2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
تبیین مسئله خمس در اسلام (32) – سرنوشت خمس در زمان خلافت ابوبکر (2)
کد مطلب: ٦٤٣٥ تاریخ انتشار: ٢٢ ارديبهشت ١٣٩٣ تعداد بازدید: 3538
خارج فقه مقارن » تبیین مسئله خمس در اسلام
تبیین مسئله خمس در اسلام (32) – سرنوشت خمس در زمان خلافت ابوبکر (2)

1393/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 93/02/22

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.

ظاهراً «شیخ نجاح الطائی» هندی است که پرونده‌ای را درست کرده است و در آن پرونده، کسانی که در جنگ بدر یا احد از مشرکین کشته شدند، نسبتشان را با خلیفه اول و دوم استخراج کرده است تا مشخص شود چه نسبتی با این افراد داشتند!

تعداد زیادی از قبیله «بنی عدی» و قبایل دیگر در جنگ بدر کشته شدند. و این اقدام ابوبکر که برای اسرای بدر گریه می‌کرد و واسطه شده بود تا به نوعی آنان را آزاد کنند، دارای نکات ظریفی است.

«هشام بن عاص بن مغیره» دایی عمر بن خطاب بوده است که به دست عمر بن خطاب کشته شده است و همان‌طور که نقل شده است تنها کسی که در طول عمر کشته است، همان دایی‌اش بوده است.

این شخص جزو اسرای جنگ بدر بوده است و پس از اینکه اسیر شده بود، عمر بن خطاب او را کشت، حال دیگر چه رمز و رازی میان این دو نفر بوده است؛ نمی‌دانیم! خوب است کسی روی این موضوع کار کند که قتل «هشام بن عاص بن مغیره» به چه دلیل بوده است.

آقای «کورانی» صراحت دارند بر اینکه ایشان جزو اسرای بدر بوده است، اما من این مطلب را پیدا نکردم. در مناظره‌ای که از «شبکه المستقله» پخش شده بود، شیعیان حاضر در مناظره گفتند: شما دلیلی بیاورید که ابوبکر و عمر کسی را کشته باشد!

کارشناسان عربستان سعودی خیلی تلاش کردند و سرانجام همین «هشام» را نام بردند که عمر بن خطاب او را کشته است.

سپس شیعیان گفتند: این شخص دایی عمر بوده است و در حالتی که او اسیر بوده است او را کشته و در میدان جنگ او را نکشته است و حتماً قتل او به این دلیل بوده است که آن‌ها اختلاف خانوادگی با هم داشتند یا عمر ترسیده که او اسراری را فاش کند!

لذا تنها شخصی که کارشناسان شبکه‌های وهابی در «شبکه المستقله» نام بردند، همین «هشام بن عاص» بوده است.

در تاریخ آمده است که در جنگ بدر دو نفر از اسرا کشته شدند، زیرا این افراد نه حاضر شدند تا فدیه بپردازند و نه حاضر شدند به مسلمانان آموزش بدهند و اشخاص بسیار لجوجی بودند که به دست پیغمبر اکرم کشته شدند.

و این «هشام» جزو آن دو نفر نیست؛ حال ماجرا چیست که عمر به این صورت حمله می‌کند و او را می‌کشد، معلوم نیست! بعضی افراد اصرار دارند که بگویند عمر او را در میدان بدر به دست عمر بن خطاب کشته است. این مسئله مقداری مبهم است؛ اگر با توجه به امکاناتی که الآن در اختیار داریم و از طریق اینترنت تحقیق میدانی خوبی روی این قضیه انجام بگیرد، عالی است.

ادامه بحث سرنوشت خمس پس از پیغمبر!

در ادامه مباحثی که با موضوع سرنوشت خمس پس از رسول گرامی اسلام داشتیم، اشاره کردیم که «ابن شبه نمیری» می‌گوید:

«إن أبا بکر رضی الله عنه انتزع من فاطمة رضی الله عنها فدک»

ابوبکر فدک را از دست فاطمه (سلام الله علیها) گرفت.

تاریخ المدینة المنورة، اسم المؤلف: أبو زید عمر بن شبة النمیری البصری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت- 1417 هـ-1996 م، تحقیق: علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ج 1، ص 124، ح 554

«انتزع» به معنای گرفتن از دست کسی و مصادر و تصرف کردن مالی است. این روایت نشانگر این است که فدک در اختیار حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بوده است.

همچنین «ابن ابی الحدید» می‌گوید: بعضی افراد تصور می‌کنند که منازعه حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در میراث نحله بود، بلکه در امر سومی هم بود که سهم «ذوی القربی» است.

«ابن شبه نمیری» عبارتی دارد که «ذهبی» هم آن را نقل کرده است که عبارت خیلی مفصلی است. شاید عبارتی که «ابن ابی الحدید» می‌گوید ناظر به این روایت باشد. «أنس بن مالک» نقل می‌کند:

« أن فاطمة رضی الله عنها أتت أبا بکر فقالت قد علمت الذی طلقنا عنه من الصدقات أهل البیت وما أفاء الله علینا من الغنائم ثم فی القرآن من حق ذی القربی»

انس بن مالک می‌گوید حضرت زهرا (سلام الله علیها) خطاب به ابوبکر فرمودند: فهمیدیم که شما در صدقات اهل بیت و آنچه از اموال خالص پیغمبر اکرم که در اختیار ما قرار داده بود تصرف کردید و از دست ما درآوردید.

«ثم قرأت علیه (واعلموا أنما غنمتم من شیء فإن لله خمسه) الأنفال 41 إلی تمام الآیة والآیة آلتی بعدها (ما أفاء الله علی رسوله من أهل القری) إلی قوله (واتقوا الله إن الله شدید العقاب) الحشر 6 - 7»

سپس حضرت زهرا (سلام الله علیها) آیاتی از قرآن کریم با موضوع خمس را قرائت فرمودند و در ادامه فرمودند: این آیات تثبیت می‌کند که این اموال ملک ما هست، اما شما آن‌ها را از ملک ما بیرون آوردید.

«فقال لها أبو بکر رضی الله عنه بأبی أنت وأمی ووالد ولدک وعلی السمع والبصر کتاب الله وحق رسول الله وحق قرابته»

سپس ابوبکر گفت: پدر و مادرم فدای تو باد و فرزندانم فدای فرزند تو باد. روی چشم! حق خدا و حق رسول الله و حق ذوی القربی را رعایت می‌کنم.

«وأنا أقرأ من کتاب الله الذی تقرئین»

من نسبت به کتابی که شما قرائت می‌کنید از تو آگاه‌تر هستم و علم من به قرآن بیشتر است.

تاریخ المدینة المنورة، اسم المؤلف: أبو زید عمر بن شبة النمیری البصری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت- 1417 هـ-1996 م، تحقیق: علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ج 1، ص 131، ح 573

در اینجا نکته ظریفی وجود دارد و آن این است که ابوبکر ادعا می‌کند علم من نسبت به کتاب الله که شما قرائت می‌کنید به قرآن بیشتر است؛ حال آنکه حضرات در روایات متعدد آورده‌اند که ابوبکر به ساده‌ترین مسائل قرآنی جاهل بوده است.

«وکان أبو بکر یقول أی سماء تظلنی وأی أرض تقلنی إذا قلت فی کتاب الله ما لا أعلم»

المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 136، ح 30103

حال آنکه قرآن کریم در این مورد به صراحت می‌فرماید:

(فَلْینْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا)

پس انسان باید به غذای خود بنگرد.

سپس می‌فرماید:

(وَ فاکهَةً وَ أَبًّا)

و میوه و چراگاه.

سوره عبس (80): آیه 24 و 31

همین‌طور «ابن حجر عسقلانی» نقل می‌کند که از او سؤال کردند:

«ما الأب فقیل کذا وکذا»

سپس ابوبکر گفت:

«فقال أبو بکران هذا لهو التکلف أی أرض تقلنی أو أی سماء تظلنی»

ابوبکر گفت: کدام زمین مرا تحمل می‌کند و کدام آسمان بر من سایه می‌اندازد.

حرف او به این معنی است که بالای کدام زمین و زیر کدام آسمان زندگی کنم؟!

«إذا قلت فی کتاب الله بما لا أعلم»

در کتاب خدا چیزی بگویم که خبر ندارم.

یک انسان عامی عربی هم می‌داند (وَ فاکهَةً وَ أَبًّا) به چه معناست! او ولو اینکه عرب زبان هم نباشد، نعمت‌هایی که خداوند متعال شمرده است از قرائن کاملاً مشخص است.

سپس «ابن حجر» می‌گوید: بین نخعی و صدیق، سند منقطع است، ولکن در جای دیگر آمده است:

«أحدهما یقوی الآخر»

حدیث یکدیگر را تقویت می‌کند و از نظر سند کاملاً صحیح است.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 271، ح 6863

همین‌طور «ابن ابی العز» همین تعبیر را دارد، «ترمذی» همین تعبیر را دارد. آقایان این مباحث را مفصل آوردند که وقتی از (وَ فاکهَةً وَ أَبًّا) سؤال می‌کنند، خلیفه اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. البته موارد دیگری وجود دارد، تنها (وَ فاکهَةً وَ أَبًّا) نیست.

او در رابطه با ارث جد و جده اظهار بی‌اطلاعی می‌کند، حالا آنکه قرآن به صراحت این مطالب را بیان کرده است. او در رابطه با ارث کلاله اظهار بی‌اطلاعی می‌کند درحالی‌که قرآن به صراحت آن را بیان می‌کند.

آقای «ابن حزم أندلسی» و «ابن قیم جوزیه» شاگرد «ابن تیمیه» حدود 40 مورد از جهل خلفا مخصوصاً جهل ابوبکر و عمر را می‌شمارد. ما چندین جلسه در «شبکه جهانی ولایت» نسبت به جهل خلفا ضروری‌ترین احکام آن را مطرح کردیم.

تایپ شده این مباحث در سایت «شبکه جهانی ولایت» و «موسسه ولی عصر» موجود است که دوستان می‌توانند مراجعه کنند و آن‌ها را دریافت کنند.

ابوبکر در اینجا می‌گوید:

«وَأَنَا أَقْرَأُ مِنْ کتَابِ اللَّهِ الَّذِی تَقْرَئِینَ»

من کتاب خدا را بهتر از شما قرائت می‌کنم.

سپس می‌گوید:

«وَلَمْ یبْلُغْ عِلْمِی فِیهِ أَنَّ الَّذِی قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ هَذَا»

علم من به اینجا نرسیده است که تصور کنم آیه‌ای که شما این‌طور می‌خوانید خوانده باشد.

«هَذَا السَّهْمَ کلَّهُ مِنَ الْخُمُسِ یجْرِی بِجَمَاعَتِهِ عَلَیهِمْ»

این خمس مستحق اهل خمس است.

«قَالَتْ: أَفَلَک هُوَ وَلِأَقْرِبَائِک؟»

حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: آیا این خمسی که در این آیه وجود دارد به تو و اقربای تو تعلق دارد؟!

«قَالَ: لَا، وَأَنْتِ عِنْدِی أَمِینَةٌ مُصَدَّقَةٌ،»

ابوبکر گفت: نه، من تو را هم امین می‌دانم و هم راستگو می‌دانم.

«فَإِنْ کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ عَهِدَ إِلَیک فِی ذَلِک عَهْدًا، أَوْ وَعَدَک مَوْعِدًا، أَوْ جَبَّ لَک حَقًّا، صَدَّقْتُک وَسَلَّمْتُهُ إِلَیک»

اگر پیغمبر اکرم عهدی یا وصیت‌نامه‌ای دارد که این خمس سهم تو هست، من قبول می کنم و حاضرم این مال را به تو بپردازم.

«قَالَتْ: لَمْ یعْهَدْ إِلَی فِی ذَلِک بِشَیءٍ إِلَّا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَک وَتَعَالَی فِیهِ الْقُرْآنَ»

حضرت فرمودند: زمانی که قرآن کریم به صراحت حق ذوی القربی را معین کرده است، آیا نیازی به وصیت هم هست؟!

حضرت به صراحت فرمودند: شما زیر بار قرآن کریم که این‌طور به صراحت فرموده است نمی‌روید، آنگاه می‌گویید: اگر پیغمبر اکرم وصیت کرده است، من وصیت را قبول می‌کنم؟!

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ حِینَ أُنْزِلَ عَلَیهِ ذَلِک فَقَالَ: «أَبْشِرُوا آلَ مُحَمَّدٍ؛ فَقَدْ جَاءَکمُ الْغِنَی»

زمانی که آیه شریفه در مورد خمس نازل شد، پیغمبر اکرم فرمود: بشارت باد به آل محمد که با این آیه ثروت و بی‌نیازی به طرف آنان آمد.

«قَالَ أَبُو بَکرٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ: صَدَقْتِ فَلَکمُ الْغِنَی، وَلَمْ یبْلُغْ عِلْمِی فِیهِ وَلَا هَذِهِ الْآیةِ إِلَی أَنْ یسَلَّمَ هَذَا السَّهْمُ کلُّهُ کامِلًا»

ابوبکر گفت: درست است که پیغمبر این روایت را فرموده است، اما اگر این آیه مال شما هست معلوم نیست تمام این خمس به شما تعلق داشته باشد!

«وَلَکنَّ الْغِنَی الَّذِی یغْنِیکمْ وَیفْضُلُ عَنْکمْ»

ثروت و تفضلی از خداوند عالم به طرف شما روی آورده است، اما اینکه این ثروت از کجا هست ما از این آیه استفاده نمی‌کنیم.

«وَهَذَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَأَبُوعُبَیدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ»

عمر بن خطاب و ابو عبیده بن جراح هم هستند، برو از آنان سؤال کن.

عجیب است که از میان 120 هزار صحابه رسول گرامی اسلام، تنها «عمر» و «ابو عبیده جراح» که یار سقیفه ابوبکر هستند، خبر دارند که این آیه در حق اهلبیت عصمت و طهارت نازل شده است یا نشده است!!

چطور ابوبکر «ابن عباس»، «ابوذر»، «عبدالله بن مسعود» یا دیگران را نام نمی‌برد و تنها به «عمر» و «ابو عبیده» اشاره دارد؟!

« فَانْظُرِی هَلْ یوَافِقُ عَلَی ذَلِک أَحَدٌ مِنْهُمْ»

ابوبکر می‌گوید: برو از آنان سؤال کن آیا آن‌ها هم با نظر تو موافق هستند؟!

«فَانْصَرَفَتْ إِلَی عُمَرَ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ، فَذَکرَتْ لَهُ مِثْلَ الَّذِی ذَکرَتْ لِأَبِی بَکرٍ بِقِصَّتِهِ وَحُدُودِهِ»

حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سمت عمر رفت و تمام آنچه در مورد آیه و روایت با ابوبکر گفته بود، به عمر هم فرمود.

«فَقَالَ لَهَا مِثْلَ الَّذِی کانَ راجع‌ها بِهِ أَبُو بَکرٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ»

عمر هم عین کلماتی که ابوبکر به کار برده بود را به کار برد و همان مطالب را تکرار کرد.

«فَعَجِبَتْ فَاطِمَةُ وَظَنَّتْ أَنَّهُمَا قَدْ تَذَاکرَا ذَلِک وَاجْتَمَعَا عَلَیهِ»

حضرت زهرا (سلام الله علیها) یقین کرد که این افراد قبلاً با هم هماهنگ کرده‌اند و جملاتشان هم کاملاً با هم مطابقت داده‌اند.

تاریخ المدینة لابن شبة، المؤلف: عمر بن شبة بن عبیدة بن ریطة النمیری البصری، أبو زید (المتوفی: 262 هـ)، حققه: فهیم محمد شلتوت– جدة، عام النشر: 1399 هـ، ج 1، ص 209

این دو نفر با هم تبانی کرده بودند که اگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) در رابطه با آیه خمس از آنان سؤال فرمودند، چه جوابی به ایشان بدهند.

این روایت از آن دسته روایاتی است که اگر کسی واقعاً به دنبال حقیقت باشد، این روایات پتکی است به مغز خوابیده و منحرف و متعصب کسانی که واقعاً به دنبال این هستند که زمینه تنبه و بیداری در آنان ایجاد شود.

ما قبلاً هم در رابطه با «فدک» بحث کردیم که خلیفه اول می‌گوید: یا زهرا! شاهد بیاور. زمانی که آن بزرگوار امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به عنوان شاهد می‌برند، او می‌گوید: نه او شوهر توست.

زمانی که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) شهادت می‌دهند، می‌گوید: نه آنان فرزندان توست. زمانی که «أم ایمن» شهادت می‌دهد، می‌گوید: او زن است و ما شهادت زن را قبول نداریم و همچنین شهادت «عباس» عموی پیغمبر اکرم را هم قبول نمی‌کنند!!

این افراد به دنبال این هستند که به نوعی اموال متعلق به اهلبیت (علیهم السلام) را تصرف کنند و به هر نحوی که خواستند به مصرف برسانند.

این افراد در آن زمان تازه روی کار آمده بودند و می‌دانستند که مخالفین زیادی هم دارند. اگر چنانچه این افراد امکانات مالی در اختیار نمی‌داشتند، نمی‌توانستند این حکومت نوپا را حفظ کنند. این افراد برای حفظ این حکومت نوپا داشتند دست و پا می‌زدند!!

در هر صورت «ابوبکر» وقتی ادله حضرت زهرا را دید، ناچار شد که بنویسد فدک متعلق به حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. سپس زمانی که عمر از راه رسید و نامه را دید، آن را پاره کرد و به ابوبکر اعتراض کرد. گفت: زمانی که تو فدک را در اختیار آنان قرار دادی، در برابر جنگ و شورشی که علیه تو به پا خواسته است، با چه امکانات مالی مبارزه می‌کنی؟! مردم که نمی‌توانند کفاف لشکرکشی تو را بپردازند و خودت باید این کار را انجام دهی.

عمر به ابوبکر گفت: باید اموالی که مصادره کردی را نگاه داری تا برای مخارج حکومت به مصرف برسانی. «حلبی» متوفای 1044 است، او از «سبط ابن جوزی» نقل می‌کند:

«کتب لها بفدک»

ابوبکر نامه فدک را برای حضرت زهرا نوشت.

«ودخل علیه عمررضی الله تعالی عنه فقال ما هذا»

سپس عمر وارد شد و پرسید: این چیست؟!

«فقال کتاب کتبته فاطمه بمیراثها من ابیها»

ابوبکر گفت: نامه ارث حضرت فاطمه از پدرش است.

«فقال مماذا تنفق علی المسلمین وقد حار بتک العرب کما تری»

عمر گفت: با کدام اموال می‌خواهی به جنگی که علیه تو به پا خواسته است مقابله کنی؟!

«ثم احذ عمر الکتاب فشقه»

سپس عمر نامه را گرفت و پاره کرد.

السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، اسم المؤلف: علی بن برهان الدین الحلبی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت – 1400، ج 3، ص 488

آقایان، نظریات آقای «حلبی» را به عنوان یک امر مسلم و قطعی قبول دارند. البته این روایت در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 543 حدیث 5 و کتاب «تهذیب» جلد 4 صفحه 148 هم به طور مفصل بیان شده است.

روایاتی مبنی بر شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، «أم ایمن» و دیگر بزرگواران وجود دارد که در آینده به این مطالب به طور مفصل خواهیم پرداخت. ابوبکر از سر ناچاری در سندی نوشت که فدک متعلق به حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.

«فلقیها عُمَرُ فَقَالَ مَا هَذَا مَعَک یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَتْ کتَابٌ کتَبَهُ لِی ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ»

سپس می‌نویسد:

«قَالَ أَرِینِیهِ»

عمر گفت: به من نشان بده ببینم.

«فَأَبَتْ فَانْتَزَعَهُ مِنْ یدِهَا»

حضرت زهرا نامه را به او نداد و او نامه را به زور از دست حضرت زهرا گرفت.

مشخص است که حتی «حلبی» هم صورت مسئله را پاک می‌کند و تا بتواند فشار کار را پایین بیاورد و کار عمر را کمرنگ جلوه دهد.

«وَ نَظَرَ فِیهِ ثُمَّ تَفَلَ فِیهِ»

به نامه نگاه کرد و بر روی آن آب دهان انداخت.

«وَ مَحَاهُ وَ خَرَقَهُ»

ابتدا دستخط ابوبکر را پاک کرد و سپس آن را پاره کرد.

اگر چنانچه به همان صورت نامه را پاره کرده بود، شاید می‌گرفتند و همانند سند جاسوسی آمریکا کنار هم می‌گذاشتند و سند درست می‌کردند. عمر ابتدا آب دهان خود را بر روی نامه ریخت و تمام نوشته‌های آن پاک شد، سپس آن را پاره کرد. در ادامه گفت:

«فَقَالَ لَهَا هَذَا لَمْ یوجِفْ عَلَیهِ أَبُوک بِخَیل وَ لا رِکابٍ»

عمر گفت: پدرت اینجا را با لشکرکشی به دست نیاورده است.

«فَضَعِی الْحِبَالَ فِی رِقَابِنَا»

اگر مسئولیت هم داشته باشد گناه آن به گردن ماست.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 543، ح 5

این روایت به نقل از امام موسی کاظم (علیه السلام) نسبت به درخواست حدود فدک نقل شده است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
1 | دلسوخته | United States - Portland | ١٢:٤١ - ١٥ اسفند ١٣٩٣ |
با سلام
بنده برای پاسخگویی به شبهات از سایت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نهایت استفاده را می برم. حتی مطالب خودم را دسته بندی و موضوعی کردم. تا برای پاسخگویی به راحتی بتوانم از ان استفاده کنم هر چند سوالات مطرح شده را سایت پاسخگو بوده. اما مشکلی که هست باید سوال را یک یا چند بار فرستاد تا جواب بدهند.الان که این را می نویسم نمی دانم مرحله اول باز نشر میشه یا نه اما حداقل انتظار که داریم اینه در صورت باز نشر نشدن به سوالات کاربران سریع جواب بدهند.{به صورت ایمیل}
متاسفانه مطالب زیادی در سایت هست که متن ان پیاده نشده. مثلا در مورد خمس مطالبی مطرح شده اما باز هم جوابی که به دنبالش بودیم نرسیدیم. وقتی هم می رسیم مانند اینجا می بینیم متنش پیاده نشده. اگر متنش پیاده بشه بهتره با اینکه در اکثر جاها با این شبهات{خمس}درگیریم.از مسئولین زحمت کش سایت که نهایت سعی و دقت و همت فراوان دارند انتظار داریم که ان شاء الله متن صوت ها به متن پیاده شود همین خمس و ....هر چند می دانیم که فرصت نشده و یا ...اما ان شاء الله این مهم پیاده شود تا بهتر بتوانیم استفاده کنیم.
2 | مهدی خوش کلام | Iran - Qom | ٢٣:١٥ - ٢١ فروردين ١٣٩٤ |
از تلاشهای شما نهایت سپاسگذاری و استفاده را دارم واز خدای متعال توفیق بیشتر وعاقبت بخیری برایتان مسئلت دارم
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب