2024 October 13 - يکشنبه 22 مهر 1403
آيا عمر بن خطاب، آرزوي فضائل اميرمؤمنان عليه السلام را داشته است؟
کد مطلب: ٤٩٧٠ تاریخ انتشار: ١٣ تير ١٣٩٤ - ٠٤:٠٠ تعداد بازدید: 20899
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
آيا عمر بن خطاب، آرزوي فضائل اميرمؤمنان عليه السلام را داشته است؟

سؤال كننده: مهدي شجاعي

پاسخ:

اين روايت را احمد بن حنبل و ديگر بزرگان اهل سنت با تعبيرات مختلف و سند هاي متعدد نقل كرده اند كه سند روايت احمد بن حنبل و طحاوي معتبر است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ طَيْفُورٍ، قثنا قُتَيْبَةُ، نا يَعْقُوبُ، عَنْ سُهَيْلِ بْنِ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، قَالَ:

«لَقَدْ أُوتِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثَلاثًا، لأَنْ أَكُونَ أُوتِيتُهَا أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِعْطَاءِ حُمْرِ النَّعَمِ جِوَارُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي الْمَسْجِدِ، وَالرَّايَةُ يَوْمَ خَيْبَرَ، وَالثَّالِثَةُ نَسِيَهَا سُهَيْلٌ»

عمر بن خطاب گفت: به علي بن أبي طالب (عليه السلام) سه ويژگي داده شده است كه اگر من آن ها را داشتم، از داشتن شترهاي سرخ مو بهتر بود: همسايه گي رسول خدا در مسجد، دادن پرچم در روز خيبر. سومي را سهيل فراموش كرد.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2 ص 659، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1403هـ - 1983م؛

الطحاوي الحنفي، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاي321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج 9 ص 182ـ 183، تحقيق شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1408هـ - 1987م.

بررسي سند روايت:

علي بن طيفور:

علي بن طيفور بن غالب أبو الحسن النسوي... وكان ثقة.

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد، ج11 ص442، رقم: 6344، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

قتيبة بن سعيد بن جميل:

از روات بخاري و مسلم:

قتيبة بن سعيد بن جميل بفتح الجيم بن طريف الثقفي أبو رجاء البغلاني... ثقة ثبت من العاشرة مات سنة أربعين عن تسعين سنة ع

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، ج1 ص454، رقم: 5522

تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، 1406 - 1986.

يعقوب بن عبد الرحمن:

از روات بخاري و مسلم:

يعقوب بن عبد الرحمن بن محمد بن عبد الله بن عبد القاري بتشديد التحتانية المدني نزيل الإسكندرية حليف بني زهرة ثقة من الثامنة مات سنة إحدي وثمانين خ م د ت س

تقريب التهذيب ج1 ص608، رقم: 7824

سهيل بن ذكوان:

از روات بخاري و مسلم:

سهيل بن أبي صالح ذكوان السمان ع أحد العلماء الثقات وغيره أقوي منه وقد روي عنه مالك قال البخاري سمعت عليا يقول كان قد مات له أخ فوجد عليه فنسي كثيرا من حديثه قال الحاكم قد يجد المتبحر في الصنعة ما ذكره علي أخرجه مسلم في الأصول وفي الشواهد

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق، ج1 ص96، تحقيق: محمد شكور أمرير المياديني، ناشر: مكتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولي، 1406هـ.

ذكوان أبو صالح:

از روات بخاري و مسلم:

ذكوان أبو صالح السمان الزيات المدني ثقة ثبت وكان يجلب الزيت إلي الكوفة من الثالثة مات سنة إحدي ومائة ع

تقريب التهذيب ج1 ص203، رقم: 1841

در نتيجه، سند اين روايت صحيح است و هيچ اشكالي در آن نيست.

در اين روايت، آمده بود كه سهيل، فضيلت سوم را فراموش كرده است؛ ولي همين روايت با سند ديگر از او نقل شده كه فضيلت سوم را نيز بازگو كرده است و آن ازدواج اميرمؤمنان عليه السلام با صديقه طاهره سلام الله عليها است.

طحاوي در شرح مشكل الآثار مي نويسد:

كَمَا قَدْ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَرْزُوقٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا رَوْحُ بْنُ أَسْلَمَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُهَيْلُ بْنُ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قال عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: " لَقَدْ أُعْطِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ خِصَالا، لأَنْ يَكُونَ فِيَّ خَصْلَةٌ مِنْهَا أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أُعْطَي حُمْرَ النَّعَمِ ".

قَالُوا: وَمَا هُنَّ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟ قَالَ: " تَزَوَّجَ فَاطِمَةَ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَسُكْنَاهُ الْمَسْجِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَحِلُّ لَهُ فِيهِ مَا يَحِلُّ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) وَالرَّايَةُ يَوْمَ خَيْبَرَ ".

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الَّذِي عَادَ إِلَيْهِ هَذَا الْحَدِيثُ، إِنْ يَكُنْ هُوَ الْمَخْرَمِيَّ، فَهُوَ مِمَّنْ يُحْمَدُ فِي حَدِيثِهِ، وَإِنْ يَكُنْ هُوَ ابْنَ نَجِيحٍ أَبُو عَلِيِّ ابْنَ الْمَدِينِيِّ، فَإِنَّ حَدِيثَهُ لَيْسَ كَحَدِيثِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَخْرَمِيِّ، وَلَكِنَّهُ لَيْسَ بِسَاقِطٍ، قَدْ حَدَّثَ النَّاسُ عَنْهُ، وَأَحَدُ مَنْ حَدَّثَ عَنْهُ ابْنُهُ، وَهُوَ إِمَامُ أَهْلِ الْحَدِيثِ.

ابوهريره از عمر بن خطاب نقل كرده است كه گفت: علي بن أبي طالب(ع) ويژگي هاي دارد كه اگر من يكي از آن ها را داشتم براي من بهتر از آن بود كه شتران سرخ مو داشته باشم. سؤال كردند: آن ويژگي ها كدامند؟ عمر گفت: ازدواج با دختر رسول خدا (ص)؛ سكونت با رسول خدا در مسجد و حلال بودن هر آن چه كه براي رسول خدا (ص) حلال بود؛ دادن پرچم به دست علي (ع) در روز خيبر.

ابو جعفر (نويسنده) گفت: عبد الله بن جعفري كه در سند روايت است، اگر عبد الله بن جعفر مخرمي باشد، از كساني است كه در نقل روايت، ستايش شده است؛ ولي اگر عبد الله بن جعفر بن نجيج كه همان علي بن مديني است باشد، هرچند كه ارزش حديث او به اندازه حديث عبد الله بن جعفر مخرمي نيست؛ ولي روايتش مردود نيست، مردم از از او روايت نقل كرده اند كه يكي از آن ها پسر اوست كه او پيشواي اهل حديث است.

الطحاوي، أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاي321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج 9، ص 182، ح3551، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1408هـ - 1987م.

حاكم نيشابوري بعد از نقل اين روايت مي گويد:

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.

اين روايت صحيح است؛ ولي بخاري و مسلم نقل نكرده اند.

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 135، ح4632، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

جلال الدين سيوطي در تاريخ الخلفاء و ابن حجر هيثمي در الصواعق المحرقة مي نويسند:

واخرج أبو يعلي عن أبي هريرة قال قال عمر بن الخطاب لقد أعطي علي ثلاث خصال لأن تكون لي خصلة منها أحب إلي من أن أعطي حمر النعم فسئل وما هن قال تزوجه ابنته فاطمة وسكناه المسجد لا يحل لي فيه ما يحل له والراية يوم خيبر

وروي أحمد بسند صحيح عن ابن عمر نحوه.

ابويعلي از طريق ابوهريره نقل كرده است كه عمر بن خطاب گفت: به علي (عليه السلام) سه ويژگي داده شده كه اگر يكي از آن ها را داشتم، براي من از داشتن شتران سرخ مو بهتر بود. سؤال شد كه آن ها ويژگي ها چه بود؟ گفت: رسول خدا (ص) او را به همسري فاطمه دخترش درآورد، او را در مسجد جاي داد كه براي او سكونت در مسجد جايز بود و براي من جايز نبود، و دادن پرچم در روز خيبر.

احمد همين روايت را به صورت ديگر از عبد الله بن عمر با سند صحيح نقل كرده است.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تاريخ الخلفاء، ج 1 ص 172، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولي، 1371هـ - 1952م.

الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ص 373، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولي، 1417هـ - 1997م.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | عالم مقدس ملكوت | | ٢٢:٤٠ - ١٧ مهر ١٣٩٠ |
بسم الله الرحمن الرحيم ......... سلام عليكم ....... فضيلت مولي الموحدين امير المومنين علي بن ابي طالب صلوات الله عليه نسبت به خلفا بلكه نسبت به همه انبيا الهي عليهم السلام به جز نبي خاتم صلي الله عليه و اله امري مسلم است و انان كه چشم پوشي از كرور كرور فضائل مولا كرده اند در حقيقت جبهه سياسي گرفته اند تا مطالب را توجيه كنند و الا شكي در افضيلت مولا ندارند ...... اينكه اهل جماعت جناب عمر بن خطاب را در مقام دوم بعد از انبيا مي دانند نه از باب فضيلت اوست بلكه به خاطر انكه ميگن اول پيامبر بعد پيامبران و بعد هم مسلما اوصيا پيامبر كه چون ايشان دوم وصي بودند كه بر خلافت تكيه زدند لذا افضل هستند !!!!! بنده شخصا با انكه شيعه هستم منكر فضائل ثابت شده شيخين قبل از گمراهي نيستم ولي اينكه بخواهند فضيلت ايشان را در برابر فضيلت نفس پيامبر مورد توازن قرار بدهند خلاف است ..... از اين متن هاي بالا بدست مي ايد كه جناب عمر به جز همين سه فضيلت خود را صاحب فضائل ديگر ميديده است و الا اگر محروم بود به ان ها اشاره ميكرد ولي متاسفانه شيطان هميشه سعي در نابودي اعمال انسان ها دارد و با ابزار غرور و جهل باعث گمراهي شيخين شده و ايشان را بعد اين همه فضيلت و سوابق در حسرت ابدي وا نهاد ..... ما نيز مواظب باشيم كه هيچ گاه به فضائل و تمجيدهاي مردمان فريب نفس را نخوريم !
2 | سيد حامدحسيني | | ١٥:٣٧ - ١٩ مهر ١٣٩٠ |
مورراچه رسد كه بر دامنه ي كوهي عرض اندام كند؟؟؟...
3 | بخت النصر | United Arab Emirates - Dubai | ٢٣:٠٧ - ٢٣ مهر ١٣٩٠ |
عالم مقدس بهاييان
چه شد؟ از معذب شدن خلاص شدي؟ يا هنوز معذب هستي؟
4 | اميرحسين از بيرجند | | ١٤:٠٠ - ٢٨ مهر ١٣٩٠ |
واقعاً اين جناب عمر عجب آرزوهاي متفاوتي مي کند. گاهي آرزو ميکند که فقط يکي از فضائل مولا علي ع را داشته باشد که برايش از شتران سرخ موي بهتر است ( الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل ، فضائل الصحابة، ج 2 ص 659،) وگاهي آرزو مي کند که ايکاش در هر لانه سوسمار بجاي يک سوسمار ، دو سوسمار وجود داشته باشد. (مصنف ابن أبي شيبة ج 5 ص 125 ش 24352 ، 24355 و 24356 ) قضاوت با شما
5 | عليرضا ن | | ١٦:٣٢ - ١٠ آبان ١٣٩٠ |
با سلام
جناب عالم مقدس ملکوت، دليل اينکه عمر بن خطاب اين سه فضايل را مي آورد ، اين است که اين فضايل از بالاترين فضايل است که نصيب امام علي (ع) شده است، به عنوان مثال در حديث ، عمر بن خطاب مي گويد که :سكونت با رسول خدا در مسجد و حلال بودن هر آن چه كه براى رسول خدا (ص) حلال بود ، يا او را در مسجد جاى داد كه براى او سكونت در مسجد جايز بود و براى من جايز نبود.
جناب عالم مقدس ملکوت، اگر شما اين سخنان عمر بن خطاب را خوب بررسي کني ، آنوقت مي فهمي که چرا عمر بن خطاب فقط اين فضايل را مي آورد.
اين سخن عمر بن خطاب اشاره به حديث( سدوا الابواب الا باب علي) دارد که قبل از بررسي ، ذکر يک نکته ضروري است: وقتي انسان به مرز بلوغ جسمي ميرسد ، به طور طبيعي عوارضي مانند حالت جنابت در مردان و عادت ماهيانه در زنان بر وي پديد مي آيد. در شريعت اسلامي براي چنين پديده اي احکام و دستوراتي صادر شده است که از جمله مردان و زنان از وارد شدن و ايستادن در مسجد نهي و منع شده اند.
با ذکر اين مقدمه ، حديث را بررسي کنيم:
پيامبر اسلام در روز اول از ماه ربيع الاول سال 13 بعثت از مکه به مدينه حرکت کرد. اولين نمازش را در منطقه قبا در حومه مدينه اقامه فرمود و در روز جمعه دوازدهم ربيع الاول همراه با عده اي از مهاجران وانصار وارد مدينه شد و شترش در زميني که از آن دو کودک يتيم به نام سهل و سهيل بود، زانو زد و حضرت آنجا را مسجد قرار داد و پيامبر در نزديکي مسجد در خانه ابوايوب انصاري اقامت و سکونت کرد.
کم کم کار بناي مسجد آغاز و تا چند ماه به طول انجاميد. مسجد سه تا درب داشت، يکي از آنها به رفت وآمد پيامبر و اهل خانه وي اختصاص يافته بود و به نام باب جبرئيل معروف بود، و دومين درب به نام باب الرحمة و سومين آن بي نام بود.

اما از ديگر طرف در کنار مسجد حجره هايي براي پيامبر اسلام و امام علي و عده اي از مهاجران ساخته شده بود که درب آنها به داخل مسجد باز مي شد،اين حجره ها ي کوچک محل سکونت پيامبر و همسرانش و امام علي و حضرت زهرا که با هم ازدواج نمودند در سمت شرقي مسجد در يکي از اين حجره ها زندگي مي کردند و علاوه بر آنها عده اي از مهاجران و عموهاي پيامبر با چنين شرايطي در کنار مسجد زندگي
مي کردند.پس قضيه اين گونه بود که همه کساني که در کنار مسجد حجره براي زندگي داشتند از راه حجره خودشان به مسجد رفت و آمد مي کردند و در حجره هايشان به آنجا باز بود ، ولي سرآغاز قضيه از اينجا اتفاق افتاد و آن اينکه: پيامبر به دستور خداوند ماموريت يافت تا درب همه خانه ها را به سمت مسجد ببندد واين قانون و دستور يک استثنا داشت و آن خانه امام علي بود که همانند خانه پيامبر به سمت مسجد باز باقي ماند. با اين توصيف تن دادن به اين فرمان الهي براي عده اي سخت بود از اين رو به شکايت نزد پيامبر رفتند و از وي توجيه وتوضيح خواستند و پيامبر در پاسخ فرمودند:( اين فرمان پروردگار متعال است نه خواسته و و خواهش من). اما نکته قابل توجه از اين دستور خداوند پيام هايي است که در آن پنهان است و آنها عبارتند از:
اول)بر پايه اعتقادات همه مسلمانان در خواسته ها و فرمانها و فرموده هاي فرستاده خداي متعال ريشه در خواست ، فرمان و فرموده ي خداي متعال دارد . چنانکه قرآن اين مطلب را بازگو نموده و فرموده است:(و از سر هواي نفس سخن نمي گويد-آن جز وحي نيست که به او فرستاده مي شود-فرشته نيرومند او را آموخته است. آيات 3تا5سوره نجم). پس فرمان پيامبر به بستن درب خانه همه افراد به جز خانه امام علي دستوري از سوي خداي متعال بوده است نه آنکه گفته اي از روي تمايلات شخصي و گرايش هاي نفساني باشد.
دوم) اين فرمان از امتيازات و مختصات به امام علي و اعضاي خانواده اش است .
سوم) پيام اين خواسته و فرمان الهي آن است که ساکنان و اعضاي اين خانه از عوارض خاص بر انسان چون جنابت و عادت ماهانه پاک هستند و از اين رو خداوند متعال براين خانه روا شمرده است تا آزادانه هر وقت بخواهند در مسجد النبي بي هيچ مانع شرعي وارد و حاضر شوند. پس مي توان گفت: حديث سدوا الابواب الا باب علي قرينه ونشانه نا پيوسته در بيان و تفسير مفهوم واژه اهل بيت وتعيين مصداق آن از آيه تطهير است؛ زيرا آيه دلالت دارد بر اين که خواسته اراده الهي بر آن قرار گرفته است تا اهل بيت از خاندان رسالت ( وابستگان به شخصيت نبي اکرم و مقام نبوت ورسالت ايشان نه صرفا خويشاوندان شخص پيامبر) از هر پليدي به دور و پاک باشند و اين حديث بيانگر آن است که امام علي و همه اعضاي خانواده اش از حضور و ورود آزادانه در همه اوقات و حالات و لحظات در مسجد النبي ممنوع نيستند و خداي متعال اين امتياز را در انحصار و اختصاص پيامبر وامام علي و اعضاي خانواده اش قرار داده است .پس اينان همان برگزيدگان از اهل بيت نبوت به شمار مي آيند که از هر پليدي به دور و پاک هستند.
اما حديث سدوا الابواب الا باب/خوخة ابي ابکر:
عالمان اهل سنت براين باورند که باز بودن خانه امام علي به مسجد پيامبر فضيلت و امتياز انحصاري و اختصاصي براي امام علي نيست، بلکه ابوبکر همانند امام علي از اين ويژگي بر خوردار بوده است. اين روايت با يک محتوا ودو لفظ باب و خوخه به ثبت رسيده و اين گونه گزارش شده است: از عايشه آمده است :( ان النبي،امر بسد الابواب الا باب ابي بکر)=(پيامبر دستور داد تا همه درب خانه ها به سوي مسجد بسته شود جز درب خانه ابوبکر)(فتح الباري ج7ص11-سنن ترمذي ج5ص575ح3678)
؛؛ و ابو سعيد خدري در روايتي مي گويد: وقتي پيامبر بيمارشد فرمدند: همانا ابوبکر مطمئن ترين مردم در مال و همنشيني و همراهي با من است و اگر چنان بود که دوستي جز پروردگارم برگزينم به راستي ودرستي ابوبکر را دوستم انتخاب مي کردم اما برادري و دوستي در اسلام سبب گرديد تا در، مسجد روزنه و دريچه اي باقي نماند جز آن که بسته شود و جز روزنه ودريچه خانه ابوبکر.(فتح الباري ج7ص15- تاريخ ابن کثير ج5ص229).
پس در اين احاديث از دو لفظ باب وخوخه که متفاوت ولي نزديک به يک معناست، استفاده شده است. واژه باب با جمع ابواب به معناي درب خانه است يا به طور عموم مي توان به جايي که راه ورود و خروج از آن باشد باب گفته مي شود. اما لفظ خوخه به معناي دريچه و روزنه و پنجره به کار رفته است.
نقد و بررسي اين حديث:
اول ) ضعف اسناد رجالي اين حديث.
دوم)در بالا عنوان شد که عمربن خطاب فرمان الهي مبني بر باز بودن درب خانه امام علي و سکونت با رسول خدا در مسجد و حلال بودن هر آنچه که براي رسول خدا حلال بود ، را از امتيازات انحصاري و اختصاصي امام علي شمرده است . پس اين روايت شهادت مي دهد که تنها امام علي شايسته اين ويژگي خاص بوده است و ديگر افراد –ابوبکر و جز او- از قانون الهي باز بودن درب خانه به سوي مسجد برخوردار نبوده اند. پس حديث ( سد الابواب الا باب/ خوخه ابي بکر ) ناسازگار با متن روايت عمر بن خطاب مي باشد.
سوم)اخبار فراوان گواه بر اين مطلب است که پيامبر اسلام به دستور خداي متعال ماموريت يافته بود تا درب خانه همه افراد را به سوي مسجد ببندد وتنها از اين قانون خانه امام علي جدا و استثنا گرديد، اجراي اين دستور براي همگان الزام آور و واجب بود و اگر کسي به اين دستور عمل نمي کرد معنايش نا فرماني از دستور خداي متعال بود، براين اساس اخبار متواتر ياد شده دلالت بر آن مي کند که باز بودن درب خانه ابوبکر از موارد و مصاديق جدا واستثنايي اين دستور نيست و اگر چنين به نظر مي رسيد، لازم مي آمد تا پيامبر بفرمايد:( سدوا الابواب الا باب علي و ابي بکر) ولي اين گونه نفرموده است، بلکه فرمود:( سدوا الابواب الا باب علي ) پس باز ماندن درب خانه ابوبکر به معناي آن است که او از قانون الهي تخلف نموده است.
چهارم) اخبار سقيفه درباره تعيين خليفه بعداز پيامبر نشان مي دهد وقتي مهاجران و انصار به گفتگو مشغول بودند و خليفه را بعد از ماجراها انتخاب کردند . امام علي در برابر مهاجر وانصار به حديث سدوا الابواب الا باب علي استناد و استدلال نمودند وبه صراحت فرمودند: رسول خدا درب همه اصحاب و خويشاوندان را به مسجد بستند و تنها درب خانه مرا باز باقي گذاردند. در آن جلسه هيچ يک از حاضران سخن امام علي را رد نکرد و اعتراضي به وي ننمود ودر برابر استدلال ايشان نگفت: همانطور که پيامبر درب خانه تو را باز گذاشت ، درب خانه ابوبکر نيز باز ماند. ( انساب الاشراف،بلاذري ج1ص262- تاريخ يعقوبي ج2ص123- تاريخ طبري ج2ص449). و سزاوارتر آن بود تا ابوبکر بلند شود و به امام علي اعتراض مي کرد و مي گفت: پيامبر درباره من فرمود ند:( سدوا الابواب الا باب ابي بکر). اما در هيچ يک از متون مکتوب و موجود تاريخ مسلمانان نيامده است که ابوبکر يا يکي از جماعت مهاجر وانصار درباره سخن امام علي به حديث مورد ادعا درباره ابوبکر تمسک پيدا کند بلکه با سکوتشان نشان دادند استدلال امام علي بر همگان آشکار است، پس چگونه مي توان حديث سدوا الابواب الا باب/خوخه ابي بکر را پذيرفت؟ به نظر مي رسد اين حديث ساخته و پرداخته کساني است که خواسته اند در برابر جايگاه بلند اهل بيت برگزيده از خاندان رسالت فضايل و مراتبي براي ابوبکر بسازند.
پنجم) اگر حديث مورد ادعاي عالمان اهل سنت از اسناد معتبر صحيحي بر خوردار و صدورش اطمينان بخش است، چرا اين حديث از ابوبکر و عمر گزارش نشده است ، حال آنکه اگر اين دو نفر حديث را از پيامبر شنيده بودند چون فضيلتي براي خليفه اول به شمار مي آمد انگيزه بيشتري در نقل آن داشتند. پس معلوم مي شود معلوم مي شود چنين حديثي از زبان و بيان مبارک پيامبر صادر نشده

عالمان اهل سنت در بررسي و داوري و صدور راي نهايي مقابل حديث ( سدوا الابواب) به يک سرگرداني دچار شده اند . عده اي چون، ابن تيميه و شاگردش اخبار متواتر درباره باز گذاشتن درب خانه امام علي را ساخته و پرداخته شيعه و مردود شمرده اند.
و عده اي ديگر کوشيده اند تا بي طرفانه به بررسي و داوري درباره دو دسته اخبار موجود در آثار بپردازند، از اين دسته شخصيت ها مي توان از ابن حجر عسقلاني و قسطلاني و عيني را نام برد. به نظر مي رسد اين دسته چون آثار معتبر را ملاحظه کرده ، به اين نتيجه رسيده اند که نمي توان اخبار متواتر و عبارت ( سدوا الابواب الا باب علي ) را نه به لحاظ سند و نه دلالت ناديده گرفت و مردود دانست. اما از ديگر طرف، حديث سدوا الابواب الا باب/خوخه ابي بکر را موافق با معتقدانشان مي ديدند و چون تعارض ميان اخبار متواتر واين حديث بر آنان آشکار بوده است به چاره جويي حل اين تعارض انديشيده اند و در نهايت توجيه و توضيح به جمع ميان اخبار راي راي داده اند اينان دو توجيه براي برداشتن تعارض نشان داده و آنها عبارت از:
الف) اين عالمان اهل سنت نوشته ند: اخبار حديث( سدوا الابواب الا باب علي) در سال هاي اول هجري صادر شده است و دليل بر اين مطلب آن است که حضرت حمزه سيد الشهدا از موضوع بستن درب خانه خويشاوندان پيامبر اظهار ناراحتي نموده است اما در برابر، اخبار حديث ( سدوا الابواب الا باب/خوخه ابي بکر) در روزهاي آخر حيات پر برکت پيامبر بيان شده است و اين موضوع در اخبار انعکاس يافته است. پس سخن پيامبر در دو زمان متفاوت صادر گرديده است و از اين رو قابل جمع است و تعارضي در صدور دو دستور الهي تصور نمي شود.
ب) اين عالمان اهل سنت گفته اند : مراد از باب در عبارت حديث( سدوا الابواب الا باب علي) معناي حقيقي آن است . ولي در حديث ( سدوا الابواب الا باب ابي بکر) معناي مجازي يعني خوخه اراده شده است چنانکه در پاره اي از طرق روايي به واژه خوخه اشاره شده است.

نقد و بررسي:
ارزيابي از نظريه عالمان اهل سنت از دو زاويه قابل توجه است:
اول) کسانيکه اخبار (حديث سدوا الابواب الا باب علي) را نفي واز ساخته هاي شيعه اعلام کرده اند ، رد مي کند.
دوم) تلاش کساني که در جمع ميان دو دسته اخبار و برداشتن تعارض ميان آنها کوشيده اند. از طرفي تلاش آنها بي فايده است:
1)هدف از بستن درب خانه اصحاب و خويشاوندان نزديک پيامبر و باز ماندن درب خانه امام علي ، نشان دادن پاکي و طهارت ظاهري و باطني اهل بيت است و هيچ مسلماني در سرتاسر جهان به طهارت و پاکي ابوبکر از هر پليدي ظاهري و باطني اعتقاد ندارد. از اين رو روايات مورد ادعاي عالمان اهل سنت مبني بر حکم به باز بودن درب خانه ابوبکر با اين هدف سازگاري ندارد.
2) اخبار حديث ( سدوا الابواب الا باب ابي بکر ) بيانگر نقض و دستور موجود در روايات ( سدوا الابواب الا باب علي )است و هيچ سبب و جهتي در روايات در ارتباط با نقض قانون اول نيامده است. براين اساس جمع ميان اخبار توجيه علمي ندارد و در حقيقت اين پرسش بي پاسخ در برابر عالمان اهل سنت قرار مي گيرد : چرا قانون و دستور اول نقض شده است؟
اما برخي از عالمان اهل سنت به دنبال کشف يک دليل توجيه پذير براي روايات مورد ادعا شده و نوشته اند: علت اينکه پيامبر درب خانه ابوبکر را از قانون بستن درب خانه اصحاب و خويشاوندان جدا واستثنا کرد ، آن بود که چون پيامبر مي دانست ابوبکر به خلافت مي رسيد ؛ خليفه نياز به ورود و خروج به مسجد النبي پيدا مي کرد بدين لحاظ پيامبر براي سهولت کار ابوبکر در ب خانه اش را به مسجد باز گذاشت. ( الحاوي للفتاوي سيوطي ج2ص158).
اگر واقعاً تعصب را کنار بگذاريم، اين توجيه با کدام منطق عقلي و عقلايي سازگار است. اگر اين توجيه را سبب قانون الهي در باز بودن درب خانه ابوبکر تصور کنيم،پس بايد قبول کرد که قانون ياد شده درباره خليفه دوم و سوم قابل اجرا است و اين در حالي است که هيچ يک از عالمان اهل سنت نگفته و ننوشته اند که درب خانه خليفه دوم وسوم به مسجد باز بوده است
6 | محمد اميدواري ابرقويي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٤٧ - ١٩ آبان ١٣٩٠ |
جلوگيري و ممانعت از عملي شدن خواسته پيامبر (ص) (درخواست آوردن قلم و دوات براي نوشتن وصيت قبل از وفاتشان) از وقايع مشهور در تاريخ است که از آن به اسامي مختلفي نظير واقعه "يوم الخميس" يا واقعه "قلم و دوات" ياد شده است. سکوت حضرت علي(ع) در اين حادثه دليلي بر نفي اصل وقوع آن نيست بلکه بايد ديد که دليل آن چه بوده است و آيا اين سکوت منافاتي با شجاعت آن حضرت دارد يا نه؟


با مروري به واقعه «قلم و دوات» که در کتب تاريخي و غير آن آمده است به نکاتي برخورد مي کنيم:


1. شخصي پيامبر (ص) را متهم به هذيان گويي کرد پيامبري که قرآن درباره ي او مي فرمايد: «از روي هوا و از پيش خود صحبت نمي کند و فقط وحي ما را به شما ابلاغ مي کند. امر وصايت هم از مهم ترين امور مربوط به رسالت است.


2. شروع نزاع و مشاجره در بالين رسول خدا (ص) و با بيماري که ايشان داشتند کار صحيحي نبود که شروع شد و هرگونه اظهار نظر مخالف آن شخص باعث تشديد اين مشاجره و رنجش بيشتر رسول خدا (ص) مي شد.


3. عده اي با آن شخص که منع از کتابت وصيت رسول خدا (ص) کرد مخالفت کردند ولي دامنه ي مشاجره بالا گرفت و توسط او و همراهانش پذيرفته نشد و پيامبر (ص) همه را از بالين خود دور کرد. بنا بر برخي روايات در مصادر برادران اهل سنت ، اين شخص عمر بن الخطاب بود![i]


4. ولايت علي (ع) و حقانيت او آنقدر روشن و واضح بود که هيچ کس در وصي بودن او شکي نداشت و سکوت حضرت علي (ع) در منزل پيامبر (ص) فقط به خاطر رعايت مصالحي بود که گذشت البته بعد از واقعه ي سقيفه ، چندين بار به سلب حق خود اعتراض کرد ولي به دليل رعايت مصالح اسلام و مسلمين سالها سکوت و با حکومت ها به عنوان مشاوري امين همکاري کرد.
7 | نرگس منتطري | | ٠٩:٤١ - ١٩ آذر ١٣٩٠ |
سلام مگر تمام خيانت وجنايت هايي را که عايشه ابوبکر عمر عثمان در حق اسلام کردند غير از حسادت ومنبعث از آن کينه ايست که به اهل بيت کردند ؟انسان تا چبزي را ما فوق و برتر از خودش نداند واحساس حقارت مقابلش نکند که به آن حسادت نمي ورزد .حتي اگر در حديثي نقل نشده باشد بطور عقلي وطبيعي قابل استنتاج است که همه ي آنان چنين آرزويي داشته اند .
8 | محمد صالحي | | ١٥:٤٣ - ١٤ دي ١٣٩٠ |
جناب عالم مقدس هپروت در سايت مکتب شيعه ابروت که رفت معلوم شد ار برادران اهل سنت(اهل بدعت) هستي خواهشا ديگه به عنوان يک ادم شيعه نظر نده مگه مذهب خودت چه مشکلي داره که داري از کيسه تشيع خرج ميکني ها؟(هرچند که از اول تا اخر مذهبتون پر از مشکله)
9 | ثمر آذرسان | | ٠٨:٣٤ - ٢٦ دي ١٣٩٠ |
سلام عليكم ورحمة الله وبركاته
اقدم احر التحيات لكل فريق الشريف في قناة الولايه الذي يخدم اهل البيت ويبين الحقايق باحسن الطرق ،اود ان اقترح اقتراح ويا ليت واتمني ان تأخذوه بعين الاعتبار ان اذا ممكن السيد قزويني يتكلم في العربيه او تكتبوا تحت الشاشه كلامه في العربي علشان الكل يستفاد من هذا القناة المفيده وتصبح القناة لسان اهل البيت عند جميع دول العربيه وال غير عربيه
اجركم مع الله واسئل الله ان يقويكم يوماً علي يوم بماانتم عليه  
10 | سيد حفيظ رهسپار از افغانستان | Afghanistan - Kabul | ٠٩:٥١ - ٠١ اسفند ١٣٩٠ |
با سلام خدمت شيعيان مولا اميرالمومنين (ع) پسر خطاب (بنده متنفرم از اين اسم اين ملعون منفور را بر زبان بياورم) بنابر اعتراف علماي سني، بيش از هفتاد مرتبه گفته است: خداوند مرا يک لحظه در روي زمين زنده نگذارد در حاليکه تو اي ابوالحسن زنده نباشي. وي همچنين بارها گفته است زنان عالم عقيم اند از اين که فرزندي مانند علي بزايند. در مورد فضايل امير مومنان (ع) همان شعر معروف بس که چه زيبا سروده شده است: کتاب فضل ترا آب بحر کافي نيست ++++که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم. البته پسر خطاب ميدانسته که براي شخصي مثل او غير ممکن است که به ديگر فضايل آن حضرت از جمله عصمت و طهارت دست يابد، لذا فقط خودرا لايق همين سه فضيلت ميدانسته است. در پاسخ به دوست ما (عالم مقدس جبروت) بايد بگويم که اگر فصيلتي از خلفاي جور (به عقيده ايشان قبل از گمراهي) سراغ دارند، آنرا با ما بيچارگان و بي خبران نيز شريک سازند تا ندانسته از دنيا نرويم. به قول شاعر، من نديدم سلامتي ز خسان++++گر تو ديدي سلام ما برسان دوست عزيز! من حاضرم برايت ثابت کنم که اين سه نفر هرگز ايمان قلبي به خدا و پيامبر (ص) نياوردند تا لايق فضيلتي باشند که بعدا در اثر اغواي شيطان گمراه شوند. مگر نشنيده اي که همين پسر خطاب گفت: هيچگاه شک من در نبوت محمد (ص) به اندازه شکي که در روز قرارداد صلح حديبيه کردم قوي نبود. از اينجا معلوم ميشود که وي همواره در شک بوده است و هيچگاهي از صدق دل مومن نبوده است. اين يکي از نمونه هاي ايمان خلفاي غاصب بود. کسي به مقام فضيلت ميرسد که يک لحظه هم در ايمانش خللي نيامده باشد (امير مومنان). موفق باشيد دوستان ياعلي
11 | خام محبين اهل البيت(ع) | | ٢٣:٤٣ - ١٠ اسفند ١٣٩٠ |
آقا سيد حفيظ جان اجرت بمولا علي که تکه آخر رو خيلي عالي اومدي وچه بدل ميشينه. انشاا.. مارو هم دعا کني اولاد پيغمبر.
12 | محمد007 | Iran - Zahedan | ١٥:١١ - ١٢ اسفند ١٣٩٠ |
اهل سنت محبت ياران رسول را در دل و اهل بيت رو در قلب دارن خواهش ميكنم از نفاق و دو دستگي دست برداريد
13 | سيد حفيظ رهسپار از افغانستان | Afghanistan - Pul-e Sangī | ١٦:٠٤ - ٢٥ اسفند ١٣٩٠ |
با سلام خدمت شيعيان مولا اميرالمومنين (ع) برادر عزيزم جناب خادم محبين اهل البيت (ع)، ممنون از نظر لطفت. من در جمع نوکران دوستداران اهل بيت (ع) کوچکترين و پايين رتبه ترين نوکرم، پس لطفا مرا در اين جا رقيب خود حساب کنيد. وعده ديدار ما انشاالله کنار حوض کوثر و پيش پاي ساقي کوثر. جناب محمد 007، ظاهرا جيمزباند. مي تواني اخلاص و محبت سني ها نسبت به اهل بيت (ع) را ثابت کني؟ اگر موفق شدي بنده حاضرم همان لحظه دست از تشيع بردارم و سني شوم. اما اگر من برايت بغض تان نسبت به خاندان قرآن را ثابت کردم مي تواني دست از عقايد باطلت دست بکشي و مانند آقاي تيجاني هدايت شوي؟ ياعلي
14 | محمد007 | Iran - Zahedan | ٢١:٤١ - ٢٩ اسفند ١٣٩٠ |
سلام اقا حفيظ اهل سنت وقتي ميگن محبت اهل بيت رو جزو اعتقاداتشون دارن ديگه ثابت كردن نداره داداش نميخواد كه شما سني بشي شما همون شيعه باش اما شيعه واقعي همون كاري رو انجام بده كه اهل بيت و خصوصا حضرت علي <رض > انجام داد راه و روش حضرت علي < رض > رو انجام بده شيعه و سني همش حرفه ببين عقيده من اگر باطل خودم جواب خدا رو اون دنيا ميدم هيچ موقع به عقيده . مذهب . و نظر شخص توهين نكن احترام بذار حتي اگر دشمنت بود در ضمن برو تحقيق كن ببين اين تيجاني نسل و نسبش كيه خدايا هدايتم فرما .
15 | سيد | | ١٩:٠٥ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩١ |
براي اطلاعات بيشتر درباره جناب خليفه به اين آدرس يک سري بزنيد http://www.omar-sonnat.com/
16 | يك محب | | ٠٤:٣٧ - ٠٦ خرداد ١٣٩١ |
با سلام «بنده شخصا با انكه شيعه هستم منكر فضائل ثابت شده شيخين قبل از گمراهي نيستم» اين عالم مقدس ملكوت تنها شيعه اي هست كه خودش هم نمي داند شيعه كيست. يك گمراه كننده بزرگ در وبلاگ شخصي خود و در وبلاگ هاي ديگر به عنوان شبهه افكن بزرگ است . اللهم عجلب عواقب امورنا خيرا
17 | غضنفري | | ١٠:٠٦ - ٠٧ خرداد ١٣٩١ |
با تشكر از دوستان عزيز بخصوص سيدحفيظ رهسپار وعليرضان و خادم محبين اهل البيت(ع). لازماست نكته اي را در خصوص فرمايش دوست عزيز""يك محب""عرض كنم كه برادرم اين گونه افرادي كه شما ميبينيد از 2حالت خارج نيستند. 1-يا از دار ودسته وهابيها هستن كه در لباس شيعه ميخوان از زبان شيعه شبهاتي را مطرح كنندچرا كه فكر مي كنن اثر اين كارشون بيشتره ولي بسي اندر بيراهه اند. 2- ويا اينكه از كساني هستند كه بينش اونا از حد دماغ فراتر نيست. وهر صدايي را كه بيخ گوششون بگن براشون ملاك عمل ميشه.مثلا همين فرد"جاهل مكسر هپروت" در وبلاگش واقعيياتي را كه در مورد قبر مطهر حضرت زهرا(س)هست را با ذكر خزعبلاتي ساختگي زير سئوال برده. كه اين كار او نشان از دو حالت استاولا قصد زدودن جنايات قاتلين آن حضرت را دارد ثانيا ندانسته در دام دشمن افتاده كه هر دو حالت موجب هلاك است
18 | امير دلاور از بندر عباس | | ٠٩:٤٤ - ١٢ خرداد ١٣٩١ |
سلام . جناب محمد007 با عرض سلام.ميشه لطفا شماکه تحقيق کرديد نسل و نسب اقاي تيجاني را بگوييد ما هم بدونيم؟خدا همه ما را هدايت فرمايد .تا حقيقت براي ما هم روشن شود؟اما بدان تهمت در شان يک مسلمان نيست.
19 | مسعود | | ١٢:٣٤ - ٢١ خرداد ١٣٩١ |
دوستان توجه كنند كه عزت علي(ع) از خداست بله همسر خوب نعمت است ولي عزت نيست آيا همسر امام حسن(ع) ايشان را با تطميع معاويه به شهادت نرساند؟ حضرت فاطمه(س) نيز خود مقامي نزد خدا دارند كه آرزوي همه مردان و زنان است لطفا در مورد طاعت علي صحبت كنيد كه ؟آن عزت است در ضمن بنده اهل سنت را برادر خود نميدانم چون كه همانها هستند كه آيه مربوط به منع شراب را مربوط به مولايم علي(ع) ميدانند
بر دشمنان چهارده معصوم لعنت بر پيروان يزيد و معاويه و ....... لعنت
20 | محمد 007 | | ١٨:١٨ - ٢١ خرداد ١٣٩١ |
خدايا ريشه اختلاف رو بسوزان و به جاي ان بر دل متعصبان و تنگ نظران و تند رو ها وحدت و محبت اهل بيت و صحابه را نصيب فرما يا حق.
21 | يازهرا | | ٠٤:١١ - ٠٢ تير ١٣٩١ |
جناب محمد 007 شما صحابه رو کي ميدونيد؟
واقعا جاي تعجبه که اهل سنت صحابه رو طبق نظر علماشون هرکسي ميدونن که ظاهرا لفظ مومن براو مترتب باشه و در چنين حالتي پيامبر رو ديده باشه!
و ايشان همه صحابه را عادل ،رستگار ،و مرجع ديني مي دانند،در حالتي که اين صحابه گاهي حتي يکديگر را تکفير کردند و کاملا مخالف هم بوده اند!
حالا حب کدوم صحابه رو داشته باشيم؟ اميرالمومنين علي بن ابيطالب يا دشمنانشون از صحابه پيامبر؟
ياعلي
22 | حسين | | ١٢:٥٧ - ٠٥ شهریور ١٣٩١ |
سلام مگر تمام خيانت وجنايت هايي را که عايشه ابوبکر عمر عثمان در حق اسلام کردند غير از حسادت ومنبعث از آن کينه ايست که به اهل بيت کردند ؟انسان تا چبزي را ما فوق و برتر از خودش نداند واحساس حقارت مقابلش نکند که به آن حسادت نمي ورزد .حتي اگر در حديثي نقل نشده باشد بطور عقلي وطبيعي قابل استنتاج است که همه ي آنان چنين آرزويي داشته اند . از يک طرف اظهار دوستي با اهل بيت ازيک طرف دوستي باغاصبين خلافت اجتماع نقيضين محال است
23 | امير دلاور از بندر عباس | | ٢٤:٤١ - ١٩ شهریور ١٣٩١ |
سلام.آقاي محمد007 من منتظر پاسخ شما بودم که فرموديد در اصل و نسب اقاي تيجاني تحقيق فرموديد جواب من را نداديد ميشه به ما هم بگيد اصل ونسب ايشان را؟ تاما هم بدانيم. نکنه به مسلماني تهمت بستيد؟ حالا جوابي نداريد.خداوند همه ما و شما را هدايت فرمايد. منتظر تحقيق هاي شما هستم.
24 | اميرحسين ازبيرجند | | ١٠:٤٩ - ٢٥ آذر ١٣٩١ |
جناب 00 آيا روشن کردن حقيقت آن هم از دل کتب اهل سنت اختلاف وتفرقه افکني است. آره اگراينچنين است خداوند دعاي شما را مستجاب وحضرتعالي رابا صحابه اي که به نقل از صحيح بخاري ج 4 ص 596 حديث 1505 در روز قيامت به سوي دوزخ رهسپار مي شوند محشورفرمايد. نبي مکرم اسلام ص صحابه بزرگوار و جليل القدري همچون سلمان فارسي ، ابوذرغفاري ، مقداد ، عمارياسر هم داشتند که شما بخاطر محبت اين بزرگواران به مولاي متقيان علي ع ، آنان را درحاشيه قرار داده واشخاص پليدي چون خالد ابن وليد ، وليدابن عقبه و سايرمرتدان را برتر ازاين بزرگواران درکتبتان معرفي مي نماييد.اميدوارم دردادگاه عدل الهي ودرمحضررسول اکرم ص جوابي داشته باشيد حالا اين دنيا را که بي خيالش.
25 | فاطمه آذركZش | | ١١:١٩ - ١٨ فروردين ١٣٩٢ |
سلام با عرض تسلZت خدمت تمامZ دوستداران اهل بZت بمناسبت شهادت پاره تن پZامبر بزرگوار اسلام براZ سلامتZ صاحب عزا دعاZ سلامتZ امام زمان(عج)را قرائت بفرماZد. چه زZبا سرود شاعر... به طاها به ZاسZن به معراج احمد به قدر و به کوثر به رضوان و طوبZ به وحZ الهZ به قرآن جارZ به تورات موسZ و انجZل عZسZ بسZ پادشاهZ کنم در گداZZ چو باشم گداZ گداZان زهرا چه شبها که زهرا دعا کرده تا ما همه شZعه گردZم و بZ تاب مولا غلامZ اZن خانواده دلZل و مراد خدا بوده از خلقت ما مسZرت مشخص امZرت مشخص مکن دل دل اZ دل بزن دل به درZا که دنZا که دنZا به خسران عقبZ نZارزد به دورZ ز اولاد زهرا نZارزد و اZن زندگانZ فانZ جوانZ خوشZهاZ امروز و اZنجا به افسوس بسZار فردا نZارزد ‏ ‏...
26 | كاظم | | ٠٥:٥١ - ٠٨ آذر ١٣٩٢ |
سلام عليكم
بنده حقير و ناچيز را مي شناسيد و به خاطر مصاحبت با شما حضرات و بزرگان بسيار خوب بنده را مي شناسيد
اين روايت كه از عمر نقل شده است را حاكم گفته است صحيح هست اما تنها اشكالي كه بر ان هست بر راوي عبد الله بن جعفر هست كه نام كامل او عبد الله بن جعفر بن نجيح السعدى مولاهم ، أبو جعفر المدينى ، البصرى كه حقير با پيگيري هايي كه كرمد دريافتم اين رواي يكي از روات ابن ماجه و ترمذي يعني صحاح سته اهل سنت هست و حقير روايت هاي او را در اين دو كتاب بررسي نمودم كه نتيجه و ره اورد اين شد اين روات از منظر الباني صحيح هست و هيچ اشكالي ندارد و روايت هايي كه او در ان هست را صحيح مي داند و حتي خود ترمذي هم روايتي كه او هست را به درجه حسن رسانده هست كه به لحاط اعتباري همفرقي بين حسن و صحيح نيست
اما اندسته از روايتي هايي را كه ترمذي جحسن دانسته است::::::::::
729 - حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْكَدِرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَعْبٍ أَنَّهُ قَالَ
أَتَيْتُ أَنَسَ بْنِ مَالِكٍ فِي رَمَضَانَ وَهُوَ يُرِيدُ سَفَرًا وَقَدْ رُحِلَتْ لَهُ رَاحِلَتُهُ وَلَبِسَ ثِيَابَ السَّفَرِ فَدَعَا بِطَعَامٍ فَأَكَلَ فَقُلْتُ لَهُ سُنَّةٌ قَالَ سُنَّةٌ ثُمَّ رَكِبَ
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَعِيلَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ أَبِي مَرْيَمَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي زَيْدُ بْنُ أَسْلَمَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُنْكَدِرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَعْبٍ قَالَ أَتَيْتُ أَنَسَ بْنُ مَالِكٍ فِي رَمَضَانَ فَذَكَرَ نَحْوَهُ قَالَ أَبُو عِيسَى هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ وَمُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ هُوَ ابْنُ أَبِي كَثِيرٍ هُوَ مَدِينِيٌّ ثِقَةٌ وَهُوَ أَخُو إِسْمَعِيلَ بْنِ جَعْفَرٍ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ هُوَ ابْنُ نَجِيحٍ وَالِدُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمَدِينِيِّ وَكَانَ يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ يُضَعِّفُهُ وَقَدْ ذَهَبَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِلْمِ إِلَى هَذَا الْحَدِيثِ وَقَالُوا لِلْمُسَافِرِ أَنْ يُفْطِرَ فِي بَيْتِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ وَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَقْصُرَ الصَّلَاةَ حَتَّى يَخْرُجَ مِنْ جِدَارِ الْمَدِينَةِ أَوْ الْقَرْيَةِ وَهُوَ قَوْلُ إِسْحَقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْحَنْظَلِيِّ
اما الباني اين روايت را صحيح مي داند:::::::
( سنن الترمذي )
799 حدثنا قتيبة حدثنا عبد الله بن جعفر عن زيد بن أسلم عن محمد بن المنكدر عن محمد بن كعب أنه قال أتيت أنس بن مالك في رمضان وهو يريد سفرا وقد رحلت له راحلته ولبس ثياب السفر فدعا بطعام فأكل فقلت له سنة قال سنة ثم ركب .
تحقيق الألباني :
صحيح تصحيح حديث افطار قبل سفره بعد الفجر ( 13 - 28 )
شايان ذكر هست كه شايد دوستان بگويند از معلوم اين عبدالله همان باشد، دليل اول اينكه خود ترمذي در روايت حسن او كاملا رجالش را شرح مي دهد و دليل دوم اين هست كه زيد بن اسلم از مشايخ عبد الله بن جعفر المديني هست
اما در روايت بعد الباني با اوردن اسم كامل او مشخص مي كند كه روايت او صد در صد صحيح هست
( سنن الترمذي )
3261 حدثنا علي بن حجر أنبأنا إسمعيل بن جعفر حدثنا عبد الله بن جعفر بن نجيح عن العلاء بن عبد الرحمن عن أبيه عن أبي هريرة أنه قال قال ناس من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم يا رسول الله من هؤلاء الذين ذكر الله إن تولينا استبدلوا بنا ثم لم يكونوا أمثالنا قال وكان سلمان بجنب رسول الله صلى الله عليه وسلم قال فضرب رسول الله صلى الله عليه وسلم فخذ سلمان وقال هذا وأصحابه والذي نفسي بيده لو كان الإيمان منوطا بالثريا لتناوله رجال من فارس قال أبو عيسى وعبد الله بن جعفر بن نجيح هو والد علي بن المديني وقد روى علي بن حجر عن عبد الله بن جعفر الكثير و حدثنا علي بهذا الحديث عن إسمعيل ابن جعفر بن نجيح عن عبد الله بن جعفر و حدثنا بشر بن معاذ حدثنا عبد الله بن جعفر عن العلاء نحوه إلا أنه قال معلق بالثريا .
تحقيق الألباني :
صحيح ، الصحيحة ( 1017 / الطبعة الثانية )
دقت كنيد الباني نام او را با عبدالله بن جعفر بن نجيح مي اورد كه نام كامل او را در مقده عارض شديم
روايت بعدي هم خود ترمذي حسن مي داند و هم الباني صحيح:
( سنن الترمذي )
3933 حدثنا علي بن حجر حدثنا عبد الله بن جعفر حدثني ثور بن زيد الديلي عن أبي الغيث عن أبي هريرة قال كنا عند رسول الله صلى الله عليه وسلم حين أنزلت سورة الجمعة فتلاها فلما بلغ ( وآخرين منهم لما يلحقوا بهم ) قال له رجل يا رسول الله من هؤلاء الذين لم يلحقوا بنا فلم يكلمه قال وسلمان الفارسي فينا قال فوضع رسول الله صلى الله عليه وسلم يده على سلمان فقال والذي نفسي بيده لو كان الإيمان بالثريا لتناوله رجال من هؤلاء قال أبو عيسى هذا حديث حسن وقد روي من غير وجه عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه وسلم وأبو الغيث اسمه سالم مولى عبد الله بن مطيع مدني .
تحقيق الألباني :
صحيح و هو مكرر الحديث ( 3541 )
ثور بن زيد هم از مشايج عبدالله بن جعفر المديني هست
و روايت بعدي هم از ابن ماجه هست كه الباني انرا صحيح مي داند
( سنن ابن ماجة )
1339 حدثنا بشر بن معاذ الضرير حدثنا عبد الله بن جعفر المدني حدثنا إبراهيم بن إسمعيل بن مجمع عن أبي الزبير عن جابر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إن من أحسن الناس صوتا بالقرآن الذي إذا سمعتموه يقرأ حسبتموه يخشى الله .
تحقيق الألباني :
صحيح ، التعليق الرغيب ( 2 / 215 )
البته حقير با تتبع مطالب بيشتري را پيدا كردم كه اينها را ارائه دادم
اما مطلب ديگر را فرموديد كه در سمند فرزند عمر نيز اين مطالب و ارزوي ها را مي گويد و جالب انجات كه اين روايت هم با تحقيق احمد شاكر صحيح هست
4797 - حدثنا وكيع عن هشام بن سعد عن عمر بن أَسِيد عن
ابن عمر قال: كنا نقول في زمن النبي -صلي الله عليه وسلم -: رسوِل الله خير الناس، ثم أَبوبكر، ثم عمر، ولقد أُوتي ابنُ أَبىِ طالب ثلاث خصال، لأنْ تكوق لي واحدةٌ منهنَّ أحبُّ إليّ من حُمْرِ النَّعَم، زوّجه رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ابنتَه وولَدَت له، وسَدَّ الأبوابَ إلا بابه في المسجد، وأعطاه الراية يوم خَيْبَر.
(4797) إسناده صحيح، عمر بن أسيد: هو عمر بن أبي سفيان بن أسيد بن جارية الثقفي، وهو ثقة، ذكره ابن حبان في الثقات، وأخرج له الشيخان، واختُلف في اسمه، فسماه بعضهم "عمر" كما هنا، وسماه بعضهم "عمرو" كما وقع في بعض روايات الصحيحين، وترجمه ابن أبي حاتم في الجرح والتعديل 3/ 1/ 234 باسم "عمرو بن أبي سفيان بن أسيد بن جارية". و " أسيد" بفتح الهمزة وكسر السين. و"جارية" بالجيم.
والحديث في مجمع الزوائد 9: 120 وقال: "رواه أحمد وأبو يعلى، ووجالهما رجال الصحيح" وهذا الحديث مما شذ فيه ابن الجوزي فذكره في الموضوعات، وقد أطال الحافظ في الرد عليه في القول المسدد 6، 16 - 20. وانظر ما مضى 1511.
الكتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل - المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)- المحقق: أحمد محمد شاكر- الناشر: دار الحديث - القاهرة -الطبعة: الأولى، 1416 هـ - 1995 م ج 4 ص 402
با تشكر از شما دوستان عزيز و بزرگوار
موفق و مويد باشيد
27 | محمد گلناري | | ٢٤:٥١ - ٢٤ تير ١٣٩٣ |
يا ابا الحسن؛
کتاب فضل تو را آب دريا کفاف نکند
که سر انگشت تر کنم و صفحه بشمارم
28 | افشين مرادي | | ٢١:٢٧ - ١٦ مرداد ١٣٩٣ |
يا الله
29 | افشين مرادي | | ٢١:٣٢ - ١٦ مرداد ١٣٩٣ |
يا الله کتاب فضل تو را اب دريا کفاف نکند
30 | افشين مرادي | | ٢٣:١٤ - ٢٠ مرداد ١٣٩٣ |
من دنبال کسيم که با من مناظره کن
31 | كمري | | ١٧:٢٣ - ١٩ مهر ١٣٩٣ |
سلام
عزيزان يادتان باشد هر چه بين شيعه و سني اختلاف بيشتر باشد به نفع دشمنان ماست. دشمنان ما همين را مي خواهند که شيعه و سني به جان نم بيوفتند و انان از اب گل الود ماهي بگيرند
32 | محمد زمانی | | ١٩:٣٧ - ١٠ فروردين ١٣٩٤ |
این موضوع را ابن کثیر در بدایه النهایه در شرح حوادث سال 40 هجری آورده است .
33 | حسین | | ١٤:٤٨ - ١٢ ارديبهشت ١٣٩٤ |
اقرار عمر بن الخطاب به برتری علی بر خودش:
خلیفه دوم بیش از 70 مرتبه گفته:
"اگر علی نبود عمر هلاک میشد"
اسناد اهل سنت:
ابن حجر عسقلانی متوفی852 درص337تهذیب التهذیب(چاژ حیدر آبادکن)
ابن حجر مکیمتوفی سال276در78صواعق محرقه
ابن ابی الحدیدمعتزلی متوفی سال 655ص6ج1شرح نهج البلاغه
امام احمد حنبلدر فشائل و مسند
و... البته میتونین در کتاب شبهای ژیشاور ص334و5و6کامل بخونین.
34 | نوید | | ١٢:١٨ - ٠٨ خرداد ١٣٩٤ |
باسلام وخسته نباشی
ای کاش درباره خیانت علمای سنی در نصوص ولایت وامامت مطلبی مینوشتید حتی جا داشت مقاله ای جداگانه در این رابطه نوشته شود
چون در طول تاریخ که نگاه میکنیم متوجه میشویم همین خیانتها و سانسورها و دستکاری دانشمندان سنی در نصوص ولایت بوده که قاطبه اهل سنت را از مسیر حق بازداشته ونگذاشته انان حق را از باطل تشخیص دهند
در واقع سنیهای امروز قربانی چنین خیانتهایی هستند که از مسیر اصلی باز داشته شده و در ضلالت گرفتار امده اند
حال که این نکته اساسی در کشف حقیقت روشن شده لذا جا دارد جوانان سنی را نسیت به این مسئله آگاه کنیم وسره از ناسره را برایشان اشکار سازیم تا فردای قیامت مدیون گمراهی خیل عظیمی از این جوانان نباشیم واین نیز گره اش فقط بدست شما محققین والامقام باز میشود
سلام ودرود خدا برشما مدافعان مکتب اهل بیت باد که با مرکب و جوهر خویش هدایت و روشنایی را به ودیعت میگذاریید
35 | امید | | ١٨:٣٤ - ٠٩ خرداد ١٣٩٤ |
سلام
این نظر قبلی یعنی نظر جناب نوید خان در رمز گشایی از انحرافات علمای اهل سنت بسیار تاثیر گذار میباشد
وقت را هدر ندهید نوید خان خوب نکته ای را اشاره کردند به نظر بنده سیبل انحرافات اهل سنت همین خیانت علمایشان در احادیث ولایت میباشد پس تا دیر نشد شما دلسوزان مکتب اهل بیت دست به قلم شده واین مقاله را تحریر نمایید
36 | عمر الفاروق | | ٢٢:٤٦ - ١٩ تير ١٣٩٤ |
برای سیدنا عمر فاروق همین کافیه که اهل بیت ازشون دفاع کردند شما میگید شیعه اهل بیت هستید ولی حرف اهل بیت رو قبول ندارید از معتبرترین کتب خودتون میگم تا نتونید بگید دروغه حضرت جعفر میگن تفسیر روم در امارت سیدنا ابوبکر و عمر بوده بدون تقیه (دروغ) اینو تایید کنید تا همه بفهمند حقیقت با کی هست
ابن محبوب، عن جميل بن صالح، عن أبي عبيدة قال: سألت أبا جعفر (عليه السلام) عن قول الله عز وجل: " ألم * غلبت الروم في أدنى الأرض [2] " قال: فقال: يا أبا عبيدة إن لهذا تأويلا لا يعلمه إلا الله والراسخون في العلم من آل محمد صلوات الله عليهم إن رسول الله (صلى الله عليه وآله) لما هاجر إلى المدينة و [أ] ظهر الاسلام كتب إلى ملك الروم كتابا وبعث به مع رسول يدعوه إلى الاسلام وكتب إلى ملك فارس كتابا يدعوه إلى الاسلام وبعثه إليه مع رسوله فأما ملك الروم فعظم كتاب رسول (صلى الله عليه وآله) وأكرم رسوله وأما ملك فارس فإنه استخف بكتاب رسول الله (صلى الله عليه وآله) ومزقه واستخف برسوله وكان ملك فارس يومئذ يقاتل ملك الروم وكان المسلمون يهوون [3] أن يغلب ملك الروم ملك فارس وكانوا لناحيته أرجا منهم لملك فارس فلما غلب ملك فارس الروم كره ذلك المسلمون واغتموا به فأنزل الله عز وجل بذلك كتابا قرآنا " ألم * غلبت الروم في أدنى الأرض (يعني غلبتها فارس) في أدنى الأرض (وهي الشامات وما حولها) وهم (يعني وفارس) من بعد غلبهم (الروم) سيغلبون * (يعني يغلبهم المسلمون) في بضع سنين لله الامر من قبل ومن بعد ويومئذ يفرح المؤمنون * بنصر الله ينصر من يشاء " عز وجل فلما غزا المسلمون فارس وافتتحوها فرح المسلمون بنصر الله عز وجل قال: قلت: أليس الله عز وجل يقول: " في بضع سنين [4] " وقد مضى للمؤمنين سنون كثيرة مع رسول الله (صلى الله عليه وآله) وفي إمارة أبي بكر وإنما غلب المؤمنون فارس في إمارة عمر فقال: ألم أقل لكم إن لهذا تأويلا وتفسيرا والقرآن - يا أبا عبيدة - ناسخ ومنسوخ. أما تسمع لقول الله عز وجل: " لله الامر من قبل ومن بعد "؟ يعني إليه المشيئة في القول أن يؤخر ما قدم ويقدم ما أخر في القول إلى يوم يحتم القضاء بنزول النصر فيه على المؤمنين فذلك قوله عز وجل: " ويومئذ يفرح المؤمنون * بنصر الله [ينصر من يشاء] أي يوم يحتم القضاء بالنصر.
کافی جلد 8 صفحه 269

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در این خصوص به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
37 | محمد زمانی | | ٢٣:١٠ - ٢٧ مهر ١٣٩٤ |
سلام برشما - داستان خاصف النعل از چه قرار بوده است؟؟ باتشکر فراوان

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در این خصوص روایات فراوانی نقل شده است که به یک روایت اشاره می کنیم:
در سنن ترمذى آمده است
حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ وَكِيعٍ، حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ شَرِيكٍ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ حِرَاشٍ، حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، بِالرَّحَبَةِ، قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ الْحُدَيْبِيَةِ خَرَجَ إِلَيْنَا نَاسٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فِيهِمْ سُهَيْلُ بْنُ عَمْرٍو، وَأُنَاسٌ مِنْ رُؤَسَاءِ الْمُشْرِكِينَ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ خَرَجَ إِلَيْكَ نَاسٌ مِنْ أَبْنَائِنَا، وَإِخْوَانِنَا، وَأَرِقَّائِنَا وَلَيْسَ لَهُمْ فِقْهٌ فِي الدِّينِ، وَإِنَّمَا خَرَجُوا فِرَارًا مِنْ أَمْوَالِنَا وَضِيَاعِنَا، فَارْدُدْهُمْ إِلَيْنَا، قَالَ: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ فِقْهٌ فِي الدِّينِ سَنُفَقِّهُهُمْ، فَقَالَ النَّبِيُّ K: " يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ لَتَنْتَهُنَّ أَوْ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ مَنْ يَضْرِبُ رِقَابَكُمْ بِالسَّيْفِ عَلَى الدِّينِ، قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ عَلَى الْإِيمَانِ "، قَالُوا: مَنْ هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ لَهُ أَبُو بَكْرٍ: مَنْ هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ وَقَالَ عُمَرُ: مَنْ هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: " هُوَ خَاصِفُ النَّعْلِ.يا رَسُولَ اللَّهِ قال هو خَاصِفُ النَّعْلِ وكان أَعْطَى عَلِيًّا نَعْلَهُ يَخْصِفُهَا
که روزى پیامبر اکرم (صلى اللهعلیه وآله وسلم) مشرکان قریشرا مخاطب ساخت و فرمود: «لَتَنْتَهَنَّ اَوْ لَیَبْعَثَنَّ اللهُ عَلَیْکُمْ مَنْ یَضْرِبُ رِقابَکُمْ بِالْسَّیْفِ عَلَى الدّینِ قَدِ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ عَلَى الاِْیمانِ»؛ (یا از عقاید و کارهاى خلاف خود دست بردارید یا خداوند کسى را برمى انگیزد که با شمشیر، به خاطر دفاع از اسلام، گردن شما را مى زند؛ کسى که خداوند قلب او را بر ایمانآزموده و مملوّ از ایمانبه خودش ساخته است).
حاضران سوال کردند: «آن شخص کیست؟». ابوبکر پرسید: «آن شخص کیست؟». عُمر پرسید: «آن شخص کیست؟»
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «هُوَ خاصِفُ النَّعْلِ»؛ (او کسى است که مشغول وصله کردن کفش است). این در حالى بود که پیامبر(صلى اللهعلیه وآله وسلم) نعلین خود را به على(علیه السلام) داده بود تا آن را وصله کند... .
ترمذى سپس از ابوعیسى نقل مى کند
سنن الترمذي ج 5 ص 634
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها