2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
بدعت از دیدگاه فریقین
کد مطلب: ٧٣١٥ تاریخ انتشار: ٠١ مهر ١٣٩٣ - ١٠:٢٦ تعداد بازدید: 1871
خارج فقه مقارن » بدعت از دیدگاه فریقین
بدعت از دیدگاه فریقین

جلسه اول 1393/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه اول 1393/07/01

موضوع درس: بدعت از دیدگاه فریقین

مقدمه بحث

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله

خدا را شاکریم که توفیقمان داد تا سال تحصیلی 94 - 93 را درک کردیم و باشد که انشاء الله این اعمالمان مرضی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) باشد. و قدمی برداشته باشیم برای خدمت به شریعت و پاسخهایی داده باشیم برای دشمنان اسلام و دشمنان اهل بیت.

ما بحث امسالمان را به حول و قوۀ الهی، میخواهیم از برخی از مباحث کلیدی که در تمام فقه مقارن، و همچنین در پاسخ گویی به شبهات، ضرورت دارد، وباید به اینها مسلط باشیم، اختصاص بدهیم.

یکی از بحثهایی که تقریباً نُقل مجلس وهابیهاست، بحث بدعت است. و عمدتاً وهابیها برای اینکه بخواهند یک عملی را زیر سئوال ببرند و یک فردی را از دایرۀ اسلام بیرون ببرند، و حکم به قتل و کفر او بدهند، موضوع «بدعت» را مطرح میکنند.

توصیه محمدبن عبدالوهاب به شاگردان

اینها یک برداشتهای خاصی از شریعت دارند؛ چه از آیات و چه از روایات. آنچه که خودشان برداشت از کتاب و سنت دارند، حجت می دانند. برداشتهای دیگران را باطل و بدعت میدانند. و خود «محمد بن عبد الوهاب» هم بارها به شاگردانش - افرادی که حتی الفبای اسلامی را هم بلد نبودند، عوام بودند و تبعیت از محمد بن عبدالوهاب میکردند- میگفت:

آنچه شما خودتان از اسلام برداشت میکنید، آن اسلام واقعی است. و به آن باید عمل کنید، بر مبنای آن حرکت کنید. نگاهی به برداشتهای دیگران نداشته باشید.

هدف اصلی از تأسیس فرقه وهابیت

هدف نهائی وهابیت، از تاسیس این فرقه و تکفیر مسلمانها و قتل مسلمانها؛ رسیدن به حکومت و اموال مسلمانها بوده است. یعنی هدف نهایی اینها عمدتا این بوده. اگر خوب دقت بکنید؛ در لابلای کتابهای اینها، کاملا مشهود است؛ که اینها فقط برای رسیدن به اموال و ثروت تأسیس شدند.

عبارتی را جناب آقای کوثری - از علمای بزرگ دانشگاه الازهر- دارد. ایشان وقتی می آید در رابطه با وهابیت میخواهد بحث بکند، میگوید:

«و ليس قصد أول من آثار هذه الفتنة، سوى استباحة أموال المسلمين ليؤسس حكمه بأموالهم على دمائهم باسم أنهم مشركون»

مقالات کوثری ج1 ص326

اینها که مسلمانها را مشرک میدانند، قتل مسلمانها را واجب میدانند، عمدتاً به خاطر این هست که به اموال مسلمانها برسند و با این اموالِ مسلمانها، پایه های حکومتی خودشان را تقویت کنند.

جناب شیخ محمد زاهدکوثری از فارغ التحصیلان دانشگاه الازهر بوده و مورد تایید خیلی از بزرگان اهل سنت است.

ابزار وهابیت برای تکفیر وقتل مسلمین

و لذا ما یکی از بحث هایی که تصمیم داریم به حول و قوه الهی ان شاء الله در بحث امسالمان روی آن کار کنیم، موضوعی است که ابزار تکفیر مسلمانهاست، ابزار قتل مسلمانهاست، ابزار بدست آوردن اموال مسلمانهاست. و آن عبارت است از موضوع «بدعت».

حکم عجیب «ابن تیمیه» درمورد بدعت گذار

«ابن تیمیه» تعبیرش این است:

«الداعی الی البدعة مستحق العقوبة باتفاق المسلمین».

آن کسی که به بدعت دعوت میکند، استحقاق عقوبت دارد به اتفاق مسلمین.

خیلی عجیب است که ابن تیمیه عمدتاً وقتی مطالب خرافی خودش را می آورد؛ با یک کلمۀ «اتفاق المسلمین»؛ «اتفاق العلما» و یا «جمیع من کان له علمٌ بالسیره» میخواهد تثبیت کند.

«و عقوبته تکون تاره بالقتل و تاره بما دون القتل»

کسی که مرتکب بدعت شد عقوبتش بعضی وقت به قتل است؛ وبعضی مواقع کمتر ازقتل. مجموع الفتاوی ج 35 ص 242

یک نمونه از بدعت

من یک نمونه ای را برای عزیزان عرض کنم. بدعتی را که «ابن تیمیه» میگوید: با مرتکبین بدعت ما باید برخورد کنیم،«تاره به قتل و تاره بما دون قتل». یک نمونه اش این است:

«ذکر الصلاة و السلام علی الرسول قبل الاذان و هکذا الجهر بها بعد الأذان، مع الأذان من البدع المحدثة فی الدین»

فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیه والإفتاء / ج2 /ص357 فتوای شماره9696

میگوید: اگر قبل از اذان به پیغمبر صلوات بفرستی، و همچنین بعد از اذان، در لابلای اذان به پیغمبر صلوات بفرستی، بدعت است.

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...

یک وقت این است که «ابن تیمیه» می آید میگوید مثلاً شما یک چیزی در شریعت اضافه کردید، کم کردید، یا گنبد و بارگاه درست کردید. درحالیکه ابوبکر و عمر برای پدر و مادرشان گنبد و بارگاه درست نکرده اند. این یک حرف است . ولی عجیب اینجاست که میگوید شما به پیغمبر صلوات بفرستی قبل از اذان، بعد از اذان، در وسط اذان، این از بدعتهایی است که در دین حادث شده است!

بعد روایت هم میخواند:

«من عمل عملاً لیس علیه امرنا فهو ردٌ»

هر کس عملی انجام بدهد که ما به او امر نکرده باشیم، رد است.

صحیح بخاری ج3 ص 69؛ صحیح مسلم ج3 ص1343

محمدبن عبدالوهاب از شنیدن صدای صلوات اذیت میشد

« و کان محمد بن عبدالوهاب ینهی عن الصلاه علی النبی (صلى الله عليه وسلم) و يتأذى من سماعها و ینهی عن الاتیان بها لیلة الجمعه و عن الجهر بها علی المنابر و يؤذي من یفعل ذلک و یعاقبه اشد العقاب و ربما قتله.»

محمد بن عبدالوهاب از درود فرستادن و صلوات بر پیامبر نهی می کرد و از شنیدن آن اذیت می شد و از آن در شب های جمعه نهی می نمود و نیز از بلند صلوات فرستادن بر روی منابر جلوگیری می کرد و اگر کسی چنین می کرد او را اذیت می نمود و شدیدا عقاب می کرد وچه بسا او را به قتل می رسانید.

الدر السنیه فی الرد علی الوهابیه/ زینی دحلان/ص40

«احمد زینی دحلان» مفتی مکه مکرمه است؛ میگوید:

«محمد بن عبد الوهاب، کان ینهی عن الصلاه علی النبی و یتأذی من سماعها.» اصلاً صلوات فرستادن بر پیغمبر را نهی میکرد متاذی میشد، یعنی کسی به پیغمبر درود میفرستاد، این آقا ناراحت میشد.

این دیگر بحث شیعه و سنی نیست. بحث «یا علی» و «یا حسین» گفتن و سینه زدن و امثال این قضایا نیست، میگوید اگر یک نفر به پیغمبر صلوات بفرستد، متاذی میشود.

در حالیکه قرآن به صراحت میگوید:

«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُواتَسْلِيماً»

سوره احزاب آیه56

این بالاترین دلیل بر مشروعیت صلوات است. خدا می گوید من بر پیغمبر صلوات می فرستم؛ ملائکۀ من هم صلوات میفرستند، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً.

دستور صلوات در این آیه مطلق هم هست. نگفته است، صلوات بفرستید در نماز، بعد از نماز، در حال خوابیدن، نشستن.

فتوای فقها در مورد صلوات فرستادن در وسط نماز

تمام فقها فتوا داده اند که اگر شما مشغول نماز خواندن هستید، رسیدید به آیه «اهدنا الصراط المستقیم» شنیدید یک نفر نام پیغمبر را برد، فرموده اند؛ همانجا صلواتت را بفرست، بعد بگو «صراط الذین انعمت علیهم».

یا اگر شما خوابیده اید؛ کودکی نام پیغمبر را برد، همانجا در رختخواب صلوات بفرستید. هیچ قید مکانی و قید زمانی برای صلوات نیست.

«زینی دحلان» میگوید؛ «محمد بن عبدالوهاب»، اصلاً از شنیدن صلوات، متأذی میشد. یعنی مشخص است بر اینکه این عداوت، یک عداوت اسلامی است، عدوات شیعی نیست. یعنی همان عداوتی است که بنی امیه داشتند که از دیدن پیغمبر و نشر سخنان پیغمبر، متاذی میشدند.

معاویه از شنیدن صدای صلوات ناراحت میشد

یا شخص «معاویه» که طبق نقل «مطرّف» ناراحت بود که هر روز نام پیغمبر چندین بار در مأذنه برده میشود.

مطرف بن المغيرة بن شعبة قال: قال ابی : قلت له(للمعاویه) وقد خلوت به: إنك قد بلغت منا يا أمير المؤمنين، فلو أظهرت عَدْلاً وبسطت خيراً فإنك قد كبرت، ولو نظرت إلى إخوتك من بني هاشم فوصَلْتَ أرحامهم فوالله ما عندهم اليوم شيء تخافه، فقال لي: هيهات هيهات!! مَلَكَ أخوتَيْمٍ فعدل وفعل ما فعل، فواللّه ما عدا أن هلك فهلك ذكره، ... وإن أخا هاشم يُصْرَخُ به في كل يوم خمس مرات: أشهد أن محمداً رسول الله، فأي عمل يبقى مع هذا؟ لا أمَ لك؛ والله ألا دفنا دفنا

مطرف نقل میکند پدرم مغیرة بن شعبه میگفت در یکی ازملاقات های خود به معاویه گفتم بنی هاشم اقتدار خود را از دست داده اند و خطری از ناحیه آنها حکومت تو را تهدید نمیکند چه بهتر که بر آنها سخت نگیری و آنان را مورد محبت قرار دهی معاویه گفت پس از مرگ ابوبکر عمر عثمان هیچ اثری از آنان باقی نمانده و نامی از آنان رده نمیشود اما هر روز پنج مرتبه فریاد اشهد ان محمد رسول الله به گوش میرسد با این وضع دیگر چه چیزی برای ما بنی امیه باقی مانده است به خدا سوگند تا نام پیامبر را دفن نکنم و از زبانها نیندازم آرام نخواهم گرفت.

مروج الذهب مسعودی ج2 ص54 ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج2 ص187

زینی دحلان میگوید:

«و ینهی (محمدبن عبدالوهاب) عن الاتیان بها یوم الجمعه»؛

اصلا جمعه ها کسی نباید به پیغمبر صلوات بفرستد.

این در حالیست که ما شاید دویست تا روایت داریم در مصادر معتبر اهل سنت که پیغمبر فرمود:

«اکثروا الصلوات علیّ یوم الجمعه فإن صلاتکم معروضة علیٌ»

روزهای جمعه بر من صلوات بیشتر بفرستید، چون صلوات شما به من میرسد.

سنن ابن ماجه ج1 ص524 – سنن کبری ج3 ص249 – مستدرک حاکم ج2 ص421

البدایه والنهایه ج5 ص297 – کنزل العمال ج1 ص488

صلوات فرستادن بالای منبر ممنوع است

«و عن الجهر بها علی المنابر و یوذی من یفعل ذلک و یعاقبه اشد العقاب »

محمدبن عبدالوهاب میگوید: بالای منبر هم حق ندارید صلوات بفرستید. و هر کس صلوات میفرستاد او را اذیت میکرد، به بدترین وضع هم مجازاتش میکرد.

محمدبن عبدالوهاب موذن نابینا را بعد از گفتن اذان کشت

«حتى أنه قتل رجلا أعمى كان مؤذنا صالحا ذا صوت حسن نهاه عن الصلاة على النبي صلى الله عليه وسلم في المنارة بعد الأذان فلم ينته وأتى بالصلاة على النبي صلى الله عليه وسلم فأمر بقتله فقتل.»

محمدبن عبدالوهاب مرد نابینایی که مؤذن بود، و آدم صالحی هم بود، صدایی خوبی هم داشت را به قتل رساند. زیرا وقتی که وی را از صلوات فرستادن بر پیغمبر اکرم در بالای مناره بعد از اذان نهی کرد، و او گوش نداد و بر پیغمبر اکرم صلوات فرستاد، دستور داد او را بکشند و کشتند.

سپس گفت:

إن الريابة في بيت الخاطئة يعني الزانية أقل إثما ممن ينادي بالصلاة على النبي صلى الله عليه وسلم في المنائر

رفت و آمد به خانه یک زن خطا کار یعنی زن زنا کار، برای فحشا؛ گناهش کمتر است از کسی که بر بالای مناره بر پیغمبر صلوات میفرستد.

الدر السنیه فی الرد علی الوهابیه/ زینی دحلان/ص40

با چنین وضعیتی؛ باید گفت « إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ »

سوره بقره آیه 156

فتوای نبش قبر پیغمبر صادر شد!

همین چند وقت قبل بود یکی از مفتیان وهابی فتوا داد که باید قبر پیامبر نبش بشود؛ آثار و استخوانهای پیامبر از آنجا منتقل شود به بقیع، و در یک جای نا مشخص که مردم نفهمند آثار بدن پیامبر باید منتقل شود. این فتوای تقریبا یک ماه قبل است، نه ده سال، دویست سال قبل. که حتی «الازهر» علیه آنها فتوا داد و بزرگان موضع گرفتند. و بعد آمد سخن خودش را تکذیب کرد. یعنی اینها عداوتشان با رسول اکرم یک عداوت ذاتی است.

بعد جالب این است که زینی دحلان در ادامه میگوید:

«و یُلَبّسُ علی اصحابه بان ذلک کله محافظۀ علی التوحید»

اگر ما میگوئیم بر پیغمبر صلوات نفرستید، میخواهیم «توحید» مردم قوی شود.

زیر شعار «یا الله» هزاران توطئه خوابیده است.

اگر دقت کرده باشید، پشت بعضی ماشینها نوشته اند: فقط بگو «یا الله»؛ که باید عرض کنیم زیر فقط بگو «یا الله» هزاران توطئه و جنایت خوابیده است.

اینها اگر بخواهند با توحید مبارزه کنند، نمیتوانند بیایند بگویند آقا توحید بد است، خداشناسی بد است. می آیند میگویند آقا فقط بگو «یا الله». مردم را میکشند، سرش را می بُرند، میگویند «یا الله»

با سرهای بریده فوتبال بازی میکنند، میگویند «الله اکبر». انسانهای بی گناه را هزار و هفتصد تا هزار و هفتصد تا به رگبار میبندند با نام «الله»

اینها می آیند با نام مقدس «الله» با الله مبارزه میکنند.

مناظره شیطان با حضرت موسی

شیطان یک مناظره ای دارد با حضرت موسی؛ به حضرت موسی میگوید: موحد منم نه تو. خیلی عجیب است. میگوید موحد منم، تو موحد نیستی!

حضرت موسی بر میگردد به ابلیس میگوید؛ که چرا به حضرت آدم سجده نکردی؟

گفت من مثل تو نبودم که غیر موحد باشم، تو موحد نبودی من موحد بودم. چرا من موحد بودم؟ چون خدای عالم به من گفت به آدم سجده کن، نرفتم طرف آدم، گفتم فقط تو؛ فقط «الله». ولی یا موسی به تو گفت «انظر الی الجبل»؛ تو نگاه کردی به جبل. اگر من به جای تو بودم، به کوه نگاه نمیکردم میگفتم خدایا فقط تو، ولی چون موحد نبودی تو، نگاه کردی به جبل. همین که به حرف خدا گوش کردی، به کوه نگاه کردی، از درجۀ موحدی ساقط شدی.

التقى موسى وإبليس عند عَقبة الطور فقال موسى يا إبليس لم لم تسجد لآدم فقال كلّا ما كنتُ لأسجد لبشر كيف أوحده ثم ألتفت إلى غيره ولكنّك أنت يا موسى سألت رؤيته ثم نظرت إلى الجبل فأنا أصدق منك في التوحيد.

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1 ص 107

المنتظم فی التاریخ الأمم والملوک ابن جوزی ج 17 ص239

عین قضیۀ وهابی هاست امروز، اینها میگویند موحد فقط ما هستیم. غیر از ما کسی در کرۀ زمین موحد نیست.چون ما فقط میگوئیم «یا الله».

این واقعا خیلی درد است که آدم نیمداند این درد را کجا ببرد؟

محمدبن عبدالوهاب میگوید: «بان ذلک کله محافظۀ علی التوحید» اگر ما میگوئیم بر پیغمبر صلوات نفرستید،یعنی اصلاً نباید اسم پیغمبر را کسی بیاورد. فقط اسم خدا را بیاورد، فقط خدا، پیغمبر نه.

گفتن «صدق الله العظیم» بدعت است.

«لجنۀ دائم افتاء عربستان سعودی»، که بالاترین مرکز فتواست میگوید، این که مردم، بعد از اینکه قرآن را ختم میکنند میگویند: «صدق الله العظیم»؛ بدعت است.

دقت کنید «صدق الله العلی العظیم» نه! که شیعه ها میگویند؛ کلمه «علی» با حضرت علی شباهت دارد این کفر است. ولی اینکه سنی ها میگویند «صدق الله العظیم» این خودش بدعت است.

« فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء ج 4 ص 149 فتوای شمارۀ 3303»

دقت کنید به کجا بردند قضیه را. یعنی خطوط قرمز کجا رفته است؟

انشاء الله در جلسات آینده؛ ما بدعت را هم از نظر لغت و هم در اصطلاح معنا میکنیم و همچنین آیات و روایات شیعه و سنی را در رابطه با بدعت می آوریم.

بعد از این که این چهار تا قضیه روشن شد؛ سخن این آقایان را بررسی خواهیم کرد که آیا با بدعت لغوی میسازد؟

با بدعت اصطلاحی میسازد؟

آیا با منطق قرآن میسازد؟

یا با منطق سنت میسازد؟

و چیزی هم ما در کنارش اضافه میکنیم «بدعت در اقوال و گفتار علمای بزرگ»، چه شیعه و چه سنی. بدعت در سیرۀ پیغمبر و ائمه، بدعت در سیرۀ صحابه و تابعین و اتباع تابعین.

اصلاً ببینیم این چیزی که این آقایان می آیند هر چیزی را که بر خلاف رأیشان هست، میگویند بدعت است، این را از کجا آورده اند؟

مگر نمیگوئید «صدق الله العظیم»گفتن بدعت است. خب این که «صدق الله العظیم» گفتن بدعت است، از کجا آوردید شما؟ مدرک شما چیست؟ دلیل شما در اینکه این بدعت است. چیست؟ آیا همین خودش بدعت نیست؟ پیغمبر گفته؟ خلفا گفته اند؟ صحابه گفته اند؟ چه کسی گفته؟

«بدعت» یعنی اضافه کردن چیزی در دین، در حالی که جزء دین نیست. خب حالا ما تمام دین را، قرآن، سنت اقوال علما را بیاییم بگردیم ببینیم آیا اینکه صدق الله العظیم بدعت هست، چه کسی گفته؟ از کجا آمده؟ آیا همین خود بدعت، بدعت کردن شما، خودش بدعت نیست؟ بر پیغمبر درود نفرستید. این خودش بدعت نیست؟

میگویند آغاز نمودن جلسات با قرآن بدعت است. این قرآن خواندن در اول همایش ها و کنگره ها، این هم بدعت است. خب آیا همین که شما دارید میگوئید بدعت است، خودش بدعت نیست؟

جشن تولد وسالگرد ازدواج بدعت است.

میگویند آقا شما جشن تولد برای بچه ات میگیری، بدعت است. جشن ازدواج میگیری، سالگرد ازدواج میگیری بدعت است.

هيئت دائم افتاى سعودى در پاسخ به سؤالى پيرامون مراسم جشن تولّد مى نويسد:

وأعيادُ الموالد نوعٌ من العبادات المُحْدَثَةِ في دين اللّه فلايجوز عملُها لأيٍّ من الناس مهما كان مقامُه أو دَوْرُه في الحياة;.

جشن تولّد، نوعى از عباداتى است كه در دين افزوده شده و براى هيچ فردى اگرچه از شخصيّت هاى برجسته جامعه و داراى موقعيّت ممتاز هم باشد، جايز نيست.

فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ج 3، ص 83، فتواى شماره 2008

و یا «شيخ عثيمين» از مفتيان وهّابيّت درمورد برگزاری سالگرد ازدواج میگوید:

اگر كسى براى خود و يا فرزندان خود جشن ميلاد بگيرد و يا مراسم سالگرد ازدواج برپا كند، كار خلاف شرع مرتكب شده و اين كار به بدعت نزديك تر است.

مجموع فتاوى و رسائل ابن العثيمين، ج 2، ص 302.

عمده دلیلشان اینست که چون صحابه برای بچه هایشان جشن تولد نگرفته اند! صحابه برای خودشان سالگرد ازدواج نگرفتند!

خیلی خوب، ما هم به همین ملاک میخواهیم عمل کنیم. بفرمائید:

آیا صحابه، موقع خواندن نماز جمعه، از بلندگو هم استفاده میکردند؟

آقای عمر بلندگو داشت؟ ابابکر بلندگو داشت؟ پیغمبر بلندگو داشت؟

اینها وقتی به مکه میرفتند سوار ماشین میشدند میرفتند؟ سوار هواپیما میشدند میرفتند؟

پیغمبر و ابوبکر و عمر و عثمان ماهواره داشتند و از اینها استفاده میکردند؟

تلفن و گوشی داشتند؟ موبایل و امثال اینها را داشتند استفاده میکردند؟

اگر بناست این ملاک باشد، لا یبقی حجرٌ علی حجر.

دوچرخه مرکب شیطان است

وهابی ها ابتدا دوچرخه که درآمد، گفتند دوچرخه مرکب شیطان است. چون صحابه سوار دوچرخه نمیشدند. تلگراف که در آمد، فتوا به حرمت و بدعت دادند. وقتی دیدند جوانهایشان مسخره میکنند، دست برداشتند.

و اگر چنانچه اینها مسلط بشوند برمسلمین؛ همان قضیۀ طالبان که در افغانستان ایجاد کرد، و الآن هم داعش و امثال اینها دارند پیاده میکنند؛ را پیاده خواهند کرد. دنبال این هستند که جامعۀ ما را به هزار و چهار صد سال قبل برگردانند.

یقیناً اگر اینها مسلط بشوند؛ حداقلش این است که رفتن به مکه را با هواپیما و ماشین ممنوع میکنند! میگویند مثل صحابه شما باید سوار قاطر و الاغ و اسب بشوید؛ برویدحج.

در لابلای صحبت هایشان هم همین در می آید؛ که ما باید روش و سیرۀ صحابه را در جامعه مان احیا بکنیم. همان روشی که صحابه داشتند، آن روش باید امروز احیاء شود. با قاشق غذا خوردن حرام است، حتماً باید با دست غذا خورده شود. و امثال این قضایا.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب