2024 December 9 - دوشنبه 19 آذر 1403
حديث « هر كه بميرد و امام زمانش را نشناسد ، همانند مردن زمان جاهليت مرده است » از كيست ؟
کد مطلب: ٤٩١٠ تاریخ انتشار: ٠٣ اسفند ١٤٠٢ تعداد بازدید: 74036
پرسش و پاسخ » مهدويت
حديث « هر كه بميرد و امام زمانش را نشناسد ، همانند مردن زمان جاهليت مرده است » از كيست ؟

سؤال كننده : معصومه مشكاني

پاسخ :

اين روايت از رواياتي متواتر و مشهور بين اهل سنت و شيعه كه در بسياري از كتاب ها يافت مي شود و از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم است .

از كتاب هاي شيعه :

مرحوم شيخ صدوق رحمت الله عليه در كتاب شريف كمال الدين و تمام النعمة ، مي نويسد :

سئل أبو محمد الحسن بن علي عليهما السلام وأنا عنده عن الخبر الذي روي عن آبائه عليهم السلام : " أن الأرض لا تخلو من حجة لله علي خلقه إلي يوم القيامة وأن من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية " فقال عليه السلام : إن هذا حق كما أن النهار حق ، فقيل له : يا ابن رسول الله فمن الحجة والامام بعدك ؟ فقال ابني محمد ، هو الامام والحجة بعدي ، من مات ولم يعرفه مات ميتة جاهلية .

از امام حسن عسكري عليه السلام سؤال شد (در حالي كه من آن جا بودم ) در بارهء اين روايت كه از پدرانش نقل شده بود : « زمين هيچ گاه از حجت خدا بر خلق ، تا روز قيامت خالي نخواهد بود و اگر كسي بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است » امام حسن عسكري عليه السلام فرمود : اين سخن حقي است ؛ همان طور كه روز حق است . از ايشان سؤال شد : اي فرزند رسول خدا ! امام و حجت بعد از شما كيست ؟ فرمود : فرزندم محمد ، او امام و حجت بعد از من است . هر كس بميرد و او را نشناسد ، به مرگ جاهليت مرده است .

كمال الدين وتمام النعمة - الشيخ الصدوق - ص 409 - 410 و كفاية الأثر - الخزاز القمي - ص 296 و وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج 16 - ص 246 و مستدرك الوسائل - الميرزا النوري - ج 18 - ص 187 و ... .

و همچنين ابن حمزه طوسي رضوان الله تعالي عليه در كتاب الثاقب في المناقب ، ص 495 اين روايت را نقل مي كند :

عن محمد بن العلاء الجرجاني ، قال : حججت فرأيت علي بن موسي الرضا عليه السلام يطوف بالبيت ، فقلت له : جعلت فداك ، هذا الحديث قد روي عن النبي صلي الله عليه وآله : " من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية " . قال : فقال : " نعم ، حدثني أبي ، عن جدي ، عن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام قال : قال رسول الله صلي الله عليه وآله : " من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية " . قال : فقلت له : جعلت فداك ، ومن مات ميتة جاهلية . قال : " مشرك " .

محمد بن علاء جرجاني گفت : در زمان حج امام رضا عليه السلام را در حال طواف ديدم ، به ايشان گفتم : فدايت شوم ، اين روايت از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم « هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است » نقل شده است ؟ امام فرمود : بلي ، پدرم ، از جدم ، از حسين بن علي ، از علي بن أبي طالب عليهم السلام نقل فرمودند كه رسول گرامي اسلام فرمود : « هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است » . محمد بن علاء گفت كه از امام سؤال كردم : فدايت شوم ، مراد از مرگ جاهلي چيست ؟ فرمود : يعني مشرك مرده است .

از كتاب هاي اهل سنت :

مَنْ مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية .

هر كس بميرد و بر گردن او بيعت با امامي نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .

صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج3 ، ص1478و السنن الكبري ، البيهقي ، ج8 ، ص156 و مجمع الزوائد ، ج5 ، ص218 و مشكاة المصابيح ، ج2 ، ص1088و سلسلة الأحاديث الصحيحة ، ج2 ، ص715 .

مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية.

هر كس بدون امام بميرد ، به مرگ جاهلي مرده است .

مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص218 و مسند الطيالسي ، الطيالسي ، ص295 و الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان ج7 ، ص49 و حلية الأولياء ، ج 3 ، ص22 .

مَنْ مات وليستْ عليه طاعة مات ميتة جاهلية .

هر كس بميرد و اطاعت از امامي بر گردن او واجب نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .

مجمع الزوائد، الهيثمي ، ج5 ، ص224 و كتاب السنة ، ج2 ، ص489 .

الباني بعد از نقل حديث مي گويد :

إسناده حسن، ورجاله ثقات .

مَنْ مات وليس عليه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلية .

هر كس بميرد و امام جماعتي نداشته باشد ، مرگ او مرگ جاهلي است .

المستدرك علي الصحيحين ، ج1 ، ص150

حاكم نيشابوري بعد از نقل حديث مي گويد : هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين. و ذهبي نيز آن را تأييد كرده است ، ج1 ، ص204 .

من مات ليس عليه إمام فميتته جاهلية .

هر كس بميرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلي مرده است .

المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 10 ، ص298و المعجم الأوسط ، ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232 و مسند أبي يعلي، ج6 ، ص251 و كتاب السنة ، ابن أبي عاصم ، ج2 ، ص489 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص224-225.

اهل سنت از طرفي اين روايات را نقل و صحت آن را تأييد كرده اند و از طرف ديگر عملاً هيچ امامي ندارند كه همگي بالإتفاق از او تبعيت كنند . و اين پارادوكسي است كه از حل آن عاجز مانده اند .

اگر هيچ روايت ديگري براي بطلان مذهب اهل سنت وجود نداشته باشد ، همين يك روايت كفايت مي كند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | حسين | Iran - Kermanshah | ١٢:١١ - ٠١ مهر ١٣٩١ |
4
 
11
پاسخ نظر
اينها که امامي ندارند که بشناسند اگرهم داشته باشند حاکمان ظلم وجورندپس گوارايشان باد مرگ جاهلي يعني شرک
2 | رحمتي | Iran - Yazd | ٢١:١٧ - ١٩ مهر ١٣٩١ |
باسلام. اينکه به حسب نقل فرموده ايد « زمين هيچ‌گاه از حجت خدا بر خلق،تا روز قيامت خالي نخواهدبودواگر كسي بميرد وامام زمانش را نشناسدبه مرگ جاهليت مرده است »بفرمائيدتکليف امّت ومردم،درفاصله زمانه بيش از500سال بين حضرت عيسي ابن مريم وحضرت محمدرسول اکرم(ص) چه مي شودکه هيچکس رسماًبعنوان پيامبروحجت خداوامام زمان،درميان مردم ايشان راارشادنمي کرد؟باتشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
قبل از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز پيامبران الهي وجود داشته است كه به دليل عقلي و نقلي قابل اثبات است.
دليل عقلي: اگر باب چنين فيضي بر روي بشر بسته شود، آفرينش انسان لغو و بي‌ثمر خواهد بود و به ديگر سخن، آفرينش در صورتي حكميانه و شايستة مقام ربوبي خواهد بود كه هدفي داشته باشد و آن هدف كمال علمي، عملي و اجتماعي انسان‌ها است كه در سايه اعزام پيامبران تأمين مي‌گردد، پس بايد خداوند متعال براي تأمين اين هدف، پيامبران را مبعوث كند
دليل نقلي: از نظر آيات قرآني نيز مي‌توان گفت كه فيض نبوت يك فيض عمومي و جهاني بوده و در هركجا كه «امت» و جمعيتي در كار بوده است اين را مي‌توان از آيات استفاده كرد زيرا آيات قران به روشني وجود امت‌ها و اقوام را با هادي، نذير و رسول مرتبط و همراه دانسته و مي‌رساند كه در هركجا انسان‌هايي كه به صورت «قوم» و يا به عنوان «امت» زندگي مي‌كردند از فيض نبوت بي‌بهره نبودند.
پس در تمام زمانها نياز به پيامبر ضروري است همچنان كه پيامبران الهي از زمان حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ تا پيامبر خاتم ـ صلي الله عليه و آله ـ پيوسته وجود داشته است، ذكر اين نكته نيز حائز اهميت است كه هر پيامبري براي خودش وصي نيز داشته تا بعد از او (تا پيامبر بعدي) مبلغ آيين وي و حجت براي مردم باشد. بر اساس احاديث و روايات، از زمان غيبت حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ تا پيامبر خاتم بيش از پانصد سال فاصله بوده و در اين مدت نيز زمين خالي از حجت نبوده است.
بعد از عروج و غيبت حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـحواريون كه دوازده نفر از شاگردان خاص حضرت بودند آيين وي را در جهان نشر دادند و همه حجت خدا بودند
پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز مي‌فرمايد: «هنگامي كه خداوند مي‌خواست عيسي را بالا ببرد به او وحي كرد كه حكمت و نور خدا را به شمعون تعليم دهد و او را جانشين خويش قرار دهد...»مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج14، ص345
البته انبياء ديگري نيز بعد از حواريون و قبل از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ به عنوان حجت و مبلغ شريعت آسماني وجود داشته‌اند كه برخي آنها ذكر مي‌شود:
1. اصحاب الاخدود. 2. جرجيس.3. خالدبن سنان العبس كه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در مورد وي فرموده: فقال ذلك النبي اضاعه قومه اين نبي و فرستاده خداوند است كه قومش او را ضايع كرد. و همچنين ديگراني كه نامشان به دست ما نرسيده است. در اين مورد به بحار الانوار ج14ص439، ‌ح2، ص44، ‌ح5. ص445، ح1. ص448، ح1، ص450، ‌ح2 و 3..مراجعه كنيد
بنابراين زمين هميشه داراي حجت است يا ظاهر و يا پنهان ، يا نبي و يا وصي و قبل از پيامبر اسلام نيز نزديك به 124 هزار پيامبر وجود داشته كه به ادله عقليه و نقليه ثابت شد. علاوه بر اينها از حيث فلسفي و عرفاني نيز ما محتاج واسطه فيض و هدايت هستيم.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | يكي | Iran - Zarrīn Shahr | ٢١:٥٠ - ١٣ آذر ١٣٩٢ |
سلام عليکم
آيا اين حديث در کتب اهل سنت با لفظ امام زمانه وجود دارد؟
با تشکر

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

روايتي که عين لفظ امام زمانه را آن داشته باشد در کتاب شرح المقاصد تفتازاني نقل شده است.و قوله (صلى اللّه عليه و سلّم): «من مات و لم يعرف إمام‏ زمانه‏ مات ميتة جاهلية» .شرح المقاصد ، سعد الدين تفتازانى‏، ج‏5 239 المبحث الأول نصب الامام ..... ص : 235

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
4 | عليرضا سليماني | Iran - Tehran | ١٦:٢٤ - ٢٦ بهمن ١٣٩٢ |
سلام لطفا اين روايات را هم از ديدگاه اهل سنت و هم از نظر شيعه تصحيح سندي بفرماييد .

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ نظر اهل سنت همچنانكه در متن آمده است بعلت وجود اين روايت در صحيح مسلم نزد آنها مقبول است و در ديگر صحاح سته هم آمده است و هيثمي و حاكم نيشابوري هم آن را تصحيح كرده اند كه در متن، منبع آن ذكر شد. اما در كتب شيعه در كتاب اصول كافي بابي در اين مورد وجود دارد و ذيل اين باب چند روايت صحيح السند وجود دارد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
5 | اكبر جوربندي | Iran - Sari | ١٠:٥٨ - ٠٤ اسفند ١٣٩٢ |
شيعه و سنى رواياتي را به اين مضمون نقل كرده‏ اند كه هر كس وظيفه دارد تا امام زمان خود را بشناسد. «هر كس‏ بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است.» اما شبهه اي که وهابيون در مورد اين موضوع مطرح مي کنند اين است که مي گويند: منظور از امام هر کس قرآن است که در تمام دوران ها وجود دارد.لطفا به اين شبهه پاسخ دقيق دهيد.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اينکه مي گويند منظور از امام زمان، در اين حديث، همان قرآن است. در پاسخ اين حرف مي گوييم: قرآن براي تمام زمان­ها و عصرهاست و گذشت زمان، تغييري در آن پديد نمي ­آورد تا هر قرآني، امام زمان مردم زمان خود باشد. بعلاوه اينکه اگر در اين نظر، منظور از معرفت، شناختن کلمات و آيات قرآن باشد، در هر عصري، افراد زيادي از مسلمانان هستند که سواد خواندن و نوشتن ندارند، حال بايد بگوييم آنان که نمي­ توانند، بخوانند و بنويسند در هنگام مرگ به مرگ جاهليت مي­ ميرند؟!و اين حرفي است که عقل آن را قبول نمي­ کند

همچنين اگر «کتاب» به تنهايي هدايتگر و امام بود، خداوند انبيا (ع) را ارسال نمي‌نمود و اصلاً ضرورتي به وجود آنها باقي نمي‌ماند. کتاب را مي‌توان به هر شخص ديگري نيز داد و اساساً مي‌توان به هر شخصي يک جلد کتاب داد. چنان چه امروزه مسلمان يا کافر مي‌توانند قرآن را بردارند و بخوانند. اما فرمود: من فقط «رسول» را نفرستادم، بلکه به همراه او «کتاب» و نيز «ميزان» را نازل نمودم. و جدا کردن «رسول»، «کتاب» و «ميزان» در آيه بيانگر است که هر کدام با ديگري متفاوت است:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» ما پيامبران خود را با معجزات فرستاديم و با ايشان كتاب و ميزان را فرود آورديم تا مردم براستى و داد برخيزند.(الحديد، 25)

واگر مراد از روايت من مات قرآن باشد ديگر نيازي نبود که پيامبر صلي الله عليه و آله بفرمايد اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي؟! پس ذکر عترت در کنار قرآن دليل بر اين است فقط قرآن کافي نيست

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

1 |سید|Iran - Mashhad |٠٨:٢٣ - ٣١ فروردين ١٣٩٨ |
2
 
1
سلام علیکم
برادر خیلی جواب آبکی و ضعیفی دادید.
2 |یا مهدی|Iran - Karaj |١١:٥٩ - ١٥ ارديبهشت ١٣٩٨ |
2
 
3
در جواب سید جعلی
آدمی که خودش رو به کوری زده نمیشه بینا کرد شما به مرگ جاهلی بمیری برات بهتره
6 | پهلوان | Iran - Mashhad | ٠١:٠٢ - ٢٩ فروردين ١٣٩٣ |
سلام ببخشيد در متن اين احاديث در مستدرک عبارت امام جماعت آورده شده، اگر اين گونه باشد که اهل تسنن خواهند گفت امام‌جماعت مسجد ما امام مقصود است و تمام؟؟ حال چه بگوييم؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اين برداشت برخلاف آن چيزي است که علماي اهل سنت از حديث برداشت کرده اند ؛ در منابع اهل سنت روايت من مات چنين تعريف شده است :سئل عن حديث النبي صلى الله عليه وسلم من مات وليس له إمام مات ميتة جاهلية أخرجه أحمد في سنده ما معناه

قال أبو عبدالله تدري ما الإمام الإمام الذي يجمع المسلمون عليه كلهم يقول هذا إمام فهذا معناه إسناد هذا التفسير للحديث صحيح .

از حديث پيامبر (ص) که فرمودند من مات سوال شد که احمد بن حنبل گفت: مي دانيد امام کيست امام کسي است که مسلمانان را جمع کند اين امام است و اين تفسير حديث است .السنة للخلال ج 1 ص 81

همچنانکه ابن حجر نيز گفته است مراد بايد امامي باشد همه را از تفرقه حفظ کند وي گويد: وفي الحديث انه متى لم يكن للناس امام فافترق الناس احزابا فلا يتبع أحدا في لفرقة فتح الباري ج 13 ص 37

اگر قرار باشد مراد از امام ، امام جماعت باشد آيا اين منجر به تفرقه در امت نمي شود؛ زيرا هر محله بگويد امام من امام جماعت مسجدمان است آيا اين منجر نمي شود که مردم به هزاران فرقه و گروه تقسيم بشوند؟!

ابن تيميه نيز براي عدم جواز خروج به حاکم به اين روايت امام جماعت نيز تمسک کرده است : من خرج من الجماعة قيد شبر فقد خلع ربقة الإسلام من عنقه حتى يراجعه ومن مات وليس عليه إمام جماعة فإن ميتته ميتة جاهلية . منهاج السنة النبوية ج 8 ص 351

پس مراد روايت اين است که اگر مردم بر امامي که به آن اجماع شده است، جمع نشوند و يا دور آن امام جمع نشوند، به مرگ جاهليت مرده است همچنانکه در رويات ديگر چنين آمده است: من رَأَى من أَمِيرِهِ شيئا يكرهه فَلْيَصْبِرْ فإنه ليس أَحَدٌ يُفَارِقُ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَيَمُوتُ إلا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً

هركس از اميرش و از خليفه‌اش يا از حاكم، چيزهاي بد و ناگواري و خلاف شرعي ببيند، وظيفه دارد صبر كند و حق قيام ندارد؛ پس هر كس از جماعت و از توده مردم جدا شود و عليه حاكم قيام كند و بميرد، مرگش مرگ جاهلي است.

صحيح البخاري ج 6 ص 2612

همچنين در کتاب صحيح مسلم آمده است که اگر بر دو خليفه اي بيعت شد يکي بايد کشته شود: إذا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا .صحيح مسلم ج 3 ص 1480

طبق اين روايت آيا مي شود گفت مراد از امام امام جماعت نماز مراد است؟! اگر گفته شود مراد امام جماعت است پس بايد بقيه امام جماعتها بايد کشته شود آيا اين را مي پذيرند ؟!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

7 | پهلوان | Iran - Mashhad | ٠١:٠٤ - ٢٩ فروردين ١٣٩٣ |
سوال ديگر اين که اين سندها مربوط به کدام چاپ از کتب اهل سنت است؟
اين امکان وجود ندارد که ساير اطلاعات کتاب نيز آورده شود؟ چون شايد برادري اين احاديث را در کتابي که دارد نيابد!

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

بيشتر اين مطالب بر گرفته از نرم افزار جامع الکبير و مکتبه اهل البيت است که بيشتر چاپهايشان، چاپ دار الکتب العلميه و يا دار إحياء التراث العربي بيروت است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
8 | علي ايماني | Iran - Ardabil | ١٥:٥٣ - ١٨ دي ١٣٩٣ |
سلام و خسته نباشيد
در جوتب به دوست عزيز کامنت شماره 1 بايد عرض کنم که حضرت عيسي ع بعد از خود به طور پيوسته جانشيناني داشته و حتي اسامي اين جانشين ها هم موجود هست.
در باره خالي نبودن زمين از حجت قائم به امر خداوند به کلام ابن حجر عسقلاني توجه کنيد:
وفي صلاة عيسى خلف رجل من هذه الأمة مع کونه في آخر الزمان وقرب قيام الساعة دلالة للصحيح من الأقوال أن الأرض لا تخلو عن قائم لله بحجة
فتح الباري شرح صحيح بخاري ج8 ص92 و 93

لينک از اسلام وب(کتابخانه مذهبي معروف عربستان سعودي) :
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=52&ID=6278


ابن حجر عسقلاني در فتح الباري شرح صحيح بخاري مي گويد
«اين که عيسى عليه السلام در آخر الزمان و نزديک قيامت به مردى از اين امت اقتدا مى کند و پشت سر امام زمان(عج) نماز مى خواند، دليل بر نظريه صحيح در ميان دانشمندان اسلامى است که زمين هرگز از وجود حجت که با دلائل و براهين آشکار براى خدا قيام مى کند، خالى نمى ماند»

////ابن حجر گفته زمين هيچگاه از حجت خالي نميشه////

حال به ما بگيد که روايت صحيح احمدبن حنبل که گفته هرکه به غير امام بميره به مرگ جاهلي مرده و روايت مسلم که ميگه هرکس بر گردنش بيعت نباشه به مرگ جاهلي ميميره و ابن خجر خجر عسقلاني ميگه که زمين خالي از حجت قايم به امر خداوند نيست بگوييد آيا مراد از بيعتي که در صحيح مسلم امده بيعت با اين حجت قايم به امر خداوند نيست و ايا امامي که در حديث احمدبن حنبل امده اکنون اين حجت قايم به امر خداوند نيست؟
9 | م - خضرايي | Iran - Tehran | ١٤:٤٨ - ٠٦ بهمن ١٣٩٣ |
لطفا بفرماييد اين امام منظور حضرت قائم مهدي موعود است يا امام يا رهبر امروزي و کدام واجب است .
امامي که از جانب خداست يا امام مردمي

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در مقاله رواياتي ذکر شد که مراد امام مهدي عليه السلام است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
10 | امين | Iran - Tehran | ٢٣:٥٣ - ١٠ بهمن ١٣٩٣ |
باسلام
اهل سنت پاسخي که توي شبکه هاي ماهواره اي و...به اين حديث ميدن ميگن که مراد اين حديث کتاب الله است وکتاب خداروامام ميدونن وچندبارديدم به ايه اي ازقران استنادکردن.درجواب اون ايه اي که ازقران ميارن ودرکل درباره ي اين استدلالشون چي بايدبگيم؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در پاسخ اينها که مي گويند روايت «من مات» مراد قرآن است مي گوييم: اولا: قرآن براي تمام زمانها و عصرهاست و گذشت زمان، تغييري در آن پديد نمي آورد تا هر قرآني، امام زمان مردم زمان خود باشد. بعلاوه اينکه اگر در اين نظر، منظور از معرفت، شناختن کلمات و آيات قرآن باشد، در هر عصري، افراد زيادي از مسلمانان هستند که سواد خواندن و نوشتن ندارند، حال بايد بگوييم آنان که نمي توانند، بخوانند و بنويسند در هنگام مرگ به مرگ جاهليت مي ميرند؟!و اين حرفي است که عقل آن را قبول نمي کند

ثانيا: اگر «کتاب» به تنهايي هدايتگر و امام بود، خداوند انبيا (ع) را ارسال نمي‌نمود و اصلاً ضرورتي به وجود آنها باقي نمي‌ماند. کتاب را مي‌توان به هر شخص ديگري نيز داد و اساساً مي‌توان به هر شخصي يک جلد کتاب داد. چنان چه امروزه مسلمان يا کافر مي‌توانند قرآن را بردارند و بخوانند. اما فرمود: من فقط «رسول» را نفرستادم، بلکه به همراه او «کتاب» و نيز «ميزان» را نازل نمودم. و جدا کردن «رسول»، «کتاب» و «ميزان» در آيه بيانگر است که هر کدام با ديگري متفاوت است«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» ما پيامبران خود را با معجزات فرستاديم و با ايشان كتاب و ميزان را فرود آورديم تا مردم براستى و داد برخيزند.(الحديد، 25)

ثالثا: واگر مراد از روايت من مات قرآن باشد ديگر نيازي نبود که پيامبر صلي الله عليه و آله بفرمايد اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي؟! پس ذکر عترت در کنار قرآن دليل بر اين است فقط قرآن کافي نيست

رابعا: اين برداشت برخلاف آن چيزي است که علماي اهل سنت از حديث برداشت کرده اند ؛ در منابع اهل سنت روايت من مات چنين تعريف شده است :سئل عن حديث النبي صلى الله عليه وسلم من مات وليس له إمام مات ميتة جاهلية أخرجه أحمد في سنده ما معناه قال أبو عبدالله تدري ما الإمام الإمام الذي يجمع المسلمون عليه كلهم يقول هذا إمام فهذا معناه إسناد هذا التفسير للحديث صحيح .

از حديث پيامبر (ص) که فرمودند من مات سوال شد که احمد بن حنبل گفت: مي دانيد امام کيست امام کسي است که مسلمانان را جمع کند اين امام است و اين تفسير حديث است .السنة للخلال ج 1 ص 81

همچنانکه ابن حجر نيز گفته است مراد بايد امامي باشد همه را از تفرقه حفظ کند وي گويد: وفي الحديث انه متى لم يكن للناس امام فافترق الناس احزابا فلا يتبع أحدا في لفرقة. فتح الباري ج 13 ص 37

آيا قرآن مي تواند راه بيفتند و مردم را از تفرقه نجات داده و آنها را يکجا جمع کنيد!!1

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

11 | ياس كبود | United States - Portland | ٢٠:٠٥ - ١٣ بهمن ١٣٩٣ |
سلام
لطفا عکس کتابها رو هم بزاريد خيلي لازم ميشه
ممنون
يا علي مدد
12 | مهدی | Iran - Tehran | ١٦:٠٩ - ٢٦ بهمن ١٣٩٣ |
سلام و درود خداوند بر شما شیعیان مسیولیت بذیر و فعال امیرالمومنین علی ع
13 | مهدی | Iran - Tehran | ٠٢:٠٩ - ٠٦ اسفند ١٣٩٣ |
پیام زیر را یکی از اهل سنت فرستاده: لطفا سریع جواب بدهید.
امام احمد در «مسائل ابن هانیء» شماره۲۰۱۱ بعد از آوردن این فرموده رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «مَنْ مَاتَ وَلَیْسَ لَه إِمام مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً»(هرکس بمیرد و فاقد امام باشد با مرگ جاهلیت مرده است.) در جواب اسحاق بن ابراهیم بن هانیء که از معنی حدیث می پرسد می گوید: «تدری ما الامام؟ الذی یجتمع المسلمون علیه کلهم. یقول: هذا إمام، فهذا معناه»(می دانی امام کیست؟ کسی است که مسلمانان همگی بر امامتش اجتماع نمایند، این امام است و معنایش همین است.)
منظور از امام و بیعت به او در این حدیث امام واحدی است و در واقع امام از نظر اهل سنت، امیر و حاکم و خلیفه ی مسلمین است که بر اساس شورا انتخاب شده باشد، و بر اساس این احادیث هرگاه امیر و حاکم مسلمانی وجود داشت ما نیز به او بیعت می کنیم و در نیکی و معروف و طاعت خدا از وی اطاعت می کنیم ولی در گناه و معصیت از او سرپیچی خواهیم نمود. و هرگاه در دوره ای از زمان امام یا حاکم و امیری وجود نداشت، پس تکلیف از دوش مسلمانان برداشته می شود و نیازی نیست دنبال کسی بود تا به وی بیعت داد، زیرا « لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» (بقره ۲۸۶)خداوند متعال هیچکس را بیشتر از تواناییش مکلف نمی سازد؛هرگاه حاکم و امیرالمومنین وجود نداشت و حکومت در دست مسلمین نبود، پس نیازی هم به بیعت دادن به کسی نیست و همواره و در هر حال قرآن و احادیث نبوی را امام خود می دانیم.تا کنون فقط خلافت پنج نفر ابوبکر و عمر و عثمان و علی و معاویه مشروعیت داشته و بعد از خلافت حضرت علی خلافت موروثی شد و علی، پسرش حسن را جانشین خود کرد و معاویه پسرش یزید را جانشین خود کرد و علی و معاویه در امر تعیین خلیفه بدعت گذاشتند و خلافت شورایی را به خلافت موروثی تبدیل کردند.بنابر این ما خلافت حسن و یزید را بدلیل موروثی بودن نمیپذیریم و بعد از آن بزرگواران تا کنون خلافت شورایی محقق نشده بنابراین در زمان حال بیعتی بر گردن مسلمانان واجب نیست.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: اينکه مي گويند انتخاب امير طبق نظر اهل سنت شورايي است ، اين بر خلاف آن چيزي است که روايات آمده است در روايات معتبر شما آمده است که انتخاب حاکم امر الهي است و کسي حق اظهار نظر در اين خصوص را ندارد همچنانکه انتخاب پيامبران فقط به دست خداست و کسي حق دخالت و يا حتي پيشنهاد کسي را در اين خصوص ندارد لذا وقتي خود پيامبر نيز حق پيشنهاد در اين خصوص را ندارد و در طول زندگي خود نيز چينن کاري را نکرد چطور کسان ديگر ا چنين حقي را دارند آيا عقل آنها از پيامبر بيشتر بوده است ؟!!
خوب است در اين خصوص به روايتي از صحيح بخاري دقت شود که حجت را براي همگان روشن کرده است:
عن ابن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال قَدِمَ مُسَيْلِمَةُ الْكَذَّابُ على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَجَعَلَ يقول: إن جَعَلَ لي مُحَمَّدٌ الْأَمْرَ من بَعْدِهِ تَبِعْتُهُ وَقَدِمَهَا في بَشَرٍ كَثِيرٍ من قَوْمِهِ. فَأَقْبَلَ إليه رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَمَعَهُ ثَابِتُ بن قَيْسِ بن شَمَّاسٍ وفي يَدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قِطْعَةُ جَرِيدٍ حتى وَقَفَ على مُسَيْلِمَةَ في أَصْحَابِهِ فقال: لو سَأَلْتَنِي هذه الْقِطْعَةَ ما أَعْطَيْتُكَهَا وَلَنْ تَعْدُوَ أَمْرَ اللَّهِ فِيكَ وَلَئِنْ أَدْبَرْتَ ليَعْقِرَنَّكَ الله وَإِنِّي لَأَرَاكَ الذي أُرِيتُ فِيكَ ما رأيت
ابن عَبَّاسٍ رضى الله عنهما گفت: مُسَيْلِمَه ْكَذَّاب در زمان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مى‌گفت: اگر محمد امارت بعد از خودش را براى من قرار دهد از او پيروى مى‌كنم، او با افراد فراوان از قبيله‌اش به سمت آن حضرت آمد و رسول خدا صلى الله عليه وسلم به همراه ثابت بن قيس به او رو كرد و در حالى كه در دستشان تكه چوبى بود به نزد او رفت و در مقابلش ايستاد و فرمود: اگر اين تكه چوب را از من بخواهى، به تو نخواهم داد وَ هرگز امر الله را در خود نخواهى ديد و اگر پشت كنى (و اسلام نياوري) قطعا خداوند تو را خوار خواهد كرد و من عاقبت تو را شوم مى‌بينم. صحيح البخاري - کتاب المناقب - باب علاماة النبوة في الإسلام - ح 3374
همچنين در روايت ديگر آمده است:
عن الزهري أنه أتى بني عامر بن صعصعة فدعاهم إلى الله عز وجل وعرض عليهم نفسه فقال رجل منهم يقال له بيحرة بن فراس قال ابن هشام فراس بن عبدالله بن سلمة الخير بن قشير بن كعب ابن ربيعة بن عامر بن صعصعة:
والله لو أني أخذت هذا الفتى من قريش لأكلت به العرب ثم قال أرأيت إن نحن بايعناك على أمرك ثم أظهرك الله على من خالفك أيكون لنا الأمر من بعدك. قال: الأمر إلى الله يضعه حيث يشاء.
از زهرى روايت است كه حضرت رسول صلى الله عليه الله عليه واله به ميان قبيله بنى عامر ين صعصعه آمد و آنها را به خداوند متعال دعوت كرد؛ مردى از آن قبيله كه به او « بيحرة بن فراس» گفته مى‌شد، ... گفت: اگر ما با تو بيعت كردبم و خداوند تو را بر مخالفين پيروز گردانيد آيا حكومت بعد از تو براى ما خواهد بود؟ پيامبر صلى الله عليه واله فرمود : أمر حكومت با خداوند است هر جا كه يخواهد آن را قرار مى‌دهد..
ابن هشام، عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري أبو محمد، (متوفاي218هـ)، السيرة النبوية، ج2، ص272، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعةالأولى ، 1411 هـ
الطبري، محمد بن جرير أبو جعفر (متوفاي310)، تاريخ الامم و الملوك (تاريخ الطبري) ، ج 2، ص 84، تحقيق و مراجعه وتصحيح وضبط : نخبة من العلماء الأجلاء، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، الطبعةالرابعة، 1403 - 1983 م ،توضيحات : قوبلت هذه الطبعة على النسخة المطبوعة بمطبعة «بريل»بمدينة لندن في سنة 1879 م؛
التميمي البستي، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم(متوفاي354 هـ)، الثقات، ج 1، ص89 ـ 90، تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعةالأولى، 1395هـ – 1975م؛
بنابراين در اين خصوص بايد تابع پيامبر بود نه کس ديگر و نبايد در اين خصوص از حضرت پيشي گرفت همچنانکه قرآن به اين امر اشاره کرده است
ثانيا: اگر مسئله خلافت شورايي است بيايند ثابت کنند که خلافت ابوبکر شورايي بوده است خود علماي اهل سنت گفته اند که بيعت ابوبکر با يک نفر بوده است قرطبي مي‌نويسد: فإن عقدها واحد من أهل الحل والعقد فذلك ثابت ويلزم الغير فعله خلافا لبعض الناس حيث قال : لا تنعقد إلا بجماعة من أهل الحل والعقد ودليلنا أن عمر رضى الله عنه عقد البيعة لأبي بكر.
اگر امامت و خلافت توسظ يك نفر از اهل حل و عقد منعقد شد، بر ديگران لازم است كه آن را قبول كنند بر خلاف عده‌اي ازمردم كه مي‌گويند خلافت و امامت منعقد نمي‌شود مگر با جماعت اهل حل وعقد ولي دليل ما اين است كه عمر(كه يك نفر بود ) با ابوبكر بيعت كرد.
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج 1، ص 269، ناشر: دار الشعب القاهرة.
در اينجا قرطبي بر اين مطلب اشاره مي‌كند كه بيعت با ابوبكر توسط جميع اهل حل و عقد نبود، دليل اين مطلب را فقط بيعت عمر با ابوبكر مي‌داندكه گروهي نبوده است.آيا اين شد شوري؟!!! و چرا خود عمر طبق شورا انتخاب نشد؟!!
ثالثا: اگر شوري را ملاک مي دانند خوب اجماع انصار حضرت علي را قبول داشتند چرا در اينجا اين را شوري به حساب نمي آورند؟!!
انصار با ابوبکر بيعت نکردند و معتقد بودند که فقط با علي عليه السلام بيعت مي کنند: فقالت الأنصار أو بعض الأنصار لا نبايع إلا عليا
الكامل في التاريخ ، اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : عبد الله القاضي ج 2 ص 189
بيعت انصار که زياد بودند شوري نيست!!!!!
البته خوب است در اين خصوص به منابع خود نيز نگاه کنند که چطور براي ابوبکر بيعت مي گرفتند تا مطلب معلوم شود که اگر عده اي نيز بيعت کرده اند به چه صورت بوده است:
وهم يحتجزون الأزر الصنعانية ، لا يمرون بأحد إلا خطبوه ، فإذا عرفوه قدموه فمدوا يده ، فمسحوها على يد أبي بكرٍ ، كه ابو بكر به همراهى عمر، ابو عبيده و گروهى از حاضران سقيفه پيش آمد. جامه ‏هاى صنعانى بر تن كرده بودند و با هر كس رويارو مى‏شدند او را به جبر مى‏كشيدند و دستش را براى بيعت بر دست ابو بكر مى‏نهادند، خواسته يا ناخواسته.الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاى421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج 1، ص 277، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
رابعا: اين گفتند و هرگاه در دوره ای از زمان امام یا حاکم و امیری وجود نداشت، پس تکلیف از دوش مسلمانان برداشته می شود ، در اين صورت در زمان حضرت علي و حضرت زهرا عليهما السلام که خليفه بود پس چرا آنها بيعت نکردند حضرت علي (ع) طبق نظر شما شش ماه و حضرت زهرا ع تا اخر عمر با اين خليفه بيعت نکرد در اين صورت تکليف آنها چي مي شود آيا آنها گنهکار هستند ويا اينکه خلافت ابوبکر را مشروع نمي دانستند ؟ در حالي که پيامبر حضرت زهرا را سيده نساء اهل بهشت خوانده است که در اين صورت اگر حضرت زهرا گناهي مرتکب مي شد پيامبر چنين سخني نمي گفت
خامسا: گفتند طبق آيه « لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» (بقره ۲۸۶) خداوند متعال هیچکس را بیشتر از تواناییش مکلف نمی سازد؛هرگاه حاکم و امیرالمومنین وجود نداشت و حکومت در دست مسلمین نبود، اين حرف شما يک تناقض گويي است از يک طرف مي گويند اگر حاکم وجود نداشت ، تکليف نيست از طرف ديگر مي گوييد حاکم شورايي است خوب وقتي شورايي شد ديگر دست مردم است که او را انتخاب کنند نه اينکه او وجود بايد داشته باشد تا بيعت کنند اين تناقض گويي را چطور جواب مي دهيد
خامسا: در خصوص موروثي بودن نيز خوب است بدانند اين مطلب براي شيعه چيز خنده داري است چون آنها انقدر روايت دارند که نام ائمه از طرف خدا در لسان پيامبر ذکر شده است که اين حرف موروثي بودن را باطل مي کند
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5049
همچنين طبق اعتقاد انها که معتقد به شورايي هستند در منابع آمده است که مردم با امام حسن بيعت کردند در اين خصوص موروثي بودن چه معني مي دهد
أبيه أن أهل العراق لما بايعوا الحسن قالوا
سير أعلام النبلاء ج 3 ص 263
همچنين آمده است
أهل الكوفة لما بايعوا الحسن
المحن ج 1 ص 164
سادسا: در منابع معتبر اهل سنت آمده است تا قيامت دوازده خليفه در بين مردم وجود دارد :إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً. قال: ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ قال: فقلت لِأَبِي: ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.
جابر بن سمره مى‌گويد: همراه پدرم بر رسول خدا (ص) وارد شديم، شنيديم كه حضرت مى‌فرمود: امر خلافت اسلامى به پايان نخواهد رسيد مگر اين كه دوازده جانشين در ميان آنها حكومت كند. سپس كلامى را فرمود كه برايم معلوم نشد، به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود‌؟ پدرم گفت: حضرت فرمود: تمام اين دوازده خليفه از قريش هستند.
النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص1452، ح1821،
اين روايت با لفظ اثني عشر نقيبا و اثني عشر اميرا و اثني عشر قيما هم آمده است
با اين وجود آيا مي شود گفت پيامبر اسامي اينها را نگفته و باعث شده است که مردم به مرگ جاهليت بميرند؟!!
بويژه اينکه علماي اهل سنت اعتراف کرده اند که زمين خالي از حجت نيست و آن حجت نيز حضرت مهدي عليه السلام است
ابن حجر ميگويد:
وفي صلاة عيسى خلف رجل من هذه الأمّة مع كونه في آخر الزمان وقرب قيام الساعة دلالة للصحيح من الأقوال أنّ الأرض لا تخلو عن قائم للّه بحجّة.
و در نماز خواندن حضرت عیسی پشت سر مردی از این امت با اینکه نزدیک به قیامت و آخر الزمان است دلالت میکند که اقوال صحیح که زمین از حجت خدا خالی نیست
فتح الباري، ج 6، ص 358.
در اين صورت آيا با اين توجيهات و يا انکارها مي شود حقيقت را پنهان کرد؟!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
14 | محمدرضا | Iran - Tehran | ١٧:٥٦ - ١٠ فروردين ١٣٩٤ |
سلام عرض میکنم خدمت شمابزرگواران.من یک درخواستی ازخدمتگزاران درموسسه بابت کمک خواستن .درمبحث ولایت فقیه ولی تاحالاجوابی برام نیامد.خواهشاجوابم بدید .تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در خصوص بحث ولاين فقيه به کتاب «ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت» نوشته آيت الله جوادي آملي رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
15 | علی | Iran - Gorgan | ٢٣:٣٩ - ١٥ فروردين ١٣٩٤ |
خوب ،این وهابی ها هم امام دارند دیگه!!!!جناب ابلیس مثل شیرروی سرشان ایستاده وافسارشان را گرفته وتاخودجهنم همراهی شان میکنه واز همه شان نیز بیعت گرفته که گردمحبت اهل بیت نگردند تامباداهدایت بشن.پس هم امام دارند،هم خوب می شناسنش،هم بااوبیعت بستند،..اللهم عجل لولیک الفرج.
16 | سلطانی | Iran - Dowlatābād | ٢٠:٤٧ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٩٤ |
با سلام و تشکر
در مطلب آدرس: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question
17 | رضا | United States - Round Rock | ٢٣:١٩ - ٣٠ خرداد ١٣٩٥ |
موضوع زیر توسط یکی از برادران اهل سنت مطرح شده هست. لطفا اگر امکان دارد جواب بدهید:

فسوس بر حالتان که آفتاب را به یک انگشت میخواهید پنهان کنید اصلا" معنی امام را میفهمید یا صرف شنیده اید در حقیقت نادان اید امام در اصطلاح اسلامی و مسلمین به «کسی یا چیزی میگویند که با فرمان الهی، راهنما و هدایتگران ما به راه خداست خواه انسان باشد(مثل آیاتی که فرمود: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» و «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً») یا کتاب باشد (مثل آیهای که میفرماید: «وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً»)
همچنین این نکته بدست میآید که: امام در اسلام باید یک شرط داشته باشد و آن این که اگر امام «کتاب» باشد باید از جانب خدا بر رسول حق نازل شده باشد.(در جهت هدایتِ مردم) اگر «انسان» باشد، اولاً: باید از جانب خداوند معیّن شده باشد؛ چرا که تعبیر شده به «انّی جاعلک للناس اماماً» یا «و جعلنا هم ائمةً» و ثانیاً: معصوم باشد و به طور مطلق ستمگر نباشد(چه نسبت به خود، چه دیگران)؛ چرا که فرمود: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.»(بقره/۱۲۴)؛ «پیمان من به بیدادگران نمیرسد.»
خلاصه: امام در اصطلاح اسلامی (از دیدگاه قرآن) دو کاربرد دارد:
۱٫کتابی مُنْزَل از جانب خدا بر رسول الهی برای هدایت مردم؛
۲٫آن انسان تعیین شده از جانب خدا برای هدایت مردم که دارای مقام عصمت باشد.۲
به مادر و اصل و اساس چیزی «اُمّ» گویند؛ چرا که مورد توجّه انسان است یا به مقتدا و پیشوا و رهبر «امام» گویند؛ چون مردم با توجه خاص به سراغ او میآیند.به مادر و اصل و اساس چیزی «اُمّ» گویند؛ چرا که مورد توجّه انسان است یا به مقتدا و پیشوا و رهبر «امام» گویند؛ چون مردم با توجه خاص به سراغ او میآیند.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين متني که در اينجا ذکر کرديد در حقيقت نويسنده آن شيعه مي باشد که عقيده شيعه را دارد بيان مي کند و اين متن بر خلاف عفيده اهل سنت در خصوص امام مي باشد پس اگر واقعا اين متن را کسي از اهل سنت دارد مطرح مي کند خيلي ناشيانه وارد بحث شده است متن سايتهاي شيعه را کپي کرده و دارد شبهه مي کند!!! در اينجا شبهه اي در کار نيست که بخواهيم آن را پاسخ بدهيم جهت اطلاع از اصل متن به اين آدرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
18 | محی | Iran - Shiraz | ١٥:٠١ - ٢٠ مهر ١٣٩٦ |
چگونه امام زمان خود را بشناسیم؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در این خصوص به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
19 | حسین | Iran - Shiraz | ١٦:١١ - ١٧ بهمن ١٣٩٦ |
سلام این حدیث هر کس بمیرد و به مرگ جاهلیت مرده ، که از کتاب صحیح مسلم استناد کردی می توانی کدام باب شماره حدیث را بگویی چون چندین چاپ دارد

پاسخ:
با سلام
صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً
صحيح مسلم ج 3 ص 1478

حدیث شماره 1851 باب بَاب وُجُوبِ مُلَازَمَةِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وفي كل حَالٍ وَتَحْرِيمِ الْخُرُوجِ على الطَّاعَةِ وَمُفَارَقَةِ الْجَمَاعَةِ

موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
20 | رضایی رافضی | Germany - Falkenstein | ٠٥:٢٥ - ٢٤ خرداد ١٤٠٣ |
صلوات الله علیک یا حجت بن الحسن یا صاحب الزمان.یا مهدی ادرکنی.لبیک یا مهدی
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها