2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
معرفي فعالان ضد شيعه 2
کد مطلب: ٥٥٨٠ تاریخ انتشار: ٢٢ اسفند ١٣٨٧ تعداد بازدید: 14238
سخنراني ها » عمومي
معرفي فعالان ضد شيعه 2

فرق کلامی اهل سنت، العثمانیه، المغنی فی الامامة، الملل والنحل، الفصل، منهاج السنة
پاسخ به شبهات 87/12/22

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 87/12/22

استاد حسيني قزويني

گفتيم كه براي بررسي كتاب هايي كه ضد شيعه نوشته شده، يك نگاه اجمالي به سه مذهب كلامي داشته باشيم.

مكتب كلامي معتزله

اولين مذهب كلامي اهل سنت، مذهب معتزله است. بنيان گذار مكتب معتزله، واصل بن عطاء است، متولد سال 80 هجري و متوفاي سال 131 هجري. البته خود ايشان، شاگرد حسن بصري بوده و مطالب را از او گرفت و بحث اعتزال را مطرح كرد. اين كه مباحث اعتقادات كلامي آنها چه تفاوتي با شيعه دارد يا با مرجئه ـ كه قبل از اينها به وجود آمده بودند ـ يا با خوارج و ... ، بحث جدايي است و اين كه اين قضايا از كجا سرچشمه گرفت؟ ما فعلا در مقام آن نيستيم.

بعد از واصل بن عطاء، عمرو بن عُبيد است كه متوفاي 143 هجري است. او هم از شاگردان حسن بصري بوده و در تأسيس مكتب اعتزال، نقشي داشته، ولي نه در حد واصل بن عطاء.

آقاي ابو الهذيل علّاف است، متوفاي 235 هجري كه از او به شيخ المعتزله ـ استاد و ريش سفيد معتزله ـ تعبير مي كنند. مقالات و مناظرات متعددي با ديگر فِرَق اسلامي داشته است.

ابو علي جُبّائي محمد بن عبد الوهاب، متوفاي 303 هجري است و صاحب كتاب هاي الجامع الكبير و الإجتهاد و الإنسان.

ابو هاشم جُبّائي ـ پسر محمد ـ ، متوفاي 321 هجري است و صاحب كتاب هاي تذكرة العالم و العدة في أصول الفقه و ... .

البته، آقايان، معتزله را تقسيم بندي مي كنند به معتزله بغداد و معتزله بصره. از بزرگان معتزله بغداد، تعدادي را نام مي برند و از معتزله بصره، تعدادي ديگر و ما هم در آن مقام نيستيم و همين كه بدانيم بنيان گذار معتزله، واصل بن عطاء بوده و شخصيت هاي برجسته اينها، كه نام برديم، كافي است.

مكتب كلامي اشاعره

موسس و بنيان گذار مكتب اشاعره، ابو الحسن اشعري، علي بن اسماعيل است، متوفاي 324 هجري. از شاگردان ابو علي جُبّائي بوده و از او جدا شد و مذهب اشاعره را بنيان گذاري كرد.

از شخصيت هاي برجسته اشاعره، ابوبكر باقلاني است، متوفاي 430 هجري. كتاب هاي زيادي دارد و مي گويند كه نزديك به 50 عنوان كتاب در دفاع از مكتب اشاعره، تأليف كرده است.

ابو اسحاق اسفرائني، متوفاي 418 هجري است. تأليفات زيادي دارد و از جمله آنها، التبصير في الدين است و درگيري هايي را با معتزله داشتند.

عبد القاهر بغدادي، صاحب كتاب الفرْق بين الفِرَق است و از مشاهير علماي اشاعره است.

امام الحرمين جُوِيني، ابو المعالي است كه از شخصيت هاي برجسته اشاعره است و متوفاي 478 هجري و استاد غزالي است.

ابو حامد غزالي، صاحب كتاب إحياء العلوم، از شخصيت هاي برجسته اشاعره است.

شهرستاني، صاحب كتاب الملل و النحل، از شخصيت هاي برجسته اشاعره است.

فخر رازي، متوفاي 606 هجري، از علماي بزرگ و برجسته اشاعره است.

تفتازاني، صاحب كتاب مطوّل و متوفاي 791، از علماي برجسته اشاعره است.

سيد جرجاني، صاحب عوامل، متوفاي 816 است.

قوشجي، صاحب كتاب شرح تجريد خواجه نصير الدين طوسي (ره)، متوفاي 789 هجري، از بزرگان اشاعره است.

مكتب كلامي ماتريدي

عرض كرديم كه علماي احناف و و اهل سنت حنفي مذهب، نه تابع اشاعره هستند و نه تابع معتزله؛ بلكه تابع مكتب ماتريدي هستند. بنيان گذارش، محمد بن محمد ماتريدي بود، متوفاي 303 هجري. مطالبي آورد در تعديل بين مكتب اشاعره و معتزله و مي خواست پيوندي بين اين دو مكتب بزند و كتاب هاي زيادي هم نوشت، مانند كتاب التوحيد، تأويلات اهل السنة، المقالات، مأخذ الشرايع، الجدل في أصول الفقه، بيان وَهْم المعتزلة، ردّ كتاب الأصول الخمسة الباهلي و ... .

از شخصيت هاي برجسته اينها، ابو القاسم اسحاق بن محمد سمرقندي است، متوفاي 340 هجري. ابو الليث بخاري و ... .

اين، خلاصه اي از بنيان گذاران اين سه مكتب بود و علماي بزرگ آنها.

كتاب هاي ضد شيعي

اگر تمام كتاب هاي شان را از اول تا آخر بخوانيد، عمدتا مباني شيعه را زير سوال بردند يا طرحي كه براي تبيين مباني كلامي داشتند، بر محور تعريض بر شيعه بوده است. اما برخي از كتاب هاي آنها، به عنوان كتاب شاخص ضد شيعه در تاريخ مانده است. اساسي ترين كتابي كه اينها بر ردّ شيعه نوشته اند، العثمانية آقاي جاحظ است، متوفاي 255 هجري كه از علماي بزرگ معتزله است. مي توان گفت كه اين اولين كتابي است كه عليه شيعه نوشته اند و در طول تاريخ، اين قضيه مانده است. بعد از نوشتن اين كتاب، علماي شيعه و سني، عليه اين كتاب، قيام كردند و شايد بتوان گفت، اولين يا دومين كتابي كه عليه اين كتاب نوشته شد، براي آقاي اسكافي است از علماي بزرگ اهل سنت. مرحوم شيخ مفيد (ره) و بزرگان ديگر هم در ردّ آن، كتابي نوشتند. به طوري او را در منگنه گذاشتند كه خود جاحظ، كتابي بر ردّ كتاب خودش نوشت.

العثمانية، اولين كتابي بود كه تمام فضائل اميرالمؤمنين (عليه السلام) از جمله شجاعت و اعلميت او را زير سوال برد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) براي آنها به عنوان خليفه چهارم مطرح است و اين كتاب، براي آنها قابل پذيرش نبود. بعضي مي گويند كه حكومت وقت، پول هنگفتي را به او داد تا اينچنين كتابي را بنويسد و يك اختلافي ميان علماء بياندازد و علماء را مشغول اين كار بكنند و خودشان هم كار خودشان را بكنند. اختلاف بيانداز و حكومت كن.

دومين كتابي كتاب بر ردّ شيعه نوشته شده و شايد به نظر من الان كه حدود 10 قرن از تأليف اين كتاب مي گذرد، مطالب اين كتاب هنوز براي مخالفين شيعه، تازگي دارد، كتاب قاضي عبد الجبار معتزلي است، متوفاي 415 هجري به نام المغني في الإمامة. در اين كتاب كه أخيرا در 20 جلد چاپ شده است، كل مباحث مكتب معتزله به نمايش گذاشته شده و عقائد كلامي شيعه را نقل كرده و زير سوال برده است.

مرحوم سيد مرتضي (ره)، متوفاي 435 هجري كه معاصر با ايشان بود، كتابي نوشت به نام الشافي في الإمامة. الان هم كه نزديك 10 قرن از اين كتاب مي گذرد، مطالب او براي ما همه تازگي دارد. اگر كسي خوب و به دقت، اين 3 جلد كتاب را مطالعه كند و بعد بيايد قرون متأخره و كتاب هاي علامه حلي (ره) و مير حامد حسين (ره) و ديگران را ببيند، در مي يابد بر اينكه اصل و ريشه پاسخ ها، از مرحوم سيد مرتضي علم الهدي (ره) است. شيخ طوسي (ره) با آن عظمت، كتاب مستقلي ننوشت و كتاب استادش را تلخيص كرد به نام تلخيص الشافي.

وهابيت، الان هم عيال كنار سفره قاضي عبد الجبار معتزلي هستند. حتي علماي مذاهب ديگر، اگر حرفي مي زنند و حرفي براي زدن دارند كه به جوابش بيارزد، عمدتا از قاضي عبد الجبار معتزلي دارند. گر چه مرحوم سيد مرتضي (ره)، آنچنان پنبه حرف هاي قاضي عبد الجبار را زد كه آبرو و حيثيتي نه در مؤلَِف و نه در مؤلََّف گذاشت.

كتاب ديگري كه در تاريخ مانده و قابل توجه است و نسبت به شيعه، تعريض جدي دارد، كتاب شهرستاني است به نام الملل و النحل. شرستاني از اشاعره است. در اين كتاب، بين حق و باطل را مخلوط كرده و مطالبي را نسبت به شيعه بيان مي كند كه هيچ اصل و ريشه اي ندارد. فِرَق شيعه و هشاميه و زيديه و ... را نام مي برد كه همچنين چيزي در تاريخ، نه اصلي و نه ريشه اي و نه واقعيتي دارد. همين طوري در گوشه خانه نشسته است و مي خورْد و در ذهنش، براي شيعه، فرقه سازي مي كرد. شايد 90٪ فِرَق شيعه كه در اين كتاب آمده، اصل و ريشه اي ندارد. زراره كه صاحب فرقه نبود كه بگوييم فرقه زرارية و هشام هم صاحب فرقه هشاميه نبود و ... .

يكي ديگر از كتاب هايي كه مطالب تندي عليه شيعه دارد، العِقد الفريد ابن عبد ربه، متوفاي 328 هجري است. مرحوم علامه اميني (ره) در الغدير، نسبت به اين كتاب، خيلي حساسيت نشان داده است و پاسخ هاي كوبنده و تندي به اين كتاب داده است.

كتاب ديگري كه حائز اهميت است و مطالب تندي نسبت به شيعه دارد و ما هم بايد دقت كنيم، كتاب ابن حزم آندلسي، متوفاي 456 هجري است به نام الفِصل في الملل و الأهواء و النحل. نسبت به شيعه، چشمانش را بسته و دهانش را باز كرده و چيزهايي را نوشته است. علامه اميني (ره) هم نسبت به اين كتاب، جواب مفصّلي داده است.

بعد از اينها، ابن تيميه كتابي مي نويسد به نام منهاج السنة كه اخيرا در 9 جلد در عربستان سعودي چاپ شده است. ابن تيميه به عنوان يك فرد شاخص ضد شيعي است كه شايد براي اولين بار اعلام كرد كه شيعيان مسلمان نيستند و مذهب شيعه، برگرفته از يهود و نصاري است و براي تخريب اسلام، اين مذهب را تأسيس كردند. حتي در بعضي از جاها، از باب اينكه:

چون قافيه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد

شروع مي كند به بيان مطالبي كه زيبنده يك انسان نيست، چه رسد به يك مسلمان. مثلا تعبيري دارد و مي گويد بسياري از شيعيان:

من لم يعرف له نسب.

نَسَب مشخصي ندارند.

يعني ـ نستجير بالله ـ اكثر شيعيان، زنازاده هستند!!! نمي دانم كه آن روز، ايشان، آينه را چگونه نگاه مي كرد و چه ديده است كه اينچنين مطالبي را بيان كرده است. آقايان اهل سنت هم ايشان را به عنوان شيخ الأسلام، سخن او را بر صحابه و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مقدم مي دارند.

كتاب هاي زيادي در ردّ كتاب ابن تيميه نوشته شده است. مرحوم علامه اميني (ره) در الغدير و حضرت آيت الله ميلاني در كتاب دراسات في منهاج السنة، حرف هاي ايشان را آورده و پنبه اش زده است.

مي رسيم به كتاب هاي كلامي كه با زبان نرم، فرهنگ شيعه را مورد نقد قرار داده اند. اكثر كتاب هايي كه اشاره كردم، فحش نامه است. مي بينيم بعضي از بزرگان اهل سنت را كه كتاب هايي نوشته اند، ولي عاري از فحش و ناسزا و افتراء است، مانند كتاب قاضي عضد الدين ايجي، متوفاي 756 هجري به نام المواقف في علم الكلام كه نقدي است بر كتاب تجريد مرحوم خواجه نصير الدين طوسي (ره) و شرح تجريد علامه حلي (ره). البته سيد شريف جرجاني، متوفاي 816 هجري، شرحي نوشته است بر المواقف.

تفتازاني كتابي دارد به نام المقاصد. اين كتاب و شرح المقاصد، هر دو، براي تفتازاني است و در آنجا، عقائد شيعه را مورد نقد قرار داده است. حرف هايش، حرف هاي بي پايه و جدل و مغالطه است، ولي توأم با فحش و سبّ و اهانت و افتراء نيست و آدم مي تواند در جلسه، عبارت تفتازاني و ايجي را نقل و نقد كند؛ ولي اگر بالاي منبر برويد و فحش نامه ابن تيميه را بگوييد، خود مجلس، مشمئز مي شود.

آقاي عبد الرزاق ـ از علماي بزرگ اهل سنت و استاد بخاري است و ذهبي در مورد او مي گويد:

لو ارتد عبد الرزاق، ما ترك حديثه.

اگر عبد الرزاق، مرتد شود، سخنانش براي ما حجت است.

تاريخ الإسلام للذهبي، ج15، ص262 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج16، ص170ـ و بسياري از منابع ديگر

ـ وقتي اسم معاويه را در مجلسي، نزد او آوردند، گفت:

لا تقذر مجلسنا بذكر ولد أبي سفيان.

مجلس ما را نجس نكنيد با نام پسر ابو سفيان.

تفسير القرآن عبد الرزاق الصنعاني، ج1، ص20 ـ ضعفاء العقيلي، ج3، ص109 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج36، ص187 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج9، ص570 ـ ميزان الاعتدال للذهبي، ج2، ص610

اگر شما حرف هاي ابن عبد ربه و ابن حزم آندلسي و ابن تيميه را بزنيد، مجلس، از آن حالت ملكوتي بيرون مي رود. شايد براي خود مستمعين شما، ولو اينكه بهترين جواب را بدهيد، فحش نامه، نقل كردن ندارد، چه رسد به نقد. ما در برابر اينها، با الهام از قرآن، اين برخورد را داريم:

وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (سوره فرقان/آيه63)

از كتاب هاي اساسي كه نوشته شده و عقائد شيعه را مورد نقد قرار داده، كتاب إبطال الباطل آقاي فضل بن روزبهان است، متوفاي 852 هجري. در حقيقت، جوابي است بر نهج الحق علامه حلّي (ره).

قاضي نور الله شوشتري در جواب اين كتاب، كتابي نوشت به نام إحقاق الحق و اين كتاب، مختصر بود و حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، توضيح و شرح داد و تا 37 جلد چاپ شد.

مرحوم مظفر (ره) در كتاب دلائل الصدق كه كتاب خوب و شيريني است، عبارت علامه حلي (ره) را از كتاب نهج الحق نقل مي كند و عبارت فضل بن روزبهان را از كتاب إبطال الباطل نقل مي كند و خودش هم نقد مي كند. در حقيقت، اين كتاب، نشان گر سه تفكر است؛ مخصوصا جلد 4 و 5، استدلال به آيات قرآن است براي اثبات ولايت و امامت آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام). من هر وقت كه قسمت هاي مختلف اين كتاب را مطالعه مي كنم، حلاوتي دارد.

عبد العزيز دهلوي، متوفاي 1239 هجري كه عامل استعماري بود، كتاب تحفة الإثني عشرية را نوشت. البته مراد از اثنا عشر، ائمه (عليهم السلام) نيست و كتابش را به 12 فصل تقسيم كرده است. مرحوم مير حامد حسين (ره) كتابي نوشت به نام عبقات الأنوار در ردّ اين كتاب.

اينها، خلاصه اي بود از كتاب هاي حساس ضد شيعه در گذر زمان تا اين كه مي رسيم به قرن حاضر. در قرن حاضر، تعدادي از قلم به دستان وهابي، كتاب هاي متعددي را عليه شيعه نوشته اند و 90٪ اين كتاب ها، توأم با افتراء و سبّ و شتم و دروغ و خلاف واقع است. از جمله اين مؤلفين، احسان إلهي ظهير است كه اصالتا پاكستاني است و ظاهرا رشد كرده عربستان سعودي است و كتاب هاي متعددي نوشته مانند الشيعة و القرآن و الشيعة و اهل البيت و الشيعة و السنة. شايد امروز، سخنان او، نُقْل كلام وهابيت باشد. هر كدام از وهابيت كه مي خواهند عليه شيعه، فحش نامه بنويسند، ملاك سخن شان، كتاب هاي احسان إلهي ظهير است.

كتاب ديگري كه أخيرا نوشته شد و خيلي سر و صدا ايجاد كرد، كتاب الشيعة و التصحيح است براي دكتر موسي موسوي، نوه مرحوم سيد ابو الحسن اصفهاني (ره). اين كتاب، با تحريك بعضي از مزدوران و شايد خود صدام نوشته شد. حضرت آيت الله العظمي سبحاني براي من نقل مي كرد كه از راديو شنيدم، صدام مي گفت:

اگر جنگ 8 ساله ما عليه ايران، هيچ فائده اي نداشت، جز اين كه اين كتاب چاپ شد، براي ما بس است.

سال گذشته هم اين كتاب را ـ كه تقريبا كمتر از 100 صفحه است ـ در پايتخت مراكش، در تيراژ 8 ميليون نسخه چاپ كردند و در كشورهاي مختلف پخش كردند.

كتاب ديگري كه در سال هاي اخير، خيلي سر و صدا كرد، كتاب احمد الكاتب است كه سابقه تشيّع هم دارد، به نام تطوّر الفكر الشيعيّ السياسيّ من السّقيفة إلي ولاية الفقيه. ايشان، طلبه حوزه علميه قم بود و در مدرسه حجتيه درس خواند و اصالتا هم اهل لار استان شيراز بود. از همان اول، تفكراتش نادرست بود و خشت اول را كج نهاد. اين كتاب را به آمريكا برد، جرأت نكردند كه چاپ كنند و گفتند همان خانه جاسوسي كه در ايران داشتيم، همان براي ما مسئله شده و استخوان در گلو است و فعلا همين بس است. به عربستان سعودي برد و اين كتاب را چاپ كردند. اگر در سايت هاي مختلف برويد، اين كتاب موجود است. به زبان هاي فارسي و انگليسي و غيره هم ترجمه شده است. 85 تا 90٪ اين كتاب، بحث مهدويت را زير برده است و بزرگان ما هم جواب داده اند، مخصوصا فاضل ارجمند جناب سيد سامر بدري در كتاب شبهات و ردود، كه قبلا در 3 جلد بود و أخيرا هم مجمع جهاني أهل البيت (عليهم السلام) در يك جلد اين كتاب را چاپ كرد. افراد ديگري هم جواب دادند و آيت الله كوراني هم در شبكه المستقله، مناظرات متعددي را در همين موضوع با ايشان داشتند.

بعضي از علمايي كه به ظاهر شيعه بودند، كتاب هايي را نوشتند كه امروز هم درد سر درست كرده است، مانند كتاب هايي كه براي آقاي قلم داران و بُرقعي و مصطفي طباطبائي است. اينها به قدري افراد رذل و پستي بودند كه حتي نمي خواهم بحث آن را پيش بكشم. چندي پيش، حدود 12 دست خط از مصطفي طباطبائي به من رسيد كه وقيح ترين و ركيك ترين عبارت را نسبت به آقا حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) به كار برده است. حرف اينها، به عنوان حرف شيعي، در محافل وهابيت مطرح است. مخصوصا كتاب كسر الصنم سيد ابو الفضل برقعي، در سطح بين المللي، براي ما درد سر درست كرده است. البته خود برقعي، حدود 70 جلد كتاب نوشته است و نصف آن در دفاع از شيعه است و نصف ديگرش هم در نقد عقائد شيعه. اينها، به هر كجا كه باد بوزد، همان جا اتراق مي كنند. يك روز در نماز اميرالمؤمنين (عليه السلام) و روز ديگر در سفره معاويه.

اينها، كتاب هايي بود كه خواستم عزيزان در اين زمينه، اطلاعاتي داشته باشند. اين كتاب ها، خيلي كم در كتاب خانه هاي شيعي هست، ولي در سايت هاي مختلف، اين كتاب ها را گذاشته اند.

از مؤلفيني كه كتاب هاي زيادي عليه شيعه نوشته اند، فِيْصَل نور است. ايشان از افراد مغرض است كه واقعا تمام كتاب هايش بلا استثناء، توأم با اهانت و فحش است. همچنين عبد الرحمن دمشقيه است از علماي رياض كه كتاب هاي زيادي عليه شيعه نوشته است، شايد حدود 40 كتاب. عثمان الخميس از علماي بزرگ كويت است و كتاب هاي زيادي نوشته است و الآن جزء نيروهاي مقتدر و ليدر وهابيت به شمار مي رود و مناظرات متعددي را با بزرگان شيعه داشته است. دكتر سالوس از اساتيد دانشگاه هاي قطر است و كتاب هاي متعددي را بر ضد شيعه نوشته است. دكتر ناصر الدين قفاري كه كتاب هاي متعددي عليه شيعه نوشته است و شاخص ترين آنها، كتاب أصول مذهب الشيعة الإثني عشرية است. دكتر غامدي هم كتاب هايي را عليه شيعه نوشته است. دكتر عائذ القرني از اساتيد و بزرگان و شيوخ رياض است و كتاب هاي متعددي در نقد عقائد شيعه نوشته است. حتي يكي از اين كتاب هايش كه چند سال پيش چاپ شد، گفتند كه در حدود 300 هزار تيراژ، چاپ شده است.

اينها، شاخص ترين بزرگان اهل سنت و وهابيت هستند كه هر يك، تأليفات متعددي بر ضد عقائد شيعه دارند. كافي است كه به همين سايت فيصل نور (WWW.FNOOR.COM) برويد، ليست كتاب هايي را كه در اين دو سه دهه اخير عليه شيعه نوشته شده است را همراه نام مؤلفين آنها، مي بينيد. البته فيلتر شده است. ما قبلا اين سايت را دانلود كرديم و ديديم كه حدود 25 هزار عنوان كتاب و مقاله عليه شيعه در اين يك سايت است و جزء سايت هاي فعال ضد شيعه است و در حمله و هجمه به تفكرات شيعي، از هيچ كوششي فروگذار نيستند.

يك روزي از اينترنت و بعضي از جزوات، ادله اي را كه اينها براي خلافت ابوبكر آوردند را دانلود كردم، ديدم كه حدود 148 دليل براي حقانيت ابوبكر و پاسخ به شبهات شيعه در رابطه با او آورده اند. اگر كسي بخواهد اين را شروع كند، يك آغازي دارد، ولي فرجامش چه هست، بايد خود آغاز كننده، فرجامش را معيّن كند.

در رابطه با خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بخواهد شروع بكند، بايد سه محور را آغاز بكند:

1. امامت از منظر قرآن

2. امامت در آينه روايات و سنت

3. امامت از نظر عقل.

اگر بخوهد شبهات را جواب دهد، خودش يك آغازي دارد و در اين فاز افتادن، نه تنها علاقه و عشق به اهل بيت (عليهم السلام) لازم است، بلكه بايد ديوانه اهل بيت (عليهم السلام) باشد. اگر در خودش اين ديوانگي نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) را احساس مي كند، بيايد و اگر بخواهد با عصاي عقل و آهسته آمدن و رفتن وارد شود، به درد نمي خورد.

گر شدي عاشق، ديگر عاقل نمي بايد شدن آب عقل و عشق از يك جوي نمي گردد روان

آيت الله خزعلي مي گفت:

وقتي علامه اميني (ره) از هند برگشت، من در مشهد از او سوال كردم كه شما در آنجا، روزي چند ساعت كار مي كردي؟ گفت: روزي 16 ساعت مطالعه مي كردم. سوال كردم: آن گرماي سوزان خط استوايي هند، به شما اجازه مي داد كه روزي 16 ساعت كار كني؟ گفت: اتفاقا يك نفر در آنجا اين سوال را از من كرد و من تازه فهميدم كه هوا گرم است.

اين را مي گويند ديوانگي نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) كه نه سرما را مي فهمد و نه گرما را؛ نه گرسنگي احساس مي كند و نه ... .

علامه اميني (ره) مي گفت:

من كه شبانه روز در آنجا بودم، وقتي كارمندان آنجا (در وفت ناهار) كتاب خانه را مي بستند و مي رفتند، من نان خشكي را با مقداري آب با خودم مي بردم آنجا و همان جا نهار را مي خوردم و مشغول كار مي شدم.

اينها اينچنين رفتند تا توانستند در تاريخ تشيع، گل بكارند و تحوّل ايجاد كنند. اگر كسي بخواهد براي حضرت علي (عليه السلام) كار كند، بايد براي همه چيز بگويد نه و فقط براي حضرت علي (عليه السلام) بگويد آري. هر كاري كه مي كند، به حساب اميرالمؤمنين (عليه السلام) بگذارد. اگر اينچنين باشد، به تعبير مرحوم آيت الله كوهستاني (ره):

خداي عالم در عالم هستي، يك علي داشت، آن هم به ما شيعيان داد.

حضرت علي (عليه السلام)، مظلوم بوده و هست و خواهد ماند تا فرزندش حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) بيايد و حضرت علي (عليه السلام) را از مظلوميت بيرون بياورد.

مي گويند:

مرحوم محمد تقي جعفري (ره)، ظاهرا يك شب خواب ديده بود علامه اميني (ره) را و به او گفته بود: آقاي جعفري! اين مرد، خيلي مظلوم است. ما كه آمده ايم به عالم برزخ و كاري از دست مان ساخته نيست. شما كه آنجا هستيد، تا مي توانيد، از اين مرد مظلوم دفاع كنيد و براي علي كار كنيد. هر چقدر كار كنيد، كم كار كرده ايد.

ايشان بعد از اينكه از خواب بيدار مي شود، تصميم مي گيرد همان شرح نهج البلاغه را كه در 27 جلد نوشت، بنويسد. آقازاده ايشان نقل مي كرد:

در آن آخرين لحظات، روي تخت بيمارستان بود و مي گفت: صدايش در نمي آمد و لب هايش تكان مي خورد. آمدم نزديك و گفتم: چيزي مي خواهيد؟ گفت: از خدا مي خواستم كه يك عمر طولاني به من مي داد. گفتم: مي خواستيد چه كنيد؟ الغدير را تمام كنيد؟ گفت: نه، مي خواستم بنشينم و براي مظلوميت علي گريه كنم.

حتي بعضي از دوستان گفته بودند كه ايشان مي گفت:

دوست داشتم كه به اندازه اول و آخر دنيا، خداوند به من عمر بدهد و در طول اين مدت، فقط براي مظوميت علي، اشك بريزم.

خوشا به حال كسي كه زندگي اش با ولاي علي گره خورد. هم دنيا را بردند و هم آخرت را و خسارت كرد كسي كه زندگي اش را با ولاي علي و عشق علي گره نزد.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | مصطفي | | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٨ |
اجرتا با خداوند متعال که از پيشتازان و پيشقراولان جبهه فرهنگي تشيع هستيد
2 | داريوش شاهين راد | | ١٢:٠٠ - ١٥ مرداد ١٣٨٨ |
استاد از مطالب بسيار جالب شما تشكر ميكنم تنها خواهشمندم آدرس چند سايت فارسي ضد شيعي فعال را به آدرس ايميل من بفرستيد با تشكر از زحمات شما

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
مي‌توانيد به انجمن‌هاي اينترنتي عمومي فارسي مراجعه كنيد كه در انها ، در زمينه بحث شيعه و سني بحث‌هايي صورت مي‌گيرد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | مسلم عزيزي | | ١٢:٠٠ - ١٤ ارديبهشت ١٣٨٩ |
باسلام ودرودفراوان وتشكرازاستادگرامي
مطالب شماهرچندجالب هستندولي كامل ودقيق نيستند.منظورم نقل قولهاومنابع است
4 | علي اكبري | | ٠٩:٥٩ - ٠٣ مرداد ١٣٨٩ |
با عرض سلام و ادب اين حقير دانشجوي دانشگاه اديان و مذاهب قم مي باشم كه تحقيقي در راستاي منبع شناسي وهابيت انجام ميدهم غرض از مزاحمت اين است كه از شما راهنمايي در اين زمينه مي طلبم كتبي كه خود وهابيت دارند و كتبي كه اهل سنت در رد وهابيت نوشته اند را مي خواهم ممنون مي شوم اگر راهنمايي بفرماييد و من الله توفيق با تشكر

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

کتب اهل سنت بر ضد وهابيت ، تقريبا به صورت کامل در آدرس ذيل که يکي از سايتهاي صوفيه اهل سنت است آمده است :

http://soufia.org/

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

5 | زكريا | | ٢٣:١٣ - ٢٥ فروردين ١٣٩٠ |
از آقاي مسلم عزيزي تشکر ميکنم شماره(3)
جوابي دارم براي دوستمون آقاي اکبري در مورد (کتب اهل سنت برضد وهابيت)
در اصل معني وهابيت يکتا پرستي است چطر ممکنه که اهل تسنن برضد يکتا پرستي کتابي چه برسه به کتب بنويسند
اگر باور نميکنيد که معني کلمه وهابيت يکتا پرستي است مي توانيد معني آن را در فرهنگ لغت بيابيد
6 | عليرضا شجاعي | | ١٧:٣١ - ١٢ ارديبهشت ١٣٩٠ |
از اتقان و استدالال مستند و طرح شبهات به روز و جواب هاي متين شما تشکر مي شود اميد است که کساني که اهل انصاف و اعتدال اند بهره کافي ببرند
7 | هادي كرمي | | ١٥:٣٠ - ١٥ تير ١٣٩٠ |
تشكر
8 | علي زاد | | ١١:١٠ - ٢٨ مرداد ١٣٩٠ |
خدمت دوست عزيز جناب آقاي زكريا (5) عرض مي كنم كه معناي اهل سنت يعني اينكه آنها هم پيرو سنت اصيل پيامبرند ولي آيا اينطور است؟ پس اسم نمي تواند ملاك صحت يك اعتقاد باشد. با تشكر از اساتيد سايت
9 | محسني | | ١١:٠٥ - ٢٥ آذر ١٣٩٠ |
با عرض سلام و تشكر از نويسنده محترم جناب آقاي دکتر سيد محمد حسيني قزويني
در تاييد گفته آقاي علي زاد و در پاسخ به گفته هاي آقاي زكريا بايد بگم كه خيليها اسمشون صادقه اما خودش دروغگوه يا اسمش امينه در حالي كه خيانتكاره پس اسم ملاك نيست من نميدونم چرا شما اين حرف را زديد بهتره بريد يه نگاهي به كتابهاي بزرگان اهل سنت بكنيد خيليهاشون اصلا ابن تيميه كه ريشه وهابيت هستش را كافر ميدونن برا حقانيت شيعه همين بس كه هزاران عالم سني در طول تاريخ شيعه شدند و حتي به خاطر شيعه شدن آواره شدن و خيلي هاشون كشته شدن ولي تعداد علماي شيعه كه سني شده باشند شايد به انگشتاي يك دست نرسه البته اگه نگم نيست
10 | Janaya | | ٢٣:٢٢ - ٢٤ دي ١٣٩٠ |
Okay I'm connivced. Let's put it to action.
11 | آزاده | | ٢٣:١٨ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٩١ |
سلام ممنون از مطالب جالبتون... من دانشجوي كامپيوتر هستم وبه شدت در مورداعتقاداتم به مشكل برخوردم اينكه شما ميگيد مابايد ديوانه اهل بيت باشيم براي من جا نميفته براي اينكه من هنوز به بودن خدا شك دارم.يه سوال دارم شما چه طوري مي تونيد به من اثبات كنيدكه اصلا امامي هست يا نه؟اصلا خدا هست يا نه؟اصلا بر جه منطق عقلي ميگيد علي,حسين و....بودند؟ چطور عقلا ميشه اثبات كرد كه قرآن كتاب خداست؟من با دل كار ندارم اثبات عقلي ميخوام .ميدونم اين مطالب درمورد اين نوشته هاي شما نيست ولي من يكساله با اين سوالات درگيرم وهيچ كس و هيچ چيز جواب منو نميده گفتم شايد شما بتونيد منو راهنمايي كنيد تا من از اين سردر گمي نجات پيدا كنم.البته بگم از اولش اينطوري نبودم به اعتقاداتم خيلي خيلي اهميت ميدادم ولي ديدم بايه نماز خوندن وحجاب ظاهري وهيئت و...... به جايي نميرسميعني مثل مردم عادي زندگي كردن برام سخت ترين كاره .خراب خرابم بيشتر از اونكه فكرشو بكنيد.فقط ميخوام براي خدا باشم.خدا خدا خدا خدا خد خدا.

پاسخ:
باسلام
خواهر گرامي
شاهد وجود خدا اينهمه مخلوقات خدايند، وجود جهاني با اينهمه عجائب و نظم حيرت آور بدون آفريننده امكان ندارد آيا شما به وجود خودتان فكر نمي كنيد چگونه و طبق اراده چه كسي اينطور كمال يافته ايد شما كه دانشجوي كامپيوتر هستيد ايا فكر نكرده ايد كه اين كامپيوتر با اين نظم و درون پيچيده اش را كسي طراحي كرده و خود به خود نمي تواند بوجود بيايد در مورد جهان چگونه بدون سازنده و طراحي بوجود آمده است؟ آن طراح و سازنده خداست.
امام صادق به فردي كه گفت خدا را براي من اثبات كن فرمودند آيا شده است كه در دريا گرفتار شوي و دست وپا بزني و هيچ كس نباشد به تو كمك كند؟ گفت آري فرمودند در آن وقت در دلت به چه موجودي التماس مي كني؟ آن خداست. آري چاره ساز بيچارگان و اميد نااميدان و پناهگاه بي پناهان است.
در ثاني شاهد ديگر وجود خدا وجود پيامبران اويند كه با معجزه و كتابهايي كه آورده اند در مورد آنها هيچ شكي نيست و آثار باقي مانده در مورد آنها در تاريخ بر وجود آنها دلالت دارند.
اما در مورد اثبات ائمه عليهم السلام در بخشهاي مختلف اين سايت بحث شده است در مورد وجود آنها چون اخبار قطعي در كتب تاريخ آمده است هيچ شكي نيست.
براي هر كاري لازم نيست دليل عقلي صرف داشته باشيد من اگر از شما بپرسم ديروز چه خورده ايد شما مثلا بگوييد قيمه آيا دليل عقلي صرف مي توانيد بر آن اقامه كنيد؟ خير بلكه يا بايد به سخن شما چون صداقت داريد اعتماد كنم كه عقل مي گويد سخن راستگو حجت است و يا شما شاهد بياوريد و با شهادت آنها كه آنها را قبول دارم بپذيرم باز هم عقل به تنهايي نمي تواند دليل بياورد در بسياري از مسائل، عقل به كمك قرائن حكم مي كند نه به تنهايي.
به سخنان حكيمانه اهل بيت توجه كنيد تا به مقام آنها پي ببريد كسي در 1400 سال پيش چنين سخني بزند كه دانشمندان كنوني در آن مانده اند در سازمان ملل نامه امام علي عليه السلام به مالك اشتر را به عنوان بهترين دستورالعمل براي منشور حكومتي بيابند مگر شوخي است؟
به اين آدرسها برويد و سخنان ائمه عليهم السلام را با توجه بخوانيد شايد قلبتان ارام گيرد:
در پايان بدانيد با اينهمه اختلاف در مورد ائمه كسي منكر وجود آنها نشده! پس بوده اند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | غضنفري | | ٠٥:٤٩ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٩١ |
براي خانم ازاده حكايتي را نقل ميكنم اميدوارم كه مفيد باشد. روزي بهلول عاقل از كنار اتاق درس فردي بنام "ابوحنيفه" ميگذشت كه شنيد او ميگويد:من به مواردي از اعتقادات شيعه اشكال وارد ميكنم 1- شيعيان ميگويند خدا هست ولي ديده نميشود.مگر ميشود چيزي باشد ولي ديده نشود؟ 2-شيعيان ميگويندشيطان در جهنم عذاب ميشود . ولي شيطان از آتش آفريده شده و هيچ چيز از هم جنس خود متاذي نميشود. 3-شيعيان ميگويند هر كس مسئول كاريست كه انجام داده.ولي من ميگويم كه انسان آفريده خداست و فعل مفعول به فاعل بر ميگردد ودر نتيجه گناهان ما هم متوجه ما نيست بلكه متوجه خداست. در همين حال بهلول كلوخي برداشت وبه سر او زد كه خون جاري شد.بهلول را بردند پيش قاضي و او در دفاع از خود جريان را نقل كرده ودر پاسخ به سئوالات ابو حنيفه گفت 1-"مگر ميشود چيزي باشد ولي ديده نشود؟"حال ادعا دارد كه سرش درد ميكند پس درد را نشان من بدهد تا قبول كنم 2-ايشان ادعا كرده"هيچ چيز از هم جنس خود متاذي نميشود."حال مگر او از خاك آفريده نشده پس به قول خودش انسان از خاك اذيت نميشود. 3-ايشان ادعا كرده" فعل مفعول به فاعل بر ميگردد ودر نتيجه گناهان ما هم متوجه ما نيست بلكه متوجه خداست." پس مسئول كار من هم خداييست كه مرا آفريده. حال خانم آزاده خود بخوان از اين حديث خيلي مسائل را
13 | بخت النصر | | ١٩:١٤ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩١ |
سرکار خانم آزاده بنده به شما 10 ميليون تومان مي‌دهم که به خدا کافر شويد. اگر مايل بوديد به اين بلاگ تماس بگيريد: http://maktabshia.blogfa.com/ با تشکر
14 | آزاده | | ٠٥:٥٧ - ٣١ ارديبهشت ١٣٩١ |
سلام در مورد خدا يا بهتر بگم اثبات خدا تا حدودي قانع شدم که بابت پاسخي که داديد ممنونم ولي در مورد اهل بيت متاسفانه قانع نشدم ولي به سايت هايي که گفتيد حتما مراجعه ميکنم.باتشکر.
15 | مجيد م علي | | ١٢:٥٠ - ٠١ خرداد ١٣٩١ |
با سلام خانم ازاده برداشت من اين چنين است كه جواب برادران پاسخ به شبهات حتما بايد كافي باشد . اما من براي كساني كه اصلاً اعتقادي به الله سبحان تعالي ندارند ( كه البته دارند ولي فكر ميكنند كه بهتر است بگوييند نداريم ) يك سوال و جواب انرا مي اورم . دليل وجود افريدگار هستي كه همان الله سبحان تعالي است قران كريم است . البته و صد البته حضرت رسول اكرم و ائمه اطهار و بسياري از مومنان دلايل ديگري است كه ميتوان بدان استدلال كرد اما متاسفانه دوستان نادان و دشمنان مغرض توانستند به ساحت مقدس حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و ائمه اطهار عليهما السلام و مومنيني همچون ابوذر و بلال و ياسر رحمه الله عليهما با ساخت احاديث دروغين خدشه اي وارد كنند . اما در مورد قران كريم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ( 88 ) الاسرا بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى [ديگر] باشند بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ .( 13 ) هود يا مى‏گويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گوييد ده سوره برساخته‏شده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‏توانيد فرا خواني بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ( 33 ) البقره و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم شك داريد پس اگر راست مى‏گوييد سوره‏اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ ( 34 ) الطور پس اگر راست مى‏گويند سخنى مثل آن بياورند ايا تابحال شنيده ايد كه كسي توانسته باشد ادعايي بر اوردن سخني بمثل قران داشته باشد و ديگران ( خصوصاً علما ) حرفي در ردش نزده باشند . پس اين قران دليلي بسيار محكم بر توحيد و خالق بودن الله سبحان تعالي ميباشد . پس اين قران دليلي بسيار محكم بر نبوت حضرت محمد صلي الله عليه و اله ميباشد . پس اين قران دليلي بسيار محكم بر امامت حضرت علي عليه السلام ميباشد . لبيك يا علي
16 | رها ازادي | | ١١:٠٨ - ١٦ آبان ١٣٩١ |
با سلام وتشکر من دلايل مخالف وموافقي براي وهابيت و ضد تشيع مي خوام منظورم اين هستش چه دلايلي دارند که با شيعه مخالفت مي کنند

پاسخ:
با سلام
خواهر گرامي
دلائل فراواني را براي دشمني و مخالفت وهابيت با تشيع مي شود شمرد كه به مواردي اشاره مي كنيم:
1- تعصب شديد و كوركورانه؛ وهابيون تعصب مذهبي داشته و نسبت به شيعه كينه‌ توزي مي كنند آنان شيعيان را كافر دانسته و در قالب‌هاي مختلف عليه شيعيان جنايت مي‌كنند.كه تخريب اماكن مقدسه و بارگاه امامان مصاديقي از كينه‌توزي و تعصب‌ورزي آنان است
2- ترس از گسترش شيعه به ويژه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران
3- افراط و تفريط در برداشت از دستورهاي ديني؛ شيعيان زيارت قبور معصومان را محترم شمرده و تعظيم به آنها را از شعائر الله مي دانند اما وهابيت تخريب قبور انها را جايز مي دانند و شفاعت پيامبر و خاندان او را شرك مي‌دانند، و حال آنكه شيعيان شفاعت اهل بيت(ع) را باور دارند
4- حمايت دشمنان از آنان ؛ وهابيان با حمايت و كمك‌هاي دشمنان عليه شيعيان آموزش مي بينند و جنايت مي كنند
جهت اطلاعات بيشتر در اين مورد به اين آدرس رجوع كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
17 | هادي نديمي دانشي | | ٠١:٠٣ - ١٠ دي ١٣٩٣ |
باسلام علامه اميني درمورد مثنوي ميگويند اين کلام که وهو اصول اصول الدين بد تراز صد سال شرابخوردن است.مثنوي وحافظ رابزن زير پا اهل بيت مارا کافي است واينکه اشعار مثنوي درباب مولانا علي(ع) درزمان صفويه به او نسبت داده شده تا بگويند مولوي تقيه ميکرده وشيعه بوده .اما هيهات اگر مثنوي را دقيق بخوانيم به اين نتيجه ميرسيم که علامه صاحب الغدير ازعلامه صاحب شرح مثنوي حتما دل چرکين است يکي انچنان ديوانه ي مولانا علي (ع) ويکي درخدمت مثنوي که خواب ميبيند درباغي با مولوي قدم ميزده و.... اللهم ثبت اقدامنا علي صراط علي(ع)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها