2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
عايشه در صحاح سته اهل سنت
کد مطلب: ٦٣٨٦ تاریخ انتشار: ٢٤ فروردين ١٣٨٧ تعداد بازدید: 42841
کتابخانه » عمومي
عايشه در صحاح سته اهل سنت

نویسنده: حسین طیبیان

پيشگفتار

اول - از أبو موسي اشعري

دوم - از انس و روايتي از نسائي از عايشه

سوم - از عمرو بن العاص

چهارم - از عبد اللّه بن زياد اسدي

قسمت أوّل - حسادتهاي عايشه

الف - نسبت به هوو و شكستن ظرف غذا

ب - حسادتي شديد نسبت به حفصه

ج - نسبت به حضرت خديجه عليهاالسلام

د - نسبت به زنهائي كه خود را هبه مي‏كردند

قسمت دوم - ادب عايشه

قسمت سوم - تعقيب كردن پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله

قسمت چهارم- حجاب عايشه

قسمت پنجم - عايشه و رضاع كبير

الف - قرآن:

ب - سنت:

قسمت ششم - برتري صفيه

قسمت هفتم - عايشه و غيبت صفيه

قسمت هشتم - عايشه و ايذاء پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله

قسمت نهم - عايشه فرمانده جنگ جمل

قسمت دهم - عايشه از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در غضب است

قسمت يازدهم - أعوذ بالله منك

قسمت دوازدهم - آرزوي مرگ عايشه

قسمت سيزدهم - جان دادن پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در دامن عايشه و عدم تعيين وصي

قسمت چهاردهم - عايشه و فاطمه بنت قيس

قسمت پانزدهم - عايشه و ابتداي نزول وحي

قسمت شانزدهم -... وصلاة العصر

قسمت هفدهم - عايشه و اتمام نماز در سفر

قسمت هيجدهم - صلاة الضحي

قسمت نوزدهم - محرم و زير شلواري (شورت)

قسمت بيستم - خروج زنان از منزل جهت نماز

قسمت بيست و يكم - عايشه و لعن

قسمت بيست و دوم - حديث افك

- شأن نزول آيات افك

قسمت بيست و سوم - نزول آيه تيمم

قسمت بيست و چهارم - حديث أمّ زرع



Share
81 | مهدي | Germany - Nuremberg | ١٧:٤٢ - ١٤ مهر ١٣٩٢ |
دو حديث ديده ام مي خوهم لطف بنماييد بررسي سندي نماييد . متشکر مي شوم.
حديثي ديده ام که عايشه بعد از شهادت مولا اميرالمومنين (ص) سجده شکر به جا آورد .
وضعيت سندي اين حديث را بفرماييد .
دوم آنکه حديثي ديده ام که حسين بن ثوير و ابوسلمه سراج نقل کرده اند که: از امام صادق عليه السلام شنيديم که آن حضرت بعد از هر نماز واجب لعن مي کرد چهار مرد ملعون و چهار زن ملعون را. اما مردان عبارتند از: ابابکر, عمر, عثمان, معاويه و زنان عبارت بودند از: عائشه,حفصه, هند و ام الحکم خواهر معاويه. اصول کافي 8/245 ح340
از شما خواهشمندم به سوالات پاسخ دهيد . چون بسا اتفاق افتاده که بنده سوالي مي پرسم . نه اصل سوال نوشته مي شود و نه پاسخش.
خب اگر ما از شما نپرسيم از که بپرسيم.(ضمنا يکي از اشناهاي من چند وقت قبل يکي دو سوال در مورد چگونگي شيعه شدن ايرانيان و مذهب شافعي و لعنت داشت .) از من پرسيد .ايشان ساکن امريکاست .گفتم از اين سايت بپرسيد .گفت من از سايت پرسيده ام .جواب مرا نداده اند . خب ببينيد حالا من ساکن ايران هستم .ولي کسي که ساکن امريکا است اگر به شبکه شيعي دسترسي نداشته باشد يا مي خواهد از اينترنت جواب بگيرد از کجا چنين سوالاتي را بپرسد ؟
لطفا به دو سوال بنده در مورد اصل و سند احاديث مذکور پاسخ دهيد .
ضمنا عنايت بيشتري به پاسخگويي عزيزان خارج از کشور داشته باشيد .
از اين سايت و دست اندرکاران ان و بالاخص دکتر قزويني بسيار متشکرم.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در خصوص سجده شکر عايشه بعد از شنيدن خبر شهادت حضرت علي عليه السلام، مقاله مفصلي در اين آدرس موجود است


اما درباره سوال دومتان بايد عرض شود که اهل بيت، دشمنان دين و ظالمان را لعن کرده اند همچنانکه در زمان خود پيامبر صلي الله عليه و آله و صحابه نيز چنين لعني وجود داشت جهت اطلاع بيشتر درباره مشروعيت سبّ و لعن به اين آدرس رجوع کنيد




درباره تشيع ايرانيان مقاله اي در سايت سنت موجود است لطفا به آنجا رجوع کنيد


اما زمان پيدايش مذهب شافعي مصر بود.پس از مصر، اين مذهب بر عراق. شهرهاي خراسان، توران، شام و يمن چيره گشت و به ماوراء النهر، بلاد فارس، حجاز و برخي از قسمت هاي هند راه يافت و پس از سال 300 ه.ق. اين مذهب کم و بيش در اندلس و آفريقا هم ديده شد. بعد از اينکه فاطميان در مصر قدرت را به دست گرفتند، فقه اهل البيت رواج گرفت و مذهب شافعي از رواج باز ايستاد تا اين که صلاح الدين ايوبي به اين قدرت رسيد. و با قدرت رسيدن او دوباره مذهب شافعي رواج پيدا کرد دولت ايوبيان، شغل قضا را به اين مذهب که مذهب رسمي دولت بود، اختصاص دادند

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
82 | مهدي | Germany - Nuremberg | ١٩:٣١ - ١٦ مهر ١٣٩٢ |
بنده حرفم ان است که لطف نماييد اين حديث را بررسي سندي نماييد .
حسين بن ثوير و ابوسلمه سراج نقل کرده اند که: از امام صادق عليه السلام شنيديم که آن حضرت بعد از هر نماز واجب لعن مي کرد چهار مرد ملعون و چهار زن ملعون را. اما مردان عبارتند از: ابابکر, عمر, عثمان, معاويه و زنان عبارت بودند از: عائشه,حفصه, هند و ام الحکم خواهر معاويه. اصول کافي 8/245 ح340
من نمي گويم لعن جايز نيست . خود بنده گاهي در قنوت نماز هم مثلا عمر را لعن مي کنم ولي حرفم ان است که زحمت بکشيد حديث مذکور را بررسي سندي نماييد .
با تشکر

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ در اين روايت از كتاب كافي نام خلفاي اهل سنت ذكر نشده و از نام زنان پيامبر صلي الله عليه و آله هم خبري نيست و در سند آن هم جناب «خيبري» وجود دارد كه مورد بحث بين رجاليون است و از آنجايي كه حكم در مورد رجال سند اجتهادي است شما مي توانيد نظر مرجع خود را از دفاتر آنها جويا شويد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
83 | عبدالهادي خردمند | Iran - Tajrīsh | ٠٧:٥٠ - ١٦ آبان ١٣٩٢ |
من ميخوام بدترين و شديد ترين لعن را به کساني که حق علي (ع ) و فاطمه زهرا سلام الله عليها و يازده فرزند پاکش را ضايع کرده اند بفرستم لطفا مرا راهنمايي کنيد. مستدام باشد و پيرو ز
84 | سيد مجتبي حسيني | Iran - Tehran | ٢٠:٢٨ - ١٩ مهر ١٣٩٣ |
با سلام
آيا امام کاظم و امام رضا و امام هادي و امام صادق دختراني به نام عايشه داشته اند؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. براي امام صادق عليه السلام در کتاب ارشاد و اعلام الوري دو دختر به نام ام فروه و فاطمه ثبت شده.(ترجمه إعلام الورى، ص 398 ؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص 209) و در مناقب ابن شهر آشوب دو قول ذکر شده که در يک قول يک دختر ذکر شده بنام اسماء مکني به ام فروه و قول دوم سه دختر ذکر شده به نامهاي فاطمه ام فروه و اسماء.(مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص 280)

2. امام کاظم عليه السلام نوزده دختر به نام فاطمه کبري و فاطمه صغري و رقيه و حکيمه و ام ابيها و رقيه صغري و کلثم و لبابه و خديجه و زينب و علييه و آمنه و حسنه و عايشه و ام سلمه و ميمونه و ام کلثوم ام جعفر و بريهه داشته اند.(الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص 244 ؛ ترجمه إعلام الورى، ص: 422) در کتاب مناقب ابن شهر آشوب در چند اسم اختلافاتي وجود دارد که از اين قرار است : نزيهه بجاي بريهه و کلثوم بجاي کلثم و ام القاسم و ام وحيه و اسماء و امامه و ام فروه بجاي رقيه و آمنه و حسنه و عايشه آمده است.(مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص: 324)

3. امام رضا عليه السلام دختري نداشته اند. (الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص 273 ؛ ترجمه إعلام الورى، ص 458)

4. امام هادي عليه السلام يک دختر داشته اند که در ارشاد بنام عايشه و در اعلام الوري به نام عليه آمده است. (الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 312 ؛ ترجمه إعلام الورى، ص: 484)

بنا بر اين امام صادق عليه السلام و امام رضا عليه السلام چنين دختري نداشته اند و در مورد امام کاظم عليه السلام و امام هادي عليه السلام هم اختلافي است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
85 | ali | Iran - Qom | ١٢:٠٤ - ٠٢ آذر ١٣٩٣ |
سلام خسته نباشيد من حديثي را ديدم که به محدث بودن عمر دلالت داشت با اينکه سند اين حديث را ديدم که راويان ان مشکل دارند و مثلا مدلس بوده اند باز علماء اهل سنت اين حديث را صحيح شمرده اند مي خواستم بدانم طبق چه معياري اين احاديث را صحيح مي دانند
1.صحيح مسلم ج7 ص 115
حَدَّثَنِى أَبُو الطَّاهِرِ أَحْمَدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ سَرْحٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ سَعْدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِى سَلَمَةَ عَنْ عَائِشَةَ عَنِ النَّبِىِّ -صلى الله عليه وآله وسلم- أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ « قَدْ كَانَ يَكُونُ فِى الأُمَمِ قَبْلَكُمْ مُحَدَّثُونَ فَإِنْ يَكُنْ فِى أُمَّتِى مِنْهُمْ أَحَدٌ فَإِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ مِنْهُمْ ».
2.صحيح بخاري ج 12 ص 186 -450 -451
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ - رضي الله عنه - عَنِ النَّبِيِّ - صلي الله عليه وسلم - قَالَ « إِنَّهُ قَدْ كَانَ فِيمَا مَضَي قَبْلَكُمْ مِنَ الأُمَمِ مُحَدَّثُونَ ، وَإِنَّهُ إِنْ كَانَ فِي أُمَّتِي هَذِهِ مِنْهُمْ ، فَإِنَّهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ »
حَدَّثَنَا يَحْيَي بْنُ قَزَعَةَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ - رضي الله عنه - قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صلي الله عليه وسلم - « لَقَدْ كَانَ فِيمَا قَبْلَكُمْ مِنَ الأُمَمِ مُحَدَّثُونَ ، فَإِنْ يَكُ فِي أُمَّتِي أَحَدٌ فَإِنَّهُ عُمَرُ »
زَادَ زَكَرِيَّاءُ بْنُ أَبِي زَائِدَةَ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ - صلي الله عليه وسلم - « لَقَدْ كَانَ فِيمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ رِجَالٌ يُكَلَّمُونَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِيَاءَ ، فَإِنْ يَكُنْ مِنْ أُمَّتِي مِنْهُمْ أَحَدٌ فَعُمَرُ
المستدرك علي الصحيحين للحاكم
محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ، ثنا الربيع بن سليمان ، ثنا شعيب بن الليث ، ثنا أبي ، وحدثنا أبو بكر بن إسحاق ، أنبأ عبيد بن عبد الواحد ، ثنا ابن أبي مريم ، أنا الليث بن سعد ، ويحيي بن أيوب ، قالا : ثنا ابن عجلان ، عن سعد بن إبراهيم ، عن أبي سلمة بن عبد الرحمن ، عن عائشة زوج النبي صلي الله عليه وسلم قالت : قال رسول الله صلي الله عليه وسلم : « كان في الأمم محدثون ، فإن يكن في أمتي أحد فعمر بن الخطاب » « هذا حديث صحيح الإسناد علي شرط مسلم ولم يخرجاه،


پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

خود علماي اهل سنت از شعبه نقل مي کنند که او مي گفت تمام راويان اهل تدليسند جزء دونفر همچنانکه در کتاب التعديل و الجرح آمده است. التعديل والتجريح , لمن خرج له البخاري في الجامع الصحيح ، اسم المؤلف: سليمان بن خلف بن سعد أبو الوليد الباجي الوفاة: 474 ، دار النشر : دار اللواء للنشر والتوزيع - الرياض - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. أبو لبابة حسين

اما نکته اي که بايد در خصوص اين روايت که از مسلم و بخاري نقل کرديد و شايد برخي از روات نيز ضعيف باشد اين است که آنها مي گويند راويان صحيحين از پل جرح عبور كرده‌ و عادل اند تقى الدين ابن دقيق در كتاب «الاقتراح فى بيان الاصطلاح» از استاد پدرش ابو الحسن مقدسى سخنى نقل كرده‌است كه در باره رجال صحيح بخارى مى‌گويد:

راويان بخارى از پل و ايستگاه جرح عبور كرده‌اند؛‌ معناى سخن او اين است كه جرح علماى رجال در مورد رجال بخارى تأثيرى ندارد و بودن شخص از راوايان صحيح از هر توثيقى بالاتر است.

ابن دقيق بعد از نقل سخن استادش اعتقاد خودش را نيز در اين مورد بيان كرده‌است:

وكان شيخ شيوخنا الحافظ أبو الحسن المقدسي يقول في الرجل يخرج عنه في الصحيح هذا جاز القنطرة يعني بذلك أنه لا يلتفت إلى ما قيل فيه وهكذا يعتقد وبه نقول ولا نخرج عنه إلا ببيان شاف وحجة ظاهرة تزيد في غلبة الظن على المعنى الذي قدمناه من اتفاق الناس بعد الشيخين على تسمية كتابيهما بالصحيحين ومن لوازم ذلك تعديل رواتهما

استاد استادان ما حافظ ابو الحسن مقدسى در باره كسى‌كه بخارى از او روايت كرده مى‌گفت: او از پل (جرح)‌ عبور كرده‌است؛‌ مقصودش اين است كه به جرح او كه از زبان علماى رجال بيان شده توجهى نمى‌شود.

(نظر ابن دقيق اين است): ما نيز اين اعتقاد را داريم و اين سخن را مى‌گوييم. و تا زمانى‌كه بيان كافى و حجت روشن بر جرح شخص راوى صحيح كه بر گمان ما غلبه نكند، نداشته باشيم از اين اعتقاد بيرون نمى‌رويم؛ چرا كه مردم اتفاق دارند كه اين دو كتابش را صحيح نامگذارى كرده‌است. و از لوازم اين نامگذاى اين است كه راويان آنها عادل باشند.

ابن دقيق العيد، تقي الدين (متوفاي702 هـ)، الاقتراح في بيان الاصطلاح، ج1، ص55، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 – 1986

در جاى ديگر از كتابش اعتقاد مزى و ذهبى و غير آنان را نيز در اين باره نقل كرده‌است:وها هنا فائدة جليلة وهو ما جرت به عادة كثير من المتأخرين في الرجل إذا روى له البخاري ومسلم وقد تكلم فيه أن يعتمدوه ويقولوا قد جاز القنطرة قال الشيخ وهكذا نعتقده وبه نقول وجرى على ذلك الحافظ أبو الحجاج المزي والذهبي وغيرهم مما يظهر من تصرفهم.

در اين جا فايده بزرگى نهفته است و آن اين كه: بسيارى از متأخرين اين چنين عادت كرده‌اند كه اگر بخارى و مسلم از شخصى روايتى نقل كرده باشد و ديگران به آن شخص اشكال كرده‌اند، اعتماد مى‌كنند و مى‌گويند: كه روايان اين دو كتاب از پل گذشته‌اند. شيخ گفته كه ما اين اعتقاد را داريم و حافظ ابوالحجاج مزى، ذهبى و ديگران نيز همين اعتقاد را داشته‌اند.

ابن دقيق العيد، تقي الدين (متوفاي702 هـ)، الاقتراح في بيان الاصطلاح، ج3، ص348، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 – 1986

ابن حجر مقدسى را به صورت روشن تر اين‌گونه معرفى كرده‌است:

وقد نقل بن دقيق العيد عن بن المفضل وكان شيخ والده انه كان يقول فيمن خرج له في الصحيحين هذا جاز القنطرة وقرر بن دقيق العيد ذلك بأن من اتفق الشيخان على التخريج لهم ثبتت عدالتهم بالاتفاق بطريق الاستلزام لاتفاق العلماء على تصحيح ما أخرجاه ومن لازمه عدالة رواته إلى ان تتبين العلة القادحة.

ابن دقيق العيد از ابن مفصل كه استاد پدرش بوده، نقل كره است كه او مى‌گفت: هر كس كه بخارى و مسلم از او روايت نقل كرده‌اند، از پل گذشته‌اند. ابن دقيق العيد تصريح كرده است كه اگر بخارى و مسلم هر دو از يك راوى نقل كرده باشند، عدالت آن‌ها به اتفاق علما ثابت مى‌شود؛ چرا كه تمام علما بر صحت روايات بخارى و مسلم اتفاق دارند، از لازمه اين سخن اين است كه تمام راويان اين دو كتاب نيز عادل باشند؛ تا اين كه دليلى بر ضعف آن راوى ثابت شود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج13، ص457، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

در خصوص روايت آخري که از مستدرک نقل کرديد از آنجا که روايت تصحيح شده بود لذا تصحيح روايت توسط محدث قابل قبول و دلالت بر توثيق راوي مي کند شوکاني در اين خصوص گويد:

وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَحَّحَهُ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ مِمَّا كَانَ خَارِجًا عَنْ الصَّحِيحَيْنِ ، وَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا كَانَ فِي الْمُصَنَّفَاتِ الْمُخْتَصَّةِ بِجَمْعِ الصَّحِيحِ ، كَصَحِيحِ ابْنِ خُزَيْمَةَ وَابْنِ حِبَّانَ وَمُسْتَدْرَكِ الْحَاكِمِ وَالْمُسْتَخْرَجَات عَلَى الصَّحِيحَيْنِ ؛ لِأَنَّ الْمُصَنِّفِينَ لَهَا قَدْ حَكَمُوا بِصِحَّةِ كُلِّ مَا فِيهَا حُكْمًا عَامًّا ، وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَرَّحَ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ بِحُسْنِهِ ؛ لِأَنَّ الْحَسَنَ يَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عِنْدَ الْجُمْهُورِ

جايز است به آن ان روايتي که يکي ا ز ائمه معتبر در غير صحيحين، تصحيح کرده‌اند، احتجاج نمود همچنين جايز است به آن چيزي که در مصنفات که مخصوص جمع روايات صحيح مانند صحيح اين خزيمه، اين حيان، مستدرک حاکم و مستخرجات بر صحيحين احتجاج کرد همچنين جايز است به آنچه که يکي از ائمه حديث به حسن بودن يک روايتي حکم کرده‌اند، احتجاج کرد چون در بين جمهور جايز است به حسن عمل کرد

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج 1 ص 15، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973.

در رجال اهل سنت تناقضات آنقدر زياد است که مي شود هم يک روايت را تصحيح و هم تضعيف کرد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
86 | تیکو براهه | Estonia - Tallinn | ١٩:٤١ - ٢٠ بهمن ١٣٩٣ |
سلام
این روایت رو که ابن حجر تو فتح الباری میاره:
أخرجه النسائي وبن ماجه بإسناد حسن من طريق التيمي عن عروة عن عائشة قالت دخلت علي زينب بنت جحش فسبتني فردعها النبي صلى الله عليه وسلم فأبت فقال لي سبيها فسببتها حتى جف ريقها في فمها فرأيت وجهه يتهلل
من تو کتب نسائی و ابن ماجه جستجو کرم اما نبود.روایت ها حذف یا تحریف شده یا ابن حجر اشتباه کرده؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
خيلي از بزرگان اهل سنت از کتب معتبر خود روايتي را نقل مي کنند که امروزه در چاپهاي جديد نيست لذا بعيد نيست اين روايت نيز دستخوش تحريف شده باشد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
87 | مرتضی | Iran - Tehran | ٠٠:٤١ - ٠٨ خرداد ١٣٩٤ |
با سلام
روایت یا روایاتی از منابع اهل سنت که درباره سن عایشه باشد موجود است؟ اگر چنین روایاتی هست لطفا با ذکر منبع بیان بفرمایید.
ممنون از سایت خ.ب شما یا علی

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
88 | رضایی | Germany - Falkenstein | ١٨:٠٧ - ٢٥ فروردين ١٤٠٢ |
عاااالی بود ممنونم از شما
89 | علی | Germany - Falkenstein | ٠٩:٣٥ - ٢٢ مرداد ١٤٠٢ |
جواب اینو چی میدین اگه قبول ندارین حرف خودتون رو پس دیگه دیدار به قیامت
سلطان الواعظین متکلم بزرگ شیعی در مناظره خود با بزرگان اهل سنت شهر پیشاوردر پاسخ به عالم اهل سنت که شیعیان را به عدم احترام به زنان پیامبر متهم می کند به صورت کاملا قاطع می فرماید: اعتقاد شیعه برآن است که هر کس نسبت فحش و قذف به هر یک از زنان رسول خدا و لو عایشه و حفصه داده باشد کافر، ملحد و ملعون است و خون و مالش حلال است، چه آنکه چنین نسبتی اهانت بزرگ به مقام مقدس پیامبر است.(2)
آیت الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر خود می نویسد: آنها (همسران پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به منزله مادر براى همه مؤمنان محسوب مى شوند، البته مادر معنوى و روحانى، همانگونه که پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پدر روحانى و معنوى امت است .

پاسخ:
 با سلام
نمی دانم سلطان الواعظین آیا چنین مطلبی گفته است یا خیر؛ اما قطعا حکم توهین کننده به همسران پیامبر حلال بودن خون و مالش نیست؛ چون در قرآن آمده است که همین صحابه به همسر پیامبر صلی الله علیه و آله افتراء بستند.
در کتب اهل سنت آمده است که ابوبکر یکی از افرادی بود که به همسر پیامبر صلی الله علیه و آله تهمت زد.
در  روایات اهل سنت هم بسیار آمده است که خود همسران پیامبر صلی الله علیه و آله به یکدیگر فحاسی می کردند.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
90 | رضایی رافضی | | ٢٠:٥٤ - ٠٥ آذر ١٤٠٢ |
با سلام آیا عایشه در احرام ،قرمز میپوشید و انگشتر طلا به دست میکرد؟؟
لطفاً توضیح دهید.ممنونم
 [1] [2] [3]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها