2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
مهارت‌های تبلیغی؛ منبر فاطمیه
کد مطلب: ١٢٨٣٤ تاریخ انتشار: ١٣ آبان ١٣٩٧ - ١٠:٣٩ تعداد بازدید: 4964
سخنراني ها » حضرت زهرا (س)
مهارت‌های تبلیغی؛ منبر فاطمیه

سخنرانی عمومی 97/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 97/08/22

موضوع: مهارت‌های تبلیغی؛ منبر فاطمیه

)سخنرانی در مسجد امام صادق پردیسان(

فهرست مطالب این سخنرانی:

سفارش ویژه پیامبر در حق حضرت زهرا (سلام الله علیها)

این حدیثِ صحیح بخاری، از معجزات اهلبیت است!

اهل سنت درباره این دو روایت چه جوابی دارند!؟

تعداد زیادی از اساتید و علمای اهل‌سنت با این دو روایت شیعه شدند!

این آیات را باید از قرآن حذف کرد!!

به جای فحش و اهانت، حقایق را بیان کنید!

سیره و روش امام صادق (سلام الله علیه) در برخورد با اهل سنت

روایت عجیب امام صادق (سلام الله علیه) به شیعیانِ مطیع!

یک نذرِ با برکت

حقیقت ایمان، ایمان این پیر زن است!

وقتی شبهات وهابیت، استاد و شاگرد را به هم می ریزد!

پرسش ها و پاسخ ها

1- آیا سند نسب خلیفه دوم درست است یا نه؟

2- روش شناسی مطالب تاریخی معتبر از غیر معتبر چیست؟

3- بار دیگر منبع حدیث «یا فاطمه ان الله یرضی لرضاك و یغضب لغضبك» بفرمایید.

4- مواضع «آیت الله وحید خراسانی» در مورد «وحدت» چگونه است؟

5- در فضای مجازی مصاحبه‌ی از شما پخش شده كه آقای «محمود كریمی» مداح شهیر را تكفیر كرده‌اید؟

6- لطفا راجع به «احمد الحسن» توضیح مفیدی ارائه دهید، آیا این شخص تقاضای مناظره با مراجع كرده است؟ شما چه جوابی دارید؟

7- ازدواج با اهل‌سنت جایز است یا خیر؟

8- حمله منجر به زحمی شدن حضرت زهرا (سلام الله علیها) چند وقت قبل از شهادت ایشان بود؟

9- در مورد «فاطمة بضعة منی» بعضی‌ها گفته‌اند كه در رابطه با ازدواج مجدد امیرالمؤمنین است، نظر شما چیست؟

10-بعضی از دوستان مراسم «عید الزهرا» را در مجالس خصوصی برگزار می‌كنند، نه به صورت علنی كه پخش شود، نظر شما در این مورد چیست؟

11-برخی می‌گویند اگر لعن ائمه اهل‌سنت بد است، چرا مرگ بر آمریكا می‌گوییم؟

12-روایتی اهلبیت برائت را به فرزندان خود آموزش می دادند، درست است؟

13-آیا در سوزاندن درب خانه وحی سندی از كتب اهل‌سنت وجود دارد؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِي لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ.

خدا را بر تمام نعمت‌هایش بویژه نعمت ولایت سپاس می‌گوییم و هجوم به خانه وحی و به منزل صدیقه طاهره و شهادت اولین شهید راه ولایت حضرت محسن و مجروح شدن صدیقه طاهره را به پیشگاه مقدس بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و همه علاقه مندان و دلباختگان عصمت و طهارت تسلیت و تعزیت می‌گوییم.

از طرفی هم فرا رسیدن عید الزهرا، آغاز امامت و ولایت مولا و سرورمان بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و پس از آن میلاد خجسته نبی مكرم (صلی الله علیه واله وسلم) و رئیس مذهب شیعه امام صادق (سلام الله علیه) را به همه شما گرامیان تبریك عرض می‌كنم.

خدا را به آبروی صدیقه طاهره كه این روزها دارند سخت‌ترین دوران زندگی‌شان را سپری می‌كنند سوگند می‌دهیم كه پاداش ما را فرج موفور السرور مولایمان بقیة الله الاعظم قرار بدهد با ذكر صلوات بر محمد و آل محمد.

من چند نكته‌ی‌ را به عنوان تذكر فهرست وار اشاره می‌كنم و در پایان دوستان اگر سؤالی داشته باشند، چه به صورت نوشتاری و چه به صورت شفاهی مطرح كنند من در خدمتشان هستم.

سفارش ویژه پیامبر در حق حضرت زهرا (سلام الله علیها)

نكته اول: این روزها قضیه‌ی هجوم به خانه وحی و هتگ حرمت بیت نبوت و تنها یادگار نبی گرامی صورت گرفته كه قطعا قلب مقدس امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء محزون و غمناك است.

با این كه رسول اكرم بارها و بارها نسبت به اهل‌بیتش بویژه نسبت به صدیقه طاهره سفارش و توصیه كرده بود، رضایت و غضب صدیقه طاهره را رضایت و غضب خودش معرفی كرده بود و فرموده بود:

«إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك »

خداوند با غضب تو خشمگین می‌شود و با رضایت تو خدا خشنود می‌شود

المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 167، ح 4730

«حاكم نیشابوری» در «مستدرك» این روایت را نقل می‌كند و سپس می‌گوید روایت صحیح است و شرایط «صحیح بخاری و مسلم» را دارد.

بالاتر از او خود «بخاری» متوفای 256ق در صحیح خودش كه به تعبیر اهل‌سنت صحیح‌ترین كتاب بعد از قرآن است در ده دوازده جا حدیث:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي »

الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 3509، ح 3510

را آورده است. از جمله از قول «مسور ابن مخرمه» دارد:

«فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي»

فاطمه پاره وجود من است، غضب او غضب من است!

الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1374، ح 3556

«مسلم» در كتاب خودش «صحیح مسلم» جلد 7 صفحه 141، حدیث 6202 دارد:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي ما آذَاهَا»

باز در كتاب‌های مختلف دیگر این قضیه آمده است و این سخن رسول اكرم نسبت به صدیقه طاهره به خاطر بحث ابوّت و بنوّت نیست، به خاطر این‌كه زهرا دختر او و نسل او است نیست.

رسول اكرم طبق آن‌چه كه اهل‌سنت هم دارند مثل «نووی» در «مجموع» خودش دارد و «قرطبی» در «تفسیر» خودش دارد، رسول اكرم دارای هشت فرزند بود چهار پسر و چهار دختر كه قبل از صدیقه طاهره «زینب» همسر «عمرو ابن عاص» در جنگ بدر اسیر شد و داستان مفصلی دارد؛ بنا شد برای اسرای «بدر» فدیه‌ای بیاورند بستگان اسرا هركس یك چیزی آورد، «عمرو ابن عاص» از نظر مالی در مضیقه بود دیدند زینب دختر پیغمبر گردنبندی را آورد و جلوی پیغمبر به عنوان فدیه‌ی همسرش گذاشت، رسول اكرم چشمش به گردنبند افتاد شروع به گریه‌ی شدید كرد و با صدای بلند گریه كردند.

عرض كردند یا رسول الله چرا گریه می‌كنید؟ فرمود این گردنبند یادگار «خدیجه» همسر وفادار من به دخترش در شب عروسی بود، وقتی چشمم به این گردنبند افتاد، آن فداكاری‌ها و آن ایثارها و از خود گذشتگی‌ها و آن جهاد همسرم «خدیجه» در ذهنم تداعی شد.

دیگر فرزندان دختر رسول اكرم دو تا از عروس‌های «ابولهب» زن «عتبه و عتیبه» بودند بنابر قول اكثر علمای شیعه به جز یكی دو نفر كه معتقدند كه آنها خواهر زاده‌ی «خدیجه» بودند!

همچنین «طیب، طاهر و قاسم» كه هر سه در «مكه» از دنیا رفته‌اند، فرزندان ذكور رسول اكرم بود. «ابراهیم» در «مدینه» از دنیا رفت؛ فرزند پیغمبر بود. شما می‌بینید كه در حق هیچ‌كدام از آن‌ها این تعابیر نیست، كه در رابطه با صدیقه طاهره دارد.

پس معلوم می‌شود كه قضیه ارتباط صدیقه طاهره با نبی مكرم یك قضیه‌ی فراتر از پدر و فرزندی و «ابوّت و بنوّت» است. شاید به خاطر این بوده است كه رسول اكرم می‌دانست بعد از او امت دچار كجروی و انحراف خواهد شد و بارها هم فرموده بود:

«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي على ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كلهم في النَّارِ إلا مِلَّةً وَاحِدَةً»

الجامع الصحيح سنن الترمذي، اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق : أحمد محمد شاكر وآخرون، ج 5، ص 2641

این را «حاكم نیشابوری» نیز در «مستدرك» جلد اول مفصل نقل می‌كند، «آلبانی» در «سلسلة الاحادیث الصحیح» مفصل این بحث را مطرح كرده است.

پیغمبر می‌داند بعد از خودش مشاكل و انحراف‌های در جامعه اتفاق خواهد افتاد، در زمان حیات پیغمبر، پیغمبر الگو بود و سخن پیغمبر فصل الخطاب بود؛ ولی بعد از پیغمبر مردم باید یك الگو و فصل الخطابی داشته باشند كه قائم مقام سخن پیغمبر باشد.

از طرفی می‌بینند «ابوبكر، عمر، طلحه و...» این‌ها در یك طرف هستند و از آن طرف «امیرالمؤمنین، سلمان، ابی ذر و...» در طرف دیگر هستند برای همین امر مشتبه بود كه آیا حق با این‌ها است و یا حق با آن‌ها است، وقتی نبی مكرم می‌گوید:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي ما آذَاهَا»

فاطمه پاره‌ی وجود من است، این‌كه بعضی‌ها می‌گوید پاره‌ی تن من است اشتباه می‌كنند، حضرت می فرماید: « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، نه من جسدي» پاره‌ی وجود من است، غضب فاطمه، غضب من است، رضایت فاطمه رضایت من است.

پیغمبر می‌خواهد الگو معین كند، مردم! اگر جامعه دچار تلاطم و دچار مشكل شد اگر شما دچار شبهه شدید، من برای بعد از خودم یك نمونه و الگوی می‌خواهم معرفی كنم.

این حدیثِ صحیح بخاری، از معجزات اهلبیت است!

از آن طرف این هم خیلی جالب است و می‌شود گفت این هم از معجزات اهل‌بیت و از معجزات صدیقه طاهره است كه این روایت در صحیح‌ترین منابع اهل‌سنت مانده و امروز بعد از 1400 سال خیلی از اندیشمندان اهل‌سنت دچار تحیّر شدند كه این‌ها را چطوری تحلیل كنند و چطوری جواب بدهند؟

همان‌طوری كه عرض كردم «بخاری» در كتاب «صحیح» خودش دارد که:

«فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي»

از طرفی همین «بخاری» می‌گوید:

«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»

الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1126، ح 2926

من تعجب می‌كنم كسانی كه کارشان این بود که این روایت‌ها را تغییر می‌دادند و تحریف می‌كردند، حذف می‌كردند چطوری شده كه این روایت‌ها برای ما مانده است؟ یعنی واقعا جای خیلی تعجب است و من معتقدم این‌ها دست عنایت الله تعالی است كه این روایت‌ها مانده است.

یا در «صحیح بخاری» قضیه‌ی غضب حضرت زهرا را مطرح می‌كند و این‌كه امیرالمؤمنین شب وفات حضرت فاطمه:

«ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ »

اصلا به ابوبكر اعلام نكرد كه حضرت زهرا (سلام الله علیها) از دنیا رفته است

«وَصَلَّى عليها»

الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998

حضرت خودش به شخصه به جنازه مطهر صدیقه طاهره نماز خواند و قبرش را هم برای مردم معین نكرد كه البته بنا به وصیت خود صدیقه طاهره بوده است.

رفقا و دوستان عزیز نكته‌ خیلی ظریف این است كه این دو تا روایت: «فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِّي»و نیز «فاطمة غضبت علی ابي بكر» چه روشن‌گری‌های در امت اسلامی كرده است!

جالب این است همین حدیثی كه از «صحیح بخاری» عرض كردم بعد از شهادت صدیقه طاهره با تعبیری كه آقایان دارند، امیرالمؤمنین به ابوبكر پیام داد که بیا منزل من:

«ولا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ »

با خود كسی را نیاور! به خاطر این‌كه امیرالمؤمنین نشستن با عمر ابن الخطاب را كراهت داشت

«كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ»

الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 4، ص 1549، ح3998

خیلی تعبیر مهمی است، اگر این مطلب در «صحیح بخاری» نبود و شما مطرح می‌كردید فورا متهم به وحدت شكنی، تفرقه افكنی و توهین به مقدسات اهل‌سنت و امثال این می‌شدید.

«مقام معظم رهبری» در سالگرد «حضرت امام رضوان الله علیه» سال 89 یك نكته‌ی را فرمود كه «طلحه و زبیر» با آن سوابق درخشانی كه داشتند بعد از نبی مكرم منحرف شدند و با توجه به برخوردهای نادرستی كه داشتند امیرالمؤمنین آن‌ها را ادب كرد؛ شما ببینید كه اهل‌سنت چه غوغایی علیه خود مقام معظم رهبری به راه انداختند!

«مولوی عبدالحمید» رسما در خطبه‌های نماز جمعه خودش اعلام كرد این موضع تند رهبر انقلاب توهین به اهل‌سنت است؛ و گفت «طلحه و زبیر» از بزرگان صحابه و از سابقین اولین بوده است و در سوره مباركه توبه دارد:

(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)

پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و کساني که به نيکي از آنها پيروي کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نيز) از او خشنود شدند؛ و باغهايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته، که نهرها از زير درختانش جاري است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و اين است پيروزي بزرگ!

سوره توبه (9) آیه 100

می‌گوید: "اهل‌سنت تصور نمی‌كردند مقام رهبری كه همواره نسبت به اهانت به بزرگان و مقدسات یكدیگر به كرات هشدار دادند این تشبیه را در مراسم سالگرد ارتحال «امام» به كار ببرند، این مایه‌ی نگرانی اهل‌سنت در سطح كشور گردید."

اهل سنت درباره این دو روایت چه جوابی دارند!؟

شما ببینید این عزیزان و بزرگوارانی كه در این 40 سال مجاهدانه در رابطه با وحدت و تقریب تلاش كردند، نتیجه كار این‌ها چه شد؟ البته این‌ها زحمات زیاد كشیدند، من واقعا دست این‌ها را می‌بوسم و به وجود این عزیزانمان افتخار می‌كنیم كه اگر این تلاش‌ها نبود معلوم نبود اختلاف شیعه و سنی در ایران چه سرنوشتی داشت؟

ولی این‌ها حتی نسبت به خود «مقام معظم رهبری» حاضر نیستند كوتاه بیایند، ایشان آمده گفته «طلحه و زبیر» بعد از پیغمبر در برابر حضرت علی ایستادند و علی هم با آن‌ها برخورد تند كرد. شما دیدید كه چه غوغایی راه انداختند؛ ولی شما در همین «صحیح بخاری» تان دارید كه امیرالمؤمنین می‌گوید عمر را با خودت نیاور «كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ»! وقتی كه ابوبكر خانه حضرت علی می‌آید می‌گوید:

«وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا»

الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 4، ص 1549، ح3998

این سخن علی است!

یا شما «صحیح مسلم» را ببینید؛ دارد كه صحابه و بزرگان مثل «طلحه، زبیر، عمرو بن عاص، عثمان، عبدالرحمن بن عوف و...» نشسته‌اند امیرالمؤمنین با «عباس» عموی‌شان وارد می‌شوند، بحث «فدك» مطرح می‌شود كه داستان مفصلی دارد؛ ببینید خلیفه دوم چه تعبیری دارد؟ شما دنبال اهانت می‌گردید در صحیح بخاری و مسلم شما، بدترین توهین‌ها شده است. این‌ها را بردارید یك كارش بكنید!

خلیفه دوم می‌گوید:

«فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ .... فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»

ابوبكر گفت من خلیفه پیغمبر هستم؛ ولی تویی علی و عباس رأی تان این بود ایشان دروغگو، حلیه‌گر، خائن است!

«ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ وَ وَلِيُّ أبي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»

صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1378، ح1775

حالا شما ببینید «صحیح بخاری و صحیح مسلم» چیزی جا گذاشته اند؟ این را هم من معتقدم از تفضلات اهل‌بیت بوده كه این مسائل بعد از 1400 سال مانده است، این‌ها را دست‌های تحریف و تغییر، از بین نبردند.

من بعضی وقت‌ها به دوستان می‌گویم شما نیاز نیست كه سراغ مطاعن بروید، اصلا این درست نیست، شما همین دو تا روایت 4240 از «صحیح بخاری» و حدیث 4468 «صحیح مسلم»‌ را برایشان بخوانید، ببینید چه جوابی دارند؟

در هر صورت ...

تعداد زیادی از اساتید و علمای اهل‌سنت با این دو روایت شیعه شدند!

دوستان عزیز! با توجه به این قضایا در مورد صدیقه طاهره وقتی كه می‌آید می‌گوید:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي»

یعنی فاطمه (سلام الله علیها) الگو است، فاطمه بهترین راه تشخیص حق از باطل است، «علامه امینی» مناظره‌ای در مصر داشت ایشان در کتاب «الغدیر» مفصل این مناظره را مطرح كرده است. اگر اشتباه نكنم در جلد 7 حدود صفحه 78- 79 است، در آن‌جا می‌گوید من از علمای اهل‌سنت سوال كردم، این روایت

«من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

را قبول دارید و یا ندارید؟ این روایتی است كه هم در صحیحین آمده، هم در سنن‌شان آمده، «مسلم» از قول «عبدالله ابن عمر» نقل می‌كند:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.»

صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1478، ح 1851

«احمد ابن حنبل» در «مسند» جلد 4 صفحه 96 می‌گوید:

«من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96

آیا شما این را قبول دارید یا ندارید؟ گفتند بله قبول داریم، گفتم من یك سوالی از شما می‌پرسم، صدیقه طاهره این سنت پیغمبر را قبول داشت یا رد كرد؟

سنت پیغمبر که فرمود: «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» به عنوان یك سنت ثابت پیغمبر مقبول فاطمه زهرا بود یا نه، او را رد كرد؟

گفتند: قطعا قبول داشت، گفتم: اگر قبول داشت امام صدیقه طاهره چه كسی بود؟ آیا نستجیر بالله وقتی صدیقه طاهره از دنیا رفت (مات بلا امام و مات میتة جاهلیه) از دنیا رفت؟ یا نه وقتی كه از دنیا رفت «وهی غضبان علی ابی بكر و عمر؟» گفت: همه معطل ماندند كه چه جواب بدهند!

«مركز ابحاث عقائدیه» یك كتابی به اسم «موسوعة من حیات المستبصرین» نوشته تا به حال ده، دوازده جلد این كتاب چاپ شده است. در این كتاب شرح حال مستبصرین از علما و دانشمندان و اساتید اهل‌سنت را آورده است. اگر این كتاب را مطالعه كنید بسیار خوب است و در اینترنت هم گذاشته‌اند، دوستان می‌توانند دانلود كنند.

«مركز ابحاث عقائدیه» در حوزه پاسخ به شبهات عرب زبان، قوی‌ترین مركز است، این مركز زیر نظر «آیت الله سیستانی» است.

ببینید تعداد زیادی از اساتید دانشگاه‌ها، علمای بزرگ اهل‌سنت با این دو تا روایت به مذهب اهل‌بیت آمده‌اند، بعد از 20 – 30 سال به عنوان روحانی اهل‌سنت و استاد اهل‌سنت می‌آید می‌گوید این قضیه برای من حل شدنی نیست. روایاتی كه از پیغمبر در مورد حضرت زهرا است و برخوردی كه آقایان با حضرت زهرا داشته‌اند، هیچ راهی باقی نگذاشته جز این‌كه من بگویم مذهب زهرا مذهب صحیحی است، امام حضرت زهرا غیر از امیرالمؤمنین كسی دیگری نیست كه خود را فدای او می‌كند.

شما ببینید این قضیه خیلی درد آور است كه صدیقه طاهره بین دَرْ و دیوار با آن وضع فجیع به زمین می‌خورد كه اهل‌سنت هم این قضایا را نقل می‌كنند، «جوینی» مفصل قضیه شهادت حضرت زهرا را نقل می‌كند و «مرحوم كلینی» در «كافی» از قول امام صادق (سلام الله علیه) دارد:

«إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام) صِدِّيقَةٌ شَهِيدَة»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏1؛ ص458

با آن حالش سوال می‌كند علی كجاست؟ جواب می‌دهند علی را مسجد بردند، دوان دوان به مسجد می‌آید، می‌بیند اوضاع خیلی آشفته است، علی را كشان كشان به طرف خلیفه می‌برند.

این را ما نمی‌گوییم، آقای «ابن قتیبه دینوری» در كتاب «الامامه والسیاسه» در صفحه 16 می‌گوید. شما ببینید كه چه اتفاقاتی در آن‌ روزها افتاده است.

خلیفه دوم به امیرالمؤمنین می‌گوید:

«بايع»

با ابوبکر بیعت کن

حضرت می فرماید:

« إن لم أبايع فمه؟»

اگر بیعت نکنم چه می‌شود؟

شما را قسم به حضرت زهرا جواب او را ببینید! خلیفه دوم می‌گوید:

«والله الذي لا إله إلا هو لنضربن عنقك»

قسم به خدای لا شریك له اگر بیعت نكنی گردنت را می‌زنم

الإمامة والسياسة، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري الوفاة: 276هـ.، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م، تحقيق: خليل المنصور، ج 1، ص 16

صدیقه طاهره وقتی كه این قضیه را می‌بیند دست به معجر و دست به نفرین می‌شود «سلمان» قسم می‌خورد می‌گوید من دیدم در اثر نفرین صدیقه طاهره ستون‌های مسجد بالا رفت، آمدم به دامن صدیقه طاهره افتادم گفتم یا فاطمة الزهرا تو دختر رحمت للعالمین هستی، اگر نفرین كنی یك نفر در كره زمین زنده نمی‌ماند! حضرت فرمود ببین این‌ها با علی چه كار كردند؟ «سلمان» گفت علی من را فرستاده دست از نفرین بردار!

بعد دست علی را می‌گیرد یك جمله‌ی دارد كه خیلی جمله‌ی جانسوزی است می‌گوید یا علی:

« رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ و نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا یا اَبَالحَسَنْ اِن کُنْتَ فی خیرٍ کُنْتُ مَعَکَ و اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَک»

علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو. یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود.

نهج الحياه، ص 147، ح 75، به نقل از الکواکب الدري، ج 1، ص 196

ببینید این قضایا، قضایای ساده نیست كه ما بخواهیم از كنار این مسائل بگذریم، دوستان عزیز نكته‌ای كه ما باید در این ایام توجه كنیم، این است كه الان بعضی از كارها مانند عیدالزهرا و بعضی جلساتی كه می‌گیرند، كه لا شك و لاریب تشكیل این‌طور جلسات و این اشعاری تندی كه خوانده می‌شود، توهین‌ها و اهانت‌های كه به مقدسات اهل‌سنت می‌شود قطعا حرام بیّن است، لا شك ولا ریب! چون این‌ها این طور جلسات را ضبط می‌كنند و در سطح دنیا منتشر می‌كنند.

من خودم سال 81 یا 82 كه در «مكه» بودم در «مدینه منوره» یكی از جلسات عید الزهرای قم را كه در آن‌جا دارند اشعاری می‌خوانند و نسبت به خلیفه بعضی از نسبت‌های را می‌دهند - كه تك تك این نسبت‌ها تعزیر دارد – پخش می کردند. ما با دشمن هم اگر بخواهیم برخورد كنیم

(وَلَا يجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى)

... دشمني با جمعيتي، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنيد، که به پرهيزگاري نزديکتر است!

سوره مائده (5) آیه8

انصاف را هم باید رعایت كنیم، بعضی از تعبیرها، بعضی از فحش‌ها و بعضی از عبارت‌ها، شكی نیست كه خلاف شرع است، حالا بعضی از افراد نا آگاه و بی‌سواد به آن روایت معلق كه خودش ضعیف است و روایت از درجه اعتبار ساقط است استناد می‌كنند!

نمی‌دانم این تعبیرهای «رفع القلم» و مسخره بازی‌ها را چه کسی در حوزه‌ها و در جامعه ما وارد كرده است!؟ اصلا این روایت مخالف نص صریح قرآن است، مخالف سنت است، مخالف سیره ائمه است، بله روایت «رفع القلم» و چیزهای كه ما داریم، مثل نسیان و... آن بحث جدایی است.

آن‌هم كه آیا حكم وضعی رفع شده و حكم تكلیفی وضع شده، در بحث اصول آقایان دقت‌هایش را كردند؛ ولی این‌كه قلم برداشته ما هر كاری بكنیم، و هر گناهی بكنیم همان عبارتی است كه اهل‌سنت می‌گویند: "خدا به صحابه گفته هر گناهی خواستی بكن خدای عالم قبل از این‌كه گناه بكنی تو را بخشیده!" ما در شیعه هم چنین چیزی نداریم.

این آیات را باید از قرآن حذف کرد!!

عزیزان این را دقت داشته باشند، نقل مطالب، افشاگری، اطلاع رسانی و بیان حقایق از ضروریات است، ما نباید به هیچ وجه كوتاه بیاییم، حالا اگر چهار تا اهل‌سنت خوشش نیاید، نیاید! دیگر من و شما بالاتر از «مقام معظم رهبری» نیستیم. وقتی كه نسبت به «طلحه و زبیر» مطلبی می‌گوید داد و فریاد این‌ها در میاید، ای وای آسمان به زمین آمد و زمین به آسمان رفت، «مقام معظم رهبری» به «طلحه و زبیر» توهین كرد!

اگر ملاك این باشد به طور كلی باید خیلی از آیاتی كه در قرآن در مذمت صحابه است آن‌ها را از قرآن حذف كنیم آیات مانند:

(إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا)

اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق کنيد

سوره حجرات (49) آیه6

برای یهود و نصارا كه نیست، برای صحابه است و نیز آیه سوره جمعه:

(وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا )

هنگامي که آنها تجارت يا سرگرمي و لهوي را ببينند پراکنده مي‌شوند و به سوي آن مي روند و تو را ايستاده به حال خود رها مي‌کنند

سوره جمعه (62) آیه11

برای صحابه و در اواخر عمر پیامبر است، پیغمبر در حال خواندن خطبه نماز جمعه است، این‌ها پیغمبر را رها كردند، همه سراغ كار كاسبی و خرید و امثال آن رفتند! این بدترین توهین به نبی مكرم است!

من به یكی از علمای اهل‌سنت گفتم: شما در نماز جمعه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه هستید یك سر و صدای جلوی مسجد پیش بیاید و مأمومین شما از مسجد برای تماشا بیرون بروند، شما برای این مأمومین چه اصطلاحی به كار می‌برید و چه می‌گویید؟ ما همان اصطلاح را در حق همین صحابه‌ی كه پیغمبر را رها كردند (وَتَرَكُوكَ قَائِمًا)! به كار می‌بریم.

در آن جریان، جز دوازده نفر دیگر هیچ كس در مسجد النبی نماند و همه بیرون رفتند، این‌ها همه توهین است، آیا این‌ها را باید از قرآن حذف كنیم؟ و یا آیات سوره توبه و منافقون برای چه كسانی است؟ غیر از این است كه آیات این سوره‌ها از اول تا آخر برای صحابه است! آیا این‌ها را باید حذف كنیم؟

به جای فحش و اهانت، حقایق را بیان کنید!

من عرض كردم بیان كردن حقایق چیزی خوبی است، فحش دادن و توهین كردن ممنوع و مذموم است، این روش ائمه (علیهم السلام) بوده كه در این رابطه خود حضرت امیر (سلام الله علیه) به صراحت می‌فرماید:

«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين‏»

شما ببینید این نهج البلاغه خطبه 206 است:

«وَ قَدْ سَمِعَ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِهِ يَسُبُّونَ أَهْلَ الشَّامِ أَيَّامَ‏ حَرْبِهِمْ‏ بِصِفِّينَ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)، شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص323، خ 206

به «معاویه» فحش می‌دهند، «معاویه» از دیدگاه امیرالمؤمنین غیر از این‌كه باغی است و در برابر امام خروج كرده و مهدور الدم است و اصلا امیرالمؤمنین «معاویه» را مسلمان نمی‌داند، معتقد است كه او اسلام نیاورده در خطبه 6 نهج البلاغه می‌فرماید:

«فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)، شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص374

این‌هایی كه در فتح «مكه» مسلمان شدند، مسلمان نشدند تظاهر به اسلام كردند، كفر خودشان را مخفی كردند، عین همین را اهل‌سنت دارند. آقای «هیثمی» متوفای 807 در كتاب «مجمع الزوائد» جلد 1 صفحه 113 همین تعبیر را از قول «عمار» نقل می‌كند.

ولی با همه این‌ها وقتی كه دارند فحش می‌دهند حضرت می‌فرماید:

«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين‏»

مگر بچه شیعه و تابع علی هم فحش می‌دهد!

«وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ »

ببینید چقدر زیبا است، به جای فحش دادن بیایید اعمال و كردار «معاویه»، بیعت شكنی‌ها و جنایاتی كه «معاویه» می‌كند برای مردم اطلاع رسانی كنید، حقایق را برای مردم بیان كنید.

«كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)، شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص323، خ 206

تأثیر گذاری این‌ها بیشتر است، فحشی كه شما می‌دهید، وقتی كه آن‌ها می‌شنوند آن‌ها هم به شما و علی فحش می‌دهند.

یا مرحوم «مجلسی» در كتاب «بحار الانوار» جلد 71 چاپ بیروت و 74 چاپ ایران در صفحه 217 از اعتقادات «شیخ صدوق» نقل می‌كند، در این كتاب كه جدیدا چاپ شده در صفحه 108 است. به امام صادق (سلام الله علیه) می‌گویند یابن رسول الله:

« إِنَّا نَرَى فِي الْمَسْجِدِ رَجُلًا يُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِكُمْ »

بعضی‌ها در مسجد می‌روند خلفای اهل‌سنت را سب می‌كنند

حضرت فرمود:

«فَقَالَ مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ»

چه مرضش است، خداوند لعنتش كند!

بحار الأنوار(ط - بيروت)، مجلسى، محمد باقر، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏71 ؛ ص217

دوستان عزیز ببینید این منطق امام صادق (سلام الله علیه) است، آیا در این شرایط و این وضع به تعبیر «آیت الله بهجت» جشن عید الزهرا بگیریم؟ چهار تا فحش و دری وری بگویم و در آن طرف دنیا شیعه را هتك حرمت كنند و یا شیعه را بكشند!؟

«آیت الله بهجت» به صراحت می‌گوید اگر شما در «قم، تهران، كاشان، اصفهان و تبریر» جشن عید الزهرا بگیرید و به مقدسات اهل‌سنت توهین كنید، در آن طرف دنیا یك شیعه كشته شود، خون از دماغ شیعه بیرون بیاید شما شریك و مسؤل هستید.

شما در اینترنت كلیپ «اسپایكر» را سرچ بزنید، هفته‌ اولی كه داعش موصل را تصرف كرد، روز دوم و یا سوم بود كه در دانشكده افسری، 1700 تا بچه شیعه را كنار «دجله» آوردند، تیر خلاص زدند و گفتند «هذا انتقام عائشة فی النار»!

دو سال قبل از این حادثه، «یاسر الحبیب» بنا به نقلی داماد «مجتبی شیرازی» که آدم حیفش می‌آید این‌ها را به الاغ تشبیه كند، بلكه باید گفت «بل‌ هم اضل»؛ در «شبكه فدك» در هفدهم ماه رمضان كه سالروز وفات و مرگ عائشه بود، این‌ها لباس قرمز پوشیدند و جشن گرفتند و تكرار می‌كردند «عائشة فی النار، عائشة فی النار»! نتیجه كارشان این شد كه 1700 تا بچه شیعه را به این شكل شهید كردند و گفتند این انتقام بود، آیا این كار درست بود و حضرت زهرا (سلام الله علیها) راضی است؟

من خودم در «افغانستان - كابل» بودم در یكی از حوزه‌های علمیه یكی از اساتید برای من نقل كرد، گفت ما داشتیم با «مینی بوس» از «مزار شریف» می‌آمدیم در وسط راه «طالبان» جلوی ماشین ما را گرفتند، دو تا از بچه شیعه‌ها را پایین بردند، به قدری به این‌ها گلوله زدند كه بدنشان مثل لانه‌ی زنبور شد، یكی از طالبان داخل ماشین آمد گفت به «اللهیاری» كه در «شبكه اهل‌بیت» به خلفاء فحش می‌دهد پیام بدهید، این جواب و پاسخ فحش‌های است كه ایشان در شبكه خودش به خلفاء می‌دهد!

دوستان عزیز ببینید آیا با این وضع و شرایط ما در جلسات این‌طوری شركت كنیم یا نه؟ الان هم كه شما می‌دانید موبایل و این دستگاههای ضبط خیلی كوچك كار را خیلی راحت كرده است، فورا این‌ها را ضبط می‌كنند و پخش می‌كنند دیگر قابل كنترل نیست.

اگر خدای ناكرده ما در این حوزه بخواهیم كوتاه بیاییم فردای قیامت به عنوان قاتل شیعه ما را محاكمه می‌كنند، خیلی درد است كه یك عمری بگویم «یا حسین یا علی و یا زهرا» فردای قیامت من را پای میز محاكمه بكشانند و بگویند تو باعث شدی كه چند نفر شیعه كشته شد و تو قاتل شیعه هستی، ولله خیلی درد است!

لذا تقاضای من بر این است كه در این حوزه كوتاه نیاییم، البته ما «تبرّی» باید داشته باشیم، اصلا نمی‌توانیم بدون «تبرّی» زندگی كنیم، به قول «آیت الله شبیری زنجانی» به من می‌گفت فلانی بدون «تبرّی» اصلا «تولّی» معنا پیدا نمی‌كند، هزار بار بگو الله، الله، الله... شما نمی‌توانی ایمانت را ثابت كنی، مشركین مكه هم الله می‌گفتند:

(وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ )

و هرگاه از آنان سؤال کني: «چه کسي آسمانها و زمين را آفريده است؟» مسلما مي‌گويند: «الله»!

سوره لقمان (31) آیه25

ولی در برابر الله چند تا الله كوچولو هم در پایین درست می‌كردند، اما وقتی كه لا اله می‌گویید آن الله شما معنا پیدا می‌كند، شما می‌دانید كه «تبرّی» امر قلبی است، همان‌طور كه ایمان امر قلبی است.

سیره و روش امام صادق (سلام الله علیه) در برخورد با اهل سنت

در روایات متعدد با سند صحیح داریم كه حضرت صادق (سلام الله علیه)؛

«يَلْعَنُ فِي‏ دُبُرِ كُلِ‏ مَكْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ »

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏3 ؛ ص342

البته روایت کافی از نظر سند مشكل دارد؛ ولی روایت «تهذیب»‌ صد در صد صحیح است.

«يَلْعَنُ فِي‏ دُبُرِ كُلِ‏ مَكْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ»

تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، طوسى، محمد بن الحسن، دار الكتب الإسلاميه - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2 ؛ ص321

ولی كجا؟ بالای منبر، در جلسات عمومی، جلوی زن و بچه؟ نه! بعد از تعقیبات نماز، بین خودت و خدای خودت، اگر ما «تبرّی» هم می‌خواهیم داشته باشیم، باید برای ما الگو اهل‌بیت باشد.

امام صادق این را انجام می‌دهد و با اهل‌سنت هم رفت و آمد دارد به آن‌ها احترام می‌گذارد مریض اهل‌سنت را عیادت می‌كند، در تشیع جنازه اهل‌سنت شركت می‌كند، و در شادی‌ها و غم‌های اهل‌سنت هم حضرت شركت می‌كند.

عزیزان اگر این روایت «كافی» جلد 2 صفحه 636 حدیث 4 و 5 را دقت بكنند خیلی روایت خوبی است. ببینید «معاویة ابن وهب» از اصحاب خاص آقا امام باقر و امام صادق است می‌گوید یابن رسول الله:

«كَيْفَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا وَ بَيْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ‏ لَيْسُوا عَلَى‏ أَمْرِنَا»

تعامل ما با این‌ها چطوری باید باشد!؟ نمی‌گوید شما تعامل‌تان خوب باشد یا بد باشد، خود امام صادق ارجاع به سیره ائمه می‌دهد، می‌گوید:

«تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِكُمُ الَّذِينَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ»

ببینید امامان شما كه به آن‌ها اقتدا كرده‌اید، برخورد و تعامل این‌ها با اهل‌سنت چطوری است

«فَتَصْنَعُونَ مَا يَصْنَعُونَ»

هركاری كه آن‌ها با اهل‌سنت می‌كنند شما هم همان كار را بكنید

«فَوَ اللَّهِ»

حضرت قسم می‌خورد:

«إِنَّهُمْ لَيَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ يَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ يُقِيمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ وَ يُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَيْهِمْ»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2 ؛ ص636

می‌گوید برخورد امامان شما با این‌ها این‌طوری است، از مریض‌شان عیادت می‌كنند، در تشیع جنازه‌شان شركت می‌كنند در غم و شادی‌شان شریك هستند.

روایت عجیب امام صادق (سلام الله علیه) به شیعیانِ مطیع!

یا در روایت دوم که روایت «زید شحّام» است، خیلی عبارت عجیبی است؛ امام صادق (سلام الله علیه) به «زید شحّام» می‌فرماید:

«اقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ‏ يُطِيعُنِي‏»

معلوم می‌شود در آن زمان هم بعضی از شیعه‌ها مثل بعضی از شیعه‌های زمان ما، یك مقدار نخاله بودند، حرف امام معصوم را هم گوش نمی‌كردند. حضرت می‌گوید آن‌های كه از من اطاعت می‌كنند؛

«يَأْخُذُ بِقَوْلِيَ»

حرف من را می‌گیرند و قبول دارند

«اقْرَأْ السَّلَامَ»

به آن‌ها سلام من را برسان

اگر شما نگاه كنید، بعضی از شیعه‌ها قلب امام صادق را به قدری به درد آوردند كه كمتر از دشمن نبوده است، همین اخباری‌های زمان امام رضا (سلام الله علیه) خون به دل امام رضا كردند؛ همان‌های كه بنیانگزار مذهب «واقفیه» بودند مثل «علی ابن حمزه بطائنی و زیاد قندی» این‌ها وكلای ویژه و خاص امام كاظم (علیه السلام) بودند، بدبختی ما این است، ضربه‌ی كه ما از خودی‌ها می‌خوریم از دشمن همچنین ضربه‌ی نمی‌خوریم

لذا امام صادق (سلام الله علیه) می‌گوید آن‌های كه از من اطاعت می‌كنند و حرف من را قبول دارند سلام برسان و به این‌ها بگو:

«صِلُوا عَشَائِرَكُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ»

با اهل‌سنت برخوردتان برخورد دوستانه و محبت آمیز باشد، بعد می‌گوید اگر كسی این‌طوری كرد می‌گویند:

«هَذَا جَعْفَرِيٌّ»

این تربیت شده‌ امام صادق است

«فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ وَ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ السُّرُورُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2 ؛ ص636

می‌گویند امام صادق (علیه السلام) چه شیعه‌های خوبی تربیت كرده است، چه اخلاقی خوبی دارند.

«كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم‏»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2 ؛ ص77

«وَ إِذَا كَانَ عَلَى غَيْرِ ذَلِكَ»

اما اگر روش شما غیر این باشد، برخورد تان تند باشد، فحش بدهید، ناسزا بگویید

«دَخَلَ عَلَيَّ بَلَاؤُهُ وَ عَارُهُ»

ننگ این كار شما به من امام صادق بر می‌گردد

«وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ»

می‌گویند امام صادق نتوانسته شیعه‌هایش را خوب تربیت كند

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2 ؛ ص636

دوستان عزیز! من معتقدم اگر بتوانید «كافی» را از اول تا آخر مباحثه كنید، یعنی روزی چهار، پنج صفحه از همان جلد اول تا آخر جلد هشتم، یك دوره مطالعه و مباحثه كنید خیلی مطالب در لابلای این روایات است، البته هركس با سلیقه خودش نوت برداری می‌كند.

یک نذرِ با برکت

من سال 60 یا 61 یك نذری كرده بودم، كه «بحار الانوار» را از اول تا آخر مطالعه كنم و نذرم را هم بر آورده كردم. یك سال سه ماه تابستان كه در «قزوین» بودم هر روز نماز صبح را كه می‌خواندم، یك جلد «بحار الانوار» را بر می‌داشتم و دیگر هیچ كاری هم نمی‌كردم، نه ملاقاتی، نه تلفنی، ساعت 9 و 10 شب این یك جلد را تمام می‌كردم و نوت برداری هم می‌كردم، الان كه نزدیك 40 سال از آن زمان گذشته از آن نوت برداری‌ها استفاده می‌كنم.

الان هم وقتی یك موضوعی پیش می‌آید می‌گویم این موضوع در جلد چندم «بحار الانوار» است، در ذهنم است كه فلان جلد «بحار» این موضوعات را دارد؛ یعنی برای من یك بركتی بود، آن سال مطالعه روایات اهل‌بیت یك نورانیتی برای من درست كرد، هنوزم كه هنوز است لذت و شرینی‌اش زیر زبانم است.

اگر ما بتوانیم كتاب «كافی» را از اول تا آخر تمام ابوابش را اعم از فقهی، اخلاقی و غیره را یك دوره مطالعه كنیم، البته مطالعه تنها هم بدرد نمی‌خورد، مباحثه كنید، یك نفر، دو نفر، سه نفر یك لجنه‌ی شش – هفت نفری تشكیل بدهید، و عمیق مطالعه و مباحثه كنید.

به جای این سریال‌های مزخرفی كه جز اعصاب خرد كردن چیزی دیگری برای ما نمی‌آورد، جز این‌كه ما را اوهامی و خیالاتی بار می‌آورد، شب هم كه می‌خوابیم خواب‌های آشفته و كشت و كشتار‌های نادرستی كه در این سریال‌ها است را می‌بینیم و ذهن ما را خراب می‌كند، به جای نگاه كردن این سریال‌ها كتاب «كافی شریف»، یا اگر مرد میدان هستید «وسائل» را بردارید از اول تا آخر جلد 30 یك دوره مطالعه كنید، خدا می‌داند در لابلای این روایات یك معارفی است كه چه بسا یك روایت زندگی ما را 180 درجه تغییر بدهد.

من یادم نمی‌رود، در همان تابستان به چند تا روایت برخورد كردم، برای من تكان دهنده بود، و در حوزه هم این همه درس اخلاق كه می‌رفتم همچنین روایت‌های را نشنیده بودم، كه امام صادق (سلام الله علیه) می‌فرماید:

«مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ‏ مُرُوَّتِهِ»

هركس پشت سر بردار دینی حرف بزند، با آبروی برادر دینی بازی كند

« أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَان‏»

خدا او را از تحت ولایتش بیرون می‌كند، وارد ولایت شیطان می‌كند و شیطان هم او را نمی‌پذیرد.

بحار الأنوار (ط - بيروت)،مجلسى، محمد باقر، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏72 ؛ ص168

به قولی می‌گویند «ویل لمن كفره نمرود»!!

در هر صورت...

این‌ نمونه‌ی از برخورد ائمه ما (سلام الله علیهم اجمعین) با این قضایا است. یا شما ببینید روایاتی را كه تقریبا در حد متواتر است، فقهای ما قدیما و حدیثا همه بر اساس این روایت فتوا داده‌اند:

«مَنْ‏ صَلَّى‏ مَعَهُمْ‏ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏3 ؛ ص380

كسی كه در صف اول جماعت نماز اهل‌سنت نماز بخواند، نه تنها نمازش مقبول است، - شما تعبیر را نگاه كنید، چقدر تعبیر ظریف است، - می‌گوید: مثل این‌كه در صف اول نماز جماعت پیغمبر نشسته است، این كاملا مشخص است.

آن‌ها در مساجد ما نمی‌آیند؛ ولی ما باید در مساجد آن‌ها بیرویم و در صف اول‌شان باشیم با دست راستی‌مان رفیق بشویم با سمت چپی مان رفیق بشویم، اخلاق ما را كه تربیت شده امام صادق (سلام الله علیه) است ببینند، مطالب اهل‌بیت (علیهم السلام) را به این‌ها منتقل كنیم.

دوستان عزیز! همین حضور در مسجدها و نماز جماعت‌ها یكی از بهترین راههای انتقال فرهنگ اهل‌بیت به جوانان اهل‌سنت است، امام صادق نمی‌خواهد بگوید شما برو پشت سر آن‌ها نماز بخوان، زیرا نماز آنها چنین و چنان است؛ قطعا نماز باطل است در آن هیچ شكی نیست.

كسی كه «تکتف» داشته باشد، نمازش باطل است، «آمین» بگوید نماز باطل است، در وضو پایش را بشوید نمازش باطل است، «بسم الله» نگوید نمازش باطل است، «قل هو الله» نگوید نمازش باطل است؛ ولی با همه این‌ها بحث نشر فرهنگ اهل‌بیت مهم‌تر از مسئله نماز است. نماز شخصی است؛ ولی اگر ما آمدیم با نشر فرهنگ اهل‌بیت به تعبیر امام رضا (سلام الله علیه)

«فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ‏ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»

عيون أخبار الرضا عليه السلام، ابن بابويه، محمد بن على، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق، ج‏1 ؛ ص307

یك جوان سنی‌ را با مكتب اهل‌بیت آشنا كردیم، به تعبیر رسول اكرم (صلی الله علیه واله وسلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام)؛

«وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَت‏»

به خدا قسم اگر خدا یک نفر را به وسیله تو هدایت کند، برای تو از تمام دنیا بهتر است.

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏5 ؛ ص 28، ح 4

حقیقت ایمان، ایمان این پیر زن است!

در نماز ما تابع اهل‌بیت هستیم، می‌گوید آقا این‌ نماز باطل است، چرا؟ به تو ارتباطی ندارد! «جدیر صیرفی» خدمت امام صادق می‌آید، امام صادق برای مهمان‌هایشان میوه سیب آورده بودند، حضرت فرمود «جدیر» نظر شما نسبت به من چیست؟ «جدیر» سیب را از وسط نصف كرد گفت: "یابن رسول الله اگر شما به من بگویی نصف این سیب حلال است من می‌خورم و نصف آن حرام است من دور می‌اندازم،" ما باید این‌طوری باشیم، تعبدمان این‌طوری باشد.

باز در جلد 72 – 73 «بحار الانوار» روایت‌های خیلی قشنگی است، كه این هم از بركت همان مطالعه من بوده است، تعدادی از صحابه مانند: «زراره، محمد بن مسلم، جمیل ابن دراج و...» نزد امام صادق (سلام الله علیه) نشسته‌اند یك پیره زنی می‌آید از امام صادق می‌خواهد سوال بپرسد.

امام می‌فرماید: ببینید این پیره زن چه می‌خواهد سوال بپرسد توجه و دقت كنید، پیره زن می‌گوید یا ابن رسول الله من دكتر رفتم، دكتر به من گفته شما مریض هستی و برای شفای مرضت باید بروی شراب بخوری! امام صادق فرمود برای چه آمدی از من سوال ‌كنی؟

خوب دقت كنید امام صادق به صحابه می‌گوید شما ببینید ایمان این پیره زن چطوری است. گفت یا ابن رسول الله اگر به من گفتی نخور، نمی‌خورم شب اول قبر از من سوال كردند كه چرا نخوردی و خودكشی كردی می‌گویم امام زمانم «جعفر ابن محمد» گفت نخور! اگر گفتی بخور، خوردم و شب اول قبر سوال كردند چرا شراب خوردی می‌گویم امام صادق به من گفته است، بعد امام به صحابه رو كرد و فرمود: حقیقت ایمان این است، این را حقیقت ایمان می‌گویند.

دوستان عزیز! یك مقداری اگر ما دقت كنیم كارهای كه داریم انجام می‌دهیم، این كارهای ما مرضی مولایمان حضرت ولی عصر است یانه؟ الان این دنیای پرغوغای شبهه كه از آسمان و زمین علیه شیعه دارند شبهه پخش می‌كنند، طلبه‌های ما كجا هستند، آیا واقعا بنده و جنابعالی با دو تا وهابی رو برو بشویم و یا در فضای مجازی با این‌ها بر بخوریم، توانایی پاسخ به این شبهات را داریم یا نه، خودمان هم متأثر می‌شویم؟

وقتی شبهات وهابیت، استاد و شاگرد را به هم می ریزد!

من یادم نمی‌رود سال 83 یا 84 بود كتاب «لله ثم لتّاریخ» به زبان فارسی ترجمه شد، یك شبهات خیلی سنگینی علیه شیعه در آن مطرح شده بود، «عربستان سعودی» این را با تیراژ چند ده میلیونی چاپ كرده بود، با خاور در «قطیف»، «احصاء» و حتی «كویت» می‌فرستادند و در آن‌جا به جوان‌های شیعه می‌دادند!!

«حاج آقای سبحانی» به من زنگ زد، من خدمت ایشان رفتم، گفت فلانی یك ماه تا یك ماه و نیم به ایام حج مانده این فرد خیلی شبهات سنگینی در این‌جا مطرح كرده است من از شما مصرّانه می‌خواهم با دوستانتان بنشینید یك جواب خیلی مختصر و متقن برای این‌ها بنویسید تا ما سریع چاپ كنیم و روحانیون كاروان ها با خودشان ببرند و داشته باشند.

من تعدادی از رفقای را كه «رسائل، مكاسب و كفایه» تدریس می‌كردند جمع كردم، یكی از بزرگان را كه همه می‌شناسید، به ایشان گفتم مثلا از صفحه 10 تا 25 برای شما، بعد از یك هفته نزد من آمد كتاب را پرت كرد، گفت آقای «قزوینی» این چه حرفایی است؟ اصلا من وقتی این را خواندم ذهن من مشوّش شد، عقیده من را هم این حرف‌ها متزلزل كرد!!

گفتم عجب، این‌قدر ماها از مباحث اعتقادیمان بی خبر هستیم كه این چهارتا شبهه‌ بی اساسی كه مطرح شده جناب مستطاب عالی كه به قولی هشت، نه سال است «رسائل و مكاسب» تدریس می‌كنید، تحت تأثیر این شبهات قرار گرفتید!! این جوان‌های كه اصلا حوزه ندیدند پس چه می شوند؟

من یك روزی از «بیت الله الحرام» در «باب السلام» از سعی بین «صفا و مروه» بیرون می‌آمدم دو تا از طلبه‌های مدرسه آقای «مجتهدی تهران» من را دیدند، در ماهواره‌ها برنامه‌های من را دیده بودند، این‌ها نزد من آمدند و دیدم دست، صورت و پیشانی من را می‌بوسند، گفتم قضیه چیه؟

گفتند «حاج آقای قزوینی» ای كاش ما پایمان می‌شكست به «مكه» نمی‌آمدیم، ای كاش «سرطان» می‌گرفتیم، شروع كردند به خودشان نفرین كردن! گفتم چه شده؟ گفتند ما این‌جا كنار بیت الله الحرام با یكی از این دانشجویان رفیق شدیم، ما را نزد یكی از اساتیدش برد، یك سری سوالاتی از ما پرسید و یك سری شبهاتی مطرح كرد كه اصلا ما عقیده مان به همه چیز برگشته ما نمی‌دانیم چه خاكی به سرمان بریزیم؟ این مطالب را به من می‌گفتند و این دو تا طلبه یك سره گریه می‌كردند.

گفتم غروب در «هتل الرواسی» تشریف بیاورید، دوستانی كه رفته‌اند می‌دانند نزدیك‌ترین هتل به بیت الله الحرام است. تقریبا دو دقیقه فاصله دارد. گفتم شب در آن‌جا تشریف بیاورید در این‌جا كه نمی‌شود، شب در هتل آمدند، پرسیدم چه به شما گفتند؟ گفتند این مطلب را گفتند، گفتم جوابش این است. دیدم بندگان خدا همین‌طوری چشم‌هایشان برق می‌زند، گفتم دیگر چه گفتند، گفتند این مطلب را! گفتم این هم جوابش است. چهار- پنج شبهه را جواب دادم، خدا می‌داند این‌ها دست من كه نه زیر پای من را می‌خواستند ببوسند می‌گفتند حاج آقا شما فرشته هستی.

گفتم عزیزان! من فرشته نیستم؛ این مسائلی است كه ائمه (علیهم السلام) برای ما گفتند و در كتاب‌های ما است؛ ولی شماها فقط به «ضرب زید عمرا» چسپیدید، تا به حال متوجه هم نشدید آیا این ضربی كه كرده تعزیر دارد و یا ندارد؟ آیا با گناه بوده زده یا بی گناه بوده زده است؟ شما برایش محكمه تشكیل ندادید. فقط به فقه و اصول چسپیدید!

شما ببینید صحبتی كه «مقام معظم رهبری» سال 95 در اولین روز درس خارج فقه شان داشتند به طلبه‌ها گفتند: شما فقط به فقه و اصول نچسپید، پاسخ به شبهات هم یك نوع فقاهت است، طلبه‌های حوزه باید خودشان را برای پاسخگویی این شبهات مجهز كنند.

شما كتاب «بحار الانوار» را باز كنید همان روایتی كه بارها شنیدید، امام صادق (سلام الله علیه) می‌فرماید:

«عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُه‏»

علمای شیعیان ما مرزبانان مذهب تشیع هستند كه از نفوذ شبهه‌ شیاطین جلوگیری می‌كنند.

دوستان عزیز! بعد حضرت تعبیری دارد این را من می‌گویم شما یادگاری در ذهن تان داشته باشید، كه از این شب تلاش كنید هرشب یك ساعت، نه بیشتر، به بحث ولایت و امامت و پاسخ به شبهات بپردازید، در ماه 30 ساعت می‌شود، در طول سال 360 ساعت می‌شود، در كُلْ، انبوهی از اطلاعات در این حوزه برای شما می‌شود. شما بپردازید به شبهاتی كه امروز دارند مطرح می‌كنند، جواب‌هایش را در ذهن تان بسپارید.

در ادامه امام صادق می‌فرماید:

«فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ»

بحار الأنوار (ط - بيروت)، مجلسى، محمد باقر، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق. ج‏2؛ ص5

یك سرباز پاسخگو به شبهات از یك میلیون رزمنده میدان جنگ افضل است، نه برابر! ما آرزویمان بود كه در دوران جنگ بودیم، یا در دفاع از حرم بودیم، بفرمایید جهاد در درون خانه‌های ما است، امام می‌ٰفرماید «افضل الف الف مره» از یك میلیون رزمنده ارزشش بالاتر است!

با یک صلوات برویم سراغ سؤالات عزیزان.

پرسش ها و پاسخ ها

1- آیا سند نسب خلیفه دوم درست است یا نه؟

اگر از من می‌شنوید خیر درست نیست، با اینكه «سیوطی» نقل كرده، «ابن اثیر» نقل كرده، ولی در این فاز رفتن را من خلاف شرع می‌دانم، و بعضی از مطالبی هم كه نقل می‌شود مثل اینکه «كان فیه مرض دوائه ماء الرجال و...» این‌ها از ناآگاهی ما است، اصلا «ماء الرجال» یك گیاه است. شما كتاب «تحفه حكیم مؤمن» را ببینید، ما تصور می‌كنیم كه هر گردی گردو است، شروع می‌كنیم بله ببینید چه بوده!

بعد می‌رویم این را با چهار تا سنی مطرح می‌كنیم، جوابش را از كتاب‌های خود ما می‌آورد و می‌گوید به این شكلی بوده است؛ لذا سند «نهم ربیع» برای مرگ خلیفه دوم، صد در صد دروغ است. خلیفه دوم 24 ذی الحجه از دنیا رفته است.

دوستان اگر «بحار الانوار» جلد 33 صفحه 33 مثل سوره احزاب سوره 33 آیه 33 كه آیه تطهیر است، این جلد «بحار الانوار» هم جلد 33 صفحه 33 است علامه مجلسی مفصل قضیه آمدن «ابولؤلؤ» به مسجد و كشتن خلیفه دوم را مطرح كرده است.

این كه در «كاشان» قبری است كه مربوط به «ابولؤلؤ» است و می گویند قاتل عمر بوده است، می‌گوید همه این‌ها دروغ است. «ابولؤلؤ» بعد از این‌كه نسبت به خلیفه آن كار را كرد، مردم به او حمله كردند و خودش خودكشی كرد، با شمشیر خودش را كشت و جنازه را در «قبرستان بقیع» دفن كردند. این فرمایش «علامه مجلسی» در «بحار الانوار» جلد 33، صفحه 33 است كه در هفت – هشت صفحه آن را بحث كرده‌اند.

2- روش شناسی مطالب تاریخی معتبر از غیر معتبر چیست؟

مشخص است که در بحث ها، حالا فقه باشد، اصول باشد، تفسیر باشد، تاریخ باشد یا مقتل باشد، یكی از زیر بناهایش تسلط به علم رجال است، طلبه‌های ما باید در علم رجال خودشان مجتهد و صاحب نظر باشند.

نمی‌توانید بگویید من به فرض نظر «آقای خویی» را در رجال قبول دارم، شما می‌دانید ما نزدیك 1700- 1800 روایت از «سهل ابن زیاد آدمی» داریم، ایشان می‌گوید «سهل ابن زیاد آدمی» ضعیف است، باید تمام این روایت‌ها را دور بریزیم!

در مقابل، امام رضوان الله تعالی علیه می‌گوید روایتش درست است، می‌خواهید چه كار بكنید؟ نظر ایشان را می‌خواهید بگیرید و یا نظر «امام» را می‌خواهید بگیرید؟ «صاحب جواهر» می‌آید یك راوی را صد در صد ضعیف می‌داند و روایتش را رد می‌كند، «صاحب حدائق» قبول دارد، صاحب «ریاض» قبول دارد.

خیلی راحت به شما بگویم در رابطه با «سهل ابن زیاد» كه 1700 – 1800 روایت دارد، «شیخ طوسی» در كتاب «فهرست» می‌گوید «ضعیف جدا» در رجال خودش او را توثیق می‌كند! شما می‌خواهید چه كار كنید؟ تا كسی در مباحث رجالی خودش صاحب نظر نباشد نمی‌تواند موفق باشد.

یكی از توفیقاتی كه خداوند به من داده است این است که من در حوزه 20 سال رجال تدریس داشتم، پایه 8 – 9 و 10 ما كتابی به اسم «المدخل الی علم الرجال والدرایه» نوشتیم و خود «مركز مدیریت» هم آن را چاپ كرده است، الان هم دوستان آن را تدریس می‌كنند. 18 درس برای پایه 8 است، 18 درس برای پایه 9 است و 18 درس هم برای پایه 10 و بحث درایه است.

عین «مبادی العربیه» من آمدم سوال طرح كردم، بعد جواب دادم. و در آخرش هم تمرین گذاشتم، بعضی از این تمرین‌ها حدود 10 تا 12 ساعت از من وقت گرفته است، تمرین‌ها را از احادیث اخلاقی «كافی» انتخاب كردم، سوال رجالی آن را هم تلاش كردم با متن هم خوانی داشته باشد و كسی هم قبل از من این كار را نكرده بود كه حداقل ما بیاییم از زحمات آن‌ها استفاده كنیم، بعد از ما بعضی از بزرگواران این كار را كرده‌اند، شاید تكمیل‌تر هم كرده‌اند.

معتقدم اگر یك طلبه‌ی سه تا 18 تمرین را با یك هم مباحث، خوب مباحثه كرده و حل كند من تضمین می‌كنم در علم رجال نیمه متخصص خواهد شد، رجال علم نیست، بلكه رجال كاربرد است، مثل رانندگی می‌ماند.

شما اگر آیین نامه رانندگی را مثل حمد و سوره هم حفظ كرده باشید، ولی عملی كار نكرده باشید وقتی به شما بگوید این ماشین را حركت بده، اصلا نمی‌توانید؛ زیرا اصلا نمی‌دانید سویچ چیه، ترمز چیه، كلاج چیه؛ ولی برای این‌كه رانندگی یاد بگیرید، باید یك مربی كنارتان باشد، به شما عملی یاد بدهد، دستم بگرفت و پا به پا برد...

3- بار دیگر منبع حدیث «یا فاطمه ان الله یرضی لرضاك و یغضب لغضبك» بفرمایید.

«مستدرك حاكم نیشابوری»، جلد 3 صفحه 153، «صحیح بخاری»، جلد 4، صفحه210، حدیث 3714، «صحیح مسلم»، جلد 7 صفحه 141، حدیث 6202.

ما در حدود دویست- سیصد تا روایت داریم، این روایت‌ها روایت‌های كار بردی است، مثل حمد و سوره است، من توصیه می‌كنم این‌ها را قبل از این‌كه متن را حفظ كنید، آدرسش را حفظ كنید، خیلی هم سخت نیست، یعنی من معتقدم یك جزء قرآن و یا ثلث جزء قرآن را اگر توانایی حفظ داشته باشید، در حفظ كردن آدرس‌ها هم موفق خواهید بود.

البته تمرین زیاد می‌خواهد، من تلاش می‌كنم این‌ها را هر هفته یك دور از اول تا آخر تكرار كنم؛ چون تكرار نشود عددها به این سادگی در ذهن آدم نمی‌ماند، مثلا من عدد حدیث 3714 را حفظ نمی‌شدم به این ترتیب در ذهنم كد گذاری كردم كه 37 جنگ صفین است و عدد 14 هم 14 معصوم است. «حقانیت چهارده معصوم در جنگ صفین»! این تداعی‌ها در عددها خیلی برای ما كار ساز است.

یا حدیث «خلفائی اثنی عشر» حفظ آدرسش سخت است، دیدم هر كاری می‌كنم از ذهنم می‌رود، من شماره آخر موبایلم را با یك موبایل دیگر تلفیق كردم، به همان شكل آمدم آدرس 439889 را در ذهنم سپردم. وقتی كه می‌خواهم آدرس را بگویم سریع شماره تلفن در ذهنم می‌آید بعد ذهنم به آن آدرس منتقل می‌شود.

4- مواضع «آیت الله وحید خراسانی» در مورد «وحدت» چگونه است؟

ایشان صد در صد موافق وحدت است، طلبه‌های را كه به «زاهدان» و مناطق اهل‌ْسنت می‌فرستد، ایشان توصیه می‌كنند در آن‌جا از «ابوبكر، عمر، عایشه» به هیچ وجهی نفیا و اثباتا كسی حق ندارد حرف بزند، و این منافات با وحدت دارد، بحث وحدت بحث قرآن است:

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَينَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يبَينُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)

و همگي به ريسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسيله وحدت‌]، چنگ زنيد ، و پراکنده نشويد! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد که چگونه دشمن يکديگر بوديد، و او ميان دلهاي شما، الفت ايجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شديد! و شما بر لب حفره‌اي از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد؛ اين چنين، خداوند آيات خود را براي شما آشکار مي‌سازد؛ شايد پذيراي هدايت شويد.

سوره آل عمران (3) آیه 103

ولی این‌كه ملاك وحدت چیست، آیا ما بیاییم از اصول مان دست برداریم، آن‌ها را وادار كنیم از اصول‌شان دست بردارند، من توصیه می‌كنم دوستان كتاب «امامت و رهبری شهید مطهری» را مطالعه كنند در صفحه 14 – 15 این‌كه ملاك وحدت با اهل‌سنت چیست را ایشان خیلی قشنگ توضیح داده است.

5- در فضای مجازی مصاحبه‌ی از شما پخش شده كه آقای «محمود كریمی» مداح شهیر را تكفیر كرده‌اید؟

نه عزیز من، اصلا من اسمی از ایشان نبردم، فتاوای مراجع را خواندم و گفتم آن‌های كه می‌گویند من حسین اللهی ام تكفیر كو، من زهرا اللهی ام تكفیر كو، فقهای ما می‌گویند اگر این را كسی از صمیم قلب و با نیت بگوید كافر است؛ حتی «آیت الله مكارم شیراری» در درس خارج فقه‌شان به صراحت گفت من تكفیر می‌كنم؛ یعنی اگر نستجیر بالله كسی معتقد باشد زهرا الله او است!

بعد من گفتم این‌های كه دارند می‌گویند من حسین اللهی‌ام تكفیر كو، این‌ها می‌خواهند یك مبالغه‌ی كرده باشند، از ته دل‌شان اگر شما سوال كنید، این‌ها به هیچ وجهی معتقد به الوهیت حضرت سید الشهدا و یا حضرت زهرا نیستند. این‌ها اهل نماز و عبادت هستند، همان‌جا نماز می‌خواند و الله اكبر، و السلام علیك ایها النبی می‌گوید. این‌ها در حقیقت یك بد سلیقیگی است.

ولی ذیل حرف من را حذف كردند، آن تكه‌اش را كه كسی بگوید من حسین اللهی‌ام تكفیر كو؟ بله این كفر است، بعد آمدند یك عبارتی از «كریمی» آورده‌اند، البته آن زمان كه ما این را گفتیم، این عبارت «كریمی» نبود، بعد از دو سال- سه سال بعد از آن این شعر را خواند.

آن زمان یكی از این مداح‌ها بود كه سرطان هم گرفت و مرحوم شد. ایشان آمد اشعاری را خواند و شبكه‌های وهابی اشعار او را در شبكه‌های خودشان پخش ‌كردند و می‌گفتند ببینید شیعه‌ها كافر هستند، زهرا را الله می‌دانند، حسین را الله می‌دانند.

من در رابطه با ایشان گفتم، در همان‌جا هم گفتم این آقای كه دارد این اشعار را می‌خواند، نماز می‌خواند می‌گوید الله اكبر، نستجیر بالله الحسین اكبر نمی‌گوید به هر صورت كاری است كه آقایان دارند می‌كنند.

6- لطفا راجع به «احمد الحسن» توضیح مفیدی ارائه دهید، آیا این شخص تقاضای مناظره با مراجع كرده است؟ شما چه جوابی دارید؟

من دیشب در «مدرسه فیضیه» راجع به این قضیه مفصل صحبت كردم، نوارش در «سایت ولیعصر» گذاشته شده است، از آن‌جا می‌توانید دانلود كنید. این را هم عرض كنم كه ما یك هفته در میان در «مسجد حضرت زینب - پردیسان» نقد «احمد الحسن» داریم. در این زمینه الحمدلله از آن وقتی كه ما ورد پیدا كردیم، تقریبا ورق برگشته، این‌ها به انفعال افتاده‌اند.

خود « آیت الله اعرافی» به من گفتند فلانی جزواتی زیادی را من گرفتم و مطالعه كردم، چیز زیادی دستگیر من نشد؛ ولی آن ده دقیقه كلیپ شما كه پنج تا شبهه علیه «احمد الحسن» وارد كردید را دیدم، خوشم آمد و دیدم شما محكمات این‌ها را زیر سوال بردید، ایشان از من خواستند یك جزوه‌ی تهیه كنم تا در سطح كشور برای طلبه‌ها توزیع بشود.

ما قبل از اربعین یك جزوه‌ی كوچكی كه جیبی هم است، پنجاه تا سوال كمرشكن از «احمد و اتباع احمد» كردیم، این جزوه هم موجود است و خدمت تان تقدیم می‌شود این را هم مطالعه كنید، ما عصاره‌ی كفریات «احمد الحسن» را در این پنجاه تا سوال آوردیم.

ببینید رفقای ما جناب اقای «شهبازیان» و دیگران واقعا كار كردند و مطالعه كردند، شاید مطالعه‌شان ده برابر من در رابطه با «احمد الحسن» باشد؛ ولی روش‌شان تا الان روش صحیحی نبوده است، بحث علمی با این‌ها هیچ فائده‌ی ندارد، ما این را با وهابی‌ها تجربه كردیم، من در حدود دویست و سی، چهل جلسه در «عربستان سعودی» با مفتیان و اساتید دانشگاه جلسه داشتم، ما دیدیم بحث علمی هیچ فایده‌ی ندارد، بهترین راه، هجمه و طرح سوال است، كه توب را به زمین طرف بیندازیم و این نتیجه داد.

ما از سال گذشته كه شروع كردیم و به قولی پا در كفش «احمد الحسن» گذاشتیم الحمدلله، الحمدلله بسیار موفق بودیم، سال گذشته این‌ها شصت تا موكب بین «نجف تا كربلا» داشتند امسال همین جزوه و این‌كه ما حدود 50- تا 60 نفر طلبه‌ها‌ را از «مشهد، تبریز، شیراز، تهران و...» كلا از سطح كشور در «قم» جمع كردیم به مدت سه روز در خدمت‌شان بودیم.

این‌ها كسانی بودند كه با «احمد الحسنی‌» ها مناظره داشتند، «حاج آقای اعرافی» هم روز آخر آمد یك سخنرانی خیلی محشری در آن‌جا كرد، ما به این‌ها یاد دادیم، شما كه می‌خواهید با «احمد الحسنی»‌ها كار كنید راه دارد و راهش این است، بحث علمی همه جا فایده نمی‌دهد.

الحمد لله امسال كاری كردند كه «موكب 519» شان كه چند تا مناره داشت و پرچم «البیعة لله» زده بودند؛ استخبارات و امنیت نجف آمد آن را جمع كرد و این‌ها را هم دستگیر كردند و به زندان انداختند، این به بركت تبلیغات خوب دوستان ما بود.

الان هم سوختن و جلز ولز‌‌ این‌ها در آمده، این‌ها تا 5 – 6 ماه قبل در شبكه‌هایشان پخش می‌كردند «احمد الحسن» امام سیزدهم است، جحة الله، و ولی الله است! الان دو تا ماهواره و سی تا چهل تا فضای مجازی دارند، شبهاتی كه بچه‌های ما پخش می‌كنند، مثلا «احمد الحسن» آمده گفته من از سگ بدترم، آیا این‌كه گفته از سگ بدترم راست گفته و یا دروغ گفته، اگر دروغ گفته آدم دروغگو كه امام نمی‌شود، اگر راست گفته شما تابع سگ هستید؟

یا ایشان آمده گفته نستجیر بالله امام حسین مشرك بوده و در وجودش شرك بوده، آیا یك كسی كه به قول می‌گوید من فرزند امام مهدی هستم، می‌گوید من شرك ندارم؛ ولی امام حسین دارای شرك بوده است این چطوری است؟

یا دارد:

(إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ)

که انسانها همه در زيانند

سوره عصر (103) آیه2

در مورد حضرت علی است! ما روایت متعدد داریم كه مراد اعداء اهل‌بیت است؛ ولی ایشان می‌گوید مراد از «لَفِي خُسْرٍ» امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.

در مورد پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) دارد چه كسی گفته پیغمبر خاتم انبیاء بود، هركس گفته اشتباه كرده است، حتما روایات را ایشان نخوانده است، اصلا ایشان منكر خاتمیت است.

در این طور قضایا «حاج آقای سبحانی» در بحث اصول‌شان یك ضرب المثلی داشت می‌گفت: «حاج اكبر» شكسته بند كه در چهار مردان بود، وقتی كه كسی نزدش می‌رفت و می‌گفت پای من شكسته، دستش را دقیق در محل شكسته می‌گذاشت، ما هم باید ببینیم كه نقطه ضربه پذیر این‌ها چیست و آن‌جا را هدف قرار بدهیم.

7- ازدواج با اهل‌سنت جایز است یا خیر؟

آقایان «فاضل» و دیگران فتوا داده‌اند، اگر انسان احساس كند كه با ازدواج اهل‌سنت اعتقادات ولایی او از دست نمی‌رود اشكال ندارد؛ ولی اگر احتمال هم بدهد که اعتقادات اهل‌بیتی او دچار مشكل می‌شود جایز نیست.

8- حمله منجر به زحمی شدن حضرت زهرا (سلام الله علیها) چند وقت قبل از شهادت ایشان بود؟

ببینید سه یا چهار بار به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) حمله شده است. من دقیق نتوانستم (شاید نقص از من بوده) از روایات قاطعانه به این نتیجه برسم، كه حمله اول بوده، یا روز بعد از وفات پیغمبر بود، یا روز سوم بوده یا روز هفتم بوده؛ ولی این‌كه به خانه حضرت زهرا حمله شده و حضرت زهرا مورد ضرب و شتم قرار گرفته این از قطعیات تاریخ است، در كتاب «كافی» دارد كه حضرت می‌فرماید:

«إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام) صِدِّيقَةٌ شَهِيدَة»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏1 ؛ ص458

«جوینی» استاد «ذهبی» است، در كتاب «فرائد السمطین» جلد 2 صفحه 37 در بحث شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌گوید:

«كانت مقتولة»

این را خودشان هم دارند.

9- در مورد «فاطمة بضعة منی» بعضی‌ها گفته‌اند كه در رابطه با ازدواج مجدد امیرالمؤمنین است، نظر شما چیست؟

بله راست می‌گویند، راویی خیلی خوبی دارد، دیگر از هر جهت مورد اعتماد است، در حد پیامبران مرسل بود!! «مسور ابن مخرمة» تمام رجال نویسان نوشته‌اند كه ایشان سال دوم هجرت به دنیا آمده است؛ یعنی زمانی كه هجوم به خانه حضرت زهرا شده و پیامبر از دنیا رفته است ایشان کودک بوده است.

این قضیه خواستگاری از دختر «ابوجهل» را همه از «مسور» نقل كرده‌اند و در زمان رحلت پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) «مسور» در دامن مادرش بوده است و اضافه بر این ایشان سر پناه خوارج بوده است.

یكی از علمای بزرگ «مصر» كتابی به نام «فاطمه» نوشته و در آن‌جا خوب تحلیل کرده می‌گوید زمانی که این قضیه اتفاق افتاده ایشان یک بچه شیرخواره بوده، اصلاً در این حد نبوده که بتواند مسجد بیاید و همچنین چیزی را نقل كند.

و اینکه آقایان می‌گویند حضرت رفته با دختر «ابوجهل» ازدواج کرده و «فاطمة بضعة منی» صادر شده است، اصلاً دختر ابوجهل در آن زمان کافر بوده است، دختر «ابوجهل» ظاهرا اسمش «عاتكه» است، ایشان بعد از فتح «مكه» مسلمان شد و با حاكم «مكه» هم ازدواج كرد.

10- بعضی از دوستان مراسم «عید الزهرا» را در مجالس خصوصی برگزار می‌كنند، نه به صورت علنی كه پخش شود، نظر شما در این مورد چیست؟

بنده عرض كردم، خود من شركت در این جلسات را خلاف شرع می‌دانم، به قولی هركسی نظر خودش را دارد، یا نظر مرجع خودش برایش محترم است.

ولی با توجه به تجربه‌ی كه بنده دارم و بحث‌های كه ما با وهابی‌ها و اهل‌سنت در «هندوستان»، «افغانستان»، «عربستان»، «سوریه»، «آذربایجان» و... داشتیم؛ در «آمریكا» كه رفته بودیم با این‌ها درگیر بودیم، من هفته گذشته از «آلمان و هلند» آمدم در آن‌جا هم با وهابی‌ها درگیر بودیم؛ یكی از اساسی‌ترین اشكالی كه برای ما می‌گیرند، بحث «سبّ صحابه» است.

الان كلیپ‌ها و «كلیپ اسپایكر» را كه در «آپارات» هم است شما ببینید، در آن كلیپ شیخ و مفتی‌شان سخنرانی می‌كند، می‌گوید شما رافضی‌ها صحابه را سب می‌كنید ما شما را تكه تكه می‌كنیم و مغزتان را كه از «سبّ صحابه» پر شده «تقربا الی الله» متلاشی می‌كنیم!

11- برخی می‌گویند اگر لعن ائمه اهل‌سنت بد است، چرا مرگ بر آمریكا می‌گوییم؟

این بحث، بحث سیاسی است، فرق می‌كند با این‌كه ما بحث مذهبی راه بیندازیم، آمریكا یك دشمن شاخص در برابر ما است، آمریكا به دنبال این است كه اسلام را نابود كند، كاری به شیعه و سنی ندارد، با همان اسلحه‌ای كه در «كابل» سنی‌‌ها را می‌كشد با همان اسلحه در «مزار شریف» شیعه‌ها را می‌كشد، با همان سلاحی كه در «شهرك شهید صدر» شیعه‌ها را كشتند، با همان سلاح هم در «بغداد» سنی‌ها را كشتند، برای این‌ها شیعه و سنی فرقی نمی‌كند.

سخنرانی‌ كه سال گذشته در ماه رمضان «نتانیاهو» داشت، گفت بگذارید این‌ها همدیگر را بكشند، از داعش هم كشته شود به نفع ما است و از شیعه‌ها هم كشته شود به نفع ما است. هرچه مسلمان از بین برود به نفع ما اسرائلیها است! آن‌ها به دنبال این هستند.

12- روایتی اهلبیت برائت را به فرزندان خود آموزش می دادند، درست است؟

خیر، روایت مرسل است، و هیچ سندیتی هم ندارد «نحن معاشر الائمة نأمر أبنائنا وصیبیاننا ببرائت منهم وسبهم...» سند ندارد.

13- آیا در سوزاندن درب خانه وحی سندی از كتب اهل‌سنت وجود دارد؟

بنده از كتاب‌های آن‌ها بحث احراق بیت را ندیدم، ما در این زمینه مفصل كار كردیم، حتی سال 85- 86 در «شبكه المستقله» كه از «لندن» پخش می‌شد و این شبكه وابسته به «عربستان سعودی» است، یك بحثی در رابطه با شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود، در آن‌جا یك قضایایی اتفاق افتاد، بعد «آیت الله مكارم شیرازی» شخصا به من زنگ زد و گفت فلانی حضور شما در این شبكه و در این مناظره تكلیف است!

من سه شب در آن شبكه مناظره داشتم، دوستان اگر بحث‌های ما را هم ببینند در سایت ولی عصر است و در سایت شبكه ولایت هم گذاشته شده است، آن‌چه كه برای ما قطعی است همان تعبیری است كه خلیفه دوم می‌آید می‌گوید:

« والله لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلى البيعة »

قسم به خدا خانه را آتش می‌زنم

تاريخ الطبري، اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛ ج2، ص 233

«انساب الاشراف»، ج 1، صفحه 586، دارد که:

« أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَرْسَلَ إِلَى عَلِيٍّ يُرِيدُ الْبَيْعَةَ، فَلَمْ يُبَايِعْ. فَجَاءَ عُمَرُ، ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يا ابن الْخَطَّابِ، أَتُرَاكَ مُحَرِّقًا عَلَيَّ بَابِي؟»

فاطمه گفت: آمدی ما را آتش بزنی

« قَالَ: نَعَمْ، وَذَلِكَ أَقْوَى فِيمَا جَاءَ بِهِ أَبُوكِ.»

برای تثبیت شریعت جدتت سوزاندن شما ایراد ندارد.

جمل من أنساب الأشراف؛ المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر بن داود البَلَاذُري (المتوفى: 279هـ)؛ تحقيق: سهيل زكار ورياض الزركلي؛ الناشر: دار الفكر – بيروت؛ الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996م؛ ج1، ص 586

آقای خلیفه قسم خورده «واللّه لأحرقنّ» از آن طرف هم ما دلیلی نداریم كه آقای خلیفه دوم حنث قسم كرده و كفاره داده باشد؛ کسی قسم بخوره باید عمل کند اگر عمل نکرد باید کفاره بدهد. این قضیه تقریباً دو دو تا چهار تا است خیلی هزینه ندارد.

البته روش‌های این‌ها جدیدا فرق كرده، آمدند خیلی از روایاتی كه ما در فضائل و یا در امامت حضرت امیر داریم و حتی در هجوم به خانه حضرت زهرا داریم را تضعیف کردند.

این «عبدالرحمن دمشقیه» كه از لیدرهای آن‌ها است و می‌گویند «عمرو ابن عبدود» وهابی‌ها است، چون كتابی در رابطه با هجوم به خانه حضرت زهرا نوشته و تلاش كرده بر این‌كه روایت را تضعیف كند.

یكی از موضوعاتی كه در «شبكه المستقله» بحث شد، همین موضوع بود. آن‌ها سه نفر در یك طرف بودند، آقای «دكتر ابوشوارق» از اساتید دانشگاه اسكندریه مصر، «حسین حسینی» از وهابی‌ها سرشناس «بحرین» و دیگری هم رئیس «شبكه المستقله - دكتر هاشمی» بود كه خودش هم یك یلی است.

این چند نفر یك طرف بودند من هم در یك طرف بودم، شب سوم خود «ابو شوارق» رسما گفت در این سه شب آقای «قزوینی» هم نسبت به اهل‌سنت مؤدب صحبت كرد و توهین نكرد، هم در علم رجال تخصص داشت و هم حضور ذهن خوبی داشت، ما هرچه شبهه مطرح می‌كردیم و سؤال می‌كردیم بلافاصله با جلد و صفحه كتاب جواب می‌داد، گفتم الحمدلله رب العالمین.

موضوعاتی هم كه در آن‌جا بحث كردیم، عمدتا همین شبهات هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود، خیلی این‌ها اصرار می‌كردند از من اعتراف بگیرند كه مثلا عمر باعث شهادت حضرت زهرا شد، گفتم اتفاقا «حاج آقای سبحانی»، و «حاج آقای مكارم» هم گفته بودند كه قضیه شهادت حضرت زهرا یك سكه دو پهلو است یك پهلوی آن شهادت حضرت زهرا است، و پهلو و طرف دیگر آن قاتلین آن است ما كاری به قاتلین نداریم.

در بیوتات مراجع مسئله شهادت حضرت مطرح می‌شود این‌كه چه كسی حضرت زهرا را به شهادت رسانده شما بروید خودتان پیدا كنید، ما در این زمینه چیزی نمی‌گوییم.

این‌ها خیلی اصرار كردند مخصوصا در شب سوم چهل دقیقه بالا و پایین زدند كه از من اعتراف بگیرند، كه خلیفه دوم قاتل بوده است من به هر قیمتی بود از جواب طفره رفتم، و این هم دستور اكید خود آقایان مراجع بود، چون من در آن‌جا به عنوان نماینده مرجعیت حضور پیدا كردم، و همیشه هم می‌گفتند فلانی نماینده مراجع است و می‌خواستند این را ملاك قرار بدهند، و این قضیه هم قبل از اتفاقات «سوریه» بود و می‌خواستند این را برای كشت و كشتار شیعیان بهانه قرار بدهند.

اجازه بدهید یک دو تا دعا هم بکنیم جلسه، جلسه‌ای به نام نامی صدیقه طاهره سلام لله علیها است، و قطعاً حضرت امیر عنایت ویژه‌ای به این جلسات دارند و حضرت ولی عصر هم عنایت ویژه دارد به جلساتی که مربوط به مادر بزرگوارشان حضرت صدیقه طاهره است.

خدایا قسمت می‌دهیم به آبروی زهرا، به آبروی زهرا، به آبروی زهرا هرچه سریع تر لباس فرج بر اندام ملکوتی مولایمان بقیة الله الاعظم بپوشان. ما را از سربازان فداکار و از یاوران مخلص و شهدای رکابش قرار بده.

انقلاب ما را به انقلاب جهانی حضرتش متصل بفرما. خدمت گزاران به اسلام به قرآن و اهل بیت بالاخص مقام معظم رهبری موفق مؤید بدار. رفع گرفتاری از جمیع گرفتاران بنما.

بر عزیزان ما در «یمن» که در قضیه‌ی حمله وحشیانه سعودی در «الحدیده» در فشار سختی هستند و از همه عزیزان هم تقاضا می‌کنیم ان‌شاالله دعای توسل یا جوشن صغیر بخوانند، خدا به آبروی حضرت زهرا دشمنان دین، دشمنان اسلام، دشمنان قرآن بویژه وهابیت پلید را محو و نابود و سرنگون بگردان.

نصرت بر همه‌ی سربازان اسلام و سربازان مخلص حضرت ولی عصر به ویژه عزیزان ما در «یمن» كرم بفرما. خدایا قسمت می‌دهیم به آبروی محمد و آل محمد خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدار. شر دنیا و آخرت از ما برطرف کن خدایا دعا های ما را به اجابت برسان. حوائج ما براورده نما.

هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، شهداء، صالحین، صدقین بالاخص «امام راحل» و دو تا یادگارش صلوات بفرستید.

والسلام علیکم و رحمة الله



مطالب مرتبط:
اهمیت خطبه غدیر و استدلال حضرت زهرا سلام الله علیهاجایگاه ممتاز و ویژه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)دفاع حضرت زهرا سلام الله علیها از امیر المؤمنین علیه السلامبا اهمیت ترین فضیلت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب