26/06/1402
موضوع: نقش جریان سب و لعن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در وقوع حادثه عاشورا
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این سخنرانی:
ارزش و عظمت جانفشانی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در لیلة المبیت!
گلایه ای از بی انصافی «قرطبی» مُفسّر نامدار اهل سنت!
مروری بر مطالب جلسات گذشته در بررسی ریشه های واقعه عاشورا
نقش جریان سب و لعن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در وقوع حادثه عاشورا!
تماسهای بینندگان برنامه
توضیح ساده و روان برخی قواعد رجالی!
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)
السلام علی المهدی الذی وعد الله به الأمم السلام علی ربیع الأنام و نضرة الأیام السلام علیک یا بقیة الله
دوستان عزیز، همراهان گرانقدر، بینندگان نازنین «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» برنامه زنده «حبل المتین» سلام علیکم و رحمة الله، شب شما بخیر باشد. اوقات و لحظات بسیار خوب و خوش و خرمی را برای شما آرزومندم.
حلول ماه ربیع الأول را خدمت شما تبریک عرض میکنم. ان شاءالله که عزاداریهای همه ما در این دو ماه محرم و صفر مورد قبول مولا و ارباب و آقاجانمان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) قرار گرفته باشد و به امضای مولای مهربانمان حضرت علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) رسیده باشد.
ماه صفر با شهادت غریبانه و مظلومانه آن بزرگوار به پایان رسید و حضور پرشکوه و عظیم و میلیونی عاشقان و شیفتگان امام رضا در مشهد الرضا که مرز شش هفت میلیون را در هم نوردید و حضور عاشقان را در مشهد الرضا شاهد بودیم.
خیلی خوشحالیم که امشب هم خدمت شما هستیم و برنامه زنده «حبل المتین» را تقدیم حضور شما میکنیم. ان شاءالله مباحثی که هفتههای گذشته داشتیم ادامه خواهیم داد.
البته یک مناسبت هم شب گذشته در تاریخ اتفاق افتاده است که به نوعی مظلوم است و کمتر به آن پرداخته و توجه میشود. این اتفاق مهم لیلة المبیت و جانفشانی آقاجانمان و مولایمان امیرالمؤمنین حضرت علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) است. امیرالمؤمنین جان عزیزشان را در کف دست گرفتند، در بستر پیامبر خوابیدند و جانفشانی کردند و آیه نازل شد:
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد)
بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
سوره بقره (2): آیه 207
امروز اول ربیع الأول آغاز هجرت نبی مکرم و معظم اسلام از مکه به مدینه و دیشب هم لیلة المبیت بود که یکی از پرفضیلتترین شبهایی است که در جایگاه مقام و منزلت و شأن مولای متقیان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.
ان شاءالله سعی میکنیم امشب برنامهمان را با این موضوع آغاز کنیم و بعد به سراغ مباحثی برویم که هفتههای گذشته داشتیم.
امشب هم با افتخار در محضر سرور عزیز و گرانقدر استاد فرزانه حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم. استاد سلام علیکم و رحمة الله، ایام مبارک باشد، خوش آمدید؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم.
خدا را به آبروی حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) سوگند میدهیم این دو ماه عزاداری را از همه ما به شایستگی قبول کند و پاداش ما را فرج موفور السرور مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم قرار بدهد و ربیع المولود ما را عید بزرگ ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) قرار بدهد.
ما طبق برنامه همیشگی یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) میکنیم. این روزها، روزهای غربت حضرت فاطمه زهرا است. حضرت در فراق پدر بزرگوارش گریه و بی تابی میکند. گاهی در منزل و گاهی در کنار قبر نبی گرامی اسلام.
بساط عشق من برچید گلچین * به زخم من نمک پاشید گلچین
کنار پیکر بی جان یاسم * به اشک حسرتم خندید گلچین
خدا داند دلم چون گریه میکرد * به حالم دشت هامون گریه میکرد
ندیدم دست بر پهلو نهان برد * ولی دیدم کفن خون گریه میکرد
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
مجری:
حضرت استاد ممنون و متشکرم. همانطور که عرض کردم شب گذشته لیلة المبیت و شب جانفشانی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بود. اگر صلاح بدانید برنامه را با این موضوع آغاز کنید و دل و جانمان را به نام نامی حضرت مصفا کنید، سپس مباحث گذشته را ادامه میدهیم.
ارزش و عظمت جانفشانی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در لیلة المبیت!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
قضیه لیلة المبیت یکی از افتخارات امیرالمؤمنین است. خداوند عالم در سوره بقره آیه 207 از حضرت تعریف و تمجید میکند و مدح حضرت را میسراید.
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد)
بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی ع در" لیلة المبیت" به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
سوره بقره (2): آیه 207
به اتفاق علمای شیعه و اهل سنت مراد از (وَ مِنَ النَّاسِ) حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است که نفس خود را در راه خدا به فروش میگذارد به خاطر رسیدن به رضایت الهی. (ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ)
بزرگان شیعه و سنی مفصل در این زمینه مطالبی آوردهاند. «طبری» در کتاب «تفسیر» خود جلد نهم صفحه 300 این قضیه را مفصل آورده است که قریش تصمیم بر قتل نبی گرامی اسلام داشتند. آنها تصمیم گرفتند از هر قبیلهای یک نفر انتخاب شود تا رسول اکرم را به قتل برساند که دیگر امکان قصاص نباشد. در این صورت دیه متحمل میشود که تمامی قبایل دیه را میپردازند.
طبق دستور الهی نبی گرامی اسلام از مدینه بیرون رفت. در سوره مبارکه توبه آیه 40 آمده است که خداوند متعال میفرماید:
(إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کفَرُوا)
اگر او را یاری نکنید خداوند (او را یاری خواهد کرد همانگونه که در مشکلترین ساعات او را تنها نگذارد) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند.
(ثانِی اثْنَینِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کلِمَةَ الَّذِینَ کفَرُوا السُّفْلی وَ کلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکیم)
در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همسفر خود میگفت غم مخور خدا با ماست! در این موقع خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمیکردید او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پائین قرار داد (و آنها را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آئین او) بالا (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است.
سوره توبه (9): آیه 40
بعضی آقایان از عبارت (إِذْ هُما فِی الْغارِ) سوء استفاده میکنند. مخصوصاً «فخر رازی» در کتاب «تفسیر» خود حدود شصت صفحه در این رابطه صحبت کرده است که به نظر بنده تمام این شصت صفحه به شصت سطر و شصت سطر به یک سطر هم نمیارزد!!
ایشان یک سری مطالبی را به هم بافته است که اگر کسی از تاریخ اسلام آگاهی داشته باشد، به سادگی میتوان حرفهای او را زیر سؤال ببرد. در مقابل نسبت به آیه 207 سوره بقره که خداوند میفرماید: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ) ندیدیم ایشان بیاید قلم فرسایی کند.
«مرحوم سید مرتضی» و «شیخ مفید» و «شیخ طوسی» معتقدند که در آیه 40 جز مذمت چیز دیگری نیست. خداوند متعال میفرماید:
(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها)
در این موقع خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمیکردید او را تقویت نمود.
«شیخ مفید» در این زمینه تعبیری آورده است. از یک طرف «فخر رازی» حرفهایی زده است و در مقابل «شیخ مفید» حرفهایی آورده است. ما فقط این مطالب را نقل میکنیم و اظهارنظری هم نمیکنیم. در آیه 26 سوره توبه و آیه 26 سوره فتح آمده است:
(ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین)
سپس خداوند" سکینه" خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل کرد.
سوره توبه (9): آیه 26
و:
(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین)
و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود.
سوره فتح (48): آیه 26
اما در این آیه آمده است:
(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها)
عاقلان دانند! اما در آیه شریفه:
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ)
ببینید «احمد بن حنبل» در کتاب «مسند» ذیل همین آیه شریفه مینویسد:
«فَبَاتَ علی علی فِرَاشِ النبی تِلْک اللَّیلَةَ وَخَرَجَ النبی حتی لَحِقَ بِالغَارِ»
علی بن أبی طالب در رختخواب پیغمبر خوابید و حضرت به طرف غار حرکت کرد.
«وَبَاتَ الْمُشْرِکونَ یحْرُسُونَ عَلِیا یحْسَبُونَهُ النبی»
مشرکین به دنبال این بودند که پاسی از شب بگذرد و پیغمبر را به قتل برسانند.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 348، ح 3251
این افراد در دل شب سنگ پرت میکردند تا موجب اذیت پیغمبر اکرم را فراهم کنند، اما نزدیکهای صبح علی بن أبی طالب از رختخواب بیرون آمد و آنها دیدند که حضرت در جای پیغمبر اکرم خوابیده است. مشرکین پرسیدند: پیغمبر کجاست؟! علی بن أبی طالب فرمود: مگر پیغمبر را به من تحویل داده بودید؟! مشرکین همگی سرافکنده و شرمنده شدند.
این روایت در کتاب «البدایة و النهایة» اثر «ابن کثیر دمشقی» شاگرد «ابن تیمیه» نقل شده است. ایشان مینویسد که سند روایت معتبر است و در ادامه مینویسد:
«وهو من أجود ما وری فی قصة نسج العنکبوت علی فم الغار وذلک من حمایة الله رسوله»
این زیباترین روایتی است که در رابطه با عنکبوت آمده است که در غار را پوشاندند.
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 3، ص 181، باب هجرة رسول الله بنفسه الکریمة من مکة إلی المدینة ومعه أبو بکر الصدیق رضی الله عنه
در کتاب «فتح الباری» جلد هفتم صفحه 236 هم این روایت نقل شده است. «ابن اثیر جزری» متوفای 630 هجری در کتاب «أسد الغابه» نکته زیبایی آورده است. ایشان مینویسد خداوند عالم به جبرئیل و میکائیل گفت:
«أَنی آخیت بینکما وجعلت عمر أَحدکما أطول من عمر الآخر فأَیکما یؤثر صاحبه بالحیاة؟ فاختارا کلاهما الحیاة»
من بین هردو شما برادری ایجاد کردم و عمر یکی از شما را بیش از عمر دیگری قرار دادم. کدام یک از شما زندگی را برمی گزیند؟ هردو گفتند که ما حیات و زندگی را انتخاب میکنیم.
«فأَوحی الله عز وجل إِلیهما: أفلا کنتما مثل علی بن أَبی طالب؟ آخیت بینه وبین نبیی محمد فبات علی فراشه، یفدیه بنفسه، ویؤثره بالحیاة
خداوند متعال به آنها وحی کرد: آیا شما مانند علی بن أبی طالب نیستید؟ من میان او و پیامبر خود محمد برادر برقرار کردم. علی در بستر محمد آرمید و جان خود را فدای او کرد و زندگی او را بر خود ترجیح داد.
«اهبطا إِلی الأَرض فاحفظاه من عَدُوِّهِ فنزلا، فکان جبریل عند رأْس عَلِی، ومیکائیل عند رجلیه وجبریل ینادی: بَخٍ بَخٍ من مثلک یا ابن أَبی طالب یباهی الله عز وجل به الملائکة؟»
به زمین فرود آیید و او را از شر دشمنش حفظ کنید. آن دو فرود آمدند در حالی که جبرئیل کنار سر حضرت و میکائیل در کنار دو پای حضرت ایستادند. جبرئیل ندا میداد: به به، ای علی بن أبی طالب چه کسی همچون توست که خداوند عزوجل به وجود او بر فرشتگان ببالد؟
«فأَنزل الله عز وجل علی رسوله، وهو متوجه إِلی المدینة فی شأْن علی: (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَه ابتِغَاءَ مَرْضَات الله)»
خداوند عزوجل بر پیامبرش که در راه مدینه بود، این آیه را در شأن علی نازل فرمود: بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند.
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 4، ص 113، باب فضائله رضی الله عنه
در کتاب «تفسیر الکبیر» اثر «فخر رازی» جلد پنجم در حد سه سطر در این خصوص مطلب آمده است. این در حالی است که ایشان نزدیک به هفتاد صفحه در خصوص آیه غار صحبت کرده است. ایشان تنها آورده است:
«وجبریل ینادی: بخ بخ من مثلک یا ابن أبی طالب یباهی الله بک الملائکة ونزلت الآیة»
التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 5، ص 174، والروایة الثالثة
بعضی مسائل دیگری هم هست، اما به جهت آنکه بحث لیلة المبیت مطرح است و ممکن است بعضی از خواطر مکدر شود آنها را بیان نمیکنم. بعضی از نواصب در طول تاریخ خیانتهای زیادی کردهاند. آنها برای هر فضیلتی که برای امیرالمؤمنین بوده است، مشابه آن را برای دیگران آوردهاند.
گلایه ای از بی انصافی «قرطبی» مُفسّر نامدار اهل سنت!
ان شاءالله در بحثهایی که داریم مطرح میکنیم که یکی از زمینههای تشکیل عاشورا و واقعه کربلا همین بدل سازی هایی بود که در زمان معاویه و قبل از معاویه انجام شد. هر حدیثی در فضیلت امیرالمؤمنین بود، بنی امیه مشابه آن را برای دیگران درست کردند.
متأسفانه فضائلی که برای علی بن أبی طالب نقل شده بود را با بهانههای واهی تضعیف کردند، اما احادیث دیگران را که خودشان هم میدانند دروغ است به رخ مردم کشاندند.
همین امروز که «تفسیر قرطبی» و «تفسیر شنقیطی» را نگاه میکردم خیلی قلبم درد گرفت. «شنقیطی» که از وهابیهای معاصر است و انسان انتظار زیادی از او ندارد، اما «تفسیر قرطبی» متوفای 671 عصاره تفسیر شش قرن صدر اسلام است. ایشان در رابطه با اینکه آیا امامت اصلی از اصول است و اصل عقلی یا شرعی یا انتخابی است، آیاتی نظیر:
(إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة)
من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد.
سوره بقره (2): آیه 30
و:
(إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْض)
ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم.
سوره ص (38): آیه 26
را میآورد و شروع به طعنه زدن به شیعه میکند و عبارتهایی بیان میکند که زیبنده یک عالم نیست.
اگر یک انسان عادی نظیر «ابن تیمیه حرانی» که تمام وجودش با عداوت امیرالمؤمنین آمیخته شده است این حرف را بزند گلهای نیست. اما ما برای «قرطبی» جایگاه ویژهای قائل هستیم.
ایشان حدیث غدیر را مطرح میکند و با یک عبارت خیلی واهی آن را رد میکند. انسان تصور میکند یک شترچران بیابانهای ریاض است که منبر رفته و سخنرانی میکند. ایشان سپس حدیث منزلت را میآورد و با یک عبارت خیلی واهی آن را رد میکند. «قرطبی» مینویسد: اگر حدیث منزلت برای علی بن أبی طالب است، در رابطه با ابوبکر هم آمده است!!
حدیث منزلت یکی از احادیث متواتر عند الفریقین است. «صحیح مسلم» و دیگران حدیث منزلت را آوردهاند. پیغمبر اکرم فرمود:
«أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی»
الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 268، باب البقرة (30) وإذ قال ربک... ..
«قرطبی» ادعا میکند که اگر پیغمبر اکرم در رابطه با قضیه جنگ تبوک این عبارت را به علی بن أبی طالب بیان کرد، اما نسبت به ابوبکر بدون مناسبت این حرف را بیان کرد.
واقعاً فرمایش «علامه امینی» درست است که میفرمودند: اگر انسان از اول خلقت تا آخر خلقت عمر داشته باشد و برای مظلومیت امیرالمؤمنین گریه کند کم است!
کسی نبود از آقای «قرطبی» و «فخر رازی» و «عضدالدین أیجی» و «قاضی عبدالجبار معتزلی» که این مطالب را بافتند، سؤال کند که "اگر یک مورد از فضائلی که شما دارید برای خلیفه اول و خلیفه دوم و خلیفه سوم آنها را نقل میکنید را مسلمانان شنیده بودند، در سقیفه باید به آنها استدلال میکردند!!"
در سقیفه مهاجرین و انصار بر سر و کله یکدیگر میکوبیدند. در این صورت دیگر لازم نبود که بگویند:
«اقتلوا سعدا قتل الله سعدا اقتلوه فإنه منافق»
سعد بن عباده را بکشید که او منافق است.
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 21
دیگر لازم نبود که دندان و بینی «حباب بن منذر» را بشکنند. زمانی که خلیفه دوم به خلافت نصب شد، لازم نبود که صحابه بگویند:
«تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر »
فردی بداخلاق و تندخو را بر ما خلیفه قرار دادی که اگر خلافت را به دست بگیرد بدتر هم خواهد شد. جواب خدا را چه خواهی داد وقتی به ملاقاتش بروی از اینکه عمر را بر ما خلیفه قرار دادی؟!
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 434، ح 37056
ما از این زمان ضروریتر زمان نداریم. در این زمان باید این فضائل را نسبت به خلیفه دوم مطرح میکردند.
ما دو مقطع حیاتی ضروری در زمان خلافت شیخین داریم. یکی بحث سقیفه است و دیگری بعد از خلافت است که صحابه اعتراض میکنند. شاید بیش از پنجاه نفر از صحابه به خلافت خلیفه دوم اعتراض کردند. در این صورت ابوبکر باید میگفت که پیغمبر اکرم در حق من چنین فرموده است. این افراد همگی صحابه پیغمبر اکرم بودند و در صورت شنیدن این فضائل تسلیم میشدند.
همچنین زمانی که عمر بن خطاب را به خلافت نصب کرد و مهاجرین و انصار اعتراض کردند باید این فضائل مطرح میشد. «طلحه»، «زبیر»، امیرالمؤمنین و دیگران همگی نسبت به خلافت خلیفه دوم اعتراض کردند. در آنجا باید گفته میشد که پیغمبر اکرم فرمود:
«لو لم أبعث فیکم لبعث فیکم عمر»
اگر من مبعوث نمیشدم، عمر بن خطاب مبعوث میشد.
میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 4، ص 221، ح 4677
از این بالاتر؟! ما نمیدانیم بخندیم یا گریه کنیم. اگر واقعاً رسول اکرم چنین فرموده بودند، ابوبکر اشتباه کرد خلافت را قبول کرد. پیغمبر اکرم فرموده بودند که عمر بن خطاب جایگاه نبوت را داشت و اگر من مبعوث نمیشدم او به پیغمبری مبعوث میشد!! چرا شما با وجود عمر بن خطاب با این فضیلت چرا حق او را غصب کردید؟!
فردای قیامت تماشایی است. اولین محکمهای که تشکیل میشود، محکمه علی بن أبی طالب است. امیرالمؤمنین فرمودند:
«أنا أَوَّلُ من یجْثُو بین یدَی الرحمن لِلْخُصُومَةِ یوم الْقِیامَةِ»
اولین محکمهای که در روز قیامت از اولین تا آخرین تشکیل میشود، محکمه عدل من است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1458، ح 3747
من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
سلامت باشید، خیلی ممنون و متشکرم. بزرگواری فرمودید، استفاده کردیم. حال که نام امیرالمؤمنین آمد و فضائل امیرالمؤمنین مطرح شد، دلمان میخواهد این دقایق را به نام نامی حضرت متبرک کنیم و میان برنامه زیبایی ببینیم.
ان شاءالله بعد از آن به سراغ مباحثی میرویم که خواهیم داشت و ادامه خواهیم داد. واقعاً اولین مظلوم عالم وجود نازنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) است که این جایگاه و این مقام و این منزلت زمینی و آسمانی و عرشی را داشتند.
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست * کهتر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
صلی الله علیک یا أمیرالمؤمنین
فدای خاک پای زائران تو یا امیرالمؤمنین! مخصوصاً میلیونها زائر و عاشقی که ایام اربعین ابتدا به آستان بوسی و زیارت شما آمدند و برای زیارت فرزندتان اجازه گرفتند و به سمت و سوی کربلا راه افتادند.
نمیدانید مردم در حرم امیرالمؤمنین چه عشق بازی میکنند و چه حال خوبی دارند. وقتی انسان در حرم امیرالمؤمنین است احساس خیلی خوبی دارد، زیرا منزل پدرمان است. خانه پدر ور در محضر پدر بودن حس خیلی خوبی دارد.
الهی کسانی که مشرف نشدند هزاران هزار بار قسمت و روزیشان شود تا از محضر امیرالمؤمنین لذت ببرید و در ایوان طلای امیرالمؤمنین زیارت امین الله بخوانید.
ما همچنان در محضر حضرت استاد حسینی قزوینی هستیم. ما در گذشته داشتیم عوامل و ریشههای واقعه کربلا و حادثه عاشورا را بحث میکردیم.
به دلیل اهمیت موضوع و اینکه میخواهیم این مباحث تکمیل شود و بعداً هم برای مخاطبین موجود باشد یا تبدیل به کتاب شود و دوستان استفاده کنند، تصمیم گرفتیم این بحث را ادامه بدهیم تا ان شاءالله تمام شد سپس به سراغ مباحث دیگر میرویم.
استاد اگر صلاح بدانید خلاصهای از مباحث گذشته بفرمایید تا ان شاءالله سؤالات جدید را عرض کنیم.
مروری بر مطالب جلسات گذشته در بررسی ریشه های واقعه عاشورا
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
یکی از بحثهای ضروری که راجع به آنها کمتر بحث شده است یا اگر هم بحث شده مستوفی بحث نشده است، علل و انگیزههای حادثه کربلا است. در این پنجاه سال چه اتفاقاتی افتاد و چه مسائلی رخ داد که همین صحابه و همین تابعین که به قول علمای اهل سنت پیغمبر اکرم فرمود:
«خَيْرُ الْقٌرُونِ قَرْنِى، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ»
بهترین قرن، قرن من است و قرن تابعین و قرن اتباع تابعین.
شرح صحيح البخاري، اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك بن بطال البكري القرطبي، دار النشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض - 1423هـ - 2003م ، الطبعة: الثانية، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ج6، ص 155
صحابه جمع شدند و فرزند پیغمبر اکرم را آنچنان بی رحمانه کشتند که در تاریخ نمونه نداشت. اگر امام حسین را کشتید و سرش را هم از تن جدا کردید، چرا بر بدن قطعه قطعه شده آن بزرگوار با اسب تاختید و بدن حضرت را زیر سم اسبان له کردید؟! اگر اموال امام حسین را غارت کردید، چرا خیمه امام حسین را آتش زدید؟!
اگر امام حسین، حضرت قمر بنی هاشم، حضرت علی اکبر، حضرت قاسم و دیگران را کشتید آنها شمشیر به دست داشتند و با شما جنگیدند. چرا حضرت علی اصغر را با آن وضع به شهادت رساندید؟!
«ویل دورانت» عالم یهودی در کتاب «تاریخ تمدن» تعبیری دارد و مینویسد: اگر قتل امام حسین و حضرت ابوالفضل و دیگر یارانش توجیه داشته باشد، قتل طفل شیرخواره امام حسین هیچ توجیه عقلی ندارد!! حضرت علی اصغر نه برای جنگ آمده است، نه تیری به طرف آنها پرتاب کرده است، نه شمشیری کشیده است. او چه گناهی کرده است؟! این بالاترین رذالت سپاه یزید را نشان میدهد. ملاحظه کنید یک انسان یهودی نتوانسته در اینجا بغض خود را پنهان کند!
این اتفاقات برای چه رخ داد؟! چه مسائلی پشت این قضیه بود؟! ما باید ببینیم عوامل پشت صحنه چه بود که ظاهر قضیه این چنین شد. ما این بحث را به دو بخش تقسیم کردیم. بخش اول مربوط به زمان رسول اکرم است. این افراد مخالفت با رسول اکرم را عادی سازی کردند و ابهت آیات شریفه:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را.
سوره نساء (4): آیه 59
و:
(وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِینا)
و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.
سوره احزاب (33): آیه 36
را در میان مردم شکستند. موارد متعددی نظیر فرار از جنگ احد و جنگ حنین گویای این قضیه است.
نکته بعد این است که این افراد میدانستند رسول اکرم میخواهد امیرالمؤمنین را به عنوان خلیفه معین کند. در این زمینه هم در بحث امر خلافت تا توانستند مخالفت با رسول اکرم را عادی سازی کردند. در آخرین لحظه حیات نبی گرامی اسلام هم نسبت هذیان به رسول اکرم دادند. بعد از رسول اکرم اولین کاری که کردند این بود که اهلبیت را کنار گذاشتند.
رسول اکرم فرموده بود: بزرگترین یادگار من برای امت کتاب و اهلبیت من است. صحابه اهلبیت را کنار زدند، احادیث پیغمبر اکرم را آتش زدند، نقل احادیث را ممنوع کردند، تفسیر قرآن کریم را ممنوع کردند.
ان شاءالله اگر یادم باشد در جلسه بعد به این قضیه اشاره میکنم. به عنوان مثال یکی از اصحاب پیغمبر اکرم به مدینه آمده است و در رابطه با تفسیر قرآن کریم سؤال میکند. خلیفه دوم دستور میدهد که او را نزد من بیاورید. این شخص را نزد خلیفه دوم میبرند، با چوبهای درخت خرما به قدری او را می زند که از سرش خون جاری میشود!!
او را به زندان میاندازند و وقتی سرش خوب میشود بازهم او را می زند و سرش را زخمی میکند. بازهم او را به زندان میاندازند و مداوا میکنند تا خوب میشود.
مرتبه سوم این شخص میگوید: ای خلیفه! اگر میخواهی مرا مداوا کنی، من خوب شدم. اگر میخواهی آنچه در رابطه با تفسیر قرآن داشتم از تو بپرسم، هرچه بود از سرم بیرون رفت. این قضیه را بیش از سی مورد از مصادر اهل سنت با سند صحیح نقل کردهاند. «ابن تیمیه» هم این قضیه را نقل کرده است.
تفسیر قرآن را منع کردند و دستور دادند فقط قرآن بخوانید، حق ندارید در رابطه با آیات قرآن کریم سؤال بپرسید. به شما مربوط نیست که معنای آیات قرآن کریم چیست و تنها آن را بخوانید. همانطور که در زمان شاه اگر بالای قبرها قرآن میخواندند کسی با آنها کاری نداشت. اگر قرآن در جهیزیه خانمها بود با آنها کاری نداشتند.
البته الآن هم قرآن کریم در میان ما قدری مهجور است. خداوند حاج آقای کافی را بیامرزد. ایشان نقل میکرد که من داشتم میرفتم که دیدم یک خانم بی حجاب میخواهد به مسافرت برود و مادرش قرآن را بالای سرش گرفته است تا او را حفظ کند.
یکی دیگر از اقدامات بنی امیه این بود که به منافقین میدان دادند. ما در خصوص میدان داری منافقین بعد از رسول اکرم هم مفصل صحبت کردیم. صحابه به خلیفه دوم اعتراض میکردند و گفتند: تو داری به افراد منافق در حکومت منصب میدهی.
«قال عمر نستعین بقوة المنافق وإثمه علیه»
عمر بن خطاب گفت: نفاقش به گردن خودش است، من از قدرت و تخصص منافق استفاده میکنم.
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 200، ح 30653
این در حالی است که قرآن کریم میفرماید:
(وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ)
ولی خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند.
سوره منافقون (63): آیه 1
و:
(إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار)
(زیرا) منافقان در پائینترین مرحله دوزخ قرار دارند.
سوره نساء (4): آیه 145
همچنین نقل احادیث از نواصب و خوارج را عادی کردند و نقل احادیث از پیغمبر اکرم را برای اصحاب رسول اکرم و یاران امیرالمؤمنین ممنوع کردند. نقل فضائل امیرالمؤمنین را ممنوع کردند. «عبدالله بن شداد» یکی از علمای اهل سنت میگوید:
«وددت أنی قمت علی المنبر من غدوة إلی الظهر فأذکر فضائل علی بن أبی طالب رضی الله عنه ثم أنزل فیضرب عنقی»
دوست دارم بعد از نماز صبح تا ظهر بالای منبر بروم و فضائل علی بن أبی طالب را بگویم، سپس از منبر پایین بیایم و گردنم را بزنند.
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 3، ص 489، باب عبد الله بن شداد ع
یعنی حاضرند تا این اندازه ایثار کنند و فضیلت امیرالمؤمنین را مطرح کنند. «خندق بن بدر» یکی از علمای اهل سنت در مراسم منا و عرفات میگوید:
«لو وجدت من یضمن لی عیالی بعدی لوقفت بالموسم فذکرت فضل آل محمد وظلم الناس لهم وغصبهم إیاهم علی حقهم فضمن کثیر عیاله »
اگر کسی سرپرستی اهل و عیال مرا به عهده بگیرد، همین جا در موسم حج میایستم و حرف تمام در حقانیت اهلبیت و غصب حق اهلبیت میزنم. شخصی به نام کثیر گفت که من خرج اهل و عیال تو را تضمین میکنم.
او سپس در رابطه با امیرالمؤمنین و اهلبیت روایتی میخواند و میگوید:
«أیها الناس إنکم علی غیر حق قد ترکتم أهل بیت نبیکم والحق لهم وهم الأئمة»
ای مردم! شما بر باطل هستید، زیرا حق اهلبیت پیغمبر اکرم را ترک کردید و حق با اهلبیت است و آن بزرگواران امامان هستند.
«ولم یقل إنه سب أحدا فوثب علیه الناس فضربوه ورموه حتی قتلوه»
او به کسی هم توهین نکرد. مردم در منا بر سر او ریختند و او را زدند و بر او سنگ زدند و او را همانجا کشتند.
الأغانی، المؤلف: أبی الفرج الأصفهانی، الناشر: دار الفکر- بیروت، الطبعة الثانیة، تحقیق: سمیر جابر، ج 12، ص 204، باب خبر کثیر وخندق الأسدی الذی من أجله قال هذا الشع
ما چکار کنیم؟! وقتی چنین قضایایی پیش میآید، خروجی آن قضیه کربلا میشود. واقعه عاشورا معلول عوامل متعددی بود که یکی از آنها هم این قضیه بود. من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
بسیار ممنون و متشکرم. ما وقتی میبینیم وجود نازنین حضرت سیدالشهدا در مقابل لشکر دشمن، شروع به خطبه خواندن و نصیحت کردن میکنند و میفرمایند: برای چه خون مرا حلال شمردید و با من جنگ دارید، یکی از حرفهایی که میزنند این است:
«إنا نقتلک بغضا لابیک»
ینابیع المودة لذوی القربی، المؤلف: الشیخ سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی (1220 - 1294 ه)، تحقیق: سید علی جمال اشرف الحسینی، ج 3، ص 72، باب 80
استاد وقتی میبینیم در طول این سالها سب و شتم امیرالمؤمنین و فحش و ناسزایی که بر روی منابر و مکانهای مختلف بیان میشد، یکی از علتها میتواند باشد که اینطور دشمنی نسبت به فرزند عزیزش حسین داشتند. حال میخواهیم ببینیم که این مطالب با صراحت از منابع معتبر اهل سنت بیان شده است یا خیر؟!
نقش جریان سب و لعن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در وقوع حادثه عاشورا!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقایان می گویند بعد از قرآن صحیحترین کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است. «بخاری» یا از حکومت ترسیده یا خواسته قدری از خلفا و معاویه آبروداری کند، به همین خاطر بسیاری از مسائل را نیاورده است. به عنوان مثال احادیثی نظیر حدیث غدیر و حدیث منزلت اصلاً در کتاب «صحیح بخاری» وجود ندارد.
در کتاب «صحیح مسلم» نقل شده است که «طلحه» و «زبیر» و «عبدالرحمن بن عوف» و «سعد بن أبی وقاص» و «عباس» و امیرالمؤمنین در جمعی حضور داشتند. خلیفه دوم میگوید زمانی که پیغمبر اکرم از دنیا رفت؛
«فلما تُوُفِّی رسول اللَّهِ قال أبو بَکرٍ أنا وَلِی رسول اللَّهِ فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِیرَاثَک من بن أَخِیک وَیطْلُبُ هذا مِیرَاثَ امْرَأَتِهِ من أَبِیهَا فقال أبو بَکرٍ قال رسول اللَّهِ ما نُورَثُ ما ترکنا صَدَقَةٌ فَرَأَیتُمَاهُ کاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
در ادامه مینویسد:
«ثُمَّ تُوُفِّی أبو بَکرٍ وأنا وَلِی رسول اللَّهِ وَوَلِی أبی بَکرٍ فَرَأَیتُمَانِی کاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1378، ح 1757
این در حالی است که وقتی «بخاری» این روایت را میآورد، به جای «کاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا» کلمه «کذا و کذا» میگذارد. همچنین در بعضی از روایات به طور کلی این تعابیر را از بیخ حذف میکند. نمیدانیم «صحیح مسلم» در نتیجه چه مسائل و قضایایی این روایات را مطرح کرده است. ما می گوییم که ان شاءالله در زمان «مسلم» وضعیت بهتر بوده است.
گرچه این دو با همدیگر پنج سال در سال وفات اختلاف دارند. «بخاری» در سال 256 هجری از دنیا رفته است و «مسلم» در سال 261 هجری از دنیا رفته است. این دو عالم خیلی زیاد فاصله زمانی با یکدیگر ندارند.
اصلاً امیرالمؤمنین را تا سال 260 هجری به عنوان خلیفه چهارم نمیشناختند. وقتی کسی اسامی خلفا را میشمرد، اصلاً جرئت نمیکرد نام امیرالمؤمنین را جزو خلفا برشمرد. عزیزان به کتاب «تاریخ صغیر» اثر «بخاری» صفحه 96 و 118 مراجعه کنید. ایشان وقتی نام خلفا را میشمارد، مدت خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را میآورد و بعد از آن نام معاویه را میآورد. او نامی از علی بن أبی طالب نمیآورد. در کتاب ایشان نام امیرالمؤمنین جزو خلفا نیست.
شخصیتهای طراز اول نظیر «یحیی بن معین» نام امیرالمؤمنین را در میان خلفا نیاورده است. «احمد بن حنبل» در اواخر عمر بحث خلافت امیرالمؤمنین را مطرح میکند. شخصیتهای طراز اول اهل سنت تا سال 250 هجری جرئت نمیکردند علی بن أبی طالب را به عنوان یکی از خلفای پیغمبر اکرم نام ببرند.
آقایان اهل سنت بیدار باشید! شاید قزوینی دروغ میگوید. لطفاً روی خط بیایید و دروغ قزوینی را برملا کنید. ما دست و پیشانی شما را هم میبوسیم. بیایید ببینید حرفی که من میزنم راست است یا دروغ است. ببینید این حرفها را از کتابهای شیعه بیرون آوردیم یا از کتابهای دست اول اهل سنت آوردیم.
در رابطه با قضیه سب امیرالمؤمنین که حضرتعالی فرمودید، در کتاب «صحیح مسلم» صفحه 1871حدیث 2404 روایتی نقل شده است. در روایت آمده که معاویه به مدینه آمده است و «سعد بن أبی وقاص» پایین منبر است.
«قال أَمَرَ مُعَاوِیةُ بن أبی سُفْیانَ سَعْدًا فقال ما مَنَعَک ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ»
معاویة بن أبی سفیان سعد بن أبی وقاص را خواند و به او گفت: چرا به علی بن أبی طالب ناسزا نمیدهی؟!
صراحت او در پرسیدن این سؤال به اندازهای بود که مثلاً گفته باشد: چرا نماز نمیخوانی؟! چرا زکات نمیدهی؟! چرا حج نمیروی؟! چرا واجبی را ترک کردی؟!
«فقال أَمَّا ما ذَکرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ له رسول اللَّهِ فَلَنْ اسبه»
سعد میگوید: من سه ویژگی درباره علی از پیغمبر اکرم شنیدم که هرگز به او اهانت نمیکنم.
بی پرده بگویم ما «سعد بن أبی وقاص» را قبول نداریم و به روایات او عمل نمیکنیم. «مرحوم شیخ طوسی» در کتاب «رجال» اسامی نزدیک به پانصد نفر از صحابه را آورده است که ما به روایاتشان عمل میکنیم. مجموع رواتی که اهل سنت دارند که از آنها روایت نقل کردهاند کمتر از هزار نفر است. ما پانصد نفر از این تعداد یعنی پنجاه درصد صحابه را قبول داریم و ثقه می دانیم و به روایات آنها عمل میکنیم.
خزعبلاتی که در شبکههای وهابی مطرح میکنند و می گویند شیعه نسبت به صحابه اهانت میکند را کنار بگذارید و ببینید ما در کتب تفسیری و تاریخی و اعتقادی و فقهی چقدر از صحابه روایت داریم. اگر فهرست کتاب «رجال» اثر «شیخ طوسی» یا «رجال» اثر «مرحوم مامقانی» را ملاحظه کنید، میبینید که بعد از اسامی صحابه آمده است: «صحابیٌ ثقه».
در هر صورت سعد به معاویه می گوید:
«فقال أَمَّا ما ذَکرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ له رسول اللَّهِ فَلَنْ اسبه»
سعد میگوید: من سه ویژگی درباره علی از پیغمبر شنیدم که هرگز به او اهانت نمیکنم.
«لان تَکونَ لی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ الی من حُمْرِ النَّعَمِ»
اگر یکی از این ویژگیها برای من بود، از ثروت روی زمین برایم باارزشتر بود.
«فقال له رسول اللَّهِ أَمَا تَرْضَی ان تَکونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ من مُوسَی الا انه لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی»
رسول الله به علی بن أبی طالب فرمود: تو برای من در مقام و منزلت هارون برای موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود.
«وَسَمِعْتُهُ یقول یوم خَیبَرَ لَأُعْطِینَّ الرَّایةَ رَجُلًا یحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ»
در جنگ خیبر که همه فرار کردند، پیغمبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی میدهم که او خدا و پیغمبر را دوست دارد و هم خدا و پیغمبر او را دوست دارد.
«وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآیةُ (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ) دَعَا رسول اللَّهِ عَلِیا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَینًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِی»
وقتی آیه مباهله نازل شد پیغمبر برای تصدیق رسالت علی بن أبی طالب و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین را برد و فرمود: آنها نزدیکان من هستند.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1871، ح 2404
بعضی از آقایان می گویند: حال سؤال کرد. شما که علی بن أبی طالب را فحش نمیدهید، آیا نسبت به علی بن أبی طالب ارادت دارید یا ندارید؟! «ابن تیمیه حرانی» حدیث «مسلم» را طوری معنا کرده که مشتی بر دهان شبکههای وهابی کوبیده است. ایشان در کتاب «منهاج السنة» مینویسد:
«وأما حدیث سعد لما أمره معاویة بالسب فأبی فقال ما منعک أن تسب علی بن أبی طالب»
معاویه دستور داد که به علی بن أبی طالب ناسزا بگو، اما سعد از این کار ابا کرد. معاویه به او گفت: چرا به علی بن أبی طالب ناسزا نمیگویی؟
منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 5، ص 42
معلوم میشود قبل از آن مسائلی بوده است. «مسلم» هم که این قضیه را آورده است، مشخص است خیانت کرده و اصل روایت را نیاورده است. اگر معاویه گفته باید علی بن أبی طالب را سب کنی و او سب نکرده را نیاورده است. بلکه با کنیه گفته «اباتراب»!
«ما مَنَعَک ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ»
ملاحظه کنید «مسلم» نام امیرالمؤمنین را هم نیاورده است، بلکه کنیههای دور حضرت را آورده است. در مقابل «ابن تیمیه» خیلی صریح آورده است:
«ما منعک أن تسب علی بن أبی طالب»
آقای «ابن شاهین» که یکی از اساتید دانشگاه مدینه است، در کتاب «شرح صحیح مسلم» جلد نهم صفحه 332 میگوید:
«المأمور به محذوف لصیانة اللسان عنه و التقدیر: أمره بسب علی رضي الله عنه (فقال: ما منعك أن تسب أبا التراب)؟ معطوف على محذوف، والتقدير: أمر معاوية سعدا أن يسب عليا، فامتنع، فقال له: ما منعك؟
مسلم مأمور به را حذف کرده برای اینکه مردم نسبت به معاویه با ادب برخورد کنند. اصل این است که معاویه دستور داد که علی را سب کند، اما سعد بن أبی وقاص سب نکرد. معاویه گفت: چه مانع شد که دستور مرا اجرا نکردی؟!
فتح المنعم شرح صحيح مسلم، المؤلف: الأستاذ الدكتور موسى شاهين لاشين، الناشر: دار الشروق، الطبعة: الأولى (لدار الشروق)، 1423ه؛ ج 9، ص 332
همچنین «طبری» مینویسد:
«فکان إذا قنت لعن علیا وابن عباس والأشتر وحسنا وحسینا»
وقتی معاویه قنوت میگرفت علی بن أبی طالب و ابن عباس و مالک اشتر و حسن و حسین را لعن میکرد.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 113، باب ذکر الخبر عن اجتماعهما
خدا نیامرزد کسانی که این روایات را میبینند، بعد معاویه را "امیرالمؤمنین (رضی الله عنه)" خطاب میکنند!! ما به این افراد جسارت نمیکنیم، اما خدا را به امیرالمؤمنین قسم میدهیم دوستداران معاویه را با معاویه محشور کند.
اگر معاویه در بهشت است، خدا به حق حضرت امیرالمؤمنین این افراد را با معاویه در بهشت محشور کند. اگر معاویه در جای دیگری است، خدا این افراد را با معاویه در جای دیگر محشور کند.
«زمخشری» تعبیری دارد که خیلی تعبیر عجیبی است. «زمخشری» متوفای 538 هجری است. ایشان در جلد اول صفحه 172 مینویسد:
«وأن بنی أمیة لعنو علیا علی منابرهم سبعین سنة»
بنی امیه هفتاد سال بر بالای منابر علی بن أبی طالب را لعن میکردند.
ربیع الأبرار، اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الزمخشری جار الله (المتوفی: 538 هـ)، ج 1، ص 172، باب مخلد بن علی السلامی الحورانی
ای شیعه! جا دارد شبانه روز بنشینید برای مظلومیت علی بن أبی طالب گریه کنید. در کتاب «النصایح الکافیه» از قول «سیوطی» نقل میکند:
«کان فی أیام بنی امیة اکثر من سبعین الف منبر یلعن علیها علی بن أبی طالب علیه السلام بما سنه لهم معاویة من ذلک»
در زمان بنی امیه هفتاد هزار منبر بود که بر بالای این منابر علی بن أبی طالب (علیه السلام) را لعن میکردند. بدعتی که معاویه گذاشته بود.
النصائح الکافیة، محمد بن عقیل، ج 1، ص 104، باب مقدمة فی حقیقة اللعن وأنواعه
ما با پیرمردها و پیرزنها کاری نداریم. آنها هرچه توانستند انجام دادند. طرف صحبت ما با جوانان است. جوانان اهل سنت، طلبههای عزیز اهل سنت، دانشجویان عزیز اهل سنت، قدری تاریخ اسلام را بازخوانی کنید.
ببینید قزوینی و امثال قزوینی راست می گویند یا خیر. ما که همانند بعضی افراد فحش نمیدهیم که بگویید قزوینی فحش میدهد. ما از کتب شیعه مطلبی نقل نمیکنیم، بلکه از کتب صحیح خودتان مطالبی نقل میکنیم.
(أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ)
آیا نمیاندیشند؟
سوره نساء (4): آیه 82
و:
(أَ فَلا تَعْقِلُونَ)
آیا هیچ فکر نمیکنید؟
سوره بقره (2): آیه 44
عقل خدادادی را به کار بیندازید و ببینید قضیه چیست. فلان عالم بالای منبر رفته است و "معاویه (رضی الله عنه)" میگوید!! اخیراً در عربستان سعودی کتابی به نام «امیرالمؤمنین یزید بن معاویه» نوشتهاند. ان شاءالله خداوند این افراد را هرکجا هستند با یزید بن معاویه محشور کند.
در کتاب «معجم البلدان» اثر «حموی» نقل شده است:
«وهو یلعن علی منابر الحرمین مکة والمدینة»
در منبرهای مکه و مدینه هم امیرالمؤمنین را لعن میکردند.
معجم البلدان، اسم المؤلف: یاقوت بن عبد الله الحموی أبو عبد الله، دار النشر: دار الفکر – بیروت، ج 3، ص 191، باب السین والجیم وما یلیهما
ایشان سپس بحثی را مطرح میکند و مینویسد در سجستان حاکم منصوب از طرف بنی امیه دستور داد باید علی بن أبی طالب را لعن کنید. آنها گفتند: ما لعن نمیکنیم.
عزیزان سیستان و بلوچستانی این روایت برای شما مایه افتخار است. «مرحوم دوانی» کتابی تحت عنوان «رادمردان سجستان» نوشته است. حاکم دستور داد که اگر لعن نمیکنید باید ماهیانه فلان مقدار مالیات بدهید. آنها حاضر به پرداخت مالیات شدند.
وقتی که حاکم دید همه حاضر به پرداخت مالیات هستند، گفت: اگر علی بن أبی طالب را سب نکنید، زنانتان را سر چهارراه میآوریم و سرشان را میتراشیم.
من نمیدانم این چه شرع و چه اسلامی است! خاک بر سر کسانی که این را اسلام میدانند. مردان و زنان اعلام کردند که ما آماده هستیم. زنان گفتند: ما آمادهایم سرمان در سر چهارراه تراشیده شود، اما زبانمان به سب و لعن علی بن أبی طالب آلوده نشود!
روحتان شاد. جوار امیرالمؤمنین مبارکتان باد. بهشت برین در جوار رسول الله و حضرت صدیقه طاهره مبارکتان باد. ای مردم سجستان! نزد حضرت زهرای مرضیه روسفید شدن مبارکتان باد.
بعد از هزار و اندی سال هرکسی این قضایا را نقل میکند، به شما هزاران مرحبا میگوید. سیستان کجا، مکه و مدینه کجا!! ما سراغ نداریم که مردم آنجا شیعه بودند. من ندیدم مردم آن زمان سیستان یک نفر شیعه داشته باشد. آنها امیرالمؤمنین را به عنوان خلیفه چهارم میدانند.
همچنین در کتاب «التدوین فی اخبار قزوین» اثر «رافعی» متوفای 540 هجری یا کتاب «معجم البلدان» نقل شده است که حاکم قزوین بالای منبر رفت و دستور داد امیرالمؤمنین را سب کنند. مردم گفتند: ما سب نمیکنیم. حاکم قزوین مردم را تهدید کرد و آنها گفتند: هرچه از دستتان برمی آید کوتاهی نکنید. ما لبمان را به سب ابن عم رسول الله و خلیفه چهارممان آلوده نمیکنیم.
حاکم قزوین بالای منبر شروع به سب امیرالمؤمنین کرد. مردم هجوم بردند و او را بالای منبر تکه تکه کردند. در جایی نقل شده بود که تکههای جنازه او را جلوی سگهای ولگرد انداختند و آنها بخورند.
واقعاً برای این افراد بهشت گوارا باد! واقعاً برای آنها جوار امیرالمؤمنین گوارا باد! از یک طرف امثال «شهاب الدین زهری» برای اینکه حقوقشان قطع نشود علناً علی بن أبی طالب را سب میکردند.
بحث ناموس خیلی سخت است. یک مرتبه انسان را میکشند و تمام میشود میرود. در مقابل اگر ناموس انسان را سر چهارراه ببرند و سر او را لخت کنند و بتراشند خیلی درد است. هیچ انسان باغیرتی حاضر به انجام چنین کاری نمیشود. در مقابل این افراد به عشق امیرالمؤمنین حاضر شدند این کار را انجام دهند.
در کتاب «العتب الجمیل» اثر «محمد بن عقیل» نقل شده است که «عمر بن عبدالعزیز» در زمان خلافت خود تصمیم گرفت سب امیرالمؤمنین را ممنوع کند. تا سال 98 هجری سب امیرالمؤمنین در منابر و مساجد رسم بود. ایشان دستور داد که مردم سب امیرالمؤمنین را ترک کنند.
«ولقد ارتج المسجد من صیاح من فیه بعمر بن عبد العزیز: السنة السنة ترکت السنة»
فریاد و ضجه مردم از جای جای مسجد خطاب به عمر بن عبدالعزیز بلند شد: سنت پیغمبر ترک شد، سنت پیغمبر ترک شد.
العتب الجمیل علی أهل الجرح والتعدیل، المؤلف: السید محمد بن عقیل، ص 54، باب فیمن جرحوه من الشیعه
«محمد بن عقیل» شیعه نیست، سنی است. او میگوید: فریاد مردم تمام فضای مسجد را پر کرد. وقتی چنین قضایایی پیش بیاید، خروجیاش غیر از قتل امیرالمؤمنین، مسموم کردن امام حسن مجتبی و شهادت امام حسین و شهادت امام سجاد و دیگر بزرگواران چیز دیگری هست؟!!
جالب این است آقایانی که سنگ «ابن تیمیه» را به سینه میزنند، روایتی که در کتاب «منهاج السنة» آمده است را مطالعه کنند. در این کتاب جلد 7 صفحه 137 آمده است:
«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»
بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی بن أبی طالب را داشتند و به حضرت ناسزا میگفتند و با آن بزرگوار قتال میکردند.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 137
این افراد خیر القرون دست اول و خیر القرون دست دوم بودند!! بعضی از تابعین که جوان بودند پیغمبر اکرم را هم دیده بودند. ما تعداد زیادی از تابعین داریم که پیغمبر اکرم را درک کردند و جزو صحابه هم هستند. صد و دده هزار کشته جنگ صفین از کجاست؟! جنگ صفین در سال 37 هجری اتفاق افتاده است و هنوز دوران تابعین نیامده است. در جنگ جمل که حدود چهل هزار نفر کشته شدند، همگی صحابه بودند.
آقایان اهل سنت و وهابی! نمیدانم «ابن تیمیه» راست میگوید یا دروغ میگوید. اگر «ابن تیمیه» راست میگوید بدا به حالتان! شما می گویید:
«أن الصحابة كلهم عدول»
صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانية، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، ج1، ص 162
صحابهای که بغض امیرالمؤمنین را دارند و حضرت را سب میکنند، میخواهند برای ما مصدر تشریع شوند؟! اگر «ابن تیمیه» دروغ میگوید، چند نفر از شما عبارت «ابن تیمیه» را رد کردید؟! بزرگواری کنید روی خط بیایید و بگویید فلان عالم سنی از معاصرین گفتند «ابن تیمیه» غلط کرده است و به صحابه افترا زده است. صحابه چنین کاری نکردند.
«ابن تیمیه» در جلد پنجم تعبیر بسیار وقیحی دارد. او میگوید:
«فمعلوم أن الذین قاتلوه ولعنوه وذموه من الصحابة والتابعین وغیرهم هم أعلم وأدین من الذین یتولونه ویلعنون عثمان»
کسانی که علی بن أبی طالب را لعن و مذمت میکردند، با دیانتتر از کسانی بودند که نسبت به عثمان لعن میکردند.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 5، ص 10
یعنی کسی که علی بن أبی طالب را لعن میکند با دیانتتر از کسانی هست که علی بن أبی طالب را دوست دارد!! نتیجه همین تفکرات است که به حضرت سیدالشهدا می گویند:
«إنا نقتلک بغضا لابیک»
ینابیع المودة لذوی القربی، المؤلف: الشیخ سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی (1220 - 1294 ه)، تحقیق: سید علی جمال اشرف الحسینی، ج 3، ص 72، باب 80
بازهم در جلد هفتم صفحه 146 آمده است:
«و قد علم قدح کثیر من الصحابة فی علی و إنما احتج علیهم بالکتاب و السنة لا بقول آخر من الصحابة»
قطعی است که بسیاری از صحابه نسبت به علی بن أبی طالب مذمت میکردند و او را فاسق میدانستند.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 147
من نمیدانم آقایان این مطالب را در کتابهایشان دیدهاند یا ندیدهاند. اگر این مطالب را ندیدهاند که مصیبت است، اما اگر دیدهاند و حرف نمیزنند مصیبت شدیدی است. من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. نکتهای که حضرت استاد گفتند، نکته قابل توجهی است. این حرفهایی است که به هر صورت «ابن تیمیه» زده است. بیایید جواب بدهید. اگر واقعاً «ابن تیمیه» راست گفته است، چطور است که شما صحبت از عدالت صحابه میکنید و می گویید صحابه چنین و چناناند.
اگر «ابن تیمیه» دروغ میگوید، بیایید جواب بدهید و مشتی بر دهان او بزنید و بگویید که اینها همه مزخرفاتی بوده که این آقا در کتابهایش نقل کرده است. اگر امیرالمؤمنین خلیفه چهارم شماست که هست، باید موضع بگیرید و جواب بدهید. در عصر امروز جای این حرفها نیست که همچنان مثل سالهای گذشته بخواهد مباحث مطرح شود.
تماسهای بینندگان برنامه:
از این لحظه به بعد در خدمت تماسهای بینندگان عزیز هستیم. آقای امیری از کرمان روی خط ارتباطی ما هستند. آقای امیری سلام علیکم، بفرمایید:
بیننده (آقای امیری از کرمان – شیعه):
سلام علیکم خدمت شما جناب آقای اسماعیلی بزرگوار و حضرت استاد قزوینی.
خدمت شما زنگ زدم تا یک تشکر کنم از حضرت استاد حسینی قزوینی و همه دست اندرکاران «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» و شما که خودتان را وقف امیرالمؤمنین کردید.
بنده بر خودم لازم می دانم که از زحمات و تلاش شما حضرت استاد و همه دوستان تشکر کنم. دست شما را از کرمان از راه دور میبوسم.
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: کسانی که در حوزه پاسخگویی به شبهات کار و فعالیت میکنند، هرکدام از آنها برتر هستند از یک میلیون مجاهد که در صحنه نبرد میجنگند.
اولین مدافع ولایت امیرالمؤمنین هم وجود مقدس نبی گرامی اسلام بودند که در عید غدیر به امت خود فرمودند: از من سؤال میشود که این ولایت را به شما رساندم یا خیر. حضرت فرمودند: حاضران به غائبان برسانند. سپس بشارت میدهند و دعا میکنند: خدایا دوستان علی بن أبی طالب را دوست بدار. دوستان امیرالمؤمنین شما هستید که دارید از ولایت امیرالمؤمنین دفاع میکنید.
من یک انذار هم دارم برای کسانی که با امیرالمؤمنین دشمنی میکنند. رسول گرامی اسلام فرمودند: خدایا دشمنانش را دشمن بدار.
دشمنان امیرالمؤمنین تنها کسانی نبودند که در جنگ جمل و جنگ صفین و جنگ نهروان با حضرت جنگیدند یا کسانی که خلافت را غصب کردند. پیامبر اکرم این را برای افراد تا قیامت گفتند برای کسانی که با امیرالمؤمنین دشمنی میکنند.
یکی از آنها کسانی هستند که میدانند و آگاهانه منکر ولایت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هستند. کسانی که منکر رتبه و مقامی هستند که خداوند به آن بزرگوار داده است.
من بر خودم لازم دانستم که زنگ بزنم و از شما تشکر کنم. ان شاءالله که خداوند روز به روز بر توفیقات شما بیفزاید. در پایان هم یک خداقوت و یک خسته نباشید مجدد خدمت شما عرض میکنم، دست شما درد نکند.
مجری:
سلامت باشید آقای امیری عزیز از دیار کریمان کرمان، خیلی بزرگواری فرمودید. به دیار گلستان برویم. آقا امیر روی خط ارتباطی ما هستند. آقا امیر خدمت شما سلام عرض میکنم، بفرمایید:
بیننده (آقا امیر از گلستان – شیعه):
سلام بر استاد گرانمایه و مجری محترم.
مجری:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
سه سؤال از خدمتتان داشتم. سؤال اول اینکه منظور از طرق مختلف یک حدیث چیست، لطفاً مثالی بزنید. سؤال دوم اینکه از نظر اهل سنت چند حدیث کنار همدیگر متواتر، حسن یا صحیح محسوب میشود.
سؤال سوم اینکه برای برآورده شدن حاجت در نماز چه کلمات یا جملاتی را بگوییم. با تشکر و سپاس، خدانگهدارتان
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم، خدا نگهدار شما باشد. استاد طرق مختلفی که حدیث از آنها به دست میآید و استدلال میشود را بفرمایید.
توضیح ساده و روان برخی قواعد رجالی!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
معمولاً ما به مستفیض تعبیر میکنیم و اهل سنت به طرق متعدد تعبیر میکنند. البته آنها واژه مستفیض هم دارند. اگر روایت از سه طریق فراتر رفت، مستفیض است.
به عنوان مثال «بخاری» از استادش و او از استادش و او از استادش نقل کرده است تا به «ابوهریره» میرسد که او هم از رسول اکرم نقل کرده است. همچنین «بخاری» از استاد دیگرش نقل کرده که او هم به رسول اکرم میرسد. این حدیث مستفیض یا طرق متعدد میشود.
وقتی طرق متعدد شد، آقایان می گویند روایت ثابت است و قابل خدشه نیست. تعبیر «ابن تیمیه» در این زمینه این است:
«فإن تعدد الطرق وکثرتها یقوی بعضها بعضاً حتی قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا»
اگر یک روایت با چند سند آمد این سندها همدیگر را تقویت میکنند و برای انسان یقین حاصل میشود، حتی اگر راویانش همه فساق و فجار باشند.
کتب ورسائل وفتاوی، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 18، ص 26
اگر طرق متعدد شد و از سه کانال به معصوم رسید که از دیدگاه اهل سنت معصوم تنها رسول اکرم است، روایت دارای طرق متعدد است. وقتی تعدد طرق صورت گرفت، اگر راویان فاسق و فاجر هم باشند روایت ثابت است.
به عنوان مثال شب آخر ماه رمضان است. یک نفر از تبریز میگوید: من ماه را دیدم. او مشخصات ماه را هم دارد میگوید. این شخص عادل هم نیست و ما نمیتوانیم پشت سر او نماز بخوانیم. یک نفر از کرمان میگوید: من ماه را دیدم. یک نفر از اهواز میگوید: من ماه را دیدم. امکان پذیر نیست که این افراد بین خودشان تبانی کرده باشند. بنابراین معلوم میشود ماه بوده و این سه نفر در نقاط مختلف کشور ماه را دیدهاند. اگر تبانی محرز شود، صد نفر هم باشد به درد ما نمیخورد. روایت هم همینطور است. اگر راوی کذاب باشد، پنجاه روایت هم باشد تعدد طرق امکان پذیر نیست.
مجری:
استاد ایشان بحث روایت متواتر و صحیح و حسن را هم پرسیدند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در رابطه با متواتر ما شیعیان می گوییم حدیث متواتر حدیثی است که امکان تواتر به کذب امکان پذیر نیست. ما از کثرت طرق یقین میکنیم که این حدیث صادر شده است.
در اینجا دیگر عدد ملاک نیست. گاهی اوقات با ده روایت تواتر حاصل میشود و گاهی اوقات با پنجاه روایت هم تواتر حاصل نمیشود. ما روایات دیگری داریم که خلاف این است. گاهی اوقات با چهل یا پنجاه روایت تواتر حاصل میشود.
معمولاً علمای اهل سنت قدری در این زمینه کم لطف هستند و می گویند: اگر چنانچه چهار نفر از صحابه روایتی را نقل کنند، متواتر است. به عنوان مثال در کتاب «الفصل» اثر «ابن حزم أندلسی» جلد چهارم آمده است که در حدیث:
«أن الأئمة من قریش»
راویان:
«أنس بن مالک وعبد الله ابن عمر بن الخطاب ومعویة»
الفصل فی الملل والأهواء والنحل، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الطاهری أبو محمد، دار النشر: مکتبة الخانجی – القاهرة، ج 4، ص 74، باب الکلام فی الإمامة والمفاضلة بی الصحابة
در حقیقت چون چهار نفر از صحابه آوردهاند، روایت متواتر است. همچنین در کتاب «المحلی» جلد دوم صفحه 135 ایشان روایتی میآورد و مینویسد:
«فَهَؤُلاَءِ أَرْبَعَةٌ من الصَّحَابَةِ فَهُوَ نَقْلُ تَوَاتُرٍ لاَ تَحِلُّ مُخَالَفَتُهُ»
روایتی که چهار نفر از صحابه آن را نقل کنند متواتر است و مخالفت با آن امکان پذیر نیست.
المحلی، اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری أبو محمد، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ج 2، ص 135
حدیث:
«انا مدینة العلم وعلی بابها»
لسان المیزان، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند -، ج 2، ص 122، ح 513
هفده طریق دارد. «ابن جوزی» تمام هفده طریق را ضعیف میخواند. این در حالی است که این روایت از هفده صحابه نقل شده و آنجا دیگر متواتر نیست!! در مقابل اگر در رابطه با فضیلت ابوبکر یا عمر بن خطاب یا فلان صحابه چهار نفر هم روایتی نقل کرده باشند روایت متواتر است. آقایان معتقدند:
«وَمَنْ أَنْکرَ الْمُتَوَاتِرَ فَقَدْ کفَرَ»
هرکسی روایت متواتری را انکار کند کافر است.
الفتاوی الهندیة فی مذهب الإمام الأعظم أبی حنیفة النعمان، اسم المؤلف: الشیخ نظام وجماعة من علماء الهند، دار النشر: دار الفکر - 1411 هـ - 1991 م، ج 2، ص 265، باب مُوجِبَاتُ الْکفْرِ أَنْوَاعٌ منها ما یتَعَلَّقُ بِالْإِیمَانِ وَالْإِسْلَامِ
«ابن تیمیه» هم میگوید:
«وَأَمَّا مَنْ أَنْکرَ مَا ثَبَتَ بِالتَّوَاتُرِ وَالْإِجْمَاعِ فَهُوَ کافِرٌ»
هرکسی حدیث متواتر یا حدیث اجماعی را انکار کند کافر است.
مجموعة الفتاوی، نویسنده: ابن تیمیة، چاپ: طبعة الشیخ عبد الرحمن بن قاسم، ص 109، فَصْلٌ: وَلَا بُدَّ مِن التَّنْبِیهِ عَلَی قَاعِدَةِ تَحَرُّک الْقُلُوبِ إلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ
«محمد بن عبدالوهاب»، «بن باز» و بزرگان اهل سنت همگی بر این عقیده هستند که اگر حدیث متواتر شد انکار آن موجب کفر خواهد شد.
در رابطه با حدیث حسن باید بگوییم که اهل سنت حدیث حسن ندارند. آنها به جای حدیث حسن، حدیث صحیح را در نظر میگیرند.
«والحسن کالصحیح فی الاحتجاج»
أضواء علی السنة المحمدیة، نویسنده: محمود أبو ریة، وفات: 1385، رده: مصادر حدیث سنی – عام، خطی: خیر، چاپ: الخامسة، ص 282، باب الحسن
ما به روایتی حدیث حسن می گوییم که یکی از روات آن ممدوح باشد، «دون مرتبة الوثاقة». این شخص مدح شده، اما در حد وثاقت نیست. ما از این روایت به حسن تعبیر میکنیم. در مقابل اهل سنت برای حدیث صحیح چند شرط آوردهاند. شرط اول اینکه راویان روایت ثقه باشند. راوی شاذ نباشد، یعنی مخالف مشهور نباشد. راوی نادر نباشد. اگر یکی از این شروط ساقط شد روایت حسن است.
«ترمذی» در کتاب «صحیح» خود بیش از دویست مورد مینویسد: «حدیث حسن صحیح». بزرگان در این گفتار معطل ماندهاند که حدیث حسن است یا صحیح است.
رتبه حدیث حسن خیلی پایینتر از رتبه حدیث صحیح است و در تعارض ساقط میشود. اگر یک روایت حسن با روایت صحیح با همدیگر در تعارض بودند، روایت حسن از درجه اعتبار می افتد.
مجری:
اینها بحث رجالی است و خیلی مفصل است. به جهت اینکه دو سه دقیقه فرصت داریم، پرسیدند که برای برآورده شدن حاجات چه دعایی در نماز بخوانیم؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بنده در جلسه گذشته هم عرض کردم «مرحوم میرزا جواد آقا ملکی» میگوید بعد از نماز سرتان را بر سجده بگذارید و از خداوند دو چیز بخواهید:
«یا رئوف یا رحیم یا مبدل السیئات بأضعافها من الحسنات بدل سیئاتی بأضعافها من الحسنات»
ای خدای رئوف و مهربان که گناهان را به چند برابر حسنه تبدیل میکنی، گناهان مرا به چند برابر حسنه مبدل کن.
ببینید چقدر خداوند بزرگوار است و چقدر ما ناشکر هستیم! شخص غیبت کرده است، زنا کرده است، دزدی کرده است، خیانت کرده است و سپس توبه کرده است. خداوند عالم
(فَأُوْلئِک یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَنات)
خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل میکند.
سوره فرقان (25): آیه 70
خداوند عالم به واسطه این گناه یک غیبت کردن را به ثواب چندین حج تبدیل میکند. ایشان میفرماید: از خداوند بخواهید گناهانتان را به چندین برابر حسنه مبدل کند.
وقتی گناه در پرونده اعمال ماست، دعا و نماز بالا نمیرود. نمیتوانیم در نماز حضور قلب پیدا کنیم. همانطور که امیرالمؤمنین در دعای کمیل میفرمایند:
«وَ فُکنِی مِنْ شَدِّ وَثَاقِی»
زاد المعاد- مفتاح الجنان، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، ص 62، الفصل الرابع فی بیان أعمال الأیام البیض من شهر شعبان
خدایا! گناهان من همانند زنجیر مرا به زمین کوبانده و نمیتوانم پرواز کنم.
«فإن الصلاة معراج المؤمن»
روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، نویسنده: مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی، محقق / مصحح: موسوی کرمانی، حسین و اشتهاردی علی پناه، ج 2، ص 6، باب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
مؤمن در نماز در ملکوت پرواز میکند، اما گناهان نمیگذارد. بنابراین یکی از بهترین دعاها این است که از خداوند بخواهیم گناهانمان را به چندین برابر حسنه مبدل کند.
از خداوند نخواهیم گناهان مرا ببخش، زیرا این نتیجه همت پایین شخص است. باید همت را بالا ببریم و از خداوند بخواهیم گناهان ما را به چندین برابر حسنه مبدل کند. بعد از این درخواست بگویید: خدایا معرفت و محبت خود را به من بده.
اگر معرفت حق بود، همه چیز مهیا شده است. معرفت هم دنیاست، هم آخرت است، هم بهشت است و هم جهنم است. معرفت همه چیز است.
بالاترین مقام رسول اکرم هم معرفت حق بوده است. بالاترین مرتبه معرفت مربوط به اهلبیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم) است. هم معرفت و هم محبت!
اگر این دو مورد در قلب انسان باشد، دیگر باکی ندارد که دنیا به سختی بگذرد یا راحتی بگذرد. دیگر باکی ندارد دنیا به عشق بگذرد یا با غصه بگذرد، به مصیبت بگذرد یا به نعمت بگذرد.
مجری:
حضرت استاد از شما بسیار ممنونم. خداوند به شما سلامتی و طول عمر باعزت عنایت فرماید.
تشکر میکنم از تک تک شما دوستان عزیز و همراهان گرانقدر برنامه «حبل المتین» که امشب هم همراهی فرمودید. ان شاءالله اگر زنده باشیم، بازهم یکشنبه شبها خدمت شما خواهیم رسید.
در پناه حضرت حق و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی باشید. با تمام وجود برای ظهور و فرج مولا و آقاجانمان حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) دعا میکنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
خدانگهدارتان
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته