بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 87/09/02
موضوع : مباحثی پیرامون ضعف روایات «ابوهریره»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با قضیه «آمین» بعد از:
(وَ لا الضَّالِّین)
و نه گمراهان!
سوره فاتحه (1): آیه 7
بود. ما عرض کردیم یکی از اساسیترین دلایل اهل سنت روایت «ابوهریره» در کتاب «صحیح بخاری» است. «ابوهریره» میگوید:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال إذا قال أحدکم آمِینَ وَقَالَتْ الْمَلَائِکةُ فی السَّمَاءِ آمِینَ فَوَافَقَتْ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ من ذَنْبِهِ»
رسول گرامی اسلام فرمودند: اگر کسی بعد از نماز آمین بگوید، ملائکه هم در آسمان آمین میگویند. زمانی که آمین مصلین با آمین ملائکه همخوان باشد، خداوند تمام گناهان گذشته مصلی را میبخشد.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 271، ح 748
پرسش: ببخشید اصول کافی هم شماره گذاری شده؟
پاسخ:
نه، شماره گذاری نشده است. در حال حاضر حدود سی سال است تمام کتب «صحیح بخاری» که چاپ شده است، شماره گذاری شده است. در حال حاضر در تمام مقالات و کتبی که جدید مینویسند، اصلاً جلد و صفحه نمیدهند بلکه شماره میدهند.
اگر شما به پاساژ قدس هم مراجعه کنید، تمام کتب «صحیح بخاری» که چاپ شده است همگی همانند «وسائل الشیعه» یا «تهذیب الأحکام» یا «من لا یحضره الفقیه» یا «استبصار» شماره مسلسل دارد.
تنها کتاب «کافی» شماره ندارد؛ کتب اربعه ما غیر از «کافی» همگی شماره دارد. به عنوان مثال اگر شما بگویید «تهذیب الأحکام» جلد فلان صفحه فلان شماره فلان کفایت میکند.
آیت الله العظمی خوئی در کتاب «معجم رجال الحدیث» زمانی که از کتب اربعه غیر از «کافی» روایتی میآورد، تنها شماره میدهد و دیگر جلد و صفحه آن را ذکر نمیکند. روایت بعد، روایت 749 بود. «ابوهریره» گفت که پیغمبر اکرم فرموده است:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال إذا قال الْإِمَامُ (غَیرِ الْمَغْضُوبِ علیهم ولا الضَّالِّینَ) فَقُولُوا آمِینَ»
رسول الله فرمودند: بعد از اینکه امام (غَیرِ الْمَغْضُوبِ علیهم ولا الضَّالِّینَ) گفت، همگی آمین بگویید.
«فإنه من وَافَقَ قَوْلُهُ قَوْلَ الْمَلَائِکةِ غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ من ذَنْبِهِ»
این روایت هم مشابه همان تعبیر قبل است. «بخاری» میگوید:
«تَابَعَهُ محمد بن عَمْرٍو عن أبی سَلَمَةَ عن أبی هُرَیرَةَ عن النبی وَنُعَیمٌ الْمُجْمِرُ عن أبی هُرَیرَةَ رضی الله عنه»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 271، ح 749
به گفته او در تمام روایاتی که «بخاری» آورده است، تنها این دو روایت در باب تأمین است و غیر از این دو روایت «محمد بن اسماعیل بخاری» روایت دیگری نیاورده است.
البته در کتاب «سنن ابن ماجه» خواهیم خواند که روایتی از امیرالمؤمنین آوردهاند، روایت از «وائل بن حجر» آوردهاند، روایت از عایشه آوردهاند، روایت از «ابن عباس» آوردند. ما تک تک آن روایات را هم بررسی خواهیم کرد.
آنچه «بخاری» دارد، عمده زیر سؤال بردن حدیث «بخاری» است. در غیر این صورت با مناقشه در روایات سایر صحاح سته خیلی زیاد مشکلی ندارریم.
در اینجا عرض کردیم که ما دو سه هفته روی «ابوهریره» کار کردیم، به این خاطر که گفتیم عمده روایات اهل سنت از «ابوهریره» است. اگر ما روایات «ابوهریره» را زیر سؤال ببریم، بخش اعظم احادیث اهل سنت زیر سؤال میرود.
بنده تقریباً خلاصه آنچه را که در این دو سه هفته آوردیم را دیشب در چندین ساعت مطالعه کردم، روی آن کار کردم و از آن تلخیص کردم. بنده در چندین صفحه تمام آنچه را که مرتبط به بخش روایت «ابوهریره» است را خلاصه کردم.
بحثی که ما داشتیم در خصوص کثرت روایات «ابوهریره» مفصل بود. مباحثی پیرامون بعضی از مخالفتهای «ابوهریره» و شلاق زدن او جزو این مباحث است. «ابوهریره» خود معتقد بود که در زمان عمر بن خطاب چنین و چنان بود. آن مطالب در حقیقت بحث علمی بود.
آنچه ما در فقه نیاز داریم، مسئله وثاقت و عدم وثاقت است. من روایاتی که مربوط به عدم وثاقت «ابوهریره» بود را از بحث دو سه هفته گزینش کردم که خلاصه آن را عرض میکنم. بنده خلاصهای از این مطالب را تکثیر میکنم و خدمت عزیزان منتشر میکنم.
ان شاءالله جناب آقای «سید هاشم» هم زحمت میکشند و آنها را جمع میکنند و مقدمه عربی زیبایی به آن اضافه میکنند. ما از ابتدای بحث تأمین تا الآن بیست صفحه میشود. ما ان شاءالله این مباحث را تکثیر میکنیم و خدمت عزیزان تقدیم خواهیم کرد.
نکته اول در رابطه با «ابوهریره» اولین روایت از کتاب «صحیح بخاری» است. ما گفتیم «ابوهریره» روایتی را در رابطه با صدقه از نبی گرامی اسلام نقل میکند. روایت چنین است:
«قال النبی أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ ما تَرَک غِنًی وَالْیدُ الْعُلْیا خَیرٌ من الْیدِ السُّفْلَی وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ تَقُولُ الْمَرْأَةُ إِمَّا أَنْ تُطْعِمَنِی وَإِمَّا أَنْ تُطَلِّقَنِی وَیقُولُ الْعَبْدُ أَطْعِمْنِی وَاسْتَعْمِلْنِی وَیقُولُ الِابْنُ أَطْعِمْنِی إلی من تَدَعُنِی»
سپس وارد شده است:
«فَقَالُوا یا أَبَا هُرَیرَةَ سَمِعْتَ هذا من رسول اللَّهِ قال لَا هذا من کیسِ أبی هُرَیرَةَ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2048، ح 5040
این روایت از روایات متقن و قوی است که نشان میدهد «ابوهریره» پایبند تقوا نبوده است. او روایت را به دروغ به پیغمبر اکرم نسبت میداد و زمانی که مشتش باز میشد، میگفت:
«هذا من کیسِ أبی هُرَیرَةَ»
همچنین روایت:
«من أَصْبَحَ جُنُبًا فَلاَ صَوْمَ له»
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 2، ص 330، ح 9581
را به نبی گرامی اسلام نسبت میدهد. ما در یک روایت خواندیم که «ابوهریره» میگوید:
«لاَ وَرَبِّ هذا الْبَیتِ ما أنا قلت من أَصْبَحَ جُنُباً فَلاَ یصُومُ»
به خدای کعبه من نگفتم که هرکسی جنب باشد، روزه آن روز را نباید بگیرد.
«مُحَمَّدٌ وَرَبِّ الْبَیتِ قَالَهُ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 2، ص 248، ح 7382
نکته دوم در کتاب «صحیح بخاری» جلد دوم صفحه 681 روایتی وارد شده است که «أم سلمه» و «عایشه» این روایت را تکذیب میکنند و میگویند که پیغمبر اکرم جنب میشد، غسل میکرد و روزه خود را میگرفت.
زمانی که به این صورت شد، آقای «ابوهریره» میگوید:
«کنت حدثتکم من أصبح جنبا فقد أفطر وأن ذلک من کیس أبی هریرة»
فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 4، ص 146، ح 1825
او تا این اندازه بیتقواست که به دروغ روایتی را به پیغمبر اکرم نسبت میدهد به طوری که وقتی مشتش باز میشود، میگوید:
«هذا من کیسِ أبی هُرَیرَةَ»
آیا چنین فردی صلاحیت دارد که ما به روایات او استناد کنیم؟ نکته سوم، روایت «یقْطَعُ الصَّلَاةَ الْکلْبُ وَالْحِمَارُ وَالْمَرْأَةُ» بود که در کتاب «صحیح مسلم» جلد دوم صفحه 60 آن را خواندیم. اولین کسی که در برابر «ابوهریره» ایستاد، عایشه بود. او گفت:
«شَبَّهْتُمُونَا بِالْحُمُرِ وَالْکلَابِ»
ما را به الاغها و سگها تشبیه کردید.
«والله لقد رأیت النبی یصَلِّی وَإِنِّی علی السَّرِیرِ بَینَهُ وَبَینَ الْقِبْلَةِ مُضْطَجِعَةً»
به خدا سوگند که پیغمبر اکرم نماز میخواندند و من هم جلوی حضرت خوابیده بودم.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 192، ح 492
همچنین در کتاب «صحیح مسلم» جلد اول صفحه 366 وارد شده است:
«لقد رَأَیتُنِی بین یدَی رسول اللَّهِ مُعْتَرِضَةً کاعْتِرَاضِ الْجَنَازَةِ وهو یصَلِّی»
من همانند جنازه جلوی پیغمبر اکرم افتاده بودم و حضرت آنجا نماز میخواندند.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 366، ح 512
این سه روایت وارد شده است، در حالی که در دو روایت «ابوهریره» بعد از تصویب دیگران اعتراف کرد:
«هذا من کیسِ أبی هُرَیرَةَ»
در روایت دوم عایشه علناً تکذیب کرد و گفت: این روایت «ابوهریره» از پیغمبر اکرم روایت دروغی است.
نکته چهارم این است که آقایان نقل کردند «ابوهریره» روایت پیغمبر اکرم را از «کعب الأحبار» و روایت «کعب الأحبار» را از پیغمبر اکرم نقل میکرد.
کسی که تا این اندازه نمیتواند بین روایت «کعب الأحبار» یهودی و نبی گرامی اسلام تشخیص بدهد، «لا یلیق أن نعمل بروایته»!
نکته پنجم این است که از «ابن قتیبه» نقل کردیم که میگوید:
«وقد أکذبه عمر وعثمان وعائشة»
تأویل مختلف الحدیث، اسم المؤلف: عبدالله بن مسلم بن قتیبة أبو محمد الدینوری، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1393 - 1972، تحقیق: محمد زهری النجار، ج 1، ص 10، باب بسم الله الرحمن الرحیم
به عنوان مثال اگر «ذهبی» یا «ابن حجر» یا «ابن معین» یا «ابن مدینی» که از افراد عادی هستند یک راوی را تکذیب کند آقایان به روایت او عمل نمیکنند، چه رسد به کسی که چهار تن از صحابه او را تکذیب میکنند.
نکته ششم این است که از کتب مختلف نقل کردیم عمر بن خطاب در مورد «ابوهریره» میگفت:
«عدو الله ولا عدو کتابه»
المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 11، ص 323، ح 20659
ما گفتیم که یا عمر بن خطاب راست میگوید و یا دروغ میگوید. اگر راست میگوید ثابت میشود که «ابوهریره» به گفته عمر بن خطاب «عدو الله ولا عدو کتابه» است. بنابراین «من کان عدو الله و عدو کتابه لیس روایته معتمده و معتبره»!
همچنین اگر عمر بن خطاب دروغ میگوید، خود او زیر سؤال میرود و بر این اساس باید تعذیر شود. نکته بعد این است که «عبدالله بن عمر» صراحتاً گفت:
«کذب أبو هریرة»
«ابوهریره» در رابطه با نماز شب گفته بود:
«أن الوتر لیس بحتم»
لازم نیست نماز وتر خوانده شود.
وتر یکی از نمازهای شب است!
«فقال ابن عمر کذب أبو هریرة»
جامع بیان العلم وفضله، اسم المؤلف: یوسف بن عبد آلبر النمری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398، ج 2، ص 154، باب حکم قول العلماء بعضهم فی بعض
در روایت دیگر وارد شده است که وقتی عایشه شنید «ابوهریره» گفته بود:
«انه قال الطِّیرَةُ مِنَ الدَّارِ وَالْمَرْأَةِ وَالْفَرَسِ»
هرگاه کسی به مسافرت میرود و سر راه او زن یا کلاغ یا اسب سر راه او سبز شود، سفر او منحوس است. زمانی که عایشه این روایت را شنید:
«فَغَضِبَتْ فَطَارَتْ شِقَّةٌ منها فی السَّمَاءِ وَشِقَّةٌ فی الأَرْضِ»
عبارت «شُقَّةٌ منها إلی السماء وشقة منها فی الأَرْضِ» کنایه از شدت غضب است، به طوری که ما میگوییم از شدت عصبانیت بال بال میزد:
«وَقَالَتْ والذی أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ علی مُحَمَّدٍ ما قالها رسول اللَّهِ قَطُّ»
قسم به خدایی که فرقان را بر پیغمبر اکرم نازل کرده است، ابوهریره دروغ میگوید.
«إنما قال کان أَهْلُ الْجَاهِلِیةِ یتَطَیرُونَ من ذلک»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 6، ص 240، ح 26076
کسی که أم المؤمنین در مورد او میگوید:
«وَقَالَتْ والذی أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ علی مُحَمَّدٍ ما قالها رسول اللَّهِ قَطُّ»
شما در مورد او چکار میکنید؟ اگر «ابن معین» نسبت به یک راوی چنین حرفی بزند، آیا شما اصلاً به روایت او عمل میکنید؟ اگر چنین شخصی ده هزار روایت هم داشته باشد، همه آنها را در دریا میریزید.
نکته هفتم این است که «ابوهریره» خود خطاب به صحابه میگوید:
«ألا إِنَّکمْ تَحَدَّثُونَ أَنِّی أَکذِبُ علی رسول اللَّهِ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1660، ح 2098
معلوم میشود که دروغگویی «ابوهریره» شهره آفاق بوده است. اصلاً در میان توده مردم و جامعه مشهور بوده است که آقای «ابوهریره» به پیغمبر اکرم دروغ میبندد!!
«ألا إِنَّکمْ تَحَدَّثُونَ أَنِّی أَکذِبُ علی رسول اللَّهِ»
نکته هشتم این است که در میان علمای اهل سنت از «ابراهیم نخعی» نقل کردیم که میگوید:
«ما کانوا یأخذون بکل حدیث أبی هریرة»
اصلاً علمای اهل سنت به همه احادیث ابوهریره عمل نمیکنند.
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 21، ص 360، ح 2590
نکته نهم این است که آقای «سرخسی» یکی از فقهای بزرگ احناف بعد از آنکه احادیث «ابوهریره» را چند مورد زیر سؤال میبرد، میگوید: اگر «ابوهریره» مطلبی بگوید که قیاس خلاف آن را ثابت کند، ما عمل به قیاس را بر عدم به روایت «ابوهریره» مقدم میکنیم.
روایات «ابوهریره» به قدری بیارزش است که آقایان قیاس را بر احادیث «ابوهریره» مقدم میدارند. این روایت در کتاب «اصول سرخسی» جلد اول صفحه 341 وارد شده است.
این روایات در حقیقت نُه مورد بود که بنده خلاصه بحثی که ما دو سه هفته داشتیم را در این نُه مورد جمع کردم.
پرسش: ما درمورد زراره احادیثی داریم که او را تفسیق و رد میکنه همین بحث آنجا پیش میاد؟
پاسخ:
در رابطه با «زراره» ما شاید نزدیک به بیست روایت از ائمه اطهار (علیهم السلام) در توثیق او داریم.
«رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ، لَوْلَا زُرَارَةُ وَ نُظَرَاؤُهُ لَانْدَرَسَتْ أَحَادِیثُ أَبِی عَلَیهِ السَّلَام»
الفصول المهمة فی أصول الأئمة، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: القائینی، محمد بن محمد الحسین، ج 1، ص 589، ح 912
یا:
«علی روایة من أعمل قال علیک بهذا الرجل»
در یک روایت امام صادق از او بیزاری میجوید و از او تکذیب هم نمیکند و نمیگوید که «زراره» دروغ میگوید. حضرت میفرماید:
«انا من زراره بریء و آبائی من زراره براء»
حضرت در روایت ثالث هم به «عبیدالله» پسر «زراره» میفرماید:
«أَقْرِئْ أَبَاک السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ أَنَا وَ اللَّهِ أُحِبُّ لَک الْخَیرَ فِی الدُّنْیا وَ أُحِبُّ لَک الْخَیرَ فِی الْآخِرَةِ، وَ أَنَا وَ اللَّهِ عَنْک رَاضٍ فَمَا تُبَالِی مَا قَالَ النَّاسُ بَعْدَ هَذَا»
رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 141، ح 222
حضرت به پسر «زراره» سفارش کردند که به پدرت بگو اگر من تو را مذمت میکنم، برای حفظ جانش است. حکومت باید احساس کند که بین من و «زراره» اختلاف پیش آمده است و متعرض او نشود.
همانطور که حضرت خضر کشتی را سوراخ کرد تا کشتی به غصب به تصرف دولت درنیاید. در دوران امر میان اینکه تمام کشتی از دست این شخص برود یا کشتی معیوب باقی بماند، قطعاً کشتی معیوب صلاحیت و نفع بیشتری برای صاحبش دارد.
در رابطه با «ابوهریره» خود او میگوید که من روایتی از پیغمبر اکرم نقل کردم و در ادامه میگوید: «هذا من کیسِ أبی هُرَیرَةَ»!
در روایت دیگری وارد شده است که قضیهای را نقل میکند، اما عایشه ادعا میکند که او دروغ میگوید. بحث دروغ است!
«وقد أکذبه عمر وعثمان وعائشة»
بزرگان اهل سنت معتقدند که به قدری روایات «ابوهریره» بی ارزش است که که ما قیاس را بر احادیث «ابوهریره» مقدم میکنیم. آنها تمام روایات «ابوهریره» را زیر سؤال بردند.
در رابطه با «زراره» شخصیت خارجی او که مورد توجه حکومت است، امام صادق میخواهند او را به نوعی زیر سؤال ببرند تا حکومت متعرض او نشود. بین این دو «بون بعید»!
خال مه رویان سیاه و دانه فلفل سیاه
هردو جانسوز است، اما این کجا و آن کجا
پرسش: با توجه به این مطالبی که در مورد ابوهریره نقل شده و اینکه مقدار عمده احادیث را نقل کرده آیا هنوز اعتبار دارد و آخرین نظر اهل سنت درموردش چیست؟
پاسخ:
بله، مورد اعتمادشان هست. در حال حاضر اگر بخواهند «ابوهریره» را زیر سؤال ببرند، نزدیک به چهل یا پنجاه درصد از احادیثشان زیر سؤال میرود. در دوران امر بین حفظ دیواری که نصف آن روی «ابوهریره» قائم هست، تشخیص میدهند که به نوعی «ابوهریره» را حفظ کنند.
ما عرض کردیم که وقتی «سرخسی» میگوید:
«فالقیاس الصحیح شرعاً مقدم علی روایته»
از نظر شرعی قیاس بر احادیث ابوهریره مقدم است.
سپس مینویسد:
«ولعل ظانا یظن أن فی مقالتنا ازدراء به»
شاید بعضی افراد تصور کنند که سخن ما توهین به ابوهریره است.
«ازدراء» به معنای اعتراض است.
«ومعاذ الله من ذلک»
به خدا پناه میبریم از اینکه به ابوهریره جسارت کنیم.
«فهو مقدم فی العدالة والحفظ والضبط کما قررنا»
ابوهریره در عدالت و حفظ و ضبط مقام بالایی دارد.
أصول السرخسی، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن أبی سهل السرخسی أبو بکر، دار النشر: دار المعرفة – بیروت، ج 1، ص 340 - 341، فصل فی أقسام الرواة الذین یکون خبرهم حجة
«سرخسی» مینویسد که با تمام این احوالات ما برای روایات «ابوهریره» ارزشی قائل نیستیم.
«سرخسی» هم مینویسد که «ابوهریره» عادل و ضابط و مقدم است، اما روایات او ارزشی ندارد. او تعبیر بسیار وقیحی بکار برده است، اما بنده به صورت خیلی محترمانه گفتم. به گفته «سرخسی» آنها در مورد قیاسی که هیچ اساسی ندارد و؛
«أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیس»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 58، ح 20
سیره ابلیسی را در روایات «ابوهریره» مقدم میکنیم. البته «أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیس» یکی از روایات قطعی میان اهل سنت است. اگر شما در کامپیوتر این روایت را جستجو کنید، میبینید شاید پنجاه کتاب اهل سنت این روایت را آوردهاند.
حال این روایت در رابطه با قضیه امام صادق (علیه السلام) و «ابوحنیفه» است که «ابن قیم جوزیه» در کتاب «زاد المعاد» مناظره امام صادق و «ابوحنیفه» را ذکر میکند.
این مناظره خواندنی است. اگر دوستان به کتاب «زاد المعاد» اثر «ابن قیم» مراجعه کنند، این مناظره را میبینند. بنده در کتب شیعه زیاد دیده بودم که امام صادق (علیه السلام) با «ابوحنیفه» مناظره میکنند.
آقایان خودشان در جریان هستند و بارها این مناظره را بر منابر گفتهاند. امام صادق به «ابوحنیفه» فرمودند که تو قیاس میکنی. او گفت: چه اشکالی دارد؟
حضرت در جواب فرمودند: من از شما سؤال میکنم و باید به من جواب بدهید. سؤال اول این است که آیا وجوب نماز بیشتر است یا وجوب روزه بیشتر است؟ «ابوحنیفه» گفت: قطعاً وجوب نماز بسیار بالاتر است.
حضرت فرمود: چطور است که وقتی زن حائض دچار حیض میشود نمازش قضا ندارد، اما روزهاش قضا دارد؟!
حضرت دوباره پرسید: آیا نجاست منی بیشتر است یا نجاست بول بیشتر است؟ گفتنی است که آقایان اهل سنت منی را نجس نمیدانند و اجتناب از منی را هم واجب نمیدانند.
«ابوحنیفه» در جواب گفت: نجاست بول بیشتر است. حضرت فرمود: چطور شد که در بول تنها طهارت لازم است، اما در منی غسل هم لازم است؟ حضرت چندین سؤال به این شکل پرسید. سپس در منابع شیعه وارد شده است که حضرت فرمود:
«إنّ السنّة إذا قیست محقت»
اگر از دین قیاس کنیم، دین از بین خواهد رفت.
الإجتهاد والتقلید، نویسنده: السید رضا الصدر، ص 38، باب الاجتهاد واجب کفائی
اما در منابع اهل سنت وارد شده است:
«اول من قاس ابلیس»
میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 277، ح 534
را امام صادق همانجا به «ابوحنیفه» فرمودند. بنده در منابع اهل سنت بسیار جستجو کردم، اما تنها «ابن قیم جوزیه» شاگرد «ابن تیمیه» و مروج افکار او این روایت را آورده است و آخر آن را مقداری خراب کرده است.
او عبارتهای تند امام صادق به «ابوحنیفه» را تنظیم کرده و بعضی از قسمتهای آن را حذف کرده است. این تعبیر:
«اول من قاس ابلیس»
در منابع متعدد اهل سنت از جمله کتب فقهی و حدیثی و تاریخی اهل سنت وارد شده است. بنابراین ما روایت «بخاری» را این چنین زیر سؤال میبریم و میگوییم که روایت «بخاری» عمدتاً به «ابوهریره» برمیگردد و پرونده «ابوهریره» هم این چنین است.
ما به روایات بعدی که درباره تأمین است، میرسیم. ما یکی از این روایات را امروز میخوانیم تا بعدها روایت دیگری را بخوانیم. اهل سنت روایاتی را از امیرالمؤمنین آوردند و اولین کسی که این روایت را نقل کرده است، «ابن ماجه قزوینی» است.
البته بحث است که آیا «سنن ابن ماجه» جزو صحاح سته است یا «موطأ مالک» جزو صحاح سته است.
عزیزان در نظر داشته باشند که از «صحیح بخاری»، «صحیح مسلم» و «صحیح ترمذی» به کتب صحاح تعبیر میکنند. البته بعضی افراد کتاب «ترمذی» را «سنن» هم تعبیر میکنند.
بعد از آن به «سنن» میرسیم. دو مورد از «سنن» اتفاقی است؛ «سنن نسائی» یکی از آنهاست. «نساء» نام یکی از روستاهای اطراف نیشابور است. «سنن نسائی» و «سنن ابن داود» هم اتفاقی است.
بنابراین کتاب پنج تن از علمای اهل سنت اتفاقی است؛ «بخاری»، «مسلم»، «ترمذی»، «نسائی» و «ابو داود».
پرسش: ببخشید این ترتیب به علت اعتبار است؟
پاسخ:
به خاطر اعتبار اوست. بعد از آن به ششمین نفر میرسیم. یک عده از اهل سنت «موطأ مالک» را ششمین صحیح از صحاح سته میدانند. بعضی افراد «موطأ مالک» را قبول ندارند و «سنن ابن ماجه» را ششمین صحیح از صحاح سته میدانند.
اگر ما بخواهیم کتب صحاح را جمع کنیم، باید به جای صحاح سته عبارت صحاح سبعه را بیاوریم. در مورد آن دو مورد اختلافی هم بگوییم که یکی این را پسندد و دیگری هم آن را پسندد.
در «سنن ابن ماجه» سه چهار روایت را درباره تعمیم آورده است. ما ابتدا باید تکلیف این روایات را روشن کنیم، سپس به «سنن ابی داود» برسیم. در «سنن ابن ماجه» اولین روایتی که آورده است از «عثمان بن أبی شیبه» است.
«حدثنا عثمان بن أبی شَیبَةَ ثنا حُمَیدُ بن عبد الرحمن ثنا بن أبی لَیلَی عن سَلَمَةَ بن کهَیلٍ عن حُجَیةَ بن عَدِی عن عَلِی قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ إذا قال (ولا الضَّالِّینَ) قال آمِینَ»
سنن ابن ماجه، اسم المؤلف: محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی، دار النشر: دار الفکر - بیروت --، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، حج 1، ص 278، ح 854
یکی از مواردی که دودمان بنی امیه در جعل روایات انجام میدادند، این بود که از قول شخصیتهای برجسته روایت نقل میکنند تا بتوانند یک بدعت را خوب جا بیندازند.
آنها ادعا میکردند که اهل بیت هم به این فعل عمل میکردند، «ابن عباس» هم عمل میکرد. به بیان بهتر این احادیث را از قول احادیث کبار صحابه نقل میکردند.
«سنن ابن ماجه» که جدیداً چاپ شده است، محقق است. یکی از شخصیتهای اهل سنت به نام «بشار عواد» تحقیق کرده است. اگر دوستان خواستند «سنن ابن ماجه» را بگیرند، «سنن ابن ماجه» با تحقیق «بشار عواد» را بگیرند.
ایشان در پاورقی به هر روایتی که میرسد، میگوید این روایت صحیح است و دلایل آن را هم میآورد. او همچنین اگر روایتی را ضعیف خواند دلایل آن را هم میآورد. «بشار عواد» زمانی که این روایت را نقل میکند، میگوید:
«إسناده ضعیفٌ»
ولایت علی بن أبی طالب ثابت شد! او میگوید:
«إسناده ضعیفٌ لضعف حمید بن عبدالرحمن بن أبی لیلی فإنه کان سیء الحفظ جدا»
همچنین در رابطه با «حمید بن عبدالرحمن» که از «ابن ابی لیلی» نقل میکند، در «علل دارقطنی» هم از قول «شعبه» آمده که یکی از شخصیتهای رجالی اهل سنت میگوید:
«قال شعبة ما رأیت أسوأ حفظا من بن أبی لیلی»
علل الدارقطنی، نویسنده: الدارقطنی، جلد: 3، وفات: 385، رده: مهمترین مصادر رجال سنی، خطی: خیر، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله السلفی، چاپ: الأولی، سال چاپ: 1405، چاپخانه: دار طیبة – الریاض، ناشر: دار طیبة – الریاض، ج 3، ص 186، ح 349
«ابن ابی لیلی» پدر یکی از کسانی است که «أسوأ حفظا» است. «أسوأ حفظا» به معنای کسی است که استعداد قوی ندارد، روایات را میشنود، فراموش میکند، چیزی به آن اضافه میکند و چیزی از آن کم میکند از علائم ضعف راوی و ضعف روایت است.
یکی از راویان این روایت «حجیة بن عدی» بود. «ابوحاتم» که یکی از شخصیتهای رجالی اهل سنت و یکی از بنیانگذاران علم رجال است، میگوید:
«وَقَال أبو حاتم: شیخ لا یحتج بحدیثه شبیه بالمجهول»
ابو حاتم میگوید: او شیخ است و از افرادی است که حدیثش قابل احتجاج نیست و شبیه به افراد مجهول است.
تهذیب الکمال، اسم المؤلف: یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1400 - 1980، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ج 5، ص 485، ح 1141
این روایت همچنین در کتاب «تهذیب التهذیب» جلد دوم صفحه 190 وارد شده است. بنابراین روایت اول که از قول امیرالمؤمنین نقل کردند:
«عن عَلِی قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ إذا قال (ولا الضَّالِّینَ) قال آمِینَ»
با وجود اینکه ما میدانیم خلاف هست، روایت صحیحی از اهل بیت نداریم و این بدعت است حضرات اهل سنت گفتند که روایت ضعیف است و قابل احتجاج نیست.
حال روایات دیگری هم در این زمینه آوردند. روایاتی هم در «سنن ابن ماجه» هست و هم «سنن ابی داود» است که ان شاءالله آنها را در جلسه بعد خواهیم خواند و به تکلیف آنها خواهیم رسید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته