2024 April 26 - جمعه 07 ارديبهشت 1403
وهابيت و توحيد 02
کد مطلب: ٥٤٨١ تاریخ انتشار: ٠٤ مهر ١٣٨٩ تعداد بازدید: 5582
حبل المتین » عمومی
وهابيت و توحيد 02

سر و دست و پای خدای وهابیت، عایشه و جنگ جمل
حبل المتين 89/07/04

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 04 / 07 / 89

آقاي محسني

از استاد حسيني قزويني درخواست مي كنم صحبت مقدماتي را با بينندگان عزيز بفرمايند

استاد حسيني قزويني

. . .

ما در جلسه گذشته، بحثي را آغاز كرديم با عنوان «وهابيت و توحيد» و اشاره كرديم كه وهابيت، ما را مشرك مي دانند؛ نه تنها ما را، بلكه تمام أهل سنت را غير از خودشان، مشرك مي دانند و ما را دعوت به توحيد مي كنند.

در جلسه گذشته، چند برگ از توحيد و خداشناسي وهابيت تقديم كرديم. البته اين نكته را هم خدمت بينندگان عرض كنم با توجه به جوّي كه در رابطه با أم المؤمنين عايشه ايجاد شده و مخالفين شيعه و معاندين و وهابي ها، اين موضوع اهانت به عايشه را بهانه قرار داده اند تا عقائد شيعه را در رسانه هاي بين المللي و ماهواره ها مورد هجمه قرار بدهند، در تلفن ها يا پيامك هايي كه عزيزان داشتند، بسياري از عزيزان درخواست كردند چند جلسه در رابطه با أم المؤمنين عايشه از نظر قرآن و سنت و آنچه كه در گذر تاريخ در رابطه با عايشه اتفاق افتاده، به استناد كتب أهل سنت، برنامه اي داشته باشيم. ما در همين جا قول مي دهيم در مناسبت ويژه اي، مباحث مربوط به تمام أمهات المؤمنين را إن شاء ا... خدمت عزيزان بيننده تقديم خواهيم كرد. ولي چه كار كنيم كه گرفتار يك دسته از وهابيت افراطي هستيم كه نه خود را تابع قرآن مي دانند و نه تابع سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و نه براي ائمه عصمت و طهارت (عليهم السلام) ارزشي قائل هستند. چيزهايي را در ذهن شان جاي داده اند و حتي اگر قرآن، برخلاف نظر آنها باشد، آيه قرآن را تأويل و توجيه مي كنند و اگر سنت صريحي بر خلاف آن پيدا كنند، تلاش مي كنند آن را به نوعي توجيه كنند و يا با پديده نادرست نسخ، آيه قرآن را كنار بزنند. ما به حول و قوه إلهي و عنايت ويژه حضرت بقية الله الأعظم (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) در اين زمينه إن شاء ا... برنامه اي منصفانه و عادلانه خواهيم داشت.

* * * * * * *

آقاي محسني

وهابيت، عمدتا ما شيعيان را مشرك مي دانند. در عقايد، بحث توحيد يكي از مباحث مهمي است كه در بين وهابيت و شيعه مطرح است و عمدتا آنها ما را دعوت به توحيد مي كنند. در صورتي كه وقتي به كتب مراجعه مي كنيم و عقايد توحيدي آنها را نگاه مي كنيم، مي بينيم كه خيلي وحشتناك است و قائل به جسمانيت خداوند هستند كه مخالف صريح قرآن و روايات است. نظر شما در رابطه با تجسيم چيست؟

استاد حسيني قزويني

در جلسه گذشته هم اشاره كرديم كه خود إبن تيميه صراحتا اعلام مي كند كه در آيات قرآن و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، هيچ دليلي بر عدم جسمانيت خداوند نداريم. بعد از او هم إبن قيّم جوزيه و هيئت عالي إفتاء عربستان سعودي همين قضيه را دنبال كرده اند و براي خداوند، دست و پا و چشم و ساق و ساير اعضاي بدن را ترسيم كرده اند. به تعبير أبو يعلي كه ليدر وهابيت است، صراحتا اعلام مي كند:

در ذات اقدس ربوبي ما را معاف كنيد و من نمي توانم بگويم كه خداوند، ريش و عورت دارد. غير از اين دو مورد، هر آنچه را كه شما بخواهيد، من براي خداوند، تصور كردنش را خلاف قرآن و سنت نمي دانم.

اين را در جلسه گذشته با سندهاي معتبر از منابع أهل سنت بيان كرديم و اشاره كرديم كه اين، كاملا مخالف قرآن است و قرآن مي فرمايد:

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ

سوره شوري/آيه11

خداوند، مثل و مانندي ندارد. اگر بنا شد كه خداوند، چشم و گوش و دست داشته باشد همانند ما، در حقيقت مانند اين است كه ما براي خداوند، مثل و مانندي تصور كرده باشيم. قرآن مي فرمايد:

وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

سوره إخلاص/آيه4

هيچ كفو و همتايي براي خداوند نيست.

اولين اشكالي كه در تجسيم است، مخالفت با آيات قرآني است.

يكي از اساسي ترين اشكالاتي كه بر توحيد وهابيت است، اين است كه وقتي مي گويند خداوند، جسم است، جسم، در يك جا است و اين جسم نمي تواند تمام جهان را إشغال كند و بر آن إحاطه داشته باشد. يك جسم مي تواند جلوي چشمش را ببينيد و فراتر از آن را نمي تواند ببيند و شاهد و ناظر باشد. ولي متأسفانه آقايان وهابيت در اينجا، براي اين كه تثبيت كنند جسمانيت خداوند را، محدوديت نظارت و حضور را براي خداوند قائل هستند. شما بينندگان عزيز قضاوت كنيد! جوانان أهل سنت و وهابيت! من از شما تقاضا مي كنم به اين عبارت من توجه كنيد و سپس قضاوت كنيد:

هيئت عالي إفتاء عربستان سعودي كه در رأسش، مفتي اعظم عربستان سعودي است و بالاترين مركز علمي و فقهي وهابيت است و از سراسر جهان، وقتي سؤال علمي مي كنند، تنها مرجعي كه پاسخ گويي سؤالات فقهي وهابيت در سراسر دنيا است، هيئت عالي إفتاء عربستان سعودي است و اينها رسما اعلام كرده اند:

من اعتقد أن الله في كل مكان فهو من الحلولية فإن انقاد لما دل عليه الكتاب و السنة و الإجماع، و إلا فهو كافر مرتد عن الإسلام.

اگر كسي معتقد باشد كه خداوند در همه جا هست و ناظر و شاهد جهان هستي است، او جزء حلولي ها است و اول بايد او را نصيحت و موعظه كرد. اگر از كتاب و سنت و إجماع، دليل آورديم كه خدا نمي تواند همه جا باشد و او قانع شد كه هيچ، و اگر قانع نشد، كافر است و مرتد از اسلام.

فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الإفتاء، ج3، ص216

البته اين كتاب الآن روي سايت هاي اينترنتي هست و در سايت خود مفتي اعظم عربستان سعودي و سايت دانشگاه أم القري و در غالب سايت هاي وهابيت اين كتاب وجود دارد.

اين را شما بگذاريد كنار آيه شريفه اي كه مي فرمايد:

وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ

هر كجا باشيد، خداوند با شماست.

سوره حديد/آيه4

فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ

به هر سو بنگريد و رو كنيد، وجه خداوند آنجاست.

سوره بقره/آيه115

وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ

ما از رگ گردن، به انسان نزديك تر هستيم.

سوره ق/آيه16

اين آيات را اين آقايان مي خواهند چه كنند؟!

اين توحيد قرآني است و آن هم توحيد وهابيت است كه ما را به آن دعوت مي كنند.

جالب اين كه من در يكي از كتاب هاي معتبرشان به نام تفسير القرآن عبد الرزاق صنعاني (استاد بخاري)، جلد 3، صفحه 299 ديدم كه با صراحت اعلام مي كند:

لو دلي أحد حبلاً إلي الأرض السابعة لوصل إلي الباري عز وجل.

خداوند به گونه اي است كه اگر كسي سطلي را به طبقه هفتم زمين فرو ببرد.

مسند احمد، ج2، ص370 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ص249 ـ تفسير مجاهد، ج2، ص655 ـ جامع البيان للطبري، ج27، ص282 ـ تفسير الثعلبي، ج9، ص230 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج1، ص21 ـ تفسير ابن كثير، ج4، ص325 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص170 ـ معجم البلدان للحموي، ج1، ص24 ـ سنن الترمذي، ج5، ص78 ـ كتاب السنة لعمرو بن أبي عاصم، ص255 ـ تفسير القرطبي، ج1، ص260 ـ تفسير الآلوسي، ج27، ص167 ـ العظمة لأبو الشيخ الإصفهاني، ج2، ص560

يعني اگر اين چاهي را بكنند و با اين دلو به زمين هفتم برسند، به خداوند رسيده است.

خيلي عجيب است! بايد ببينيم اين آقاياني كه براي چاه نفت، حفاري مي كنند و به عمق هزار متري و ده هزار متري زمين رسيده اند، آيا به خدا رسيده اند.

جالب اين است كه مي گويد:

اگر اين دلو و سطل را به آنجا بفرستند، خداوند آن را پر از طلا و جواهرات و هدايا مي كند.

ببينيد توحيدي كه اين آقايان ما را به آن دعوت مي كنند، چگونه است؟ آن وقت ببينيد قرآن چه مي فرمايد:

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

سوره حديد/آيه3

توحيدي كه اين حضرات، ما را به آن دعوت مي كنند، توحيدي است كه ساخته و پرداخته امثال كعب الأحبارهاي يهودي است. افرادي كه از تورات و انجيل تحريف شده، اين مطالب خرافي را آورده و وارد تراث أهل سنت كرده اند و امروز آقايان وهابيت، آن را به دست گرفته اند. جالب اين كه همين روايتي را كه خواندم، آقاي بيهقي در كتاب الأسماء و الصفات، صفحه 503 نقل مي كند.

از بزرگان اينها، مانند هيثمي، وقتي به اين روايت مي رسد، مي گويد:

و رجاله رجال الصحيح

مجمع الزوائد للهيثمي، ج1، ص86

آقايان وهابي ها نگويند كه فلاني آمد يك روايتي را كه ما قبول نداريم، خواند و مانور داد؛ اين روايت را آقاي هيثمي تصحيح كرده است.

جالب اين است كه آقاي إبن تيميه، بزرگ نظريه پرداز و ليدر وهابيت مي گويد:

في الحديث لو أدلي أحدكم دلوه لهبط علي الله.

اگر كسي دلو و سطل خودش را داخل زمين فرو برد، به خداوند مي رسد.

بيان تلبيس الجهمية، ج2، ص225

اين مطالبي است كه آقايان ما را متهم به شرك مي كنند و متهم مي كنند كه از توحيد فاصله گرفته ايم. ولي ما افتخار مي كنيم كه توحيدمان را از قرآن و ائمه عصمت و طهارت (عليهم السلام) أخذ كرده ايم. إن شاء ا... به حول و قوه إلهي اگر به بخش هاي بعدي برسيم، توحيد قرآني را با توحيد برگرفته از نهج البلاغه أمير المؤمنين (عليه السلام) و برگرفته از عيون أخبار الرضا امام رضا (عليه السلام) را براي بينندگان مي خوانيم تا ببينند چه صفا و لذتي دارد كه وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) خداوند را توصيف مي كند و امام رضا (عليه السلام) صفات خداوند را بيان مي كند، آن چنان خوشحالي و شعف به انسان دست مي دهد كه احساس مي كند در ملكوت أعلي پرواز مي كند! اين توحيد منطبق با قرآن و فطرت و عقل و منطق بشري است.

نكته اي را كه حيفم مي آيد در اينجا عرض نكنم، بيان مي كنم؛ گرچه بعدا در بحث رؤيت كه يكي از مشكلات و معضلات اساسي وهابيت است كه بعضي از أهل سنت هم مأثر شده اند و خدا را قابل رؤيت مي دانند، إن شاء ا... عرض خواهم كرد كه آقايان وهابيت كه معمولا خودشان را حنبلي معرفي مي كنند و تابع احمد بن حنبل مي دانند، در اين رابطه كه قائل به تجسيم هستند، مطالبي را نقل كرده اند كه از جمله آنها، اين است كه آقاي إبن جوزي نقل مي كند از أبو بكر بن مكانم بن أبو يعلي و مي گويد:

كان شيخا صالحا.

قبل از اين كه اين داستان را نقل كند، توثيق مي كند و مي گويد ايشان استاد و آدم صالحي بوده است.

ايشان مي گويد:

در يكي از سال ها، باران خيلي زيادي آمد و من آمدم كنار قبر آقاي احمد بن حنبل تا او را زيارت كنم و ديدم كه قبر او، به زمين چسبيده است:

فرأيت قبره قد إلتصق بالأرض، حتي بقي بينه و بين الأرض مقدار ساف أو سافين، فقلت: إنما تم هذا علي قبر الإمام أحمد من كثرة الغيث! فسمعته من القبر و هو يقول: لا، بل هذا من هيبة الحق عز و جل لأنه عز و جل قد زارني!

با خودم گفتم كه شايد به خاطر بارش باران بوده كه اين قبر، آثارش را كه بايد مقداري بلند باشد، از بين رفته است. همان گونه كه داشتم به اين مسئله فكر مي كردم، يك دفعه شنيدم كه ندائي از قبر آمد و آقاي احمد بن حنبل گفت: نه، اين كه مي بيني قبر من با زمين يكسان شده و هيچ برآمدگي ندارد، از هيبت خداوند است؛ زيرا خداوند به زيارت قبر من آمده بود.

به به از اين توحيد! بنازم به اين توحيد! اينها را براي مردم بيان كنيد. خداوند، به زيارت قبر آقاي احمد بن حنبل مي رود! آقاي مي فرمايند: «رفتن به زيارت قبر امام رضا (عليه السلام) شرك است»، ولي مي گويند: «خداوند به زيارت قبر احمد بن حنبل مي رود». شايد خداوند هم مشرك شده است!

راوي مي گويد كه احمد بن حنبل گفت:

فسألته عن سرّ زيارته إياي في كل عام، فقال عز وجل: يا أحمد! لأنك نصرت كلامي، فهو ينشر و يتلي في المحاريب.

سؤال كردم از خدا: چرا هر سال به زيارت قبر من مي آيي؟ خداوند فرمود: اي احمد! تو كلام مرا در ميان مردم منتشر كردي؛ كلام من در ميان مردم خوانده مي شود و در محراب ها تلاوت مي شود.

احمد بن حنبل مي گويد:

لذا، وقتي خداوند به زيارت قبر من مي آيد، خاك قبر من از هيبت خداوند، به لرزه مي افتد و با زمين يكسان مي شود.

بينندگان عزيز توجه كنند اين نكته را و نمي دانم بگويم بخنديد يا گريه كنيد؟! من نمي دانم!

براي اين كه وهابيت، غلوّ نكنند و بگويند حتما آقاي احمد بن حنبل، به قدري مقامش بالاست كه خداوند به زيارتش مي آيد، مي گويند:

فقال لي: يا بني! ليس هذا كرامة لي و لكن هذا كرامة لرسول الله (ص)! لأن معي شعرات من شعره! ألا و من يحبني يزورني في شهر رمضان! قال ذلك مرتين.

احمد بن حنبل به من گفت: فرزندم! خداوند كه به زيارت قبر من مي آيد، به خاطر جايگاه من نيست، بلكه به خاطر كرامت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) است؛ زيرا همراه من، موئي از موهاي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) است و به خاطر آن است كه خداوند هر سال به زيارت قبر من مي آيد.

بايد گفت به به! يا باد بگوييم: إنا لله و إنا إليه راجعون. اگر بنا باشد خداوند ـ نستجير بالله ـ به خاطر موي بدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، سالي يك بار به زيارت قبر احمد بن حنبل برود، بايد روزي چندين بار به زيارت قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برود. خيلي عجيب است! واقعا من نمي دانم اسم اين توحيد را چه بگذاريم؟! اين خدا شناسي را چه بناميم؟!

آقاي آلوسي، از ليدرهاي وهابيت، در كتاب روح المعاني، در بعضي از جاها، ركيك ترين فحش ها را به شيعه داده است؛ بدترين جسارت ها و فحش ها را به بزرگان ما مانند شيخ مفيد (ره) و شيخ صدوق (ره) داده است و در ذيل بعضي از آيات، آورده است كه شيعيان مشرك هستند و ...، چون به معتقدند كه بايد به أهل بيت (عليهم السلام) متوسل شد. كتاب روح المعاني در غالب كتابخانه هاي أهل سنت هست و من گمان نمي كنم در هيچ كتابخانه اي در دنيا كه براي أهل سنت و وهابيت است، تفسير آلوسي در آنجا نباشد و اين كتاب در سايت هاي مختلف هم هست و در تمامي برنامه هاي نرم افزاري شيعه و سني، اين كتاب وجود دارد.

بدبختي اين است كه اين روايات جعلي و تجسيم را به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) چسبانده اند و از قول ايشان نقل كرده اند و اين بالاترين ظلم است. اگر واقعا اين شبكه هاي وهابي مي خواهند از عايشه دفاع كنند، بيايند جمع شوند از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع كنند و اين اهانت ها به ساحت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بزدايند.

ايشان در ذيل روايت:

رأيت ربي في أحسن صورة.

تفسير الآلوسي، ج9، ص52

مي گويد:

مراد از اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد «رأيت ربي»، بعضي ها مي گويند: «پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، خداوند را در خواب مي ديده است».

بعد مي گويد:

اگر اين است:

فأنا و لله تعالي الحمد قد رأيت ربي مناما ثلاث مرات.

من الحمد لله، خداوند را 3 بار در خواب ديده ام.

بله، خدايي كه دست دارد و پا دارد و غير از ريش و عورت، همه چيز دارد، به خواب آقاي آلوسي هم مي آيد؛ آن هم 3 بار، نه يك بار.

جالب اين است كه مي گويد:

بعضي وقت ها خداوند به خواب من مي آيد و با من شروع مي كند به صحبت هاي دوستانه كردن و به من دستور دادن و از من تشكر كردن.

مطالبي مي گويد كه واقعا آدم، بدنش به لرزه مي افتد و موي بدنش سيخ مي شود كه اين طور بي پروا در رابطه با توحيد ذات أقدس ربوبي، جسورانه حرف مي زنند.

قرآن مي فرمايد:

مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ آَبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

سوره يوسف/آيه40

اين خدايي كه شما مي پرستيد، خدايي است كه ساخته و پرداخته ذهن شما و پدران تان است و بتي را در ذهن خودتان درست كرده ايد و او را به عنوان خدا مي پرستيد و خداوند در قرآنش، هم چنين توحيدي را معرفي نكرده است و رسولش هم هم چنين خدايي را به مردم معرفي نكرده است و أهل بيت (عليهم السلام) با هم چنين خدايي آشنا نيستند. الحمد لله كه شيعه با تبعيت از أهل بيت (عليهم السلام) و با إلهام از قرآن، منكر هم چنين توحيدي هستند و شيعه، خدايي را مي پرستد كه:

وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

سوره إخلاص/آيه4

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ

سوره شوري/آيه11

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ

سوره حديد/آيه3

* * * * * * *

آقاي محسني

اين احاديثي كه در باب تجسيم فرموديد كه اينها قائل به دست و پا و زبان و گوش و غيره براي خداوند شده اند، اين مسائل كه مخالفت صريح با قرآن و عقل و شرع دارد، اينها چگونه وارد فرهنگ وهابيت شده است؟

استاد حسيني قزويني

اين سؤال، شايد سؤال همه بينندگان عزيز باشد. حتي عزيزان أهل سنت كه الآن پاي صحبت ما نشسته اند، اين مسئله به ذهن شان بيايد كه اين تجسيم و سخنان نادرست از كجا وارد فرهنگ وهابيت شده است؟

اين را جناب شهرستاني، از استوانه هاي علمي أهل سنت و شافعي مذهب، در كتاب الملل و النحل، جلد 1، صفحه 117 خيلي بي پروا اين قضيه را روشن كرده است و مي گويد:

وضع كثير من اليهود الذين اعتنقوا الإسلام أحاديث متعددة في مسائل التجسيم و التشبيه و كلها مستمدة من التوراة.

يهودياني كه آمدند خودشان را به مسلماني زدند و دم از اسلام زدند و به ظاهر، ادعاي مسلماني كردند و خواستند با ادعاي اسلام، به اسلام ضربه بزنند، آمدند احاديث متعددي در تجسيم خداوند و تشبيه خداوند به مخلوفات، جعل كردند و وارد فرهنگ أهل سنت كردند و تمام اين مطالب تجسيم و تشبيه، برگفته از تورات است.

آقاي إبن خلدون كه يك چهره آشنا براي شيعه و سني است و من گمان نمي كنم كسي از بينندگان باشد كه با نام ايشان و كتاب تاريخش نا آشنا باشند، صراحتا مي نويسد:

عربِ صدر اسلام، بهره اي از علم و كتاب نداشتند و مطالب مربوط به آفرينش جهان و اسرار هستي را از علماء يهود و أهل تورات يا از نصاري، همانند كعب الأحبار و وهب بن منبه و عبد الله بن سلام مي پرسيدند.

من تقاضا دارم كه عزيزان، دقت كنند و علماء أهل سنت و وهابيت، آنهايي كه منصف هستند و ما احساس مي كنيم با وجدان شان گفت و شنودي دارند، اين عبارت را خوب دقت كنند.

آقاي إبن خلدون مي گويد:

فامتلأت التفاسير من المنقولات عندهم في أمثال هذه الأغراض أخبار موقوفة عليهم و ليست مما يرجع إلي الاحكام فتتحري في الصحة التي يجب بها العمل و تساهل المفسرون في مثل ذلك و ملأوا كتب التفسير بهذه المنقولات و أصلها كما قلنا عن أهل التوراة الذين يسكنون البادية و لا تحقيق عندهم بمعرفة ما ينقلونه من ذلك

تفاسير ما أهل سنت، مملو است از اين منقولات يهوديان و مسيحياني كه آمده اند مسائل خرافي تورات و انجيل را وارد تفاسير ما كرده اند و مفسرين ما أهل سنت هم در اين زمينه، سهل انگاري كرده اند و مفسرين ما أهل سنت، كتاب هاي تفسيري را مملو كرده اند از گفته هاي دروغ و ساخته و پرداخته يهوديان و تمام اين مطالبي كه در كتاب هاي تفسيري ما أهل سنت است در رابطه با تجسيم و اهانت به پيامبران و غيره، برگرفته از تورات است و توسط يهودياني مانند كعب الأحبار و وهب بن منبه و عبد الله بن سلام وارد فرهنگ ما أهل سنت شده است.

تاريخ إبن خلدون، ج1، ص440

آقاي إبن كثير دمشقي كه يك چهره آشنا براي وهابيت است و تفسير ايشان براي وهابيت، شايد تالي تلو قرآن باشد و حتي روي واو و الف تفسير إبن كثير، اين آقايان، حساب مي كنند، ايشان در رابطه با احاديث جعلي و نادرستي كه از تورات گرفته شده و مخالف صريح قرآن است و حتي در صحيح مسلم آمده كه إن شاء ا... بعدا مفصلا بحث خواهيم كرد كه خداوند صراحت دارد:

وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ

سوره هود/آيه7

خداوند، آسمان و زمين را در 6 روز آفريده، ولي صحيح مسلم به نقل از أبو هريره مي گويد:

خداوند، آسمان و زمين را در 7 روز آفريده است.

خلق الله عز و جل التربة يوم السبت و خلق فيها الجبال يوم الأحد و خلق الشجر يوم الاثنين و خلق المكروه يوم الثلاثاء و خلق النور يوم الأربعاء و بث فيها الدواب يوم الخميس و خلق آدم عليه السلام بعد العصر من يوم الجمعة في آخر الخلق في آخر ساعة من ساعات الجمعة فيما بين العصر إلي الليل.

صحيح مسلم، ج8، ص127

جالب اين است كه إبن كثير مي گويد:

و هذا الحديث من غرائب صحيح مسلم و قد تكلم عليه علي بن المديني و البخاري و غير واحد من الحفاظ و جعلوه من كلام كعب و أن أبا هريرة إنما سمعه من كلام كعب الأحبار و إنما اشتبه علي بعض الرواة فجعلوه مرفوعا.

اين حديث، از احاديث عجيب و غريب صحيح مسلم است و بسياري از بزرگان مانند علي بن مديني و بخاري و بسياري از حافظان، اين را گرفته اند از كلام كعب الأحبار كه أبو هريره از او شنيده است و تصور كرده اند كه اين روايت از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) است.

تفسير إبن كثير، ج1، ص72

آقاي محمد رشيد رضا، صاحب تفسير المنار و ناشر فرهنگ وهابيت و سلفي در شمال آفريقا و بارها گفته ايم كه الآن در مصر و ديگر كشورهاي شمال آفريقا، اگر افكار سلفي وجود دارد، عمدتا تأثيرگذاري سخنان آقاي سيد محمد رشيد رضا بوده است و ايشان مي گويد:

إن كعب الأحبار كان من زنادقة اليهود الذين أظهروا الإسلام و العبادة لتقبل أقوالهم في الدين و قد راجت دسائسه و انخدع به بعض الصحابة و رووا عنه و تناقلوا أقواله بدون اسناد إليه.

كعب الأحبار از زنديق ها و ملحدان يهود بوده است كه به ظاهر اسلام آوردند و نماز خواندند تا مسلمانان حرف اينها را بپذيرند و قبول بكنند، تا اين كه دسيسه ها كعب الأحبار در جامعه اسلامي جا افتاد و بعضي از صحابه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فريب خوردند و تصور كردند كعب الأحبار، مطالب درست و اسلامي را بيان مي كند و مطالب او را به عنوان يك مسئله اساسي پذيرفتند.

بعد ايشان مي گويد:

بعضي از افراد، به تبع اين قضايا، آمدند مطالب خلاف و اسرائيليات را از كعب الأحبار گرفتند و در ميان مردم منتشر كردند و غالب مطالب مربوط به خلقت و تكوين و پيامبران، همه اش برگرفته از دسيسه هاي كعب الأحبار زنديق است.

مجلة المنار، ش27، ص541

اگر به اين كتاب مراجعه كنيد، ايشان مفصلا در رابطه با دسائس يهود و اسرائيلياتي كه از كانال اين معاندين و دشمنان سرسخت اسلام كه وارد حوزه اسلامي شده، سخن گفته است.

* * * * * * *

آقاي محسني

اخيرا در 15 ماهواره، قضيه اهانت به عايشه، همسر گرامي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مطرح شده است و سر و صدا و غوغاي عجيبي را راه انداري كرده اند. مي خواستم بدانم كه آيا واقعا اينها براي دفاع از همسر و ناموس رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) است؟ يا نه، هدف ديگري در كار است و قضيه ديگري را دنبال مي كنند؟

استاد حسيني قزويني

وهابي ها دنبال بهانه و سوژه هستند تا مطلبي را از زبان يك عالم شيعي يا يك جاهل بگيرند و شروع كنند به تاخت و تاز كردن به شيعه و فرهنگ شيعه. در ماه رمضان، آقايي به نام ياسر الحبيب در لندن، كار زشت و خلافي كرد و ما و مراجع عظام تقليدمان هم اين كار را محكوم كرديم و من نظريه مراجع عظام تقليد را در 2 جلسه گذشته بيان كردم و نزديك به يكصد نفر از شخصيت هاي علمي شيعه در عربستان سعودي، در منطقه قطيف، اين أمر را محكوم كردند و حتي اين قضايا در روزنامه رسمي عربستان سعودي به نام الرياض چاپ شد. آقاي دكتر قرضاوي به عنوان رئيس هيئت علماء أهل سنت، نامه تشكري نوشت و از اين عملكرد علماء شيعه تشكر كرد. اين نامه را به جناب شيخ حسن صفار، از استوانه هاي علمي شيعه در عربستان سعودي نوشت و درتمام سايت ها هم آمد. هم چنين در كويت و جاهاي ديگر و مجمع جهاني أهل بيت (عليهم السلام) و شخصيت هايي مثل جناب آيت ا... حيدري در شبكه جهاني كوثر و ديگران محكوم كردند. ولي اين آقايان كاري نداشتند به اين عذرخواهي ها.

چند روز پيش براي من سي دي هايي فرستادند كه حدود 15 شبكه ماهواره وهابي ها، اين مسئله را براي كوباندن شيعه، براي خودشان سوژه قرار دادند؛ آن هم به نام دفاع از أم المؤمنين عايشه. شما برويد اين برنامه هاي شان را ببينيد، بعضي ها ديده اند و در جلسه گذشته هم بعضي از بينندگان ما تماس گرفتند و گفتند اينها برنامه هاي شان به طوري بود كه عايشه را از خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و از خود قرآن هم بالاتر دانسته اند و گفتند اهانت به عايشه، اهميتش از نوشتن كتاب آيات شيطاني كمتر نيست؛ بلكه بيشتر است. يعني مشخص است كه بحث عايشه و حفصه و أمهات المؤمنين نيست. اينها بغض و كينه خودشان را نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) ابراز مي كنند. چون در ميان أمهات المؤمنين، تنها كسي كه در برابر أمير المؤمنين (عليه السلام) ايستاد و جنگ جمل را راه انداخت و حدود 30 هزار انسان بي گناه در اين وسط كشته شد، عايشه بود و ديگر أمهات المؤمنين با او كاملا مخالف بودند. حتي حفصه، دختر عمر، با عايشه مخالف بود و أم سلمه هم رسما مخالفتش را اعلام كرد و قسم خورد بعد از اين قضيه، ديگر با عايشه، يك جمله هم سخن نگويد و نگفت. تمام اينها به صورت مستند در كتب أهل سنت ثبت است. يا اگر مي آيند بحث معاويه را پيش مي كشند و او را به عنوان خال المؤمنين معرفي مي كنند، مي خواهند آن عداوت شان را با أمير المؤمنين (عليه السلام) بيان كنند. وگرنه اگر واقعا برادر أم المؤمنين بودن، خال المؤمنين و دايي مؤمنين مي شود، چرا اينها يك بار هم نسبت به محمد بن أبي بكر كه برادر عايشه است، خال المؤمنين نمي گويند؟ چون محمد بن أبي بكر موافق حضرت علي (عليه السلام) بود و مخالف آنها. لذا اين واژه «أم المؤمنين»، «مادرم! غم مخور»، «مادرم! تنها نيستي»، اينها مشخص است كه اگر كسي برنامه ها را ملاحظه كند، مي بيند كه اينها بهانه اي است براي كوباندن شيعه و زير سؤال بردن فرهنگ شيعه و آن عقده و حقد و كينه اي كه نسبت به شيعه دارند را با اين وسيله، ابراز كنند و شيعه را در سطح جهان، بكوبند يا زمينه كشتن شيعه را فراهم كنند و به مردم بگويند: «اي مردم! اي جوانان أهل سنت! اي جوانان وهابيت! اگر مي خواهيد از ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع كنيد، ... ». اينها براي شان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مطرح نيست. إن شاء ا... اگر بنا شد در رابطه با أم المؤمنين عايشه برنامه داشته باشيم، من كليپ هايي از برنامه هاي اينها را به زبان فارسي و عربي در اينجا پخش مي كنم و بينندگان عزيز را به قضاوت فرا مي خوانيم كه اينها به دنبال دفاع از ناموش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيستند. اگر مي خواهند ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع كنيد، بياييد در صحيح بخاري و صحيح مسلم و صحاح سته و كتاب هاي معتبرشان كه بدترين جسارت ها به نواميس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شده را درست كنيد! شما بياييد كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم كه ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را آن هم از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مورد اتهام قرار داده، به مردم اعلام كنيد كه اين روايات، همه اش اسرائيليات است و كعب الأحبارها وارد كرده اند. اين مطالبي را كه در رابطه با عايشه است را بياييد علناً اعلام كنيد كه چه كساني بودند كه به عايشه تهمت زدند؟ آيا صحابه بودند؟ آن روز يكي از بينندگان سؤال كرد آيا كسي كه اتهام فحشاء به عايشه زد، شيعيان بودند؟ علامه مجلسي (ره)، علامه حلي (ره)، شيخ صدوق (ره)، شيخ طوسي (ره) بودند يا محمد بن أبي بكر و سلمان ابوذر بودند؟ يا نه، همين صحابه اي بودند كه امروز آقايان وهابيت، سنگ آنها را به سينه مي زنند و اگر كسي به آنها بگويد بالاي چشم شان ابروست، چشم شان را كور مي كنند. لذا، آنچه كه براي من ثابت است و إن شاء ا... اين را براي بينندگان عزيز هم اثبات خواهيم كرد، اين است كه بحث دفاع از أم المؤمنين عايشه و ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مطرح نيست، اينها دنبال سوژه مي گردند تا شيعه را بكوبند. بعضي از افراد نادان و جاهل و يا مغرض مي آيند در اين دنياي پر غوغايي كه وهابيت دنبال بهانه مي گردند تا شيعه را قلع و قمع كنند، اين چنين كار بي ادبانه جسورانه اي مي كنند و خلاف نظر أهل بيت (عليهم السلام) و مراجع عظام تقليد هم چنين جلسه اي را مي گيرند. گيريم كه قضيه ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست، حداقل اين است كه اين كار، احساسات أهل سنت را جريحه دار مي كنند. اين كار، چه سود و فايده اي براي شيعه دارد؟ من نمي دانم آيا اينها عقل خدادادي را به كار نمي اندازند؟ من با صراحت عرض مي كنم كه اين كارها، جز حماقت، چيز ديگري نيست. ما اسم اين كارها را مي گذاريم حماقت و نفهمي و بي شعوري و جهل. نتيجه اين حماقت ها، خيانت به شيعه است و شيعه را در برابر گلوله وهابي ها قرار دادن است و انتحاري هاي وهابي ها را تحريك كردن است. من يك دفعه عرض كردم كه وقتي عبد المالك ريگي را دستگير كردند، در سؤالاتي كه از ايشان شده بود، اين بود كه گفته بودند:

شما با اين جوانان وهابي چه كار مي كنيد و چه مدتي روي آنها كار مي كنيد كه آماده مي شوند كمربند انفجاري به خودشان ببندند و به مجامع شيعي بيايند و اين كمربند انفجاري را منفجر كنند و هم خودشان را نابود كنند و هم ده ها و صدها انسان بي گناه را نابود كنند. عبد المالك ريگي گفت: ما روي آنها كار علمي و مذهبي نمي كنيم. ما اولين كاري كه مي كنيم، اين است كه چند تا از نوارهاي علماء شيعه را كه به صحابه اهانت و جسارت كردند و به خلفاء اهانت كردند را به آنها نشان مي دهيم و مي گوييم ببينيد آنها كه هستند؟ وقتي يك عالم يا جوان سني مي بينيد كه يك عالم شيعي به صحابه اهانت مي كند و به خلفاء جسارت مي كند، يك پارچه آتش مي شود و سر از پا نمي شناسد و حاضر از تمام وجودش را نه يك بار، چندين بار منفجر كند و ده ها نفر از شيعيان را بكشد.

برادر عزيزم! سرورم! چرا كاري مي كنيد كه قلب مقدس حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) را با اين كارتان جريحه دار مي كنيد و شيعه را در برابر گلوله وهابي ها قرار مي دهيد؟ لذا، عزيزان بايد مقداري دقت كنند.

يكي از اين علماء مشهور، جناب دانشمند اصفهاني، خودش براي من نقل مي كردند:

من در زاهدان بودم و يكي از سران شان به من گفت: فلاني! ما اگر دست شما را هم ببوسيم، كار كمي كرده ايم. گفتم: چطور؟ گفت: بعد از قضيه حزب ا... لبنان، اكثر جوانان ما أهل سنت، متمايل به شيعه شده بودند و داشتند به طرف مذهب شيعه مي رفتند، وقتي نوار اهانت شما به أهل سنت آمد و باز كرديم، همه برگشتند و در مذهب خودشان ثابت قدم ماندند.

آقاي بزرگوار! وقتي شما مي بينيد يك اهانت كردن، باعث مي شود كه اولا خود جوانان شيعه مشكوك مي شود و مي گويند اگر علماء ما دليلي براي اقامه دارند و حرف براي زدن دارند، چرا فحش مي دهند؟ فحش براي اراذل و اوباش است. اين لباس، زيبنده فحش نيست. أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:

لا تتكلموا بالفحش، فإنه لا يليق بنا و لا بشيعتنا.

زبان تان را به فحش باز نكنيد كه نه زيبنده ما ائمه است و نه زيبنده شما شيعيان.

دعائم الإسلام للقاضي النعمان المغربي، ج2، ص352 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج12، ص82 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص432

لذا ما در اينجا اين را خدمت بينندگان عزيز رسماً اعلام مي كنيم:

اينهايي كه اين چنين بي پروا به أهل سنت اهانت و جسارت مي كنند و احساسات و عواطف أهل سنت را جريحه دار مي كنند، هيچ ارتباطي به شيعه ندارند و سخن شيعه، از زبان مرجعيت شيعه بايد شنيده شود. اگر از زبان مراجع عظام تقليد، مطلبي را شنيده باشند، ما سخن مراجع عظام تقليد خودمان را براي خودمان در زمان غيبت، حجت مي دانيم، نه غير آنها را.

در گذشته در كتاب هاي ما بوده و در كتاب هاي شما هم بوده است. اگر بنا باشد نبش قبر شود، كتاب هاي شما بيش از كتاب هاي شيعه، به صحابه جسارت و اهانت كرده و فحش داده اند و ما إن شاء ا... سر فرصت بيان خواهيم كرد فحش هايي را كه صريحا در كتاب هاي شما نسبت به صحابه داده شده است. ما بايد مقداري بر گذشته ها صلوات بفرستيم و امروز بياييم ببينيم صلاح شيعه و صلاح سني چيست؟ الآن دشمنان اسلام، با همان سلاحي كه در فلوجه، سني ها را كشتند، در شهرك شهيد صدر (ره)، شيعيان را كشتند. همان هايي كه در كابل، سني ها را قلع و قمع كردند، همان ها در مزار شريف، شيعيان را قلع و قمع كردند. برادر عزيزم! از خواب بيدار شو و دقت كند. امروز دشمنان مي خواهند اسلام را از بين ببرند و مي خواهند قرآن را از بين ببرند. آيات شيطاني مي نويسند و به ساحت مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جسارت مي كنند و كاريكاتور مي كشند. اين كه ما بياييم جنگ شيعه و سني راه بياندازيم، صحيح نيست. بله، بحث هاي علمي، بايد باشد. هم علماء أهل سنت بياييد بحث علمي كنند و علماء شيعه. بحث هاي علمي، به تعبير شهيد مطهري (ره): «سر و كارش با عقل و منطق است». ولي بحث هاي تند و اهانت، كار عاقلان نيست.

* * * * * * *

آقاي محسني

وقتي قضيه اي پيرامون أم المؤمنين عايشه پيش مي آيد و اين گونه سر و صدا مي شود و اين گونه مطالب گفته مي شود و اين قدر علماء أهل سنت و وهابيت موضع مي گيرند، خيلي از اين مطالب در كتب أهل سنت هم آمده است؛ از جمله بي احترامي ها و جسارت هايي كه در كتب أهل سنت نسبت به پيامبران (عليهم السلام) گذشته است و اينها اهانت هاي زيادي به پيامبران (عليهم السلام) گذشته كرده اند. در صورتي كه در قرآن آمده است:

لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ

سوره بقره/آيه285

هيچ فرقي بين أنبياء إلهي (عليهم السلام) نيست. در اين مورد توضيحاتي را بيان بفرماييد كه اين گونه مسائل در كتاب هاي أهل سنت هم آمده است و اين قدر مسئله را بزرگ نكنند.

استاد حسيني قزويني

إن شاء ا... ما بايد بحث مفصلي را به حول و قوه إلهي داشته باشيم در رابطه با مطالب خرافي در صحاح و كتب أهل سنت و از آقايان أهل سنت بخواهيم كه اگر ما سؤالي در اينجا مطرح مي كنيم و نظرمان را اعلام مي كنيم، دوست داريم كه از دانشمندان أهل سنت و شخصيت هاي علمي آنها هم بيايند روي خط و نظرشان را بدهند. ولي همان طوري كه ما از إبن خلدون و إبن كثير نقل كرديم، از محمد رشيد رضا نقل كرديم، أيادي اي در صدر اسلام بوده كه مطالب خرافي را عناداً و عدواناً للإسلام، وارد كتب أهل سنت كرده اند. ما نمي گوييم در كتاب هاي ما اصلا نيست، ولي ما افتخارمان اين است كه 250 سال و اندي، ائمه (عليهم السلام) در عرصه و صحنه بودند و در طول اين مدت كه مباني فكري شيعه شكل گرفت، ائمه (عليهم السلام) در آن دوران حضورشان در صحنه، با پديده حديث سازي، مبارزه شديد داشتند و تعدادي را معرفي مي كردند تا از افراد مورد وثوق أخذ روايت كنند و آنهايي كه جعل حديث مي كردند و كارخانه حديث سازي داشتند را به مردم معرفي مي كردند. إمامي كه مظهر رحمت و رأفت بود، وقتي مي رسد به حديث ساز و كسي كه مي خواهد با ساختن حديث، با شريعت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بازي كند، آن چنان با شدت برخورد مي كند كه انسان تعجب مي كند. وقتي امام صادق (عليه السلام) به يونس بن ظبيان كه يكي از افرادي است كه كارش، جعل حديث از زبان ائمه (عليهم السلام) بود، مي رسد، مي فرمايد:

لعن الله يونس بن ظبيان ألف لعنة، تتبع من كل لعنة ألف لعنة.

خداوند يونس بن ظبيان را هزار مرتبه لعنت كند و از هر لعنتي، هزار لعنت منشعب شود.

رجال ابن داود، ص285 ـ معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج21، ص208

المغيرة بن سعيد لعنه الله، دس في كتب أصحاب أبي أحاديث لم يحدث بها أبي.

خداوند مغيرة بن سعيد را لعنت كند كه احاديثي را در لابه لاي احاديث اصحاب پدرم جاي داد.

رجال ابن داود، ص279 ـ معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج19، ص300

ائمه (عليهم السلام) حضورشان در صحنه، باعث شد تا ورود روايات نادرست در تراث شيعه، يا از بين رفت، يا آن چنان به حدأقل رسيد كه قابل ذكر نيست. إن شاء ا... در اين زمينه با بينندگان، سخن ها خواهيم داشت. ولي من نمونه اي ذكر مي كنم:

شما ببينيد كه نسبت به ساحت مقدس أنبياء عظام (عليهم السلام) در همين صحاح، چه جسارت هايي شده است! بنده آن روز نسبت به حضرت موسي (عليه السلام) عرض كردم و بعضي از دوستان گفتند كه آدرسش كجاست؟

حضرت موسي كنار جوي آبي مي آيد و غسل مي كند و لباس هايش را روي سنگ مي گذارد و سنگ هم لباس هاي حضرت موسي را برمي دارد و حضرت موسي هم به دنبال سنگ مي رود:

ثوبي حجر، ثوبي حجر، حتي إنتهي إلي ملأ من بني إسرائيل، فرأوه عرياناّ.

اي سنگ! لباسم، اي سنگ! لباسم. تا جايي مي رسند كه بني اسرائيل، حضرت موسي را لخت مادرزاد مي بينند ... .

صحيح بخاري، ج1، ص73 و ج4، ص129 ـ صحيح مسلم، ج1، ص183 و ج7، ص99

اين جسارت به ساحت مقدس حضرت موسي (علي نبينا و آله عليه السلام) است. صحيح بخاري و صحيح مسلم، قرآن را اين گونه معرفي مي كنند، قرآن هم مي فرمايد:

وَ اذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَي إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَ كَانَ رَسُولًا نَبِيًّا

سوره مريم/آيه51

حضرت موسي (عليه السلام)، مخلص و نبي بوده است.

قَالَ يَا مُوسَي إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَي النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَ بِكَلَامِي فَخُذْ مَا آَتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ

سوره أعراف/آيه144

هم چنين در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه وقتي حضرت عزرائيل مي آيد حضرت موسي (عليه السلام) را قبض روح كند، حضرت موسي (عليه السلام) آن چنان سيلي به صورت عزرائيل مي زند كه چشمش از حدقه مي افتد. اينها جسارت به أنبياء (عليهم السلام) و حضرت موسي (عليه السلام) است. نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي گويند كه ايشان 3 مرتبه دروغ گفته است؛ 2 مرتبه درباره خداوند گفت:

إِنِّي سَقِيمٌ

سوره صافات/آيه89

سپس گفت:

بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ

سوره أنبياء/آيه63

سپس يك داستان خلاف و ساختگي را از تورات نقل مي كنند حضرت ابراهيم (عليه السلام) داشت مي رفت و حضرت ساره (سلام الله عليها) را هم با خودش مي برد تا اين كه به يك جباري از جبابره برخورد كرد و مأمورين سلطان با او برخورد كردند و از حضرت ابراهيم (عليه السلام) سؤال كردند كه اين زن كيست؟ حضرت ابراهيم (عليه السلام) گفت: خواهر من است. مأمورين رفتند و سپس بحث خواستگاري از حضرت ساره (سلام الله عليها) پيش آمد و آقاي أبو هريره هم شروع كرده به داستان سازي. وقتي كار به جاهاي باريك مي كشد، من خجالت مي كشم عرض كنم. سپس حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي گويد: من دروغ گفتم كه خواهرم است، بلكه همسر من است.

صحيح بخاري، ج4، ص112، ح3358

إن شاء ا... در اين زمينه با بينندگان عزيز، سخن زياد داريم و به حول و قوه إلهي در جلسه بعد اين را ادامه خواهيم داد.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

به خداوندي خدا قسم! به مكه اي كه رفته ام قسم! شيعه بودن خودم را مديون استاد حسيني قزويني و سخنراني خيرشاهي و امثال شيخ پردل و نشانه ها و آياتي كه شما داده ايد و مراجعه كردم، مي دانم و خدا را شاكر هستم. در مورد اين خودكشي ها و عمليات هاي انتحاري وهابيت به صرف يك بحث توهين به خلفاء نيست. من در اين خانواده بزرگ شده ام. اينها در زمان طاغوت، خليفه كشي داشتند و خودشان راه مي افتادند و پدر و دايي من راه مي افتادند و آب از آب تكان نمي خورد. معلوم نيست كه چه قرص إكس يا چه چيزهايي به خورد اينها مي دهند تا اينها اين كار را بكنند. و إلا بايد الآن در رابطه با أم المؤمنين عايشه، جنگ خون راه مي افتاد. نه، به خدا اين طور نيست. من با اينها بزرگ شده ام. به مكه اي كه رفتم قسم! از زبان يكي از اقوام خودم، فحش به خليفه را من شنيدم كه مي گفت ما چوب اينها را مي خوريم كه حالا اينها كمربند انفجاري مي بندند به خاطر فلان موضوع. پدربزرگ ما گفت كه ما ادامه ندهيم اين بحث را. خدا شاهد است كه اين طور نيست. اينها چرا آن زمان اعتراضي نمي كردند روي بحث خليفه كشي؟ ما نظام جمهوري اسلامي داريم كه الآن موبايل و برق و تلفن در همه جا فراوان شده است و حالا ما بياييم اين را به حرف آمريكا بكنيم و خودمان را از يك مسئله كوچك كه چند نفر انجام داده اند يا نداده اند، بزرگ كنيم و شروع به گريه كنيم. اينها در تضاد با آن چيزهايي است كه مولوي سربازي خودش گفته است و اينها باعث شيعه شدن من شدند. من كتاب مولوي محمد عمر سربازي را خوانده ام كه زشت است اگر من در اينجا بگويم. به يكي از علماء مراجعه كردم و گفت: او ناقص العقل بوده است. شك من از آنجا شروع شد و بعد با شما آشنا شدم و با ساير برادران.

چرا در خطبه هاي نماز جمعه نگفتند برادران أهل تشيع نيستند؟ بعد فهميدم كه خيلي از اينها با عربستان سعودي دستِ همكاري دارند. خواهش من اين است كه اين كتاب ها خيلي در زندگي ما تأثير دارند و اين كتاب ها را به آنها بگوييد و اعلام كنيد و فهرست بياوريد. از شما ممنون.

جواب:

اين قضيه انتحار، پديده جديدي است كه وهابي هاي تندرو و تكفيري، وارد فرهنگ شان كرده اند و با اين كارشان، الحق و الإنصاف آبروي وهابيت را هم برده اند. البته ما وهابي ها را دو دسته مي كنيم؛ وهابي ها معتدل و وهابي هاي افراطي و تكفيري. با توجه به اطلاعي كه بنده دارم، وهابي هاي تكفيري شايد 10٪ وهابي ها را تشكيل بدهند و 90٪ آنها، وهابي هاي معتدل هستند و تكفيري نيستند و عقايدشان را دارند و شيعه را مشرك و كافر و مهدور الدم نمي دانند. ولي با توجه به سخنراني هايي مانند عبد المالك ريگي كه بعد از قضيه فاجعه تاسوكي صحبت كرد و به صورت صوتي و تصويري و بيانيه در تمام زاهدان و سيستان و بلوچستان پخش شد و هم چنين بيانيه اي كه زرقاوي، رهبر وهابي هاي عراق داشتند را اگر ملاحظه بفرماييد، يا حرف هايي كه بعضي از سران القاعده نسبت به شيعه مطرح مي كنند را ببينيد، بعدا خواهيد ديد آن حرفي كه بنده نسبت به وهابيت گفتم، خواهيد ديد كه امروز اينها از چه كانالي استفاده مي كنند. در زمان سابق، اگر يك اتفاقي مي افتاد، در يك روستا يا در گوشه يك شهر بود. ولي امروز اگر در گوشه لندن در يك حسينيه اي كه حدود 40 ، 50 نفر جمع شوند و مطالبي را بيان كنند، اينها از كاه، كوه ساختند و در سطح جهان در بيش از 15 ماهواره، چند روز است كه بر طبل تكفير و تفسيق عليه شيعه مي كوبند. اينها كاملا مشخص و روشن است.

* * * * * * *

سؤال:

أم المؤمنين عايشه در زمان جنگ جمل، چند سال داشتند؟ كسي كه حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را زمين بگذارد و نشنيده بگيرد، آيا مسلمان هست يا نيست؟

جواب:

إن شاء ا... در رابطه با جنگ جمل، بعداً بحث خواهيم كرد.

در مورد سنّ عايشه، اين مسئله، ميان شيعه و سني، اختلافي است. چون أهل سنت معتقدند كه عايشه، 6 يا 7 ساله بود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با او ازدواج كرد و وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا مي رفت، ظاهرا عايشه 18 سال بيشتر نداشت. حدود 25 سال بعد هم أمير المؤمنين (عليه السلام) به عنوان خليفه چهارم انتخاب شد كه با آن 18 سال، حدوداً 43 ساله مي شود. البته ما عقيده داريم كه سنّ عايشه، بيش از اين بوده است.

اما اين كه آيا عايشه مسلمان هست يا نه، از عزيزان خواهش مي كنم اين طور مطالب را مطرح نكنند. شما فرض بفرماييد كه بنده و جناب عالي، دروغ مي گوييم و غيبت مي كنيم و ديگري دزدي مي كند، حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را زمين مي گذاريم. حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را زمين انداختن، لازمه اش اين نيست كه مسلمان نباشد. مسلمان بودن يك شاخصه اي دارد، إرتداد هم يك شاخصه ديگري. كسي كه گوينده لا إله إلا الله، محمد رسول الله باشد، از هر مذهبي كه باشد، مسلمان است. خروج از اسلام هم يا بايد منكر خدا باشد يا منكر نبوت يا منكر ضرورياتي ديني باشد كه بازگشتش به انكار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) باشد.

* * * * * * *

سؤال:

در رابطه با اين كه خداوند دست و پا دارد، در قرآن در سوره هاي متعدد، كلماتي مانند سميع و بصير و يد آمده است. در اين مورد، توضيحاتي را بيان بفرماييد.

جواب:

در اين رابطه هم إن شاء ا... بعداً عرض خواهيم كرد كه مثلا در كلمه يد، در اين آيه:

يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ

سوره فتح/آيه10

يعني قدرت خداوند، بالاي ساير قدرت هاست و اين را هم علماء بزرگ أهل سنت دارند.

* * * * * * *

سؤال:

اين آقايان شيعه را متهم مي كنند به بدعت و خودشان را أهل سنت مي دانند، در حالي كه مي بينيم سنت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را جناب أبو بكر و عمر، يك جا سوزاندند؛ ما را متهم مي كنند به قائل بودن به تحريف قرآن، در حالي كه جناب عمر و أم المؤمنين عايشه، صراحتا در حديثي از آنها آمده است كه قرآن تحريف شده است؛ ما را متهم مي كنند كه بنيان گزار تشيع، يهوديان هستند، در حالي كه تمام خط و ربط هاي جناب أبو بكر و عمر را كعب الأحبارها و أبو هريره ها تعيين كرده اند؛ ما را متهم مي كنند به شرك، در حالي كه خداي إبن حنبل و آلوسي و غيره، يك بت مجسم است؛ ما را متهم مي كنند به خرافه، در حالي كه خداي خودشان سوار چهارپا مي شود و به زيارت أبو حنيفه مي رود. سؤال من اين است كه چگونه اين آقايان همه چيز را تا اين حد، فرا فكني مي كنند و مشكلات خودشان را به ديگران نسبت مي دهند؟

جواب:

واقعا همين گونه است. اينها كه ما را متهم به بدعت مي كنند، هزاران بدعت را خودشان بنيان گزاري كرده اند و قائل به تحريف قرآن هستند و در صحيح بخاري آمده است. حتي از خود عايشه نقل مي كنند:

وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، ما مشغول غسل و كفن و دفن پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوديم و يك آيه اي را كه نازل شده بود، من در زير متكّا گذاشته بودم و يك بز آمد و اين آيه را كه داخل يك برگ نوشته بودم، خورد.

حتي عايشه مي گويد:

هيچ كس از اين آيه خبر نداشت و فقط من نوشته بودم روي برگ.

مطالبي را در مورد تحريف، از خود خليفه دوم هم نقل مي كنند كه قبلا هم عرض كرده ايم. در مورد عبد الله بن سبأ هم إن شاء ا... چند جلسه صحبت خواهيم كرد و اين افترائي است كه هر روز در شبكه هاي و ماهواره هاي وهابي ها مطرح مي كنند و شيعه را متهم مي كنند كه بنيان گزارش، يك يهودي بود به نام عبد الله بن سبأ و إن شاء ا... عرض خواهيم كرد كه اين قضيه، بالاترين توهين به صحابه است. آنهايي كه مي گويند جنگ جمل را عبد الله بن سبأ راه انداخت، بدترين اهانت را به صحابه مي كنند و مي گويند حضرت علي (عليه السلام) و عايشه نمي خواستند دعوا بشوند، ولي يك يهودي آمد و اين صحابه را كه ـ نستجير بالله ـ به قدري بي عرضه بودند، به جان هم انداخت و 30 هزار كشته داد. يك نفر نيست از اين آقايان سؤال كند:

اين صحابه اي كه يك يهودي بيايد اينها را به جان هم بياندازد و 30 هزار كشته بر جاي بگذارد، آيا اين صحابه، صلاحيت مرجعيت اسلامي را دارند؟ آيا اين عرضه دارند قرآن و اسلام را معرفي كنند؟

يك حرفي بزنيد كه حدأقل در قافيه آن فكر كرده باشيد.

* * * * * * *

سؤال:

استاد حسيني قزويني در سخنان خود گفتند كه بعضي از علماء و شيعيان، در مورد أم المؤمنين عايشه، موضع گيري كرده اند كه اين موضع گيري، باعث شده تا أهل سنت هم بيايند موضع گيري كنند.

من مدتي است كه از طريق شبكه جهاني ولايت و شبكه أهل بيت و از طريق كتب، مطالعه كرده ام و مطالعات جزئي دارم و متوجه شده ام كه شبكه شيعه أهل بيت در مواضعي كه در قبال عايشه دارند، در مورد غيرت و حياء عايشه و اين كه غيرت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مقابل تهمت هايي كه زده اند، بسيار مورد جدي دارد و با قاطعيت برخورد مي كند كه اصلا كسي نبايد وارد اين موضوع بشود و اين موضوع در قرآن اشاره شده است. ولي اين كه أهل سنت عنوان مي كنند در مورد حضرت عايشه، عنوان أم المؤمنين در قرآن آمده است و اين را توجيهي قرار مي دهند براي طول عمر عايشه و تمام اعمال و كردار عايشه، اين صحيح نيست. چرا كه تاريخ حكايت دارد كه عايشه، جنگ جمل را به وجود آورده است و آن را مديريت كرده است در مقابل حضرت علي (عليه السلام). آيا بعد از 1400 سال، باز هم آقاي حسيني قزويني بايد بگويد موضع گيري نكنيد؟ من كه يك جوان 2 ساله دانشجوي شيعه هستم، خيلي چيزها را نمي دانستم و از طريق شبكه أهل بيت و جاهاي ديگر دارم متوجه مي شوم، آيا باز هم بايد چيزي نگوييم و آنها بگويند «أم المؤمنين! مادر ما! غم مخور»؟ ما يك مادر داريم و آن هم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است و تمام.

جواب:

ما با ساير شبكه ها هيچ ارتباطي نداريم و مسئوليت هر شبكه اي بر عهده خودش است. ولي ما معتقديم برخورد ما با أهل سنت و وهابيت، برخوردي باشد كه برگرفته از سيره ائمه (عليهم السلام) و رهنمود مراجع عظام تقليد ما باشد. اگر با سيره أهل بيت (عليهم السلام) و رهنمود مراجع عظام تقليد نسازد، ما آن را خلاف شرع مي دانيم؛ از هر كسي كه باشد. حتي اگر بنده در شبكه جهاني ولايت يا ديگر كارشناسان، بر خلاف نظر مراجع عظام تقليد و خلاف سيره ائمه (عليهم السلام) بخواهند صحبت بكنند، بنده به عنوان مسئول اين شبكه، در برابر آنها مي ايستم. حتي اگر از خود من هم ناخودآگاه، مطالب تندي عليه أهل سنت باشد، بلافاصله استدراك مي كنم و پوزش مي طلبم. چون ما معتقديم مذهب شيعه، مذهب رأفت و رحمت است و ائمه (عليهم السلام) مظهر و نماد رأفت و رحمت بوده اند و به ما هم گفته اند:

كونوا دعاة للناس بغير ألسنتكم، ليروا منكم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخير، فإن ذلك داعية.

الكافي للشيخ الكليني، ج2، ص78 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج1، ص76

مردم را با عمل تان به طرف مذهب شيعه دعوت كنيد. ولي برادر عزيزم! آنچه كه مطرح است، اين آيه قرآن است:

وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ

زنان پيامبر، مادران مؤمنين هستند.

سوره أحزاب/آيه6

در آنجا نياورده است كه غير از عايشه يا حفصه يا أم سلمه، بقيه همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مادر مؤمنين هستند. مادامي كه ما اين آيات را مي خوانيم و اينها زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، اين آيه صادق است. ولي اين كه بحث علمي بكنيم كه آيا أم المؤمنين بودن، چه بار علمي و فضيلتي دارد، بايد اين را براي مردم بيان بكنيم. ما كه نبايد خلاف قرآن عمل كنيم و داغ تر از آش باشيم و بگوييم اينها أم المؤمنين نيستند.

نزول اين آيه به خاطر اين بود كه تعدادي از صحابه گفتند:

اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا برود، ما با زنانش ازدواج مي كنيم.

طلحه گفت:

اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بميرد، من با عايشه ازدواج مي كنم.

آيه در اين زمينه نازل شده است. إن شاء ا... مداركش را بعداً مفصل عرض خواهم كرد. چون اگر بخواهم وارد بحث بشوم، به ساير تلفن ها نمي توانيم برسيم.

أم المؤمنين بودن، اگر فضيلت داشته باشد، فقط يك بار فضيلتي دارد و آن هم اين است كه ازدواج با زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حرام است و بيش از اين نيست.

مثلا خواهر زن تان براي شما چه حكمي دارد؟ حكمش اين است كه نه با شما محرم است و و نه شما مي توانيد با او ازدواج كنيد. الآن اگر عايشه بيايد و يك سني و يك وهابي و يك شيعه، نمي تواند به عنوان يك مادر به او نگاه بكند؛ او نامحرم است؛ حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) أم المؤمنين نامحرم است. لذا در روايات آقايان أهل سنت هم آمده است كه عايشه به خواهرش مي گفت:

به بعضي از جواناني كه با او رفت و آمد دارند، شير بدهد تا محرم شوند و بتوانند نزد عايشه بيايند.

حتي زن پدر، حتي اگر فقط 10 دقيقه با پدر شما محرم بوده، براي هميشه براي شما محرم شده است؛ ولي أم المؤمنين همين مقدار هم بار فضيلتي ندارد. اين كه ما مي گوييم أم المؤمنين، منطق قرآن است و مادامي كه ما دليل قطعي نداشته باشيم كه اين آيه، نسخ شده است و يا از ائمه (عليهم السلام) دليل صريحي نداشته باشيم كه فلان زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از أم المؤمنين بودن خارج شده است، آنها أم المؤمنين هستند. مثلا ما داريم كه بعضي از زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مرتدّ شدند و از أم المؤمنين خارج شدند و ما نمي توانيم به آنها أم المؤمنين بگوييم. اگر إرتداد يكي از اينها محرز شود و يا طلاق اينها توسط پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) محرز شود، ما مي گوييم آنها ديگر أم المؤمنين نيستند.

* * * * * * *

سؤال:

آقاي ياسر الحبيب چه مطالبي را در لندن گفته است؟ با توجه به اين كه آقا امام حسن (عليه السلام)، إبن عباس هم شركت داشته است، إبن عباس خطاب با عايشه مي گويد:

يوم الحسن الهادي تجملت تبلغت و إن عشت تفيلت، لك التسع من الثمن و في كل تصرفت، و في بيت رسول الله بالظلم تحكمت.

يعني زماني سوار بر استر شدي و زماني سوار بر شتر شدي و زماني هم سوار بر فيل هم مي شوي و اگر زنده بماني، سوار بر فيل هم مي شوي. يك نهم از يك هشتم از ارث، سهم تو است و مي خواهي در همه اش تصرف كني و ... .

در اين مورد شبكه هاي ماهواره اي شديدا گرد و خاك مي كنند و ما هم بايد فكري بكنيم.

جواب:

شما اگر برويد داخل سايت ها يا در سايت گوگل جستجو كنيد كلمه «ياسر الحبيب» يا «موقع ياسر الحبيب»، مي توانيد به متن آن دسترسي پيدا كنيد. عبارات ايشان به قدري تند است كه من از نقل آنها پوزش مي طلبم. در سايت يوتوب هم تمام سخنراني هاي ايشان را به صورت صوت و تصوير گذاشته اند و فتاواي آقايان علماء هم در سايت هاي مختلف آمده است. اگر شما جستجو كنيد كلمات «ياسر الحبيب عايشه»، شايد بيش از 300 سايت، حرف هاي ايشان را آورده و محكوميتي كه علماء شيعه در اين مورد داشته اند را بيان كرده اند.

در رابطه با سخن إبن عباس، ما قبلا مفصل عرض كرده ايم و اگر بنا شد بحثي در رابطه با عايشه داشته باشيم، يكي از بحث هاي مان با عنوان برخورد عايشه با أهل بيت (عليهم السلام) است كه بعد از شنيدن شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، ايشان چه عكس العملي داشت و بعد از شنيدن شهادت أمير المؤمنين (عليه السلام)، از خوشحالي، سجده كردند. در رابطه با امام حسن (عليه السلام) كه آنها مانع شدند از دفن آن حضرت در كنار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، إن شاء ا... با منابع متعدد أهل سنت، در خدمت بينندگان عزيز خواهيم بود.

* * * * * * *

سؤال:

در خواست من از آقاي قزويني اين است كه در اين مدتي كه مسئله عايشه پيش آمده و موضع گيري هاي مختلفي كه شده است، خيلي مسائل در غالب اين، به خورد مردم دادند، خواهش مي كنم يك برنامه اي بگذاريد در رابطه با تمام القابي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نسبت داده اند، صحبت داشته باشيد. الآن لقب صديق و صديقه را كه لقب حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است را الآن به أبو بكر و عايشه نسبت مي دهند.

هم چنين قرار بود برنامه اي داشته باشيد كه در حين اين كه ما از شيعه دفاع مي كنيم، مطالبي را كه آنها مطرح مي كنند يا در كتب شان وجود دارد، آنها را مورد حمله قرار بدهيم و ما هميشه در حال دفاع كردن هستيم و اين اصلا درست نيست. الآن در رابطه با همين قضيه عايشه، خيلي از مسائلي كه در كتب خودشان وجود داشته و اصلا صحيح نيست، به صورت زير نويس يا از طرف بينندگان يا در برنامه هاي شان اعلام مي كنند. درخواست من اين است كه خواهش مي كنم يك برنامه جداگانه در رابطه با اين مسئله بگذارند.

اين خواهران و برادران أهل سنت كه سوره نور را دست مايه قرار مي دهند براي أم المؤمنين عايشه، من مي خواهم بگويم كه اين سوره، فقط در رابطه با اين است كه ايشان مرتكب فحشاء نشده است و قرار نيست اگر يك نفر به خاطر يك مسئله، مورد غضب إلهي واقع نشود، در مورد مسائل ديگر هم مورد غضب إلهي واقع نشود. هزاران اتفاق و كار است كه انسان مي تواند انجام دهد و خدا و پيامبرش از او ناراضي باشند و هيچ كدام ديگر از اين صفات و خصوصيات در اين سوره نيامده است.

در شبكه ماهواره اي ظلمت، اين قدر مقام عايشه را بالا برده اند كه در زيرنويس هاي شان آورده اند:

خداوند بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) منت گذاشته است كه همسري مانند عايشه به ايشان عطا كرده است.

اين ايراداتي كه به شيعه مي گيرند براي اين كه حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را بالا مي برند، خودشان در رابطه با عايشه، به عبارتي، روي دست شيعيان بلند شده اند.

جواب:

اين را ما بارها گفته ايم و باز هم عرض مي كنيم:

اين آقاياني كه رواياتي را نقل مي كنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حق أبو بكر گفته است «صديق» و در حق عمر گفته است «فاروق»، خود بزرگان أهل سنت، اين را ردّ كرده اند و صراحت دارند كه جعلي و دروغ است.

آقاي إبن حبان در كتاب المجروحين، 2 روايت نقل مي كند:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) در معراج ديد كه نام أبو بكر و عمر در گوشه عرش إلهي، اين گونه نوشته شده است «أبو بكر الصديق» و «عمر الفاروق».

إبن حبان بعد از نقل اين 2 روايت، مي گويد:

هذان خبران باطلان موضوعان، لا شك فيه.

اين 2 روايت، باطل و جعلي هستند و هيچ شكي در آن نيست.

المجروحين لإبن حبان، ج2، ص116 ـ الكامل في الضعفاء لإبن عدي، ج5، ص215 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج7، ص347 ـ الموضوعات لإبن الجوزي، ج1، ص327

حتي كار به جايي مي رسد كه آقاي ذهبي در ميزان الإعتدال، جلد 1، صفحه 540 مي گويد:

هذا باطل.

إبن حجر هم مي گويد اين روايت باطل است.

لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص295

در روايات متعدد كه در كتاب هاي متعدد أهل سنت آمده، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حق علي بن أبي طالب (عليه السلام) فرمود:

علي هو الصديق الأكبر و هو فاروق هذه الأمة، يفرق بين الحق و الباطل و هذا يعسوب الدين.

المعجم الكبير للطبراني، ج6، ص269 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج5، ص287 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، 616

اينها مطالبي است كه آقايان با سندهاي معتبر و صحيح نقل كرده اند. إن شاء ا... اگر فرصتي پيش بيايد، بيش از اين عرض خواهيم كرد.

إن شاء ا... در رابطه با القاب أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بحث خواهيم كرد؛ گرچه اينها تا حدودي مشخص است.

* * * * * * *

سؤال:

نامه اي را عمر به معاويه مي نويسد:

عثمان، قدرت حكومت و خلافت را ندارد. اگر مي خواهي در دنيا خلافت كني، مانند من باش. من، نه دين پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را قبول كردم و نه خداي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را قبول كردم و نه كتاب پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را قبول كردم. اگر قبول كردم، به خاطر فريب دادن پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوده است. پهلوي زهرا را من شكستم. سيلي به صورت زهرا، من زدم. طناب به گردن علي، من انداختم. باعث مرگ زهرا، من شدم.

جواب:

اين نامه، از نظر بنده كه رجال شناس هستم و 20 سال است كه در حوزه علميه، تدريس رجال دارم، سند ندارد و لحن عبارات، به گونه اي نيست كه بتواند به گردن اين آقايان انداخت.

* * * * * * *

سؤال:

حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) قبل از ادواج با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، باكرده و عذراء بوده اند. آيا اين موضوع صحت دارد كه عايشه قبل از ازدواج با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، ازدواج كرده بود؟

جواب:

اين را در بعضي از شبكه هاي ماهواره اي مطرح كردند و آنچه كه در كتاب هاي معتبر أهل سنت مطرح است، اين است كه آقاي إبن حجر عسقلاني در كتاب الإصابة في تمييز الصحابة، جلد 8، صفحه 232 اين قضيه را نقل كرده و هم چنين آقاي الطبقات الكبري إبن سعد، جلد 8، صفحه 59 نقل مي كند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رفت براي خواستگاري عايشه، أبو بكر گفت:

إني كنت أعطيتها مطعما لإبنه جبير، فدعني حتي أسلها منهم، فاستسلها منهم فطلقها فتزوجها رسول الله صلي الله عليه و سلم.

من دخترم را به عقد جبير بن مطعم درآورده ام. اجازه بده من از آنها سؤال كنم تا ببينم نظرشان چيست. رفت از آنها سؤال كرد و به جبير بن مطعم گفت عايشه را طلاق بده تا پيامبر (صلي الله عليه و سلم) با او ازدواج كند.

اين چيزي است كه آقايان أهل سنت نقل كرده اند؛ به ما چه. اين كه عقد بوده يا ازدواج واقعي بوده يا با او همبستر شده يا نشده يا سنّش چقدر بوده؟ بحث ديگري است. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به خواستگاري عايشه رفت، أبو بكر مي گويد من او را به جبير بن مطعم داده ام. اگر او طلاق داد، به عقد شما در مي آورم.

اما در رابطه با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، بعضي از مورخان بزرگ شيعه، مانند أبو القاسم كوفي و سيد مرتضي (ره) و شيخ طوسي (ره) و از علماء أهل سنت آقاي احمد بلاذري معتقدند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) أم المؤمنين، هنگام ازدواج با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، باكره بوده است. اينهايي كه گفته اند ازدواج كرده بود و بچه داشته است، همه اش براي تنقيص مقام حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و مقام سازي براي عايشه بوده است.

تنقيح المقال للمامقاني، ج3، ص77، چاپ حجري ـ بنات النبي أم ربائبه للسيد جعفر مرتضي، ص88

* * * * * * *

سؤال:

اسامي آن 14 نفري كه مي خواستند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در اوائل هجرت شان به قتل برسانند يا ترور كنند، نام ببريد تا براي ما واضح شود چه كساني بودند؟ چون هر جا اين مطلب را مي شنويم، اشاره به تعداد مي شود و اسامي را نام نمي برند.

جواب:

ما اسامي را نمي توانيم ذكر كنيم. اگر برنامه هاي نرم افزاري أهل سنت را ببينيد، در كتاب المحلي إبن حزم، جلد 11، صفحه 224، كتاب الحد، باب حد المرتد، ايشان نام تعدادي را آورده است و به قولي، هر چه هست، خوب يا بد، راست يا دروغ، العهدة علي الراوي.

* * * * * * *

سؤال:

دكتر شريعتي در نوشته هايش نوشته بود:

اي خدا! اي كاش من كافر مي شدم و دوباره تو را مي شناختم و دوباره مؤمن مي شدم.

آيا اين گفته، اشكالي دارد؟ چون ما بايد خودمان تحقيق كنيم و بدانيم چه ديني بهتر است.

جواب:

اين عبارت ايشان اشتباه است. چون اگر كسي مسلمان باشد و كافر شود، مرتدّ فطري است و توبه اش قبول نيست و قطعا بايد كشته شود و اسلامش هم پذيرفته نيست. اينها حرف هايي است كه فقهاء ما در كتاب هاي شان در فرق بين مرتدّ ملي و فطري بيان كرده اند. در رابطه با شريعتي، من خيلي صلاح نمي بينم وارد بشوم. البته حرف هاي خوبي هم دارد، حرف هاي نادرستي هم دارد. موضع گيري هاي صحيح هم دارد، موضع گيري نا صحيح هم دارد. بنده خودم نظرم همان نظر علامه شهيد مطهري (ره) است در مورد ايشان.

* * * * * * *

سؤال:

هفته گذشته در يكي از ماهواره ها بيان شد كه شيعيان حرف أهل بيت (عليهم السلام) را قبول ندارند و قبول نمي كنند و دليل شان اين بود كه در كتاب منتهي الآمال شيخ عباس قمي (ره) اين گونه آمده است كه امام حسن (عليه السلام) به معاويه گفت: «به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و كتاب الله و سيره خلفاء راشدين بايد عمل كني».

جواب:

إن شاء ا... در اين مورد عرض خواهيم كرد كه ما روايات متعدد داريم در همان صلح نامه، امام حسن (عليه السلام) ثابت كرده كه معاويه، اصلا مسلمان نبوده است. معاويه يك آدم مكار و حيله گر و خائن بوده و امام حسن (عليه السلام) مي فرمايد: «من صلح كردم تا چهره واقعي معاويه را به مردم معرفي كنم و اگر اين صلح را نمي كردم، مردم تصور مي كردند كه معاويه، مسلمان است و خيرخواه مسلمانان است و اگر من به جنگ ادامه مي دادم، تمام شيعيان أمير المؤمنين (عليه السلام) و دوست داران ما را معاويه از لب شمشير مي گذراند». إن شاء ا... اگر فرصت شد، در رابطه با صلح امام حسن (عليه السلام) مفصل توضيح خواهم داد.

* * * * * * *

سؤال:

علي بن أبي طالب (عليه السلام) وقتي خليفه دوم را كفن مي كرد، آنجا گفت: «اي كاش من اعمال عمر را داشتم و با اعمال او در روز قيامت، خدمت حضرت حق مي رسيدم»

جواب:

اينها دروغ محض است و هيچ سندي ندارد. اينها إفترائاتي است كه به شيعه بسته اند.

* * * * * * *

سؤال:

نظر شما در مورد سخنان آيت ا... أبو الفضل برقعي چيست؟

جواب:

ما ايشان را آيت ا... نمي دانيم؛ بلكه ايشان را آيت الشيطان مي دانيم. ايشان آدمي بود كه كاملا منحرف شد و ايشان را از قم اخراج كردند و رفت به تهران و از آنجا هم اخراج كردند. گرچه در آخر عمرش پشيمان شد و در روستاي كن، در كنار امام زاده دفن كردند.

* * * * * * *

سؤال:

شما مي گوييد كه فحش دادن به صحابه، حماقت است، در صورتي كه امام صادق (عليه السلام) در بحار الأنوار، أمر به سبّ افراد شده است.

جواب:

برادر عزيزم! آمدن يك روايت در كتاب ها، ملاك نيست. آنچه كه ملاك است، روايت صحيح است و من فقط اين روايت را از امام رضا (عليه السلام) مي خوانم و آدرسش را هم مي دهم و إن شاء ا... ختامه مسك و ملاك باشد براي تمام رواياتي كه در كتاب ها، در سبّ افراد آمده است. امام رضا (عليه السلام) به إبن أبي محمود مي فرمايد:

يا إبن أبي محمود! إن مخالفينا وضعوا أخبارا في فضائلنا و جعلوها علي ثلاثة أقسام أحدها الغلو و ثانيها التقصير في أمرنا و ثالثها التصريح بمثالب أعدائنا. فإذا سمع الناس الغلو فينا، كفروا شيعتنا و نسبوهم إلي القول بربوبيتنا و إذا سمعوا التقصير، اعتقدوه فينا و إذا سمعوا مثالب أعداءنا بأسمائهم، ثلبونا بأسماءنا و قد قال الله عز و جل: «و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم».

اي إبن أبي محمود! مخالفين ما آمده اند يك سري فضائل غلوّ آميز در مورد ما گفته اند و اين احاديث بر 3 دسته هستند: 1. در مورد ما غلوّ كرده اند و ما را به مرتبه الوهيت رسانده اند. 2. ما را در حد افراد عادي معرفي كرده اند. 3. از قول ما روايتي نقل كرده اند در فحش به دشمنان ما. وقتي دشمنان ما، روايات غلوّ را مي شنوند، شيعيان را كافر مي دانند، چون نسبت به ائمه شان ادعاي ربوبيت مي كنند. وقتي دشمنان ما، رواياتي را مي شنوند كه ما را در حد افراد عادي معرفي مي كند، تصور مي كنند كه ما يك فرد عادي بوديم. وقتي دشمنان ما، رواياتي كه در فحش به دشمنان ما است را با ذكر نام شان مي شنوند، آنها هم به ما فحش مي دهند. خداوند مي فرمايد: «و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم».

عيون أخبار الرضا للشيخ الصدوق، ج2، ص272 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج26، ص239 ـ بشارة المصطفي لمحمد بن علي الطبري، ص340

يعني اين كار دشمنان است كه رواياتي را در فحش دشمنان ما از قول ما نقل مي كنند و در ميان مردم منتشر مي كنند و وقتي سني ها و وهابي ها اين روايات را مي شنوند، عصباني مي شوند و به ما أهل بيت (عليهم السلام) فحش مي دهند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | محسن محمدي | | ١٣:٥١ - ٢٩ آذر ١٣٨٩ |
با سلام با تشکر از زحمات شما. در بعضي موارد براي بيان احاديث اشاره شده از صحيحين به زبان انه ليسي مجبور هستم که در ترجمه اين احاديث به دنبالشان به ردم. ولي در ترجمه احاديث به صورت فصلي و شماره اي مرتب شده اند. نه به صورتي که شما آدرس داده ايد. آيا چنين چيزي در اصل احاديث وجود ندارد؟ ار در کتب عربي نيز احاديث داري شماره هستند ممکن است اين شماره را در مرجع ذکر کنيد تا بتوانيم معادل انليسي آنها را نيز پيدا کنيم؟
2 | عبدالله | | ٠٢:١٤ - ١٣ دي ١٣٨٩ |
وهابيّة و توحيد؟! جوش نزن جمع نميشه؛ مگر به توجيهي كه براي توحيد شيطان تراشيده اند.
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها