بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 89/11/19
موضوع: شستن دست در وضو از دیدگاه شیعه و سنی (2)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما پیرامون آیه وضو و کیفیت شستن دستها بود. فرمود:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَأَیدِیکمْ إِلَی الْمَرَافِقِ)
ای کسانی که ایمان آوردهاید چون به عزم نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید.
سوره مائده (5): آیه 6
عرض کردیم که آیا (إِلَی) در این آیه شریفه به معنای انتهاء هست که از اول انگشتان تا آرنج را در بر میگیرد یا مراد از (إِلَی) تنها تعیین محدوده شستشو است و کاری به آغاز و انتهای شستشو ندارد.
عرض کردیم با توجه به اینکه معمول مردم و عرف بر این است که تمام شستشوها از بالا به پایین صورت میگیرد، این (إِلَی) هم برای این هست که محدوده ید را مشخص کند. چون دست شامل انگشتان، کف دست، از انگشتان تا آرنج و هم از انگشتان تا کتف می شود. لذا این آیه میخواهد معین کند که محدوده شستشو بین آرنج و انگشتان دست است.
ما روایتی را از امام باقر (سلام الله علیه) خواندیم که «بکیر بن اعین» و «ضرارة بن اعین» از وضوی نبی اکرم سؤال میکنند. حضرت میفرماید: رسول گرامی اسلام موقع وضو گرفتن صورتشان رو میشستند و هنگام شستن دست؛
«فَغَسَلَ یدَهُ الْیمْنَی مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَی الْأَصَابِع»
و با همان یک مشت آب، ساعد راست خود را از آرنج تا سر انگشتها شست.
وسائل الشيعة، نويسنده: شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج 1، ص 392، ح 1030
دست چپ خود را هم با همین کیفیت میشستند و با خیسی که به دستشان بود سرشان و پایشان را هم مسح میکشیدند.
«مرحوم شیخ طوسی» این روایت را نقل میکند و ذیل آن توضیحی دهد. ایشان مینویسد:
«فَإِنْ قِیلَ کیفَ یمْکنُکمُ الْقَوْلُ بِذَلِک»
چگونه شما میفرمایید شستن باید از آرنج شروع شود تا انگشتان برسد.
«وَ ظَاهِرُ قَوْلِهِ تَعَالَی یدُلُّ عَلَی خِلَافِهِ لِأَنَّهُ تَعَالَی قَالَ فِی آیةِ الْوُضُوء»
در صورتی که ظاهر آیه بر عکس آن دلالت میکند و در آیه وضو میفرماید:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَأَیدِیکمْ إِلَی الْمَرَافِقِ)
ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که برای نماز بپاخاستید صورت و دستها را تا آرنج بشوئید.
«وَ «إِلَی» مَعْنَاهَا الِانْتِهَاءُ وَ الْغَایة»
و (إِلَی) هم به معنای انتها و غایت است.
«أَ لَا تَرَی أَنَّهُمْ یقُولُونَ خَرَجْتُ مِنَ الْکوفَةِ إِلَی الْبَصْرَةِ أَی حَتَّی انْتَهَیتُ إِلَی الْبَصْرَة»
آیا شما ملاحظه نمیکنید کسی که میگوید من از کوفه تا بصره رفتم به معنای این است که از کوفه شروع کردم و منتهای مسیرم بصره بوده است.
«وَ هَذَا یوجِبُ أَنْ یکونَ الْمِرْفَقُ غَایةً فِی الْوُضُوءِ لَا أَنْ یکونَ الْمُبْدَأَ بِه»
این امر نشان میدهد مرفق یا آرنج منتها الیه وضو میباشد و آغاز وضو نیست.
«قِیلَ لَه»
در جواب کسی که چنین اشکالی کند، این چنین پاسخ داده میشود:
«لَیسَ فِی الْآیةِ مَا ینَافِی مَا ذَکرْنَاه»
در آیه چیزی که منافات با نظر ما باشد ندارد که آغاز باید از مرفق و پایان در اصابع باشد.
«لِأَنَّ إِلَی قَدْ تَکونُ بِمَعْنَی الْغَایةِ وَ قَدْ تَکونُ بِمَعْنَی مَع»
زیرا کلمه (إِلَی) همانطور که به معنای انتها و غایت استعمال میشود به معنای «مَع» هم استعمال میشود.
«وَ لَهَا تَصَرُّفٌ کثِیرٌ وَ استعمالها فِی ذَلِک ظَاهِرٌ عِنْدَ أَهْلِ اللُّغَة»
و این قضیه کاملاً روشن میباشد و استعمالات (إِلَی) به معنای «مَع» در نزد علمای لغت کاملاً ظاهر و روشن است.
تهذیب الأحکام، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوی، ج 1، ص 56، ح 7
و بعد ایشان به همان آیاتی که ما در جلسه گذشته اشاره کردیم اشاره می کند:
(وَ لا تَأْکلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکم)
و اموال آنها را با اموال خودتان (به وسیله مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید.
سوره نساء (4): آیه 2
در اینجا کلمه (إِلی) قطعاً به معنای انتها نیست. چنین نیست که خداوند فرموده باشد شما مال یتیمان را تا به مال خودتان برسد، نخورید، بلکه میفرماید: مال یتیمان را به ضمیمه مال خودتان نخورید. یعنی مال ایتام را مال خودتان در نظر نگیرید به طوری که آنها را ضمیمه مال خودتان کنید و همانند مال خودتان مصرف کنید. یا در آیه شریفه:
(مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّه)
کیست که یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) گردد؟
سوره آل عمران (3): آیه 52
ایشان میآورد که:
«أَی مَعَ اللَّه»
کمککار من با خداوند عالم کیست؟
«وَ یقَالُ فُلَانٌ وَلِی الْکوفَةَ إِلَی الْبَصْرَة»
و میگوید: فلانی والی کوفه تا بصره شد.
فلانی والی کوفه تا بصره شد نه یعنی اینکه از ابتدای کوفه تا آغاز بصره والی شد:
«وَ لَا یرَادُ الْغَایةُ بَلِ الْمَعْنَی فِیهِ مَعَ الْبَصْرَة»
سپس مینویسد:
«وَ یقُولُونَ فُلَانٌ فَعَلَ کذَا وَ أَقْدَمَ عَلَی کذَا هَذَا إِلَی مَا فَعَلَهُ مِنْ کذَا أَی مَعَ مَا فَعَلَه»
ایشان مثالهایی میزند مبنی بر اینکه در عرف استعمال کلمهٔ (إِلَی) در معنای «مع» زیاد هست بعد شعر «إِمْرُؤُ الْقَیس» را میخواند که میگوید:
«لَهُ کفَلٌ کالدِّعْصِ لَبَّدَهُ النَّدَی إِلَی حَارِک مِثْلِ الرِّتَاجِ الْمُضَبَّب»
شاعر میگوید: فلانی پشتیبانیاش همانند ریگهایی هست که خیسی از او جدا نمیشود و ضمیمه به «حارک» متصل است. «حارک» استخوان بین دو کتف میگویند.
مراد شاعر این است همانطور که «حارک» به دو کتف متصل هست، پشتیبانی این شخص هم به همین صورت متصل هست و از کسانی که کفیل شود جدا نمیشود.
«مِثْلِ الرِّتَاجِ الْمُضَبَّب»
همانند کجاوههایی که روی ناقه چسبیده هستند و اصلاً جدا نمیشوند کفالت این شخص هم از افراد کفیل شده جدا نمیشود. خلاصه ایشان میگوید:
«لَبَّدَهُ النَّدَی إِلَی حَارِک»
اینجا «إِلَی حَارِک» نیست، بلکه «مع حَارِک» است. همچنین:
«وَ لَوْحُ ذِرَاعَینِ فِی مَنْکبٍ إِلَی جُؤْجُؤٍ رَهَّلَ الْمَنْکب»
در اینجا هم مراد از «إِلَی جُؤْجُؤٍ» همان «مَعَ جُؤْجُؤ» است. بعد ایشان میگوید:
«وَ هَذَا أَکثَرُ مِنْ أَنْ یحْتَاجَ إِلَی الْإِطْنَاب»
این مبحث هم احتیاج ندارد که ما بخواهیم آن را طول بدهیم.
«وَ إِذَا ثَبَتَ أَنَّ إِلَی بِمَعْنَی مَع»
وقتی ثابت شد (إِلَی) به معنای «مَع» هست.
«دَلَّ عَلَی وُجُوبِ غَسْلِ الْمَرَافِقِ أَیضاً عَلَی حَسَبِ مَا تَضَمَّنَهُ الْفَصْل»
کاملاً نشان میدهد که غسل باید طبق عرف از مرفق و بالا شروع شود و به پایین بیاید.
همانطور که فاصله انداختن میان غَسل وجه و غَسل ایدی این مسئله را کاملاً روشن میکند. تمام شستنها در عرف و عند العقلا از بالا به پایین است، زیرا جریان آب از بالا به پایین است.
کسی که میخواهد شنا کند، خلاف جهت آب که شنا نمیکند. شنا کردن خلاف جریان آب هزینه و قرینه میخواهد. این آقایان کلمه (إِلَی) را ملاک قرار گرفتند، زیرا معتقدند وقتی (إِلَی) آمده در نتیجه (إِلَی) برای انتهاست. نخیر (إِلَی) برای انتها نیست. «إلی» تارة تسعمل در انتهاء و تارة أخری تستعمل بمعنا «مع».
بنابراین روایات اهل بیت هم؛ که «أهل البیت أدری بما فی البیت» هستند، وضو پیغمبر اکرم را نقل میکنند. حضرت فرمود:
«وَصَلُّوا کما رَأَیتُمُونِی أُصَلِّی»
همانگونه که من نماز میخوانم، نماز بخوانید.
سنن الدارمی، اسم المؤلف: عبدالله بن عبدالرحمن أبو محمد الدارمی، دار النشر: دار الکتاب العربی - بیروت - 1407، الطبعة: الأولی، تحقیق: فواز أحمد زمرلی, خالد السبع العلمی، ج 1، ص 318، ح 1253
قرآن کریم هم میفرماید:
(وَ أَنزَلْنَا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینِ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُون)
و کتب (پیامبران پیشین) و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی، شاید اندیشه کنند.
سوره نحل (16): آیه 44
مبین قرآن، نبی مکرم است، بیانگر قرآن بعد از نبی مکرم اهل بیت (علیهم السلام) هستند. امام باقر هم زمانی که وضوی نبی اکرم را که نقل میکند، میفرماید: شروع وضو از مرفق تا به انگشتان بوده است.
«مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد سوم صفحه 28 حدیث 8 روایت دیگری را نقل میکند. «هیثم بن عروه تمیمی» میگوید:
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ إِلَی الْمَرافِق)»
از ابا عبدالله سؤال کردم: نحوه وضو گرفتن با استفاده از این آیه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ إِلَی الْمَرافِق) چگونه باید باشد؟!
«فَقُلْتُ هَکذَا»
گفتم: یابن رسول الله! این چنین وضو بگیریم؟!
«وَ مَسَحْتُ مِنْ ظَهْرِ کفِّی إِلَی الْمِرْفَقِ»
من از کف دستم شروع به شستن کردم تا به مرفق رسیدم.
«فَقَالَ لَیسَ هَکذَا تنزیلها»
حضرت فرمود: اصلاً تنزیل آیه اینطور نبوده است.
«إِنَّمَا هِی فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنَ الْمَرَافِق»
تنزیل آیه (إِنَّمَا هِی فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنَ الْمَرَافِق) بوده است.
«ثُمَّ أَمَرَّ يَدَهُ مِنْ مِرْفَقِهِ إِلَى أَصَابِعِه»
سپس امام صادق دستشان را از آرنج تا به انگشتان کشیدند و فرمودند: اینطور وضو بگیرید.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 3، ص 28، ح 5
این روایت همچنین در کتاب «تهذیب الأحکام» جلد اول صفحه 57 حدیث 159 آمده است. «مرحوم شیخ حر عاملی» زمانی که این روایت را در کتاب «وسائل الشیعه» نقل میکند، توضیحی دارد. ایشان مینویسد:
«اینکه امام فرمود: «لَیسَ هَکذَا تنزیلها» تنزیل آیه (إِلَی الْمَرافِق) نبود، «مِنَ الْمَرَافِقِ» بود، آیا به معنای این است که آیه تحریف شده است؟! ایشان مینویسد: خیر؛ تحریف نیست، بلکه مراد از تنزیل در اینجا تفسیر و تأویل است. زمانی که آیه نازل شده است، نبی گرامی اسلام در تفسیر این آیه میفرماید:
«مِنْ مِرْفَقِهِ إِلَی أَصَابِعِه»
ایشان سپس میگوید:
«حَمَلَهُ الشَّیخُ عَلَی أَنَّ هَذَا قِرَاءَةٌ جَائِزَةٌ فِی الْآیةِ»
نظر شیخ بر این است که این یکی از قرائتهایی است که در آیه جایز است.
همانطور که ما «ملِک یوْمِ الدِّین» و «مالِک یوْمِ الدِّین» میخوانیم، دهها آیات دیگری هم به این شکل داریم که هر قاری آن را به شکلی میخواند و یا بر اساس روایتی از «عایشه» و «حفصه» طور دیگری خوانده میشود، که به عنوان یک نوع قرائت است. حضرت که میفرماید «مِنَ الْمَرَافِق» این هم یک قرائتی در آیه است. بعد میگوید:
«وَ یحْتَمِلُ أَنْ یکونَ الْمُرَادُ بِالتَّنْزِیلِ التَّفْسِیرَ وَ الْحَمْلَ وَ التَّأْوِیل»
مراد از تنزیل که حضرت میفرماید، همان تفسیر و حمل و تأویل است.
«فَحَاصِلُهُ أَنَّ إِلَی فِی الْآیةِ بِمَعْنَی مِن»
در اینجا کلمه «إِلَی» در آیه به معنای «مِن» استعمال شده است.
در آیه شریفه: (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَأَیدِیکمْ إِلَی الْمَرَافِقِ)؛ (إِلَی) به معنای «مِن» استعمال شده به این معنا که «مِنَ الْمَرَافِق» درست میباشد. ایشان بعد از این اشاره میکند و میگوید:
«وَ یمْکنُ تَنْزِیلُهُ عَلَی کذَا ثُمَّ إِنَّ أَحَادِیثَ کیفِیةِ الْوُضُوءِ وَ غَیرِهَا مِمَّا مَضَی وَ یأْتِی تَدُلُّ عَلَی الْمَطْلُوب»
روایاتی که ما از نبی مکرم اسلام و ائمه اطهار در کیفیت وضو خواندیم همه نشانگر این است که مراد آیه (إِلَی الْمَرَافِقِ) نیست، بلکه «مِنَ الْمَرَافِق» است.
«کمَا قَالَهُ الشَّیخُ وَ أَوْرَدَ لَهُ شَوَاهِدَ أَوْ لِبَیانِ غَایةِ الْمَغْسُولِ لَا الْغَسْلِ»
(إِلَی الْمَرَافِقِ) میخواهد غایت مغسول و منتهی الیه مغسول را بیان کند، نه جایی که غَسل آنجا پایان میپذیرد.
«لِأَنَّهُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مُضَافاً إِلَی إِجْمَاعِ الطَّائِفَةِ الْمُحِقَّةِ عَلَیهِ وَ تَوَاتُرِ النُّصُوصِ بِه»
اضافه بر اینکه اجماع طایفه محقه شیعه را داریم بر اینکه وضو گرفتن باید از مرفق شروع شود تا به اصابع برسد.
وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 1، ص 406، ح 1053
همانگونه که مثلاً آقای «نووی» اجماع علمای شافعی را دلیل بر حقانیت خودش و تأیید نظر فقهی خود بیان میکند؛ همانطور که آقای «سرخسی» در کتاب «المبسوط» میگوید اجماع علمای حنفیه بر این است و مسئله را تثبیت میکند و یا آقای «ابن قدامه» اجماع فقهای حنابله را دلیل بر تأیید سخنان خودش میآورد؛ ایشان هم اجماع فقهای شیعه را دلیل بر حقانیت مسئله بیان می کند.
اگر بنا شد اجماع فقهای حنفی برای احناف، اجماع فقهای شافعی برای شوافع، اجماع فقهای حنبلی برای حنابله حجت باشد؛ اجماع فقها و علمای شیعه هم برای شیعه حجت است.
علاوه بر این نصوصی که ما از اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هم به صورت تبیین و هم به صورت نقل وضوی نبی گرامی اسلام داریم، نشان میدهد که وضو باید از مرفق شروع شود و در اصابع هم خاتمه بپذیرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته