2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
احادیث «علي مع الحق والحق مع علي»
کد مطلب: ٧٤٢٧ تاریخ انتشار: ١٢ خرداد ١٣٩٧ - ٢٠:٢٩ تعداد بازدید: 43783
مقالات » امیرالمؤمنین علیه السلام
احادیث «علي مع الحق والحق مع علي»

نقد سخن ابن تيميه و بررسي و اثبات حديث با الفاظ مختلف

سخن ياوه ابن تيميه در حديث علي مع الحق
احاديث حق با علي است و علي با حقي است

حديث اول: « اَلْحَقُّ مَعَ ذَا »

حديث دوم: «أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَكَ»

حديث سوم: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ»

روايت چهارم: « اَللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ»

روايت پنجم: عَلِيٌّ على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ

روايت ششم: « عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ»


سخن ياوه ابن تيميه در حديث علي مع الحق

ابن تيميه در كتاب منهاج السنة مى‌نويسد: على مع الحق والحق معه يدور حيث دار ولن يفترقا حتى يردا على الحوض من أعظم الكلام كذبا وجهلا؛ فإن هذا الحديث لم يروه أحد عن النبي صلى الله عليه وسلم لا بإسناد صحيح ولا ضعيف

حديث «على با حق است و حق با او است از بزرگترين دروغ‌ها و نادانى است؛ زيرا اين حديث را هيچ كس از رسول خدا (ص) نقل نكرد است،‌ نه با سند صحيح و نه با سند ضعيف؛ پس چگونه شيعيان ادعا مى‌كنند كه همگى اين روايت را نقل كرده‌اند.

منهاج السنة ج4، ص238.

احاديث حق با علي است و علي با حقي است

حديث اول : « اَلْحَقُّ مَعَ ذَا »

ابويعلى موصلى متوفاي 307 در مسند خودش، نوشته‌اند:

از ابو سعيد نقل شده است كه كنار خانه رسول خدا (ص) در جمعي عده اي از مهاجرين و انصار حضرت سخن مي گفت كه على بن أبى طالب از آن جا گذشت، پس رسول خدا (ص) فرمود : : «اَلْحَقُّ مَعَ ذَا، اَلْحَقُّ مَعَ ذَا» حق با او است، حق با او است.

مسند أبي يعلي، ج2، ص318، ح1052.

و ابن حجر متوفای 852هـ و ديگران نيز اين روايت را نقل كرده اند .

المطالب العالية ج16، ص147، ح3945.

بررسي سند روايت:

هيثمي، متوفای 807 هـ گفته است : رَوَاهُ أَبُو يَعْلَى وَرِجَالُهُ ثِقَاتٌ.

... اين روايت را ابويعلى نقل كرده و راويان آن ثقه هستند.

مجمع الزوائد ج7، ص235.

حديث دوم : «أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَكَ»

ابن عساكر متوفای 571 از سَعْد بن ابي وقاص نقل مي كند كه گفت از پبامبر اكرم (ص) شنيدم كه به علي (ع) فرمود: «أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَكَ حَيْثُ مَا دَارَ» «تو با حق هستى و حق با تو است؛ هر كجا كه باشي».

تاريخ مدينة دمشق ج20، ص361،

معاويه بعد از شنيدن اين حديث از سعد بن وقاص، گفت: «لَوْ سَمِعْتُ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لَكُنْتُ خَادِمًا لِعَلِيٍّ حَتَّى أَمُوتَ» اگر من اين را از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيده بودم، تا زمان مرگ خادم على (عليه السلام) مى‌شدم.

بررسي سند روايت:

تمام راويان حديث مورد وثوق هستند علاقه مندان مي توانند به سايت ولي عصر (ع) مراجعه كنند.

حديث سوم : «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ»

ابن عساكر متوفای 571 از ام سلمه نقل مي كند كه مي گفت از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود:

«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَلَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»

علي با حق و حق با علي است و هرگز از يكديگر جدا نمي شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد خواهند شد.

روايت چهارم : « اَللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ»

حاكم نيشابورى از حضرت علي (ع) نقل مي كند كه پيامبر اكرم (ص) فرمود:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: رَحِمَ اللَّهُ عَلِيًّا اَللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ .

از على عليه السلام نقل شده است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: خداوند على را رحمت كند، خدايا! حق را بر مدار على بچرخان، هر طرف كه او برود.

و سپس در تصحيح حديث مى‌گويد:

هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ

سند اين روايت بنابر شرايطى كه مسلم قبول دارد صحيح است؛ ولى او و بخارى نقل نكرده‌اند.

المستدرك ج3، ص134

فخر الدين رازى، مفسر شهير اهل سنت مي گويد:

«وَمَنِ اقْتَدَى فِي دِينِهِ بِعَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدِ اهْتَدَى»

هركس در دينش به على بن أبى طالب عليه السلام اقتدا كند، به راستى كه هدايت شده است.

دليل بر اين مطلب اين سخن رسول خدا صلى الله عليه وآله است كه فرمود:

«اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ دَارَ».

خدايا حق را بر مدار على بگردان، هر جا كه او باشد.

التفسير الكبير ج1، ص168، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

روايت پنجم : «عَلِيٌّ على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ»

طبراني به سند خودش از ام سلمه همسر پيامبر اكرم (ص) نقل مي كند كه گفتند:

كان عَلِيٌّ على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ وَمَنْ تَرَكَهُ تَرَكَ الْحَقَّ عَهْدًا مَعْهُودًا قبل يَوْمِهِ هذا.

علي بر حق بوده و هر كس از او تبعيت كند از حق تبعيت كرده و هر كس او را رها كند،‌ حق را رها كرده و اين عهد و تقدير ثابت خداوندي است

المعجم الكبير ، ج 23 ص 330 ح 758 نشر: مكتبة الزهراء – الموصل.

در روايت ديگر ام سلمه گفت:

: والله إنَّ عَلِيّاَ عَلَى الْحَقِّ قَبْلَ الْيَوْمِ وَبَعْدَ الْيَوْمِ ، عَهْداً مَعْهُوداً وَقَضَاءً مَقْضِيّاً.

به خدا سوگند علي (ع) در گذشته و آينده برحق بوده و اين عهد و تقدير ثابت الهي است.

تاريخ دمشق ، ج 42 ص 449 .

روايت ششم : «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ»

حاكم نيشابورى از ام سلمه نقل مي كند كه گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود:

عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ ". هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ.

المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 134

على همراه قرآن است و قرآن نيز همراه با على عليه السّلام است. هيچگاه على عليه السّلام از قرآن و قرآن از على عليه السّلام، جدا نمى‌شوند تا اين كه كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.



فایلهای ضمیمه:
لینک دانلود فایل پاورپوینت
Share
1 | سعید سلیمانی فر | Iran - Tehran | ٢٢:٠١ - ١٧ خرداد ١٣٩٤ |
4
 
23
پاسخ نظر
خیلی عالی بود دست شما درد نکنه اجرتون با امیرالمومنین ،برادران اهل سنت به خودشون بیان وتعصب رو کنار بزارن،یا علی
2 | امیر حسین فراهانی | Iran - Tehran | ٠١:٤١ - ٢٠ خرداد ١٣٩٤ |
0
 
16
پاسخ نظر
به همتون یه یاعلی مدد میگم. خدا عذاب ابن تیمیه رو روز بروز بیشتر کنه. که در دشمنی با اهل بیت نبوت (ص) و امیر برحق مومنین علی (ع) گوی سبقت رو از بنی امیه لعین ربود. وامروزه جهان اسلام رو اینگونه بهم ریخته. انشالله صاحب الزمان (عج) میاد و حق دشمنان دین رو کف دستشون میزاره. انشالله
3 | عباس | Iran - Kerman | ١٣:٢٠ - ٢٢ خرداد ١٣٩٤ |
سلام بر شما یاران با وفای علی علیه السلام که اگر در زمان آن حضرت بودید به یقین اکنون به عنوان شهداء راه امیرالمؤمنین از شما به نیکی یاد می شد. عرض بنده این است که روایت علی مع الحق را ابن عساکر در کجا آورده است؟ نشانی را مرقوم فرمائید.با سپاس

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين روايت طبق نرم افزار جامع الکبير در اين آدرس موجود است
اريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري ج 20 ص 361
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | محمد حسين | Iran - Tehran | ١٨:٣٩ - ٢٥ خرداد ١٣٩٤ |
انشاءالله که این زیارت نصیب و قسمت ما هم بشه ... اگه اسم ما در نیومد و برنده ی جایزه ی حاج اقا کس دیگه ای بود ما رو از دعای خیرش بی بهره نکنه...
5 | محمد | Iran - Tehran | ٠٥:٥٧ - ٣٠ خرداد ١٣٩٤ |
سلام.سوالی دارم
ایا در نظر اهل سنت قاعده وقانونی به اسم جاری بودن سنتهای سایر انبیا ورسولان وامتهای پیشین در اسلام وپیامبر اسلام هست وانرا قبول دارند...یاعلی

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
روايات فراوان از اهل سنت با اسناد معتبر نقل شده است که امت و اصحاب پيامبر (ص) مو به مو هر چيزي که بني اسرائيل و يا امت پيشين انجام دادند آنها نيز انجام خواهد دارد به عنوان نمونه به چند روايت اشاره مي کنيم:
1-ترمذي با سند معتبر چنين نقل مي کند:
حدثنا سَعِيدُ بن عبد الرحمن الْمَخْزُومِيُّ حدثنا سُفْيَانُ عن الزُّهْرِيِّ عن سِنَانِ بن أبي سِنَانٍ عن أبي وَاقِدٍ اللَّيْثِيِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَمَّا خَرَجَ إلى خيبر مَرَّ بِشَجَرَةٍ لِلْمُشْرِكِينَ يُقَالُ لها ذَاتُ أَنْوَاطٍ يُعَلِّقُونَ عليها أَسْلِحَتَهُمْ فَقَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ اجْعَلْ لنا ذَاتَ أَنْوَاطٍ كما لهم ذَاتُ أَنْوَاطٍ فقال النبي صلى الله عليه وسلم سُبْحَانَ اللَّهِ هذا كما قال قَوْمُ مُوسَى أجعل لنا إِلَهًا كما لهم آلِهَةٌ وَالَّذِي نَفْسِي بيده لَتَرْكَبُنَّ سُنَّةَ من كان قَبْلَكُمْ قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ وأبو وَاقِدٍ اللَّيْثِيُّ اسْمُهُ الْحَارِثُ بن عَوْفٍ وفي الْبَاب عن أبي سَعِيدٍ وَأَبِي هُرَيْرَةَ
أصحاب رسول خدا صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله و سلم در سال هفتم هجرت زماني که به سوي خيبر مي‌رفتند به درختي رسيدند که از آن مشرکين بود و به آن ذات انواط مي‌گفتند صحابه از حضرتش خواستند كه برايشان ذات انواط قرار دهد كه رسول خدا صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله و سلم فرمود: اين مشابه همان است كه أصحاب موسي عليه‏ السلام از آن حضرت خواستند كه براي آنها بتي قرار دهد همانند بت بت پرستان، و لذا فرمود: شما نيز از روش پيشينيان پيروي خواهيد كرد.
سنن الترمذي ج 4 ص 475
2حدثنا أبو خَالِدٍ الأَحْمَرُ عن يحيى بن سَعِيدٍ عن عُمَرَ بن الْحَكَمِ قال سَمِعْت عَبْدَ اللهِ بن عَمْرٍو يقول لَتَرْكَبُنَّ سُنَّةَ من كان قَبْلَكُمْ حُلْوَهَا وَمُرَّهَا
3-حدثنا وَكِيعٌ عن سُفْيَانَ عن أبي قَيْسٍ عن هُزَيْلٍ قال قال عبد اللهِ أَنْتُمْ أَشْبَهُ الناس سَمْتًا وَهَدْيًا بِبَنِي إسْرَائِيلَ لِتَسْلُكُنَّ طَرِيقَهُمْ حَذْو الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ وَالنَّعْلِ بِالنَّعْلِ قال عبد اللهِ إنَّ من الْبَيَانِ سِحْرًا
مصنف ابن أبي شيبة ج 7 ص 479
4- حدثنا وَكِيعٌ عن عُبَيْدِ بن طُفَيْلٍ عن شَاذَانَ عن رِبْعِيِّ بن حِرَاشٍ قال قال حُذَيْفَةُ لَتَرْكَبُنَّ سُنَّةَ بَنِي إسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ غير إني َلاَ أَدْرِي تَعْبُدُونَ الْعِجْلَ أَمْ َلاَ
مصنف ابن أبي شيبة ج 7 ص 481
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | محمد | Iran - Tehran | ٠٤:٥٦ - ٠١ تير ١٣٩٤ |
طبق این قاعده اهل سنت عزیز نباید در مسایل صدر اسلام شکاکیت ایجاد کنند:
۱_بعد از پیامبر همگی مردم گمراه شدند...همانطوری که در زمان حیات وغیبت موسی کلیم مردم گمراه شدند.
۲_غیبت امام همانند غیبت موسی کلیم
۳_گمراهی خواص قوم همانند بلعم باعور وسامری
۴_انتخاب الهی جانشین پیامبران همانند هارون برای موسی وطالوت
و.........
برادران عزیز اهل سنت چگونه با این مسایل کنار میایید.
یاعلی
7 | منوچهر از کردستان | Iran - Hashtrud | ١٢:٥٤ - ١٧ تير ١٣٩٤ |
22
 
12
پاسخ نظر
ما اهل سنت اعتقاد داریم که حضرت علی رض خلیفه چهارم ما است تمام نه اول
8 | سیدمجید | Iran - Qom | ٠٩:٢٨ - ٣٠ تير ١٣٩٤ |
سلام.
امامت در سنت پیامبر(ص)
به هنگام مطالعه کتب احادیث اسلامى مخصوصاً منابع برادران اهل سنت انسان به انبوهى از احادیث پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) برخورد مى کند که به روشنى مقام امامت و خلافت على(علیه السلام) را اثبات مى کند.
انسان غرق تعجّب مى شود که با این همه احادیث در این مسأله دیگر جاى تردید باقى نمى ماند، تا چه رسد به این که گروهى بخواهند راهى غیر از راه اهل بیت را برگزینند.
این احادیث که بعضى صدها سند دارد (مانند حدیث غدیر) و بعضى دهها سند، و در دهها کتاب معروف اسلامى نقل شده، آنچنان روشن است که اگر گفتوگوهاى این و آن را نادیده بگیریم و تقالید را کنار بگذاریم مسأله چنان براى ما روشن خواهد بود که نیازى به دلیل دیگر نمى بینیم.
به عنوان نمونه چند حدیث معروف از انبوه این احادیث را در این جا یادآور مى شویم، و براى آنها که مایلند مطالعات بیشترى در این زمینه داشته باشند منابعى را معرفى مى کنیم تا به آن مراجعه نمایند.(1)
* * *
1- حدیث غدیر
بسیارى از مورّخان اسلامى نوشته اند که پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله)در آخرین سال عمرش مراسم حج را بجا آورد، و پس از انجام آن با انبوه عظیمى از یاران قدیم و جدید و مسلمانان شیفته اى که از تمام نقاط حجاز براى انجام این مراسم به او پیوسته بودند به هنگام بازگشت از مکّه به سرزمین «جحفه» در میان مکّه و مدینه، و سپس به بیابان خشک و سوزان «غدیر خم» که در حقیقت چهارراهى بود که مردم حجاز را از هم جدا مى کرد، رسیدند.
پیش از آن که مسلمانانى که به نقاط مختلف حجاز مى رفتند از هم جدا شوند پیامبر دستور توقف به همراهان داد، آنها که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت شدند، و عقب افتادگان نیز به قافله رسیدند، هوا بسیار داغ و سوزان بود، و سایبانى در صحرا به چشم نمى خورد، مسلمانان نماز ظهر را با پیامبر(صلى الله علیه وآله) ادا کردند، هنگامى که تصمیم داشتند به خیمه هاى خود پناه برند، پیامبر به آنها اطّلاع داد، همه باید براى شنیدن یک پیام تازه و مهم الهى که در ضمن خطبه مفصلى بیان مى شد آماده شوند.
منبرى از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر فراز آن قرار گرفت، و بعد از حمد و ثناى الهى مردم را مخاطب ساخته چنین فرمود:
من به زودى دعوت خدا را اجابت کرده از میان شما مى روم، من مسئولم، شما هم مسئولید شما درباره من چگونه شهادت مى دهید؟
مردم صدا بلند کردند و گفتند: «نشهد انک قد بلغت و نصحت و جهدت فجزاک الله خیراً; «ما گواهى مى دهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردى، و شرط خیرخواهى را انجام دادى، و نهایت تلاش را در راه هدایت ما نمودى، خدا تو را جزاى خیر دهد».
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «آیا شما گواهى به یگانگى خدا و رسالت من و حقانیّت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز مى دهید؟ همه گفتند: آرى گواهى مى دهیم، فرمود: خداوندا گواه باش...».
بار دیگر فرمود: «اى مردم! آیا صداى مرا مى شنوید؟ گفتند: آرى، و به دنبال آن سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت، و جز صداى زمزمه باد چیزى شنیده نمى شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اکنون بگویید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار مى گذارم چه خواهید کرد؟
کسى از میان جمعیّت صدا زد کدام دو چیز گرانمایه یا رسول الله؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اول «ثقل اکبر»، «کتابِ خدا قرآن» است، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید، دومین یادگار گران قدر من خاندان منند، و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از من جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند، از این دو پیشى نگیرید که هلاک مى شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد!».
ناگهان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به اطراف خود نگاه کرد، کسى را جستجو مى نمود، و همین که چشمش به على(علیه السلام)افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد آنچنان که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند.
در این جا صداى پیامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود: «ایها الناس! من اولى الناس بالمؤمنین من انفسهم؟; چه کسى از همه مردم نسبت به مؤمنین از خود آنها سزاوارتر است؟»
گفتند: خدا و پیامبر داناترند.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «خدا مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم»، سپس افزود: «فمن کنت مولاه فعلى مولاه; هر کس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست».
این سخن را سه بار تکرار کرد، و به گفته بعضى از راویان حدیث چهار بار، سپس سر به آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و ادر الحق معه حیث دار!;
خداوندا دوستان او را دوست دار، و دشمنانش را دشمن دار، محبوب دار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض دار آن کس که کینه او به دل گیرد، یارانش را یارى کن، و ترک کنندگان یاریش را محروم ساز، حق را همراه او بدار، و او را همراه حق».
سپس فرمود: «همه حاضران به غائبان این خبر را برسانند».
هنوز صفوف جمعیّت از هم متفرّق نشده بود که جبرئیل، امینِ وحى خدا را نازل گشت و این آیه را بر پیامبر فروخواند (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى...);
«امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»!
در این هنگام پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «الله اکبر، الله اکبر، على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و الولایة لعلى من بعدى; خدا را تکبیر مى گویم، خدا را تکبیر مى گویم، بر این که آیین خود را کامل و نعمت خویش را بر ما تمام کرد، و رضایت خود را به رسالت من، و ولایت على پس از من، اعلام داشت».
در این هنگام شور و غوغایى در میان مردم افتاد، و همگان على(علیه السلام)را به این مقام تبریک گفتند از جمله ابوبکر و عمر این جمله را در حضور جمعیّت به على(علیه السلام)گفتند: «بخ بخ لک یابن ابیطالب اصبحت و امسیت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة; آفرین بر تو، آفرین بر تو، اى فرزند ابوطالب تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدى...»!
* * *
حدیث فوق را با عبارات مختلف گاهى مفصّل و گاهى بسیار فشرده و کوتاه، گروه عظیمى از علماء و دانشمندان اسلام در کتب خود آورده اند، و این حدیث از احادیث متواترى است که احدى نمى تواند در صدور آن از پیامبر(صلى الله علیه وآله) تردید داشته باشد، تا آن جا که نویسنده محقّق «علاّمه امینى» در کتاب معروف الغدیر این حدیث را از صد و ده نفر از صحابه و یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) و از سیصد و شصت دانشمند و کتاب معروف اسلامى، نقل کرده است، و در غالب کتب تفسیر و تاریخ و حدیث برادران اهل سنّت آمده است، حتّى گروه عظیمى از علماى اسلام کتاب مستقل درباره خصوص این حدیث نگاشته اند، از جمله مرحوم علاّمه امینى که خود کتاب مستقل بسیار پرمایه و کم نظیرى در این باره نوشته، نام بیست و شش تن از علماى اسلام را که درباره حدیث غدیر «کتاب جداگانه» نوشته اند نام برده است.
* * *
جمعى از کسانى که سند حدیث را غیر قابل انکار دیده اند سعى داشته اند در دلالت آن در مسألۀ امامت و خلافت تردید کنند، و مولا را در اینجا تنها به معنى «دوست» تفسیر کنند، در حالى که دقّت در مضمون حدیث، و شرایط زمانى و مکانى آن و قرائن دیگر به خوبى گواهى مى دهد که هدف از آن چیزى جز مسألۀ امامت و ولایت به معنى رهبرى همه جانبه خلق نبوده است:
الف - آیه تبلیغ که در بحث گذشته آوردیم و قبل از این ماجرا نازل شده، با آن لحن تند و داغ و قرائنى که در آن بود به خوبى گواهى مى دهد که سخن از دوستى و صداقت معمولى نبوده، چرا که این امر جاى نگرانى نبود و این همه اهمیّت و تأکید لازم نداشت، همچنین آیه «اکمال دین» که بعد از آن نازل شده گواه بر این است که مسألۀ فوق العاده مهمّى همچون مسألۀ رهبرى و جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) مطرح بوده است.
ب - طرز پیاده شدن حدیث با آن همه مقدّمات در آن بیابان سوزان با آن خطبه مفصّل و با اقرار گرفتن از مردم و در آن شرایط حسّاس زمانى و مکانى همه دلیل بر مدّعاى ماست.
ج - تبریک هایى که از ناحیه گروه ها و اشخاص مختلف به على(علیه السلام)گفته شد و نیز اشعارى که شعرا در همان روز و بعد از آن سرودند، همه بیانگر این واقعیت است که سخن از نصب على(علیه السلام) به مقام والاى امامت و ولایت بوده و نه چیز دیگر.
* * *
1. براى توضیح بیشتر به ترجمه کتاب هاى: المراجعات و ترجمه الغدیر، و «نوید امن و امان» مراجعه فرمایید.
منبع=کتاب50درس اصول عقائدبرای جوانان نوشته ایه الله العظمی مکارم شیرازی
http://makarem.ir/newindex.aspx
9 | علی | Germany - Frankfurt am Main | ١٥:١٧ - ٣٠ مهر ١٣٩٤ |
در حدیث علی مع القران عقیصا یا ابو سعید در تمامی کتب رجال سنی مثل میزان الاعتدال ذهبی و ما بفی غیر ثقه ذکر شده

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اولا: اين راوي توثيق دارد حاكم نيشابورى بعد از نقل اين روايت مى‌گويد:
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ، وَأَبُو سَعِيدٍ التَّيْمِيُّ هُوَ عُقَيْصَاءُ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ
اين روايت سندش صحيح و ابوسعيد التيمى همان عقيصاء است كه ثقه و مورد اعتماد است؛ ولى بخارى و مسلم آن را نقل نكرده‌اند
المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 134
ثانيا: ابن حبان او را در الثقات آورده است که خود اين دلالت بر توثيق مي کند:
عقيصا أبو سعيد التيمى صاحب الكراش من أهل الكوفة يروى عن على بن أبى طالب وعمار روى عنه الأعمش ومحمد بن جحادة وقد قيل إن اسم أبى سعيد عقيصا دينار
الثقات ج 5 ص 286
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

10 | علی | Germany - Nuremberg | ١٤:٥٨ - ٠٤ آبان ١٣٩٤ |
سلام پیرو جواب ب سوال بنده درکامنت بالا.. حالا ک عده ای تضعیف کرده اند و عده ای توثیق تکلیف روایت چ.میشود؟؟؟؟
در حالت کنی این وضعیتی در اختلاف نظر علمای عامه چ حکمی دارد؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
طبق مبناي اهل سنت وقتي يک راوي هم توثيق داشته باشد و هم تضعيف در اين صورت ، روايت مختلف فيه مي شود و اين نوع روايت، روايت حسن مي شود: وقال ابن القطان هو صدوق ولم يثبت عليه ما يسقط له حديثه إلا أنه مختلف فيه فحديثه حسن .
تهذيب التهذيب ، ج 5 ، ص 228
همچنين در خصوص يک رواي که هم تضعيف دارد و هم توثيق آمده است
حديث آخر أخرجه الترمذي ... وقال غريب ورواه أحمد في مسنده قال بن القطان في كتابه وأبو معشر هذا مختلف فيه فمنهم من يضعفه ومنهم من يوثقه فالحديث من أجله حسن انتهى .
نصب الراية ، الزيلعي ، ج 5 ، ص 256
و در تهذيب التهذيب در ترجمه عبد الله بن صالح مي‌نويسد :
وقال ابن القطان هو صدوق ولم يثبت عليه ما يسقط له حديثه إلا أنه مختلف فيه فحديثه حسن
تهذيب التهذيب ، ج 5 ، ص 228 .
زركشي در اللألئ المنثوره مي‌نويسد :
وقد أخرجه ابن ماجة في سننه عن كثير بن شنظير عن محمد سيرين ... وكثير بن شنظير محتلف فيه فالحديث حسن .
البته خود علماي اهل سنت گفته اند که روايت حسن مانند صحيح است
ثم الحسن كالصحيح في الاحتياج
تدريب الراوي ج 1 ص 160
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | محمدزمانی | Iran - Shiraz | ١٩:٣٨ - ٠٥ آبان ١٣٩٤ |
سلام بر شما - انتقاد ابوهریره ازعایشه مبنی بر دوری ایشان از شنیدن احادیث پیامبر(ص) بعلت اشتغال به آرایش و خضاب در کدام فصل و کدام باب از مستدرک حاکم آمده است ؟؟ باتشکر فراوان

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين روايت در «کتاب معرفة الصحابة» قسمت «ذكر أبي هريرة الدوسي » به اين صورت نقل شده است
حدثنا علي بن حمشاد العدل ثنا الحسن بن علي بن شبيب المعمري ثنا عبد الله بن صالح الأزدي ثنا خالد بن سعيد بن عمرو بن سعيد بن العاص عن أبيه عن عائشة أنها دعت أبا هريرة فقالت له يا أبا هريرة ما هذه الأحاديث التي تبلغنا إنك تحدث بها عن النبي صلى الله عليه وسلم هل سمعت إلا ما سمعنا وهل رأيت إلا ما رأينا قال يا أماه إنه كان يشغلك عن رسول الله صلى الله عليه وسلم المرآة والمكحلة والتصنع لرسول الله صلى الله عليه وسلم وإني والله ما كان يشغلني عنه شيء هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه
المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 582
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | میرمرتضی | Iran - Tehran | ٠١:٤٢ - ٢١ آبان ١٣٩٤ |

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به محضر آقایمان حضرت مهدی ( عج )
آقاجان روزی جد بزرگوارتان شاگردی نداشتند تا تربیتشان کنند تا پذیرای حق باشند واکنون که شاگردان بی شمارندایشان را نداریم که شاگردیش کنیم.
آنچه که از سوال های مهم در طول تاریخ بوده است،این است که نظر علی بن ابی طالب در رابطه با شیخین ابوبکر و عمر بن الخطاب چیست؟؟
در جواب این سوال اول باید اشاره به این شود که نظر خود نبی خدا در رابطه با امام الاعلی علی بن ابی طالب علیه و علی ابنائه المعصومین صلوات الله چیست؟
یعنی ابتدا باید مقام علی بن ابی طالب در نظر نبی خدا برایمان مشخص گردد تا بتوانیم به ارزش نظر علی بن ابی طالب در مورد جناب ابو بکر و عمر پی ببریم..
در کتب عزیزان اهل سنت به سند مطلقا صحیح آمده است که نبی خدا دستور علی را همان دستور خدا و مخالفت با فرمان و نظر علی را مخالفت با خود خداوند معرفی می کند:
حاکم نیشابوری که امامت حدیثی اهل سنت را بر عهده دارد و هم ذهبی(شیخ الرجال اهل سنه)و هم سیوطی شافعی(سید الشوافع فی قرن العشر) او (حاکم نیشابوری)را امام المحدثین معرفی می کنند،در مشهور ترین و مستحکم ترین کتاب خود که در بسیاری از مواقع عدیل صحیحین بخاری و مسلم است یعنی المستدرک علی الصحیحیناین گونه روایت می کند که روز نبی خدا فرمود:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ عَصَاكَ فَقَدْ عَصَانِي».
یعنی ای علی بن ابی طالب آنکسی می تواند ادعا کند که اطاعت خدا را کرده است که مطیع اوامر من باشد و آنکسی می تواند ادعا کند ک مطیع خداوند و من است که مطیع اوامر تو باشد.(اطاعت از علی همان طاعه الله است)و آن کسی که از دستوراتم سرپیچی کند در حقیقت نافرمانی و معصیت خدا را کرده است و یا علی هرکسی که از دستوراتت سرپیچی کند او همانکسی است که از دستورات من و از اوامر الهی نافرمانی کرده است(سرپیچی از دستورات و اعتقادات علی همان معصیت الله است.)
المستدرک علی الصحیحین/حاکم النیسابوری/ج3/ص130
حاکم نیشابوری که عارض شدیم امام المحدثین اهل سنت است در مورد این روایت و صحت آن اینگونه می نویسد:
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ.
اين روايت سندش صحيح است؛ ولى بخارى و مسلم نقل نكرده‌اند.
یعنی این روایت از بابت سندی به نظر امام المحدثین اهل سنت هم رتبه با صحیح بخاری است.
حتی ذهبی که بعضا در رجال به شدت سختگیری می کند نیز اقرار می کند که روایت از بابت سندی هیچ ایرادی ندارد(همان کتاب همراه با تعلیقات ذهبی)
پس دیده می شود که امیر مومنان علی علیه السلام اگر دستوری بدهد و یا اینکه در مورد شخصیتی نظری داشته باشد،بایستی مطیع اوامر او شد.
ایضا باز هم اهل سنت به سند صحیح ذکر کرده اند که نبی خدا همواره حق را در گرو علی بن ابی طالب دانسته و تصریح کرده است که این حق است که همیشه در پی علی است و نه اینکه خود علی در پی حق باشد...
در کتب اهل سنت موجود است که نبی خدا فرمود:
ومر علي بن أبي طالب فقال: الحق مع ذا الحق مع ذا.
روزی علی از جایی عبور می کرد نبی خدا دوبار فرمود:بدانید حق همیشه با اوست؛حق همیشه با اوست...
ابن حجر هیثمی هم می نویسد:
رواه أبو يعلى ورجاله ثقات.
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص235
یعنی روایت از بابت سندی بی اشکال است و معتبر..
یا باز هم نقل کرده اند که نبی خدا فرمود:قرآن با علی است و علی با قرآن و این دو جدایی از همدیگر ندارند.
(المستدرک علی الصحیحین/حاکم نیشابوری/ج3/ص124)
پس دیده می شود که نظرات و اعتقادات علی بن ابی طالب برآمده است از قرآن و حق که باطلی در آن راه ندارد و ما موظف هستیم که از آن اعتقادات پی روی کنیم(شیعه و سنی..)
حال باید دید که جنابان خلیفه اول ابوبکر و خلیفه دوم عمر از نظر علی علیه السلام دارای چه مقامی هستند؟؟آنهم در کتب اهل سنت؟؟
برای اینکه بتوانیم بهترین نتیجه گیری را در مورد این سوال به دست آوریم فقط به دو کتاب اصلی ال سنت یعنی صحیح مسلم و صحیح بخاری بسنده می کنیم...
نظر علی بن ابی طالب در مورد شیخین در صحیح مسلم نهفته است و در روایتی طولانی اینگونه آمده است-باید توجه شود که اینروایت در کتب اهل تسنن است و اساسا ربطی به تشیع ندارد-که روزی جناب عباس بن عبد المطلب با علی علیه السلام راجع به مسئله ای درگیر شدند و داد خود را بر سر عمر بن الخطاب بردند.
بعد از گفتگو های فراوان عمر بن الخطاب یک اعتراف بسیار مهم که که آن اعتراف به قرار زیر است:
فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.(صحیح مسلم/ج3/ص1378)
یعنی:
عمر می گوید:زمانی که رسول خدا وفات یافت ابو بکر گفت: من جانشين رسول خدا هستم؛ پس شما دو تن ( علي و عباس) براى گرفتن ارث نزد وى آمديد، و تو اى عباس ارث پسر برادرت و او نيز ميراث همسرش را از پدرش مى‌خواست. ابوبکر گفت: رسول خدا فرمود: ما چيزى به ارث نمى‌گذاريم، هرچه باقى گذاريم صدقه است؛ پس شما دو تن او را دروغگو، بدکار، حيله گر و خيانتکار دانستيد ولى خدا مى‌داند که او راستگو، در مسير درست و تبعيت کننده از حق بود؛ سپس او از دنيا رفت ومن جانشين رسول خدا و جانشين ابوبکر شدم؛ شما دو تن من را نيز دروغگو، بدکار، حيله گر و خيانتکار دانستيد ولى خداوند مى‌داند که من راستگو، نيکو کار و در راه درست و تبعيت کننده از حق هستم....
در اين نقل به اعتراف شخص عمر، علي عليه السلام؛ خليفه اول و دوم را دروغگو، غاصب خلافت و افرادى خائن مى‌دانست.
گرچه عمر در این روایت خود وابوبکر را بریء از آن اتهامات سنگین می داند اما دیدیم که نبی خدا سخن و اعتقاد علی علیه السلام را واجب الاطاعه دانسته و حکم علی را در حقیقت حکمی از جانب خدا معرفی کرده است.
فلذا این قول که من و ابوبکر هر دو انسانهای نیکوکار و... هستیم و خداوند نیز بر این شاهد است نیز جزو همان کذب هایی است که جناب عمر در رد سخنان نه علی بلکه نبی خدا به زبان می آورد...
پس دیدیم که به اعتراف عمر علی بن ابی طالب شیخین ابو بکر و عمر را هم کذاب و هم بدکار و هم دغلکار وهم خائن می دانسته...
حال ببینیم این صفت ها در چه کسانی جمع هستند؟؟
از صحیح بخاری استفاده می کنیم:
آية المنافق ثلاث : إذا حدث كذب وإذا وعد أخلف وإذا أؤتمن خان(صحیح بخاری/ج1/ص14)
منافق سه نشانه دارد:زمانی که سخن بگوید دروغ می گوید(کاذبا)زمانی که عهدی بندد خلاف عهد را مرتکب می شود(غادرا)و زمانی که به او اعتماد شود خیانت می کند(خائنا)
حال می توان فهمید که نظر امام علی بن ابی طالب در مورد ابوبکر و عمر چیست؟؟
حال وظیفه ما در قبال آن دو شخص چیست؟؟
آیا همه روزه معصیت خدا را کرده و مخالف نظر علی علیه السلام باشیم ویا اینکه بنا به نص نبوی ما نیز حکم علی را همان حکم نبی دانسته و نظر خودمان را هماهنگ با علی(ع)بدانیم؟؟
13 | یس | Germany - Nuremberg | ١٣:٣١ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٩٧ |
امیدوارم برادرای اهل سنت رو سوره عصر جایی که میگه تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. بیشتر فکر کنن و دریابند که حق کیه و صبر کیه. یا علس.
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب