2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها 11
کد مطلب: ٥٤٨٩ تاریخ انتشار: ٠٧ شهریور ١٣٨٩ تعداد بازدید: 2883
حبل المتین » عمومی
تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راهكارها 11

اثبات امامت ائمه از قرآن، اتهام شیعه به غلو در ائمه، نماز امیر المؤمنین پشت سر خلفاء
حبل المتين 89/06/07

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 07 / 06 / 89

آقاي كاشاني

چگونه مي توان براي اثبات امامت ائمه (عليهم السلام) از قرآن استفاده و استدلال كرد؟

استاد حسيني قزويني

سؤال خوبي بود كه آيا مي توانيم از آيات قرآن براي امامت أهل بيت (عليهم السلام) استفاده كنيم يا خير؟

شايد اين سؤال در ذهن بينندگان عزيز، حتي عزيزان شيعه هم باشد. در كتاب صحيح بخاري، جلد 4، صفحه 138، حديث 3431، باب قول الله تعالي و إذكر في الكتاب مريم ...، آقاي بخاري تفسير آيه 33 سوره آل عمران را مطرح مي كند:

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَي آَدَمَ وَ نُوحًا وَ آَلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آَلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ

خداوند انتخاب كرد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را براي رسالت بر جهانيان.

قبلاً هم گفته بوديم كه جعل امامت به دست خداوند است؛ همان گونه كه جعل نبوت هم به دست خداوند است.

در آيه 124 سوره بقره هم خداوند به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:

قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

من تو را امام بر مردم قرار مي دهم.

قرآن به مردم نمي گويد كه شما بياييد امام را انتخاب كنيد؛ يا نمي گويد كه انتخاب امام، شورايي است، يا با نظر أهل حلّ و عقد.

جالب اين كه در همين آيه، وقتي حضرت ابراهيم (عليه السلام) جايگاه امامت را خيلي رفيع مي بيند، مي فرمايد:

وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي

آيا اين امامت به ذريه من هم خواهد رسيد يا خير؟

خداوند نفرمود كه مي رسد يا نمي رسد، بلكه فرمود:

لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

أولاً: خداوند از امامت به عنوان عهد الله تعبير مي كند؛ يعني امامت چيزي نيست كه مردم بخواهند كسي را به عنوان امام انتخاب بكنند.

ثانياً: اين عهد الله به هر كسي نمي رسد و افرادي كه متلبّس به ظلم باشند، ولو يك آنْ در عمر خود ظالم بوده باشند، به آنها نخواهد رسيد.

ثالثاً: افردي كه ظالم نيستند و شايستگي دارند، امامت به آنها خواهند رسيد.

در آيه 33 سوره آل عمران هم مي فرمايد:

خداوند انتخاب كرد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را براي رسالت بر جهانيان.

خود جناب بخاري در صحيح بخاري ـ كه برادران أهل سنت معتقدند صحيح ترين كتاب ها بعد از قرآن است ـ در تفسير آيه 33 سوره آل عمران مي گويد:

قال ابن عباس: «وَ آَلَ عِمْرَانَ» المؤمنون من آل إبراهيم و آل عمران و آل ياسين و آل محمد صلي الله عليه و سلم.

مراد از آل عمران، آل ياسين و آل محمد صلي الله عليه و سلم است.

يعني:

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَي آَدَمَ وَ نُوحًا وَ آَلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آَلَ عِمْرَانَ «و آل محمد» عَلَي الْعَالَمِينَ

من گمان نمي كنم بهتر از اين بتوان شاهد آورد.

در ادامه هم مي گويد:

يقول: «إن أولي الناس بإبراهيم للذين اتبعوه» و هم المؤمنون.

بهترين كسي كه شايسته است راه حضرت ابراهيم (عليه السلام) را ادامه دهد، كساني هستند كه از او تبعيت مي كنند و يكي از كساني كه از حضرت ابراهيم (عليه السلام) تبعيت كرده است، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه هدي (عليهم السلام) هستند.

امام رضا (عليه السلام) با علماء أهل سنت از عراق و خراسان، در حضور مأمون عباسي محاجّه مي كردند و بحث بر اين بود كه از امام رضا (عليه السلام) سؤال شد:

آيا از خود قرآن مي توانيد براي امامت أهل بيت (عليهم السلام) استدلال كنيد يا خير؟

يكي از روش هاي مناظره اين است كه ابتداء از طرف مقابل، اعتراف بگيريم و روي اعتراف او، استدلال مان را بنا كنيم تا نتواند منكر شود. امام رضا (عليه السلام) از آنها سؤال كرد:

أخبروني عن قول الله عز وجل: « يس/وَ الْقُرْآَنِ الْحَكِيمِ/إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ/عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» فمن عني بقوله يس؟

مراد از يس در اين آيه چيست؟

قالت العلماء: يس محمد (صلي الله عليه و آله)، لم يشك فيه أحد.

قال أبو الحسن: فإن الله عز وجل أعطي محمدا و آل محمد من ذلك فضلا لا يبلغ أحد كنه وصفه إلا من عقله و ذلك أن الله عز وجل لم يسلم علي أحد إلا علي الأنبياء صلوات الله عليهم، فقال تبارك و تعالي: «سلام علي نوح في العالمين(صافات/79)» و قال: «سلام علي إبراهيم (صافات/109)» و قال: «سلام علي موسي و هارون(صافات/120)» و لم يقل: «سلام علي آل نوح» و لم يقل: «سلام علي آل إبراهيم» و لا قال: «سلام علي آل موسي و هارون» و قال عز وجل: «سلام علي آل يس(صافات/130)»، يعني آل محمد صلوات الله عليهم. فقال المأمون: لقد علمت أن في معدن النبوة شرح هذا و بيانه.

علماء گفتند: مراد از يس، محمد (صلي الله عليه و آله) است و كسي در آن شكي ندارد. امام رضا (عليه السلام) فرمود: خداوند به محمد و آل محمد فضيلتي داده است كه أحدي به آن نمي رسد. خداوند بر هيچ كس به غير از أنبياء (صلوات الله عليهم) سلام نگفته است. خداوند فرمود: «سلام بر نوح»، «سلام بر ابراهيم»، «سلام بر موسي و هارون» و نفرمود: «سلام بر آل نوح»، «سلام بر آل ابراهيم»، « سلام بر آل موسي و هارون». ولي خداوند فرموده است: «سلام بر آل يس»، يعني سلام بر آل محمد (صلوات الله عليهم).

عيون أخبار الرضا للشيخ الصدوق، ج2، ص214 ـ الأمالي للشيخ الصدوق، ص622

يعني خداوند، آل محمد (صلوات الله عليهم) را هم رديف حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت هارون (عليهم السلام) و بالاتر از آل نوح، ابراهيم، موسي و هارون قرار داده است.

جالب اين است كه إبن حجر هيثمي از علماء بزرگ أهل سنت در كتاب الصواعق المحرقة ـ كه در ردّ شيعه نوشته است ـ از فخر رازي نقل مي كند:

إن أهل بيته (صلي الله عليه و سلم) يساوونه في خمسة أشياء:

[1] في السلام، قال: «السلام عليك أيها النبي» و قال: «سلام علي آل ياسين(صافات/130)»، [2] و في الصلاة عليه و عليهم في التشهد، [3] و في الطهارة، قال تعالي: «طه (طه/1)» [أي] يا طاهر و قال: «و يطهركم تطهيرا(أحزاب/33)»، [4] و في تحريم الصدقة، [5] و في المحبة، قال تعالي: «قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله (آل عمران/31)» و قال: «قل لا أسألكم عليه أجرا إلا المودة في القربي (شوري/23)».

أهل بيت (عليهم السلام) در 5 چيز با پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مساوي هستند:

[1] در سلام. خداوند به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «سلام بر تو اي نبي» و در مورد أهل بيت (عليهم السلام) فرمود: «سلام بر آل يس»؛ [2] در صلوات بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أهل بيت (عليهم السلام) در تشهد نماز؛ [3] در طهارت، خداوند فرمود: «طه»، يعني اي پاكيزه و در مورد أهل بيت (عليهم السلام) فرمود: «و شما را پاك و پاكيزه نمايد»؛ [4] در حرام بودن صدقه بر آنها؛ [5] در محبت، خداوند در مورد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «بگو: اگر شما دوست دار خدا مي باشيد، مرا پيروي مرا كنيد، خدا شما را دوست مي دارد» و در مورد أهل بيت (عليهم السلام) فرمود: «بگو: من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي كنم، جز دوست داشتن نزديكانم ».

الصواعق المحرقة إبن حجر الهيثمي، چاپ جديد 2 جلدي نشر موسسه الرسالة لبنان با تحقيق عبد الرحمن بن أميه عبد الله، ج2، ص436 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص435 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج2، ص220

اينها نشان مي دهد بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أهل بيت (عليهم السلام) در 5 مسئله با هم شريك و هم سطح هستند. پس با توجه با اين مطالب ذكر شده، امامت أهل بيت (عليهم السلام) و هم سطح بودن أهل بيت (عليهم السلام) با أنبياء (عليهم السلام)، صراحتاً در قرآن ياد شده است.

* * * * * * *

آقاي كاشاني

يكي از اشكالاتي كه آقاي قرضاوي نسبت به شيعيان مطرح كرده، اين است كه مي گويد: «شيعيان، ائمه (عليهم السلام) را حتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم بالاتر مي دانند». در اين زمينه چه توضيحي داريد.

استاد حسيني قزويني

نكته اول:

ما بارها گفته ايم كه ائمه (عليهم السلام) هر چه دارند، از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) دارند. تمام فضائلي كه براي حضرت علي (عليه السلام) و ساير ائمه (عليهم السلام) ذكر مي كنيم، سايه سار فضيلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است و حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:

أنا عبد من عبيد محمد (صلي الله عليه و آله).

من، بنده اي از بندگان محمد (صلي الله عليه و آله) هستم.

الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص90 ـ الإحتجاج للشيخ الطبرسي، ج1، ص313

هر كس هم چنين مطلبي را نسبت به شيعيان بگويد، قطعاً إفتراء و بهتان است و فرداي قيامت، ميلياردها شيعه در محضر عدل إلهي از او بازخواست خواهد كرد. شما حتي يك روايت ضعيف و مرسل از منابع شيعه به ما نشان بدهيد كه ائمه (عليهم السلام) گفته باشند ـ نستجير بالله ـ از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بالاتر هستند؛ ما اين را نوعي كفر مي دانيم. خود ائمه (عليهم السلام) هم بارها گفته اند: «ما را از مقامي كه داريم، بالاتر نبريد».

نكته دوم:

اما كساني كه نسبت غلوّ به ما مي دهند كه ما نسبت به ائمه (عليهم السلام) غلوّ مي كنيم و آنها را بالاتر از أنبياء (عليهم السلام) مي دانيم، بايد بگوييم بله، ما معتقد هستيم مقام أمير المؤمنين (عليه السلام) از أنبياء (عليهم السلام) بالاتر است و با سربلندي تمام هم اين را عرض مي كنيم و دليل مان هم آيه مباهله است. در آيه مباهله، خداوند، حضرت علي (عليه السلام) را نفْس و هم سطح پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در فضيلت شمرده است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) أفضل از تمام أنبياء (عليهم السلام) است و حضرت علي (عليه السلام) هم كه هم سطح پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، أفضل از أنبياء (عليهم السلام) است. روايات متعددي هم داريم كه مي فرمايد:

جايگاه من نزد خداوند، از ديگر أنبياء (عليهم السلام) بالاتر است.

نكته سوم:

مضافاً كه اين مطلب در منابع أهل سنت هم آمده است.

روايت اول:

در تفسير ثعلبي و تاريخ مدينة دمشق، روايتي در ذيل آيه 45 سوره زخرف آمده است كه من آن را مي خوانم:

وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا

اي پيامبر! از رسولاني كه قبل از تو فرستاديم بپرس.

در ذيل آيه آمده است كه إبن مسعود نقل مي كند:

يا محمد! «وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا» علي ما بعثوا؟ قال: قلت: علي ما بعثوا؟ قال: علي ولايتك و ولاية علي بن أبي طالب.

اي محمد! از أنبياء قبل از خود سؤال كن كه بر چه چيزي مبعوث شده اند؟ گفتم: بر چه مبعوث شده اند؟ فرمود: بر ولايت تو و ولايت علي بن أبي طالب مبعوث شده اند.

تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص241 ـ تفسير الثعلبي، ج8، ص338 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص223 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص312

روايت دوم:

از أبو هريره نقل مي كنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

لما أسري بي في ليلة المعراج، فاجتمع علي الأنبياء في السماء، فأوحي الله ـ تعالي ـ إلي: سلهم يا محمد بماذا بعثتم؟ فقالوا: بعثنا علي شهادة أن لا الله إلا الله وحده و علي الإقرار بنبوتك و الولاية لعلي بن أبي طالب.

وقتي من به معراج رفتم، تمام أنبياء دور من جمع شدند و خداوند به من وحي كرد: اي محمد! از آنها سؤال كن كه بر چه چيزي مبعوث شده اند؟ من هم سؤال كردم و آنها گفتند: مبعوث شده ايم بر شهادت بر يگانگي خداوند و اقرار به نبوت تو و ولايت علي بن أبي طالب.

فردوس الأخبار، ج3، ص399 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص246

روايت سوم:

هم چنين در ذيل آيه شريفه 24 سوره صافات:

وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ

در كتاب الصواعق المحرقة إبن حجر هيثمي، جلد 2، صفحه 437 به نقل از أبو سعيد خُدري آمده است:

«وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» عن ولاية علي بن أبي طالب.

مراد از اين آيه، سؤال از ولايت علي بن أبي طالب است.

شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص161 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص312 ـ الأمالي للشيخ الطوسي، ص290

روايت چهارم:

جناب آقاي آلوسي كه از استوانه هاي علمي أهل سنت و وهابيت است، در تفسير روح المعاني، جلد 23، صفحه 80 مي گويد:

«وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» ... و أولي هذه الأقوال أن السؤال عن العقائد و الأعمال و رأس ذلك لا إله إلا الله و من أجله ولاية علي كرم الله تعالي وجهه

بهترين أقوال، سؤال از عقائد و أعمال است و در رأس آن عقائد، لا إله إلا الله و ولايت علي (كرم الله تعالي وجهه) است.

روايت پنجم:

بزرگان أهل سنت مانند هيثمي، طبراني، إبن أبي حاتم و ديگران آورده اند:

والذي نفسي بيده! لولا أن يقول فيك طوائف من أمتي بما قالت النصاري في عيسي، لقلت فيك اليوم مقالاً لا تمر بأحد من المسلمين إلا أخذ التراب من أثر قدميك يطلب به البركة.

قسم به خدايي كه جانم در دست اوست! اگر نمي ترسيدم كه أمت من در حق تو غلوّ كنند (و إدعاي ألوهيت كنند)، همان طوري كه مسيحيان در حق عيسي گفتند، امروز سخني در فضيلت تو مي گفتم كه هر كجا مي رفتي، أمت من، خاك زير پاي تو را به عنوان تبرك و بركت (و در بعضي روايات: براي شفا) برمي داشتند.

مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص131 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج1، ص320 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص129 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج1، ص 200

آقاي خوارزمي در كتاب المناقب خود، اين عبارت را هم در ادامه آورده است:

و من فضل طهورك، يستشفون به ولكن حسبك أن تكون مني و أنا منك، ترثني و أرثك و أنت مني بمنزلة هارون من موسي إلا أنه لا نبي بعدي.

از زيادي آب وضوي تو، طلب شفا مي كردند. ولي همين بس است كه تو از من هستي و من هم از تو هستم و از همديگر ارث مي بريم و ... .

المناقب للموفق الخوارزمي، ص158، ح188

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

حضرت علي (عليه السلام) 25 سال از عمرش را در زمان حكومت خلفاء ثلاثه، أبو بكر، عمر و عثمان گذرانده است و در اين 25 سال، بنا به دلائلي كه شيعيان ذكر مي كنند، سكوت كرد و تقابل آن چناني نداشت كه شمشير بكشد و إحقاق حق بكند. آيا حضرت علي (عليه السلام) پشت سر اين خلفاء نماز مي خواند؟

جواب:

أولاً:

در اين رابطه، ما روايات متعددي داريم و از ضروريات عقائد أهل سنت است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) پشت سر أبو بكر، عمر و عثمان نماز مي خواندند. ما هم رواياتي داريم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به مسجد مي آمد و پشت سر أبو بكر مي ايستاد.

ثانياً:

ولي مرحوم قمي (ره) در تفسيرشان ـ كه تمام راويانش ثقه هستند و خود حضرت آيت ا... العظمي خوئي (ره) هم بر وثاقت روات اين تفسير استدلال مي كند ـ جلد 2، صفحه 158 مي گويد:

حضر المسجد و وقف خلف أبي بكر و صلي لنفسه.

أمير المؤمنين (عليه السلام) به مسجد مي آمد و پشت سر أبو بكر هم مي ايستاد، ولي نماز خودش را مي خواند و إقتداء نمي كرد.

تفسير القمي لعلي بن إبراهيم القمي، ج2، ص159 ـ تفسير نور الثقلين للشيخ الحويزي، ج4، ص188

در كتاب وسائل الشيعة هم آمده است:

كان الحسن و الحسين عليهما السلام يقرآن خلف الإمام.

امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) خودشان قرائت شان را پشت سر امام جماعت مي خواندند.

وسائل الشيعة (الإسلامية) للحر العاملي، ج5، ص430

اگر امام حسن (عليه السلام) يا امام حسين (عليه السلام) پشت سر مسئولين و دست اندركاران بني أميه در مسجد حضور پيدا مي كردند، نماز خودشان را مي خواندند.

ثالثاً:

آقايان أهل سنت، نماز خواندن پشت كسي را فضيلت نمي دانند. چون اينها نماز خواندن پشت سر هر فاسق و فاجري را جايز مي دانند. أبو جعفر طحاوي ـ كه از علماء بزرگ أهل سنت است و كتاب عقيده طحاوي اش مورد تائيد همه مذاهب أهل سنت است، ـ در شرح عقيده طحاويه آورده است:

و في صحيح البخاري أن عبد الله بن عمر رضي الله عنه كان يصلي خلف الحجاج بن يوسف الثقفي و كذا أنس بن مالك و كان الحجاج فاسقا ظالما

در صحيح بخاري آمده است كه عبد الله بن عمر پشت سر حَجّاج بن يوسف ثقفي نماز مي خواند و أنس بن مالك هم پشت سر او نماز مي خواند؛ با اين كه حجاج، هم فاسق بود و هم ظالم.

شرح العقيدة الطحاوية لإبن أبي العز الحنفي، ص421

جناب سرخسي، از استوانه هاي فقهي حنفي مذهب ها، در كتاب المبسوط ـ كه مفصل ترين كتاب حنفي هاست ـ ، جلد 1، صفحه 40 مي گويد:

و قال صلي الله عليه و سلم: «صلوا خلف كل بر و فاجر» و لان الصحابة و التابعين كانوا لا يمتنعون من الاقتداء بالحجاج في صلاة الجمعة و غيرها، مع أنه كان أفسق أهل زمانه. حتي قال الحسن رحمه الله تعالي: لو جاء كل أمة بخبيثاتها و نحن جئنا بأبي محمد، لغلبناهم.

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «پشت سر هر شخص نيك و بد نماز بخوانيد». زيرا صحابه و تابعين پشت سر حَجّاج در نماز جمعه و غير آن نماز مي خواندند و إبائي هم نداشتند؛ با اين كه حجاج، فاسق ترين شخص زمان خودش بود. حتي حسن بصري گفته است: اگر فرداي قيامت، تمام أمت ها، خبيث ترين افرادشان را بياورند و در يك كفه بگذارند و ما هم حجاج را در يك كفه بگذاريم، كفه ما سنگين تر خواهد بود.

بنابراين، آقايان أهل سنت، نماز خواندن پشت سر كسي را فضيلت نمي دانند.

* * * * * * *

سؤال:

اگر خلفاء راشدين به قول شما شيعيان، خلافت را به دست نمي گرفتند و زمامت امور به دست اينها نمي افتاد و بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، خليفه بلا فصل ايشان، أمير المؤمنين (عليه السلام) مي شد و بعد از او هم امام حسن (عليه السلام) بود تا ائمه إثني عشري كه شيعه معتقد است، بعد از اين 12 امام، حكومت به دست مردم مي افتاد. پس چرا شما مي گوييد كه خلفاء بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) 12 نفر هستند؟

جواب:

ما بر اين عقيده هستيم و أدله محكمي هم از منابع أهل سنت بر اين عقيده داريم كه اگر بنا بود بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، خلافت به حضرت علي (عليه السلام) برسد و بعد از او هم به امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) برسد، دنيا گلستان مي شد و هيچ گمراهي در جهان پيدا نمي شد.

روايت اول:

به دليل حديث ثقلين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي أهل بيتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي.

من دو چيز گران بهاء نزد شما به يادگار مي گذارم: كتاب خدا و أهل بيتم؛ اگر به اين دو تمسك كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.

صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ المستدرك في الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص148 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص30 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص51 ـ مسند أبي يعلي، ج2، ص297 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص66 ـ سنن الترمذي، ج5، ص329

اگر كتاب خدا و أهل بيت (عليهم السلام) بودند، هيچ گمراهي نبود و دنيا گلستان مي شد و بعد از اينها هم بحث قيامت پيش مي آمد.

روايت دوم:

ما در روايات متعددي از عزيزان أهل سنت داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

إن تؤمروا عليا (رضي الله عنه) و لا أراكم فاعلين، تجدوه هاديا مهديا يأخذ بكم الطريق المستقيم.

اگر بعد از من، علي را امير خودتان قرار بدهيد، گرچه مي دانم اين كار را نمي كنيد، او را هدايت شده و هدايت كننده خواهيد يافت كه تمام شما أمت اسلامي را به صراط مستقيم خواهد كشاند.

مسند احمد، ج1، ص109 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج5، ص176 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص630 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص421 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص468 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397

احمد بن حنبل مي گويد:

هر روايتي را كه در مسند من نيافتيد، بدانيد كه آن روايت صحيح نيست.

روايت سوم:

آقاي إبن حبان مي گويد:

إن تؤمروا عليا و لا أظنكم فاعلين، تجدوه هاديا مهديا يسلك بكم الطريق.

اگر بعد از من، علي را امير خودتان قرار بدهيد، گرچه ظن من اين است كه اين كار را نمي كنيد، او را هدايت شده و هدايت كننده خواهيد يافت كه تمام شما را به صراط مستقيم هدايت مي كند.

كتاب المجروحين لإبن حبان، ج2، ص210 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص363

روايت چهارم:

آقاي أبو نعيم اصفهاني در كتاب حلية الأولياء مي گويد:

إن تستخلفوا عليا و ما أراكم فاعلين، تجدوه هاديا مهديا يحملكم علي المحجة البيضاء.

اگر بعد از من، علي را امير خودتان قرار بدهيد، گرچه مي دانم اين كار را نمي كنيد، او را هدايت شده و هدايت كننده خواهيد يافت كه شما را به دنياي بدون گناه و معصيت و آن مدينه فاضله هدايت مي كند.

حلية الأولياء لأبو نعيم اصفهاني، ج1، ص64 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص630

روايت پنجم:

آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين روايتي را نقل مي كند و مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه.

اين روايت، شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد و صحيح است، ولي آن دو، اين روايت را نياورده اند.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص142

روايت اين است:

و إن وليتموها عليا، فهاد مهتد يقيمكم علي صراط مستقيم.

اگر علي را به عنوان ولي أمرتان قرار بدهيد، او هدايت كننده و هدايت شونده است و شما را به صراط مستقيم مي رساند.

روايت ششم:

اما نسبت به ائمه (عليهم السلام) كه قبلاً هم حديث خلفائي اثنا عشر را آورديم، آقاي إبن حجر عسقلاني در كتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري و آقاي ابن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهاية در مورد أهل بيت (عليهم السلام) آورده اند:

لا يهلك هذه الأمة حتي يكون فيها إثنا عشر خليفة، كلهم يعمل بالهدي و دين الحق.

اين أمت نابود نمي شود تا روزي كه 12 خليفه بر اينها حكومت كند و تمام اين 12 خليفه، به هدايت و دين حق عمل مي كردند.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج13، ص184 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص280 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج24، ص282 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج45، ص189 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج4، ص258

آقاي إبن كثير دمشقي در تفسير خود مي گويد:

معني هذا الحديث البشارة بوجود إثني عشر خليفة صالحا يقيم الحق و يعدل فيهم.

معني اين حديث، بشارتي است به وجود 12 خليفه صالح كه حق را اقامه مي كنند و عدالت را در ميان مردم پياده مي كنند.

تفسير إبن كثير، ج2، ص34 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص221 ـ تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي للمباركفوري، ج6، ص393 ـ عون المعبود شرح سنن أبي داود للعظيم آبادي، ج11، ص247

در الصواعق المحرقة إبن حجر هيثمي آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

في كل خلوف من أمتي عدول من أهل بيتي، ينفون عن هذا الدين تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين ... .

در هر نسلي از أمت من، افراد عادلي از أهل بيت من هستند كه تحريف غلوّ كنندگان را برطرف مي كنند ...

الصواعق المحرقة لإبن حجر الهيثمي، ص234، چاپ مصر ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص114 ـ شرف النبي للحاكم النيشابوري، ص287 ـ المعيار و الموازنة لأبو جعفر الإسكافي، ص204

يعني در هر عصري از أمت من، افرادي از أهل بيت من هستند كه از شريعت اسلامي پاسداري مي كنند.

* * * * * * *

سؤال:

من با تعدادي از برادران أهل سنت بحث داشتم و سؤالاتي را پرسيده اند كه نتوانستم جواب بدهم. لطفا اين سؤالات را جواب بدهيد:

1. چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نوشتن خلافت حضرت علي (عليه السلام) را براي دقيقه 90 گذاشت؟ آيا در آن لحظه اتفاقي افتاد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود براي من قلم و كاغذ بياوريد؟

2. آيا أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ هاي خلفاء شركت داشتند؟

جواب:

من توصيه مي كنم به حضرت عالي و ديگر عزيزاني كه از بنده حرف شنوي دارند، در برخورد با أهل سنت، نهايت ادب را كه شايسته مكتب أهل بيت (عليهم السلام) است را مراعات كنيد.

1. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از اولين روزي كه بعثت خود را اعلام كرد:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ

سوره شعراء/آيه214

از همان جا هم خلافت حضرت علي (عليه السلام) را مطرح كرد تا آخرين لحظه عمرش كه در سال دهم هجري بود، در همايشي كه بيش از 124 هزار نفر شركت داشتند، خلافت حضرت علي (عليه السلام) را مطرح كردند و بحث خلافت حضرت علي (عليه السلام) را به دقيقه 90 نگذاشتند. اما اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در آخرين وقت عمرش، مي خواست اين مسئله را بنويسد، رسم دنيا و عقلاء بر اين است كه وصيت شان را در آخرين لحظات عمرشان مي نويسند و حساس ترين مطالب شان را در آخرين لحظات مي نويسند تا بعد از او، آن كارها انجام شود. لذا، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در اينجا كه احساس كردند آخرين لحظه از لحظات عمرش بود، فرمود:

إئتوني بقلم و كتف أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي

مضافاً كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) خودش هم مي دانست كه قلم و كاغذي به دست ايشان نخواهند داد و قطعاً خودش مي دانست كه نسبت هذيان به ايشان خواهند داد. شايد يكي از فلسفه هاي اين كار اين بود كه مردم بدانند كساني كه بعد از او، أمر خلافت را بر عهده مي گيرند، چه برخوردي نسبت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) داشتند و آيه قرآن را كه مي فرمايد:

وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي

سوره نجم/آيه4ـ3

تا چقدر قبول داشتند؟ شايد اين يك اعلام خطر و هشداري بود از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به أمت اسلامي، نسبت به كساني كه بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي خواهند زمام امور را به دست بگيرند.

2. شيعه و سني اتفاق نظر دارند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به هيچ وجهي در هيچ يك از جنگ هاي بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شركت نداشتند. اگر هم شركت داشتند، اين آقايان بايد دليل بياورند، نه اين كه ما دليل بياوريم. اين آقاياني كه مي گويند شركت داشته، بايد دليل، روايت و سند بياورند. به تعبير مرحوم شهيد مطهري (ره):

أمير المؤمنين (عليه السلام) در هيچ يك از جنگ ها شركت نكرد و در هيچ يك از كارهاي خلفاء همكاري نكرد. حتي در إمارة الجاج هم به عنوان رئيس كاروان حج نرفت.

قبول يك مسئوليتي از طرف خلفاء، به منزله ناديده گرفتن مسئله غصب خلافت و ناديده گرفتن آن تراث حضرت علي (عليه السلام) و خلافت و امامت به تاراج رفته بود.

لذا أمير المؤمنين (عليه السلام) هيچ مسئوليتي نپذيرفت. حتي اين كه مي گويند امام حسن (عليه السلام) در بعضي از جنگ ها، مانند جنگ ايران شركت داشت، هيچ سند درستي ندارد و روايات جعلي و ضعيف در بعضي از منابع آمده است و بزرگان و مراجع عظام تقليد ما، به ويژه امام خميني (ره) در كتاب بيع و مكاسب محرمه شان در بحث أرض سواد مي فرمايد:

هيچ دليلي بر شركت امام حسن (عليه السلام) در جنگ هاي بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در دوران خلفاء نداريم.

* * * * * * *

سؤال:

چند سال پيش كه به حج رفته بودم، در كنار قبرستان بقيع، به يكي از علماء أهل سنت برخورد كردم كه مي گفت:

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

سوره فاتحه/آيه5

هذا ميت، حتي رسول الله ميت.

همه را ميت مي گفت. يكي از ايراني هايي كه عربي مي دانست را پيدا كردم و شروع كردم با آن عالم سني بحث كردن.

گفتم: در قرآن آمده است:

وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

سوره آل عمران/آيه169

منظور قرآن از اين آيه، چه كساني هستند كه قرآن مي فرمايد آنها زنده هستند؟

گفت: منظور قرآن، كساني هستند كه همراه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند و در جنگ ها كشته شدند.

گفتم: آيا جنگ بدر و أحد هم مي تواند شامل اين آيه باشد؟

گفت: بله، آنها هم هستند.

گفتم: آيا شهداي بدر و أحد هم مي تواند شامل اين آيه باشند؟

گفت: بله.

گفتم: آيا حمزه سيد الشهداء هم مشمول اين آيه هست؟

گفت: بله.

گفتم: يك لطفي در حق من بكنيد و من الآن مي خواهم به قبرستان أحد بروم و يك نامه اي به من بدهيد تا آن نامه را به حمزه سيد الشهداء كه زنده است، بدهم و به ايشان متوسل شوم. شما هم كه مي گوييد مي توان به زنده متوسل شد، به همكاران تان بگوييد تا مرا اذيت نكنند.

مغز ايشان چند ثانيه اي هنگ كرد و حتي آب دهانش را هم نمي توانست قورت بدهد. بعد از لحظاتي، اولين حرفي كه زد، اين بود: «أنت مشرك». بعد هم دو نفر از مأمورين شان آمدند تا مرا با خود ببرند. در اينجا، اين دوست عرب زبان ايراني ما هم با تسلط كامل به اينها توضيح داد كه ايشان يك سؤالي از اين عالم كرد و اين عالم هم گفت كه ايشان مشرك است. سپس ما را رها كردند و رفتند.

سؤال من از برادران أهل سنت داخل ايران اين است كه اين زنده ها چه كساني هستند؟

جواب:

اينهايي كه مي گويند:

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

شما بايد آيه 45 سوره بقره را بخوانيد كه مي فرمايد:

وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ

به صبر (كه همان روزه است) و نماز استعانت بجوييد.

اگر واقعا فقط استعانت منحصر به خداوند است، آن طور كه آنها برداشت مي كنند، پس اين آيه بايد كفر و شرك باشد.

جواب حلّي آن اين است:

استعانت استقلالي، مختص خداوند است. حتي اگر شما به فرزند خود بگوييد كه براي من آب بياور، به اين نيت كه او مستقلاً با حول و قوه خودش مي رود براي شما آب مي آورد، اين شرك و كفر است. حتي در زندگي عادي هم اگر از كسي، كاري را طلب كنيد كه عقيده داشته باشيد ايشان مستقلاً آن كار را انجام دهد، اين شرك است. اما اگر با اين عقيده از كسي كاري را بخواهيد كه با آن حول و قوه اي كه خداوند به او داده است، اين كار را انجام مي دهد:

وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ

خداوند، هم شما را و هم فعل شما را خلق كرده است.

سوره صافات/آيه96

لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم.

مشكلي ندارد.

به دريا بنگرم، دريا تو بينم به صحرا بنگرم، صحرا تو بينم

به هر جا بنگرم كوه و در و دشت نشان از صنع زيباي تو بينم

لذا، استعانت استقلالي، مختص خداوند است و استعانت با واسطه، هم در اختيار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و هم در اختيار ديگران است.

اگر خداوند به كسي دستور بدهد كه در برابر فلان شخص سجده كنيد، اين كار، عين سجده در برابر خداوند است. مانند سجده ملائكه كه خداوند فرمود:

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ

سوره بقره/آيه34

اين كار، با «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» منافات دارد؛ ولي چون سجده ملائكه بر آدم، كه از مصاديق بارز عبادت است و به أمر خداوند بوده است، عين عبادت الله است. در استعانت به أولياء و أنبياء (عليهم السلام) و افراد ديگر هم اگر به اين نيت باشد كه حول و قوه اينها از خداوند است و به إذن الله تبارك و تعالي هم قادر بر قضاي حوائج ما يا شفا دادن مرضاي ما يا زنده كردن مرده هاي ما هستند، هيچ مشكلي ندارد. مانند حضرت عيسي (عليه السلام) كه مي فرمايد:

أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ

سوره آل عمران/آيه49

* * * * * * *

سؤال:

من مقلد حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي هستم و مسئله 268 توضيح المسائل ايشان، براي من خيلي مشكل است و نمي توانم درك بكنم. در اين مسئله نوشته است:

براي وضو، شستن صورت و دست ها مرتبه اوّل واجب است و احتياط واجب، ترك مرتبه دوّم است و امّا سوّم و بيشتر حرام است.

اين را براي من توضيح بفرماييد.

جواب:

نظر ايشان و ديگر مراجع عظام تقليد، مانند حضرت آيت ا... العظمي سيستاني را اگر جويا شويد، فرمايش ايشان را مي توانيد بفهميد. بعضي ها معتقدند كه مثلا اگر 10 مشت آب بر روي صورت يا دست ها بريزيد و يك مرتبه بشوييد، يك مرتبه شستن به حساب مي آيد. ولي حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) و حضرت آيت ا... العظمي سيستاني معتقدند شما اگر 3 مشت آب بر روي صورت و دست ها بريزيد و اين آب، تمام محل وضو را فرا گرفت، اگر دوباره آب بريزيد، مرتبه دوم شستن حساب مي شود.

* * * * * * *

سؤال:

1. شبكه نفاق و ظلمت (شبكه نور) در برنامه اي كه لحظاتي پيش تمام شد، شبهات خيلي عجيبي را مطرح مي كردند و كارشناس شان در مورد زيارت جامعه كبيره صحبت مي كرد كه: «ما شيعيان أمير المؤمنين (عليه السلام) را قسيم النار و الجنة معرفي كرده ايم، در حالي كه اين از صفات لا يزال إلهي است و به هيچ كس ديگري داده نمي شود». خودشان اظهار مي كردند: «وقتي ما اين سؤال را از عالم شيعي سؤال كرديم، جواب داده است كه خداوند، اين صفت را به أمير المؤمنين (عليه السلام) إعطاء كرده است، در حالي كه طبق اين حديث، خود أمير المؤمنين (عليه السلام) آنجا نشسته است و هر كسي را كه بخواهد به بهشت مي فرستد. ولي اين از صفات خداوند است براي كسي ديگر نيست».

2. هم چنين در مورد بعضي از قسمت هاي زيارت جامعه كبيره گفتند كه در اين زيارت آمده است كه انسان بعد از مرگ، رجعت مي كند به طرف أولياء و اين خلاف آيات قرآن است؛ چون در قرآن آمده است كه انسان بعد از مرگ، به طرف خداوند رجعت مي كند.

جواب:

1. جواب ما اين است كه شما به كتاب هاي خودتان مراجعه كنيد؛ جداي از اين كه اين گونه مطالب در كتاب هاي شيعه آمده يا نيامده است.

آقاي قاضي عياض، از استوانه هاي كلامي و از بزرگان أهل سنت در كتاب الشفا بتعريف حقوق المصطفي آورده است:

أنه قسيم النار يدخل أولياؤه الجنة و أعداؤه النار.

الشفا بتعريف حقوق المصطفي للقاضي عياض، ج1، ص339

هم چنين اين روايت به قدري وارد فرهنگ مردم شده است و در ميان مردم، جزء مسلّمات بوده است كه وارد كتاب هاي لغت شده است. من اين را بارها عرض كرده ام كه حديث يا واژه اي وارد كتاب هاي لغت نمي شود، مگر اين كه وارد فرهنگ توده مردم شده باشد. در كتاب النهاية في غريب الحديث آقاي إبن أثير، جلد 4، صفحه 61 در ماده قسم آمده است:

و في حديث علي أنا قسيم النار.

جناب آقاي زمخشري در كتاب الفايق في غريب الحديث مي گويد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) فرموده است:

أنا قسيم النار.

الفايق في غريب الحديث للزمخشري، ج3، ص97

آقاي زبيدي در تاج العروس، جلد 17، صفحه 569 همين روايت را از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي كند.

آقاي إبن منظور در لسان العرب، جلد 12، صفحه 479 همين روايت را از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي كند.

آقاي إبن حجر هيثمي در كتاب الصواعق المحرقة ـ كه عليه شيعه نوشته است ـ ، جلد 2، صفحه 369 همين روايت را نقل مي كند.

جالب اين است كه كسي آمد نزد احمد بن حنبل ـ رئيس حنابله ـ و سؤال كرد:

آيا اين روايتي كه نقل مي كنند كه حضرت علي (عليه السلام) فرموده است:

أنا قسيم النار و الجنة.

درست است؟

قال احمد: و ما تنكرون هذا الحديث، أ ليس روينا أن النبي قال لعلي: لا يحبك إلا مؤمن و لا يبغضك إلا منافق؟

احمد گفت: چرا اين حديث را انكار مي كنيد؟ آيا مگر ما نقل نكرده ايم كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به علي فرمود: جز مؤمن، كسي تو را دوست نمي دارد و جز منافق، كسي تو را دشمن نمي دارد.

قالوا: بليٰ. قال: فأين المنافق؟ قلنا: إلي النار. قال: فعلي قسيم النار.

گفتيم: بله. گفت: در روز قيامت، منافقين در كجا هستند؟ گفتيم: در جهنم. گفت: پس علي، تقسيم كننده جهنم است.

طبقات الحنابلة لأبي يعلي، ج1، ص320 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص298 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص151

جواب نقضي:

آقاي إبن حبان در كتاب المجروحين، جلد 1، صفحه 145 مي گويد: «آقاي أبو بكر، تقسيم كننده بهشت و جهنم است». چطور شد كه اگر كسي هم چنين روايتي را درباره أبو بكر بگويد، كسي حق ندارد بگويد بالاي چشمت ابروست، ولي اگر درباره أمير المؤمنين (عليه السلام)، با سندهاي صحيح و در كتاب هاي معتبر و قطعي آمده باشد، شما اشكال مي كنيد.

2. اما در مورد بحث رجعت، اين بحث، چيزي نيست كه بتوانيم در يكي دو دقيقه جواب بدهيم. إن شاء ا... در فرصت مناسب، يكي دو جلسه در رابطه با رجعت صحبت مي كنيم. در 2 سال پيش در مدرسه فيضيه قم، در جلساتي كه در روزهاي پنجشنبه داشتيم، مفصل در مورد رجعت از منظر قرآن و سنت و از منظر شيعه و سني بحث كرده ايم.

آقايان أهل سنت و حضرات وهابيون در اين شبكه نفاق يا ظلمت يا نور به اين آيه جواب بدهند:

در سوره نمل، آيه 83 آمده است:

وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآَيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ

به خاطر بياور روزي را كه ما از هر أمتي، گروهي از كساني را كه آيات ما را تكذيب مي كردند محشور مي كنيم و آنها را نگه مي داريم تا به يكدگر ملحق شوند.

اين آيه براي چه زماني است؟ آيا براي روز قيامت است؟ در روز قيامت كه همه مردم محشور مي شوند! پس مشخص مي شود كه اين حشر، در جايي غير از قيامت است كه از قومي، تعدادي محشور مي شوند.

در سوره نمل، آيه 87 آمده است:

وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ

به خاطر بياوريد روزي را كه در صور دميده مي شود و تمام كساني كه در آسمان ها و زمين هستند، در وحشت فرو مي روند، جز كساني كه خدا بخواهد و همگي با خضوع در پيشگاه او حاضر مي شوند.

يعني حشر در روز قيامت، عمومي است و همه در روز قيامت، محشور مي شوند و اين نشان گر اين است كه آيه 83 سوره نمل، ارتباطي به روز قيامت ندارد. در آيه 47 سوره كهف هم آمده است:

وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا

و همه آنها (انسان ها) را محشور مي كنيم و أحدي را فروگذار نخواهيم كرد.

با توجه به اين، آيه 83 سوره نمل ارتباطي به روز قيامت ندارد.

در آيه 11 سوره غافر آمده است:

قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْن

آنها مي گويند: پروردگارا! ما را دو بار ميراندي و دو بار زنده كردي.

آقايان وهابي ها به اين آيه جواب بدهند كه اين 2 مرتبه، آيا غير از اين است كه افرادي كه رجعت مي كنند، يك مرتبه كه مرده بودند، با رجعت شان زنده مي شوند و دوباره مي ميرند و دوباره در قيامت هم زنده مي شوند؟

اينها چيزي نيست كه بگوييم رجعت، از اعتقادات شيعه است و شيعه، كافر و مشرك است؛ اين از آيات قرآن است.

در مورد رجعت هم، روايات زيادي داريم.

* * * * * * *

سؤال:

ما با يك سني بحث مي كرديم و به ما مي گفت: «شما كه براي حضرت علي (عليه السلام) مراسم مي گيريد، بدعت حساب مي شود». طبق آيه 29 سوره فتح، سوره توبه و آيه 8 و 9 سوره حشر به ما گفتند: «اين كار، بدعت حساب مي شود. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عمويش را از دست داد، آن سال را عام الحزن قرار داد و بيش از 3 روز عزا نگرفتند و شما نبايد ساليان سال، اين مراسم عزا را انجام دهيد».

جواب:

اين آقايان مراجعه كنند به مراسماتي كه خود آقايان أهل سنت براي بزرگان خودشان انجام مي دادند تا بدانند بدعت است يا خير. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و حضرت علي (عليه السلام) براي امام حسين (عليه السلام) عزاداري كرده اند؛ حضرت آدم (عليه السلام) براي امام حسين (عليه السلام) عزاداري كرده است. إن شاء ا... در بحث عزاداري، يك شب مفصل در اين زمينه بحث خواهيم كرد كه بحث عزاداري براي أهل بيت (عليهم السلام)، چيزي است كه سنت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر آن شهادت مي دهد.

* * * * * * *

سؤال:

در هفته گذشته، تعدادي از سايت هاي بزرگ شيعي، توسط وهابيت هك شدند و ظاهرا سايت تلويزيون شما هم هك شده بود. برادران أهل سنت، أهل اين كارها نيستند. آنهايي كه مخالف علم هستند و نمي خواهند از جهالت خودشان دست بردارند و به جاي اين كه مطالعه كنند و حقايق را پيدا كنند و با حقايق آشنا بشوند، هك مي كنند. ما هم مي توانيم سايت ها را هك بكنيم؛ ولي شيعه چنين مرامي ندارد. اگر آنها دست از اين كار خودشان برندارند، ما هم جواب خواهيم داد.

جواب:

من مطالبي با آقايان وهابي ها بيان كنم كه نسبت به شيعيان اين همه مطالب مي گويند و اهانت مي كنند و معتقدند كه ما عقب افتاده هستيم و بدعت گزار هستيم:

فتاوايي از وهابيت نشان گر عقب افتادگي علمي آنهاست

تعدادي از بزرگان و علماء وهابيت: هك كردن سايت هاي اينترنتي جايز است.

آقاي شيخ محمد علي فركوس، مكنيٰ به أبو عبد العزيز، مفتي الجزايري: خوردن زولبيا در ماه رمضان، حرام است.

آقاي عبد المحسن: إهداء گل به بيمار (براي عيادت) حرام است.

آقاي بن عثيمين: آموزش لغت انگليسي به كودكان و نوجوانان حرام است. چون لغت انگليسي، لغت كفار است و اگر فرزندان مان لغت انگليسي را ياد بگيرند، به طرف كفار متمايل مي شوند.

فتواي لجنه دائم إفتاء عربستان سعودي

آقاي بن باز: اگر كسي معتقد باشد كره زمين گرد است و به دور خود مي چرخد، كافر، مشرك و مرتدّ است. چون اگر كره زمين گرد باشد و بچرخد، قبله بر هم مي ريزد و ما هم به آسمان پرتاب مي شويم.

سايت اينترنتي بن باز

آقاي عبد الكريم بن صالح الحنيد: فتواي آقاي بن باز در حرمت اعتقاد به كرويت زمين، درست است.

هداية الحيران في مسئلة الدوران، ص12

بن عثيمين: اعتقاد به كرويت زمين، حرام است.

مجموع فتاويٰ، ج3، ص153

...: احترام نظامي ميان نظاميان حرام است.

آقاي شيخ ناصر الفهد: هرگونه كف زدن، حتي در مجالس عروسي، حرام است.

آقاي شيخ عبد الله النجدي: بازي كردن فوتبال حرام است.

آقاي شيخ علي الخضير: اگر كسي عليه غير سني (شيعه و مسيحي) قسم دروغ و شهادت دروغ بگويد، اشكال ندارد.

هيئت كبار علماء: بازي هاي رايانه اي، حرام است.

خانم أم أنس، از مفتيات وهابي: استفاده از مبل، حرام است؛ چون آن را كفار ساخته اند و وارد كرده اند.

آقاي عثمان الخميس، از ليدرهاي وهابيت و سعد الغامدي، رئيس هيئت أمر به معروف و نهي از منكر عربستان سعودي: استفاده كردن از اينترنت براي زنان حرام است.

آقاي حمود بن عقلاء: كارت شناسايي براي زنان حرام است.

مفتيان القاعده: خريد و فروش خيار براي زنان حرام است؛ چون موجب تحريك شان مي شود.

شوراي فتواي مالزي: پوشيدن شلوار براي زنان حرام است.

آقاي عبد المحسن عبيكان، از مفتيان مشهور عربستان سعودي: در جاهايي كه برق زياد قطع و وصل مي شود، چون موجب زحمت مي شود، روزه گرفتن اشكال دارد.

آقاي عبد الله سعد المطيري: خريد و فروش خانه و ملك به شيعيان حرام است.

اينها نمونه اي از فتاواي حضرات وهابيان است و من مقداري از اينها را خواندم. اين سايت ها و شبكه هاي وهابيت كه سراب به مردم نشان مي دهند، اگر ما بخواهيم نمونه هايي از مطالب شان را براي مردم به نمايش بگذاريم، مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود.

پس اين فتواي «جواز هك كردن سايت هاي اينترنتي» از طرف آقايان وهابي ها، چيز تازه اي نيست و الآن وهابيت، چهره اسلام را چهره اي خشن و عقب افتاده و به عنوان يك دين ترور و آدم كش معرفي مي كند. الآن اين روحيه اسلام زدايي كه در كشورهاي اروپايي و غربي كه ايجاد شده، فقط به خاطر تندوري ها و برداشت هاي غلط و نادرست وهابيت از قرآن و سنت است.

* * * * * * *

سؤال:

نظر أهل سنت نسبت به آيه 55 سوره مائده چيست؟

جواب:

ما بارها عرض كرده ايم كه بزرگان أهل سنت مانند سيوطي در كتاب الدر المنثور، جلد 2، صفحه 293 و آقاي امام قرطبي در تفسير القرطبي، جلد 6، صفحه 221 و إبن جوزي در زاد المسير، جلد 2، صفحه 292 و آقاي طبراني المعجم الأوسط، جلد 6، صفحه 218 و ده ها مفسر ديگر نقل كرده اند كه اين آيه درباره أمير المؤمنين (عليه السلام) نازل شده است در حالي كه انگشتر خودشان را به سائل دادند. هم چنين جناب آقاي آلوسي، از بزرگان أهل سنت و وهابيت مي گويد:

و غالب الأخباريين علي أنها نزلت في علي كرم الله تعالي وجهه.

نظر غالب اخباريون و أهل حديث اين است كه اين آيه در حق علي (كرم الله تعالي وجهه) نازل شده است.

تفسير روح المعاني الآلوسي، ج 6 ص 167

در همين كتاب تفسير آمده است:

و الآية عند معظم المحدثين نزلت في علي كرم الله تعالي وجهه.

نظر اكثر محدثين أهل سنت اين است كه اين آيه در حق علي (كرم الله تعالي وجهه) نازل شده است.

تفسير روح المعاني الآلوسي، ج 6 ص 186

* * * * * * *

سؤال:

نظر أهل سنت در مورد جنگ حضرت علي (عليه السلام) با عايشه كه كدام يك بر حق بودند، چيست؟

جواب:

در اين مورد، اعتقاد ما بر اين است كه أهل سنت، مقداري برخورد دوگانه دارند و برخلاف جنگ حضرت علي (عليه السلام) با معاويه اعتقاد دارند. چون در مورد جنگ صفين مي گويند كه حق با حضرت علي (عليه السلام) بود و معاويه اجتهاد كرد و «إجتهد و أخطا و له أجر واحد»؛ يعني 110 هزار نفر كشته، به خاطر اجتهاد ايشان. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

عمار تقتله الفئة الباغية عمار يدعوهم إلي الله و يدعونه إلي النار.

صحيح البخاري، ج3، ص207 ـ صحيح مسلم، ج8، ص186

يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، معاويه را جزء «الأئمة الدعاة إلي النار» معرفي مي كند، ولي آقايان أهل سنت مي گويند كه معاويه اجتهاد كرده است.

نسبت به عايشه هم مي گويند كه آمده بود انتقام خون قاتلين عثمان را بگيرد. اين كه آيا عايشه، فرزند عثمان بود، خواهر عثمان بود، ولي دم عثمان بود، معلوم نيست و إن شاء ا... بعدها به صورت مفصل و خيلي آرام و بدون هيچ گونه تنش، عرض خواهيم كرد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از جنگ حضرت علي (عليه السلام) با خوارج، مارقين و ناكثين سخن گفته بود و حتي به عايشه اخطار كرده بود: «روزي تو با حضرت علي (عليه السلام) جنگ مي كني و أنت ظالمة : تو ظالم هستي» و خود عايشه هم بارها گريه مي كرد و مي گفت: اي كاش ! من به دنيا نيامده بودم و نسياً منسياً بودم و اين جنگ جمل را به پا نمي كردم.

عقيده ما بر اين است كه اينها حدأقل در برابر خليفه به حق و منتخب مردم، قيام كردند و در خود صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است:

من خرج عن طاعة امام فمات، مات ميتة جاهلية.

هر كس در برابر خليفه و امام بر حق قيام كند و بميرد، مرگش به مرگ جاهلي است.

صحيح البخاري، ج8، ص87 ـ صحيح مسلم، ج6، ص21و22

آقايان أهل سنت و وهابيت اين را براي ما توضيح بدهند و اين كه چرا كساني كه در برابر أبو بكر قيام كردند، در حدّي كه زكات شان را به أبو بكر نمي دادند، آصحاب ردّه شدند و مستحق آتش جهنم، ولي افرادي كه در برابر حضرت علي (عليه السلام) قيام كردند، مجتهد و مجتهده بودند و خطا كردند و پاداش هم دارند؟ در حالي كه كشته شدن 30 هزار انسان، نتيجه كشته شدن در جنگ جمل بود و كشته شدن 110 هزار انسان هم نتيجه كشته شدن در جنگ صفين بود. اين همه انسان بي گناه از طرفين جنگ كشته شدند، ولي افرادي كه عامل و باعث اين جنگ بودند، اجتهاد كردند. اگر اين گونه باشد، بايد گفت تمام شورش هايي كه در سراسر جهان انجام مي گيرد، بر اساس اجتهادشان است و أجر واحدي هم دارند.

* * * * * * *

سؤال:

تولّي و تبرّي چيست و كدام يك مقدم تر است؟

من أكثراً شبكه هاي ماهواره اي شيعه را نگاه مي كنم. چند شب پيش استاد حسيني قزويني فرمودند كه بعضي از شبكه ها به بزرگان أهل سنت ناسزا مي گويند. اگر منظور اين است كه حقايق را طبق روايات و احاديث كتب صحاح سته خودشان بيان مي كنند و احوالات خلفاء ثلاثه را مي گويند و اينها را خودشان در كتب خودشان نوشته اند، مقصر ما أهل تشيع نيستيم. آيا عمر، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را بين در و ديوار قرار داد يا نه؟ آيا سيلي به صورت آن پاره تن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زد يا نه؟ آيا سينه و پهلوي آن بزرگوار را شكست يا نه؟ آيا قنفذ، غلام عمر، تازيانه به بازوي آن ناموس خدا زد يا نه؟ آيا خلافت حقه، كه حق حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانش بود، مورد غصب قرار گرفت يا نه؟ آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، أمر نكرده بود كه به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و اولادش ظلم و ستم نكنند؟ اينها در كتب خودشان آمده است؟ آيا امام زمان (عليه السلام) كه ظهور مي كند، به أبو بكر و عمر، دست مريزاد مي گويد كه با پدر و مادرم چنين رفتار كرديد؟ آيا محل دفن أبو بكر و عمر، غصبي هست يا نه؟

جواب:

ببين برادر عزيزم! نوع گفتن فرق مي كند. «بنشين و بتمرگ و بفرما»، هر سه، يك معنا را دارد، ولي تفاوت از زمين تا آسمان است. ما هم اين مسائل و مظلوميت أهل بيت (عليهم السلام) را نقل مي كنيم، ولي يك دفعه هم آقايان أهل سنت از ما گلايه نكرده اند. ما خيلي محترمانه و مؤدبانه، از منابع خودشان، روايات صحيح را با سند و بررسي رجالي مطرح مي كنيم؛ نه رواياتي كه خود أهل سنت مي گويند آن روايات، جعلي و ضعيف است. ما اين مسائل را نه تنها در شبكه جهاني ولايت، در شبكه ماهواره اي المستقلة كه مدعي هستند 70 ميليون بيننده دارند، در سال گذشته، 3 شب در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و ظلم به ايشان و هجوم به خانه ايشان از منابع أهل سنت آوردم و خيلي محترمانه و مؤدبانه مطرح كردم. در شب سوم هم آقاي دكتر أبو شوارب كه يك استاد وهابي است و از دانشگاه اسكندريه مصر آمده بود، رسماً گفت: «ما از فلاني تشكر مي كنيم كه خيلي مؤدبانه حرف زد». ما هم همان حرف ها را مي زنيم، ولي با كلمه «بفرما و بنشين» مطرح مي كنيم. ما خيلي حرف ها را عليه وهابيت بيان مي كنيم و گمان نمي كنيم كسي در رسانه ها به اندازه بنده نسبت به وهابيت حرف زده باشد. الآن هم در سايت هاي اينترنتي اگر بخواهيد جستجو كنيد، كلمه «قزويني و وهابيت» را بنويسيد، اسم ما با وهابيت قرين شده است، ولي يك دفعه هم نگفته ايم «آنهايي كه از طويله وهابيت يونجه مي خورند»، اين تعبير براي من روحاني زشت و قبيح است كه بخواهم اين تعابير را به كار ببرم. قرآن مي فرمايد: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (سوره بقره/آيه83)» و نمي فرمايد: «قولوا للشيعة حسنا».

در اين كه بايد از أهل بيت (عليهم السلام) دفاع شود، ما براي خودمان حدّ و مرزي نمي شناسيم و اين را بارها گفته ايم و اين كه مسائلي بايد نسبت به مظلوميت أهل بيت (عليهم السلام) بازگو شود، آنجا هم حدّ و مرزي نمي شناسيم، ولي در چهارچوب ادبياتي كه ائمه (عليهم السلام) به ما آموخته اند بيان مي كنيم. وقتي أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 206 نهج البلاغه مي فرمايد:

إني أكره لكم أن تكونوا سبابين و لكنكم لو وصفتم أعمالهم و ذكرتم حالهم كان أصوب في القول و أبلغ في العذر و قلتم مكان سبكم إياهم.

دوست ندارم كه شما جزء ناسزا گوينده ها (به معاويه و دشمنان) باشيد و به جاي آن، اعمال نادرست شان را براي مردم بيان كنيد و حقيقت را بازگو كنيد ... .

ما با تبيين مظلوميت أهل بيت (عليهم السلام)، نه تنها مخالف نيستيم، بلكه ذره ذره وجود ما، ولايت أهل بيت (عليهم السلام) و تبرّي از دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) است؛ ولي نحوه بيان كردن مطالبي كه مربوط به مقدسات أهل سنت است، تفاوت مي كند. اگر من بخواهم چند تا جوان أهل سنت را نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) خوش بين كنم، بيايم به عمر، معاويه و أبو بكر فحش بدهم و تار و پود فكري ايشان را زير سؤال ببرم و شخصيت او را له كنم و به مقدساتش توهين كنم و انتظار هم داشته باشم كه اين آقايان سني، نسبت به شيعه خوش بين باشند و از من حرف شنوي داشته باشد، درست نيست. ما با فحش دادن و اهانت مخالف هستيم، ولي با تببين حقايق، نه تنها مخالف نيستيم، بلكه شعارمان هم تببين حقايق و دفاع از مظلوميت أهل بيت (عليهم السلام) است، ولي در چهارچوبي كه ائمه (عليهم السلام) براي ما بيان كرده اند. ما حتي تبرّي را مقدم بر تبرّي مي دانيم. من نه تنها در اين شبكه، بلكه در شبكه يك صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در برنامه اين شب ها كه شايد تنها برنامه اي بود كه 2 مرتبه تكرار شد، از من سؤال كردند و من هم گفتم كه تبرّي را مقدم بر تولّي مي دانيم. همان طور كه در «لا إله إلا الله»، «لا إله» مقدم بر «إلا الله» است. ولي اين كه ما بياييم و بالاي منبر يا پشت تريبون بنشينيم و شروع كنيم به فحاشي و اهانت كردن، ما با اينها مخالف هستيم.

ما با ديگر شبكه ها كاري نداريم و هر شبكه اي مسئولي دارد و مسئول آن شبكه، پاسخ گوي آن است. در شبكه جهاني ولايت كه مسئوليتش با بنده است و زير نظر برخي از مراجع عظام تقليد است، هرگونه اهانت و تندي نسبت به أهل سنت و مقدسات أهل سنت را حرام مي دانيم و اين هم برداشت ما از آيات قرآن و روايات أهل بيت (عليهم السلام) است.

* * * * * * *

سؤال:

يكي از كارشناسان شبكه نور يا ظلمت مي گفت: «اين شيعيان كه مي گويند حضرت علي (عليه السلام) و فرزندان امام هستند، در كجاي قرآن آمده است و چرا خداوند اين را نفرستاده و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم اين را اعلام نكرده است؟». سؤال من اين است كه آيا واقعا اينها نمي دانند يا خيلي تعصب دارند؟

جواب:

اين آقايان در رابطه با أبو بكر كه مي گويند آيه غار در رابطه با أبو بكر نازل شده است:

إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ

سوره توبه/آيه40

نام أبو بكر در كجاي اين آيه آمده است؟ همان آقاياني كه مي گويند طبق شأن نزول اين آيه و طبق رواياتي كه آورده اند، اين آيه درباره أبو بكر است، ما هم طبق همين روش مي گوييم آيه 55 سوره مائده:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ

درباره علي بن أبي طالب (عليه السلام) است. اگر بنا است كه بگويند شأن نزول ارزشي ندارد، پس اعتقاد آقايان أهل سنت مبني بر اين كه شأن نزول آيه غار درباره أبو بكر است هم ارزشي ندارد. آقايان أهل سنت مي گويند: «كسي كه منكر اين باشد كه آيه غار درباره أبو بكر است، كفر است». گرچه در اين آيه هيچ گونه فضيلتي براي أبو بكر قابل اثبات نيست.

* * * * * * *

سؤال:

در مورد نامه 6 نهج البلاغه حضرت علي (عليه السلام) به معاويه توضيح بفرماييد.

جواب:

ما اين را مفصل جواب داده ايم و قول مي دهيم كه إن شاء ا... در رابطه با نامه 6 نهج البلاغه كه مي فرمايد:

إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه.

يك جلسه مفصل با بينندگان صحبت كنيم. در اين خطبه، أمير المؤمنين (عليه السلام) از باب إلزام خصم با معاويه صحبت مي كند و مي فرمايد:

اگر تو، أبو بكر، عمر و عثمان را قبول داري، به خاطر اين كه مردم آنها را تائيد كردند و با آنها بيعت كردند، پس چرا از بيعت با من استنكاف مي كني؟ مرا هم مردم انتخاب كردند و با من بيعت كردند.

أمير المؤمنين (عليه السلام) به معاويه چه بگويد؟ بگويد كه خداوند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مرا نصب كرده اند؟ معاويه كه گوشش به اين حرف ها بدهكار نيست. در همين نامه كه أمير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «علي ما بايعوهم عليه»، يك دنيا مطلب در زير اين حرف خوابيده است. حتي ما عرض كرديم كه بعضي از بزرگان أهل سنت، تصريح دارند بر اين كه نامه علي بن أبي طالب (عليه السلام)، از باب إلزام خصم و اتمام حجت بر معاويه است و ما قول مي دهيم اين را إن شاء ا... مفصل صحبت كنيم.

* * * * * * *

سؤال:

وهابيت به اين آيه:

وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا

سوره جن/آيه18

استناد مي كنند و مي گويند: «شما نبايد بگوييد «يا علي» و «يا محمد»». ما مي گوييم منظور از دعا، خواندن نيست و عبادت است. آنها مي گويند: «شما كه در شب هاي قدر در مساجد مي گوييد «بمحمد» يا «بعلي»، عبادت است يا نه؟ همين كه شما عبادت غير خدا را مي كنيد، شرك است». جواب اينها چيست؟

جواب:

يكي از سؤالاتي كه در هفته گذشته هم زياد آن را پرسيدند و در پيام گير تلفن هم ضبط شده بود و در ايميل ها هم آمده بود، آيات شريفه 94 تا 98 سوره أعراف بود:

إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آَذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ

وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ

وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُدَي لَا يَسْمَعُوا وَ تَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لَا يُبْصِرُونَ

در اينجا كلمه «دُونِ» به معناي بدل آمده است؛ يعني به جاي خدا، غير خدا را بپرستند. مثلا در آيه 144 سوره نساء آمده است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ

يعني: شما، كفار را به جاي مؤمنين، ولي خودتان قرار ندهيد.

در آيه 81 سوره أعراف هم آمده است:

إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ

و كلمه «دُونِ» به معناي بدل است.

خداوند كه مي فرمايد:

الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ

كساني كه به جاي خدا، غير خدا را مي خوانند.

كسي كه به سراغ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا حضرت علي (عليه السلام) مي رود، غير خدا را نمي خواند و مي گويد:

يا وجيها عند الله! إشفع لنا عند الله.

يعني وجود مقدس أمير المؤمنين (عليه السلام) يا امام حسين (عليه السلام) را نزد خداوند واسطه مي كند. پس غير خدا را نمي خواند و خدا را با يك واسطه مي خواند؛ طبق آيه شريفه:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

سوره مائده/آيه35

مضافاً كه اين آقايان معناي دعا را نفهميده اند. هر دعايي، شرك و كفر نيست. حضرت نوح (عليه السلام) مي فرمايد:

قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهَارًا

(نوح) گفت: پروردگارا! من قوم خود را شبانه روز (به سوي تو) دعوت كردم.

سوره نوح/آيه5

آيا كلمه دعا در اينجا به معني عبادت است؟

در آيه 153 سوره آل عمران آمده است:

إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلي أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ

(به خاطر بياوريد) هنگامي كه (در جنگ احد به هنگام فرار، از كوه) بالا مي رفتيد و به هيچ كس توجّه نمي كرديد، (در حالي كه) پيامبر شما را از پشت سرتان فرا مي خواند (كه به جاي خود برگرديد).

آيا «يَدْعُوكُمْ» يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آنها را عبادت مي كند؟

در آيه 63 سوره نور آمده است:

لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضا

آن گونه كه يكديگر را صدا مي زنيد، پيامبر را صدا نزنيد.

يعني آيا مردم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را مي پرستيدند؟

اين آقايان توجه ندارند كه دعا و خواندن در هر كجا، به معناي عبادت نيست. بلكه در اينجا كه خداوند مي فرمايد:

وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا

الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ

مراد از دعا، دعايي است كه مدعوّ به عنوان خدا باشد، نه اين كه مدعوّ، چيز ديگري باشد. مثلا در آيه 101 سوره هود قرآن صراحت دارد:

فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آَلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ

پس (آن) خداياني كه به جاي «اللَّه» مي خواندند، سودي به حال آنان نبخشيد و آنان را جز ضرر و هلاكت چيزي نيفزودند.

در آيه 3 سوره زمر مي فرمايد:

مٰا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللَّهِ زُلْفي

(بت پرستان مي گفتند:) ما آنها را عبادت نمي كنيم، مگر براي آن كه ما را هر چه بيش تر به خدا نزديك كنند.

كدام شيعه است كه ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام) يا امام حسين (عليه السلام) را عبادت كند؟! همين شيعه اي كه كنار قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي آيد و متوسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي شود، هر روز در نمازش، چندين مرتبه مي گويد:

أشهد أن محمد رسول الله، أشهد أن محمد عبده رسوله.

اينها سوراخ دعا را گم كرده اند.

من از اين كارشناسان شبكه نور سؤال مي كنم و به ما جواب بدهند:

خداوند در آيه 98 سوره أنبياء مي فرمايد:

إِنَّكُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ

(به بت پرستان گفته مي شود:) همانا شما و هر آنچه كه غير از خدا مي پرستيد، هيزم دوزخ خواهد بود (و قطعاً) در آن وارد خواهيد شد.

خب، اگر شما مي گوييد ما پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا امام حسين (عليه السلام) را عبادت مي كنيم، پس ما و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و امام حسين (عليه السلام) با هم وارد آتش جهنم مي شويم! شما اين را براي ما معنا كنيد.

شما كه تمام آيات «الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» را به توسل شيعه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) تطبيق مي كنيد و ما هم به اين توسل مان و «يا زهراء»، «يا علي» و «يا حسين» گفتن مان افتخار مي كنيم، آيا شما معتقديد كه ما و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، حضرت علي (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) وارد آتش جهنم مي شويم؟

شما يك آيه را مي گيريد و آيات ديگر را رها مي كنيد، اين همان روش منافقين است:

أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ

سوره بقره/آيه85

آقايان بيايند آيات 98 و 99 و 100 سوره أنبياء را براي ما معنا كنند و بگذارند كنار آيات «الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» و ببينند چه نتيجه اي مي دهد؟

* * * * * * *

سؤال:

در شبكه ظلمت گفته بودند: «شيعيان واقعي، شيعيان علوي و شيعيان زيدي هستند». اينها چه فرقه اي هستند؟ در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب:

شيعيان علوي، شيعياني هستند كه الآن در تركيه هستند و نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) غلوّ دارند و اشتباهات زيادي هم دارند و شيعيان زيدي هم كساني هستند كه عمدتاً در يمن و جنوب عربستان سعودي هستند و معتقد به امامت امام سجاد (عليه السلام) هستند و بعد از ايشان، امامت امام باقر (عليه السلام) تا امام زمان (عليه السلام) را قبول ندارند و خيلي از شيعيان زيدي، أبو بكر، عمر و عثمان را به عنوان خليفه قبول دارند و به خاطر همين، به مذاق آقايان شبكه نور خوش آمده است و لذا آنها را تعريف مي كنند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها