نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
فهرست نظرات

از تاريخ: تا تاریخ: عبارت موردنظر: محل جستجو:

« شماره صفحه از 2816  »
41
کد مطلب: 5127 - عنوان: عائشه، در چند سالگي با رسول خدا (ص) ازدواج كرده است؟
نام و نام خانوادگی: احسان - تاریخ انتشار: ٠٢:٢٦ - ١٥ خرداد ١٣٩٧
به روایت خود شما لوات در بین قوم لوت رایج بود ولی لوت نپذیرفت. مفهوم نیست که چرا پیامبر برای مقابله با برده داری و کنیزداری و تعدد ازواج و متعه اینقدر دس دس میکرده. کدوم مصالح جامعه؟
زنان اسیر در جنگ رو به کنیزی بردن کجاش مصلحته؟
خوب مرسوم بوده. مضحکه. خب به قول کتاب لوات هم بین قومی مرسوم بوده. حالا چه اشکال داشته؟ مصلحت جامعه بوده که فعلا لوات باشه تا لوت خوب جا پاشو سفت کنه بعدا.
هنوز این جای پا سفت نشده که بعد ۱۴۰۰ سال می توان کنیز داشت و بنا گفته علمای دین میتوان کنیز را برای یک یا چند شب به دوستان و مهمانان حبه کرد؟
واقعا شماها چی تو کلتونه؟
42
کد مطلب: 5560 - عنوان: پاسخ به شبهات قتل عثمان
نام و نام خانوادگی: هادی - تاریخ انتشار: ٢٣:٠٤ - ١٤ خرداد ١٣٩٧
چرا اسم خلفا راشدین در قران نیامده ولی نام حضرت علی در قران هست
43
کد مطلب: 5566 - عنوان: بررسي دلايل اهل سنت مبني بر خلافت ابوبكر
نام و نام خانوادگی: احمد - تاریخ انتشار: ٢٢:٠٨ - ١٤ خرداد ١٣٩٧
جانم فدای علی
44
کد مطلب: 5137 - عنوان: چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟
نام و نام خانوادگی: pldn - تاریخ انتشار: ١٤:٠٠ - ١٤ خرداد ١٣٩٧
واقعا برای جهل شما متاسفم در زمانی که دنیا چهار نعل در حال پیشرفت است شما در حال بحث تاریخ اعراب هستید اگر پیامبر جانشین تعین میکرد کسی جرات تخطی نداشت عمر داماد علی بود و اینها همه با هم فامیل و دوست بودند اختلاف علی و فاطمه با ابوبکر فقط در مورد باغ فدک بود وما تنها ملتی هستیم که به جای ستایش تاریخ خود که تمام دنیا برایش تعظیم میکند چسبیده ایم به کس های سرزمینمان را به تاراج برده و میبرند
پاسخ:
سلام غلیکم.اگر این مسائل اختلافی بین شیعه و اهل سنت برای شما مهم نبوده الان شما اینجا چکار میکنید؟چرا منکر واقعیات میشوید؟در ضمن در مورد ازدواج ام کلثوم و عمر میگویم:

پاسخ اين ادعا واضح است:

1- اين ادعا خلاف کلمات صريح علماي اهل سنت و روايات آنها در ازدواج با ام کلثوم (دختري به غير از حضرت زينب سلام الله عليها) است .

2- به اقرار علماي اهل سنت ، حضرت زينب سلام الله عليها ، از ابتدا به عقد جناب عبد الله بن جعفر در آمده است ، و اين مطلب در زمان حيات خليفه دوم صورت گرفته است ؛ بنا بر اين نمي توانند ادعا کنند که حضرت زينب دو شوهر داشته است !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات


45
کد مطلب: 5011 - عنوان: آيا زنان ناقص العقل هستند؟
نام و نام خانوادگی: پرستو - تاریخ انتشار: ٢٢:٥٤ - ١٣ خرداد ١٣٩٧
وقتی میگید نقص در ایمان به این موضوع فکر میکنم که میگید دوران قاعدگی یه زن دست خودشه و خودش باعث این موضوع شده. پس برای همینم ایمانش ناقص میشه .
اینطور که حضرات میفرمایند یعنی خدا یه چیزی رو ناقص خلق کرده که بعد ایمانش ناقص باشه . یعنی خود خدا خواسته زن ایمانش ناقص تر از مرد باشه.
بفرمایید یه چیزایی گاهی نقل میکنید ادم به خدا هم بدگمان میشه
46
کد مطلب: 5011 - عنوان: آيا زنان ناقص العقل هستند؟
نام و نام خانوادگی: یه بنده خدا - تاریخ انتشار: ١٨:٢٣ - ١٣ خرداد ١٣٩٧
پاسخ به نظر شماره 69008
کاملا با نظرتون موافقم. این روایت لحن تحقیرآمیز داره و در توجیهاتی بسیار عجیب میگن فقط بیان تفاوتهاست! خب به چه هدفی؟خب همه میدونن در ایام حیض زن نماز نمیخونه. این تفاوت رو برای چی الان بخوان بگن؟که چی بشه؟ جز برای نکوهشه؟
این خطبه به اقرار همه افراد سندش مرسله(ضعیفه).نمیدونم چرا فکر میکنن سید رضی معصوم بوده؟بهش وحی میشده؟
چرا فکر میکنید فقط دشمنان از این خطبه خوششون نمیاد؟ یه کم سرتون رو از تو برف بکشید بیرون و حقیقت جامعه رو ببینید.
47
کد مطلب: 5011 - عنوان: آيا زنان ناقص العقل هستند؟
نام و نام خانوادگی: یه بنده خدا - تاریخ انتشار: ١٨:١٧ - ١٣ خرداد ١٣٩٧
پاسخ به نظر شماره 73322
این روایاتی که میفرمایید ضعیف هستند و بعضا توسط یهودیان وارد اسلام شدند. و کاملا با قرآن در تعارض هستند. شما ببینید پیامبر بخاطر رضایت همسرانشون حلال خدا رو بر خودشون حرام کردند!
48
کد مطلب: 5011 - عنوان: آيا زنان ناقص العقل هستند؟
نام و نام خانوادگی: یه بنده خدا - تاریخ انتشار: ١٨:١٤ - ١٣ خرداد ١٣٩٧
پاسخ به نظر شماره 24700
کدوم تحقیقات علمی؟اتفاقا علم نشون داده زن و مرد از نظر آیکیو هیج فرقی با هم ندارن و هوش اجتماعی زن بیشتر از مرده. مگه مردا غضب و عجبشون بر عقلشون غلبه نمیکنه؟
توی قرآن هیچ اشاره ای به عقل زن و مرد نشده و اتفاقا مثالی از غلبه احساسات مردانه اورده شده که عقل زنانه بر اون تفوق داشت. و اون داستان ملکه سبا هست.
49
کد مطلب: 11962 - عنوان: ابن تیمیه را بشناسیم.
نام و نام خانوادگی: روشنگر - تاریخ انتشار: ١٦:٠٢ - ١٣ خرداد ١٣٩٧
وجدانا از خر شیطان پایین بیایید تمام دنیا داره پیشرفت میکنه بهترین اختراعات بهترین امکانات بهترین زندگی بی دلیل نیست تمام جوانان در کشورهای اسلامی برای اروپا کردن میشکنند تا هرچه زودتر از دست خرافات و خزعبلات شما رهایی یابند. به درک ابن تیمیه اینطور گفت امام صادق انطور گفت امام نقی چیز دیگر گفت ،،،حسین در کربلا تشنه مرد با یارانش جان چندشبانه روزرنجها کشیدن خوب که چی اصلا به من چه ربطی داره نمی رفت و اینهمه مردم را به کشتن نمیداد به من چه ابن ملجم علی را کشت به درک ،،، تورا خدا مثل یک انسان زندگی کنید محبت کنید عشق بورزید دروغ نگویید دنبال علم و صنعت و پیشرفت خود و مملکت تان باشید چهل ساله اخوندها سوارتان میشن نه تنها هیچی گیرتان نیامد بسیاری از چیزها را ازدست دادید تمام دنیا پشرفت کرد شما ها هنوز اندر خم یک کوچه هستید اقا جان شیعه را ول کن سنی را ول کن بیا دنبال انسانیت .... من سخنم را گفتم تو خواه پند گیر خواه ملال،،،
50
کد مطلب: 5145 - عنوان: چرا رسول خدا (ص) خالد بن وليد را به خاطر كشتن قبيله «بني جذيمه» قصاص نكرد؟
نام و نام خانوادگی: احمد - تاریخ انتشار: ٠٢:٤٧ - ١١ خرداد ١٣٩٧
تمام توضیح شما ضدونقیض اند
اگه بعدازرسول الله سه نفرمسلمان ماندند پس مالک بن مغیره ازمرتدین بوده. اگه خلیفه اول خلافت راغصب کرده بود چرا حضرت علی کرم الله وجهه که جانم فدایش درجنگ علی مرتدین زیرفرمان ابوبکرتاپیروزی شرکت نمودند.
عقل نمی پذیرد که شاگردان رسول الله چنین اوصاف که شما میگوئد باشند.دوست دارم چهاریاربانبی را
ابوبکروعمرعثمان علی را
سرم خاک ره هرچهار سرور
ابوبکوعمر عثمان وحیدر
تاجایکه من سیرت پیمبررا خواندم واززبان دانشمندان غیرمسلمان شنیدم این رادانستم که بزرگترین قسمت رسالت پیامبر تعلیم وتربیت اصحابش بودند که بخوبی به ثمرنشست. اینجاست که میفرمایند: اصحابی کاالنجوم ...اقتدیتم اهتدیتم.شیعه وسنی دوشاخه گل ازگلستان مکتب نبوت اندکه باغبان مهربان چون رسول الله آنهارا ببارنشانده که بوی روح وروانبخش آنان تاقیام قیامت دنیارا عبیرآمیز وخوشبومیدارد.بکوری چشم دشمنان اسلام ، زنده وجاویدان بادهمبستگی شیعه واهل سنت.
پاسخ:
حدیث نجوم، در نگاه پیشوایان اهل سنّت
اینک ببینم ائمه حدیث اهل سنّت و بزرگان آنان در خصوص حدیث «نجوم» چه می گویند:
احمد بن حنبل (م 241 ه* .): وی رئیس مذهب حنبلی است که ذهبی درباره او می گوید: «شیخ الاسلام، سید المسلمین فی عصره، الحافظ الحجة...». حالات وی در معاجم رجالی مانند تاریخ بغداد، حلیة الاولیاء، طبقات شافعیه، تذکرة الحفاظ، وفیات الأعیان، شذرات الذهب، والنجوم الزاهرة آمده است.
وی، حدیث «نجوم» را حدیثی غیر صحیح می داند و عده ای، از جمله ابن امیرالحاج در کتاب خود (التقریر و التحبیر) و ابن قدامه در «المنتخب» و صاحب «التیسیر فی شرح التحریر»[26]، نظر او (احمد بن حنبل) را آورده اند.
المزنی، شاگرد شافعی، (م 264 ه* .): ارباب معاجم، از جمله صاحبان وفیات الأعیان، مرآة الجنان، طبقات شافعیّه، العبر و حسن المحاضرة، از او یاد کرده اند. یافعی درباره او می گوید: «الفقیه ابوابراهیم... کان زاهداً عابداً مجتهداً...» و شافعی او را ناصردین خود تلقی کرده است. مزنی، حدیث «نجوم» را صحیح نمی داند. ما نظریه او را درباره حدیث یاد شده، از این سخن ابن عبدالبرّ دریافته ایم که می گوید:
قال المزنی، رحمه الله فی قول رسول الله ص «اصحابی کالنجوم»: «ان صحّ هذا الخبر [أی حدیث النجوم فمعناه فی مانقلوا عنه و شهدوا به علیه...»
و جمله «إن صحّ هذا الخبر» در این کلام، نقطه مورد نظر ماست و این مطلب، حاکی از آن است که مزنی در صحت حدیث «نجوم» تردید داشته و صحت آن برای وی محرز نبوده است. شاگرد نامدار شافعی در ادامه می افزاید:
«وامّا ما قالوا فیه برأیهم، فلو کان عند انفسهم کذلک، ما خطّأ بعضهم بعضاً ولا أنکر بعضهم علی بعضٍ ولارجع منهم احد الی قول صاحبه... فتدبّر»[27].
ناصرالدین آلبانی (معاصر)، ضمن ردّ معنایی که مزنی در این جمله از الفاظِ حدیث عنوان کرده است، می گوید:
«الظاهر من الفاظ الحدیث خلاف المعنی الذی حمله علیه المزنی، بل المراد ماقالوا برأیهم و علیه یکون معنی الحدیث دلیلاً آخر علی أن الحدیث موضوع، ولیس من کلامه ص اذاً کیف یسوغ لنا ان نتصور ان النبی ص یجیز لنا ان نقتدی بکل رجلٍ من الصحابة، مع ان فیهم العالم، والمتوسط فی العلم، ومن هودون ذلک...».
ابوبکر بزّار (م 292 ه* .): در میان معاجم رجالی که شرح حال بزار را آورده اند می توان به تاریخ الخطیب، تذکرة الحفاظ، شذرات الذهب، تاریخ اصبهان و میزان الاعتدال اشاره کرد.
بزّار، حدیث «نجوم» را مورد قدح و خدشه قرار داده و وجوه ضعف آن را بیان داشته است. عین عبارت ابن عبدالبر در این زمینه این است:
حدثنا ابوالحسن بن محمد بن ایوب الرقی؛ قال قال لنا ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق البزّار: سألتم عما یروی عن النبی ص مما فی ایدی العامة یروونه عن النبی ص أنه قال: «اصحابی کمثل النجوم أو کالنجوم فبأیها اقتدوا اهتدوا». قال: «وهذا کلام لایصح عن النبی ص ، رواه عبدالرحیم بن زید العمّی عن ابیه عن سعد بن مسیّب عن ابی عمر عن النبی ص و ربما رواه عبدالرحیم عن ابیه عن ابن عمر، وانما اتی ضعف هذالحدیث من قبل عبدالرحیم بن زید، لأن اهل العلم قدسکتوا عن الروایة لحدیثه»[28].
و بدین سان، وجه قدح «حدیث نجوم» در سخن بزّار، به وضوح به چشم می خورد.
ابن عدی (م 365 ه* .): او مورد مدح و ستایش بسیار ارباب معاجم است؛ از آن جمله: تذکرة الحفاظ، شذرات الذهب و مرآة الجنان.
سمعانی درباره وی می گوید: «کان حافظاً متقناً لم یکن فی زمنه مثله» و حمزة بن یوسف سهمی می گوید: «از دارقطنی خواستم تا کتابی درباره محدّثان ضعیف بنگارد، وی در پاسخ من گفت: مگر کتاب ابن عدی در اختیار تو نیست؟».
ابن عدی، معروف به ابن قطان، حدیث «نجوم» را در کتاب خود (الکامل) که موضوع آن کتاب معرفی محدثان ضعیف و جعلیات آنهاست، در شرح حال «جعفر بن عبدالواحد هاشمی قاضی» و «حمزه جَزَری نصیبی» آورده است که در مباحث آینده، در سخنان زین عراقی بدان اشاره خواهیم کرد. وی با خدشه در رجال اسانید حدیث «نجوم» از جمله «حمزه نصیبی» که در زمره ضعفای محدّثان است، سند این حدیث را مورد قدح قرار داده است.
ابوالحسن دارقطنی (م 385 ه* .): وی از بزرگان محدثان است و در تذکرة الحفاظ، وفیات الأعیان، المختصر، تاریخ الخطیب و کتب دیگر از او یاد شده؛ از جمله، ابن کثیر درباره او می گوید: «وکان فرید عصره و نسیج وحده و امام دهره».
دارقطنی، حدیث «اصحابی کالنجوم» را در کتاب خود (غرائب مالک) نقل کرده و آن را روایتی ضعیف دانسته است؛ و این مطلب را ابن حجر عسقلانی از وی نقل کرده است[29].
ابن حزم (م 456 ه* .): شرح حال وی در کتابهای نفح الطیب، العبر، وفیات الأعیان، تاج العروس ولسان المیزان آمده است.
او (ابن حزم) حدیث «نجوم» را تکذیب نموده و حکم به بطلان آن کرده است و آن را حدیثی جعلی تلقی نموده است؛ این موضوع را گروهی از جمله ابوحیّان از وی آورده اند. ابوحیّان هنگامی که به نقل حدیث می پردازد، چنین می گوید:
«قال الحافظ ابو محمد علی بن احمد بن حزم فی رسالته (ابطال الرأی والقیاس والاستحسان والتعلیل والتقلید)، وهذا [أی حدیث النجوم] خبر مکذوبٌ موضوعٌ باطلٌ لم یصح قط»[30].
بیهقی (م 458 ه* .): حالات وی در شذرات الذهب، طبقات الشافعیة، العبر، النجوم الزاهرة، وفیات الأعیان و تذکرة الحفاظ نقل شده؛ ابن تغری بردی[31]، درباره او گفته است:
«احمد بن حسین بن علی بن عبدالله الحافظ ابوبکر البیهقی کان أوحد زمانه فی الحدیث والفقه».
آنگونه که ابن حجر عسقلانی از او نقل کرده است، وی در کتاب خود (المدخل) حدیث «اصحابی کالنجوم» را حدیثی ضعیف دانسته است.[32]
ابن عبدالبر (م 463 ه* .): شرح حالات وی در اغلب کتب تراجم مانند وفیات الأعیان، مرآة الجنان، المختصر، تذکرة الحفاظ و... وجود دارد. ذهبی، در میزان الاعتدال درباره او گفته است: «الامام شیخ الاسلام حافظ المغرب» وابن حزم می گوید: «لا اعلم فی الکلام علی فقه الحدیث مثله اصلاً».
وی درباره حدیث «نجوم» چنین می گوید:
قدروی ابوشهاب الحناط، عن حمزة الجزری، عن نافع، عن ابن عمر، قال: قال رسول الله ص : «اصحابی مثل النجوم فایهم اخذتم بقوله اهتدیتم» وهذا إسناد لایصح، ولایرویه عن نافع، من یحتج به.
وی در این روایت، إسنادی غیر از آنچه که بزّار از سلام بن سلیم نقل کرده، آورده است به این عبارت:
«حدثنا الحارث بن غصین، عن الأعمش، عن ابی سفیان، عن جابر؛ قال قال رسول الله ص : «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم». قال ابوعمرو: هذا إسناد لاتقوم به حجّة، لأن الحارث بن غصین مجهولٌ»[33].
بنابراین، وی با ایراد خدشه در حارث بن غصین به عنوان یکی از رجال سند، جنبه سندی روایت را مخدوش دانسته است.
ابن عساکر (م 571 ه* .): در کتب رجال از وی با احترام فراوان یاد شده است؛ از جمله در معجم الادباء، وفیات الأعیان، تذکرة الحفاظ، دول الاسلام، مرآة الجنان، طبقات الشافعیة، المختصر فی اخبار البشرو جامع مسانید ابی حنیفة. یافعی درباره ابن عساکر می گوید: «الفقیه الامام المحدث البارع».
وی (ابن عساکر) آنگونه که در گفته مناوی آمده و بعداً نقل خواهد شد، با صراحت کامل، ضعف حدیث «اصحابی کالنجوم» را یادآور شده است.
ابن جوزی (م 597 ه* .): حالات او با مدح و ثنا در تاریخ ابن کثیر، وفیات الأعیان، تتمة المختصر، الاعلام و... آمده است. ابن خلکان درباره وی گفته است: «ابوالفرج عبدالرحمان بن ابی الحسن... بن محمد بن جعفر الجوزی الفقیه الحنبلی کان علامة عصره».
ابن جوزی در زمینه حدیث «نجوم» می گوید:
روی نعیم بن حماد؛ قال: حدثنا عبدالرحیم بن زیدالعمّی عن ابیه عن سعید بن المسیب، عن عمر بن الخطاب، قال قال رسول الله ص : «سألت ربی فیما یختلف فیه اصحابی من بعدی، فأوحی الیّ یا محمد، ان اصحابک عندی بمنزلة النجوم فی السماء بعضها أضوأ من بعض، فمن اخذ بشی ءٍ مما علیه من اختلافهم فهو علی هدی».
و در ادامه می افزاید:
صحت این روایت، از ناحیه دو راوی، محل تردید است و لذا قابل اعتنا نیست؛ یکی نعیم بن حماد که مورد قدح و خدش است، و دیگری عبدالرحیم بن زید عمّی که یحیی بن معین درباره او گفته است: «عبدالرحیم فردی کذّاب و دروغگو است»[34].
ابن دحیه (م 632 ه* .): حالات وی در کتب تراجم مانند بغیة الوعاة، شرح المواهب الّلدنیة، وفیات الاعیان، حسن المحاضرة و نفح الطیب با احترام یاد شده است. سیوطی در «حسن المحاضرة» درباره او گفته است: «الامام العلامة الحافظ الکبیر کان بصیراً بالحدیث و...».
ابن دحیه، در حدیث «نجوم» خدشه وارد ساخته و صحت آن را نفی کرده است. عین عبارات او به نقل زین عراقی در این خصوص، این گونه است:
قال ابن دحیة: «وقد ذکرت حدیث اصحابی کالنجوم، حدیث لایصح»[35].
ابو حیان اندلسی (م 745 ه* .): او در کتبی مانند الدرر الکامنة فی اعیان المأة الثامنة، الوافی بالوفیات، بغیة الوعاة، البدر الطالع، طبقات القراء، نفح الطیب، طبقات الشافعیة، النجوم الزاهرة و... مورد ستایش قرار گرفته است. ابن عماد، درباره او می گوید: «الامام اثیر الدین ابو حیّان، نحوی عصره، و لغویه و مفسره و محدّثه و...».
وی درباره حدیث «نجوم» تحقیقی جالب دارد که به سبب سودمند بودن آن، به نقل گوشه هایی از آن می پردازیم. او ابتدا مطلب زیر را از زمخشری نقل می کند:
قال الزمخشری: فان قلت، کیف کان القرآن تبیاناً لکل شی ء؟ قلت: المعنی انه بین کل من امور الدین حیث کان نصاً علی بعضها و إحالة علی السنة، حیث امر باتباع رسول الله ص و طاعته، وقال: «ماینطق عن الهوی» و قد رضی رسول الله ص لامته اتباع اصحابه والاقتداء بآثاره فی قوله: «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» قد اجتهدوا وقاسوا، ووطئوا طریق القیاس والاجتهاد.
و سپس در نقد گفته زمخشری می افزاید:
وقوله: «وقد رضی رسول الله ص إلی قوله... اهتدیتم» لم یقل ذلک رسول الله ص و هو حدیث لایصح بوجه عن رسول الله ص .
وی نقل می کند که حافظ ابو محمد بن احمد بن حزم نیز در رساله اش (ابطال الرأی والقیاس) گفته است:
وهذا [أی حدیث النجوم] خبر مکذوب علی النبی ص مما فی ایدی العامة ترویه عن رسول الله ص أنه قال: «انما مثل اصحابی کمثل النجوم او کالنجوم بایها اقتدوا اهتدوا» و هذا کلام لم یصح عن النبی ص و رواه عبدالرحیم بن زید العمّی عن ابیه عن سعید بن المسیّب عن ابن عمر عن النبی ص وانما اتی ضعف هذا الحدیث من قبل عبدالرحیم، لأن اهل العلم سکتوا عن روایة حدیثه.
گفتنی است که ابن معین، رجالیِ معروف، درباره عبدالرحیم بن زید عمّی، یکی از کسانی که در حدیث فوق از راویان بوده، در «الموضوعات» چنین می گوید: «عبدالرحیم بن زید کذاب لیس بشی» و بخاری در «العفاء» گفته: «وهو [أی عبدالرحیم] متروک» و درباره حمزه جزری، راوی دیگری که او نیز حدیث را نقل کرده می گوید: «وحمزة هذا ساقط متروک».
شمس الدین ذهبی (م 748 ه* .): کتب تراجم از جمله الدرر الکامنة، طبقات الشافعیة، فوات الوفیات، البدر الطالع، شذرات الذهب، النجوم الزاهره، طبقات القراء و... وی را ستوده اند. ابن تغری بردی، درباره او می گوید: «الشیخ الامام الحافظ المؤرخ صاحب التصانیف المفیدة».
ذهبی، در کتاب «میزان الاعتدال فی نقد الرجال» در موارد متعددی حدیث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است. از جمله در شرح حال جعفر بن عبدالواحد هاشمی قاضی، پس از نقل گفته علماء درباره او، می افزاید:
و من بلایاه، عن وهب بن جریر عن ابیه عن الأعمش، عن ابی صالح، عن ابی هریرة، عن النبی ص «اصحابی کالنجوم من اقتدی بشی ءٍ منها اهتدی»[36].
و در جای دیگر در ذکر حالات «زید العمی» پس از نقل حدیث می گوید: «فهذا باطل[37]».
تاج الدین، ابن مکتوم (م 749 ه* .): ذکر حالات وی در الدرر الکامنة، حسن المحاضرة، طبقات القراء، الجوهر المضیئة فی طبقات الحنفیة و... با ستایش آمده است. سیوطی درباره او می گوید: «ابن مکتوم تاج الدین ابو محمد القیسی جَمَع الفقه واللغة».
وی (ابن مکتوم) نیز با استشهاد به سخنان استادش ابو حیّان که قبلاً از او سخن به میان آوردیم، عین گفته او را درباره حدیث «نجوم» از «البحر المحیط» در کتاب خود (الدرر اللقیط من البحر المحیط) نقل کرده است[38].
محیی الدین، ابن قیم جوزیه (م 751 ه* .): کتب تراجم غالباً از وی یاد کرده اند؛ مانند اعلام الموقعین، الدرر الکامنة، البدر الطالع، الوافی بالوفیات، بغیة الوعاة و تاریخ ابن کثیر. ابن کثیر درباره وی می گوید: «فی لیلة الخمیس... توفی صاحبنا الشیخ الامام العلامة شمس الدین امام الجوزیة و قیّمها».
ایشان، حدیث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است و در ردّ «مقلدین» و دلائل آنان چنین گفته است:
الوجه الخامس والاربعون قولهم: یکفی فی صحة التقلید الحدیث المشهور: «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم». جوابه من وجوه: احدها، أن هذا الحدیث قد روی من طریق الأعمش عن ابی سفیان بن جابر، و من حدیث سعید بن المسیب عن ابن عمر، و من طریق حمزة الجزری عن نافع عن ابن عمر، ولا یثبت منها شی ءٍ.
و در ادامه می افزاید:
قال ابن عبدالبر: حدثنا محمد بن ابراهیم بن سعید، ان اباعبدالله بن مفرح حدثهم ثنا محمد بن ایوب الصموت قال، قال البزار: وامّا ما یروی عن النبی ص «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» فهذا الکلام لایصح عن النبی صلی الله علیه وسلم[39].
زین الدین عراقی (م 806 ه** .): ذکر حالات وی را می توان در همه کتب تراجم ملاحظه نمود؛ از جمله در طبقات القراء، الضّوء اللامع، البدر الطالع و شذرات الذهب. ابن عماد در حوادث سال 806 درباره وی می گوید: «وفیها: الحافظ زین الدین عبدالرحیم بن... العراقی الشافعی حافظ العصر...».
زین عراقی درباره حدیث «نجوم» می گوید:
حدیث «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» رواه الدارقطنی فی «الفضائل» و ابن عبدالبر فی «العلم» من طریقه من حدیث جابر و قال: «هذا إسناد لاتقوم به حجّة، لأن الحارث بن غصین مجهولٌ».
وی، همچنین نقل می کند که:
عبد بن حمید در «مسند» خود، آن را از روایت عبدالرحیم بن زید عمّی از پدرش از ابن مسیّب از ابن عمر آورده است، و اظهار داشته که بزّار درباره حدیث گفته است: «منکرٌ لایصح».
و ابن عدی آن را در «الکامل» از روایت حمزة بن أبی حمزة نصیبی از نافع از ابن عمر به لفظ «فایهم اخذتم بقوله، اهتدیتم» آورده و گفته است: «وإسناده ضعیف من أجل حمزة فقد اتهم بالکذب».
و نیز بیهقی آن را در «المدخل» از حدیث عمرو، از حدیث ابن عباس و به همین گونه از طریق دیگر به نحو ارسال آورده و گفته است: «متنه مشهور و أسانیده ضعیفة لم یثبت فی هذا إسناد».
ابن حجر عسقلانی (م 852 ه* .): در تمام کتب تراجم از ابن حجر به شایستگی یاد شده است؛ از جمله در حسن المحاضرة، البدر الطالع، الضوء اللامع و شذرات الذهب. سیوطی درباره او می گوید: «امام الحفاظ فی زمانه، قاضی القضاة و...».
عبارت ابن حجر در خصوص حدیث «نجوم» چنین است:
حدیث «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» رواه عبد بن حمید فی مسنده من طریق حمزة النصیبی عن نافع عن ابن عمر؛ و حمزة ضعیف جداً».
و نیز می گوید:
حدیث «اصحابی کالنجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم» را دار قطنی در «المؤلف» از روایت سلام بن سلیم از حارث بن غصین از اعمش، از ابی سفیان از جابر، مرفوعاً نقل کرده و گفته است: «سلامٌ ضعیفٌ» و آن را از طریق حمید بن زید در «غرائب مالک» از مالک، از جعفر بن محمد، از پدرش، از جابر، در اثنای حدیثی نقل کرده که در آن آمده است: «فبایّ قول اصحابی اخذتم اهتدیتم، انما مثل اصحابی مثل النجوم من اخذ بنجم منها اهتدی» و گفته است: «لایثبت عن مالک، و رواته دون مالک مجهولون».
و خطیب آن را در «الرواة» از مالک از طریق حسن بن مهدی عن عبدة المروزی از محمد بن احمد السکونی، از بکر بن عیسی المروزی از ابو یحیی از جمیل نقل کرده و راویان آن را ضعیف دانسته است.
و عبد بن حمید و دار قطنی آن را در «الفضائل» از حدیث حمزه جزری از نافع از ابن حمزه نقل کرده و گفته اند: «و حمزة اتّهموه بالوضع».
و ابن طاهر [صاحب «قانون الموضوعات»]، آن را از روایت بشر بن حسن از زبیری، از أنس، روایت کرده است: «وبشرٌ کان متهماً ایضاً».
و بیهقی آن را در «المدخل» از روایتِ جویبر از ضحاک، از ابن عباس نقل کرده است «وجویبر متروک». و نیز از روایتِ جویبر از جوّاب بن عبیدالله آن را مرفوعاً آورده است «وهو مرسل». همچنین در «المدخل» از ابن عمر روایت کرده است که: «سألت ربی فیما یختلف فیه اصحابی من بعدی، فاوحی الیّ یا محمد، اصحابک عندی بمنزلة النجوم فی السماء بعضها أضوء من بعض فمن اخذ بشی ء مما هم علیه من اختلافهم فهو عندی علی هدی» و «فی اسناده عبدالرحیم بن زید العمّی و هو متروک»[40].
ابن همام (م 861 ه* .): شرح حالات وی در البدر الطالع، حسن المحاضرة، بغیة الوعاة، هدیة العارفین، التیسیر فی شرح التحریر، شذرات الذهب و... آمده است. ابن عماد، در حوادث سال 861 درباره او گفته است: «وفیها... ابن الهمام الحنفی الامام العلّامة». وی از جمله علمای بزرگ حنفی است؛ او در مبحث اجماع و در پاسخ به حدیث «اقتداء» و حدیث «علیکم بسنتی» آورده است:
«واجیب: یفیدان اهلیة الاقتداء، لامنع الاجتهاد، و علیه ان ذلک مع ایجابه، إلّا أن یدفع بأنه آحاد، و بمعارضته بأصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم، و خذوا شطر دینکم عن الحمیراء؛ الّا انّ الاوّل [أی حدیث النجوم] لم یعرف».[41]
ابن امیر الحاج (م 879 ه* .): حالات او در الضوء اللامع، شذرات الذهب و البدر الطالع آمده است. ابن عماد، درباره او گفته است: «شمس الدین محمد بن... المعروف بابن امیر الحاج الحلبی الحنفی عالم الحنفیة بحلب و صدرهم».
او، وهن و پوچی حدیث «نجوم» را به وضوح و روشنی بیان کرده و می گوید:
وأجیب ایضاً بمعارضة کل منهما: «أصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» و «خذوا شطر دینکم عن الحمیراء [العائشه]»، و إن خالف قول الشیخین او الاربعة إلّا ان الأوّل [أی حدیث النجوم] لم یعرف.
و نیز می گوید:
بنا به گفته ابن حزم در رساله مهم او حدیثی است باطل و جعلی، با اینکه دارای طرقی است از روایت عمرو بن عمر، و جابر و ابن عباس و أنس، به الفاظ گوناگون، که نزدیکترین آنها به لفظ مذکور، حدیثی است که ابن عدی آن را در «الکامل» و ابن عبدالبر در «بیان العلم» از ابن عمر آورده است که: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «مثل اصحابی مثل النجوم یهتدی بها، فأیهم اخذتم بقوله اهتدیتم». و روایتی که دار قطنی و ابن عبدالبر از جابر نقل کرده اند، این است:
قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: «مثل اصحابی فی امتّی مثل النجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم». نعم لم یصح منها شی ء و من ثمة قال احمد: «حدیث لایصح» و قال البزار: «لایصح هذا الکلام عن النبی صلی الله علیه وسلم». در حالی که بیهقی در کتاب «الاعتقاد» گفته است: رویناه فی حدیث موصول باسناد «غیر قوی» و فی حدیث آخر «منقطع».
و ابوذر الحلبی (شارح شفا)، درباره حدیث نجوم به عنوان اعتراض به قاضی عیاض گفته است: «وکان ینبغی للقاضی ان لایذکره [أی حدیث النجوم] بصیغة جزم لما عرف عند اهل الصناعة وقد سبق له مثله مراراً».
سخاوی (م 902 ه* .): حالات او در اکثر کتب رجالی و تاریخی مانند شذرات الذهب، مفاکهة الخلّان، الضوء اللامع، البدر الطالع و النور السافر آمده است. ابن عماد در حوادث سال 902 درباره او می گوید: «وفیها الحافظ شمس الدین... محمد السخاوی برع فی الفقه والعربیة والقرآن...».
سخاوی، می گوید: بیهقی در کتاب «المدخل»، درباره حدیث «اختلاف امتی رحمة» و حدیث «اقتداء» سخن به بیان آورده است. وی پس از ذکر حدیث «نجوم»، درباره رجال اسانید و راویان آن می گوید:
از این رو، طبرانی و دیلمی در مسند خود به یک لفظ آورده اند که: «و جویبر ضعیف، و الضحاک عن ابن عباس منقطع»[42].
ابن أبی شریف (م 906 ه* .): ذکر حالات او در الضوء اللامع، البدر الطالع، و الأنس الجلیل، و... آمده است. ابن عماد، درباره او گفته است: «هو الشیخ الامام شیخ الاسلام ملک العلماء الأعلام».
وی با نقل سخن استادش ابن حجر عسقلانی، در حدیث «نجوم» خدشه وارد ساخته که در مباحث آتی، در سخنان مناوی به گفته وی برمی خوریم.
جلال الدین سیوطی (م 911 ه* .): شرح حالات وی در کتبی چون حسن المحاضرة، البدر الطالع، شذرات الذهب، مفاکهة الخلّان و... آمده است. ابن عماد در حوادث سال 911 درباره او گفته است: «و فیها، الحافظ جلال الدین السیوطی ... صاحب المؤلفات الفائقة النافعة».
سیوطی، در کتاب «الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر»، حدیث «نجوم» را آورده و در پایان آن، حرف «ض» را که نزد او رمز ضعیف بودنِ روایت است، بر آن نهاده است[43].
علی متقی هندی (م 975 ه* .): حالات وی به شایستگی در النور السافر، سبحة المرجان، شذرات الذهب و ابجد العلوم، وارد شده است. ابن عماد درباره او گفته: «علی المتقی... کان من العلماء العالمین و عباد الله الصالحین».
وی (متقی) در کتاب معروف خود «کنز العمال» و نیز در «منتخب کنز»، حدیث نجوم را ذکر کرده و به همان نحو و شیوه حافظ سیوطی (استادش) آن حدیث را تضعیف نموده است.
علی قاری (م 1014 ه* .): شرح زندگی و حالات او در خلاصة الاثر، البدر الطالع و کشف الظنون آمده است. محبّی درباره او می گوید: «علی بن محمد... المعروف بالقاری نزیل مکة و أحد صدور العلم، فرد عصره».
وی درباره حدیث «نجوم» می گوید:
ابن الدیبع گفته است که حدیث «اصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم» را ابن ماجه نقل کرده است و همچنین جلال الدین سیوطی در «تخریج احادیث الشفاء» آن را آورده است. و ابن حجر آن را در «تخریج احادیث الرافعی» در باب ادب القضاء، نقل کرده و در خصوص آن، به طور مستوفی سخن گفته و افزوده است: «انه ضعیف واه»؛ بلکه از ابن حزم نقل کرده است که «إنه [أی حدیث النجوم موضوع باطل».
المناوی (م 1029 ه* .): شرح حال او در کتب خلاصة الاثر، البدر الطالع، الأعلام و... آمده است. محبّی درباره او گفته است: «... زین الدین الحدادی ثم المناوی الامام الکبیر الحجة الثبت القدوة».
مناوی در شرح حدیث «سألت ربی فیما یختلف فیه اصحابی ...» می گوید:
ابن جوزی در «العلل» آورده که: «هذا لا یصح» و نُعَیم مخدوش است، و ابن معین عبدالرحیم را کذّاب و دروغگو دانسته است، و در «المیزان» آورده که: «هذا الحدیث باطل»[44] و ابن حجر در «تخریج المختصر» گفته است: [حدیث نجوم] حدیثی غریب است که درباره آن از بزار سؤال شد و او در پاسخ گفت: «لا یصح هذا الکلام عن النبی صلی الله علیه وسلم». و کمال بن ابی شریف می گوید: «سخن استادِ ما (ابن حجر) اقتضا دارد که این حدیث [نجوم] مضطرب باشد». ابن سعد می گوید: «زید العمی ابوالحواری کان ضعیفاً فی الحدیث...» و ابن عدی گفته است: «عامة ما یرویه عنه ضعفاء»[45].
و نیز سندی، پس از بیان حدیث ثقلین و دلالتِ آن می گوید: «فان قلت قد ورد: اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم، و ورد: اقتدوا بالذین من بعدی [الشیخین]، و ورد: علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین؛ فقد ثبت الحث باقتداء غیرهم و اهتداء من اقتدی بهم، قلت: الحدیث الاول [أی حدیث النجوم] موضوع، و الّا لکان قوله: اهتدیتم فیه خاصة مما یدل علی عدم خطئهم ...»[46].
شهاب خفاجی (م 1096 ه* .): مصادر رجالی مانند خلاصة الاثر، ریحانة الألباء والأعلام، حالات او را یادآور شده اند. محبی درباره او گفته است: «الشیخ احمد بن محمد... شهاب الدین الخفاجی صاحب التصانیف الکثیرة».
وی در کتاب «شرح الشفاء» به ضعف حدیث «نجوم» اذعان کرده است[47].
قاضی بهاری (م 1119 ه* .): حالات وی در سبحة المرجان (در زمره علمای هندوستان)، الاعلام، ابجد العلوم، کشف الظنون، هدیة العارفین، ایضاح المکنون و... آمده است. زرکلی می گوید: «محب الدین عبدالشکور البهاری الهندی قاضٍ، من الأعیان».
وی حجیّتِ اجماع شیخین و یا خلفای چهارگانه را نفی می کند و می گوید:
«قالوا: اقتدوا باللذین من بعدی ابی بکر و عمر، و علیکم بسنّتی... [الحدیث]. قلنا: خطاب للمقلدین و بیان لأهلیة الاتباع، لأن المجتهدین کانوا یخالفونهم و المقلدون قد یقلدون غیرهم، و امّا المعارضه ب «أصحابی کالنجوم» و «خذوا شطر دینکم عن الحمیراء» کما فی «المختصر» فتدفع، بانّهما [أی حدیث النجوم و حدیث شطر دینکم] ضعیفان»[48].
قاضی شوکانی (م 1250 ه* .): شرح حالات وی در البدر الطالع، ابجد العلوم، الأعلام و... آمده است. زرکلی درباره او می گوید: «محمد بن... الشوکانی فقیه مجتهد من کبار علماء الیمن».
وی در مبحث اجماع می گوید:
و هکذا حدیث «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» یفید حجیّة قول کل واحدٍ منهم و فیه مقال معروف: «لأن فی رجاله عبدالرحیم العمّی عن ابیه، و هما ضعیفان جدّاً». و بلکه ابن معین گفته: «ان عبدالرحیم کذاب» و بخاری گفته: «متروک» و ابوحاتم نیز به همین گفته، تصریح کرده است.
این حدیث از طریق دیگری هم نقل شده که در آن حمزه نصیبی است؛ قال: «و هو ضعیف جدّاً». بخاری می گوید: «منکر الحدیث» است و ابن معین گفته: «لا یساوی فلساً» و ابن عدی اظهار داشته که: «عامة مرویاته موضوعة». و نیز از طریق جمیل بن زید نقل شده است که درباره اش گفته اند: «و هو مجهول»[49].
و نظام الدین سهالوی نیز در مبحث اجماع و در احتجاج به حدیث «اقتداء»، و حدیث «علیکم بسنتی» می گوید: و اجیب ایضاً بانهما معارضان بقوله صلی الله علیه وسلم: «اصحابی کالنجوم، بایهم اقتدیتم اهتدیتم» و قوله «خذوا شطر دینکم عن هذه الحمیراء» و اجیب بان الحدیث الاوّل [أی حدیث النجوم] و ان روی عن المعتبرات لم یُعرف[50].
صدیق حسن خان (م 1307 ه* .): حالات وی در کتبی چون الأعلام، ابجد العلوم، ایضاح المکنون و... آمده است. زرکلی درباره او گفته است: «محمد صدیق خان بن حسن... من رجال النهضة الاسلامیة المجدّدین». وی در مسئله «عدالة الصحابة» به ذکر این حدیث اکتفا کرده و گفته است:
و قوله «اصحابی کالنجوم» علی مقال فیه معروف.[51]
یادآوری این نکته لازم است که علما و شخصیتهایی که در خصوص حدیث «نجوم» چنین نظریاتی داشته اند، منحصر به این افراد نیستند. اندیشمندان بسیاری غیر از این افراد به ضعف حدیث «نجوم» تصریح کرده اند که به جهت اختصار از شرح مطالب آنان خوداری می شود. از جمله: ابن ملقن، ابن تیمیه، جلال المحلی، ابونصر سجزی، ابوذر الحلبی، احمد بن قاسم العبادی، السبکی، صاحب منهاج الاصول، عبدالعلی بحرالعلوم صاحب شرح مسلم الثبوت، و (از علمای متأخر) محمد ناصرالدین آلبانی و سید محمد بن عقیل العلوی.
به هر حال، از نظرات این بزرگان می توان نتیجه گرفت که این، دیدگاه غالب علمای متقدم و متأخر اهل سنّت در زمینه حدیث «نجوم» است. آنان، اشتباه و خطای صحابه را جایز می شمرند و همه آنها را عادل تلقی نمی کنند، و قائل به مصونیّت آنها از خطا و معصیت نیستند.
و مقصود از بیان حالات رجال نامی اهل سنت به نقل از کتب رجالی ایشان،[52] این بود که خوانندگان منصف بدانند بی اعتباری و واهی بودن حدیث «نجوم»، بر زبان اهل فن و بزرگان اهل سنّت جاری شده است.

51
کد مطلب: 4699 - عنوان: اهانت به حضرت علي (ع) و فاطمه زهرا(س) در نماز جمعه اهل سنت زاهدان
نام و نام خانوادگی: مصطفی - تاریخ انتشار: ١٨:١٩ - ٠٨ خرداد ١٣٩٧
اهل تسنن فقط حرف میزنن . وقتی که وارد زندگی شون میشی اینو میفهمی . مثل عمر و ابوبکر
52
کد مطلب: 4906 - عنوان: آيا صحت دارد كه با ميلاد پيامبر اكرم صل الله علیه و آله، طاق كسري ريخت، آتشكده زرتشت خاموش شد و ... ؟
نام و نام خانوادگی: فرامرز - تاریخ انتشار: ١٧:٣٩ - ٠٨ خرداد ١٣٩٧
هر روز که میگذره متاسفانه دروغهای مسلمانان بیشتر مشخص میشه برای مثال همه به زرتشتیان خدا پرست احترام میگذارند ولی مسلمانان تندرو به آنها دائم دروغ میبندند.متاسفانه اسلام با غارت و تجاوز به زنان ایران وارد شد که باعث خجالته.
53
کد مطلب: 12000 - عنوان: داعش ۲ زائر شیعه سوئدی را در عراق اعدام کرد + تصاویر
نام و نام خانوادگی: مجتبی - تاریخ انتشار: ١٤:٣٠ - ٠٨ خرداد ١٣٩٧
بمیرم یکیشون خیلی بچه اس . خدا ریشه ظلم از اول ظالم تا این تابعینشون رو لعنت کنه و عذابشون رو زیاد کنه
54
کد مطلب: 5253 - عنوان: آيا شفاعت خواستن از غير خداوند شرك است ؟
نام و نام خانوادگی: شمس الرحمن پارسا - تاریخ انتشار: ٠٤:٠٢ - ٠٨ خرداد ١٣٩٧
واسطه چرا ......
چه نیاز به واسطه در حالیکه ما میتوانیم بدون واسطه هم به الله نزدیک باشیم.پس چرا واسطه........
ما در سوره حمد میخوانیم که خاص تو را عبادت میکنیم و خاص از تو کمک میخواهم . در اینجا از واسطه خبری نیست بلکه واسطه را هم منع میکند. پس کوشش شود الله را بدون واسطه یاد کنیم چونگه الله میفرماید از من کمک بخواهید تا اجابت کنم. بازم واسطه منع ...
پس در اسلام به طور کل واسطه نیست.....
پاسخ:
با سلام!!
درباره واسطه قرار دادن ائمه اطهار علیهم السلام، و طلب شفاعت از این بزرگواران، مشروعیت قرآنی و روائی این عمل شریف، می توانید به سایت ما و دو لینک زیر مراجعه بفرمائید. در این دو فایل، به طور مبسوط به سؤال شما پاسخ داده شده است.
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5253
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5205
با تشکر
معاونت اطلاع رسانی

55
کد مطلب: 1441 - عنوان: ظهور احمد الحسن يماني از اينترنت
نام و نام خانوادگی: لبیک یا احمدالحسن - تاریخ انتشار: ٠٥:٢٠ - ٠٧ خرداد ١٣٩٧
سلام علیکم شما چرا حاضر نیستید ادله سیداحمدالحسن رو مطالعه کنید ولله تمام عقیدتان در رابطه با ظهور اشتباه است مگر نمیدانید امام باقر ع فرمودند : ولله شما چیزی در مورد ظهور نمیدانید تا اینکه صاحب این امر خودش بر شما احتجاج کند و شما را از اسرار ظهور اگاه کند...مگر سید احمدالحسن با چیزی غیر از ثقلین امده ؟مگر با راهی غیر از انبیا و اوصیا امده؟و امروز سیداحمدالحسن تمام حقایق ظهور را بر ما اشکار کرده تمام تناقضات تمام پازل ها الان به جواب صحیح رسیده. نصیحت برادرانه میکنم هدایت را از خدا و اهل بیت بخواهید نه از غیر معصوم
56
کد مطلب: 7978 - عنوان: آيا اولياء خدا بعد از مرگ هم قدرتي دارند؟
نام و نام خانوادگی: رحیم - تاریخ انتشار: ١٨:٥٧ - ٠٦ خرداد ١٣٩٧
باسلام
شما جهت اثبات کرامات اولیای الهی بعد از ممات به نظریه دو عالماکتفا کردید. این که دلیل نشد.
لطفا در این زمینه به نصوص دینی و سیره سلف استناد کنید؟ البته اگر وجود داره با تشکر
57
کد مطلب: 6775 - عنوان: رجال پايه 10 : تقسيم خبر واحد از حيث عدد
نام و نام خانوادگی: طلبه - تاریخ انتشار: ١٧:٥٩ - ٠٦ خرداد ١٣٩٧
سلام علیکم
الحمدلله حضرت آیت الله حسینی قزوینی بر کتب و رجال اهل سنت تسلط فوق العاده ای دارن
از مجموع سخنرانی های ایشون استفاده میکنم ولی نکات رجالی مربوط به اهل سنت در بین سخنرانی های ایشون پراکنده است.
آیا ایشون مجموعه سخنرانی ها و یا تدریسی دارند که بشه این بحث رو از ایشون فرا گرفت؟
میشه منبع و کتاب مشخصی رو پیشنهاد بدید برای یادگیری این موضوع؟
پاسخ:
سلام به کتاب المدخل فی علم الرجال مراجعه کنید.روی سایت هم موجود است

58
کد مطلب: 4971 - عنوان: آيا آيه اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟
نام و نام خانوادگی: محمد حسینی - تاریخ انتشار: ٠١:٢١ - ٠٦ خرداد ١٣٩٧
سلام
جواب سوال یک کلام می باشد:

نه.

و سلام علیکم
59
کد مطلب: 11749 - عنوان: «احمد الحسن» را بهتر بشناسیم!
نام و نام خانوادگی: محمدرضا - تاریخ انتشار: ١٤:٣٢ - ٠٣ خرداد ١٣٩٧
با سلام.
من از پیروان احمداسماعیل بصری نیستم اما آقای قزوینی مطالبی فرمودن که به نظرم باید با دقت بیشتری در اون تجدید نظر شه. ایشان گفتن که طبق حدیث وصیت، امام زمان هنگام وفاتشان وصی خود را معرفی می کنند اما احمد الحسن هنوز زمان وفات امام زمان فرا نرسیده ادعای وصایت کرده است و گفته اند شاگردانشان زمان و زمین را به هم زده اند اما نتوانسته اند جواب این اشکال را بدهند. اما بنده چندین پاسخ متعدد در کتابهای طرفدارهای احمد اسماعیل بصری نسبت به این اشکال دیده ام که مضمون بخشی از آن را اینجا نقل میکنم امیدوارم استاد قزوینی عزیز و بزرگوار یا دیگر شاگردان فاضلشان پاسخ بدهند، یکی دو تا از جوابهایی که دادند اینه:

تعبير(فاذا حضرته الوفاة) در مورد امام زمـان (ع) ظـاهرا جـزو متن وصيت نيست، چون در کتاب غيبت طوسی داخل پرانتز آمده، [خود شما هم در همین مقاله بالا این عبارت را داخل پرانتز آورده اید]. اگر واقعا جز متن حدیثه پس چه دلیلی داره که داخل پرانتز بیاد؟؟؟ همچنين مرحوم مجلسی در جلـد ٣٦ بحـار الأنـوار اين حديث را ذکر کرده و عبارت «فاذا حضرته الوفاة» درباره امام زمان (ع)نيامده. از ايـن رو به نظر میرسد که ايـن تعبيـر در بـاره امـام مهـدی (ع)در اصـل حـديث نبـوده و برخـی از نسخه نويسان گمان کرده اند که چون در بـاره همـه ائمـه (ع)آمـده، پـس بايـد در بـاره امـام مهدی (ع) هم آمده باشد و از اين رو آن را داخل پرانتز يا در حاشيه کتاب اضافه کرده انـد، و نکته جالب اینکه در حدیث وصیت برای همه ائمه هنگام وفاتشان وصی رو معین کردند اما این قید برای امام زمان نیامده و همین آیا نشان نمیده که تعیین وصی ایشان در زمان وفاتشان نیست و بلکه در زمان حیاتشان نیز وصی دارند؟ به ویژه که در حدیث وصیت درباره مهدی اول آمده که او اول المقربین به امام مهدی است و در جایگاه وزیر امام زمانه. آیا این کافی نیست که کسی که پس از وفات وصی امام زمانه و در زمان حیاتش هم وزیر اوست حتی در زمان حیات ایشان مهدی اول وصی ایشان باشه؟ مانند امیرمومنان. این اولا.
دوما: بر فرض که تعیین وصی در هنگام وفات امام زمان بوده باشد اما این چه منافاتی دارد که حتی در زمان حیات امام مهدی، مهدی اول دارای مقام وصایت باشد. مگر نه اینکه پیامبر، حضرت علی را هنگام وفاتشان معرفی کردند و فرمودند ای علی تو بعد از وصی هستی. حال آنکه حضرت علی وصی زمان حیات پیامبر هم بودند. بنابراین اثبات شیء نفی ماعدا نمیکنه. اگر کسی وصی پس از وفات باشه دلیل نیست که وصی زمان حیات نباشه. به ویژه که در روایات بحث همزمانی دو امام هم داریم یعنی همان کسی که وصی پس از وفاته حتی در زمان حیات هم امامه.

اینها بخشی از پاسخهایی بود که در کتابهایشان دادند که من خیلی خلاصه نقل کردم. ممنون میشم پاسخ این اشکالات را بدهید. چون برای برخی شبهه شده است و اگر پاسخگویی انجام نگیرد خدای ناکرده تولید شبهه میکند و انصارش بیشتر دور بر میدارن.

پاسخ:

علیکم السلام در مورد مطلب اول باید بگویم این متن در نسخ های دیگر امده بدون پرانتز و در داخل متن است و نکته دوم احمد الان نه تنها مدعی این امر شده بلکه طبق این روایت خلافت ظاهری خود را شروع کرده است آیا در زمان حیات پیامبر حضرت علی خلافت ظاهری را شروع کرده بودند یا در زمان حیات امام حسن حضرت حسین خلافت ظاهری داشتند

60
کد مطلب: 5927 - عنوان: 40 حديث ماه مبارك رمضان؛ ثواب روزه و آداب روزه دار
نام و نام خانوادگی: عبدالرشید جلالزی - تاریخ انتشار: ١١:٠١ - ٠٢ خرداد ١٣٩٧
واقعاً عالی است.