2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آيا خطبه شقشقيه، تنها از طريق عكرمه خارجي نقل شده است؟
کد مطلب: ٥٠١٢ تاریخ انتشار: ١٤ بهمن ١٣٩٢ تعداد بازدید: 11521
پرسش و پاسخ » عمومي
آيا خطبه شقشقيه، تنها از طريق عكرمه خارجي نقل شده است؟

سؤال كننده: عبد الفتاح

توضيح سؤال:

برخي از وهابي ها ادعا كرده اند كه خطبه شقشقيه تنها از طريق عكرمه غلام ابن عباس نقل شده است كه او هم از خوارج بوده است و سخن خوارج از كي تا به حال براي شيعيان حجت شده است كه به آن استناد مي كنند؟

پاسخ:

خطبه شريف شقشقيه، بيش از هفت سند در كتاب هاي شيعه و سني دارد كه تنها دو طريق آن به عكرمه خارجي مي رسد .

متن خطبه شقشقيه :

خطبه سوم نهج البلاغه معروف به «خطبه شقشقيه» است كه امير مؤمنان عليه السلام آن را بعد از اين كه به خلافت رسيد و مردم با ايشان بيعت كردند، بيان فرموده است. متن خطبه اين است:

3 - ومن خطبة له وهي المعروفة بالشقشقية

أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَي يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَي إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَي طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّي يَلْقَي رَبَّهُ فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَي هَاتَا أَحْجَي فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًي وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَي تُرَاثِي نَهْباً حَتَّي مَضَي الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَي بِهَا إِلَي فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَي

شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَي كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ

فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَي طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّي إِذَا مَضَي لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَي مَتَي اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّي صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَي هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَي أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَي أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ

فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّي لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَي وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ بَلَي وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا

أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَي الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَي كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَي غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً قِيلَ إِنَّ فِيهِ مَسَائِلَ كَانَ يُرِيدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ

قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَي كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَي هَذَا الْكَلَامِ أَلَّا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ .

نهج البلاغة - خطب الإمام علي، ج 1، ص 31

ترجمه خطبه فرازهاي مهم آن

در اين خطبه مسائل مهمي در باره خلفاء و شكايت امير مؤمنان عليه السلام از آنها در غصب خلافت، چگونگي بيعت مردم با حضرت و پيمان شكني برخي از بيعت كنندگان، بيان شده است. اكنون بعد از اين كه متن خطبه را ذكر كرديم، فرازهاي مهم آن را در ترجمه مشخص مي كنيم تا خوانندگان گرامي بتوانند مطالب را به صورت دسته بندي شده فرا گيرند.

1. شكوه از ابا بكر و غصب خلافت

آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالي كه مي دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامي، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مي كند.

او مي دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جاري است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداي ارزش من نتوانند پرواز كرد.

پس من رداي خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيري كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براي گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكي كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مي دارد پس از ارزيابي درست، صبر و بردباري را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالي كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوي من مانده بود. و با ديدگان خود مي نگريستم كه ميراث مرا به غارت مي برند.

2. بازي ابا بكر با خلافت

تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد.

سپس امام مثلي را با شعري از أعشي عنوان كرد: مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتي است (من همه روز را در گرماي سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.)

شگفتا ابا بكر كه در حيات خود از مردم مي خواست عذرش را بپذيرند،«» چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگري در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند.

3. شكوه از عمرو ماجراي خلافت:

سرانجام اوّلي حكومت را به راهي در آورد، و به دست كسي (عمر) سپرد كه مجموعه اي از خشونت، سختگيري، اشتباه و پوزش طلبي بود زمامدار مانند كسي كه بر شتري سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاي بيني حيوان پاره مي شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مي كند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومي، در ناراحتي و رنج مهمّي گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويي ها و اعتراض ها شدند، و من در اين مدت طولاني محنت زا، و عذاب آور، چاره اي جز شكيبايي نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپري شد.

4. شكوه از شوراي عمر:

سپس عمر خلافت را در گروهي از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مي باشم پناه بر خدا از اين شورا در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاي شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم.

يكي از آنها با كينه اي كه از من داشت روي بر تافت، و ديگري دامادش را بر حقيقت برتري داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان.

5. شكوه از خلافت عثمان:

تا آن كه سومي به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخوري باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويي سرگردان بود، و خويشاوندان پدري او از بني اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اي كه بجان گياه بهاري بيفتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگي او نابودش ساخت.

6. بيعت عمومي مردم با امير المؤمنين عليه السّلام:

روز بيعت، فراواني مردم چون يال هاي پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند،

تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد مال گردند، و رداي من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه هاي انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شكستند و گروهي از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند، و برخي از اطاعات حق سر بر تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداي سبحان را كه مي فرمايد: «سراي آخرت را براي كساني برگزيديم كه خواهان سركشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است»

آري به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره كرد.

7. مسؤوليت هاي اجتماعي

سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمي كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستمگران، و گرسنگي مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مي ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مي كردم، آنگاه مي ديديد كه دنياي شما نزد من از آب بيني بزغاله اي بي ارزش تر است.

گفتند: در اينجا مردي از أهالي عراق بلند شد و نامه اي به دست امام عليه السّلام داد و امام عليه السّلام آن را مطالعه مي فرمود، گفته شد، مسايلي در آن بود كه مي بايست جواب مي داد. وقتي خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا امير المؤمنين چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز مي كرديد امام عليه السّلام فرمود: هرگز اي پسر عباس، شعله اي از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست،

ابن عباس مي گويد، به خدا سوگند بر هيچ گفتاري مانند قطع شدن سخن امام عليه السّلام اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد.

اسناد روايت

در اين نوشتار، هفت سند را براي اين خطبه گرد آوري كرده ايم كه در اين قسمت به آنها اشاره مي كنيم.

سند اول : زراره از امام باقر از امام سجاد از امام حسين عليهم السلام

شيخ طوسي خطبه شقشقيه را با اين سند از امام باقر از امام حسين عليهما السلام اين گونه نقل كرده است:

803 / 54 - أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) ... ، عن أبيه ، عن جده ( عليه السلام ) ، قال : ذكرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فقال : ( والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة ، وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحا...

الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الأمالي، ص 372، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولي، 1414هـ

سند دوم : زراره از امام باقر عليه السلام از ابن عباس

در نقل ديگر، امام باقر عليه السلام سند خطبه را به ابن عباس مي رساند:

803 / 54 - أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) ، عن ابن عباس ، ...

الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الأمالي، ص 372، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولي، 1414هـ

سند سوم : نقل از اصل كتاب الغارات (با دو طريق)

سيد بن طاووس در كتاب «الطرائف» سند سوم را با دو طريق از كتاب «الغارات» نقل كرده است:

ا. از حسن بن علي زعفراني با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس

وهذه ألفاظ الرواية من كتاب الغارات في مدرسة النظامية : قال : حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن علي الزعفراني قال : حدثنا محمد ابن زكريا القلابي قال : حدثنا يعقوب بن جعفر بن سليمان عن أبيه (سليمان بن علي بن عبد الله بن عباس) عن جده (علي بن عبد الله بن عباس) عن ابن عباس قال : أبو محمد حدثني به قبل ذهاب بصره

سيد بن طاووس الحسيني ، علي بن موسي بن جعفر بن محمد (متوفاي664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخيام ـ قم، الطبعة : الأولي،1399هـ

ب. از محمد بن وثيق با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس

طريق دوم اين سند به دنبال طريق اول اين گونه آمده است:

وقال أبو بكر محمد بن وثيق حدثنا محمد بن زكريا بهذه الإسناد عن ابن عباس أنه قال : كنت عند أمير المؤمنين عليه السلام في الرحبة إذ تنفس الصعداء ، ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي... .

سيد بن طاووس الحسيني ، علي بن موسي بن جعفر بن محمد (متوفاي664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخيام ـ قم، الطبعة : الأولي،1399هـ

سند چهارم : عطاء بن ابي رباح از ابن عباس

سليمان بن أحمد الطبراني ، أخبرنا أحمد بن علي الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعيد أبو سلمة الدمشقي ، أخبرنا خليد بن دعلج ، عن عطاء بن أبي رباح ، عن ابن عباس كنا مع علي ( عليه السلام ) بالرحبة ، فجري ذكر الخلافة ومن تقدم عليه فيها ، فقال : أما والله ، لقد تقمصها فلان ،...

ابن مردويه الإصفهاني ، الإمام أبي بكر أحمد بن موسي (متوفاي410هـ) ، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع)، ص 134 ، تحقيق: عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، ناشر: دار الحديث ـ قم، 1422 هـ 1380ش.

سند پنجم : ميثم تمار از اميرمومنان علي عليه السلام

ابن جرير طبري و برخي ديگر اين خطبه را از طريق ميثم تمار صحابي با وفاي اميرمؤمنان عليه السلام نقل كرده كه مثيم آن را از آن حضرت شنيده است:

17 - ومنها : حدثنا القاضي أبو الحسن علي [ بن ] القاضي الطبراني ، عن القاضي سعيد بن يونس المعروف بالقاضي الأنصاري المقدسي ، قال : حدثني المبارك بن صافي ، عن خالص بن أبي سعيد ، عن وهب الجمال ، عن عبد المنعم بن سلمة ، عن وهب الزايدي ، عن القاضي يونس بن ميسرة المالكي ، عن الشيخ المعتمر الرقي ، قال : حدثنا صحاف الموصلي ، عن الرئيس أبي محمد بن جميلة ، عن حمزة البارزي الجيلاني ، عن محمد بن ذخيرة ، عن أبي جعفر ميثم التمار قال : كنت بين يدي مولاي أمير المؤمنين عليه السلام إذ دخل غلام وجلس في وسط المسلمين فلما فرغ عليه السلام من الاحكام ، نهض إليه الغلام . وقال : يا أبا تراب أنا إليك رسول ، فصف لي سمعك ، واخل إلي ذهنك وانظر إلي ما خلفك وإلي ما بين يديك ، فقد جئتك برسالة تتزعزع لها الجبال ، من رجل حفظ كتاب الله من أوله إلي آخره ، وعلم علم القضايا والاحكام ، وهو أبلغ منك في الكلام ، وأحق منك بهذا المقام ، فاستعد للجواب ، ولا تزخرف المقال . فلاح الغضب في وجه أمير المؤمنين عليه السلام وقال لعمار : إركب جملك وطف في قبائل الكوفة ، وقل لهم : أجيبوا عليا ، ليعرفوا الحق من الباطل ، والحلال من الحرام ، والصحة من السقم . [ قال ميثم : ] فركب عمار [ وخرج ] فما كان إلا هنيئة حتي رأيت العرب كما قال الله تعالي : ( إن كانت إلا صيحة واحدة فإذا هم جميع لدينا محضرون ) فضاق جامع الكوفة بهم ، وتكاثف الناس كتكاثف الجراد علي الزرع الغض في أوانه فنهض العالم الأورع ، والبطين الأنزع صلوات الله عليه ، ورقي من المنبر مراق ثم تنحنح ، فسكت الناس ، فقال : رحم الله من سمع فوعي ، أيها الناس إن معاوية يزعم أنه أمير المؤمنين ، وأن لا يكون الامام إماما حتي يحيي الموتي ، أو ينزل من السماء مطرا ، أو يأتي بما يشاء كل ذلك مما يعجز عنه غيره ، وفيكم من يعلم أني الآية الباقية ، والكلمة التامة والحجة البالغة ، ولقد أرسل إلي معاوية اهلا من جاهلية العرب ، ففسح في كلامه وعجرف في مقاله ، وأنتم تعلمون أني لو شئت لطحنت عظامه طحنا ، ونسفت الأرض من تحته نسفا ، وخسفتها عليه خسفا ، إلا أن احتمال الجاهل صدقة [ عليه ] . ثم حمد الله وأثني عليه ، وصلي علي النبي وآله ، وأشار بيده اليمني إلي الجو فدمدم ، وأقبلت غمامة ، وعلت سحابة ، وسمعنا منها قائلا يقول : السلام عليك يا أمير المؤمنين ، ويا سيد الوصيين ، ويا إمام المتقين ويا غياث المستغيثين ، ويا كنز الطالبين ، ومعدن الراغبين . فأشار إلي السحابة ، فدنت . قال ميثم : فرأيت الناس كلهم قد أخذتهم السكرة ، فرفع رجله وركب السحابة وقال لعمار : اركب معي وقل : ( بسم الله مجريها ومرسيها ). فركب عمار ، وغابا عن أعيننا ، فلما كان بعد ساعة أقبلت السحابة حتي أظلت جامع الكوفة ، فالتفت فإذا مولاي عليه السلام جالس علي دكة القضاء ، وعمار بين يديه والناس حافون به ، ثم قام وصعد المنبر وأخذ بالخطبة المعروفة ب " الشقشقية ". فلما فرغ منها اضطرب الناس ، وقالوا فيه أقاويل مختلفة ، فمنهم من زاده الله إيمانا ويقينا ، ومنهم من ازداد كفرا وطغيانا .

الطبري ، أبو جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن 4هـ) ، نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام، ص 46، تحقيق ونشر مدرسة الإمام المهدي عليه السلام ـ قم ، الطبعة : الأولي، 1410هـ

الشيخ حسين بن عبد الوهاب (متوفاي ق5 هـ) ، عيون المعجزات ، ص 30، ناشر: منشورات المطبعة الحيدرية ـ النجف 1369 هـ ـ 1950م

سند ششم : علي بن خزيمة از عكرمه از ابن عباس

شيخ صدوق رحمة الله عليه اين خطبه را از طريق عكرمه از ابن عباس با اين سند آورده است:

1 - حدثنا محمد بن إبراهيم بن إسحاق الطالقاني - رضي الله عنه - قال : حدثنا عبد العزيز بن يحيي الجلودي ، قال : حدثنا أبو عبد الله أحمد بن عمار بن خالد ، قال : حدثنا يحيي بن عبد الحميد الحماني قال : حدثنا عيسي بن راشد ، عن علي بن خزيمة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس .

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، معاني الأخبار، ص 361 ، ناشر: جامعه مدرسين، قم ، اول، 1403 ق .

سند هفتم: ابان بن تغلب از عكرمه از ابن عباس

در سند ديگر كه آن را نيز شيخ صدوق آورده، عكرمه از ابن عباس آمده است:

12 - حدثنا محمد بن علي ماجيلويه ، عن عمه محمد بن أبي القاسم ، عن أحمد ابن أبي عبد الله البرقي ، عن أبيه عن ابن أبي عمير ، عن أبان بن عثمان ، عن أبان ابن تغلب عن عكرمة ، عن ابن عباس قال : ذكرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي ابن أبي طالب " ع " فقال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة أخو تيم وانه ليعلم...

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرائع ، ج1 ص 150 ، تحقيق : السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المكتبة الحيدرية ـ النجف ، 1385هـ ـ 1966م؛

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، معاني الأخبار، ص 361، ناشر: جامعه مدرسين، قم ، اول، 1403 ق .

نتيجه: با توجه به اسنادي كه ارائه شد، خطبه شقشقيه تنها از طريق عكرمه خارجي نقل نشده است و طرق ديگر نيز دارد. علاوه بر اين، تعدادي از علماي شيعه تصريح كرده اند كه اين روايت مستفيض است .

تصريح علماء شيعه به استفاضه سند تا ابن عباس

همانگونه كه ملاحظه مي شود، خطبه شقشقيه بيش از هفت سند دارد و ما تنها به ذكر هفت سند آن اكتفا كرديم و تنها پنج سند آن از طريق ابن عباس نقل شده و در دو سند آن عكرمه قرار دارد.

نكته مهم اين است كه سند ابن عباس، در حد استفاضه است و علماي شيعه به اين نكته تصريح كرده اند:

1. شيخ مفيد (متوفاي413هـ)

شيخ مفيد در «الارشاد» مي نويسد:

وروي جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة ، عن ابن عباس قال : كنت عند أمير المؤمنين عليه السلام بالرحبة ، فذكرت الخلافة وتقدم من تقدم عليه فيها فتنفس الصعداء ثم قال : " أم والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي...

جماعتي از اهل نقل (محدثان) از طرق مختلف اين روايت را از ابن عباس نقل كرده اند كه من در رحبه نزد اميرمؤمنان عليه السلام بودم ...

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج1، ص287 ، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

شيخ مفيد در كتاب ديگرش مي نويسد:

الشقشقية : فأما خطبته عليه السلام التي رواها عبد الله بن عباس فهي أشهر من أن ندل عليها لشهرتها وهي التي يقول ( ع ) في أولها : والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي ينحدر عني السيل ولا يرقي إلي الطير فسدلت دونها ثوبا وطويت عنها كشحا .

خطبه شقشقيه علي عليه السلام را كه ابن عباس روايت كردة مشهور تر از اين است كه ما برايش دليل بياوريم؛ زيرا اين خطبه شهرت بسيار دارد. ....

الجمل - الشيخ المفيد، ص 62

2. طبرسي (متوفاي 548هـ)

مرحوم طبرسي نيز مي نويسد:

وروي جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة عن ابن عباس قال : كنت عند أمير المؤمنين بالرحبة فذكرت الخلافة وتقدم من تقدم عليه فتنفس الصعداء ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي.

الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب (متوفاي 548هـ)، الاحتجاج، ج1، ص283 ، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.

3. محدث بحراني (متوفاي1107هـ)

سيد هاشم بحراني مي نويسد:

والخطبة الشقشقية ذكرها السيد الرضي قدس الله سره في كتاب " نهج البلاغة " والخبر بها مستفيض.

خطبه شقشيقه كه سيد رضي آن را نقل كرده است، (از جهت سندي) مستفيض است.

البحراني ، السيد هاشم، (متوفاي1107هـ) ، حلية الأبرار، ج2، ص296، تحقيق : الشيخ غلام رضا مولانا البروجردي، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامية ـ قم، الطبعة : الأولي، 1411هـ

ممكن است كسي اشكال كند كه هيچ كدام از سند هاي خطبه شقشقيه با بررسي دقيق رجالي صحيح نيست؛ پس اعتباري ندارد . در پاسخ مي گوييم : طبق قواعد رجالي شيعه، اگر ثابت شود كه سند يك روايت متسفيض است، نياز به بررسي سند ندارد .

روايت مستفيض نيازي به بررسي سند ندارد:

بسياري از بزرگان شيعه تصريح كرده اند كه وقتي روايتي مستفيض شد، نيازي به بررسي سندي ندارد؛ از جمله مرحوم صاحب جواهر در بحثي مي نويسد :

فلا ريب في استفاضتها بحيث تستغني عن ملاحظة السند كما هو واضح ... .

ترديدي در مستفيض بودن سند آن نيست؛ به طوري كه ما را از ملاحظه سند روايت بي نياز مي كند؛ چنانچه اين مطلب آشكار است.

النجفي ، الشيخ محمد حسن (متوفاي1266هـ)، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام ، ج10، ص286، تحقيق وتعليق وتصحيح: محمود القوچاني، ناشر : دار الكتب الاسلامية ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش .

و آقا رضا همداني نيز اين گونه استدلال مي كند :

واستفاضة هذه الأخبار مغنية عن البحث عن سندها ... .

مستفيض بودن اين روايات، ما را از تفحص در سند آن بي نياز مي كند.

الهمداني ، الحاج آقا رضا (متوفاي1322هـ)، مصباح الفقيه (ط.ق)، ج2، ص375، ناشر : منشورات مكتبة الصدر ـ طهران

و مرحوم آقاي خويي نيز در بسياري از موارد به مستفيض بودن روايت استدلال مي كند ؛ از جمله:

وإن كانت ضعيفة السند بأجمعها - فهي نصوص مستفيضة متظافرة مضافا إلي التسالم والاجماع وفيه الكفاية ، فخلاف ابن الجنيد لا يعبأ به .

الموسوي الخوئي ، السيد أبو القاسم (متوفاي1411هـ) ، مستند العروة الوثقي كتاب الخمس محاضرات زعيم الحوزة العلمية آية الله العظمي السيد أبو القاسم الموسوي الخوئي مد ظله تأليف الشيخ مرتضي البروجردي ، شرح ص 308 ، ناشر: چاپخانه : العلمية ـ قم، 1364 ش

وهذه الأخبار وإن كان أغلبها ضعيفة إلا أن استفاضتها بل الاطمئنان بصدور بعضها .

كتاب الطهارة - السيد الخوئي - ج5 - شرح ص 14 .

مرحوم آقا ضياء عراقي در مطلبي مي نويسد :

أن نفس استفاضتها كافية في الوثوق الاجمالي بصدور بعضها ... .

همين كه سند آن مستفيض است، براي وثوق اجمالي به صدور آن كفايت مي كند.

العراقي ، الشيخ آغا ضياء الدين (متوفاي1361هـ)، تعليقة استدلالية علي العروة الوثقي ، ص 215، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، الطبعة : الأولي، 1410هـ

متون فوق كه از علماي شيعه نقل شد، نشان مي دهد كه اگر يك روايت سندش در حد استفاضه باشد، ديگر بررسي سندي لازم ندارد هرچند سندش هم ضعيف باشد.

ملا صالح مازندراني نقل كرده است كه فضل بن جعفر بن فرات از وزيران بني العباس كه شيعه هم بوده، قبل از سيد رضي طريق خطبه شقشقيه را تصحيح كرده است:

الوزير أبي الفتح الفضل بن جعفر بن الفرات من وزراء بني العباس ، وهو الذي صحح طريق الخطبة الشقشقية إلي أمير المؤمنين ( صلي الله عليه وآله ) قبل الرضي رحمه الله .

شرح أصول الكافي - مولي محمد صالح المازندراني - ج 7 ص 356

نقل كامل خطبه شقشقيه توسط علماي اهل سنت

علاوه بر علماي شيعه، برخي از دانشمندان سني نيز اين خطبه را به صورت كامل نقل كرده اند؛ از جمله :

1. ابو سعد آبي در كتاب « نثر الدر»

وذكرت عنده عليه السلام الخلافة ، فقال : لقد تقمصها ابن أبي قحافة وهو يعلم أن محل منها القطب ، ينحدر عني النسيل ولا تترقي إلي الطير . فصبرت وفي الحلق شجاً ، وفي العين قذي ، لما رأيت تراي نهباً . فلما مضي لسبيله صيرها إلي أخي عدي ، فصيرها إلي ناحيةٍ خشناء تسنع مسها ...

در حضور اميرمؤمنان عليه السلام، از خلافت ياد شد، پس فرمود: ....

الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاي421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج1، ص186، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولي، 1424هـ - 2004م.

2. سبط ابن جوزي در كتاب «تذكرة الخواص»

نوه ابن جوزي نيز مي نويسد

(خطبة أخري و تعرف بالشقشقية)

ذكر بعضها صاحب نهج البلاغة وأخل بالبعض؛ وقد أتيت بها مستوفاة . أخبرنا بها شيخنا أبو القاسم النفيس الأنباري بإسناده عن إبن عباسقال : لما بويع أمير المؤمنين بالخلافة ناداه رجل من الصف وهو علي المنبر ما الذي أبطأ بك الي الآن فقال: بديها والله لقد تقمصها فلان وهو يعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي ينحدر عني السبيل ... .

خطبه ديگري از آن حضرت كه به شقشقيه معروف شده است:

صاحب نهج البلاغه برخي از آن ها را نقل كرده و بعض ديگري را نقل نكرده؛ ولي من آن را به صورت كامل نقل خواهيم كرد . استاد ما ابو القاسم نفيس الأنباري با سند خود از ابن عباس نقل كرده استكه وقتي با اميرمؤمنان عليه السلام به عنوان خليفه بيعت شد، آن حضرت روي منبر بود كه شخصي از پايين منبر سؤال كرد؛ چه چيزي تا امروز خلافت تو را به تأخير انداخت؟ پس فرمود: ... .

سبط بن الجوزي الحنفي، شمس الدين أبوالمظفر يوسف بن فرغلي بن عبد الله البغدادي (متوفاي654هـ)، تذكرة الخواص، ص124، ناشر: مكتبة نينوي الحديثة ـ طهران ، ناصر خسرو.

3. ابن مردويه اصفهاني «مناقب علي بن ابي طالب»

ابن مردويه اصفهاني مي نويسد:

سليمان بن أحمد الطبراني ، أخبرنا أحمد بن علي الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعيد أبو سلمة الدمشقي ، أخبرنا خليد بن دعلج ، عن عطاء بن أبي رباح ، عن ابن عباس

ابن مردويه الإصفهاني ، الإمام أبي بكر أحمد بن موسي (متوفاي410هـ) ، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع)، ص 134 ، تحقيق: عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، ناشر: دار الحديث ـ قم، 1422 هـ 1380ش.

4. ابن ابي الحديد در «شرح نهج البلاغه»

إبن أبي الحديد معتزلي، بعد از نقل خطبه شقشيقه مي نويسد:

قلت : وقد وجدت أنا كثيراً من هذه الخطبة في تصانيف شيخنا أبي القاسم البلخي إمام البغداديين من المعتزلة ، وكان في دولة المقتدر قبل أن يخلق الرضي بمدة طويلة . ووجدت أيضاً كثيراً منها في كتاب أبي جعفر بن قبة أحد متكلمي الإمامية وهو الكتاب المشهور المعروف بكتاب الإنصاف . وكان أبو جعفر هذا من تلامذة الشيخ أبي القاسم البلخي رحمه الله تعالي ، ومات في ذلك العصر قبل أن يكون الرضي رحمه الله تعالي موجوداً .

من مي گويم: من مطالب بسياري از اين خطبه را در نوشته هاي استام ابوالقاسم بلخي كه پيشواي معتزله بغداد بود، يافتم؛ در حالي كه در زمان دولت مقتدر زندگي مي كرد؛ مدت ها پيش از آن كه سيد رضي خلق شود. همچنين بسياري از مطالب آن را در كتاب ابوجعفر بن قبه، يكي از متكلمين شيعه، در كتاب مشهور به الإنصاف يافتم . اين ابوجعفر از شاگردان شيخ ابوالقاسم بلخي بود و در همان زمان از دنيا رفت، قبل از اين كه سيد رضي رحمت الله عليه، به دنيا آمده باشد.

إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج1، ص129 ـ 130 ، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1418هـ - 1998م.

5. ابن عبد ربه و حسن بن عبد الله عسكري در (العقد الفريد و المواعظ والزواجر)

علامه مجلسي نام چند تن از علماي اهل سنت را آورده است كه آنها خطبه شقشيقه را در كتابهايشان آورده اند:

ومن أهل الخلاف رواها ابن الجوزي في مناقبه، وابن عبد ربه في الجزء الرابع من كتاب العقد، وأبو علي الجبائي في كتابه، وابن الخشاب في درسه - علي ما حكاه بعض الأصحاب - والحسن بن عبد الله بن سعيد العسكري في كتاب المواعظ والزواجر ـ علي ما ذكره صاحب الطرائف ـ .

المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج29 ص 506، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

ولي متأسفانه ، در حال حاضر اين كتاب ها در اختيار ما نيست .

كلمات اهل سنت در انتساب اين خطبه به حضرت علي (ع)

جداي از نقل كامل خطبه توسط گروهي از علماي اهل سنت ، گروهي ديگر ، بخشي از آن را بيان كرده و آن را صريحا منتسب به حضرت علي عليه السلام دانسته اند :

1. عبد الله بن المعتز بالله (متوفاي335هـ)

أبُو العَبَّاس عَبْدُ الله بْنُ الُمْعَتزِّ بالله

شاعر مفلق محسن حسن الطبع، واسع الفكر كثير الحفظ والعلم يحسن في النظم والنثر، من شعراء بني هاشم المتقدمين وعلمائهم... ثم عمل أشعاراً يعتذر فيها ويمدح أمير المؤمنين علياً وولده عليهم السلام، وأعطي الله عهداً ليقولن باقي عمره في هذا الفن.

...

ومن أشعاره التي كانت من آخر قوله من آخر أيامه ما أنشدنيه لنفسه:

رَثَيْتُ الحَجِيجَ فَقالَ الْعُدا ... ةُ سَبَّ عَليّاً وَبِنْتَ النَّبِي

أَ آكُلُ لَحْمِي وَأَحْسُو دَمِي ... فَيا قَوْمِ لِلْعَجَبِ الأعْجَبِ

عَلِيٌّ يَظُنُّونَ بِي بُغْضَهُ ... فَهَلاَّ سِوَي الْكُفْرِ ظَنُّوهُ بِي

إذاً لا سَقَتْنِي عَداً كَفُّهُ ... مِنَ الحَوْضِ وَالَمْشرِب الأْعَذبِ

...

مُجَلِّي الكُرُوبِ وَلَيْثُ الْحُرُوِ ... بِ في الرَّهَجِ السَّاطِعِ الأْصْهَبِ

وَبَحْرُ الْعُلُومِ وَغَيْظُ الْخُصُومِ ... مَتيَ يَصْطَرِعْ وَهُمُ يَغْلِبِ

يُقَلّبُ فِي فَمِهِ مِقْوَلاً ... كَشِقْشَقِة الجَمَلِ المُصْعَبِ.

و از اشعار او است كه در اواخر عمرش، خود او برايم خوانده:

حجيج را مدح را كردم، دشمنان گفتند: او به علي و دختر پيامبر دشنام داده است

آيا من گوشت خود را بخورم و خون خود را بنوشم، اي قوم اين مطلب از عجيب ترين عجايب است.

گمان مي كنند كه من دشمني علي را دارم، گمان كرده اند كه من كافرم

اگر چنين باشد فردا دست او، از حوض و چشمه گوارا به من آب ندهد.

كسي كه سختي ها را از بين مي برد ، شير جنگ ها است در زماني كه گرد و غبار بلند شده است، با چهره درخشان و مانند شير.

و درياي علوم و مايه خشم دشمنان، چه زمان بود كه علي زمين بخورد و آن ها غالب شوند.

او همان كسي است كه در دهان خود خطبه خود را نگه داشت، مانند شقشقه شتري كه بر او فشار آمده است

الصولي ، أبو بكر محمد بن يحي (متوفاي335هـ)، أشعار أولاد الخلفاء وأخبارهم، ج1، ص193 ، طبق برنامه الجامع الكبير.

2. احمد بن محمد الميداني (متوفي 518)

ابو الفضل ميداني مي نويسد:

ولأمير المؤمنين علي رضي الله عنه خطبة تعرف بالشقشقية لأن ابن عباس رضي الله عنهما قال له حين قطع كلامه يا أمير المؤمنين لو اطردت مقالتك من حيث أفضيت فقال هيهات يا ابن عباس تلك شقشقة هدرت ثم قرت.

براي امير مؤمنان علي (رضي الله عنه) خطبه اي معروف به شقشقيه است؛ زيرا ابن عباس براي حضرت گفت: هنگامي كه امير مؤمنان سخنش را قطع كرد، اي اميرمؤمنان اگر دنباله خطبه ات را ادامه مي دادي بهتر بود. حضرت فرمود: اي پسر عباس چنين چيزي ديگر نخواهي شنيد اين سخنان شعله غم بود كه زبانه كشيد و خاموش شد.

النيسابوري ، أبو الفضل أحمد بن محمد الميداني (متوفاي518هـ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، مجمع الأمثال ج1، ص369، ناشر : دار المعرفة - بيروت.

3. ابن المبارك جزري(متوفاي606هـ)

ومنه حديث علي في خطبة له تلك شقشقة هدرت ثم قرت

ابن أثير الجزري، ابوالسعادات المبارك بن محمد (متوفاي606هـ)، النهاية في غريب الحديث والأثر، ج2، ص490 ، تحقيق طاهر أحمد الزاوي - محمود محمد الطناحي، ناشر: المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م.

4. ابن ابي الاصبع مصري (متوفاي654هـ)

كقول علي عليه السلام في خطبته المعروفة بالشقشقية: بينا هو يستقبلها في حياته، إذ عقد لآخر بعد وفاته

ابن أبي الأصبع المصري ، عبد العظيم بن عبد الواحد (متوفاي654هـ)، تحرير التحبير في صناعة الشعر والنثر ، ج1، ص76 ، طبق برنامه الجامع الكبير.

5. ابن منظور افريقي (متوفاي711هـ)

وفي حديث علي ، رضوان الله عليه ، في خطبة له : تلك شقشقة هدرت ثم مرت

الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاي711هـ)، لسان العرب، ج10، ص185، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولي.

6. فيروز آبادي (متوفاي817 هـ)

والخطبة الشقشقية : العلوية لقوله لابن عباس لما قال له : لو اطردت مقالتك من حيث أفضيت : يا ابن عباس هيهات تلك شقشقة هدرت ثم قرت

الفيروز آبادي ، أبو طاهر الشيخ مجد الدين محمد بن يعقوب بن محمد بن إبراهيم بن عمر (متوفاي817 هـ)، القاموس المحيط ، ج1، ص1160 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت

7. زبيدي (متوفاي1205هـ)

والخُطْبَةُ الشِّقْشِقِيَّةُ : هي الخُطْبَةُ العَلَوِيَّةُ ، نسبت إلي علي رضي الله عنه سُمِّيتْ بذل : لقولِه لابْنِ عبّاسٍ رضي الله عنهم لمّا قال له عند قَطْعِهِ كَلامَهُ : يا أَمِيرَ المؤمِنينَ لو اطَّرَدَتْ مَقالَتُك من حَيْثُ أَفْضَيْتَ ، فقالَ : يا ابنَ عباسٍ هَيهات ، وتِلْكَ شقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ

الحسيني الزبيدي الحنفي ، محب الدين أبو فيض السيد محمد مرتضي الحسيني الواسطي (متوفاي1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج25، ص522 ، تحقيق: مجموعة من المحققين، ناشر: دار الهداية.

8. محمود شكري آلوسي (متوفاي1342هـ)

والخطبة الشقشقية العلوية لقوله لابن عباس لما قال له وأطردت مقالتك من حيث أفضيت )يا ابن عباس هيهات تلك شقشقة هدرت ثم قرت انتهي

الآلوسي ، أبو المعالي محمود شكري بن عبد الله بن محمد بن أبي الثناء (متوفاي1342هـ)، غرائب الاغتراب ج1، ص84 ، طبق برنامه الجامع الكبير.

نتيجه:

اولا: خطبه شقشقيه تنها از طريق ابن عباس نقل نشده است، بلكه با دو سند ديگر از طريق امير مؤمنان و امام حسين عليهما السلام نيز آورده شده است. و طريق ابن عباس هم در حد استفاضه است و روايت مستفيض از نظر علماي رجال نياز به بررسي سندي ندارد.

ثانيا: علاوه بر علماي شيعه تعدادي از علماي اهل سنت، اين خطبه را هم به صورت كامل نقل كرده اند و هم قسمتي از آن را و نيز گروهي از آنها اين خطبه منسوب به آن حضرت مي دانند.

بنابراين، ترديد در انتساب اين خطبه به اميرمؤمنان عليه السلام، شايسته يك شخص محقق نيست، و انكار يك روايت مستفيض جز عناد و تعصب چيز ديگري را به نمايش نمي گذارد.

اين نوشتار را با كلامي از علامه سيد محسن امين به پايان مي بريم كه مي نويسد:

والمتأمل في هذه الخطبة يعلم أنها من كلام علي ع وانه لا فرق بينها وبين سائر كلامه وخطبه في أسلوبها وبلاغتها وانها لا تفترق عن سائر كلامه بشئ وان الذي دعاهم إلي أن يقولوا انها منحولة انها لا تتوافق مع بعض ميولهم المذهبية ولكن هذا لا يوجب الشك فيها بعد ان رواها الثقات عن علي ع وكانت في بلاغتها وفصاحتها لا تفترق عن شئ من كلامه والميول المذهبية لا تصلح سندا لانكار شئ علم ثبوته.

كسي كه در اين خطبه تأمل كند، مي داند كه از سخنان علي عليه السلام است و ميان اين خطبه و ساير فرمايشات آن حضرت در روش و بلاغت تفاوتي نيست. و آنچه موجب شده كه برخي بگويند: اين خطبه ساخته شده و منسوب به آن حضرت است، اين است كه اين خطبه با اميال مذهبي شان در تضاد است؛ اما اين مطلب موجب نمي شود كه در اين خطب شك كنيم بعد اين كه آن را راوايان موثق از حضرت علي عليه السلام نقل كرده اند و اين خطبه در بلاغت و فصاحتش از ديگر سخنان حضرت اندكي تفاوت ندارد. و اميال مذهبي صلاحيت ندارد و سند انكار چيزي نمي شود كه ثبوت آن روشن است.

أعيان الشيعة - السيد محسن الأمين - ج 1 ص 544

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | محمد | France - Paris | ٢٢:٠٤ - ١٤ بهمن ١٣٩٢ |
ببخشيد از کجا بدانيم که اسناد اين خطبه به حد استفاضة رسيده؟؟؟ ايا هفت سند به حد استفاذه ميرسد؟؟؟ شايد کسي اشکال کند که به حد استفاضة نرسيده

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

حديث مستفيض به روايتي گويند که طرق آن سه يا بيشتر باشد و به حد تواتر نرسد.

موفق باشيد

گروه پاسخ شبهات
2 | دوستدار اهل بيت | | ٠٧:٤٣ - ١٦ بهمن ١٣٩٢ |
به اين سخن امام توجه داشته باشيد : (با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان‏زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير،) ؟؟؟؟؟!!!!! مگر زمان آن خلفا چه اوضايي بوده که ياروبرادر وداماد وپسر عموي پيامبر بايد دست تنها ومحيطي خفقانزا وتاريک که مجبور بشود صبر کند وپيران از آن اوضاع فرسوده وجوانان پير شوند !!!!!!!!!! جايي بسي تامل وفکر وبررسي ومطالعه دارد که آنها چه بر سر اهل بيت آورده اند که بايد اوضاع اينگونه باشد ؟؟؟؟وچه کساني بر حکومت سوار بودند که امام ميفرمايد: ( محيط خفقان‏زا و تاريكى كه به وجود آوردند) چه کساني به وجود آوردند به زمان فعل «« آوردند »» بيشتر دقت شود ؟؟؟!!!!
3 | ميثم وفائي | | ١٦:٢٢ - ١٦ بهمن ١٣٩٢ |
با سلام عرض تشکر چند سوال داشتم مي خواستم اگه زحمتي نيست بهشون پاسخ بديد
1-مي خواستم مطلبي رو که ابن تيميه معتزله رو جزء اهل سنت دانسته بياوريدعين متن و ترجمه لطفا اگه عکس صفحه کتابم باشه ديگه عاليه
2-مطلبي که الباني در کتاباش آورده که همسران پيامبرم نعوذ بالله مي تونن زنا کنن بياريد متن و ترجمه
3-من ديدم استاد يزداني در برنامه تريبون آزاد مي گفت که ابن تيميه در يکي از کتاباش مدعي شده که جواز توسل بعد از وفات پيامبر اجماعيه بين اهل سنت لطفا متن و ترجمش رو بياريد
4-سوالي که خيلي برام مهمه روابني هست تو کتب اهل سنت من عين روايتو دارم ولي هر کاري نتونستم ترجمه شو پيدا کنم متن عربي روايتو ميارم اگه مي شه شما ترجمه فارسي شو انجام بديد در ضمن اگر بازم در کتب اهل سنت رواياتي به اين مضمون هست لطفا متن و ترجمشو بياريد متن روايت:بغا ألا غبر وقال أبو عبيد : في حديث عمرو [ بن العاص - ] حين قدم على عمر رضي الله عنه من مصر وكان واليه عليها فقال : كم سرت ؟ فقال : عشرين فقال عمر : لقد سرت سير عاشق فقال عمرو : إني والله ما تأبّطني الإماء ولا حملتني البَغايا في غُبَّرات المآلي فقال عمر : والله ما هذا بجواب الكلام الذي سألتك عنه ! وإن الدَّجاجة لَتَفْحَصُ في الرَّماد فتضع لغير الفحل
در آخر مي خواستم از زحماتتون تشکر کنم...

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. ابن تيميه معتزله را قبول ندارد و معمولاً آنها را كنار خوارج و در مقابل اهل سنت مي آورد. برخي ديگر از عقايد ابن تيميه در مقاله «اهانت هاي ابن تيميه به خاندان رسول خدا (ص)» آمده است مراجعه نماييد.

2. الباني در كتاب سلسه احاديث الصحيحه مي گويد: «لكنه سبحانه صان السيدة عائشة رضي الله عنها و

سائر أمهات المؤمنين من ذلك كما عرف ذلك من تاريخ حياتهن ، و نزول التبرئة بخصوص السيدة عائشة رضي الله عنها ، و إن كان وقوع ذلك ممكنا من الناحية النظرية لعدم وجود نص باستحالة ذلك منهن ؛ خداوند سبحان عايشه و ساير همسران رسول الله صلي الله عليه و آله را از آن مصون دانسته چنانكه تاريخ حيات آنها و نزول آيه تبرئه در مورد خصوص عايشه آن را شهادت مي دهد گرچه از جهت نظري اين كار از آنها محال نيست چون نصي بر محال بودن آن در مورد زنان پيامبر ص وجود ندارد.» (سلسله احاديث الصحيحه ج6، ص6 طبق برنامه شامله)

3. جواز توسل را ابن حجر اجماعي مي داند نه ابن تيميه! حتماً اشتباهي صورت گرفته است ابن تيميه به گفته ابن حجر قائل به جواز توسل و شفاعت رسول الله صلي الله عليه و آله بوده است. ر.ك: البدايه و النهايه ج14 ص45

4. ترجمه روايت پاياني: عمرو عاص وقتي والي مصر بود و از مصر نزد عمر آمد عمر به او گفت: چند روز در راه بودي؟ گفت: بيست روز. عمر گفت: عاشقانه سير كرده اي. عمرو گفت: به خدا قسم كنيزكان مرا در بغل نگرفته و زنان زنا كار مرا در حال حيض حمل نشده اند. عمر گفت: به خدا قسم اين جواب سؤال من نبود! همانا مرغ در خاكستر جستجو مي كند و براي غير شوهرش بچه بجا مي گذارد... .

در مورد اين روايت و تفسير كلمات آن به كتاب «الفايق في غريب الحديث» نوشته جار الله الزمخشري ج1 ص16 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج12 ص39 و غريب الحديث ابن سلام ج4 ص161 و نهايه في غريب الحديث ابن اثير ج4 ص290 و لسان العرب ابن منظور ج5 ص3 و ج14 ص44 و تاج العروس زبيدي ج19 ص 166 مراجعه نماييد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
4 | 60 | | ١٠:٥٩ - ١٧ بهمن ١٣٩٢ |
سلام و درود فراوان
محدث قمي در مفاتيح الجنان ص 544 به بعد)،زيارتي را از شيخ صدوق نقل ميکند که هر چند مورد توجه فراوان قرارگرفته،وکساني از غلاه(همچون شيخ احمد احسائي)بر آن شروحي نوشته اند،ولي بخشهايي از آن آشکارا باقرآن مجيد مخالفت دارد.مثلا در اين زيارت خطاب به امامان گفته ميشود:
«إياب الخلق اليکم وحسابهم عليکم»يعني(بازگشت خلق به سوي شما(امامان) وحسابرسي آنان با شماست)
با آنکه درقرآن مجيد ميخوانيم:
«انّ الينا إيابهم ثم ان علينا حسابهم»غاشيه 26-25
يعني(همانا بازگشت ايشان(انسانها)به سوي ماست،سپس حسابرسي آنان برعهده ماست)
آيا باور اين که برگشت وحسابرسي انسانها در يوم الحساب با امامان است کفر محض نيست؟
در جواب چه بايد گفت؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ در تفسير نورالثقلين ذيل اين آيه روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده و آن را توضيح داده است:

«عبد الله بن سنان عن أبى عبد الله عليه السلام قال: إذا كان يوم القيامة وكلنا الله بحساب شيعتنا فما كان لله سألنا الله ان يهبه فهو لهم و ما كان لنا فهو لهم ثم قرء ابو عبد الله عليه السلام: إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ ؛ عبدالله بن سنان از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه ايشان فرمودند: روز قيامت خداوند حساب شيعيان را به ما موكول مي كند آنچه از حق خداوند بر گردن آنهاست از خدا مي خواهيم آنها را ببخشد و آنچه از حقوق ما بر ذمه آنهاست براي خودشان قرار مي دهيم سپس حضرت اين آيه را خواندند».

بايد اين نكته را بيان داشت كه اينگونه روايات نظر به جنبه استقلالي ندارند تا مشكل داشته باشد اگر مي گويد شما بسوي ما بر مي گرديد و حساب شما با ماست يعني ما كارگزاران و دست اندر كاران الهي براي حسابرسي و مراجعه مردم هستيم نه اينكه ما در مقابل خداوند قرار داريم. آنچه مشكل دارد اين است كه ما واسطه ها و كارگزاران را مستقل بدانيم. در خود آيات پاياني سوره غاشيه هم اگر دقت شود خواهيم ديد كه خداوند مي فرمايد: «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ » (غاشيه/25و26) و از ضمير جمع استفاده كرده است كه نظر به همين واقعيت دارد در مقابل خداوند در آيه «انا لله و انا اليه را جعون» (بقره/156) ضمير مفرد به كار برده است. جمع اين آيات و روايات همين اعتقاد شيعه است كه معصومين عليهم السلام كارگزاران الهي در اين امور هستند و هر گاه خداوند ضمير مفرد به كار مي برد جنبه استقلالي را در نظر گرفته و هر گاه ضمير جمع به كار مي برد نظر به كارگزاران خود هم داشته است.

توضيح ديگر اينكه معصومين عليهم السلام اسوه و الگوي كامل بشري اند و آنها در حقيقت صاحبان اصلي حكومت و خلافت و رهبري جامعه اند ولي ظالمان و دشمنان در طول تاريخ مردم را با طرفندهاي مختلف از آنها دور داشته و معصومين عليهم السلام را از رسيدن به اين حق باز داشته اند ولي خداوند در حكومت جهاني اين حق را به اهلش باز مي گرداند و آنجاست كه مردم دوباره به اين حقيقت مي رسند كه تنها اين ذوات مقدس و نمايندگان الهي هستند كه مي توانند عينيت واقعي از يك حكومت جهاني اسلامي و الهي را در زمين پياده كنند و رفاه و امنيت و دين و انسانيت و ... به معناي واقعي آن در زمين پياده شود اينجاست كه مردم بعد از قرنها، حق ائمه را مي شناسند و به آنها مراجعه مي كنند و در روز حساب هم خداوند طبق احاديث مختلف آنها را ميزان قرا داده و به حساب بندگان بر اساس آن الگوهاي خود رسيدگي مي كند لذا ممكن است اين فقره از زيارت به اين معنا اشاره داشته باشد.

آيت الله جوادي آملي حفظه الله در اين مورد اضافه نموده اند كه تمام موجوادات امكاني در حشر اكبر به طرف پروردگارشان رجوع مي كنند اما همه به نقطه پاياني بار نمي يابند بلكه به وسائط مي رسند. (ادب فناي مقربان، ج6، ص384)

جهت توضيحات بيشتر در اين مورد ر.ك: ادب فناي مقربان الهي، آيت الله جوادي آملي، جلد 6 ذيل همين فقره از زيارت جامعه كبيره.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
5 | bisetareh | | ١٣:٥١ - ١٧ بهمن ١٣٩٢ |
امام صادق(ع)فرموند: سه تن هستند که خداوند در روز قيامت با آنها تکلّم نمي کند و آنها را نبخشيده و از گناه پاکيزه نمي گرداند: کسي که به دروغ ادعاي امامت از جانب خدا کند،کسي که با امام از جانب خدا به ستيز اُفتد و کسي که گمان نمايد که براي عمر (؟؟) و ابابکر(؟؟) در اسلام نصيب و بهره اي است.
6 | سام | | ٠٨:٠٦ - ١٨ بهمن ١٣٩٢ |
پروردگارا با کدوم عقل و منطق بعضي ها از ابوبکر و عمر و عثمان طرفداري مي کنند .؟؟؟ خداوندا من در عجبم آخه به چيشون؟ علم تقوا شجاعت راستي ........ به چي اخه؟؟ عمريست علي علي مي گوييم"در شادي و غم علي علي مي گوييم " انشا الله که تا اخر عمر باز هم "علي علي علي مي گوييم" کوري چشم مخالف امير المومنين عليه السلام.
7 | عمار | | ٢٢:١٨ - ١٨ بهمن ١٣٩٢ |
جزاکم الله خيرا....... ازين مقاله جواب کافي و شافي يافتم.
8 | محمد | | ١٩:٤١ - ٢١ بهمن ١٣٩٢ |
جناب bisetareh
ضمير "هما" در روايت شريف به ابوبکر وعمر برنمي گردد بلکه مرجع ضمير دو گروه ذکر شده هستند:1-کسي که به دروغ ادعاي امامت کند2-کسي که با امام هدايت ستيز کند
9 | الف را حا | | ٢٣:١٤ - ٢٢ بهمن ١٣٩٢ |
با سلام
مخالفين ولايت اميرالمومنين اعتقاد دارند که امام علي ع معتقد به امامت و خلافت بلافصل خويش بعد از رسول خدا نبوده
آيا رواياتي از خود حضرت در کتب اهل سنت وجود دارد که نشان دهنده ي اعتقاد اميرمومنان به خلافت خود باشد؟
ممنون ميشويم اگر اين روايات را در اختيار ما بگذاريد.
با تشکر

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
10 | مجنون و عاشق سينه چاك اهل بيت | Iran - Tajrīsh | ٠٨:٠٨ - ٢٣ بهمن ١٣٩٢ |
سلام برر شما استاد بي همتا ميخوااستم ببينم اين روايت که در مسند آمده سندش چطوره و آيا در جاهاي ديگه سند صحيح داره..ممنونم
احمد بن حنبل رئيس و امام الحنابله در کتاب مسندش ج 9 ص168 مينويسد که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند و الذي نفسي بيده لو لا أن تقول فيک طوائف من امتي ما قالت النصاري في عيسي بن مريم لقلت فيک مقالا لاتمر بملاء من المسلمين الا أخذوا التراب من تحت قدميک للبرکة»

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ قندوزي حنفي در كتاب ينابيع الموده از مسند احمد و مناقب خوارزمي شش سند براي اين روايت نقل مي كند ر.ك: ينابيع الموده، ج1 ص393 كه بجهت ازدياد اسناد نيازي به بررسي سندي نيست جون علماي اهل سنت چنين روايتي را حجت مي دانند. مثلاً ابن حزم در محلي در مورد روايتي كه به چهار سند برسد مي گويد: «فَهَؤُلاَءِ أَرْبَعَةٌ من الصَّحَابَةِ فَهُوَ نَقْلُ تَوَاتُرٍ لاَ تَحِلُّ مُخَالَفَتُهُ ؛ اينها چهار نفر از صحابه اند كه آن را نقل كرده اند اين نقل متواتر است مخالفت با آن جايز نيست.» (المحلى بن حزم الظاهري، ج 2، ص 135، دار النشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت ، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي) ابن تيميه در اين مورد مي گويد: «فإن تعدد الطرق وكثرتها يقوى بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجارا فساقا ؛ تعدد طرق موجب تقويت سند و علم به مضمون آن مي شود ولو رجال آن فاسق و فاجر باشند» (مجموع الفتاوى ابن تيمية، ج 18، ص 26، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي) از شوكاني، ابن حجر و ديگران نيز چنين كلماتي ذكر شده است.

مضاف به اينكه اين روايت در مسند احمد آمده است و الان حذف شده است ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه بعد از نقل اين حديث مي گويد: «ذكره أبو عبد الله أحمد بن حنبل في المسند ؛ احمد بن حنبل آن را در مسند ذكر كرده است» (شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج 9، ص 100،دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري)

احمد بن حنبل هم در مورد روايات كتاب خود مي گويد: « إن هذا الكتاب قد جمعته وأتقنته من أكثر من سبعمائة وخمسين ألفا فما اختلف المسلمون فيه من حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم فارجعوا إليه ، فإن كان فيه إلا فليس بحجه ؛ » (خصائص المسند الامام احمد، محمد عمر المديني، ص14)

اين روايت در معجم كبير طبراني ج1 ص320، نيز ذكر شده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
11 | محمد | | ١٨:٥٠ - ٢٣ بهمن ١٣٩٢ |
سلام
مدت ها بود دنبال اسناد خطبه شقشقيه ميگشتم ممنون که تو سايت گذاشتيد
12 | فرهاد محمدي | | ٢٠:٣٦ - ٢٤ بهمن ١٣٩٢ |
با سلام
من يک سوال از گروه پاسخ به شبهات داشتم و اينکه بعضي از مخالفين در يکي از سايتها نوشته بود که در اين خطبه به مردم توهين شده است (مثلا به مردم گوسفند خطاب شده )و اين نميتواند از سخنان امام علي ع باشد .ايا رواياتي وجود دارد که از طرف پيامبر ص و يا ذيگران ،مردم اينگونه خطاب شوند.لطفا در اين مورد توضيح دهيد. با تشکر

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ در اين خطبه هجوم مردم براي بيعت با امام علي عليه السلام به هجوم گوسفندان تشبيه شده نه اينكه خود مردم به خود گوسفندان يا... فرق اين دو واضح است و معلوم است كه استفاده از تشبيه نوعي بلاغت در كلام است و خوب است نه اينكه بد باشد و با خطاب صريح فرق دارد چنين اشكالي فقط از افراد تهي مغزي همانند وهابيون و شبكه هاي آنها صادر مي شود و بس!.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
13 | سيدمحمد | | ١٥:٠٩ - ٠٢ اسفند ١٣٩٢ |
با عرض سلام و خسته نباشيد ممنون از توضيحات و مطالبتون ولي مطلب روز نهم ربيع اصلا خوب نبود بايد احاديثي که درباره ابولولو امده را مطالعه ميکرديد و بعد مطرح ميکرديد مطالبتون رو در کل باعث تفرقه بين شيعيان نشويد ممنون
14 | مجنون و عاشق سينه چاك اهل بيت | | ٢٤:١٣ - ٢٦ فروردين ١٣٩٣ |
سلام خدمت استادگراي انگار سوالاتم به دستتان نرسيده..ميخواستم بدانم برطبق منابع شيعه در غديرخم چند هزارنفرحضورداشتند و همچنين آيه تطهير در منابع شيعه درکدام خانه نازل شده است.يک روايت صحيح هم درباره ي تصميم خلفا مبني بر نبش مزار و جلوگيري مولا ميخواستم با سند صحيح.ممنون

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ تعداد صحابه اي که در غدير حضور داشته اند به گفته علامه حلي در العدد القويه 120 هزار نفر بوده اند.

«اتفق علماء السير على أن قصة الغدير كانت بعد رجوع رسول الله من حجة الوداع في الثامن عشر من ذي الحجة، وكان معه من الصحابة ومن الاعراب وممن يسكن حول مكة والمدينة مائة وعشرون ألفا وهم الذين شهدوا معه حجة الوداع وسمعوا منه من كنت مولاه فعلي مولاه»

اتفاق دارند علماي تاريخ بر اين که داستان غدير بعد از بازگشت پيغمبر در حجة الوداع در 18 ذي الحجة بوده است و از صحابه و اعراب و کساني که اطراف مدينه و مکه بودند، 120 هزار نفر با نبي مکرم بودند و اين 120 هزار نفر حديث من کنت مولي فعلي مولاه را شنيدند.

(العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، علي بن يوسف المطهر الحلي، ص 183

بحار الأنوار علامة مجلسي ج 37 ص 150

الغدير علامه أميني ج 1 ص 296

تفسير الصراط المستقيم - السيد حسين البروجردي - ج 3 ص 723

قادتنا كيف نعرفهم ؟ - السيد محمد هادي الميلاني - ج 1 ص 193

نور الأمير ( ع ) في تثبيت خطبة الغدير - أمير التقدمي المعصومي - ص 13)

محل نزول آيه تطهير طبق منابع شيعي خانه ام سلمه بوده است .

«فرات قال : حدثني عبيد بن كثير معنعنا : عن أبي عبد الله الجدلي قال : دخلت على عائشة فقلت : أين نزلت هذه الآية : ( إنما يريد ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ) قالت : نزلت في بيت أم سلمة .

قالت أم سلمة : لو سألت عائشة لحدثتك ان هذه الآية نزلت في بيتي .» (تفسير فرات الكوفي - فرات بن إبراهيم الكوفي - ص 334، تحقيق : محمد الكاظم، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1410 - 1990 م، ناشر : مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي - طهران ؛ بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 35 ص 215، چاپ : الثانية المصححة، سال چاپ : 1403 - 1983 م، ناشر : مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان ؛ نهج الحق وكشف الصدق - العلامة الحلي - ص 173)

«وقال أبو عبد الله محمد بن محمد بن النعمان الملقب بالمفيد : روى أصحاب الحديث أن عمر سئل عن هذه الآية ، فقال : سلوا عنها عائشة . فقالت عائشة : إنها نزلت في بيت أختي أم سلمة . فاسألوها عنها ، فإنها أعلم بها مني» عايشه مي گويد آيه تطهير در خانه خواهرم ام سلمه نازل شد. (الفصول المختارة : 53 و 54 ؛ أهل البيت في الكتاب والسنة، محمد الريشهري، ص 38)

اما خبر مبني بر تصميم خلفا بر نبش قبر حضرت فاطمه در کتب مختلفي مانند دلائل الامامه ص 137 و بحارالانوار ج43 ص171 و عيون المعجزات حسين بن عبد الوهاب، ص 47 و کتاب سليم بن قيس و ... نقل شده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)

15 | http://m-khakneshin.blogfa.com/ | | ١٩:٤٨ - ٠٥ خرداد ١٣٩٣ |
سلام

اهل سنت مي گويند اين روايت شقشقيه از عکرمه خارجي ( خوارج ) نقل شده و اعتبار ندارد . پاسخ چيست ؟

پاسخ :

1-عکرمه فقط يکي از طرق نقل آن است .

اين يکي ديگر از طرق آن است که از امام حسين نقل شده است :

أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) … ، عن أبيه ، عن جده ( عليه السلام ) ، قال : ذکرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فقال : ( والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة ، وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحا…

الأمالي ( شيخ طوسي )، ص ۳۷۲

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1334_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%AE-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%88%D8%B3%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_0?pageno=372#top

2-زراره از امام باقر عليه السلام از ابن عباس

أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) ، عن ابن عباس ،

الأمالي، ص ۳۷۲

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1334_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%AE-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%88%D8%B3%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_395#top

3- از حسن بن علي زعفراني با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس

قال : حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن علي الزعفراني قال : حدثنا محمد ابن زکريا القلابي قال : حدثنا يعقوب بن جعفر بن سليمان عن أبيه (سليمان بن علي بن عبد الله بن عباس) عن جده (علي بن عبد الله بن عباس) عن ابن عباس قال : أبو محمد حدثني به قبل ذهاب بصره

الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص ۴۲۰

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1368_%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81-%D9%81%D9%8A-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A9-%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%88%D8%A7%D8%A6%D9%81-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%8A%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B7%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B3/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_420#top

4-از محمد بن وثيق با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس

محمد بن وثيق حدثنا محمد بن زکريا بهذه الإسناد عن ابن عباس أنه قال : کنت عند أمير المؤمنين عليه السلام في الرحبة إذ تنفس الصعداء ، ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحى… .
الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص ۴۲۰

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1368_%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81-%D9%81%D9%8A-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A9-%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%88%D8%A7%D8%A6%D9%81-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%8A%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B7%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B3/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_420#top

5- عطاء بن ابي رباح از ابن عباس

سليمان بن أحمد الطبراني ، أخبرنا أحمد بن علي الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعيد أبو سلمة الدمشقي ، أخبرنا خليد بن دعلج ، عن عطاء بن أبي رباح ، عن ابن عباس

مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع)، ص ۱۳۴

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/3429_%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%A8-%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D8%A8%D9%86-%D8%A3%D8%A8%D9%8A-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%B9-%D9%88%D9%85%D8%A7-%D9%86%D8%B2%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%81%D9%8A-%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D8%B9-%D8%A3%D8%A8%D9%8A-%D8%A8%D9%83%D8%B1-%D8%A3%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%89-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%88%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_128#top

6- ميثم تمار از اميرمومنان علي عليه السلام

حدثنا القاضي أبو الحسن علي [ بن ] القاضي الطبراني ، عن القاضي سعيد بن يونس المعروف بالقاضي الأنصاري المقدسي ، قال : حدثني المبارک بن صافي ، عن خالص بن أبي سعيد ، عن وهب الجمال ، عن عبد المنعم بن سلمة ، عن وهب الزايدي ……..

نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام، ص ۴۴

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1287_%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AC%D8%B1%D9%8A%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A8%D8%B1%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%B9%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_52#top

ممکن است کسى اشکال کند که هيچ کدام از سند‌هاى خطبه شقشقيه با بررسى دقيق رجالى صحيح نيست؛ پس اعتبارى ندارد . در پاسخ مى‌گوييم : طبق قواعد رجالى شيعه، اگر ثابت شود که سند يک روايت مستفيض است، نياز به بررسى سند ندارد .

روايت مستفيض نيازي به بررسي سند ندارد:
بسيارى از بزرگان شيعه تصريح کرده‌اند که وقتى روايتى مستفيض شد، نيازى به بررسى سندى ندارد؛ از جمله مرحوم صاحب جواهر در بحثى مى نويسد :فلا ريب في استفاضتها بحيث تستغني عن ملاحظة السند کما هو واضح … .
ترديدى در مستفيض بودن سند آن نيست؛ به طورى که ما را از ملاحظه سند روايت بى‌نياز مى‌کند؛ چنانچه اين مطلب آشکار است.
جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام ، ج۱۰، ص ۲۸۶
متن خطبه شقشقيه‏:

http://www.balaghah.net/nahj-htm/far/id/tarjome/khotab/03.htm
16 | مهرداد | | ٠٧:٤٤ - ٠٦ آبان ١٣٩٣ |
سلام معناي مستفيض يعني چه؟ يعني علما فتوا بدهند يا اينكه از طرق زياد رسيده باشد و مثل متواتر است؟
دوم برخي از استادان مي گويند فلان مليون حديث سند ندارد اين يعني فاجعه
چطور مي شود به روايات اطمينان كرد اگر مي شود مختصري در مورد انواع تقسيم بندي روايت ها از نظر سندي مطالبي بفرماييد
و مختصرا مطالب را دسته بندي شده بفرماييد

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

مستفيض خبري است که راويان آن در هر طبقه بيش از دو تن و به قولي زيادتر از سه نفر باشند؛ ولي به سر حد تواتر نرسيده باشد که آن را مشهور نيز نامند.

اما در خصوص سند روايات نيز بايد بگوييم علم رجال نيز بخاطر همين به وجود آمده است تا بشود حديث صحيح را از ضعيف و جعلي تشخيص داد به ويژه اينکه رواياتي در برخي از زمانها جعل شدند لذا بايد جعلي بودن آن معلوم بشود تا در اعتقادات و استنباط احکام دچار اشتباره نشد

اما درباره انواع حديث بايد بگوييم:

خبر از نظر سندي بر دو قسم متواتر و خبر واحد تقسيم مي شود

حديث متواتر به متواتر لفظي، متواتر معنوي و متواتر اجمالي تقسيم شده‌است.

متواتر لفظي: حديثي است که همهٔ ناقلان، مضمون آن را دقيقاً به يک صورت نقل کرده‌ باشند؛ اين‌گونه موارد کم‌تر رخ مي‌دهد.

متواتر اجمالي: علم اجمالي به صحت چند حديث است که در يک موضوع وارد شده است،گر چه در تک تک آنها مي توان خدشه وارد کرد، ولي صدور يکي از آن جمع به تواتر اجمالي ثابت است.مي توان گفت که برگشت تواتر اجمالي نيز به همان قدر مشترک مفاد چند خبر است که تواتر معنوي مي نامند.

متواتر معنوي: قدر مشترکي از مضمون چند حديث است و بيشتر براي بيان معناي يک مطلب آورده شده‌اند. به عبارت ديگر احاديث متواتر معنوي، به معناي اخبار گروهي به مطلبي خاص با خبرهاي جداگانه داراي الفاظ مختلف است ولي مفاد و معناي واحد مي‌باشد که اين معناي واحد متواتر است، مانند اين که اخبار زيادي با کلمات متفاوت در مورد شرکت امام علي عليه السلام در سرايا و غزوات و کشتن پهلوانان ايشان نقل شده است، که مضمون همه آنها به طور متواتر بر شجاعت آن حضرت دلالت مي‌نمايد و از آن جايي که الفاظ اين اخبار يکسان نبوده ولي معنا و مضمون آن يکسان است، به اين تواتر، تواتر معنوي مي‌گويند

خبر واحد حديثي است که سلسله راويان آن به تواتر نرسيده و حديثي که خبر متواتر نباشد خبر واحد است، قريب به اتفاق احاديث در سنت اسلامي از نوع خبر واحد است. ميزان اعتبار خبر واحد بستگي به استحکام سلسله راويانش دارد. مشخص بودن نام و نشان افرادي که حديث را نقل کرده‌اند،

خبر واحد نيز داراي تقسيماتي است:

خبر صحيح: حديثي که سند آن تا معصوم(ع) متصل باشد و تمام راويان در سند و در تمام طبقات، شيعۀ امامي و عادل باشند

خبر حسن: روايتي که در سند آن تا معصوم(ع) راوي امامي و ممدوح (بدون تصريح بر عدالتش) وجود دارد

خبر موثق: به روايتي گفته مي‌شود که در سند آن رواتي وجود دارند که هرچند موثّق و مورد اعتمادي هستند (در حديث و نقل آن مورد اعتماد‌ند) ولي داراي فساد عقيده‌اند؛ مانند واقفيه، فطحيه و..

خبر ضعيف: روايتي که داراي هيچ کدام از صفات راويان انواع سه گانه گذشته نيست.

غير از اين بايد به اين نکته نيز توجه داشت که گاهي روايتي ضعيف است اما مورد قبول است و يا گاهي روايت صحيح است اما احتمال دارد از باب تقيه بوده باشد و يا با مباني شيعه نسازد که به ان عمل نمي شود

مرحوم وحيد بهبهاني در باب قرائن قبول روايت چنين ميگويند:

بدان که نشانه ها و قرينه هاي اعتماد به حديث فراوان است . از قرائن حجيت خبر و حديث اين است که :

الف – علما اتفاق کنند بر عمل به آن

ب – يا به مضمونش فتوا دهند

ج – يا از نظر روايت مشهور باشد

د – يا از نظر فتوا مشهور باشد

ه – يا مورد قبول علما قرار گيرد مانند مقبوله عمر بن حنظله

و – يا مضمون حديث با کتاب و سنت يا اجماع موافق باشد

ز – يا با حکم عقل موافق باشد

ح – يا با تجربه و آزمايش موافق باشد مانند احاديثي که درباره خواص و آثار خواندن آيات و انجام اعمال رسيده است . و دعاهايي که اثر آنها به تجربه آمده است مانند خواندن آيه آخر سوره کهف براي بيدار شدن در ساعت معين و...،

ط – يا متن حديث شامل مطالبي باشد که گواهي مي دهد که اين سنخ سخن و مضمون از امامان معصوم است مانند خطبه هاي نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و دعاي ابوحمزه و زيارت جامعه کبيره و...،

ي – يا اينکه مستفيض باشد ،

ک – يا اينکه با سند عالي روايت شده باشد مانند رواياتي که کليني روايت و نقل کرده است يا ابن الوليد يا صفار و امثال آنان يا روايت شيخ صدوق و امثال او نيز ، که از حضرت قائم منتظر عجل الله تعالي فرجه و از حضرت امام حسن عسکري و امام محمد تقي و امام علي النقي عليهم السلام رواياتي نقل کرده اند . از آن جمله توقيعاتي که از آن امامان به دست ايشان رسيده است .

خلاصه اينکه بر مجتهد لازم است به آنچه از قرائن خارج از سند گفتيم آگاهانه بنگرد . و هدايت از جانب خداي متعال است .

تعليقة علي منهج المقال ص 34

البته مفهوم تقسميم حديث اهل سنت با شيعه فرق دارد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
17 | عبدالله | Iran - Tehran | ١٠:٢٦ - ٠٩ بهمن ١٣٩٥ |
بنده به عنوان یکی از اشخاص اهل سنت اعتقاد بر این دارم که این خطبه شقشقیه اعتبار و صحت ندارد به دلایلی که عرض میکنم:
1.دلیل اول:
ابتدای این خطبه حضرت علی (رض) خود را اینگونه ستوده است :
«سیل ها از من فرو می ریزد و پرندۂ اندیشه را یارای پرواز به قله رفیع من نیست»
در حالیکه در همین نهج البلاغه در مورد مالک اشتر چنین آمده است :
«لا یرتقیه الحافر و لا یوفی علیه الطائر»قصار443
چگونه مالک می تواند به قله دست نیافتنی علم علی برسد! وهمچنین چگونه ممکن است پرنده اندیشه علی نیز به قله افکار مالک صعود کند! این تناقض و دوگانه گویی آشکار است آن هم در خود نهج البلاغه!!!
دلیل دوم :
کمی جلوتر می گوید:
« در اندیشه شدم که دست تنها بتازم یا بر آن فضای ظلمانی شکیبایی ورزم»
#حال به این نکته توجه کنید:
وقتی از شیعیان می پرسیم «چرا حضرت علی(رض) سکوت کردند؟ میگویند: به وصیت پیامبر(ص) عمل کرد، زیرا از جانب رسول خدا(ص) به صبر امر شده بود»
ولی در این قسمت خطبه حضرت علی(رض) میفرماید "در اندیشه بودم" یعنی مانده بودم که بجنگم یا خیر! یعنی اگر دست تنها نبود و یارانی داشت، حاضر بود وصیت را زیر پا بگذارد! اما اگر وصیت و امر به صبری درکار بود، این شک از ناحیه حضرت علی معنا نداشت.
دلیل سوم:
در این خطبه اشاره میکند به « دست تنها بودن» یعنی حیف که تنها هستم و گرنه قیام می کردم، حال که تنها هستم بهتر هست صبر پیشه کنم.
اما در نامه 62 و نامه 36 کاملا خلاف این سخن ثبت شده است!!
نامه 62:
«اِنّي والله لو لقیتهم واحدا و هم طلاع الارض...(الخ) یعنی:
«به خدا سوگند، اگر با ایشان (اهل شام) روبه رو شوم من تنها باشم و آنها روی زمین را پر کنند، نه باک دارم و نه هراس، زیرا به آن گمراهی که آنان در آن غرقند و آن هدایتی که خود بدان آراسته ام نیک آگاهم و از جانب پروردگارم با یقین همراهم»
سوال می پرسم:
اگر تنها بودن یا نبودن برای وی فرقی نداشت چرا در خطبه شقشقیه به گونه ای میگوید اینکه حیف که " دست تنهام" ؟
ولی در نامه فوق میگوید: «چون می دانم آنان در گمراهی هستند و من در هدایتم با آنان روبه رو می شوم» حال سوال اساسی از شیعیان اینجاست که :
مگر غیر از این است که نزد شیعه منکر امامت کافر و ملحد فی النار است؟
مگر غیر از این است که شیعیان معتقدند که بعضی از اصحاب نه تنها امامت علی را قبول نداشتند بلکه همسر گرامی اش را نیز کشتند و ریسمان به گردنش انداختند! آیا گمراهی از این بالاتر وجود دارد؟ چرا یک بام و دوهوا؟
چرا یک بار با این گمراهان می جنگد(صفین) و یک بار با بدترین حزب گمراهان صبر پیشه می کند(دوران خلفای ثلاثه)
اگر شیعیان باز بگویند وصیت! وصیت! امام به وصیت عمل کرد!
می گوئیم:
در آن وصیت که به آن اذعان دارید حضرت علی قسم خورده بود که صبر کند تا زمانیکه از دنیا برود! قسم خورده بود که اگر خانه خدا هم خراب شد! او دم نزند! اگر قران پاره پاره شد! سکوت کند!
میگوئیم :
پس چرا می خواهد با اهل شام بجنگد در حالیکه قسم خورده بود تا زمانیکه از دنیا برود سکوت کند، حتی اگر سنت ها تعطیل شود باز هم دم نزند!! (مراجعه کنید به: اصول کافی ج1ص282 دارالکتب الاسلامیه)
اما در این نامه 36 که در جواب نامه عقیل بن ابیطالب هست، حضرت علی می فرماید:
«ولا تحسبن ابن ابیک و لو اسلمه الناس متضرعا متخشعا ... (الخ) »
یعنی:
«و مپندار که فرزند پدرت، هر چند مردم رهایش کنند، در برابر دشمن تضرع و خشوع کند یا از ناتوانی زیر بار ستم رود یا زمام خود به دست دیگری دهد...»
پس تنها بودن و یار نداشتن نمی تواند مانع حضرت علی شود! و این علی که در خطبه شقشقیه از قول او گفته شده «در اندیشه بودم که اکنون تنها هستم» این علی، علی ما نیست.
در مورد خطبه 192، همچنین خطبه 75 که حضرت علی (رض) می فرماید:
« با بیعت شکنان (ناکثین،منظور طلحه و زبیر) می جنگم. و به اعتقاد شیعه اصحاب نیز، بیعت روز غدیر را شکستند ولی علی با آنان نجنگید!!
در ضمن در وصیت که در اصول کافی سند آن را ذکر کردیم آمده بود که حضرت علی تا زمانیکه از دنیا رحلت کنند حق ندارد قیام کند حتی اگر سنت ها تعطیل شود!!! حال چگونه با ناکثین به جنگ در آمد!!!!
آیا احساس نمی کنید که وصیتی درکار نبوده!!!
در ادامه دلایلی دیگری را نقل خواهم کرد.
در ضمن منتظر پاسخ شیعیان در مورد این سه دلیل هستم.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
1- دلیل اول. هیچ تناقضی در کلم امیرالمومنین علیه السلام وجود ندارد.
چرا که یک جا در صدد معرفی خود به عنوان خلیفه الله و خلیفه رسول الله است و در کلام دوم حضرت در صدد معرفی مالک اشتر است.
یعنی در بین اصحاب مالک اشتر دارای بالاترین مقام هاست (لا یرتقیه الحافر و لا یوفی علیه الطائر) نه اینکه از خود حضرت هم بالاتر است. مثلا خداوند در مورد بنی اسرائیل می گوید:
وأني فضلتكم على العالمين. آیا این یعنی بنی اسرائیل بر تمام مردم گذشته و حال و آینده ( حتی امت پیامبر) فضیلت دارند؟
در صورتی که تقریبا تمام مفسرین گفته اند: قال فضلوا على عالم ذلك الزمان
مراد برتری بر عالم همان زمان بوده است.
عبد الرزاق بن همام الصنعاني ( الوفاة: 211 ). تفسير القرآن ج 1 ص 45. ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1410 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. مصطفى مسلم محمد
لذا در کلام حضرت هیچ تضادی وجود ندارد. و در دو مقام بحث شده است یک جا تمجید از مالک اشتر به عنوان یک صحابی در میان دیگر اصحاب است و یک جا تعریف خود حضرت به عنوان امام و خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله است. چون در دو مقام سخن فرموده اند لذا تناقضی وجود ندارد.
دلیل دوم : جواب:
در اینجا جواب شیعیان را به دلخواه و در جهت اثبات مطلب خود ناقص بیان داشته است. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند. اگر یارانی پیدا نکردی دست نگه دار و صبر کن.
فقال: إن‏ وجدت‏ أعوانا فبادر إليهم و جاهدهم، و إن لم تجد أعوانا فكف يدک.
پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
اگر اعوان و انصاری یافتی با آن ها برای گرفتن حقّت مبارزه و مجاهده کن ولی اگر یار و انصاری نیافتی صبر پیشه کن و دست نگه دار و خودت را به کشتن نده
هلالى، سليم بن قيس‏ (متوفای 76 ه) كتاب سليم بن قيس الهلالي‏ ج 2 ص 664. محقق: انصارى زنجانى خوئينى، محمد. ناشر: الهادى‏، قم‏
طبرسى، احمد بن على‏ (متوفای 588 ق). الإحتجاج على أهل اللجاج ج 1 ص 190. محقق: خرسان، محمد باقر. ناشر: نشر مرتضى‏. مشهد
لذا امیرالمومنین هم طبق فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله سخن فرموده اند به علت نداشتن یار صبر کردند و اگر یارانی داشتند و قیام هم می کرد باز طبق دستور پیامبر صلی الله علیه وآله بود و هیچ تناقضی با کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله ندارند.
دلیل سوم: جواب:
اولا در تمام موارد ذکر شده خلط مبحث شده است. اینکه سخنان دوران حکومت را با سخنان دوران غصب خلافت کنار هم قرار داده و چنین نتیجه گرفته شده دور از انصاف و حقیقت است.
ثانیا شجاعت امیرالمومنین مطلبی نیست که بر کسی پوشیده باشد رشادت ها و دلاوری های حضرت در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله گویای شجاعت بی نظیر حضرت است که ده ها کتاب از اهل سنت در جنگ بدر جمله (لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتى إلا علي ) را نقل نموده اند.
أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ ، الكامل في التاريخ ج 2 ص 49 . دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : عبد الله القاضي
أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571 ، تاريخ مدينة دمشق ج 39 ص 201. دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري
لذا باید گفت شجاعت حضرت غیر قابل انکار است اگر در برابر اهانت به همسر گرامشان و غصب خلافت سکوت کردند فقط به خاطر حفظ اسلام و متفرق نشدن امت بود و در دو خطبه ذکر شده، حضرت در صدد بیان شجاعت های فردی است که چیزی به نام ترس از پیکار و نبرد با دشمن در وجود حضرت نیست. نمونه واضح آن هم فرار اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ احد و دفاع یک تنه ی امیرالمومنین از پیامبر صلی الله علیه و آله در مقابل یک لشکر است.
لذا مساله نبود یار، و صبر حضرت در زمان غصب خلافت آن هم فقط به خاطر حفظ اسلام ربطی به دوران حکومت حضرت ندارد و دو دوره، بلکه دو مساله کاملا متفاوت هستند.
همچنین شکستن بیعت اصحاب بعد از غدیر نبوده، بلکه بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است و این همان دوران سکوت و صبر امیرالمومنین علیه السلام بود.
نکته ای که نباید از آن غافل شده، این که سوال کننده تمام موارد را خلط نموده است. همان پیامبری که به امام علی علیه السلام دستور به صبر می دهد ( همانطور که در سوال اول بیان شد) همان پیامبر هم دستور به جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین می دهد.
جناب بزار در مسندش با سند صحیح می نویسد:
حدثنا عباد بن يعقوب قال نا الربيع بن سعيد قال نا سعيد بن عبيد عن علي بن ربيعة عن علي قال عهد إليّ رسول الله صلى الله عليه وسلم في قتال الناكثين والقاسطين والمارقين.
على علیه السلام فرمود: رسول خدا، از من براى جنگ با ناكثين و قاسطين و مارقين پيمان گرفت.
البزار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاي292 هـ)، البحر الزخار (مسند البزار)، ج3، ص26ـ 27، ح774، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم - بيروت، المدينة الطبعة: الأولى، 1409 هـ.
لذا نباید این دو مبحث با هم خلط شود. جایی پیامبر به خاطر حفظ اسلام دستور به صبر داده است و همان پیامبر هم به علی علیه السلام دستور جنگ با این سه گروه را می دهد.
اما روایتی که از اصول کافی بیان شد:
... وَ إِنِ انْتَهَكَتِ الْحُرْمَةُ وَ عُطِّلَتِ السُّنَنُ وَ مُزِّقَ الْكِتَابُ وَ هُدِّمَتِ الْكَعْبَةُ وَ خُضِبَتْ لِحْيَتِي مِنْ رَأْسِي بِدَمٍ عَبِيطٍ صَابِراً مُحْتَسِباً أَبَدا ...
این روایت دقیقا همان شاهد ما برای دوران سکوت امیرالمومنین علیه السلام است که بخاطر حفظ اسلام مامور به صبر در برابر غصب خلافت و هتک حرمت حضرت زهرا سلام الله علیها شدند. و ربطی به دوران حکومت حضرت ندارد.
حتی در منابع خود اهل سنت نیز با سند معتبر امر و وصیت به صبر نقل شده است
اين روايت از نظر سند معتبر است و هيثمي از علماي رجال اهل سنت راويان آن را ثقه مي داند:
وعن علي بن أبي طالب قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إنه سيكون اختلاف وأمر فإن استطعت أن تكون السلم فافعل رواه عبدالله ورجاله ثقات.
علي عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: بعد از من به زودي اختلاف و امري واقع مي‌شود، پس اگر قدرت برسازش داشتي اين كار را انجام بده. اين روايت را عبد الله نقل كرده و راويان آن همه موثق هستند.[2]
. مجمع الزوائد ج 7، ص 234
در ضمن طبق مبانی خودتان در مقابل حاکم هر چند ظالم باشد باید کاری نکرد آِیا حضرت علی علیه اسلام غیر از این کار کرد!!!
لازم است موقعیت حضرت علی علیه السلام در زمانهای مختلف را در نظر داشت بعد در خصوص کلام و یا رفتار حضرت قضاوت کرد روش حضرت در حقیقت روش پیامبر صلی الله علیه و آله در موقع سکوت ویا موقع جنگ بوده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
18 | الف | Germany - Bad Muenstereifel | ٢٠:١٢ - ١٣ تير ١٤٠١ |
شما ها که ابن عباس رو قبول ندارد پس چطوری میگید سند صحیحه بعدشم اکثر علماتون عکرمه رو قبول ندارن ابن زراره هم ملعون هست !

پاسخ:
 با سلام
اولا ابن عباس در نقل روایت نزد علمای شیعه پذیرفته شده است.
ثانیا مثل این که توجه نکردید که ما در این مقاله ثابت کردیم که این روایت فقط از طریق عکرمه نقل نشده است؛ پس ضعیف بودن عکرمه خللی در صحت روایت ایجاد نمی کند چون طرق دیگری دارد.
در مورد زراره هم که می گویید مورد لعن قرار گرفته است، علمای شیعه بیش از هزار سال است که به این شبهه نخ نما پاسخ داده اند که این لعن ها تقیه صادر شده است و حضرت قصدشان از این لعن ها این بود که جان زراره را از شر حکومت غاصب وقت حفظ کنند.
پس سند روایت معتبر است.
شما به این سوال پاسخ دهید که چطور علمای اهل سنت بخاری را مدلس می دانند و از طرفی تدلیس را جرح محسوب می کنند؛ اما در عین حال باز هم روایات بخاری را صحیح می نامند؟
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
19 | نیکتا عرفانی | Germany - Bad Muenstereifel | ١٨:٥٠ - ٢٠ ارديبهشت ١٤٠٢ |
موضوع حوادث پس از رحلت پیامبر (ص) یک موضوع عربی و قوم عرب است...چندان ربطی به باطن دین الحق و دین الله ..یعنی دین الاسلام ندارد....پیانبر شما آن را واگذاشت....شما هم آن را همچون ایشان برای قوم عرب در ۱۵ قرن پیش واگذارید....مهربانذباشید و برادر...
.خودتان را پس از ۱۵ قرن گرفتار امری که واقع شده و تمام شده نکنید....هر قوم و هر نژاد و هر مملکتی برای حکمرانی از خویش روشی دارد......عجم به عرب احترام گذارد...عرب به عجم...هر دو به یونانیان..و روم...و غرب و شرق عالم...
.....این آیه را بخوانید و عمل کنید و خود را از فرقه سازی برهانید....
المائده....آیه ۴۸
لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُم فیه تختلفون...ﺮﺍی ﻫﺮﻳﮏ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺭﻭﺷﻲ ﻣﻌﻴﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺖ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﺍی ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭﻟﻲ [ﭼﻨﻴﻦ نکرد] ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﺎﺯﻣﺎﻳﺪ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم کار ﺧﻴﺮ ﺑﺸﺘﺎﺑﻴﺪ، که ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻫﻤﮕﻲ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ [ﺣﻘﻴﻘﺖ ] ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﺁﮔﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺳﺎﺧﺖ (٤٨)

پاسخ:
 با سلام
این دین الله و دین حق را از چه کسانی باید گرفت؟
این دین حق از پیامبر صلی الله علیه و آله تا امروز چگونه به ما منتقل می شود؟
لذا ما باید ببینیم شخصیتی که دین را از او می گیریم آیا دین حقیقی را به ما منتقل می کند و یا خواهش های نفسانی خودش را با آن مخلوط می کند.
در همین بحث نژاد پرستی، عمر بن خطاب خلیفه دوم اهل سنت کسی بود که به شدت نژاد پرست بود و لذا تمامی عجم ها را از مدینه خارج کرد.
پس از چنین شخصیتی نمی توان دین گرفت.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها