می شویم که در رابطه با مشروعیت سنت رسول اکرم است.
آقایان اگر سایت رئیس منحرفین «مشهد»، آقای «احمد درایتی» را ببینند بد نیست، مطالعه کنند ببینید اینها تقریباً آنچه را که «طباطبائی» خجالت کشید بگوید، یا «عابدینی» و «برقعی» خجالت کشیدند بگویند، اینها علناً دارند اینها را مطرح میکنند و حرفهای آنها را یک مقداری با هتاکیهای زیاد آوردهاند.
در رابطه با این مقدمه، من ابتدا بحث اهلسنت را میخواهم مطرح کنم. مرحوم «علامه عسکری» یک تعبیری زیبایی در کتاب «معالم المدرستین» جلد 1، صفحه 14 دارد:
«ولما ارسل الله خاتم أنبيائه محمد (ص) بالقرآن انزل فيه أصول الاسلام من عقائد واحكام في آيات محكمة»
وقتی قرآن را نازل کرد، اصول اسلام و عقائد احکام بوده است.
«وأوحى إليه تفصيل ما انزل في القرآن»
به پیغمبر وحی کرد تفصیل آنچه که در قرآن آمده!
این را آقایان داشته باشید. یعنی هم قرآن و هم سنت وحی است. فرمود:
(ِوَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْر لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)
و ما اين ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي؛
سوره نحل (16): آیه 44
«فعلمهم الرسول شرائع الاسلام من كيفية ركعات الصلاة وتعدادها، وما يمسكون عنه في الصوم وشرائطه، والطواف وأشواطه وبدايته ونهايته إلى غيرها من احكام واجبة ومستحبة ومحرمة، فتكون منها لدى المسلمين الحديث النبوي الشريف،
وكذلك جعل الله تجسيد الاسلام في سيرة رسول الله (ص)»
خدای عالم، اسلام مجسد را در سیره پیغمبر قرار داد.
معالم المدرستين؛ السيد مرتضى العسكري، مؤسسة النعمان للطباعة والنشر والتوزيع بیروت، ج 1، ص 14
یعنی اسلامی که ما بخواهیم در خارج، مصداق اتم برای او پیدا کنیم تجلی گاه اسلام را بخواهیم پیدا کنیم، سیره پیغمبر است. الان آقای «درایتی» و امثال ایشان بحث دارند که پیغمبر نمیتواند برای ما اسوه باشد و ما دلیلی نداریم که پیغمبر در همه جا برای ما اسوه باشد. حالا رسیدیم به آیه:
(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)
مسلما براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيکويي بود!
سوره احزاب (33): آیه 21
عرض خواهیم کرد که اینها میگویند این آیه دلالتی ندارد که پیغمبر بخواهد اسوه باشد و مسخره هم کردند که اگر پیغمبر به شما میگوید بلند شو برو دستشوی، این واجب است؟ فكر كنم یکی از بچههای ما با ایشان شب جمعه مناظره داشت، تقریباً پنجاه - شصت تا پست بین «درایتی» و ایشان رد و بدل شد؛ ولی من دیدم یک مقداری ایشان دستش پر نیست و بدون مطالعه بود.
البته کارش خوب بود و «درایتی» از عهدهاش بر نیامد؛ ولی کسی بخواهد در این زمینه بحث بکند، باید موضوع مشخص بشود، و قبلاً انسان مطالعه بکند؛ چون هر چه هم باشد انسان نمیتواند با تکیه بر معلومات سابقش برود با اینها مناظره کند. بنا هم شده بود که شنبه یعنی امروز ادامه بدهند.
یکی از بحثهایی كه ایشان دارد میگوید تعداد امامان تنها دوازده تا نیست بلکه دوازده، سیزده، بیست و چهار است کدامش را ما بگیریم؟
بحثی كه داشت در رابطه با «حسبنا کتاب الله» بود. ایشان میگوید: این ضد قرآن نیست، اگر شما از قرآن یا روایت، مدرکی دارید که «حسبنا کتاب الله» خلاف است برای ما بیاورید؛ یعنی عمده بحث فعلاً سه چهار روز است روی «حسبنا کتاب الله» است.
من گمان نمیکنم، اینقدر که ایشان دارد اصرار میکند که «حسبنا کتاب الله» ضد قرآن نیست، خود عمر این اندازه اصرار نداشت.
بعد دارد که:
«وأمر الناس باتباعه في قوله تعالى: " لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنة " الأحزاب/21 . وسمي مجموع السيرة والحديث النبوي في الشرع الاسلامي بالسنة وأمرنا الله ورسوله باتباع سنة الرسول.»
معالم المدرستين؛ السيد مرتضى العسكري، مؤسسة النعمان للطباعة والنشر والتوزيع بیروت، ج 1، ص 14
ما ان شاء الله بعد از این مقدمه، آن آیاتی که بر تبعیت سنت صراحت دارد، اینها را یکی پس از دیگری بررسی خواهیم کرد. تقریباً در ذهنم میرسد بالای 20 آیه است و در این آیات هم ما تلاش کردیم اولاً اقوال علما و مفسرین شیعه را آوردیم، همچنین مفسرین اهلسنت را آوردیم. روایاتی اگر از ائمه بوده آوردیم روایاتی هم که اهلسنت داشتند آوردیم؛ یعنی در هر آیهای تلاش کردیم روی چهار محور جلو برویم.
ان شاء الله عزیزان دقت کنند، دوستان ما هم اگر بحثهای كه ما داریم اینها را بخش بخش روی كانال بگذارند تا عزیزان استفاده كنند خیلی خوب است؛ یعنی هر بخشی كه ما داریم بحث میكنیم روی كانال برود.
«ابن حجر» میگوید «بیهقی» به سند صحیح از «حسّان ابن عطیه» نقل کرده که:
«كان جبريل ينزل على النبي بالسنة كما ينزل عليه بالقرآن»
جبرئیل، سنت را بر پیغمبر نازل میکرد همانطوری که قرآن را نازل میکرد!
«ويجمع ذلك كله وما ينطق عن الهوى»
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج13، ص291
ایشان به آیه:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگويد! آنچه میگويد چيزی جز وحی که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیه 3 و 4
استدلال کرده است. ان شاء الله این آیه را مفصل بحث میکنیم و اولین آیهای که ما مورد بحث ما است همین آیه خواهد بود. «فتح الباری» جلد 13، صفحه 248، البته در چاپ «بیروت» صفحه 291 است.
«ابن عبدالبر» میگوید:
«قال الأوضاعی»
«اوضاعی» از فقهای بزرگ اهلسنت است.
« الكتاب أحوج إلى السنة من السنة إلى الكتاب»
احتیاج قرآن به سنت بیش از احتیاج سنت به کتاب است!
جامع بيان العلم وفضله؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1398، ج2، ص191
چون اگر ما سنّت را فقط ملاک قرار بدهیم، در درون سنت، همه مسائل آمده، آیات و شرح آیات هم آمده؛ ولی اگر ما به قرآن مراجعه کنیم، قرآن به تنهایی حتی برای یک نماز واجب توضیح كامل نداده است.
روایتی از آقا امام صادق (سلام الله علیه) است که رکعات نماز و کیفیت نماز و ... در قرآن نیست. بنده بارها گفتم اصلاً برای وجوب نماز از قرآن نمیشود استفاده کرد! اینکه «اقیموا الصلاة» حتماً رکعات مخصوصه است، از قرآن «بماهو قرآن» نمیشود استفاده کرد.
پرسش:
(وَ لا رَطْب وَلَا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ)
جز اينکه در کتابي آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است.
سوره انعام (6): آیه 59
را چطور معنا كنیم؟
پاسخ:
این را به اضافه:
«وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ»
و ما اين ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کرديم!
سوره نحل (16): آیه 44
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد؛
سوره حشر (59): آیه 7
(مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ)
کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده.
سوره نساء (4): آیه 80
معنا می کنیم. با این عبارات است که:
(الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء)
سوره نحل (16): آیه 89
شما آیاتی که سنت را هم کنار قرآن گذاشته، اینها را هم ببینید. این هم جزو قرآن است؛
(...لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)
... تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي!
سوره نحل (16): آیه 44
هم جزء قرآن است. (الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء)، قرآن به ضمیمه قرآن دیگری که ضمیمه او هست ولی اسم آن را «سنّت» گذاشتیم.
دوستان عزیز توجه کنید که اگر بنا است ما از جمع کردن آیات استفاده کنیم، و از مجموع آیات به یک جای برسیم، قرآن میگوید: (أَقِمِ الصَّلاة) کاملاً فرمایش درست است. می فرماید:
(أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيلِ)
نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريکي شب [= نيمه شب] برپا دار
سوره اسراء (17): آیه78
مراد چیست؟ رکعات مخصوصه است؟ در اینجا که ندارد (أَقِمِ الصَّلاة)؛ یعنی دو رکعت، «اوله تکبیر آخره التسلیم» در جای دیگر دارد.
(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي...)
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود ميفرستد.
سوره احزاب: (33): آیه 56
یعنی اینها نماز میخوانند؟ به پیغمبر میفرماید:
(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)
از اموال آنها صدقهاي (بعنوان زکات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاک سازي و پرورش دهي! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعاي تو، مايه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!
سوره توبه (9): آیه 103
این آیه یعنی هر کس زکات داد، بخوابانید زمین و نماز میت برایش بخوانید!؟ آیات را اگر کنار هم بگذاریم معلوم می شود واژه «صلاة»، به معنای دعاست. غیر از این معنا، چیز دیگری از آیات استفاده نمیشود. اگر آیات را منهای سنت كنار هم بگذاریم، و سنت در کنار قرآن نباشد، از آیات حتی خود نماز را نمیتوانیم استفاده كنیم. همچنین زکات و مسائل دیگر را با کنار هم گذاشتن آیات، ما هیچی نمیتوانیم استفاده کنیم.
پرسش:
لفظ «صلاة» یک لفظ مشترک است، و با قرینه می شود معنایش را فهمید.
پاسخ:
بله، قرینه از کجا بیاورید؟ از قرآن برای ما قرینه بیاورید. بفرمایید از کجا!؟
(أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيلِ)
نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريکي شب [= نيمه شب] برپا دار؛
سوره اسراء (17): آیه 78
من از کجا بدانم مراد از این «صلاة»، نماز است؟ از کجا آوردید «صلاة» به معنای نماز است؟ قرینه از قرآن برای من بیاورید که (أَقِمِ الصَّلَاةَ)؛ یعنی به معنای نماز است. اصلاً کلمه «صلاة» را به معنای نماز از قرآن بیاورید «نحنُ ابناءُ الدلیل»!
پرسش:
(أَقيمُوا)؛ معمولاً برای نماز است. در دعا جواب میدهد؟
پاسخ:
(أَقيمُوا)؛ یعنی برپا کنید. به شما میگویند «دعای ندبه» را بر پا کنید. «دعای کمیل» را بر پا کنید. کلمه (أَقيمُوا)؛ به معنای دعا را اقامه کنید چه اشکالی دارد؟ یعنی بر پا بدارید و این را ادامه بدهید. (أَقيمُوا)؛ در حقیقت یعنی ادامه بدهید و نگذارید ترك بشود.
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا)
اي کساني که ايمان آوردهايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و کاملا تسليم (فرمان او) باشيد.
سوره احزاب: (33): آیه 56
این هم دارد که ادامه بدهید، امر است دیگر. همانطوری که ما صلوات را ادامه میدهیم و اصلاً عبارت:
(إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ)
دعاي تو، مايه آرامش آنهاست!
سوره توبه (9): آیه 103
«صلاة» تو «سَکن» برای مؤمنین است؛ یعنی نماز تو، سَکَن برای مؤمنین است؟ از آیات منهای سنت، بنده برداشتم این است. حتی در بحثهایی که با وهابیها داشتیم به ما جواب ندادند؛ یعنی نتوانستند از آیات استفاده کنند.
البته غیر از آن آیاتی که در نماز خوف است. آنجا یک چیزهایی میشود فهمید؛ ولی آن هم باز آیات را کنار هم بگذاریم میگوییم بله آنهایی که ترس دارند، شما دعایتان را بکنید تمام کنید، یک عدهای بیایند شمشیر بزنند، بعد نصف نماز را هم آنها بیایند دعا بکنند، بعد شما دعا كنید. آنجا هم ما نمیتوانیم بگوییم که قطعاً «صلاة» به معنای ركعات نماز است.
پرسش:
خداوند در سوره مؤمنون می فرماید: (الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون) این چه است؟
پاسخ:
میگوید یکی از شرایط دعا، خشوع است.
پرسش:
در دعا قصد قربت نمیخواهد!!
پاسخ:
در دعا چرا قصد قربت نمیخواهد؛ یعنی قصد قربت در دعا لازم نیست!؟ (يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ)؛ امر است شما همینکه میگویید واجب نیست از کجا در آوردید واجب نیست را از قرآن در آوردید؟ ما هستیم و قرآن، آیات قرآن را بیاورید بگویید دعا واجب نیست. دعا قصد قربت نمیخواهد. از آیات برای ما بیاورید.
سنت آنچه که در ذهن ما است برداشتهای ذهنیمان را کنار بگذاریم. ما هستیم «بین الدفتین» آیا از این شما میتوانید واژه «صلاة» که استعمال شده به معنای نماز است یا نه؟ اگر است بیاورید «نحنُ ابناءُ الدلیل».
تقریباً شاید 260- 250 کلمه «صلاة» در قرآن استعمال شده؛ من اینها را هم نگاه کردم من نتوانستم استفاده کنم که کلمه «صاد، لام، تاء» به معنای نماز باشد. قرینهای باشد در آیات که ما از این قرینه نماز بفهمیم.
پرسش:
البته در لغت، کلمه «صلاة» به معنای دعا است، منتها به قرینه استعمالش، حقیقت شرعی میشود.
پاسخ:
دعاها را اقامه کنید، «دعای ندبه» را «یقیمونَ دعای ندبه»، «یقیمونَ دعای کمیل». اقامه کردن؛ یعنی کاری کنید که این در جامعه احیاء بشود و ترک نشود. کلمه «اقامه» یعنی شما احیاء کنید و زنده بدارید؛ یعنی بیایید هر هفته «دعای کمیل» را بخوانید تا این «دعای کمیل» در جامعه احیاء بشود.
استعمال را ما کاری نداریم. استعمال، آنچه که در ذهن ما است کنار بگذاریم، فرض بكنید ما «مسیحی» و «یهودی» بودیم مسلمان شدیم، قرآن را به ما دادند داریم مطالعه میکنیم میخواهیم ببینیم در قرآن از کلمه «صلاة»، این «مسیحی» تازه مسلمان شده چه میفهمد؟
پرسش:
(اذا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِنْ يوْمِ الْجُمُعَةِ)
هنگامي که براي نماز روز جمعه اذان گفته شود
سوره جمعه (62): آیه 9
پاسخ:
«اذا نودی للدعاء فی یوم الجمعه»
«دعای ندبه»اش هم، همین است.
پرسش:
اینجا قصهاش مشخص است در مورد نماز است. به خاطر اینکه پیامبر مکرم اسلام وقتی نماز جمعه میخواند صدا میزد (نُودِي لِلصَّلَاةِ)!
پاسخ:
شما باز هم سراغ سنت رفتی! فرمود:
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِنْ يوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ)
اي کساني که ايمان آوردهايد! هنگامي که براي نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوي ذکر خدا بشتابيد.
سوره جمعه (62): آیه 9
این جا قرینه است که اینجا ذکر الله، دعا است. «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر»؛ ماها یک چیزی در ذهنمان است با توجه به این، در ذهنمان میگوییم «صلاة» به معنای نماز است. سنت را شما کنار بگذارید. شما ببینید روز اولی که کلمه «صلاة» آمده آیا واقعاً مسلمانها میفهمیدند یا بعد از اینکه پیغمبر میفرماید: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي» فهمیدند که این آیات درباره صلاة است!؟
یعنی من نتوانستم از آیات به دست بیاورم! شاید ما اشتباه میکنیم. نمیگوییم برداشت ما وحی مُنزل است. دوستان ببینید از آیات، بدون آن پیش فرضی که در ذهن شما است از کلمه «صلاة» میشود ارکان مخصوص استفاده کنیم یا نمیتوانیم؟
ببینید «صلاة»؛ یعنی:«اوله تكبیر و آخره تسلیم، فیه الركوع والسجده والتشهد و سلام»! آیا این را میتوانیم از قرآن استفاده كنیم یا نمیتوانیم؟
پرسش:
(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون)
سوره مائده (5): آیه 55
«هم راكعون» در حالت نماز است!
پاسخ:
همه اهلسنت گفتند: «وهم راكعون، ای وهم خاشعون»؛ ركوع را در اینجا به معنای خشوع گرفتند. البته به جز تعداد اندكی! ببینید می فرماید: (إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِنْ يوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ).
شما وقتی مشغول بیع و داد ستد هستید در آنجا میتوانید «دعای كمیل و دعای ندبه» بخوانید؟ دعا را میگویید ولی دوباره مشغول معامله میشوید. شما داد ستد میكنید آقا این چند است؟ كیلو، تن و خروارش چند است؟ در آن هنگام كه نمیشود دعا كرد.
در هر صورت...
دوستان این را به عنوان یك مسئله حساب كنید و در ذهن تان باشد، ببینیم واقعا بدون پیش فرضی كه از سنت داریم، كلمه «صلاة» كه استفاده و استعمال در قرآن شده است، آیا از این ما میتوانیم نماز را استفاده كنیم!؟
ولی با در نظر گرفتن این دو تا آیه:
(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي)
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود ميفرستد.
سوره احزاب: (33): آیه 56
و:
(إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ)
دعاي تو، مايه آرامش آنهاست!
سوره توبه (9): آیه 103
شما این دو تا آیه را هم در كنار آن آیات بگذارید، و هرچه هم آن آیات گفته باشند، این دو تا آیه تخصیص میزند، و این دو تا آیه دایره را تنگ میكند. (إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِنْ يوْمِ الْجُمُعَةِ)! (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي في يوْمِ الْجُمُعَةِ ایضاً»!
در روز جمعه: (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً... وَصَلِّ عَلَيهِمْ)، (إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ)، این دو تا آیه میآید كمر تمام اینها را داغون میكند. هیچ اطلاق و عمومی و... برای آیات نمیگذارد.
در هر صورت...
ایشان میگوید: كتاب احتیاجش به سنت، بیش از احتیاج سنت به کتاب است. باز ایشان میگوید:
«كان الوحي ينزل على رسول الله ويحضره جبريل بالسنة التي تفسر ذلك»
آیات كه میآمد، «جبرئیل» هم در كنار پیغمبر بود، آیات را «جبرئیل» برای پیغمبر تبیین و تفسیر میكرد.
جامع بيان العلم وفضله؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1398، ج2، ص191
یعنی همان «جبرئیل» كه آیه را آورده، همان «جبرئیل» برای پیغمبر، تبیین و تفسیر میكرد كه مراد از این آیه این است.
اگر دوستان كتاب «جامع بیان العلم وفضله» جلد 2 تقریبا از صفحه 188 به بعد را مطالعه كنند بسیار خوب است. ایشان خیلی خوب و قشنگ كار كرده است. من ندیدم از اهلسنت در رابطه با كسانی كه میگویند «قرآن دون السنة» كسی اینطور قشنگ كار كرده باشد.
«ابوحنیفه» هم میگوید:
«لولا السنة ما فهم أحد منا القران»
قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث؛ اسم المؤلف: محمد جمال الدين القاسمي الوفاة: 1332 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م، الطبعة: الأولى، ج 1، ص 52
دیگر این (شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها) است. «احمد بن حنبل» دارد:
«إنّ السُّنَّةُ تُفَسِّرُ الْكِتَابَ وَتُبَيِّنُهُ»
جامع بيان العلم وفضله؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1398، ج2، ص192
از «البانی» كه از ایشان تعبیر به «بخاری» دوران میكنند. «بن باز» میگوید او «امیرالمؤمنین في الحدیث» است! ایشان میگوید:
«فحذار أيها المسلم»
مسلمان برحذر باش!
«أن تحاول فهم القرآن مستقلا عن السنة»
اینکه تلاش كنی قرآن را بدون استفاده از سنت بفهمی.
بعد میگوید:
«فإنك لن تستطيع ذلك»
هرگز همچنین كاری نمیتوانی بكنی!
«ولو كنت في اللغة سيبويه زمانك»
حتی اگر در لغت سیبویه زمان خود هم باشی قرآن را بدون سنت اصلا نمیتوانی بفهمی!
صفة صلاة النبي من التكبير إلى التسليم كأنك تراها؛ المؤلف: الألباني، محمد ناصر الدين (المتوفى: 1420هـ)، الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع – الرياض، ج1، ص117
می گوید: فهم قرآن بدون سنت امكان پذیر نیست و اصلا از محالات است. «سیوطی» از «ابن عباس» نقل میکند که امیرالمؤمنین وقتی «ابن عباس» را نزد «خوارج» فرستاد فرمود برو با آنها مناظره کن:
« ولا تحاجهم بالقرآن»
با اینها با قرآن مناظره نكن!
چرا؟
«فإنه ذو وجوه ولكن خاصمهم بالسنة»
چون قرآن دارای وجوه متعدد است.
شما میگویی «صلاة» ارکان مخصوص است، او میگوید نه فلان، فلان آیه مراد این است او میگوید مراد، چیز دیگر است.
«ولكن خاصمهم بالسنة، قال له يا أميرالمؤمنين فأنا أعلم بكتاب الله منهم»
به من میگویی با قرآن مناظره نکنم ولی من از تمام «خوارج» علمم به قرآن بالاتر است.
«في بيوتنا نزل»
می گوید: اصلاً قرآن در دودمان ما نازل شده است.
«قال صدقت»
درست میگویی
«ولكن القرآن حمال ذو وجوه تقول ويقولون»»
شما چیزی میگویی، آنها چیز دیگری میگویند، شما میگویی، آنها میگویند.
او میگوید برداشت من این است شما میگویی برداشت من این است ولی:
«ولكن خاصمهم بالسنن فإنهم لن يجدوا عنها محيصا»
با سنت با اینها مناظره کنی دیگر سنتها را اینها نمیتوانند بگویند «ذو وجوهٌ» ما برداشتمان این است و شما برداشتتان آن است.
«فخرج إليهم فخاصمهم بالسنن فلم تبق بأيديهم حجة»
رفت با سنت با «خوارج» مناظره کرد، در دستشان حجت و دلیلی باقی نگذاشت.
الإتقان في علوم القرآن، اسم المؤلف: جلال الدين عبد الرحمن السيوطي، دار النشر: دار الفكر - لبنان - 1416هـ- 1996م، الطبعة: الأولى، تحقيق: سعيد المندوب، ج 2، ص 410
رفت با سنت مناظره کرد، به قول امروزیها موتورشان را پایین آورد.
پرسش:
چرا در زمان پیغمبر به سنت اهمیت نمیدادند و به قرآن و جمع کردن قرآن مشغول بودند؟
پاسخ:
اتفاقاً اهمیت میدادند! «عبدالله بن عمرو» میگوید من تمام سخنان پیغمبر را مینوشتم - حالا من روایتش را میآورم - صحابه به من اعتراض کردند گفتند:
تكتب ورسول الله يقول في الغضب والرضى؟»
پیغمبر غضبناک می شود، راضی می شود و... چرا داری مینویسی؟ میگوید من مدتی از نوشتن دست کشیدم بعد خدمت نبی مکرم آمدم و گفتم: یا رسول الله عدهای من را از نوشتن سنت نهی کردند - آنهایی كه میترسیدند سنت برایشان درد سر درست بشود، همانهای که گفتند سنت را کنار بگذارید و فقط «حسبنا کتاب الله وقولوا کتاب الله» - بعد پیغمبر اکرم فرمود:
«أكتب فوالذي بعثني بالحق نبيا ما يخرج منه ويشير إلي لسانه إلا حق»
بنویس. به خدا قسم که از دهان من جز حق بیرون نمیآید!
تهذيب الكمال؛ اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي الوفاة: 742 ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ج31، ص 39
بعد ایشان میگوید من بعد از آن دوباره شروع کردم سنت را نوشتن. این نشان میدهد بر اینکه صحابه برای نوشتن سنت اهتمام داشتند. اینطوری نیست که بی اهمیت بودند. یا شما روایاتی که «ذهبی» در «تذکرة الحفاظ» جلد 1، صفحه 3 و 5 از «عایشه» میآورد میگوید: پدرم گفت که تمام این روایاتی که دست شما بوده جمع کن 500 تا روایت شد؛ پس معلوم است اینها جمع کرده بودند.
ما روایات متعدد داریم بر اینکه، اینها به سنت اهتمام داشتند. عمر دستور میدهد هر کس «عنده من السنه» است بیاورد، انبوهی از سنت را آوردند؛
«فلما أتوه بها أمر بتحريقها»
وقتی همه احادیث را آوردند دستور داد همه را آتش زدند!
سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط, محمد نعيم العرقسوسي؛ ج 5، ص 59
پس معلوم میشود که در زمان رسول اکرم، سنت جمع آوری شده، اگر سنت جمع آوری نشده بود، 30 هزار روایت «مسند احمد» از کجا آمده؟ «بخاری» و «صحاح سته»شان از كجا تهیه شده است؟ پس معلوم میشود در زمان پیغمبر این سنت جمع آوری شده است.
پرسش:
ظاهراً «عبدالله بن عمرو» در «مکه» بوده که مشرکین به او اعتراض میکنند که ایشان گاهی در حال غضب است و گاهی در حال رضا.
پاسخ:
نه در «مکه»، پیغمبر مبسوط الید نبود. این قطعاً برای «مکه» نیست. خیلی بعید است برای «مکه» باشد. اگر دلیل داشته باشید ما «نحنُ ابناءُ الدلیل». ما حرفی نداریم. ان شاء الله من فردا «حدیث عبدالله بن عمرو» را مفصل عرض خواهم کرد.
یا شما ببینید بعضی اصحاب گفتند:
«يا رَسُولَ اللَّهِ انك تُدَاعِبُنَا»
تو بعضاً با ما شوخی میکنی آیا همین شوخیها را ما به عنوان سنت بنویسیم؟
فرمود:
«اني لاَ أَقُولُ الا حَقًّا»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج2، ص360، ح 8708
ما اینها را مفصل كار كردیم.
والسلام علیكم ورحمه الله و بركاته