2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
جستاری پيرامون بعثت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) در میراث مکتوب امامیه
کد مطلب: ١٠٩٥١ تاریخ انتشار: ٠٩ ارديبهشت ١٤٠٠ - ٢٠:٠٠ تعداد بازدید: 8180
مقالات » عمومي
جستاری پيرامون بعثت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) در میراث مکتوب امامیه

چکيده

درآمد

هنگامه بعثت

مکان نزول نخستين وحي؛ حِراء يا جاي ديگر

چگونگي نزول نخستين وحي

آیین پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت

بعثت و نبوت مقارن یا در دو زمان

نتیجه

چکيده

مطابق دیدگاه امامیه، رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم از عام الفيل (سن 40 سالگي) بر همگان آشكار گشت. امروزه شهرت بر آن است که نخستين وحي بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) در غار حراء بوده در عین حال؛ گزارشاتی از منابع امامیه حکایت از آن دارد که نخستين وحي در منطقه اي ميان مکه و منا به نام «ابطح» بر آن حضرت نازل شد. آنچه که از منابع معتبر اهل سنت پیرامون چگونگی نزول وحی نخستین بر نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) بر می آید، هرگز قابل قبول نبوده و با جایگاه شامخ نبوت ناسازگار است و پسندیده همان است که در سخنان اهل بیت آن حضرت به چشم می آید. پیرامون دیانت آن حضرت پیش از بعثت، دیدگاه های گوناگونی وجود دارد، برخی در این باره متوقف شدند، برخی قائلند ایشان پیش از رسالتش تابع هيچگونه شريعتي نبود، پاره ای از دانشمندان نظر بر آن دارند که آن حضرت تابع یکی از شرایع سابق بود و تعدادی از آنها هم با استناد به یک سری مدارک، اعتقاد دارند آن حضرت از ابتدا تابع شریعت خودش بود. لازمه دیدگاه اخیر، اثبات نبوت آن حضرت قبل از بعثت و رسالت است گر چه قبول این لازمه بر اساس سایر دیدگاه ها هم فی حد نفسه امکان پذیر است.

درآمد

بعثت به معنای برانگیختن فردی به عنوان پیامبر برای هدایت جامعه است. بعثت پیامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) بزرگترین رویداد را در تاریخ مسلمانان رغم زده و نقطه آغازين دین اسلام به شمار می رود.

میراث مکتوب شیعیان و اهل سنت، بحثهای متنوعی را در اطراف واقعه بعثت گرد آوردند. نوشتار حاضر سعی بر آن دارد تا گوشه ای از این مباحث را به گونه مختصر و عمدتاً با تکیه بر منابع امامیه فراهم آورد.

هنگامه بعثت

مطابق ديدگاه اماميه، بعثت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) در سن 40 سالگي (سال چهلم از عام الفيل) بر همگان آشكار گشت. اهل سنت معتقدند ابتداي پيامبري ايشان در سن 40 سالگي بوده و در تعيين ماه و روز بعثت نيز با اماميه اختلاف نظر دارند، به باور آنها، بعثت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در يکي از روزهاي ماه رمضان (هفدهم يا هجدهم يا ... ) از سال چهلم عام الفيل بوده؛ اين در حالي است که شيعيان 12 امامي نظر بر آن دارند که بعثت آن حضرت در بيست و هفتم ماه رجب از سال چهلم رُخ داد. علامه مجلسى (رحمة الله عليه) مدعى است اماميه در اين باره اتفاق نظر دارد.

و على الأخير اتفاق‏ الإمامية.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 190، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

بر اين نظر اخير، شيعيان اتفاق نظر دارند.

بديهي است؛ اتخاذ موضع از سوي شيعه با تکيه بر احاديث اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) است، چنانکه در برخي از روايات ائمه (عليهم السلام) از بيست و هفتم رجب به عنوان تاريخ بعثت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) ياد شده است.

بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ فِي سَبْعٍ‏ وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَب.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)،الكافي ج4ص149، ناشر: دار الكتب الاسلامية‏، تهران- ايران، محقق: علي اكبر الغفاري، الطبعة الثالثة،1367ش.

و در تعدادي از روايات، استحباب روزه بيست و هفتم رجب را به دليل بعثت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در آن روز مي داند.

لَا تَدَعْ صِيَامَ يَوْمِ سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ فَإِنَّهُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي نَزَلَتْ فِيهِ‏ النُّبُوَّةُ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)،الكافي ج4ص149، ناشر: دار الكتب الاسلامية‏، تهران- ايران، محقق: علي اكبر الغفاري، الطبعة الثالثة،1367ش.

پاسخ يک شبهه

مطابق روايات؛ نخستين وحي بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله)، آيات ابتدايي از سوره علق بود، همانطور که مي دانيم، آيات ابتدايي اين سوره در ارتباط با داستان بعثت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در غار حِراء است. در نتيجه بايد پذيرفت که اولين نزول وحي، مقارن با بعثت بوده است. امين الاسلام طبرسي (رحمة الله عليه) در اين باره مي نويسد:

أكثر المفسرين على أن هذه السورة أول ما نزل من القرآن وأول يوم نزل جبرائيل (عليه السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وهو قائم على حراء علمه خمس آيات من أول هذه السورة.

الطبرسي، أبو علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، تفسير مجمع البيان، ج10، ص 398، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م.

مطابق ديدگاه بيشتر مفسران، اين سوره (عَلَق) اولين سوره از قرآن است که بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) نازل شد و نخستين روزي که جبرئيل بر آنحضرت نازل گشت در حالي که ايشان در غار حِرا ايستاده بود، پنج آيه اول اين سوره را براي ايشان بيان كرد.

وانگهي؛ به طور مسلّم نزول قرآن در ماه رمضان واقع گرديده است؛ چنانچه خداوند در سوره بقره بر اين امر تصريح مي كند:

{شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآن} [سوره بقره، آيه 185]

با توجه به اين دو مقدمه چنين بدست مي آيد که بعثت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در ماه رمضان صورت پذيرفت، اين مطلب با ديدگاه اماميه که قائل اند واقعه بعثت در بيست و هفتم ماه رجب بوده، ناهماهنگ است. به نظر مي رسد، اهل سنت که بعثت را در ماه رمضان مي دانند براي آن است که آنها بعثت را توأم با نزول قرآن دانسته و نزول قرآن هم در شب قدر و در ماه مبارک رمضان مي باشد. برخي روايات منابع اماميه هم اين قول را تاييد مي کند.

شَهْرَ رَمَضَانَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِ الْقُرْآنَ ... وَ فِيهِ‏ نُبِّئَ‏ مُحَمَّدٌ صلي الله عليه وآله.

القمي، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، ج 2 ص 123، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م.

ماه رمضان ماهي است مه خداوند قرآن را نازل نمود .... و در اين ماه حضرت محمد صلي الله عليه وآله را نبي قرار داد.

در پاسخ از اين شبهه مي گوييم؛ با توجه به روايات گوناگون اهل بيت عليهم السلام (اهل بيت ادري بما في البيت) بايد جانب قول به 27 رجب را گرفت. اين مطلب منافاتي با نزول قرآن در ماه رمضان ندارد به دليل آنکه قرآن کريم در دو مرحله نازل گشت، نزول دفعي و تدريجي. نزول دفعي آن در ماه مبارک رمضان و نزول تدريجي آن در 27 رجب و همزمان با بعثت بوده است.

براي اطلاع بيشتر مي توانيد به تفسير الميزان ذيل آيه "شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآن" مراجعه نماييد.

روايت شيخ صدوق (رحمة الله عليه) هم به دليل آنکه در تقابل با طايفه اي از روايات اماميه قرار دارد، اگر نتوانيم معنايي از آن ارائه کنيم که با محتواي اين طايفه هماهنگ باشد، به ناچار بايد بر اُموري مانند تقيه حمل کرد. (همانطور که گذشت، اهل سنت قائل اند واقعه بعثت در ماه رمضان بوده است)

علامه مجلسي در ابن باره مي نويسد:

هذا الخبر مخالف لسائر الأخبار المستفيضة ، ولعل المراد به معنى آخر ساوق لنزول القرآن أو غيره من المعاني المجازية ، أو يكون المراد بالنبوة في سائر الأخبار الرسالة ، ويكون النبوة فيه بمعنى نزول الوحي عليه ( صلى الله عليه وآله ) فيما يتعلق بنفسه كما سيأتي تحقيقه ، ويمكن حمله على التقية.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 190، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

اين روايت مخالف با ساير روايات فراوان است، و چه بسا اين روايت معناي ديگري داشته باشد كه مناسب با نزول قرآن داشته باشد و يا معاني مجازي ديگر، يا اينكه مقصود از نبوت در ساير روايات رسالت است و نبوت به معناي نزول وحي شخصي بر ايشان است يعني اموري ديني كه فقط مربوط به خود ايشان است [دستورات خاص اخلاقي و معارفي] - چنانچه تحقيق پيرامون اين مساله خواهد آمد – و ممكن است اين روايت حمل بر تقيه شود.

مکان نزول نخستين وحي؛ حِراء يا جاي ديگر

امروزه شهرت بر آن است که نخستين وحي بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) در غار حراء بوده است. صرف نظر از برخي منابع حديثي اهل سنت که بر اين مسأله تصريح دارند (نمونه اي از آن را در بخش "چگونگی نزول نخستین وحی" مي آوريم)، دانشمندان شيعه نيز در مواردي بيان داشتند سر آغاز بعثت از غار حراء بوده است.

طبرسي (رحمة الله عليه) مي گويد:

أكثر المفسرين على أن هذه السورة أول ما نزل من القرآن وأول يوم نزل جبرائيل (عليه السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وهو قائم على حراء علمه خمس آيات من أول هذه السورة.

الطبرسي، أبو علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، تفسير مجمع البيان، ج 10 ص 398، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م.

مطابق ديدگاه بيشتر مفسران، اين سوره (عَلَق) اولين سوره از قرآن است که بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) نازل شد و نخستين روزي که جبرئيل بر آنحضرت نازل گشت در حالي که ايشان در غار حِراء ايستاده بود، پنج آيه اول اين سوره را براي ايشان بيان كرد.

علي رغم گفته اين عالمان؛ در جوامع حديثي اماميه از غار حراء به عنوان محل نزول آغازين وحي، سخني به ميان نيامده استإ نهايتا در موارد اندک همانند خطبه قاصعه امير مؤمنان عليه السلام از حراء به عنوان محل عبادت آن حضرت در بخشي از سال ياد شده است اما اينکه محل نزول اولين وحي هم در آنجا بوده يا نه، از اين خطبه برداشت نمي شود. وانگهي؛ از گفتار برخي عالمان امامي چنين استفاده مي شود که نخستين وحي بر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در منطقه اي ميان مکه و منا به نام "ابطح"بوده است.

فتال نيشابوري (رحمة الله عليه) مي نويسد:

فإذا أتت أربعون سنة أمر الله عز و جل جبرئيل أن يهبط إليه بإظهار الرسالة وَ ذَلِكَ فِي يَوْمِ السَّابِعِ وَ الْعِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ اللَّهِ الْأَصَمِّ فَاجْتَازَ بِمِيكَائِيلَ فَقَالَ أَيْنَ تُرِيدُ فَقَالَ لَهُ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ نَبِيَّنَا نَبِيَّ الرَّحْمَةِ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَهْبِطَ إِلَيْهِ بِالرِّسَالَةِ فَقَالَ لَهُ مِيكَائِيلُ فَأَجِي‏ءُ مَعَكَ قَالَ لَهُ نَعَمْ فَنَزَلَا وَ وَجَدَ رَسُولَ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) نَائِماً بِالْأَبْطَحِ بَيْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليهما السلام ... فَقَالَ مِيكَائِيلُ لِجَبْرَئِيلَ إِلَى أَيِّهِمْ بُعِثْتَ قَالَ إِلَى الْأَوْسَطِ ثُمَّ انْتَبَهَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه وآله) فَأَدَّى إِلَيْهِ جَبْرَئِيلُ الرِّسَالَةَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى.

النيسابوري ، ابو علي محمد بن الفتال (الشهيد 508هـ) ، روضة الواعظين، ص 52، تحقيق: السيد محمد مهدى السيد حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضي ـ قم.

آنگاه که چهل سالگى رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرا رسيد، خداوند متعال به جبريل دستور داد تا براى ابلاغ رسالت بر آن حضرت فرود آيد و آن در روز بيست و هفتم ماه رجب بود، جبريل از كنار ميكائيل گذشت، ميكائيل از او پرسيد: كجا مى‏روى؟ گفت: همانا خداوند پيامبرى را مبعوث فرموده كه پيامبر رحمت است و به من فرمان داد تا براى ابلاغ رسالت نزد او بروم، ميكائيل گفت: من هم با تو مى‏آيم،گفت: بيا، هر دو فرود آمدند، اين در حالي بود که پيامبر (صلي الله عليه وآله) در منطقه ابطح ميان امير مؤمنان و جعفر بن ابى طالب (عليهما السلام) خوابيده بود ... ميكائيل به جبرئيل گفت: به سوى كداميك از ايشان مبعوث ‏شدى؟ گفت: به سوى آن كسي كه در وسط است، جبرئيل پيام رسالت را از سوى خداوند بزرگ به آن حضرت ابلاغ كرد.

مسعودي شيعي در اثبات الوصيه، همين مضمون را آورده است.

أمر اللّه عز و جل جبرئيل أن يهبط إليه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بإظهار الرسالة ... فوجدا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نائما بالأبطح ... فأدّى جبرئيل الرسالة إليه عن اللّه جل جلاله.

مسعودی، علی بن الحسين، اثبات الوصيه، 115 و 116، ناشر: قم، انصاريان‏. لازم به ذكر است كه آيت الله شبيری زنجانی در جلد سوم کتاب "جرعه ای از دريا" ص 225 می نويسد: مسعودی صاحب اثبات الوصيه غير از مسعودی صاحب مروج الذهب است و مسلماً شيعه است.

خداوند متعال جبرئیل را مأمور کرد تا برای اظهار رسالت بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرود آید ... جبرییل با ملک دیگر دیدند که آنحضرت در سرزمین ابطح خوابیده است ... آنگاه جبرئیل رسالت را از سوی خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه وآله) رساند.

در پاره اي از روايات منابع اماميه از اين موضوع (نزول وحي در سرزمين ابطح) سخن به ميان آمده است که چه بسا همين طايفه از روايات، مستند افرادي چون فتال نيشابوري و مسعودي قرار گرفته است. اين روايات (همچنانکه خواهيد ديد) در عين حال که از اندکي تفاوت برخوردارند، همگي سخن از فرود آمدن جبرئيل بر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در سرزمين ابطح، به ميان آوردند.

علي بن ابراهيم (رحمة الله عليه) از قول رسول خدا صلي الله عليه وآله آورده است.

كُنَّا رُقُوداً بِالْأَبْطَحِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَنْ يَمِينِي وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَنْ يَسَارِي وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عِنْدَ رِجْلِي وَ جَبْرَئِيلُ فِي ثَلَاثَةِ أَمْلَاكٍ يَقُولُ لَهُ أَحَدُ الْأَمْلَاكِ الثَّلَاثَةِ إِلَى أَيِّ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ أُرْسِلْتَ فَقَالَ إِلَى هَذَا، قَالَ: وَ مَنْ هَذَا فَقَالَ: هَذَا مُحَمَّدٌ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ.

القمي، أبو الحسن علي بن ابراهيم (متوفاى310هـ) تفسير القمي، ج 2 ص 347تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404.

ما در سرزمین ابطح خوابیده بودیم، علی بن ابی طالب سمت راست من بود،‌ جعفر سمت چپم و حمزه پايين پاهايم بود، جبرئیل به همراه سه تا از ملائکه آمدند، یکی از آنها گفتند به سوی کدامیک از این چهار نفر فرستاده شدی؟ گفت: به سوی این فرد. گفت: او کیست؟ گفت: اين شخص محمد آقاي پيامبران است.

پس از وي، شيخ الطائفه (رحمة الله عليه) آن را با کمي تفاوت در كتاب امالي خود نقل كرده است:

رَقَدْتُ بِالْأَبْطَحِ وَ عَلِيٌّ عَنْ يَمِينِي وَ جَعْفَرٌ عَنْ يَسَارِي وَ حَمْزَةُ عِنْدَ رِجْلِي فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ فَإِذَا إِسْرَافِيلُ يَقُولُ لِجَبْرَئِيلَ: إِلَى‏ أَيِ‏ الْأَرْبَعَةِ بُعِثْتَ‏ وَ بُعِثْنَا مَعَكَ؟ فَقَالَ إِلَى هَذَا وَ هُوَ مُحَمَّدٌ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 723، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ

در سرزمین ابطح خوابیده بودم، علی بن ابی طالب در سمت راست و جعفر سمت چپ و حمزه نزد پایم بود، جبرئیل، میکائیل و اسرافیل نازل شدند، در این هنگام اسرافیل به جبرئیل می گوید: به سوی کدامیک از اینها مبعوث شدی؟ گفت: به سوی محمد که سرور پیامبران است.

شيخ صدوق (رحمة الله عليه) اين روايت را ضمن مناشده اي از امير مؤمنان عليه السلام آورده است. (این روایت هم به همان داستان اشاره دارد اگر چه نامی از سرزمین ابطح به میان نیاورد)

نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ‏ الْخَلْقَ‏ فَفَرَّقَهُمْ فِرْقَتَيْنِ فَجَعَلَنِي مِنْ خَيْرِ الْفِرْقَتَيْنِ ثُمَّ جَعَلَهُمْ شُعُوباً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِ شُعْبَةٍ ثُمَّ جَعَلَهُمْ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِ قَبِيلَةٍ ثُمَّ جَعَلَهُمْ بُيُوتاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِ بَيْتٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي أَنَا وَ عَلِيّاً وَ جَعْفَراً فَجَعَلَنِي خَيْرَهُمْ فَكُنْتُ نَائِماً بَيْنَ ابْنَي أَبِي طَالِبٍ فَجَاءَ جَبْرَئِيلُ وَ مَعَهُ مَلَكٌ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ إِلَى أَيِّ هَؤُلَاءِ أُرْسِلْتَ فَقَالَ إِلَى هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي فَأَجْلَسَنِي غَيْرِي قَالُوا اللَّهُمَّ لا.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الخصال، ص 559، تحقيق، تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري،‌ ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ 1403 - 1362

شما را به خدا، در ميان شما بجُز من کسی است كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره او‏ فرموده باشد خداوند خلق را آفريد و آن‏ها را دو دسته كرد و مرا در دسته بهتر نهاد سپس آن را چند قبيله كرد مرا در قبيله بهتر نهاد سپس آن‏ها را چند خاندان كرد و مرا در خاندان بهتر نهاد سپس از خاندان من، مرا و على و جعفر را برگزيد و مرا بهتر از آنها گردانيد، من ميان دو فرزند ابى طالب (على و جعفر) خوابيده بودم كه جبرئيل به همراه فرشته‏اى آمد، آن فرشته بجبرئيل گفت به سوی كداميك از اين سه نفر نازل شدى؟ فرمود به سوی او، آنگاه دست مرا گرفت و مرا نشاند؟ گفتند: به خدا نه.

بنابراين از مجموع اين روايات به دست مي آيد كه از نظر شيعه مكان نزول وحي حراء نيست و سرزمين ابطح مي باشد. حال در ادامه به چگونگي نزول وحي نخستين مي پردازيم.

چگونگي نزول نخستين وحي

یکی از مهمترین مباحث در حوزه مسایل مربوط به بعثت رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، کیفیت و چگونگی نزول نخستین وحی بر آن حضرت است. اهميت اين مطلب با توجه به روايات تأمل برانگيز اهل سنت در اين باره، هويدا مي شود.

مطابق نقل بخارى و مسلم، كه كتابشان منبع حديثي درجه يک اهل سنت به شمار مي رود، وقتي که فرشته وحي در غار حِراء بر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نازل شد، چنين گفت:

فَجَاءَهُ الْمَلَكُ فقال اقْرَأْ قال ما أنا بِقَارِئٍ قال فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي حتى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فقال اقْرَأْ قلت ما أنا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّانِيَةَ حتى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فقال اقْرَأْ فقلت ما أنا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّالِثَةَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فقال ( اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الذي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ من عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ) فَرَجَعَ بها رسول اللَّهِ يَرْجُفُ فُؤَادُهُ فَدَخَلَ على خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ رضي الله عنها فقال زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي فَزَمَّلُوهُ حتى ذَهَبَ عنه الرَّوْعُ فقال لِخَدِيجَةَ وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ لقد خَشِيتُ على نَفْسِي فقالت خَدِيجَةُ كَلَّا والله ما يُخْزِيكَ الله أَبَدًا إِنَّكَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ وَتَحْمِلُ الْكَلَّ وَتَكْسِبُ الْمَعْدُومَ وَتَقْرِي الضَّيْفَ وَتُعِينُ على نَوَائِبِ الْحَقِّ فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِيجَةُ حتى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بن نَوْفَلِ بن أَسَدِ بن عبد الْعُزَّى بن عَمِّ خَدِيجَةَ وكان امْرَأً تَنَصَّرَ في الْجَاهِلِيَّةِ ... فقال له وَرَقَةُ يا بن أَخِي مَاذَا تَرَى فَأَخْبَرَهُ رسول اللَّهِ خَبَرَ ما رَأَى فقال له وَرَقَةُ هذا النَّامُوسُ الذي نَزَّلَ الله على مُوسَى

وقتي فرشته الهي آمد به من گفت بخوان، گفتم: من قادر به خواندن نيستم، در اين هنگام آنچنان مرا فشرد که بي رمق شدم، سپس رهايم نمود و گفت بخوان، من گفتم: قادر به خواندن نيستم، در اين هنگام آنچنان مرا فشرد که بي رمق شدم و باز رهايم نمود؛ تا آنکه آن فرشته در مرتبه سوم مرا فشرد و رها نمود و گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ. پيامبر (صلي الله عليه وآله) به منزل آمد در حالي كه قلبش مضطرب و ترسان بود، به ايشان فرمود مرا بپوشان، حضرت خديجه ايشان را پوشانيد تا اينكه ترس ايشان بر طرف شد؛ آن حضرت به همسرشان فرمودند من از خودم مي ترسم [شايد اتفاقي برايم رخ دهد] حضرت خديجه گفت: هرگز خداوند تو را خوار نمي کند زيرا تو صله رحم به جا مي آوري و بار فقيران را به دوش مي كشي و به مستمندان كمك مي كني و مهمان نواز هستي و در حوادث، حق را ياري مي كني. حضرت خديجه او را نزد پسر عمويش ورقة بن نوفل برد وي در دوران جاهليت آيين مسيحيت گزيده بود ... ورقة گفت: چه مى‏بينى؟ رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آنچه ديده بود بيان داشت، ورقه به او گفت: اين همان ناموسى است كه خداوند نزد موسى (عليه السلام) فرستاد.

الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 4، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا.

صحيح مسلم، ج 1 ص 139، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي.

روايات اهل سنت درباره واقعه اولين نزول وحي، از سوي انديشمندان امامي مورد نقد هاي جدي قرار گرفته است. مشروح اين اشکالات در جلد سوم کتاب « الصحيح من سيره النبي» علامه سيد جعفر مرتضي (حفظه الله) ذكر شده است. ما در اينجا به صورت مختصر به ذكر چند اشكال مي پردازيم:

چگونه مي توان پذيرفت که رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در يکي از مهمترين مسائل اعتقادي يعني وحي و نبوت که سرآغاز ديگر مسائل است، دچار ترديد شده و براي اثبات نبوتش به ديگران پناه آورد. در واقع او پيامبري است که ديگران نبوت او را تثبيت مي کنند. او خود نمي داند اما ديگران مي دانند!!

عايشه تنها راوي اين نقل است و به ادعاي خودش سال چهارم و يا پنجم بعثت به دنيا آمده پس شاهد عيني نبوده که از پيش خود و بدون استناد به ديگري اين مطالب را مي­گويد.

2ـ طبق روايت او ، فرشته وحي به پيامبر فرمان مي دهد کلام خدا را بخواند و پيامبر مي­فرمايد: خواندن بلد نيستم ؛ در اينجا سه فرض وجود دارد:

الف) پيامبر بخواهند از روي لوحي بخوانند ولي بلد نباشند: طبق اين فرض ديگر فشارهاي مکرر دليلي ندارد زيرا فشار دادن فرد ارتباطي به يادگيري او ندارد.

ب) منظور جبرئيل اين بود که پيامبر به دنبال او بخواند: اين کار نيز امر دشواري نبود که پيامبري که به هوش و ذکاوت معروف بود نتواند انجام دهد و جبرئيل مجبور شود به زور متوسل شود.

ج) پيامبر6 خواندن و نوشتن بلد بوده و اساسا اين روايت جعلي است.

چنانچه در ماجراي يوم الخميس آمده است:

ائْتُونِي بِكَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا

صحيح البخاري ج3، ص 1155، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا.

برايم كتفي بياوريد تا برايتان مطلبي بنويسم كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد.

3ـ بر اساس بسياري از روايات شيعه و سني وقتي جبرئيل بر پيامبر نازل مي شد به صورت فردي با ادب مي­آمد و اجازه مي­گرفت و حضرت در کمال آرامش و راحتي مي­فرمود اين برادرم جبرئيل است و چنين مي­گويد و در هيچ روايت ديگري نيامده است که جبرئيل پيامبر6 را اينگونه آزار داده باشد.

4ـ تا کسي آمادگي چنين منصب عظيمي (ختم نبوت) را نداشته باشد معنا ندارد خداوند حکيم چنين وظيفه اي را به او واگذار کند به حدي که بگويد مي ترسم اتفاقي برايم رخ دهد.

5ـ چگونه ممکن است اطلاعات حضرت خديجه و ورقه نسبت به نبوت پيامبر بيش از خودِ پيامبر باشد؟! و آيا هيچ مسلماني مي­تواند بپذيرد که پيامبر6 از نبوت خود آگاه نبود و با گفته يک نصراني فهميد که به پيامبري مبعوث شده است.

6ـ چطور ممکن است حضرت عيسي در گهواره از پيامبري خويش آگاه است و نمي­ترسد و حضرت يحيي نيز در کودکي پيامبر مي­شود و نمي­هراسد اما خاتم انبيا و با فضيلت­ترين آنان در چهل سالگي نه تنها نمي­داند پيامبر شده بلکه وحشت وجود او را فرامي­گيرد و همسرش او را مي­پوشاند تا ترسش بريزد؟!

علی رغم اینکه این ترس و وحشت با آيات قرآن که نزول وحي را عامل و باعث آرامش روحي و اطمينان قلب پيامبر 6 مي داند در تنافي و تعارض آشکار است مانند]وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا[. [سوره فرقان آيه 32] «و كافران گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نمى‏شود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را به وسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم».

و يا در آيه­ای ديگر خداوند خطاب به پيامبر - چنین می­فرماید:

]قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[. [سوره يوسف، آيه­ 108] « بگو: «اين راه من است من و پيروانم، و با بصيرت كامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مى‏كنيم! منزّه است خدا! و من از مشركان نيستم!».»

در این آیه خداوند از پیامبرش می­خواهد به مردم بگوید راهی را که به آن دعوت می­کند با بصیرت کامل است و ذره­ای شک و تردید در آن راه ندارد. حال در اين صورت ديگر شک و ترديد در نبوت چه معنايي مي­تواند داشته باشد؟!

با توجه به آیاتی که ذکر شد، آیا نسبت دادن ترس و شک و تردید در نبوت به پیامبر اکرم - مخالف قرآن نیست؟ و آیا چنین نسبتی با حکمت فرستادن پیامبران در تعارض نیست؟!

بنابراين طبق دلايل مذکور، چگونه مي­توان پيامبر خاتم 6 را متهم نمود که در نبوت خود شک داشته است؟! از اين روست که شيعه پيامبر - را از اين نسبت­هاي ناروا مبرّا مي­داند و وارد ساختن اين نسبت­ها را در کتابهاي اهل تسنن، کار دستان ناپاک اموي و عباسي مي­داند.

بديهي است چنين تصويري از پيامبر بزرگ اسلام (صلي الله عليه وآله) مي تواند دست آويز دشمنان دين قرار گيرد.

اين در حالي است؛ رواياتي را که از منابع اماميه پيرامون نزول وحي در سرزمين ابطح آورديم، اصلاً سخن از تشکيک به ميان نمی آورد. اصولاً امامان شيعه (عليهم السلام) در تقابل کامل با ديدگاه فوق، نظر بر آن دارند که نبوت و رسالت ملازم با يقين و ايمان کامل شخص نبي و رسول بوده و هر گونه شک و ترديد از ساحت نبوت به دور است. تفسير ميزان، ج 20 ص 329.

امام صادق (عليه السلام) در يک سخني مي فرمايد:

إن الله إذا اتخذ عبدا رسولا أنزل عليه السكينة و الوقار فكان [الذي‏] يأتيه من قبل الله مثل الذي يراه بعينه‏.

محمد بن مسعود العياشي( متوفاي320هـ)، تفسير العياشي، ج 2 ص 201، تحقيق : الحاج السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر : المكتبة العلمية الإسلامية – طهران.

همانا خداوند بزرگ، هر گاه بنده اي را به عنوان رسول خود بر مي گزيند، يک نوع آرامش و وقار بر او مي فرستد، پس آنچه که از سوي خداوند متعال بر او نازل مي شود مثل آن چيزي است که با چشم خود مي بيند.

آیین پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت

دانشمندان اسلامی پیرامون چگونگی شريعت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) پيش از بعثت، دیدگاه های گوناگون ارایه کردند. در ادامه تعدادی از مهمترین آراء در این باره را می آوریم.

لازم به ذکر است؛ برخي دانشمندان از هر گونه اظهار نظر در اين باره صرف نظر کرده و به اصطلاح متوقف شدند.

آیت الله سبحانی (حفظه الله) در نقد این دیدگاه می نویسد: بر پایه مدارک موجود، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت، یک سری اعمال عبادی از قبیل طواف خانه خدا و اعتکاف انجام می داد. بدیهی است هر عمل عبادی باید مطابق شریعتی بوده باشد. این مطلب با قول به توقف ناسازگار است.

السبحاني، الشيخ جعفر، عصمة الأنبياء في القرآن الكريم، ص 260، الناشر : مؤسسة الإمام الصادق (عليه السلام)، ايران، الطبعة : الثانية، سنة الطبع : 1420

عده اي بر آنند پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) پیش از رسالتش تابع هيچگونه شريعتي نبود. بنا به گفته آیت الله سبحانی (حفظه الله) اين قول به ابوالحسن (ابوالحسين) بصري نسبت داده شد.

همانطور که در نقد دیدگاه پیشین آوردیم، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیش از بعثتش، یک سری اعمال عبادی انجام می داد. حال چگونه می توان پذیرفت که آنحضرت متبعد به هیچگونه شریعتی نبود؟

السبحاني، الشيخ جعفر، عصمة الأنبياء في القرآن الكريم، ص 256 و 259، الناشر : مؤسسة الإمام الصادق (عليه السلام)، ايران، الطبعة : الثانية، سنة الطبع : 1420.

دیدگاه بعدی از آنِ کسانی است که می گویند نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) مطابق یکی از شریعتهای پیشین [شریعت ابراهیم یا موسی (علیهما السلام) یا ...] عمل می کرد.

شیخ طوسی (رحمة الله علیه) این نظریه را به دلیل قاعده «قبح تبعیت فاضل از مفضول» مردود می دارد و بر این باور است پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نسبت به انبیاء پیشین (علیهم السلام) برتر و از جایگاه بالاتری برخوردار است، به همین دلیل نمی تواند تابع شریعت آنها بوده باشد.

ثبت بالإجماع من أنّه عليه السّلام أفضل من سائر الأنبياء ولا يجوز أن يؤمر الفاضل باتّباع المفضول.

الطوسی، محمد بن الحسن، العدة في أصول الفقه، ج 2 ص 591، تحقيق : محمد رضا الأنصاري القمي، الطبعة : الأولى، سنة الطبع : ذوالحجة 1417 - 1376 ش، المطبعة : ستاره - قم

اجماع بر آن است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) از دیگر انبیاء (علیهم السلام) برتر است و جایز نیست به فردی که از رتبه بالاتر برخوردار است دستور داده شود تا از پایین تر از خود تبعیت کند.

پاره اي از انديشمندان هم نظر بر آن دارند پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) از ابتدای امر بر اساس شریعت خودش عمل می کرد. البته تا هنگامه بعثت، مأمور به ابلاغ نبود بلکه صرفاً آنها را دریافت و خود مأمور بود آنچه بدو مي رسيد عمل کند. شيخ طوسي و علامه مجلسي (رحمة الله عليهما) نمونه هايي از عالمان متقدم و مياني اماميه اند که از اين نظريه طرفداري کردند.

شیخ طوسی (رحمة الله علیه) در این باره می نویسد:

فصل: في أنّه عليه السّلام هل كان متعبّدا بشريعة من كان قبله من الأنبياء أم لا؟ عندنا أنّ النّبي (صلَّى الله عليه وآله وسلَّم) لم يكن متعبّدا بشريعة من تقدّمه من الأنبياء لا قبل النّبوّة ولا بعدها وأنّ جميع ما تعبّد به كان شرعا له.

الطوسی، محمد بن الحسن، العدة في أصول الفقه، ج 2 ص 590، تحقيق : محمد رضا الأنصاري القمي، الطبعة : الأولى، سنة الطبع : ذوالحجة 1417 - 1376 ش، المطبعة : ستاره - قم

فصلی درباره اینکه آیا پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) متعبد به شریعت انبیاء پیشبن بود یا نه؟ (مطلب درست) نزد ما آن است که آنحضرت قبل از نبوت و بعد از آن، به هیچ یک از شریعتهای انبیاء پیشین (علیهم السلام) متعبد نبود و هر آنچه بدان تعبد داشت، شریعت خودش بود.

سخن علامه مجلسی (رحمة الله علیه) این است:

فاعلم أن الذي ظهر لي من الأخبار المعتبرة والآثار المستفيضة هو أنه (صلى الله عليه وآله) كان قبل بعثته مذ أكمل الله عقله في بدو سنه نبيا ... ثم بعد أربعين سنة صار رسولا ونزل عليه القرآن وامر بالتبليغ وكان يعبد الله قبل ذلك بصنوف العبادات إما موافقا لما أمر به الناس بعد التبليغ وهو أظهر أو على وجه آخر.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 278، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

بدان، از روایات گوناگون چنین برایم ثابت شده که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت، از همان زمان که خداوند متعال در ابتدای سنین، عقل او را کامل گرداند، نبوت داشت ... سپس بعد از چهل سال به مقام رسالت نایل شد و قرآن بر او نازل گشت و مأمور به تبلیغ گشت و پیش از آن انواع عبادات را انجام می داد (این عبادات) یا همان بودند که آنحضرت بعد از رسالت به مردم رساند، این وجه اظهر است. یا به نحو دیگر.

اين گروه براي اثبات مدعايشان دلايل گوناگوني آوردند، از جمله آنکه می گویند رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت به دیگر انبیاء (علیهم السلام) برتری دارد، به همین جهت، نمی تواند در برهه ای از زندگی تابع شریعت یکی از آنها بوده باشد، پس باید همیشه تابع شریعت خودش بوده باشد و این مقتضی نبوت آنحضرت پیش از رسالت است.

ثبت بالإجماع من أنّه عليه السّلام أفضل من سائر الأنبياء ولا يجوز أن يؤمر الفاضل باتّباع المفضول.

الطوسی، محمد بن الحسن، العدة في أصول الفقه، ج 2 ص 591، تحقيق : محمد رضا الأنصاري القمي، الطبعة : الأولى، سنة الطبع : ذوالحجة 1417 - 1376 ش، المطبعة : ستاره - قم

اجماع بر آن است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) از دیگر انبیاء (علیهم السلام) برتر است و جایز نیست به فردی که از رتبه بالاتر برخوردار است دستور داده شود تا از پایین تر از خود تبعیت کند.

آنها همچنین به يک روايت از کافي کليني (رحمة الله عليه) استناد مي کنند، در اين روايت، امام (عليه السلام) با استناد به آيه"إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا" (30/مريم) بر نبوت حضرت عيسي (عليه السلام) در دوران کودکي استدلال مي کند. حال که چنين است، پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) هم به طور حتم در ايام طفوليت مقام نبوت را حائز بود زيرا (علاوه بر آنکه آنحضرت بر همه پيامبران از جمله عيسي (عليه السلام) برتري دارد) مطابق روايات فراوان، هر آنچه را که خداوند بزرگ به انبياء پيشين (علیهم السلام) عنايت کرد، به پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) هم عطا نمود.

علامه مجلسی (رحمة الله علیه) پس از بیان روایت فوق می گوید:

وقد ورد في أخبار كثيرة أن الله لم يعط نبيا فضيلة ولا كرامة ولا معجزة إلا وقد أعطاه نبينا (صلى الله عليه وآله) فكيف جاز أن يكون عيسى (عليه السلام) في المهد نبياً ولم يكن نبينا (صلى الله عليه وآله) إلى أربعين سنة نبيا؟

المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 278، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

در روایات فراوان آمده است خداوند متعال هیچ فضیلت و کرامتی را به انبیاء گذشته (علیهم السلام) نداد مگر آنکه همان را به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) هم داده است، حال چگونه جایز است که عیسی (علیه السلام) در کودکی مقام نبوت را دارا باشد و پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) تا سنین چهل سالگی این مقام را نداشته باشد؟

در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود: مطابق دیدگاه اخیر، باید پذیرفت پیش از بعثت هم بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وحی می شد زیرا عمل نمودن به شریعتی نو (اسلام) مستلزم دریافت وحی از سوی خداوند متعال است، این در حالی است که بر پایه گزارشات موجود، نخستین وحی بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آیات ابتدایی سوره علق بود که به داستان بعثت آنحضرت اشاره دارد. بنا بر این؛ قول به نزول وحی تا پیش از واقعه بعثت با مشکل مواجه است.

صاحب مجمع البیان آورده است:

أكثر المفسرين على أن هذه السورة أول ما نزل من القرآن وأول يوم نزل جبرائيل (عليه السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وهو قائم على حراء علمه خمس آيات من أول هذه السورة.

الطبرسي، أبو علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، تفسير مجمع البيان، ج 10 ص 398، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م.

مطابق ديدگاه بيشتر مفسران، اين سوره (عَلَق) اولين سوره از قرآن است که بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) نازل شد و نخستين روزي که جبرئيل بر آنحضرت نازل گشت در حالي که ايشان در غار حِرا ايستاده بود، پنج آيه اول اين سوره را به او ياد داد.

در پاسخ از این شبهه می گوییم: آنچه مرحوم طبرسی و دیگران بیان داشتند به وحی رِسالی و ابلاغی نظر دارد و این منافاتی ندارد که پیش از بعثت هم بر آنحضرت وحی (غیر رسالی) شده باشد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت، آموزه های وحیانی را از عالم بالا دریافت می کرد و خود مأمور به انجام آن بود تا هنگامه بعثت (27 رجب) و با نزول آیات نخستین سوره علق، رسماً به رسالت بر انگیخته شد. پیشتر هم این علامه مجلسی (رحمة الله علیه) را آوردیم:

أنه (صلى الله عليه وآله)كان قبل بعثته نبيا ... ثم بعد أربعين سنة صار رسولا ونزل عليه القرآن وامر بالتبليغ.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 278، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت، مقام نبوت را دارا بود ... سپس بعد از چهل سال به مقام رسالت نایل شد و قرآن بر او نازل گشت و مأمور به تبلیغ گشت.

در پایان؛ خواننده گرامي، جهت دريافت اطلاعات بيشتر پیرامون چگونگی شریعت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت، می توانید به کتاب "عصمة الأنبياء في القرآن الكريم" اثر آيت الله سبحاني (حفظه الله)، نيز مقاله اي با عنوان "ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺩﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺑﻌثت" نوشته آقاي محسن تنها، مراجعه نماييد.

بعثت و نبوت مقارن یا در دو زمان

بحث از همزمان بودن یا نبودن بعثت (رسالت) و نبوت، می تواند در زمره مباحث مربوط به ماجرای بعثت به شمار آید. در این بحث در صدد آنیم که آيا پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) قبل از واقعه بعثت (رسالت)، داراي مقام نبوت بود يا آنکه در بيست و هفتم ماه رجب، همزمان مقام نبوت و بعثت (رسالت) را حائز گشت؟

با توجه به آنچه که در بخش پیشین (آیین پیامبر صلی الله علیه وآله پیش از بعثت) بیان داشتیم، معلوم می گردد که مطابق دیدگاه آن دسته از عالمان که می گویند پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) از ابتدای امر بر اساس شریعت خودش عمل می کرد، آنحضرت مقام نبوت را پیش از بعثت دارا بود، علامه مجلسی (رحمة الله علیه) بدان تصریح می کند. (أنه صلى الله عليه وآله كان قبل بعثته نبياً)، زیرا بدیهی است که مطابق این دیدگاه، آنحضرت آموزه های شریعت تازه (اسلام) را از عالم بالا دریافت می نمود و این چیزی جُز نبوت نیست.

مطابق سایر دیدگاه ها هم فی حد نفسه امکان آن وجود دارد که به نبوت آنحضرت پیش از بعثت، ملتزم شد زیرا این عده، تنها وجود یک شریعتی نو در بازه زمانی پیش از بعثت را انکار کرده یا لا اقل در این باره متوقف شدند، این مطلب منافاتی ندارد که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در همان حال که تابع شریعت دیگران است، آموزه های وحیانی هم در یافت کند.

نتیجه

بر پایه آنچه که در این نوشتار کوتاه گفتیم، معلوم گشت که امامیه با استناد به روایات ائمه (علیهم السلام) وقوع بعثت در بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم از عام الفيل را پذیرفت. نیز گفته شد اگر چه شهرت بر آن است که نخستين وحي بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) در غار حراء بود اما مستنداتی هم بدست آمد که حکایت از نزول نخستین وحی در سرزمین «ابطح» داشت. آموزه های اهل سنت درباره چگونگی نزول اولین وحی بر رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) را هرگز نتوانستیم بپذیریم و بیان شد آنچه در این باره با مقام ارجمند نبوت و رسالت میانه دارد کلام ائمه (علیهم السلام) است. در رابطه با شریعت آنحضرت پیش از بعثت، دیدگاه های گوناگونی وجود داشت که مطابق برخی از این دیدگاه ها نبوت آنحضرت پیش از بعثت ثابت می شد و مطابق سایر دیدگاه ها اگر چه به طور قاطع نتوانستیم نبوت آنحضرت قبل از بعثت را ثابت کنیم اما مستندی بر ردّ آن هم در دست نداشتیم و گفتیم فی حد نفسه امکان دارد که بر اساس این دیدگاه ها هم قائل به نبوت آنحضرت پیش از بعثت گشت.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف



Share
1 | بهروز | Iran - Tehran | ٢٢:١٩ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٩٦ |
با سلام پیامبر طبق آیه 123 سوره نحل و 161 سوره انعام از آئین حضرت ابراهیم پیروی میکردند و این با مقامشان در تضاد نیست چون حضرت ابراهیم هم اسلام را آوردند ولی کامل آن توسط رسول الله آمد درسته این حرف؟؟
یا علی یا مهدی

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در این خصوص به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
2 | جلیل | Iran - Qom | ١٤:٠١ - ٢٤ فروردين ١٣٩٧ |
سلام در ابتدای متن به جای کلمه نیست باید است گداشته شود
دیدگاهمطرح شده از سوی اهل تسنن با جایگاه نبوت ناسازگار است

پاسخ:
سلام تشکر از حسن توجه شما.اصلاح شد
3 | سیدمحمدجوادحسینی | Iran - Qom | ١٤:١٤ - ٠٧ بهمن ١٣٩٧ |
با سلام
نظر شما در مورد دین پیامبر قبل از اسلام چه بوده است؟

پاسخ:
با سلام
در این که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قبل از بعثت هرگز براى بت سجده نکرد و از خط توحید منحرف نشد شکى نیست، تاریخ زندگى او نیز به خوبى این معنا را منعکس مى‏کند؛ اما در این که بر کدام آئین بوده و طبق دستورات و شریعت کدام پیامبر عمل می‌نمود در میان دانشمندان اسلامی گفتگو است.
بعضى او را پیرو آئین ابراهیم علی نبینا وآله وعلیه السلام مى‏دانند؛ چرا که شیخ الانبیاء و پدر پیامبران است و در بعضى از آیات قرآن آئین اسلام به عنوان آئین ابراهیم معرفى شده است، این همان دین پدرتان ابراهیم است، او شما را از پیش مسلمان نامیده است، این سخن از یک نظر صحیح است و آن اینکه آن حضرت، موحد و یگانه پرست بود و یگانه‌ پرستى از بارزترین ویژگی‌هاى آیین ابراهیم علیه السّلام است، هرچند همه انبیا یگانه‌ پرست بودند؛ ولى این دلیل بر آن نمى‌‌شود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در همه فروع دین، متعبّد به شریعت ابراهیم علیه السّلام باشد. شریعت حضرت ابراهیم علیه السّلام پس از آمدن شریعت حضرت موسی علیه السّلام منسوخ شده بود. همچنین اساسا چیزی از شریعت حضرت ابراهیم علیه السّلام باقی نمانده و پیروانی نداشته است.
گاه گفته می‌شود او بر آیین حضرت موسى علیه السّلام بود؛ ولی اشکالش این است که شریعت موسوی پس از آمدن شریعت حضرت عیسى علیه السّلام نسخ شده بود؛ همچنین تحریفات و خرافات زیادی در تورات راه یافته بود که با مقام توحید و نبوت منافات داشت.
بعضى آن حضرت را پیرو آئین مسیح علیه السلام مى‏دانند؛ چرا که قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله آئین رسمى و غیر منسوخ آئین حضرت مسیح بوده است؛ ولکن همان اشکال تحریف باز هم وارد است .
از واضحات و مسلمات دین اسلام و مورد اتفاق همه مسلمانان این است که پیامبر اسلام(صلّى اللّه علیه و آله) از همه انبیاء برتر بود؛ بنابراین اگر تابع شریعت آن ها باشد، لازمه اش تبعیت مقام بالاتر از مقام پایین تر است که نزد عقل و شرع ناپسند و نامقبول است.
اگر پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله قبل از بعثتش، تابع یکی از شرایع قبلی بود، باید یا نزد علماء آنها تعلیم می‌دید یا کتب آن ها را مطالعه می‌کرد؛ اما هر دو صورت نادرست است؛‌ زیرا اولا در صورت آموختن از علماء یهودی یا مسیحی، آنها حتما این قضیه را نقل می‌کردند و به آن فخرفروشی می‌کردند و در طول تاریخ ثبت می‌شد؛ درحالی که هرگز چنین قضیه ای نقل نشده است؛ ثانیا به شهادت تاریخ و تصریح خود قرآن، پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله هرگز سواد خواندن و نوشتن نداشته است همانطور که قرآن در آیه 48 سوره عنکبوت صریحا می‌فرماید: «وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ»؛ (تو هرگز پیش از این کتابى نمی‌خواندى، و با دست خود چیزى نمی‌نوشتى، مبادا کسانى که در صدد [تکذیب و] ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند)؛ همچنین در آیه 157 و 158 سوره اعراف پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بعنوان«النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ» یعنی «پیامبر درس نخوانده» معرفی می‌شود. به هر حال هرگز یهودی یا مسیحی بودن پیامبر اکرم(صلّى اللّه علیه و آله) در تاریخ ثبت نشده است.
پیامبر اکرم(صلّى اللّه علیه و آله) قبل از بعثت تابع هیچ یک از شرایع گذشته نبوده، بلکه خودشان صاحب نبوت و وحی مخصوص بوده اند. شیخ طوسی در کتاب العدة فی أصول الفقه، ج 2 ص591. و میرزای قمی در کتاب القوانین المحکمة، ج2، ص563. همین عقیده را اثبات می‌کنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله شخصا برنامه خاصى از سوى خداوند داشته که بر طبق آن عمل مى‏کرده، و در حقیقت آئین مخصوص خودش بوده، تا زمانى که اسلام بر او نازل گشت.
شاهد این سخن حدیثى است که در نهج البلاغه آمده است : "خداوند از آن زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد بزرگترین فرشته‏اش را قرین وى ساخت، تا شب و روز او را به راههاى مکارم، و طرق اخلاق نیک سوق دهد"
نهج البلاغه خطبه 192 (خطبه قاصعه): "و لقد قرن اللَّه به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم، و محاسن اخلاق العالم، لیله و نهاره".
ماموریت چنین فرشته‏اى دلیل بر وجود یک برنامه اختصاصى است.
شاهد دیگر این که در هیچ تاریخى نقل نشده است که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در معابد یهود یا نصارى یا مذهب دیگر مشغول عبادت شده باشد، نه در کنار کفار در بتخانه بود، و نه در کنار اهل کتاب در معابد آنان، در عین حال پیوسته خط و طریق توحید را ادامه مى‏داد، و به اصول اخلاق و عبادت الاهى سخت پایبند بود.
روایات متعددى نیز- طبق نقل علامه مجلسى در بحار الانوار- در منابع اسلامى آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله از آغاز عمرش مؤید به روح القدس بود و با چنین تاییدى مسلما بر اساس الهام روح القدس عمل مى‏کرد
علامه مجلسى شخصا معتقد است که پیامبر اسلام قبل از مقام رسالت داراى مقام نبوت بوده، گاه فرشتگان با او سخن مى‏گفتند، و صداى آنها را مى‏شنید، و گاه در رؤیاى صادقه به او الهام الهى مى‏شد، و بعد از چهل سال به مقام رسالت رسید، و قرآن و اسلام رسما بر او نازل شد، او شش دلیل بر این معنى ذکر مى‏کند که بعضى از آنها با آن چه در بالا آوردیم هماهنگ است.‏
بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقّق/ مصحّح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت‏، 1403 هـ ق‏، چاپ دوم، ج 18، ص277، (تاریخ انبیاء).
از افراد دیگری که این قول را پذیرفته‌اند: مرحوم طبرسی در «مجمع البیان » همچنین از دانشمندان اهل سنت کسانی مانند قاضی عیاض در «الشفاء بتعریف حقوق المصطفی » ابوبکر باقلانی، ابوعلی حیائی، ابوهاشم معتزلی، جارالله زمخشری در تفسیر «الکشاف » امام فخر رازی در «تفسیر کبیر» و ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه » قائل به این قول شده اند.
قریب به اتفاق دانشمندان شیعه و اهل سنت از جمله تمام معتزله بر این قول نظر دارند.
در منابع معتبر شیعه و سنی آمده است که پیامبر فرمود:
کنت نبیا و آدم بین الروح و الجسد؛
من به مقام نبوت رسیده بودم در حالی که هنوز روح به جسد آدم دمیده نشده بود.
سنن الترمذي ج 5 ص 585
مسند أحمد بن حنبل ج 5 ص 379
مناقب آل أبي طالب - ابن شهر آشوب - ج 1 ص 183
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها