2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
آيا گريبان چاك زدن بانوان حرم در عزاي امام حسين علیه السلام صحت دارد؟
کد مطلب: ٤٩٢٩ تاریخ انتشار: ١٩ شهریور ١٣٩٧ - ١١:٥٠ تعداد بازدید: 37637
پرسش و پاسخ » امام حسين (ع)
آيا گريبان چاك زدن بانوان حرم در عزاي امام حسين علیه السلام صحت دارد؟

سؤال كننده : مهدي احمدي

توضيح سؤال :

در تمامي كتب آمده كه حضرت زينب و زن هاي ديگر موجود در حرم امام حسين(عليه السلام) همه هنگام ديدن بدن بي سر امام گريبان چاك كردند و مو آشفته نمودند آيا گريبان چاك دادن شايسته حريم حسيني مي باشد ؟

پاسخ :

اولا : اينكه گفته ايد : « در تمامي كتب آمده كه حضرت زينب و زنهاي ديگر موجود در حرم امام حسين (عليه السلام) همه هنگام ديدن بدن بي سر امام گريبان چاك كردند و مو آشفته نمودند » ، در اين رابطه بايد بگوئيم : در كتابها به اين صورت كه شما گفتيد ، روايتي نيامده و يا حداقل ما نيافتيم ؛ و در رواياتي هم كه در اين زمينه نقل شده ، اشاره اي به آشفته نمودن مو نشده است :

روايت اول ( در مجلس يزيد ) :

ثم وضع رأس الحسين ع بين يديه و أجلس النساء خلفه لئلا ينظرون إليه فرآه علي بن الحسين ع فلم يأكل الرءوس بعد ذلك أبدا و أما زينب فإنها لما رأته فأهوت إلي جيبها فشقت ، ثم نادت بصوت حزين يفزع القلوب ، يا حسيناه ! يا حبيب رسول الله ! يا بن مكة ومني ! يا بن فاطمة الزهراء سيدة النساء ! يا بن محمد المصطفي . قال : فأبكت والله كل من كان ، ويزيد عليه لعائن الله ساكت ... ثم دعا يزيد عليه اللعنة بقضيب خيزران فجعل ينكت به ثنايا الحسين عليه السلام و جعل يزيد يتمثل بأبيات ابن الزبعري :

ليت أشياخي ببدر شهدوا * جزع الخزرج من وقع الأسل

لأهلوا واستهلوا فرحا * ولقالوا يا يزيد لا تشل

قد قتلنا القوم من ساداتهم * و عدلناه ببدر فاعتدل

لعبت هاشم بالملك فلا * خبر جاء ولا وحي نزل

لست من خندف إن لم أنتقم * من بني أحمد ما كان فعل

االلهوف ـ سيد بن طاووس ـ ص 178 و 179 و 180 .

... يزيد، سر مبارك امام عليه السّلام را در پيش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاي داد تا چشم ايشان به سر مطهرامام حسين عليه السّلام نيفتد اما سيدالساجدين عليه السّلام چشمش بر آن سر نازنين افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، ديگر تا آخر عمرش گوشت سَرِ حلال گوشتي تناول نفرمود.

وقتي زينب عليها السّلام سر مبارك برادر خود را ديد از شدت ناراحتي دست در گريبان برد و آن را پاره سپس به آواز غمناك فرياد واحسيناه .... برآورد به قسمي كه ناله اش دلها راخراشيد.

راوي مي گويد: به خدا سوگند همه آن كساني كه در مجلس يزيد حضور داشتند از ناله جانسوز او به گريه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پليد لب از گفتار فرو بست و ساكت بود ... سپس يزيد لعين چوب خيزران طلب كرد ( همين كه چوب را به او دادند ) مكرر به دندان مبارك فرزند رسول الله صلي الله عليه و آله مي زد. و مي گفت :

بني هاشم (هواي سلطنت داشتند) و با مُلك و سلطنت بازي كردند ( و اسلام را بهانه كردند ) ؛ و در حقيقت هيچ خبر آسماني نيامده بود و هيچ وحيي هم نازل نشده بود (مراد آن كافر از بني هاشم جسارت نسبت به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است )

اي كاش بزرگان قوم من كه در جنگ بدر كشته شدند در اينجا حاضر بودند و مشاهده مي كردند كه چگونه طائفه خزرج كه ياور رسول الله بودند، از شمشيرهاي ما به جزع و افغان آمده اند،

تا از ديدن اين صحنه ، صداها به شادي بلند مي كردند و صورتهايشان از شدت سرور و خرسندي ، درخشنده مي شد و مي گفتند: اي يزيد دستت شل مباد، ما بزرگان خزرج را در جنگ احد كشتيم و اين معامله را با معامله بدر برابر داشتيم و جنگ بدر بر جنگ احد زيادتي ننمود.

از نسل خندف نباشم اگر از اولاد احمد مختار انتقام خون كشتگان بدر را نمي گرفتم

در اين روايت فقط داستان گريبان چاك دادن آمده است و بس.

روايت دوم

عن خالد بن سدير أخي حنان بن سدير قال سئلت ابا عبد الله عليه السلام ... ولا شئ في اللطم علي الخدود سوي الاستغفار والتوبة ، وقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميات علي الحسين بن علي عليهما السلام .

تهذيب الأحكام ج8 ، ص 325 ، باب الكفارات .

خالد بن سديرمي گويد : از امام صادق عليه السلام ( در مورد مردي كه در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يكي از نزديكانش لباس خود را پاره كند ( گريبان چاك بزند ) ) پرسيدم ، حضرت فرمود : كسي كه (در مصيبت نزديكان خود ) به صورت خود بزند كفاره بر عهده او نيست فقط بايد ( بخاطر اين كارش ) توبه كند ، همانا بانوان حرم ( حسيني در كربلا ) در مصيبت حسين بن علي عليهما السلام گريبان چاك زدند و به صورت مي زدند .

دو نكته در دو حديثي كه گذشت شايسته دقت است :

نكته اول : در روايت دوم، امام عليه السلام، گريبان چاك زدن را بدون كوچكترين اشكالي به بانوان حرم نسبت داد و عمل بانوان حرم را نكوهش نكرد . پس معلوم مي شود اين عمل با شأن و منزلت حرم حسيني هيچ منافاتي ندارد .

نكته دوّم : در هيچ يك از اين دو روايت در مورد اينكه بانوان حرم درمصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام موهاي خود را پريشان نمودند ، چيزي نيامده بود .

و اما در مورد قسمت دوم سؤال شما كه گفتيد : (آيا گريبان چاگ دادن شايسته حريم حسيني مي باشد؟ ) نكته هاي را خدمت تان عرض مي كنيم :

شهادت امام حسين عليه السلام بزرگترين مصيبت :

اولا : بايد توجه كنيم، مصيبتي كه در كربلا اتفاق افتاد مصيبتي ساده ومعمولي نبود و فردي كه به شهادت رسيد انساني عادي و معمولي نبوده است، بلكه مصيبت و گريه ها بر غم از دست دادن و شهادت حجت خدا و سيد جوانان بهشت بود.

امام رضا عليه السلام در اين باره مي فرمايد :

... قال الرضا عليه السلام ... ان يوم قتل الحسين اقرح جفوننا واسبل دموعنا ، واذل عزيزنا ، أرض كربلا أورثتنا الكرب والبلاء إلي يوم الانقضاء فعلي مثل الحسين فلبيك الباكون ، فان البكاء عليه يحط الذنوب العظام ثم قال " عليه السلام " كان أبي " عليه السلام " إذا دخل شهر المحرم لا يري ضاحكا ، وكانت الكئابة تغلب عليه حتي تمضي منه عشرة أيام فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته وحزنه وبكائه ويقول هو اليوم الذي قتل فيه الحسين عليه السلام

الأمالي ـ شيخ صدوق ـ ص 190 و 191 ، باب حديث الرضا عن يوم عاشوراء ، ح 199 / 2 ؛ روضة الواعظين ـ فتال نيشابوري ـ ج1، ص210 ؛ المأتم الحسيني ـ علامه سيد عبدالحسين شرف الدين الموسوي ـ ج4 ، ص 10 و 11.

روز شهادت حسين ( عليه السلام ) پلك هاي ما را مجروح كرد و اشكهاي ما را سرازير نمود، عزيز ما را ( به ظاهر و در نظر مردم ) خوار نمود . زمين كربلا تا روز قيامت براي ما سختي و بلا را به ارث گذاشت . پس گريه كننده گان براي شخصيتي همانند حسين ، بايد اشك بريزند ، زيرا كه گريه براي حسين گناهان بزرگ را از بين مي برد . سپس فرمود : چون ماه محرم فرا مي رسيد ، هيچ كس پدرم موسي بن جعفر را خندان نمي ديد، تا ده روز از اين ماه حزن و اندوه بر او غلبه مي كرد ؛ و وقتي كه روز دهم فرا مي رسيد ، آن روز ، روز مصيبت و غم و اندوه و گريه پدرم بود ،

مي فرمود : امروز روزي است كه حسين عليه السلام يه شهادت رسيده است .

گريبان چاك زدن اختصاص به حريم حسيني ندارد

ثانيا : گريبان چاك زدن اختصاص به حريم حسيني ندارد بلكه طبق روايات، حضرت موسي عليه السلام براي حضرت هارون عليه السلام ، و زنان انصار(به محض شنيدن خبر (شايعه) شهادت پيامبر اكرم در جنگ احد ) براي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ، و امام حسن عسكري عليه السلام در وفات برادر بزگوار و در شهادت پدرش امام هادي عليه السلام گريبانش را چاك داد .

گريبان چاك زدن حضرت موسي در وفات حضرت هارون عليهما السلام

... عن الصادق عليه السلام وسأله عن شق الرجل ثوبه علي أبيه و أمه وأخيه أو علي قريب له فقال : لا بأس بشق الجيوب قد شق موسي بن عمران علي أخيه هارون .

بحار الأنوار ج 79 ، ص 106 ، باب : في لطم الخدود و شق الجيوب و الثياب و النياحة .

خالد بن سديرمي گويد : از امام صادق عليه السلام ( در مورد مردي كه در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يكي از نزديكانش لباس خود را پاره كند ( گريبان چاك بزند ) ) پرسيدم ، حضرت فرمود : گريبان چاك زدن اشكالي ندارد ، همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاك زد .

زنان انصار و گريبان چاك زدن براي پيامبر اكرم :

... نساء الأنصار قد خدشن الوجوه ونشرن الشعور وجززن النواصي وخرقن الجيوب وحرمن البطون علي النبي ( صلي الله عليه وآله ) فلما رأينه قال لهن خيرا وأمرهن أن يستترن ويدخلن منازلهن ...

الكافي ج 8 ، ص 322 ، باب غزوة أحد و قصة المنهزمين ، ح 502 .

زنان انصار ( به محض شنيدن خبر ( شايعه ) شهادت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در جنگ احد) صورت هاي خود را خراشيدند و موهاي خود را پريشان نمودند و موهاي جلوي سر خود را كندند و گريبانها چاك زدند و غذا خوردن را بر خود حرام كردند . و زماني كه پيامبر را ديدند ، حضرت دعاي خير براي آنان كرد و آنها را امر نمود كه خود را بپوشانند و به منزلهاي خود بروند ...

همانطور كه مي بينيد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وقتي با زنان مواجه شد براي آنان دعاي خير فرمود .

امام حسن عسكري در وفات برادر بزرگوارش محمد بن علي الهادي عليهم السلام گريبانش را پاره كرد :

محمد بن يحيي وغيره ، عن سعد بن عبد الله ، عن جماعة من بني هاشم منهم الحسن ابن الحسن الأفطس أنهم حضروا - يوم توفي محمد بن علي بن محمد - باب أبي الحسن يعزونه وقد بسط له في صحن داره والنساء جلوس حوله ، فقالوا : قدرنا أن يكون حوله من آل أبي طالب وبني هاشم وقريش مائة وخمسون رجلا سوي مواليه وسائر الناس إذ نظر إلي الحسن بن علي قد جاء مشقوق الجيب ، حتي قام عن يمينه ونحن لا نعرفه ، فنظر إليه أبو الحسن عليه السلام بعد ساعة فقال : يا بني أحدث لله عز وجل شكرا ، فقد أحدث فيك أمرا ، فبكي الفتي وحمد الله واسترجع ، وقال : الحمد لله رب العالمين وأنا أسأل الله تمام نعمه لنا فيك وإنا لله وإنا إليه راجعون ، فسألنا عنه ، فقيل : هذا الحسن ابنه ، وقدرنا له في ذلك الوقت عشرين سنة أو أرجح ، فيومئذ عرفناه وعلمنا أنه قد أشار إليه بالإمامة وأقامه مقامه .

الكافي ج 1 ، ص 326 و 327 ، حضرت 8 ، باب : الإشارة والنص علي أبي محمد عليه السلام ؛ وسائل الشيعة ج 3 ، ص 273 و274 ، حديث 3632 ، أبواب الدفن وما يناسبه ، باب 84 : باب كراهة الصياح علي الميت وشق الثوب علي غير الأب والأخ والقرابة ، وكفارة ذلك ، حديث 3 در اين باب ؛ جامع الأحاديث الشيعة ج 3 ، ص 491 و 492 ، حديث4823 ،أبواب التعزية والتسلية والبكاء علي ميت وصبر المصاب ، باب ( 8 ) حكم الصياح والصراخ بالويل والعويل الثبور والدعاء بالذل والثكل والنوح ولطم الوجه والصدر وتصفيق اليد علي اليد وجز الشعر ونشره وإقامة النياحة وشق الثياب ، حديث 39 در اين باب .

حسن بن حسن افطس مي گويد : روزي كه محمد بن علي بن محمد وفات يافته بود با عده اي از بني هاشم براي عرض تسليت به محضر امام هادي عليه السلام شرفياب شديم ، در حياط خانه براي حضرت فرشي انداخته بودند و بانوان حرم اطراف ايشان نشسته بودند ، افرادي كه با من بودند گفتند : به نظر ما به غير از خادمين حضرت و بقيه مردم ، حدود 150 نفر از مردان آل ابي طالب و بني هاشم و قريش اطراف امام عليه السلام جمع شده اند . در اين هنگام امام هادي عليه السلام حسن بن علي عليه السلام نگاه كرد كه با گريبان چاك زده وارد مجلس شد و در طرف راست امام عليه السلام ايستاد ، ما ايشان را نشناختيم ، بعد از ساعتي حضرت ابوالحسن امام هادي عليه السلام به ايشان نگاه كرد و فرمود : اي فرزندم خداوند را سپاس گو ، همانا امر امامت را در تو قرار داده است ، جوان (حسن بن علي عليه السلام ) گريه كرد و خدا را سپاس گفت و كلمه استرجاع (إنا لله وإنا إليه راجعون ) را بر زبان جاري نمود . و فرمود : ستايش خدايي را كه پروردگار جهانيان است . من از خدا مي خواهم كه تمام نعمت ما را در بقاء حيات شما قرار دهد (خداوند عمر شما را طولاني فرمايد) و ما از آنِ خدا هستيم ، و به سوي او باز مي گرديم . حسن بن حسن افطس مي گويد : ما پرسيديم اين جوان كيست ؟ گفته شد : ايشان حسن فرزند امام هادي است . سن حسن بن علي عليه السلام در آن زمان حدود 20 سال و يا بيشتر بود ، و در همان مجلس بود كه ما حسن بن علي عليه السلام را شناختيم و دانستيم كه امام هادي عليه السلام با آن كلامش (فقد أحدث فيك أمرا = همانا خداوند امر امامت را در تو قرار داده است ) به امامت ايشان اشاره فرمود و حسن بن علي عليه السلام را به جانشيني خود برگزيد .

گريبان چاك زدن امام حسن عسكري در شهادت امام هادي عليهما السلام

كشف الغمة ( نقلا من كتاب الدلائل ) لعبد الله بن جعفر الحميري ، عن أبي هاشم الجعفري قال خرج أبو محمد عليه السلام في جنازة أبي الحسن عليه السلام وقميصه مشقوق فكتب اليه أبو عون من رأيت أو بلغك من الأئمة شق ثوبه في مثل هذا فكتب اليه أبو محمد عليه السلام يا أحمق ما يدريك ما هذا قد شق موسي علي هارون أخيه .

وسائل الشيعة ج 3 ، ص 274 ، حديث 3634 ، أبواب الدفن وما يناسبه ، باب 84 : باب كراهة الصياح علي الميت وشق الثوب علي غير الأب والأخ والقرابة ، وكفارة ذلك ، حديث 5 در اين باب ؛ جامع الأحاديث الشيعة ج 3 ، ص 490 ، حديث4820 ،أبواب التعزية والتسلية والبكاء علي ميت وصبر المصاب ، باب ( 8 ) حكم الصياح والصراخ بالويل والعويل الثبور والدعاء بالذل والثكل والنوح ولطم الوجه والصدر وتصفيق اليد علي اليد وجز الشعر ونشره وإقامة النياحة وشق الثياب ، حديث 36 در اين باب .

ابو هاشم جعفري مي گويد : در تشييع جنازه امام هادي عليه السلام ، امام حسن عسكري عليه السلام در حالي كه گريبان چاك زده بود بيرون آمد ، ابوعون به در نامه اي حضرت نوشت چه كسي را ديده اي و يا از كدامين امام به تو رسيده كه گريبان لباسش را در چنين مصيبتي چاك بزند ؟ امام حسن عسكري عليه السلام در جواب او نوشت : اي احمق تو چه مي داني اين كار چيست ؟ ( و من در مصيبت چه كسي گريبان چاك زده ام ) حضرت موسي نيز در وفات برادرش هارون عليهما السلام گريبان چاك زد .

گريبان چاك زدن درمرگ يزيد بن عمربن هبيره درسال 182 ( آخرين حاكم اموي در عراق ) :

وقتي ابن هبيره در شهر واسط به دست عباسيان كشته شد ، ابوعطاء سندي اين اشعار را در رثاء او سرود :

ألا إن عينا لم تجد يوم واسط * عليك بجاري دمعها لجمود

عشية قام النائحات وشققت * جيوب بأيدي مأتم وخدود . . .

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير(متوفي310) ، تاريخ الطبري ج4 ، ص364 ، ناشر : دار الكتب العلمية ـ بيروت ـ ؛ ابن عساكر ، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي (متوفي571) ، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل ج 65 ، ص 334 ، ترجمه : يزيد بن عمر بن هبيرة ، رقم : 8328 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري ، ناشر : دار الفكر - بيروت - 1995 .

همانا چشمي كه روز كشته شدنت در شهر واسط براي تو اشكش جاري نشود ، خشك باد

در شب گذشته زنان نوحه خوان در عزاي تو نوحه سر دادند و دستان مصيبت زده در مصيبت از دست دادن تو گريبانها چاك زدند و گونه ها خراشيدند ( يا در مصيبت تو زنان عزادار گريبانها چاك زدند و گونه ها خراشيدند ) .

گريبان چاك زدن در مرگ نووي ( يكي از علماي پرآوازه اهل سنت ) :

در مرگ نووي اشعار زيادي سروده شدكه در يكي از آن اشعار چنين آمده است :

خطب رفع من شق الجيوب له ... فقد شققت جَنَاني دون قمصان

علاء الدين علي بن إبراهيم بن العطار (المتوفي724هـ) ، تحفة الطالبين في ترجمة الإمام النووي ، ج1 ، ص20 .

( نووي ) بلند مرتبه است آنكه در مرگ او گريبانها چاك داده شود . . . من در مرگ او نه تنها گريبان بلكه قلبم را نيز چاك زدم .

فتاواي علما

ثالثا : بسياري از علما با استناد به اين روايات به جواز گريبان چاك زدن در مرگ پدر يا برادر، فتوا داده اند . به اين عبارات توجه كنيد :

شهيد اول رحمة الله عليه مي فرمايد :

واستثني الأصحاب إلا ابن إدريس شق الثوب علي موت الأب والأخ لفعل العسكري علي الهادي ، وفعل الفاطميات علي الحسين ( عليه السلام ) ... عن خالد بن سدير ، عن الصادق ( عليه السلام ) ، وسأله عن شق الرجل ثوبه علي أبيه وأمه وأخيه ، أو علي قريب له ؟ فقال : لا بأس بشق الجيوب ، قد شق موسي بن عمران علي أخيه هارون .

ذكري شيعة في احكام الشريعة ـ شهيد اول ـ ج2 ، ص 56 و 57 ، باب البحث الرابع : النياحة .

بجز ابن ادريس حلي تمامي علماي شيعه گريبان چاك زدن را در مرگ پدر و برادر جايز مي دانند زيرا امام حسن عسكري در شهادت امام هادي عليهما السلام گريبان چاك زد و بانوان حرم حسيني نيز در شهادت حسين عليه السلام گريبان چاك زدند ... خالد بن سدير مي گويد : از امام صادق عليه السلام ( در مورد مردي كه در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يكي از نزديكانش لباس خود را پاره كند ( گريبان چاك بزند ) ) پرسيدم ، حضرت فرمود : گريبان چاك زدن اشكالي ندارد ، همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاك زد .

شق الثوب علي غير الأب والأخ من الأقارب وغيرهم لما فيه من إضاعة المال والسخط بقضاء الله وعلي استثناء الأب و الأخ أكثر الأصحاب لان العسكري عليه السلام شق ثوبه علي أبيه الهادي عليه السلام خلف وقدام وفعله الفاطميات علي الحسين عليه السلام وعن الصادق عليه السلام إن موسي عليه السلام شق علي أخيه هارون ...

روض الجنان ـ شهيد ثاني ـ ص 320 و 321 ، باب نبش القبر .

شهيد ثاني مي فرمايد : بجز در مرگ پدر و برادر ، گريبان چاك زدن در مرگ ديگر نزديكان حرام است زيرا كه موجب از بين رفتن مال ( اسراف ) و نا خشنودي ( و اعتراض ) به قضاي الهي است . و بيشتر علماي شيعه گريبان چاك زدن را در مرگ پدر و برادر استثناء كرده اند زيرا امام حسن عسكري عليه السلام در شهادت پدر بزرگوارش امام هادي عليه السلام گريبانش را از جلو و پشت سر چاك زد و بانوان حرم حسيني نيز در مصيبت امام حسين عليه السلام گريبان چاك زدند و از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود : همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاك زد .

وأما الاستثناء ، فدليله ما استفيض في الأخبار من فعل أبي محمد الحسن عليه السلام علي أبيه الهادي عليه السلام ، وفي بعضها تعليل بأن موسي شق ثوبه علي هارون ، ولما نقل من فعل الفاطميات علي الحسين عليه السلام .

غنائم الأيام ـ ميرزاي قمي ـ ج3 ، ص 556 و 557 ، باب شق الثوب علي الميت .

دليل علما بر استثناي گريبان چاك زدن در مرگ پدر و برادر روايات مستفيضي است كه در مورد گريبان چاك زدن امام حسن عسكري عليه السلام در شهادت امام هادي عليه السلام و گريبان چاك زدن حضرت موسي در وفات حضرت هارون عليهما السلام و گريبان چاك زدن بانوان حرم حسيني در مصيبت شهادت امام حسين عليه السلام ، به ما رسيده است .

عزاداري سيره مسلمين

رابعا : سنت عزاداري بر مرگ عزيزان با صرف نظر از شيعيان، در بين اكثر ملل جهان با هر گرايش ديني و مذهبي كه داشته اند امري رائج بوده و هست كه براي پرهيز از طولاني شدن در اين مختصر از آن صرف نظر مي كنيم، ولي در ميان مسلمانان اعم از شيعه و سني طبق نقل، در برخي از كتابها به اين رسم رائج كه جنبه عاطفي هم دارد اهميّت مي داده اند.

محدثين و مورخين نوشته اند ، زنان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در عزاي ايشان به سينه و صورت مي زدند، و مسلمانان درعزاي عبدالمؤمن و جويني و ابن جوزي ( از علماي اهل سنت ) طبل مي زدند و بازارها را تعطيل نموده و در بعضي موارد تا يك سال عزاداري نمودند .

به اين موارد توجه فرمائيد :

زنان پيامبر اولين طراحان سينه زني

ابن هشام نقل مي كند :

قال ابن اسحاق وحدثني يحيي بن عباد بن عبدالله بن الزبير عن أبيه عباد قال سمعت عائشة تقول . . . قمت ألتدم مع النساء وأضرب وجهي .

عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد ( متوفي 213 ) ، السيرة النبوية ج6، ص75، ح 26391 ، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ـ بيروت ـ ، الطبعة : الأولي ، سال چاپ : 1411 ؛ ابن حنبل أبو عبدالله الشيباني ، احمد (متوفي 241) ، مسند ج 6 ، ص 274 ، ناشر : مؤسسة قرطبة - مصر ؛ البلاذري ، أحمد بن يحيي بن جابر (المتوفي : 279هـ) ، أنساب الأشراف ج1 ص 243 ؛ مسند أبي يعلي ، اسم المؤلف: أبو يعلي الموصلي التميمي ، أحمد بن علي بن المثني ( متوفي 307 ) ، مسند أبي يعلي ج 8 ، ص63 ، تحقيق : حسين سليم أسد ، ناشر : دار المأمون للتراث - دمشق - ، الطبعة : الأولي ، 1404 - 1984 ؛ الطبري ، أبي جعفر محمد بن جرير ، متوفي 310 ، تاريخ الأمم و الملوك ج 2 ، ص 232 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت .

. . . عايشه مي گويد : ( زماني كه پيامبر خدا از دنيا رفت ) من به همراه بقيه زنان پيامبر سينه مي زديم و من به صورتم مي زدم .

ابن منظور در ترجمه واژه « لدم » مي نويسد :

لدم : اللدم ضرب المرأة صدرها . . . و التدام النساء : ضربهن صدورهن ووجوههن في النياحة .

ابن منظور ، محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري (متوفي 711 ) ، لسان العرب ج12، ص 539 ، ناشر : دار صادر - بيروت ، الطبعة : الأولي .

لدم : به معناي به سينه زدن زن مي باشد . . . و التدام زنان : به معناي به سينه و صورت زدن زنان در مصيبت است .

صالحي شامي در ذيل حديث عائشه مي نويسد :

وهذا الحديث تفرد به ابن إسحاق ، وهو حسن الحديث إذا صرع بالتحدث ، وقد صرح به فقال : حدثني يحيي بن عباد بن عبد الله بن الزبير عن أبيه قال : سمعت عائشة إلخ .

الصالحي الشامي (متوفي 942) ، سبل الهدي و الرشاد ج12، ص 267، تحقيق وتعليق : الشيخ عادل أحمد عبد الموجود ، الشيخ علي محمد معوض، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان، چاپ : الأولي ، سال چاپ : 1414 - 1993 م .

اين حديث را فقط ابن اسحاق نقل كرده است ، و زماني كه ابن اسحاق تصريح به شنيدن حديث كند، حديثش حسن و قابل اعتماد است . وي در اين حديث مي گويد : از يحيي بن عباد بن عبد الله بن الزبير شنيدم كه از پدرش نقل مي نمود كه وي از عايشه شنيده است . . .

ابن تيميه در مورد ابن اسحاق مي گويد :

وبن إسحاق اذا قال حدثني فحديثه صحيح عند أهل الحديث .

ابن تيمية الحراني ، احمد بن عبد الحليم أبوالعباس، ( الوفاة: 728 )، كتب ورسائل وفتاوي ابن تيميه في الفقه ،جزء33 ، ص 86 ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي ، ناشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ؛ ابن تيمية الحراني ، تقي الدين أحمد عبد الحليم أبو العباس ( متوفي 728 ) ، الفتاوي الكبري ج3 ، ص 23 ، تحقيق : قدم له حسنين محمد مخلوف ، ناشر : دار المعرفة - بيروت .

وقتي كه ابن اسحاق تصريح به شنيدن حديث كند ، نزد علماي حديث ، حديثش صحيح و مورد اعتماد است .

اقامه عزا براي عبد المؤمن بن خلف

ذهبي در ترجمه وي مي گويد :

الامام الحافظ القدوة . . . قال جعفر المستغفري : أخبرنا أبو جعفر محمد بن علي النسفي ، قال : شهدت جنازة الشيخ أبي يعلي بالمصلي ، فغشيتنا أصوات طبول مثل ما يكون من العساكر ، حتي ظن جمعنا أن جيشا قد قدم ، فكنا نقول : ليتنا صلينا علي الشيخ قبل أن يغشانا هذا . فلما اجتمع الناس وقاموا للصلاة [ وأنصتوا ] ، هدأ الصوت كأن لم يكن . . .

سير أعلام النبلاء ج 15 ، ص 480 و 481 و 482 ؛ تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج 10، ص 272 .

«در تشييع جنازه عبدالمؤمن شركت جستم، صداي طبل و دهل آن چنان گوش خراش بود كه گويا لشكري به شهر بغداد يورش برده است. اين مراسم ادامه داشت تا آن كه مردم براي برپايي نماز ميت آماده شدند.»

اقامه عزا براي جويني ( المتوفي 478 )

ذهبي از درگذشت جويني و مراسم سوگواري او چنين ياد مي كند :

الإمام الكبير، شيخ الشافعيّة، إمام الحرمين ـ إلي أن قال: ـ توفي في الخامس والعشرين من ربيع الآخر ، سنة ثمان وسبعين وأربع مئة ، ودفن في داره ، ثم نقل بعد سنين إلي مقبرة الحسين ، فدفن بجنب والده ، وكسروا منبره ، وغلقت الأسواق ، ورثي بقصائد ، وكان له نحو من أربع مائة تلميذ ، كسروا محابرهم وأقلامهم ، وأقاموا حولا ، ووضعت المناديل عن الرؤوس عاما ، بحيث ما اجترأ أحد علي ستر رأسه ، وكانت الطلبة يطوفون في البلد نائحين عليه ، مبالغين في الصياح والجزع .

سير أعلام النبلاء:ج18 ، ص 468 و 476 ؛ المنتظم، ج 9، ص 20 .

«نخست او را در منزلش به خاك سپردند و آن گاه پيكرش را به مقبره الحسين (شايد كربلاي معلّي) انتقال دادند. در ماتم او منبرش را شكستند، بازارها را تعطيل كردند و مرثيه هاي فراواني در مصيبتش خواندند. او چهارصد شاگرد و طلبه داشت، آنان در سوگ استاد خويش، قلم و قلمدان هاي خود را شكستند و يك سال عزاداري نمودند و عمامه هاي خود را به مدت يك سال از سر برداشتند بدان حد كه كسي جرات بر سر گذاشتن عمامه را نداشت. آنان در اين مدت در سطح شهر به نوحه خواني و مرثيه سرايي پرداختند و تا حد زيادي در عزاي او فرياد و جزع فزع نمودند!»

اقامه عزا براي ابن الجوزي (متوفي 597) در طول ماه رمضان

سبط بن جوزي در شب جمعه سيزدهم ماه رمضان فوت كرد. ذهبي درباره بازتاب مرگ او مي نويسد:

أبو الفرج ابن الجوزي الشيخ الإمام العلاّمة الحافظ المفسر، شيخ الإسلام، مفخر العراق . . . وتوفي ليلة الجمعة بين العشاءين الثالث عشر من رمضان سنة سبع وتسعين وخمس مئة في داره بقطفتا . وحكت لي أمي أنها سمعته يقول قبل موته : أيش أعمل بطواويس ؟ يرددها ، قد جبتم لي هذه الطواويس .

وحضر غسله شيخنا ابن سكينة وقت السحر ، وغلقت الأسواق ، وجاء الخلق ، وصلي عليه ابنه أبو القاسم علي اتفاقا ، لان الأعيان لم يقدروا من الوصول إليه ، ثم ذهبوا به إلي جامع المنصور ، فصلوا عليه ، وضاق بالناس ، وكان يوما مشهودا ، فلم يصل إلي حفرته بمقبرة أحمد إلي وقت صلاة الجمعة ، وكان في تموز ، وأفطر خلق ، ورموا نفوسهم في الماء . إلي أن قال : وما وصل إلي حفرته من الكفن إلا قليل ، كذا قال ، والعهدة عليه. وأنزل في الحفرة ، والمؤذن يقول الله أكبر ، وحزن عليه الخلق ، وباتوا عند قبره طول شهر رمضان يختمون الختمات ، بالشمع والقناديل و اصبحنا يوم السبت عملنا العزاء و تكلمت فيه و حضر خلق عظيم و عملت فيه المراثي .

سير أعلام النبلاء: ج21، ص 365 و 379.

«... با درگذشت او، بازارها تعطيل گرديد و جمعيت زيادي در مراسم او حضور يافتند، فراواني مردم و فزوني گرما سبب شد كه بسياري از سوگواران روزه خويش را خوردند!، بعضي خود را به دجله انداختند.. از كفن اندكي ماند... مردم تا پايان ماه رمضان در كنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قنديل آوردند و قرآن را ختم كردند. مراسم عزادراي را روز شنبه برپا كرديم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعيت بسياري شركت جستند و درباره او مرثيه ها گفته شد.»

بنابراين همان طوري كه ذكر شد وقتي علماي شيعه و سني عزاداري را تا به اين حد آن هم براي علما جايز مي دانند ، گريبان چاك زدن و عزاداري براي سيد جوانان بهشت نه تنها با شأن حريم حسيني منافات ندارد بلكه امري جايز و مطلوب مي باشد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
41 | bisetareh | Iran - Qom | ١٣:١٦ - ٠٨ آبان ١٣٩٢ |
آقاي نام
شما پيرو امام حسين ع نيستي اگر هم ميباشي به نظرات سايت عزيز اضافه کنم دو اشتباه کردي بخش دوم رو سايت جواب داد اشتباه اول تو اگر خود را پيرو راه امام ميداني امام حسين عليه السلام است نه رضي الله عنه چون به اعتقاد ما امام حسين جزو آيه تطهير است وگناه واشتباهي نکرده پس اگر خود را شيعه ميداني به احترام آقا عليه السلام بکار ببر شيعه معمولا از ع براي 12 امام ص پيامبر وس براي بي بي دوعالم به کار ميبرد و از صحابه بزرگ رض ع استفاده ميکند
نکنه شما مثل اون سنيا هستي ميگن ما شيعه ايم براي وحدت انقدر به حضرت عمر چيز نگيم
براي شيعه بودن ادبيات شيعه هم ياد بگيريد
منبع همين سايت مقدس
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=23
لعنت بر دشمنان اهل بيت
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ»
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ (وَ آلِ مُحَمَّدٍ) كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ (وَ آلِ مُحَمَّدٍ) كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
ياعلي
42 | moji | Iran - Karaj | ١٢:٠٦ - ٢٨ آبان ١٣٩٢ |
بالفيديو/مفتي السعودية يتهرب من سؤال عن حديث عن معاوية والفئة الباغية
http://www.alalam.ir/news/1535216
فيديو المستبصرون
http://forum.shabir.tv/index.php?page=forum&show=1&id=114
43 | ذكري متين | United Kingdom - Farnham | ٢٤:٥٧ - ٢٩ آبان ١٣٩٢ |
در زيارت ناحيه امده است :
فَلَمّا رَأَيْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِيّاً ، وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً ،
پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تيزپايت را خوار و زبون بديدند، و زينِ را براو واژگونه يافتند،
بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ،
ازپسِ پرده ها(ىِ خيمه) خارج شدند، درحاليکه گيسوان برگونه ها پراکنده نمودند،
لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ،
بر صورت ها طپانچه مى زدند و نقاب ازچهره ها افکنده بودند،
منظور امام زمان (ع) از جمله ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ، چيست؟ با تشکر

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اولا: پريشان کردن گيسو ربطي به مكشوف شدن حجاب ندارد؛ چون ممكن است كه گيسوان خود را به نشانة عزا و حزن و مصيبت، زير عبا و حجاب كامل، پريشان كرده باشند؛ چنانچه اين شيوه، بين زنان عرب، رسم و عرف بوده است.

ثانيا:پريشاني گيسوان زنان عزادار ذکر شده نه رؤيت مردان نامحرم و دليلي بر رؤيت مردان نامحرم نداريم لذا زنان در بين خود گيسوان را پريشان کنند چه اشکالي دارد؟

ثالثا:عين همين جريان در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله اتفاق افتاد باشد: نساء الأنصار قد خدشن الوجوه ونشرن الشعور وجززن النواصي وخرقن الجيوب وحرمن البطون على النبي ( صلى الله عليه وآله ) فلما رأينه قال لهن خيرا وأمرهن أن يستترن ويدخلن منازلهن ...

زنان انصار ( به محض شنيدن خبر ( شايعه ) شهادت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در جنگ احد) صورت هاي خود را خراشيدند و موهاي خود را پريشان نمودند و موهاي جلوي سر خود را كندند و گريبانها چاك زدند و غذا خوردن را بر خود حرام كردند . و زماني كه پيامبر را ديدند ، حضرت دعاي خير براي آنان كرد و آنها را امر نمود كه خود را بپوشانند و به منزلهاي خود بروند ...همانطور كه مي بينيد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وقتي با زنان مواجه شد براي آنان دعاي خير فرمود .الكافي ج 8 ، ص 322 ، باب غزوة أحد و قصة المنهزمين ، ح 502 .

در اين صورت چرا پيامبر صلي الله عليه و آله از کار آنها نهي نکرد و. نگفت چرا موهايتان را در مقابل نامحرم نمي پوشانيد؟!

جهت اطلاع بيشتر به اين آدرسها رجوع کنيد



موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
44 | بت شكن | Iran - Tehran | ١٥:٥٨ - ٠٢ آذر ١٣٩٢ |
سلام
شيعيان دائم مي گويند که حضرت عمر رضي الله عنه در جاهليت بت مي پرستيدند (!!!) اگر اين موضوع صحت دارد مي گوييم پس کجاست سند و مدرکتان ؟؟؟
ايشان نيز مثل حضرت ابوبکر و حضرت عثمان رضي الله عنهما موحد و پيرو آيين حضرت ابراهيم عليه السلام بودند.
جواب شما چيست؟
لطفا اگر داريد سند معتبر + اقرار علماي اهل سنت و جماعت را مبني بر بت پرستي خلفا به ويژه عمر ارائه دهيد.
منتظرم.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ در مورد مشرك بودن سه خليفه اول كسي تشكيك نكرده است بخصوص در مورد عمر حتي بعد از اسلام آوردن هم موارد فراواني بر تشكيك او در رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وجود دارد در اين مورد مي توانيد به مقاله «عمر در صحاح سته اهل سنت» مراجعه كنيد تا بطور مفصل با مطالبي در اين مورد آشنا شويد.

ذهبي در تاريخ الإسلام و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت مطلبي نوشته اند كه نشان از اين دارد كه او يكي از كساني بوده كه بر تازه مسلمانان سخت مي گرفته:

«كان عمر من أشد الناس علينا في إسلامنا؛ عبد الله بن عامر بن ربيعه از مادرش ليلى نقل مى کند که گفت : عمر از سختگير ترين مردمان در مورد اسلام آوردن ما بود ( مانع ما مى شد ) و وقتي حرف از اسلام او شد راوي مي گويد: فوالله لا يسلم حتى يسلم حمار الخطاب . يعني من شدته على المسلمين؛ قسم به خدا او اسلام نمى آورد تا اينکه الاغ خطاب هم اسلام آورد ( يعنى حتى اگر الاغ هم اسلام بياورد او اسلام نمى آورد ) از بس که بر مسلمانان سخت گير بود.» (تاريخ الإسلام ، ذهبي ، ج1 ،‌ ص181 و الكامل في التاريخ ، ج2 ،‌ ص 84 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 3 ، ص 100 و المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 4 ، ص 58 – 59 و السيرة النبوية ، ابن كثير ، ج 2 ، ص 32 – 33 و سيرة النبي (ص ) ، ابن هشام الحميري ، ج 1 ، ص 229 و ... .)

اگر هيچ سندي بر شرك عمر نباشد هم همينكه در جامعه شرك زندگي مي كرده و سن او زياد بوده و كارهاي مشركان مانند زنده به گور كردن دختران و خشونت و... را داشته براي مشرك بودن او كافيست اگر شما ادعايي غير از اين داريد بايد با دليل و مدرك اثبات كنيد.

محمد امين شنقيطى و تميمى حنبلى در كتابهاي خود آورده اند كه عمر مي گويد:

«كنت أصْنَعُ إلهًا من التمرِ أضَعُهُ عند رأسي يَحْرُسُنِي لَيلاً ، فإذا أصْبَحْتُ مُعَافًى أكلتُه ، فإذا تَذَكرت ذلك ضَحِكْتُ من نَفْسِي.»

خداى از خرما مى‌ساختم، شب‌ها آن را بالاى سر خود مى‌گذاشتم تا از من محافظت كند؛ وقتى صبح مى‌شد و گرسنه مى‌شدم، آن را مى‌خوردم . وقتى اين خاطره را به ياد مى‌آورم، به خودم مى‌خندم .

الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج 8 ص 439، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1415هـ - 1995م.

التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج 9 ص 80 ، طبق برنامه الجامع الكبير.

در مورد اعمال جاهلي عمر همانند زنده بگور كردن به مقاله «آيا حقيقت دارد كه عمر بن خطاب، دختران خود را در جاهليت زنده به گور كرده است؟» مراجعه نماييد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
45 | مويّد | Iran - Ilam | ٢٣:٢٣ - ٠٢ آذر ١٣٩٢ |
بسم الله الواحد
کساني که براي خدا جسم قائلند شيعه را متهم به شرک ميکنند.
کساني که براي خدا جسم قائلند شيعه را متهم به شرک ميکنند.
کساني که براي خدا جسم قائلند شيعه را متهم به شرک ميکنند.
ahlevela.ir/mp3-sort/mabahese-eteghadi/vahhabiiat/910602%20kasani%20k%20braye%20khoda%20jesm%20ghaeland%20shie%20ra%20motaham%20b%20sherk%20mikonnand.mp3
46 | bisetareh | Iran - Qom | ٢١:٠٤ - ٠٣ آذر ١٣٩٢ |
آقاي بت شکن

اضافه به اسناد بالا
اين سخن از عمر نقل شده است که : دو خاطره از دوران جاهليت دارم که يکي از آن‌ها مرا گريه و ديگري به خنده مي‌آورد .
اما آن خاطره‌اي که مرا به گريه درمي‌آورد اين است که : من رفتم تا دختر خودم را زنده به گور کنم؛ من براي او گودال مي‌کندم؛ ولي او خاک‌ها را از ريشم مي‌زدود؛ در حالي که نمي‌دانست من چه قصدي براي او دارم. وقتي اين خاطره را به ياد مي‌آوردم، گريه مي‌کنم.
اما ديگري: من خداي از خرما مي‌ساختم، شب‌ها آن را بالاي سر خود مي‌گذاشتم تا از من محافظت کند؛ وقتي صبح مي‌شد و گرسنه مي‌شدم، آن را مي‌خوردم . وقتي اين خاطره را به ياد مي‌آورم، به خودم مي‌خندم .
منبع:
الجکني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج 8 ص 439، تحقيق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1415هـ - 1995م.
التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواکه العذاب في الرد علي من لم يحکم السنة والکتاب، ج 9 ص 80 ، طبق برنامه الجامع الکبير
براستي کسي که آرزويش نزول از اشرف مخلوقات است وخود را پست ميداند به خدا اعتقاد دارد؟
اي کاش گوسفندي در خانواده ام بودم که هرگاه بخواهند مرا فربه کنند تا پس از فربه شدن مرا مي کشتند وقسمتي از گوشتم را کباب ميکردند وقسمتي را خشک مي کردند وسپس مرا مي خوردند وچون مدفوع خارج مي شدم وبشر نبودم

منهاج السنه ابن تيميه ج3/ص131

حليه الاوليا ابونعيم ج1/ص52
47 | شمس الدين جليليان | Iran - Tehran | ١٦:٣٤ - ٠٤ آذر ١٣٩٢ |
آقاي bisetareh با سلام به نظرم خرما پرستي عمر چون مربوط به عصر جاهليت و يا بهتر بگويم حماقت او بوده ممکن است نسبت به فجايعي که در مسلماني مرتکب شد قطره از درياي فسق و فجور اين ؟؟؟؟الناس باشد . و باز به نظرم عمر خواسته لطيفه بگويد چون هيچ گاه مسلمان نشد و در ماجراي صلح حديبيه مکنونات قلبي خود را به رفيقش اعلام کرد آنجا که گفت آيا به راستي محمد (ص)پيامبر خداست و ... .معشر الحماري که بعد از رحلت حضرت رسول به امير مومنان پشت کردند و به ؟؟فروشي مثل عمر و ؟؟؟؟؟؟ اش روي آوردند و سال ها بعد امام حسن و امام حسين را نيز ياري نکردند و تنها گذاشتند ، آن چنان در لهيب خشم و غضب الهي گرفتار شدند که اندک زماني پس از شهادت امام حسين (ع) به دستور امامشان يزيد حدود ده هزار زنازاده بر سر سفره هاي حرامشان نشانده شد . انسان وقتي حوادث دهه ي 60 هجري را مي خواند از سويي ناراحت مي شود که چرا در فاصله ي چند دهه بعد از رحلت حضرت رسول بايد اين حوادث پيش بيايد و از طرفي وقتي روي ديگر حوادث را نگاه مي کني مي بينيد خداوند به انتقام خون اهل بيت مدينه و عراق را به بدترين شکل ممکن خوار و ذليل مي کند و من يکي واقعا از فجايعي که يزيد بر سر اهل مدينه آورد خرسندم ...
48 | مويّد | Iran - Ilam | ١٠:٥٠ - ٠٥ آذر ١٣٩٢ |
سلام عليکم
سايتتون خيلي جالبه
فقط اي کاش مطالب و روايات توحيدي از پيامبر و ائمه عليهم السلام بيش تر روي سايت بزاريد.
49 | bisetareh | Iran - Qom | ١٣:٥٩ - ٠٥ آذر ١٣٩٢ |
دوست عزيز" شمس الدين جليليان" عزيز
کلام شما درست است من فقط خواستم با زباني که اين جمع لايقش هستند بشون بفهمونم ارباباشون چه کساني بودند
وگرنه ايمان دارم که سه خليفه يک لحظه ايمان نياوردند ايمان آوردن آنها صوري واگر کسي تاريخچه آنها را بکاود در چهارصد سال قبل از تولد پيامبر به مهاجرت بخشي از يهود کابالا وشيطان پرست بر ميخورد که به شبه الجزيره وارد شدند وريشه دواندند وهدف آنها از بين بردن حضرت محمد ص و تحريف اسلام بود امثال ابوهريره علني هستند ولي بي شک باتحقيق ميشود ثابت کرد سه خليفه نفوذي هاي يهود براي تحريف دين اسلام بودند
اگر محقق با وجدان بيدار بکاود خواهد ديد هر جا جنگ با يهود است تفرقه وکارشکني درکار پيامبر را در حد بالايي انجام ميدهند
سوزاندن احاديث وآزاد گذاشتن مبلغين يهود و داستان سرايي آنها حقيقت را نمايانتر ميکند
ضمن اينکه عمر وحفصه گرايش شديدي به تورات داشتند
درضمن ما سند از کتب اهل سنت گذاشتيم براي اهل سنت حجت باشد وگرنه ما کتاب سليم بن قيس راقبول داريم که اشاره شده که درجنگ احزاب عمر وابوبکر بت باخود داشتند اگر اسلام پيروز شد بگويند مسلمانيم وآنان را مخفي کنند واگر قريش بر پيامبرص پيروز شد بگويند بت پرستيم جبراييل به پيامبر حقيقت را گفت وبه حضرت علي ع پيامبر ص گفت که گردنشان رابزند حضرت علي ع ضمانتشان راکرد که ديگر بت نپرستند
ياعلي
براي هيچ شيعه اي که تحقيق کند کفر سه خليفه وجنايات آنان پوشيده نيست
50 | www.alsonnat.blogfa.com | Iran - Tehran | ١٢:٠١ - ٠٦ آذر ١٣٩٢ |
سلام دوستان.
وبلاگ راهي بسوي حقيقت منتشر کرد:
شخصيت عمر بن خطاب در کتب اهل سنت + اسناد اينترنتي و تصويري
http://alsonnat.blogfa.com/post/92
فهرست:
نقد و بررسي فضائل عمر
اقرار ابن حجر عسقلاني به جعلي بودن اکثر فضائل عمر
عدالت صحابه
حديث عشره مبشره
احاديث نبوت عمر بن خطاب
نزول آيات موافق نظر عمر و مخالف نظر رسول خدا
ترس شيطان از عمر !!
زندگي زاهدانه
برپا دارنده ي سنت
پدر زن رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم
داماد امام علي عليه السلام
لقب اميرالمومنين
لقب فاروق
مسلمان کردن با کشور گشايي
صفات ظاهري عمر بن خطاب
چهره ي عمر از زبان شيخ الازهر
سياه چرده و رنگ پريده بود.
چشمانش بسيار سرخ و لوچ بود.
داراي سبيل کلفت بود.
داراي پريدگي ها و خطوط سياه در صورتش بود.
قدش بسيار بلند بود و پاهايش شتر مرغي.
موهاي جلوي سرش ريخته بود.
عمر بن خطاب در جاهليت
دلالي اسب و شتر
بت پرستي
زنده به گور کردن دخترش
ابنه اي بودن
شجاعت عمر
ترس از مسلمان شدن
فرار از جنگ احد
فرار از جنگ خيبر
فرار عمر از جنگ حنين
علم عمر
جهل عمر به حکم تيمم
جهل عمر به معناي کلاله
جهل عمر به معناي ابا
يادگيري سوره ي بقره در 12 سال!!
عمر: همه ي مردم از عمر داناترند!!
ايمان عمر
بالا بردن صدا در محضر پيامبر و احتمال حبط اعمال
اعتراض عمر به پيامبر
شک عمر در نبوت پيامبر
دادن نسبت هذيان گويي به پيامبر
اعتقاد عمر به تحريف قرآن
شرابخواري تا آخر عمر
نژاد پرستي عمر
تحريم يادگيري زبان غير عربي!!
منع از ارث بردن عجم!!
بدعت گذاري عمر
بدعت نماز تراويح
بدعت تحريم متعه
بدعت اضافه کردن الصلاة خير من النوم
عمر بن خطاب چگونه به خلافت رسيد؟
عاقبت عمر
نظر بزرگان اهل سنت درباره ي عمر
51 | \\\ | Iran - Ilam | ١٥:٢٢ - ٠٩ آذر ١٣٩٢ |
سلام
خواستم نظر شيعيان رو در خصوص صحابه بدونم

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

جهت آشنايي با ديدگاه شيعه درباره صحابه نظر علامه شرف الدين که نظر جامعي هست را نقل مي کنيم:

علامه شرف الدين عاملي که از علماي بزرگ شيعه است، مي نويسد :إنّ من وقف على رأينا في الصحابة، علم أنّه أوسط الآراء، إذ لم نفرّط فيه تفريط الغلاة الذين کفرّوهم جميعاً، ولا أفرطنا إفراط الجمهور الذين وثّقوهم أجمعين . فإنّ الکامليّة ومن کان في الغلوّ على شاکلتهم، قالوا: بکفر الصحابة کافّة، وقال أهل السنّة : بعدالة کلّ فرد ممّن سمع النبي صلى اللّه عليه وآله أو رآه من المسلمين مطلقاً، واحتجّوا بحديث کلّ من دبّ أو درج منهم أجمعين أکتعين أبصعين.أمّا نحن، فإنّ الصحبة بمجرّدها وإن کانت عندنا فضيلة جليلة ، لکنّها - بما هي ومن حيث هي - غير عاصمة ، فالصحابة کغيرهم من الرجال . فيهم : العدول ، وهم عظماؤهم وعلماؤهم ، وأولياء هؤلاء ، وفيهم : البغاة ، وفيهم : أهل الجرائم من المنافقين ، وفيهم : مجهول الحال.فنحن نحتجّ بعدولهم ونتولّاهم في الدنيا والآخرة، أمّا البغاة على الوصيّ، وأخي النبي، وسائر أهل الجرائم والعظائم کابن هند، وابن النابغة، وابن الزرقاء وابن عقبة، وابن أرطاة، وأمثالهم، فلا کرامة لهم، ولا وزن لحديثهم.ومجهول الحال نتوقّف فيه حتّى نتبيّن أمره هذا رأينا في حملة الحديث من الصحابة وغيرهم، والکتاب والسنّة بنينا على هذا الرأي، کما هو مفصل في مظانّه من اصول الفقه.کسي که اطلاع از نظر ما در مورد صحابه داشته باشد مي داند که ميانه‌روترين نظرها است ؛ زيرا نه مانند غلاتي که همه ايشان را تکفير کرده‌اند ، زياده روي کرده و نه مانند جمهور (اهل سنت) که همه ايشان را مورد اعتماد شمرده‌اند ، سهل‌انگاري نموده ايم .پس بدرستيکه فرقه کامليه و کساني که در غلو مانند ايشان هستند همه صحابه را کافر مي‌دانند ؛ و اهل سنت نيز همه مسلماناني را که از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) چيزي شنيده و يا ايشان را ديده باشد ، عادل مي‌شمرند و به حديث تمامي ايشان ، بدون هيچ استثنا تمسک مي‌جويند . اما ما ، اگر چه صحابه بودن را به تنهايي فضيلتي والا مي دانيم اما آن را سبب عصمت (از گناه و عدالت) نمي‌دانيم ؛ صحابه از اين جهت مانند ديگران هستند که در بين ايشان عادل ديده مي شود ، که ايشان بزرگان و علما و اوليا در بين صحابه هستند ؛ و در بين صحابه سرکشان نيز يافت مي‌شوند ؛ و ايشان اهل گناه از منافقين هستند ؛ و در بين ايشان مجهول الحال نيز وجود دارد .ما به عادلان ايشان تمسک جسته و در دنيا و آخرت ايشان را دوست خواهيم داشت ؛ اما کساني که بر وصي رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و برادر وي سر کشي کرده و نيز ساير اهل گناه و بدي از صحابه مانند فرزند هند جگر خوار ، و فرزند نابغه و فرزند زرقاء و ابن عقبة و ابن ارطاة و امثال ايشان گرامي نبوده و هيچ ارزشي ندارند .وکسي که حال او مجهول است در مورد او توقف کرده تا وضعيت وي مشخص گردد .اين نظر ما است در مورد صحابه‌اي که حديث نقل کرده اند و غير ايشان ؛ و کتاب خدا و سنت در بين ما است و شاهد بر نظر ما ؛ و اين نظر ما به طور مفصل در کتب اصول فقه آمده است .أجوبة مسائل جار الله - السيد شرف الدين - ص 15

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
52 | سيد ذولفقار | Iran - Bandar-e Emam Khomeyni | ٠١:٥٩ - ١٩ آذر ١٣٩٢ |
سلام ، آيا نامه عمر در زمان حكومتش به معاويه نوشت را كه بعدها معاويه آن را به يزيد داد كه نشان عبدالله ابن عمر دهد را داريد؟ كه قسم به لات و عزي را ذكر نموده است؟ چرا پسر عمر گوشه گير و ساكت ماند تا مرد؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در خصوص نامه اي که اشاره کرديد به بحار الأنوار ، العلامة المجلسي، ج30، ص288 ـ 294 .حديث 151 مجمع النورين - الشيخ أبو الحسن المرندي - ص 98 .مراجعه کنيد

اما در خصوص پسر عمر بايد بگوييم عبدالله بن عمر مردى ضعيف و از جهت روحى، فردى سست بوده تا آنجا که پدرش عمر نيز او را قبول نداشته است. وقتى به عمر پيش نهاد كردند كه براى پسرت عبداللّه پست و منصبى در نظر بگير، او در جواب گفت: عبداللّه نمى داند كه چگونه همسرش را طلاق دهد، با اين حال من چگونه مقام و پستي را به او واگذار كنم؟ الطبقات الكبرى: 3 / 343.

از طرفى او نيز پدرش را قبول نداشت و حتى در مواردى مخالفت مى نمود; مخالفتى كه از نظر اهل سنّت براى وى نقص محسوب مى شود. از اين رو در مسئله «متعه» مشهور است كه گفت: اين حكم حرمت متعه كه پدرم آن را صادر نموده مخالف حكم رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله است و ما بايد از حكم پيامبر خدا اطاعت كنيم، نه از حكم پدرم».3

اما در خصوص سکوت او نوشته اند که معاويه مبلغ يك صد هزار درهم به او داد. او نيز اين پول را پذيرفت تا در باره ولايت عهدي يزيد سکوت کند!. فتح البارى: 13 / 60; الكامل في التاريخ: 5

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

53 | محمد محمدي | Iran - Tehran | ١١:٣٤ - ٢٦ آذر ١٣٩٢ |
سلام
اينو الان ديدم
وهابيا کلاً ترسو هستند
http://shiayan.ir/3753/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87/
54 | bisetareh | Iran - Qom | ٢٤:٥٦ - ٢٦ آذر ١٣٩٢ |
بازهم اين وهابي شيعه نما عالم هپروت پيداش شد اگر همان عالم ملکوتي که قبلا کامنت ميزاشتي بايد گفت
1- درباره مراجع که ميگيد گفتن فقط گريبان دريدن براي پدر ومادر درست است مغاير بادريدن لباس با اهل بيت نيست زيرا براي شيعه اهل بيت از پدر ومادرش بالاتر ومقام بيشتري دارد
2- کوبيدن سر حضرت زينب با صبر او منافات ندارد.همچون صبر امام حسين ع وگريدن براي حضرت عباس.
همچون گريدن واز حال رفتن پيامبرص براي حضرت حمزه عليه السلام.
قمه زدن وانواع عزا داري براي اهل بيت يک چيز داخلي بين تشيع هست که رد و جواز آن بر عهده علماي شيعه هست به غير شيعه مربوط نيست
زين پس خواستي نظر بدي از دين خود وهابيت بگو فلان چيز را در تشيع قبول ندارم تا ما از منابعتون جواب دندان شکن بدهيم
هنوز حضرت عمر شما را در ذهن داريم که هيچ شيعه اي حضرت به غاصبين نميگوييد ودر آن سايت به نظر شيعه تان بعد از دو کامنت که دست شما رو شد ديگر کامنتي از ما تاييد نکردي
ياعلي مدد ميگوييم وبر منکرش لعنت
ياعلي
55 | غلامرضا عظيمي | Iraq - Sulaymaniyah | ١٠:٠٧ - ٠٢ دي ١٣٩٢ |
ببخشيد دوستان عزيز يه سوال مهم و ضروري دارم
يکي از دوستان سني من ميگه در سوره عبس آمده که پيامبر معصوم نيست
آيا اين صحت داره....و آيا در کتب خودشون مدرکي خلاف اين هست که به من معرفي کنيد؟؟؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

بسياري از بزرگان شيعه و سني صراحت دارند كه مخاطب در اين عبس و تولي، نبي مكرم صلي الله عليه و آله نيست و ضمير به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر نمي‌گردد. چون عَبَسَ وَ تَوَلَّي صيغه غايب است و وَ مَا يُدْرِيكَ صيغه مخاطب است. اگر مخاطب نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود، بايد به جاي عَبَسَ وَ تَوَلَّي مي‌گفت: عبست و توليت و به جاي أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَي مي‌گفت: أن جائك الأعمي. ولي مي‌بينيم كه اين‌گونه نيست.

زركشي ـ از علماي بزرگ أهل سنت و از متوليان علوم قرآني ـ در كتاب البرهان في علوم القرآن، جلد 2، صفحه 43 صراحت دارد: قيل: إنه أمية إبن خلف و هو الذي تولي دون النبي (ص)، ألا تري أنه لم يقل عبست.

كسي كه روي برگرداند، أمية بن خلف بوده، نه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). آيا نمي‌بينيد كه خداوند فرمود: عبس، نه عبست.

قاضي عياض ـ از شخصيت‌هاي پر آوازه أهل سنت ـ مي‌گويد: و قيل أراد ب (عبس) و (تولي) الكافر الذي كان مع النبي (ص)، قاله أبو تمّام. مراد از عبس، كافري است كه همراه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بوده.

الشفا بتعريف حقوق المصطفي للقاضي عياض، ج2، ص161، دار الأرقم ـ بيروت

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
56 | حسين مرادي | Iran - Tehran | ١٥:٠٤ - ٠٣ دي ١٣٩٢ |
لطفا ميشه بيان بفرماييد منظور از آل پيامبر در صلوات ها چه کساني هستند؟؟؟
آيا روايتي در اين باب در کتب اهل سنت هست؟؟؟؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

همچنانکه از روايات استفاده مي شود، مقصود از آل پيامبر، اهل بيت هستند. مسلم از عايشه نقل مي کند: رسول خدا صبحگاهي در حالي که بر دوش او کسايي خياطي نشده بود خارج شد. در آن هنگام حسن بن علي وارد شد، او را داخل کسا کرد، سپس حسين آمد، او را نيز داخل آن نمود، سپس فاطمه آمد او را نيز داخل کسا کرد، سپس علي(عليه السلام) آمد، او را نيز در آن داخل نمود، سپس اين آيه را تلاوت کرد: " إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيرا

در سنن ترمذي نيز آمده است : ودعا رسول الله صلى الله عليه وسلم الحسن والحسين وعليا وفاطمة فمد عليهم ثوبا فقال اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا رسول خدا، حسن حسين علي وفاطمه را خواست پس پارچه اي بر روي ايشان کشيد و گفت خداوندا ايشان اهل بيت من هستند پس بدي را از ايشان دور گردان وايشان را پاک نما

سنن النسائي الكبرى ج5/ص113

جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
57 | حميدرضاغلامي زاده | Iran - Tehran | ٢٢:٣٥ - ٠٣ دي ١٣٩٢ |
خدا قوت .يا علي مد د
58 | وحيد | Singapore - Singapore | ٠٦:٣٩ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٩٣ |
با سلام
در حکمت 144 نهج البلاغه امام علي عليه السلام ميفرمايد: ﻳﻨﺰﻝ ﺍﻟﺼﺒﺮ ﻋﻠﻰ ﻗﺪﺭ ﺍﻟﻤﺼﻴﺒﺔ، ﻭﻣﻦ ﺿﺮﺏ ﻳﺪﻩ ﻋﻠﻰ ﻓﺨﺬﻩ ﻋﻨﺪ ﻣﺼﻴﺒﺘﻪ ﺣﺒﻂ ﺃﺟﺮﻩ
ترجمه: ﺻﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ ﻭ ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺰﻧﺪ، ﺍﺟﺮ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺿﺎﻳﻊ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.
ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﺍﻧﺶ ‏« ﭘﺎﻳﺶ ‏» ﺑﺰﻧﺪ ﺍﺟﺮ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ميرﻭﺩ ﭘﺲ ﮐﺴﺎﻧﻲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﻣﺤﺮّﻡ ﻗﻤﻪ ﻣﻲ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﮔﺮﻳﺒﺎﻥ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﺧﻤﻲ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ... ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺎﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ، ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ، ﭼﻪ ﺗﻮﺟﻴﻬﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺨﻦ ﺍﻣﺎﻡ علي عليه السلام ﺩﺍﺭﻧﺪ؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛‌ معناي اين حکمت کاملا مشخص است. زدن دست بر پا نشانه جزع و بي تابي است و معلوم است که حضرت چنين فردي را منظور داشته اند که به قضاي الهي راضي نيست و بي تاب مي کند. آيا به نظر شما کسي که بدون جزع دستش به پايش بخورد شامل اين سخن خواهد بود؟ خير آنچه ملاک حبط عمل است جزع و عدم رضايت به قضاء الهي است و الا اگر غير از اين باشد سخني خواهد بود که نه عقل آن را مي پذيرد و نه با قرآن و سنت الهي تطابق خواهد داشت.

بر سر و سينه زدن و زنجير و ... در غم آقا ابا عبدالله الحسين عليه السلام موجب تقرب به خداوند و عبادت است بلکه از برترين عبادات است. بر اين اعمال در روايات تاکيد شده است. اما از اين کارها در غم اقوام و... بايد اجتناب کرد و در عزاي آقا ابا عبدالله الحسين هم از اموري که مراجع نهي کرده اند بايد خود داري نمود.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
59 | mohsen | United States - Fremont | ١١:٥٤ - ٠٦ آذر ١٣٩٣ |
با سلام آيا اين روايت در کتب اهل سنت موجود هست يا نه؟؟!!((... نساء الأنصار قد خدشن الوجوه ونشرن الشعور وجززن النواصي وخرقن الجيوب وحرمن البطون على النبي ( صلى الله عليه وآله ) فلما رأينه قال لهن خيرا وأمرهن أن يستترن ويدخلن منازلهن ...
الكافي ج 8 ، ص 322 ، باب غزوة أحد و قصة المنهزمين ، ح 502 .))

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

عين اين مطلب را از کتب اهل سنت پيدا نکرديم اما مشابه آن در منابع اهل سنت ديده مي شود که مواردي اشاره مي کنيم

1- زنان مدينه در مرگ خالد چنين عزاداري کردند:

عن عبد الله بن عكرمة قال: عجبا لقول الناس إن عمر بن الخطاب نهى عن النوح لقد بكى على خالد بن الوليد بالمدينة ومعه نساء بني المغيرة سبعا يَشقُقْن الجيوب ويضربن الوجوه وأطعموا الطعام تلك الأيام حتى مضت ما ينهاهن عمر

2- عزاداري عايشه روي أحمد بإسناده عن يحيى بن عَبَّادِ بن عبد اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ عن أبيه عَبَّادٍ قال سمعت عَائِشَةَ تَقُولُ مَاتَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بين سحري وَنَحْرِى وفي دولتي لم أَظْلِمْ فيه أحد فَمِنْ سَفَهي وَحَدَاثَةِ سني ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قُبِضَ وهو في حَجْري ثُمَّ وَضَعْتُ رَأْسَهُ على وِسَادَةٍ وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهي. . عايشه مي گويد : ( زماني كه پيامبر خدا از دنيا رفت ) من به همراه بقيه زنان پيامبر سينه مي زديم و من به صورتم مي زدم

مسند أحمد بن حنبل ج 6 ص 274، نشر : مؤسسة قرطبة – مصر ،

3- در قتل عثمان زن عثمان چنين صيحه و بر صورت مي زد:ولما قتلوه أرادو حز رأسه فوقعت عليه نائلة وأم البنين يصحن ويضربن الوجوه

التمهيد والبيان في مقتل الشهيد عثمان ، اسم المؤلف: محمد بن يحيى بن أبي بكر المالقي الأندلسي الوفاة: 741 ، دار النشر : دار الثقافة - الدوحة - قطر - 1405 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمود يوسف زايد ج 1 ص 144

4-زنان در شهادت امام حسين عليه السلام چنين عزاداري کردند:

خرجت النساء منتشرات الشعور يلطمن في الأسواق، وأقيمت النائحة على الحسين عليه السلام.

المنتظم، ابن جوزي ج 4 ، ص 208 (حوادث سال 352 ) ؛ تاريخ الاسلام _ ذهبي _ (حوداث سال 352 ه)، ص 11،

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
60 | مهدی نصرتی | Iran - Mashhad | ١١:٢٧ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩٤ |
سلام.درخصوص لطمه زدن بانوان چی؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بحث سينه زني بانوان در مقاله و قسمت نظرات آن بيان شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
61 | سید حسین | Iran - Khorramabad | ١٠:٢٠ - ١٤ آبان ١٣٩٤ |
سلام علیکم،لطفا آدرس روایتی که میگه امام سجاد ع دستور به عزاداری در منی رو دادند بدید،متشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
امام باقر عليه السلام بودند که قبل از شهادت، به فرزندشان امام صادق (عليه السلام) وصيت كردند، ده سال در «مني» برايشان عزاداري برپا نمايند
اما در خصوص عزادراي امام سجاد عليه السلام نيز به اين آدرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 [1] [2]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها