2024 December 9 - دوشنبه 19 آذر 1403
استدلال به «غيرت عرب» براي انكار شهادت حضرت زهرا (س)
کد مطلب: ٦٣١٤ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ تعداد بازدید: 36840
مقالات » نقد خلافت خلفا
استدلال به «غيرت عرب» براي انكار شهادت حضرت زهرا (س)

دستاويز يك عادت براي تبرئه عمر، عمر و خشونت با زنان در زمان پيامبر و بعد آن

طرح شبهه:

نقد و بررسي:

عرب جاهلي و ارزش زن:

كتك زدن و ربودن لباس دختران رسول خدا در كربلا:

شكنجه كردن سميه و كشتن وي:

عمر و خشونت با زنان:

رفتار عمر با زنان، پيش از مسلمان شدن:

عمر، خواهرش را كتك زد:

عمر، زن مسلمان را كتك مي زد:


رفتار عمر با زنان در زمان پيامبر (ص) :

عمر، زنان سوگوار را كتك زد:

عمر، سوده همسر رسول خدا را اذيت مي كرد:


رفتار عمر با زنان در زمان حكومتش:

1. سقط جنين از ترس عمر:

2. ادرار كردن زن، از ترس عمر:

3. عمر، زناني را كه در خانه ميمونه جمع شده بودند، كتك زد:

4. عمر، شبانه وارد خانه مردم مي شد و زنان را كتك مي زد:

5. عمر، به خانه عائشه هجوم آورد:

6. عمر، خواهر ابوبكر را كتك زد:

7. خواهر ابوبكر، نخستين كسي كه طعم تازيانه عمر را چشيد:

8. عمر، فرزندش را به خاطر پوشيدن لباس زيبا كتك زد:

9. عمر، زنش را نيمه شب كتك زد:

10. دختر ابوبكر دوست نداشت با عمر ازدواج كند:

11. عمر، عبوس وارد خانه شده و عبوس خارج مي شد:

12. عمر و ازدواج اجباري با عاتكه:

13. عمر، كنيز ها را كتك مي زد و اجازه نمي داد كه حجاب داشته باشند:



طرح شبهه:

با بررسي سطحي در فرهنگ عرب به اين نكته پي خواهيم برد كه عرب ها بيش از هر قوم و ملتي نسبت به زنان، سخت داراي غيرت بودند و زير بار ننگ و عار نمي رفتند؛ تا جائي كه يك يهودي از قبيله بني قينقاع را به خاطر اهانت به زن مسلمان كشتند و...

با اين وجود چگونه مي توان پذيرفت كه عمر بن خطاب يك زن را؛ آن هم فاطمه زهرا، جگر گوشه رسول خدا (ص) را كتك زده باشد و مردم با غيرت عرب هيچ واكنشي از خود نشان نداده باشند!

نقد و بررسي:

عرب جاهلي و ارزش زن:

يكي از خصلت هاي عرب جاهلي بدون ترديد زنده به گور كردن دختران بود كه هم قرآن بر آن صحه گذاشته است وهم شواهد زنده تاريخي آن را تأييد مي كند.

اكنون سؤال ما اين است كه اين غيرتي كه شما آن را با آب و تاب نقل مي كنيد، هنگام دفن دخترانشان كجا رفته بود؟ خداوند كريم با يادآوري اين قضيه تلخ مي فرمايد:

وَإِذَا الْمَوْءُدَةُ سُئلَت . بِأَيّ ِ ذَنبٍ قُتِلَت . تكوير / 8 و 9.

و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به كدامين گناه كشته شدند؟!.

محمد بن جرير طبري در تفسيرش مي نويسد:

حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة وإذا الموؤودة سئلت: هي في بعض القراءات: سألت بأي ذنب قتلت؟ لا بذنب، كان أهل الجاهلية يقتل أحدهم ابنته، ويغذو كلبه، فعاب الله ذلك عليهم.

مردم زمان جاهليت دخترانشان را مي كشتند و سگها را پرورش مي دادند، خداوند اين عمل را براي آن ها زشت شمرده است.

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي 310هـ)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 30، ص 72، ناشر: دار الفكر، بيروت - 1405هـ

قرطبي مي نويسد:

قوله تعالي: وإذا الموؤودة سئلت. بأي ذنب قتلت الموؤودة المقتولة، وهي الجارية تدفن وهي حية، سميت بذلك لما يطرح عليها من التراب، فيوءودها أي يثقلها حتي تموت.

موؤودة، به معناي كشته شده است كه كنايه از دختران زنده به گور شده مي باشد و به اين جهت اين نام را بر آن گذاشته اند كه آن قدر خاك روي بدنشان مي ريختند تا سنگين شوند و بميرند.

الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671، الجامع لأحكام القرآن، ج 19، ص 232، ناشر: دار الشعب - القاهرة.

ابن كثير سلفي دمشقي مي نويسد:

وإذا الموؤودة سئلت بأي ذنب قتلت " وقد كانوا أيضا يقتلون الأولاد من الاملاق وهو الفقر أو خشية الاملاق أن يحصل لهم في تلف المال.

مردم زمان جاهليت گاهي از ترس فقر فرزندانشان را مي كشتند و يا اين كه مي ترسيدند با كمبود آذوقه روبرو شوند، فرزندانشان را مي كشتند.

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 2، ص 181، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1401هـ.

و نيز مي نويسد:

والموؤدة: هي التي كان أهل الجاهلية يدسونها في التراب كراهية البنات.

موؤوده، همان دختران زنده به گور شده اي هستند كه مردم جاهلي انجام مي دادند؛ چون از فرزند دختر بدشان مي آمد.

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 4، ص 478، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1401هـ.

و در ادامه اين داستان را نقل مي كند:

قال قدم قيس بن عاصم علي رسول الله صلي الله عليه وسلم فقال يا رسول الله: إني وأدت اثنتي عشرة ابنة لي في الجاهلية أو ثلاث عشرة قال " أعتق عددهن نسما.

قيس بن عاصم بر رسول خدا (ص) وارد شد و گفت: اي رسول خدا! من در زمان جاهليت دوازده يا سيزده دختر از دخترانم را زنده به گور كردم. پيامبر خدا (ص) فرمود: بايد به تعداد آنان بنده آزاد كني.

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 4، ص 479، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1401هـ.

كتك زدن و ربودن لباس دختران رسول خدا در كربلا:

همان اعرابي كه اين همه از غيرت آن ها تعريف و تمجيد مي شود و غيرت آنان را مانع كتك زدن دختران و زنان مي دانند، در حادثه خونين سال 61هجري، ودر قضيه شهادت ريحانة الرسول امام حسين عليه السلام در سرزمين كربلا، دختران رسول خدا صلي الله عليه وآله را با فجيع ترين وضع كتك زدند.

آيا در اين فاجعه غمناك چيزي به نام غيرت در ميان اعراب وجود نداشت، يا در زمان كتك زدن دختران رسول خدا صلي الله عليه وآله فراموش كرده بودند كه عرب هستند و غيرتشان بايد مانع كتك زدن زنان و دختران شود؟!

شيخ صدوق رضوان الله تعالي عليه به نقل از فاطمه دختر امام حسين عليه السلام مي نويسد:

قَالَ دَخَلَتِ الْغَانِمَةُ [الْعَامَّةُ] عَلَيْنَا الْفُسْطَاطَ وَأَنَا جَارِيَةٌ صَغِيرَةٌ وَفِي رِجْلِي خَلْخَالانِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ يَفُضُّ الْخَلْخَالَيْنِ مِنْ رِجْلِي وَهُوَ يَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكَ يَا عَدُوَّ اللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ لا أَبْكِي وَأَنَا أَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ لا تَسْلُبْنِي قَالَ أَخَافُ أَنْ يَجِي ءَ غَيْرِي فَيَأْخُذَهُ قَالَتْ وَانْتَهَبُوا مَا فِي الْأَبْنِيَةِ حَتَّي كَانُوا يَنْزِعُونَ الْمَلاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا.

فاطمه دختر امام حسين عليه السلام مي گويد: غارتگران به خيمه ما هجوم كردند و من دختر خردسالي بودم و خلخال طلا به پايم بود. مردي آن ها را مي ربود و مي گريست، گفتم: دشمن خدا چرا گريه مي كني؟ گفت: چرا گريه نكنم كه دختر رسول خدا را غارت مي كنم. گفتم: مرا واگذار. گفت: مي ترسم ديگري آن را بربايد. فرمود: هر چه در خيمه هاي ما بود غارت كردند تا اينكه چادر از سر ما برداشتند.

الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، الأمالي، ص229، تحقيق و نشر: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، الطبعة: الأولي، 1417هـ.

حميد بن مسلم، يكي از شاهدان حادثه مي گويد:

قَالَ حُمَيْدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَرَي الْمَرْأَةَ مِنْ نِسَائِهِ وَ بَنَاتِهِ وَ أَهْلِهِ تُنَازَعُ ثَوْبَهَا عَنْ ظَهْرِهَا حَتَّي تُغْلَبَ عَلَيْهِ فَيُذْهَبَ بِهِ مِنْهَا.

به خدا من زني از خاندان آن جناب را ديدم كه جامه اش را به تن نگه مي داشت كه نبرند و در اين باره پافشاري مي كرد؛ ولي سرانجام به زور از تنش كشيده و بردند.

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2، ص113، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

و در باره كتك زدن زنان در روز عاشورا، مي توانيد به روايتي كه علامه مجلسي رضوان الله تعالي عليه در بحار الأنوار، ج45، ص61 نقل كرده است، مراجعه فرماييد.

شكنجه كردن سميه و كشتن وي:

اگر واقعاً غيرت عرب مانع از آن مي شود كه زنان را كتك بزنند، پس چرا سميه، مادر عمار ياسر را نه تنها كتك زدند؛ بلكه آن قدر شكنجه كردند كه در زير شكنجه به شهادت رسيد؟ ابن حجر عسقلاني در الإصابة مي نويسد:

( 11342 ) سمية بنت خباط... والدة عمار بن ياسر كانت سابعة سبعة في الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها في قبلها فماتت فكانت أول شهيدة في الاسلام... عذبها آل بني المغيرة علي الاسلام وهي تأبي غيره حتي قتلوها وكان رسول الله صلي الله عليه وسلم يمر بعمار وأمه وأبيه وهم يُعذّبون بالأبطح في رمضاء مكة فيقول صبرا يا آل ياسر موعدكم الجنة.

سميه دختر خباط... مادر عمار ياسر هفتمين كسي است كه اسلام آورد، ابوجهل او را اذيت مي كرد و آن قدر نيزه بر پايين شكمش زد تا به شهادت رسيد، و او نخستين زن شهيد در اسلام است. آل بنومغيره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذيت كردند؛ تا كشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شكنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مكه مي ديد و مي فرمود: اي خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعده گاه شما بهشت است.

العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

عمر و خشونت با زنان:

با بررسي سطحي در زندگي عمر بن خطاب، به اين نكته پي خواهيم برد كه وي در هيچ يك از دوره هاي زندگي اش رفتار شايسته اي با زنان نداشته است؛ چه آن زمان كه مشرك بود، چه آن زمان كه مسلمان شد و چه آن زمان كه بر مردم حكومت مي كرد.

موارد متعددي مي توان براي هر يك از اين موارد ذكر كرد؛ ولي به اختصار به چند مورد اشاره مي كنيم.

رفتار عمر با زنان، پيش از مسلمان شدن:

عمر، خواهرش را كتك زد:

برخي از عالمان اهل تسنن؛ از جمله شمس الدين ذهبي در تاريخ الإسلام، محمد بن سعد در الطبقات الكبري و... نقل كرده اند كه پس از اطلاع عمر بن خطاب از اسلام آوردن داماد و خواهرش، به خانه آن ها آمد و شوهر خواهرش را مورد ضرب و شتم قرار داد، خواهرش براي دفاع از شوهرش مداخله كرد، عمر چنان با مشت به صورت او كوبيد كه خون از تمام صورتش جاري شد.

فمشي عمر فأتاهما وعندهما خباب فلما سمع بحس عمر تواري في البيت فدخل فقال: ما هذه الهينمة؟ وكانوا يقرءون طه قالا: ما عدا حديثا تحدثناه بيننا قال: فلعلكما قد صبأتما؟ فقال له ختنه: يا عمر إن كان الحق في غير دينك؟ فوثب عليه فوطئه وطئا شديدا فجاءت أخته لتدفعه عن زوجها فنفحها نفحة بيده فدمي وجهها.

عمر نزد آن دو (خواهر و همسر خواهرش) رفت؛ خباب نيز آنجا بود و هنگامي كه احساس كرد عمر به آن جا مي آيد، در خانه پنهان شد؛ عمر گفت: اين سر و صداها چيست؟ ـ آنان سوره طه را تلاوت مي كردند ـ پاسخ دادند: چيزي جز سخناني كه به هم مي گفتيم نبود؛ عمر گفت: شايد شما از دين بيرون رفته ايد؟

شوهر خواهرش پاسخ داد: اي عمر؛ اگر حق در غير دين تو باشد چه خواهي كرد؟

عمر به او حمله كرد و او را لگد كوب نمود، خواهرش آمد تا از شوهرش دفاع كند؛ اما عمر با دست بر صورت او كوبيد كه صورتش خونين شد.

النميري البصري، أبو زيد عمر بن شبة (متوفاي262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 348، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م؛

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 3، ص 386؛

المقدسي الحنبلي، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفاي643هـ)، الأحاديث المختارة، ج 7، ص 141، تحقيق عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ناشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولي، 1410هـ؛

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 1، ص 174، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج 17، ص 259، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث - السعودية، الطبعة: الأولي، 1419هـ .

ابن كثير دمشقي نيز اين گونه نقل مي كند:

فقامت إليه أخته فاطمة بنت الخطاب لتكفه عن زوجها فضربها فشجها.

فاطمه دختر خطاب آمد تا از شوهرش دفاع كند، عمر آن چنان او را زد كه سرش شكست!!!.

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 3، ص 80، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

عمر، زن مسلمان را كتك مي زد:

و نيز بزرگان اهل سنت، از آزار و اذيت عمر نسبت به زنان و كنيزاني خبر مي دهند كه مسلمان شده بودند :

ومر [ابوبكر] بجارية بني مؤمل، حي من بني عدي بن كعب، وكانت مسلمة، وعمر بن الخطاب يعذبها لتترك الاسلام، وهو يومئذ مشرك، وهو يضربها، حتي إذا مل قال: إني أعتذر إليك، إني لم أتركك إلا ملالة، فتقول: كذلك فعل الله بك.

ابوبكر مي ديد كه كنيز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدي بن كعب، عمر او را كتك مي زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترك كند (چون عمر هنوز مشرك بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را كتك نمي زنم براي اين است كه خسته شده ام، از اين جهت مرا ببخش. كنيز در پاسخ گفت: بدان كه خدا نيز اين گونه با تو رفتار خواهد كرد.

الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ)، السيرة النبوية، ج 2، ص 161، تحقيق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل، الطبعة: الأولي، بيروت - 1411هـ؛

الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 120، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1403هـ - 1983م؛

الكلاعي الأندلسي، أبو الربيع سليمان بن موسي (متوفاي634هـ)، الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 238، تحقيق د. محمد كمال الدين عز الدين علي، ناشر: عالم الكتب - بيروت، الطبعة: الأولي، 1417هـ؛

الانصاري التلمساني، محمد بن أبي بكر المعروف بالبري (متوفاي644هـ) الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة، ج 1، ص 244؛

الطبري، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفاي694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2، ص 24، تحقيق عيسي عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولي، 1996م؛

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 16، ص 162، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1424هـ - 2004م.

رفتار عمر با زنان در زمان پيامبر (ص) :

شواهدي وجود دارد كه عمر بن خطاب، حتي در حضور رسول خدا صلي الله عليه وآله متعرض زنان مسلمان مي شد و آن ها را به بهانه هاي واهي كتك مي زد.

عمر، زنان سوگوار را كتك زد:

احمد بن حنبل در مسند خود مي نويسد:

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ... فَلَمَّا مَاتَتْ زَيْنَبُ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْحَقِي بِسَلَفِنَا الصَّالِحِ الْخَيْرِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ فَبَكَتْ النِّسَاءُ فَجَعَلَ عُمَرُ يَضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدِهِ وَقَالَ مَهْلًا يَا عُمَرُ ثُمَّ قَالَ ابْكِينَ وَإِيَّاكُنَّ وَنَعِيقَ الشَّيْطَان....

زينب دختر رسول خدا (ص) از دنيا رفت، فرمود: خداوند او را به سلف صالح عثمان بن مظعون ملحق نمود. زنان با شنيدن اين سخن پيامبر (ص) گريستند، عمر با تازيانه اي كه در دستش بود در حضور رسول خدا آغاز به كتك زدن زنان نمود كه با برخورد تند پيامبر رحمت مواجه شد، حضرت تازيانه را از او گرفت و فرمود: آرام باش، تورا با اين زن ها چكار؛ بگذار گريه كنند، سپس به زن ها فرمود: گريه كنيد؛ ولي از ناله هاي شيطاني ( ناله هايي كه با گناه و اعتراض به خداوند همراه است ) بر حذر باشيد....

الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 237، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر؛

النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 210، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م؛

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج 4، ص 149، ناشر: دار الجيل، بيروت - 1973؛

المباركفوري، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم أبو العلا (متوفاي1353هـ)، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، ج 4، ص 75، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

كسي كه اين چنين جسور است و در حضور رسول خدا صلي الله عليه وآله زنان مسلمان را كتك مي زند، آيا در زماني كه حكومت در دست او است و چماق به دستاني همچون خالد بن وليد، مغيرة بن شعبة، قنفذ العدوي و... وي را همراهي مي كنند، از كتك زدن زنان خودداري خواهد كرد؟

در ميان زناني كه براي زينب گريه مي كرده اند، به احتمال زياد از خانواده رسول خدا نيز افرادي بوده اند، و كسي كه در حضور رسول خدا متعرض زنان و اهل و عيال آن حضرت مي شود، پس از آن حضرت و در زماني كه مسأله مهم براي او رسيدن به قدرت و تكيه زدن بر مسند خلافت است، آيا جسارتش چند برابر نمي شود؟

عمر، سوده همسر رسول خدا را اذيت مي كرد:

محمد بن اسماعيل بخاري در سه جاي از كتابش داستان بيرون رفتن سوده را در تاريكي شب از عائشه نقل مي كند و مي نويسد:

عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ، رضي الله عنها، قَالَتْ خَرَجَتْ سَوْدَةُ بَعْدَ مَا ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا، وَكَانَتِ امْرَأَةً جَسِيمَةً لاَ تَخْفَي عَلَي مَنْ يَعْرِفُهَا، فَرَآهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ يَا سَوْدَةُ أَمَا وَاللَّهِ مَا تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا، فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ، قَالَتْ فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً، وَرَسُولُ اللَّهِ، صلي الله عليه وسلم، فِي بَيْتِي، وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّي. وَفِي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فَقَالَ لِي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا. قَالَتْ فَأَوْحَي اللَّهُ إِلَيْهِ ثُمَّ رُفِعَ عَنْهُ وَإِنَّ الْعَرْقَ فِي يَدِهِ مَا وَضَعَهُ فَقَالَ « إِنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ ».

پس از واجب شدن حجاب، سوده همسر رسول خدا (ص) براي انجام كاري از منزل خارج شد و چون زن تنومندي بود، شناخته مي شد، عمر بن خطاب او را ديد و گفت: اي سوده از نظر و نگاه ما مخفي نمي ماني، مواظب باش كه چگونه بيرون مي روي، سوده برگشت، در آن لحظه رسول خدا (ص) در اتاق من مشغول غذا خوردن بود، سوده وارد شد و گفت: اي پيامبر خدا! از منزل براي كاري بيرون رفتم و عمر به من چنين و چنان گفت. پيك وحي نازل شد، رسول خدا فرمود: به شما اجازه داده شده كه براي برآوردن امور و انجام حاجات از منزل خارج شويد.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 1، ص 67، ح146، كتاب الوضوء، باب خُرُوجِ النِّسَاءِ إِلَي الْبَرَازِ و ج 4، ص 1780، ح4479، كتاب التفسير، باب قَوْلِهِ ( لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ و ج 4، ص 1800، ح4517، كتاب النكاح، باب خُرُوجِ النِّسَاءِ لِحَوَائِجِهِنَّ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

چه كسي به عمر اجازه داده است كه با مادران مؤمنين اين گونه اهانت آميز صحبت كند؟ مگر نه اين كه آنان نيز همانند ديگر انسان ها مجبور بودند براي انجام بعضي از امور زندگي بيرون بروند و طبق نص روايت، اين كار با اجازه نبي مكرم اسلام صورت گرفته بود.

آيا عمر بن الخطاب، غيرتش بيشتر از پيامبر بوده است؟

جالب اين است كه برخي از عالمان اهل تسنن، اين داستان را از مناقب عمر بن خطاب و آزردن امّ المؤمنين سوده را از فضائل بي نظير وي شمرده اند.

آلوسي مفسر مشهور اهل تسنن در اين باره مي نويسد:

وعد الشيعة ما وقع منه رضي الله تعالي عنه في خبر ابن جرير من المثالب قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سودة حرم رسول الله صلي الله عليه وسلم وإيذائها بذلك. وأجاب أهل السنة بعد تسليم صحة الخبر أنه رضي الله تعالي عنه رأي أن لا بأس بذلك لما غلب علي ظنه من ترتب الخير العظيم عليه....

شيعه، عمر را به جهت آنچه از او سر زده است ملامت مي كنند و از عيب هاي او برمي شمرند؛ چون اين حركت وي را بي ادبي به خانواده پيغمبر و خجالت كشيدن همسر رسول خدا (ص) و آزار او مي دانند.

اهل سنت پاسخ داده اند كه: بر فرض كه روايت درست باشد؛ ولي او فكر مي كرده است كه اين حركت صحيح و باعث بركات خواهد شد.

الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 22، ص 72، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

آري، احدي غير از عمر بن خطاب جرأت و توان چنين جسارتي را نداشت. كسي كه در زمان حيات نبي مكرم اسلام، همسران او را اذيت مي كند و با جملات اهانت آميز با آنان صحبت كرده و سبب شرمندگي آنان مي شود، پس از نبي مكرم و در زماني كه حكومت و قدرت در دست او است، آيا از اذيت خاندان رسول خدا صلي الله عليه وآله خودداري خواهد كرد؟

رفتار عمر با زنان در زمان حكومتش:

عمر بن خطاب كه خشونت جزء ذات وي شده و در وجود او نهفته بود، سخت گيري ها و رفتارهاي خشونت آميزش با زنان در زمان خلافتش شدت بيشتري گرفت؛ تا جائي كه اگر يكي از زنان مسلمان را احضار مي كرد، چنان ترس و وحشت او را فرامي گرفت كه حتي در مواردي فرزند در رحمشان را از شدت هيبت و خشونت عمر، سقط مي كردند.

در ذيل به چند نمونه اشاره مي كنيم:

1. سقط جنين از ترس عمر:

عبد الرزاق صنعاني در كتاب المصنف مي نويسد:

أَرْسَلَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ إِلي امْرَأَةٍ مُغِيبَةٍ كَانَ يُدْخَلُ عَلَيْهَا، فَأَنْكَرَ ذالِكَ، فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا، فَقِيلَ لَهَا: أَجِيبِي عُمَرَ، فَقَالَتْ: يَا وَيْلَهَا مَا لَهَا وَلِعُمَرَ! فَبَيْنَمَا هِيَ في الطَّرِيقِ فَزِعَتْ، فَضَرَبَهَا الطَّلْقُ، فَدَخَلَتْ دَارَاً فَأَلْقَتْ وَلَدَهَا، فَصَاحَ الصَّبِيُّ صَيْحَتَيْنِ ثُمَّ مَاتَ.

عمر زني را كه نزد وي رفت و آمد بود احضار كرد، آن زن پس از شنيدن خبر فرياد زد: واي بر من مرا با عمر چكار! در بين راه كه مي آمد ناگهان درد زايمان آن زن را فرا گرفت، واردخانه اي شد، فرزندش را به دنيا آورد؛ اما آن كودك دو بار فرياد زد و مرد.

الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 9، ص 458، ح18010، باب من أفزعه السلطان، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.

قطعيت اين مطلب از ديدگاه عالمان اهل تسنن آن چنان بوده است كه حتي در كتاب هاي فقهي نيز به آن استناد كرده اند.

محيي الدين نووي در المجموع مي نويسد:

( فصل ) وان بعث السلطان إلي امرأة ذكرت عنده بسوء ففزعت فألقت جنينا ميتا وجب ضمانه لما روي ( أن عمر رضي الله عنه أرسل إلي امرأة مغيبة كان يدخل عليها، فقالت يا ويلها مالها ولعمر، فبينا هي في الطريق إذا فزعت فضربها الطلق، فألقت ولدا فصاح الصبي صيحتين ثم مات.

اگر از زني نزد حاكم و فرماندهي بدگويي كرده و وي را متهم كنند، سپس حاكم كسي را نزد وي به فرستد تا وي را احضار كنند و آن زن از ترس، فرزند در رحمش را سقط نمايد، بر حاكم است كه ديه وي را بپردازد؛ زيرا روايت شده است كه به عمر خبر دادند: زني مردان نزد وي رفت و آمد مي كنند، عمر كسي را مأمور كرد تا زن را احضار كند، هنگامي كه شنيد گفت: مرا با عمر چه كار؟ در بين راه كه مي آمد، از شدت ترس درد زايمان وي را گرفت و فرزندش را به دنيا آورد، طفل سقط شده دوبار فرياد زد و مرد.

و در ادامه مي نويسد:

( مسألة ) إذا بعث السلطان إلي امرأة ذكرت عنده بسوء وكانت حاملا ففزعت فأسقطت جنينها وجب علي الامام ضمانه. وقال أبو حنيفة لا يجب....

وقال أحمد: تجب الدية في المرأة أيضا لأنها نفس هلكت بارساله إليها فضمنها كجنينها، أو نفس هلكت بسببه فغرمها، كما لو ضربها فماتت.

اگر زني پيش حاكم و خليفه از كار زشت وي شكايت كنند، و آن زن باردار باشد و جنينش را سقط كند، بر امام مسلمين واجب است ديه وي را بپردازد، اين فتوا از ابوحنيفه است. و احمد پيشواي حنبليها گفته است: افزون بر طفل براي زن هم بايد ديه بدهند؛ چون حاكم او را احضار كرده است؛ پس ضامن حفظ زن هم هست؛ مانند آن كه زن را بزنند و او به ميرد.

النووي، أبي زكريا محيي الدين (متوفاي676 هـ)، المجموع، ج 19، ص 12، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية.

و نيز ابن قدامه مقدسي، فقيه مشهور حنابله مي نويسد:

( فصل ) إذا بعث السلطان إلي امرأة ليحضرها فأسقطت جنينا ميتا ضمنه لما روي أن عمر رضي الله عنه بعث إلي امرأة مغيبة كان يدخل عليها فقالت يا ويلها مالها ولعمر فبينا هي في الطريق إذا فزعت فضربها الطلق فألقت ولدا فصاح الصبي صيحتين فمات.

اگر حاكمي زني را احضار نمايد و آن زن جنينش را مرده به دنيا آورد، حاكم ضامن است....

المقدسي، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفاي620هـ)، المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني، ج 8، ص 338، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولي، 1405هـ.

همين مطلب را در كتاب الكافي في فقه ابن حنبل نيز آورده است:

المقدسي، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفاي620هـ)، الكافي في فقه الإمام المبجل أحمد بن حنبل، ج 4، ص 60، ناشر: المكتب الاسلامي - بيروت

بهوتي حنبلي نيز مي نويسد:

( ضمن السلطان ما كان بطلبه ابتداء ) أما الجنين فلما روي: أن عمر بعث إلي امرأة نفيسة مغنية كان رجل يدخل إليها فقالت: يا ويلها ما لها ولعمر؟ فبينما هي في الطريق إذ فزعت فضربها الطلق فألقت ولدا فصاح الصبي صيحتين ثم مات.

حاكم در برابر آن چه احضار مي كند ضامن است؛ اما در برابر جنين، از عمر روايت شده است كه....

البهوتي، منصور بن يونس بن إدريس (متوفاي1051هـ)، كشاف القناع عن متن الإقناع، ج 6، ص 16، ناشر: تحقيق: هلال مصيلحي مصطفي هلال، دار الفكر - بيروت - 1402هـ.

ابوإسحاق شيرازي نيز در كتاب المهذب به همين روايت استناد كرده است:

الشيرازي، إبراهيم بن علي بن يوسف أبو إسحاق (متوفاي476هـ، المهذب في فقه الإمام الشافعي، ج 2، ص 192، ناشر: دار الفكر - بيروت

2. ادرار كردن زن، از ترس عمر:

عن إبراهيم قال: طاف عمر بن الخطاب في صفوف النساء، فوجد ريحا طيبة من رأس امرأة، فقال: لو أعلم أيتكن هي لفعلت ولفعلت، لتطيب إحداكن لزوجها، فإذا خرجت لبست أطمار (ثوب البالي) وليدتها (أمة).

قال: فبلغني أن المرأة لتي كانت تطيبت، بالت في ثيابها من الفرق (أي الخوف).

عمر در بين صف هاي بانوان عبور مي كرد، بوي خوشي از يكي از خانم ها به مشامش رسيد، گفت: اگر مي دانستم كه كدام زن خودش را خوشبو كرده است با وي چنين و چنان مي كردم، شما زنان بايد خودتان را براي همسرتان خوشبو كنيد و هنگام بيرون آمدن ازمنزل لباس هاي كهنه بپوشيد.

راوي مي گويد: شنيدم زني كه خود را خوشبو كرده بود، از ترس خودش را نجس كرده بود.

الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 4، ص 374، ح 8117، باب من أفزعه السلطان، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.

3. عمر، زناني را كه در خانه ام المؤمنين ميمونه جمع شده بودند، كتك زد:

عبدالرزاق صنعاني در المُصَنّف مي نويسد:

لَمَّا مَاتَ خَالِدُ بنُ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ اجْتَمَعَ في بَيْتِ مَيْمُونَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا نِسَاءٌ يَبْكِينَ، فَجَاءَ عُمَرُ وَمَعَهُ ابنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَمَعَهُ الدرَّةُ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ ادْخُلْ عَلي أُم المُؤْمِنِينَ فَأْمُرْهَا فَلْتَحْتَجِبْ، وَأَخْرِجْهُنَّ عَلَيَّ، فَجَعَلَ يُخْرِجُهُنَّ عَلَيْهِ وَهُوَ يَضْرِبُهُنَّ بِالدرَّةِ، فَسَقَطَ خِمَارُ امْرَأَةٍ مِنْهُنَّ، فَقَالُوا: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ خِمَارُهَا فَقَالَ: دَعُوهَا، وََلاَ حُرْمَةَ لَهَا.

زماني كه خالد بن وليد (در زمان خلافت عمر) از دنيا رفت، زنان در خانه ميمونه همسر رسول خدا (ص) گردآمدند و بر وي گريه مي كردند، عمر تازيانه به دست همراه ابن عباس از راه رسيد و خطاب به ابن عباس گفت: يا عبدالله! بر امّ المؤمنين ميمونه وارد شو و او را امر كن حجاب بپوشد و بگو زناني كه در خانه جمع شده اند نزد من بيايند. ابن عباس مي گويد: زنان خارج شدند و عمر آن ها را با تازيانه مي زد، همين طور كه عمر زنان را مي زد، پوشش يكي از زنان افتاد، به عمر گفتند: پوشش (چادرش) از سرش افتاد (رهايش كن)، عمر گفت: شما را با او چكار؟ (پس از اين گريه ها) او احترامي ندارد.

الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 557، ح6681، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.

4. عمر، شبانه وارد خانه مردم مي شد و زنان را كتك مي زد:

أَنَّ عُمَرَ بن الخطاب رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ سَمِعَ نَوَّاحَةً بِالمَدِينَةِ لَيْلاً، فَأَتَي عَلَيْهَا فَدَخَلَ، فَفَرَّقَ النسَاءُ، فَأَدْرَكَ النَّائِحَةَ فَجَعَلَ يَضْرِبُهَا بِالدرَّةِ، فَوَقَعَ خِمَارُهَا، فَقَالُوا: شَعْرُهَا يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ فَقَالَ: أَجَلْ، فَلاَ حُرْمَةَ لَهَا.

شبي در مدينه صداي نوحه و گريه و زاري به گوش عمر بن خطاب رسيد، در پي صدا رفت و داخل خانه اي شد كه صدا از آنجا بيرون مي آمد، زنان را پراكنده كرد تا رسيد به زن نوحه خوان، آغاز كرد به تازيانه زدن او در اين هنگام روپوش (چادر) زن نوحه خوان از سرش افتاد، به عمر گفتند: روپوش او از سرش افتاد، گفت: آري وليكن اين زن احترامي ندارد.

الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 557، ح6682، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.

آيا حاكم اسلامي، حق دارد كه بدون اجازه وارد خانه مردم بشود؟ با اين كه خداوند مي فرمايد:

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيرَْ بُيُوتِكُمْ حَتيَ تَسْتَأْنِسُواْ وَ تُسَلِّمُواْ عَليَ أَهْلِهَا ذَالِكُمْ خَيرٌْ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون .

فَإِن لَّمْ تجَِدُواْ فِيهَا أَحَدًا فَلا تَدْخُلُوهَا حَتيَ يُؤْذَنَ لَكمُ ْ وَ إِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْكيَ لَكُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم . النور / 27 و 28.

اي افرادي كه ايمان آورده ايد! در خانه هايي غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد اين براي شما بهتر است شايد متذكّر شويد!. و اگر كسي را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگرديد!» بازگرديد، اين براي شما پاكيزه تر است و خداوند به آنچه انجام مي دهيد آگاه است!.

معلوم مي شود كه وارد شدن به خانه ديگران و تعرض به زنان خانه، از كارهاي هميشگي عمر بن خطاب بوده است و تنها خانه فاطمه نبود كه او به زور واردش شده است. و فاطمه زهرا سلام الله عليها، تنها زني نيست كه عمر او را كتك زده باشد.

5. عمر، به خانه عائشه هجوم آورد:

نميري در تاريخ المدينه و طبري در تاريخش مي نويسند:

حدثني يونس قال أخبرنا ابن وهب قال أخبرنا يونس بن يزيد عن ابن شهاب قال حدثني سعيد بن المسيب قال لما توفي أبو بكر رحمه الله أقامت عليه عائشة النوح فأقبل عمر بن الخطاب حتي قام ببابها فنهاهن عن البكاء علي أبي بكر فأبين أن ينتهين فقال عمر لهشام بن الوليد ادخل فأخرج إلي ابنة أبي قحافة أخت أبي بكر فقالت عائشة لهشام حين سمعت ذلك من عمر إني أحرج عليك بيتي فقال عمر لهشام ادخل فقد أذنت لك فدخل هشام فأخرج أم فروة أخت أبي بكر إلي عمر فعلاها الدرة فضربها ضربات فتفرق النوح حين سمعوا ذلك.

از سعيد بن مسيب نقل شده است كه گفت: ابوبكر از دنيا رفت، عائشه به عزاداري و گريه پرداخت، عمر درِ خانه عائشه آمد و زنان را از گريه و عزاداري نهي كرد؛ ولي زن ها گوش نكردند، عمر به هشام بن وليد دستور داد تا وارد خانه شود و خواهر ابوبكر را بيرون بياورد. عائشه هنگامي كه سخن عمر را شنيد به هشام گفت: من بر خانه ام از تو سزاوارترم، عمر به هشام گفت: به تو اجازه مي دهم داخل خانه شوي، هشام داخل خانه شد و امّ فروه خواهر ابوبكر را بيرون آورد و نزد عمر برد، عمر تازيانه را به حركت در آورد و ضرباتي چند بر پيكرش نواخت، زنان هنگامي كه اين خبر را شنيدند، متفرق شدند.

النميري البصري، أبو زيد عمر بن شبة (متوفاي262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 358، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م؛

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 350، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛

تصحيح سند روايت:

سعيد بن مسيب: ابن حجر در باره او مي گويد:

أحد العلماء الأثبات الفقهاء الكبار من كبار الثانية اتفقوا علي أن مرسلاته أصح المراسيل وقال ابن المديني لا أعلم في التابعين أوسع علما منه.

او يكي از فقيهان بزرگ واز طبقه دوم است، علما اتفاق كرده اند كه اخبار مرسل او صحيح ترين است، ابن مديني گفته است: از تابعاني است كه در وسعت علم و دانش از او بهتر نديدم.

تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 1، ص 241، رقم: 2396.

ابن شهاب (محمد بن مسلم الزهري) ابن ججر در باره او مي گويد:

الفقيه الحافظ متفق علي جلالته وإتقانه وهو من رؤوس الطبقة الرابعة.

دانشمندي فقيه است كه بر بزرگي مقام واستواري او اتفاق شده واز بزرگان طبقه چهارم است.

تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 1، ص 506، رقم 6296.

يونس بن يزيد: از راويان بخاري، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت است.

ذهبي در باره او مي گويد:

يونس بن يزيد الأيلي، أحد الأثبات، عن الزهري، والقاسم، وعكرمة...

الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة، الذهبي، ج 2، ص 404، 6480.

ابن وهب (عبد الله بن وهب بن مسلم القرشي مولاهم الفهري، ابومحمد المصري الفقيه) از راويان بخاري مسلم و بقيه صحاح سته.

ابن حجر در باره او مي گويد:

عبد الله بن وهب بن مسلم القرشي مولاهم أبو محمد المصري الفقيه ثقة حافظ عابد.

تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 1، ص 328، رقم: 3694.

يونس (يونس بن عبد الأعلي بن ميسرة).

ذهبي در باره او مي نويسد:

يونس بن عبد الأعلي أبو موسي الصدفي، أحد الأئمة... ثقة محدث مقرئ من العقلاء النبلاء.

الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة، الذهبي، ج 2 ص 403، رقم: 6471.

چگونه عمر بن خطاب به خود اجازه مي دهد كه به زور وارد خانه رسول خدا شود و زنان مسلمان را كتك بزند؟ با اين كه خداوند مي فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُم ... احزاب / 53.

اي افرادي كه ايمان آورده ايد! در خانه هاي پيامبر داخل نشويد؛ مگر به شما اجازه داده شود.

آيا كسي كه از همسر رسول خدا حيا نمي كند و به زور وارد خانه او مي شود، مي توان انتظار داشت كه در زمان حمله به خانه دختر رسول خدا، خجالت بكشد و به زور وارد نشود؟

6. عمر، خواهر ابوبكر را كتك زد:

ابن سعد در الطبقات الكبري و ابن اثير در تاريخش مي نويسند:

لما تُوُفيَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَقَامَتْ عَائِشَةُ عَلَيْهِ النَّوْحَ فَبَلَغَ عُمَرُ فَنَهَاهَا عَنِ النَّوْحِ عَلاي أَبِي بَكْرٍ، فَأَبَيْنَ أَنْ يَنْتَهَينَ، فَقَالَ لِهَشام بن الْوَلِيدِ: أُخْرُجْ إِلاي ابنَةِ أَبِي قُحَافَةَ فَعَلاَهَا بِالدُّرَّةِ ضَرَبَاتِ، فَتَفَرَّقَ النَّوَائِحُ حِينَ سَمِعْنَ ذالِكَ، فَقَالَ: تُرِدْنَ أَنْ يُعَذَّبَ أَبُو بَكْرٍ بِبُكَائِكُنَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ الميتَ يُعَذبُ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ.

از سعيد بن مسيب نقل شده است كه گفت: هنگامي كه ابوبكر مُرد، عائشه مجلس عزاداري برپا كرد، عمر اين خبر را شنيد و زنان را از گريه و عزاداري نهي كرد؛ اما آنان توجهي نكردند، به هشام بن وليد گفت: دختر ابوقحافه (خواهر ابوبكر) را نزد من بياور، هنگامي كه آمد، چندين ضربه بر بدنش زد، زناني كه عزاداري مي كردند، با شنيدن اين خبر متفرق شدند.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبري، ج 3، ص 208، ناشر: دار صادر - بيروت.

الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج 2، ص 267، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.

ابن حجر پس از تصريح به صحيح بودن سند اين روايت مي نويسد:

وصله ابن سعد في الطبقات بإسناد صحيح من طريق الزهري عن سعيد بن المسيب قال لما توفي أبو بكر أقامت عائشة عليه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبين فقال لهشام بن الوليد أخرج إلي بيت أبي قحافة يعني أم فروة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حين سمعن بذلك ووصله إسحاق بن راهويه في مسنده من وجه آخر عن الزهري وفيه فجعل يخرجهن امرأة امرأة وهو يضربهن بالدرة.

ابن سعد در طبقاتش به سند صحيح از سعيد بن مسيب نقل مي كند كه گفت: هنگامي كه ابوبكر از دنيا رفت، عائشه مجلس عزاداري برپا كرد، خبر به عمر رسيد، آنان را از گريه و عزاداري منع كرد؛ ولي زن ها نپذيرفتند. عمر به هشام بن وليد گفت: برو داخل خانه و امّ فروه را بيرون بياور!!! هنگامي كه هشام وارد خانه شد، ضرباتي با تازيانه بر بدن امّ فروه نواخت كه بقيه زن ها گريختند. اسحاق بن راهويه به شكل ديگري اين قصه را نقل كرده است و در آخرش مي گويد: زنان را يكي پس از ديگري از خانه ابوبكر بيرون مي آوردند و عمر آنان را با تازيانه مي زد.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 5، ص 74، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

محمد بن اسماعيل بخاري نيز اين روايت را نقل كرده است؛ اما همانند هميشه، دست هاي امانت دارش روايت را تحريف و طوري نقل كرده است كه به آبروي خليفه برنخورد.

وَقَدْ أَخْرَجَ عُمَرُ أُخْتَ أَبِي بَكْر حِينَ نَاحَتْ.

صحيح البخاري، ج 3، ص 91 و ج 8، ص 127، ح قبل رقم 2420.

عمر، خواهر ابوبكر را هنگامي كه گريه مي كرد، از خانه بيرون آورد.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 2، ص 852 و ج 6، ص 2640، بَاب إِخْرَاجِ الْخُصُومِ وَأَهْلِ الرِّيَبِ من الْبُيُوتِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

ابن جوزي پس از نقل روايت، اين گونه توجيه مي كند كه چون عمر زورش به عايشه نمي رسيد، خواهر ابوبكر را كتك زد!!!

قلت: ابنة أبي قحافة هي أم فروة أخت أبي بكر، فلما لم يمكنه أن يكلم عائشة هيبة لها واحتراما، أدب هذه.

ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، كشف المشكل من حديث الصحيحين، ج 1، ص 59، تحقيق: علي حسين البواب، ناشر: دار الوطن - الرياض - 1418هـ - 1997م.

7. خواهر ابوبكر، نخستين كسي كه طعم تازيانه عمر را چشيد:

ابن أبي الحديد معتزلي مي نويسد:

وأول من ضرب عمر بالدرة أم فروة بنت أبي قحافة، مات أبو بكر فناح النساء عليه، وفيهن أخته أم فروة، فنهاهن عمر مرارا، وهن يعاودن، فأخرج أم فروة من بينهن، وعلاها بالدرة فهربن وتفرقن.

كان يقال: درة عمر أهيب من سيف الحجاج. وفي الصحيح أن نسوة كن عند رسول الله صلي الله عليه وآله قد كثر لغطهن، فجاء عمر فهربن هيبة له، فقال لهن: يا عديات أنفسهن! أتهبنني ولا تهبن رسول الله! قلن: نعم، أنت أغلظ وأفظ.

نخستين كسي كه عمر او را با تازيانه زد، امّ فروه دختر ابوقحافه بود، ابوبكر مرده بود و زن ها براي او گريه مي كردند كه در ميان آن ها امّ فروه خواهر ابوبكر نيز بود. عمر آن ها را چندين بار منع كرد؛ ولي آن ها توجه نكردند. عمر، امّ فروه را از ميان زن ها خارج كرد و با تازيانه بر سر او زد، زنان ديگر ترسيدند و متفرق شدند.

در مقام تشبيه گفته مي شد: تازيانه عمر وحشتناكتر از شمشير حجاج بود، در خبر صحيح آمده است: سر و صداي زناني كه خدمت پيامبر (ص) بودند، زياد شده بود، هنگامي كه عمر آمد از ترس وي همه گريختند، به آنان گفت: اي افرادي كه به خودتان رحم نمي كنيد، آيا از من مي ترسيد و از رسول خدا (ص) نه؟ گفتند: آري، تو خشن و تند خو هستي.

إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 114، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1418هـ - 1998م.

8. عمر، فرزندش را به خاطر پوشيدن لباس زيبا كتك زد:

خشونت هاي عمر منحصر به زنان نمي شد؛ بلكه حتي كودكان خردسال نيز طعم تازيانه معروف عمر را چشيده اند.

معمر بن راشد در الجامع، عبد الرزاق صنعاني در المصنف و جلال الدين سيوطي در تاريخ الخلفاء مي نويسند:

دَخَلَ ابنٌ لِعُمَرَ بنِ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا عَلَيهِ وَقَدْ تَرَجَّلَ وَلَبِسَ ثِيَابَاً حِسَانَاً، فَضَرَبَهُ عُمَرُ بِالدرَّةِ حَتَّي أَبْكَاهُ، فَقَالَتْ لَهُ حَفْصَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: لَمْ يَكُنْ فَاحِشاً، لِمَ ضَرَبْتَهُ؟ قَالَ: رَأَيْتُهُ قَدْ أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُصَغرَهَا إِلَيْهِ.

از عكرمه بن خالد نقل شده است كه گفت: پسر عمر نزد پدرش رفت؛ در حالي كه لباس زيبا و خوبي پوشيده بود، عمر آن قدر او را با تازيانه زد تا به گريه افتاد، حفصه گفت: او كه كار بدي نكرده، چرا او را كتك مي زني؟ عمر گفت: احساس كردم كه از پوشيدن لباس دچار غرور شده است و خواستم غرورش را بشكنم.

الأزدي، معمر بن راشد (متوفاي151هـ، الجامع، ج 10، ص 416، تحقيق: حبيب الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛

الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 10، ص 416، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛

السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تاريخ الخلفاء، ج 1، ص 142، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولي، 1371هـ - 1952م.

اين كودك خردسال چه گناهي كرده بود كه اين چنين مورد ضرب و شتم عمر قرار مي گيرد؟ آيا لباس نو پوشيدن نوجوان حرام است؟ آيا يك كودك حق ندارد لباس نو به پوشد و خوشحال باشد؟

9. عمر، زنش را نيمه شب كتك زد:

با اين كه در روايت هاي بسياري خوشرفتاري و آسان گرفتن بر اهل و عيال سفارش شده و نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله نيز همواره با اهل و عيالش رفتار شايسته داشته است؛ اما متأسفانه عمر بن خطاب كه خود را جانشين رسول خدا صلي الله عليه وآله مي دانست، بر خلاف اين سيره الهي، با اهل و عيالش رفتار خشونت آميز داشت و همواره آن ها را به هر بهانه اي كتك مي زد.

عَنِ الأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ ضِفْتُ عُمَرَ لَيْلَةً فَلَمَّا كَانَ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ قَامَ إِلَي امْرَأَتِهِ يَضْرِبُهَا فَحَجَزْتُ بَيْنَهُمَا فَلَمَّا أَوَي إِلَي فِرَاشِهِ قَالَ لِي يَا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّي شَيْئًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ،صلي الله عليه وسلم، «لاَ يُسْأَلُ الرَّجُلُ فِيمَ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَلاَ تَنَمْ إِلاَّ عَلَي وِتْرٍ». وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ

از اشعث بن قيس نقل شده است كه گفت: شبي مهمان عمر بودم، نيمه هاي شب عمر از جايش حركت كرد و زنش را كتك مي زد! بين آن دو قرار گرفته و مانع شدم. هنگامي كه عمر به رختخوابش برگشت، گفت: اي اشعث! سخني از من بشنو كه از رسول خدا (ص) شنيده ام: كسي كه همسرش را مي زند از وي نمي پرسند كه چرا او را كتك زدي؟ و هميشه پس از خواندن نماز وتر بخواب؛ ولي سومي را فراموش كردم.

القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 639 ح1986، بَاب ضَرْبِ النِّسَاءِ، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

احمد بن حنبل نيز روايت را همانند قبل نقل كرده و مي نويسد:

عَنِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ ضِفْتُ عُمَرَ فَتَنَاوَلَ امْرَأَتَهُ فَضَرَبَهَا وَقَالَ يَا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّي ثَلاثًا حَفِظْتُهُنَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لا تَسْأَلْ الرَّجُلَ فِيمَ ضَرَبَ امْرَأَتَهُ وَلا تَنَمْ إِلا عَلَي وَتْرٍ وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ.

الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 20، ح122، باب مسند عمر بن الخطاب، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر؛

المقدسي الحنبلي، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفاي643هـ)، الأحاديث المختارة، ج 1، ص 189، تحقيق عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ناشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولي، 1410هـ؛

المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 18، ص 31، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1400هـ - 1980م؛

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 1، ص 493، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1401هـ.

حاكم نيشابوري نيز روايت را اين گونه نقل مي كند:

عن الأشعث بن قيس قال تضيفت عمر بن الخطاب رضي الله عنه فقام في بعض الليل فتناول امرأته فضربها ثم ناداني يا أشعث قلت لبيك قال احفظ عني ثلاثا حفظتهن عن رسول الله صلي الله عليه وآله لا تسأل الرجل فيم يضرب امرأته ولا تسأله عمن يعتمد من إخوانه ولا يعتمدهم ولا تنم الا علي وتر.

هذا حديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه.

اشعث بن قيس مي گويد: بر عمر بن خطاب ميهمان شدم، در قسمتي از شب نزد همسرش رفت و وي را كتك زد، سپس مرا صدا زد و گفت: سه چيز را از من بياموز كه آن را از رسول خدا (ص) شنيده ام: 1. از كسي كه همسرش را مي زند، نبايد پرسيد؛ 2. و نبايد پرسيد كه به چه كسي اعتماد دارد و به چه كسي نه؛ 3. و نخواب مگر پس از خواندن نماز وتر.

النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص 194، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

بدون شك، مطلبي كه عمر بن خطاب به رسول خدا صلي الله عليه وآله نسبت مي دهد، واقعيت ندارد؛ چرا كه كتك زدن و بد رفتاري با همسر، با روح اسلام و حتي با عقل و فطرت انسان در تضاد است. دين مبين اسلام براي زن ارزش ويژه اي قائل است و هرگز كتك زدن زن را جايز نمي داند. و نيز حتي يك روايت ضعيف وجود ندارد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله زنانش را زده باشد و يا حتي با آن ها با خشونت رفتار كرده باشد و حتي روايات بسياري در منابع شيعه و سني وجود دارد كه رسول خدا همواره با خانواده خود مهربان و خوشرفتارترين شخص نسبت به همسران خود بود. ابن مجاه به نقل از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل مي كند كه آن حضرت فرمود:

خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وأنا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي.

بهترين شما كسي است كه با خانواده اش بهترين باشد و من براي خانواده ام بهترينم.

القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 636، ح 1977، بَاب حُسْنِ مُعَاشَرَةِ النِّسَاءِ، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

همچنين فرمود:

خِيَارُكُمْ خِيَارُكُمْ لِنِسَائِهِمْ.

بهترين شما كسي است كه نسبت به همسرانشان بهترين باشد.

القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 636، ح 1978، بَاب حُسْنِ مُعَاشَرَةِ النِّسَاءِ، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

أنس بن مالك كه سال ها خادم رسول خدا صلي الله عليه وآله بوده است در باره اخلاق و رفتار آن حضرت با خانواده مي گويد:

مَا رَأَيْتُ أَحَدًا كَانَ أَرْحَمَ بِالْعِيَالِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم.

هيچ كسي را مهربانتر از رسول خدا با خانواده اش نديدم.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 4، ص 1808، ح2316، بَاب رَحْمَتِهِ (ص) الصِّبْيَانَ وَالْعِيَالَ وَتَوَاضُعِهِ وَفَضْلِ ذلك، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

از عايشه نقل شده است كه گفت:

عن عَائِشَةَ قالت ما ضَرَبَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم شيئا قَطُّ بيده ولا امْرَأَةً ولا خَادِمًا.

رسول خدا (ص) هرگز چيزي را با دست خود نزد و هيچ خادم و زني را كتك نزد.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 4، ص 1814، ح2328، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

10. دختر ابوبكر دوست نداشت با عمر ازدواج كند:

اخلاق تند و رفتار خشن عمر با خانواده اش آن قدر مشهور شده بود كه كسي دوست نداشت با وي ازدواج نمايد؛ تا جايي كه همين اخلاق تند، او را در بسياري از خواستگاري ها با شكست مواجه كرده است.

طبري و ابن أثير، دو تاريخ نويس معروف اهل سنت مي نويسند:

وخطب أم كلثوم ابنة أبي بكر الصديق إلي عائشة فقالت أم كلثوم: لا حاجة لي فيه إنه خشن العيش شديد علي النساء.

عمر بن خطاب ابتدا به خواستگاري امّ كلثوم دختر ابوبكر رفت، عايشه اين پيشنهاد را با خواهرش مطرح كرد. در پاسخ گفت: مرا با او كاري نيست. عايشه گفت: آيا اميرالمؤمنين را نمي خواهي؟ گفت: آري نمي خواهم، او در زندگي سخت و خشن و با زنان تندخو و بد رفتار است.

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 564، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: 328هـ)، العقد الفريد، ج 6، ص 98، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م؛

الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج 2، ص 450، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ .

همچنين مقريزي و ابوالفرج اصفهاني مي نويسند كه مغيرة بن شعبة به عمر گفت:

إلا إنك يا أمير المؤمنين رجل شديد الخلق علي أهلك، وهذه صبية حديثة السن، فلا تزال تنكر عليها الشئ فتضربها، فتصيح، فيغمك ذلك، وتتألم له عائشة...

تو اي اميرمؤمنان، مردي سخت گير و بد اخلاق نسبت به خانواده ات هستي و امّ كلثوم دختر خردسالي است، مي ترسم به زور چيزي از او بخواهي و او اطاعت نكند و تو او را كتك بزني، داد و فرياد بزند و تو را ناراحت كند و عايشه نيز از اين عمل غمگين شود...

عمر با شنيدن سخنان مغيره، سخن او را تأييد و دست از خواستگاري برداشت.

الأصبهاني، أبو الفرج (متوفاي356هـ)، الأغاني، ج 16، ص 103، تحقيق: علي مهنا وسمير جابر، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان.

المقريزي، تقي الدين أحمد بن علي بن عبد القادر بن محمد متوفاي845 هـ) إمتاع الأسماع بما للنبي صلي الله عليه وسلم من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع، ج6، ص207، تحقيق وتعليق: محمد عبد الحميد النميسي ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة الأولي، 1420 هـ - 1999 م.

ابن عبد البر نيز مي نويسد:

خطب عمر بن الخطاب أم كلثوم بنت أبي بكر إلي عائشة فأطمعته وقالت أين المذهب بها عنك فلما ذهبت قالت الجارية تزوجيني عمر وقد عرفت غيرته وخشونة عيشه والله لئن فعلت لأخرجن إلي قبر رسول الله صلي الله عليه وسلم ولأصيحن به.

عمر، امّ كلثوم دختر ابوبكر را از عايشه خواستگاري كرد، عايشه او را اميدوار كرد و به امّ كلثوم گفت، رأي تو در اين باره چيست؟ امّ كلثوم گفت: تو مرا به ازدواج عمر در مي آوري؛ در حالي كه مي داني او در زندگي چه قدر سخت گير و خشن است؛ به خدا اگر اين كار را انجام دهي، من كنار قبر رسول خدا خواهم رفت وفرياد خواهم زد.

القرطبي، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفاي463 هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1807، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ.

البته همين ازدواج اتفاق افتاد و خليفه دوم بدون توجه به مخالفت هاي دختر ابوبكر و عائشه با او ازدواج كرد كه اين مطلب را ما در مقاله بررسي شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر بررسي كرده ايم .

11. عمر، عبوس وارد خانه شده و عبوس خارج مي شد:

بلاذري در انساب الأشراف، طبري، ابن أثير و ابن كثير در تاريخشان مي نويسند:

وخطب أم أبان بنت عتبة بن ربيعة فكرهته وقالت يغلق بابه ويمنع خيره ويدخل عابسا ويخرج عابسا.

عمربن خطاب از «ام ابان بنت عتبه» خواستگاري كرد آن دختر نمي پذيرفت و مي گفت: در خانه اش را مي بندد، خيرش به كسي نمي رسد، عبوس مي آيد و عبوس مي رود.

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 3، ص 260؛

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 564، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛

الآبي، أبو سعد منصور بن الحسين (متوفاي421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج 4، ص 43، : تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولي، 1424هـ - 2004م؛

الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج 2، ص 451، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ؛

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 139، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

12. عمر و ازدواج اجباري با عاتكه:

محمد بن سعد در الطبقات الكبري مي نويسد:

أَنَّ عَاتِكَةَ بِنْتَ زَيْدٍ كَانَتْ تَحْتَ عَبْدِ اللَّهِ بنِ أَبي بَكْرٍ، فَمَاتَ عَنْهَا وَاشْتَرَطَ عَلَيْهَا أَلاَّ تَزَوَّجَ بَعْدَهُ، فَتَبَتَّلَتْ وَجَعَلَتْ لاَ تَزَوَّجُ، وَجَعَلَ الرجَالُ يَخْطِبُونَهَا وَجَعَلَتْ تَأْبَي، فَقَالَ عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ لِوَلِيهَا: اذْكُرْنِي لَهَا، فَذَكَرَهُ لَهَا فَأَبَتْ عَلي عُمَرَ أَيْضَاً، فَقَالَ عُمَرُ: زَوجْنِيهَا: فَزَوَّجَهُ إِيَّاهَا، فَأَتَاهَا عُمَرُ فَدَخَلَ عَلَيْهَا فَعَارَكَهَا حَتَّي غَلَبَهَا عَلي نَفْسِهَا فَنَكَحَهَا، فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ: أُفَ أُفَ أُفَ، أَفَّفَ بها ثُمَّ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا وَتَرَكَهَا لاَ يَأْتِيهَا، فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ مَوْلاَةً لَهَا أَنْ تَعَالَ فَإِني سَأَتَهِيَّأُ لَكَ.

علي بن زيد مي گويد: عاتكه دختر زيد، همسر عبد الله بن ابوبكر بود، و عبد الله با او شرط كرده بود كه اگر او مُرد، شوهر نكند. عاتكه پس از مرگ عبد الله بدون شوهر مانده بود و هر كس از وي خواستگاري مي كرد، نمي پذيرفت، عمر به كسي كه ولايت بر عاتكه داشت گفت كه براي من از او خواستگاري كن، آن زن عمر را نيز قبول نكرد. عمر به سرپرست او گفت: تو او را به همسري من دربياور. مراسم ازدواج انجام شد، عمر بر او وارد و با وي درگير شد تا سرانجام با زور با وي همبستر شد. هنگامي كه كارش تمام شد، عاتكه با اظهار نفرت چندين مرتبه گفت: اُف اُف... سپس عمر خارج شد و نزد وي بازنگشت تا آن كه عاتكه كنيزش را فرستاد و به عمر گفت: بيا من در اختيار تو هستم.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبري، ج 8، ص 265، ناشر: دار صادر - بيروت.

13. عمر، كنيز ها را كتك مي زد و اجازه نمي داد كه حجاب داشته باشند:

رفتار عمر با كنيزان نيز خشن و تند بوده است؛ تا جايي كه هر وقت مي ديد يكي از آن ها مقنعه پوشيده است، آن قدر او را كتك مي زد تا مقنعه از سرش مي افتاد.

سرخسي، از عالمان مشهور حنفي مذهب در كتاب المبسوط مي نويسد:

وكان عمر رضي الله عنه إذا رأي أمة متقنعة علاها بالدرة وقال القي عنك الخمار يا دفار وقال عمر رضي الله عنه ان الأمة ألقت قرونها من وراء الجدار أي لا تتقنع.

قال أنس رضي الله عنه كن جواري عمر رضي الله عنه يخد من الضيفان كاشفات الرؤس مضطربات البدن ولان الأمة تحتاج إلي الخروج لحوائج مولاها وإنما تخرج في ثياب مهنتها وحالها مع جميع الرجال في معني البلوي بالنظر والمس كحال الرجل في ذوات محارمه ولا يحل له أن ينظر إلي ظهرها وبطنها كما في حق ذوات المحارم.

عمر هنگامي كه كنيزي را مي ديد كه روسري بر سر دارد، او را با تازيانه مي زد و مي گفت آن را از سرت بردار و مي گفت: كنيز نبايد روسري بر سر كند.

أنس مي گويد: كنيزان عمر با سر برهنه و در حالي كه اندامشان در حركت و لرزش بود، از ميهمان ها پذيرائي مي كردند و با همان لباس كار و معمولي در منزل براي فراهم كردن ما يحتاج بيرون مي رفتند و رفتار مردم از نظر نگاه و تماس بدن با آنان مانند همسر و ديگر محارمشان بود و فقط به پشت و شكمشان نبايد نگاه مي كردند؛ همان گونه كه نسبت به محارم چنين بودند.

السرخسي، شمس الدين (متوفاي483هـ، المبسوط، ج 10، ص 151، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

ابن عابدين نيز كه از عالمان حنفي مذهب به شمار مي رود، در اين باره مي نويسد:

وكان عمر رضي الله عنه إذا رأي جارية متقنعة علاها بالدرة وقال: ألقي عنك الخمار يا دفار، أتتشبهين بالحرائر؟.

عمر، هر وقت كنيزي را مي ديد كه روسري بر سر دارد، او را با تازيانه مي زد و مي گفت: اي كثيف بد بود! روسري را از سرت بردار، آيا مي خواهي به زنان آزاده خودت را همانند كني؟.

محمد أمين الشهير بابن عابدين، (متوفاي1252هـ)، حاشية رد المختار علي الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة، ج 6، ص 367، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1421هـ - 2000م.

محمد ناصر الباني كه وهابي ها از او با عنوان بخاري دوران ياد مي كنند، در كتاب إرواء الغليل، در اين باره مي نويسد:

1796. قال ابن المنذر: ثبت «أن عمر قال لأمة رآها متقنعة: اكشفي رأسك ولا تشبهي بالحرائر وضربها بالدرة » صحيح. أخرجه ابن أبي شيبة في المصنف ( 2 / 82 / 1 ) .

ابن منذر گفته: ثابت است كه عمر به كنيزي كه مقنعه مي پوشيد مي گفت: سرت را برهنه كن و خودت را به زنان آزاده شبيه نكن، و او را با تازيانه مي زد.

اين روايت را ابن أبي شيبه نقل كرده و صحيح است.

و در ادامه مي نويسد:

حدثنا وكيع، قال: حدثنا شعبة عن قتادة عن أنس قال: " رأي عمر أمة لنا مقنعة، فضربها وقال: لا تشبهين بالحرائر ". قلت: وهذا إسناد صحيح.

از انس نقل شده است كه عمر كنيزي را ديد كه مقنعه پوشيده بود، او را كتك زد و گفت: خودت را به زنان آزاده شبيه مگردان.

سند اين روايت صحيح است.

و نيز مي نويسد:

حدثنا علي بن مسهر عن المختار بن فلفل عن أنس بن مالك قال: " دخلت علي عمر بن الخطاب أمة قد كان يعرفها لبعض المهاجرين أو، الأنصار، وعليها جلباب متقنعة به، فسألها: عتقت؟ قالت: لا: قال: فما بال الجلباب؟! ضعيه عن رأسك، إنما الجلباب علي الحرائر من نساء المؤمنين، فتلكأت، فقام إليها بالدرة، فضرب بها رأسها حتي ألقته عن رأسها ".

قلت: وهذا سند صحيح علي شرط مسلم.

أنس بن مالك مي گويد: كنيزي از كنيزان مهاجر يا انصار با بدن پوشيده و مقنعه بر سر نزد عمر رفت، عمر پرسيد: آيا آزاد شده اي؟ گفت: نه. عمر گفت: پس اين روسري و مقنعه چيست؟! آن را از سرت بردار؛ چون اين پوشش مخصوص زنان آزاده و مؤمن است. كنيز لحظه اي اهمال كرد، عمر از جايش برخواست و با تازيانه بر سرش زد تا روسري را بردارد.

اين حديث با نقل مسلم صحيح است.

و باز به نقل از أنس بن مالك مي نويسد:

ثم روي من طريق حماد بن سلمة قالت: حدثني ثمامة بن عبد الله بن أنس عن جده أنس بن مالك قال: «كن إماء عمر رضي الله عنه يخدمتنا كاشفات عن شعورهن، تضطرب ثديهن».

قلت: وإسناده جيد رجاله كلهم ثقات غير شيخ البيهقي أبي القاسم عبد الرحمن بن عبيد الله الحربي وهو صدوق كما قال الخطيب ( 10 / 303 )

وقال البيهقي عقبه: «والآثار عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه في ذلك صحيحة».

كنيزان عمر با سرهاي برهنه و در حالي كه پستانهايشان بالا و پايين حركت مي كرد و مي لرزيد، از ما پذيرائي كردند.

ألباني، محمد ناصر (متوفاي1420هـ)، إرواء الغليل، ج 6 ص 203 ـ 204، باب عدم جواز تشبه الإماء بالحرائر، تحقيق: إشراف: زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1405 - 1985 م.

نتيجه:

با سير اجمالي در زندگي عمر، درمي يابيم كه وي همواره با زنان رفتارهايي ناشايست داشته و زنان بسياري طعم تلخ تازيانه و كتك هاي وي را چشيده اند و عرب ها كه به قول مستشكل غيرت و حساسيت زيادي نيز نسبت به زنان نشان مي دادند، در اين موارد سكوت كرده و بر عمر خرده نگرفته اند.

قضيه هجوم عمر بن خطاب و دار و دسته اش به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها نيز يكي از ده ها مواردي است كه در تاريخ ثبت شده و دلائل محكم و سندهاي صحيحي از كتاب هاي اهل تسنن نيز آن را تأييد مي كند.

همان افرادي كه در قضيه حمله عمر به خانه هاي مردم و كتك زدن زن هاي مسلمان، هيچ واكنشي از خود نشان ندادند و از ترس شلاق عمر سكوت اختيار كردند، در قضيه شهادت فاطمه زهرا سلام الله عليها و كتك زدن دار و دسته عمر به ناموس رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز سكوت اختيار كرده و هيچ اعتراضي نكردند.



Share
1 | فائز | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٨٨ |
اللهم اللعن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد كتابهاي مستبصرين(شيعه شدگان) ازجمله دكترتيجاني، صالح الورداني، معتصم سيداحمدو...كتابهاي پاسخ به شبهات مانندپاسخهاي جوان شيعي به پرسشهاي وهابيان (پاسخ به كتاب :سئوالاتي كه باعث هدايت جوانان شيعه شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟) وبررسي به شبهات وپاسخگويي به آنها ، زندگاني ائمه عليهم السلام وبررسي زندگي خلفادر www.delaram.blogsky.com
2 | محمد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٨٨ |
آري آنان كه دم از حضرت فاروق!!!! مي زنند بيايند و ببينند كه فاروق با سيلي و لگد و تازيانه حق را از باطل جدا مي كرده.
اري امروزه هم مرسوم است كه مي گويند با زن جماعت نبايد درگير شد و اين كار زشتي است. اما بيايند و ببينند كه چگونه عمر به جان زنها مي افتاد و زور و بازويش را به آنان نشان مي داد!!! در جنگها ها كه جاي نشان دادن زور بازو نبود و آنجا فرار بايد كرد :-) :-)
3 | محمد جواد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٨٨ |
سلام عليکم دو کلام حرف حساب .............. همين : در آستانه شهادت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ايشان فرمودند اگر کسي حقي بر گردن من دارد و من بدهکار کسي هستم آماده جبران مي باشم . به ناگاه يکي از صحابه از جا بلند شد و گفت در فلان روز تازيانه شما به بدن من اصابت کرد . حضرت فرمودند که برخيز و قصاص کن چون دوست ندارم که حساب ما به قيامت منتهي شود . آن صحابي بلند شد و پيش رفت و شکم مبارک حضرت را بوسيد و ... سياست حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم آن و سياست عمر بن خطاب اين . خدا مي داند با عمر و اين همه حق الناسي که به گردن عمر فقط از اين راه سنگيني مي کند . ديگر بقيه ماجرا و بلکه ماجراها بماند ... در ميدان جنگ که به مثل يک غزال چابک پشت به دشمن کرده و به طرفة العيني ناپديد مي شد. حتي ديگران را نيز به فرار کردن تشويق و تهييج مي کرد . اما به هنگام برخورد با مسلمانان بود که آنچنان شجاعتي!!!!!؟؟؟؟؟؟ از خودش نشان ميداد که گوئي چيزي جلودارش نيست و پهلوان زاده اي است که واژه ترس را درک نکرده است !! با مراجعه به کتب تاريخي مي خوانيم که در جاي جاي تاريخ هنگامي که بهمراه رسول خدا بود و جاهلي کار خطائي انجام ميداد رو به حضرت کرده و مي گفت : .... اجازه دهيد گردنش را بزنم ..... واي بر تو يابن صهاک الحبشيه آنجا که بايد گردن ميزدي به چه کاري مشغول بودي؟ در آن موقع که با دشمنان روبرو بودي پرکار ترين عضو بدنت پاهايت بود که مشغول دور کردن تو از صفوف دشمن بودند و آنجا اين يگانه اميرالمومنين عالم حضرت علي عليه السلام بود که با جانش دفع بلا مي نمود و انواع تهديدات را خنثي مي نمود . و امروز دست به قبضه شمشير مي بري تا گردن مسلمي را بزني ؟ خوب که دقت ميکنم مي بينم که ادامه دهندگان راهت بخوبي راه تو را ادامه ميدهند . آنهائي که در مقابل کفار خوار و زبون هستند مقابل مسلمانان جبهه مي گيرند . مانند کساني که مقابل سران کفر سر تعظيم فرود آورده و شيعيان را مشرک و کافر مي خوانند . يا اينکه از اسرائيل در برابر اعراب مسلمان فلسطيني حمايت مي کنند ... سير قهقرائي همچنان در حال گذرانده شدن است . انقلبتم علي اعقابکم اللهم عجل لوليک الفرج اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
4 | اسرافيل | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بله درست است ولي از نظر كارشناسي و نه از نظر احساسي بنده بر خلاف اين نظرات آقايون كه همه از احساسات نشئت گرفته يك سوال برايم ايجاد شد. لطفا پاسخ دهيد: بعضي از اين كتك زدن ها (كه البته از نظر من نادرست هم هست..) به علت گريه كردن زنها براي خليفه اول (ابوبكر) بوده، آيا اين سوال تداعي نميشود كه اگر گريه كردن براي ميت(حتي اگر شخص مهم سياسي مذهبي باشد) كار خوبي بود، چرا مثلا حضرت علي(ع) خليفه را نهي نكرده،؟؟(همانطور كه حضرت در بسياري جاها خليفه را كمك كرده و از اشتباه نجات داده تا آنجا كه عمر ميگويد: لو لا علي لهلك عمر) يا ابوذر و ديگران... اين آيا نشان از مكروه بودن گريه و زاري بيش از حد بر مردگان در اسلام نيست؟!! با تشكر فراوان

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بر فرض قبول اين روايت توسط شيعه (و نه استدلال جدلي به آن براي اهل سنت) حد اكثر چيزي كه شايد اثبات كند ، مكروه بودن گريه براي ابوبكر است ! و نه بيشتر ؛ چون اهل بيت و ساير زنان ، طبق اقرار خود اهل سنت ، بر ساير اموات گريه كرده اند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | عبدالله | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٨ خرداد ١٣٨٨ |
منافق از كافر بدتر است اللهم صل علي محمدوآل محمد(ص) و عجل فرجهم والعن أعدائهم هركه را آميزه اي ناپاك باشد در ضمير * دشمن آل عبا باشد خصوصاً با أمير شيعه ي حق علي و يازده فرزند اوست * آنكه اژدرهاي نفسش را نباشد چون أسير اي خداي هر دو عالم بندگان را رهنماي * مرسل پيغمبراني سرور آنان بشير كي تو أبتر مي گذاري بينش إسلام را؟ * با علي كردي تمامش دين خود را در غدير دخترش را پاره ي تن خوانده پيغمبر چرا؟! * پيروان بولهب را گفته، أصحاب شرير شير حق را با سياست مي كنند اندر قفس * مُلك ري هم مي نمايد كربلا را دلپذير سلطنت خواهند بي آل نبي و ايده هاش * ليك بي نام مسلماني نمي باشد يسير پوك ميخواهند دين و كورباطن دينمدار * كرده اين قرآن و عترت كام آنها را زحير مغلطه بازي دوا و درد اينان مهدي است * قائم آل محمد(ص) شيعيان را دستگير اللهم عجل فرج محمدوآل محمد(ص) بظهور الحجة
6 | جواد | Iran - Arak | ١٢:٠٠ - ٢٣ مرداد ١٣٨٨ |
آفرين بر اين قلم محققانه! اجرکم عند الله.
7 | تبيان31 | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣١ شهریور ١٣٨٨ |
كم پيش مياد كه من يه متن طولاني رو تو اينترنت بخونم
ولي اين دفعه چون هم براي خودم سوال بود هم براي دوستانم خوندم و استفاده ها كردم
اجرتون با بي بي مظلومه حضرت زهرا عليها سلام
8 | فريد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ مهر ١٣٨٨ |
با عرض سلام خدمت استاد گرامي با توجه به مطالب بالا كه فرموديد يك سوال مطرح مي شود و ان اينكه چرا حضرت علي(ع) به عمر اعتراض نكرد و از انها كه كتك خورده اند دفاع نكرده است؟ با تشكر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
پاسخ شما در آدرس ذيل داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6015
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٤ آذر ١٣٨٨ |
http://shabi-ba-quran.mihanblog.com/post/46

پاسخ:
با سلام
جناب مومن عبدالله
اين وبلاگ ، تنها يكي از روايات مربوطه را مورد بررسي و آن هم ناقص قرار داده است :
1- مرسل صحابي و تابعي در نزد بزرگان علماي اهل سنت حجت است و ما در آدرس ذيل نظر بزرگان اهل سنت را در مورد مرسل تابعي آورده‌ايم :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=144
2- اين مقاله آنچه را از بخاري و ... با سند صحيح نقل شده است ، اصلا مورد اشاره قرار نداده است .
3- اين مقاله استدلال علماي اهل سنت را به اين روايات مورد بررسي قرار نداده است !
4- اين مقاله ، تصحيح سند برخي روايات را توسط ابن حجر و ذهبي و ساير علماي اهل سنت مورد بررسي قرار نداده است!
و با توجه به اين سه نكته ، مقاله‌اي‌ كه در رد نظر ما نوشته شده است ، فاقد هرگونه وجاهت علمي است !
البته در سايت منبع اين وبلاگ (اسلام تكس) از اين قبيل جواب‌هاي ضعيف بسيار است (و بلكه تمام جواب‌هاي آنان اينگونه است)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | دبيرزاده | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٩ |
علي يارتان خدا قوت به پاسداران دين
11 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام برادر خوش خبر جناب اقاي عمر با اين خبرتان خوشحالمان كرديد . ضمن تبريك بشما و ان برادر تازه مسلمان , ميخواستم پيشنهاد كنم كه در صورت دسترسي ايشان به كانالهاي سيما ج ا ا درون مرزي يا برون مرزي ايشان ميتوانند اجراي نماز را بصورت صوتي و تفسيري مشاهده كنند كه اميدوارم كمك خوبي هم باشد . موفق و مويد باشيد . يا علي
12 | عمر | Iran - Bushehr | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام خسته نباشيد.يکي از دوستان بنده که سابقا زردشتي بود امروز الحمدلله اسلام قبول کرد اما نماز بلد نيست فعلا چون دور هستيم نميتونم نماز دقيق يادش بدم .ازتون خواهش ميکنم کتاب اموزش نماز بزاريد تا براش بفرستم خواهش ميکنم اما مثل شيعه باشد.خواهش ميکنم فوري هست.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

يكي از ساده‌ترين متون آموزش نماز ، متن كتاب ديني اول راهنمايي پسران است ، كه در آدرس ذيل موجود است :

http://namaz.blogtak.com/post-2947.html

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

13 | جعفر بهمن نژاد | Germany - Nuremberg | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با عرض سلام
برادران اهل سنت اگر كمي دورتر از ماجراهاي عمر فاصله بگيرند و آنچه روايت شده را به اشخاصي كه اهل دين نيستند بسپارند خواهند ديد كه عمل مذموم در هر كيش و آئيني مردود است. سوال من اينست ملاك شما در ارجحيت افراد چيست(در سطح منطق انساني نه ديني) كتك و...؟ وآيا برهان و ادله درست بر زبان آوردن بهتر نيست! حال اين ها كه گفته شد در مورد يك فرد معمولي در جامعه است اگر اين رفتارها از يك رئيس و يا يك مدير عامل و بالاتر ( چه رسد خليفه) سر بزند اشتباه نيست و آيا اين اشتباه اگر قابل اغماض باشد از يك فردي كه نادان باشد ممكن است نه از كسي كه در جايگاه خلافت نشسته و راستي چرا اسلام در مورد تفكر اين همه تاكيد دارد. فكر ميتواند سرنوشت انسان(ها) را تغيير دهد. بيائيم (ديني نه) منطقي بينديشيم. چه نتيجه اي از ضرب و شتم و كنيز ازاري وهتك حرمت زنان ميگيريم؟ ميگويند عمل هر كس نشانه شخصيت اوست! ميگويند پذيرش حرف حق نيمي از عقل است.

يا الله يا رسول الله يا الوالامر ادركنا
14 | مهدي دهقاني | Iran - Tehran | ١٤:٠٦ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٩٠ |
اهل تسنن افتخار کنن که با اين خلفا اسلام رانابود کردنداز عمر شروع مشود تا صدام حسين بن لادن السعود ال خليفه بن علئ لعنت لعنت لعنت
15 | MUHAMMAD | Netherlands - Amsterdam | ٢٣:١٧ - ١٣ دي ١٣٩٠ |
سلام
آرزوء موفقيت دارم
هميشه سرفراز سربلند باشيد
16 | سعيد | Iran - Urmia | ٢٢:٥٩ - ٠٤ بهمن ١٣٩٠ |
با سلام يه سوال داشتم لطفا جواب بديد اكر عمر بن خطاب حتي يك كار خلاف اسلام انجام داده باشند جرا علي بن ابيطالب در زمان خلافتشان وي را كمك نمودند با توجه به اينكه عمر فاروق فرمودند اكر علي نبود من هلاك ميشدم. اكر جواب قانع كننده اي ندهيد كل شيعه زير سوال ميرود. يا الله. خدا حافظ

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
درباره اين موضوع مقاله مستقلي نوشته شده است، جهت اطلاع به اين آدرس رجوع كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
17 | ادريس | Iran - Tajrīsh | ٢٢:٥٥ - ١٥ فروردين ١٣٩١ |
استاد رائفي پور که تاکنون چندين نفر رابه مذهب تشيع رهنمون کرده است. سليت شما را به بنهده معرفي کرد، واقعا لذت بردم . در ضمن بنده ادريس هستم که در دوره دانشجويي و در اردوي راهيان نور توسط ايشان شيعه شدم. من کرد هستم و به کردهاي عزيز اطلاع مي دهم اين عمر؟؟؟؟؟نقش عجيبي در کشتار مردم مظلوم و شريف کرد داشته است و سرداران او کشتار عجيبي از کرد ها کردند . تعصب را کنار بگذاريد و با ديد باز نگاه کنيد و به اين فکر کنيد که اگر پدر و مادر من و شما مسيحي بود امروز ما مسيحي بوديم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! الان 3 سال است که به سبب تهديد به قتل از سوي دايي ام از خانواده و شهر عزيزم جدا افتاده ام البته بگوييم که تلفني برادر و مادرم را نيز شيعه کرده ام. امروز با نام امام زمان عشق بازي مي کنم و از اين خانواده شريف حاجت مي گيرم. ياعلي
18 | فرناز اميري | Iran - Tehran | ١٣:١٧ - ٠٨ آذر ١٣٩١ |
خيلي عالي بود از لطف شما ممنونيم بسيار مطالب خوب و با ارزشي بود
19 | فرناز اميري | Iran - Tehran | ١٣:١٧ - ٠٨ آذر ١٣٩١ |
خيلي عالي بود از لطف شما ممنونيم بسيار مطالب خوب و با ارزشي بود
20 | علي ميري | Iran - Tehran | ١٧:٠٥ - ٠١ بهمن ١٣٩١ |
با اين تفاسير پيامبر مکرم اسلام زير سئوال است که چرا با چنين صحابه اي ارتباط تنگاتنگي داشته است؟ و چرا مسلمانان صدر اسلام او را به عنوان خليفه پذيرفته اند؟ لطفا راهنمايي فرماييد.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ اين اشكال شما اگر وارد باشد به همه انبيا عليهم السلام وارد است مگر عموي حضرت ابراهيم كافر نبود يا پسر و همسر نوح همچنين همسر لوط و... فاعليت فاعل مشكلي نداشته است قابليت قابل مشكل داشته است. پيامبر صلي الله و عليه و آله موظف بودند با افراد، تا وقتي خلاف آنها ظاهر نشده رفتار عادي داشته باشند. ايشان نهايت مهرباني را بكار مي بردند تا بتوانند افراد را به اسلام جذب و دينشان را عمق ببخشند.
اما پذيرش مسلمانان برخي به طمع و برخي از روي اجبار يا بخاطر پذيرفتن رئيس قبيله بوده است بسياري نيز زير بار نرفته و نپذيرفتند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات (1)
21 | 57 | Singapore - Singapore | ١٧:٠٧ - ٠٥ فروردين ١٣٩٢ |
سلام از مطالبتون کمال استفاده رو بردم در باره اينکه چرا از گريه کردن شيعه عمر و سنيها عصباني مي شن پاسخ بديد لطفا !!!
22 | سيد عباس | Iran - Shahrestān-e Bandar-e Māhshahr | ١٢:٠٢ - ٢٩ فروردين ١٣٩٢ |
سلام عليكم ورحمه الله همتون خسته نباشيد دوستان بزرگوار ميخواستم خدمتتان عرض كنم بنده در زمينه ديني كارهاي تحقيقي و پزوهشي انجام مي دهم مي خواستم بدانم اگر بنده مقالاتم را در اختيار شما بگزارم انشا الله شما انها را بعد از بررسي در محضر عموم قرا مي دهيد يا نه؟ و يا شرايط شما به چه شكلي مي باشد

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ شما مي توانيد تحقيقات خود را در همين بخش ارسال نظر قرار دهيد تا پس از بررسي در سايت قرار داده شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
23 | همشري | Iran - Zahedan | ١١:٢٥ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٩٢ |
جوادجان بيشترمطالعه كن نوشته شهادت رسول خداآياكسي رسول خداراشهيدكرده(شهادت آستانه داردمانفهميديم)
24 | فاطمه املشي | Iran - Tehran | ٠١:٤٤ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٩٢ |
بسمه تعالي
نويسنده ي کامند 23 که همشرّي احتمالاً عمري ،اينکه حضرت محمّد صلي الله عليه و آله و سلّم شهيد شدند يا نه و اينکه چطوري شهيد شده اند ، جزئياتش رو مادرت عايشه بهتر مي دونه ؟
25 | هادي | Iran - Urmia | ٢٤:٢٢ - ٣١ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام - آقا اين عمر هم عجب کراماتي داشته و ما نميدونستم در رفتارش با زنهاعصر جاهليت رو با صدر اسلام مخلوط کرده و يه معجوني درست کرده بود تازه به پيامبر هم درمورد زدن همسر دروغ بسته زيرا که پيامبر هميشه به مهرباني و خوشرفتاري با همسران تاکيد ميکرد جالبتر اينکه خودش رو صاحب همه ميدونست که اينطور بي محابا وارد خانه هاي مردم ميشد و زنانشان را کتک ميزد . فکر کنم واسه همينه که در عربستان زنها حق رانندگي . حق راي و حتي حق اظهار وجود هم ندارند. اين چند مورد حجت را برتمامي کساني که طالب حقيقت در مورد شخصيت خليفه ثاني هستند تمام ميکند باقي ديگر جاي خود دارد.
26 | محمد | Iran - Tehran | ٢٤:٥٠ - ٠١ خرداد ١٣٩٢ |
در جواب کامنت 23 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ فَقِيلَ لَهُ فَمَنْ يَقْتُلُكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ فِي زَمَانِي يَقْتُلُنِي بِالسَّمِّ يَدْفِنُنِي فِي دَارِ مَضِيعَةٍ وَ بِلَادِ غُرْبَةٍ أَلَا فَمَنْ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَجْرَ مِائَةِ أَلْفِ شَهِيدٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ صِدِّيقٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ حَاجٍّ وَ مُعْتَمِرٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ مُجَاهِدٍ وَ حُشِرَ فِي زُمْرَتِنَا وَ جُعِلَ فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجَنَّةِ رَفِيقَنَا. الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 63 و بإسناد يأتي هناك عن الحسن عليه السّلام عن النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال: إن هذا الأمر يملكه اثنا عشر إماما من أهل بيته و صفوته ما منا إلا مقتول أو مسموم. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏1، ص: 344 کلا اين را بدانيد که هيچ خيري در اين عالم نيست مگر اينکه بهترين و کامل ترين آن شامل حال پيامبر گرامي اسلام و اهل بيت معظم ايشان شود و کسي توان سبقت گرفتن از آنها را ندارد. خود اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايند: ولا يرقي الي الطير بنابر اين نمي توان تصور کرد که شخصي نعوذ بالله در فضيلت و شرافت شهادت بتواند بر اشرف مخلوقات عالم برتري بجويد
27 | يسري | Iran - Tehran | ١٧:٤٢ - ١٢ تير ١٣٩٢ |
ممنون خيلي خنديديم نميدونم اين عمر فکر هم ميکرده يانه امتش هم همينطورند فقط زور ميگن اين دنيا رفتني هست واللهم عجل لوليک الفرج انشالله .
28 | زهرا محمد | Iran - Tehran | ١٩:٠٨ - ٢٨ تير ١٣٩٢ |
مابچه شيعه ها باحقيقت برتري علي(عليه السلام)بزرگ شديم امابقيه باداستانها وروايات دروغي که بيشتربني اميه وارداسلام کردن بزرگ شدن البته اونا شايدبي گناه باشن چون اين اقا عمر قصه بدبختي اسلام وشيعه اين پا روبه بقيه وامثال بني اميه داد اللهم عجل لوليک الفرج تاحقيقت روبراي همه اشکار کنن
29 | سعيد | Iran - Tehran | ٢١:٤٣ - ٢١ مرداد ١٣٩٢ |
اينايي که ادعا ميکنن عرب با غيرته و به خانه و خانواده کسي حمله نميکنه،برن کليپ شهادت حسن شحاته رو ببين،اون وقت حالشونو ميپرسم
30 | سيد مسعود | Iran - Shahr-e Kheẕr | ٠٧:٣٤ - ٠٩ شهریور ١٣٩٢ |
غييييييييييييييييييييييييييييييررررتتتتتتتتت
چه کلمه طنزي
يکي از نشانه هاي غيرتشون همين فتواي جديد علماشونه:::::::::::::::::::::::::::::: جهاد نکاح
(جهاد ناموس فروشي)
بي غيرتا
31 | حسين رنجبر | United Kingdom - London | ١٠:٥٧ - ٢٨ شهریور ١٣٩٢ |
سوالي كه مطرح است ، اين است كه با وجود اينهمه سجاياي اخلاقي !!! كه ايشان داشته ، پس چرا اهل سنت او را فاروق ناميده و بهش احترام مي گذارند .
1 |مجتبی دهقانی|Iran - Yazd |٢٢:١٦ - ٠٧ تير ١٣٩٤ |
0
 
0
سلام
اهل سنت که ایشون رو فاروق ننامیدن
اهل کتب بودن که این لقب درخور رو دادن به ایشان
32 | حسن | Iran - Qom | ١٧:٥٢ - ٢٩ شهریور ١٣٩٢ |
بسمه تعالي . فاروق يعني فرق گذارنده بين حق وباطل كه از صفات حضرت اميرالمؤمنين است كه بني اميه بنام عمر جعل كرده اند. البته اين صفت درمورد عمرهم صدق ميكند بدينگونه كه هركاري كه عمر ميكرد باطل است و بايد از آن پرهيز كرد.
33 | مرافق | Iran - Tehran | ١٥:٥١ - ٣١ شهریور ١٣٩٢ |
شما اثبات خشونت عمر؟؟؟ را كرديد نه نفي بي غيرتي

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ ما در اين مقاله در پي جواب به اين شبهه بوده ايم كه چگونه اعراب كه در مورد زنان اينهمه با غيرت اند اجازه دادند كه به زني كه دختر پيامبرشان هم هست اهانت شود و چيزي نگفتند؟

جوابهاي ما بطور خلاصه از اين قرارند:

1. يكي از مشخصه هاي اعراب جاهلي زنده به گور كردن دختران بوده و نسبت به دختر نفرت خاصي داشته اند.

2. در اين ميان عمر يك نمونه بارز بوده و اين اعمال را پس از رسول الله صلي الله عليه و آله هم ادامه داده است و در اين راه حتي به زنان پيامبر هم رحم نكرده است.

3. در كربلا كساني كه خود را مسلمان مي دانستند به دختران اهل بيت عليهم السلام اهانت كردند.

4. در تمام اين حوادث اعتراض بخصوصي از مردم عليه عمر ثبت نشده.

با اين چهار دليل اثبات نموده ايم كه اين شبهه وهابيان با اينهمه موارد واضح تاريخي در تضاد است لذا وارد نيست و اگر در مورد عمر زياد بحث شده بخاطر اين است كه اين شبهه مشخصا در مورد اوست و با آوردن اين موارد كه خود عمر انجام داده و مردم كاري نكرده اند بهتر مي توان اين استدلال واهي وهابيت واهي را رد كرد. البته ما به هيچ وجه در صدد نفي غيرت اعراب هم نبوده ايم بلكه وعتقديم گاهي اوقات موانع و مقتضاهايي وجود دارد كه افراد از اعمال غيرت صرف نظر مي كنند و اين عرب و عجم ندارد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
34 | محسن م | Iran - Komījān | ٠٣:٠٠ - ١٠ مهر ١٣٩٢ |
سلام
جناب 33 پس خوشونت اشداء علي الکفار(اشداء علي المومنات)ثابت شد به شما_چون خودتون گفتيد پس روز قيامت مسئوليد و اينجا خوشونت عمر بهتون اثبات شد پس روي حرفتون بمونيد
در بحث غيرت عرب دو موضوع است
1_عمر غيرت داشت دست روي زن بلند نميکرد ثابت شد اين کار رو بارها انجام داده
2_به اميرالمومنين (ع) عيب ميگيرن که چرا زن در رو باز کرد و علي(ع)يا ذبير در رو باز نکردنند
جواب:زنهاي خونتون تا الان نشده در خونه رو باز کنن؟حکم ديني که زن نبايد در باز کنه يکي بياره
واسه زن پيامبر(ص)اتفاق افتاده که در رو باز کنند ماها از پيامبر(ص)غيرتي تر که نيستيم
ابن اساکر در کتاب تاريخ مدينه الدمشق ج 42 ص345 و در کتاب التدوين في اخبار قزوين ج 1 ص89 اوردن:
رسول خدا(ص) از خانه زينب وارد خانه ام سلمه شد چون آن روز نوبت وي بود مدتي نگذشت که علي(ع) آهسته دقالباب کرد رسول خدا(ص) بيدار شد ام سلمه پاسخ نداد پيامبر(ص)فرمود بلند شو و در را باز کن
سيوتي در کتاب جامع الاحاديث سيوتي ج 36 ص 345و کنزل اعمال متقي هندي ج 12 ص604 اوردن:
روزي عمر بن خطاب درب خانه پيامبر(ص) را زد پيامبر(ص) به خديجه(س) گفت در را باز کن
به خدا حق مشخصه**علي مع الحق و الحق مع علي**
سيوتي و ابن اساکر يا ابن تيميه که اورده عمر به زور وارد خانه شد تا ببيند از بيت المال چيزي هست تا بين مردم تقسيم کند شيعه اثني عشري که نيستن
ابن تيميه که دشمن اهل بيت(ع)هست هم ميگه عمر اومد در خانه فاطمه(س) شما قبول نميکنيد آيا دوست داريد اين اتفاق نيوفتاده باشه مگه دست ماست اتفاق افتاده پس از عمر و... طبعيت نکنيد چون باعث شهادت کوثر شده ما به احترام شما اهل سنت بهش لعن نميکنيم تا خودتون حق رو بپذيريد
ببخشيد طولاني شد

35 | احد | Singapore - Singapore | ٠٩:٣٩ - ٠٩ دي ١٣٩٢ |
پرونده سياه عمر را در اوردي
36 | حسام اميري | United States - Cheyenne | ٢٤:٣٦ - ١٩ دي ١٣٩٢ |
دوست عزيز ... به عنوان يک منتقد .مقاله ي شما بسيار قابل توجه و مستند است اما هميشه اين را در نظر داشته باشيد که مبادا اثبات حقانيت شيعه و تبليغ راه حق اسلام تبديل به جدال ها و تفرقه ها بشود . امروز هدف اصلي وهابيت درگيري سني و شيعه است ! من به عنوان يک خبره ي تاريخ از اثر فوق تقدير ميکنم ولي از مبلغان اثر خواهشمندم تا جبهه ي تقيه و حفظ وحدت مسلمين به ويژه در داخل ايران حفظ کنند
و من الله توفيق ...
37 | زيد | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٥ بهمن ١٣٩٢ |
بر ظالم اول و دوم و سوم و چهارم لعنت.......................................................
38 | ازاد | Iran - Tehran | ١٣:٤٠ - ٢٨ اسفند ١٣٩٢ |
واقعا" درست است
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب