بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 98/08/13
موضوع: جریان های فکری انحرافی، آسیب ها و چالش ها
(سخنرانی در دانشگاه آزاد اسلامی دماوند)
فهرست مطلب این سخنرانی:
اخطار جدی پیامبر اکرم مبنی بر خطر تفرقه مسلمین!
به رسمیت شناختن هشت فرقه اسلامی در مجمع جهانی فقه در جدّه
آیا فرقه «إباضی» همان فرقه «خوارج» است!؟
مسیر بسیار سخت مذهب تشیع از تأسیس تاکنون!
علی شیرین است، كار برای علی هم شیرین است!
لزوم توجه به فِرق انحرافیِ نوظهورِ درون شیعی
ضرورت عصر حاضر؛ فراگیری روشهای پاسخگوئی به شبهات
گوشه ای از هنرنمایی امام صادق در تربیت شاگرد
جلوه ای از حقیقت مقام امام معصوم
دورنمایی از فرقه فاسد احمد بصری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِي لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ.
خدا را بر تمام نعمتهایش بویژه نعمت ولایت سپاس میگوییم، و سپاس دیگر كه توفیقمان داد تا در این محفل بسیار نورانی و بزرگ، خدمت شما اعزا و اجلا و بزرگواران شرفیاب شدیم. موضوع بحثی كه عزیزان معین كردهاند در رابطه با فرق اسلامی و خطرهای كه امروز از ناحیه فرقهای انحرافی متوجه جهان تشیع است و راهكاری برخورد با این جریانهای انحرافی!
اخطار جدی پیامبر اکرم مبنی بر خطر تفرقه مسلمین!
من قبل از ورود به بحث این نكته را ضروری میدانم كه قضیه ایجاد تفرقه میان امت اسلامی یك مسئله تازه ای نیست و مسئله عجیبی هم نیست، نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) بارها و بارها گوشزد كرده بودند و فرموده بودند:
«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي على ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كلهم في النَّارِ إلا مِلَّةً وَاحِدَةً »
عزیزان ملاحظه كنند این روایت با سندهای صحیح و معتبر در منابع شیعه و سنی مفصل آمده كه من به بعضی از آنها اشاره میكنم: «سنن ترمزی» كه از صحاح ستة اهلسنت است با سند صحیح دارد:
«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي على ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كلهم في النَّارِ إلا مِلَّةً وَاحِدَةً»
امت من به هفتاد و سه فرقه منشعب می شود که فقط یک فرقه اهل نجات است.
الجامع الصحيح سنن الترمذي، اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ج 5، ص 25 و 26، ح 2640 و 2641
«حاكم نیشابوری» در «مستدرك» جلد اول صفحه 128 و در بعضی از چاپها صفحه 129 همین تعبیر را دارد و میگوید شرایط «صحیح مسلم» را دارد.
آقای «آلبانی» بزرگ نظریه پرداز وهابیت در كتاب «سلسلة الاحادیث الصحیحة» جلد سوم صفحه 480 نقل میكند نبی مكرم فرمود: "قسم به خدایی كه جان من در قبضه قدرت او است، امت من به هفتاد و سه فرقه متفرق خواهند شد"
«فواحدة في الجنة وثنتين وسبعين في النار»
یك فرقه فقط اهل بهشت است، باقی مانده فرق، اهل آتش جهنم است!
سلسة الأحاديث الصحيحة؛ المؤلف: محمّد ناصر الدین ألباني (متوفاى1420هـ)، ج3، ص480 (طبق برنامه المكتبة الشاملة)
این روایات در كتب شیعه هم مفصل آمده؛ كتاب «كافی» اولین كتاب از كتب اربعه، همین تعبیر را دارد كه امت من به هفتاد سه فرقه متفرق خواهند شد، فقط یك فرقه اهل نجات هستند، آنهایی كه ولایت و مودت ما را ملتزم هستند.
مرحوم «شیخ صدوق» (رضوان الله تعالی علیه) در كتاب «خصال» دارد:
«سَتَفْتَرِقُ بَعْدِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ»
الخصال؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ج2، ص585، ح 11
شاید بشود گفت بالای پنجاه روایت با سندهای متعدد و غالب سندها هم معتبر در این مورد وجود دارد كه نبی مكرم این مسئله را گوشزد كرده بود؛ ولی متأسفانه بعد از رحلت نبی مكرم هوا و هوسها، ریاست طلبیها، مسائل وابستگیهای قبیلهای و اطاعت از رؤسا و بزرگان، باعث شد جامعه اسلامی تكه تكه شد.
تا جاییكه ما میبینیم در عصر ائمه (علیهم السلام) فرقههای مختلفی در جامعه اسلامی ظهور كرد، اگر قبلا بحث شیعه و سنی بود میبینیم اهلسنت به فرق مختلف تقسیم شدند یك عده دنبال آقای «ابوحنیفه» متوفای 150، یك عده دنبال «مالك» متوفای 179، یك عده دنبال «شافعی» متوفای 202 و یك عده هم دنبال «احمد ابن حنبل» متوفای 241 رفتند.
و همینطور یك دسته تابع «حسن اشعری»، یك دسته تابع «واصل بن عطای معتزلی»، یك عده تابع «ماتریدی»؛ یك عده تابع «جبر»، یك عده تابع «تفویض»، و یك عده نیز تابع «اهلحدیث» شدند. البته واژه هفتاد و سه فرقه به این معنی نیست كه حتما هفتاد سه فرقه باشد، و نه یك فرقه كمتر و نه یك فرقه بیشتر! بلكه این نشان از كثرت تفرقه است.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه واله وسلم) میفرماید: "امت یهود به هفتاد و یك فرقه، امت حضرت عیسی به هفتاد دو فرقه و امت من به هفتاد سه فرقه تقسیم میشوند" یعنی اگر این فرقه، فرقهها در ادیان گذشته كمتر بود، در ملت من بیشتر خواهد شد.
مثل همان آیه شریفهای كه میفرماید:
(إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ)
اگر هفتاد بار براي آنها استغفار کني، هرگز خدا آنها را نميآمرزد!
سوره توبه (9): آیه 80
معنایش این نیست كه اگر هفتاد و یك بار استغفار كردی خدا میبخشد؛ یعنی هرچه زیاد هم استغفار كنی، خدا منافقین را نخواهد بخشید. قضیه هفتاد و سه فرقه هم این شكلی است.
به رسمیت شناختن هشت فرقه اسلامی در مجمع جهانی فقه در جدّه
الان در جامعهای كه ما داریم زندگی میكنیم فرقه های متعددی موجود است. آقای دكتر «جواد مشكور» كتابی به نام «فرق اسلامی» دارد، من یك روزی نشستم شمردم دیدم ایشان بیش از هشتصد فرقه در این کتاب آورده است، آن هم فقط فرق اسلامی! چه شیعه و چه سنی، چه وهابی چه اسماعیلی و...!
شاید حدود 27- 28 سال قبل «مجمع جهانی فقه» در جده جلسهای داشت که از حدود 157 کشور اسلامی در آنجا حضور داشتند، اینها دیدند این فرقه فرقهها جامعه را آشفته کرده و هر کس حتی بخواهد آمار این فرقهها را هم به دست بیاورد به این سادگی نیست.
اینها نشستند کل فرق اسلامی را در هشت فرقه یا مذاهب اسلامی را در هشت مذهب بسنده کردند و اعلام كردند «مجمع جهانی فقه جده» غیر از این هشت مذهب، مذهب دیگری را به رسمیت نمیشناسد. از میان مذاهب اهلسنت «حنفیها، مالكیها، شافعیها، حنبلیها و اباضیها»!
آیا فرقه «إباضی» همان فرقه «خوارج» است!؟
«اباضیها» در حقیقت یك فرقهای از خوارج هستند، و مركزشان در «عمان» است. الان دولت «عمان» و بخش قضایی و فرهنگی آن با محوریت «فقه اباضیه» میچرخد.
البته «اباضی»های امروز با خوارج عصر ائمه خیلی تفاوت دارند، اگر بگوییم نود و نه درصد اینها تغییر فرهنگی دادهاند گزافه نگفتیم. من خودم ابتدا كه در مورد اینها شنیدم برایم یك مقدار جای تعجب بود كه در عصر حاضر، ما یك كشور اسلامی داریم كه تابع فقه خوارج است! اینها چیزی غیر از فحش، ناسزا، تكفیر و قتل و... نداشتند، تا اینکه كتابی از اینها به نام «المصنف» در چهل و سه جلد در «مؤسسة آلالبیت» دیدم.
این كتاب كل عقائد «اباضیه» و مباحث فقه «اباضیه» را مطرح كرده است، ما هم رگ سیّدیمان گل كرد تقریبا در مدت دو ماه تا دو ماه و نیم، هر روز از اول صبح به «مؤسسه آلالبیت» میرفتم و تا غروب مطالعه میكردم، تا ببینم اینها چیزی از آن خوارج عصر ائمه هم دارند یا نه؟ من ندیدم!
و بعد مباحث اعتقادی و كلامیشان را كه دیدم، دیدم اینها به مراتب از وهابیها به كتاب و سنت نزدیكتر هستند. من چهار پنج سال قبل سفری به «عمان - مسقط» داشتم، جلسات مختلفی هم با علمای «اباضی» داشتیم، «اسماعیلی»ها هم در آنجا زیاد هستند، دیدم اینها احترامی كه برای شیعه قائل هستند حتی اهلسنت داخل كشور ما، برای شیعه همچنین احترامی قائل نیستند.
فقط خواستم در این مورد یك توضیحی داخل پرانتز عرض كنم که بحث «اباضیه» كه مشهور است اینها همان فرقه خوارج هستند، با آن خوارج عصر ائمه تفاوت زیاد دارند.
این پنج فرقه را از اهلسنت و سه فرقه هم از شیعه: «فرقه امامیه، فرقه زیدیه و فرقه اسماعلیه» را به رسمیت شناختند. الان معمولا در جلسات بزرگی كه در كشورهای اسلامی برگزار میشود عمده بحثها با محوریت این هشت مذهب است. حتی وهابیت را هم جزء فرق اسلامی نیاوردهاند!!
وهابیت می گویند ما فرقهای خاصی نیستیم، تابع «احمد ابن حنبل» و اهل حدیث هستیم، به عبارتی میگویند ما «حنبلی» هستیم. البته اینها سراپا دروغ میگویند، حرفهای «احمد حنبل» را آنجایی كه به صلاحشان باشد میپذیرند و زمانی كه به ضررشان باشد نمیپذیرند!!
مسیر بسیار سخت مذهب تشیع از تأسیس تاکنون!
این یك نكتهای بود كه خواستم عرض كنم این بحث فرقه فرقه شدنها در زمان رسول اكرم بحثش بود و بعد از رسول اكرم در جامعه عینیت پیدا كرد. و در میان این فرق، اگر بگوییم تنها فرقهای كه مورد هجمه عموم فرق اسلامی بود، مذهب و فرقه امامیه و شیعه بود. از عصر ائمه شما ملاحظه كنید، هجمههای فرهنگی، هجمههای فیزیكی متوجه مذهب شیعه بود.
یكی از علمای اهلسنت كه من اسمش را فراموش كردم میگوید: "هجمهای كه بر مذهب شیعه وارد شده اگر این هجمه بر یكی از مذاهب اسلامی مثل «احناف، شوافع، مالكیها و حنبلیها» وارد شده بود، قرنها قبل منقرض شده و رفته و آثاری از آن نمانده بود."
ولی تربیت شدگان مکتب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، تربیت شدگان مکتب سید الشهداء با اهداء خونشان، فداكاریهایشان و جانبازیهایشان این مذهب را در طول تاریخ زنده نگه داشتند.
من بارها این را در جلساتم عرض میكنم. دوستان! ما قدر ولایت و این مذهب را باید بدانیم. این مذهب از لابلای خون و شكنجه و زجر، رد شده و به دست ما رسیده است. «حجر ابن عدیها» در بیابانها مظلومانه قطعه قطعه شدند ولی دست از دفاع از علی بر نداشتند، از «میثمتمارها» دست و پا به جرم دفاع از علی بریدند؛ ولی از علی دست بر نداشتند.
«میثم تمار» را بالای دار بردند. شما ملاحظه كنید یك كسی را كه دست و پایش را قطع كنند خون جاری است، شما ببینید اگر شاهرگ كسی را بزنند چه حالی پیدا میكند؟ من تصور میكنم بریدن دست و پای «میثم» در راه علی شاید برای «میثم» لذتبخشترین ساعات عمرش بود!
لذا است كه بالای دار میگوید: " آی مردمی كه در اطراف من جمع شدهاید، این سینه من مملو از احادیثی است كه از علی شنیدهام، در این چند لحظهای كه از عمر من باقی است، بیایید من سخنان علی را برای شما بگویم."خیلی عجیب است!
دوستان یك دفعه است ما میگوییم و میشنویم، یك دفعه ما خودمان را به جای «میثم تمار» بگذاریم، مردم جمع شدند، «میثم» بالای دار دارد از علی، از ولایت علی، مودت علی و حقانیت علی حرف میزند.
رفتند به «عبیدالله زیاد» گفتند اگر «میثم» به سخنرانی خودش ادامه بدهد مردم «كوفه» علیه تو شورش میكنند. دستور دادند زبان «میثم» را هم ببرند.
تصور نكنید این مذهب به سادگی به دست من و شما رسیده است. وقتی قنبر را «حجاج بن یوسف سقفی» میآورد میگوید من امروز دوست داشتم یكی از دوستان علی را بكشم، میپرسد «قنبر»! تو را چطوری بكشم؟ «قنبر» میگوید: "هرطوری كه فردای قیامت من از تو انتقام بگیرم، آنطور من را بكش!"
حضرت جملهای درباره «میثم تمار» دارد وقتی كه در آخرین لحظه حیات امیرالمؤمنین خدمت حضرت میرسد، خیلی جمله شیرین و زیبا است. امیرالمؤمنین خبر از شهادت «میثم تمار» میدهد و میگوید در راه ولایت من چنین و چنان میشوی چه كار میكنی؟
میگوید علی جان! مگر جان من اینقدر ارزش دارد كه من بخواهم در رابطه با جانی كه در راه تو میدهم حرف بزنم! جان من خیلی بی ارزشتر از آن است كه بخواهم برای تو دفاع كنم و در راه تو از دستم برود، اینها به این شكلی جانبازیها و فداكاریها كردند.
این مذهب نسل به نسل، قرن به قرن، امروز به دست ما رسیده و امروز هم هجمهای كه علیه این مذهب است علیه هیچ مذهبی دیگر نیست! این را من با قاطعیت دارم عرض میكنم، من شبانه روزم صرف همین حوزه بررسی و رصد شبهات و پاسخگویی به شبهات است.
علی شیرین است، كار برای علی هم شیرین است!
هركسی برای یك چیزی عشق دارد، بنده هم عشقم این است. بعضی وقتها من روزی هفده هیجده ساعت با این سنم كار علمی میكنم. حتی خیلی وقتها خانوادهام غذا را میآورند روی میزم میگذارند، یا به صورت ساندویچ برای بنده درست میكنند، مشغول كار هستم و حتی برای اینكه نیم ساعتی بلند شوم برای غذا خوردن بروم وقت نمیكنم.
بعضی وقتها احساس میكنم در حق علی ظلم كردم. این را من دارم با تمام وجود عرض میكنم، یكی از دوستان میگفت فلانی شما احساس خستگی نمیكنی؟ گفتم «والله العلی الاعلی» علی شیرین است، كار هم برای علی شیرین است. آدم اصلا احساس نمیكند زمان گذشت.
دوستان ما یك مرتبه از «لندن» زنگ زدند و گفتند یك مناظرهای در دانشگاه انجام شد، بچه شیعهها كم آوردند، وهابیها چند تا شبهه ایجاد كردند، بنا است اینها فردا جواب بدهند. از اینطور تلفنها از كشورهای مختلف برای ما زیاد میشود. اهمیت ندادیم، دیدم بعد از ظهر دوباره زنگ زدند، شب میخواستم نماز مغرب و عشا را بخوانم باز یك خانمی زنگ زد و خیلی گریه كرد و گفت: فلانی بچههای ما مناظره رفتهاند اگر اینها فردا جواب تهیه نكنند بچه شیعههای ما سرخورده خواهند شد.
من نماز مغرب و عشا را خواندم زمستان هم بود مشغول جواب شبهات شدم كه شبهات جدیدی هم بود، تقریبا ساعت دور و بر شش، شش نیم شب بود یك دفعه به ساعت نگاه كردم دیدم یك ساعت به اذان صبح است. دیدم نزدیك هفت هشت ساعت من مشغول كار بودم و اصلا متوجه گذشت زمان نشدم! واقعا آنهای كه در این مسیر افتادند میدانند.
«آیت الله خزعلی» میگفت «علامه امینی» كه از «هند» برگشت در حرم امام رضا من ایشان را دیدم، گفتم آقای «امینی»، «هند» رفته بودی در كتابخانه بزرگ «هند» برای مطالعه كردن روزی چند ساعت مشغول بودی؟
گفت: آقای فلانی من روز پانزده شانزده ساعت مطالعه میكردم، گفتم آقای «امینی» گرمای سوزان خط استوایی «هند» به شما اجازه پانزده شانزده ساعت مطالعه میداد؟ گفت: آقای «خزعلی» اتفاقا یك روز یك آقای از من سوال كرد آیا این گرما اذیتت نمیكند؟ میگوید تازه متوجه شدم هوا گرم است!
لذا من توصیه میكنم مخصوصا عزیزان روحانی بیایند زندگیشان را با امیرالمؤمنین پیوند بزنند؛ عهد و پیمان ببندند، قسم بخورند، عهد كنند. از روز نیم ساعت و یك ساعت برای علی كار كردن را آغاز كنید و ببینید عنایتی كه مولا امیرالمؤمنین میكند، رسول اكرم میكند در زندگی مادی و معنوی شما چه كارها میكند!
رسول اكرم در «غدیر» یك دعا كرده، قطعا دعای پیغمبر به اجابت رسیده است و خدا میداند من در این بحثها و مناظراتی كه در «عربستان» داشتم این را با تمام وجودم، رگ، پوست و استخوان و روحم لمس كردم.
رسول اكرم فرمود:
«اللَّهُمَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ»
خدایا هر کس علی را یاری کرد یاریش کن
الأمالي( للصدوق)، ابن بابويه، محمد بن على، النص، ص: 347
و این در طول تاریخ هم تجربه شده و به ثبت رسیده است؛ ما تلاش كنیم كاری كه برای امیرالمؤمنین میكنیم یك پیاز داغی به آن بزنیم و آن هم «تقربا الی الله» باشد. من اینطوری میگویم: خدایا اگر این كاری كه میكنم گناهی دارد یا كوتاهی دارد «استغفر الله!» اگر كار من ثوابی دارد، آن را به روح اولین شهید راه ولایت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هدیه میكنیم.
من در یك سفر حج با پسر «محدث قمی – محدث زاده» كه همین دو سه سال قبل مرحوم شدند هم منزل بودم. گفتم: آقای «محدث زاده» علما كتاب دعا زیاد نوشتند از مرحوم «شیخ طوسی»، «مصباح المتهجد» و امثال اینها زیاد بوده است؛ ولی تا به حال در تاریخ اسلام ندیدیم كتابی مثل «مفاتیح الجنان» گُل كند. در بعضی از خانهها قرآن نیست؛ ولی «مفاتیح الجنان» هست. این رمزش چیست؟
گفت: فلانی این را ما از پدرمان هم سوال كردیم، گفت: من از لحظه اولی كه شروع كردم كتاب «مفاتیح الجنان» را بنویسم گفتم خدایا اگر ثوابی در این كتاب است آن را به روح صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هدیه میكنم!
اگر الان در سراسر دنیا از كتاب «مفاتیح» كسی استفاده میكند، پدرم ثواب آن را دو دستی تقدیم صدیقه طاهره كرده است. و این تأثیر گذاریاش خیلی زیاد است.
امروز هم شاید از هر زمان ضرورت پاسخگویی به شبهات و دفاع از حضرت امیر (سلام الله علیه) بیشتر احساس میشود؛ چون هجمهای كه امروز است در 14 قرن همچین همجمهای متوجه جهان تشیع نبوده است.
الان وهابیها با تمام توان به میدان آمدهاند، و از تمام امكانات مدرن و پیشرفته روز هم دارند استفاده میكنند. همین «دانشگاه علم و صنعت تهران» یك تحقیقاتی در رابطه با شبكههای ماهوارهای وهابیت داشت؛ میگوید: فقط در «خاورمیانه و غرب آسیا» 300 شبکه ماهواره ای جهانی هست که شبانه روز علیه شیعه به زبانهای مختلف شبهه افکنی میکنند.
یکی از دانشمندان «کانادایی» به نام آقای «ریگادو» است ایشان میگوید: من بررسی داشتم در فضای مجازی از هر سه فضای مجازی دو تا متعلق به وهابیت است!
اینكه تکلیف من و شما چیست روشن است؛ من فقط تعبیر «مقام معظم رهبری» را بلدم بگویم که فرمود: "امروز فضای مجازی، قتلگاه جوانها شده است."
بعضی وقتها من در فضای مجازی که هستم - البته ما کلاً سایتها را کنار گذاشتیم از خیر آنها گذشتیم. – می بینم الان «توئیتر» و «فیس بوک» و «تلگرام» و... دارند بیداد میکنند، جوانهای ما را همانطوری که «مقام معظم رهبری» فرمود به مسلخ میبرند.
لزوم توجه به فِرق انحرافیِ نوظهورِ درون شیعی
عزیزان حاضر در جلسه، غالباً حوزوی هستند اجازه بدهید یک مقداری وهابیت را کنار بگذاریم امروز «تبشیریهای مسیحی» و دیگر فِرَق را کنار بگذاریم. فِرق انحرافی نوظهوری که از درون شیعه و از درون حوزههای علمیه ما امروز برخواسته را خدمت تان بگویم.
من این را بارها در جلسه درس به دوستان میگویم من انتظار نداشتم یک روزی کار منِ «قزوینی» به جای برسد که شبهات وهابیت و اهلسنت افراطی را کنار بگذاریم، و به شبهات حوزویهایمان جواب بدهیم. این خیلی درد است!!
حضرت آیتالله اعرافی قبل از اربعین لطف کردند منزل ما تشریف آوردند، یک جلسه خیلی دوستانه ای در رابطه با مسائل حوزوی داشتیم. خدمت ایشان عرض کردم ما الان تلفاتی که از حوزه داریم میدهیم خیلی نگران کننده است. ما الآن فقط دنبال شبهاتی هستیم که حوزویهای ما مطرح میکنند.
«شیخ حسین مؤید» در «قم» درس خارج تدریس میکرد. 150- 200 نفر شاگرد داشت، در بعثه آیتالله العظمی فاضل لنکرانی چند دوره رفت، ایشان از «قم» به «اردن» و از «اردن» به «عربستان سعودی» رفت، عمامه را کنار گذاشت و الآن غالب شبها در شبکههای ماهوارهی وهابی مثل «وصال» و دیگر شبكهها، علیه شیعه طوفان به پا کرده، به اندازه صد تا کارشناس وهابی دارد تخریب میکند؛ چون در حوزه بوده از تمام زیر و زبرهای حوزه باخبر است.
در «تهران» مدرسه «آیتالله مجتهدی» كه گل سرسبد مدرسههای کشور ما است، و خروجیهای مدرسه آقای «مجتهدی»، الگو برای دیگر حوزهها هستند. ولی «مهدی موسوی» از همان مدرسه به «مالزی» برای گرفتن دکترا رفت از آنجا سنی و وهابی شد و به «امارات» رفت و غالب شبها در شبکههای ماهوارهی وهابی علیه شیعه حرف میزند.
بعضی از چیزها را عذر میخواهم نمیتوانم نام ببرم شاید صلاح نباشد، در «حوزه علمیه اصفهان» یک آقایی که درس خارج تدریس میکند و اجازه اجتهاد از بعضی از آقایان مثل «صانعی» و «اردبیلی» و دیگران دارد، ایشان کل عقائد شیعه را زیر سوال برده؛ در دانشگاه، مسجد و حسینیه هم کلاس دارد!! قبل از عید در یک هفته سه تیم از «اصفهان» به منزل ما آمدند که فلانی شما بیایید با ایشان مناظره کنید، ایشان یک سری شبهاتی مطرح میکند که ما جواب نداریم.
دوستان ما چند روز قبل گفتند در تلگرام یک سری اساتید در «مشهد» هستند دارند شبهاتی مطرح میکنند. اینها حدود 50- 60 نفر هستند، من یک مقداری وارد شدم دیدم شبهات اینها به مراتب و صد مرتبه خطرناکتر از شبهات وهابیت است. چون اینها از درون شیعه برخواستند که این شبهات را مطرح میکنند.
من خدمت یکی از مراجع عظام بزرگوار رسیدم یک مقدار با لحن خیلی تند گفتم حاج آقا آن زمانی که «شریعت سنگلجی»ها در حوزههای علمیه وارد عرصه شدند شبهاتی علیه شیعه مطرح کردند، بعد از او «قلمداران» آمد آن شبهات را مطرح کرد، بعد از او «حكمیزاده» و «حکم آبادی» آمدند، شما در آن زمان از اساتید برجسته حوزه بودید چرا جواب ندادید؟
امروز ما داریم میبینیم هر کسی که در حوزههای ما آلوده به این شبهات شده و ناشر این شبهات است، الگوی اینها همان آقایان است. همین شخصی که در «مشهد» است، دیروز بعد از ظهر داشتم نگاه میکردم دیدم روایاتی را از منابع شیعه مطرح میکند که اصلاً به گوش ما نخورده و نمی دانم از کجا آورده؟ شاید تنها شبههای که من حدود 2 ساعت روی آن وقت گذاشتم همین شبهه ایشان بود. در این 20- 25 سال عمده شبهات دستمان است.
دیدم این استاد حوزه علمیه رفته یک حرفی که «ابوالفضل برقعی زندیق» که تمام مراجع ما فتوا به ارتدادش دادهاند، از کتاب «تضاد مفاتیح الجنان با قرآن» کپی کرده؛ رفتم آنجا دیدم ایشان از آقای «مصطفی طباطبائی» نوه «میرزا احمد آشتیانی» صاحب «حاشیه بر رسائل» نقل کرده است!!
درد ما این است. «سید موسی موسوی» نوه مرجع بزرگوار مرحوم «آقا سید ابوالحسن اصفهانی»؛ اینها كسانی نیستند که ما بگوییم افراد گمنامی هستند یا علقه مضغههایی هستند که ما نباید به اینها توجه کنیم.
ضرورت عصر حاضر؛ فراگیری روشهای پاسخگوئی به شبهات
لذا من دست همه اساتید را میبوسم، دست طلبهها را میبوسم، تقاضا میکنم بحث «فقه و اصول» خوب است؛ ولی به اندازهای که برای ما ضرورت دارد، امروز بیش از ضرورت شاید حداقلاش این است كه شبهه شرعی دارد، ادبیات خوب است؛ ولی به قدر ضرورت!
البته من بارها گفتم طلبهای که ادبیاتش درست نباشد «فقه و اصولش» درست نباشد یک نیمچه مجتهد نباشد در پاسخگوئی به شبهات لنگ میزند. البته پایهها را باید درست کند.
چون پاسخ به شبهات از اول تا آخر اجتهاد است؛ یعنی همانطوری که ما میگوییم مجتهد باید ملکه اجتهاد استنباط فقه شرعی از ادله شرعی داشته باشد، در پاسخ به شبهات و مناظرات هم، باید طلبه ما ملکه پاسخگوی به شبهات را داشته باشد.
لذا من خدمت حاج آقای «اعرافی» عرض کردم ما نباید برای اساتید حوزهها و فضلایمان کلاسهای پاسخ به شبهات بگذاریم.
الان در لپتاپ من كه شما دارید میبینید، نزدیک 10 هزار شبهه که فقط مال وهابیت است با جلد و صفحه جمع کردم، شبهه یکی دو تا نیست، شما در هر منطقه و هر عصری در هر فضایی شبهات جدیدی میآید.
ما باید تلاش کنیم برای اساتیدمان روش پاسخگوی به شبهه آموزش بدهیم به جای اینکه ماهی خدمت آقایان بدهیم ببرند نوش جان کنند، تور ماهیگیری بدهیم خودشان بروند ماهی صید کنند.
لذا من از همه عزیزان تقاضا دارم به این فکر هم نباشید که حوزه برای شما برنامه ریزی کند مگر «علامه امینی»، «علامه امینی» شد حوزه برایش برنامه ریزی کرد؟ «میرحامد حسین» حوزه برایش برنامه ریزی کرد؟ «قاضی نور الله شوشتری» حوزه برایش برنامه ریزی کرد؟ برای «شیخ مفید» و دیگران حوزه برنامه ریزی کردند؟ نه.
اینها یک تعصب ولائی و علاقه به اهلبیت داشتند زحمت کشیدند شبانه روزشان را برای این کار گذاشتند، «میرحامد حسینی» که «عبقات» نوشت، «علامه امینی» میگوید اگر «عبقات» نبود، من قادر به نوشتن «الغدیر» نمیشدم!
«میرحامد حسین» آنچنان غرق مطالعه است، کتاب را نوشته بود با اینکه برای چاپ کتاب نیاز مبرم به پول داشت یکی از تجار بزرگ «هند» تصمیم میگیرد یک ملاقاتی با «میرحامد حسین» داشته باشد؛ من در سفری که به «هند» رفتم یکی از دغدغههایم این بود که کنار قبر «میرحامد حسین» بروم و به او متوسل بشوم. خدا میداند وقتی کنار قبر این سید بزرگوار رفتم یک احساس معنویتی کردم كه آدم جز در حرم امیرالمؤمنین، همچنین احساسی نمیکند. اصلاً آدم آنجا میرود حال گریه و توسل و نزدیکی به علی به آدم میدهد.
این تاجر وقت میگیرد خدمت «میرحامد حسین» میرود ایشان پنجره را باز میکند سلام، علیک سلام، می گوید: من آمدم شما را زیارت کنم! گفت: خب زیارت کردی. گفت: میخواهم بنشینم، گفت: نه آقا من وقتم را به علی پیش فروش کردم؛ یک متاع را به دو نفر فروختن خلاف شرع است، پنجره را بست و مشغول مطالعه شد!!
مرحوم «سید محسن امین» صاحب «اعیان الشیعه» که از افتخارات شیعه است میگوید وقتی میخواست مطالعه کند، یك بالا خانهای داشت که پله نداشت با نردبان به آنجا میرفت. به خواهرش میگفت این نردبان را بردار كه کسی مزاحم من نشود؛ وقت غذا خواهرش از نردبان بالا میرفت لقمه درست میکرد دهان «سید محسن امین» میگذاشت و ایشان مشغول مطالعه و نوشتن بود. اینها اینطوری کار کردند و توانستند در جامعه شیعه موج ایجاد کنند.
ما بخواهیم اخبار و سریالمان را ببینیم و یک سری بحثهای دیگر را ببینم، بخواهیم با وقتمان بازی کنیم با این اوضاع نمیشود هیچ کاری کرد. آخرش هم یک شبههای برای ما میآید آنجا باید چشمهایمان را روی هم بگذاریم و بگوییم نمیدانم!!
یك قضیهای همین دو سه سال قبل بود كه برای من نقل كردند. من از ریاست محترم دانشگاه و مدیر محترم حوزه تقاضا دارم خوب دقت کنند؛ از یکی از شهرهای غرب کشور نمیخواهم نام ببرم از «دانشگاه علوم پزشکی» دو نفر از بچههای «نهاد رهبری قم» آمده بودند و پیش من هم آمدند، دیدم خیلی آشفته هستند. گفتم چه شده؟
گفتند: فلانی! امسال ماه رمضان ما به یک مصیبت بزرگی گرفتار شدیم. گفتم چه اتفاقی افتاد؟ گفت: ما از «قم» یک بزرگواری را در دانشگاه بردیم تا در خوابگاه دانشگاه در مورد یک سری مباحث اعتقادی و... صحبت کند، به ایشان گفتیم یک جلسه پاسخ به شبهات بگذاریم چطور است؟ گفت: خیلی خوب است. ما اعلام کردیم بنر زدیم جلسه شروع شد.
دانشجوهایی که یک مقدار تفکر وهابی داشتند صفهای اول و دوم را پر کردند، ایشان با بسم الله الرحمن الرحیم شروع كرد و گفت: آقا ما خدمت شما هستیم. یکی از دانشجوها بلند شد یک سوال کرد. میگفت این بزرگوار در جواب آن شبهه گفت: اتفاقاً این شبهه را استاد ما در کلاس برایمان گفت، من در دفتر نوشته بودم ولی یادم رفت و دفتر در قم مانده معذرت میخواهم.
نفر دوم بلند شد شبههای مطرح کرد، ایشان گفت: آقا اتفاقاً خدا میداند همین را هم استاد ما گفته بود، من در دفترم نوشته بودم ولی «قم» جا ماند است! میگفت: همه خندیدند و ما از خجالت آب شدیم. آرزو میکردیم زمین شکافته بشود و ما در زمین فرو برویم، لذا خدمت ایشان نامه نوشتیم که آقا شما یک بحثهایی که خودتان بلد هستید مطرح کنید. میگفت بعد از آن قضیه ما اصلاً حال طبیعی نداشتیم.
لذا ما باید امروز افرادی را تربیت کنیم كه «هشام بن حکم» و «مؤمن الطاق» عصر باشند، حوزهها و دانشگاههای ما باید اینطور افراد را تربیت كنند.
گوشه ای از هنرنمایی امام صادق در تربیت شاگرد
شما كتاب «رجال کشی» حدیث 474 ملاحظه کنید و در کتاب «کافی» جلد1، «کتاب الحجه، باب الاضطرار إلی الحجه» حدیث 4، صفحه 171 و 172. من از اساتید بزرگوار تقاضا میکنم این روایت را ملاحظه کنند و به صورت درس برای طلبهها مطرح کنند. آن نکاتی که ما میتوانیم از این روایت برداشت کنیم امروز در جامعهمان عمل کنیم.
مردی از «شام» پیش حضرت صادق میآید، ظاهراً از روایت بر می آید که در «مکه» در منطقه «منا» بوده یك مرتبه «مرد شامی» نزد امام صادق میآید؛ در خیمه امام صادق و «یونس ابن یعقوب» كه از اصحاب امام صادق است نشستهاند «مرد شامی» میگوید:
«قَدْ جِئْتُ لِمُنَاظَرَةِ أَصْحَابِكَ»
من از شام آمدم با اصحاب تو مناظره کنم
من این تعبیر را ندیدم که یک کسی اینطور جسورانه در برابر امام بگوید من آمدم با تو مناظره کنم. روایت «کافی» و «رجال کشی» یک مقداری تغییر و تحول دارد در «کافی» است که امام صادق گفت «یونس ابن یعقوب» ای کاش علم مناظره و علم کلام بلد بودی با این مرد مناظره میکردی من هم تماشا میکردم.
«یونس ابن یعقوب» میگوید:
«فَيَا لَهَا مِنْ حَسْرَةٍ»
من از علم کلام و مناظره بیاطلاع هستم. فرمود: برو بیرون در میان حجاج ببین از میان بچههای ما که علم کلام و فن مناظره بلد هستند اینها را بیاور. میگوید بیرون رفتم «قیس بن ماصر» که شاگرد امام سجاد در علم کلام بود را یافتم. خیلی مهم است امام سجادی که از هر جهت از نظر سیاسی محدودیت دارد، نیروهای برای مناظره با مخالفین تربیت کرده!
«مؤمن الطاق» را که قهرمان مناظره است و در حاضر جوابی شاید در تاریخ، مثلش را تاریخ ندیده، پیدا كردم آوردم. «زراره»، «ابان بن تغلب»، «هشام بن سالم» را آوردم. میگوید امام صادق مدام به اینها نگاه میکرد، دیدم هنوز دل امام صادق آرام نشده، مرد «شامی» با یک دبدبه و کبکبه آمده بود!
میگفت: خیمه یک پنجرهای داشت گاهاً حضرت پرده خیمه را کنار میزد و بیرون را نگاه میکرد. گویا منتظر کسی است. یک موقع دیدیم شتر سواری از دور میآید، دیدیم امام صادق چشمانش از خوشحالی برق میزند یک دفعه دیدیم فرمود:
«هِشَامٌ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ، هِشَامٌ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
قسم به خدا همان كسی را که میخواستم آمد.
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص171، باب الاضطرار الی الحجة، ح4
دارد بر اینکه هنوز موی صورت «هشام» كامل روئیده نشده بود، هنوز در سن نوجوانی است «هشام» وارد شد، همه پیرمردها و بزرگان نشستند، امام تمام قد ایستاد. گفت: «هشام» بیا کنار من بنشین. منظور «هشام ابن سالم» نیست بلكه «هشام ابن حكم» است. البته هر دو بزرگوار هستند ولی «هشام ابن حکم» اعجوبه تاریخ نه اسلام بلكه بشریت است.
خدا یک استعدادی به این مرد داده و من اگر بنا باشد یک نفر را در نمازم دعا کنم آن را به «هشام بن حکم» اختصاص میدهم، وقتی مناظرات این مرد را من میخوانم خدا میداند از خوشحالی روحم پرواز میکند و لذت میبرم. «هشام بن حكم» آمد كنار امام نشست.
دوستان عزیز و آقایان طلبه، و آقایان دانشجو و اساتید! شما برای این جمله امام صادق چقدر نمره میدهید و چقدر ارزش قائل میشوید؟ شما تمام ثروت دنیا، مقامهای دنیا را در یک کفه بگذارید، این جمله امام صادق را در یک کفه بگذارید ببینید برابری میکند؟ فرمود:
«مَرْحَبا بِنَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ!»
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص171، ح4
دوستان میشود یک روزی بنده و جنابعالی در دفاع از اهلبیت به یک مرتبه ای برسیم كه فرزند زهرا، حجة ابن الحسن وقتی پرونده ما را میبیند بگوید «مرحبا بناصِرنا»!
مناظرات خیلی مفصل است، خودش سه چهار جلسه یک ساعت و نیم، دو ساعته وقت میخواهد. آقایان اساتید اینطوری شاگرد تربیت کنید. این مرد «شامی» میگوید من میخواهم در «علوم قرآن» با تو مناظره کنم.
حضرت میگوید «حمران» بلند شو. «حمران» برادر «زراره» است. به مرد «شامی» بر میخورد میگوید: «یابن رسول الله جئتُکَ لِاُناظرُکَ» من آمدم با تو مناظره کنم نه با اینها!
ببینید امام صادق چه گفت؟ برای فرمایش امام صادق والله نمیشود قیمت گذاشت. تمام مقامهای دنیایی نه، آخرتی! تمام مقامهای بهشت را شما در یک کفه بگذار این جمله امام صادق در یک کفه. گفت مرد «شامی»:
« إِنْ غَلَبْتَ حُمْرَانَ فَقَدْ غَلَبْتَنِي»
اگر بر «حمران» پیروز شدی بر منِ امام صادق پیروز هستی!
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج47، ص 407، باب 12 مناظرات أصحابه ع مع المخالفين، ح11
رفقا، آقایان طلبهها، اساتید! امام صادق چه تربیت کرده؟ چه کار کرده؟ اینها را به چه مرحله ای رسانده؟ معصوم و حجت خدا است؛
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد! آنچه ميگويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
جلوه ای از حقیقت مقام امام معصوم
سخنان ائمه اهلبیت برگرفته از وحی است. فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ ... ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّة ... وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِي»
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ج1، ص 265 و 266
بعد امام صادق فرمود:
«فَمَا كَانَ مُفَوَّضاً إِلَى مُحَمَّدٍ فَقَدْ فُوِّضَ إِلَيْنَا»
وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام؛ ج22، ص: 70
یکی از مشکلات ما این است که یک مقداری امام شناسی ما ضعیف است؛ نهایتاً امام یک فرد مقدس و حجت الهی است. من از اساتید تقاضا دارم یک دوره امام شناسیهای کاربردی برای طلبهها بگذارند.
امام (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «مصباح الهدایة والولایة» جایگاه امام را به زیبایی تشریح می کند. من میتوانم ادعا کنم در تاریخ اسلام کتابی در بیان مقام ائمه مثل این کتاب نوشته نشده است.
البته یک مقدار پیچیده است و خود امام میگوید کسی «عرفان» و «فلسفه» نخوانده باشد من راضی نیستم این کتاب را بخواند. آقای «سید احمد فهری» هم ترجمه کرده و ترجمه ایشان هم یک ترجمه دیگری میخواهد؛ خدا روحش را شاد کند.
حضرت امام وقتی به مقام امام میرسد میگوید:
«فالحقيقة المحمّديّة هي الَّتي تجلَّت في صورة العالم والعالم من الذرّة إلى الدرّة ظهورها وتجلَّيها»
مصباح الهداية إلى الخلافة والولاية؛ مؤلف: امام خمينى- تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ص57
ما کجا هستیم؟ اینها چطور امام شناختند؟ میگوید: تمام عالم هستی از ناسوت تا جبروت، آیینه تمام نمای سلسله جلیله محمدیین (صلوات الله علیهم اجمعین) هستند.
«حاشیه» مرحوم «کمپانی»، آقا «شیخ محمد حسین اصفهانی» را بر «مکاسب» در «بیع فضولی» ملاحظه کنید در رابطه با ولایت خدا و ائمه تعبیر را ببینید كه چه تعبیر زیبای است! آدم از این جمله لذت میبرد و به شعف در میآید میگوید:
«والنبي والأئمة لهم الولاية المعنوية والسلطنة الباطنية على جميع الأمور التكوينية والتشريعية، فكما أنهم مجاري الفيوضات التكوينية كذلك مجاري الفيوضات التشريعية، فهم وسائط التكوين والتشريع»
حاشية كتاب المكاسب، تأليف: الشيخ محمد حسين الأصفهاني؛ تحقيق: الشيخ عباس محمد آل سباع؛ الطبعة : الأولى / 1418 ه ق، الناشر: أنوار الهدى؛ ج2، ص 379
اینها چطور امام شناختند ما چطور امام شناختیم؟ عین همین تعبیر را مرحوم «نائینی» در «اصولش» دارد. «آقا ضیاء عراقی» دارد، شاگردش «آیتالله خویی» میگوید:
« لاشبهة في ولايتهم على المخلوق باجمعهم كما يظهر من الاخبار لكونهم واسطة في الايجاد وبهم الوجود، و هم السبب في الخلق، إذ لولاهم لما خلق الناس كلهم وانما خلقوا لاجلهم وبهم وجودهم وهم الواسطة في افاضة، بل لهم الولاية التكوينية لمادون الخالق »
مصباح الفقاهة من تقرير بحث الاستاذ الاكبر آية الله العظمى الحاج السيد أبو القاسم الموسوي الخوئي دامت افاضاته لمؤلفه الميرزا محمد علي التوحيدي التبريزي، المطبعة الحيدرية النجف 1374 ه 1954م، ج6، ص 36
می گوید اصلاً اینها در تمام «ما سوی الله» به اذن الله ولایت دارند. آنهم ولایت تکوینی! ولایت تشریعی که برای اینها یک حاشیه و یک قطرهای از اقیانوس ولایت تکوینی اینها است. حالا بعضاً ما در بحثها می بینیم عده ای مطرح می کنند که آیا ائمه، ولایت تشریعی داشتند یا نداشتند؟ آیا ولایت تکوینی سر از شرک در نمیآورد؟ به قول «مولانا»: خاک بر فرق من و تمثیل من!
به هر صورت ...
امام صادق میگوید:
« إِنْ غَلَبْتَ حُمْرَانَ فَقَدْ غَلَبْتَنِي»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج47، ص 407، باب 12 مناظرات أصحابه ع مع المخالفين، ح11
مرد«شامی» شکست میخورد. میگوید یابن رسول الله بیا در رابطه با «ادبیات عرب» با هم صحبت کنیم. میگوید «ابان ابن تغلب» بلند شو. دوباره مرد «شامی» شکست میخورد. میگوید یابن رسول الله بیا در رابطه با «فقه اسلامی» بحث کنیم میگوید «زراره» بلند شو.
امام صادق برای هر رشته ای، متخصص آن رشته را تربیت کرده. اینطوری نیست که ما در حوزه در تمام رشتهها بخواهیم متخصص بشویم در هیچ کدامش هم آگاهی پیدا نمیکنیم!
مرد شامی شکست میخورد میگوید یابن رسول الله در رابطه با بحث «علم کلام» جبر و تفویض بحث کنیم میگوید: «هشام بن سالم» بلند شو. شکست میخورد میگوید یابن رسول الله من دیگر یقین دارم در بحث امامت اگر با تو یا با بچههای تو مناظره کنم شکست میدهم.
امام میفرماید: «هشام بن حکم» بلند شو با این مناظره کن. تعبیر امام صادق این است که «هشام» آنچنان عرصه را بر این مرد «شامی» تنگ کرد که فرصت فرو بردن آب دهان را هم از این گرفت!
جالب است «یونس ابن یعقوب» میگوید مثل یک تیم که مربی بعد از بازی فیلم را برای بازیکنهایش پخش میکند آنجای که نقاط مثبت داشتند میگوید اینجا خوب است تقویت میشود نقاط ضعفشان را هم گوشزد میکند.
امام صادق نشسته و شاگردها در اطرافش هستند. میگوید: «زراره» این کارهایت خوب بود و این بد بود. آقای «ابان ابن تغلب» اینجا اشتباه کردی، اینجا درست بود؛ هم نقاط ضعف هم نقاط مثبت را میگوید.
«یونس ابن یعقوب» میگوید خیلی دلم میخواست امام از «هشام ابن حکم» چند تا اشکال بگیرد دلمان خنک بشود؛ یک بچه 16- 17 ساله هم ادعای مناظره دارد وقتی به «هشام» رسید گفت:
«مِثْلُكَ فَلْيُكَلِّمِ النَّاسَ»
چقدر لذت دارد! بعد فرمود:
«فَاتَّقِ الزَّلَّةَ وَ الشَّفَاعَةُ مِنْ وَرَائِهَا إِنْ شَاءَ اللَّه »
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص173، باب الاضطرار الی الحجة، ح4
برو با اینها مناظره کن کمک و یاری ما بالای سرت است. حوزههای ما باید امروز «هشام ابن حکم»ها تحویل جامعه بدهند. «جمیل ابن درّاج»ها، «مؤمن الطاق»ها، «ابو جعفر احول»ها باید تحویل جامعه بدهند. نه این که فقط چهار تا فقه بدانند که البته ما در فقه و اصولش هم مشکل داریم.
طیفی که امروز در «مشهد» علیه شیعه کار میکنند، لیدر اینها، موضوع پایان نامه این آقا در سطح 3 در «قم»، «فقه و اصول» بوده، رسماً میگوید ما غیر از قرآن هیچ چیزی را نباید قبول کنیم. قرآن «قطعی الصدور» است و حدیث «ظنی الصدور» است.
من پریشب یک مقداری وارد کانالشان شدم به آنها گفتم شما نماز میخوانید یا نمیخوانید؟ شما یک نماز صبح را از قرآن برای من تشریح کن! در کجای قرآن آمده نماز صبح دو رکعت است و رکوع و سجده و حمد دارد؟ حدود یک ساعت و نیم از من وقت گرفت البته من تأسف هم خوردم اصلاً ارزشی نداشت، نتوانست در آخر جواب من را بدهد. گفت اصلاً ما روایتی در رابطه با نماز به آن شکل نداریم.
گفتم روایت در رابطه با نماز نداریم؟ گفت: شما چهار تا روایت در رابطه با نماز از اهلبیت بیاور بلافاصله نوشتم «وسائل» جلد 4، تا جلد 7، 5600 روایت فقط در احکام نماز داریم. یک روایت دو روایت ده روایت که نیست؛ ببینید دوستان عزیز حتی در فقه و اصول هم حوزههای ما موفق نبود!
ما به دوستان گفتیم این گروهی که الان به جان بچه شیعهها افتادند و دارند طلبههای ما را یکی پس از دیگری به مسلخ میبرند، ببینیم اصلاً اینها از کجا سرچشمه گرفتهاند؟ و اینها چه کار دارند میکنند؟ «حوزه علمیه مشهد» فکری برای اینها کرده یا نه؟ ما انتظارمان از «حوزه علمیه مشهد» خیلی فراتر از اینها است.
دورنمایی از فرقه فاسد احمد بصری
یا در مورد «احمد الحسنی»ها فقط در «حوزه علمیه قم» بنا به نقل یکی از عزیزان مراکز امنیتی، که یک روزی به دفتر ما آمده بود میگفت: در «قم» بیش از 250 نفر از طلبهها جذب فرقه «احمد الحسن» شدند! خدا میداند مغز من سوت کشید، من بارها گفتم من با «بهائی»ها، «صوفی»ها مناظره داشتم و با چند تا از «قطبهایشان» مناظره داشتم، با «کمونیست»ها مناظره داشتم؛ با «وهابی»ها غالباً شب که میخوابم از اول تا آخر با وهابیها سر و کله میزنم؛ یعنی مدام با آنها سر و کار داریم؛ والله، تالله، بالله من فرقهای فاسدتر از فرقه «احمد بصری» ندیدم!!
اصلا اینها آمدند كل مقدسات اسلامی و مقدسات دیانت را زیر سوال بردند، اهانتهای كه اتباع «احمد» به اسلام و انبیاء و ائمه دارند، والله وهابیها همچنین توهینی به اهلبیت نكردهاند.
من فقط یك نكتهای را در اینجا خدمت عزیزان نشان بدهم، البته فرصت به آن شكل نیست، شما ببینید ایشان یك كتابی به نام «متشابهات» نوشته. البته «احمد بصری» سید نبود بعداً سید شده!!!
ایشان در زندان بعثیها بود با آقای «حیدر مشتت» تصمیم گرفتند، یكی بگوید من «سید حسنی»ام و دیگری بگوید من «سید یمانی» هستم با همدیگر بیایند یك تعداد از افراد را جذب كنند و مال و مقامی پیدا كنند.
بعد با آقای «مشتت» اختلاف پیدا كرد. گفت: این آدم منحرفی است یك مباهلهای گذاشتند و بعد خودشان رفتند ترورش كردند، گفتند مباهله ما حق بود «مشتت» از بین رفت!
الان خودش مدعی است كه من فرزند امام زمان هستم. امام زمان حضرت مهدی جد پنجم من است. به من گفته است بیایم مراجع را بكشم، حوزههای علمیه را نابود كنم. تمام مسلمانها هركس تابع من نشد بگویم كافر است. صراحتا اعلام كرده هركس تابع «احمد الحسن» نیست همه كافر، مهدور الدم و واجب القتل است!
تصرف اموال مسلمانها، شیعه، سنی، مسیحی و یهودی برای اتباع «احمد بصری» جایز است. والله وهابیها همچنین جرئتی نكردند. «احمد بصری» كتابی به اسم «متشابهات» نوشته است. میگوید اگر مراجع و علما بتوانند به این كتاب جواب بدهند من برای آنها جایزه میدهم. و تحدی هم كرده است.
ایشان در كتابش میگوید: "«حضرت ابراهیم» مشرك بوده، «حضرت یونس» در شكم ماهی مرد و خدا روح او را به جهنم فرستاد، و تا روز قیامت «حضرت یونس» در جهنم است."
این حرف را از یك عالم شیعه و سنی نه، بلكه از یك مسیحی و یهودی سوال كنید اگر كسی معتقد باشد «حضرت یونس» در جهنم است؛ حكمش چیست؟
همچنین ایشان منكر خاتمیت نبی مكرم است میگوید: " من خودم هم مقام نبوت دارم و هم مقام رسالت دارم." دارد كه در وجود علی ظلمتی بود اگر آن ظلمت نبود به جای حضرت پیغمبر نشسته بود. لازم هم نبود پیغمبر بیاید.
بعد میگوید آیه:
(إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ)
که انسانها همه در زيانند.
سوره عصر (103): آیه2
در رابطه با حضرت علی است. دارد كه امام حسین مشرك بوده. یعنی این آقا هیچكس را جا نگذاشته به همه اهانت و توهین كرده است. ایشان در (سال 1424 هـ ق) یك نامهای به علمای ایران نوشته بود. اسم من نفر دوم بود از ما برای مناظره دعوت کرده بود. من شاید بیش از صد بار در شبكههای ماهوارهای و فضای مجازی اعلام كردهام، بنده «قزوینی» حاضرم با «احمد الحسن» هم مناظره كنم و هم مباهله كنم!
مناظره نه به عنوان اینكه این آقا فرستاده حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) یا «سید یمانی» است؛ بلکه مناظره و مباهله در كفر و ارتداد «احمد الحسن» میكنم. تا الان ایشان هیچ جوابی به من نداده است. من بارها این را گفتهام. هم مناظره و هم مباهله برای اثبات كفر و ارتداد «احمد بصری»!
من نمیدانم بعضی از این طلبههای ما فردای قیامت چه جوابی دارند؟ من عذر میخواهم این تعبیر را به كار میبرم اگر بنا است برای طلبههایی كه جذب اینها میشوند چهار شلاق بزنند؛ آقایان اساتید! مدیران حوزهها! برای من و شما هشت شلاق میزنند؛ این را داشته باشید!!
امیدوارم كه ان شاء الله خدای عالم همه ما را به آن راهی كه رضای خودش و رضای ولیش است رهنمون كند.
خدایا تو را قسمت میدهیم به آبروی امیرالمؤمنین، فرج مولای ما بقیة الله الاعظم را نزدیك بگردان. ما را از یاران خاص و از سربازان فداكار و از شهدای ركابش قرار بده.
انقلاب ما را به انقلاب جهانی حضرت مهدی متصل بفرما. رفع گرفتاری از همه گرفتاران بنما. خدمتگذاران به اسلام و قرآن بالاخص مقام معظم رهبری را موفق و مؤید بدار. خدایا حوائج همه، حوائج جمع ما را به آبروی امیرالمؤمنین بر آورده نما. دعاهای ما به اجابت برسان.
هدیه به ارواح پاك انبیاء، اولیاء، شهداء، صدیقین، صالحین بالاخص امام راحل صلوات ختم بفرمایید
والسلام علیكم ورحمة الله وبركاته