لينک دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
12/09/1402
موضوع: با این دو روایت دروغ، آبرو و حیثیت «ابن تیمیه» بر باد رفت!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این سخنرانی:
خلاصه مطالب مطرح شده در جلسات گذشته درباره ریشه های واقعه عاشورا
تحلیل عجیب «ابن تیمیه» از خلیفه چهارم نبودن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
نقدهای جدی بر روایت جعلی «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»!
طبق این روایت، باید «عایشه» و «عمر بن خطاب» را شلاق بزنند!
تماسهای بینندگان برنامه
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هرکس که ندارد به جهان مهر تو در دل * حقا که بود طاعت او ضایع و باطل
برداشتن از عشق تو دل فکر محال است * از جان خود آسان بود از عشق تو مشکل
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)
السلام علی المهدی الذی وعد الله به الأمم السلام علی ربیع الأنام و نضرة الأیام السلام علیک یا بقیة الله
سلام و درود خدمت یکایک شما مردم عزیز، بینندگان درجه یک و نازنین «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». خیلی خوش آمدید به برنامه زنده «حبل المتین».
خدای عزیز را شاکر و سپاسگذار و ممنونیم از اینکه بازهم نفس و توفیق داد تا خدمت شما برسیم و به واسطه این برنامه از ولایت و امامت دفاع کنیم. ان شاءالله این تلاش و کوشش همکاران عزیز من در این شبکه مورد لطف و عنایت حضرت مهدی موعود صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بگیرد.
ایام فاطمیه و شهادت غریبانه و مظلومانه حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها) را هم خدمت شما عرض تسلیت و تعزیت دارم.
طبق معمول یکشنبه شبها، امشب هم در خدمت شما خواهیم بود. مباحث ابتدایی خواهیم داشت و بخشی از برنامه هم به مخاطبین عزیز شبکه اختصاص پیدا خواهد کرد.
عزیزان شیعه یا عزیزان اهل سنت یا آقایان وهابی اعم از گویندگان شبکههای وهابی یا علما یا بینندگان معمولی میتوانند روی خط ارتباطی برنامه بیایند. در هر صورت تریبون شبکه در زمانی که تلفنها زیرنویس میشود در اختیار مخاطبین برنامه قرار دارد تا روی خط ارتباطی بیایند. اگر بینندگان عزیز سؤال یا مطلبی دارند ما حتماً پاسخگو هستیم.
لطفاً عزیزانی که به دنبال حق و حقیقت هستند این برنامهها را با دقت و عنایت ویژه ببینند، زیرا قطعاً مورد رضایت حضرت حق قرار میگیرد.
اگر انسان تعصبات را کنار بگذارد و چشم حقیقت بین و گوش حقیقت بین را باز کند، خداوند هم او را کمک میکند و راه و مسیر را برای فهم و درک درست و صحیح حق و حقیقت برای او آسان میکند.
خدمت شما عرض کنم عوامل و ریشههای حادثه و واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) موضوع بحث ما بود. من سؤال ابتدایی را حتماً محضر استاد عزیز و بزرگوارمان حضرت آیت الله حسینی قزوینی عرض خواهم کرد، اما ابتدا به محضرشان عرض سلام و خوش آمد دارم؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.
ما طبق برنامه همیشگی در طلیعه عرایضمان تلاش میکنیم یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) داشته باشیم.
بنا به نقل هفتاد و پنج روز، این شبها در خانه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) غوغاست. فرزندان علی در یک طرف گریه میکنند، امیرالمؤمنین در یک طرف گریه میکند، خادمه در یک طرف گریه میکند، «اسماء بنت عمیس» در یک طرف گریه میکند.
دل آشفتهام را رفتی و آشفتهتر کردی * سراپای وجودم را ز داغت شعله ور کردی
من و تو هردو تنها و غریب شهر غم بودیم * تو راحت گشتی اما غربتم را بیشتر کردی
به سوی مسجدم با دست بسته چون که میبردند * خودت را در حمایت از من تنها سپر کردی
فقط فهمید دستم پهلویت زخمی شده اما * نمیدانم چه سان شبهای محنت را سحر کردی
امیر عشق شد با رفتنت خانه نشین زهرا * مرا ای لاله پرپر چنین خون جگر کردی
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
مجری:
حضرت استاد بسیار از شما متشکرم. برنامه متبرک شد به نام نامی حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها).
دوستان اگر در خاطر شریفتان باشد ما در برنامه زنده «حبل المتین» بحثی را داشتیم در خصوص اینکه انگیزه و علل شهادت امام حسین چه بود. چه شد که وجود نازنین حضرت سیدالشهدا در کمتر از پنجاه سال بعد از رحلت نبی گرامی اسلام به آن شکل به شهادت رسیدند.
ما از اول محرم این بحث را آغاز کردیم. به جهت اینکه این بحث، بحث مفصلی بود حضرت استاد قول دادند که بحث را به جای مناسبی برسانند بعد بحثهای جدید را آغاز خواهیم کرد.
استاد اگر صلاح می دانید خلاصهای از مباحث گذشته بفرمایید تا ذهن دوستان بیننده آماده شود تا مباحث جدید را عرض کنم.
خلاصه مطالب مطرح شده در جلسات گذشته درباره ریشه های واقعه عاشورا
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
ما عرض کردیم حادثه عاشورا قضیهای نبود که محصول پنج سال یا ده سال توطئه بنی امیه این شجره ملعونه در قرآن باشد. زمینههای شهادت جانسوز سرور آزادگان حضرت سیدالشهدا و یاران باوفا و مخلصش و اسارت اهلبیتش مسئلهای بود که از زمان رسول اکرم رقم خورد.
ان شاءالله در جلسه آینده که میخواهیم جمع بندی کنیم، عرض خواهم کرد که قضیه مخالفت با نبی گرامی اسلام به ویژه در حوزه ولایت و امامت و اهلبیت از همان آغاز اعلان رسالت رقم خورد. بعد از نزول آیه شریفه:
(وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِین)
خویشاوندان نزدیکت را انذار کن.
سوره شعراء (26): آیه 214
نبی گرامی اسلام چهل تن از سران قریش و بنی هاشم را جمع کرد و در همانجا بحث خلافت و امامت و جانشینی امیرالمؤمنین مطرح شد.
در کتاب «تاریخ طبری» جلد 1 صفحه 542 و کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» جلد اول صفحه 585 با سند معتبر نقل کردهاند که وقتی خلافت امیرالمؤمنین مطرح شد:
«فقام القوم یضحکون ویقولون لأبی طالب قد أمرک أن تسمع لابنک وتطیع»
آن گروه برخاستند و در حالی که میخندیدند، به ابوطالب گفتند: تو را مأمور کرد تا از پسرت شنوایی داشته و از او اطاعت کنی!
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542 - 543، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه بإکرامه بإرسال جبریل علیه السلام إلیه بوحیه
مخالفتها همینطور شکل گرفت که به صورت مستند عرض خواهیم کرد. رسول اکرم طبق دستور الهی درب خانه تمامی صحابه را به مسجد بستند، غیر از درب خانه علی بن أبی طالب. بعد از این کار صحابه علیه رسول اکرم غوغایی به پا کردند. حضرت بالای منبر آمدند و قسم خوردند و فرمودند:
«مَا أَنَا سَدَدْتُ أَبْوَابَکمْ وَفَتَحْتُ بَابَ عَلِی َ، وَلکنَّ اللَّهَ فَتَحَ بَابَ عَلِی وَسَدَّ أَبْوَابَکمْ»
من نه در خانههای شما را بستم و نه در خانه علی بن أبی طالب را باز کردم، بلکه دستوری از جانب خداوند بود و من تنها اطاعت کردم.
جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، ج 11، ص 121، ح 3349
وقتی ماجرای تزویج حضرت فاطمه زهرا اتفاق افتاد، صحابه غوغا به پا کردند. نبی گرامی اسلام بازهم آمدند و فرمودند ازدواج فاطمه و علی به دستور خداوند بوده است.
حادثههای زیادی در زمان حیات پیغمبر اتفاق میافتاد و تعدادی از فرصت طلبان شروع به توطئه کردن و مسخره کردن میکردند. آنها در برابر نبی گرامی اسلام میایستادند و تهمتهای ناروایی به حضرت میزدند و دستور آن بزرگوار را اجرا نمیکردند.
صحابه در قضیه حج تمتع عبارت وقیحانهای به کار بردند و در آخرین لحظه عمر مبارکشان نسبت هذیان به حضرت دادند. بی احترامیهای صحابه به رسول اکرم از آیه شریفه:
(وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِین)
شروع شد و در نهایت با نسبت دادن:
« إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قد غَلَبَهُ الْوَجَعُ»
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 4، ص 1612، ح 4169
خاتمه پیدا کرد. من از عزیزان شیعه و اهل سنت تقاضا میکنم قدری برخورد صحابه را با نبی گرامی اسلام بدون تعصب نگاه کنند. علمای اهل سنت معتقدند:
«والصحابة کلهم عدول»
المجموع، نویسنده: النووی، ج 1، ص 62، فصل الحدیث المرسل
و:
«الصحابة کلّهم من أهل الجنة قطعاً»
قطعاً تمام صحابه اهل بهشت هستند.
الإصابة فی تمییز الصحابة، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی (المتوفی: 852 هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی - 1415 ه، ج 1، ص 163، الفصل الثالث
آنها فوق عصمت برای صحابه قائل میشوند و ادعا میکنند که خداوند متعال فرموده است قبل از آنکه شما گناه کنید من شما را بخشیدم! این ادعا نه با منطق قرآن کریم سازگار است، نه با منطق سنت و نه با حوادث تاریخی عصر نبوت و بعد از عصر نبوت.
شما شیعه را متهم میکنید که نسبت به صحابه چنین عقیدهای دارند. عقیده شیعه برخاسته از قرآن و سنت و حوادث تاریخی است.
بعد از آن هم که قضایا مشخص شد و معلوم شد چه مسائلی پیش آمد. هجوم به خانه حضرت صدیقه طاهره و تهدید به آتش زدن و امثال آنها.
بعد از آن ماجرا هم امیرالمؤمنین را خانه نشین کردند، جنازه امام حسن را تیرباران کردند و سب و لعن امیرالمؤمنین را در منابر و خطبههای نماز جمعه به عنوان یک سنت واجب قرار دادند و مانع از گذاشتن نام علی روی فرزندان شدند. علمای اهل سنت مینویسند:
«کان بنو أمیة إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه»
وقتی بنی امیه میشنیدند نام نوزادی علی است، او را به قتل میرساندند.
تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 7، ص 280، ح 541
امیرالمؤمنین در خطبه 150 «نهج البلاغه» تعبیری دارند. ما بارها این را گفتیم و تقاضا کردیم شرحی که حضرت آیت الله مکارم شیرازی در خصوص خطبه 150 دارند و شرح بسیار جانانه و منصفانه و واقع بینانه هست را مطالعه کنید. حضرت میفرماید:
«حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَاب»
زمانی که پیغمبر از دنیا رفت، عدهای به دوران جاهلیت برگشتند.
تا جایی که میفرماید:
«وَ ذَهَلُوا فِی السَّکرَة عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن»
این افراد آنچنان سرمست مقام شدند که همانند سنت آل فرعون عمل میکردند.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی،، ص 209، خطبه 150
آیت الله مکارم شیرازی در خصوص اینکه چه سنتهای فرعونی در عصر خلفا انجام شد، بیانات بسیار زیبا و عالی و مطابق با واقعیت دارند. این قضایا همگی دست به دست همدیگر داد و قضیه کربلا و شهادت امام حسین به وقوع پیوست.
اگر قضیه جانبازی حضرت سیدالشهدا و خطبههای آتشین عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری و خطبه غراء امام سجاد که در حد گسترده و عمیق افشاگری کردند نبود، امروزه نه شما اهل سنت از اسلام چیزی داشتید و نه ما از اسلام چیزی داشتیم.
بنی امیه تلاش میکردند تا اسلام و قرآن را نابود کنند. شما حرفهای ابوسفیان، معاویه و یزید بن معاویه و امثال آن را ملاحظه کنید. وقتی خبر شهادت امام حسین میرسد، نقل شده است که «مروان» سر مقدس امام حسین را پرت میکند و میگوید:
«یا محمد یوم بیوم بدر»
ای محمد! قتل فرزندت به تلافی کشتههای ما در جنگ بدر!
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 4، ص 72، [فصل فی ذکر الأحادیث الموضوعة فی ذم] علی
من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
خیلی ممنونم. ما واقعاً میبینیم که با روی کار آمدن بنی امیه این شجره ملعونه بسیار اتفاقات و وقایع تلخی افتاد. یکی از بخشهای سیاه تاریخ همان دوران است.
حضرت استاد ما میبینیم یکی از کارهایی که شجره ملعونه انجام دادند، این بود که اسم مولا امیرالمؤمنین را از لیست خلفا حذف کردند و حضرت را حتی به عنوان خلیفه چهارم هم نمیدانستند.
ما میخواهیم قدری در مورد این موضوع صحبت بفرمایید. در آغاز بفرمایید که نظر وهابیت در این زمینه چه بوده است.
تحلیل عجیب «ابن تیمیه» از خلیفه چهارم نبودن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
نکته خوبی است. من تقاضا دارم دوستان عزیز این بخش از مطالب را که شاید اولین بار است آن را مطرح میکنم، به صورت کلیپ تبدیل کنند. تا به حال در شبکههای مختلف مناسبتی پیش نیامده بود که این موضوع را به این گستردگی مطرح کنیم.
نام حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نزدیک به دویست و پنجاه سال بعد از رحلت نبی گرامی اسلام حتی به عنوان خلیفه چهارم هم مطرح نبود.
شاید این قضیه برای بسیاری از اهل سنت عجیب و غریب باشد که مگر میشود امیرالمؤمنین به عنوان خلیفه چهارم هم مطرح نشود!!
وقتی امیرالمؤمنین را در بالای منابر و خطبههای نماز جمعه و قنوت نماز سب و لعن میکنند، نتیجه همین میشود. مگر میشود کسی معتقد باشد که حضرت خلیفه است و از طرف دیگر آن بزرگوار را سب کنند؟!
«ابن تیمیه حرانی» بزرگ نظریه پرداز وهابیت در کتاب «منهاج السنة» مینویسد:
«أضطرب الناس فی خلافة علی علی اقوال»
مسلمانان نسبت به خلافت علی بن أبی طالب نظرات متعددی داشتند.
«فقالت طائفة إنه إمام وإن معاویة إمام»
طایفهای معتقد بودند که هم علی بن أبی طالب امام است و هم معاویه.
آنها ادعا میکنند داشتن دو امام اشکالی ندارد، حال آنکه در کتاب «صحیح مسلم» آمده است که پیغمبر اکرم فرمودند:
«إذا بُویعَ لِخَلِیفَتَینِ فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا»
اگر برای دو خلیفه در یک زمان بیعت شود، خلیفه دوم واجب القتل است.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1480، ح 1853
«ابن تیمیه» سپس مینویسد:
«وقالت طائفة لم یکن فی ذلک الزمان أمام عام بل کان زمان فتنة»
اصلاً در زمان معاویه و علی بن أبی طالب امامی نبود، بلکه زمان فتنه بوده است.
منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 1، ص 537
بعد از دویست و سی سال «احمد بن حنبل» بحث خلیفه چهارم بودن علی بن أبی طالب را مطرح کرد. تا زمان «أحمد بن حنبل» کسی امیرالمؤمنین را به عنوان خلیفه نمیشناخت. بازهم در این کتاب جلد چهارم آمده است که میگوید:
«وإنما الخلیفة من اجتمع الناس علیه ولم یجتمعوا علی علی»
خلیفه کسی است که مردم نسبت به او اجماع کرده باشند و نسبت به علی بن أبی طالب اجماعی نبوده است.
من نمیدانم که آیا در رابطه با ابوبکر و معاویه و عثمان اجماع بود؟! تنها خلیفهای که اجماع عموم صحابه بود، علی بن أبی طالب بود و ملاک هم مدینه بود! ملاک، نواصب شام نیستند. «ابن تیمیه» هم میگوید: شامیها نَسب علی بن أبی طالب را داشتند.
«وکان من هؤلاء من یربع بمعاویة فی خطبة الجمعة»
تعدادی از مسلمانان در خطبه نماز جمعه میگفتند: ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه.
مسلمانان معاویه را به عنوان خلیفه چهارم میشماردند و اصلاً علی بن أبی طالب را به عنوان خلیفه نمیشماردند.
«فیذکر الثلاثة ویربع بمعاویة ولا یذکر علیا»
منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 402
حال عرض خواهیم کرد که «بخاری» در کتاب «تاریخ صغیر» خود، صفحه 57 و 119 زمانی که اسم خلفا را میآورد، مینویسد: ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه! «بخاری» متوفای 256 هجری است و پانزده سال بعد از «احمد بن حنبل» از دنیا رفته است. در کتاب «منهاج السنة» جلد ششم آمده است:
«إن فیهم من کان یسکت ممن علی فلا یربع به فی الخلافة لأن الأمة لم تجتمع علیه»
تعدادی از مسلمانان نسبت به علی بن أبی طالب ساکت بودند و اصلاً امت برای خلافت علی اجماعی نداشتند.
منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 6، ص 420
«ابن تیمیه» در کتاب «مجموع الفتاوی» جلد پنجم مطالبی دارد. ایشان مینویسد که پیغمبر اکرم فرمودند:
«تکون خلافة النبوة ثلاثین سنة ثم تصیر ملکا»
خلافت بعد از من سی سال است و بعد از آن سلطنت گزنده و خطرناکی خواهد بود.
ایشان در ادامه مینویسد: این حدیث مشهوری است که سنن آن را نقل کردهاند. کسانی که معتقد به خلافت علی بن أبی طالب هستند، به این روایت استدلال کردند.
«قال الإمام أحمد بن حنبل (من لم یربع بعلی رضی الله عنه فی الخلافة فهو أضل من حمار أهله)»
احمد بن حنبل هم گفت: هرکسی علی را به عنوان خلیفه چهارم نشناسد، از الاغ طویلهاش گمراهتر است!
به گفته «احمد بن حنبل» چنین شخصی از اسلام خارج است، نه میتوان به او دختر داد و نه میتوان از او دختر گرفت.
«ابن تیمیه» در کتاب «مجموع الفتاوی» جلد چهارم افاضات عجیب و غریبی دارد. او مینویسد:
«وقد تنازع کثیر من الناس فی خلافة علی»
من دوست دارم جوانانی که فریب سلفیت و وهابیت را خوردهاند، عرایض ما را دور از تعصب ملاحظه کنند. این مطالب حرف «ابن تیمیه» است و ما هم تلاش میکنیم تصویر کتاب و صفحه را هم نشان بدهیم تا کسی نگوید قزوینی عبارت را تقطیع کرد.
قبل از این عبارت در رابطه با خلفای راشدین صحبت شده است. سپس مینویسد بسیاری از مردم در رابطه با خلافت علی بن أبی طالب با همدیگر اختلاف داشتند و میگفتند:
«وقالوا زمانه زمان فتنة لم یکن فی زمانه جماعة»
زمان حضرت علی زمان فتنه بوده است. در آن زمان اصلاً جماعت و اجماعی نبود.
«وقالت طائفة یصح أن یولی خلیفتان فهو خلیفة ومعاویة خلیفة»
بعضی افراد گفتند که میتوان دو خلیفه داشت، هم علی بن أبی طالب خلیفه باشد و هم معاویه خلیفه باشد.
«لأن الامة لم تتفق علیه ولم تنتظم فی خلافته»
سپس مینویسد:
«والصحیح الذی علیه الأئمة أن علیا رضی الله عنه من الخلفاء الراشدین»
به نظر من ائمه اهل سنت می گویند که علی بن أبی طالب از خلفای راشدین است.
«بهذا الحدیث فزمان علی کان یسمی نفسه أمیر المؤمنین والصحابة تسمیه بذلک»
دلیل آن این است که علی بن أبی طالب خود را امیرالمؤمنین مینامید و صحابه هم به همین خاطر این نام را به او دادند.
او حدیث غدیر و حدیث منزلت و دیگر احادیث و هزار دلیلی که «علامه حلی» در کتاب «ألفین» آورده است را نادیده گرفته و میگوید که علی بن أبی طالب خود را امیرالمؤمنین نامیده بود. صحابه هم میگفتند که علی امیرالمؤمنین است.
«قال الإمام أحمد بن حنبل (من لم یربع بعلی رضی الله عنه فی الخلافة فهو أضل من حمار أهله)»
احمد بن حنبل هم گفت: هرکسی علی را به عنوان خلیفه چهارم نشناسد، از الاغ طویلهاش گمراهتر است!
«حمار أهله» حرفهای زیادی دارد که من نمیتوان آنها را باز کنم. ایشان بلافاصله تعریضی به حرف «احمد بن حنبل» دارد و مینویسد: وقتی ما گفتیم علی بن أبی طالب به عنوان خلیفه مطرح است،
«فأبو بکر وعمر لا یوازنهما أحد»
هم وزن ابوبکر و عمر در عالم نیست.
به گفته او علی بن أبی طالب به مرتبه ابوبکر و عمر نمیرسد!!
«کما قال النبی (اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر)»
همانطور که پیغمبر اکرم فرمودند: بعد از من به ابوبکر و عمر اقتدا کنید.
«ولم یکن نزاع بین شیعة علی الذین صحبوه فی تقدیم أبی بکر وعمر»
شیعیان علی بن أبی طالب همگی اتفاق نظر داشتند بر اینکه ابوبکر و عمر افضل از علی بن أبی طالب است.
«وثبت عن علی من وجوه کثیرة أنه قال لا أوتی برجل یفضلنی علی أبی بکر وعمر إلا جلدته حد المفتری»
روایتهای متعددی از علی داریم که فرمود: هرکسی بگوید من از ابوبکر و عمر افضل هستم، او را روی زمین میخوابانم و هشتاد ضربه شلاق به او میزنم.
کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 4، ص 478 - 479
جالب این است که ایشان چند مسئله را مطرح میکند. یک روایتی مطرح میکند که پیغمبر اکرم فرمودند: بعد از من به ابوبکر و عمر اقتدا کنید!
من از همین جا از اتباع «ابن تیمیه» سؤال میکنم که اگر این روایت درست بود و صحابه شنیده بودند و پیغمبر اکرم فرموده بودند، ضروریترین مکان بیان این روایت سقیفه بود. این افراد در سقیفه بر سر و کله همدیگر میزدند. عمر بن خطاب گفت:
«اقتلوا سعدا قتل الله سعدا اقتلوه فإنه منافق»
سعد بن عباده را بکشید که او منافق است.
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 21، باب إیراد کلام لأبی المعالی الجوینی فی أمر الصحابة و الرد علیه
خلیفه دوم با مشت بر دهان «حباب بن منذر» کوبید و دندانهای او را شکست. قبیله «أسلم» را با شلاق و کتک آوردند. اگر آنجا میگفتند که پیغمبر اکرم فرموده است:
«اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»
در این صورت همه قبول میکردند و قضیه حل میشد. ان شاءالله در فرصتی مناسب بنده تمام مدارک این مطالب را با سندهای صحیح میآورم.
بعد از اینکه ابوبکر عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه دوم معرفی کرد، امیرالمؤمنین و «طلحه» و «زبیر» و مهاجرین و انصار به ابوبکر اعتراض کردند و گفتند:
«تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ»
فردی بداخلاق و تندخو را بر ما خلیفه قرار دادی که اگر خلافت را به دست بگیرد بدتر هم خواهد شد.
«فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر»
جواب خدا را چه خواهی داد وقتی به ملاقاتش بروی از اینکه عمر را بر ما خلیفه قرار دادی؟!
ابوبکر در آخرین لحظه عمر خود عمر بن خطاب را انتخاب کرد و اجماعی هم در کار نبود!
«قال أبو بکر أبربی تخوفوننی أقول اللهم استخلفت علیهم خیر خلقک»
ابوبکر گفت: دارید مرا از خدا میترسانید؟! من به خداوند خواهم گفت که بهترین خلقت را خلیفه قرار دادم.
المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 434، ح 37056
«ابن سعد» در کتاب «طبقات الکبری» و دیگران هم این قضیه را نقل کردهاند. در همانجا که تمامی صحابه و مهاجرین و انصار به نصب عمر بن خطاب اعتراض کردند، ابوبکر باید میگفت که پیغمبر اکرم فرموده است: «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»
ابوبکر باید میگفت که چرا به حرف پیغمبر اکرم عمل نمیکنید!! ضروریترین وقت احتیاج به این روایت سقیفه بود که مصرف نشد. من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
حضرت استاد خیلی ممنونم. برای من جالب بود این دو روایتی که «ابن تیمیه» نقل کرده است و واقعاً جای بسی غصه بر مظلومیت مولا امیرالمؤمنین دارد که چه روایاتی جعل میشود و در این کتابها آمده است.
یک انسان معمولی اهل سنت وقتی این مطالب را میخواند، چه میداند که واقعیت چیست. نمیدانم این افراد چطور میخواهند جواب بدهند.
من میخواهم تحلیل حضرتعالی را نسبت به این دو روایتی که «ابن تیمیه» از فضیلت شیخین نقل میکند را بدانم.
نقدهای جدی بر روایت جعلی «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
البته ما میبینیم بعضی از علمای اهل سنت هم در خطبههای نماز جمعه خود این قضیه را مطرح میکنند.
حال اگر این قضایا در شبکههای وهابی مطرح میشود، چنین تعبیر میکنیم که آنها نه سواد درست و حسابی دارند و نه عقل درست و حسابی دارند. در مقابل میبینیم بعضی از مولویها و ماموستاها یا بعضی از علمای بزرگ مصری این روایات را در خطبههای نماز جمعه خود میخوانند.
سؤال اول ما از این افراد این است که «ابن تیمیه» در بسیاری از منابع میگوید: این مسئله در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نیامده و ما آن را قبول نداریم.
حدیث افتراق امت در کتاب «صحیح بخاری» نیامده و ما آن را قبول نداریم. مسئله خلافت علی بن أبی طالب در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نیامده و ما آن را قبول نداریم.
حال به ما بفرمایید این روایت به این مهمی که پیغمبر اکرم فرمودند: «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر» چرا در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نیامده است؟!
آقای «ابن تیمیه» و آقایان اهل سنت مگر نمیگویید نمیتوان به روایاتی که در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نیامده است احتجاج کرد؟! چرا حدیث اول و حدیث دوم در کتاب «صحیح مسلم» نیامده است؟!
«ابن حزم أندلسی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت است که «ابن تیمیه» در کتاب «تلبیس الجهمیه» نسبت به ایشان چنین تعبیر میکند:
«وممن أحتج به الحافظ أبو محمد بن حزم فی مسألة استدارة الأفلاک مع أن أبا محمد هذا من أعلم الناس لا یقلد غیره»
سپس مینویسد:
«ولا یحتج إلا بما تثبت عنده صحته ولیس هذا الموضوع»
هرچه ابن حزم به آن استدلال میکند مطالبی است که در نزد ابن حزم صحت آن قطعی است.
بیان تلبیس الجهمیة فی تأسیس بدعهم الکلامیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مطبعة الحکومة - مکة المکرمة - 1392، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد بن عبد الرحمن بن قاسم، ج 1، ص 571، فصل للناس فی حملة العرش
«ابن حزم» در کتاب «الفصل فی الملل و الأهواء و النحل» در جلد چهارم مینویسد:
«ولو أننا نستجیز التدلیس والأمر الذی لو ظفر به خصومنا طاروا به فرحا أو أبلسوا أسفا لاحتججنا بما روی افتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»
اگر قرار باشد ما به یک حدیث جعلی استدلال کنیم که اگر مخالفین ما چنین روایتی داشتند از خوشحالی بال درمی آوردند، باید به حدیث «افتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر» استدلال میکردیم.
«ولکنه لم یصح ویعیذنا الله من الاحتجاج بما لا یصح »
اما این روایت صحیح نیست و پناه میبریم به خدا از اینکه به روایتی استدلال کنیم که صحیح نیست.
الفصل فی الملل والأهواء والنحل، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الطاهری أبو محمد، دار النشر: مکتبة الخانجی – القاهرة، ج 4، ص 88، باب الکلام فی الإمامة والمفاضلة بی الصحابة
از این واضحتر؟! ایشان در کتاب «الإحکام فی اصول الأحکام» جلد ششم صفحه 80 مینویسد:
«وأما الروایة اقتدوا باللذین من بعدی فحدیث لا یصح»
روایت «اقتدوا باللذین من بعدی» اصلاً صحیح نیست.
«مروی عن مولی لربعی مجهول وعن المفضل الضبی ولیس بحجة»
ایشان سپس مینویسد:
«ولو صح لکان علیهم لا لهم نعنی أصحاب مالک وأبی حنیفة والشافعی »
اگر این روایت صحیح است به ضرر ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد بن حنبل است. زیرا اصحاب مالک و ابوحنیفه و شافعی و ابن حنبل بیشتر از همه مسلمانان با ابوبکر و عمر مخالفت کردند.
«أن أصحاب مالک خالفوا أبا بکر مما رووا فی الموطأ خاصة فی خمسة مواضع وخالفوا عمر فی نحو ثلاثین قضیة»
اصحاب مالک در کتاب موطأ با ابوبکر در پنج مورد و در سی مورد با عمر بن خطاب مخالفت کردند و برخلاف نظر ابوبکر و عمر نظر دادند.
الإحکام فی أصول الأحکام، المؤلف: أبو محمد علی بن أحمد بن سعید بن حزم الأندلسی القرطبی الظاهری (المتوفی: 456 هـ)، المحقق: الشیخ أحمد محمد شاکر، قدم له: الأستاذ الدکتور إحسان عباس، الناشر: دار الآفاق الجدیدة، بیروت، ج 6، ص 80، الباب السادس والثلاثون فی إبطال التقلید
مگر پیغمبر اکرم نفرمودند: «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»؟! علمای اهل سنت نظیر «مالک» و «ابوحنیفه» و «شافعی» و «احمد بن حنبل» که صاحب مذاهب اربعه هستند سی مورد با ابوبکر و عمر مخالفت کردند!! اگر قرار باشد اقتدا به ابوبکر و عمر واجب باشد، اولین کسی که با روایت مخالفت کردند ائمه اربعه هستند.
مهمتر از همه این است که ابوبکر و عمر بن خطاب با همدیگر اختلافات زیادی داشتند. «ابن حزم» حدود سی مورد از اختلافاتی که میان ابوبکر و عمر بوده را میشمارد.
در قضیه جنگ رده اقوام «مالک بن نویره» را اسیر کردند. ابوبکر آمد، اما عمر بن خطاب مخالف بود. به مجرد اینکه او به خلافت رسید همه این افراد را آزاد کرد. موارد متعدد دیگری در این زمینه وجود دارد. ابوبکر معتقد به متعة النساء بود، اما عمر بن خطاب گفت:
«متعتان كانت على عهد رسول الله أنا أنهى عنهما وأضرب عليهما متعة النساء ومتعة الحج»
أحكام القرآن، اسم المؤلف: أحمد بن علي الرازي الجصاص أبو بكر، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1405، تحقيق: محمد الصادق قمحاوي، ج 1، ص 347
«ابن حزم» موارد متعددی از اختلاف بین خلیفه اول و خلیفه دوم را میآورد. دوستان به کتاب «الإحکام فی أصول الأحکام» جلد ششم صفحه 80 و 809 مراجعه کنند.
از طرف دیگر آقای «ذهبی» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 80 این روایت را میآورد. آقای «ذهبی» میگوید:
«سنده واه»
المستدرك على الصحيحين؛ حاكم نيشابورى، محمّد، تعليق: محمد بن أحمد ذهبى، تحقيق: مصطفى عبدالقادر عطا، دارالكتب العلمية، چاپ اوّل، بيروت، 1411ق؛ ج3، ص80، ح 4456
کلمه «واه» مصطلح رجالی است، یعنی به شدت ضعیف! کلمه «واه» نهایت ضعف را میرساند، یعنی این روایت به شدت ضعیف است. «هیثمی» هم در کتاب «مجمع الزوائد» جلد نهم صفحه 53 این روایت را میآورد:
«قال رسول لله اقتدوا بالذین من بعدی أبی بکر وعمر»
و در مورد سند روایت مینویسد:
«وهو ضعیف»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 53
آقای «ابن تیمیه» دیگر چه چیزی باقی ماند؟! شما می گویید که پیغمبر اکرم فرموده است: «اقتدوا بالذین من بعدی أبی بکر وعمر» «ابن حزم» به این روایت اشکال کرده است. «شیخ الإسلام هروی» به این روایت اشکال کرده است و میگوید: اصلاً این روایت باطل است. ایشان در کتاب «الدر النضید» صفحه 98 این روایت را مینویسد: روایت باطل است.
آقای «ابن تیمیه» این بزرگان همه قبل از شما بودند. شما متوفای 728 هجری هستید، اما «ابن حزم أندلسی» متوفای 456 هجری است و نزدیک به سیصد سال جلوتر از شما از دنیا رفته است. آیا حرف «ابن حزم» را ندیدید؟!
همچنین «ذهبی» شاگرد شماست و متوفای 748 هجری است. ایشان هم میگوید: این روایت ضعیف است. شما دارید به یک روایت ضعیف استدلال میکنید.
طبق این روایت، باید «عایشه» و «عمر بن خطاب» را شلاق بزنند!
روایت دوم خیلی عجیب است. در این روایت آمده است که علی بن أبی طالب فرمودند: هرکسی بگوید من از ابوبکر و عمر افضل هستم، او را میخوابانم و به او شلاق میزنم!
در کتاب «فضائل الصحابه» اثر «احمد بن حنبل» جلد اول صفحه 83 این روایت آمده:
«سمعت علیا یقول: لا یفضلنی أحد علی أبی بکر وعمر إلا جلدته حد المفتری»
فضائل الصحابة - أحمد بن حنبل، الکتاب: فضائل الصحابة، المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، الناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة الأولی، 1403 – 1983، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 1، ص 83، ح 49
ایشان مینویسد: سند این روایت ضعیف است. ایشان در صفحه 294؛ در صفحه 99 و 100 و همچنین در صفحه 360 و 361 مینویسد: سند این روایت ضعیف است. شما میخواهید این روایات را چکار کنید؟!
آقای «ابن تیمیه» فرض میکنیم امیرالمؤمنین این روایت را فرموده باشند: هرکسی مرا از ابوبکر افضل بداند باید شلاق بخورد. اولین کسی که باید او را شلاق بزنید أم المؤمنین عایشه است!!
اگر «ابن تیمیه» میدانست که اینطور مچ او گرفته میشود و رسوا میشود، یقین دارم اینقدر شعور داشت که این چرندیات را مطرح نکند.
در کتاب «مسند أحمد بن حنبل» حدیث 18444 از قول عایشه نقل شده است که ابوبکر به منزل پیغمبر اکرم آمد و دید عایشه با صدای بلند میگوید:
«والله لقد عرفتان عَلِیا أَحَبُّ إِلَیک من أبی وَمِنِّی مَرَّتَینِ أو ثَلاَثاً»
به خدا سوگند فهمیدم علی بن أبی طالب از من و پدرم در نزد تو محبوبتر است. او این حرف را دو سه بار تکرار کرد.
«فَاسْتَأْذَنَ أبو بَکرٍ فَدَخَلَ فَأَهْوَی إِلَیهَا فقال یا بِنْتَ فُلاَنَةَ الا أَسْمَعُک تَرْفَعِینَ صَوتَک علی رسول اللَّهِ»
ابوبکر نقل میکند که وارد شدم و گفتم: ای دختر فلانه! نشنوم که صدایت را بر پیغمبر اکرم بلند کردی!
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 275، ح 18444
شما ادعا میکنید که امیرالمؤمنین فرموده است: هرکسی مرا از ابوبکر و عمر افضل بداند، او را شلاق میزنم. حال با این حساب اولین کسی که باید به او شلاق بزنید همسر پیغمبر اکرم است. سند روایت هم صحیح است.
همچنین در کتاب «سنن نسائی» جلد ششم نقل شده است که ابوبکر اجازه گرفت که به منزل پیغمبر اکرم وارد شود، اما دید که عایشه با صدای بلند میگوید:
«والله لقد علمت أن علیا أحب إلیک من أبی»
به خدا سوگند علم پیدا کردم علی بن أبی طالب از پدرم در نزد تو محبوبتر است.
«فأهوی إلیها أبو بکر لیلطمها وقال یا ابنة فلانة أراک ترفعین صوتک علی رسول الله»
ابوبکر رفت تا به عایشه لطمه بزند و گفت: ای دختر فلانه! نشنوم که صدایت را بر پیغمبر اکرم بلند کردی!
این در حالی است که قرآن کریم میفرماید:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی)
ای کسانی که ایمان آوردهاید صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید.
سوره حجرات (49): آیه 2
یکی از عوامل نابودی اعمال این است که کسی نسبت به پیغمبر اکرم بی ادبی کند و صدایش از صدای پیغمبر اکرم بالاتر باشد.
«وخرج أبو بکر مغضبا»
ابوبکر در حال غضب از خانه رسول الله بیرون آمد.
«فقال رسول الله یا عائشة کیف رأیتنی أنقذتک من الرجل»
پیامبر فرمود: ای عایشه! دیدی من چطور مانع شدم تا ابوبکر به تو لطمه نزند.
السنن الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن النسائی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 - 1991، الطبعة: الأولی، تحقیق: د.عبد الغفار سلیمان البنداری, سید کسروی حسن، ج 5، ص 139، ح 8495
«هیثمی» این روایت را نقل کرده و میگوید: روایت صحیح است. «ابن حجر» این روایت را نقل کرده است و میگوید: روایت صحیح است. «ألبانی» این روایت را نقل کرده است و میگوید: روایت صحیح است.
راوی میگوید که از عایشه سؤال کردم: محبوبترین افراد در نزد پیغمبر اکرم چه کسی است؟! او گفت: از میان زنان فاطمه و از میان مردان علی!
اولین کسی که گفت علی بن أبی طالب از ابوبکر افضل است، عایشه است و نفر دوم شخص عمر بن خطاب است. آیا میتوانید به آنها شلاق بزنید؟!
من تقاضا دارم آقایان قدری در این زمینه دقت کنند. والله العلی الأعلی مباحث ما تعصبی نیست. ما یک مورد هم از کتب شیعه نیاوردیم. در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم آمده است که خلیفه دوم گفت:
«لقد أعطی علی بن أبی طالب ثلاث خصال لأن تکون لی خصلة منها أحب إلی من أن أعطی حمر النعم»
سه فضیلت در وجود علی بن أبی طالب هست که اگر یکی از آنها در من بود از تمام ثروت روی زمین نزد من باارزشتر بود.
«حمر النعم» به معنای شترهای سرخ هست که بسیار باارزش و قیمتی بود.
«قیل وما هن یا أمیر المؤمنین»
اطرافیان گفتند: این سه خصلت کدام است؟
«قال تزوجه فاطمة بنت رسول الله»
عمر بن خطاب گفت: این که همسری همانند فاطمه دختر رسول الله دارد.
«وسکناه المسجد مع رسول الله یحل له فیه ما یحل له»
سکونت با رسول خدا در مسجد زمانی که همه درها به مسجد بسته بود.
«والرایة یوم خیبر»
و پرچم داری در جنگ خیبر.
رسول گرامی اسلام در جنگ خیبر فرمودند: فردا پرچم را به دست کسی میدهم که هم خدا و پیغمبر را دوست دارد و هم خدا و پیغمبر او را دوست دارند. ایشان در مورد سند روایت مینویسد:
«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 135، ح 4632
طبق این روایت دومین شخصی که باید شلاق بخورد، خلیفه دوم است. ما این روایات را چکار کنیم؟! جالب این است که وقتی «ابن کثیر دمشقی» این روایت را نقل میکند، مینویسد: این روایت از خلیفه دوم با سندهای متعدد آمده است.
جالب اینجاست که «خوارزمی» متوفای 568 هجری در کتاب «مناقب علی بن أبی طالب» از قول خلیفه دوم نقل میکند:
«عجزت النساء أن تلدن مثل علی بن أبی طالب»
زنهای روزگار از به دنیا آوردن فرزندی همانند علی بن أبی طالب عاجز هستند.
«لولا علی لهلک عمر»
المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع)، چاپ: الثانیة، ربیع الثانی 1414، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 81، ح 65
از این بهتر روایتی میخواهید؟! شما ادعا میکنید که علی بن أبی طالب فرموده است که هرکسی بگوید من از ابوبکر و عمر افضل هستم، او را شلاق میزنم. این فرمایش خلیفه دوم است!
در کتاب «مسند أحمد بن حنبل» روایتی از قول «عبدالله بن عمر» نقل شده است که میگوید عمر بن خطاب گفت:
«وَلَقَدْ أوتی بن أبی طَالِبٍ ثَلاَثَ خِصَالٍ لأَنْ تَکونَ لی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إلی من حُمْرِ النَّعَمِ»
سه فضیلت در وجود علی بن أبی طالب هست که اگر یکی از آنها در من بود از تمام ثروت روی زمین نزد من باارزشتر بود.
«زَوَّجَهُ رسول اللَّهِ ابْنَتَهُ وَوَلَدَتْ له وسدت الأَبْوَابَ إلاَّ بَابَهُ فی الْمَسْجِدِ وَأَعْطَاهُ الرَّایةَ یوم خَیبَرَ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 2، ص 26، ح 4797
جالب این است که در کتاب «شواهد التنزیل» جلد چهارم صفحه 402 از قول «عبدالله بن عمر» نقل میکند که ما وقتی صحابه را میشماردیم که کدام افضل است، میگفتیم: ابوبکر و عمر و عثمان. یکی از صحابه به «عبدالله بن عمر» گفت: علی بن أبی طالب را ذکر نکردید؟! «عبدالله بن عمر» گفت:
«ويحك علي من أهل البيت لا يقاس بهم، علي مع رسول الله في درجته»
وای بر تو، علی از اهلبیت است و کسی قابل مقایسه با او نیست. علی هم درجه رسول الله است.
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن احمد المعروف بالحاكم الحسكاني الخداء الحنفي النسابوري؛ تحقيق: محمد باقر المحمودي، الناشر: مؤسسة الطبع والنشر ج1، ص 710
طبق این روایت سومین کسی که باید به او شلاق بزنند، «عبدالله بن عمر» است.
«احمد بن حنبل» رئیس حنابله است. در کتاب «مناقب احمد بن حنبل» اثر «ابن جوزی» آمده است که «عبدالله بن أحمد بن حنبل» حدیث سفینه را مطرح کرد که افضل خلفا ابوبکر است و بعد از آن عمر بن خطاب و عثمان هستند.
«فقلت: فعلی بن أبی طالب؟»
پسرش میگوید که گفتم: پدر! علی بن أبی طالب را نشماردی.
«قال: یا بنی, علی بن أبی طالب من أهل بیتٍ لا یقاس بهم أحد»
او گفت: پسرم! علی بن أبی طالب از اهلبیتی است که هیچ احدی با آنها قابل مقایسه نیست.
مناقب الإمام أحمد، المؤلف: جمال الدین أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی (المتوفی: 597 هـ)، المحقق: د. عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: دار هجر، الطبعة: الثانیة، 1409 هـ، ج 1، ص 219
یعنی علی بن أبی طالب هم رتبه پیامبر است. آقای «ابن تیمیه»! وقتی این روایت را از قول امیرالمؤمنین نقل کردی که حضرت فرموده: هرکسی بگوید من از ابوبکر و عمر افضل هستم، او را روی زمین میخوابانم و هشتاد ضربه شلاق به او میزنم. سخنان عایشه همسر پیغمبر و خلیفه دوم و «عبدالله بن عمر» و «احمد بن حنبل» چه معنایی دارد؟!
در این زمینه حرف بسیار زیاد است. بنده تنها یک نکته را عرض کنم و این مسئله را تمام کنم. «عبدالله بن عباس» میگوید:
«قال رسول الله من لم یقل علی خیر الناس فقد کفر»
پیغمبر اکرم فرمود: هرکسی نگوید علی بهترین انسانهاست قطعاً کافر است.
تاریخ مدینة دمشق، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 372، باب آخر الجزء السابع والتسعین بعد الأربعمائة من الفرع
نه تنها علی بن أبی طالب از صحابه بهتر است، بلکه بهترین انسانهاست. رسول اکرم استثناست، زیرا قاعدهای دارند که قائل استثناست. وقتی کسی میگوید: "فلانی از همه افضل است"، خودش تخصصا خارج است.
«عبدالله بن عباس» میگوید: هرکسی نگوید علی بن أبی طالب بهترین انسانهاست کافر است. در این صورت باید «عبدالله بن عباس» را بخوابانند و به او شلاق بزنند!! همچنین «حذیفه» از قول رسول گرامی اسلام نقل میکند:
«علی خیر البشر من أبی فقد کفر»
علی بهترین انسان روی زمین است و هرکسی این امر را قبول نکند کافر است.
تاریخ مدینة دمشق، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 372، باب آخر الجزء السابع والتسعین بعد الأربعمائة من الفرع
در این صورت باید «حذیفه» را شلاق بزنید. علاوه بر این پیغمبر اکرم خود میفرمایند که علی بن أبی طالب بهترین انسانهاست. آیا نستجیر بالله رسول اکرم هم شامل این روایت میشود؟! «جابر بن عبدالله» میگوید:
«علی خیر البشر لا یشک فیه إلا منافق»
تاریخ مدینة دمشق، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 373، باب آخر الجزء السابع والتسعین بعد الأربعمائة من الفرع
همچنین از قول «عطاء» نقل شده است که میگوید:
«سئلت عائشة عن علی (علیه السلام)؟»
از عایشه در مورد علی بن أبی طالب پرسیدم.
«ذاک من خیر البریة! ولا یشک فیه إلاّ کافر!»
او بهترین خلائق است! در این گفتار کسی شک نمیکند مگر آنکه کافر باشد.
مناقب علی بن أبی طالب؛ نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، وفات: 410ق، تحقیق: عبد الرزاق محمد سین حرز الدین، چاپ: الثانیة، 1424ق، ناشر: دار الحدیث، ص 110، ح 125
عموم صحابه نظیر «عبدالله بن عباس» و «جابر بن عبدالله» و «حذیفه» و دیگران همگی معتقدند: «علی خیر البشر من أبی فقد کفر»
این افراد نه یک مرتبه بلکه باید پنجاه مرتبه شلاق بخورند. آنها نه تنها می گویند که علی بن أبی طالب خیر البشر است، بلکه معتقدند اگر کسی نگوید علی بن أبی طالب خیر البشر است کافر است!
آنها یک مرتبه باید به خاطر «خیر البشر» گفتن باید شلاق بخورند و یک مرتبه به خاطر «من أبی فقد کفر» گفتن باید شلاق بخورند.
ما واقعاً دلمان میسوزد برای آن دسته از عزیزانی که اهل مطالعه نیستند. من نسبت به جوانان اهل سنت خیلی خوشبین هستم.
وقتی با بزرگان اهل سنت صحبت میکنم میبینم که پذیرش حقیقت قدری برایشان سخت است، زیرا شاکله زندگیشان با اعتقاداتی استوار شده است و بالا آمده است.
در مقابل گاهی اوقات که در داخل کشور و یا در عربستان با جوانان اهل سنت صحبت داشتم، میدیدم که چشمانشان اشک آلود میشود.
آنها میگفتند: ما تأسف میخوریم که این همه مطالب و حقایق در تراث ما هست که نه خودمان توانستیم آنها را مطالعه کنیم و نه اساتید ما این مطالب را به ما گفتند.
دانشجویان دانشگاه أم القری یک شب به بعثه آمدند و گفتند: ما روایاتی که گفتید را در کتابها پیدا نکردیم. امکان دارد کامپیوتر خود را بیاورید تا ما ببینیم. آنها در لابی هتل نشستند و بنده این مطالب را در کامپیوتر به آنها نشان دادم.
دانشجویان این مطالب را تند تند مینوشتند و سپس گفتند: من تأسف میخورم که این مطالب با سندهای صحیح و معتبر در کتابهای ما هست، اما ما از آنها بی خبر ماندیم!
بعد از این قضیه هرگاه به عربستان میرفتیم، به آنها خبر میدادیم و آنها جمع میشدند یا ما را به خوابگاه دانشگاه أم القری میبردند یا طبقه بالای مسجد النبی قسمت غرب میرفتیم و چندین ساعت با آنها بحث میکردیم. شب بعد هم همینطور!
این افراد انسانهایی نبودند که ما به سراغشان برویم و برای ما ارزش قائل شوند، اما وقتی میبینند حقایق را از کتابهای خودشان می گوییم و اعتبار روایت را هم بررسی میکنیم به مباحث علاقه پیدا میکردند.
بنده معتقدم اگر ما این حقایق را بدون اهانت و جسارت بیان کنیم اثر گذار خواهد بود. بعضی افراد قدری بد سلیقه هستند. آنها وقتی میخواهند مطلبی را بگویند، حواشی آن را زیاد میکنند.
وقتی یک جوان اهل سنت یا شیعه وقتی ببیند که منِ روحانی هنگام صحبت کردن نسبت به خلفا توهین و ناسزا می گویم، حرف مرا قبول نمیکنند و میگوید: او اگر حرف درست و حسابی داشت، چرا دارد فحش میدهد؟!!
فحش و توهین سلاح کسی است که حرفی برای گفتن ندارد، حرفی برای استدلال ندارد و حرفش مستند و مستدل نیست. حرف مستدل همه چیز را در بر دارد و دیگر لازم نیست که ما با فحش دادن استدلال حدیثمان را تضعیف کنیم.
مجری:
ما همیشه گفتیم و تأکید علما و رهبر عزیز ما این است که نباید به مقدسات اهل سنت توهین کرد. ما حرف درست و منطقی و مستند داریم. ما الآن یک ساعت بحث کردیم و دو روایت جعلی که «ابن تیمیه» عنوان کرده بود را مطرح کردیم و رد کردیم. ما به صورت علمی بحث کردیم، نه توهین کردیم و نه جسارت کردیم.
خواهش ما از مخاطبین عزیز این است که جوانان اهل سنت با دقت این مباحث را ببینند. اینها واقعیات و حقایقی است که در کتابها هست. جای تأسف هم دارد که یک عالم اهل سنت یک روایت بسیار بسیار ضعیف و جعلی را در منابر و نماز جمعه نقل میکند.
جوانی که پای صحبتهای او نشسته است، چه میداند که حرفی که او می زند معتبر هست یا نیست یا سند دارد یا خیر. متأسفانه همین باعث میشود که فکر و ذهن و اندیشه برخی از جوانان اهل سنت به این سمت و سو برود.
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین که سایه آقا و مولایی بر سر ماست که افضل همه عالم هست. آن کسی نیست جز حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه). الهی شکر، الحمدلله رب العالمین. خوشا به حال کسانی که در مسیری میروند که مسیر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.
مردم عزیز و بینندگان نازنین این حرف ما نیست، بلکه فرمایش نبی مکرم و معظم به جناب «عمار» است که میفرماید: اگر دیدی همه عالم یک سمت میروند و علی سمت دیگر میرود، به سمتی برو که علی میرود.
«علی مع الحق، والحق مع علی»
علی با حق است و حق با علی است.
تاریخ مدینة دمشق، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 449
خوشا به حال کسانی که در این عصر تاریکی و ظلماتی که بعضی افراد دارند به مسیرهای انحرافی و تاریکی میروند، مسیر حق و مسیر علی و مسیر قرآن را انتخاب میکند. انتهای این مسیر روشنی است و باعث عاقبت بخیری خواهد شد.
ما در خدمت مخاطبین هم هستیم. بازهم یادآوری میکنم عزیزان بیننده میتوانند روی خط ارتباطی بیایند. عزیزان شیعه و اهل سنت اگر مطلب یا نکته یا سؤال یا بحثی دارند حتی میخواهند مناظرهای کنند ما آماده هستیم.
ما بارها گفتیم که از علما و مولویهای اهل سنت و وهابی و کارشناسان شبکههای وهابی دعوت میکنیم که بیایید با همدیگر بحث کنیم. اصلاً بیایید در خصوص همین بحث امشب صحبت کنیم.
بیایید ببینیم «ابن تیمیه» که شما اینقدر سر و دست برای او میشکنید و او را «شیخ الإسلام» خطاب میکنید، چه ساده و راحت امشب آبرویش رفت با دو روایتی که نقل کرد و علمای اهل سنت با سند و مدرک گفتههای او را رد کردند.
واقعاً خیلی زشت است و جای تأسف دارد برای عالمی که کتابی به نام «منهاج السنة النبویة» مینویسد و سپس روایتی در آن نقل میکند که اصلاً هیچ جا بیان نشده و اینقدر بی اعتبار است.
تماسهای بینندگان برنامه:
آقا امیر از تهران روی خط ارتباطی هستند. آقا امیر خدمت شما سلام عرض میکنم، شبتان بخیر:
بیننده (آقا امیر از تهران – شیعه):
سلام علیکم بر استاد گرانمایه و مجری محترم. خداوندان شاءالله حفظتان کند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
من سه سؤال از استاد عزیز داشتم. سؤال اول اینکه کتاب «موسوعة من حیاة المستبصرین» چهارده جلد است. موضوع این کتاب چیست؟! آیا درباره کسانی است که شیعه شدند؟! اگر کتاب فارسی در این موضوع است، لطفاً معرفی بفرمایید.
سؤال دوم من این است که منظور از «حسن غریب» یا «حسن صحیح» یا «صحیح غریب» یا «صحیح مصور» که در انتهای بعضی از روایات آمده است چیست؟!
سؤال سوم این است که تعداد طرق و تعداد سند از دیدگاه اهل سنت چگونه تعریف میشود؟!
بنده پیشنهادی هم داشتم و آن اینکه خواهش میکنم هر برنامهای که به صورت زنده اجرا میشود، تکرار برنامه را با مجری محترم اعلام کنید. هر از گاهی ذیل برنامه زیرنویس میشود که این بهتر است. دیگر شبکهها این کار را میکنند.
همچنین میخواستم بپرسم برنامه «استاد شریفی» چه روزهایی پخش میشود و تکرار آن چه روزهایی است. با تشکر فراوان از اینکه به این حقیر وقت دادید. خدانگهدار
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. دوستان اتاق فرمان اعلام میکنند که ساعت دو بازپخش برنامه زنده «حبل المتین» 04:30 صبح و 12:30 ظهر هست.
در خصوص «استاد شریفی» هم باید بگویم که برنامه ثابت ندارند. ایشان ممکن است به صورت متناوب بعضی روزها برنامه داشته باشند.
برادر عزیز و بزرگوارمان جناب آقای بهادری از کرج روی خط ارتباطی برنامه هستند. آقای بهادری سلام علیکم، شبتان بخیر:
بیننده (آقای بهادری از کرج - شیعه):
سلام علیکم و رحمة الله خدمت آقای اسماعیلی و حضرت آیت الله حسینی قزوینی و این ایام را هم خدمت حضرتعالی تسلیت عرض میکنم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
حضرت استاد در کتاب «دلائل النبوة» اثر «بیهقی» و کتاب «تاریخ بغداد» خبر 3414 داریم که امیرالمؤمنین میفرمایند پیغمبر اکرم از کسانی بود که با من پیمان بست و فرمود: علی جان! امت تو را فریب خواهند داد و به تو پشت میکنند. با اینکه سی سند در کتب معتبر اهل سنت آمده و گفتهاند که امت بر علیه تو کودتا خواهند کرد.
سؤال من این است که چرا آقایان این مطلب را که در کتابهای خودشان آمده است به مردم نمیگویند؟! اگر علمای محترم اهل سنت تابع رسول خدا هستند، باید این مطالب را به مردم بگویند!!
در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 6603 آمده است که علی بن أبی طالب فرمودند: وارث قرآن کریم من هستم که خداوند فهم قرآن را به من داده است.
در کتاب «صحیح بخاری» خبر 6915 آمده است که شخصی از امام علی سؤال کرد: شما چیزی که پیش مردم نیست دارید؟! حضرت فرمودند: بله، فهم قرآن کریم و تفسیر قرآن.
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دو بار مورد هجوم به منزلش قرار گرفت. یک بار برای بیعت گرفتن و دیگری برای صحیفه. حضرت فرمودند: صحیفه برای من است و دادنی نیست.
در آخرین لحظات شهادت رسول گرامی اسلام، حضرت به امیرالمؤمنین فرمودند: برو در کوچههای مدینه جار بزن و ابلاغ کن که خداوند لعنت کند کسی که از دست مولای خودش فرار کند. خداوند لعنت کند کسی را که پدر و مادر خودش را رها کند و به سراغ پدر و مادر دیگری برود.
عمر بن خطاب رسید و امیرالمؤمنین گفت: تو چه می گویی؟! حضرت فرمودند: از رسول خدا بپرس. رسول اکرم به عمر بن خطاب فرمودند: من و علی پدران این امت هستیم. خدا لعنت کند کسی را که من و علی را رها کند و به سراغ دیگری برود.
سؤال دیگر این است که اگر «ابن تیمیه» میگوید پیغمبر اکرم فرموده است که بعد از من به ابوبکر و عمر اقتدا کنید، قرآن کریم در سوره مبارکه جمعه میفرمایند:
(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین)
او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاکیزه کند، و کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
سوره جمعه (62): آیه 2
همچنین در قرآن کریم سوره بقره آمده است:
(رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِک وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ یزَکیهِمْ إِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیم)
پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان مبعوث کن، تا آیات تو را بر آنها بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار قادری).
سوره بقره (2): آیه 129
سؤال من از آقایان وهابی و «ابن تیمیه» این است که در اسلام خلیفه نهاد تعلیم است. اسلام میگوید که من برنامه انسان سازی و توسعه اخلاق و پاکدامنی دارم.
آقایان وهابی شما را به دین و ناموستان قسم میدهم که به ما بگویید این سه خلیفه محترم چند کلاس برای مردم داشتند؟! آقایان شانزده بار نقل کردهاند که «کعب الاحبار یهودی» به خلیفه دوم درس میداد.
شما وهابیون به منِ شیعه نشان بدهید که این سه خلیفه یک بار برای مردم کلاس دین داری گذاشتند که فرزندشان «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» باشد.
ما قسم میخوریم که «ابوحنیفه» از رأی خودش درس داده است. «احمد بن حنبل» از رأی خودش درس گفته است. «محمد ادریس شافعی» و «مالک» از رأی خودشان درس گفتهاند.
این سه خلیفه که به جای پیغمبر اکرم نشستهاند و باید (یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ) باشند، کجا درس گفتهاند که بتوانیم به آنها خلیفه رسول خدا بگوییم؟!
ما از علی بن أبی طالب حکمت و «نهج البلاغه» داریم. این را به ما جواب بدهند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
سلامت باشید جناب آقای بهادری عزیز و ممنون و از نکاتی که بیان فرمودید. آقا امیر از تهران سه سؤال پرسیدند. سؤال اول اینکه به کتاب «موسوعة من الحیاة المستبصرین» اشاره کردند و پرسیدند که موضوع این کتاب چیست.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
موضوع این کتاب زندگینامه کسانی است که شیعه شدند، اعم از سنی و وهابی و مسیحی و یهودی و زرتشتی.
آنچه در ذهن دارم تا به حال حدود چهارده جلد از این کتاب به چاپ رسیده است و در سایت «مرکز ابحاث عقائدیه» زیر نظر آیت الله سیستانی موجود است.
این کتاب به زبان عربی است، البته بسیار ساده نوشته شده است. کسی که قدری به زبان عربی آگاه باشد عمدتاً متوجه مطالب این کتاب میشود.
اگر این عزیزمان به اینترنت مراجعه کنند و "زندگینامه مستبصرین" را جستجو کنند، «پایگاه اطلاع رسانی استبصار» فهرست و زندگینامه سیصد و سی نفر از مستبصرین خارجی را جمع آوری کرده است.
عزیزان میتوانند روی اسامی هرکدام از این افراد کلیک کنند و خاطرات این آقایان یا خانمهایی که مستبصر شدند و در میان آنها دکتر و مهندس و استاد دانشگاه و افراد عادی هستند را مطالعه کنند.
این عزیزمان تا چند ماه میتواند زندگینامه این سیصد و سی نفر را مطالعه کنند که در همین سایت موجود است.
مجری:
سؤال دوم ایشان در رابطه با روایت حسن بود که پرسیدند چند تقسیم بندی دارد؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
عمدتاً این مطالب بیشتر در کتاب «صحیح سنن ترمذی» آمده است و آمده است: «حسن صحیح» یا «صحیح حسن». ما در جای دیگر ندیدیم کسی این تعابیر را به کار ببرد، زیرا اگر «صحیح» هست «حسن» نیست. رتبه «حسن» بسیار پایینتر از «صحیح» است.
این افراد توجیه کردهاند که طرقی دارند که بعضی از طرقشان «صحیح» است و بعضی از طرقشان «حسن» است. «حسن» و «صحیح» در اصطلاح اهل سنت معنایی دارد و در اصطلاح شیعه هم معنای دیگری دارد. ما نمیخواهیم وارد بحث رجالی شویم.
واژه «غریب» معمولاً در شیعه و سنی به حدیثی می گویند که یک طریق و یک سند بیشتر ندارد. اهل سنت بیشتر واژه «غریب» به کار میبرند.
حال این یک سند یک مرتبه «صحیح» است، مرتبه «حسن» است، یک مرتبه «موثق» است یا یک مرتبه «ضعیف» است. حال اهل سنت حدیث «موثق» ندارند و فقط ما موثق داریم.
کلمه «غریب» معمولاً به حدیث منفرد می گویند. به عنوان مثال می گویند: «فلانی انفرد به» یعنی فلان راوی فقط به تنهایی این روایت را نقل کرده است. اهل سنت با عبارتی داشتند که مسئله تعدد طرق مطرح بود و سؤال این بود که آقایان تعدد طرق را چطور معنا میکنند.
معمولاً تعدد طرق همان مستفیض در نزد شیعه است. اگر روایت از سه طریق بیشتر شد، میگوید: روایت تعدد طرق دارد. «ابن تیمیه» در کتاب «مجموعة الفتاوی» جلد 18 صفحه 26 مینویسد:
«فإن تعدد الطرق وکثرتها یقوی بعضها بعضاً حتی قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا»
اگر یک روایت با چند سند آمد این سندها همدیگر را تقویت میکنند و برای انسان یقین حاصل میشود، حتی اگر راویانش همه فساق و فجار باشند.
کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 18، ص 26
در نظر شیعه ما هم حدیث مستفیض را قبول داریم. سه روایت ضعیف به معنای روایت مستفیض است و فقهای ما طبق آن فتوا میدهند.
شرط آن این است که در سند این روایات راوی متهم به کذب نباشد. اگر راوی متهم به کذب باشد و روایت هزار سند هم داشته باشد، مساوی صفر است.
مجری:
خیلی متشکرم. آقا امین از تهران سلام به شما، بفرمایید:
بیننده (آقا امین از تهران – شیعه):
سلام، شب بخیر، خسته نباشید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
من سؤالی از خدمت حاج آقا دارم. من همین امشب به «شبکه کلمه» زنگ زدم و چند سؤال از آنها پرسیدم. من پرسیدم که چرا حضرت علی در نوجوانی با پیغمبر بیعت کرد، اما عمر بن خطاب با زور شمشیر اسلام آورد.
چرا پیغمبر اکرم دخترشان را در میان این همه صحابه اعم از ابوبکر و عمر و عثمان به علی بن أبی طالب دادند؟!
کارشناسان «شبکه کلمه» جوابهایی دادند و من گفتم که این جوابها را از حاج آقا بپرسم تا جواب بدهند.
کارشناسان «شبکه کلمه» گفتند: اولاً پیغمبر اکرم دو دختر به عثمان داده است. رسول اکرم سه دختر هم به بنی امیه دادند که شما به آنها شجره ملعونه می گویید. رسول اکرم هم با خواهر معاویه ازدواج کرده است.
بنده میخواستم این پاسخها را از حضرتعالی بپرسم. آیا پاسخهای این افراد صحت دارد یا خیر؟! کار این افراد دروغ گفتن است، حال میخواستم این جوابها را از حضرتعالی بشنوم. خیلی ممنون و متشکرم.
مجری:
خدانگهدارتان باشد. حضرت استاد ایشان گفتند که پیغمبر اکرم دو دختر به عثمان دادند و سه دختر هم به بنی امیه دادند و با خواهر معاویه هم ازدواج کردند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
برادر بزرگوارم بحث حضرت فاطمه زهرا جدای از دیگر خواهرانشان است. پیغمبر اکرم چهار دختر داشتند که همگی از حضرت خدیجه هستند. عدهای معتقدند که «رقیه» و «أم کلثوم» و «زینب» خواهرزاده حضرت خدیجه بودند و در خانه پیغمبر اکرم بزرگ شدند.
«ابوالقاسم کوفی» یکی از بزرگان قرن پنجم و ششم و علمای معاصر نظیر «سید جعفر مرتضی» همگی بر این عقیده هستند که این سه نفر دخترخواندههای پیغمبر اکرم بودند. در مقابل نظر ما غیر از اینهاست.
برادر بزرگوارم پیغمبر اکرم چهار دختر و چهار پسر به نامهای «طیب» و «طاهر» و «قاسم» و «ابراهیم» داشتند. پیامبر از میان هشت فرزند تنها نسبت به حضرت فاطمه زهرا میفرماید:
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510
رسول اکرم تنها در حق حضرت فاطمه زهرا میفرماید:
«وهی بضعة منّی وهی قلبی وروحی الّتی بین جنبی »
فاطمه پاره وجود من است. زهرا قلب من و روح و جان من در درون سینهام است.
الفُصُولُ المُهمّة فی مَعرِفَةِ أحوال الأئمةِ، علی بن أحمد بن عبد اللَّه المکی المالکی، المشهور بابن الصبّاغ (784-855 ق)، ج 1، ص 1، فصل فی ذکر البتول
وقتی آنها به خواستگاری حضرت فاطمه زهرا آمدند، پیغمبر اکرم فرمودند: من منتظر خداوند هستم. خداوند در بالای عرش عقد حضرت فاطمه زهرا را برای امیرالمؤمنین بستند.
نقل شده است اگر علی بن أبی طالب نبود، برای حضرت فاطمه زهرا همتا و کفوی در عالم وجود نداشت.
آن زمان هم که پیغمبر اکرم در مدینه بودند، دخترشان «زینب» همسر «ابن ابی العاص» بود که در جنگ بدر اسیر شد. رسول گرامی اسلام «أم کلثوم» و «رقیه» را هم به «عتبه» و «عتیبه» دو پسران «ابولهب» دادند.
بعد از نزول سوره مبارکه مسد آنها دختران رسول اکرم را طلاق دادند و حضرت یکی آنها را به عقد عثمان درآورد. زمانی که او از دنیا رفت، حضرت دختر دیگر را به عقد عثمان درآورد.
آنها دختران رسول اکرم نبودند که ما بخواهیم دست و پا بشکنیم که چنین و چنان بودند. بر فرض که آنها دختران پیغمبر اکرم هم بودند، از «ابراهیم» و «قاسم» که بالاتر نبودند.
پیغمبر اکرم فضیلتی که برای حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) قائل بودند، برای هیچکدام از فرزندان دیگرشان قائل نبودند.
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. آقا رامین از همدان پشت خط هستند، اما وقتمان خیلی محدود است. آقا امین خدمت شما سلام عرض میکنم، بفرمایید:
بیننده (آقا رامین از همدان – شیعه):
سلام عرض میکنم خدمت حضرتعالی و آقای قزوینی. خوب هستید؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
مجری:
آقا رامین کوتاه بفرمایید، زیرا دقایق پایانی برنامه هست.
بیننده:
آقای قزوینی من به آقای «عقیل بی عقل هاشمی» گفتم: تا زمانی که سپاه هست و تا زمانی که آیت الله خامنهای هست، این مملکت عوض نمیشود. او دائماً دارد برای خود حرف می زند!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در زمان پیغمبر اکرم هم رسول اکرم معجزات زیادی به مردم نشان دادند، اما «ابوجهل» و «ابولهب» و «ابوسفیان» حرف خودشان را میزدند.
قرآن کریم میفرمایند: تمام پیامبران ما دشمنانی داشتند. کسانی که مسیر پیامبران را میروند، امکان پذیر نیست که دشمن نداشته باشند.
یکی از پیامبران به خداوند عرضه داشت که بسیار پشت سر من حرف میزنند. دهان مردم را ببند. از طرف خداوند وحی آمد: ای پیامبر من! تو که از من بالاتر نیستی. نمیدانی چقدر پشت سر من حرف میزنند.
یکی میگوید خدا دختر دارد. یکی میگوید خدا پسر دارد. یکی میگوید خداوند زن دارد. یکی میگوید خدا شریک دارد.
مجری:
آقا رامین از شما ممنونم. به جهت اینکه این افراد در مباحث اعتقادی حرفی برای گفتن ندارند، مدتهاست که وارد فاز سیاست شدند. بالاخره باید پولهایی که به آنها داده میشود را بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران هزینه کنند و این حرفها را میزنند.
استاد از شما ممنون و سپاسگذار هستیم که بزرگواری فرمودید امشب هم از مطالبتان استفاده کردیم. مطالب بسیار خوب و عالی و جذاب فرمودید. قاعدتاً مخاطبین و بینندگان عزیز هم استفاده کردند. ان شاءالله سایهتان مستدام باشد.
عزیزان بیننده از شما هم ممنون و سپاسگذارم که امشب هم برنامه زنده «حبل المتین» را همراهی فرمودید.
ما همیشه این را به عزیزان اهل سنت تأکید و یادآوری میکنیم که بدون اینکه تعصب پدران و اجدادمان جلوی فکر و اندیشه و نگاه و گوش و چشم ما را بگیرد، واقعیتها را نگاه کنیم.
بالاخره در هر صورت از ما سؤال میشود نسبت به دین و اعتقادات و واقعیتها و حقایقی که باید بپذیریم و پاسخ بدهیم. اینکه "پدرم چه گفت"، "مادرم چه کسی بود" و "اجدادم چه کسانی بودند" را از ما نمیپذیرند.
دنیای امروزه دنیای فناوری و علم است. اگر شما جستجو کنید هرچه بخواهید در مورد اتفاقات و وقایع بعد از پیغمبر اکرم پیدا میکنید.
ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا یک سری واقعیات و حقانیت تاریخ است که باید ببینیم چه اتفاقاتی افتاد.
خانه نشینی امیرالمؤمنین و ظلم در حق اهلبیت همگی مباحثی است که ان شاءالله باید با نگاه درست و دید باز ببینیم تا راه حق و مسیر حقیقت را پیدا کنیم.
امشب هم از اینکه با ما بودید و برنامه زنده «حبل المتین» را همراهی کردید، ممنونم. بازپخش اول برنامه 04:30 صبح و بازپخش دوم 12:30 به وقت ایران عزیزمان هست.
ممنونم از نگاهتان. در پناه حضرت حق و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی (سلام الله علیه) باشید. با تمام وجود برای سلامتی مولایمان حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) دعا میکنیم.
یا علی