2024 October 16 - چهار شنبه 25 مهر 1403
آيا اعمال امت بر پيامبر و امامان (عليهم السلام) عرضه مي شود؟
کد مطلب: ٤٩٥٩ تاریخ انتشار: ٢٠ اسفند ١٣٩٩ - ١٢:٠٠ تعداد بازدید: 10047
پرسش و پاسخ » عمومي
آيا اعمال امت بر پيامبر و امامان (عليهم السلام) عرضه مي شود؟

توضيح سؤال:

عرضه شدن اعمال امت بر پيامبر(ص) و امامان (ع) چگونه است؟

آيا فقط مربوط به زمان حيات آنان است يا بعد از حياتشان نيز ادامه دارد؟

پاسخ اجمالي:

طبق آيه قرآن كريم، خداوند متعال، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و مؤمنان از اعمال و كردار بندگان، آگاه هستند:

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلي عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (توبه/105)

بگو: «عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مي بينند! و بزودي، بسوي داناي نهان و آشكار، بازگردانده مي شويد و شما را به آنچه عمل مي كرديد، خبر مي دهد!»

رواياتي كه در منابع شيعه از رسول خدا و ائمه طاهرين (عليهم السلام) وارد شده، مصداق «مؤمنان» را ائمه طاهرين (عليهم السلام) مي دانند. در نتيجه آن بزرگوارن نيز بر اعمال بندگان آگاه هستند.

در روايات صحيح اهل سنت، تصريح شده است كه حتي اعمال زنده ها بر اموات نزديك انسان نيز عرضه مي شود و علماي اهل سنت اين مطلب را تأييد كرده و مي گويند كه خداوند متعال آنها را از اعمال بندگان آگاه مي سازد.

اما در باره چگونگي عرضه اعمال تعبير روايات شيعه مختلف است؛ طبق برخي اخبار، هر روز، طبق دسته ديگر هر پنج شنبه و برخي اخبار هر ماه را زمان عرضه اعمال بيان كرده اند.

پاسخ تفصيلي

عرض اعمال منحصر به زمان حيات پيامبر و ائمه طاهرين (عليهم السلام) نيست؛ بلكه بعد از وفات هم بر ايشان عرضه مي شود؛ زيرا بعد از حيات دنيوي نيز آنها زنده هستند.

ادله حيات پس از مرگ، موضوع جدايي است كه در مقاله ديگري به صورت مفصل به آن پرداخته ايم، لطفا براي اطلاع از اين موضوع به اين آدرس مراجعه فرماييد:

https://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=180

عرضه اعمال در روايات شيعه

عرضه اعمال به محضر رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، از مباحث مورد اتفاق شيعه و اهل سنت است و طبق روايات شيعه، اعمال بندگان بر ائمه معصومين (عليهم السلام نيز عرضه مي شود؛ اما در روايات اهل سنت بحث عرضه اعمال بر اهل قبور و اموات نزديك بازماندگان نيز مطرح شده است.

در اين نوشتار به صورت اختصار اين بحث را ابتدا از ديدگاه روايات شيعه بررسي مي نماييم.

در اصول كافي باب (عرض الأعمال علي النبي صلي الله عليه وآله وسلم والأئمة عليهم السلام) حدود شش روايت در اين زمينه آمده كه برخي از روايات آن معتبر هستند. و در منابع روايي ديگر نيز نظير اين روايات نقل شده كه در مجموع به حد تواتر مي رسند. اين روايات به دو دسته تقسيم مي شوند:

دسته اول: عرضه اعمال به رسول خدا (ص)

تعدادي از روايات معتبر بيانگر اين نكته هستند كه اعمال بندگان الهي به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) عرضه مي شود:

روايت اول: (سند صحيح)

امام باقر (عليه السلام) در روايت صحيح در پاسخ سؤال از عرضه شدن اعمال به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمودند: اين مطلب قطعي است و ترديدي در آن وجود ندارد:

10- حَدَّثَنَا السِّنْدِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَعْمَالِ هَلْ يُعْرَضُ عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَ مَا فِيهِ شَكٌّ قِيلَ لَهُ أَ رَأَيْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَي اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ فَقَالَ لِلَّهِ شُهَدَاءُ فِي أَرْضِهِ.

بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 450

محمد بن مسلم مي گويد: از امام باقر عليه السلام سؤال كردم آيا به رسول خدا صلي الله عليه و آله اعمال عرضه مي شود؟ فرمود: در اين مطلب شكي نيست. براي ايشان گفته شد نظر شما در باره آيه : «اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون» چيست؟ فرمود: خداوند در روي زمين شاهداني دارد.

بررسي سند روايت:

اين روايت از نظر سند، صحيح است، براي اثبات اين مطلب لازم است تك تك راويان حديث مورد بررسي قرار گيرد:

1. السندي بن محمد:

اسم اين راوي «ابان» است و از نظر علماي رجال شيعه مورد اعتماد و موثق مي باشد. نجاشي درباره او مي نويسد:

سندي بن محمد واسمه أبان ، يكني أبا بشر صليب من جهينة ، ويقال من بجيلة ، وهو الأشهر. وهو ابن أخت صفوان بن يحيي . كان ثقة ، وجها في أصحابنا الكوفيين.

رجال النجاشي - النجاشي - ص 187

سندي بن محمد اسمش ابان و كنيه اش ابو بشرصليب از قبيله جهينه و گفته مي شود از بجيله است و اين قول مشهور تر است. وي پسر خواهر صفوان بن يحيي است . او شخص موثق و بزرگ اصحاب ما در ميان كوفيان بود.

آقاي نمازي شاهرودي نيز مي نويسد:

أبان بن محمد البجلي الكوفي المعروف بالسندي البزاز ابن أخت صفوان بن يحيي : ثقة وجه بالاتفاق ، ...

مستدركات علم رجال الحديث - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج 1 ص 92

ابان بن محمد بجلي كوفي معروف به سندي بزاز، پسر خواهر صفوان بن يحيي به اتفاق علماء موثق و بزرگ ما است.

2. العلاء بن رزين:

ايشان نيز از نظر علماي رجال موثق است. نجاشي او را اين گونه معرفي كرده مي كند:

العلاء بن رزين القلاء ثقفي ، مولي ، قاله ابن فضال . .... روي عن أبي عبد الله عليه السلام ، وصحب محمد بن مسلم و فقه عليه وكان ثقة وجها.

رجال النجاشي - النجاشي - ص 298

علاء بن رزين قلاء اهل ثقيف و غلام بود، اين مطلب را ابن فضال گفته است... وي از امام صادق عليه السلام روايت كرده و با محمد بن مسلم مصاحب بود و از نزد وي فقه آموخت. او فرد موثق و بزرگ و داراي اعتبار بود.

3. محمد بن مسلم:

محمد بن مسلم نيز از شاگردان امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) و موثق است. نجاشي او را اين گونه معرفي كرده است:

محمد بن مسلم بن رباح أبو جعفر الأوقص الطحان مولي ثقيف الأعور ، وجه أصحابنا بالكوفة ، فقيه ، ورفع صحب أبا جعفر وأبا عبد الله عليهما السلام ، وروي عنهما وكان من أوثق الناس .

رجال النجاشي - النجاشي - ص 324

محمد بن مسلم بن رباح، كنيه اش ابو جعفر اوقص طحان و غلام ثقيف اعور بود. او بزرگ اصحاب اماميه در كوفه و فقيه بود. و به مصاحبت امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) دست يافت و از آنها روايت نقل كرده است. وي از موثق ترين مردم بود.

شيخ طوسي نيز همانند نجاشي ايشان را معرفي كرده و تصريح مي كند كه علاء بن رزين بيشترين روايت را از وي دارد:

محمد بن مسلم بن رباح الثقفي ، أبو جعفر الطحان الأعور .. واروي الناس عنه العلا بن رزين القلا.

رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 294

نقل اين روايت با سند ديگر:

مرحوم صفار در كتاب «بصائر الدرجات» اين روايت را از طريق محمد بن مسلم و زراره با سند ديگر نيز نقل كرده است:

( 6 ) حدثنا أبو طالب عن حماد بن عيسي عن حريز عن محمد بن مسلم وزرارة قال سئلنا أبا عبد الله عن الأعمال تعرض علي رسول الله صلي الله عليه وآله قال ما فيه شك ثم تلا هذه الآية قل اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون قال إن لله شهداء في ارضه .

بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 450

در اين روايت امام صادق (عليه السلام) عرضه اعمال را به رسول خد (صلي الله عليه وآله) قطعي دانسته و در پايان تصريح كرده است كه «براي خداوند شاهداني در روي زمين است» كه اين قسمت از روايت، تفسير كلمه «المؤمنون» خواهد بود.

روايت دوم: (با سند صحيح)

به نقل كليني در روايت صحيح امام هشتم (عليه السلام) فرمودند كه تمام اعمال (خوب و بد) بندگان به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) عرضه مي شود:

[6] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا عليه السلام يَقُولُ إِنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله أَبْرَارَهَا وَ فُجَّارَهَا.

الكافي - الشيخ الكليني، ج 1 ، ص 220

امام رضا عليه السلام مي فرمايد. همانا كردار نيك و بد بندگان بر رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله عرضه مي شود.

اين روايت از نظر سند صحيح است و علامه محمد تقي مجلسي در كتاب «روضة المتقين» به تصحيح روايت تصريح دارد:

و في الصحيح. عن الوشاء قال: سمعت الرضا عليه السلام يقول: إن الأعمال تعرض علي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم أبرارها و فجارها.

مجلسي، محمدتقي بن مقصودعلي، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ج 13 ؛ ص93

در روايت صحيح از وشاء آمده است كه مي گويد از امام هشتم عليه السلام شنيدم: اعمال خوب و بد بندگان به رسول خدا صلي الله عليه وآله عرضه مي شود.

محمد باقر مجلسي نيز در كتاب «مرآة العقول» مي نويسد:

الحديث السادس : صحيح.

مجلسي، محمد باقر بن محمد تقي، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول،ج 3 ؛ ص6

روايت سوم: (موثقه سماعه)

امام صادق (عليه السلام) در روايت موثق ديگر نيز به عرضه شدن اعمال به رسول خدا صلي الله عليه وآله تصريح كرده اند:

[3] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَي عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا لَكُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ كَيْفَ نَسُوؤُهُ فَقَالَ أَمَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيْهِ فَإِذَا رَأَي فِيهَا مَعْصِيَةً سَاءَهُ ذَلِكَ فَلَا تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ سُرُّوهُ.

الكافي - الشيخ الكليني، ج 1، ص 219

سماعه مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: شما را چه مي شود كه پيغمبر صلّي اللَّه عليه و آله را ناراحت و اندوهگين مي كنيد؟ مردي گفت: چگونه ايشان را ناراحت مي كنيم؟! حضرت صادق عليه السلام فرمودند: مگر نمي دانيد كه اعمال شما بر آن حضرت عرضه مي شود و چون گناهي در آن ببينند، اندوهگين مي شوند؟ بنابراين پيامبر صلي الله عليه و آله را ناراحت نكنيد و ايشان را (با عبادات و طاعات خويش) مسرور سازيد.

سند اين روايت نيز معتبر است؛ چنانچه علامه محمد تقي مجلسي در باره آن مي نويسد:

و في الموثق كالصحيح. عن سماعة، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول ما لكم تسوءون رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم؟ فقال له رجل كيف نسوءه؟ فقال: أ ما تعلمون أن أعمالكم تعرض عليه فإذا رأي فيها معصية ساءه ذلك فلا تسوءوا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و سروه.

مجلسي، محمدتقي بن مقصودعلي، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج 13 ؛ ص93

در روايت موثق كه همانند روايت صحيح است، سماعه از امام صادق عليه السلام شنيده است كه فرمود: شما را چه شده است كه رسول خدا را ناراحت مي كنيد؟ ...

علامه محمد باقر مجلسي نيز اين روايت را موثق دانسته است:

الحديث الثالث : حسن موثق.

مجلسي، محمد باقر بن محمد تقي، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول،ج 3 ؛ ص5

روايت چهارم:

امام صادق (عليه السلام) در روايت ديگري كه مؤيد روايات گذشته است، فرموده اند كه اعمال بندگان هر صبح بر آن حضرت عرضه مي شود:

[1] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ صَبَاحٍ أَبْرَارُهَا وَ فُجَّارُهَا فَاحْذَرُوهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَي اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ (التوبة -: 105 -) وَ سَكَتَ.

الكافي - الشيخ الكليني - ج 1، ص 219

امام صادق (ع) فرمود: همه اعمال (خوب و بد) بندگان در هر صبح بر رسول خدا (ص) عرضه مي شود، پس مراقب اعمال تان باشيد و معناي گفتار خداوند تعالي همين است، همانجا كه مي فرمايد: اعمال تان را انجام دهيد كه محققاً خدا و رسولش كردار شما را مي بيند. امام تا اين جا آيه را تلاوت نمودند و ساكت شدند.

نتيجه:

طبق اين روايات صحيح و معتبر، اعمال بندگان به محضر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) عرضه مي شود و در اين مطلب جاي شك و ترديدي نيست.

دسته دوم: عرضه اعمال بر ائمه طاهرين (عليهم السلام)

دسته ديگري از روايات بيان مي كنند كه اعمال بندگان خداوند بر ائمه طاهرين (عليهم السلام) نيز عرضه مي شود و آنها نيز پرونده اعمال را مي بينند.

روايت اول: ( با سند صحيح)

مضمون آيه «فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» اين است كه خداوند، رسول خدا و مؤمنان اعمال بندگان الهي را مي بينند. به عبارت ديگر: پرونده اعمال انسانها به محضر خداوند، رسول خدا و مؤمنان عرضه مي شود.

در اين كه مصداق «مؤمنون» در اين آيه چه كساني هستند، روايات فراوان آن را به ائمه طاهرين (عليهم السلام) تفسير و تأويل مي كنند.

در روايت صحيح از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه ايشان كلمه «المؤمنون» را به ائمه طاهرين (عليهم السلام) تفسير كرده اند و نشان مي دهند كه آنها نيز پرونده اعمال بندگان را مي بييند. اين روايت را محمد بن حسن صفار در كتاب ارزشمند خود با اين سند نقل كرده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَي الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ الْمِيثَمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 448، حديث 11

يعقوب بن شعيب ميثمي مي گويد: از محضر امام صادق (عليه السلام) در باره آيه «فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» سؤال كردم، حضرت فرمودند: آنها ائمه (عليهم السلام) هستند.

در اصول كافي نيز اين روايت آمده و عبارت «عدة من اصحابنا» در اول همين سند اضافه شده است:

الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 219

مرحوم صفار در جاي ديگر كتابش روايت فوق را با اندك تغيير در سند اينگونه آورده است:

بررسي سند روايت:

اين روايت از نظر سند صحيح است و براي اثبات اين مطلب راويان سند را بررسي مي نماييم:

1. أحمد بن محمد بن عيسي الاشعري:

ايشان از بزرگان شيعه و مورد اعتماد و موثق هستند. نجاشي درباره او مي نويسد:

أحمد بن محمد بن عيسي ... الأشعري. .... يكني أبا جعفر، وأبو جعفر رحمه الله شيخ القميين، ووجههم، وفقيههم،

رجال النجاشي - النجاشي - ص 82.

احمد بن محمد بن عيسي اشعري، كنيه اش ابو جعفر است. و ابوجعفر رحمة الله عليه بزرگ قمييان و داري جايگاه بلند در ميان آنها و فقيه آنان است.

2. حسين بن سعيد اهوازي:

ايشان نيز از نظر علماي رجال شيعه ثقه هستند. شيخ طوسي مي نويسد:

الحسين بن سعيد بن حماد بن سعيد بن مهران الأهوازي، .. ثقة.

الفهرست - الشيخ الطوسي - ص 112

شيخ طوسي در كتاب ديگرش نيز به ثقه بودنش تصريح كرده است:

الحسين بن سعيد بن حماد ، ... الأهوازي ، ثقة .

رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 355

3. نضر بن سويد الصيرفي:

شيخ طوسي بر ثقه بودن اين راوي نيز تصريح مي كند:

النضر بن سويد ، له كتاب ، وهو ثقة .

رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 345

4. يحيي بن عمران الحلبي :

نجاشي ايشان را دو بار توثيق كرده و مي نويسد:

يحيي بن عمران بن علي بن أبي شعبة الحلبي روي عن أبي عبد الله وأبي الحسن عليهما السلام ، ثقة ثقة، صحيح الحديث .

رجال النجاشي - النجاشي - ص 444

يحيي بن عمران ... مورد اعتما و مورد اعتماد و داراي روايت صحيح است.

5. عبد الحميد بن عواض الطائي:

شيخ طوسي در باره ايشان مي نويسد:

عبد الحميد بن عواض الطائي ، ثقة ، من أصحاب أبي جعفر وأبي عبد الله عليه السلام .

رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 339

عبد الحميد بن عواض طائي موثق و از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السلام است.

6. يعقوب بن شعيب الميثمي:

ايشان از نوادگان ميثم تمار (از اصحاب با وفاي اميرمؤمنان عليه السلام) و مورد اعتماد علماي شيعه است. نجاشي در باره او مي نويسد:

يعقوب بن شعيب بن ميثم بن يحيي التمار مولي بني أسد ، أبو محمد ، ثقة.

رجال النجاشي - النجاشي - ص 450

يعقوب بن شعيب بن ميثم بن يحيي ... كنيه اش ابو محمد، موثق است.

با توجه به اين كه همه راويان اين سند ثقه هستند، روايت از نظر اصطلاح علوم حديث، «صحيح» مي باشد.

علامه محمد تقي مجلسي در كتاب (روضة المتقين) در شرح اين قسمت «وَ إِنْ كَانَ الْعَرْضُ عَلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْمَكْرُ لِمَاذَا» بعد از نقل روايت 5836، بر صحيح بودن سند اين روايت اصول كافي را (كه سندش را ذكر كرديم) تصريح كرده است:

فيمكن أن يكون المراد بعرضها عليه تعالي عرضها علي أنبيائه و أوصيائه في الدنيا و الآخرة. كما رواه الكليني في الصحيح، عن يعقوب بن شعيب قال: سألت أبا عبد الله عن قول الله عز و جل (اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ) قال: هم الأئمة عليهم السلام .

مجلسي، محمد تقي بن مقصود علي، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ،ج 13 ؛ ص92

ممكن است مراد از عرضه اعمال بر خداوند، عرضه بر انبياء و اوصياء آنها در دنيا و آخرت باشد؛ چنانچه اين مطلب را مرحوم كليني در روايت صحيح از يعقوب بن شعيب نقل كرده كه وي از امام صادق عليه السلام در باره اين آيه سؤال كرد و حضرت فرمود: آنها (مؤمنون) ائمه عليهم السلام هستند.

روايت دوم: (سند صحيح)

در روايت صحيح ديگر امام كاظم (عليه السلام) نيز تصريح مي كند كه منظور از «مؤمنون» در اين آيه ائمه اهل البيت (عليهم السلام) هستند:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام فِي قَوْلِاللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ نَحْنُ هُمْ .

بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار، ص 447، حديث 6.

حسين بن بشار از قول امام كاظم عليه السلام در باره آيه «اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» فرمودند: مراد از «مؤمنون» آنها (ائمه اهل بيت) هستند.

بررسي سند روايت:

اين روايت از نظر سند صحيح است و برخي از راويان آن در روايت قبل بررسي شد:

1. احمد بن محمد بن عيسي:

در روايت قبل بررسي و وثاقت او ثابت شد.

رجال النجاشي - النجاشي، ص 82.

2. حسين بن سعيد اهوازي:

در روايت قبل بررسي و وثاقت شان ثابت شد.

الفهرست - الشيخ الطوسي، ص 112

رجال الطوسي - الشيخ الطوسي، ص 355

3. حسين بن بشار:

اين رواي نيز از نظر علماي علم رجال شيعه، موثق است. شيخ طوسي درباره ايشان مي نويسد:

الحسين بن بشار ، مدائني ، مولي زياد ، ثقة صحيح ، روي عن أبي الحسن موسي عليه السلام.

رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 355

حسن بن بشار اهل مدائن و غلام زياد است. وي شخص مورد اعتماد و روايتش صحيح است. او از محضر ابو الحسن امام كاظم عليه السلام روايت نقل كرده است.

در نتيجه سند اين روايت صحيح است.

مرحوم صفار اين روايت را از امام كاظم (عليه السلام) با طريق ديگر نيز نقل كرده است:

5- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع فِي هَذِهِ الْآيَةِ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ نَحْنُ هُمْ.

بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 447

محمد بن فضيل از قول امام كاظم عليه السلام در باره آيه «قل اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» فرمودند: مراد از «مؤمنون» ما هستيم.

روايت سوم (سند معتبر)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْمِيثَمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَي فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 447، حديث 3.

ميثمي مي گويد: از محضر امام صادق (عليه السلام) در باره آيه « فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» سؤال كردم، حضرت فرمودند: آنها ائمه (عليهم السلام) هستند.

روايت چهارم: (سند صحيح)

در روايت صحيح ديگر امام صادق (عليه السلام) نيز فرموده است كه مراد از «مؤمنون» در اين آيه ، ائمه اهل بيت (عليهم السلام) هستند:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَي اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ إِيَّانَا عَنَي.

بريد عجلي مي گويد: نزد امام صادق عليه السلام بودم از ايشان در باره آيه «اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» سؤال كردم، حضرت فرمودند: مقصود ما هستيم .

بررسي سند روايت:

طبق بررسي كه انجام شد، سند اين روايت نيز صحيح است:

1. محمد بن الحسين:

ايشان از بزرگان اماميه و شخص مورد اطمينان است. نجاشي ايشان را اين گونه معرفي كرده است:

محمد بن الحسين بن أبي الخطاب أبو جعفر الزيات الهمداني - واسم أبي الخطاب زيد - جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلي روايته.

رجال النجاشي - النجاشي - ص 334

محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، كنيه اش ابو جعفر زيات از اهل همدان (اسم ابي الخطاب زيد است) بزرگ اماميه، بزرگ مرتبه، داراي روايات فراوان و موثق، و چشم و چراغ و داراي تصنيفات نيكو و روايتش مورد اعتماد است.

شيخ طوسي نيز ايشان را توثيق كرده و تصريح مي كند كه ايشان كتابهاي «اللؤلؤة و النوادر» دارد كه ابن ابي جيد از ابن وليد از صفار از اين كتابها خبر داده است:

محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، كوفي، ثقة. له كتاب اللؤلؤة، وكتاب النوادر، أخبرنا بهما ابن أبي جيد، عن ابن الوليد، عن الصفار، عنه.

الفهرست - الشيخ الطوسي - ص 215

2. يعقوب بن يزيد:

اين راوي نيز از نظر علماي رجال شناس شيعه موثق است. نجاشي مي نويسد:

يعقوب بن يزيد بن حماد الأنباري السلمي ، أبو يوسف .. وكان ثقة صدوقا .

رجال النجاشي - النجاشي، ص 450

يعقوب بن يزيد بن حماد انباري... موثق و راستگو بود.

شيخ طوسي مي نويسد:

يعقوب بن يزيد الكاتب ب الأنباري ، كثير الرواية ، ثقة .

الفهرست - الشيخ الطوسي، ص 264

يعقوب بن يزيد كاب الانباري داراي روايات فراوان و ثقه است.

3. محمد بن أبي عمير

محمد بن أبي عمير زياد بن عيسي أبو أحمد الأزدي ... جليل القدر عظيم المنزلة فينا وعند المخالفين .

رجال النجاشي - النجاشي - ص 326

محمد بن ابي عمير زياد بن عيسي كنيه اش ابو احمد ازدي است. وي در نزد اماميه و اهل سنت يك شخصيت بزرگ مرتبه بود.

شيخ طوسي مي گويد:

محمد بن أبي عمير ، يكني أبا احمد ، من موالي الأزد ، واسم أبي عمير زياد ، وكان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة ، وأنسكهم نسكا ، وأورعهم وأعبدهم ...

الفهرست - الشيخ الطوسي - ص 218

محمد بن ابي عمير.... او در نزد شيعه و اهل سنت موثق ترين، زاهد ترين، پرهيزگارترين و عابد ترين مردم بود.

4. عمر بن اذينة:

ايشان نيز از روايان موثق در نزد علماي رجال شيعه است. شيخ طوسي مي فرمايد:

عمر بن أذينة ، ثقة .

الفهرست - الشيخ الطوسي، ص 184

عمر بن اذينه ثقه و مورد اعتماد است.

و در كتاب ديگرش نيز مي فرمايد:

عمر بن أذينة ، ثقة ، له كتاب .

رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 339

عمر بن اذينه ثقه و مورد اعتماد است و براي او كتابي است.

آقاي نمازي شاهردوي مشخصات كامل ايشان را اين گونه بيان كرده است:

10950 - عمر بن أذينة : شيخ جليل ثقة بالاتفاق . وهو من أصحاب الصادق والكاظم صلوات الله عليهما . واسمه عمر بن محمد بن عبد الرحمن بن أذينة ، كما عنونه النجاشي والعلامة و صرح به المجلسي . وقيل : اسمه محمد بن عمر بن أذينة غلب عليه اسم أبيه .

مستدركات علم رجال الحديث - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج 6 ص 77

عمر بن اذينه بزرگ عالي مقام و به اتفاق علماء موثق است. ايشان از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهما السلام است. اسم وي عمر بن محمد بن عبد الرحمن بن اذينه است؛ همانگونه كه نجاشي و علامه عنوان كرده و علامه مجلسي به اين مطلب تصريح كرده است. برخي گفته: اسمش محمد بن عمر بن اذينه است كه اسم پدرش بر وي غلبه پيدا كرده است.

5. بريد بن معاوية:

ايشان نيز از بزرگان اماميه و موثق و مورد اعتماد است. نجاشي مي نويسد:

بريد بن معاوية أبو القاسم العجلي ، عربي ، روي عن أبي عبد الله وأبي جعفر عليهما السلام ، و مات في حياة أبي عبد الله [ عليه السلام ] ، وجه من وجوه أصحابنا ، وفقيه أيضا ، له محل عند الأئمة.

رجال النجاشي - النجاشي - ص 112

بريد بن معاويه، كنيه اش ابو القاسم عجلي، از نژاد عرب است . ايشان از امام صادق، امام باقر عليهما السلام روايت نقل كرده و در زمان حيات امام صادق عليه السلام از دنيا رفت. او بزرگي از بزرگان اماميه، و از فقهاي ما بود و در نزد ائمه جايگاه بلندي داشت.

نتيجه: اين روايت نيز از نظر سند صحيح است.

از مجموع اين چهار روايت معتبر و روايات ديگر كه مؤيد آنهاست، ثابت مي شود كه علاوه بر خداوند و رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، ائمه (عليهم السلام) كه مصداق «مؤمنون» هستند، نيز شاهد اعمال انسانها هستند و كردار بندگان بر آنها عرضه مي شود.

روايت پنجم: عرض اعمال توسط فرشته به محضر امام (سند صحيح)

امام هشتم (عليه السلام) در روايت صحيح ديگر فرمود: فرشته مأمور الهي اعمال انسانهاي هر شهر را نزد امام (عليه السلام) عرضه مي كند:

7 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي بْنِ عُبَيْدٍ قَالَ كُنْتُ أَنَا وَ ابْنُ فَضَّالٍ جُلُوساً إِذْ أَقْبَلَ يُونُسُ فَقَالَ دَخَلْتُ عَلَي أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ أَكْثَرَ النَّاسُ فِي الْعَمُودِ قَالَ فَقَالَ لِي يَا يُونُسُ مَا تَرَاهُ أَ تَرَاهُ عَمُوداً مِنْ حَدِيدٍ يُرْفَعُ لِصَاحِبِكَ قَالَ قُلْتُ مَا أَدْرِي قَالَ لَكِنَّهُ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِكُلِّ بَلْدَةٍ يَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَعْمَالَ تِلْكَ الْبَلْدَةِ قَالَ فَقَامَ ابْنُ فَضَّالٍ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ قَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَا تَزَالُ تَجِي ءُ بِالْحَدِيثِ الْحَقِّ الَّذِي يُفَرِّجُ اللَّهُ بِهِ عَنَّا.

الكافي، ج 1، ص 388

محمد بن عيسي بن عبيد مي گويد: من و ابن فضال نشسته بوديم كه يونس بن عبد الرحمان وارد شد و گفت: به محضر امام رضا عليه السلام شرفياب شدم و عرض كردم: فدايت شوم مردم در باره عمود بسيار سخن مي گويند، امام عليه السلام فرمودند: اي يونس! نظر تو چيست ؟ آيا در نظر تو ، عمودي از آهن است كه براي امام برافراشته مي شود؟ عرض كردم: نمي دانم، حضرت فرمودند: او فرشته ايست كه در هر شهري گماشته شده و خدا به وسيله او اعمال مردم آن شهر را به امام مي رساند. محمد بن عيسي بن عبيد مي گويد: ابن فضال برخواست و سر او را بوسيد و گفت: اي ابا محمد! خدا شما را رحمت كند همواره براي ما سخن درست و حق نقل مي كني كه به واسطه آن خدا مشكل ما را بر طرف مي كند.

اين روايت نيز از نظر سند صحيح است و دو تن از علماي بزرگ شيعه آن را تصحيح كرده اند. علامه محمد تقي مجلسي در كتاب «روضه المتقين» درباره اين روايت مي نويسد:

و في الصحيح، عن محمد بن عيسي بن عبيد قال: كنت أنا و ابن فضال جلوس، إذا قبل يونس فقال: دخلت علي أبي الحسن الرضا عليه السلام فقلت له: جعلت فداك قد أكثر الناس في العمود قال: فقال لي: يا يونس ما تراه؟ ....

و در پايان روايت مي گويد: مراد از «عمود» روح القدس است كه همراه آنهاست:

و يمكن أن يكون المراد به الروح القدس التي تكون معهم و ورد أنه أعظم من جبرئيل و هو تقدس أرواحهم القدسية.

مجلسي، محمدتقي بن مقصودعلي، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ، ج 13 ؛ ص239

ممكن است مقصود از «عمود» روح القدس باشد كه همراه ائمه است و در روايت آمده كه او بزرگتر از جبرئيل است. و روح القدس ارواح مقدس اهل بيت عليهم السلام را تقديس مي كند و منزه مي شمرد (امدادهاي الهي را به آنها مي رساند).

علامه محمد باقر مجلسي نيز اين روايت را تصحيح كرده است:

الحديث السابع : صحيح، و ابن فضال هو الحسن بن علي، و يونس هو ابن عبد الرحمن.

مجلسي، محمد باقر بن محمد تقي، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 4 ؛ ص268

روايت هفتم صحيح است. ابن فضال همان حسن بن علي و يونس همان ابن عبد الرحمان هستند.

روايت ششم: (با سند صحيح)

در روايت معتبر ديگر امام صادق (عليه السلام) به معلي بن خنيس فرمود: كه هر پنجشنبه اعمال بندگان به رسول خدا صلي الله عليه وآله و ائمه طاهرين عرضه مي شود:

(2) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَي الْحَلَبِيِّ عَنْ أُدَيْمِ بْنِ الْحُرِّ عَنْ مُعَلَّي بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُوَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ الْأَئِمَّةُ تُعْرَضُ عَلَيْهِمْ أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَ خَمِيسٍ.

بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 447

امام صادق عليه السلام در باره آيه «اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون» فرمود: منظور از مؤمنون رسول خدا صلي الله عليه وآله و ائمه هستند كه اعمال بندگان هر روز پنجشنبه بر آنها عرضه مي شود.

بررسي سند روايت:

برخي از افراد رجال اين سند در روايت اول اين دسته مورد بررسي قرار گرفت و دوباره سخنان علماي رجال را در باره آنها تكرار نمي كنيم:

1. احمد بن عيسي اشعري:

وثاقت او از زبان علماي رجال شيعه ثابت شد.

2. حسين بن سعيد اهوازي:

وثاقت وي نيز ثابت شد.

3. نضر بن سويد:

وثاقت وي نيز ثابت شد.

4. يحيي بن الحلبي (يحيي بن عمران الحلبي):

وثاقت وي نيز ثابت شد.

5. أديم بن الحر:

نجاشي از بزرگ رجاليون شيعه در باره او مي نويسد:

أديم بن الحر الجعفي مولاهم ، كوفي ، ثقة ، له أصل .

رجال النجاشي - النجاشي - ص 106

اديم بن حر جعفي، از اهل كوفه و ثقه است و او داراي اصل است.

آقاي نمازي شاهرودي مي نويسد:

1930 - أديم بن الحر الجعفي أو الخثعمي الحذاء : من أصحاب الصادق ( عليه السلام ) ثقة بالاتفاق .

مستدركات علم رجال الحديث - الشيخ علي النمازي الشاهرودي، ج 1، ص 534

اديم بن حر جعفي يا خثعمي، از اصحاب امام صادق عليه السلام به اتفاق علماء ثقه است.

6. معلي بن خنيس:

معلي بن خنيس از شيعيان و ارادتمندان خاص امام صادق (عليه السلام) و از وكلاء آن حضرت بوده كه به دست داود بن علي (عموي منصور دوانقي) كشته شد و طبق اخباري كه در مدح ايشان وارد شده، حضرت از اين جريان ناراحت شد و بر داود بن علي اعتراض كرد و در نهايت او را نفرين نمود كه در اثر دعاي امام از دنيا رفت.

اما نجاشي ضمن معرفي، ايشان را تضعيف كرده است:

معلي بن خنيس أبو عبد الله مولي الصادق جعفر بن محمد عليه السلام ومن قبله كان مولي بني أسد ، كوفي ، بزاز ، ضعيف جدا ، لا يعول عليه.

رجال النجاشي - النجاشي (وفات 450) ، ص 417

معلي بن خنيس كنيه اش ابو عبد الله، از شيعيان جعفر بن محمد عليه السلام است و قبل از آن غلامي از بني اسد بود. از اهل كوفه، بزار جدا ضعيف است و بر او اعتماد نمي شود.

ابن غضائري نيز او را تضعيف كرده و سبب تضعيفش نيز در سخنان او روشن است:

معلي بن خنيس، مولي أبي عبد الله (عليه السلام). كان أول أمره مغيريا، ثم دعا إلي محمد بن عبد الله بن الحسن، وفي هذه الظنة أخذه داوود بن علي فقتله. والغلاة يضيفون إليه كثيرا. ولا أري الاعتماد علي شيء من حديثه.

رجال ابن الغضائري - أحمد بن الحسين الغضائري الواسطي البغدادي - ص 87 وفات : ق 5

معلي بن خنيس، از شيعيان امام صادق عليه السلام بود . او در ابتدا از فرقه «مغيرية» (كه ادعاي الوهيت امام باقر عليه السلام را داشتند)، بود. سپس به سوي محمد بن عبد الله بن حسن مردم را دعوت كرده است. بنابراين گمان او را داود بن علي (عموي منصور داونقي) كشت. و غاليان نيز بيشتر با او رفت و آمد داشت. از اين جهت اعتماد به روايت او نيست.

تا اين جا روشن شد كه دوتن از رجاليون شيعه ايشان را تضعيف كرده اند؛ اما حقيقت اين است كه تضعيف نجاشي و ابن غضائري در باره او پايه و اساسي ندارد و علماي ديگر رجال ايشان را توثيق، و مدح كرده و تضعيف سخنان آنها را پاسخ داده اند.

از اين جهت لازم است در دو قسمت سرنوشت معلي بن خنيس روشن شود:

الف: ديدگاه بزرگان شيعه در توثيق و مدح معلي بن خنيس:

بسياري از علماي رجال و بزرگان شيعه معلي بن خنيس را توثيق و مدح كرده اند كه به صورت فهرست به سخنان برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1. شيخ طوسي:

ايشان كه معاصر نجاشي و ابن غضائري است، در كتاب «الغيبة» در قسمت «ممدوحين وكلاء ائمه عليهم السلام» نام معلي بن خنيس را ذكر كرده و در باره وي مي گويد:

فمن الممدوحين حمران بن ...

ومنهم المعلي بن خنيس ، وكان من قوام أبي عبد الله (عليه السلام)، وإنما قتله داود بن علي بسببه ، وكان محمودا عنده ومضي علي منهاجه وأمره مشهور.

الغيبة - الشيخ الطوسي - ص 347

از جمله ممدوحين، معلي بن خنيس است كه از وكلاء امام صادق (عليه السلام) بود. به همين سبب او را داود بن علي كشت. و او از نظر امام صادق يك انسان شايسته بود و بر طريق آن حضرت گذشت و حال او مشهور است.

علامه حلي تصريح مي كند كه اين سخن شيخ طوسي، توصيف وي به عدال است:

وهذا يقتضي وصفه بالعدالة.

خلاصة الأقوال - العلامة الحلي - ص 409

اين سخن شيخ طوسي توصيف كردن معلي را به عدالت است.

2. شيخ حر عاملي:

ايشان نيز بعد از نقل سخن شيخ طوسي مي گويد:

والظاهر: أن وجه الذم ما مر في: (زرارة) فإن الأحاديث كثيرة في المدح.

وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي، ج 30، ص 495

ظاهر اين است كه دليل مذمت او همان دليل مذمت زاره است كه گذشت، چرا كه روايات در مدح او فراون است.

3. نظر نوري:

مرحوم نوري نيز بعد از نقل روايات مدح درباره ايشان نتيجه مي گيرد كه وي از نظر ايمان قوي و ولايت اهل بيت را داشت و با اين روايات مي توان به وثاقت و جلالت ايشان استدلال كرد:

وتحصل من جميعها - وفيه الصحاح وغيرها المؤيد بها - انه من أولياء الله ، وانه من أهل الجنة ودخلها بعد قتله ، وانه ( عليه السلام ) كان يحبه ، وانه كان وكيله و قيمه علي نفقات عياله ، ... وانه كان قوي الايمان ثابت الولاية مؤثرا نفسه علي نفوس إخوانه . وان الصادق (عليه السلام) ما قنع بقتل قاتله حتي اهتم بالدعاء علي الامر به فأهلكه ، ولم ينقل عنه مثله أو بعضه بالنسبة إلي أحد من المقتولين من أقاربه فضلا عن غيرهم ، وغير ذلك مما يستكشف من تلك الأخبار ويستدل بها علي وثاقته وجلالته واختصاصه التام به وانه نال عرجة ولايتهم .

خاتمة المستدرك - الميرزا النوري - ج 5 ص 303.

از تمام رواياتي كه ذكر شد (كه سند بعضي صحيح و بعضي ديگر مؤيد آن روايات صحيح مي باشد) ، به دست مي آيد كه مُعَلَّي بن خنيس از اولياي خدا و از اهل بهشت است و بعد از كشته شدنش، وارد بهشت شد؛ امام صادق عليه السلام وي را دوست داشت و وكيل امام عليه السلام و( از طرف آن حضرت) سرپرست نفقات عيال ايشان بود. ... او از نظر ايمان قوي، و بر امر ولايت استوار بود و نسبت به برادران خود ايثارگري و فداكاري مي كرد (جان خود را به خطر مي انداخت اما نام اصحاب اهل بيت عليهم السلام را نمي گفت تا جان اصحاب ايشان به خطر نيفتد)؛ امام صادق عليه السلام به كشته شدن قاتل او راضي نبود بلكه اهتمام جدي بر نفرين قاتل وي داشتند تا اينكه قاتل او هلاك شد و مانند اين موضع گيري از امام صادق عليه السلام (درباره هيچ كسي) چنين نقل نشده است و از آن حضرت حتي بخشي از اين موضع گيري نسبت به هيچ يك از نزديكانشان كه كشته شده بودند، نقل نشده است چه برسد به غير نزديكانشان. از اين روايات جايگاه (رفيع) معلي فهميده مي شود و براي مورد وثوق بودن وي و جلالت او و به همين روايات استدلال مي شود و به دست مي آيد كه او ارتباط كاملي با امام صادق عليه السلام داشت و به نهايت درجه و معراج ولايت اهل بيت عليهم السلام دست يافت.

4. صاحب معالم:

صاحب معالم رواياتي را كه در مذمت معلي بن خنيس آمده نقل كرده و در پايان مي گويد:

والذي ظهر لي أنه من أهل الجنة ، والله الموفق .

التحرير الطاووسي - الشيخ حسن صاحب المعالم - ص 571

آنچه براي من ثابت شد اين است كه ايشان از اهل بهشت است.

5. سيد علي بروجردي:

از نظر ايشان نيز معلي بن خنيس مورد قبول است:

والحق قبول روايته لما ورد في حقه المدح من الروايات ...

طرائف المقال - السيد علي البروجردي - ج 1 ص 608

حق اين است كه روايت معلي بن خنيس مورد قبول است؛ زيرا در حق او روايات مدح وارد شده

6. ْآيت الله خويي:

حضرت آيت الله العظمي خويي (رحمة الله عليه) بعد از نقل روايات مدح در باره ايشان مي نويسد:

والذي تحصل لنا مما تقدم أن الرجل جليل القدر ومن خالصي شيعة أبي عبد الله ، فإن الروايات في مدحه متضافرة ، علي أن جملة منها صحاح كما مر ، وفيها التصريح بأنه كان من أهل الجنة قتله داود بن علي ، ويظهر من ذلك أنه كان خيرا في نفسه ، ومستحقا لدخول الجنة ، .. ومقتضي ذلك أنه كان رجلا صدوقا ، إذ كيف يمكن أن يكون الكذاب مستحقا للجنة ، ويكون موردا لعناية الصادق عليه السلام . ويؤكد ذلك شهادة الشيخ بأنه كان من السفراء الممدوحين وأنه مضي علي منهاج الصادق عليه السلام .

معجم رجال الحديث - السيد الخوئي - ج 19 ص 269

از آنچه بيان شد، به دست مي آيد كه اين مرد، فردي عالي مقام و از شيعيان خالص مام صادق عليه السلام است؛ زيرا روايات فراواني در مدح او وارد شده است. علاوه بر اين كه تعدادي از روايات صحيح هستند چنانكه گذشت و در آن روايات تصريح شده است به اين كه او اهل بهشت است. داود بن علي او را به شهادت رساند. از اين روايات به دست مي آيد كه او انسان خوبي بود و استحقاق ورود به بهشت را دارا بود

مقتضاي روايات اين است كه ايشان مردي راستگو بوده است؛ زيرا چگونه ممكن است كه انسان دروغگو مستحق ورود به بهشت و مورد توجه امام صادق عليه السلام باشد. و چيزي كه اين مطلب را تقويت مي كند، شهادت شيخ طوسي است مبني بر اينكه معلي از جمله سفيران (و وكيل هاي) مورد مدح و ستايش بوده ، و بر راه و به روش امام صادق عليه السلام از اين دنيا رفته است.

7. وحيد بهبهاني به نقل از جدش:

ايشان از جدش نقل مي كند كه غاليان برخي از روايات را به ايشان نسبت داده اند و او را غالي جلوه داده اند تا اين كه مذاهب شان را از خطر نابودي حفظ كنند:

وقال جدي ره والذي حصل لي من التتبع التام ان جماعة من أصحاب الرجال راو الغلاة لعنهم الله نسبوا إلي جماعةأشياء ترويجا لمذاهبهم الفاسدة كجابر والمفضل بن عمر والمعلي وأمثالهم وهم بريئون مما نسبوا إليهم فرأوا أن يضعفوا هؤلاء كسرا لمذاهبهم الباطلة حتي لا يمكنهم الزامها باخبارهم.

تعليقة علي منهج المقال - الوحيد البهبهاني - ص 338

جد من گفته است: آنچه بر اساس جستجوي كامل به دست آوردم، اين است كه گروهي از اصحاب رجال عقيده دارند كه غاليان (كه لعنت خداوند بر آنها باد) به خاطر ترويج مذاهب فاسد شان به گروهي همانند جابر، مفضل بن عمر و معلي و امثال آنها چيزهايي را نسبت داده اند در حالي كه آ نها از اين نسبت هاي ناروا مبرا هستند . آنها عقيده داشتند كه با اين نسبتها اين بزرگان را تضعيف كنند تا از شكست مذاهب باطل شان جلوگيري كند تا اينكه باطل كردن مذاهب غاليان با روايات اين افراد (جليل القدر) ، ممكن نباشد.

نتيجه اين است كه معلي بن خنيس از نظر علماي رجال شيعه فردي جليل القدر و مورد وثوق بوده و روايات او كاملا مورد قبول است.

ب: رد تضعيفات نجاشي و ابن غضائري:

نكته دوم اين كه تضعيفات نجاشي و ابن غضائري درباره اين راوي اعتبار ندارد و در رد تضعيفات آنها بزرگان علماي رجال شيعه پاسخ هاي نوشته اند.

1. مرحوم حاجي نوري :

ايشان در خاتمه كتاب «مستدرك» از تضعيفات نجاشي پاسخ داده است كه:

اولا: قول نجاشي بر كلام شيخ مقدم نيست، چرا كه قول شيخ با اخبار مستفيض و صحيح تأييد شده، از اين جهت قول نجاشي اعتباري ندارد؛ به ويژه اين كه وي از روايت كم اطلاع بوده است:

فان النجاشي وإن كان أضبط وأتقن ويقدم قوله عند التعارض مضافا إلي تقديم الجرح ، الا انه حيث يلاحظ قوله مع قول الشيخ مثلا من دون النظر إلي المرجحات الخارجية ، واما في مثل المقام الذي أيد كلام الشيخ بالأخبار المستفيضة وفيها الصحاح وما في حكمها الصريحة في الموافقة فلا اعتبار بما في النجاشي ، خصوصا بعدما علم من حاله من قلة اطلاعه علي الأحاديث ، ...

وبالجملة فلا يجوز رفع اليد عن الخبر الصحيح وما يقرب منه بقول النجاشي مع عدم ذكره سبب الضعف.

گر چه گفتار نجاشي در علم رجال دقيق تر است و از اتقان بيشتري برخوردار است و وقتي بين نظر ايشان و نظر شيخ طوسي تعارض باشد، گفتار نجاشي مقدم است و علاوه براينها به طور كلي مذمت بر مدح تقدم دارد ، همه اينها در صورتي است كه سخن وي با كلام شيخ بدون در نظر گرفتن عوامل ترجيح (و قرينه هاي) خارجي سنجيده شود. اما در چنين جايي كه نظر شيخ طوسي با روايات مستفيضي تاييد و تقويت مي شود كه برخي از انها صحيح و برخي ديگر در حكم صحيح مي باشند و به شيعه بودن و مورد وثوق بودن معلي تصريح دارند، ديگر كلام نجاشي اعتبار ندارد. خصوصا بعد از اينكه ما مي دانيم كه اطلاعات نجاشي پيرامون حديث اندك است. و به طور كلي نمي توان به صرف گفتار نجاشي از روايت صحيح و روايتي كه نزديك به صحيح است، دست برداشت. علاوه بر اينكه وي سبب تضعيف معلي را بيان نكرده است.

ثانيا: احتمال دارد كه تضعيف نجاشي برگرفته از تضعيف ابن غضائري باشد و تضعيف او اعتباري ندارد. علاوه بر اين كه ظاهر قول نجاشي و غضائري ناظر بر ضعف معلي از ابتداي امر است نه به خاطر روايات ذم او كه در ميان مردم پراكنده شده است:

واحتمال استناده إلي ما استند إليه الغضائري الموهون بما يأتي ، مع أن ظاهر النجاشي والغضائري ضعف المعلي من أول امره ، وانه ضعيف في نفسه لا باعتبار ما صدر منه من الإذاعة التي أشير إليها في اخبار القدح ،والأخبار المتقدمة حتي الطائفة الثانية منها متفقة علي حسن حاله وأمانته قبلها ، ولا يجوز طرح هذه الأخبار القريبة من التواتر لقولهما المبتلي بالمعارض الموهون بضعف السبب كما يأتي .

خاتمة المستدرك - الميرزا النوري - ج 5 ص 310

احتمال دارد كه نجاشي استنادش در تضعيف قول غضائري باشد. و علاوه برآن، ظاهر قول نجاشي و غضائري تضعيف معلي از ابتداي امر باشد نه به اعتبار آن رواياتي كه در مذمت او منتشر شده است. اخباري كه گذاشت حتي روايات دسته دوم بر حسن حال و امانت او قبل از اخبار ذم متفق هستند، بنابراين دور ريختن اين روايات نزديك به تواتر را با سخنان اين دو تن كه مبتلا به معارض است و دليل ضعف آنها نيز سست مي ّ باشد، جايز نيست.

ثالثا: از سخن ابن غضائري كه معلي بن خنيس را متهم به اعتقاد فرقه مغيريه كرده، نيز پاسخ داده و مي گويد:

اما عن كونه مغيريا فبعد التسليم فبعدم مضريته لاتفاق الأخبار المتقدمة علي إماميته وحسن حاله بعد ذلك ، وكيف يجوز العاقل أن يكون في أيام خدمته وقيمومته علي عياله ( عليه السلام ) إلي آخر عمره من أصحاب المغيرة الذي تواتر عنه (عليه السلام) لعنه والبراءة منه ؟ ! ومغيريته قبل ذلك - ان صحت - لا تضر برواياته بعد رجوعه وتوبته كغيره من الأعاظم الذين زلوا فثبتوا ، وقفوا ثم رجعوا وهم جم غفير .

هرچند قبول كنيم كه معلي بن خنيس بر مذهب مغيريه بوده، اين نيز ضرري ندارد، زيرا رواياتي كه ذكر شد، بر امامي بودن و حسن حال بعد از اين جريان اتفاق نظر دارند. چگونه ممكن است كه شخصي عاقلي در ايام خدمت و سرپرستي اش بر عيال امام تا به آ خر عمر، از اصحاب مغيره باشد در حالي كه به تواتر لعن مغيريه از سوي امام عليه السلام ثابت شده است. پس مغيري بودن او برفرضي كه صحيح باشد، ضرري به روايت او بعد از رجوع و توبه وي ندارد، همچنانكه بزرگان ديگر متزلزل شدند بعد از آن ثابت ماندند يا واقفي بودند و بعد برگشتند و اينها تعداد شان كم نبودند.

رابعا: دعوت او به سوي محمد بن عبد الله از دروغهاي روشن است:

واما عن كونه من دعاة محمد بن عبد الله فإنه من الأكاذيب الواضحة بعد ملاحظة أحاديث العترة الطاهرة.

خاتمة المستدرك - الميرزا النوري - ج 5 ص 310

بعد از اين كه روايات اهل بيت عليهم السلام را مطالعه مي كنيم در مي يابيم اين كه ايشان به سوي محمد بن عبد الله دعوت مي كرده، از دروغهاي آشكار است.

2. آيت الله خويي:

ايشان تضعيفات ابن غضائري را قبول ندارد؛ چرا كه نسبت اين كتاب به ابن غضائري ثابت شده نيست و در اين باره مي فرمايد:

وأما ما تقدم من أبن الغضائري من تضعيفه ، ومن نسبة أنه كان مغيريا ، ثم دعا إلي محمد بن عبد الله فلا يعتني به لعدم ثبوت نسبة الكتاب إليه ، كما تقدم غير مرة .

معجم رجال الحديث - السيد الخوئي - ج 19 ص 269

تضعيف ابن غضائري و نسبت دادن او به فرق مغيريه، و دعوت او به سوي محمد بن عبد الله مورد اعتنا نيست؛ زيرا نسبت اين كتاب به ابن غضائري ثابت نيست؛ چنانچه اين مطلب بيش از يك مرتبه گذشت.

در نتيجه، معلي بن خنيس از نظر علماي شيعه موثق است و روايتش نيز مورد قبول و اين روايت هم از نظر سند معتبر مي شود.

روايت هفتم:

روايات ديگري نيز در منابع شيعه نقل شده كه با همان مضامين فوق، شاهد بودن ائمه (عليهم السلام) و عرضه شدن اعمال بر آنها را ثابت مي كند و مؤيد روايات فوق است.

امام هشتم عليه السلام به عبد الله بن ابان زيات كه در نزد ايشان جايگاهي داشت، تصريح مي كند كه اعمال شما هر روز بر من عرضه مي شود:

[4] عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عن الزَّيَّاتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ مَكِيناً عِنْدَ الرِّضَا عليه السلام قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا عليه السلام ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ قَالَ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (التوبة -: 105 -) قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام.

الكافي - الشيخ الكليني، ج 1، ص 219، ح4

عبد اللَّه بن ابان زيات كه نزد حضرت رضا عليه السلام منزلتي ويژه داشت، مي گويد به آن حضرت عرضكردم:

براي من و خانواده ام به درگاه خدا دعا نماييد. حضرت فرمودند: مگر من دعا نمي كنم؟! به خدا كه اعمال شما در هر صبح و شام بر من عرضه مي شود، عبد اللَّه مي گويد: اين مطلب در نزد من گران آمد ، حضرت رضا عليه السلام به من فرمودند: مگر كتاب خداي عز و جل را نخوانده اي كه مي فرمايد؟ «بگو (اي محمد) در عمل بكوشيد كه خدا و رسولش و مؤمنان كردار شما را مبينند» به خدا قسم آن مؤمن، علي بن ابي طالب است.

علامه محمد تقي مجلسي سند اين روايت را قوي مي داند:

و في القوي، عن عبد الله بن أبان الزيات و كان مكينا عند الرضا عليه السلام قال:

قلت للرضا عليه السلام: ادع الله لي و لأهل بيتي فقال: أو لست أفعل و الله إن أعمالكم لتعرض علي في كل يوم و ليلة. ...

بعد از نقل روايت در شرح آن مي نويسد:

و الظاهر أن العرض في اليوم و الليلة لطف للعباد حتي يستحيوا منهم و لا يعملوا سيئة.

مجلسي، محمدتقي بن مقصودعلي، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ج 13 ؛ ص93

ظاهر اين است كه عرضه شدن اعمال در هر روز و شب، براي بندگان لطفي است تا از ائمه عليهم السلام شرم كنند و اعمال بد انجام ندهند.

روايت هشتم:

در بعضي روايات نيز از عرضه اعمال بر اهل بيت عليهم السلام در هر پنج شنبه سخن به ميان آمده است. امام صادق عليه السلام فرمودند:

حدثنا أحمد بن موسي عن يعقوب بن يزيد عن محمد بن أبي عمير عن حفص بن البختري عنه عليه السلام قال َ تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ يَوْمَ الْخَمِيسِ عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ عَلَي الْأَئِمَّةِ عليهم السلام.

بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار، ص 446

اعمال در روز پنجشنبه بر رسول خدا صلي الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام عرضه مي شود.

روايت نهم:

در اين روايت امام باقر عليه السلام تصريح مي كند كه عمل هر مؤمن و كافر بعد از فوتش، به رسول خدا و ائمه اطهار عليهم السلام عرضه مي شود:

10- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ يَحْيَي الْخَثْعَمِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ فَقَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ وَ لَا كَافِرٍ فَيُوضَعُ فِي قَبْرِهِ حَتَّي يعُرضَ عَمَله عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ عَلَي عَلِيٍّ فَهَلُمَّ جَرّاً إِلَي آخِرِ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَي الْعِبَادِ.

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلي الله عليهم، ص427.

بريد بن معاويه مي گويد: در محضر امام باقر عليه السلام آيه «اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون» را خواندم حضرت فرمود: بعد از اين كه مؤمن و كافر در قبرش گذاشته مي شود، عملش به رسول خدا صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام (و امامان بعد از ايشان) تا آخرين امامي كه خداوند اطاعت او را بر بندگان واجب كرده، عرضه مي شود.

نكات مستفاد از روايات:

از مجموع اين روايات دو نكته به دست مي آيد:

نكته اول: اعمال بندگان هر روز به رسول خدا و ائمه طاهرين (عليهم السلام) عرضه مي شود و در اين مطلب جايي هيچگونه شك و ترديدي نيست؛ همچنانكه امام باقر عليه السلام در يكي از اين روايات روي اين نكته تأكيد كرده اند.

نكته دوم: در روايتي كه از امام هشتم (عليه السلام) نقل كرديم، ثابت شد كه اعمال بندگان به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) عرضه مي شود و اين فرمايش ايشان دليل محكم و قاطع بر اين است كه عرضه اعمال منحصر به زمان حيات آن حضرت نيست؛ بلكه بعد از رحلت ايشان نيز كردار بندگان به محضر ايشان عرضه مي شود.

نكته سوم: در متن روايات عبارات: «تعرض عليه، تعرض الاعمال، تعرض علي رسول الله» به كار رفته و «تعرض» فعل مضارع است و معناي استمرار را دارد؛ يعني عرضه اعمال محدود به زمان حيات آنها نيست، بلكه بعد از حيات نيز بر ايشان عرضه مي شود.

نكته چهارم: همانگونكه قبلا اشاره شد، بحث عرضه اعمال از ديدگاه شيعه يك امر مورد اتفاق و مستند به روايات صحيح و معتبر است و علماي شيعه بر اين مطلب تصريح كرده اند.

شهيد اول در كتاب «ذكري الشيعه» مي گويد:

وروي الأصحاب في تفسير قوله تعالي : (وقل اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنين) : ان أعمال العباد تعرض علي رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) وعلي الأئمة (عليهم السلام) كل يوم ، ابرارها وفجارها.

ذكري الشيعة في أحكام الشريعة - الشهيد الأول - ج 2 ص 90

اصحاب (اماميه) در تفسير آيه : (وقل اعملوا فسيري الله ...) روايت كرده اند كه اعمال خوب و بد بندگان به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و ائمه (عليهم السلام) در هر روز عرضه مي شود.

علامه طبرسي در تفسير «مجمع البيان» ابن ادريس حلي و مرحوم سبزواري نيز در تفاسير شان آورده اند كه طبق روايات، اعمال امت بر پيامبر و ائمه (عليهم السلام) عرضه مي شود:

و روي أصحابنا أن أعمال الأمة تعرض علي النبي صلي الله عليه وآله في كل اثنين و خمسين فيعرفها و كذلك تعرض علي أئمة الهدي (ع) فيعرفونها و هم المعنيون بقوله «وَ الْمُؤْمِنُونَ».

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 5، ص: 104 ؛ إرشاد الأذهان إلي تفسير القرآن، ص: 208، سبزواري نجفي، محمد بن حبيب الله ؛ المنتخب من تفسير التبيان، ج 1، ص: 380، ابن ادريس حلي ابو عبدالله محمد بن احمد

اصحاب ما (اماميه) روايت كرده اند كه اعمال امت بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ائمه طاهرين (عليهم السلام) در هر دو شنبه و پنجشنبه برعرضه مي شود و آنها اعمال را مي شناسند و مقصود از كلمه «المؤمنون» ائمه عليهم السلام هستند.

محمد بن حسن شيباني نيز مي نويسد:

ورد في أخبارنا، عن أئمّتنا- عليهم السّلام-: أنّ أعمال العباد تعرض في كلّ اثنين و خميس علي النّبيّ- عليه السّلام- و علي آله الطّاهرين.

نهج البيان عن كشف معاني القرآن، ج 3، ص: 46، : شيباني، محمد بن حسن، بنياد دايرةالمعارف اسلامي، تهران، 1413 ق .

در روايات ما از ائمه ما (عليهم السلام) نقل شده است كه اعمال بندگان در هر دوشنبه و پنجشنبه بر پيامبر و ائمه طاهرين (عليهم السلام) عرضه مي شود.

سيد بن طاووس نكته ديگري را مطرح كرده و آن اين كه اعمال بعد از وفات پيامبر بر آن حضرت عرضه مي شود:

روي من اثني عشر طريقا ان الأعمال تعرض علي رسول الله ( ص ) بعد وفاته وفي عدة روايات منها ان المؤمنين المذكورين في الآية الذين تعرض الأعمال عليهم هم الأئمة من آل محمد ( ص ).

سعد السعود - السيد ابن طاووس، ص 98.

از دوازده طريق روايت شده كه اعمال بر رسول خدا صلي الله عليه وآله بعد از وفاتشان عرضه مي شود و در تعدادي از روايات آمده كه مؤمناني كه در آيه ذكر شده، واعمال بر آنها عرضه مي شود، امامان از اهل بيت عليهم السلام هستند.

مرحوم سيد هاشم بحراني نيز از آگاهي پيامبر و ائمه (عليهم السلام) بر اعمال بندگان سخن گفته و آن را مستند به آيات و روايات مي كند:

واطلع النبي والأئمة سلام الله عليهم علي افعال العباد لأنهم الشهداء علي خلقه يوم القيمة كما جاء به القرآن العزيز والروايات عنهم سلام الله عليهم وفي اطلاعهم علي أفعال العباد يكون به اظهار المعجز باخبارهم بما في الضمائر وغيره من افعال العباد.

ينابيع المعاجز - السيد هاشم البحراني - ص 111.

خداوند متعال پيامبر و ائمه (سلام الله عليهم) را بر كردار بندگان آگاه ساخته است؛ زيرا آنها در روز قيامت بر مخلوقاتش شاهد هستند؛ چنانچه اين مطلب در قرآن كريم و روايات ائمه آمده و اين آگاهي آنها به اعمال بندگان، معجزه آنهاست در اينكه آنچه از در ضمير و نهان بندگان وجود داشت و آنچه را آشكار مي كردند، خبر مي دادند.

در توضيح سخن سيد بن طاووس كه تنها به روايات عرضه اعمال بعد از وفات رسول خدا اشاره كرده بايد گفت:

در بعضي از روايات، تنها سخن از عرضه اعمال بر پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) به ميان آمده و در پاره اي از آنها عرضه اعمال بر حضرت علي (عليه السلام، و در بعضي پيامبر و امامان (عليهم السلام) همگي ذكر شده اند ؛ همانطوري كه روايات اين موضوع در وقت عرضه اعمال نيز اختلاف دارند؛ بعضي روايات تنها پنجشنبه ، و بعضي همه روز، و بعضي هفته اي دو بار و بعضي در آغاز هر ماه (كه رواياتش را ما در اين جا به خاطر رعايت اختصار نياورده ايم) و بعضي بهنگام مرگ و گذاردن در قبر و يا بعد از وفات پيامبر را وقت عرض اعمال تعيين كرده اند.

روشن است كه اين روايات منافاتي با هم ندارند، و همه آنها صحيح است، زيرا اين روايات در صدد بيان اين نكته هستند كه اعمال روزانه، همه روزه، و گزارش اعمال هر هفته در پايان هفته، و گزارش كار كرد اعمال يك ماه يا يك سال در پايان ماه يا سال به محضر خداي متعال، رسول خدا و ائمه طاهرين (عليهم السلام) ارائه مي شود.

و نيز عرضه اعمال بعد از وفات رسول خدا هيچگونه منافاتي با عرضه اعمال در زمان حيات آن حضرت ندارد و به تعبير ديگر: ميان زمان حيات و وفات ايشان تفاوتي نيست؛ چرا كه ايشان و ائمه (عليهم السلام) در همه حالات ناظر و شاهد بر اعمال امت است.

نكته پنجم: روايات عرض اعمال انسانها به رسول خدا و ائمه اطهار (عليهم السلام) فراتر از استفاضه، و متواتر است.

شيخ هادي نجفي نيز بعد از نقل روايات مي گويد:

الروايات في هذا المجال متعددة كثيرة ، بل متواترة.

موسوعة أحاديث أهل البيت (ع) - الشيخ هادي النجفي - ج 7 ص 142

روايات در اين زمينه متعدد و فراوان بلكه متواتر است.

آقاي نمازي شاهرودي مي نويسد:

وفي البحار ذكر هذه الروايات مع غيرها الواردة في ذلك ، وأبلغها إلي ما فوق التواتر ، وها أنا أشير إلي بعضها، فإن فيه كفاية لغير المعاند والمريض.

مستدرك سفينة البحار - الشيخ علي النمازي الشاهرودي، ج 7 ص 165.

علامه مجلسي در بحار الانوار اين روايات و غير آن را كه در اين باب وارد، شده ذكر كرده و آن را با لاتر از تواتر رسانده است. و در اين جا به برخي از آنها اشاره مي كنم ؛ چرا كه براي انسانهاي كه معاند و مريض نباشند، كفايت مي كند.

عرضه اعمال در روايات اهل سنت

تا اين جا روايات صحيح شيعه در باره عرض اعمال به رسول خدا و ائمه (عليهم السلام) روشن شد اكنون در اين قسمت روايات اهل سنت را بررسي مي نماييم. روايات آنها نيز به دو دسته تقسيم مي شود:

دسته اي از روايات بيانگر اين نكته هستند كه اعمال امت، بر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بعد از شهادت ايشان عرضه مي شود.

دسته ديگر مي گويند، اعمال امت بر غير رسول خدا همانند اموات اقارب و اقوام و بستگان نيز عرضه مي شود. جهت پرهيز از اطاله كلام به ذكر سه روايت اكتفا مي كنيم:

دسته اول: عرضه اعمال امت به رسول خدا (ص)

در منابع اهل سنت از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در روايتي جمله : وفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم، از طرق متعدد نقل شده و به خوبي بيانگر اين است كه اعمال امت بعد از شهادت آن حضرت به ايشان عرضه مي شود:

طريق اول از عبد الله بن مسعود: (سند صحيح)

بزار از علماي بزرگ اهل سنت در كتاب «البحر الزخار» معروف به «مسند البزار» اين روايت را از طريق عبد الله بن مسعود با اين سند صحيح نقل كرده است:

1925 حدثنا يوسف بن موسي قال نا عبد المجيد بن عبد العزيز بن أبي رواد عن سفيان عن عبد الله بن السائب عن زاذان عن عبد الله عن النبي قال إن لله ملائكة سياحين يبلغوني عن أمتي السلام قال وقال رسول الله حياتي خير لكم تحدثون ونحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر إستغفرت الله لكم.

مسند البزار ج 5، ص 308

عبد الله بن مسعود از رسول خدا صلي الله عليه وسلم نقل كرده كه فرمودند: خداوند فرشته هائي دارد كه سلام امت من را به من مي رسانند و نيز فرمودند: زنده بودن من براي شما سود دارد با من حرف مي زنيد من هم با شما حرف مي زنم و وفاتم نيز براي شما سود دارد؛ زيرا كردار شما بر من عرضه مي شود پس هر وقت كار خيري از شما ببينم خدا را سپاس مي گويم و هر وقت كار شر از شما ديدم براي شما استغفار مي كنم .

تصحيح سند روايت از سوي علماي اهل سنت:

علماي اهل سنت سند اين روايت را تصحيح كرده اند كه به صورت مختصر به آنها اشاره مي شود:

1. تصحيح غزالي: (متوفاي505هـ)

غزالي در كتاب «إحياء علوم الدين»، نيز سند روايت را تصحيح كرده است:

أخرجه البزار من حديث عبد الله بن مسعود ورجاله رجال الصحيح ...

إحياء علوم الدين، ج 4 ، ص 148

بزار اين روايت را از عبد الله بن مسعود نقل كرده و راويان آن راويان صحيح بخاري هستند.

2. تصحيح هيثمي : (متوفاي807 هـ)

هيثمي بعد از نقل روايت مي گويد:

رواه البزار ورجاله رجال الصحيح.

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص24

بزار اين را روايت نقل كرده و راويان آن راويان صحيح بخاري هستند.

3. جلال الدين سيوطي: (متوفاي911هـ)

وي نيز در كتاب «الخصائص الكبري»، بعد از نقل اين روايت را از طريق بكر بن عبد الله مزني، سند طريق عبد الله بن مسعود را صحيح مي داند:

وأخرج البزار بسند صحيح من حديث ابن مسعود مثله.

الخصائص الكبري، ج 2 ، ص 491

بزار با سند صحيح از طريق ابن مسعود مثل اين روايت نقل كرده است.

4. تصحيح سمهودي: (متوفاي911هـ)

او نيز تصريح مي كند كه بزاز با رجال صحيح از ابن مسعود نقل كرده است:

وللبزاز برجال الصحيح عن ابن مسعود رضي الله عنه مرفوعا أن لله تعالي ملائكة سباحين يبلغوني عن أمتي .... ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم..

خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفي، ج 1، ص 43

بزار از ابن مسعود به نقل از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت نموده است و راويان آن راويان صحيح بخاري هستند.

5. ابو الفضل عراقي: (متوفاي806هـ)

او نيز در كتاب «طرح التثريب في شرح التقريب»، سند اين روايت را حسن مي داند و مي نويسد:

وروي أبو بكر البزار في مسنده بإسناد جيد عن ابن مسعود رضي الله عنه قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم ... ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم ...

طرح التثريب في شرح التقريب، ج 3، ص 275

ابو بكر بزار در مسندش با سند نيكو از ابن مسعود روايت كرده است ....

6. تصحيح زرقاني: (متوفاي1122هـ)

زرقاني در كتاب «شرح الزرقاني علي موطأ الإمام مالك»، بعد از نقل روايت مي نويسد:

رواه البزار بإسناد جيد.

شرح الزرقاني، ج 1 ، ص 97

اين روايت را بزار با سند نيكو نقل كرده است.

طريق دوم: از بكر بن عبد الله مزني:

ابن سعد در كتاب «الطبقات الكبري»، اين روايت را از طريق بكر بن عبد الله نقل كرده است:

أخبرنا يونس بن محمد المؤدب أخبرنا حماد بن زيد عن غالب عن بكر بن عبد الله قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم حياتي خير لكم تحدثون ويحدث لكم فإذا أنا مت كانت وفاتي خيرا لكم تعرض علي أعمالكم فإذا رأيت خيرا حمدت الله وإن رأيت شرا استغفرت الله لكم.

الطبقات الكبري ج 2، ص 194

علاوه بر ابن سعد، اين روايت را اسماعيل بن اسحاق جهضمي مالكي و نور الدين هيثمي و برخي ديگر نيز در كتابهايشان ذكر كرده اند.

فضل الصلاة علي النبي ج 1، ص 38 ؛ مسند الحارث (زوائدالهيثمي) ج 2 ، ص 884

تصحيح سند اين طريق:

اين طريق روايت را نيز تعدادي از علماي اهل سنت تصحيح كرده اند.

1. صالحي شامي: (متوفاي942هـ)

وي در كتاب «سبل الهدي والرشاد» رجال سند اين طريق را ثقه مي داند.

وروي ابن سعد وإسماعيل القاضي - بسند رجاله ثقات - عن بكر بن عبد الله المازني مرسلا قال : قال رسول الله ... كانت وفاتي خير لكم ، تعرض علي أعمالكم ، ...

سبل الهدي والرشاد، ج 12، ص 271

ابن سعد و اسماعيل قاضي با سندي كه رجال آن ثقه هستند، از طريق بكر بن عبد الله مازني به صورت مرسل نقل كرده است ...

2. مناوي: (متوفاي 1031هـ)

مناوي نيز تصريح مي كند كه رجال سند اين طريق موثق هستند:

( ابن سعد ) في طبقاته ( عن بكر بن عبد الله ) المزني ( مرسلا ) ورجاله ثقات.

التيسير بشرح الجامع الصغير، ج1، ص 502

ابن سعد در طبقاتش از طريق بكر بن عبد الله مزني به صورت مرسل اين روايت را نقل كرده و رجال سندش همه ثقه هستند.

نظر علماي اهل سنت پيرامون عرضه اعمال بر پيامبر (صلي الله عليه و آله )

روايتي كه عرضه اعمال امت را به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ثابت مي كند صحيح است. و علماي بزرگ آنها به اين حقيقت تصريح كرده اند.

عبد القاهر بغدادي يكي از فقهاي شافعي عرضه اعمال را يكي از مطالب مورد قبول محققان اين مذهب مي داند و تصريح مي كند:

قال المتكلمون المحققون من أصحابنا أن نبينا صلي الله عليه وسلم حي بعد وفاته وأنه يسرّ بطاعات أمته.

السمهودي خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفي ج 1، ص 43، العظيم آبادي، عون المعبود، ج 3، ص 261، الشوكاني، نيل الأوطار، ج 3 ، ص 305

محققان علم كلام اصحاب ما گفته اند كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم بعد از وفاتش زنده هستند و به واسطه اطاعت امتش خوشحال مي شود.

سيوطي و صالحي شامي در ادامه سخن وي عبارت «ويحزن بمعاصي العصاة منهم»؛ «رسول خدا با گناه گنه كاران امت محزون مي شوند» را نيز آورده اند.

السيوطي، الحاوي للفتاوي، ج2، ص141، الصالحي الشامي، سبل الهدي والرشاد، ج 12، ص 355

ملاعلي قاري نيز بعد از اين جمله فرمايش رسول خدا « وأنا عليكم شهيد»، مي گويد:

أي مطلع علي أحوالكم إذ تعرض عليّ أعمالكم أو أنا شاهد لكم.

علي بن سلطان محمد القاري، مرقاة المفاتيح، ج11، ص 103

يعني من زماني كه اعمال تان برمن عرضه مي شود اطلاع پيدا مي كنيم و يا شاهد شما هستم.

سمرقندي يكي از مفسران اهل سنت نيز بعد از اين فراز آيه: (فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون) مي گويد:

يعني ويراه رسوله ويراه المؤمنون.

تفسير السمرقندي المسمي بحر العلوم ، ج 2 ، ص 86 ، نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث السمرقندي الوفاة: 367، دار النشر : دار الفكر - بيروت ، تحقيق : د.محمود مطرجي،

يعني عمل شما را رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و مؤمنان مي بينند.

محمد بن عبد الله بن ابي زمنين در تفسيرش مي نويسد:

(وقل اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون) يعني : بما يطلعهم عليه.

تفسير القرآن العزيز ، ج 2 ، ص 230، أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين الوفاة: 399هـ ، دار النشر : الفاروق الحديثة - مصر/ القاهرة - 1423هـ - 2002م ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : أبو عبد الله حسين بن عكاشة - محمد بن مصطفي الكنز، تفسير ابن زمنين

بگو: اعمال تان را انجام دهيد، عمل شما را خداوند، رسول خدا و مؤمنان مي بينند؛ يعني آن اعمالي را كه خداوند آنها (رسول خدا صلي الله عليه وآله و مؤمنان) را بر آن آگاه مي سازد.

واحدي نيز مي نويسد:

(فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون) أي إن الله يطلعهم علي ما في قلوب إخوانهم من الخير والشر فيحبون المحسن ويبغضون المسيء بإيقاع الله ذلك في قلوبهم.

الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ، ج 1، ص 480، علي بن أحمد الواحدي أبو الحسن الوفاة: 468 ، دار النشر : دار القلم , الدار الشامية - دمشق , بيروت - 1415 ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : صفوان عدنان داوودي ،

«كردار شما را خدا، رسول خدا و مؤمنان مي بينند» ؛ يعني خداوند آنها را بر خير و شري كه در قلب هاي برادرانتان مي گذرد آگاه مي سازد پس آنها انسانهاي نيكو كار را دوست و انسانهاي بد كار را دشمن مي دارند. و اين حب و بغض را خداوند در دل آنها قرار مي دهد.

محمود بن حمزه كرماني دو آيه: (وسيري الله عملكم ورسوله ثم تردون)، (فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون وستردون) را ذكر كرده و پس از آن، اين گونه شرح مي دهد:

لأن الأولي في المنافقين ولا يطلع علي ضمائرهم إلا الله تعالي ثم رسوله بإطلاع الله إياه عليها كقوله (قد نبأنا الله من أخباركم) والثانية في المؤمنين وطاعات المؤمنين وعباداتهم ظاهرة لله ورسوله والمؤمنين ...

أسرار التكرار في القرآن ، ج 1 ، ص 100، محمود بن حمزة بن نصر الكرماني الوفاة: 505 ، دار النشر : دار الاعتصام - القاهرة - 1396 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد القادر احمد عطا

آيه نخست در باره منافقان است، از ضمائر آنها تنها خداوند آگاه است و رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز از طريق آگاهي خداوند، از ضمائرشان مطلع مي شود. همانند اين آيه كه مي فرمايد: خداوند مرا از اخبار شما آگاه ساخت. آيه دوم درباره مؤمنان است و طاعات و عبادت آنها براي خداوند و رسولش و مؤمنان آشكار است.

عباراتي كه ذكر شد از برخي علماي اهل سنت بود كه به عنوان نمونه ذكر كرديم و ثابت شد كه بنا به اعتقاد آ نها رسول خدا و مؤمنين از كردار بندگان آگاه هستند.

روايات دسته دوم؛ عرضه اعمال بازماندگان به مرده هاي نزديك آنها

دسته ديگر از روايات اهل سنت، عرضه شدن اعمال بر مردگان نزديك را نيز بيان كرده اند.

روايت اول: ( سند صحيح)

اين روايت را احمد بن حنبل در مسندش از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) اين گونه نقل مي كند:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الرَّزَّاقِ ثنا سُفْيَانُ عَمَّنْ سمع أَنَسَ بن مَالِكٍ يقول قال النبي صلي الله عليه وسلم ان أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ علي أَقَارِبِكُمْ وَعَشَائِرِكُمْ مِنَ الأَمْوَاتِ فان كان خَيْراً اسْتَبْشَرُوا بِهِ وان كان غير ذلك قالوا اللهم لاَ تُمِتْهُمْ حتي تَهْدِيَهُمْ كما هَدَيْتَنَا.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج10، ص 532، ح 12619 ، ناشر : دار الحديث ، القاهرة ، محقق : حمزة احمد زين.

پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند: اعمال شما بر نزديكانتان كه از دنيا رفتند عرضه مي شود ، اگر اعمال شما خير باشد خوشحال مي شوند، واگر اعمالتان خير نبود، مي گويند خدايا آنها را نميران تا اينكه هدايتشان كني همانگونه كه ما را هدايت كردي.

حمزة احمد زين، محقق مسند احمد ذيل روايت مي گويد: و الحديث صحيح.

روايت دوم: عرضه اعمال بر اهل قبور: (سند صحيح)

طبق روايت صحيح ديگر نيز اعمال بازماندگان بر اهل قبور عرضه مي شود:

7849 أخبرنا أبو النضر الفقيه وإبراهيم بن إسماعيل القارئ قالا ثنا عثمان بن سعيد الدارمي ثنا يحيي بن صالح الوحاظي ثنا أبو إسماعيل السكوني قال سمعت مالك بن أدي يقول سمعت النعمان بن بشير رضي الله عنهما يقول وهو علي المنبر سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول ألا إنه لم يبق من الدنيا إلا مثل الذباب تمور في جوها فالله الله في إخوانكم من أهل القبور فإن أعمالكم تعرض عليهم.

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.

المستدرك علي الصحيحين، ج 4 ، ص 342

نعمان بن بشير روي منبر مي گفت: از رسول خدا صلي الله عليه وسلم شنيدم كه مي فرمود: آگاه باشيد اگر از عمر دنيا باقي نماند مگر به اندازه پريدن مگس در هوا، خدا را خدا را درباره برادران اهل قبور (كساني كه از دنيا رفته اند) در نظر داشته باشيد؛ زيرا اعمال شما به آنها عرضه مي شود.

حاكم نيشابوري بعد از نقل روايت مي نويسد : اين روايت سندش صحيح است ولي بخاري و مسلم آن را نقل نكرده اند.

نظر علماي اهل تسنن پيرامون عرضه اعمال بر نزديكان:

عرض اعمال بازماندگان بر مردگان نزديك از اقوام و اقارب، يك مطلب مسلم و مورد قبول علماي اهل سنت است كه به سخنان برخي از آنها اشاره مي كنيم:

ابن الحاج مالكي در كتاب «المدخل»، عرض اعمال را قطعي مي داند و مي گويد:

كل من انتقل إلي الآخرة من المؤمنين فهم يعلمون أحوال الأحياء غالبا ... ويحتمل أن يكون علمهم بذلك حين عرض أعمال الأحياء عليهم ويحتمل غير ذلك وهذه أشياء مغيبة عنا وقد أخبر الصادق عليه الصلاة والسلام بعرض الأعمال عليهم فلا بد من وقوع ذلك والكيفية فيه غير معلومة والله أعلم بها.

المدخل ج 1، ص 259 ، دار النشر : دار الفكر - 1401هـ - 1981م

تمام كساني كه به آ خرت منتقل مي شوند، از احوال غالب زندگان با خبر هستند. ... احتمال دارد كه علم آنها به احوال زندگان، هنگام عرضه شدن اعمال زنده ها به آنان باشد. و غير اين صورت نيز احتمال دارد و خبر دهنده راستگو (پيامبر صلي الله عليه وسلم) از عرضه شدن اعمال بر آنها خبر داده؛ پس بايد اين قضيه واقع شود اما كيفيت آن معلوم نيست و خدا بهتر مي داند.

ابو سعيد خادمي نيز مي نويسد:

وَيَعْرِفُونَ أَعْمَالَهُمْ وَيَتَأَلَّمُونَ بِإِسَاءَتِهِمْ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِحَسَنَاتِهِمْ تَارَةً بِعَرْضِ ذَلِكَ إلَيْهِمْ وَأُخْرَي بِالِاسْتِخْبَارِ عَمَّنْ مَاتَ بَعْدَهُمْ.

بريقة محمودية، ج 1، ص 448

مرده ها از اعمال زنده ها خبر دارند و از اعمال بد شان آزرده مي شوند و از اعمال خوب شان خوشحال مي شوند. گاهي اعمال بر آنها عرضه مي شوند و گاهي به واسطه كساني كه بعد از آنها مي ميرند خبردار مي شوند.

نتيجه:

1. عرضه اعمال امت به رسول خدا و ائمه طاهرين (عليهم السلام) از ديدگاه روايات صحيح شيعه امر قطعي است؛ هرچند در روايات اهل سنت عرض اعمال به ائمه (عليهم السلام) تصريح نشده، اما در روايات صحيح آنها و نظرات علمايشان علاوه بر رسول خدا، مؤمنان و اموات نزديك بازماندگان نيز بر اعمال بندگان آگاه هستند.

سؤال اين است: اگر اعمال بندگان را مؤمنان زنده و مردگان مي دانند، چرا ائمه طاهرين عليهم السلام از احوال آنها خبر نداشته باشند؟

2. طبق رواياتي كه از منابع شيعه و اهل سنت نقل شد، عرضه اعمال بر رسول خدا و ائمه طاهرين (عليهم السلام) منحصر به زمان حيات آنها نيست؛ بلكه بعد از رحلت نيز اعمال زنده ها به آنها تا روز قيامت عرضه خواهد شد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



Share
1 | رضا | Iran - Asadīyeh | ٢٣:١٢ - ١١ شهریور ١٣٩٣ |
-1 ملا علي القاري ؛ شرح شفا جلد سوم464: ... لان روحه عليه السلام حاضرة في بيوت اهل الاسلام .
2- صحيح البخاري: مَا مِنْ شَيْءٍ لَمْ أَكُنْ أُرِيتُهُ إِلَّا رَأَيْتُهُ فِي مَقَامِي حَتَّى الْجَنَّةُ وَالنَّارُ
3- مسند احمد:عُرِضَ عَلَيَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَأَمْرِ الْآخِرَةِ ...کانما انظر الي کفي هذه (و کنزالعمال(
4- مکتوبات امام رباني جلد سوم مکتوب 122 ص 700 تصحيح ايوب گنجي: ... فعلمت علم الاولين و الآخرين
امام ربّاني در مكتوبات[مكتوب283 - جلد اوّل] مي نويسد: « ... زيرا كه آن سرور - عليه الصلوة و السلام - در آن شب، چون از دايره ي مكان و زمان بيرون جَست و از تنگي مكان برآمد، اَزَل ( گذشته ي بي ابتدا ) و اَبـَد ( آينده ي بي انتها ) را آنِ واحد يافت. بدايت و نهايت را در يك نقطه ي متّحد ديد ...
گفته هاي امام رباني در شرح حديث " انّ الله خلق آدم علي صورته " مکتوب 74 / جلد دوم .
5- شيخ عبدالحق محدث دهلوي (رح) مي نويسد: [ قدرت وسلطنت وي صلي الله عليه وسلم زياده برآن بود ملک وملکوت جن وانس تمام عوالم به تقدير تصرف الهي عزوجل در محيطه قدرت وتصرف وي بود] (اشعت للمعات ج1ص ( 463

2 | فرمان علي معصومي | Iran - Tehran | ٠٥:١١ - ١٢ شهریور ١٣٩٣ |
جزاکم الله خيرا
مقالي عالي و جالب بود خيلي استفاده کردم...
3 | علي | Iran - Mashhad | ٢٠:٣٤ - ١٢ شهریور ١٣٩٣ |
ببين برادر من اصلا در اين زمينه تحقيق نکرده ام و مثل شما شماره صفحه و جلد بلد نيستم ولي در همين حد ميدانم "عرضه شدن اعمال " يعني خدايي کردن و اينکه اعمال ما به امام زمان عرضه ميشود و ايشان امضا ميکند با انديشه توحيدي تضاد کامل دارد و اين گونه کارها که به امامان نسبت داده ميشود نامش خدايي است چون امور ماورائ الطبيعه است که در حيطه قدرت و اختيارات ذات حق تعالي قرار دارد و من واقعا نميتوانم قبول کنم. حال شما هم عقل و قلب خود را قاضي کنيد و ببينيد که آيات توحيدي قرآن ما را به چه ميخوانند و اين ادعاهاي ضد توحيدي به چه؟!!

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ آنچه با انديشه توحيدي منافات دارد مستقل دانستن پيامبران و ائمه عليهم السلام از خداست و به اصلاح، آنها را در عرض خدا بدانيم و الا اگر اين منصب را خداوند به آنها داده باشد و در طول خدا قرار گيرند مجريان الهي خواهند بود که خداوند بخاطر طهارت و پاکيشان آنها را لايق اين مقام دانسته است و قدرت انجام آن را هم به آنها افاضه نموده است. مضاف به اينکه آنها خلفاي الهي در ميان اين مردم اند و اين مقام لازمه اين رسالت است.

آيات قرآن و روايات صحيح معصومين عليهم السلام هم مبيّن اين واقعيت است و در کرامات و ديدارهاي علما با امام زمان عجل الله تعالي فرجه در اين مورد نمونه هاي فراواني ذکر شده است.

اگر شما آيه اي از قرآن را مخالف اين واقعيت مي دانيد بيان نماييد تا در اين مورد بحث و گفتگو نماييم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
4 | سعيد جمشيدي | Iran - Asadābād | ٢١:٥٧ - ١٢ شهریور ١٣٩٣ |
اجرتون با خانم فاطمه زهرا(س)
شکي نيست که نه تنها اعمال ما بر ائمه معصوم عرضه ميشه بلکه تمام ائمه بر زندگي کنوني ما تاثير دارند
5 | مجنون و عاشق سينه چاك اهل البيت سلام الله عليها | Iran - Tehran | ١٠:٢٢ - ١٤ شهریور ١٣٩٣ |
بايد ان شخصي که بانام علي نظر داده بداند که جهان جهان واسطه است خداوند از رگ گردن به ما نزديک تر است و هرکاري کنيم از نظر او پنهان نميداند اما با اين حال فرشته هايي رو مامور نوشتن اعمال ما کرده واقعا چرا خدا فقط خودش اعمال مارو رسيدگي نميکنه؟چرا ميگويد هم من جان ميگيرم هم فرشته ي مرگ؟وقتي خدا هست چه نيازي که فرشته مرگ هم بياد جان آدمي رو بگيره؟مگه خدا نميتونست خودش مارو هدايت کنه پس چه نيازي بود به انبيا و اوصيا؟وقتي خداوند مارو ميبينه اعمال مارو ميبينه پس چه نيازيست که پيامبر و مومنون هم ببين؟ساختار دنيا بدين شکل توسط خدا آفريده شده که با واسطه هاي مورد اطمينان الله که نيروشون رو خدا بهشون داده و اين وظايف رو خدابهشون داده امورات انجام شود.البته کسي که درآيات فکر نکنه همچين سوالايي هم ميپرسه
6 | رضا كاوياني | Iran - Bandar Abbas | ١٧:١٠ - ١٤ شهریور ١٣٩٣ |
آقايان -برادران- بزرگواران جواب اينجور مسايل يک کلمه است :نميدانم
سري که درد نميکند باند پيچي نميکنند.اين جور مسايل دانستنشان چندان با ندانستنشان فر قي نميکند زياد.مثل علم فلسفه که آدم نداند راحت تر زندگي ميکند.ميشه آلبرت انيشتين بود و وارد اين مباحث نشد.ما بياييم يک کار مهم بکنيم : گناه نکنيم - کارهاي خوب بکنيم- خوب البته ايمان داشته باشيم .بقيش به ما مربوط نيست. به هر کس اعمال ما ارايه ميشود بشود.ما طرف حسابمان خداست و البته دوستدار و متشکريم از پيامبران و صالحان و نيکان و ملايک و خوبان همه. وبرادريم با همه مومنان .راحت . خدا خيرتان دهد.مبحث بعدي لطفا!
7 | محمد حسن زاده | Türkiye - Ankara | ١٥:١٨ - ١٦ شهریور ١٣٩٣ |
آقاي علي
1- از کجا ميگوييد عرضه کردن اعمال فقط بر خدا انجام مي شود؟
2- آيه قرآن صريحا ميفرمايد که اعمال بندگان را خداوند و رسولش و مومنين ميبينند. بر آيه قرآن که ايراد نميتوانيد بگيريد، مي توانيد؟
3- احتمالا اهل سنت هستيد که اين سوال را پرسيده ايد. در اينصورت اين هم جزو اعتقاداتتان است که همه چيز را ميتوانيم از قرآن استفاده کنيم. اگر اينطور است: معني آيه هاي هاي مقطعه چيست؟ از آيه هاي متشابه و آنهايي که گاها از نظر معني بر خلاف هم بنظر ميرسند و خداوند در قرآن بدان اشاره فرموده، چگونه ميتوان حقيقت را درک کرد؟ اگر فقط قرآن؛ پس چرا سني ها به خود " اهل سنت" ميگويند؟ چرا "اهل قرآن" نميگويند؟
8 | يك اهل سنت | Iran - Tehran | ١٨:٠٨ - ١٦ شهریور ١٣٩٣ |
سلام من يه سوالي داشتم در آيه 109 سوره مائده مي فرمايد: از روزي بترسيد که خداوند پيامبران را جمع مي کند و به آنها مي گويد: چه پاسخي به شما داده اند؟ مي گويند: ما چيزي نميدانيم تو خود از همه اسرار نهان آگاهي.
پس پيامبران اطلاعي از اعمال ندارند پس چطور اعمال بر آنها عرضه مي شود؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اين آيه اي که ذکر کرديد در حقيقت علم و دانستن استقلالي را رد مي کند يعني انبياء براي خود علم مستقل قائل نيستند بلکه علم به غيب و يا علم به اعمال مردم را يک چيز اعطايي از جانب خداوند مي دانند همچنانکه در آيات آمده است قُلْ لا يعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ الْغَيبَ إِلاَّ اللَّهُ وَما يشْعُرُونَ أَيانَ يبْعَثُونَ. (نمل/65)

بگو: «هر كه در آسمانها و زمين است- جز خدا- غيب را نمى‏شناسند و نمى‏ دانند كى برانگيخته خواهند شد؟ اين آيه نيز علم غيب را از همه نفي و با «الا الله» تنها براي خداوند متعال ثابت كرده است.

در آيه ديگر رسول خدا به دستور پروردگار براي مردم صريحاً‌ بيان كرده است كه از غيب چيزي نمي‌داند: قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يوحى‏ إِلَي. (انعام/50)

بگو: «به شما نمى‏گويم گنجينه‏هاى خدا نزد من است و غيب نيز نمى‏دانم و به شما نمى‏گويم كه من فرشته‏ام. جز آنچه را كه به سوى من وحى مى‏شود پيروى نمى‏كنم‏.

مفهوم اين آيات اين است‌كه تنها خداوند عالم به غيب است.اما در مقابل آياتي نيز وجود دارد که علم غيب را براي ديگران نيز ثابت مي کند

عالِمُ الْغَيبِ فَلا يظْهِرُ عَلى‏ غَيبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يسْلُكُ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (جن/26-27)

عالم الغيب او است، و هيچكس را بر اسرار غيبش آگاه نمى‏سازد، مگر رسولانى كه آنها را برگزيده است و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد.

صدر اين آيه،‌ علم غيب را براي ذات يگانه هستي اثبات و آن را از ديگران نفي مي‌كند؛ اما جمله استثنائيه، آن را براي عده‌اي خاصي كه عبارت از رسولان الهي باشند، نيز ثابت مي‌كند و اين جمله عموميت نفي جمله اولي را مي‌شكند.

و يا در آيه ديگر علم غيب عيسي به کارهاي مردم را ثابت مي کند «وَ أُنَبِّئُكُمْ‏ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ‏» 49 آل عمران‏ شما که آيه 109 مائده را ذکر کرديد در مقابل آيه ديگر نيز هست که علم پيامبر (ص) به اعمال مردم را ثابت مي کند : َقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. توبه/105

بگو: عمل كنيد ، که خدا و پيامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد و شما به نزد داناى نهان و آشكارا بازگردانده مى‏شويد و او از اعمالتان آگاهتان خواهد كرد.

شما با اين آيه که علم پيامبر بر ديدن اعمال را ذکر کرده است چکار مي کند ؟!

بنابراين در برخود با آيات الهي بايد تمام آياتي که مربوط به يک موضوع مي شود را ديد تا دچار اشتباه نشد.اگر در برخي از آيات علم داشتن پيامبر (ص) را نفي شده است مراد استقال در علم داشتن است يعني تا خدا به آنها چيزي ندهد آنها قدرت بر علم به چيزي را ندارند

اگر واقعا پيامبر (ص) از علم غيب خبر نداشت پس با اين همه خبر دادن از قيامت، آخره الزمان، و چيزي هاي ديگر چکار مي کند؟! به عنوان نمونه يک روايت را صحيح مسلم براي شما نقل مي کنيم تا مطلب روش شود:

ابو زيد عمرو بن اخطب انصاري مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله از آن چيزي كه در گذشته واقع شده و در آينده نيز رخ مي‌داد، ما را آگاه ساخت:

2892 وحدثني يعْقُوبُ بن إبراهيم الدَّوْرَقِي وَحَجَّاجُ بن الشَّاعِرِ جميعا عن أبي عَاصِمٍ قال حَجَّاجٌ حدثنا أبو عَاصِمٍ أخبرنا عَزْرَةُ بن ثَابِتٍ أخبرنا عِلْبَاءُ بن أَحْمَرَ حدثني أبو زَيدٍ يعْنِي عَمْرَو بن أَخْطَبَ قال: صلى بِنَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم الْفَجْرَ وَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتى حَضَرَتْ الظُّهْرُ فَنَزَلَ فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتى حَضَرَتْ الْعَصْرُ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتى غَرَبَتْ الشَّمْسُ فَأَخْبَرَنَا بِمَا كان وَبِمَا هو كَائِنٌ فَأَعْلَمُنَا أَحْفَظُنَا.

ابو زيد عمرو بن اخطب مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله نماز صبح را با ما خواند و برفراز منبر براي ما تا هنگام ظهر خطبه خواند. براي نماز ظهر فرود آمد و نماز خواند سپس روي منبر رفت و براي ما خطبه خواند تا اين‌كه زمان نماز عصر فرارسيد سپس فرود آمد و نماز عصر را برگزار كرد سپس بر منبر رفت و تا غروب آفتاب براي ما سخن گفت و از تمام اخبار گذشته و حال براي ما خبر داد پس ما آن را دانستيم و حفظ كرديم.

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص2217، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
9 | علي | Iran - Mashhad | ٢١:٢١ - ١٧ شهریور ١٣٩٣ |
سلام برادران. ميخواستم عرض کنم اولا ما صراحت قرآن را در اعطاي مقاماتي که ميگوييد(مجريان و واسطه فيض الهي) نداريم. (اگر من اشتباه ميکنم بيان کنيد). از طرفي آياتي را هم که در مورد عرضه شدن اعمال و علم غيب بيان ميداريد در نهايت شامل حال رسولان است و صراحت را درباره امامان نميبينيم. مثلا قرآن ميگويد "مومنين" شما داخل پرانتز ميگوييد يعني ائمه! خداوند ميگويد "اولي الامر منکم" شما داخل پرانتز ميگوييد يعني ائمه! در جاي ديگر خداوند صفت ديگري را بيان ميدارد شما داخل پرانتز ميگوييد يعني ائمه!! خوب مسئله به اين مهمي را خداوند تعالي چرا واضح و با صراحت نگفت تا شما اينقدر زحمت پرانتز گذاشتن ها رانکشيد؟؟ واقعا؟؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در خصوص سوال اولتان در خصوص واسطه فيض الهي در قرآن بايد بگوييم خداوند در قرآن مي فرمايد :‌ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما

و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر ] نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند .

آيا اين واسطه فيض بودن را نمي رساند که بخاطر استغفار رسول خدا گناهکاران را مي بخشد!! آيا واسطه بودن حضرت يعقوب عليه السلام براي بخشيده شدن فرزندانش، واسطه فيض بودن نيست؟!

همچنين از جمله آياتي که دلالت بر فياض بودن پيامبر (ص) دارد آيه «و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم؛ و خداوند آنان را عذاب نمي‌كند در حالي كه تو در ميانشان هستي».(انفال/33)

شيعه معتقد است خداوند همان فضائلي را که به پيامبر بزرگوار داده است به ائمه نيز داده است در اين آيه بيان شده است که بواسطه حضرت بلا دفع مي شود از امام باقر(ع) در حديث نسبتاً بلندي نقل شده است كه پيامبر فرمود:

«النجوم امان لاهل السماء و اهل بيتي امان لاهل الارض ... و اذا ذهب اهل بيتي اتي اهل الارض ما يكرهون .... بهم يمهل اهل المعاصي و لا يجعل عليهم بالعقوبة و العذاب ... ؛

ستارگان، امان‌اند براي اهل آسمان و اهل بيت من امان‌اند براي اهل زمين ... و زماني كه اهل بيت‌ام بروند، مي‌آيد اهل زمين را از آنچه كراهت دارند ... به واسطه‌ي آنان، اهل عصيان، مهلت داده‌ مي‌شوند و مورد عقوبت و عذاب واقع نمي‌گردند».

(بحار، ج23، ص19، ح14

البته اهل سنت نيز به چنين چيزي اعتقاد دارندحضرمي شافعي (متوفي 866 هجري ) در شرحي که بر کتاب مقدمة الحضرمية ص 710-711 نوشته اند در پاين کتابشان با اشاره به برکت وجود پيامبر (ص) به باب الله و واسطه فيض بودن وجود شريف ايشان تصريح مي کنند :

فختمت کتابي هذا بذکره ، صلي الله عليه وسلم و بذکر اسمه الشريف، رجاء أن تعود برکته عليّ و علي أولادي ووالديّ وأحبابي و المسلمين ، وعلي کتابي هذا و غيره ، فإنه باب الله ، ولا خير من خيرات الدنيا والاخرة الا و هو بواسطته ، و ببرکته صلي الله عليه وسلم

به پايان رساندم اين کتابم را به ياد ا پيامبر صلي الله عليه و آله و به ذکر نام شريفشان واميدوارم که برکت ايشان باز گردد به سوي خودم و به فرزندانم ووالدينم ودوستانم و تمام مسلمين و همچنين بر اين کتاب و غير آن ، چرا که آن حضرت باب رحمت الهي بوده و هيچ خيري از خيرات دنيا وآخرت نيست مگر اينکه به واسطه و به برکت ايشان هست .

در خصوص مجريان نيز بايد بگوييم آيات فراوان دلالت دارد که ملائکه مجريان برخي از کارهاي خداوند هستند مثلا در گرفتن جان لذا در قرآن به اين نوع واسطه نيز اشاره شده است.

اما در خصوص عرضه اعمال شما گفتيد که آيه اگر هم عرض اعمال را ثابت کند فقط براي رسول را ثابت مي کند ، اين در حالي است که شما به قسمت بعدي آيه که عرضه اعمال بر مومنان را نيز ثابت مي کند،توجه نکرديد پس آيه ثايت مي کند که غير رسل نيز بر آنها اعمال عرضه مي شود اما اينکه اينها کدام مومنان هستند اين را روايت مشخص کرده است که ائمه هستند

در ضمن شما به ما اشکال مي گيريد که خودتان داخل پرانتز ائمه را قرار مي دهيد دوست عزيز ما عين روايت را براي شما ذکر کرديم. اين ائمه هستند که مصداق مومنون را معين کرده اند لذا ما نگفتيم که مصداق، ائمه هستند بلکه خود حضرات مصداق را مشخص کرده اند. لذا بهتر است شما به همان آدرس کتابي که ارجاع داده شده است رجوع کنيد تا مطلب براي شما روش شود

در ضمن طبق حديث ثقلين قرآن و اهل بيت با هم توام هستند هر دو مکمل يکديگرند خود خداوند مي فرمايد «لتبين للناس» خداوند تفسير و بيان قرآن به را به عهده پيامبر گذاشته است در اين صورت جا ندارد که بگوييم چرا اين در قرآن نيامده است خيلي از احکام و مسائل در قرآن نيامده است بايد قبول نکنيم؟! در قران امامت پيامبر (ص) به صراحت در قرآن نيامده بايد قبول نکنيم !! احکام نماز ميت نيامده بايد نماز ميت نخوانيم چون در قرآن نيامده؟!!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
10 | عبدالله | Iran - Īlām | ١١:٥٨ - ١٨ شهریور ١٣٩٣ |
سلام
آياحکمت443 نهج البلاغه سند دارد؟«مالِکُ وَ ما مالِکُ؟ وَاللَّهِ لَوْ کانَ جَبَلًا لَکانَ فِنْداً، وَ لَوْ کانَ حَجَراً لَکانَ صَلْداً لا يرْتَقيهِ الْحافِرُ وَ لا يوفى‏ عَلَيهِ الطَّائِرُ»؛ ‏نهج البلاغة

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ در مصادر نهج البلاغه براي اين حکمت منابع مختلفي ذکر شده است:

1. كتاب الولاة و القضاة محمّد بن يوسف كندى(پنجاه سال قبل از صدور نهج ‏البلاغه وفات كرده آمده است.)

2. قسمتي از اين حکمت را کشي هم نقل نموده است. (متوفاى نيمه قرن چهارم)

3. كتاب غارات ابراهيم بن هلال ثقفى، طبع القديمة، ج‏1، ص169، قم، چاپ اول، 1410 ق.

4. مرحوم شيخ مفيد در كتاب‏ اختصاص، ص81، قم، چاپ اول، 1413 ق.

5. مرحوم شيخ مفيد در کتاب مجالس

6. نهايه ابن اثير (يك جمله آن)

7. ربيع الابرار زمخشرى

8. غررالحكم آمدى

(مصادر نهج ‏البلاغه، ج 4، ص 305)

غير از مصادر بالا در کتب ذيل هم آمده است:

9. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج‏6، ص77، قم، چاپ: اول، 1404ق.

10. بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج‏33، ص556 بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

11. مجمع البحرين، طريحي، ج‏3، ص 342

سند روايت: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ أَبِي سَيْفٍ الْمَدَائِنِيِ عَنْ فُضَيْلِ‏ بْنِ خَدِيجٍ عَنْ أَشْيَاخِ النَّخَعِ قَالُوا»

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
11 | عبدالله | Iran - Īlām | ١٤:٥٠ - ١٨ شهریور ١٣٩٣ |
بجز کتاب يوسف کندي و شيخ مفيد بقيه منابع بعد از سيّد رضي مي باشند . کتاب يوسف کندي هم به صورت مُرسل نقل کرده است و کتاب شيخ مفيد(استاد سيّد رضي) هم به صورت مُرسل نقل کرده و ظاهراً سيّد رضي اين حکمت را از کتاب استادش شيخ مفيد نقل کرده است .
در هر صورت وجود اين منابع چه منابع هم دوره سيّد رضي(کتب مفيد) و چه منابع قبل او(کتاب کندي) ضعف ارسال اين روايت را جبران نمي کند .

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ روايت در کتاب اختصاص شيخ مفيد با سند آمده که در نظر قبلي بيان داشتيم همين سند بدون ذکر فضيل در الغارات و شرح نهج البلاغه هم آمده است. مضافا متن روايت هم بلحاظ بلاغت و بلندي معنا و... صحت آن را تاييد مي کند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
12 | محمد حسن زاده | Türkiye - Ankara | ٢١:٠٠ - ١٨ شهریور ١٣٩٣ |
پاسخ اول به " يک اهل سنت" :
آقا يا خانم محترم، شما از کجا فهميديد که معني " پاسخي که به پيامبران داده شده" مربوط به عرضه اعمال بندگان بر پيامبران است؟ اصلا اين "پاسخ" مد نظر خداوند را چرا شما به عرضه اعمال بندگان بر ايشان تفسير و ترجمه ميکنيد؟ تنها چيزي که از معني آيه 109 سوره مبارکه مائده فهميده مي شود، بطور عام عدم اطلاع رسولان از علم غيب الهي است، همين! هرچند در جاهاي ديگر قرآن نيز دانستن علم غيب را خداوند مخصوص عده اي از بندگان خود نموده است!
پاسخ دوم به " علي" :
آقاي علي فرض کنيم حرف شما قبول؛ ما از خودمان کلمه امامان را به " مومنين" و يا " اولي الامر" منتسب ميکنيم چون اطاعت از آنها را طبق معني " اولي الامر" واجب ميدانيم. ولي آيا مي شود بفرمايي شما از کدام اولي الامر که اطاعت از او (آنها) در قرآن واجب شده، اطاعت ميکنيد؟ اطاعتي که مصداق اطاعت از الله و رسولش باشد؟ شايد هم اهل سنت عزيز اولي الامري جهت اطاعت ندارند؟ لطفا پاسخ سوالم را بدهيد.
13 | رضا كاوياني | Iran - Bandar Abbas | ٢١:٤٥ - ١٨ شهریور ١٣٩٣ |
درود بر آقاي علي. خداوندا از شر پرانتز هايي که باز ميککند و از شر شياطين به تو پناه ميبريم.معضل اسلام و مسلمانان پرلنتزهايي است که باز ميکنند و ميبندند.آقاي علي من يک ترجمه بسيار عالي از قرآن کريم سراغ دارم که اصلا پرانتز اينجوري نداره .هر معني سرجاي خودشه و قضاوتي هم در معني کردن نداره. ترجمه آقاي ابوالفضل بهرامپور را تهيه کنيد اگر نداريد. خيلي ترجمه عالي هست.شما تهيه کنيد تاييد ميکنيد.قم داره.
14 | علي | Iran - Mashhad | ٢٤:٢١ - ١٩ شهریور ١٣٩٣ |
ببينيد آقاي "محمد حسن زاده" از نظر شما بر مي آيد که قصد داريد با استدلال هاي خود ساخته و فلسفي و...(!) عقيده خود را ثابت کنيد. ولي من حرفم اين است که آقا من يک آدم عامي و بدون تحصيلات، خداوند براي من مي فرمايد "محمد رسول الله والذين معه اشدا علي الکفار..." يا ميفرمايد "وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ" . خداوند بدين صورت خيلي واضح اصل نبوت را در جاي جاي قرآن براي من تعريف ميکند. و يا بارها در قرآن قيامت را توصيف کرده و به ما بندگان نسبت به آن هشدار ميدهد. و خيلي ساده هم من و امثال من ميفهميم. اصلي هم که شما تعريف ميکنيد که تعداد رکعات نماز صبح نيست که لازم نباشد در قرآن بيايد. اصلي است کنار توحيد و نبوت و معاد. پس واقعا چرا به صراحت بيان نشده تا من عامي کم سواد ديگر به شان نزول و روايت و فلسفه و... براي اثباتش متوسل نشوم؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ اصل امامت در قرآن به وضوح آمده است مانند آيات ذيل:

«وَ اِذِابـْتـَلى اِبـْراهـيـمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتى قالَ لايَنالُ عَهْدِى الظّالِمينَ»

«يوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِي كِتابَهُ بِيمينِهِ فَأُولئِكَ يقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يظْلَمُونَ فَتيلاً» (الإسراء، 71)

«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اَطيعُواللّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الاَْمْرِ مِنْکُمْ ...» (نساء، 59)

«وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» (سوره قصص آيه 5)

«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ» (سوره سجده، آيه 24)

«وَالَّذِينَ يقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّياتِنَا قُرَّةَ أَعْينٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا» (الفرقان، 74)

به مقاله «ادله نقلى «نصب امام» توسط خداوند (امامت عامه)» مراجعه نماييد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
15 | محمد حسن زاده | Türkiye - Ankara | ٠٤:٠٩ - ٢٠ شهریور ١٣٩٣ |
آقاي کاوياني گويا شما خيلي اعتماد به نفس بالايي داري و فکر ميکني که همه چيز رو ميتوني بدون استفاده از روايات و احاديث بزرگان و اهل بيت، از قرآن به دست بياري؛ پس اول بگو تا بدونيم منظور خداوند از " اولي الامر" دقيقا چيه و پس از اون، از شر هر چيزي خواستي به خدا پناه ببري؟
عدم جواب به منزله اينه که شما فقط يه چيزي از خودت گفتي و يه ادعايي کردي که هيچ دليلي هم واسش نداري. از علي آقا که خبري نشد، ببينيم از شما جوابي مياد يا نه؟
16 | مسلم | Iran - Tehran | ١٣:١٦ - ٢٠ شهریور ١٣٩٣ |
يوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِي كِتابَهُ بِيمينِهِ فَأُولئِكَ يقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يظْلَمُونَ فَتيلاً» (الإسراء، 71)

اين ايه به روشني روز روشن اثبات مي كند كه در هر زماني بايد يك امام و رهبر اللهي كه به امر اللهي تعيين شده وجود داشته باشد
تا مردم را هدايت كند براي حقانيت شيعه همين يك ايه كفايت مي كند

قران براي ما مسلمانان مانده اقاياني كه مي گويند منظور از امام در قران خود قران و كتب اسماني است
بايد بدانند كه قران به تنهايي هدايت گر نيست به فرموده رسول الله (ص)
امامي بايد باشد كه هدايت كند به امر اللهي

وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا
17 | محمد حسن زاده | Türkiye - Ankara | ١٥:٤٦ - ٢٠ شهریور ١٣٩٣ |
داداش من، علي آقا
اولا که: گويا خوب به حرف طرف سوالت دقت نمي کني. من گفتم فرض کن امامت ساخته و پرداخته ما شيعيان است. ولي يک ابهام وجود داره: اين "اولي الامر" کيست که اطاعتش واجبه؟ فکر نکنم جواب به اين سوال نياز به تحصيلات عاليه داشته باشه چون يا بايد از اولي الامر اطاعت بکني يا نکني، و گزينه سومي هم وجود نداره!
دوما: چرا فکر ميکني که همه چيز در قرآن بايد به سادگي هلو ذکر شده باشه تا من و شما قلپي قورتش بديم؟ پس حرف الله چي ميشه که فرموده پيامبر بايد قرآن رو به مردم تبيين کنه؟ و چرا الله فرموده بعضي آيات محکم اند و برخي متشابه و معلوم ميشه که مفهوم اين متشابهات رو بايد از روي روايات و احاديث و دلايل عقلي..... فهميد؟ و اصلا چرا بايد آيه هايي مثل "طه" ، "طسم"، "الر"، المص"..... تو قرآن باشه که شما قطعا نميتوني بسادگي و با ظاهر اونها به معنيشون پي ببري؟ در اين صورت آيا اشخاصي مثل شما نميتونن روز قيامت به الله ايراد بگيرن که آيات فوق هيچ معني نداشتن و ما نتونستيم ازشون بهره مند بشيم؟؟
18 | مجنون و عاشق سينه چاك اهل البيت سلام الله عليها | Iran - Tehran | ٢٤:٣٧ - ٢٠ شهریور ١٣٩٣ |
علي آقا و امثال ايشان بايد بدانند که قرآن بدون تفسير پيامبر قابل فهم نيست همانگونه که خداوند پيامبر را تبيين کننده ي قرآن معرفي کرده و البته خليفه ي دوم اهل سنت با بيان حسبنا کتاب الله آن را کنار زده.به اين روايت توجه کنيد:
{يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} المائدة: 67.
اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن؛ و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، حفظ مى کند.
ابن أبي حاتم در تفسير خود از ابو سعيد خدري نقل کرده است:
نزلت هذه الآية... في علي بن أبي طالب.
تفسير ابن أبي حاتم، ج 4 ص1172.
اين آيه در باره علي بن ابي طالب نازل شده است.
آلوسي در تفسير خود مي‌نويسد:
روي ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ عليّاً وليُّ المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.
روح المعاني، ج6، ص193
ابن مردويه از ابن مسعود نقل مي‌کند که ما در زمان رسول الله صلي الله عليه واله وسلم اين آيه را اينگونه مي‌خوانديم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي ولي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.
و سيوطي اين روايت را اين چنين نقل کرده است:
بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ علياً مَولَي المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.
الدر المنثور ج2ص298 و فتح القدير ج 2 ص60 والمنار: ج 6ص463.
آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي مولاي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.
در اين آيه رسالت نبي اکرم با اعلام من کنت مولا فهذا علي مولي کامل ميشود و هرکس اين موضوع را نپذيرد رسالت و کلام الله را نپذيرفته
آيه دوم:{أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الاِْسْلاَمَ دِيناً}.
المائدة: 3
امروز، دين شما را برايتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.
خطيب بغدادي با سند معتبر نقل کرده است که اين آيه بعد از معرفي اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم، نازل شده است:
وَهُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِيُّ ﴿ص﴾ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: " أَلَسْتُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؟ "، قَالُوا: بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}.
تاريخ بغداد ج8 ص284
روز غدير خم، زماني که پيامبر دست علي بن ابي طالب را گرفت، سپس فرمود: آيا من سرپرست مومنان نيستم؟ گفتند: بله اي رسول خدا! فرمود: هرکس که من مولاي او هستم پس علي مولاي اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبريک تبريک بر تو اي فرزند ابي طالب ؛ زيرا از اين پس تو مولاي من و مولاي کل مسلمانان هستي، سپس اين آيه نازل شد: امروز، دين شما را برايتان کامل کردم.
اکمال دين و انتخاب اسلام به عنوان آيين جاودان با بالارفتن دست حضرت اميرالمومنين علي ابن ابي طالب صورت گرفته است و به سادگي قابل اثبات است که هرکس اين دست بالارفته را نپذيرد دين و نبوت او ناقص خواهد بود.امامت در قرآن عهدي معرفي شده ايت که به ظالم نميرسد و اين خداست که مشخص کرده که عهدالله به چه کسي ميرسد و آن فرد غيرظالم است.درآيه تطهير هرگونه ظلم از اهل البيت به صورت مطلق دور شده است و آنان غيرظالمند و کاملا شايستگي دارا بودن مقام امامت را دارا هستند.درآيه اي ديگر خداميفرمايد ما براي هدايت هرقوم ائمه اي را ميفرستيم که از اهل يقينند و درآيه تطهير از اهل البيت الرجس دور شده که يکي از معاني آن شک و ترديد است پس اهل البيت اهل شک نيستد و کسي که اهل شک ونباشد اهل يقين است و آن ائمه فقط اهل البيت ميباشند.يا داريم که خداوند ميفرمايد ما ملکوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم و او از اهل يقين شد و اين يعني اهل يقين ميتوانند به اذن الله ملکوت آسمان ها زمين را ببينيد و کسي در فضيلت و خلافت با ايشان قابل مقايسه نيست.بحث امامت بسيار بحث ساده و زيباييست که به برکت شبکه ولايت و سايت ولي عصر عج آنرا آموختيم.البته آيات زيادي درباره فهم امامت و جانشيني بعد از پيامبر نيز وجود دارد مانند آيه 90 انعام که خداوند بعد از نام بردن انبياي قبل ميگويد اينان به هدايت الله رسيدن و خطاب به پيامبر ميفرمايد تو نيز به شيوه و روش آنان اقتدا کن اين يعني سنت رسول و نحوه ي هدايت ايشان با انبياي گذشته تفاوتي ندارد و اگر در سنت انبياي گذشته انتخاب جانشين موجود بوده که بوده پيامبر بايد به روش آن اقتدا کند.هيچ ادله اي نداريد که پيامبر نميبايست جانشين تعيين کند.ادامه ي راه نبوت مقام ولي امري است که درقرآن بدان تصريح شده آيه اي که خداوند ميفرمايد اطاعت کنيد خدا و رسول و ولي امر را. درزمان حاضر راه اطاعت از اين سه نفر چيست؟خدا يعني قرآن و رسول يعني سنت و ولي امر يعني؟؟؟؟؟اين ولي امري که اطاعت او در رديف خداست قطعا معصوم است همانگونه که بزرگان تفسير اهل سنت مانند فخر رازي آن را بيان داشته.پيامبر به تصريح بخاري فرمود جانشينانم تا قيامت دوازده نفرند و از طرفي فرمود من دوجانشين دارم کتاب الله و عترتم.تمام اين آ يات به وضوح موضوع امامت و اطاعت از عترت يطهرکم تطهيراي پيامبر همان ولي امر قرآني همان امام قرآني همان ائمه ي اهل يقين قرآنيست اما اونجايي که چشم هاي ما نخواهد ببينيد کسي هم نميتواند کاري براي ما انجام دهد.همه اين دانسته ها را مديون اساتيد سايت ولي عصر و شبکه ولايت هستيم و با افتخار شاگردان شماييم
19 | رضا كاوياني | Iran - Kīsh | ١٠:٣١ - ٢٣ شهریور ١٣٩٣ |
با سلام خدمت بزرگان
آقاي حسين زاده اصلا بنده به خودم اجازه نخواهم داد که تصور کنم همه چيز رو ميدونم.من هيچ و قت نگفتم که قرآن بخونيم کافيه.بنده از يک حرف آقاي علي که راجع به پرانتزها زده بود خيلي خوشم اومد.ما يک چيز داريم به نام ترجمه.يک چيز داريم به نام تفسير.ترجمه از نظر بنده بايد قضاوت در تفسير نداشته باشه.معني واضح و بدون داوري برسونه.اما تفسير نکنه.اما مفسر مياد قضاوت ميکنه.حالا وقتي ترجمه کنيم و يک پرانتز باز کنيم و نظر خودمونو توش بنويسيم اولا ممکنه اشتباه کرده باشيم ثانيا ممکنه اعتقادات مذهب رو توش بنويسيم.سني مياد ميگه اين آيه راجع به عمر.شيعه مياد ميگه اين آيه راجع به علي (ع) . خوب آقا اين تفاسيرو بذاريم به عهده اهلش.شما اگه ترجمه آقاي بهرام پور رو تهيه کنيد راجع به پرانتزها خيلي بهتر آخرش توضيح داده.آقاي بهرامپور شيعه هست.(خوشحال شدي نه؟)
اما راجع به اولو الامر
بند ه خودم رو در حدي نميبينم که معني اولوالامر رو استخراج کنم. ولي ميدونم اولوالامر هر کي هست حرف خدايي بايد بزنه .حرفش با حرف خدا و پيغمبر و قرآن بخونه.اولوالامر هر کي هست از بقيه بايد ايمان و عمل و عقلش بيشتر باشه. اولوالامر بايد خواهان آخرت باشه.دنيا پرست و دنيا دوست نباشه.اگه بگيد اولوالامر در حال حاضر از نظر بنده آقاي خامنه اي است.اولوالامر ابوبکر البغدادي و پادشاه عربستان نيست.اولوالامر کسي است که روح خدايي داره.
اميدوارم از ادبيات ساده و معلومات اندک بنده آزرده خاطر نشده باشيد برادر.
20 | مسلم | Iran - Tehran | ٢٣:٥٠ - ٢٣ شهریور ١٣٩٣ |
خدايا من و مظلومين عالم را با ظهور مهدي نجات بده
علت دشمني عده اي با من اين است كه به يكي از اقوامم گفتم خوب شما داري پول ها را مي خوري به مزاح
امروز كاري با من كرده كه خدا عالم است دوستان نمي خواهم از خودم بگم و ليكن الان به مداحي حضرت زهرا گوش مي كردم ديدم
حضرت علي عليه السلام عجب مصيبتي داشته علاوه بر غريبي مصيبت كشته شدن زن و فرزند و ... غربت عجيبي داشته است انا لله و انا اليه الراجعون
اينكه مردم از علي رو بر مي گردانند به خاطر عوامل حكومت ظلم و جور اينكه علي را با دروغهاشان بيچاره كردند حرف كوچكي نيست به والله
علي عليه السلام با بچه ها چكار كنه علي عليه السلام و هزار مصيبت!!! فرزند كعبه و اين مصايب چرا؟؟
من امروز دروغ را درك مي كنم اين اتفاق براي من افتاده دوستان براي مهدي زهرا براي امام زمانتان
شما كه دل پاك و خادم حضرت مهدي هستيد به حق حسن بن علي دعا كنيد
يا صاحب الزمان ادركنا العجل العجل العجل العجل العجل العجل العجل يا الله يا الله يا الله يا الله
يا صاحب امر خودتان براي ما ظهورتان را بخواه اي امام ما
يا اولي الامر ما اي اقاي ما اي سيد ما اي كه مريضها را شفا دادي اي كه فرزند فاطمه اي اي مهدي جان اي امام زمان ما
خدا يارت.
21 | عاشق حرم حضرت زينب(س) | Iran - Tehran | ٢٤:٠٣ - ٢٦ شهریور ١٣٩٣ |
شما برنامه هاي شبکه سلام را از سايتتون پاک کنيد

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ تشکر از پيشنهاد شما

براي حذف اين قسمت و قراردادن سخنراني هاي حاج آقا در بخش سخنرانيها، به بخش مربوطه اطلاع داديم در صورت صلاح ديد اين کار را خواهند کرد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
22 | دوستدار اهل بيت | Iran - Zarrīn Shahr | ١٣:٣٠ - ٣١ شهریور ١٣٩٣ |
در کودکي بين سن 7 الي 10 سالگي وقتي پدر ومادرم مي گفتند که اعمال همه توسط 2تا فرشته ثبت وضبط مي شود با آن سني که داشتيم مي گفتم که پدر ومادر مي خواهند که ما کار بدي نکنيم ؟؟؟!!!!!!! مگه مي شود اين همه وقايع که انجام مي دهيم ثبت شود اگر روي کاغذ هم بياورند 300 من کاغذ و...... مي خواهد . تا همين چند سال پيش اگر از هرکس که مي پرسيدي همين نظر را داشت ( به علت پيشرفت نکردن علم وتکنولوژي ) ولي حالا با اين فلش مموري وکارت حافظه و...... يقين شده که چنين چيزي امکان دارد .اگر به 20 و 30 سال قبل برگرديد آيا نظر شما هم همينجوري نيست . جناب علي (3 نام و نام خانوادگي: علي - تاريخ: 12 شهريور 93 - 20:34:05 ) شما هم اشتباه فکر مي کني چنين چيزي امکان دارد .
23 | علي | Iran - Tehran | ١٨:٢٥ - ٠٢ مهر ١٣٩٣ |
با سلام مجدد و عرض خسته نباشيد خدمت محققان سايت وليعصر. سوال ديگري که براي من پيش آمده اين است که اگر امامان شيعه يک چنين مقامات وصف ناشدني نزد خداوند دارند, چرا حتي يک بار از آنان در قرآن اسمي آورده نشده است؟ درحالي که در مصحف فاطمه به طور کامل نام آنان ذکر شده‌است.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اولا: هرچند نام ائمه در قرآن نيامده است، اما آيات فراواني در قرآن در خصوص ائمه نازل شده است و آياتي كه در مورد اهل‌بيت و امامت در قرآن وارده شده است از يك وضع خاصي برخوردار هستند كه سعي شده است اين آيات در لابه لاي آيات ديگر كه مربوط به موضوع ديگري مي‌باشند ذكر شوند و به‌طور آشكار به نام ائمه اشاره نشده است. مثل آيات إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً و آيه ... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ( هرچند هر آدم منصف و حقيقت طلبي به غرض اصلي آيه پي مي‌برد. چنان كه اهل تسنن نيز اين آيات را به اهل‌بيت پيامبر و امامان ما تفسير كرده‌اند.مخشري حنفي، ‌الكشاف، بيروت،‌ دارالمعرفه،‌ ج 1، ص 59به

علامه مطهري در اين خصوص مي گويد: اين وضع خاص در ذكر اين آيات به خاطر نگراني بوده كه پيامبر صلي الله عليه وآله از ابلاغ و ذكر آيات مربوط به امامت و اهل‌بيت ـ عليهم السلام ـ داشتند؛ چون ممكن بود عربي كه عصبيت درعمق جان و دل آن‌ها نفوذ كرده بود بگويند پيامبر صلي الله عليه وآله اين آيات را به خاطر خانواده خود بيان كرده است.مامت و رهبري، ص 60

ثانيا: تصريح به نام ائمه موجب مي‌شد كه عده‌اي افراد متعصب و ضعيف الايمان و دشمنان ائمه از دستورات قرآن تمرّد كرده و در مقابل قرآن بايستند و اين به‌صورت تمرد از اسلام و قرآن در آيد و ممكن بود كل قرآن و اسلام را انكار كنند گويا خداوند متعال مي‌خواهد تمردشان به شكلي در نيايد كه به معني طرد قرآن در كمال صراحت باشد. لااقل يك پرده‌اي بتوانند برايش درست كنند. همانند آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ دادن زكات در حال ركوع يك كار عمومي نيست بلكه اشاره به يك واقعه معين دارد كه هر آدم بي‌غرضي منظور آيه را مي‌فهمد كه در مورد امام علي ـ عليه السلام ـ مي‌باشد ولي باز طبق همان سر و هدف به نام امام در اين آيه و به نام ائمه در آيات ديگر اشاره نشده است. والا انسان بي‌غرض، هدف اصلي آياتي که در خصوص ائمه نازل شده است را مي‌فهمد

ثالثا: ترس از تحريف قرآن، به هر حال قرآن بايد از تحريف حفظ مي‌شد چون براي همه زمان‌ها نازل شده است بايد از عواملي كه موجب تحريف در قرآن مي‌شد در قرآن نمي‌آورد كه در صورت آوردن نام ائمه، يا پيامبر را متهم به تحريف مي‌كردند و مي‌گفتند اين آيات را خود پيامبر به خاطر خانواده خودش وارد كرده است و يا خودشان قرآن را تحريف مي‌كردند. چنانكه غاصبان خلافت قرآن جمع‌آوري شده به وسيله حضرت علي ـ عليه السلام ـ را قبول نكردند و قرآن ‌جمع‌آوري شده به وسيله عثمان را قبول كردند. امامت و رهبري، ص 162 در حالي كه همه آن‌ها به جايگاه و فضيلت و تقواي علي ـ عليه السلام ـ آگاه بودند.

رابعا:شيعه معتقد است اسلام در قرآن خلاصه نمي شود و اين سخن که «کتاب الله حسبنا؛ کتاب خدا ما را کفايت مي کند»، سخني باطل و مردود است. شيعه بر اين امر اعتقاد دارد كه دين اسلام را بايد از قرآن و عترت گرفت و اين همان سفارش رسول خدا صلي الله عليه و آله در حديث ثقلين است. از اين رو اگر دستوري در قرآن نبود ولي روايت معتبري داشت مانند قرآن مقبول است و بايد به آن عمل شود.لذا در قرآن نام تعداد معدودي از انبياء در قرآن آمده است با توجه به اينکه آنها داراي مقامان والايي بودنددر قرآن مگر نام خداوند و مسائل مربوط به توحيد در قرآن ذکر نشده است ولي با اين حالي عده زيادي از مسلمانان در مسائل توحيد يک نظر نيستند و با هم اختلاف دارند

خامسا: ذکر و يا عدم ذکر نام هميشه دليل بر برتري نيست در قرآن نام حضرت موسي (ع) از نام پيامبر (ص) بيشتر ذکر شده است آيا اين بدان معني است که حضرت موسي مقامش از پيامبر (ص) بيشتر است؟!!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
24 | دوستدار اهل بيت | Iran - Zarrīn Shahr | ٠٧:٤٤ - ٠٥ مهر ١٣٩٣ |
برادر بزرگوار علي انشالله که بدنبال حقي وغرضي در شمانيست ...... در قرآن تعدادي کمي از صفات خداوند ذکر شده نعوذ بالله آياخداوند داراي صفات ديگري نيست که خودش در قرآنش نياورده وذکر نکرده است خداوند اين همه از خوبيهاي بهشتش وبديها وعذابهاي جهنمش ذکر کرده چه در قرآن وچه در روايات چطور بنده خدا توانايي چاپ عکس وپوستر را دارد ولي خداوند در قرآنش يک عکس و پوستر نگذاشته بهتر نبود چنين کاري را نيز خداوند انجام ميداد تا مردم بهتر ايمان بياورند وديگر چرا هاي وآياهاي ديگر براي مردم وجود نداشت ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! آيا برداشت شما چنين است ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
25 | محمد | Iran - Urmia | ٠٢:٠٤ - ٠٨ مهر ١٣٩٣ |
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام و عرض خداقوت خدمت عزيزان فعال در موسسه حضرت وليعصر روحي فداه علي الخصوص حضرت علامه قزويني دام ظله.
برادران گرامي
بنده به نوبه خود دست شما عزيزان را مي بوسم و موفقيت و توفيقات روز افزون شما را از خداوند منان مسئلت مينمايم. زحمات بي دريغ شما در ارائه مقالات مختلف و همچنين پاسخ به شبهات مطروحه حقيقتا بسيار با ارزش و درخور ستايش مي باشد و قطعا نزد ذات مقدس الهي و پيشگاه معصومين سلام الله عليهم اجمعين ماجور و محفوظ است. ان شاء الله عنايات خاصه حضرت وليعصر عج الله تعالي فرجه الشريف در اين مسير مشمول حالتان گردد و در اين مسير به ياري خداوند متعال ثابت قدم و استوار بمانيد.
و اما بعد
برادر گرامي رضا کاوياني
اينکه فرموديد: ما بياييم يک کار مهم بکنيم، گناه نکنيم - کارهاي خوب بکنيم- خوب البته ايمان داشته باشيم .بقيش به ما مربوط نيست....
خواهشا بفرماييد اگر ممکن است که شما مبدع و پايه گذار کدام مکتب و مذهب جديد هستيد که اينگونه اظهار نظر ميکنيد؟
در بين اهل سنت و تشيع و در منابع و با اسناد صحيح و محکم معروف است که"من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه"، که البته شما اگر در حوزه اسلام(بجز فرقه هاي دست ساز انگليس و صهيونيزم) جاي داريد که ان شاء الله داريد، بدانيد که لازمه همين ايماني که ميفرماييد شناخت و معرفت نسبت به امامتان است.
حال با توضيحات مبسوطي که در مقاله ارائه شده و ذکر آيات و تفاسير مربوطه و همينطور روايات مختلف و نظرات علماي اهل سنت بهمراه اسناد و منابع مربوطه بفرماييد که دليل نپذيرفتن شما چست؟ و چرا به موضع خود اصرار و ابرام ميورزيد؟
شما که اهل قران مجيد هستيد حتما اين آيه شريفه را خوانده ايد " فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه"
و ان شاء الله که نمي خواهيد مصداق آيه شريفه " في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا " شويد؟( العياذ بالله )
ضمنا شما و بنده حقير اگر چيزي را نميفهميم و يا نميدانيم مي توانيم بگوييم نميدانم، وليکن به لطف خداوند متعال و عنايت حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام که فرمود "سلوني من اقطار السماء" و رسول الله صلي الله و عليه و اله و سلم درمورشان فرمود "انا مدينه العلم و علي بابها فمن اراد المدينه و الحکمه فلياتها من بابها" شيعه و شاگردان مکتب امام صادق عليه السلام هيچگاه و در مقابل هيچ سوال و شبه اي "نمي دانم" نگفته و نخواهند گفت ان شاء الله.
السلام عليک يا اباصالح المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
26 | رضا كاوياني(جواب آقاي محمد) | Iran - Bandar Abbas | ٢٢:١٧ - ٠٨ مهر ١٣٩٣ |
برادر
بنده اصولا پايه گذار هيچ مکتب جديد يا فرقه جديدي نيستم.اتفاقا بنده اگر موقع نماز خواندن متوجه شوم عده اي پشت سرم نماز ميخوانند بلافاصله قبل از نماز بعدي پا به فرار ميگذارم و پشت سرم را هم نگاه نميکنم.

برادر گرامي. مگر بنده منکر صفات عاليه علي (ع) هستم؟يا مثلا اينکه بعد از پيامبر زمام امور بايستي به علي(ع) سپرده ميشد را قبول ندارم؟
بنده در باره کدام امام شيعه سخن يا نظر نامناسبي عرض کردم؟

انشالا هم اگر حضرت عالي بنده را مصداق آيه (( في قلوبهم مرض...)) ندانيد يا در آستانه آن -اميد هست که از آنان نباشيم.

برادر . بعضي از مسايل اختلافي و اکتشافي است.ممکن است نظرات مختلف بر اساس هاي مختلف و بر پايه علتهاي مختلف وجود داشته باشد. يک مثال غير ديني عرض ميکنم.مثلا نيوتن راجع به حرکت اجسام قوانيني را کشف کرد و به آنها يقين داشت و اتفاقا تمام دانشمندان آن دوران هم قبول داشتند.بعدها آلبرت انيشتين اين قوانين را تغيير داد و آنها را محدود به حرکت اجسام با سرعتهاي پايين دانست و الان هم همه دانشمندان اين را قبول دارن..
خوب حالا با نيوتن چه کنيم که فرمولهايش ناقص از آب درآمد؟

اين مسئله که اعمال به امامان ارائه ميشوند هم همينطور است.شيعه با دلايل خود اين را اثبات ميکند.(دلايل شيعه محترم و سر جاي خود).
سني هم با دلايلي آن را رد ميکند.(دلايل سنت هم محترم و سر جاي خود).

يک بنده خدايي مثل بنده هم از آنجايي که به يقينيات خود عمل ميکنم نميتوانم يقين پيدا کنم که اعمال انسانها به روح امامان(يا به نحوي ديگر )عرضه ميشود .بلکه يقين دارم اعمال حسابرسي ميشود و مثقال ذره اي را خدا حساب ميکند.چطور ؟نميدانم .با چه کيفيتي نميدانم.
حال اگر شما بگوييد خدا اعمال پيامبران را و اوليا را مقياس و استانداردي براي سنجش اعمال سايرين قرار داده بنده ميتوانم اين را قبول کنم چرا که او خود گفت که پيامبر الگويي مناسب براي شماست.پس من اگر اعمالم را مطابق پيامبر کنم و پيرو او باشم سود ميکنم و پيروز ميشوم.

ميگويم بنده عمل خود را درست ميکنم و سعي ميکنم بنده اي خالص براي خدا باشم(که خود را اينگونه نميبينم البته) و اعمالم را درست ميکنم در اين صورت آيا راه نجاتي خدا براي بنده باز نخواهد گذاشت؟آيا در رحمت خدا براي بنده اي مانند من باز نخواهد بود؟ اگر اينگونه باشم آيا امامان خواهند گفت((چون تو اقرار نکردي که اعمالت بر ما عرضه ميشود پس کارنامه ات را امضا نميکنيم.برو جهنم.))

بعد هم اگر بنده اين مسئله و قضيه را قبول نداشته باشم.نه از روي سياست و نه از روي هر چيز ناجور.تنها از روي اينکه برهاني که مرا مطمئن کند نيافته ام آيا از جرگه اسلام و اهل ايمان بيرونم؟ آيا مستقيم با تيپا بنده را روانه جهنم ميکنند؟پس با اهل سنت چه ميکنند؟ با غير شيعه که اين را قبول ندارد چه ميکنند؟ ما مسلمانان ميدانيم که بعضي از اهل کتاب اهل نجاتند.اين عده که اهل نجاتند و اين مسئله را قبول ندارند چه؟

شما ميفرماييد (( نميدانم)). بنده صد بار عرض ميکنم که ((نميدانم.....*100)).
بنده دعا ميکنم حضرت عالي به بهترين طبقه بهشت در قيامت برويد.
بنده ترجيح ميدهم به يقين خود عمل کنم حتي اگر منجر شود چند طبقه پايينتر بگذارند (اگر مستقيم داخل جهنم شوتم نکنند).

بنده صلوات ميفرستم به پيامبران و اوليا و خاتم پيامبران(ع) و اآل پيامبر و اهل پيامبر.خدا مقام آنان را بالا برد و ببخشايد آن پروردگار مهربان بندگاني چون مرا.و بنده لايق اين هم نيستم که بند کفش آنان باشم.و بالاترين رحمت و نعمت براي من بخشايش است از جانب پروردگار مهربان. و اگر روزي اين مسئله واقعيت داشته باشد و حضرت عالي چون قبول داشته ايد به نفع شما شود بنده به شما حسودي نخواهم کرد انشالا.
27 | بهرررررنگ | United States - Cedar Knolls | ١٢:٠٦ - ١٧ مهر ١٣٩٣ |
با استفاده از حديث حوض ثابت ميشه که پيامبر حتي از حال و روز اصحاب خودش خبر نداره.انقدر بيخود نرين از اينور و اونور حديث جمع نکنين.هميشه احاديث متضاد با احاديث ديگر پيدا ميشن.سني ها هم اگر بخوان ثابت کنن که اعمال بر پيامبر عرضه نميشه ميتونن هزار و اندي حديث براتون جمع کنن.مثال بارزش همين حديث حوضي که باش ميزنين تو سر سني ها...

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ روايت حوض در کتب اهل سنت آمده و کليت پيام آن مبني بر جهنمي بودن برخي از صحابه مورد پذيرش است چنانکه با تصريحات قرآني موافق است اما آن قسمتي که با قرآن و روايات عرضه اعمال موافقت ندارد يعني اين قسمت « انک ما تدري ما احدثوا بعدک » مورد قبول ما نيست.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
28 | عليرضاموسوي تبريزي | Iran - Yazd | ١٢:٥٢ - ١٩ مهر ١٣٩٣ |
سلام عليکم.
آنقدرتاکنون کامنت هاي طولاني ازمن حذف شده است که ديگر رغبتي ندارم تااشکالات پست هايتان را باتوجه به آيات کريمه قرآن وسندتاريخ وعقل براي تان مرقوم نمايم ولي درهمين حدمي نويسم
آياواقعاْ آيه مبارکه وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (توبه/105) منصوص ودال برعرضه اعمال برمخلوق است؟
تازه با اين سياق (فسيري الله) که ازآينده مي گويد؟؟؟ وباز(المومنون)که محلي به الف لام جمع است وشماتفسيربه معدودافرادمي کنيدودر زمان نزول آيه فقط ازاهلبيت يک نفرحضرت علي عليه السلام بالغ ودرقيدحيات بوده است؟؟؟
آيااعراب آنزمان به محض شنيدن اين آيه مبارکه مطالب پست شمارا فهميدند؟؟؟ وصد اشکال ديگر!!!
اصلاْعرضه اعمال بربنده ضعيف که خودش نيازبه خالق وشاهدبرعمل خود دارد يعني چه؟؟؟ وآن هم درتضادمحض باصفت ستارالعيوب بودن خداوندمتعال!!!
چگونه درعرض خداوندعلام الغيوب ازکساني سخن مي گوييدکه درپاسخ خداوندمتعال که مي فرمايد:يوم يجمع الله الرسل فيقول ماذا اجبتم؟عاجزانه مي گويند:(قالوا)لاعلم لنا انک انت علام الغيوب؟؟؟
اصلاْ عرضه اعمال بربنده از ريشه دروغ و خرافات است وخداوندعلي کل شي شهيد محتاج به اين عرضه وامضاء هاي مخلوق که تراشيده افکارخرافي انسان هاي غلات مي باشد نيست
البته من قراربودپاسخي مبسوط برايتان بنويسم ولي به همان دليل و روحيه سانسوري تان من ازنوشتن منصرف شدم
وصلي الله علي محمدواله

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. اولاً بسياري از مفسرين اهل سنت از اين آيه آينده را برداشت نکرده اند مانند :

أي إن عملكم لا يخفى على الله ولا على رسوله ولا على المؤمنين

فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير ، اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني ، دار النشر : دار الفكر - بيروت، ج2 ص400

فإن عملكم لا يخفى خيراً كان أو شراً على الله وعباده

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل ، اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : عبد الرزاق المهدي، ج2 ص293

فإنه لا يخفى عليه خيرا كان أو شرا (ورسوله والمؤمنون) فإنه تعالى لا يخفى عنهم كما رأيتم وتبين لكم

تفسير البيضاوي ، اسم المؤلف: البيضاوي ، دار النشر : دار الفكر - بيروت، ج3 ص170

ثانياً از ستردون که در ادامه آيه آمده و قيامت را بيان مي کند فهميده مي شود که «سيري الله» منظور اين دنياست و «فينبئکم» مربوط به قيامت است .

2. چون المومنون بر خدا و رسول عطف شده پس ديدن مومنين از جنس ديدن خدا و رسول است يعني ديدن ذات و حقيقت عمل و چنين ديدني از هر کسي ساخته نيست و مربوط به گروهي خاص است يعني اهل بيت عليهم السلام.

3. عدم حضور برخي از شاهدان اعمال در هنگام نزول آيه باعث نفي آن از آنها نمي شود، چون قرآن براي همه دورانها تا قيامت آمده و در قرآن آياتي که خبر از آينده داده کم نيست .

4. همچنانکه بنده ضعيف خداوند مي تواند به مقام رسالت برسد با آنکه خود به آن نياز دارد خداوند مي تواند قدرت شهادت بر اعمال را هم به او بدهد. شهادت انبيا در زمان حياتشان اجماعي است و حال آنکه همين مشکلي که مي فرماييد در اين صورت هم وارد است پس چنين استدلالي مردود است .

5. ستار العيوب بودن خداوند ربطي به مشهود بودن حقيقت اعمال بندگان نزد شاهدان نيست چون غير از اينکه اين مشکل با شاهد بودن انبيا در دوران حياتشان هم وارد است(و حال آنکه اين مساله اجماعي است و بايد تاويل شود) شهادت بر اعمال در آيات فراواني از قرآن آمده و مساله ي غير قابل ترديدي است و حاکم بر ستار بودن خداوند است چون لازمه محاکمه الهي شهادت است و ستار بودن در خارج از اين دايره است.

6. «لاعلم لنا» گفتن انبيا در حقيقت اعتراف اوليه انبيا به علم بي انتهاي خداوند است و الا در ادامه بر اعمال امت خود شهادت مي دهند چون اين سخن را در برابر «ماذا اجبتم» مي گويند و معلوم است که اين مساله نسبت به دوران حيات آنها هم مي شود که طبيعتا از ايمان آورندگان به خود آگاهند و کسي در اين قسمت تشکيک نکرده است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
29 | محمد | Iran - Fardīs | ١٦:١٢ - ٢٤ مهر ١٣٩٣ |
بسم الله الرحمن الرحيم
برادر گرامي رضا کاوياني
بنا بر صحبتهاي جنابعالي احتمالا شما بايستي از يکي از معدود علماي ديني و فقهي دهر باشيد چرا که فرموديد "يک بنده خدايي مثل بنده هم از آنجايي که به يقينيات خود عمل ميکنم نميتوانم يقين پيدا کنم که ...." زيرا با عنايت به اعتقادات تشيع انسان يا بايستي تقليد کند و يا مجتهد باشد و يا عمل به احتياط نمايد. و اگر بنده عرض کردم که شما مبدع و پايه گذار کدام مکتب و مذهب جديد هستيد به همين علت است که منابع اعتقادات شما يقينيات و احتمالات و استنباطهاي خودتان است و لا غير.
علي ايحال دلايل تشکيک شما کراراً توسط علماي محترم گروه پاسخگويي به شبهات پاسخ گفته شد ليکن هنوز امر بر شما مشتبه است.
اگر در قرآن کريم بيشتر تفکر و تعقل نماييم ميبينيم که پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام در طول خداوند و خليفه الله هستند " و ما ارسلناک الا شاهدا و مبشرا و نذيرا"
انشاءاله خداوند به واسطه همين صلوات و سلام ما به ساحت مقدس پيامبر اکرم صلوات الله و ائمه معصومين عليهم السلام ما را مورد رحمت و غفران خود قرار دهد و هدايت و سعادت الهي نصيبمان گردد. ان شاء الله
ضمنا به عنوان پيشنهاد عرض ميکنم که با توجه به علاقه و تواتر اشارات حضرتعالي به دوران دايناسورها و اعصار ماقبل تاريخ يک دوره مطالعات جامع و منسجم را در اين حوزه آغاز فرموده و جهانيان را از نتايج گوهربار تحقيقات و مطالعات خود مستفيض و مستحضر نماييد. و من الله التوفيق
السلام عليک يا اباصالح المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
30 | رضا كاوياني(جواب آقاي محمد) | Iran - Bandar Abbas | ١٤:٤٢ - ١٣ آبان ١٣٩٣ |
جناب آقاي محمد

اينکه ((انسان يا بايستي تقليد کند و يا مجتهد باشد و يا عمل به احتياط نمايد)).چه ربطي به موضوع دارد؟
بعد هم مگر در رساله ها اينگونه مسايل مطرح ميشود که بنده تقليد کنم؟ رساله ها مربوط به احکام عملي هستند.بنده خودم رساله آقاي خامنه اي را دارم.ولي مگر بايستي در تمام شئون زندگي مثل آقاي خامنه اي باشم؟اصلا خود ايشان نظرشان اين است؟

شرط شيعه بودن هم (( تقليد يا اجتهاد يا احتياط )) نيست.شما مثل تار و پود قالي همه چيز را به هم ميبافيد.

اگر شما به دايناسور علاقه اي نداريد دليل نميشود ديگران را به چالش بکشيد.فقط کافي است فيلم گودزيلا را نگاه نکنيد. و کانال را عوض کنيد.
اگر شما به مطالعه ماقبل تاريخ علاقه اي نداريد هستند دانشمنداني که علاقه دارند و مثل شما فکر نميکنند.
من نميدانم مشکل شما با دايناسورها چيست.چه هيزم تري به شما فروخته اند.بدبختها نسلشان منقرض شده ديگر دشمني شما معني ندارد.

بحث من مفهومي بوده نه دايناسور شناسي که شما اينقدر گوشه کنايه خرج ميکنيد.

مگر حضرت عالي يا هر کس هر اعتقادي دارد بنده بايد در بست قبول داشته باشم؟ يا اگر کسي اعتقادي بر خلاف حضرت عالي دارد متهم بايست بشود که فرقه درست کرده؟

اگر هم فرقه اي درست کردم حضرت عالي ميتوانيد مريد بنده نباشيد.آزاد هستيد.اصلا بنده شما را در فرقه خودم راه نخواهم داد چون به اعتقادات ديگران را حمله ميکنيد.

ما يک صلوات فرستاديم حضرت عالي اعمال بنده را در همين صلوات خلاصه ميکنيد؟
مگر بنده انتظار دارم با يک صلوات خداوند مرا ببخشايد و قال قضيه کنده شود؟

نخير .حضرت عالي زود قاضي ميشويد زود حکم صادر ميکنيد زود آدم را متهم ميکنيد. و اصلا شرايط قاضي شدن را نداريد و خدا را شکر و گرنه حکم ارتداد همه بني آدم را صادر ميکرديد و کره زمين از آدم خالي ميشد و شما ميمانديد و نظراتتان و دايناسوري هم نبود که حکمش را صادر کنيد.

من کارهاي ديگري هم ميکنم غير از يک صلوات خشک خالي و قرار نيست در سايتها مطرح کنم .

مگر اعتقاد حضرت عالي ملاک تشيع است؟ نظرتان با بنده موافق نيست من چه کار کنم؟

خود فقها و علما هم در مسايل مختلف اختلافها دارند و بحثها ميکنند و نظرات مختلف و متضاد دارند ولي هيچکدام ديگري را متهم به فرقه سازي نميکند.

.بس کنيد آقاي محترم.

به جاي گوشه کنايه زدن چهار تا حرف سازنده بفرماييد و به جاي مسخره کردن چهار تا برهان بياوريد.
فقط حمله کردن به اعتقاد ديگران که هنر نميشود.

خود بنده اگر بنشينم با علماي بزرگ تشيع مثلا آقاي ((جوادي آملي)) بحث کنم و بحثمان بالا بگيرد مگر ايشان به بنده حمله ميکند؟ خير سعي ميکند برهاني بياورد که مرا قانع کند نه مثل حضرت عالي شروع کند به کنايه زدن و تمسخر.

من اگر ميخواستم به ساير کشور ها مبلغ ديني اعزام کنم تا براي شيعه تبليغ کنند شما را نميفرستادم چون اگر با يک بت پرست مواجه شويد به بتش و به اعتقادش حمله ميکنيد و طرف فراري ميشود. ولي من مثل شما نيستم.من ميگويم او اول يک انسان است وبعد اعتقاداتي دارد و من چنان اسلام را و شيعه را براي او مطرح ميکردم که به سمت اسلام گرايش پيدا کند.

اما حضرت عالي چنين ويژگي نداريد. داريد؟نداريد.
شما عربيتان ظاهرا خوب است و يا لااقل علاقه وافري به عربي داريد. پس و من الله التوفيق.
و ما هم منتظر مهدي هستيم.



31 | محمد زمانی | Iran - Shiraz | ١٨:٤٥ - ٠٥ مرداد ١٣٩٤ |
همین که جناب عایشهدر سال 58 از دفن شدن کنار حضرت رسول (ص) احساس شرم میکند یعنی اولا پیامبرگرامی (ص)به حوادث رخداده شده آگاهی دارند و دوم اینکه عایشه میپذبرد کارهایی که انجام داده مورد قبول حضرت رسول (ص)نیست در نتیجه با این وصیت عایشه حضرت محمد مصطفی (ص)را بعنوان شاهدا مبشرا ونذیرا میشناساند
32 | احمد | Iran - Qazvin | ٢١:٤٠ - ١٢ شهریور ١٣٩٤ |
سلام
سوالی برام پیش اومده که خیلی دنبالش گشتم هنوز جواب قانع کننده ای نیافتم.
سوالی که برام پیش اومده اینکه براساس قران و سنت چگونه مرده صدای انسان ها را در فاصله های مختلف به صورت هم زمان , می شنود؟
این مقاله شاید جواب باشه یعنی بگیم که درخواست ما برای مردگان عرضه می شه ولی فرمودید از نظر شیعه منظور از مومن در این ایه اهل بیت هستند, استاد قزوینی هم در کتاب "نقد اصول مذهب شیعه" هم فرمودند که با توجه به دو ایه قرانی که ارائه دادند گروهی خاصی از مومنان مدنظر ایه است که همان اهل بیت هستند.
حالا اگر این ایه شامل دیگر مده ها نمی شود ,سوالی که پرسیدم چگونه قابل حل است؟
خدا خیرتون بده. لطفا جواب بدید.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
يکي از مهمترين آياتي که دلالت بر سماع موتي دارد آيه «وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ .زخرف/45( از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده‏ايم بپرس: آيا جز خداى رحمان ، خدايان ديگرى را براى پرستش آنها قرار داده بوديم؟ مي‌باشد. اين آيه دلالت دارد که پيامبراني که از دنيا رفته‌اند قدرت شنيدن و پاسخ دادن را به پيامبر اسلام (ص) دارند والا اگر چنين نبود خداوند متعال دستور به يک کار بيهوده‌اي داده است و خداوند حکيم پاک و منزه است از اينکه دستور به کار بيهوده دهد.
مفسران نقل کرده‌اند که مراد آيه ملاقات پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم با پيامبران گذشته در شب معراج و سؤال کردن از آنها را است . در اين صورت اين آيه به صراحت به شنيدن مردگان و ارتباط آنها با زندگان، اشاره دارد
در روايات نيز آمده است
وحدثنا محمد بن مِنْهَالٍ الضَّرِيرُ حدثنا يَزِيدُ بن زُرَيْعٍ حدثنا سَعِيدُ بن أبي عَرُوبَةَ عن قَتَادَةَ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّ الْمَيِّتَ إذا وُضِعَ في قَبْرِهِ إنه لَيَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ إذا انْصَرَفُوا . انس بن مالک گويد: پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود : وقتي که مرده را در قبر مي‌گذارند ، مرده صداي نعلين مردم را هنگام رفتنشان از کنار قبر را مي‌شنود .
ابن تيميه با نقل اين روايت در چندين جا از کتاب ‌هايش، بر شنيدن مردگان استدلال مي‌کند
نيشابوري ، صحيح مسلم،. ج4، ص2201، ح2870 و ج4، ص2200 ، ح2870
همچنين در روايات شيعه نيز آمده است که امر به زيارت قبور مردگان کرده اند تا با شما انس بگيرند و وحشت نکنند
علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن حفص بن البختري و جميل بن دراج‏ عن أبي عبد الله ع‏ في زيارة القبور قال إنهم يأنسون بكم فإذا غبتم عنهم استوحشوا.
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص228
مجلسي در خصوص سند روايت گويد: اين روايت حسن ودلالت بر اطلاع مردگان از زندگان مي کند
باب زيارة القبور الحديث الأول‏: حسن، و يدل على استحباب زيارة القبور و اطلاع الموتى عليها و إنهم يأنسون بالزائر و أما الوحشة عند الغيبة فلعله محمول على وحشة لا تصير سببا لحزنهم جميعا، و يدل على بقاء النفس بعد خراب البدن قال الشهيد:
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏14 ؛ ص191
همچنين در روايت ديگر نقل شده است
فضل بن عمر عن أبي عبد الله ع و عن عبد الله بن عبد الرحمن الأصم عن حريز عن محمد بن مسلم عن أبي عبد الله ع قال قال أمير المؤمنين ع‏ زوروا موتاكم فإنهم يفرحون بزيارتكم و ليطلب أحدكم حاجته عند قبر أبيه و عند قبر أمه بما يدعو لهما.الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص230
اما در خصوص مقاله فوق که درباره عرضه روايت نوشته شده است بايد به اين نکته توجه داشت که منکرين سماع موتي کلا سماع موتي را چه از پيامبر و يا امام و يا ساير مردگان باشد، رد ميکنند لذا مقاله حاضر ثابت مي کنند که رفتگان از دنيا بويژه انبياء و ائمه سماع دارند و با اين دنيا در ارتباط هستند همچنانکه در آيه «فسيري الله » ذکر شد هر چند آيه مورد نظر درباره عرضه اعمال طبق رواياتي که ذکر شده در خصوص پيامبر و ائمه بود اما اين اختصاص داشتن، نفي سماع موتي از ديگر اموات را نمي کند همچنانکه رواياتي را نقل کرديم که اموات نيز مي شنوند
در ضمن در خصوص شنيدن اموات بايد به اين نکته توجه داشت که قوانين آن دنيا با اين دنيا فرق دارد شنيدن اموات در حقيقت مال روح آنهاست که مي تواند به اذن خدا همه جا حاضر شود و بشنود هر چند در اين دنيا ائمه و صالحان نيز به اذن خدا اين قدرت را دارند که در عين حال که با جسم دنيوي هستند، صداها از ديگر نقاط جهان بشنوند همچنانکه در قرآن آمده است که حضرت عيسي از غذايي که مردم در خانه مي خوردند آگاه بود
«وَ أُنَبِّئُكُمْ‏ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ‏»
آيه 49 سوره آل عمران‏
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات



   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها