بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 93/02/27
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
یک نکته مهم رجالی:
دوستان توجه دارند که در مقام اثبات یک روایت در فضیلت اهلبیت، اگر یک راوی هم توثیق شده است و هم تضعیف شده است، روایت او حسن است و «الحسن کالصحیح فی الإحتجاج» است. و اگر بخواهیم رد کنیم، راه رد کردن آن این است که آقایان میگویند: اگر درباره یک راوی جرحی رسیده باشد، جرح بر هزاران توثیق مقدم است.
بیشتر افرادی که در بحث مناظره شرکت میکنند، در قواعد رجالی خودشان هم وارد نیستند. این افراد اگر در قواعد خودشان ماهر باشند، برای ما بسیاری مشکل ایجاد میکند. حتی عالمان بزرگ وهابی هم خیلی در ضوابط رجالی وارد نمیشوند؛ زیرا به تعبیر «ذهبی» در کتاب «الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم» صفحه 109 میگوید:
«ولو فتحنا هذا الباب علی نفوسنا لدخل فیه عدة من الصحابة والتابعین»
اگر ملاک را تضعیف قرار بدهیم، بسیاری از روایات صحابه و تابعین هم تضعیف میشوند.
الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم، اسم المؤلف: الإمام الحافظ أبی عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت - لبنان - 1412 هـ - 1992 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد إبراهیم الموصلی، ج 1، ص 23، باب اول
اگر فرصت داشته باشم چند مورد از نقاط ضربهپذیر رجالی آنان را دستهبندی میکنم و فایل آن را هم قسمت دوستان تقدیم میکنم. این آقایان اهل سنت در قسمتهای رجالی نقاط ضربهپذیری دارند که اگر در بزنگاهها به عنوان تیر خلاص بزنیم، تمام روایات آنان به هوا میرود.
اگر این کار را انجام بدهیم حتی کتاب «صحیح بخاری» هم زیر سؤال میرود، زیرا دلیل بر وثاقت هیچکدام از راویان کتاب «صحیح بخاری» هم ندارند. این افراد حتی نسبت به «بخاری» میگویند: "او تدلیس میکرده است" و آقایان معتقدند:
«التدلیس أخو الکذب»
تدلیس برادر کذب است.
الکفایة فی علم الروایة، المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی، الناشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی, إبراهیم حمدی المدنی، ج 1، ص 355
یا:
«التدلیس فی الحدیث أشد من الزنا»
الکفایة فی علم الروایة، المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی، الناشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی, إبراهیم حمدی المدنی، ج 1، ص 356
ادامه بحث سرنوشت خمس بعد از پیغمبر!
مباحث گذشته ما پیرامون سرنوشت خمس پس از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) بود. در این مورد عبارتی از «ابن شبه نمیری» خواندیم که حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نزد ابوبکر میآید و احتجاج میکند و میفرماید: "خداوند عالم در قرآن حق مسلمی برای ما قرار داده است!"
ابوبکر سپس میگوید:
«وَأَنَا أَقْرَأُ مِنْ کتَابِ اللَّهِ الَّذِی تَقْرَئِینَ»
من کتاب خدا را بهتر از شما قرائت میکنم.
تاریخ المدینة لابن شبة، المؤلف: عمر بن شبة (واسمه زید) بن عبیدة بن ریطة النمیری البصری، أبو زید (المتوفی: 262 هـ)، حققه: فهیم محمد شلتوت، طبع علی نفقة: السید حبیب محمود أحمد – جدة، عام النشر: 1399 هـ، ج 1، ص 209،
ما در ادامه روایاتی از عدم آگاهی ابوبکر به آیات قرآن کریم از جمله جهل او نسبت به آیه (أَبًّا)، جهل او نسبت به «حدیث جده» و «حدیث کلاله» را بیان کردیم.
مواردی ازجهل خلیفه دوم به احکام الهی!
همچنین مواردی به این ترتیب نسبت به جهل «عمر» به احکام الهی وجود دارد. زمانی که انسان به توصیف آنان در روایات نگاه میکند، میبیند اطلاعات آنها از یک شخص عادی هم نسبت به احکام الهی و قرآن کریم کمتر بوده است.
طبق روایت مشهوری که در رابطه با قضیه مهریه مطرح شده است، زمانی که خلیفه دوم بالای منبر میگوید: هرکسی مهریهاش را از فلان مبلغ بالاتر قرار بدهد، خلاف سنت الهی است. در این هنگام پیرزنی بلند میشود و آیه:
(وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِینا)
و اگر خواستید به جای همسری که دارید همسر بگیرید، حتی اگر همسر اول یک پوست گاو پر از طلا کابین دادهاید نباید چیزی از آن را پس بگیرید، چگونه و بچه مجوزی پس بگیرید با اینکه پس گرفتن آن بهتان و گناهی آشکار است.
سوره نساء (4): آیه 20
را قرائت میکند. در این حال عمر بالای منبر گفت:
«کلّ الناس أفقه من عمر»
شرح مشكل الآثار، اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت - 1408هـ - 1987م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: شعيب الأرنؤوط؛ ج 13، ص 57، ح 505
واقعاً گاهی مواقع این روایات تعجبآور است، ولی زمانی که در عمق قضیه میرویم احساس میکنیم الحق و الانصاف مسائلی است که خودمان هم خیلی زیاد در این مسائل نبودیم.
من الآن روایتی از «ابن قیم جوزیه» میآورم که شاگرد «ابن تیمیه» و ناشر افکار اوست. اهل سنت هم نسبت به «ابن قیم جوزیه» عنایت ویژه دارند، یعنی جایگاه علمی ابن قیم جایگاه بسیار مهمی است.
ایشان حدود 50 مورد روایت در مورد عمر در یک منبع وارد کرده است؛ البته تعبیر او نسبت به عمر خیلی محترمانه است و «خَفِی عَلَی عُمَرَ» به کار میبرد. نمی گوید عمر جاهل بوده! بلکه می گوید بر عمر مخفی مانده! در یکی از روایات از عمل نقل میکند:
«تَیمُّمُ الْجُنُبِ فقال لو بَقِی شَهْرًا لم یصَلِّ حتی یغْتَسِلَ»
حکم تیمم جنب بر عمر مخفی بود. لذا گفت اگر فرد جنب یک ماه هم در جنابت بماند نماز نباید بخواند تا اینکه غسل بکند.
إعلام الموقعین عن رب العالمین، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد الزرعی الدمشقی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1973، تحقیق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271
همچنین روایاتی در کتب دیگر هم وارد شده است. از جمله در کتاب «صحیح مسلم» شخصی نزد عمر آمد و گفت: من جنب شدم و آب پیدا کنم تا غسل کنم. عمر در جواب به او گفت:
«لَا تُصَلِّ»
تو حق نماز خواندن نداری،
سپس عمار گفت:
«أَمَا تَذْکرُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ أنا وَأَنْتَ فی سَرِیةٍ فَأَجْنَبْنَا فلم نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أنت فلم تُصَلِّ وَأَمَّا أنا فَتَمَعَّکتُ فی التُّرَابِ وَصَلَّیتُ فقال النبی إنما کان یکفِیک أَنْ تَضْرِبَ بِیدَیک الْأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَک وَکفَّیک»
آیا یادت نمی آید من و تو در مسافرت بودیم و جنب شدیم، من در خاک غلطیدم و نماز خواندم و نزد پیغمبر اکرم آمدیم و پیغمبر اکرم به من فرمودند: کار تو درست است.
سپس عمر گفت:
«اتَّقِ اللَّهَ یا عَمَّارُ»
عمار تو در این کارها دخالت نکن.
عمار گفت:
«إن شِئْتَ لم أُحَدِّثْ بِهِ»
اگر نخواهی من این مطلب را به کسی نمیگویم.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 280، ح 368
شما ببینید آیه قرآن در مورد این مسئله وارد شده است و بحث روایت نیست!! قرآن کریم میفرماید:
(أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا صَعِیداً طَیباً)
و با زنان تماس جنسی پیدا کردید، و برای غسل آبی نیافتید، با خاک پاک تیمم کنید.
سوره نساء (4): آیه 43
این مورد دیگر واقعاً آبروریزی است و مطلبی نیست که انسان بخواهد آن را نادیده بگیرد. همچنین در مورد:
«وَخَفِی علیه دِیةُ الْأَصَابِعِ»
یا:
«وَخَفِی علیه شَأْنُ الِاسْتِئْذَانِ»
إعلام الموقعین عن رب العالمین، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد الزرعی الدمشقی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1973، تحقیق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271
در این مورد «ابی بن کعب» گفت:
«یا بن الْخَطَّابِ فلا تَکونَنَّ عَذَابًا علی أَصْحَابِ رسول اللَّهِ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1696، ح 2154
یا دارد که:
«وَخَفِی علیه تَوْرِیثُ الْمَرْأَةِ من دِیةِ زوجها» یا: «وَخَفِی علیه حُکمُ إمْلَاصِ الْمَرْأَةِ» یا: «وَخَفِی علیه أَمْرُ الْمَجُوسِ فی الْجِزْیةِ» یا: «وَخَفِی علیه سُقُوطُ طَوَافِ الْوَدَاعِ عن الْحَائِضِ» یا: «وَخَفِی علیه التَّسْوِیةُ بین دِیةِ الْأَصَابِعِ» یا: «وَخَفِی علیه شَأْنُ مُتْعَةِ الْحَجِّ»
إعلام الموقعین عن رب العالمین، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد الزرعی الدمشقی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1973، تحقیق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271، باب المقلدون یتضاربون فی أقوالهم
این مطالب خیلی دردآور است! در این کتاب وارد شده است که این مطالب مخفی مانده بود. من تمام مدارک این روایات را در فایلی درآوردم. «ابو موسی اشعری» میگوید:
«کان یفْتِی بِالْمُتْعَةِ»
متعة الحج اشکال ندارد،
اما مردی گفت:
«رُوَیدَک فَإِنَّک لَا تَدْرِی ما أَحْدَثَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فی النُّسُک بَعْدُ حتی لَقِیهُ بَعْدُ فَسَأَلَهُ»
سپس عمر گفت:
«قد عَلِمْتُ أَنَّ النبی قد فَعَلَهُ وَأَصْحَابُهُ»
پیغمبر اکرم و اصحاب ایشان به متعة الحج عمل کردند،
«وَلَکنْ کرِهْتُ أَنْ یظَلُّوا مُعْرِسِینَ بِهِنَّ فی الْأَرَاک»
اما من کراهت دارم که حاجی که از حج آمده برای خود حجله عروسی بپا کند.
«ثُمَّ یرُوحُونَ فی الْحَجِّ تَقْطُرُ رؤوسهم»
و در حالی که آب غسل از سرش میچکد به سوی عرفات برود.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 896، ح 1222
این تعبیر با عبارتی که «ابن قیم» دارد، تفاوت زیادی دارد. در این روایت میگوید: «وَخَفِی علیه»؛ اما در اینجا میگوید: «قد عَلِمْتُ أَنَّ النبی قد فَعَلَهُ وَأَصْحَابُهُ». این مطلب نشانگر این است که این افراد چقدر انصاف را رعایت میکنند!!
همچنین «مسلم» از «جابر» نقل میکند: روز چهارم ذی الحجه زمانی که پیغمبر اکرم در حجة الوداع رسیدند، پیغمبر اکرم فرمودند:
«أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِی إلی نِسَائِنَا فَنَأْتِی عرَفَةَ»
از احرام بیرون بیایید و همه چیز بر شما حلال شد.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 883، ح 1216
در زمان جاهلیت اگر کسی حج میآمد، ولو اینکه دو ماه قبل از «ذی الحجه» بود، باید در احرام میماند و حق اینکه گلی را بو کند یا به آینه نگاه کند و یا با همسرش همبستر بشود را نداشت.
این وضع ادامه داشت تا اینکه او روز هشتم «ذی الحجه» را سپری کند و به عرفات و منا برود و روز دوازدهم از احرام بیرون بیاید. در آن زمان اگر کسی از احرام بیرون میآمد، عمل او را «من افجر الفجور» میدانستند.
پیغمبر اکرم روز چهارم ماه «ذی الحجه» فرمودند: همگی از احرام بیرون بیایید! همه افراد تعجب کردند، اما پیغمبر اکرم فرمودند: همه چیز برای شما حلال شد.
آقایان اعراب موارد دیگر از جمله نگاه کردن به آیه یا عطر زدن و سایر موارد را از رسول گرامی اسلام نپرسیدند و تنها چیزی که از رسول گرامی اسلام پرسیدند، در مورد مسائل جنسی بود. آنها پرسیدند: یا رسول الله! میتوانیم با همسرانمان همبستر شویم؟!
رسول گرامی اسلام در جواب فرمودند: اشکالی ندارد! اگر به همین ماجرای صید ماهیان در «حجة الوداع» دقت کنید، میبینید که بسیاری از مسائل حل میشود و احتیاج به مطرح کردن آیات و احادیث ولایت ندارد. در این روایت وارد شده است:
«أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِی إلی نِسَائِنَا»
در این روایت رسول گرامی اسلام دستور دادند که با زنانتان همبستر شوید! شما یک روایت ولو در کتب موضوعی پیدا کنید که رسول گرامی اسلام امر کرده است که با زنانتان همبستر شوید!
رسول گرامی اسلام میفرماید: همه چیز برای شما حلال شد! سپس در ادامه تعبیر زشتی به کار بردند و گفتند:
«فَنَأْتِی عرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاکیرُنَا الْمَنِی»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 883، ح 1216
من یک مرتبه گفتم که اگر شاگرد چوپانی در برابر یک چوپان چنین حرفی بزند، با همان عصای چوپانیاش بر سر او میزند! ما این روایات را در «شبکه جهانی ولایت» که مخاطبین آن عموم مردم هستند، نمیتوانیم ترجمه کنیم و میگوییم هرکسی میتواند ترجمه کند!
ببینید چه تعبیر وقیحی به کار برده است! جالب این است که در رأس این قضایا شخص خلیفه دوم قرار دارد. همچنین در کتاب «صحیح مسلم» وارد شده است که رسول گرامی اسلام از کار این افراد غضبناک شد. رسول گرامی اسلام پس از این جریان نزد عایشه آمد و عایشه به ایشان عرض کرد:
«فقلت من أَغْضَبَک یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»
عایشه گفت: یا رسول الله چه کسی تو را غضبناک کرده است؟ خدا او را وارد آتش جهنم کند.
ما هم می گوئیم آمین. البته اگر ما به دعای رسول گرامی اسلام آمین بگوییم، ما را متهم میکنند و میگویند: شما به صحابه اهانت میکنید! در اینجا عایشه أم المؤمنین نفرین کرده و میگوید: هرکسی پیغمبر اکرم را به غضب آورده خداوند او را وارد آتش جهنم کند؛ ما هم در جوابش آمین میگوییم.
سپس رسول گرامی اسلام فرمود:
«أو ما شَعَرْتِ أَنِّی أَمَرْتُ الناس بِأَمْرٍ فإذا هُمْ یتَرَدَّدُونَ»
عایشه نمیدانی من دستور میدهم، اما مردم به دستور من عمل نمیکنند.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 879، ح 1211
این بحث از آن بحثهایی است که واقعاً دردآور است. همچنین در روایت دیگری از «عبدالله بن عمر» در رابطه با «متعة الحج» سؤال میکنند، او میگوید: اشکالی ندارد! به او میگویند: پدرت گفته است که اشکال دارد. او در جواب میگوید:
«ویلک، إن کان أبی نهی عنها، و قد فعله رسول اللّه، و أمر به، أفبقول أبی آخذ، أم بأمر رسول اللّه؟»
وای بر تو! اگر پدرم از کاری نهی کرده باشد در حالی که پیغمبر آن را انجام داده باشد و امر کرده باشد، من امر رسول خدا را بگیرم یا کلام پدرم را؟
سپس «عبدالله بن عمر» میگوید:
«قم عنی»
برو بیرون.
التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد، اسم المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر النمري، دار النشر: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية - المغرب - 1387، تحقيق: مصطفى بن أحمد العلوي ,محمد عبد الكبير البكري؛ ج8، ص 209
منظور «عبدالله بن عمر» این است که حرف پدرم را در برابر حرف رسول الله قرار میدهی. افرادی از جمله «قرطبی» و دیگران این قضیه را نقل میکنند. تعابیری که آقایان در این زمینه دارند، واقعاً تعابیر دردآوری است. همچنین در روایت دیگری وارد شده است:
«وَخَفِی علیه جَوَازُ التَّسَمِّی بِأَسْمَاءِ الْأَنْبِیاءِ»
جایز دانستن تسمیه فرزندان به اسماء انبیاء بر خلیفه دوم مخفی مانده است.
إعلام الموقعین عن رب العالمین، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد الزرعی الدمشقی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1973، تحقیق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271
آنها ادعا کرده است: اگر کسی اسم فرزند خود را محمد، ابراهیم، عیسی و موسی بگذارد اشکال دارد!! آقای «ابن قیم» آیا این مطلب درست است؟! همچنین در کتاب «أسد الغابه» وارد شده است:
«نظر عمر بن الخطاب رضی الله عنه إلی ابن عبد الحمید - وکان اسمه محمدا - ورجل یقول له: فعل الله بک وفعل یا محمد ویسبه!»
شخصی محمد نام داشت و شخص دیگری به او دشنام میداد. عمر آن شخص را احضار کرد و گفت: شما دارید به پیغمبر فحش میدهید؟! حق ندارید پس از این نامت را محمد بگذاری.
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 1، ص 987
سپس عمر دستور داد افرادی که اسامی آنها ابراهیم و عیسی و موسی و محمد بود، اساسی خودشان را عوض کنند! من نمیدانم اگر کسی عبدالله نام داشت و شخص دیگری به او توهین کرد، آیا به الله توهین کرده است؟!
اگر کسی نام فرزند خود را «عبدالله» گذاشته بود، یا ابوبکر که نام فرزند خود را «عبدالرحمن» گذاشته بود و همچنین فرزند عمر هم «عبدالرحمن» است! اگر شخصی بیاید به او دشنام بدهد، آیا به خدا توهین کرده است؟!
همچنین «ابن اثیر» آورده است که شخصی نام فرزند خود را «ابراهیم» بود:
«فغیر عمر اسمه»
عمر نام او را تغییر داد.
أسد الغابة، المؤلف: ابن الأثیر، ج 1، ص 689، باب عبدالرحمن بن جبر
یا:
«کان أبوه سماه إبراهیم فغیر عمر اسمه»
الإصابة فی معرفة الصحابة، المؤلف: ابن حجر العسقلانی، ج 2، ص 342، باب العین بعدها الباء
همچنین «ابن حجر» میگوید:
«کتب عمر لا تسموا أحدا باسم نبی»
عمر نوشت شما حق ندارید نام فرزندانتان را هم نام پیغمبر بگذارید.
فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 10، ص 572، ح 5835
یا روایاتی در مورد آیه شریفه:
(إِنَّک مَیتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیتُون)
تو خواهی مرد و ایشان هم خواهند مرد
سوره زمر (39): آیه 30
که جای بحث فراوانی دارد و میشود چندین جلسه در مورد آن صحبت کرد. پس از رحلت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) عمر گفت:
«من قال ان رسول الله مات فاضرب عنقه»
هرکسی بگوید پیغمبر اکرم مرده است گردنش را میزنم.
«ان المنافقین یظنون ان رسول الله مات»
همچنین نقل می کند:
«خفی علیه حُکمُ الزِّیادَةِ فی الْمَهْرِ علی مَهْرِ أَزْوَاجِ النبی صلی اللَّهُ علیه وسلم وَبَنَاتِهِ حتی ذَکرَتْهُ تِلْک الْمَرْأَةُ بِقَوْلِهِ تَعَالَی( وَآتَیتُمْ إحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا منه شیئا )فقال کلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ من عُمَرَ حتی النِّسَاءُ»
آقای خلیفه دوم یا راست گفته است و یا دروغ گفته است؛ اگر راست گفته است که «اقرار العقلا أنفسهم نافذ» اما اگر دروغ گفته است، قرآن میگوید:
(وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِین)
و بار پنجم قسم یاد کند که لعن خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد.
سوره نور (24): آیه 7
شاید بیش از 70 مصدر از مصادر اهل سنت با عبارتهای مختلف قول خلیفه که میگوید: «کلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ من عُمَرَ حتی النِّسَاءُ» را آورده باشند؛ خود او اعتراف کرده است!!
ابن قیم باز نقل می کند:
«وَکمَا خَفِی علیه أَمْرُ الْجَدِّ وَالْکلَالَةِ وَبَعْضِ أَبْوَابِ الرِّبَا»
یا:
«وَکمَا خَفِی علیه یوْمُ الْحُدَیبِیةِ»
إعلام الموقعین عن رب العالمین، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد الزرعی الدمشقی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1973، تحقیق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271
عمر در این مورد میگوید: من همانند امروز در نبوت پیغمبر اکرم شک نکرده بودم، حتی میگوید: به خاطر شکی که در نبوت پیغمبر اکرم کردم یک عمر روزه گرفتم و بنده آزاد کردم و نماز خواندم تا کفاره شکم باشد.
آقای «ابن قیم جوزیه» افاضه میفرمایند:
«وَکمَا خَفِی علیه یوْمُ الْحُدَیبِیةِ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ»
ابن قیم با همه این حرفها که حدود 60 مورد از جهل خلیفه را مطرح میکند، با کمال تعجب میگوید:
«وهو أَعْلَمُ الْأُمَّةِ بَعْدَ الصِّدِّیقِ علی الْإِطْلَاقِ»
عمر بعد از ابوبکر عالمترین امت است.
سپس میگوید:
«لو وُضِعَ عِلْمُ عُمَرَ فی کفَّةِ مِیزَانٍ وَجُعِلَ عِلْمُ أَهْلِ الْأَرْضِ فی کفَّةٍ لَرَجَحَ عِلْمُ عُمَرَ»
اگر واقعاً اینطور است، ما باید بگوییم: «و علی الاسلام، السلام»!! اگر واقعاً علما و مردم زمین به این صورت هستند که به اندازه علم عمر نمیشود، باید فاتحه همه چیز را بخوانیم. نمیدانیم قضیه چیست؟
سپس از «أعمش» که از فقهای بزرگ است، به «عبدالله بن ابراهیم نخعی» که از فقهای بنام عصر امام باقر و امام صادق (علیه السلام) است؛ میگوید:
«وَاَللَّهِ إنِّی لَأَحْسَبُ عُمَرَ ذَهَبَ بِتِسْعَةِ أَعْشَارِ الْعِلْمِ»
به خدا سوگند زمانی که عمر از دنیا رفت، نود درصد علم را با خودش برد!
إعلام الموقعین عن رب العالمین، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد الزرعی الدمشقی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1973، تحقیق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271، باب المقلدون یتضاربون فی أقوالهم
البته عمر در چندین مورد با پیغمبر اکرم اختلاف داشت، زمانی که جبرئیل نازل شد و گفت: یا پیغمبر تو اشتباه میکنی و عمر درست میگوید و طبق نظر عمر آیه میآورد، دلیل بر این است که علم عمر بیشتر بوده است!!
من حدود 12 کتاب دیدم که آقایان در «موافقات عمریه» نوشتند. درد ما این است که «ابن قیم» این موارد را میشمارد، در انتها میگوید:
«لو وُضِعَ عِلْمُ عُمَرَ فی کفَّةِ مِیزَانٍ وَجُعِلَ عِلْمُ أَهْلِ الْأَرْضِ فی کفَّةٍ لَرَجَحَ عِلْمُ عُمَرَ»
ما باید به عقل امثال آقای «ابن قیم» باید فاتحه بخوانیم!!
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته