(جلسه بیست و ششم 07 / 09/ 1400)
موضوع: اطاعت از حاکم فاسق مهمتر از حفظ دین!
اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ
دوستان اگر سوال و مطلبی دارید بفرمایید در خدمت تان هستیم.
پرسش:
آیا امامان معصوم از قبل امامت هم علم امامت داشتند؟
پاسخ:
برادر بزرگوار! یک مقداری دقت کنید و در مورد خلقت نوری اهلبیت بیشتر مطالعه کنید متن جامعه کبیره که بزرگترین سرمایه شیعه است را بخوانید. اگر ما «نهج البلاغه» را نداشتیم، «صحیفه سجادیه» را هم نداشتیم، فقط همین زیارت جامعه کبیره بود برای ما بس بود!
یک دوره معارف ناب و زلال شیعه در زیارت جامعه کبیره بیان شده است. در یکی از فرازهای این زیارت چنین آمده است:
«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِين»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613
خدای عالم شما را نور آفرید و از نور خودش آفرید و بر عرش الهی شما در حال طواف و تسبیح و تقدیس بودید. خدای عالم بر ما منت گذاشت و شما را به این عالم برای نجات بشر فرستاد.
اگر این مباحث دقت بشود، خیلی از مسائل حل خواهد شد و روایات خلقت نوری را عزیزان خوب دقت کنند که حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) وقتی از بهشت بیرون میآید و توبه میکند به نور خمسه ی طیبه متوسل میشود.
انبیاء الهی همه به نور محمد و ال محمد متوسل شدند، این عبارت آقای آلوسی را یک مقدار دقت کنید. من خیلی وقتها میگویم معلوم نیست اقای آلوسی از کجا این معارف ناب شیعی را نسبت به مقام ائمه (علیهم السلام) به دست آورده است؟
من واقعا مبهوت ماندهام کسی که تقریبا میشود گفت سلفی العقیده است چنین حرفی میزند. عزیزان عبارت کتاب «روح المعانی» را ببینند این دیگر آلوسی است ایشان در جلد 15 صفحه 126 مطلب را آورده است.
اینها فقط روی رسول اکرم زوم کردهاند؛ ولی فرقی نمیکند:
«اولنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و كلنا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)»
تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص18
عبارت آلوسی این است:
«فكل من عبد من دون الله تعالى من عيسى و عزير والملائكة عليهم السلام وسيلتهم إلى الله تعالى نبينا صلى الله عليه وسلم»
تمام ملائکه و تمام انبیاء واسطهای بین آنها و خدا نبی مکرم بوده است.
«بل هو عليه الصلاة والسلام وسيلة سائر الموجودات والواسطة بينهم وبين الله تعالى»
اینها وسیله تمام موجودات هستند و واسطه ای بین موجودات و خدا هستند
تا آنجا که میگوید:
«وكان نبينا آدم بين الماء والطين»
رسول اکرم پیغمبر بود و حضرت آدم هنوز آفریده نشده بود بین آب و گل بود.
«وقد تلقى الأنبياء منه من وراء حجاب الأرحام والأصلاب»
تمام انبیاء فیض را در صلب پدرانشان و رحم مادرشان از خدا به توسط رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) میگرفتند.
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج1، ص126
ما اینها را یک مقدار دقت کنیم، مسائل خیلی مهمتر و فراتر از این قضایایی است که ما داریم فکر میکنیم.
دوستان اگر کتاب «مصباح الهدایة والامامة» امام را خوب مطالعه کنند ایشان خیلی خوب و عالی بیان کرده است. من معتقدم در مقام ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) کسی در چهارده قرن -خیلی بی پرده بگویم- مثل حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) که در «مصباح الهدایه والامامة» بیان کرده به این شکل پرده را بالا نزده است.
برای فرمایشات ایشان اگر بنده بخواهم کتاب ایشان را شرح بدهم شاید حداقلش ده – دوازده جلد خواهد شد؛ یعنی اینقدر ما روایت و مطلب در توضیح و تکمیل فرمایشات امام در مقام ائمه (سلام الله علیهم اجمعین» داریم.
اینها نه تنها در این دنیا از تمام کمالات چه علم و چه غیر علم برخوردار بودند، بلکه قبل از اینکه به دنیا بیایند تمام فضائل و کمالات را دارا بودند. چه به امامت برسند و چه به امامت نرسند با رسیدن به امامت یک تکلیفی برای ائمه (علیهم السلام) میآید که قبلا آن تکلیف نبوده است.
تدبیر عالم قبلا با امام دیگر بود، بعد از شهادت امام قبلی تدبیر عوالم به عهده امام بعدی محول میشود اینها مطالب کاملا مبرهن است. به نظرم ما روایات در زمینه خلقت نوری اهلبیت (علیهم السلام) در حد متواتر داریم.
یکی از دوستان رساله سطح چهارشان در رابطه با خلقت نوری اهلبیت (علیهم السلام) است ان شاء الله وقتی تکمیل و دفاع بشود شاید ما فایلش را هم در اختیار عزیزان قرار بدهیم، تا عزیزان ببینند که جایگاه اهلبیت (علیهم السلام) کجا است و چه است؟
ما یک مقدار امام شناسیمان را تقویت کنیم، امام شناسی ما با آن امام شناسی که مثل حضرت امام دارد، مثل آیت الله العظمی خویی دارد، مثل مرحوم آقای نائینی دارد، مثل آقا ضیاء عراقی دارد مثل مرحوم کمپانی دارد
«والأئمة ( عليهم السلام ) لهم الولاية المعنوية والسلطنة الباطنية على جميع الأمور التكوينية والتشريعية»
حاشية كتاب المكاسب؛ تأليف : الشيخ محمد حسين الأصفهاني، تحقيق : الشيخ عباس محمد آل سباع، الطبعة : الأولى / 1418 ه ق، الناشر : أنوار الهدى، المطبعة : علمية، ج 2، ص 379
این حرف فلان مداح و آخوند و بزاز و عطار نیست، یک فقیهی است که هم فقیه است، هم اصولی است، هم عارف است و هم فیلسوف است و هم خودش مجتهد پرور است.
یا تعبیری که امام (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «مصباح الهدایة» در صفحه 57 از مرحوم محمد رضا قمشهای دارد:
«فالحقيقة المحمّديّة هي الَّتي تجلَّت في صورة العالم والعالم من الذرّة إلى الدرّة ظهورها وتجلَّيها»
مصباح الهداية إلى الخلافة والولاية؛ مؤلف: امام خمينى- تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ص57
لذا ما باید یک مقدار روی مسئله امام شناسیمان بیشتر دقت کنیم.
پرسش:
سلام استاد! اینکه متکلمین و بعضا فقهای بزرگوار بر برخی عرفا نسبت تکفیر دادند آیا منظور کفر فقهی است؟ درحالی که ما در دوران غیبت هستیم و عرفا اجتهاد نیز میکردند.
پاسخ:
عبارت عزیزمان یک مقدار روشن نیست. حالا اینکه بحث تکفیر چه است، بحث تکفیر خیلی دقیق است و به این سادگی نمیشود روی موضوع تکفیر اظهار نظر کرد.
ولی خلاصهاش این است که اهلبیت (علیهم السلام) یا به عنوان حقیقت یا به عنوان رعایت حال شیعه بر این تأکید دارند تمام کسانی که شهادتین را بر زبان جاری میکنند مسلمان هستند و تمام احکام اسلام بر آنها بار میشود.
آغاز بحث...
بحث ما در رابطه با صحبتهای آقای علی عبدالرزاق در کتاب «الاسلام واصول الحکم» بود. این کتاب چاپهای مختلفی دارد از جمله این کتاب را آقای دکتر محمد عماره آمده با یک مقدمهای اقدام به چاپ کرده و یک کتابی هم دارد که جوابهای عبدالرزاق را داده است.
ان شاء الله ما جوابهای آقایان را مفصل بحث خواهیم کرد؛ ولی ما چند جلسه است که پیگیر دو بحث هستیم.
پیامبران وظیفه ای تشکیل حکومت نداشتند. نبی مکرم نداشت، خلفاء هم نداشتند بلکه این مردم هستند که میتوانند خلیفه معین کنند و خلیفه را عزل کنند. روی این دو بحث ما چند جلسه است داریم بحث میکنیم.
این بحث اساسی و ریشه ای هم هست وقتی که این قضیه در منابع اهلسنت است اینها نمیتوانند به علی عبدالرزاق و امثال او پاسخ بدهند. چون هر حرفی که بخواهند بزنند باید خلافت خلفاء ثلاثه را زیر سوال ببرند و انکار کنند و همچنین بعد از آن خلفاء بنی امیه و بنی العباس!
خشت اول گر نهد معمار کج** تا سریا میرود دیوار کج
وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) میآید از اول و آغاز رسالت تا آخرین روز رحلتشان بحث خلافت بعد از خویش را با عبارتهای مختلف مطرح میکنند. (اهل سنت با چه توجیهی چنین سخنانی می گویند؟!)
اگر این عبارتها خوب جمع بشود، -البته یکی از دوستان دارد این کار را انجام میدهد تمام عبارتهای دال بر خلافت حضرت امیر را به صورت سیر تاریخی به عنوان رساله سطح چهار بررسی میکند.
اصلا از مکه واژه هایی که رسول اکرم برای امیر المؤمنین به کار برده یا برای ائمه ی بعد از خودشان به کار بردند و مناسبتها را دارد پیگیری میکند تا در مدینه، وقتی اینها جمع بشود واژگانی که رسول اکرم به در رابطه با خلافت حضرت امیر (سلام الله علیه) به کار بردهاند شاید از 150 تا 200 واژه بگذرد.
وقتی انسان چشمش را به حقایق ببندد و بر مبنای آنچه که بعد از رسول اکرم اتفاق افتاد (قاعده درست کند همین می شود!) این ها تمام تلاشهای پیغمبر را نادیده گرفتند و به باد دادند از همان لحظهای که گفتند:
حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1259، ح1637
یا:
«إن الرجل ليهجر»
ديوان المتنبي؛ اسم المؤلف: أبو البقاء العكبري الوفاة: 616، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: مصطفى السقا/إبراهيم الأبياري/عبد الحفيظ شلبي، ج1، ص9
آمدند بساط اسلام را بهم ریختند، زحمات و تلاشهای رسول اکرم را به باد دادند. این کم مسئله ای نیست.
ظاهرا مالک است میگوید: "ای کاش علمای ما حدیث قرطاس را در کتابهایشان مطرح نکرده بودند" الان شما کتاب «موسوعة من حیاة المستبصرین» که مربوط به یکی از مؤسسات وابسته به آیت الله العظمی سیستانی است را ببینید! بسیاری از علما و اساتید دانشگاهها و اندیشمندانی که مستبصر شدند دلیل استبصارشان همین حدیث قرطاس است. یعنی وقتی «حسبنا کتاب الله» ملاک شد، «أن الرجل لیهجر» وارد فرهنگ جامعه اسلامی شد دیگر همه چیز بهم ریخت.
در حقیقت یک بمب قوی گذاشتند این بنایی که رسول اکرم در این بیست و سه سال ساخته بود فرو ریختند. به تعبیر حضرت زهرا در جای دیگر رفتند یک بنای دیگری به نام اسلام نهادند. اگر خطبهی غرّای حضرت زهرا (سلام الله علیها) خوب حلاجی بشود و روی آن کار بشود خیلی خوب است عزیزان ما اگر نمیتوانند همه فرازهایش را حفظ کنند بعضی از فرازهای اساسی آن را در دو محور حفظ کنند.
حالا بحث فدک و اینها را اصلا کنار بگذاریم، گرچه همان هم اساسی و مشکل است ولی آنچه که صدیقه طاهره در این خطبه غرّاء افشاگری کرده و کارهای ناشایستی که اینها بعد از رسول اکرم انجام دادند را بیان کرده و آنچه که در رابطه با حقانیت حضرت امیر است در این خطبه اش هم بیان کرده است.
ما همین دو فراز را ما خوب حفظ کنیم و به شروحی که در این زمینه است مراجعه کنیم. گرچه متأسفانه من ندیدم کسی بر خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) شرح خوبی نوشته باشد فقط ترجمه کردند با یک توضیحات خیلی مختصر.
اگر خطبه فدکیه با فرمایشات رسول اکرم در طول این بیست و سه سال بیاید عجین بشود و تطبیق داده بشود یک چیز خیلی اساسی و زیبایی در میآید. اگر نبود جز همین خطبه غرّاء برای همه چیز کافی بود.
این آقایان با تخریب بنای پیغمبر و ساخت یک بنای خلاف بنای پیامبر قطعا در برابر انبوهی از شبهات نمیتوانند مقاومت کنند و دچار تزلزل میشوند و دچار تناقض میشوند و دچار پارادوکس میشوند نمیتوانند پاسخ بدهند.
ما جوابهای بزرگان و مفتیان اینها را هم میآوریم آن وقت خواهید دید که این جوابها، جوابهایی نیست که با مبانی اعتقادی اهلسنت تطبیق کند.
ما دیروز یک روایتی را آغاز کردیم روایت در کتاب «مصنف ابن ابی شیبه» با تحقیق محمد العوامة بود. روایت از قول خلیفه دوم است میگوید اگر حاکم اسلامی تو را مورد ضرب و شتم قرار داد باید تو صبر کنی! آیا فلسفه حکومت اسلامی چیست؟ مگر اجرای عدالت نیست؟
(إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا)
ما اين کتاب را بحق بر تو نازل کرديم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت کني؛ و از کساني مباش که از خائنان حمايت نمايي!
سوره نساء (4): آیه 105
اگر این ملاک شد، دیگر:
«إن ضربك فاصبر»
وقتی یک حاکم بیاید بدون جهت بخواهد کسی را مورد ظلم قرار بدهد صبر کن.
«وإن حرمك فاصبر»
شیعه میگوید اگر یک فقیه جامع الشرایط کوچکترین گناهی مرتکب شود دیگر مردم نمیتوانند از ایشان تقلید کنند. دیگر از مرجعیت ساقط میشود.
اگر کوچک ترین گناهی از ولی فقیه سر بزند و محرز بشود در حق کسی ظلم کرده از عدالت ساقط میشود. این آقا میگوید: «إن ضربك فاصبر»!
«وإن أراد أمرا ينتقص دينك فقل سمع وطاعة»
اگر گفتند کار ضد دینی بکن، برو آدم بکش، برو زنا کن، برو دزدی کن، بگو سمع وطاعه! چه شد؟ رسول اکرم برای چه آمده بود؟، فلسفه شریعت چه بود؟ فلسفه اسلامی چه بود؟ فلسفه بعثت انبیاء چه بود؟
(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)
ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها کتاب (آسماني) و ميزان (شناسايي حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل کرديم تا مردم قيام به عدالت کنند؛
سوره حدید (57): آیه 25
این: (لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)؛ کجا رفت؟
«دمي دون ديني»
خونم فدای دینم باد!
«فلا تفارق الجماعة»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص544
این روایتی بود که دیروز اشاره کردیم. این عبارت علاوه بر کتاب المصنّف در کتاب «کنز العمال» متقی هندی، جلد 5 صفحه 309 هم آمده:
«اسمع وأطع وإن أمر عليك عبد حبشي مجدع إن ضرك فاصبر، وإن أمرك بأمر فأتمر وإن حرمك فاصبر، وإن ظلمك فاصبر، وإن أراد أن ينقص من دينك فقل: دمي دون ديني ولا تفارق الجماعة»
كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال؛ اسم المؤلف: علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي الوفاة: 975هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ج5، ص309
همچنین در کتاب:
«السنن الواردة في الفتن» برای أبو عمرو عثمان بن سعيد المقرئ الداني متوفای 444 در جلد اول صفحه 402 و 403 نقل شده است:
«وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل طاعة مني دمي دون ديني ولا تفارق الجماعة»
السنن الواردة في الفتن وغوائلها والساعة وأشراطها؛ اسم المؤلف: أبو عمرو عثمان بن سعيد المقرئ الداني الوفاة: 444، دار النشر: دار العاصمة - الرياض - 1416، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. ضاء الله بن محمد إدريس المباركفوري، ج2، ص402- 403، ح143
«سنن» آقای بیهقی همین تعبیر را در جلد 8 صفحه 159 دارد:
«وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل سمع وطاعة دمي دون ديني»
سنن البيهقي الكبرى؛ اسم المؤلف: أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو بكر البيهقي الوفاة: 458، دار النشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة - 1414 - 1994، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، ج8، ص159
همينطور آقای ابن زنجویه متوفای 251 در کتاب «الاموال» جلد 1 صفحه 34 آورده است؛ ابن ابی زمنین در کتاب «ریاض الجنة» صفحه 1 صفحه 280 آورده، سیوطی در کتاب «جامع الاحادیث» جلد 13 صفحه 468 آورده است. ایشان هم چنین در کتاب «الدر المنثور» جلد 2 صفحه 577 آورده است.
به قول معروف چه میخواستیم و چه شد!! کتاب «السنة» ابوبکر خلال در جلد اول السنه صفحه 111 روایت را میآورد، و میگوید:
«إسناد هذا الأثر عن عمر رضي الله عن صحيح»
همان روایت:
«فإن أمر عليك عبد حبشي مجدع فاسمع له وأطع وإن ضربك فاصبر وإن حرمك فاصبر وإن أراد أمرا ينقص دينك فقل سمعا وطاعة دمي دون ديني ولا تفارق الجماعة»
السنة؛ اسم المؤلف: أبو بكر أحمد بن محمد بن هارون بن يزيد الخلال الوفاة: 311 هـ، دار النشر: دار الراية - الرياض - 1410هـ - 1989م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د.عطية الزهراني، ج1، ص111
تحقیق کتاب هم دکتر عطیه زهرانی است، ایشان یک شخصیت برجسته است.
عزیزان خوب دقت کنند نکته جالب اینجا است در کتاب «الشریعة» كه مال امام محدث ابوبکر آجری است ایشان از شخصیتهای برجسته اهلسنت و تقریبا جزء نخبگان اهلسنت است با تحقیق دکتر عبدالله بن عمر در جلد اول که چاپ عربستان است ببینید چه کار کرده است.
ایشان در صفحه 380 و 381 اولا میگوید سند روایت حسن و معتبر است. عمر ابن الخطاب به سوید ابن غفله گفت:
«لعلك أن تخلف بعدي»
بعد از من تو زنده بمانی
«فأطع الإمام وإن أمر عليك عبد حبشي مجدع»
اگر یک بنده ی حبشی گوش بریده امام تو شد - یا عرض کردیم احتمال این است که بر کسی حد جاری شده، دستش را بریدند - مطیع باش!
«فإن ظلمك فاصبر، وإن حرمك فاصبر، وإن دعاك إلى أمر ينقصك في دنياك»
شما دیدید ما ده تا پانزده تا مصدر آوردیم، «ینقص دینک، ینتقص دینک» این آقا آمده «ینقص دینک» را ینقصک في دنیا» درست کرده است. یک تناقضاتی درست کرده! ولی میگویند آدم دروغگو کم حافظه هم میشود.
«فقل: سمعا وطاعة، دمي دون ديني»
این دمی دون دینی را نتوانسته به دمی دون دنیاک تحریف کند! چون دنیا با «دمی» نمیسازد. دمی دون دنیاک، دمی خودش دنیا است. بفرمایید ایشان کلمه دینک را برداشت دنیاک کرد! «دمی دون دیني»
ایشان در ادامه میگوید:
«يحتمل - والله أعلم - أن نقول: من أمر عليك من عربي أو غيره، أسود أو أبيض أو عجمي، فأطعه فيما ليس لله فيه معصية، وإن حرمك حقا لك، أو ضربك ظلماً لك ، أو انتهك عرضك أو أخذ مالك ، فلا يحملك ذلك على أن تخرج عليه بسيفك حتى تقاتله ولا تخرج مع خارجي يقاتله»
...اصلا آمد آبرو و حیثیت تو را برد، ظالمانه تو را زد، اموالت را مصادره کرد تو حق نداری در برابر این حاکم با شمشیر قیام کنی
بعد ادامه می دهد:
«ولا تحرض غيرك على الخروج عليه»
دیگران را هم در برابر این حاکم ظالم و ستمگر تحریک نکنی تا خروج کند.
بعد ایشان میآید میبیند کار خراب شد.
«وقد يحتمل أن يدعوك إلى منقصة في دينك من غير هذه الجهة»
احتمال است که روایت این باشد «إن امرک بأمر ینقص دینک یا ینتقص دینک»
«یحتمل أن یأمرک بقتل من لا یستحق القتل»
دستور بدهد کسی که مستحق قتل نیست او را بکشی
همینطور یک کسی دارد از خیابان میرود، هیچ گناهی هم مرتکب نشده دستور میدهد آقا برو او را بکش!
«او بقتل عضو من لا یستحق ذلک»
آقا برو دستش را ببر، برو پایش را ببر.
«أو بضرب ما لا يحل ضربه»
برو فلانی را بی جهت کتک بزن.
«أو بأخذ مال من لا يستحق أن تأخذ ماله»
اموال کسی که مستحق تصرف نیست تصرف کن
«أو بظلم من لا يحل له ولا لك ظلمه»
در حق کسی که به تو اصلا ظلمی نکرده برو به او ظلم کن!
بعد میگوید:
«فلا يسعك أن تطيعه»
خوب دقت کنید، تناقضها چه است. تو در این زمینه نمیتوانی از او اطاعت کنی. دوستان دقت بیشتری کنند:
«فلا يسعك أن تطيعه فإن قال لك: لئن لم تفعل ما آمرك به وإلا قتلتك أو ضربتك»
اگر به تو گفت، اگر این کار را انجام ندهی تو را میکشم و تو را میزنم
حالا میخواهد توجیه عقلی برای این داشته باشد.
«فقل: دمي دون دیني»
بگو خونم فدای دینم باد
الشريعة؛ اسم المؤلف: أبي بكر محمد بن الحسين الآجري الوفاة: 360هـ، دار النشر: دار الوطن - الرياض / السعودية - 1420 هـ - 1999 م ، الطبعة: الثانية، تحقيق: الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي، ج 1، ص 380 و 381
شما ببینید این را ما قبلا هم در رابطه با بحث تقیه که داشتیم عرض کردیم روایات متعدد از رسول اکرم، از ائمه (علیهم السلام) وارد شده که تقیه جایز است تا آنجایی که به قتل نفس نرسد.
یعنی اگر یک جا مثلا نماز بخوانیم جانمان به خطر میافتد، میگوید نماز نخوان، اگر روزه گرفتیم جانمان به خطر میافتد، حج رفتیم جانمان به خطر میافتد. حفظ جان واجب است؛ ولی اگر به ما دستور دادند فلانی را بکش، اینجا دیگر تقیه ای در کار نیست.
«إذا بلغ الامر الی قتل نفس فلا تقیة»
دیگر در آنجا برای حفظ جان خودت دیگری را بکشی چنین چیزی ما در مذهب شیعه اصلا و ابدا نداریم. مگر جان تو شیرینتر از جان دیگری است! وقتی به تو دستور میدهند که کسی را بکش، برای اینکه خودت زنده بمانی او را میخواهی بکشی، چه تفاوتی است که تو زنده بمانی یا اون زنده بماند.
در اینجا ما چنین دستوری از شریعت نداریم. حتی اگر به ما بگویند شما کفر بگو، منکر خدا بشو، اگر منکر خدا نشوی می کشیمت ما شرعا برای نجات خودمان منکر خدا میشویم.
در قضیه ی عمار یاسر آیه شریفه نازل شد:
(مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)
کساني که بعد از ايمان کافر شوند -بجز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالي که قلبشان آرام و با ايمان است- آري، آنها که سينه خود را براي پذيرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظيمي در انتظارشان!
سوره نحل (14): آیه106
برای نجات جان خودش کلمه کفر به زبان آورد، رسول اکرم فرمود خیلی کار خوبی کردی، آیه هم آمد. ولی اگر گفت اگر تو فلان آقا را نکشی میکشیمت ما چنین دستوری را قبول نداریم.
اما این آقا میگوید اگر این عملی را که من میگویم انجام ندهی، یعنی نزنی، نکشی میکشمت یا میزنمت. «فقل دمی دون دیني» برای نجات خودت هرکاری میتوانی بکنی! اگر دید که میکشد و یا میزند هرکاری میتوانی بکن.
قضیه، قضیه ای پیچیده است، همان تعبیری که رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: که اگر جامعه از اهلبیت جدا شوند، جامعه تبدیل به حزب شیطان میشوند. به حزب ابلیس تبدیل میشود. واقعا آدم با توجه به اینها مسئله را کاملا درک میکند.
من حزب ابلیس را بیاورم تا عزیزان ملاحظه کنند. کتاب «مستدرک حاکم» دارد:
«أهل بيتي أمان لأمتي من الاختلاف فإذا خالفتها قبيلة من العرب»
کلمه عرب به عنوان نمونه است
«اختلفوا فصاروا حزب إبليس»
از اهلبیت جدا شدن گرفتار حزب ابلیس شدن است.
«هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه»
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص162
این نشان میدهد که وقتی اهلبیت کنار گذاشته شد، قرآن هم کنار گذاشته شد، حتی مطالب عقلی هم کنار گذاشته میشود؛ چون اصلا قرآن هم نگوید روایت هم ما نداشته باشیم، در یک جامعهای لائیک داریم زندگی میکنیم حاکم اسلامی به من میگوید این ده نفر را بکش و گرنه تو را میکشم! آیا عقل من، به من اجازه میدهد برای نجات خودم ده نفر را بکشم؟ !
در کتاب «النصیحة الکافیة» برای شهاب الدین ابو العباس فاسی متوفای 899 است. در صفحه 143 میگوید:
«وإن راودك عن دينك»
اگر آمد مانع دستورات دینی تو شد - نماز نخوان، روزه نگیر، حج هم نرو -
«فقل: طاعة مني ذمتي دون ديني»
بگو آقای حاکم! چشم من هرچه است قبول میکنم!
«ولا تخرج يدا من طاعة»
بعد میگوید:
«وهذه وصية جامعة لما تضمنته الأحاديث المتضافرة»
و این وصیت جامعی است که احادیث متضافر و متعدد این مطلب را بیان میکند.
النصيحة الكافية لمن خصه الله بالعافية؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن عيسى البرنسي الفاسي المعروف بزروق الوفاة: 899 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت/ لبنان - 1422هـ - 2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد المجيد خيالي، ج1، ص98
اینها نشان میدهد که از اهلبیت جدا شدن و پیوستن به حزب شیطان همه چیز را برای ما فراهم میکند. آیا با این مبنا و روایات ما میتوانیم به شبهات علی عبدالرزاق یا سروش و یا کدیور یا دیگران جواب بدهیم؟
امیدواریم که خدا با تعجیل فرج حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) تمام این کجیها و انحرافات را اصلاح کند. خداوند بر توفیقات همه عزیزان بیفزاید ما را هم دعا بفرمایید از همه عزیزان التماس دعا داریم.