2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آيا خون حضرت علي اصغر عليه السلام به زمين باز نگشت؟
کد مطلب: ٨٠٥٢ تاریخ انتشار: ٠٥ مهر ١٣٩٦ - ١٠:٢٦ تعداد بازدید: 31279
پرسش و پاسخ » امام حسين (ع)
آيا خون حضرت علي اصغر عليه السلام به زمين باز نگشت؟

سؤال كننده: ايمان

با سلام و خسته نباشيد و تشکر از سايت فوق ‌العادتون.

آيا اين مطلب که خون حضرت علي اصغر عليه السلام به زمين باز نگشت، صحت دارد؟ لطفا با ذکر منابع و با آدرس دقيق بفرمايين تا قابليت بررسي وجود داشته باشد. لطفا از منظر روايي و هم اسنادي و صحت سند و سلسله راويان جواب دهيد. ممنون.

پاسخ:

دو مطلب در سؤال مطرح شده كه بايد تفكيك شود:

1. آيا باز نگشتن خون حضرت علي اصغر عليه السلام از آسمان بعد از پاشيدن، با سند در منابع نقل شده است يا خير؟

2. آيا سند نقل شده، صحيح است يا خير؟

پاسخ مطلب اول:

قبل از اين كه متون روايات را در باره‌ي مطلب نخست ذكر كنيم، اين نكته‌ يادآوري مي‌شود كه در منابع فريقين، راجع به دو كودك امام حسين عليه السلام سرنوشت مشابهي همانند خوردن تير در گلو، و به شهادت رسيدن آنها در آغوش امام و جلوي خيمه گاه، نقل شده است.

1. برخي از منابع، نام اين طفل را «علي» ذكر كرده اند.

2. برخي منابع ديگر، نامش را «عبد الله» گفته اند.

تعدد نام، اين سؤال را در ذهن ايجاد مي‌كند كه آيا آنها دو نفر بوده اند و يا اين كه براي يك كودكِ امام، دو اسم نقل شده است.

از قرائن به دست مي‌آيد كه جريان پاشيدن خون به طرف آسمان، تنها مربوط به حضرت علي اصغر عليه السلام است و اگر در برخي منابع، عبد الله ذكر شده، مراد همان علي اصغر است؛ زيرا

اولا: طبق برخي گزارشي كه نقل مي‌شود،‌ عبد الله بن الحسين را فرزند رباب ذكر كرده اند و روشن است كه اين خانم مكرمه، مادر حضرت علي اصغر عليه السلام است و بعيد است كه بعد از شش ماه نوزاد ديگري را به دنيا آورده باشد و نامش «عبد الله» باشد.

ثانيا: قرينه‌ي ديگر اين است كه امام حسين عليه السلام، پيكر فرزند نوزادش را بعد از شهادتش، در خيمه‌ي كه بدن شهدا قرار داشت آورد و آنجا گذاشت و پاشيدن خون در باره او نقل نشده است، اما بدن حضرت علي اصغر عليه السلام را دفن كردند.

ثالثا: در باره فرزند نوزاد نقل كرده اند كه در روز عاشورا امام قبل از رفتن به ميدان، مي‌خواست در گوشش اذان بگويد و كامش را بردارد، در همان هنگام تيري به گلويش اصابت كرد و به شهادت رسيد؛ اما در باره حضرت علي اصغر كه شش ماهه بوده، اذان گفتن و كام برداشتن معنا ندارد.

با در نظر داشت اين نكته، نقلي كه در آن اسم مبارك «عبد الله»‌ آمده، و شهادت ايشان را در آغوش پدر و پاشيدن خونش به سوي آسمان را بيان مي‌كند، مربوط به حضرت علي اصغر است، و مورخان در هنگام نقل، به جاي اسم حضرت علي اصغر، اسم عبد الله را آورده اند.

يعقوبي درباره سرنوشت فرزند نوزاد حضرت مي‌نويسد:

«فإنه لواقف على فرسه إذ أتي بمولود قد ولد له في تلك الساعة ، فأذن في أذنه ، وجعل يحنكه ، إذ أتاه سهم ، فوقع في حلق الصبي ، فذبحه ، فنزع الحسين السهم من حلقه ، وجعل يلطخه بدمه ويقول : والله لأنت أكرم على الله من الناقة ، ولمحمد أكرم على الله من صالح ! ثم أتى فوضعه مع ولده وبني أخيه.»

«حسين عليه السلام بالاي اسبش قرار داشت كه فرزندش را كه در همان ساعت به دنيا آمده بود نزد حضرت آوردند، در گوشهايش اذان گفت و كامش را برداشت. در همان وقت تيري آمد به گلوي اين كودك نشست و حلقش را دريد. امام حسين عليه السلام تير را از گلويش بيرون آورد در حالي كه او به خون خود آغشته شده بود ، آن حضرت مي‌فرمود: به خدا سوگند تو در نزد خداوند گرامي تر از ناقه صالح و پيامبر نزد خدا گرامي تر از صالح پيامبر است. پس از آن او را آورد در كنار بدنهاي فرزندانش و فرزندان برادرش نهاد.»

اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح _متوفاى292ق_، تاريخ اليعقوبي، ج 2 ص 245، ناشر: دار صادر – بيروت.

نكته‌ي قابل توجه ديگر اين كه بر فرض اين كه «عبد الله»‌ نام همان نوزاد باشد، با وجود حضرت علي اصغر عليه السلام و جريان تير خوردن، شهادت و پاشيدن خون ايشان منافاتي ندارد و وجودش را زير سؤال نمي‌برد؛ زيرا وجود ايشان در منابع تاريخي اثبات شده است. و ممكن است براي حضرت عبد الله نيز همان جريان تير خوردن و شهادت او در آغوش پدر تكرار شده باشد.

نكته‌ي بالا را بخاطر اين تذكر داديم كه برخي براي انكار وجود حضرت علي اصغر عليه السلام از اين گزارشها استفاده كرده اند؛ در حالي‌كه طبق منابع شيعه و اهل سنت وجود آن حضرت يك امر مسلم و اثبات شده هست.

بعد از روشن شدن اين مطلب، اكنون به موضوع مورد بحث باز مي‌گرديم.

پاشيدن خون حضرت علي اصغر عليه السلام در منابع، به دو صورت نقل شده است:

1. پاشيدن خون به سوي آسمان و بر نگشتن آن

بسياري از گزارشهاي تاريخي تصريح مي‌كنند كه امام حسين عليه السلام خون فرزندش حضرت علي اصغر عليه السلام را به سوي آسمان پاشيد.

گزارشهاي مورخان اسلامي:

ابو الفرج اصفهاني يكي از مورخان بزرگ در كتاب «مقاتل الطالبين» از شاهدان ماجرا، نقل كرده است كه امام حسين عليه السلام خون را به طرف آسمان مي‌پاشيد و چيزي از آن دو باره به زمين بر نمي‌گشت:

«حدثني محمد بن الحسين الأشناني قال: حدثنا عباد بن يعقوب قال: أخبرنا مورع بن سويد بن قيس قال: حدثنا من شهد الحسين، قال: كان معه ابنه الصغير فجاء سهم فوقع في نحره، قال: فجعل الحسين يأخذ الدم من نحره ولبته فيرمى به إلى السماء فما يرجع منه شئ، ويقول: اللهم لا يكون أهون عليك من فصيل (ناقة صالح).»

«مورع بن سويد از شاهدان قضيه نقل كرده است: همراه حسين عليه السلام فرزندش كوچكش بود، تيري آمد به گلويش نشست. حسين عليه السلام خون را از گلو و پشت گردنش مي‌گرفت و آن را به سوي آسمان پرتاپ مي‌كرد و چيزي از آن خون بر نمي‌گشت در آن حال مي‌فرمود: خدايا مقام فرزندم در نزد تو كم تر از ناقصه صالح نيست.»

الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين - متوفاى356 ق -، مقاتل الطالبيين، ص 60، طبق برنامه الجامع الكبير

ابو البركات دمشقي از مورخان اهل سنت، صاحب كتاب «جواهر المطالب»، مي‌نويسد:

«وأوتي (عليه السلام) بصبي صغير من أولاده اسمه عبد الله فحمله وقبله فرماه رجل من بني أسد فذبح ذلك الطفل ! فتلقى الحسين دمه بيده وألقاه نحو السماء؟ وقال: رب إن كنت حبست عنا النصر من السماء فاجعله لما هو خير لنا، وانتقم لنا من الظالمين.»

«براي امام حسين عليه السلام كودكي خردسالي از فرزندانش آورده شد كه نامش عبد الله بود. حضرت او را گرفت و بوسيد، در اين هنگام حرمله؛ مردي از قبيله‌ي بني اسد او را با تير زد و اين طفل ذبح گرديد. حسين عليه السلام خونش را با دستش را گرفت و به سوي آسمان پاشيد و فرمود: خدايا اگر ياري [ظاهري] را از جانب آسمان از ما گرفتي، پس در عوض، بهتر از آن را براي ما قرار بده و انتقام ما از ستمگران بگير.»

جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (ع) - ابن الدمشقي - ج 2 ص 288 ،‌ شمس الدين أبي البركات محمد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي المتوفى سنة 871 ه‍

ابن كثير دمشقي يكي ديگر از علماي اهل سنت،‌ از هاني بن ثبيت حضرمي نقل كرده است:

«قال ثم إن الحسين أعيا فقعد على باب فسطاطه وأتى بصبى صغير من أولاده اسمه عبد الله فأجلسه فى حجره ثم جعل يقبله ويشمه ويودعه ويوصى أهله فرماه رجل من بنى أسد يقال له ابن موقد النار بسهم فذبح ذلك الغلام فتلقى حسين دمه فى يده وألقاه نحو السماء

«سپس حسين عليه السلام خسته شد، در جلوي خيمه‌اش نشست. كودك خردسالي از فرزندانش را آوردند كه نامش عبد الله بود. حضرت او را در بغلش نشاند، او را مي‌بوسيد و مي‌بوييد و با او خدا حافظي مي‌كرد. به اهل بيتش در مورد او سفارش مي‌كرد. در اين هنگام مردي از بني اسد كه به او «ابن موقد النار» مي‌گفتند، تيري را به سوي ايشان رها كرد، اين بچه ذبح گرديد. حسين عليه السلام خونش را در دستش گرفت و آن را به سوي آسمان پاشيد.»

ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي _متوفاى774 ق_، البداية والنهاية، ج 8، ص 186، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

طبق هر دو گزارش بالا، نام اين كودك، عبد الله ذكر شده؛ اما در باره‌ي اذان گفتن در گوش و كام برداشتن او چيزي نيامده است. اين نكته نشان مي‌دهد كه اين جريان مربوط به حضرت علي اصغر است و نام ايشان با نام عبد الله اشتباه شده است.

خوارزمي يكي ديگر از علماي اهل سنت، علاوه بر اين‌كه پاشيدن خود را به طرف آسمان نقل كرده، تصريح مي‌كند كه نام اين كودك، «علي» بوده است:

«ناولوني عليا الطفل حتى أودعه. فناولوه الصبي، فجعل يقبله ويقول: ويل لهؤلاء القوم إذا كان خصمهم جدك، وبينا الصبي في حجره، إذ رماه حرملة بن الكاهل الأسدي فذبحه في حجر الحسين (عليه السلام)، فتلقى الحسين دمه حتى امتلأت كفه، ثم رمى به نحو السماء، وقال: أللهم إن حبست عنا النصر فاجعل ذلك لما هو خير لنا. ثم نزل الحسين (عليه السلام) عن فرسه وحفر للصبي بجفن سيفه، ورمله بدمه، وصلى عليه.»

«امام فرمود: علي را بياوريد تا با او خدا حافظي كنم. آن را كودك را به ايشان دادند، حضرت او را مي‌بوسيد و مي‌فرمود: واي بر گروهي كه دشمن آنها جد توست. هنگامي‌كه اين كودك در آغوش امام بود، حرمله بن كاهل اسدي با رها كردن تير او را در آغوش امام ذبح كرد. حسين عليه السلام خونش را جمع كرد تا كف دستش پر شد آنگاه به سوي آسمان پرتاب نمود و فرمود: خدايا اگر ياري [ظاهري] را از جانب آسمان از ما گرفتي، پس در عوض، بهتر از آن را براي ما قرار بده. آنگاه حسين عليه السلام از اسبش پياده شد و با غلاف شمشيرش براي او قبري آماده ساخت و او را با خونش دفن كرد و بر او نماز خواند.»

الخوارزمي، الموفق بن احمد _متوفاي568 ق_ مقتل الحسين عليه السلام، ج 2، ص 37، تحقيق: الشيخ محمد السماوي، انوار الهدي،

ابن اعثم كوفي نيز اسم ايشان را «علي» آورده است:

«وله ابن آخر يقال له علي في الرضاع، فتقدم إلى باب الخيمة فقال: ناولوني ذلك الطفل حتى أودعه! فناولوه الصبي، فجعل يقبله ...»

«[امام] حسين عليه السلام پسر ديگري داشت كه نامش علي بود و شيرخوار بود....»

الكوفي، أحمد بن أعثم _متوفاى314 ق_، كتاب الفتوح، ج 5 ص 115، تحقيق: علي شيري (ماجستر في التاريخ الإسلامي )، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع ـ بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ

مرحوم سيد بن طاووس از مقتل نويسان مشهور شيعه در كتاب «لهوف»، بدون ذكر نام اين كودك، ماجراي شهادتش را چنين نقل مي‌كند:

«وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَيْنُ عليه السلام مَصَارِعَ فِتْيَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا؟ هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا؟ هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا؟ فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَيْمَةِ وَ قَالَ لِزَيْنَبَ نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ لِيُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكَاهِلِ الْأَسَدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِي نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَيْنَبَ خُذِيهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِكَفَّيْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ.»

«امام حسين عليه السلام ديد جوانان و دوستانش همه كشته شدند و بدنهايشان روى زمين افتاده‏اند، تصميم گرفت خود به جنگ دشمن برود و خون دلش را نثار دوست كند صدا زد آيا كسى هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟

آيا خداپرستى هست كه در باره ما از خداوند بترسد؟ آيا دادرسى هست كه به اميد پاداش خداوندى به داد ما برسد؟ آيا ياورى هست كه به اميد آنچه نزد خداست ما را يارى كند؟ وقتي زنان اهل حرم صداى آن حضرت را شنيدند، صدا به گريه بلند كردند. حسين عليه السّلام به در خيمه نزديك شد و به زينب فرمود: فرزند خردسال مرا بده تا براى آخرين بار او را به بينم. كودك را بر روى دست گرفت و همين كه خواست كودكش را ببوسد حرملة بن كاهل اسدى تيرى به سويش پر تاب نمود كه به گلوى كودك رسيد و گوش تا گوش او را بريد حسين عليه السّلام به زينب فرمود: بگير كودك را سپس هر دو كف دست را بزير خون گلوى كودك گرفت و چون كف دستانش پر از خون شد، خون را به سوى آسمان پرتاب نمود سپس فرمود: آنچه مصيبت وارده را بر من آسان ميكند اين است كه خداوند مى‏بيند.»

پس از آن، تصريح مي‌كند كه امام باقر عليه السلام فرمود:

«قَالَ الْبَاقِرُ عليه السلام فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذَلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ

«امام باقر عليه السّلام فرمود: از آن خون، يك قطره بر زمين نيفتاد.»

السيد ابن طاووس، الحسيني، علي بن موسي _متوفاي 664ق_ ، اللهوف في قتلى الطفوف، ص 69، ناشر : أنوار الهدى - قم – ايران، چاپخانه : مهر، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1417

علامه مجلسي نيز مي‌نويسد:

«فتلقى الحسين دمه حتى امتلأت كفه، ثم رمى به إلى السماء

«حسين عليه السلام خون (علي اصغر) را گرفت تا اين كه كف دستش پر شد و سپس ‌آن را به سوي ‌آسمان انداخت.»

المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 45، ص 46، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

سيد محسن امين نيز مي‌نويسد:

«فتقدم إلى باب الخيمة وقال لزينب ناوليني ولدي الصغير حتى أودعه فأتي بابنه عبد الله وأمه الرباب بنت امرى القيس فأخذ واجلسه في حجره وأومأ إليه ليقبله فرماه حرملة بن كاهل الأسدي بسهم فوقع في نحره فذبحه فقال لزينب خذيه ثم تلقى الدم بكفيه فلما امتلأتا رمى بالدم نحو السماء ثم قال هون علي ما نزل به انه بعين الله .»

«امام حسين عليه السلام به در خيمه آمد و براي حضرت زينب سلام الله عليها فرمود: فرزند كوچكم را بيار تا خدا حافظي كنم. فرزندش عبد الله را كه مادرش رباب بود آورد، حضرت او را گرفت و در بغلش نشاند و خم شد تا او را بوسه زند، در اين هنگام حرمله بن كاهل اسدي تيري انداخت كه بر گلويش نشست و گلويش را دريد. براي زينب فرمود: بگير اين پسر را سپس خودش خون او را با دو كف دستش گرفت وقتي پر شد به سوي آسمان پرتاپ كرد و فرمود: آنچه كه اين مصيبت را براي من آسان مي‌كند اين است كه در محضر خداوند واقع شده است.»

العاملي، السيد محسن الأمين (متوفاي1371ق_ لواعج الأشجان، ص 181، ناشر : منشورات مكتبة بصيرتي – قم، چاپخانه : مطبعة العرفان – صيدا

در اين گزارش آمده كه مادر عبد الله، رباب است؛ در حالي كه علي اصغر سنش شش ماه بوده و فرزند اوست و امكان ندارد كه بعد از شش ماه فرزندي ديگري را به دنيا آورده باشد. اين قرينه تقويت مي‌كند كه اسم مبارك ايشان اشتباه شده است.

2. پاشيدن خون به روي زمين:

در برخي از منابع آمده است كه حضرت، خون فرزندش را به زمين پاشيد نه به سو‌ي آسمان. شيخ مفيد مي‌نويسد:

«ثم جلس الحسين عليه السلام أمام الفسطاط فأتي بابنه عبد الله ابن الحسين وهو طفل فأجلسه في حجره ، فرماه رجل من بني أسد بسهم فذبحه ، فتلقى الحسين عليه السلام دمه ، فلما ملأ كفهصبه في الأرض ...»

«امام حسين عليه السلام درجلوي خيمه نشست. فرزندش عبد الله را كه كودك بود ‌آوردند، او را در آغوش گرفت، مردي از بني اسد تيري به سويش رها كرد و اين كودك ذبح شد. حسين عليه السلام خونش را در كف دست گرفت و به زمين ريخت.»

البغدادي، الشيخ المفيد محمد بن محمد بن النعمان، العكبري ، _متوفاي 413 ق_ ، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 109، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، سال چاپ : 1414 - 1993 م

فتال نيشابوري نيز همين مطلب را نقل كرده است:

«ثم جلس الحسين عليه السلام امام الفسطاط فأتى بابنه عبد الله بن الحسن عليه السلام وهو طفل فأجلسه في حجره ، فرماه رجل من بنى أسد فذبحه ، فتلقى الحسين صلوات الله عليه دمه ، فلما ملا كفه ، صبه في الأرض ....»

النيسابوري ، محمد بن الفتال (الشهيد 508هـ) ، روضة الواعظين، ص 188، تحقيق: السيد محمد مهدى السيد حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضي ـ قم.

طبري از ابو مخنف نيز همين مطلب را نقل كرده است:

«( قال أبو مخنف ) قال عقبة بن بشير الأسدي قال لي أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين إن لنا فيكم يا بنى أسد دما قال قلت فما ذنبي أنا في ذلك رحمك الله يا أبا جعفر وما ذلك قال أتى الحسين بصبى له فهو في حجره إذ رماه أحدكم يا بنى أسد بسهم فذبحه فتلقى الحسين دمه فلما ملا كفيه صبه في الأرض

«عقبه بن بشير اسدي گفت كه ابو جعفر محمد بن علي بن الحسين (امام باقر عليه السلام) به من فرمود: «اى بنى اسد، خونى از ما پيش شما هست.» گفتم: «اى ابو جعفر خدا رحمتت کند گناه من در اين ميان چيست؟ و قضيه چگونه است؟ فرمود: «کودکي را نزد حسين عليه السلام آوردند، در حالي‌که اين طفل در بغل ايشان بود، يكي از شما اي بنى اسد، تيرى رها كرد كه گلوى او را دريد، حسين عليه السلام خون او را گرفت و چون کف دستش پر شد آن را به زمين ريخت ...»

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب _متوفاى310 ق_، تاريخ الطبري، ج 4، ص 342، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

با توجه به قرائن، پاشيدن خون به روي زمين صحيح نمي‌باشد؛ زيرا

اولا:‌ ثابت شد كه به نقل اكثر مورخان، امام حسين عليه السلام خون فرزندش را به سوي آسمان پرتاپ كردند.

ثانيا: احتمال دارد گزارش شيخ مفيد و فتال نيشابوري برگرفته از نقل طبري باشد و تنها منبعي كه اين مطلب را نقل كرده طبري است.

ثالثا: قرينه‌اي ديگري نيز گزارش نخست را تأييد مي‌كند و آن اين كه زيارت نامه صادر شده از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السلام، به پاشيدن خون به طرف آسمان صراحت دارد:

«السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ الطِّفْلِ الرَّضِيعِ- الْمَرْمِيِّ الصَّرِيعِ الْمُتَشَحِّطِ دَماً الْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِي السَّمَاءِ- الْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِي حَجْرِ أَبِيهِ- لَعَنَ اللَّهُ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِيَّ وَ ذَوِيه.»

«سلام بر عبداللّه بن الحسين، كودك شيرخواره، تير خورده، ضربت خورده به خون تيپده كه خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تير، سر بُريده شد! خدا لعنت كند حَرمَلَه بن كاهِل اسدى و همراهانش را كه به او تير زدند.»

پاسخ مطلب دوم:

از آنجايي كه مورخان شيعه و اهل سنت به صورت واحد اين ماجرا را نقل كرده اند و هيچ يكي از مورخان در آن تشكيك نكرده اند، معلوم مي‌شود كه اين قضيه در نزد مورخان مسلم بوده و مورد قبول آنها واقع شده است از اين رو، نياز به بررسي سندي ندارد هر چند افرادي همچون ابو الفرج اصفهاني روايت را با سند آورده اند. بنابراين قضيه‌ي فوق مسلم و مورد پذيرش همه علماء است.

*موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



Share
1 | سیدمجید | Iran - Mashhad | ٠٨:٠٩ - ١٢ آذر ١٣٩٤ |
8
 
19
پاسخ نظر
سلام علی الرضیع الصغیر
لالاکن ای گلم زودتر لالاکن*** لالاکن عشق من لالا لالاکن
لالاکن تشنه لب شش ماهه من ***عزیزم اصغرم دردانه من
لالاکن تشنه لب عالم بدونه *** عمو سقاست اما غرق خونه
لالاکن دشمنا خیلی زیادن *** همه شیطون و کافر بی نمازن
لالاکن اصغرم نازدونه من *** بابارفته به جنگ دردونه من
لالاکن دشمنا ابت نمیدن *** فقط تیر سه سر جزاین نمیدن
لالاکن تاهمه عالم بدونه *** بابایی بی تو بی یاور میمونه
لالاکن ای گلم زودتر لالاکن *** لالاکن عشق من لالا لالاکن
2 | بیژن | Iran - Gorgan | ١٧:٣٦ - ٢٣ آذر ١٣٩٤ |
با سلام
ببينيد !!
واقعه عاشورا از مهمترين وقايع تاريخ اسلام است . ولي متاسفانه همه چيز تحت تاثير تاريخ و تعصبات قرار گرفته و گاه انچنان غلو و اقراق شنيده ميشه كه هر ادم عاقلي رو بفكر واميداره .
يادمه ان قديما يك واقعه عاشورا و و ايستادگي يك ازاد مردي را داشتمو يك باور و اصلا به چگونگي ان زياد توجه نداشتيم تا اينكه سايتهايي مثل سايت شما و روضه خوانهايي براي تحت تاثير قراردادن مستمعيين انقدر شاخ و بال به اين ادثه دادند كه امروزه ميتوان ده ها جلد كتاب از ان نوشت .و اين درصورتيست كه يك واقعه در يك نيمروز اتفاق افتاد و سرو تحشاز نيمه صبح تا عصر به پايان رسيد فلذا بقيه موارد همه در حواشي نيات و اهداف بقدريست كه حوادث 8سال جنگ و دفاع ملت ما به يك دهم روايات و احاديث ان نيست .
الي ايحال / انچه در اين مطلب مسلم است اينكه شير خواره اي به ده ها شكل در تاريخ شهيد كردند كه هنوز اصل و يقينش مشخص نيست و همانطور كه پاسخ داديد از شواهد و قرائن برداشتي داشته و يا داشتندو همچنان هركسي بر ظن خود انها را تكرار ميكند .
ولي بنده پندي از پدر بزرگوارم اويزه گوشم نمودم كه ميگفت : هرگز تا در حد نهايت مجبورتان نكردند بيخودي و براي اثبات خود و يا كارتان و يا خوش امدن ديگران دروغ نگوييد . و هرگاه خواستييد دروغ بگوييد .حرف نزنيد .
و حالا شده قصه خون فرزند شيرخواره سالار شهيدان / كه اييا به زمين ريخت يا نه !
و براي اثبات و يا توجيح اين سوال بايد به چيزهاي ديگر و يا دروغي بزرگتر توجييحش كرد . غافل از اينكه هرچه دروغ بزرگتر باشد / توجيحش بايد برگ و بزرگتر باشد . انگار همه اعمال اسلاميمان درست شده و تمام نكات انرا اموخته و سرمشق زندگيمان قرار داديم و فقط مانده دانستن قصه خون ......
تا جاييكه از زبان امام حسن نقل ميشود كه فرزند شير خواره اش نعوذ بالله مقامش از پامبر خدا كه منتخب فرستاده مستقيمش است بالاتر است .
چون ان راويان و اين نقالان هنوز به اين درك و فهم نرسيدند كه هيچكس را بدون ازمون مردود و يا قبول نميكنند

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
شما در کجای سایت دیدید که ما مطلبی را از باب تعصب و به دروغ آنهم بدون سند نقل کنیم!! این واقعه عاشورا به این امر مهمی را شما هستید که با توجه به تواتر این جریان، دارید زیر سوال می برید و در صدد انکار آن هستید. قضیه حضرت علی اصغر علیه السلام آنقدر مشهور و معروف است که در منابع مهم به آن اشاره شده است حتی به مسئله پاشیدن خون آن حضرت به آسمان توسط امام نیز در منابع آمده است حال شما نمی خواهید قبول کنید ایند مشکل خودتان است نه ما اگر با تعصب بخواهید این وقایع را خرافه دانسته و در صدد انکار آن برایید باید خیلی از وقایع دیگر را انکار کرد!!!
در این خصوص مقداری به اطلاعات خود اضافه بکنید تا دچار انکار واقعیات نشوید!!
محمد بن جریر طبری که از اعلام و بزرگان تاریخ و تفسیر اهل تسنن است ، در کتاب تاریخش این چنین میگوید :
قال أبو مخنف قال عقبة بن بشير الأسدي قال لي أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين إن لنا فيكم يا بني أسد دما قال قلت فما ذنبي أنا في ذلك رحمك الله يا أبا جعفر وما ذلك قال أتي الحسين بصبي له فهو في حجره إذ رماه أحدكم يا بني أسد بسهم فذبحه فتلقى الحسين دمه فلما ملأ كفيه صبه في الأرض ثم قال رب إن تك حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذلك لما هو خير وانتقم لنا من هؤلاء الظالمين
عتبة بن بشير اسدى گويد: ابو جعفر محمد بن على بن حسين به من گفت: «اى بنى اسد، خونى از ما پيش شما هست.» گويد: گفتم: «اى ابو جعفر خدايت رحمت كناد گناه من در اين ميانه چيست؟ چگونه بود؟»
گفت: «كودك حسين را پيش وى آوردند كه در بغل گرفت و يكى از شما، اى بنى اسد، تيرى بزد و گلوى او را دريد، حسين خون او را بگرفت و چون كف وى پر شد آن را به زمين ريخت و گفت: «پروردگارا، اگر فيروزى آسمان را از ما بازگرفته ‏اى چنان كن كه به سبب خير باشد و انتقام ما را از اين ستمگران بگير.»
تاريخ الطبري ، ج 3 ص 332 ، اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت
جهت اطلاع بیشتر به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
3 | به دنبال حقیقت | Iran - Tehran | ٠٩:١٨ - ١٤ اسفند ١٣٩٤ |
3
 
13
پاسخ نظر
عالی بود.
4 | سجاد | Iran - Ahvaz | ٢٠:٣٧ - ١٨ مهر ١٣٩٥ |
سلام.
در این منابعی که ذکر کردید فقط به ماجرای تیرخوردن حضرت علی اصغر اشاره شده ولی در مورد آب طلبیدن امام حسین ع برای این نوزاد و ... چیزی نیومده. آیا ماجرای طلبیدن آب صحت دارد؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در تعدادی از منابع آمده است که امام حسین علیه السلام برای حضرت علی اصغر آب طلب نمود.
از باب نمونه، ابو مخنف، مقتل نویس معروف می نویسد:
قال: يا قَوْمِ ... ما بَقِيَ غَيْرُ هذَا الطِّفْلِ ... فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ .
امام حسین علیه السلام خطاب به دشمنان فرمود: برایم غیر از این طفل کسی نماند ... مقداری آب به او بدهید
نگ: موسوعة كلمات الإمام الحسين ( ع ) - لجنة الحديث في معهد باقر العلوم ( ع ) - ص 574
همچنین قندوزی حنفی چنین آورده است:
وقد بقي هذا الطفل ، وهو ابن ستة أشهر ، يشتكي من الظمأ فاسقوه شربة من الماء
امام حسین علیه السلام فرمود: این طفل که شش ماهه دارد، برایم مانده است و از تشنگی در اذیت است. مقداری آب به او برسانید
ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 3 ص 78
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
5 | حمید | Iran - Tehran | ١٥:٤٢ - ١٩ مهر ١٣٩٥ |
سلام. پس در هیچ منبع مهم و صحیح تاریخی اسم علی اصغر نیامده؟ سوال قبلی در همین پست هم جواب بدین. ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در بیشتر منابع اهل سنت نام یکی از شهدای کربلا ، حضرت علی اصغر ذکر شده است
عبد الله بن الحسين بن علي بن أبي طالب ؛ وأمه الرباب بنت امرئ القيس بن عدي ....وكان عبد الله بن الحسين يوم قتل صغيراً جاءته نشابة وهو في حجر أبيه فذبحته.
عن حميد بن مسلم، قال: دعى الحسين بغلام فأقعده في حجره، فرماه عقبة بن بشر فذبحه.
مورع بن سويد بن قيس، قال: حدثنا من شهد الحسين، قال: كان معه ابنه الصغير فجاء سهم فوقع في نحره، قال: فجعل الحسين يأخذ الدم من نحره ولبته فيرمي به إلى السماء فما يرجع منه شيء، ويقول: اللهم لا يكون أهون عليك من فصيل.
عبدالله بن حسين بن علي بن ابي طالب عليهم السلام ... مادرش رباب دختر امريء قيس بن عدي ميباشد .
عبدالله بن حسين عليهما السلام در زماني که کشته شد ، طفلي که تيري به او اصابت کرد در حالي که در دامن پدرش بود و گردن او را بريد.
حميد بن مسلم روايت ميکند : امام حسين كودكى را خواست و او را در كنار خود جاى داد و عقبة بن بشر تيرى رها كرد و او را ذبح نمود .
مورع بن سويد بن قيس از قول يکي از کساني که در کربلا ناظر مصائب حسين عليه السلام بود نقل ميکند : تيرى به گلوى كودك كوچكى كه با امام حسين بود اصابت كرد و او را شهيد نمود و امام حسين عليه السلام خونها را از گلوى او ميگرفت و بطرف آسمان ميپاشيد و قطره ‏اى از آن‏ها باز نمى‏ گشت.
و امام حسين عليه السلام ميفرمود: پروردگارا اين كودك من از بچه ناقه صالح نزد تو كمتر نيست‏.
مقاتل الطالبين ، ص 94 - 95 ، اسم المؤلف: علي بن الحسين بن محمد بن أحمد بن الهيثم بن عبد الرحمن ابن مروان بن عبد الله بن مروان أبو الفرج الأصبهاني الوفاة: 356هـ ، دار النشر : منشورات الشريف الرضي – ايران 1416 ه ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : السيد احمد صقر
ابن صباغ ، در کتاب الفصول المهمه في معرفه الائمه در بيان نام کساني که همراه امام حسين عليه السلام شهيد شدند ميگويد :
وقُتل عبد الله رضيع الحسين ( عليه السلام )
و عبدالله – شيرخواره حسين عليه السلام – نيز کشته شد.
الفصول المهمّة في معرفة الأئمّة ، ج 2 ص 848 ، اسم المؤلف: عليّ بن محمّد بن أحمد المالكي المكي الوفاة: 855 ، دار النشر : دار الحديث للطباعة والنشر - قم 1422هـ ، تحقق : سامي الغريري
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
6 | حق علی | Iran - Mashhad | ٠٩:٤٧ - ٢٤ مهر ١٣٩٥ |
سلام علیکم
ایا حضرت زینب علها السلام به از شهادت امام حسین امام شد برای مدتی یا قضیه چزی دیگریست؟
اگر برای مدتی امام شد یعنی سیزده امام داریم؟
بعضی ها میگویند امام حسین بخشی از ولایت را به حضرت زینب سپرده ایا درست است؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
چنین چیزی که حضرت زینب علیها السلام امام شده باشد، درست نیست بله حضرت از طرف امام نائب خاص بود همچنانکه نقل شده است
عن الصدوق محمّد بن بابويه: كانت زينب عليها السّلام لها نيابة خاصّة عن‏ الحسين‏ عليه السّلام، و كان الناس يرجعون إليها في الحلال و الحرام حتّى برى‏ء زين العابدين عليه السّلام من مرضه.
بحرانى اصفهانى، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ؛ ص957
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات

7 | حمید | Iran - Tehran | ١١:٣٩ - ٢٤ مهر ١٣٩٥ |
با سلام
خب با توجه به متن و... متوجه شدیم امام حسین دو طفل داشته اند عبدالله و علی اصغر. پس جواب شما به سوال بنده ارتباطی ندارد. در صورتی که کل متن را دیدم هیچ کدام به عربی کامل - علی اصغر- اسم یاد نشده.
اسم علی اصغر به این شکل در کدام منابع روایی آمده ؟
و امام زمان فرموده اند عبدالله بی گمان منظورشان طفل دیگر امام حسین هست وگرنه ایشان که اشتباه نمیکند.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اگر در متون تاریخی که برای شما ارسال شد دقت کنید، نام مادر علی اصغر علیه السلام که رباب می باشد نیز ذکر شده است لذا مراد از عبد الله، علی اصغر می باشد
البته در منابع در منابع متقدم شیعه و سنی نام این کودک، عبداللّه یاد شده اما شهرت ایشان علی اصغر است همچنانکه ابن شهر آشوب نقل می کند
فَطَعَنَهُ مُرَّةُ بْنُ مُنْقِذٍ الْعَبْدِيُّ عَلَى ظَهْرِهِ غَدْراً فَضَرَبُوهُ بِالسَّيْفِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ أَتَى بِهِ إِلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ فَصَارَتْ أُمُّهُ شَهْرَبَانُويَهْ وَ لَهِيَ تَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ لَا تَتَكَلَّمُ فَبَقِيَ الْحُسَيْنُ وَحِيداً وَ فِي حَجْرِهِ عَلِيٌّ الْأَصْغَرُ فَرُمِيَ إِلَيْهِ بِسَهْمٍ فَأَصَابَ حَلْقَهُ فَجَعَلَ الْحُسَيْنُ ع يَأْخُذُ الدَّمَ مِنْ نَحْرِهِ فَيَرْمِيهِ إِلَى السَّمَاءِ فَمَا يَرْجِعُ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ يَقُولُ لَا يَكُونُ أَهْوَنَ عَلَيْكَ مِنْ فَصِيلٍ ثُمَّ قَالَ ع ائْتُونِي بِثَوْبٍ لَا يُرْغَبُ فِيهِ أَلْبَسُهُ غَيْرِ ثِيَابِي لَا أُجَرَّدُ فَإِنِّي مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ فَأَتَوْهُ بِتُبَّانٍ‏ فَأَبَى أَنْ يَلْبَسَهُ وَ قَالَ هَذَا لِبَاسُ أَهْلِ الذِّمَّةِ ثُمَّ أَتَوْهُ بِشَيْ‏ءٍ أَوْسَع‏
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏4 ؛ ص109
در کتاب مطالب السئول، ابن طلحة الشافعي ،ص: 257 که از منابع اهل است، نام علی اصغر ذکر شده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات



8 | حمید | Iran - Tehran | ١٣:١٦ - ٢٤ مهر ١٣٩٥ |
با سلام مجدد
در اين گزارش آمده كه مادر عبد الله، رباب است؛ در حالي كه علي اصغر سنش شش ماه بوده و فرزند اوست و امكان ندارد كه بعد از شش ماه فرزندي ديگري را به دنيا آورده باشد.
1.در هیچ منبع مستند روایی سن ایشان 6 ماه ذکر نشده است طبق تحقیقات بعضی اساتید بزرگ و این 6 ماه مشخص نیست چطور مشهور شده.
2.مورد بعد در کدام کتب شیعه اسم ایشان علی اصغر آمده؟ بنده یافت نکردم
و مورد آخر وقتی سید ابن طاووس و علامه مجلسی بدون ذکر نام این کودک وقایع مورد نظر را گفته اند یعنی برایشان روشن نشده اصلا علی اصغر وجود داشته یا عبدالله بوده است... وگرنه چرا بدون نام بردن اسم وقایع رو بازگو کردند؟
در کل این صفحه و اینهمه روایات یکجا اسم علی اصغر گفته نشده... اسم علی اصغر در منابع اهل سنت برای من حجت نیست و باید از منابع معتبر شیعه این اسم را برایم مستندا توضیح دهید.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در پیام قبلی از کتاب مناقب ابن شهر آشوب که از منابع شیعه هست نام علی اصغر ذکر شد در ضمن برخی از محققین این احتمال را داده اند غیر از علی اصغر کودک دیگر نیز شهید شدند
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
9 | حمید | Iran - Tehran | ١٥:٤١ - ٢٤ مهر ١٣٩٥ |
با سلام
خیلی روی این پست و مطالب فکر کردم بنده هم احتمال میدم یعنی رو به یقین که امام حسین غیر از علی اصغر ( احتمال زیاد علی) کودک دیگری هم داشته باشد. چون اون جریان 6ماه مستند نیست پس ممکن هست عبدالله هم به همان شکل شهید شده باشد. اون جریان 6ماهه هم در متن اصلاح کنید چون بیشتر نتیجه گیریهای خودتون رو به 6ماهه بودن و اذان گفتن و ... رسوندید. برفرض منابع اولیه شیعه یا سنی اشتباه کرده اند پس چرا امام زمان گفته اند عبدالله ؟ پس اشتباه نشده و دو کودک داشته اند امام (ع)

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اشاره شد که احتمال دارد حضرت دو فرزند داشته باشد هرچند استدلال قطعی و محکمی ارائه نشده است البته لازم به ذکر است که قبلا نیز گفته شد که درمنابع قدیمی به نام عبد الله نقل شده است و نام مادر وی نیز رباب بوده است و اصطلاح علی اصغر بیشتر در بین مردم مشهور بوده است نویسنده کتاب «راحة الارواح» در این مورد می‌‌گوید: «و عبد اللّه بن الحسین که طفل بود و در کنار پدر شهید شد و بعضى مردمان على اصغرش گویند»
شیعی سبزواری، حسن بن حسین، راحة الارواح در شرح زندگانی، فضائل و معجزات ائمه اطهار(ع)، ج 1، ص 150، اهل قلم، تهران، 1378ش.
لذا مراد از عبد الله، حضرت علی اصغر می باشد برخی سلام امام مهدی علیه السلام را نیز چنین تطبیق کرده اند که مراد علی اصغر است
السّلامُ على عبد الله بن الحسين الطّفل الرّضيعِ المَرميِّ الصّريع المتشحِّطْ دَماً ،
المصعّد دمه في السّماء »
وأيضاً في العاشر عن الباقر ( عليه السلام ) ، قال : « فلم يسقط من ذلك الدّم قطرة إلى
الأرض »
ولا يخفى على الخبير البصير أنّ سيّد الشهداء - أرواحنا له الفداء - رمى بعض
الدماء إلى السماء ولم يسقط منها قطرة إلى الأرض ، وفي الزيارة « إنّ دمك سكن في
أعلى عليين »
الخصائص الفاطمية، الشيخ محمد باقر الكجوري ج ۲ ص ۶۱۹
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
10 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | ١٩:٣٢ - ٢٥ مهر ١٣٩٥ |
سلام علیکم چرا در سوره توبه ایه 29 امده اهل کتاب را بکشید لطفا تفسیرش را بیان کنید .

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
این آیه در خصوص کفاری است که در جنگ بر علیه پیامبر صلی الله علیه و آله شرک داشتند لذا توسط ارتش نامرئی الهی عذاب شدند
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
11 | حمید | Iran - Ahvaz | ٠١:٥٨ - ٢٧ مهر ١٣٩٥ |
با سلام ایا در کتاب فتوح البلدان خبری از شرکت حسنین علیه السلام در جنگ با ایرانی ها و جنایت در طبرستان آمده؟اگر اینگونه است سند آن معتبر است یا خیر.با تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
عبارت فتوح البلدان به این صورت نقل شده است که دارای اشکالات اساسی می باشد
جرجان وطبرستان ونواحيها
قالوا ولى عثمان بن عفان رحمه الله سعيد بن العاص بن سعيد بن العاص ابن أمية الكوفة في سنة تسع وعشرين فكتب مرزبان طوس إليه وإلى عبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس وهو على البصرة يدعوهما إلى خراسان على أن يملكه عليها أيهما غلب وظفر فخرج ابن عامر يريدها وخرج سعيد فسبقه ابن عامر فغزا سعيد طبرستان ومعه في غزاته فيما يقال الحسن والحسين ابنا علي بن أبي طالب عليهم السلام وقيل أيضا أن سعيدا غزا طبرستان بغير كتاب أتاه من أحد وقصد إليها من الكوفة
گرگان-جرجان- و طبرستان: گفته اند كه عثمان بن عفان، سعيد بن العاصي بن اميه را در سال 29 (هجري) والي كوفه قرار داد. پس مرزبان توس بدو و عبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس ، والي بصره ، نامه اي نگاشت و آنان را بسوي خراسان دعوت نمود ...پس سعيد و عامر هر دو آهنگ خراسان نمودند اما عامربرو پيشي گرفت پس سعيد آهنگ طبرستان کرد در حاليكه گفته ميشود حسن و حسين ( علیهما السلام) فرزندان علي بن ابيطالب در شمار همراهان وي بوده اند.
فتوح البلدان ج 1 ص 330
اما ایرادهای که به این نقل وارد است
اولا:در عبارت فتوح «قالوا» آمده است که مشخص نیست چه کسانی هستند که این را نقل کرده اند همچنین در خصوص حضور حسنین علیهم السلام نیز عبارت« یقال» ذکر شده است بلاذری ابتدا جریان این جنگ را با عبارت قالوا یعنی در گذشته گفته اند، آورده است بعد که به جریان حضور امامان می رسد با فعل یقال یعنی فعل مضارع می آورد که این حاكي از آنستكه كساني که هم عصر بلاذري بودند به او گفته اند كه احتمالا حسنين(ع) نیز حضور داشته اند یعنی در این خصوص دلیل قطعی وجود نداشته و در تاریخ گشته نیز نبوده است و خود بلاذری نیز به این مسئله اعتقاد نداشت اما در زمان خود او برخی به بلاذری گفته اند که این دو امام نیز در آن فتوحات بوده اند که این نشان از ضعف و عدم اعتبار روایت است در نتيجه نمي شود بنا بر گفته ی یک راوی که مجهول است، اعتماد کرد
ثانیا: در فتوح البلدان آمده سعید از کوفه به سوی طبرستان حرکت کرد در حالی که امام حسن و امام حسین علیهما السلام در آن زمان در مدینه ساکن بودند
جهت اطلاع بیشتر به قسمت نظرات این آدرس رجوع کنید
12 | خطای تایپی شما در این نوشته | Iran - Delijan | ٢٢:٤٣ - ٢٨ مهر ١٣٩٥ |
سلام به اشتباه نوشته اید که :
خدايا مقام فرزندم در نزد تو كم تر از ناقصه صالح نيست.

ناقصه با ناقه جایگزین کنید، با تشکر.
13 | حق علی | Iran - Tehran | ١٠:٤٢ - ٠٢ آبان ١٣٩٥ |
سلام علیکم
ایا کتاب فرق الشیعه برای نوبختی است یا خیر؟ و ایا این کتاب جاپ در بازار همان کتاب نوبختی است؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
این کتاب از آثار نوبختی می باشد که امروزه نیز به نام ایشان چاپ می شود، همچنانکه بزرگان نیز به این مسئله اشاره کرده اند
نجاسی می نویسد:
الحسن بن موسى أبو محمد النوبختي
شيخنا المتكلم المبرز على نظرائه في زمانه قبل الثلاثمائة و بعدها. له على الأوائل كتب كثيرة منها: كتاب الآراء و الديانات، كتاب كبير حسن يحتوي على علوم كثيرة، قرأت هذا الكتاب على شيخنا أبي عبد الله رحمه الله. و له كتاب فرق الشيعة، و كتاب الرد على فرق الشيعة ما خلا الإمامية، و كتاب الجامع في الإمامة، و كتاب الموضح في حروب أمير المؤمنين عليه السلام، و كتاب التوحيد الكبير، و كتاب التوحيد الصغير، و كتاب الخصوص و العموم، و كتاب الأرزاق و الآجال و الأسعار، [و] كتاب كبير في الجبر، مختصر الكلام في الج
رجال النجاشي، ص: 63
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
14 | حق علی | Iran - Mashhad | ٠٨:٤٣ - ٠٣ آبان ١٣٩٥ |
سلام علیکم
مرحوم نوبختی در فرق الشیعة وقتی به عبدالله بن سبا میرسد میگوید:وهو اول من شهر القپل بفرض امامة علی علیه السلام و اظهر البراءة من اعدائه
بر طبق گفته نوبختی ایا اولین کسی که قائل به امامت حضرت شد عبدلله بن سبا بود ؟ اینکه مخالف اعتقاد ماست پس کلام نوبختی ایا اشتباست؟
و ایا اولین کسی که برائت از دشمنان اهل البیت را اظهار کرد ابن سبا بود؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اولا: این نقل از آن خود نوبختی نیست بلکه وی از کسان دیگر دارد این را نقل می کند اگر در عبارت ایشان دقت کنید آمده است: وحكى جماعة من أهل العلم من أصحاب علي ....وهو أول من شهر بالقول
بنابراین این نقل که نوبختی و یا کشی با عبارت «وذكر بعضي أهل العلم» و دیگران نقل کرده اند کلام خودشان نیست بلکه سخن کسان دیگر است و قراین نیز نشان می دهد که مراد از این حکایت علمای شیعه نیست چون اگر از علمای شیعه نقل کرده بودند این گونه عبارت خود را می آوردند: «ذکر بعض اصحابنا»؛ چون مرسوم بین دانشمندان شیعه است که آنچه از دانشمندان شیعه نقل می کنند با عبارت «اصحابنا» بیاورند.
قرینه دیگر بر اینکه این سخنان از شیعیان نیست اینکه هیچ یک از شیعیان نه در گذشته و نه در حال، به چنین مطلبی اعتقاد نداشته و ندارند و در منابع شیعی حتی یک روایت ضعیف هم وجود ندارد که امر امامت را به عبدالله بن سبأ نسبت داده باشد و حتی روایات شیعی بر ضد ابن سبأ فراوان است
طبق عقیده شیعه، خداوند و پیامبر صلی الله علیه و آله اولین کسی است که امامت حضرت علی علیه السلام را فرض و آشکار کرده است همچنانکه آیات ولایت، روایت غدیر، ثقلین، سفینه و غیره گویای این مسئله است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات

15 | حق علی | Iran - Mashhad | ١١:١٠ - ٠٣ آبان ١٣٩٥ |
سلام علیکم
عبد الله بن عمرو الوراق صاحب المقتل کیست؟ شیعه است یا سنی؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
سمعانی که از بزرگان اهل سنت است، در کتاب الانساب خود او را چنین معرفی کرده است
وأبو محمد عبد الله بن أبي سعد وهو عبد الله بن عمرو بن عبد الرحمن بن بشر بن هلال الأنصاري الوراق البلخي الأخباري بلخي الأصل سكن بغداد وكان ثقة إخباريا صاحب أدب وملح وطرف سمع الحسين بن محمد المروزي ومعاوية بن عمرو وعفان بن مسلم وسليمان بن حرب وسريج بن النعمان وهوذة بن خليفة وعلي بن الجعد وغيرهم روى عنه عبد الله بن محمد بن أبي الدنيا وعبد الله بن محمد البغوي ومحمد بن خلف بن المرزبان وعبيد الله بن عبد الرحمن السكري والحسين بن القاسم الكوكبي والقاضي أبو عبد الله المحاملي وجماعة آخرهم أبو عمرو بن السماك وكانت ولادته سنة سبع وتسعين ومائة ومات بسامراء سنة أربع وسبعين ومائتين في جمادى الآخرة
الأنساب ، ج 1 ص 94 - 95 أبي سعيد عبد الكريم بن محمد ابن منصور التميمي السمعاني الوفاة: 562هـ ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الله عمر البارودي
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
16 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | ٠٦:٥٢ - ٠٤ آبان ١٣٩٥ |
سلام علیکم خسته نباشید سوالی داشتم . جعفر ابن زبیر برادر مصعب و عبدلله بعد از شهادت مختار چه کارهایی انجام داد و در چه سالی فوت کرد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
درباره جعفر بن زبیر پس از شهادت مختار اطلاعات زیادی در دست نیست الا اینکه در زمان حکومت برادرش عبدالله بن زبیر، از طرف وی حاکم مدینه بود و در جنگهای برادرش علیه دشمنانش همراه وی بود. از جمله در حمله حجاج بن یوسف به مکه که منجر به کشته شدن عبد الله بن زبیر و سرنگونی حکومت او شد در کنار برادرش جنگید و مجروح شد ولی جان سالم بدر برد. او که اهل شعر بود، پس از کشته شدن برادرش عبدالله بن زبیر در سال 73 هجری بیش از 30 سال دیگر تا اواخر دوران حکومت سلیمان بن عبدالملک (93- 96 ه.) زنده بود. جعفر بن زبیر در دوران سلیمان بن عبدالملک یک بار به واسطه عمر بن عبدالعزیز هدیه و کمک مالی قابل توجهی از سلیمان دریافت کرد. چنانکه ابن سعد، ابوالفرج اصفهانی و ابن حجر عسقلانی درباره وی آورده‌اند:
شهد جعفر بن الزبير مع أخيه عبد اللَّه حربه واستعمله عبد اللَّه على المدينة و قاتل يوم قتل عبد اللَّه بن الزبير حتّى جمد الدم على يده.
الأصبهاني، أبو الفرج (متوفاي356هـ)، الأغاني، ج 15، ص 5، تحقيق: سمير جابر، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر – لبنان.
كان شاعرا مجيدا وكان مع أخيه عبد الله في حروبه وعاش بعده زمانا و وفد على سليمان بن عبد الملك فكلم له عمر بن عبد العزيز سليمان فوصله بصلة جيدة .
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تهذيب التهذيب، ج 2، ص 79، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1404 - 1984 م.
و كان جعفر قد كبر و بقي حتى مات في آخر خلافة سليمان بن عبد الملك
البصري الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله (متوفاي230 هـ)، الطبقات الكبرى، ج 5، ص 184، دار النشر : دار صادر – بيروت.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
17 | حق علی | Iran - Mashhad | ١٠:١٣ - ٠٤ آبان ١٣٩٥ |
سلام علیکم
با تشکر از پاسختوت
ایا الان کتاب المقتل او موجود است؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
از این کتاب بیشتر نقل شده است اما نسخه ای از آن را ما نیافیتم
موفق باشیم
گروه پاسخ به شبهات
18 | حق علی | Iran - Mashhad | ١١:٤١ - ٠٥ آبان ١٣٩٥ |
سلام علیکم
ایا همانطور که در کتب ملل ونحل علمای اهل سنت درمورد هشام بن حکم و جوالیقی سکاک و علی بن هیثم ... در مورد اینکه اینها قائل به تجسیم بوده اند صحیح است؟؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
چنین نسببتی که هشامین قائل به تجسیم به این معنی که خدا دارای جسم مانند گوش، دست، پا مانند انسان باشند، جایز نیست آنها این تجسیم بری بودند و حتی روایات از آنها نقل شده است که خدا با حواس درک نمی شود و جسم در او راه ندارد
عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَم‏...
ُجُودُ الْأَفَاعِيلِ دَلَّتْ عَلَى أَنَّ صَانِعاً صَنَعَهَا أَ لَا تَرَى أَنَّكَ إِذَا نَظَرْتَ إِلَى بِنَاءٍ مُشَيَّدٍ مَبْنِيٍّ عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ بَانِياً وَ إِنْ كُنْتَ لَمْ تَرَ الْبَانِيَ وَ لَمْ تُشَاهِدْهُ قَالَ فَمَا هُوَ قَالَ شَيْ‏ءٌ بِخِلَافِ الْأَشْيَاءِ ارْجِعْ بِقَوْلِي إِلَى إِثْبَاتِ مَعْنًى وَ أَنَّهُ شَيْ‏ءٌ بِحَقِيقَةِ الشَّيْئِيَّةِ غَيْرَ أَنَّهُ لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَةٌ وَ لَا يُحَسُّ وَ لَا يُجَسُّ وَ لَا يُدْرَكُ‏ بِالْحَوَاسِ‏ الْخَمْسِ‏ لَا تُدْرِكُهُ الْأَوْهَامُ وَ لَا تَنْقُصُهُ الدُّهُورُ وَ لَا تُغَيِّرُهُ الْأَزْمَانُ.
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ص81
با این بیان باید گفت کلمه «جسم» که هشام استعمال می کرد، در آن زمان به معني جسم اصطلاحی دارای چشم و گوشت باشد نیست، بلکه مراد از جسم، موجود است و مراد هشام آن است که خداوند موجودي است که همانند ساير موجودات نيست.و اگر ائمه عليهم السلام او را تخطئه کرده اند براي اين است که مقصود هشام و غرض او مطلب درست و صحيحي است، ولي او به خوبي آن را بيان نکرده است.و اشکال به تعبير و کلام اوست نه به مقصود هشام.
شاهد این مطلب اینکه در مقالات الاسلامیین آمده است
ذلك ما دلّت عليه و حكى عنه انه قال: هو جسم لا كالاجسام و معنى ذلك‏ انه شي‏ء موجود و قد ذكر عن بعض المجسّمة انه كان يثبت البارئ ملوّنا و يأبى ان يكون ذا طعم و رائحة و مجسّمة و ان يكون طويلا و عريضاو عميقا و زعم انه‏
مقالات الإسلاميين و اختلاف المصلين، النص، ص: 208
بنابراین هشام عقيده به تجسيم نداشته است
غیر از این، هشام اگر این نوع سخن می گفت و از کلمه جسم استفاده می کرد از باب الزام در مقابل گروه معتزله بود است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات

19 | سهراب | Iran - Tehran | ٠١:٣٦ - ٠٦ آبان ١٣٩٥ |
سلام و با عرض ادب و احترام...
میخواستم بدونم که تفاوت روایت دروغ و روایت ضعیف چی هستش؟
و در صورت وجود کدام روایت؛ باعث میشه که ما شیعیان بقیه روایات اون نویسنده یا اون شخص رو مورد قبول ندونیم؟
اگر سوالم رو نامفهوم پرسیدم حقیقتا از علم کم من هسش... منو ببخشید..

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
فرق روایت دروغ و ضعیف این است که در روایت ضعیف این ضعف بخاطر راوی است که ممکن است توثیق نداشته باشد و یا مجهول باشد و اگر روایت ضعیف چندین سند داشته باشد این روایت می شود مستفیض و روایت مورد قبول واقع می شود و یا چه بسا روایت ضعیف است اما عمل علماء ضعف را جبران می کند اما در روایت دروغ دیگر آن روایت اصلا به درد نمی خورد هر چند ده سند نیز داشته باشد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
20 | بيزن | Iran - Gorgan | ١٢:٣٩ - ٠٨ آبان ١٣٩٥ |
با توجه به اينكه مورخان در مورد همسران امام نوشته‌اند: حضرت چند همسر بشرح زير داشت:
1ـ لیلی دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی، مادر حضرت علی اکبر، شهید کربلا،
2ـ شهر‌بانو(شاه زنان) دختر کسری یزدگرد سوم، پادشاه ایران، مادر امام سجاد(ع)،
3ـ رباب دختر امریء القیس بن عدی، مادر حضرت سکینه و عبدالله رضیع،
4ـ ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله، مادر فاطمه بنت الحسین.
5- قضاعه ، که از او فرزندی به نام جعفر داشت
اوّلی از قبیلة ثقیف (طایفه ای در طائف)، دومی ایرانی، سومی از قبیله کلبیه و چهارمی از تیم بود.
در مورد این که شهربانو جزء همسران امام بوده، اختلاف است.
ميتواند فرزند يكي ديگرا از همسران باشد .

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اصل اینکه شهربانو مادر امام سجاد علیه السلام است متواتر و اجماعی است نزدیک به 20 روایت که برخی از آنها در کتب معتبر روایی و تاریخی ذکر شده آمده است که شهربانو مادر امام سجاد(ع)، ایرانی بوده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
21 | حمزه حمیدی | Iran - Isfahan | ٢١:٢٢ - ٠٨ آبان ١٣٩٥ |
سلام علیکم
اجرتان با ابا عبدالله علیه السلام
حقیقتا پاسخ های قانع کننده ومستند ارائه می دهید.
22 | حق علی | Iran - Mashhad | ٠٨:٥٢ - ١٠ آبان ١٣٩٥ |
سلام علیکم
در رابطه با حدیث براء بن عازب اینکه لا تدری ما احدثنا بعده شما فرمودیدید منظور از حدث همان بدعه است ولی به این سخن شما اشکال وارد است چون حدث در لغت یعنی کاری که نبوده انجام شود که این لغت اعم از بدعت است خواه وارد دین شود که بدعت است خواه وارد دین نشود که بدعت نیست
لطفا پاسخ دهید

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
ما نگفتیم که معنی لغوی احدث همان بدعت است بلکه ما کاربرد این واژه را از نگاه اهل سنت برای شما بیان کردیم که احدث به بدعت نیز اطلاق میشود
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
23 | aa | Iran - Tehran | ٢٠:٥٩ - ١٢ آبان ١٣٩٥ |
این مسخره بازی ها چیه؟ یه دفعه به جای داستان نوشتن بگید چون ما میخواهیم این صحیح باشد چون قرنهاست انرا به مردم گفته ایم این را لطفا صحیح بدانید.
این هم شده رویه برای شما که بگویید مورخان نقل کرده و تشکیک در ان نکرده اند پس صحیح است!!!!
لطفا بگویید از میان انبوه کتاب هایی که در اسلام نوشته کدام یک از نویسنده ها در مورد مطالب خود اظهار نظر کرده اند که این شیوه برای شما معیار شده است?
طبری و مجلسی و دیگران مطالب دیگری هم نوشته اند و مناقشه نکرده اند پس انها هم صحیح اند?

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
خوب این عدم دقت شما می رساند این طور نیست که مطلبی نقل شده آن را قبول کرد و یا رد کرد بلکه باید دراین خصوص معیارها را نیز در نظر داشت همان طبری که نقل مطالب می کند در مقدمه اشاره کرده است که هدف نقل مطالب است در خصوص بحار نیز هدف ایشان جمع آوری بوده است وی نیز نگفته است تمام مطالبش صحیح است لذا روایات ضعبف نیز نقل کرده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
24 | aa | Iran - Tehran | ٢١:١١ - ١٢ آبان ١٣٩٥ |
در پاسخ به چند نفر همینجا _مثلا حق علی یا حمید از هلند_ در مورد قول نوبختی نسبت به ابن سبا یا دیگر مسایل هزار جور بهانه گیری و غلطگیری کرده اید اما به خودتان که میرسد سریع دست و پای مطلب را جمع میکنید و میگویید صحیح است!! خب اینجا هم نوبختی مطلبی را نقل کرده و در ان مناقشه نکرده.حال چطور اینجا بهانه گیری نمیکنید!!
چون خواننگان شما مثل خودتان هستند شما اینگونه رفتار میکنید اما احتمال هم بدهید کسی مثل من مچ گیری بکند.
در ضمن حدیث صحیح غدیر هم فرامپش نشود.در گذشته بعد از کلی بحث و نکته در مورد دیدگاه های بنده حدیث صحیح از منابع شیعه!!!! نوشتید در حالی,که کلی قصه کرد شبستری خوانده بودیم که حدیث منابع سنی و از پیامبر باشد

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
قبلا نیز گفتیم این مطلب از آن خود نوبختی نیست کتب فرق نیز داب آن بر نقل اقوال است و کتاب کلامی نیست که بخواهد چیزی را نقل کرد بعدش آن را نقد کند اکثر کتب فرق چنین هستند اقوال را نقل می کنند به عنوان یک گزارش نه صرف نقد
لذا نوبختی نیز این مطلب را از اهل سنت نقل کرده است البته قبل از او اشعری نیز مطالب مربوط به عبد الله بن سبا را نقل کرده است:
سعد اشعری در گرد آوری مطالب درباره فرقه ها آنچه را به دست او رسیده در کتابش نقل کرده است و منبع شیعی را برای گردآوری مطالب خود انتخاب نکرده است. لذا در مقدمه کتاب خود آورده است: «وقد ذکرنا فی کتابنا هذا ما یتناهی إلینا من فرقها وآرائها واختلافها»؛ در این کتاب هر آنچه از فرقه ها و نظرها و اختلاف ها که به دستمان رسیده نوشته ایم)
المقالات و الفرق النص 2
البته اشعری نیز این مطالب را از سیف بن عمر نقل کرده است که در اصل آن در منابع اهل سنت موجود است
إبراهيم نا سيف بن عمر عن عطية عن يزيد الفقعسي قال كان ابن سبأ يهوديا من أهل صنعاء من أمة سوداء فأسلم زمن عثمان بن عفان ثم تنقل في بلاد المسلمين يحاول ضلالتهم فبدأ بالحجاز ثم بالبصرة ثم الكوفة ثم الشام فلم يقدر على ما يريد عند أحد من أهل الشام فأخرجوه حتى أتى مصر فاعتمر فيهم فقال لهم فيما كان يقول العجب ممن يزعم أن عيسى يرجع ويكذب بأن محمدا يرجع وقد قال الله عز وجل ) إن الذي فرض عليك القرآن لرادك إلى معاد ( فمحمد أحق بالرجوع من عيسى قال فقبل ذلك عنه ووضع له الرجعة فتكلموا فيها ثم قال بعد ذلك إنه كان ألف نبي ولكل نبي وصي وكان علي وصي محمد ثم قال محمد خاتم النبيين وعلي خاتم الأوصياء
تاريخ مدينة دمشق ج 29 ص 4
البته لازم به ذکر است این شبهه از کشفیات شما نبوده بلکه قبلا امثال دکتر قفاری نیز این مطلب را نقل کرده و آن را به شیعه نشان داده است در حالی که این مطلب نوبختی نیست بلکه عبارت اشعری در کتاب المقالات والفرق می باشد که او نیز از سیف از منابع اهل سنت نقل کرده است
در تایید این حرف اینکه نجاشی در شرح حال اشعری می نویسد: «او نقلیات و روایات فراوانی از اهل سنت فرا گرفته است و در فرا گرفتن روایات و حدیث مسافرت هایی کرده است و با بزرگان اهل سنت ملاقات هایی به عمل آورده است».
سعد بن عبد الله بن أبي خلف الأشعري القمي أبو القاسم
شيخ هذه الطائفة وفقيهها ووجهها. كان سمع من حديث العامة شيئا كثيرا، وسافر في طلب الحديث، لقي من وجوههم الحسن بن عرفة ومحمد بن عبد الملك الدقيقي وأبا حاتم الرازي وعباس الترقفي ولقي مولانا أبا محمد عليه السلام.
رجال النجاشي ص: 125
بنابراین وی نقل قول کرده است همچنانکه داب کتب فرق چنین است
روایت غدیر نیز در شیعه متواتر است از باب نمونه به یک روایت معتبر اشاره می کنیم
اِنِّي اُشْهِدُكُمْ اَنِّي اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مَوْلايَ وَ اَنَا مَوْلي كُلِ ّ مُسْلِمٍ ، وَ اَنَا اَوْلَي بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ ، فَهَلْ تَقِرُّونَ [لِي ] بِذلِكَ وَ تَشْهَدُوُنَ لِي بِهِ ؟
فَقالُوا : نَعَمْ ، نَشْهَدُ لَكَ بِذلِكَ .
فَقالَ: اَلا مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَاِنَّ عَلِيّاً مَوْلاهُ ، وَ هُوَ هذا .
ثُمَّ اَخَذَ بِيَدِ عَليٍّ فَرَفَعَها مَعَ يَدِهِ حَتَّي بَدَتْ آباطُهُما، ثُمَّ قالَ :
الخصال ؛ ج‏1 ؛ ص66
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
25 | شیعه بر حق | Iran - Tehran | ٠٠:٤٨ - ١٣ آبان ١٣٩٥ |
لطفا به این شبهه پاسخ بدید
از دیدگاه شیعه اگر کسی با یکی از محارمش همخوابی کرد حد ندارد.!!!!!!!!!!!
إذا ابتاع رجل ذات محرم له كالأخت والخالة والعمة من نسب أو رضاع أو الأم والبنت من الرضاع فإنه يحرم عليه وطيها، فإن خالف ووطئ مع العلم بالتحريم وجب عليه القتل عندنا وكذلك إذا وطي ذات محرم له وإن لم يشترها، سواء كان محصنا أو غير محصن، وقال قوم عليه الحد.
وقال آخرون: لا حد عليه لأنه وطي صادف مملوكته فلم يجب عليه الحد كما لو كانت زوجته أو أمته حايضا.
ويلحقه النسب عندهم لأن الحد إذا سقط صار شبهة يلحق به النسب، وعندنا لا يلحقه النسب، على أنه عندنا إذا اشترى واحدة منهن فإنهن ينعتقن عليه فلا يصادف الوطي الملك بحال.
إذا استأجر امرأة للخدمة فوطئها فعليه الحد بلا خلاف، وإن استأجرها للزنا فزنا بها فعليه أيضا الحد وقال بعضهم لا حد عليه لشبهة العقد.



پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
این نقل از کتب اهل سنت نه شیعه اصلا دأب شیخ طوسی نیز در کتاب خود چنین است که وی فقه اهل سنت را دارد نقل می کند همچناکه ايشان در اين مقدمه به هدف خود و ساختار کتاب و نحوه بيان مطالب اشاره مي کند؛ در کتاب مبسوط ايشان تصريح مي کند با توجه به اينکه عده اي از مخالفين به فقه اماميه طعن مي زده اند و آن را فقه خشک و بي محتوي و فاقد فروعات بيان کرده اند من اين کتاب را تدوين کرده ام و بيان می کند که من اقوال علماي اهل سنت را بدون ذکر نام علماي آنها آورده ام تا کتاب بیش از این طولانی نشود و نام کامل علماي آنان را در کتاب خلاف بيان کرده ام
دانستن این مقدمه و این مطلب سبب می شود شبهه مورد نظر تقریبا رفع شود؛ در ادامه مطالبی مستند پیرامون همین مطلب بیان می شود.
....الأخرى أو على وجه الحكاية عن المخالفين دون الاعتبار الصحيح ، ولا أذكر أسماء المخالفين في المسألة لئلا يطول به الكتاب ، وقد ذكرت ذلك في مسائل الخلاف مستوفا
المبسوط ج 1 ص 3
شاهد ديگري که نشان ميدهد اين کلام مرحوم شيخ طوسي، نقل قول اهل سنت و به طور دقيق تر قول ابوحنيفه مي باشد و قول علماي شيعه نمي باشد، اين است که ایشان در کتب دیگرشان بیان می کند که این قول، قول ابوحنیفه است و همچنین با مراجعه به منابع متعدد مشخص میشود اين قول در هيچ منبع شيعه بيان نشده است و از سوي ديگر اين مطلب عينا در کتب عامه بيان شده است که همه اين موارد نشان ميدهد که مرحوم شيخ طوسي تنها نقل اقوال اهل سنت کرده است
إذا اشترى ذات محرم : كالأم ، والبنت ، والأخت ، والعمة ، والخالة من النسب أو الرضاع ، فوطأها مع العلم بالتحريم ، كان عليه الحد . وقال الشافعي في الأخت ، والعمة ، والخالة ، والأم من النسب أو الرضاع فيه قولان : أحدهما عليه الحد . والثاني : لا حد عليه . وبه قال أبو حنيفة
الخلاف، شيخ طوسي جلد 5، ص 376
ابوحنيفه، تصريح مي کند که ازدواج با محارم حتي در صورت علم هم مستوجب حد نمي باشد:
رجل تزوج امرأة ممن لا يحل له نكاحها فدخل بها لا حد عليه سواء كان عالما بذلك أو غير عالم في قول أبي حنيفة رحمه الله تعالى ولكنه يوجع عقوبة إذا كان عالما بذلك )
المبسوط للسرخسي ج 9 ص 85 المبسوط ، اسم المؤلف: شمس الدين السرخسي الوفاة: 483 ، دار النشر : دار المعرفة – بيروت
بنابراین این حرف اين نشان ميدهد که اين کلام قول ايشان نيست و نقل قول علماي اهل سنت مي باشد
موفق باشید
گروه به شبهات
26 | aa | Iran - Herīs | ١٨:٥٦ - ١٤ آبان ١٣٩٥ |
الله اکبر! الله اکبر!
بهتر بود اصلا جواب می‌دادید تا رسوایی نمی‌شد. البته بنده به احترام حسین و کربلا طوری ننوشتم که برای عده ای شبهه شود اما به هر حال...
جواب دادید که اینها کتب فرق اند نه کلامی و صرفا نقل قول اند اما خودتان در مقاله پیرامون اینکه کتب تاریخی این مطالب را نقل !! کرده و مناقشه نکرده اند داد سخن داده اید.
آیا در کتب تاریخی هم مثل کتب کلامی نقل و گزارش و نقد قول داریم ?? چرا معتقدید که فلان مورخ فلان مطلب را نقل کرده و مناقشه در آن نکرده پس آن مطلب مسلم است! البته این اختصار است وگرنه راه های دیگری برای اثبات غلط بودن کار شما موجود است که لازم باشد عنوان میشود.
در مورد بحث نوبختی هم نیاز به قصه کرد شبستری نبود من از مدل شما در تحلیل مساله استفاده کردم. گفتم نوبختی مطلبی را نقل کرده (حال از هر کسی) و در آن مناقشه نکرده پس طبق قول شما مطلب صحیحی است اما در اینجا چون مخالف نظر شما است شما تحلیلگر شده و مشکل را با دلایل که می‌آورید پاسخ میدهید.
در مورد حدیث هم گویا در موسسه در عوالم دیگر سیر میکنید !
گفته شد که حدیث صحیح و معتبر از کتب اهل سنت و از زبان پیامبر باشد اما به تواتر حدیث در شیعه که هیچ ارزشی ندارد اشاره کرده اید!

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
علت عدم دقت و پافشاری شما در این مسئله روش نیست شما کدام شیعه را می شناسید که معتقد باشد عبد الله بن سبا اولین کسی بود که به امامت حضرت علی علیه السلام معتقد بود تا نوبختی اول آن باشید؟!!1
شما اگر مقداری از روش و منهج کتاب فرق الشیعه نوبختی آشنا بودید این مطلب برای شما روش بود خیلی از جاها نوبختی فرق غیر شیعه را می آورد بدونه اینکه نقدری بر آن بنویسد آیا این دلیل بر اعتقاد او بر این فرق است! چند مورد برای شما می آوریم تا خودتان نیز بروید و مقداری مطالعه بکنید
وی فرقه بتریه را چنین گفته است
[البترية]
(و فرقة) قالت أن عليا كان أولى الناس بعد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بالناس لفضله و سابقته و علمه و هو أفضل الناس كلهم بعده و أشجعهم و أسخاهم و أورعهم و أزهدهم و أجازوا مع ذلك إمامة أبي بكر و عمر و عدوهما اهلا لذلك المكان و المقام و ذكروا أن عليا عليه السلام سلم لهما الأمر و رضي بذلك و بايعهما طائعا غير مكره و ترك حقه لهما فنحن راضون كما رضى‏ اللّه المسلمين له و لمن بايع لا يحل لنا غير ذلك و لا يسع منا احدا إلا ذلك و أن ولاية أبي بكر صارت رشدا و هدى لتسليم علي و رضاه و لو لا رضاه و تسليمه لكان أبو بكر مخطئا ضالا هالكا، و هم اوائل «البترية»
فرق الشيعة النص 20 البترية
یا در خصوص جاردیه و زیدیه گفته است
[الجارودية- الزيدية]
و خرجت من هذه الفرقة (فرقة) قالت أن عليا عليه السلام أفضل الناس لقرابته من رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و لسابقته و علمه و لكن كان جائزا للناس أن يولوا عليهم غيره إذا كان الوالي الذي يولونه مجزئا أحب ذلك او كرهه فولاية الوالي الذي ولوا على انفسهم برضى منهم رشد و هدى و طاعة للّه عز و جل و طاعته واجبة من اللّه عز و جل فمن خالفه من قريش و بني هاشم عليا كان او غيره من الناس فهو كافر ضال «و فرقة» منهم يسمون الجارودية «2» قالوا بتفضيل علي عليه السلام و لم يروا مقامه يجوز لأحد سواه و زعموا أن من دفع عليا عن هذا المكان فهو كافر و أن الأمة كفرت و ضلت في تركها بيعته و جعلوا الامامة بعده فى الحسن بن علي عليهما السلام ثم فى الحسين عليه السلام ثم هي شورى بين اولادهما فمن خرج منهم مستحقا للامامة فهو الامام و هاتان الفرقتان هما اللتان ينتحلان أمر زيد بن علي بن الحسين و أمر زيد بن الحسن بن علي بن ابي طالب و منها تشعبت صنوف «الزيدية»
فرق الشيعة النص 21
با این وجود اگر طبق آنچه شما می گویید باید باشد پس باید بگوییم این فرق نزد نوبختی حق بوده است و عقاید آنها را که اعتقاد به خلافت ابوبکر و عمر دارند را نیز نوبختی قبول دارد آیا شما این را قبول می کنید که نوبختی آن فرق را قبول دارد و اعتقاد به امامت شیخین دارد؟!! چون نقد نکرده است
راجع به تواتر حدیث غدیر و روایات در این باب نیز به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات


27 | aa | Iran - Tehran | ١١:٣٥ - ٢٢ آبان ١٣٩٥ |
سلام.
مثل همیشه سردگم و اشتباه جواب دادید که:
( خیلی از جاها نوبختی فرق غیر شیعه را می آورد بدونه اینکه نقدی بر آن بنویسد آیا این دلیل بر اعتقاد او بر این فرق است!).
من هم همین را میگویم.در واقع این اشکال خودتان است که گفتم هرجا صلاح تان باشد این منهاج را پیش میگیرید و هر جا نه مثل داستان خون علی اصغر منهاج دیگر.
در روشی که برای خون علی اصغر پیش گرفنید گفته اید اینها (یعقوبی و...)آمده اند این مطلب را نقل کرده اند و بر آن اشکال نگرفته اند پس مطلب را قبول کرده اند!!
خوب اینجا هم نوبختی یا هر کس دیگر مطلبی را نقل کرده و اشکالی بر آن نگرفته پس طبق روش شما آنرا قبول دارد.
اگر این را قبول ندارید پس موضوع خون را هم نباید قبول داشته باشید.مطلب خیلی واضخ است اما الان دوباره شما یک موضوع دیگری علم میکنید و روز از نو روزی از نو.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در پاسخ قبلی پاسخ شما به صورت مفصل آنهم با قرائن داده شد گفتیم نوبختی خیلی از فرقه را می شمارد و نام می برد مانند کیسانیه، مرجئه و یا مثلا خوارج در خصوص آنها فقط ناقل است چیزی هم اضافه نمی کند خوب آیا این دلیل بر این است او کسیانی، خارجی و یا زیدی است؟!!
در ضمن ثابت شد که مطلبی که نقل می کند از منابع اهل سنت بود که هیچ کس از شیعه به آن مطلب یعنی اینکه ابن سبا امامت حضرت علی علیه السلام را اظهار کرد، اعتقاد ندارد و حتی این بر خلاف عفاید شیعه است چطور نوبختی این حرف را قبول دارد!!
موضوع خون حضرت علی علی السلام در چندین منابع ذکر شده است که قابل انکار نیست
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
28 | حسین | Iran - Birjand | ١٠:٢٥ - ٠٢ بهمن ١٣٩٥ |
نمی دونم چرا برای اینکه ثابت کنید حضرت فاطمه دختری به اسم ام کلثوم داشته یا نه همش سند سند می زنید سراغ کتب انساب نمی رید ولی برای علی اصغر نقل مورخین و کتب انساب حجت میشه؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در خصوص ام کلثوم ما از منابع اهل سنت ذکر کردیم که برخی این اعتقاد را دارند که ام کلثوم را در بین فرزندان حضرت زهرا علیها السلام نیاورده اند هر چند برخی گفته اند ام کلثوم نیز جزء فرزندان حضرت بوده است لذا اگر دقت کنید ما طبق ادله خود اهل سنت جریان ازدواج ام کلثوم با عمر را پاسخ دادیم البته پاسخهای دیگر نیز در خصوص این ازدواج ذکر کردیم
جریان تیر خوردن حضرت علی اصغر علیه السلام در بیش از دهها منابع مهم اهل سنت ذکر شده است و جای انکار نیست
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
29 | حسین | Iran - Birjand | ١١:٣٨ - ٠٣ بهمن ١٣٩٥ |
نکته اینه شما واسه ام کلثوم هی سنذ سند می کنید ولی برای علی اصغر و سکنیه و قبر حضرت زینب که مورد اختلاف بین خودتونه سند نمی خاین.فقط میگید گفتن

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
البته قبلا این سوال پاسخ دادیم در آنجا نیز اشاره شده که قضیه ام کلثوم طبق نقل خود اهل سنت در خصوص او تشکیک وجود دارد و پاسخ در خصوص ازدواج ایشان با عمر نیز طبق همان ادعا بیان شده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
30 | حسين | Iran - Pol-e Sefīd | ١٨:٣٧ - ٠٥ بهمن ١٣٩٥ |
با سلام.

آخه سوال منم همينه.قضيه ام كلثوم مثل قضيه قبر حضرت زينب در سوريه و رقيه دختر امام حسين ع هست.اصلا بين خود شيعه اختلافه راجع اين دو موضوع.سند صحيح هم نداريم.چرا با وجود نداشتن سند صحيح و اختلاف اصرار دارين بگين قبر حضرت زينب تو سوريه هست و رقيه دختر امام حسين هست؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اگر در این خصوص مطلبی گذاشته می شود طبق مبانی اهل سنت می باشد لذا ما برای خود دلیل داریم اگر مطلبی گذاشته می شود از باب احتجاجی است که خود اهل سنت اعتراف کرده اند
در خصوص قبر حضرت زینب و حضرت رقیه علیهما السلام به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
31 | ارمان | Iran - Tehran | ١٦:٤٧ - ٠٩ مهر ١٣٩٦ |
سلام میشه یه چند روایت و ماجرا از مالک بن نویره برام بگید؟از زمان زندگیش و کارایی که توی دوران حیات پیامبر(ص) کرده میخوام بدونم نه از زمان ابوبکر و شهادتش.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
وی از صحابه بود که اسلام آورد از طرف نماینده ‍ پیامبر صلی الله علیه و آله در اخذ صدقات قبیله خود بنی یربوع بود
303 مالك بن نويرة بن حمزة اليربوعى التميمى قال الطبرى بعث النبى صلى الله عليه وسلم مالك بن نويرة على صدقة بنى يربوع وكان قد أسلم هو وأخوه متمم بن نويرة الشاعر فقتل خالد بن الوليد مالكا يظن أنه ارتد حين وجهه أبو بكر لقتال أهل الردة واختلف فيه هل قتله مسلما أو مرتدا وأراه والله أعلم قتله خطأ وأما متمم فلا شك فى إسلامه
الاستيعاب ج 3 ص 1362
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
32 | ارمان | Iran - Tehran | ١٩:١٦ - ١١ مهر ١٣٩٦ |
سلام ممنون ولی اون قسمتو که عربی نوشتید عربی بلد نیستم ترجمه کنم.در مورد اینکه نماینده دریافت صدقات بوده میدونم.چیز بیشتری ازش در زمان حیات رسول خدا تو تاریخ نیست؟مثلا حدیثی گفته باشه از پیامبر و...
امام علی یا بقیه اماما چیزی راجبش گفتن؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در خصوص اسلام او چنین آمده است
رؤساى بنى تميم كه يكى از آنها مالك بن نوَيره بود گفتند يا رسول الله! عَلِّمْنِى الايمانَ فَقالَ لَهُ رَسُولُ الله صلى الله عليه و آله و سلم: الايمان اَنْ تشهدَ اَنْ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اَني رَسولُ اللّهِ وَ تُّصلِّىَ الْخمْسَ وَ تَصُومَ شَهْرَ رَمَضانَ وَ تؤَدِّىَ الزَّكوةَ وَتحجَّ الْبيتَ وَ تُوالى وَصِيّى هذا. وَ اَشارَ اِلى عَلِىّ بْنِ ابى طالب عليه السلام؛ مالك به حضرت رسالت گفت: مرا طريق ايمان بياموز، آن حضرت فرمود: ايمان آن است كه گواهى دهى به آن كه لا اِلهَ اِلا اللّه و به آن كه من رسول خدايم و نماز پنجگانه بگزارى و روزه ماه رمضان بدارى و به اداى زكات و حج خانه خداى روآورى و اين را كه بعد از من وصِى من خواهد بود، دوست دارى و اشاره به على بن ابى طالب عليه السلام كرد و ديگر آن كه خون ناحق نريزى و از دزدى و خيانت بپرهيزى و از خوردن مال يتيم و شُرْب خَمْر بگريزى و ايمان به احكام شريعت من بياورى و حلال مرا حلال و حرام مرا حرام دانى و حق‌گذارى ضعيف و قوى و صغير و كبير به جا آرى.
قَالَ الْبَرَاءُ بْنُ عَازِبٍ‏ بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص جَالِسٌ فِي أَصْحَابِهِ إِذْ أَتَاهُ وَفْدٌ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ مَالِكُ بْنُ نُوَيْرَةَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص عَلِّمْنِي‏ الْإِيمَانَ‏ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ تُصَلِّي الْخَمْسَ وَ تَصُومُ رَمَضَانَ وَ تُؤَدِّي الزَّكَاةَ وَ تَحُجُّ الْبَيْتَ وَ تُوَالِي وَصِيِّي هَذَا مِنْ بَعْدِي وَ أَشَارَ إِلَى عَلِيٍّ ع بِيَدِهِ وَ لَا تَسْفِكُ دَماً وَ لَا تَسْرِقُ وَ لَا تَخُونُ وَ لَا تَأْكُلْ مَالَ الْيَتِيمِ وَ لَا تَشْرَبِ الْخَمْرَ و تُوفِي بِشَرَائِعِي وَ تُحَلِّلُ حَلَالِي وَ تُحَرِّمُ حَرَامِي وَ تُعْطِي الْحَقَّ مِنْ نَفْسِكَ لِلضَّعِيفِ وَ الْقَوِيِّ وَ الْكَبِيرِ وَ الصَّغِيرِ حَتَّى عَدَّ عَلَيْهِ شَرَائِعَ الْإِسْلَامِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص أَعِدْ عَلَيَّ فَإِنِّي رَجُلٌ نَسَّاءٌ فَأَعَادَ عَلَيْهِ فَعَقَدَهَا بِيَدِهِ وَ قَامَ وَ هُوَ يَجُرُّ إِزَارَهُ وَ هُوَ يَقُولُ تَعَلَّمْتُ الْإِيمَانَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ فَلَمَّا بَعُدَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا الرَّجُلِ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ إِلَى مَنْ تُشِيرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَطْرَقَ إِلَى الْأَرْضِ فَجَدَّا فِي السَّيْرِ فَلَحِقَاهُ فَقَالا لَكَ الْبِشَارَةُ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ بِالْجَنَّةِ فَقَالَ أَحْسَنَ اللَّهُ تَعَالَى بِشَارَتَكُمَا إِنْ كُنْتُمَا مِمَّنْ يَشْهَدُ بِمَا شَهِدْتَ بِهِ فَقَدْ عَلِمْتُمَا مَا عَلَّمَنِي النَّبِيُّ مُحَمَّدٌ
ص وَ إِنْ لَمْ تَكُونَا كَذَلِكَ فَلَا أَحْسَنَ اللَّهُ بِشَارَتَكُمَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ لَا تَقُلْ فَأَنَا أَبُو عَائِشَةَ زَوْجَةِ النَّبِيِّ ع قَالَ قُلْتُ ذَلِكَ فَمَا حَاجَتُكُمَا قَالا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْجَنَّةِ فَاسْتَغْفِرْ لَنَا فَقَالَ لَا غَفَرَ اللَّهُ لَكُمَا تَتْرُكَانِ رَس
الفضائل (لابن شاذان القمي) ص75
جهت اطلاع از ماجرای قتل ایشان و ممانعت از پرداخت زکات به ابوبکر به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها