بسم الله الرحمن الرحيم
تاریخ : 14 / 02 / 90
مجري برنامه
آيا در رابطه با جايگاه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در نزد ائمه (عليهم السلام)، رواياتي وجود دارد؟
استاد حسيني قزويني
قبل از پاسخ به سؤال شما، در روايات و در زيارت جامعه كبيره آمده است:
خلقكم الله أنوارا، فجعلكم بعرشه محدقين.
خداوند اين 14 معصوم (عليهم السلام) را، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و 11 فرزندش را از نور آفريد و قبل از آفرينش آسمان و زمين، در گرداگرد عرش إلهي مشغول تقديس و تسبيح إلهي بودند. كسي بايد از اينها سخن بگويد كه خودش از كانون معرفت وحي إلهي بهره مند باشد. كساني كه از چشمه وحي إلهي سيراب نشده اند، سخن گفتن شان در حق اين بزرگواران بسي دشوار و چه بسا غير ممكن است.
بعضي از رواياتي كه ائمه (عليهم السلام) از جايگاه و مقام رفيع خودشان براي ما نقل كرده اند، از باب تفيهم و تفهّم بوده و از باب «كلّم الناس علي قدر عقولهم» و «نحن معاشر الأنبيا نكلّم الناس بقدر عقولهم» بوده است. ولي من به دو روايتي كه در منابع شيعه آمده اشاره مي كنم تا به وسيله اين روايات، به جايگاه رفيع حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در نزد ائمه (عليهم السلام) واقف شويم:
روايت اول:
امام عسكري (عليه السلام) در روايت مي فرمايد:
نحن حجج الله علي خلقه و فاطمة حجة علينا.
ما حجت هاي إلهي بر خلائق هستيم و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) حجت بر ما است.
تفسير أطيب البيان، ج 13، ص 235
يعني همان گونه كه مردم، گفتار و كردار و رفتار ما را الگو و أسوه براي خود قرار داده اند، ما هم گفتار و كردار و رفتار حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را براي خود الگو و أسوه قرار داده ايم.
روايت دوم:
در روايت ديگري، مرحوم شيخ طوسي (ره) (متوفاي 460 هجري) كه از علماء بزرگ شيعه و از استوانه هاي علمي شيعه است و از او به شيخ الطائفه تعبير مي شود، در كتاب الغيبة، صفحه 286 و مرحوم علامه مجلسي (ره) در بحار الأنوار، جلد 53، صفحه 180 نقل مي كنند از آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) كه مي فرمايد:
و في إبنة رسول الله (صلي الله عليه و آله) لي أسوة حسنة.
دختر رسول الله (صلي الله عليه و آله) براي من أسوه حسنه است.
اين نشان مي دهد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در نزد ائمه (عليهم السلام) جايگاه رفيعي است.
البته در اينجا سخن براي گفتن خيلي زياد است و بهترين سخن در اين زمينه، همان سخن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است كه در روايات شيعه و سني آمده كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را پاره تن خودشان قرار داده است:
فاطمة بضعة مني.
صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 210 ـ صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 141
الأمالي للشيخ الطوسي، ص 24 ـ الأمالي للشيخ المفيد، ص 260 ـ الأمالي للشيخ الصدوق، ص 165 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 20، ص 67 ـ دلائل الامامة لمحمد بن جرير الطبري الشيعي، ص 135 ـ كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص 391
بزرگان أهل سنت مانند امام قرطبي و ديگران از اين روايت استفاده مي كنند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از نظر عصمت و مقام و رفعت، هم طراز و هم سنگ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است؛ غير از نبوت و رسالت. حتي بعضي ها مانند قرطبي مي گويند:
اگر ما قائل شويم كه حضرت مريم (سلام الله عليها) نبي و پيامبر بوده، با اين روايت ثابت مي شود كه مقام حضرت فاطمه (سلام الله عليها) از حضرت مريم (سلام الله عليها) هم بالاتر است.
لذا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم با اين روايت:
فاطمة بضعة مني، فمن أغضبها أغضبني.
صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 4، ص 210
إنما فاطمة بضعة، مني يؤذيني ما آذاها.
صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 7، ص 141
نشان داد كه اتفاقات بعد از خودش را مي دانست كه أمتش دچار تفرقه و تشتت و انحراف مي شوند و دليلش هم اين حديث است:
تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين فرقة، كلها في النار إلا فرقة واحدة.
سنن الترمذي، ج 4، ص 134
و به همين دليل، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را براي أمت اسلامي، الگو و ملاك حق و باطل معرفي كردند. ولي متأسفانه مردم از اين الگو، الگوپذيري نداشتند و از اين ملاك حق و باطل نتوانستند بهره اي ببرند.
* * * * * * *
مجري برنامه
به نظر شما بهترين راه الگوپذيري زنان از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) چيست؟
استاد حسيني قزويني
بعضي مي گويند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فقط براي زنان أمت اسلامي الگو است و به نظر من اين كاملاً اشتباه و نادرست است و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) براي همه الگو است؛ هم براي زنان و هم براي مردان.
مي بينيم كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مدافع حريم ولايت مي شود و در برابر مخالفين ولايت مي ايستد و با تمام توانش و تا آخرين نفس از ولايت ـ كه اساس اسلام است ـ دفاع مي كند. همه مردان و زنان بايد از اين روش حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) الگوپذيري داشته باشند. آن حضرت در برابر مخالفين ساكت نمي نشيند و در برابر كساني كه پا را از گليم خود دراز مي كنند، سكوت نمي كند. لذا ما هم در برابر حاكمان جائر و ظالم و مستبدّ و آنهايي كه حكومت خود را بر محور ظلم و ستم پايه ريزي كرده اند، مانند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي ايستيم و ساكت نمي نشينيم.
آنچه كه شاخص و روشن است و امروز بايد الگوپذيري حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به عنوان نماد باشد، مسئله زنان و دختران و خانواده است. زنان و دختراني كه پيرو آن حضرت هستند و عشق به ايشان دارند و اظهار ارادت مي كنند، بايد تلاش كنند تا در اين جامعه ي مملوّ از شرّ و فساد و بي بندوباري كه ملاك هاي جامعه ما روي مسائل اقتصادي و سياسي و مادي رفته، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را الگوي خود قرار دهند. وقتي كسي به خواستگاري يك دختري مي آيد، اولين سؤالي كه از او مي كنند، از شغل و ماشين و خانه و درآمد او سؤال مي كنند. ولي بايد دقت داشته باشند كه وقتي از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دَم مي زنند، نبايد فقط زباني باشد. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) با اين كه خواستگاران متعددي داشته و شخصيت هاي برجسته جامعه اسلامي و سرمايه داران بزرگ و نامي آن زمان از او خواستگاري كردند، ولي دست ردّ بر سينه همه زد و وقتي با أمير المؤمنين (عليه السلام) ازدواج كرد، أمير المؤمنين (عليه السلام) جزء فقيرترين افراد جامعه بود. در منابع أهل سنت و شيعه آمده است كه خود أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:
تزوجت فاطمه بنت محمد (صلي الله عليه و سلم) و ما لي و لها فراش غير جلد كبش ننام عليه بالليل و نعلف عليه ناضحنا بالنهار و ما لي خادم غيرها.
من با فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و سلم) ازدواج كردم، در حالي كه در زندگي ما فقط يك پوست قوچي بود كه شب را بر روي آن مي خوابيديم و روي آن علف مي ريختيم و شتر هم مي خورد و هيچ خدمت گزاري نداشتيم.
بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 76، ص 322 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 13، ص 682 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 8، ص 22 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 376 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج 3، ص 399
خواهران عزيزي كه دَم از عشق حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي زنند، فاطمه خواستن، با گفتن و شعار نيست. فاطمه گونه زندگي كردن و فاطمه گونه ازدواج كردن و فاطمه گونه شوهرداري كردن و فاطمه گونه بچه داري كردن، همان الگوپذيري از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است.
عجيب است كه در رابطه با همسرداري حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) روايت زيبايي را مرحوم علامه مجلسي (ره) در بحار الأنوار، جلد 41، صفحه 30 نقل مي كند:
چيزي در خانه نبود و أمير المؤمنين (عليه السلام) وارد خانه شد و به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود: براي ناهار چه داريم؟ حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود: چيزي در خانه نداريم كه من براي شما و بچه ها غذايي تهيه كنم. أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: چرا به من نگفتي كه من وسائل غذا تهيه كنم؟
فقالت: يا أبا الحسن! إني لأستحيي من إلهي أن أكلفك ما لا تقدر عليه.
حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود: من از خدايم حياء مي كنم كه از تو چيزي را بخواهم كه قادر بر آن نباشي.
يعني حتي همان مواد غذايي را كه شايد فراهم كردن آن در توان و قدرت أمير المؤمنين (عليه السلام) نباشد، از او درخواست نكرد. زناني كه به خاطر چشم و هم چشمي، زنان همسايه و فاميل را مي بينند كه فلان چيز را دارند، شوهر خود را وادار مي كنند كه زير قرض و وام و منت ديگران برود تا آن وسيله را براي آنها تهيه كند، الگوپذيري از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ندارند و فرداي قيامت، او و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) پاي حساب مي آيند. ببينيد تفاوت چقدر است در ميان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و اين دسته از زناني كه اين چنين توقعات نادرستي از شوهر خود دارند؟! زندگي اي كه بايد باغي از بهشت باشد را به جهنم سوزان تبديل مي كنند و مدعي هم هستند كه الگوپذيري از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دارند؟!
مرحوم علامه مجلسي (ره) در روايت ديگري در بحار الأنوار، جلد 43، صفحه 134 نقل مي كند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) خداوند را قسم مي خورد و مي فرمايد:
فوالله! ... و لا أغضبتني و لا عصت لي أمرا.
به خدا قسم! فاطمه در طول اين مدت، يك بار هم مرا غضبناك و عصباني نكرده است و أمر مرا نافرماني نكرده است.
خواهرم! دخترم! مادرم! تلاش كنيد تا در زندگي خود، مانند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زندگي كنيد. البته چه بسا بعضي از زنان بگويند بعضي از مردان كه بد اخلاق هستند، در برابر آنها چه كنيم؟ در روايت داريم:
اگر زني بر اخلاق بد و فقر و ناداري شوهرش صبر كند و لب به شكايت نگشايد، خداوند فرداي قيامت به او پاداش همسر فرعون، حضرت آسيه (سلام الله عليها) را مي دهد و درجات بزرگي براي او در روز قيامت در نظر گرفته است و اين صبرها باعث بخشش گناهان است.
البته اين را هم عرض كنم كه اين باعث نشود كه بعضي از مردان پا را فراتر از گليم خود بگذارند. در روايت داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:
إن الله عز وجل ليس يغضب لشئ كغضبه للنساء و الصبيان.
و خداوند عزوجل براي هيچ چيزي همانند ظلم در حق زنان و كودكان غضبناك نمي شود.
الكافي للشيخ الكليني، ج 6، ص 50
چندي پيش يك زني براي من نامه اي نوشت كه «شوهر من در طول عمرش، يك بار هم بچه هايش را نبوسيده است». إن شاء الله كه اين دروغ و مبالغه باشد. در روايت داريم:
يكي از عرب ها خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمد و ديد كه آن حضرت يك دختري را روي زانو نشانده و به او محبت مي كند و رويش را مي بوسد. او تعجب كرد و گفت: يا رسول الله! اين دختر كيست؟ فرمود: دختر خودم است. گفت: دختر خود را مي بوسي؟! فرمود: بله. گفت: من در عمرم يك مرتبه هم لب به صورت بچه هايم نزده ام. آن مرد رفت و حضرت فرمود: اين مرد أهل آتش جهنم است.
مگر مي شود يك پدري فرزند خود را نبوسد؟! در روايت داريم:
هر بوسه اي كه پدر يا مادر بر صورت فرزند مي زنند، خداوند حسنه اي براي آنها در نظر مي گيرد و گناه شان را مي بخشد.
[اشاره به روايات زير است:
اكثروا من قبلة اولادكم فانّ لكم بكلّ قبلة درجة في الجنة.
فرزندان خود را بسيار ببوسيد؛ زيرا براي شما در هر بوسيدن، درجه اي در بهشت است.
وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 21، ص 485
من قبّل ولده كتب اللَّه عزّ و جلّ له حسنة.
آن كس كه فرزند خود را ببوسد، حسنه اي در نامه عمل او ثبت خواهد شد.
الكافي للشيخ الكليني، ج 6، ص 49
]
بعضي ها هم سربار زن هستند. بعضي ها دنبال اين هستند كه با زني ازدواج كنند كه كارمند است و حقوق مي گيرد تا در رفاه زندگي كنند. به نظر من اينها از مردانگي، غير از ريش و سبيل، چيز ديگري ندارند. أمور زندگي بر عهده مرد است:
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم
مردان سرپرست زنان هستند، به خاطر برتري هايي كه (از نظر نظام اجتماع) خداوند براي بعضي نسبت به بعضي ديگر قرار داده است و به خاطر انفاق هايي كه از اموال خود (در مورد زنان) مي كنند.
سوره نساء / آيه 34
اگر مرد در خانه بنشيند و زنش برود كار كند و زندگي كنند، او ديگر مرد نيست، او بايد يك چادري بر سرش بگذارد و در خانه بنشيند و اين براي او زيبنده تر از كت و شلوار مردانه است.
هم چنين، روزي يك زني به من زنگ زد و گفت: «من همسر دوم شوهرم هستم و از روز اول شرط كرده كه من بچه دار نشوم و به من به چشم يك كنيز و كلفت نگاه مي كند». من گمان نمي كنم هم چنين مردي فرداي قيامت نزد ائمه (عليهم السلام) رو سفيد باشد. در روايت داريم كه «اگر يك مردي حتي در نگاه كردن، عدالت را رعايت نكند، أهل آتش جهنم است و نزد خداوند مسئول است». در روايت داريم كه «اگر مردي دو زن دارد، اگر به زن اولش يك دقيقه نگاه مي كند، بايد به زن دومش هم يك دقيقه نگاه كند». اگر شبانه روز خود را تقسيم مي كند بين آن دو زن، بايد اوقات را عادلانه تقسيم كند و براي يك نفر بيشتر و براي يك نفر كمتر نباشد. قرآن مي فرمايد:
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَة
و اگر مي ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها به يك همسر قناعت نمائيد.
سوره نساء / آيه 3
لذا مردان ما بايد از أمير المؤمنين (عليه السلام) مردانگي زندگي كردن و خوب شوهر بودن را ياد بگيرند و زنان و دختران ما بايد از حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) خوب همسرداري و خوب بچه داري را ياد بگيرند.
إن شاء الله كه خداوند پاداش مردان ما را به حق أمير المؤمنين (عليه السلام) بهترين شوهر و پدر بودن و پاداش زنان را به حق حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بهترين همسر و مادر بودن قرار بدهد.
* * * * * * *
مجري برنامه
در روايات آمده است كه يكي از اسامي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) محدثه است؛ يعني ملائكه با ايشان سخن مي گويند. آيا روايات صحيحي در اين مورد در منابع شيعي وجود دارد؟
استاد حسيني قزويني
در اين رابطه روايات متعددي داريم و حتي امام خميني (ره) مي فرمايد:
يكي از بالاترين فضائلي كه براي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در روايات آمده، اين است كه جبرئيل امين بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) براي أحدي نازل نشد، جز براي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها).
حتي براي أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) هم جبرئيل نازل نشده است و فقط بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نازل مي شد و حقايق را با او در ميان مي گذاشت.
روايت اول:
مرحوم شيخ كليني (ره) كه شيخ المحدثين است، روايتي را در كافي، جلد 1، صفحه 241 با سند صحيح نقل مي كند:
محمد بن يحيي عن أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن ابن رئاب عن أبي عبيدة قال: سأل أبا عبد الله عليه السلام ... قال:
... إن فاطمة مكثت بعد رسول الله (صلي الله عليه و آله) خمسة و سبعين يوما و كان دخلها حزن شديد علي أبيها و كان جبرئيل عليه السلام يأتيها، فيحسن عزاءها علي أبيها و يطيب نفسها و يخبرها عن أبيها و مكانه و يخبرها بما يكون بعدها في ذريتها و كان علي عليه السلام يكتب ذلك، فهذا مصحف فاطمة عليها السلام.
از محمد بن يحيي عطار (از اساتيد شيخ كليني (ره) است و از بزرگ ترين مشايخ شيعه است و از استوانه هاي روائي عصر غيبت صغري است) از احمد بن محمد (بن عيسي رئيس قميين و رئيس حوزه علميه قم در آن عصر بود و از أوثق ثقات روات است) از حسن بن محبوب (كه از أصحاب إجماع است) از علي بن رئاب (كه از ثقات است و وثاقتش متفق عليه است در نزد شيعه) از زياد أبي عبيده حذاء (ثقه است) از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند كه آن حضرت مي فرمايد:
همانا فاطمه بعد از رسول الله (صلي الله عليه و آله) 75 روز در دنيا بود و از فراق پدر اندوه بسياري داشت و جبرئيل (عليه السلام) مي آمد و او را در مرگ پدر تسليت مي گفت و خوش دل مي ساخت و از احوال و مقام پدرش خبر مي داد و سرگذشت اولادش را پس از او برايش مي گفت و علي (عليه السلام) هم اينها را مي نوشت؛ مصحف فاطمه (عليها السلام) همين است.
تمام راويان اين حديث در مرتبه بالايي از وثاقت قرار دارند و اگر از آن به صحيحه اعلائي تعبير كنيم، مبالغه نكرده ايم.
إن شاء الله در رحلت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم عرض خواهيم كرد كه بعد از رحلت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، شايد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 5 ساله بودند و گريه مي كردند و اطراف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي چرخيدند و عرضه مي داشتند:
أين أمي؟
مادرم كجاست؟
تا اين كه جبرئيل آمد و سلام خدا را بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ابلاغ كرد و فرمود:
يا رسول الله! به فاطمه بگو: مادرت در بهشت است در كنار حضرت حوّاء و مريم و ساره و آسيه (عليهن السلام).
اين باعث آرامش قلب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شد. مصيبت دومي كه باعث رنجش حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شد، رحلت پدرش بود و جبرئيل مستقيم مي آمد نزد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و به او تسليت مي گفت و او را آرامش مي داد.
اين كه بعضي از وهابيون مي گويند شما شيعيان معتقد هستيد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) يك قرآن مخصوصي غير از اين قرآن دارد، كاملاً در اشتباه هستند و مراد از مصحف حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، همين مطالبي است كه جبرئيل امين به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خبر مي داد و او هم بر أمير المؤمنين (عليه السلام) إملاء مي كرد و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم مي نوشت و در نزد أمير المؤمنين (عليه السلام) بود و بعد از ايشان در نزد امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) بود و الآن هم در نزد آقا حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) است.
روايت دوم:
هم چنين مرحوم شيخ صدوق (ره) به سند خودش نقل مي كند از امام صادق (عليه السلام) كه مي فرمايد:
إنما سميت فاطمة عليها السلام محدثة، لأن الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادي مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمة! الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك علي نساء العالمين، يا فاطمة! إقنتي لربك و اسجدي و اركعي مع الراكعين، فتحدثهم و يحدثونها، فقالت لهم ذات ليلة: أليست المفضلة علي نساء العالمين مريم بنت عمران؟ فقالوا: إن مريم كانت سيدة نساء عالمها و ان الله عز وجل جعلك سيدة نساء عالمك و عالمها و سيدة نساء الأولين و الآخرين.
فاطمه (سلام الله عليها) را به خاطر اين محدّثه ناميدند كه فرشتگان از آسمان فرود مي آمدند و آن حضرت را صدا مي كردند همان طوري كه مريم دختر عمران را صدا مي زدند. فرشتگان مي گفتند: اي فاطمه! خدا تو را برگزيد و پاكيزه ات نمود و بر تمام زنان عالم برگزيد. اي فاطمه! پروردگارت را بخوان و سجده اش نما و با ركوع كنندگان ركوع كن. بدين ترتيب حضرتش با آنها سخن مي گفت و آنها نيز با آن حضرت حديث و سخن مي گفتند. شبي فاطمه (سلام الله عليها) به فرشتگان فرمود: مگر مريم بنت عمران بر تمام زنان عالم برتري ندارد؟ فرشتگان گفتند: مريم بانو و سرور زنان عالم خودش بود و خداوند عزّوجلّ تو را بانو و سرور زنان عالمِ خودت و عالمِ مريم قرار داده و تو سرور تمام زنان عالم هستي از اوّلين تا آخرين .
علل الشرائع للشيخ الصدوق، ج 1، ص 182 ـ دلائل الامامة لمحمد بن جرير الطبري الشيعي، ص 80 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 14، ص 206
* * * * * * *
مجري برنامه
شما در فرمايش خود فرموديد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به تمام امور غيبي تا روز قيامت واقف هستند. در اينجا يكي از شبهات وهابيت مطرح مي شود كه ما شيعيان نسبت به ائمه (عليهم السلام) غلوّ مي كنيم و معتقديم كه آنها از غيب خبر دارند. جواب اين شبهه را چگونه مي توان داد؟
استاد حسيني قزويني
يكي از اساسي ترين شبهاتي كه اينها دارند، همين قضيه غلوّ در حق ائمه (عليهم السلام) است. وقتي من در سال 1386 يا 1387 به مكه مشرف شده بودم، در روزهاي آخر با جناب شيخ غامدي، رئيس أمر به معروف و نهي از منكر مكه كه توسط خود ملك عبد الله نصب مي شود، ديدار يك ساعته اي داشتم و ايشان اصرار داشت كه من نسبت به بعضي از مسائل و شبهاتي كه براي آنها مطرح است و آنها هم به همان دلائل ما را مشرك مي دانند صحبت كنم. من هم گفتم: «مثلاً چه مسائلي»؟ گفت: «شما نسبت به ائمه خود معتقديد كه علم غيب مي دانند و از غيب خبر مي دهند». من مطالبي را به ايشان گفتم و گفتم: «مسئله علم غيب چيزي است كه امام شما إبن تيميه هم به صراحت آن را معتقد است و مي گويد: «اتباع أبو بكر و عمر، بيش از علي علم غيب مي دانستند»». گفت: «اين مطالب در كجا آمده است؟»، من هم آدرس آنها را دادم و حيرت زده و مبهوت شد.
وهابيت علم غيب را غلوّ مي دانند
اين شبهه جديدي نيست.
1. محمد بن عبد الوهاب
خود آقاي محمد بن عبد الوهاب، بنيان گزار وهابيت در كتاب مجموعه مؤلفات، جلد 1، صفحه 395 مي گويد:
من ادعي شيئا من علم الغيب فهو طاغوت.
هر كس ادعا كند كه علم غيب مي داند، طاغوت است.
2. دهلوي
آقاي دهلوي وهابي در كتاب تحفة الإثنا عشرية، صفحه 772 صراحت دارد:
اعتقاد الشيعة بأن الإمام لابد أن يعلم الغيب مأخوذ من النصاري.
اين كه شيعيان مي گويند امام بايد علم غيب بدانند، اين اعتقاد را از مسيحيت گرفته اند.
هم چنين آقاي احسان إلهي ظهير هم همين تعابير را دارد.
آياتي كه دلالت مي كند فقط خداوند علم غيب دارد
اينها چند آيه را ياد گرفته اند و هميشه تكرار مي كنند:
آيه اول:
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو
كليدهاي غيب تنها نزد او است و جز او كسي آن را نمي داند.
سوره انعام / آيات 59
آيه دوم:
قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّه
بگو كساني كه در آسمان و زمين هستند، از غيب آگاهي ندارند جز خدا.
سوره نمل / آيه 65
و اين وهابيت به بعضي از آيات ايمان مي آورند و به بعضي ديگر كفر مي ورزند:
يؤمنون ببعض الكتاب و يكفرون ببعض الكتاب.
بعضي از آيات را كه به نفع شان است إستناد مي كنند و نسبت به بعضي از آيات كه به ضررشان است، چشم پوشي مي كنند.
آياتي كه دلالت مي كند خداوند كساني را از علم غيب آگاه مي كند
آيه اول:
خداوند در آيات 26 و 27 سوره جن صراحتاً مي فرمايد:
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أَحَداً / إِلاَّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُولٍ
خداوند عالم به غيب است و هيچ كس را بر أسرار غيبش آگاه نمي سازد، مگر رسولاني كه آنها را برگزيده است .
اين آيات از آيات مشكله هم نيست كه بگوييم نمي فهميم. اين آيه صراحت دارد كه عالم الغيب بودن، مخصوص خداوند است و غير از خداوند، كسي به صورت استقلالي علم غيب ندارد. اگر كسي معتقد شود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا امام (عليه السلام) از پيش خود و به صورت استقلالي علم غيب مي دانند، ما او را مرتدّ و كافر و منكر قرآن مي دانيم. ولي أنبياء (عليهم السلام) و ائمه (عليهم السلام) به إذن الله تبارك و تعالي علم غيب مي دانند.
آيه دوم:
در آيه 49 سوره آل عمران كه در رابطه با حضرت عيسي (عليه السلام) است، آن حضرت مي فرمايد:
وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ
و از آنچه مي خوريد و در خانه هاي خود ذخيره مي كنيد، به شما خبر مي دهم.
حضرت عيسي (عليه السلام) علم غيب مي داند و به إذن الله تبارك و تعالي از مسائلي خبر مي دهد.
آيه سوم:
خداوند در آيه 179 سوره آل عمران مي فرمايد:
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَي الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ
و خداوند بر آن نيست كه شما را بر غيب آگاه سازد، ولي از پيامبرانش، هر كه را بخواهد (براي آگاهي از غيب) بر مي گزيند.
إبن تيميه معتقد به علم غيب است
آقاي إبن تيميه كه امام وهابيت است و او را بيش از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قبول دارند، در كتاب منهاج السنة، جلد 8، صفحه 135، با تحقيق محمد رشاد سالم، چاپ عربستان سعودي مي گويد:
و في أتباع أبي بكر و عمر و عثمان من يخبر بأضعاف ذلك.
مي گويد: علامه حلي از علماء شيعه كه مدعي است علي علم غيب مي داند، اين هنر نيست، چون تعدادي از پيروان أبو بكر و عمر و عثمان چندين برابر او علم غيب مي دانستند.
... و حذيفة بن اليمان و أبو هريرة و غيرهما من الصحابة كانوا يحدثون الناس بأضعاف ذلك.
حذيفة يماني و أبو هريره و ديگر صحابه هم چندين برابر علي خبر از غيب مي دادند.
علم غيب در كتب أهل سنت
روايتي را براي بينندگان عزيز مي خوانم كه شايد كمتر شنيده باشند. وقتي ما از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) يا أمير المؤمنين (عليه السلام) يا از ساير ائمه (عليهم السلام) نقل مي كنيم كه بعضي از وقايع آينده را تا روز قيامت خبر مي دادند، فوري مي گويند كه اين شرك است و شيعه هم مشرك است و قتلش واجب است.
در صحيح مسلم، جلد 8، صفحه 173، حديث 7159، كتاب الفتن و إشراط الساعة، باب أخبار النبي في ما يكون إلي قيام الساعة نقل شده است كه حذيفه مي گويد:
أخبرني رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بما هو كائن إلي أن تقوم الساعة.
رسول الله (صلي الله عليه و سلم) آنچه را كه تا روز قيامت اتفاق مي افتد به من خبر داد.
اگر قرار است كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مطالبي را از جبرئيل بگيرد و تا قيام قيامت خبر بدهد يا امام صادق (عليه السلام) خبر بدهد و أمير المؤمنين (عليه السلام) خبر بدهد و اين شرك باشد، آيا اين آقايان وهابيت جرأت دارند بگويند حديفه يماني هم مشرك است؟! آيا مي توانند درباره مسلم بن حجاج نيشابوري كه اين روايت را آورده، همان حملاتي را بكنند كه به شيخ كليني (ره) مي كنند؟!
إبن حجر عسقلاني در كتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 4، صفحه 79 خيلي مفصل در اين زمينه بحث كرده است.
جناب خزرجي انصاري هم مفصل بحث مي كند و مي گويد:
حذيفة بن اليمان ... صحابي جليل من السابقين، أعلمه رسول الله بما كان و ما يكون إلي يوم القيامة من الفتن و الحوادث.
حذيفه يماني از صحابه جليل القدر و از سابقين بود كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) از آنچه كه اتفاق افتاده و از آنچه كه اتفاق خواهد افتاد از فتنه ها و حوادث تا روز قيامت را به او خبر داده است.
خلاصة تذهيب تهذيب الكمال للخزرجي الأنصاري اليمني، ص 74
آقاي آلوسي وهابي در تفسير روح المعاني، جلد 14، صفحه 150 صراحت دارد كه آقاي حذيفه يماني در روايتي صحيح نقل مي كند از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه از تمام حوادث تا روز قيامت به او خبر داده است.
لذا اين آقايان يك عينك تك چشمي زده اند و به دنبال نقاط منفي از شيعه هستند، ولي كتاب هاي خودشان را هم مطالعه نمي كنند.
* * * * * * *
مجري برنامه
نگاه فقهاء شيعه نسبت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و ايام فاطميه چيست؟
استاد حسيني قزويني
در رابطه با فقهاء شيعه هم سخن زياد است.
نظر فقهاء شيعه در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)
1. امام خميني (ره)
امام خميني (ره) در مورد آن حضرت مي فرمايد:
زني بود كه تمام خواسته هاي أنبياء (عليهم السلام) در اوست و زني بود كه اگر مرد بود، نبي بود. اگر مرد بود، به جاي رسول الله (صلي الله عليه و آله) بود. جلوه هاي جبروتي، جلوه هاي ملكوتي و ناسوتي، همه در اين موجود مجتمع است. انساني كه به تمام معنا انسان بود. حركت معنوي با قدرت إلهي، با دست غيبي، با تربيت رسول الله (صلي الله عليه و آله) مراحل را طي كرده است تا رسيده است به مرتبه اي كه دست همه از او كوتاه است.
صحيفه نور، ج 6، ص 185
2. حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره)
ايشان هم در مورد آن حضرت مي فرمايد:
آن حقيقت گوهري است كه تا كنون ابعاد وجودي اش براي أهل فكر و بصيرت به صورت صحيح و دقيق روشن نگشته است. ذاتي كه از غضب او، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و حق تعالي غضب مي كند و از رضايت او خشنود مي گردند و از اين جهت است كه او را فاطمه گفته اند؛ زيرا كه خلق از كنه معرفت او محروم اند. حقيقتي كه مي توان گفت علاوه بر اين كه محور أهل كساء است، محور اصلي أهل بيت (عليهم السلام) در آيه تطهير است و از شعاع وجودي او و اراده حق تعالي بر إذهاب رجس و تطهير آنان تعلق گرفت.
ما كه اكنون مفتخر به پيروي از آن بانوي گرامي و فرزندان معصوم وي هستيم، بايد در شرايط كنوني، آگاهي بيشتر نسبت به افكار و انديشه ها و دستور العمل هاي آنان داشته باشيم و مبادا در انجام وظايف خود كوتاهي نماييم. لازم است علماء بلاد و خطباء محترم، علاوه بر آن كه مجالس عزاداري را هر چه باشكوه تر انجام مي دهند، ابعاد معنوي و علمي آن حضرت را مورد توجه قرار دهند.
بيانيه حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره) به مناسبت ايام فاطميه ـ 30 / 05 / 1380
حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره) در مناسبت ديگري كه پيام داده اند، آورده اند:
بايد اعتراف نماييم كه مع الأسف بعد از گذشت يك هزار و چهارصد سال نتوانسته ايم آن گوهر بي نظير را بشناسيم و از آن تأسف آورتر آن كه جهل و ناداني و چه بسا هواهاي نفساني و فريب افكار به ظاهر جديد خوردن، سبب آن گرديده كه برخي كوردلان، مقامات آن حضرت را مورد ترديد قرار دهند.
بيانيه حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره) به مناسبت ايام فاطميه ـ 18 / 05 / 1381
باز هم ايشان در مناسبت ديگري كه مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود، پيامي دادند و فرمودند:
همه موظف هستند در ايام شهادت حضرت زهراء (سلام الله عليها) مراسم عزاداري راه بياندازند. در مساجد، در تكايا، حتي در خيابان ها، هر چه باشكوه تر مراسم عزاداري حضرت زهراء (سلام الله عليها) را راه بياندازند و انجام بدهند، زيبنده است و اين هم هيچ گونه منافاتي با وحدت ندارد.
* * * * * * *
سؤالات بينندگان
سؤال 1 :
اين بدعت هايي كه در زمان خليفه اول و خليفه دوم و خليفه سوم در دين اسلام به وجود آمد، چرا حضرت علي (عليه السلام) در اين 4 سال و نيم كه خلافت را بر عهده داشت، اين بدعت ها را از بين نبردند؟ اين بدعت ها الآن هم متأسفانه دامن گير جامعه اسلامي شده است.
جواب 1 :
أمير المؤمنين (عليه السلام) در كتاب كافي، جلد 8، صفحه 59 جواب شما را داده است و مي فرمايد:
قد عملت الولاة قبلي أعمالا خالفوا فيها رسول الله (صلي الله عليه و آله) متعمدين لخلافه، ناقضين لعهده مغيرين لسنته و لو حملت الناس علي تركها و حولتها إلي مواضعها و إلي ما كانت في عهد رسول الله (صلي الله عليه و آله) لتفرق عني جندي حتي أبقي وحدي أو قليل من شيعتي الذين عرفوا فضلي و فرض إمامتي من كتاب الله عزوجل وسنة رسول الله (صلي الله عليه و آله).
حكمرانان پيش از من كارهائي انجام دادند كه در آنها با رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مخالفت كردند و از روي تعمد راه خلاف پيمودند و پيمانش را شكستند و سنت و روش آن حضرت را تغيير دادند و اگر من بخواهم مردم را به ترك آنها وادار كنم و به جاي اصلي آنها بازگردانم و به همان ترتيب كه در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بود مقرر دارم، لشكر من از دور من پراكنده مي شوند و من تك و تنها مي مانم و يا اندكي از شيعيان من كه برتري مرا شناخته و وجوب اطاعت و امامت مرا از روي كتاب خداي عزوجل و سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دانسته اند به جاي مي مانند.
أمير المؤمنين (عليه السلام) حتي در رابطه با نماز تراويح كه مردم در بصره آن را آشكارا مي خواندند، وقتي به امام حسن (عليه السلام) فرمودند:
برو به آنها بگو نماز تراويح بدعت است و نماز مستحبي را نمي شود به جماعت خواند.
وقتي امام حسن (عليه السلام) رفت اين مطلب را به مردم گفت، مردم فرياد زدند:
وا سنة عمرا! وا سنة عمرا!
اي واي! سنت عمر را مي خواهند از بين ببرند.
أمير المؤمنين (عليه السلام) از امام حسن (عليه السلام) سؤال كرد كه اين چه صدايي است؟ امام حسن (عليه السلام) هم ماجرا را تعريف كرد. أمير المؤمنين (عليه السلام) هم فرمود:
آنها را رها كن تا هر كاري كه مي خواهند بكنند.
اين واقعاً جاي تأسف دارد كه وقتي جناب خليفه مي آيد نماز تراويح را پايه ريزي مي كند و خودش هم مي گويد:
نعم البدعة هذه.
چه بدعت خوبي است.
صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 2، ص 252
يك نفر هم نگفت:
وا سنة رسول الله!
وقتي عمر مي گويد:
متعتان كانتا علي عهد رسول الله (صلي الله عليه و سلم) أنا أنهي عنهما و أعاقب عليهما.
دو متعه در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) حلال بود و از آن دو نهي مي كنم و عاملان به آن دو را عقاب مي كنم.
المغني لعبد الله بن قدامه، ج 7، ص 572 ـ المحلي لإبن حزم الآندلسي، ج 7، ص 107 ـ شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمة، ج 2، ص 146 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج 4، ص 95 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 16، ص 519 ـ أحكام القرآن للجصاص، ج 2، ص 191 ـ تفسير الرازي، ج 5، ص 167 ـ تفسير القرطبي، ج 2، ص 392 ـ أصول السرخسي، ج 2، ص 6 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 15، ص 418 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 3، ص 325 ـ معرفة السنن و الآثار للبيهقي، ج 5، ص 345 ـ علل الدارقطني، ج 2، ص 156 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج 14، ص 202 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 64، ص 71 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج 31، ص 214 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 1، ص 366 ـ وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج 6 ص 150
يك نفر هم نگفت:
وا سنة رسول الله!
ولي با كمال تأسف، وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) مردم را از بدعت نهي مي كند، اين گونه سر و صدا مي كنند!!!
آنچه كه محرز است، مخصوصاً در سخنان مفتي اعظم عربستان سعودي در نماز جمعه چند روز قبل در رياض، ايشان شروع كرد به متهم كردن شيعه به بدعت گزاري و اين كه «پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تمام دين را كامل كرد و رفت، ولي شيعيان معتقد هستند كه دين ناقص است و اين مسائلي كه إجراء مي كنند، دليل بر نقص دين است». يك نفر هم بلند نشد از اين آقاي مفتي اعظم عربستان سعودي سؤال كند:
شما كه شيعه را متهم مي كنيد اينها با اعتقاد به امامت ائمه (عليهم السلام)، معتقد به نقص دين هستند، شما نسبت به اعمال خليفه اول و خليفه دوم كه خلاف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود چه جوابي داريد؟ خود خليفه دوم نسبت به نماز تراويح مي گويد:
نعم البدعة هذه.
چرا شما به خليفه دوم نگفتيد كه مگر دين ناقص است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كوتاهي كرده است كه شما آمديد گفتيد:
متعتان كانتا علي عهد رسول الله (صلي الله عليه و سلم) أنا أنهي عنهما و أعاقب عليهما.
يا دستور داديد نماز تراويح بخوانند؟
* * * * * * *
سؤال 2 :
توضيح بفرماييد كه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به چه صورت بوده است؟
جواب 2 :
در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، آنچه كه از امام صادق (عليه السلام) در روايات متعدد آمده است، ايشان مي فرمايد:
كان سبب وفاتها أن قنفذا مولي عمر لكزها بنعل السيف بأمره فأسقطت محسنا و مرضت من ذلك مرضا شديدا ... .
سبب شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين بود كه قنفذ غلام عمر به دستور عمر، آن چنان با غلاف شمشير به آن حضرت زد كه او را مجروح كرد و باعث شد محسنش سقط شود و همين باعث شد كه آن حضرت در بستر بيماري افتاد و به شدت مريض شد و منجر به شهادت ايشان گرديد.
دلائل الإمامة لمحمد بن جرير الطبري الشيعي، ص 134
أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 202 نهج البلاغه صراحت دارد:
و ستنبئك إبنتك بتضافر أمتك علي هضمها، فأحفها السؤال و استخبرها الحال هذا و لم يطل العهد و لم يخل منك الذكر.
به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو چگونه در ستمكاري بر او اجتماع كردند. از فاطمه (عليها السّلام) بپرس و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير كه هنوز روزگاري سپري نشده و ياد تو فراموش نگشته است.
مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) در منهاج البلاغة في شرح نهج البلاغة مي فرمايد:
مراد از «بتضافر أمتك علي هضمها»، همان حمله به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شكستن پهلوي آن حضرت و ضربه به بازوي آن حضرت و به شهادت رساندن محسن ايشان است.
* * * * * * *
سؤال 3 :
روز دقيق شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) چه روزي است؟
جواب 3 :
در اين زمينه ما دو دسته داريم؛ يك دسته رواياتي هستند كه مي گويند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 75 روز بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) زنده بود و بعد شهيد شد و يك دسته روايات هم مي گويند 95 روز زنده بود و شهيد شد. چون در كتاب هاي سابق، إعراب و نقطه گذاري نبود، كلمه سبعين با تسعين فرقي نداشت. آنچه كه به نظر خود بنده كه متخصص رجال هستم محرز است و سندش را صحيح مي دانم، روايت 95 روز است؛ يعني روز سوم جمادي الثاني.
* * * * * * *
سؤال 4 :
شما كه در سفر به عربستان سعودي در جواب اين آقايان فرموديد آنها هم علم غيب داشتند و معتقد به علم غيب بودند، آنها چه واكنش نشان دادند؟
جواب 4 :
افرادي كه قلب شان آماده پذيرش نيست، دنبال تأويل و توجيه مي گردند. ولي من به بينندگان عزيز عرض مي كنم كه در هر هفته، چندين نفر از وهابيت و أهل سنت، حتي از مسيحيت و بهائيت، از داخل كشور جمهوري اسلامي ايران و خارج از كشور، به مؤسسه ما در قم مي آيند يا با خود بنده تماس مي گيرند و رسماً به مذهب شيعه و مذهب أهل بيت (عليهم السلام) مشرّف مي شوند. من غالباً از عربستان سعودي تلفن هاي زيادي در طول هفته دارم و آن عزيزاني كه آماده تشرّف به مذهب شيعه هستند يا اگر مشرّف شده اند و سؤالات و شبهاتي دارند، بنده پاسخ گو هستم. افرادي را كه خداوند بخواهد هدايت كند، شيعه و سني و وهابي نمي شناسد و آنها را هدايت مي كند. ولي افرادي كه خداوند نمي خواهد آنها را هدايت كند، وقتي حق براي آنها روشن مي شود، حاضر نيستند حق را بپذيرند و ما كاري با آنها نداريم. ايشان هم جوابي نداشت كه بگويد، فقط متعجب شد.
* * * * * * *
سؤال 5 :
فرق دهه اول ايام فاطميه با دهه دوم ايام فاطميه در چيست؟
جواب 5 :
اين كه بعضي مي گويند چرا براي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دو دهه عزاداري مي شود، قبلاً هم عرض كردم كه يك نفر مي خواست كتابي در رابطه با حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) بنويسد كه آيا در دمشق دفن شده است يا در مصر؟ چون در هر دو كشور گنبد و بارگاه دارد. مي گفت:
حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) به خوابم آمد و فرمود: آيا شما بخل و حسادت مي ورزيد كه در دو جا مرا زيارت كنند و در دو جا به من سلام كنند و به ياد من باشند؟
وقتي از خواب بيدار شدم، تمام اوراق را پاره كردم و دور ريختم.
حالا هم دو يا چند مرتبه ايام فاطميه بگيريم به ياد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و مظلوميت آن حضرت، به نظر من چيز زيادي نيست.
* * * * * * *
سؤال 6 :
در مورد كتاب سُلِيْم بن قِيْس هلالي توضيح بفرماييد كه آيا صحيح است يا نه؟ آيا مورد اعتماد است؟
جواب 6 :
اين سؤال را قبلاً هم از ما كرده بودند و يكي از مواردي كه بين من و آقاي پرفسور غامدي از اساتيد دانشگاه مكه اتفاق افتاد، همين قضيه بود. من يك نامه مفصلي به ايشان نوشتم كه إن شاء الله در جلد دوم كتاب قصة الحوار الهادي چاپ خواهد شد. ايشان در نامه اي مدعي شده بود كه كتاب سُلِيْم بن قِيْس هلالي از ديدگاه شيعيان ضعيف است و معتبر نيست.
نظر بزرگان شيعه در مورد كتاب سُلِيْم بن قِيْس هلالي
1. شيخ نعماني (ره)
مرحوم نعماني (ره) در كتاب الغيبة، صفحه 103 به صراحت مي فرمايد:
أن كتاب سليم بن قيس الهلالي أصل من أكبر كتب الأصول . . . و هو من الأصول التي ترجع الشيعة إليها و يعول عليها.
كتاب سُلِيْم بن قِيْس هلالي، اصلي از بزرگ ترين كتب اصولي شيعه است و شيعه به آن مراجعه مي كند و به اعتماد دارد.
2. سيد بن طاووس (ره)
مرحوم سيد بن طاووس (ره) (متوفاي 673 هجري) مي فرمايد:
تضمن الكتاب ما يشهد بشكره و صحة كتابه.
اين كتاب، كتابي است كه محتويات آن شهادت مي دهد بر صحت كتاب.
التحرير الطاووسي، ص 253
3. علامه حلي (ره)
مرحوم علامه حلي (ره) (متوفاي 726 هجري) كه از استوانه هاي علمي شيعه است، مي فرمايد:
من نسبت به مواردي كه در اين كتاب به صورت دقيق آمده و معتبر است، اعتماد دارم و نسبت به بعضي از مطالب ضعيف آن هم توقف مي كنم.
خلاصة الأقوال في معرفة الرجال للعلامة الحلي، صفحه 162
4. علامه مجلسي (ره)
مرحوم علامه مجلسي (ره) هم مي فرمايد:
و الحق أنه من الأصول المعتبرة.
حق اين است كه اين كتاب از كتاب هاي معتبر شيعه است.
بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 1، ص 32
5. شيخ حرّ عاملي (ره)
مرحوم شيخ حرّ عاملي (ره) (متوفاي 1101 هجري) مي فرمايد:
و الذي وصل إلينا من نسخه ليس فيه شئ فاسد.
آنچه كه به ما رسيده است از سليم بن قيس، چيز فاسدي ندارد.
وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 30، ص 386
6. حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره)
مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) هم مي فرمايد:
أن كتاب سليم بن قيس من الأصول المعتبرة، بل من أكبرها.
اين كتاب از اصول معتبر شيعه است، بلكه از بزرگ ترين آنهاست.
معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج 9، ص 230، ش 5401
* * * * * * *
سؤال 7 :
چند سال پيش كه مي خواستيم به كربلاء برويم، قبل از مسافرت، در عالم خواب، امام زمان (عليه السلام) به من فرمودند كه «شما صلاح نيست به اين مسافرت برويد. اگر بروي، به جان عمويم عباس! زندگي ات تغيير مي كند». ولي چون سفر زيارتي به كربلاء بود و ايام عاشوراء هم بود، من تصميم گرفتم كه بروم. مي خواستم بدانم كه اگر اشتباه كرده ام، يك راهكاري براي ما بفرماييد تا رضايت امام زمان (عليه السلام) را به دست بياوريم.
جواب 7 :
اگر كسي خواب ببيند و يقين كند كه آن فرد امام (عليه السلام) است، عمل به دستور امام (عليه السلام) واجب است و مخالفت از دستور امام (عليه السلام) براي كسي كه خواب را مي بيند خلاف شرع است. اگر واقعاً يقين داريد كه امام زمان (عليه السلام) را در خواب ديده ايد و ايشان شما را از آن سفر نهي كرده است، اين سفر، سفر معصيت بوده است و نمازي كه در آنجا شكسته خوانده ايد، حتماً بايد إعاده و قضا كنيد و كامل بخوانيد و هيچ پاداشي در اين سفر براي شما نيست. چون سفري بوده كه آن حضرت از آن نهي كرده است و بايد شما إستغفار كنيد به خاطر اين كاري كه كرده ايد. گاهي اوقات أمر بر ما مشتبه مي شود و احتمال مي دهيم كه امام زمان (عليه السلام) باشد و در اين صورت، عمل به دستور ايشان واجب نيست.
* * * * * * *
سؤال 8 :
اگر در لعن به غاصبان ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) نام آنها را نبرند و در هيئات اين كار صورت بگيرد و بگويند:
لعن علي عدوك يا علي اولي و دومي و سومي
آيا اين كار ايراد دارد يا خير؟
جواب 8 :
بله، ايراد دارد. همان طور كه امام (عليه السلام) در زيارت عاشوراء آورده است، شما هم همان گونه بفرماييد:
أللهم خص أنت أول ظالم باللعن مني و ابدأ به أولاً ثم الثاني و الثالث و الرابع، أللهم اللعن يزيد خامسا و العن عبيد الله بن زياد و إبن مرجانة و عمر بن سعد و شمرا و آل أبي سفيان و آل زياد و آل مروان إلي يوم القيامة.
اين كه مراد از اولي و دومي و سومي و چهارمي كيست؟ لازم نيست ما معين كنيم. اگر به صورت كلي دشمنان آل محمد (عليهم السلام) را لعن كنيم بهتر است؛ روش ائمه (عليهم السلام) هم همين طور بوده است. مرحوم مقدس اردبيلي (ره) روايتي را از كافي نقل مي كند در مورد لعن امام صادق (عليه السلام) بعد از نماز و مي گويد:
سمعنا أبا عبد الله (عليه السلام ) و هو يلعن في دبر كل مكتوبة أربعة من الرجال وأربعا من النساء؛ فلان و فلان و فلان و معاوية و يسميهم و فلانة و فلانة و هند و أم الحكم أخت معاوية.
الكافي للشيخ الكليني، ج 3، ص 342 ـ تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج 2، ص 321 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج 6، ص 462
مرحوم مقدس اردبيلي (ره) مي گويد كه يكي از تعقيبات نماز اين است كه انسان نسبت به دشمنان آل محمد (عليهم السلام) تبرّي بجويد و آنها را لعن كند. شايد معين كردن مصداق صحيح نباشد و بعضي ها برداشت بدي داشته باشند. ما اين مطالب را خلاف مي دانيم و آقايان مراجع عظام تقليد هم صحيح نمي دانند.
* * * * * * *
سؤال 9 :
1. چگونه مي شود حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را شناخت؟ با توجه به اين كه شناخت ما از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و أمير المؤمنين (عليه السلام) بسيار پايين است. آيا كتابي هست كه بتوان به آن مراجعه كرد و آنها را شناخت؟
2. شنيده ام كه در حديث قدسي آمده است كه خداوند فرمود:
اگر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نبود، من حضرت علي (عليه السلام) و حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) را خلق نمي كردم.
در اين مورد توضيح بفرماييد.
3. منظور از اين كه درك حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به درك شب قدر مرتبط مي شود، چيست؟
جواب 9 :
1. يكي از كتاب هايي كه خوب روي آن كار شده است، كتاب فاطمة الزهراء (سلام الله عليها) من المهد إلي الحد است كه براي جناب سيد كاظم كربلائي قزويني است (ره) و ترجمه اش هم به نام فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از ولادت تا شهادت است.
2. اين روايت مرسل است و حجت نيست و روايتي كه مرسل است و انتسابش به امام و معصوم (عليه السلام) مشكل دارد، توجيه كردن آن صحيح نيست. ما اول بايد سند روايت را بررسي كنيم و اگر صحيح بود و انتساب روايت به معصوم (عليه السلام) براي ما محرز شد، آن وقت بياييم درباره متن و محتواي روايت سخن بگوييم.
3. ما در روايات صحيح داريم همان گونه كه شب قدر براي مردم مخفي است، وجود حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم براي مردم مخفي است. همان طور كه مردم شب قدر را نمي شناسند، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را هم به خوبي نشناخته اند و روايات صحيحي در اين زمينه داريم.
* * * * * * *
* * * * * * *
* * * * * * *
««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»ژ
اميدوارم مطالب بيشتري درموردمظلوميت اهل بيت عليهم السلام منتشركنيد