2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه»(81) – ملاک وجوب در تقیه (4)
کد مطلب: ١١١٠٨ تاریخ انتشار: ٣٠ خرداد ١٣٩٦ - ١٤:٣٦ تعداد بازدید: 3117
خارج کلام مقارن » بررسی شبهات تقیه
بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه»(81) – ملاک وجوب در تقیه (4)

جلسه هشتاد وششم 96/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هشتاد وششم 96/02/23

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

بحث ما در رابطه با موضوع «تقیه» به اینجا رسید که آیا از ادله تقیه می‌توانیم وجوب و ضرورت را بفهمیم یا نه؛ احکام خمسه را هم می‌توانیم به وسیله آن استنباط کنیم.

ما در جلسه گذشته تحت عنوان تقیه در نزد علمای اهل سنت، مطالبی را از جمله از «نووی» مطرح کردیم. عرض کردیم که افرادی به صراحت اعلام می‌کنند که تقیه امری واجب و قطعی است و مخالفت با تقیه، مخالفت با امر واجب است. «جصاص» در کتاب «أحکام القرآن» می‌نویسد:

«وقال أصحابنا فیمن أکره بالقتل وتلف بعض الأعضاء علی شرب الخمر أو أکل المیتة»

اگر به کسی بگویند یا باید شراب یا میته بخوری یا تو را می‌کشیم و یا انگشت تو را قطع می‌کنیم.

«لم یسعه أن لا یأکل ولا یشرب»

شخص نمی‌تواند شراب و میته را نخورد.

«وإن لم یفعل حتی قتل کان آثما لأن الله تعالی قد أباح ذلک فی حال الضرورة عند الخوف علی النفس »

اگر این شخص شرب خمر و اکل میته نکند و کشته شود قطعاً گناهکار است. در این صورت شخص نمی‌تواند بگوید من نمی‌خورم اگرچه کشته شوم یا دست و پایم قطع شود.

«لأن الله تعالی قد أباح ذلک فی حال الضرورة عند الخوف علی النفس فقال (إلا ما اضطررتم إلیه)»

أحکام القرآن، اسم المؤلف: أحمد بن علی الرازی الجصاص أبو بکر، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1405، تحقیق: محمد الصادق قمحاوی، ج 5، ص 15، باب الإستعاذة

آنچه از حرف ایشان استنباط می‌شود این است که بحث تقیه، امری وجوبی است که به هنگام ضرورت باید به آن توجه کرد. آقای «غزالی» در کتاب «إحیاء العلوم» تعبیر دیگری دارد و می‌گوید:

«أن عصمة دم المسلم واجبة»

رعایت و حفظ خون مسلمان واجب است.

«فمهما کان فی الصدق سفک دم أمریء مسلم قد اختفی من ظالم»

اگر گفتن حقیقت باعث شود خون شخص مسلمانی که از ترس ظالم مخفی شده ریخته شود،

«فالکذب فیه واجب»

دروغ گفتن واجب است.

إحیاء علوم الدین، اسم المؤلف: محمد بن محمد الغزالی أبو حامد، دار النشر: دار االمعرفة – بیروت، ج 3، ص 137، باب بیان ما رخص فیه من الکذب

می گوید اگر مسلمانی مخفی شده است و ظالمی هم به دنبال اوست تا او را بگیرد، شلاق بزند، زندان بیندازد و بکشد. در این صورت اگر کسی به شخص ظالم راست بگوید کاری خلاف انجام داده است و دروغ گفتن واجب است.

این مطالب آقایان، نکات زیبایی است در برابر وهابیت که ادعا میکنند تقیه نفاق هست و شیعه منافق است و امثال این حرفها.

پرسش:

آیا در اینجا «توریه» لازم نیست؟

پاسخ:

نه؛ در اینجا نیازی به توریه نداریم. حکم شرعی این است که حفظ جان و آبروی مسلم واجب است. حتی داریم که حفظ مال مسلم هم واجب است!

به عنوان مثال اموال شخصی نزد شما عاریه است و ظالمی هم که خبر دارد این اموال نزد شما عاریه است، قصد دارد آن را بگیرد و می‌دانید اگر بگیرد غصب می‌کند. در اینجا باید وجود این مال نزد خود را انکار کنید و اصلاً اینجا نیازی به توریه نیست.

حالا ما در ادامه، در مورد تقیه مسلم از مسلم بحثی خواهیم داشت که در آنجا حرف‌های جدیدتری خواهیم زد. اهل سنت ادعا می‌کنند که تقیه یکی از مختصات شیعه است و این خود نشانگر این است که این افراد یا سواد ندارند و منابع خودشان را مطالعه نکردند یا اینکه مطالعه کردند اما سوء نیت دارند و تلاش می‌کنند که مطالب خودشان را مخفی کنند و به شیعه هجوم بیاورند.

آقای «نووی» که از او به «فقیة الأمة» تعبیر می‌کنند و در سال 676 هجری سال وفات «محقق حلی» استاد «علامه» از دنیا رفته است، می‌نویسد:

«وقد اتفق الفقهاء علی انه لو جاء ظالم یطلب انسانا مختفیا لیقتله»

فقها اتفاق نظر دارند بر اینکه اگر شخص ظالمی به دنبال یک انسان مخفی شده ای می‌گردد تا او را بکشد.

«أو یطلب ودیعة لانسان لیأخذها غصبا»

یا به دنبال پولی که نزد شماست می‌گردد تا آن را بگیرد و غصب کند.

«وسأل عن ذلک»

و از شما درباره مکان آن شخص یا اموال می‌پرسد.

«وجب علی من علم ذلک اخفاؤه وانکار العلم به وهذا کذب جائز بل واجب لکونه فی دفع الظالم»

صحیح مسلم بشرح النووی، اسم المؤلف: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانیة، ج 15، ص 124

این همانند عقیده شیعه در این خصوص است. این کلام نووی، فتواست، روایت هم نیست. و ادعای اجماع فتوایی هم می‌کند. می گوید: «اتفق الفقهاء»!! آن هم کسی که از او به «فقیه الامة» تعبیر می‌کنند! «نووی» شافعی مذهب است، اما دیگر مذاهب، همه نظرات «نووی» را کاملاً قبول دارند. شرحي بر کتاب «صحیح مسلم» نوشته است که مورد اتفاق همه مذاهب اهل سنت است.

همچنین در جلد دیگر همین کتاب وارد شده است:

«ولا خلاف أنه لو قصد ظالم قتل رجل هو عنده مختف»

هیچ اختلافی نیست که اگر مسلمانی در منزل شما مخفی شده که ظالمی به دنبال او می‌گردد تا او را بکشد،

«وجب علیه الکذب فی انه لا یعلم أین هو»

واجب است دروغ بگوید و بگوید من نمی‌دانم که این شخص کجاست.

صحیح مسلم بشرح النووی، اسم المؤلف: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانیة، ج 16، ص 158

همچنین جناب آقای «رعینی» در کتاب «مواهب الجلیل» می‌نویسد:

«أن الکذب الواجب هو الذی لإنقاذ مسلم أو ماله»

مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، اسم المؤلف: محمد بن عبد الرحمن المغربی أبو عبد الله، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1398، الطبعة: الثانیة، ج 5، ص 278

در این جا دیگر فرقی نمی‌کند که جان مسلم باشد یا مال مسلم باشد. ما هم در این خصوص گفتیم:

«و لا شک أنّ هذه الأمثلة و نظائرها من أوضح مصادیق التقیة لأنّ الکذب إظهار ما هو خلاف الحق و الواقع بسبب الخوف من ضرر الغیر الظالم و هذه هی التقیة بعینها»

بعضی از فقها از تقیه به «رخصت» تعبیر می‌کنند؛ يك نفر اهل شام نزد «میمون بن مهران» بود «ميمون بن مهران» گفت:

«إن الکذب فی بعض المواطن خیر من الصدق»

در بعضی جاها دروغ گفتن بهتر از راست گفتن است.

«فقال الشامی لا الصدق فی کل موطن خیر»

مرد شامی گفت: نه، راست گفتن همیشه خوب است.

«فقال میمون أرأیت لو رأیت رجلا یسعی وآخر یتبعه بالسیف فدخل الدار فانتهی إلیک»

میمون گفت: اگر شخصی در حال فرار کردن است و شخصی با شمشیر به دنبال اوست تا او را بکشد و شمشیر به دست، نزد تو آمد؛

«فقال أرأیت الرجل ما کنت قائلا»

اگر به تو بگوید این شخصی که فرار می‌کرد را دیدی یا نه چه جوابی می‌دهی؟

«قال کنت أقول لا»

من می‌گویم که او را ندیدم.

«قال فذاک»

من هم داشتم همین را می‌گفتم.

تاریخ مدینة دمشق، اسم المؤلف: علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 61، ص 366، ح 7806

بنابراین این روایات نشانگر این است که اصلاً بحث تقیه بحث عقلی است. اگر شارع مقدس در آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت (علیهم السلام) مطالبی بیان کرده است در حقیقت این حکم، حکم تأسیسی نیست بلکه حکمی امضائی است.

این مسائل همانند مسائل ظلم، اخذ مال یتیم و دفاع از مظلوم است و حکم آن همان حکم عقلی است و شارع مقدس هم این حکم عقل را امضاء فرموده است. «نووی» با توجه به مطالبی که در بالا از ایشان نقل کردیم در مورد اقسام رخصت می‌گوید:

«الثالث: رخصة یندب فعل‌ها»

در بعضی از موارد که شارع مقدس به ما رخصت داده است، _ دیگر اسم آن را تقیه نمی‌گذارد، بلکه از آن به رخصت یاد می‌کند. _ یعنی راست گفتن واجب است، اما شارع مقدس به ما رخصت داده است که دروغ بگوییم.

خوردن خمر حرام است، اما شارع مقدس به ما رخصت داده است در بعضی از موارد خمر بخوریم و اکل میته هم داشته باشیم. اینها تنها اسم را تغییر دادند و به جای کلمه «تقیه» واژه «رخصت» به کار می‌برند. ما نمی‌دانیم هدف این آقایان از تغییر دادن این واژه چیست!؟

کتاب «المجموع» اثر «نووی» که در حقیقت مفصل‌ترین کتاب فقهی شافعی‌هاست و همانند کتاب «جواهر الکلام» شیعیان است. آقای «نووی» در این کتاب فقهی خود تمام اقوال فقها از جمله مالکی، حنفی، حنبلی و اهل حدیث را مطرح می‌کند و سپس این اقوال را نقد و بررسی می‌کند.

او سپس در همان صفحه می‌گوید:

«الثانی: رخصة ترک‌ها أفضل»

المجموع، اسم المؤلف: النووی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1997 م، ج 4، ص 283

ایشان در اینجا همان تقیه مداراتی که شیعیان معتقد به آن هستند را مطرح می کند. ما گاهی اوقات برای جذب قلوب دیگران و ایجاد الفت میان شیعه و اهل سنت پشت سر آنان نماز می‌خوانیم با اینکه معتقدیم این نماز صددرصد باطل است.

اگر شخصی ما را به غذا خوردن دعوت کرده است و یقین داریم که این شخص اهل وجوهات نیست و حقوق شرعی در این غذا قرار گرفته است، اما برای ایجاد الفت دعوت او را برای خوردن غذا می‌پذیریم.

این در حالی است که اگر پشت سر این افراد نماز نخوانیم یا با او غذا نخوریم مشکلی به وجود نمی‌آید و خطری متوجه ما نیست. این موارد از مصادیق تقیه است، اما تقیه‌ای که برای ایجاد مدارا و الفت و محبت میان شیعه و اهل سنت است.

آقای «فخر رازی» هم تعبیری در این زمینه دارد که می‌گوید:

«وروی عوف عن الحسن: أنه قال التقیة جائزة للمؤمنین إلی یوم القیامة، وهذا القول أولی، لأن دفع الضرر عن النفس واجب بقدر الإمکان»

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 8، ص 12، باب آل عمران: (28) لا یتخذ المؤمنون... ..

ایشان به صراحت این بحث را مطرح می‌کند، اما اینقدر شهامت دارند که کلمه تقیه به کار ببرند و دیگر واژه رخصت به کار نمی‌برند.

ما در اینجا نتیجه گیری کردیم وجوب تقیه شرعاً:

«انما هو امضاء لحکم العقل بوجوب دفع الضرر فی الدنیا و ما بعد الموت»

برای ما هیچ فرقی نمی‌کند زیرا دفع ضرر محتمل واجب است و شارع مقدس هم می‌گوید در مواردی که ضرر متوجه شماست:

«إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمان‏»

سوره نحل(16)؛ آیه: 106

تمام این موارد نشانگر این است که آیات و روایاتی که ما داریم، «إرشاد إلی ما حکم به العقل» و بحث استقلال حکم تأسیسی ندارد.

سپس ما در اینجا تقیه در سیره مسلمین را با توجه به اینکه آیا نگاه وجوب است یا تابع احکام خمسه است بررسی کردیم. ما در گذشته هم مطالبی را پیرامون ماجرای «اسود عنسی» بیان کردیم که در یمن شرارت‌های زیادی انجام داد.

«وارتد خلق من أهل الیمن»

او باعث شد که بخشی از مردم یمن مرتد شدند.

«وعامله المسلمون الذین هناک بالتقیة»

تعدادی از مسلمانان برای اینکه جان خود را حفظ کنند به تقیه عمل کردند و اظهار کفر و ارتداد می‌کردند.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 6، ص 308، فصل فی تنفیذ جیش اسامة بن زید

حال در روایت شریف:

«إِنَّ التَّقِیةَ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیةَ لَهُ»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 2، ص 74، ح 41

مراد از «التَّقِیةَ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی» چیست؟! امام صادق (علیه السلام) در اینجا می‌خواهد بفرماید تقیه همانند اصول اسلامی از قبیل توحید و امامت و معاد و نبوت است؟! آیا انسان به مجرد انکار تقیه از دین خارج می‌شود؟!

آیا «التَّقِیةَ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی» به معنای این است که هرکسی تقیه را ترک کند از دین خارج می‌شود؟! یا نه؛ «التَّقِیةَ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی» به معنای «التقیة ما حکم به الشرع» یا «التقیة ما جاء به النبی» است!؟

همان‌طور که نماز، روزه و زکات به وسیله شارع مقدس تثبیت شده است، اگر کسی فعلی که از سوی شارع مقدس تثبیت شده است را انکار کند چه حکمی دارد؟! بحث تقیه هم جزء واجبات دینی است، نه جزو ضروریات و اصول اعتقادی و اینکه انکار آن به منزله خروج از اسلام است.

تعبیری که در این زمینه وجود دارد نشانگر این است که تقیه از مفردات دینی است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به صراحت مشروعیت و وجوب آن را تثبیت کرده است.

یعنی در حقیقت ما هزاران واجبات تحت فروع دین داریم. اگر کسی یکی از فروعات دینی را انکار کند چه حکمی دارد؟! اگر چنانچه انکار این فعل واجب، به انکار الله و انکار رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) برگردد، قطعاً ارتدادآور است. ولی اگر چنانچه انکار واجبی از واجبات دینی منجر به این نشود، همان‌طور که آقایان در بحث ارتداد آوردند در اینجا هم همین تعبیر وجود دارد. روایات زیادی داریم از جمله:

«لا دِینَ لِمَنْ لا أَمَانَةَ له»

المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 8، ص 247، ح 7972

و:

«وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَه»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 69، ص 198، ح 26

و:

«لَا دِینَ لِمَنْ لَا وَرَعَ [لَهُ]»

کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، نویسنده: خزاز رازی، علی بن محمد، محقق / مصحح: حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 274، باب ما جاء عن علی بن موسی ع ما یوافق هذه الأخبار و نصه علی ابنه محمد ع

و:

«لا دین إلا بمروءة»

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 18، ص 128، باب 20

این روایات همگی نشانگر این است که اگر برای فردی محرز شود که قضیه تقیه، «ما جاء به النبی» است، «ما حکم به النبی» هست، و جزو «ما حکم الشارع بوجوبه» هست، و با این نیت بخواهد انکار کند چه حکمی دارد؟ همانند سایر احکام و فروعات دینی است. قرآن کریم می‌فرماید:

(أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکتابِ وَ تَکفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یفْعَلُ ذلِک مِنْکمْ إِلاَّ خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یوْمَ الْقِیامَة)

پس چرا به بعضی از کتاب ایمان می‌آورید و به بعضی دیگر کفر می‌ورزید و پاداش کسی که چنین کند بجز خواری در زندگی دنیا و اینکه روز قیامت بطرف بدترین عذاب برگردد چیست؟

سوره بقره (2): آیه 85

اگر کسی بگوید: "من قبول دارم شراب خوردن حرام است، و در این هیچ شک و شبهه ای ندارم اما اینکه به خاطر حفظ جانم شراب بخورم، این را قبول ندارم"، این مصداق بارز آیه شریفه (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکتابِ وَ تَکفُرُونَ بِبَعْضٍ) است. شارع مقدسی که خوردن خمر را حرام کرده، همو است که می‌گوید: برای حفظ جان، خوردن شراب جایز، بلکه واجب است.

بنابراین این روایات درصدد این است تا جلوی افراط را بگیرد. گاهی اوقات افرادی هستند مثل شیخ و شیخه، که روزه برایشان واجب نیست، بلکه چه بسا ضرر هم دارد. ولی می گویند روزه برای ما ضرر دارد، ولی ما دیگر عادت کردیم به روزه گرفتن. ما خجالت می‌کشیم که در کنار دیگران باشیم درحالی‌که آن‌ها روزه بگیرند و ما نگیریم.

بابا همان شارع مقدسی که روزه را واجب دانسته است، برای افراد کهنسال که روزه برایش سخت و مشقت آور است، برداشته است. همچنین افراد دیگری هستند که در سفر روزه خود را افطار نمی‌کنند و یا به جای دو رکعت چهار رکعت نماز می‌خوانند، بلکه نماز نافله هم می‌خوانند.

همان شارع مقدسی که نماز را واجب دانسته، فرموده است که در سفر، خواندن نماز نافله حرام و بدعت است. این موارد از مصادیق بارز آیه شریفه (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکتابِ وَ تَکفُرُونَ بِبَعْضٍ) است.

همچنین در مورد آیه شریفه:

(فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُون)

پس روی خود به سوی دین حنیف کن که مطابق فطرت خدا است فطرتی که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونگی نیست، این است دین مستقیم ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.

سوره روم (30): آیه 30

روایت «لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیةَ لَهُ» شاید اشاره به این است که همانگونه که دین امری فطری است و توجه به دین امری فطری است، تقیه هم امری فطری است. از این باب است که امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید:

«لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیةَ لَهُ»

این روایت به معنای این است کسی که تقیه را انکار می‌کند و به آن عمل نمی‌کند گویا امری که قرآن کریم آن را (فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها) می‌نامد را انکار می‌کند.

این موارد در حقیقت بعضی از توجیهاتی است که در مورد تقیه وجود دارد و نمی‌خواهد تقیه را در ردیف اصول دین و ارکان دینی از جمله توحید، نبوت و امامت قرار بدهد.

بنده لازم می‌دانم در مورد مسائل سیاسی اخیر و در مورد انتخابات، از جمله مناظرات که باید به آن مفاضحات بگوییم به مطالبی اشاره کنم. الحق و الانصاف آبروریزی‌هایی که نامزدهای انتخاباتی در حق همدیگر انجام دادند برای رادیوهای بیگانه و تلویزیون‌های بیگانه و مخالفین نظام مخصوصاً وهابیت بهانه خوبی شد و خوراک خوبی تهیه کردند.

وهابیت دیگر احتیاج به فرستادن خبرنگار و سرمایه‌گذاری روی افرادی که علیه نظام جمهوری اسلامی برنامه سازی کنند ندارند و با این مناظرات حداقل میلیاردها خیر به وهابیت و معاندین رسانده‌اند.

حال صلاح مصلحت خویش خسروان دانند، اما اثرات منفی که این مناظرات در روحیه مردم می‌گذارد و بدبینی‌هایی که مردم نسبت به مسئولین نظام پیدا می‌کنند، در حقیقت فاجعه است.

بنده نه به عنوان یک طلبه، بلکه به عنوان یک شهروند ایرانی که نظام و امنیت برایش مهم است این مطالب را عرض مي‌كنم. ما حتی اگر انقلابی و مسلمان هم نباشیم، حتی به عنوان یک اقلیت دینی، به عنوان یک مسیحی یا یک یهودی که در ایران زندگی می‌کند می‌دانیم که امنیت در ایران برای ما حرف اول را می‌زند. بی‌اعتنایی به امنیت در حقیقت بی‌اعتنایی به ضروریات عقلی و فطری است و برخلاف عقل است.

ما باید ببینیم امروزه بیگانگان و دشمنان ما از کدامیک از نامزدهای انتخاباتی تعریف و تمجید می‌کنند. خود وهابی‌ها که در طول این 37 سال رسماً فتوا دادند که شرکت در انتخابات حرام و خلاف شرع است، چه اتفاقی افتاده است که یکی دو هفته است از کاندیدای خاصی حمایت می‌کنند؟! وهابیت از اهل سنت درخواست کرده‌اند که به این شخص رأی بدهند.

تلویزیون رسمی منافقین رسماً از کاندیدای خاصی حمایت می‌کنند. در این کاندیدا چه چیزی سراغ دارند؟! صدای آمریکا و «بی‌بی‌سی» و «من و تو» کاندیدای خاصی را تبلیغ می‌کنند؛ این چه رمزی دارد؟! دشمنان ما از انتخاب شدن این کاندیدا چه سودی خواهند برد؟!

دشمنان خیال می‌کنند که اگر بتوانند میان رهبری و دولت جدایی بیندازند آمریکا، صهیونیسم، منافقین و وهابیت می‌توانند در داخل کشور به منافع خودشان برسند.

بنابراین از همه دوستان درخواست می‌کنم در این زمینه دقتی کنند و موضع‌گیری در چنین قضایایی برای امنیت کشور واجب، بلکه واجب عینی است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
1 | رحمت الله محمودی | Afghanistan - Kandahar | ١٤:٤٧ - ٠٩ آذر ١٣٩٦ |
خیلی عالی است ازدست اندرکاران این وبسایت کمال تشکررادارم
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب