2024 April 26 - جمعه 07 ارديبهشت 1403
تبیین مسئله خمس در اسلام (5) - بیان چند نکته مهم رجالی!
کد مطلب: ٦٤٦٢ تاریخ انتشار: ١٨ آذر ١٣٩٢ تعداد بازدید: 2571
خارج فقه مقارن » تبیین مسئله خمس در اسلام
تبیین مسئله خمس در اسلام (5) - بیان چند نکته مهم رجالی!

92/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 92/09/18

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.

من از دوستان تقاضا دارم کامپیوتر داشته باشید و به آن تسلط پیدا کنید همچنین نحوه استفاده از نرم افزار را یاد بگیرید، زیرا استفاده از کامپیوتر اساس کار طلبه امروز است. طلبه امروز که می‌خواهد:

«الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِس»

الکافی؛ کلینی، محمد بن یعقوب، ج 1، ص 27، ح 29

بشود، باید از امکانات مدرن روز حداکثر استفاده را ببرد. عزیزانی که نرم افزار در اختیار دارند باید بزرگواری کنند سؤالاتی را که می‌پرسیم خودشان همانجا به ما جواب بدهند که این روایت در چه منابعی آمده است، آیا از نظر رجالی صحیح است یا صحیح نیست.

لزوم استفاده از نرم افزار رجالی «درایة النور»!

به عنوان نمونه روایتی که دیروز خدمت آقایان داشتیم، روایت 12594 از کتاب «وسائل الشیعه» است. دوستان عنایت داشته باشند که الفبای کار فقهی و تحقیقی ما بررسی راویان روایت از کتب رجالی است که اگر بخواهیم این کار را به صورت دستی انجام بدهیم و مثلاً از کتاب معجم الرجال بخواهیم تک تک راویان را بررسی کنیم، حداقل سه الی چهار ساعت طول می‌کشد.

اگر حتی به علم رجال مسلط هم باشید بررسی سندی یک روایت سه الی چهار ساعت طول می‌کشد. شما باید ببینید «محمد بن یعقوب» چه کسی است، از طرف دیگر «علی بن ابراهیم» را در فهرست کتاب پیدا کنید سپس در متن کتاب آن را پیدا کنید.

شما باید تمام اقوال علمای رجال از جمله «کشی»، «نجاشی»، «شیخ صدوق»، «علامه حلی» و «ابن داوود» را ببینید تا بتوانید نتیجه بگیرید که آیا این راوی ثقه است یا ثقه نیست.

ولی با استفاده از نرم افزار «درایة النور»، در عرض کمتر از یک ثانیه روایت را جستجو می‌کنید عبارت «علی بن ابراهیم بن هاشم امامیٌ ثقةٌ جلیل» را برای شما می‌آورد.

دوستان از من سؤال کردند نظر شما نسبت به «درایة النور» چیست؟! من عرض کردم ما 95 درصد توثیقات و تضعیفاتی که دارند را تأیید می‌کنیم و 5 درصد هم اختلاف نظر وجود دارد. «آقا سید جواد» پسر آیت الله العظمی شبیری زنجانی روی این قضیه زحمت کشید و حدود 10 یا 12 سال با یک تیم 30 یا 40 نفره کار کردند و تمام این مباحث را درآوردند.

در تیم ایشان از نظر فنی و برنامه‌نویسی و مهارت‌های دیگر قوی بود و الحق و الانصاف کار ارزشمندی انجام دادند. البته اگر کار ایشان را با کاری که وهابیت انجام می‌دهند مقایسه کنید شاید به نسبت 25 به 100 باشد یا کمتر باشد.

عظیم ترین کار نرم افزار رجالی وهابیت!

شما نرم افزار «جوامع الکلم» را مشاهده کنید و کار رجالی که آقایان وهابی انجام دادند با کار رجالی که بزرگواران ما انجام دادند، فاصله زیادی دارد، اما به قول ضرب المثل: کفش کهنه در بیابان نعمت است!

وهابی ها در این نرم افزار، خیلی گسترده کار کردند، آنان به قدری زیبا کار کردند که اصلاً با این کار قابل مقایسه نیست. در آن نرم افزار امکان آوردن تک تک راویان وجود دارد، در مورد آنان نظر می‌دهد و تمام اقوال بزرگان را می‌آورد.

برای مثال آقای «ذهبی» فلان راوی را توثیق کرده است، «ابن حجر» چه مطلبی بیان کرده است. اگر بخواهید روی کتاب او بروید روی کتاب «سیر أعلام النبلاء» کلیک می‌کنید و مطالب آن را برای شما می‌آورد.

وهابیت در این نرم افزار، یک کار پژوهشی به تمام معنا انجام داده‌اند. اگر ما بخواهیم مشابه آن کار را برای کتب روایی خودمان انجام بدهیم، احساس می‌کنم شاید بالای 200 یا 300 میلیارد تومان هزینه داشته باشد.

برای انجام این کار حداقل یک تیم دو سه هزار نفره احتیاج داریم که هرکدام یک بخشی را در اختیار بگیرند و 50 یا 60 مهندس نرم افزار توانمند را هم استخدام کنیم تا بتوانند مشابه این نرم افزار را با دلار سه هزار و پانصد تومانی دربیاورند.

در مجموع، 95 درصد از فعالیت عزیزان ما در نرم افزار «درایة النور» را تأیید می‌کنیم و حدود 5 درصد هم اختلاف سلیقه وجود دارد. اگر ما هم می‌خواستیم این کار را انجام بدهیم قطعاً دوستان دیگری که در رجال تخصص دارند، 5 یا 10 درصد کار مورد قبول آنان واقع نمی‌شد.

شخصیت بی‌نظیر علم رجال در تاریخ شیعه!

تیمی که این نرم افزار «درایة النور» را تولید کرده‌اند تلاش کرده‌اند تا نظر آیت الله العظمی شبیری زنجانی را لحاظ کنند. تعبیر حاج آقای سبحانی این بود: "آیت الله العظمی شبیری زنجانی شخصیت بی‌نظیر علم رجال در تاریخ شیعه در طول چهارده قرن اخیر است!"

بنابراین نه در گذشته شخصیتی همچون آیت الله العظمی شبیری داشتیم و نه در عصر حاضر عالمی همچون او داریم.

البته بعضی از نظرات ایشان، شخصی است و بنده حدود 14 سال در درس خارج ایشان شرکت می‌کردم؛ بسیاری مواقع من با ایشان اختلاف نظر داشتم به طوری که نه ایشان می‌توانستند من را قانع کنند و نه بنده می‌توانستم ایشان را قانع کنم.

ما گاهی مواقع بعد از نماز صبح حرم می‌رفتیم و با هم بحث می‌کردیم و در آخر هم حرفمان تمام نمی‌شد. سپس به کتابخانه ایشان که در زیرزمین بود می‌رفتیم و با هم صحبت می‌کردیم.

گاهی مواقع من به شوخی به ایشان می‌گفتم: "حاج آقا آن شبی که این نظر را مرقوم فرمودید حتماً با حاج خانم دعوا کرده بودید و به اعصابتان مسلط نبودید که این مطالب را نوشتید و این مطالب به طریقی با بزرگواری شما سازگار نیست."

ایشان بسیار انسان سلیم النفسی است؛ همان روز من خانه رفتم و ایشان بعد از 20 دقیقه تماس گرفتند و گفتند: من بعداً روی حرفی که شما زدید فکر کردم و دیدم حرف خوب و درستی است، اما حرف من هم خوب است.

من گفتم: حاج آقا حرف شما قطعاً اشتباه است!! رابطه من با ایشان این‌طوری بود. ایشان متواضع و بزرگوار و سلیم‌النفس هستند؛ من در طول 45 سال که در حوزه هستم استادی همانند ایشان که در تربیت طلبه اهتمام بورزد ندیدم، نمی‌گویم نیست اما من ندیدم.

ایشان در علم رجال زحمات زیادی کشیده است، اما با تمام این حرف‌ها ما بارها اشکال کردیم و نظر ایشان صددرصد عوض شده است.

یک بار من تلفنی به ایشان اشکالی مطرح کردم و بعد از چهار روز که ایشان را دیدیم گفتند: من سه روز اشکال شما را در درس خارج مطرح کردم و از نظر سابق خودمان برگشتیم و نظر جدیدمان این است و نظری که شما طرح کردید صحیح بوده است.

ما این چنین روش تربیت طلبه و تشویق آن را از کمتر استادی سراغ داریم. معمولاً بزرگواران و اساتید گاهی اوقات نسبت به فرمایشات خودشان حالت تعبد خاصی دارند و به هیچ قیمتی هم حاضر نیستند از نظرشان برگردند.

بعضی از اساتید به دلیل روحیات خاصی که دارند یا به دلیل یقین محکمی که بر حرف خودشان دارند که اشکال کسی روی حرف آنان تأثیر نمی‌گذارد، اما آیت الله العظمی شبیری زنجانی این‌طور نیستند.

بنابراین تیم تولید نرم افزار «درایة النور» نظرات ایشان را عمدتاً در نرم افزار اعمال کردند، و نظر شخصی خودشان نیست. به عنوان مثال «ابراهیم بن هاشم» را «امامیٌ ثقةٌ جلیلٌ علی التحقیق» خطاب کردند؛ «علی التحقیق» به این معناست که این شخص مسئله‌دار است. چون ما توثیق خاصی از «ابراهیم بن هاشم» نداریم و حتی یک نفر از بزرگان ما هم در طول تاریخ نگفتند: «ابراهیم بن هاشم ثقة!»

البته سید بن طاووس در روایتی که ابراهیم بن هاشم در سند آن است، می گوید رواتش بالإتفاق ثقه هستند که البته آن به صورت کلی است که سندی را نقل می‌کند و می‌گوید: «رواته ثقاتٌ بالاتفاق».

«سید بن طاووس» مربوط به قرن هفتم و هشتم است، ایشان هم آمده سند را به طور کامل توثیق کرده است که «ابراهیم بن هاشم» هم در آنجا وجود دارد.

تنها روایتی که آقایان در مدح ایشان آوردند عبارت:

«إنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم»

او اول کسی است که روایات علمای کوفه را در قم منتشر کرد.

رجال العلامة الحلی، ص 4، ح 9 إبراهیم بن هاشم أبو إسحاق

جایگاه حوزه علمیه قم، در زمان غیبت صغری!

دوستان توجه دارند که علمای قمی این خصوصیت را داشتند که هم در افراط زیاده‌روی می‌کردند و هم در تفریط زیاده‌روی می‌کردند. در زمان امام هادی و امام عسکری (علیهم السلام) و زمان غیبت صغری، حوزه علمیه قم بزرگ‌ترین حوزه علمیه شیعه در کره زمین بود.

در آن زمان عمده فقهای شیعه هم در قم جمع شده بودند که در رأس آنان «احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی» بوده است. ایشان شخصی بسیار تندرو بوده است که دارای مبنایی بود.

این شخص فعال مایشاء بود و هرکسی برخلاف مبنای او عمل می‌کرد به دلیل اینکه حاکم قم بود با استفاده از قدرت خود، او را تبعید می‌کرد، زندان می‌فرستاد، شلاق می‌زد و هرکاری که در توان داشت انجام می‌داد.

«احمد بن محمد بن خالد برقی» از فقها و مراجع آن زمان بود و به جهت اینکه از چند شخص ضعیف نقل روایت کرد، او را به کاشان تبعید کرد؛ البته این را هم بگوئیم که زمانی که «احمد بن محمد بن عیسی» به اشتباه خود نسبت به «برقی» پی برد از قم به کاشان رفت، عذرخواهی کرد و دومرتبه ایشان را با تجلیل به قم برگرداند.

این شخص برای جبران کار خود زمانی که «برقی» در سال 274 از دنیا رفت، با پای برهنه در تشییع جنازه او شرکت کرد. این بسیار مهم است؛ اگر یک مرتبه سخنی گفتیم که با آبرو و حیثیت فردی بازی کردیم اما خلاف آن برای ما ثابت شد شهامت و مردانگی داشته باشیم و اعاده حیثیت کنیم.

من روایت تکان‌دهنده‌ای از کتاب «بحارالانوار» برای شما نقل می‌کنم. من یک سال نذر کردم در تابستان تمام 110 جلد کتاب «بحارالانوار» را مطالعه کنم. به همین جهت به یکی از روستاهای اطراف رفتم و وسایل ارتباطی از جمله تلفن را کنار گذاشتم.

بنده هرروز بعد از نماز صبح یک جلد از کتاب «بحارالانوار» را برمی‌داشتم و تا زمانی که مطالعه آن کتاب تمام نمی‌شد، تلخیص و نکته‌برداری نمی‌کردم نمی‌خوابیدم. تابستان آن سال برای من تابستان بسیار مبارکی بود.

همان تابستان به چند روایت برخورد کردم که برای من بسیار جالب بود و یکی از آن روایات این بود:

«مَنْ رَوَی عَلَی مُؤْمِنٍ رِوَایةً یرِیدُ بِهَا شَینَهُ وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ لِیسْقُطَ مِنْ أَعْینِ النَّاسِ»

هرکس سخنی بگوید که بخواهد با آن آبروی برادر دینی را زیر سؤال ببرد، تا او را از چشم مردم بیاندازد

«أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَایتِهِ إِلَی وَلَایةِ الشَّیطَانِ فَلَا یقْبَلُهُ الشَّیطَانُ»

خداوند او را از ولایت خود خارج کرده و به ولایت شیطان وارد می کند و شیطان نیز او را قبول نمی کند.

بحار الأنوار؛ مجلسی، محمد باقر، ج 72، ص 168، ح 40

زمانی که این روایت را می‌خواندم گویا آب سردی بر سر من می‌ریختند، این روایت خیلی تکان دهنده است.

بنابراین قمیین با این وصف در نهایت سختگیری بودند، «ابراهیم بن هاشم» از کوفه به قم آمده و حوزه علمی تشکیل داده و حدود 7 هزار روایت اهلبیت را در قم منتشر کرده است. از میان 13 هزار راوی، پر روایت‌ترین آن‌ها «ابراهیم بن هاشم» است.

«ابراهیم بن هاشم» حدود 7 هزار و صد و اندی روایت نقل کرده است، بعد از او پسر بزرگوارشان «علی بن ابراهیم» صاحب تفسیر هستند روایت نقل کردند.

قدمای ما از «ابراهیم بن هاشم» به ممدوحه تعبیر می‌کنند و می‌گویند: روایتی که «ابراهیم بن هاشم» آن را نقل کرده باشد حسنه است و صحیحه نیست! در مورد او گفته‌اند: «امامیٌ ضابط عادل!»

اقسام روایت در فرهنگ شیعه!

راویانی وجود دارد که امامی نیستند اما توثیق شده اند. ما سه روایت معتبر بیشتر نداریم. به عنوان مثال در کتاب «جواهر» عبارت «صحیحة زرارة»، «موثقة زرارة» و «حسنة زرارة» آمده است.

روایت «صحیحه»:

روایت «صحیحه» به معنای این است که تمام راویان روایت «امامیٌ عادلٌ ضابط» باشد. معنای «امامی» و «عادل» مشخص است؛ اما «ضابط» به معنای این است که از نظر حافظه، معتدل باشد و بسیار کم حافظه نباشد.

راوی باید حافظه حفظ روایت داشته باشد، نه اینکه اول و آخر روایت را حذف کند و تنها وسط عبارت را نقل کند. روایت «صحیحه» خود به دو قسم «صحیحه عالی» و «صحیحه اعلی» تقسیم می‌شود.

روایت «حسنه»:

روایت «حسنه» روایتی است که تمام راویان آن «امامی» هستند، اما یک نفر آنان «امامی ممدوح» و «بمدح دون مرتبة الوثاقة» است. یعنی مدحی که در مورد او داریم، به رتبه وثاقت نمی رسد.

روایت «موثقه»:

روایت «موثقه» روایتی است که تمام راویان آن خوب است اما یک راوی یا بیشتر از یک راوی «غیر امامی» هستند. «راوی غیر امامی» خود به اقسام «سنی ثقه»، «فتحی ثقه»، «واقفی ثقه»، «زیدی ثقه» و «کیسانی ثقه» تقسیم می‌شود.

منظور ما از «راوی امامی»، راوی دوازده امامی است. ممکن است راوی دوازده امامی نباشد بلکه شش امامی یا هفت امامی باشد، اما ثقه باشد.

به عنوان مثال شما بسیاری از راویان را می‌بینید که در مورد او می‌گوید: «عامیٌ ثقة»، همانند «سکونی» که الان در سند ما هست. «اسماعیل بن زیاد» سنی است و معتقد به امامت ائمه طاهرین نیست، اما ثقه است!

ما در مورد بسیاری از راویان داریم: «ثقة إلا أنه فتحیٌ»، «واقفیٌ إلا أنه ثقةٌ»! ما از این راویان به موثقه تعبیر می‌کنیم یعنی تلاش کردند این روایت را هم، در رده احادیث معتبر آوردند.

فقهای ما در طول تاریخ عمدتاً به روایات موثق عمل می‌کنند، به غیر از دوتن از فقها از جمله «صاحب معالم» و «صاحب مدارک». این افراد به روایت موثق هم عمل نمی‌کردند!

بنابراین «صاحب معالم» نام کتاب خود را «منتقی الجمان فی الأحادیث الصحاح و الحسان» گذاشته است و موثقه را بیرون کرده است. یک مرتبه هم می‌گوید: «فی خبر زرارة»، «صحیحة زرارة»، «حسنة زرارة»، «موثقة زرارة»، «خبر زرارة». هرجایی شما در کتاب فقهی واژه «خبر» آمد به معنای روایت غیر معتبر و ضعیف است.

دوستان توجه داشته باشند که نتیجه تابع اخص مقدمات است. زمانی که یک نفر ممدوح شد روایت حسنه می‌شود؛ حال اگر دو نفر، سه نفر، چهار نفر یا همگی هم ممدوحه باشند اثری در روایت ندارد.

اگر یک نفر از روات، غیر امامیه ثقه باشد روایت موثقه می‌شود و نتیجه تابع اخص مقدمات است. اگر بیش از یک نفر هم باشد اثری در اعتبار یا ضعف روایت ندارد و قوت روایت را پایین و بالا نمی‌برد.

بنابراین می‌گویند: یک یا بیشتر از راویان باید «غیر امامی ثقه» باشد، یک یا بیشتر از راویانش «امامی ممدوح دون مرتبة الوثاقة» باشد. قدمای ما از آقای «ابراهیم بن هاشم» به حسنه تعبیر می‌کنند.

بنابراین ما چهار ویژگی برای روایت داشتیم: روایت ما یا «صحیحه» است، یا «حسنه» است، یا «موثقه» است، یا «خبر» است. دیگر عبارت «ضعیفه» نمی‌گویند؛ زیرا عبارت ضعیفه، غالباً نسبت به وزیر امور داخله استعمال می‌شود و آقایان حال حاج خانم را رعایت می‌کنند و آن را به کار نمی‌برند.

بنابراین عبارت «ضعیفه» را «و فی الضعیف» خطاب می‌کنند، حال آنکه در «صحیح» و «موثق» و «حسن» حرف «ة» اضافه می‌کنند اما در ضعیف دیگر «ة» استعمال نمی‌کنند.

البته معتبر و غیر معتبر نیز که می گویند همین است. ما به چیزی که می‌خواهیم عمل کنیم «صحیحه»، «حسنه»، «مقبوله» و «موثقه» معتبر می‌گوییم.

نکته دیگری که باید به آن دقت کنید این است که ما چند صفت راوی داریم. این عبارات در کتاب‌های فقهی ما مربوط به علم درایه بود، اما در علم رجال یک مرتبه می‌گوید: «فلانی ثقةٌ»، «فلانی موثقٌ»، «فلانی ممدوحٌ»، «فلانی مجهولٌ»،«فلانی مهملٌ»!

توضیح این اصطلاحات را فردا ان شاءالله عرض می کنیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب