2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
ولایت مطلقه رسول اکرم و ائمه اطهار صلوات الله علیهم
کد مطلب: ١٣٧٣٠ تاریخ انتشار: ٠٩ دي ١٣٩٩ - ١٦:١٧ تعداد بازدید: 2976
خارج فقه مقارن » اجتهاد و تقلید از دیدگاه فریقین
ولایت مطلقه رسول اکرم و ائمه اطهار صلوات الله علیهم

جلسه سی‌ و سوم 99/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سی‌ و سوم 99/09/17

موضوع: اجتهاد وتقلید – ولایت مطلقه رسول اکرم و ائمه اطهار صلوات الله علیهم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

در رابطه با سوال یکی از عزیزان درباره با فرمایش استادمان ،مرحوم آیت الله شاه آبادی، من این مطلب (دو وجود نورانی و ناسوتی برای نبی اکرم و تردد جبرائیل بین این دو وجودِ مقدسِ نبی اکرم، برای تحویل کلام وحی) را از ایشان شنیدم و این اگر روایت هم نباشد، مسئله عقلی است. ما نمی‌توانیم قبول کنیم که رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) مقامشان از جبرئیل پایین‌تر است، یا جبرئیل می تواند قربش از ایشان به خدا بیشتر باشد.

روایات متعددی داریم که واسطه فیض میان خالق و مخلوق رسول اکرم و ائمه (علیهم السلام) هستند. بهترین فیض هم عبارت است از وحی و قرآن. اگر بنا باشد رسول اکرم واسطه فیض باشند ،معنا ندارد ‌که جبرئیل بتواند از رسول اکرم اقرب من الله باشد.

در جامعه کبیره هم می‌خوانیم:

«اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ- الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي‏»

اگر از محمد و آل محمد نزدیک‌تر ما شفیعی پیدا می‌کردیم، او را شفیع قرار می‌دادیم!

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص617

«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ و الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ: (شَرِّقَا و غَرِّبَا، فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ)»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص328، 101- بَابُ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْحَقِّ فِي يَدِ النَّاسِ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ الْأَئِمَّةِ عليهم السلام و أَنَّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ عِنْدِهِمْ فَهُوَ بَاطِل‏

تمام این علوم از جمله همین کلّ شیء‌ است.

(اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ وَكِيلٌ)

خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و ناظر بر همه اشياء است.

سوره زمر (39): آیه 62

خدای عالم خالق هر شیء است، حتی آن‌ چیزی که از ذهن ما می‌گذرد خالق آن هم خداست و واسطه هم اهل‌بیت (علیهم السلام) هستند. و ائمه (علیهم السلام) عالم بما کان، بما یکون و بما کائن هستند.

روایات متعدد ما داریم که ائمه (علیهم السلام) می‌فرمایند "ما آنچه در آسمان‌ها است و در زمین است و در بهشت و جهنم است همه را می‌دانیم."

وقتی که اینطور باشد یعنی تمام علوم حتی علوم طبیعی، علوم انسانی و دیگر مسائل ،همه جزء فیوضات الهی است و واسطه فیض هم این بزرگواران هستند.

(عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى)

آن کس که قدرت عظيمي دارد او را تعليم داده است.

سوره نجم (53) :آیه 5

جبرئیل آنچه از رسول اکرم در عالم نور می‌گیرد ،عالم ناسوت به این جسم مبارکش تعلیم می‌دهد. (عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى) به عنوان درس و امثال اینها نیست؛ یعنی «بلغه شدید القوی»!

واسطه اصلی فیض، نبی مکرم و ائمه (علیهم السلام) در عالم ملکوتی و در عالم جبروتی هستند، که از آن تعبیر به عالم لاهوتی می‌کنند. هفت عالم برای این جهان معتقد هستند.

هفت شهر عشق را عطار گشت؛ اشاره به این هفت عالم است. عالم ناسوت، برزخ، مثال، ملکوت،

جبروت، لاهوت و هاهوت. اینها هفت عالم برای جهان قائل هستند .هر آنچه بخواهد نازل

شود به عالم ناسوت ،باید از این عوالم بگذرد .

عرض کردم اینها بحث‌هایی است که دوستان اگر کتاب «مصباح الهدایة» امام را بخوانند بسیار واضح و روشن بیان شده است.

به نظرم یکی از واجبات برای دوستان ،مطالعه کتاب «لب اللباب» است که در حقیقت درس عرفان خصوصی مرحوم «علامه طباطبایی» برای شاگردان ویژه‌شان بوده، اگر این کتاب را هم عزیزان مطالعه کنند با پاورقی‌های «علامه حسینی تهرانی» بسیار عالی می‌شود.

هر دفعه که بخوانند یک نورانیتی در روح‌شان ،در عبادات‌شان و در اعتقادات‌شان ایجاد می‌شود.

اما کتاب «کفایة الاثر»

خدا روح مرحوم «خزاز» را بیامرزد . الحق والانصاف کتاب ایشان یک کتاب خیلی زیبا و عالی است، بنده مثل کتاب «کفایة الاثر» را ندیدم.

اولا در رابطه با خود مؤلف، «نجاشی» می‌گوید:

«علي بن محمد بن علي الخزاز ثقة من أصحابنا، أبو القاسم، و كان فقيها وجها له كتاب الإيضاح في أصول الدين على مذهب أهل البيت عليهم السلام.»

رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص268

مرحوم «علامه مجلسی» در «بحار» جلد 1، صفحه 29 می‌گوید:

«كتاب الكفاية كتاب شريف لم يؤلف مثله في الإمامة و هذا الكتاب و مؤلفه مذكوران في إجازة العلامة و غيرها و تأليفه أدل دليل على فضله و ثقته و ديانته و وثقه العلامة في الخلاصة قال كان ثقة من أصحابنا فقيها وجها»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج1، ص29

این کتاب الحق و الإنصاف کتاب خیلی با ارزشی است. معتقد هستم کسی بخواهد در رابطه با جایگاه ائمه (علیهم السلام) اطلاعات کافی داشته باشد، از این کتاب استفاده کند. من بهتر از این کتاب ندیدم.

هر آنچه که دیگران آوردند در باب ائمه ، در کافی ، در «بصائر الدرجات» و ... ، همه را مرحوم «خزاز» در کتاب‌شان آورده‌اند.

پرسش:

آیا درست است که انسان اگر به چیزی اعتقاد داشته باشد، اثرگذار خواهد بود حتی اعتقاد به امور خرافی یا درخواست حاجت از درخت؟

پاسخ:

این‌که اثرگذار خواهد بود، اولاً در «لبُ لباب» یک تعبیری دارد در پاورقی یا در «شرح سیر و سلوک سید بحر العلوم» با پاورقی آیت‌الله العظمی « مرعشی نجفی» است، که خدای عالم رحمت واسعه‌اش به حدی است که یک مرتاض هندی که معتقد به خدا هم نیست، وقتی ریاضت می‌کشد یک درهایی به رویش باز می‌کند.

(وَأَنْ لَيسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى)

و اينکه براي انسان بهره‌اي جز سعي و کوشش او نيست!

سوره نجم (53): آیه 39

یا در توسلات غیر صحیح ، هنگامیکه یک حالت اضطراری برای عبد پیش می‌آید، خدای عالم به خاطر آن اضطرارش، نظر لطف به او می‌کند نه به خاطر توسلش به درخت و امثال اینها.

آغاز بحث...

آقای «خوئی» در رابطه با ولایت تکوینی می‌فرماید که شبهه ‌ای در ولایت آنها بر جمیع مخلوقات نیست.

«لا شبهة في ولايتهم على المخلوق بأجمعهم لكونهم واسطة في الايجاد وبهم الوجود»

آنها واسطه‌ در ایجاد هستند.

تا آنجایی که:

بل لهم الولاية التكوينية لما دون الخالق.»

آنها ولایت تکوینی بر مادون خالق دارند.

مصباح الفقاهة؛ نويسنده: السيد الخوئي (وفات : 1413)، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني

چاپخانه: العلمية – قم، ناشر: مكتبة الداوري – قم، ج3، ص279

ما در توسلات مان به ائمه (علیهم السلام) با این عقیده و نیت که آنها

اولاً «اقرب الناس الی الله» هستند:

«اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ- الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص617

و ثانیا «اول ما خلق الله» هستند:

«اول ما خلق اللّه نوري»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص17

«إن الله خلق الاشیاء بالمشیة دون مشية اخری ونحن مشیة الله»

مجمع النورین، نویسنده: الشیخ أبو الحسن المرندی، ص 215، فصل فی بیانان ثواب اللعن

آنها در تمام مسائل ایجاد، واسطه فیض الهی هستند، از عالم ملکوت تا عالم ناسوت. ما اگر متوسل به ائمه می‌شویم با این عقیده است که آنها ولایت بر همه «ما خلق الله» دارند، در ضمن اینکه در برابر الله و عزّ ربوبیت او جلّ جلاله، ذلّ عبودیت را به تمام معنا دارا هستند.

عزیزان خوب دقت کنند ذلت عبودیت در برابر عزت ربوبیت ، مایه افتخار اهل‌بیت (علیهم السلام) است. می‌گوییم «اشهد انَّ محمداً عبدُهُ ورسولُه» چون «عبد» او است خدای عالم این مقام را به او داده. در روایات متعدد هم هست:

« یا عبدي إنی أنا الله اذا اردت شیئاً أن اقول له کن فیکون، فاطعني حق اطاعتي حتی اجعلک مثلی واذا اردت شیئا أن تقول له کن فیکون»

یا روایت مفصلی که دارد:

«وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ»

تا آنجا که می فرماید:

«فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»

كافي( ط- دارالحديث)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏ (تاريخ وفات مؤلف: 329 ق‏)، محقق / مصحح: دارالحديث‏، ناشر: دار الحديث‏، قم‏، ق 1429، ج2، ص353، بَابُ مَنْ آذَى الْمُسْلِمِينَ وَ احْتَقَرَهُم‏، ح8

یعنی تمام وجود او قلباً و قالباً الهی می‌‌شود، و هر چه که اراده می‌کند خدای عالم با آن اراده در عالم تکوین تأثیر می‌گذارد.

خدا آیت‌الله «محسنی ملایری» را بیامرزد، ایشان از اولیاء الله و اوتاد بودند، ما افتخار داشتیم ده-دوازده سال یا بیشتر در خدمت این بزرگوار بودیم.

ایشان نقل می‌کرد که مرحوم «نخودکی» در کنار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به مردی برخورد کردند که گفت فرزندم «آمریکا» است، آنجا بیمار شده، و دکترها جوابش کرده اند .ایشان از جیبش یک دانه انجیر در آورد و گفت این را به نیت شفای فرزندت بخور.او خورد و فرزندش شفا پیدا کرد.

از این‌ قضایا از مرحوم «نخودکی» که از معاصرین ما است و قبل از انقلاب از دنیا رفتند،زیاد نقل شده.کتاب «نشان از بی‌نشانی‌ها» در شرح حال ایشان نوشته شده.

رسد ‌آدمی به جای که بجز خدا نبیند/ بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت!

بنده با بندگی و عبودیت خدا ، به چه مدارجی که نمی رسد...

یکی از افتخارات‌ بنده این بود که 12- 13 سال خدمت مرحوم «سید عبدالکریم کشمیری» بودم. گاهی خدمت ایشان که می‌رفتیم، کل گذشته و آینده ما را بیان می فرمود.که مثلا شما در گذشته فلان کار را کردید و این درست است و آن نادرست است. یا در آینده چنین مسائلی پیش می‌آید و ... انسان احساس می‌کرد که ایشان در تمام این مراحل و مواقع دوشآدوش آدم بوده است.

در زیارت عاشورا هم می‌خوانیم:

«وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّه‏»

از خدا می‌خواهم مرا به آن مقامی که شما پیش خدا دارید به آن مقام برساند.

المزار الكبير (لابن المشهدي)؛ نویسنده: ابن مشهدى، محمد بن جعفر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، محقق/ مصحح: قيومى اصفهانى، ص177

پس حضرات معصومین علیهم السلام این مقام را دارند .در مقام توسل وقتی ما می‌گوییم:

«یا محمدُ یا علی یا علی یا محمد اکفیانی»

اگر کسی مثل آقای «عابدینی» که این‌ مسائل را مسخره می کند ،چون این معارف و معانی را متوجه نیست؛ یعنی درکش را ندارد.

(خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)

خدا بر دلها و گوشهاي آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهايشان پرده‌اي افکنده شده؛ و عذاب بزرگي در انتظار آنهاست.

سوره بقره (2): آیه 7

حال چه قضیه ای هست و چرا اینطور می شود، خدا می داند.

(ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يسْتَهْزِئُونَ)

سپس سرانجام کساني که اعمال بد مرتکب شدند به جايي رسيد که آيات خدا را تکذيب کردند و آن را به مسخره گرفتند!

سوره روم (30): آیه 10

این فقره را در کتب فقهی و اصولی و ... که بزرگان دارند ، از زمان مرحوم «سید مرتضی» و ... آورده‌اند با سندهای معتبر .

اینطور نیست که می‌گوید فقط «شیخ عباس قمی» در «مفاتیح» این مطلب را آورده باشد، قبل از «شیخ عباس قمی» ،بیش از 40- 50 نفر از فقها و بزرگان ما مثل «شیخ طوسی» و «سید مرتضی»، «کفعمی» و دیگران ،همه دعای «الهی عظم البلاء» را به همین شکلی که ما الان داریم، آورده‌اند.

مضافا در غیر دعای «الهی عظم البلاء» موارد زیادی داریم که چنین توسلاتی را بیان می کنند:

«یا محمد إنی توسلت بک فاقض حاجتی»

حتی اهل‌سنت استغاثه به رسول اکرم را آورده اند. حال اگر یک آخوند شیعه‌ یک سری مقدسات را به استهزاء می گیرد...

(يضِلُّ مَنْ يشَاءُ)

خداوند هر کس را بخواهد گمراه می‌کند.

سوره رعد (13): آیه 27

من از همه عزیزان تقاضا دارم این انحرافات را ‌‌ببینند و مراقب باشند، مخصوصاً از بعضی از طلبه‌ها و اساتید ،به خدا پناه ببرید، که خدای نکرده به چنین روزی گرفتار نشوید،چون ما نمی‌دانیم:

نداند بجز ذات پروردگار/ که فردا چه بازی کند روزگار!

شما «باب» و «بهاء» و ... را ببینید، در «حوزه علمیه نجف» درس می خوانده، ولی به خاطر بعضی از گناهان و معاصی خدای عالم چنین اتفاقاتی را برای اینها پیش می‌آورد . همواره به خدای عالم از شر نفس پناه ببرید و این دعای مشهور:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسِي وَ مِنْ شَرِّ قَضَاءِ السَّوء وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٍّ وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ‏] وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها»

را بخوانید.این افراد را که می‌بینید و یا در موردشان می‌شنوید ،اظهار خوشحالی نکنید، یا خدای نکرده نگویید چرا چنین و چنان است و طعنه هم نزنید، اولاً جواب اینها را باید محکم داد و رسوایشان کرد، به تعبیر امام صادق:

«یخزی و یبدی عوراتهم»

ولی مهم‌تر از همه اینکه به همه شما توصیه می‌کنم، وقتی اینطور انحرافات را می‌‌بینید به خدا پناه ببرید:

(إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي)

نفس (سرکش) بسيار به بديها امر مي‌کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند!

سوره یوسف (12): آیه 53

اما ادامه کلام آقای خویی:

«الجهة الثانیة: في ولایتهم التشریعة»

قبلاً بحث کردیم که مرحوم آیت‌الله العظمی «خوئی» در رابطه با ولایت تشریعی می فرماید :

«الجهة الثانية : في ولايتهم التشريعية، بمعنى كونهم وليا في التصرف على أموال الناس وأنفسهم مستقلا ، فالظاهر أيضا لا خلاف في ولايتهم على هذا النحو»

بعد ایشان می‌گوید:

«وكونهم أولى بالتصرف في أموال الناس و رقابهم و بتطليق زوجتهم و بيع أموالهم و غير ذلك من التصرفات»

در اموال مردم اولی به تصرف هستند. نسبت به جان مردم حتی امام می‌تواند زن کسی را طلاق بدهد یا اموال او را بفروشد. اولی است.

به چه دلیل ؟

«النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم فإن الظاهر من الأولوية الأولوية في التصرف وكونهم وليا لهم في ذلك لا بمعنى آخر»

مصباح الفقاهة؛ نويسنده: السيد الخوئي (وفات : 1413)، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني

چاپخانه: العلمية – قم، ناشر: مكتبة الداوري – قم، ج3، ص284

ایشان در جلد 3، صفحه 279 می‌گوید امام این اختیار را از طرف خدای عالم دارد که زن کسی را طلاق بدهد و حتی آن زن را برای دیگری عقد کند، این اعتقاد ماست.

بزرگواران و فقهای ما که واقعاً یک عمر زندگی‌شان را در احادیث اهل‌بیت (علیهم السلام) گذرانده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند. این فرمایش اقای «خویی» بود.

«امام رضوان الله تعالی علیه» اینجا غوغایی کرده اند:

«فهم من قبل الله ملاّك التصرّف في كلّ شئ وإن كانت الأموال لصاحبها و هذه ولاية عامّة كلّية بالنسبة إلى جميع الموجودات»

ائمه (علیهم السلام) از طرف خدای عالم مالک‌ تصرف در تمام اشیاء هستند.

كتاب البيع؛ السيد الخميني (وفات : 1410)، ناشر: مؤسسة تنظيم ونشر آثار الامام الخميني، تهران: 1421، ج 3، ص 21

«امام» نکات خیلی ظریفی دارند.

من معتقد هستم در ارتباط با ائمه (علیهم السلام) در این 14 قرن، شاید کتابی مثل «مصباح الهدایة» نوشته نشده باشد.

بنده 90 درصد عمر 40- 50 ساله حوزوی‌ ام را در بحث‌های ولایت گذرانده ام اما قاطعانه عرض کنم ،مثل این کتاب تا به حال ندیده ام که اینطور نسبت به مقام ائمه (علیهم السلام) ، مستدل و زیبا بحث کرده باشد.

پرسش:

آیا ائمه (علیهم السلام) از اختیار خود در طلاق زوجه دیگری استفاده کرده اند ؟

پاسخ:

نیازی نیست که اتفاق افتاده باشد. حتی «ابن تیمیه» می‌گوید یک سری اختیاراتی که رسول اکرم داشته اند، اصلا استفاده نکرده اند.

اینکه در تاریخ ،پیغمبر از این اختیارات‌شان استفاده کرده اند یا نه، ملاک نیست. وقتی ما دلیل داریم که پیغمبر چنین اختیاراتی دارد ،برای ما حجت است.

عبارت «ابن تیمیه» این است:

«ميزنا بين السنة والبدعة وبينا ان السنة هي ما قام الدليل الشرعي عليه سواء فعله رسول الله أو فعل على زمانه أو لم يفعله ولم يفعل على زمانه لعدم المقتضى حينئذ لفعله»

سنت آن است که دلیل شرعی بر آن داشته باشیم! اگر ما دلیل شرعی بر یک مسئله‌ ای داریم، اینکه پیامبر انجام داده‌اند یا نداده‌اند، دیگر ملاک نیست. مقتضی وجود نداشته تا پیامبر عمل کنند (طبق آن اختیار).

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية ، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج21، ص317، 318

می‌گویند فلان کار را پیغمبر انجام نداده است. مثلا برای شهدای «احد» عزاداری نکردند، مراسم نگرفتند، پیغمبر با تسبیح ذکر نگفته اند و لذا اگر کسی انجام دهد، بدعت و حرام است. این کلام«ابن تیمیه» پاسخ محکمی به اینهاست .

پرسش:

خدا قدرت و اختیارات وسیع را به معصومین داده است و آنها سوء استفاده نکرده و نخواهند کرد.

پاسخ:

قطعاً:

(وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا)

و شما هيچ چيز را نمی‌خواهيد مگر اينکه خدا بخواهد، خداوند دانا و حکيم بوده و هست!

سوره انسان (76): آیه 30

خدا به هر کس این اختیار را نمی‌‌دهد. آن کسی که سوء استفاده می‌کند خدا به او این قدرت را نمی‌دهد.در باب سوء عمل و استفاده نادرست ، خدا حجت را تمام کرده:

(وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيهِ يلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ)

و اگر مي‌خواستيم، (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانشها) بالا مي‌برديم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها کرديم) و او به پستي گراييد، و از هواي نفس پيروي کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کني، دهانش را باز، و زبانش را برون مي‌آورد، و اگر او را به حال خود واگذاري، باز همين کار را مي‌کند؛ (گويي چنان تشنه دنياپرستي است که هرگز سيراب نمي‌شود! (اين مثل گروهي است که آيات ما را تکذيب کردند؛ اين داستانها را (براي آنها) بازگو کن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)!

سوره اعراف (7): آیه 176

مشخص است که «بلعم باعورا» به یک مقاماتی رسیده بود؛ ولی از مقامات و اختیاراتش سوءاستفاده کرد. خدا نه تنها این مقام را از او گرفت بلکه چنان به زمین زد که ضرب المثلی برای تاریخ شد. (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيهِ يلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يلْهَثْ)

ولی ائمه (علیهم السلام) معصوم هستند:

(اِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)

خداوند فقط می‌خواهد پليدی و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.

سوره احزاب (33):‌ آیه 33

خدا ان شاء‌ الله بر همه شما توفیقات عنایت بفرماید، موفق و مؤید باشید ان شاء الله ما را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید التماس دعا خدا حافظ همه عزیزان تا دیدار آینده همه را به خدای عالم می‌سپارم.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»



مطالب مرتبط:
پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام، واسطه فیض بین خالق و مخلوقدلالت کلمه «مولی» بر اولولیت و سرپرستی از نظر عالمان سنّیولایت مطلق نبی اکرم صلی الله علیه و آله در آیه 6 سوره احزابآیه شریفه «النبی اولی بالمومنین من انفسهم»
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب