بسم الله الرحمن الرحیم
شیعیان بر این اعتقاد هستند که امام حسین علیهالسلام آگاهانه و از روی علم غیب به کربلا رفت و خودش و همراهانش شهید شدند. این در حالی است که خداوند در قرآن فرموده است:
«وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين» (بقره/195).
«و در راه خدا انفاق كنيد و خويشتن را به دست خود به هلاكت نيفكنيد و احسان كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد».
طباطبايى، سيد محمد حسين، سيد محمد باقر موسوى همدانى، ترجمه تفسير الميزان، ج2، ص 87، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1374 ش، پنجم
با توجه به این آیه، چند سوال پیش میآید:
نخست: چرا امام حسین علیهالسلام مخالف دستور خداوند متعال عمل نموده است؟
دوم: چرا امام حسین علیهالسلام که از سرنوشت خود خبر داشت، زنان و فرزندان را با خود به کربلا برد؟
2. پاسخ به شبهه
چکیده پاسخ: برای پاسخ به شبهه فوق، ابتدا به سازنده شبهه و اهداف آن اشاره می شود. در ادامه پاسخهای انتقادی، نقضی و حلی را بیان میکنیم. پاسخ انتقادی و مقایسهای شامل نقد عملکرد عبدالله بن عمر، انس بن مالک، و عبدالله بن زبیر در ارتباط با وقایع تاریخی زمان امام حسین علیهالسلام است. پاسخ نقضی نیز بر پایهی آگاهی عمر از هلاکتش توسط یک غیر عرب است. همچنین پاسخ حلی را در دو محور نخست: خروج موضوعی قیام امام حسین علیهالسلام از مفهوم «تهلکة» و دو: مهم تر بودن حفظ دین اسلام و لزوم فداکاری امام حسین علیهالسلام برای پاسداشت آن، پیگیری میکنیم.
2/1. طراح شبهه:
سازنده چنین شبهه هایی بیشتر شبکه های ماهوارهای و اجتماعی «وهابی _ صهیونیستی» هستند که توسط دلارهای نفتی آلسعود تغذیه میشوند.
2/2. اهداف شبهه:
هدف از طرح این شبهه را میتوان در دو سطح «اهداف آشکار» و «اهداف ضمنی» رصد کرد. در بسیاری از مواقع، اهداف ضمنی اهمیت بیشتری نسبت به اهداف روشن شبهه دارند.
اهداف بیان شده این شبهه، نفی عصمت اهلبیت علیهمالسلام و تشکیک در درستی و قیام امام حسین علیهالسلام است.
اهداف ضمنی نیز، تبرئه یزید بن معاویة لعنة الله علیه از جنایاتش و جلوگیری از الگوشدن قیام حسینی برای جوانان اهلسنت در برابر حکومتهای ظالم، مستبد، موروثی و سرسپردگان استکبار جهانی است.
2/3. پاسخ مقایسهای و انتقادی:
یکی از مهمترین شیوه های دشمنان اهلبیت علیهمالسلام در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، تحلیلهای غلط و مغرضانه از مسائل تاریخی است. بررسی مقایسهای و منتقدانه از حوادث و اتفاقات تاریخی، یکی از بهترین راه های کشف حقیقت و مقابله با روشهای غلط و شیطانی است. جریانهای وهابی، بیشترین تلاش را در جهت تشکیک در قیام امام حسین علیهالسلام انجام میدهند؛ در حالی که بررسی مقایسهای و منتقدانه رفتار صحابه میتواند حقایق تاریخی را با وضوح بیشتری نشان دهد. برای روشن شدن اهمیت قیام امام حسین علیهالسلام و آثار آن و همچنین عاقبت سوء و تاریک برخی از صحابه، به بررسی مقایسهای و انتقادی رویکرد آنها _ که با حکومت یزید همراهی نموده و در مقابل جنایاتش سکوت کردند _ میپردازیم:
2/3/1. بررسی عملکرد عبدالله بن عمر در برابر یزید
«عبدالله بن عمر» از شاخصترین افراد صحابی نزد اهلسنت است که در کنار عایشه بیشترین روایت را در تراث روایی اهلسنت نقل نموده است. او کسی است که با امیرمومنان علی علیهالسلام بیعت نکرد اما در عوض، در برالبر دریافت رشوه از معاویه، با یزید ملعون بیعت کرد! ابنحجر در این زمینه مینویسد:
«....أَنَّ مُعَاوِيَة أَرَادَ اِبْن عُمَر عَلَى أَنْ يُبَايِع لِيَزِيدَ فَأَبَى وَقَالَ لَا أُبَايِع لِأَمِيرَيْنِ ، فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ مُعَاوِيَة بِمِائَةِ أَلْف دِرْهَم فَأَخَذَهَا ، فَدَسَّ إِلَيْهِ رَجُلًا فَقَالَ لَهُ مَا يَمْنَعك أَنْ تُبَايِع ؟ فَقَالَ : إِنَّ ذَاكَ لِذَاكَ - يَعْنِي عَطَاء ذَلِكَ الْمَال لِأَجْلِ وُقُوع الْمُبَايَعَة - إِنَّ دِينِي عِنْدِي إِذًا لَرَخِيصٌ ، فَلَمَّا مَاتَ مُعَاوِيَة كَتَبَ اِبْن عُمَر إِلَى يَزِيد بِبَيْعَتِهِ...»
«.... همانا معاویة خواست تا عبدالله بن عمر، با یزید، برای خلافت بعد از خودش بیعت کند. عبدالله بن عمر امتناع کرد و گفت همزمان با دو امیر بیعت نمی کنم [چون او در بیعت معاویه بود همزمان با یزید نمی توانست بیعت کند]. معاویه صد هزار درهم رشوه برای عبدالله بن عمر فرستاد و او آن پول را پذیرفت. معاویه با دسیسه فردی را نزد عبدالله بن عمر فرستاد. آن فرد به بن عمر گفت: چرا با یزید بیعت نکردی؟ او گفت: این پول (رشوه) برای همین بیعت من با یزید است! اگر آنوقت با او بیعت نموده بودم، دین خویش را بسیار ارزان و بیارزش کرده بودم. زمانی که معاویه مرد، عبدالله بن عمر با یزد برای بیعت نامه نگاری کرد...»
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 13، ص: 70، ناشر : دار المعرفة - بيروت ، 1379، 13 جلدي
چرا از دین فروشی عبدالله بن عمر مطلبی نمینویسند؟ آیا دین فروش قابل اعتماد است؟ عبدالله بن عمر آنقدر در بیعت خود با یزید راسخ بود که در قیام مردم مدینه علیه یزید شرابخوار، از او طرفداری کرد! بخاری در صحیح خود مینویسد:
«... عَنْ نَافِعٍ قَالَ لَمَّا خَلَعَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ جَمَعَ ابْنُ عُمَرَ حَشَمَهُ وَوَلَدَهُ فَقَالَ إِنِّي سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ يُنْصَبُ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَإِنَّا قَدْ بَايَعْنَا هَذَا الرَّجُلَ عَلَى بَيْعِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنِّي لَا أَعْلَمُ غَدْرًا أَعْظَمَ مِنْ أَنْ يُبَايَعَ رَجُلٌ عَلَى بَيْعِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُنْصَبُ لَهُ الْقِتَالُ وَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَحَدًا مِنْكُمْ خَلَعَهُ وَلَا بَايَعَ فِي هَذَا الْأَمْرِ إِلَّا كَانَتْ الْفَيْصَلَ بَيْنِي وَبَيْنَه...»
« نافع غلام عبدالله بن عمر روایت می کند: هنگامى که مردم مدینه یزید بن معاویه را از حکومت خلع نمودند، ابن عمر فرزندان و خدمتکارانش را جمع نمود و به آنان گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «در روز قیامت بر بالاى سر هر پیمانشکنى پرچمى برافراشته میگردد [به جهت طرفداری از یزید]». او افزود: و همانا ما با این مرد، یعنی یزید، بر اساس بیعت خداوند و رسولش بیعت نمودهایم! و من بزرگترین پیمانشکنى را همین مىدانم که با شخصى اینگونه بیعت شود و سپس بر علیه او اعلان جنگ گردد. عبداللّه بن عمر در ادامه گفت: اگر بدانم که یکى از شما، بیعت او را شکسته و یا با مخالفانش بیعت نموده است، اقدام او موجب قطع رابطه بین من و او خواهد گردید ...».
بخاري جعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله، الجامع الصحيح المختصر، ج:6، ص 2603،ح: 6694، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، چاپ سوم ، 1407 – 1987، شش جلد، به همراه تعلیقات دکتر مصطفى ديب البغا
آیا بیعت کردن با فردی تارک الصلاة و قمار باز صحیح است؟ آیا اصرار بر این بیعتی نامشروع، خیانت نیست؟
2/3/2. بررسی عملکرد عبدالله بن زبیر
پیامبر صلی الله علیه و آله بارها نسبت به خطر دنیا طلبی هشدار داد. دنیاطلبان گرگهایی در لباس گوسفند هستند که برای رسیدن به مطامع دنیوی خود از لباس و نقاب دین استفاده می کنند. دنیاطلبی، کار جامعه اسلامی را به آن جایی رساند که واقعه تلخ و بیسابقه عاشورا رخ داد. نوامیس مسلمانان در شهر مدینه _ در جنایت حرّة _ هتک و خانه خدا، با نجاست، به آتش کشیده شد!
«ابوبرزه اسلمی» یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به توصیف وضعیت آن روز جامعه اسلامی می پردازد که در شام عبیدالله بن زیاد و مروان بن حکم، صاحب اختیار مسلمین شدهاند. در مدینه عبدالله بن زبیر بر قدرت نشسته است. قرّاء [اشاره به خوارج] در بصره تحرکاتی دارند در حالی که:
«... وهذه الدنيا التي أفسدت بينكم إن ذاك الذي بالشأم والله إن يقاتل إلا على الدنيا وإن هؤلاء الذين بين أظهركم والله إن يقاتلون إلا على الدنيا وإن ذاك الذي بمكة والله إن يقاتل إلا على الدنيا...»
«دنیاگرایی میان مسلمانان فساد ایجاد کرده است. به خداوند سوگند؛ مروان و عبیدالله فقط برای دنیاطلبی جنگ می کنند. قراء که در بصره هستند نیز _ به خدا قسم _ برای دنیا می جنگند. آن فردی که در مکه است [عبدالله بن زبیر] به خدا سوگند، تنها برای دنیا به نبرد میپردازد!».
بخاري جعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله، الجامع الصحيح المختصر، ج:6، ص 2603،ح: 6695، ناشر: دار ابن كثير ، اليمامة – بيروت، چاپ سوم، 1407 – 1987، شش جلد، به همراه تعلیقات دکتر مصطفى ديب البغا
آری قلمهای خائن از دنیاطلبان سخنی نمینویسد. سیاست شیطانی آنها فقط تشکیک در شهادت جگرگوشه رسولخدا صلی الله علیه و آله است. شهادتی که با آن دین اسلام زنده شد. عدهای چگونه دین خود را از دنیاطلبانی همچون عبدالله بن زبیر میگیرند؟ از همان دنیاطلبانی که برای رسیدن به ریاست دنیوی، خون هزاران مسلمان را ریختهاند!
2/3/3. حقایق تلخ مرتبط با همکاری انس بن مالک با امویان
«انس بن مالک» یکی از مشهورترین صحابه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نزد اهلسنت است که جایگاه بسیار بالایی نزد آنها دارد. با نهایت تاسف، او زمانی که سر نورانی امام حسین علیهالسلام، در مجلس شراب عبیدالله بن زیاد ملعون بود و او با چوب خیزران بر لب و دندان و صورت نورانی و مبارک آن امام شهید مینواخت، هیچ اقدام و اعتراضی نکرد! بخاری در صحیحش نوشته است:
«... أُتِيَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَام فَجُعِلَ فِي طَسْتٍ فَجَعَلَ يَنْكُتُ وَقَالَ فِي حُسْنِهِ شَيْئًا فَقَالَ أَنَسٌ كَانَ أَشْبَهَهُمْ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَكَانَ مَخْضُوبًا بِالْوَسْمَةِ»
سر [بریده] امام حسین علیهالسلام را نزد عبیدالله بن زیاد[ملعون]آوردند و در طشتی قرار داده شد و او شروع به نواختن نمود[با چوب بر لب و دندان، چشم و صورت امام علیهالسلام، به گونه ای که اثر آن ضربه باقی بماند]. عبیدالله درباره زیبایی سر مبارک امام حسین علیهالسلام مطلبی گفت. انس [بن مالک] [که در مجلس بود] گفت: امام حسین علیهالسلام شبیهترین مردم به رسول الله صلی الله علیه و آله بود. و او محاسن خویش را خضاب بسته بود.
بخاري جعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله، الجامع الصحيح المختصر، ج:3، ص: 1370، ح: 6695، ناشر: دار ابن كثير ، اليمامة – بيروت، چاپ سوم ، 1407 – 1987، شش جلد، به همراه تعلیقات دکتر مصطفى ديب البغا
او با آنکه سالها در دربار کارگزاران اموی همچون عبیدالله بن زیاد خدمت کرد، سرانجام مزد چاپلوسیها و زحماتش را گرفت! و در ماجرای فتنه عبدالله بن زبیر از سوی حجاج بن یوسف ثقفی، خونخوارترین کارگزار امویان، متهم به خیانت شد! بر اساس نقلهای تاریخی علمای اهلسنت، حجاج بر أنس صحابی منت نهاد و او را نکشت! ولی در عوض با هدف خوار و ذلیل کردنش، او را به بردگی گرفت و بر دست و گردنش داغ گذاشت! علامت این داغ «عتیق الحجاج» به معنی آزاد شدة حجاج بود! «مزّی»، شاگرد ابنتیمیه و از علمای بزرگ اهلسنت، مینویسد:
«...ان الحجاج أرسل إلى سهل بن سعد يريد اذلاله في سنة أربع وسبعين فقال ما منعك من نصر أمير المؤمنين عثمان قال قد فعلت قال كذبت ثم أمر به فختم في عنقه وختم أيضا في عنق أنس حتى ورد كتاب عبد الملك فيه...»
همانا حجاج در سال 74 هجری، با هدف خوار و ذلیل ساختن سهل بن سعد [از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله] او را احضار کرد و گفت: «به چه دلیل امیرالمومنین عثمان را یاری نکردی؟ [البته صدها صحابی در راس آنها طلحه و زبیر و دیگران با تحریک عائشه، در کشتن عثمان نقش داشتند]. سهل در پاسخ گفت: «عثمان را یاری کردم!». حجاج گفت: «دروغ میگویی!». سپس حجاج دستور داد که بر گردن سهل داغ بزنند. حجاج همچنین بر گردن انس بن مالک نیز داغ گذاشت تا اینکه دستور عبدالملک درباره او صادر شد.
أبو الحجاج مزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن، تهذيب الكمال، ج12، ص 189، ناشر: مؤسسة رسالة – بيروت، چاپ اول، 1400 – 1980، 35 جلد، تحقيق : د. بشار عواد معروف
اما در سوی دیگر، امام حسین علیهالسلام با قیام خود باعث زنده شدن اسلام و رسوایی امویان شد و تا روز قیامت الهام بخش همهی آزادگان و مظلومان عالم برای مقابله با ظلم و ستم گردید. در مقابل امثال انس و عبدالله بن عمر دین خود را به درهم و دینار فروختند که داغ ننگ آن، تا ابد بر پیشانی آنها باقی میماند.
2/4. پاسخ نقضی:
بسیار روشن است که علم به مرگ از طرق غیر متعارف مثل علم غیبی و یا رویا هیچ ملازمهای با به مهلکه انداختن ندارد. احمد بن حنبل روایت میکند که عمر بن خطاب چند روز پیش از هلاکتش بدان علم داشت:
«... رَأَيْتُ رُؤْيَا لَا أُرَاهَا إِلَّا لِحُضُورِ أَجَلِي رَأَيْتُ كَأَنَّ دِيكًا نَقَرَنِي نَقْرَتَيْنِ قَالَ وَذَكَرَ لِي أَنَّهُ دِيكٌ أَحْمَرُ فَقَصَصْتُهَا عَلَى أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ امْرَأَةِ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فَقَالَتْ يَقْتُلُكَ رَجُلٌ مِنْ الْعَجَمِ...»
« ... عمر میگوید: رویایی دیدم که آن را غیر از رسیدن اجل و مرگم نمیبینم. در رؤیا دیدم که خروسی با نوک خود دوبار بر من ضربه وارد کرد. یادم می آید که همانا آن خروسی قرمز رنگ بود. این خواب را برای اسماء دختر عمیس همسر ابوبکر گفتم او در تعبیر آن گفت: مردی از عجم تو را به قتل می رساند...».
أحمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج1؛ ص:250، محقق : شعيب الأرنؤوط و همكاران، ناشر : مؤسسة رسالة، چاپ دوم، 1420هـ ، 1999م
اگر صرف علم داشتن به زمان و کیفیت مرگ ملازمه با به مهلکه انداختن آن فرد داشته باشد، عمر نیز با رفتن به مسجد و در معرض ترور قرار گرفتن، خود را به هلاکت انداخته است!!
2/5. پاسخ حلی:
پاسخ حلی شامل« بررسی مفهوم القای نفس در هلاکت و خروج موضوعی شهادت و فداکاری امام حسین علیهالسلام از آن» و« اثبات مهم تر بودن نجات دین اسلام از حفظ جان» است:
2/5/1. خروج موضوعی قیام و شهادت امام حسین علیهالسلام از مفهوم «القای نفس در هلاکت»
آیا قیام بر علیه فساد، ظلم، ستم و اصلاح انحرافات کلان امت اسلامی هلاکت است؟ اگر این هلاکت است، پس سازش و بیعت با یزید با مبلغی رشوه چه میتواند باشد؟! شما چه تعریفی از جهاد، ایثار، فداکاری و گذشتن از جان برای اسلام و اعتلای دین دارید؟ مگر نه اینکه این مفاهیم از کلیدیترین مفاهیم قرآنی است؟ خداوند در قرآن می فرماید:
1. Gلا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماF (نساء: 95).
مؤمنان خانهنشين كه زيانديده نيستند با آن مجاهدانى كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مىكنند يكسان نمىباشند. خداوند، كسانى را كه با مال و جان خود جهاد مىكنند به درجهاى بر خانهنشينان مزيت بخشيده و همه را خدا وعده [پاداش] نيكو داده، و[لى] مجاهدان را بر خانهنشينان به پاداشى بزرگ، برترى بخشيده است.
2. الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُون(توبه: 2)
(آرى) كسانى كه ايمان آورده و (از وطن مالوف) مهاجرت نموده و در راه خدا با اموال و جانهاى خویش مجاهدت نمودند، نزد خدا از نظر درجه و منزلت بزرگترند و تنها ايشانند رستگاران.
3. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُون(حجرات: 15)
مؤمنين تنها آنهايى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده و ديگر شك به خود راه ندادند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردند تنها اينان راستگویانند.
تهلکه و هلاکت در استعمال قرآنی رفتارهایی را گفته می شود که آن فرد علم و آگاهی نسبت بدان ندارد و از عاقبت و نتیجه آن خبر ندارد و باعث سقوط و نابودی خواهد شد. علامه طباطبایی در توضیح تهلکة می گوید:
«... و التهلكة و الهلاك واحد و هو مصير الإنسان بحيث لا يدري أين هو...».
تهلكه به معناى هلاكت است، و هلاكت به معناى آن مسيرى است كه انسان نمىتواند بفهمد كجاست، و آن مسيرى كه نداند به كجا منتهى مىشود.
علامه طباطبايى، الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص 64 - قم، چاپ: پنجم، 1417ق.
فخر رازی، از علمای اهلسنت نیز، در تفسیر این آیه مینویسد:
«... أي لا تقتحموا في الحرب بحيث لا ترجون النفع، و لا يكون لكم فيه إلا قتل أنفسكم فإن ذلك لا يحل...»
وارد جنگی که امید به سودی از آن ندارید و فقط باعث کشته شدن شما می شود، وارد نشوید این جنگ حلال نیست.
رازى، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب،ج5، ص:295، ناشر: دار احياء التراث العربي، مكان چاپ: بيروت، سال چاپ: 1420 ق، نوبت چاپ: سوم
اين در حالی است که امام حسین علیهالسلام کاملا از جوانب قیام خود خبر داشت و نفع این قیام را اصلاح فسادهای وارد شده در دین معرفی کرد. از همین رو، آن حضرت در وصیتش به برادرش: محمد بن حنفیه فرمود:
«... وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ...»
همانا من از روى سبكسرى و گردنكشى، و نيز براى ايجاد فساد و ستمگرى دست به اين قيام نزدم، بلكه براى اصلاح اوضاع امّت جدّم قيام كردم، و مىخواهم «امر به معروف» و «نهى از منكر» كنم، و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب عمل كنم ...
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص 329 - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
نیز در تفاسیر اهل سنت تهلکة به ناامیدی از رحمة الهی تفسیر شده است:
«وقال محمد بن سيرين وعبيدة السلماني: الإلقاء إلى التهلكة هو القنوط من رحمة الله تعالى»
محمد بن سیرین و عبیده سلمانی میگویند: القای در تهلکه ناامیدی از رحمت خداوند متعال است.
بغوي، أبو محمد الحسين بن مسعود، معالم التنزيل، ج1، ص: 217، محقق : محمد عبد الله النمر - عثمان جمعة ضميرية - سليمان مسلم الحرش، ناشر: دار طيبة للنشر والتوزيع، هشت جلد، چاپ چهارم، 1417 هـ - 1997م
از سوی دیگر، برخی وهابیون در حالی این آیه را بر قیام حسینی منطبق کردهاند که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره امام حسین علیهالسلام می فرماید:
«... حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْنًا حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنْ الْأَسْبَاطِ».
«حسین علیهالسلام از من و من از حسین علیهالسلام هستم؛ خداوند را دوست دارد هر کسی که امام حسین علیهالسلام را دوست دارد. او سبطی از اسباط است.
ترمذي السلمي، محمد بن عيسى أبو عيسى، سنن الترمذي، ج:5؛ ص:658، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، تحقيق : أحمد محمد شاكر و همکاران، پنج جلدی، به همراه تحقیقات ناصرالدین البانی
در ترجمه و توضیح این حدیث باید گفت:
· رسول الله صلی الله علیه و آله، امام حسین علیهالسلام را از خود و خود را از امام حسین علیهالسلام میداند. این نشانگر اوج وابستگی و ارتباط حقیقت محمدیه و حقیقت حسینیه است. اگر در یک جامعه، امام حسین علیهالسلام حاضر باشد، گویی پیامبر خدا صلیالله علیه و آله حاضر است. آیا با حضور رسول الله صلیالله علیه و آله، تبعیت از یزید و یزیدصفتان جایز است؟
· هر کس امام حسین علیهالسلام را دوست بدارد، خداوند تبارک و تعالی را دوست داشته است. محبت به امام تشنه لب، باب و جلوهای از محبت به خداوند است. آیا دین اسلام هدفی جز آشنا کردن بندگان با محبت الهی دارد؟ آیا چنگ زدن به غیر باب محبت الهی جایز است؟
· امام حسین علیهالسلام سبطی از اسباط است! اسباط در قرآن دوازده نفر میباشند. این مطلب گویای همان امامان دوازدهگانه از عترت رسولالله صلیالله علیه وآله است که روایات آن در کتب شیعه و اهلسنت متواتر و قطعی است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله حسین علیهالسلام را باب محبت و غفران الهی معرفی کرده، ولکن دشمنان دین و وهابیت او را ناامید از رحمت الهی معرفی مینماید! تفاوت دیدگاه و عمق دوری و دشمنی وهابیت را با رسول الله صلی الله علیه و آله بنگرید! در تفاسیر روایی اهلسنت «تهلکة» در آیه مورد بحث، به «عذاب الله» تفسیر شده است:
«وأخرج ابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم عن ابن عباس قال : التهلكة عذاب الله».
ابن جریر، ابن منذر و ابن ابی حاتم [از مفسرین بزرگ اهلسنت]از عبدالله بن عباس روایت میکنند که «تهلکة» عذاب خداوند است.
سيوطي، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين، الدر المنثور،ج1، ص 501، ناشر : دار الفكر، بيروت ، 1993، هشت جلد
سازندگان این شبهه نیز، قیام امام حسین علیهالسلام در برابر ستم و فساد یزید شرابخوار را، مصداق تهلکة تلقی کرده! که نتیجه آن (العیاذ بالله) جهنمی بودن امام حسین علیهالسلام است. این در حالی است که جابر بن عبدالله انصاری، صاحب سرّ رسولخدا صلی الله علیه وآله، روزی در مسجد مشغول عبادت بود که امام حسین علیهالسلام وارد مسجد شد. جابر به اطرافیان گفت:
«... مَن أَحَبَّ أن يَنظرَ إلى سيدِ شبابِ الجَنّةَ فَليَنظر إلى هذا سَمعته مِن رسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله...»
... هر کس دوست دارد به سرور و آقای جوانان بهشتی نگاه کند، به این جوان [یعنی امام حسین علیهالسلام] نگاه کند! این را از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله شنیدم.
أبو عبد الله الشيباني، أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج: 2، ص 775، ناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت، چاپ اول، 1403 – 1983، دو جلد، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس،
نیز حاکم نیشابوری در مستدرک روایت کرده است:
«... قال رسول الله صلى الله عليه و سلم الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة و أبوهما خير منهما...»
امام حسن و حسین علیهماالسلام سید و سرور جوانان اهل بهشت هستند و پدر و مادر آن دو از آنها برتر میباشد.
حاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله، المستدرك على الصحيحين به همراه تعلقيات ذهبی، ج3، ص 182، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1411 – 1990، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، چهار جلد
اهل انصاف و حقیقت تفاوت و تناقض دیدگاه وهابیت را مشاهده کنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و همه علمای اسلام، امام حسین علیهالسلام را سرور بهشتیان معرفی می کنند ولی وهابیون اتهامی را به امام نسبت میدهند که با جهنمی بودن آن حضرت علیهالسلام (العیاذ بالله) ملازمه دارد.
2/5/2. برون رفت از تزاحم با قاعده اهم و مهم
یکی از مهم ترین دستورات اسلام آن است که در تزاحم یک امر مهم با یک امر اهم، انسان باید اهم را انتخاب کند. این مطلب امری بسیار روشن است که قرآن و سنت عقل و اجماع بدان گواهی می دهد.
مازندرانى، علي اكبر سيفى، مباني الفقه الفعال في القواعد الفقهية الأساسية، ج3، ص: 182، 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1425 ه ق
شهید مطهری در این باره میگوید:
«همين مطلب[قانون اهم و مهم] به اسلام يك خاصيت جاويدان داده است كه دستورها انعطافى پيدا مىكنند، به اصطلاح فقها حساب اهمّ و مهم در كار مىآيد؛ يعنى اگر در مقابل دو دستور از دستورهاى دين قرار مىگيرى و در آنِ واحد قادر نيستى هر دو را اطاعت كنى، بايد فكر كنى كه از ميان آن دو دستور كداميك مهمتر است، آن را كه اهميت كمترى دارد فداى آن كه اهميت بيشترى دارد بكنى.
مثال معروفى است كه هميشه براى طلبه ها اين مثال را ذكر مىكنند، مىگويند زمينى است كه صاحبش راضى نيست كه شما در آن قدم بگذاريد. شما مىبينيد در داخل اين زمين حوضى است و بچهاى در آن حوض افتاده است و غير از شما شخص ديگرى نيست كه او را نجات بدهد. در اينجا شما يكى از اين دو كار را مىتوانيد انجام دهيد: يا على رغم راضى نبودن صاحب اين زمين داخل آن بشويد براى اينكه جان بچه را نجات بدهيد، يا اينكه همان جا بايستيد تا بچه تلف بشود. در اينجا مىگويند شما بايد ببينيد احترام مال بيشتر است يا احترام جان؟ البته احترام جان بيشتر است. پس شما بايد آن كوچكتر را فداى بزرگتر كنيد.»
مطهرى، شهيد مرتضى، فقه و حقوق (مجموعه آثار)، ج21، ص: 168 3 جلد، قم - ايران، اول، ه ق
ملاک و علت بسیاری از احکام قطعی دینی همانند اضطرار و ضرورت، تقیه، نفی حرج و نفی ضرر رعایت قانون اهم و مهم است. برای مثال خداوند در قرآن میفرماید:
«مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ» (نحل: 106)
هر کس پس از ايمان آوردن خود، به خدا كفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت] مگر آن كس كه مجبور شده ولى قلبش به ايمان اطمينان دارد.
بر اساس این آیه شریفه، انسان در مقام اضطرار و نداشتن چاره، حتی میتواند تظاهر به کفر نماید، در حالی که اقرار به توحید و نگفتن سخنان کفرآمیز، بسیار در اسلام مهم است. به بیان دیگر، اگر میان یک مهم: اقرار به توحید و نراندن سخن کفر بر زبان و یک مهم: حفظ جان و فرار از اضطرار و سختی، جان تزاحم برقرار شود، بر اساس این آیه به جهت اضطرار، رعایت مصلحت اهم مقدم میشود.
از سوی دیگر، یکی از مهمترین و محوری ترین ویژگیهای رهبران الهی آن است که تمام توان خود را برای حفظ دین الهی و پاسداشت آن به کار میبرند. حفظ دین الهی در هر بره های و با توجه به نوع خطرات و دشمنیها، عکس العملی خاص میطلبد. اگر جامعه اسلامی در شرایطی قرار بگیرد که تنها راه چاره برای حفظ دین، بذل جان و فداکاری باشد، امام از آن دریغ نخواهد کرد. به عبارت دیگر اگر امام میان دو مصلحت متزاحم قرار گیرد، باید مصلحت اهم را برگزیند.
امام حسین علیهالسلام از یک سو باید مصلحت حفظ جان خود و عترت رسول الله صلی الله علیه و آله را رعایت می کرد و از سوی دیگر مصلحت حفظ دین و از بین بردن بدعتها و احیای سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله! هیچ مسلمانی تردیدی ندارد که حفظ دین مصلحت اهم است و بر مصلحت مهم مقدم میشود. آری حفظ جان واجب است ولی تا جایی که حفظ دین و جلوگیری از فساد همه جانبه در دین منوط به آن نباشد.
در آخر باید گفت که حکمت همراهی نوامیس و اهل حرم بیت رسول الله صلی الله علیه و آله نیز همین حفظ دین و جلوگیری از بدعتها بوده است. حضور آنها در کربلا و قیام فرهنگی و فکری عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله در اسارت، مشروعیت خلافت بنیامیه و بالاتر تفکر سقیفه را تا روز قیامت باطل کرد.