2024 June 17 - دوشنبه 28 خرداد 1403
معیار غلو از دیدگاه علمای شیعه چیست؟ آیا مثلا گفتن خالق و رازق نسبت به اهل بیت علیهم السلام غلو محسوب می شود؟
کد مطلب: ١٥٧٨٥ تاریخ انتشار: ٠٦ خرداد ١٤٠٣ - ١٦:٢٢ تعداد بازدید: 739
پرسش و پاسخ » عمومي
جدید
معیار غلو از دیدگاه علمای شیعه چیست؟ آیا مثلا گفتن خالق و رازق نسبت به اهل بیت علیهم السلام غلو محسوب می شود؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال:

معیار غلو از دیدگاه علمای شیعه چیست؟ آیا مثلا گفتن خالق و رازق نسبت به اهل بیت علیهم السلام غلو محسوب می شود؟

پاسخ:

پاسخ کوتاه:

مهم ترین عنصر در تعریف غلو در نزد علمای شیعه اعتقاد به الوهیت و ربوبیت بالذات اهل بیت علیهم السلام است. اسناد صفاتی مثل خالقیت و رازقیت و صفات مشابه دیگر اگر با اعتقاد به تاثیرگذاری مستقل و در عرض خداوند باشد _ که به الوهیت و ربوبیت بالذات منتهی می شود_ بی شک غلو است ولی اگر در اعتقاد کسی ائمه علیهم السلام به دلیل جایگاه و مقامی که در نزد خداوند دارند واسطه در خلق و رزق و اماته و ... شوند، هیچ گاه غلو نیست.

پاسخ تفصیلی:

تعریف غلو:

غلو در لغت عرب به معنی تجاوز از حدود معین شده است. در اصطلاح دینی این واژه در مباحث اعتقادی کاربرد فراوانی دارد و شامل اعتقاداتی می شود که فاقد دلیل معتبر عقلی، قرآنی و روایی است.

حد کلیدی غلو

مبتنی بر بیان شیخ مفید محور اصلی غلو که در آیات قرآنی در خطاب به اهل کتاب مطرح و تبیین شده است اعتقاد به خدا انگاری و ربوبیت و الوهیت برای غیر الله تبارک و تعالی است. ایشان در کتاب تصحیح اعتقادات امامیه با بیان انحراف کلان نصرانیت که قائل به الوهیت و خدا انگاری حضرت عیسی علیه السلام بودند، به نقد عقید غلوانگیز آنها می پردازد:

«قال الشيخ المفيد رحمه اللّه الغلوّ في اللغة هو [التجاوز عن الحد] و الخروج عن القصد. قال اللّه تعالى «يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ لاٰ تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لاٰ تَقُولُوا عَلَى اللّٰهِ إِلاَّ الْحَقَّ» الآية فنهى عن تجاوز الحدّ في المسيح و حذر من الخروج عن القصد في القول و جعل ما ادعته النصارى فيه غلوا لتعديه الحدّ على ما بيناه. و الغلاة من المتظاهرين بالإسلام هم الذين نسبوا أمير المؤمنين و الأئمة من ذريته عليهم السّلام إلى الألوهية و النبوّة و وصفوهم من الفضل في الدين و الدنيا إلى ما تجاوزوا فيه الحدّ و خرجوا عن القصد و هم ضلال كفّار حكم فيهم أمير المؤمنين عليه السّلام بالقتل و التحريق بالنار و قضت الأئمة عليهم السّلام عليهم بالإكفار و الخروج عن الإسلام»

«شیخ مفید رحمه الله می گوید: غلو در لغت تجاوز از حد و خروج از اعتدال است. خداوند تبارک و تعالی در قرآن می فرماید: هان اى اهل كتاب در دين خود غلو مكنيد و پيامبرتان را پسر خدا و خود را دوستان خدا مخوانيد و عليه خدا جز حق سخن مگوييد...»(نساء/171) خداوند از تجاوز حدود الهی درباره حضرت مسیح علیه السلام نهی کرده و از خروج از اعتدال در اعتقاد و قراردادن آن چیزی که نصاری مدعی آن هستند بر حذر داشته است و آن را غلو و خروج و تعدی از حد معرفی کرده است همانطوری که بیان خواهیم نمود

غلات گروهی از متظاهرین به اسلام بودند آنها کسانی بودند که به امیرالمومنین علیه السلام و ائمه از فرزندان آن حضرت علیه السلام نسبت اولوهیت و نبوت دادند و درباره فضائل دینی و دنیوی اوصافی به آنها دادند که از حدود صحیح تعدی کردند و از اعتدال خارج شدند و آنها گمراه و از کفار هستند و امیرالمومنین علیه السلام حکم به قتل و سوزاندان (با توجه به روایات دیگر صحیح عرضه بر آتش است) آنها داد و ائمه علیهم السلام نیز حکم به کفر و خروج آنها از اسلام داده اند.»

مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی. ، 1371 ه.ش.، تصحيح إعتقادات الإمامية، قم - ایران، المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، صفحه: ۱۳۱

 

حال برای روشن شدن موضوع و پاسخ به شبهه ناچار هستیم موارد کلی و مهم غلو مطرح شده را بیان کنیم:

انواع غلات

محقق خویی از فقهای برجسته معاصر در تبیین انواع غلات می نویسید:

«... و هم ينقسمون بحسب معتقدهم، أو ما يحتمل في اعتقادهم إلى أقسام.  الأوّل: من يعتقد بألوهية أمير المؤمنين أو أحد الأئمّة الأطهار عليهم السّلام بمعنى أن الإمام عليه السّلام ربّ‌ مجسم نازل من السماء، و هو القديم الواجب. و هؤلاء إن أنكروا وجود صانع غيره فلا ريب في أنّهم كفّار بالذات إن كانوا عقلاء، و إلاّ فقد رفع عنهم القلم. و إن أثبتوا وجود خالق آخر معه فهم مشركون، إذ لا فرق في ثبوت الكفر و الشرك بين إثبات الألوهيّة لمثل أمير المؤمنين، أو الأصنام، أو شخص آخر. و إن اعتقدوا بالحلول فقد كفروا من جهة إنكار الضروري، لما استقل به العقل، و ثبت في الشرع ضرورة أن اللّه تعالى أجلّ‌، و أعظم من أن يحلّ‌ في بشر يأكل و ينام، أو يفعل شيئا آخر من أفعال خلقه. و الخلاصة أنه لو تمت نسبة هذه العقيدة إلى الغلاة فهم بين كافر باللّه تعالى، أو مشرك، أو منكر للضروري، و على كل تقدير فهم أنجاس بلا إشكال.

الثاني: من يعتقد بأن أمير المؤمنين عليه السّلام أو الأئمّة الأطهار عليهم السّلام قد فوّض اللّه إليهم أمر التشريع، و التكوين من الخلق و الرّزق و الإحياء و الإماتة، و غير ذلك من الأمور التكوينية تفويضا تاما على نحو انعزال الباري تعالى و تقدس عن الخلق انعزالا كاملا بحيث يكون ذلك أشبه شيء بانعزال ملك عن ملكه، و تفويضه الأمور إلى وزيره، و هذا هو الاعتقاد بالتفويض و هو لا يوجب الكفر بالذّات إلاّ أنه مخالف لضرورة الدين، لما ثبت في الشّرع من أن أمر التشريع و التكوين مختص به تعالى، كما دلّ‌ عليه الكتاب العزيز. كقوله تعالى أَلاٰ لَهُ‌ الْخَلْقُ‌ وَ الْأَمْرُ تَبٰارَكَ‌ اللّٰهُ‌ رَبُّ‌ الْعٰالَمِينَ و قوله تعالى قُلِ‌ اللّٰهُ‌ خٰالِقُ‌ كُلِّ‌ شَيْ‌ءٍ‌ وَ هُوَ الْوٰاحِدُ الْقَهّٰارُ فالحكم بكفر هؤلاء مبنيّ‌ على التفصيل المتقدم في كفر منكر الضروريّ‌، لأن هذه العقيدة و إن كانت باطلة في نفسها إلاّ أنها لا توجب الكفر بالذات، بل إنما توجبه بلحاظ إنكار الضروريّ‌، فإن قلنا بأن إنكاره يوجب الكفر مطلقا فهم كفّار، و إن لم يلتفتوا إلى أنه إنكار للضرورة، و إن قلنا بأنه لا يوجبه إلاّ مع الاعتقاد بأنه خلاف الضرورة فلا يحكم بكفرهم لو كان ذلك عن جهل بالحال، أو لشبهة حاصلة من الكلام المأثور عنهم عليهم السّلام...

الثالث) من يعتقد بأنّ‌ الأئمّة عليهم السّلام عباد مكرمون و هم أشرف المخلوقات على الإطلاق، و لذلك كرّمهم اللّه تعالى، فجعلهم وسائط للفيض، فيسند إليهم أمور التشريع، و التكوين على ضرب من الإسناد، كما يسند الإماتة إلى ملك يسند الإماتة إلى ملك الموت و الرزق إلى ميكائيل، و المطر إلى ملك المطر بل في الكتاب العزيز إسناد الخلق و شفاء المرضى و إحياء الموتى إلى عيس بن مريم عليهما السّلام في قوله تعالى أَنِّي أَخْلُقُ‌ لَكُمْ‌ مِنَ‌ الطِّينِ‌ كَهَيْئَةِ‌ الطَّيْرِ. فَأَنْفُخُ‌ فِيهِ‌ فَيَكُونُ‌ طَيْراً بِإِذْنِ‌ اللّٰهِ‌، وَ أُبْرِئُ‌ الْأَكْمَهَ‌ وَ الْأَبْرَصَ‌ وَ أُحْيِ‌ الْمَوْتىٰ‌ بِإِذْنِ‌ اللّٰهِ‌. فالاعتقاد بأنّهم عليهم السّلام رازقو الخلق، و محيوهم، و مميتوهم بهذا المعنى أي بمعنى قدرتهم على ذلك بإقدار من اللّٰه تعالى بحيث لا يرجع إلى الاعتقاد بربوبيّتهم، و لا بتفويض الأمر إليهم لا محذور فيه، و لا يوجب الكفر، بل هو من الغلو الحسن الّذي لا بد من الالتزام به في الجملة إذ لا تنافي بين النسبتين أي نسبة الخلق و الرزق و الموت و الحياة إليه تعالى و تقدس، و إليهم عليهم السّلام بالمعنى المذكور، اعنى التوسيط في الأمر لا الاستقلال فإن إثبات شيء من أوصاف الباري تعالى لبعض مخلوقاته لا يوجب الخروج عن حد الإسلام بعد الاعتراف بكون الموصوف بتلك الصفة من مخلوقاته تعالى، فان كان هذا معنى الغلو فليس تجاوزا عن الحد في حقّ‌ الأنبياء، أو الأئمّة عليهم السّلام كما قد يفسر الغلو بذلك، فما حكى عن القميين من الطعن في بعض الرجال برميهم بالغلو بمجرد ذلك، حتّى أنه حكى الصدوق عن شيخه ابن الوليد انه قال: ان أول درجة الغلو نفي السهو عن النبي صلّى اللّه عليه و آله لا يمكننا المصير إليه.»

ترجمه و توضيح عبارت فوق بدین شکل است:

دسته اول: کسانی که اعتقاد به الوهیت امیرالمومنین علیه السلام یا یکی از معصومین علیهم السلام داشته باشد بدان معنی که آنها را خداوند جسمانی نازل شده از آسمان و واجب الوجود قدیم بپندارند؛ در این فرض اگر آنها وجود خدای دیگری را انکار کنند، بالذات کافر هستند. اگر معتقد به خدای دیگر نیز باشند، مشرک می باشند زیرا در اثبات شرک تفاوتی میان قائل شدن به الوهیت بت با اهل بیت علیهم السلام یا هر موجود دیگر نیست.

نکته دیگر آن است که اگر کسی معتقد به حلول الله تبارک تعالی در فردی باشد او نیز به جهت انکار ضروری دین کافر است چرا که بدیهی عقل و شرع است که خداوند تبارک و تعالی محال است که در جسم یک بشری که می خورد و می آشامد و دارای نقص و تغییر است حلول کند. این دسته از غلات از نظر فقهی نجس می باشند.

دسته دوم:  کسانی که معتقد باشند خداوند تبارک و تعالی امر تشریع و امور تکوینی مثل خلق، رزق، احیاء، امامته و دیگر امور تکوینی را به نحو تام و به گونه ای خداوند کنار رفته و منعزل شده است و دیگر هیچ تاثیر گذاری و دخالتی ندارد را به امیرالمومنین علیه السلام یا یکی از معصومین علیهم السلام واگذار و تفویض کرده است. در این اعتقاد گویا خداوند همانند پادشاهی است که تمام امور اجرایی خود را به ولیعهد یا وزیر خود تفویض نموده و خود به کلی کنار رفته است. این اعتقاد فی نفسه و بالذات موجب کفر معتقد آن نیست ولی به دلیل مخالفت با ضروری و بدیهی دین و شرع به کفر می انجامد.  زیرا خداوند در آیات متعدد همانند«... أَلاٰ لَهُ‌ الْخَلْقُ‌ وَ الْأَمْرُ تَبٰارَكَ‌ اللّٰهُ‌ رَبُّ‌ الْعٰالَمِينَ‌ ...»(اعراف/ 54) و «... قُلِ‌ اللّٰهُ‌ خٰالِقُ‌ كُلِّ‌ شَيْ‌ءٍ‌ وَ هُوَ الْوٰاحِدُ الْقَهّٰارُ...»(رعد/16) خالق و قانونگذار حقیقی و بالذات در عالم وجود است.

شایان ذکر است که اگر کسی این اعتقاد باطل را داشته باشد ولی ملتفت نباشد که این امر انکار ضروری دین است، حکم به کفر او نمی شود. زیرا ممکن است این اعتقاد به خاطر فهم غلط از برخی از روایات و یا از جهل افراد ناشی شده باشد.

دسته سوم: کسانی که معتقد باشند اهل بیت علیهم السلام بندگان برگزیده خداوند و اشرف مخلوقات علی الاطلاق هستند. خداوند آنها را کرامت و موهبت بخشیده و آنها را وسائط فیض خود قرار داده و امور تشریع و تکوین را به آنها منسوب کرده است. البته این اسناد و اطلاق امور تکوینی و تشریعی همانند استناد اماته و میراندن ملک الموت، رزق دادن به میکائیل، خالق بودن و شفا دادن به حضرت عیسی علیه السلام و ... است که این معنی هیچ منافاتی با اماته، خالفیت، رازقیت، شافی بودن و ... الله تبارک و تعالی ندارد بلکه بدین معنی است که اهل بیت علیهم السلام به قدرت الهی و به اذن او قادر بر این امور تشریعی و تکوینی هستند. این اعتقاد هیچ اشکال و محذوری ندارد و موجب کفر نیست بلکه به صورت فی الجملة لابد از قبول و اعتقاد به آن هستیم چون هیچ برگشتی به ربوبیت و خالقیت و رازقیت بالذات اهل بیت علیهم السلام نمی کند. بلکه آنها تنها واسطه های الهی هستند که خود هیچ استقلالی در تاثیرگذاری ندارند و تمام هستی و اوصاف خود را از الله تبارک و تعالی می گیرند.  روشن است که این اعتقاد درباره اولیای الهی غلو نیست زیرا دارای ادله متعدد عقلی، قرآنی و روایی است.

خوئی، سید ابوالقاسم. محرر محمدمهدی موسوی خلخالی. نويسنده محمد کاظم بن عبد العظیم یزدی. ، 1418 ه.ق.، فقه الشیعة (کتاب الطهارة)، قم - ایران، مؤسسة الآفاق، جلد: ۳، صفحه: ۱۲۹

 

این دیدگاه مورد تایید فقهای بزرگ دیگر نیز است که خواننده گرامی به مصادر زیر مراجعه کند:

گلپایگانی، محمدرضا. محرر محمدهادی مقدس نجفی. ، ، کتاب الطهارة (گلپایگانی)، قم - ایران، دار القرآن الکريم، صفحه: ۳۱۱

همدانی، رضا بن محمد هادی. نور‌الدین جعفریان, و المؤسسة‌ الجعفریة‌ لأحیا‌ء التراث‌. مصحح محمد باقری, و محمد میرزائی, و نورعلی نوری. نويسنده جعفر بن حسن محقق حلی. ، 1376 ه.ش.، مصباح الفقیه، قم - ایران، المؤسسة الجعفرية لاحياء التراث، جلد: ۷، صفحه: ۲۹۲

بهبهانی، عبدالکریم. نويسنده مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام. گروه پژوهش و پاسخ به شبهات. ، 1426 ه.ق.، شبهة الغلو، قم - ایران، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام. مرکز چاپ و نشر، صفحه: ۲۱

 

خطای برخی از علما در مفهوم غلو:

باید دانست که اندکی از علمای شیعه بالاخص گروهی از محدثین قدیمی مکتب قم، تفسیر ناصحیحی از مفهوم غلو درنظر گرفته و برخی از امور مرتبط با عصمت و علوم اهلبیت علیهم السلام را اعتقادی غلوانگیز دانسته اند. برخی از آنها نفی سهو از معصومین علیهم السلام  و علم غیب اولیای الهی نسبت به حال، گذشته و آینده را مصداق غلو دانسته اند. این در حالی است که مراجعه به ادله عقلی، قرآنی و روایی موجود نشان از خطا بودن این تفسیر از غلو دارد.

علامه مجلسي و محقق مشكيني در این باره می گویند:

«... قال المجلسي رحمه الله: و لكن أفرط بعض المتكلّمين و المحدّثين في الغلوّ؛ لقصورهم عن معرفة الأئمّة عليهم السلام، و عجزهم عن إدراك غرائب أحوالهم و عجائب شؤونهم، فقدحوا في كثير من الروات الثقات لنقلهم بعض غرائب المعجزات، حتّى قال بعضهم: من الغلوّ نفي السهو عنهم، أو القول بأنّهم كانوا يعلمون ما كان و ما يكون و غير ذلك...»

علامه مجلسی رحمه الله علیه می نویسد: ولی اما برخی از متکلمین و محدیثن در غلو دانستن برخی امور افراط کرده اند زیرا آنها در معرفت و شناخت جایگاه اهل بیت علیهم السلام کوتاهی نموده اند و از ادراک احوالات و معجزات عجیب آنها عاجز هستند و به همین علت در بسیاری از راویان ثقه و مورد اعتماد به دلیل نقل معجزات عجیب و ما فوق عقل اهل بیت علیهم السلام قدح و جرح بی جا وارد کرده اند این امر تا آنجا پیش رفته است که برخی از محدثین می گوید نفی سهو از اهل بیت علیهم السلام غلو است! و یا اینکه می گویند اگر کسی بگوید که اهل بیت علیهم السلام علم به امورات گذشته و آینده دارند غلو است! موارد مشابه دیگر نیز وجود دارد.

مشکینی اردبیلی، علی. محقق ابراهیم طاهری‌کیا, و محمدحسین درایتی. نويسنده محمد کاظم بن عبد العظیم یزدی. ، 1392 ه.ش.، التعلیقة الاستدلالیة علی العروة الوثقی (مشکینی)، قم - ایران، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحديث. سازمان چاپ و نشر، جلد: ۱، صفحه: ۷۲۵

 

غالیان جریانی نفوذی از سوی حاکمیت برای ضربه زدن به کیان شیعه

مستند به تحلیل برخی از علمای رجال یکی از طرح های ضربه زدن حکومت های ضد شیعی در زمان ائمه علیهم السلام نفوذ برخی از افراد با اعتقادات فاسد و غلو انگیز در میان اصحاب اهلبیت علیهم السلام و شیعیان بود. این امر بهانه خوبی به دست حکومت های فاسد می داد تا شیعیان را متهم به کفر و شرک و زندقه کنند و آنها را سرکوب کنند. علامه مامقانی در این باره می نویسد:

«لقد ذكرنا في المقدمات، و نكرّر القول هنا فنقول: لمّا كان في زمن الأئمة الأطهار عليهم السلام، و زمان الغيبة الصغرى، قد كثرت الأهواء، و حدثت الفرق الباطلة، و تشعّبت البدع، و كان منهم الغلاة لعنهم اللّه، و كانوا يندسّون في مجتمعات الشيعة الإمامية، و ينسبون أنفسهم إلى الإماميّة مع ضلالهم البيّن، تصدّوا محدثو الإمامية و علماء الطائفة لطردهم، و التباعد عنهم، و التبرّي منهم، بطريقة خاصة، و هو أنّهم كانوا يسمون كل من يظهر مقاما لإمام من الأئمّة، و مرتبة زائدة على نوابغ المجتمع، و يمكن أن يستشم منه الغلو، بأنّه غال، حتى بلغ بهم الحال إلى أن قالوا: من نزّه النبي الكريم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من السهو فهو غال، كل ذلك فرارا من أن يحسبوا أهل البدع على الطائفة الشيعية الإمامية، و من هنا نسب إلى كثير من رواتنا الأجلّاء الغلو، مع أنّه من هذه الوسمة براء براءة الذئب من دم يوسف، و لمّا اختلط الأمر صارت نسبة الغلو إلى أحد الرواة غير معتمد عليها، إلّا إذا دعمت هذه النسبة أقواله و رواياته، فالمصنّف قدّس سرّه أشار إلى هذه القاعدة، فتفطن.»

 

همانطور که در مقدمات کتاب ذکر کردیم و دوباره در این موضع آن را تکرار می کنیم: وقتی که در زمان ائمه اطهار علیهم السلام و در زمان غیبت صغری گروه های انحرافی و فرقه های باطل زیاد شد و بدعت ها گسترش یافت  که یکی از این فرقه ها غلات لعنهم الله هستند. آنها به صورت مخفیانه وارد مجتمعات شیعه می شدند و خود را منسوب به شیعه می کردند با وجود اینکه گمراهی آنها بسیار روشن بود. فقها و محدیثین امامیه متصدی برخورد و دور کردن و تبری جستن از این فرقه گمراه در میان شیعیان بودند و آنها روش بسیار خاصی در این زمینه داشتند و آن عبارت بود از اینکه آنها هر کدام از مظاهر و اوصاف یکی از ائمه که بالاتر از اوصاف نوابغ بشری بود بوی غلو از ان استشمام می شد را به عنوان غلو در نظر می گرفتند و می گفتند این شخص و راوی غالی است و کار این علما به جایی رسید  که حتی کسانی که سهو را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نفی می کردند متهم به غلو می کردند. این روش برای فرار و دور کردن اهل بدعت گذاران و غلات از جامعه شیعه امامیه بود و به همین دلیل بود که بسیاری از راویان شیعه که داری مقام های بزرگی بودند و اجلاء محسوب می شدند نیز نسبت غلو داده شد با این که آنها از این اتهام همانند برائت گرگ نسبت به قتل یوسف بری بودند. وقتی که امور مشتبه شد و نسبت غلو به یک راوی داده شد روایت های او مورد پذیرش قرار نمی گرفت الا اینکه این نسبت با اقوال و روایات دیگر راویان حدیث مورد تایید قرار گیرد. مصنف چند بار به این نکته اشاره کرده است به هوش باش.

مامقانى، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال(ط الحديثة)، 36جلد، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث - ايران - قم، چاپ: 1، 1431 ه.ق. ج‏19 ؛ ص163

 

روش اهل بیت علیهم السلام در برخورد با غالیان

با در نظر گرفتن سیاست حکومت های جائر، اهل بیت علیهم السلام ضمن تبیین عقاید صحیح به اصحاب خود و بیان مقامات الهی خود از هر نوع اعتقادی که بیانگر ربوبیت و الوهیت نسبت به آنها باشد به شدت برخورد می کردند و در موارد متعددی قائلین به این اعتقاد را تکذیب و آنها را لعن و نفرین می نمودند برای مثال محقق قهپایی از علمای بزرگ رجالی شیعه روایتی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که:

«...هشام بن سالم عن أبى عبد اللّه عليه السلام و ذكر الغلاة فقال إن فيهم من يكذب حتّى أنّ الشيطان ليحتاج إلى كذبه»

هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت می کند که سخن از غلات شد امام علیه السلام فرمود در میان غلات افرادی هستند که آنقدر دروغ می گویند که حتی شیطان به دروغ گویی آنها احتیاج پیدا می کند!

قهپايى، عنايةالله، مجمع الرجال، 7جلد، اسماعيليان - ايران - قم، چاپ: 2، 1364 ه.ش. ج‏5 ؛ ص3

 



Share
1 | محسن | | ١١:٢٣ - ٢٣ خرداد ١٤٠٣ |
عالی زحمت کشیدید خداوند اجرتان دهد
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها