2024 April 26 - جمعه 07 ارديبهشت 1403
اذان از ديدگاه فريقين : انگيزه حذف (حي علي خير العمل) از اذان
کد مطلب: ٦٦٨٩ تاریخ انتشار: ١٦ بهمن ١٣٨٦ تعداد بازدید: 1990
خارج فقه مقارن » اذان از ديدگاه فريقين
اذان از ديدگاه فريقين : انگيزه حذف (حي علي خير العمل) از اذان

جلسه سی و پنجم 1386/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 1386/11/16

انگيزه حذف حي علي خير العمل از اذان :

بعد از اثبات اجماع اهل بيت عليهم السلام و قول صحابه و تابعين بر تأذين بحي علي خير العمل، يكي از بحث هايي كه در مسئله حي علي خير العمل است، انگيزه حذف آن است كه بايد بررسي شود علت چه بوده؟ قبل از ورود به اين قضيه، مسئله اي كه حائز اهميت است، اين است كه مؤذن رسمي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بلال بوده.

مرحوم شيخ صدوق در من لا يحضره الفقيه از ابو بصير از احد الصادقين (امام باقر يا امام صادق عليهما السلام) نقل مي كند:

قال إن بلالا كان عبدا صالحا فقال لا أُؤذن بعد رسول الله، فترك يومئذ حي علي خير العمل،

بلال بنده صالحي بود و گفت كه بعد از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ديگر اذان نمي گويد؛ با اذان نگفتن بلال، حي علي خير العمل نيز از اذان ترك شد.

من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 284، ح 872.

اين روايت دلالت مي كند بر اين كه تا وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) زنده بود و بلال اذان مي گفت، حي علي خير العمل در اذان بلال بوده و با اذان نگفتن بلال، در زمان خليفه اول و دوم، اين قضيه حذف شد و سال 16 يا 20 هجري بود كه بلال از دنيا رفت و در دوران خلافت عثمان نبود.

بحث بر اين است كه وقتي بلال اذان را ترك كرد، ترك او به خاطر چه بود؟ آيا به خاطر اين بود كه بعد از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، جاي خالي او را مي ديد، دلش طاقت نمي آورد و آن حالي كه بتواند اذان بگويد را نداشت؟ يا نه، قضيه اين بود كه خليفه مي خواست مردم را به جهاد بكشاند، مخصوصا در قضيه اصحاب ردّه و حي علي خير العمل را ترك كردند؟

قضيه اين كه بلال به خاطر رحلت نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم اذان را ترك كرد، با روحيه او نمي سازد. امام صادق عليه السلام هم فرمود: إن بلالا كان عبدا صالحا و چه بسا اذان گفتن بلال مردم را ياد نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي انداخت و در حقيقت باعث مي شد ياد رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ولو با صداي بلال از اذهان نرود و نسبت به نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم اين احساس را مي كردند كه او وجود دارد.

اين كه آقايان مي گويند: قضيه ترك اذان توسط بلال و ترك حي علي خير العمل، مثلا به خاطر اين بود كه مي خواستند مردم را به طرف جهاد دعوت كنند و با حي علي خير العمل گفتن، مردم به عبادت مشغول شوند و اين كه مردم با شنيدن آن از جهاد امتناع مي ورزيدند؛ اگر واقعا اين بود، بايد بعد از اتمام جنگ حدود يكساله با اصحاب ردّه، حي علي خير العمل به اذان بر مي گشت و حتي بلال بعد از آن نيز مدت ها در مدينه ماند.

ابن كثير دمشقي متوفاي 774 هجري، متوجه اين نكته شده كه قضيه ترك اذان از سوي بلال، نه ارتباطي با جهاد داشته و نه ارتباطي با رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، او صراحت دارد كه:

ولما توفي رسول الله (ص) ترك الأذان ويقال أذن للصديق أيام خلافته ولا يصح.

بعضي مي گويند كه بلال در ايام خلافت ابوبكر اذان گفت و حال آن كه اين صحيح نيست.

البداية والنهاية، ج 7، ص 102، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء، الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف - بيروت.

علت ترك اذان از سوي بلال عدم مشروعيت هيئت حاكمه بود :

با توجه به بعضي از قضايا، رواياتي كه شيعه يا سني نقل كرده اند، نشان مي دهد كه علت اصلي اذان نگفتن بلال، به خاطر غصب حقوق اهل بيت عليهم السلام بوده و حاكميت ابوبكر را براي جامعه اسلامي، حاكميت شرعي نمي دانست و امتناع مي كرد از اذان گفتن براي خليفه اي كه خليفه رسمي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نيست. كاملا مشخص است در بعضي از موارد مثل تاريخ يعقوبي، جلد 2، صفحه 172 و تاريخ طبري، جلد 4، صفحه 317 كه تعدادي از صحابه از جمله بلال، ابوذر و غيره، در برابر هيئت حاكمه ايستادند و جزء معترضين بر آنها بودند؛ وگرنه قضيه رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و جهاد، براي بلال مطرح نيست. در تاريخ هست كه بلال بعد از ترك اذانش، دو مرتبه در مدينه بعد از رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اذان گفته است. يك مورد در زمان حيات حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها و يكبار هم بعد از شهادت حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها اذان گفته است. شيخ صدوق مي گويد:

لما قبض النبي، إمتنع بلال من الأذان، و قال لا أُؤذن لأحد بعد رسول الله و إن فاطمة قالت ذات يوم: إني أشتهي أن أسمع صوت مؤذن أبي بالأذان، فبلغ ذلك بلالا فأخذ بالأذان، فلما قال: الله أكبر الله أكبر، ذكرت أباها و أيامه، فلم تتمالك من البكاء، فلما بلغ قوله أشهد أن محمد رسول الله، شهقت فاطمة شهقة و سقطت لوجهها و غشيت عليها؛ فقال الناس لبلال: أمسك يا بلال، فقد فارقت إبنة رسول الله الدنيا، و ظنوا أنها قد ماتت؛ فقطع بلال أذانه و لم يتمه، فأفاقت فاطمة و سئلته أن يتم الأذان، فلم يفعل و قال لها: يا سيدة النسوان! إني أخشي عليك مما تنزلينه بنفسك إذا سمعت صوتي بالأذان، فأعفته عن ذلك.

روزي حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها به بلال گفت كه من دوست دارم صداي مؤذن پدرم را با اذان بشنوم، بلال هم شروع كرد به اذان گفتن، به خاطر خوشي دلِ حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها؛ وقتي صداي بلال به اذان برخواست، حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها زمان حيات پدرش يادش آمد و گريه به او امان نداد و وقتي كه بلال رسيد به جمله أشهد أن محمداً رسول الله، حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها ناله اي زد و به روي به زمين افتاد و غش كرد؛ مردم به بلال گفتند كه اي بلال دختر رسول الله صلي الله عليه وآله و سلم از دنيا رفت و تصور كردند كه حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها از دنيا رفته است، بلال در همان جا اذان را قطع كرد و تمام نكرد، حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها وقتي به هوش آمد به بلال گفت: كه اذان را ادامه بده، ولي بلال انجام نداد و به حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها عرض كرد: اي سيدة زنان! من مي ترسم صداي اذان مرا بشنوي و براي شما اتفاقي بيفتد، حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها هم از استمرار اين كار گذشت.

من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 298، ح 907 - الدرجات الرفيعه، ص 365.

اين نشان مي دهد بر اين كه بلال در مدينه بوده و اين كه مي گويند بعد از رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بلا فاصله رفت به شام، اين صحيح نيست؛ و اين كه مي گويند به خاطر جهاد اذان نمي گفت، اين هم صحيح نيست؛ و اين هم كه مي گويند به خاطر رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اذان نمي گفت، صحيح نيست. فقط يك صورت مي ماند و آن اينكه، بلال، مشروعيت هيئت حاكمه را قبول نداشت و حاضر نبود براي يك حكومتي اذان بگويد كه حكومت آن مشروعيت ندارد. مدتي از اين قضيه گذشت و ميان بلال و ابوبكر اتفاق افتاد و از بلال خواست كه با او بيعت كند و بلال امتناع كرد و استدلال كرد و سخنان بلال بر ابوبكر گران آمد و او را به قتل تهديد كرد و بلال آمد نزد عمر و گفت من مدينه را ترك مي كنم و مي روم به شام. اين را اهل سنت عموما نقل كرده اند كه آن جا يك شب در خواب ديد:

إن بلالا رأي في منامه النبي و هو يقول ما هذه الجفوة يا بلال؟! أما آن لك أن تزورني يا بلال؟ فإنتبه حزينا وجلا خائفا، فركب راحلته و قصد المدينة، فأتي قبر النبي و جعل يبكي عنده و يمرغ وجهه عليه؛ فأقبل الحسن و الحسين فجعل يضمّهما و يقبّلهما، فقالا له: يا بلال! نشتهي أن نسمع اذانك الذي كنت تؤذنه لرسول الله (صلي الله عليه و سلم) ففعل، فعلا سطح المسجد، فوقف موقفه الذي كان يقف فيه، فلما أن قال ( الله أكبر الله أكبر ارتجت المدينة فلما أن قال (أشهد أن لا إله إلا الله) زاد تعاجيجها فلما أن قال (أشهد أن محمدا رسول الله) خرج العواتق من خدورهن فقالوا أبعث رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فما رأي يوم أكثر باكيا و لا باكية بعد رسول الله (صلي الله عليه و سلم) من ذلك اليوم.

بلال نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديد و به بلال گفت كه اين جفا چيست كه تو در حق من روا مي داري؟! هنوز وقت آن نرسيده كه به مدينه بيايي و مرا زيارت كني؟ بلال از خواب بيدار شد، در حالي كه ناراحت و ترسان و با دلهره بود، آمد كنار قبر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و گريه مي كرد و صورتش را روي قبر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي ماليد. امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) را در آغوش گرفت و آنها را بوسه زد.(معلوم است كه بعد از شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و جنگ اصحاب رده و فتح شام بوده كه بلال رفت به مدينه و حدودا در سال 12 يا 13 هجري بود) آن دو به بلال گفتند: اي بلال! دوست داريم كه اذان تو را بشنويم، به آن گونه اي كه اول صبح براي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اذان مي گفتي، بلال گفت چشم، رفت بالاي بلندي و رفت بر همان محلي كه قبلا در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اذان مي گفت. وقتي گفت: الله أكبر الله أكبر، گويا شهر مدينه لرزيد، وقتي گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، بر اين لرزه و شيون مردم افزوده شد، وقتي گفت: أشهد أن محمدا رسول الله، مردم از خانه ها بيرون دويدند و گفتند: آيا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) زنده شده، بعد از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، گريه مردم مدينه به اين شدت همانند امروز نبود، مگر در روز رحلت او.

أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 1، ص 307، اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري، الوفاة:630هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م ، الطبعة: الأولي، تحقيق: عادل أحمد الرفاعي ـ مختصر تاريخ دمشق، ج 1، ص 487، اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري (المتوفي: 711هـ) الوفاة:711، دار النشر ـ سير أعلام النبلاء، ج 1، ص 358، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط, محمد نعيم العرقسوسي.

آقاي نووي در كتاب تهذيب الأسماء و اللغات مي گويد:

جعل النبي (سعد القرظي) مؤذنا بقبا، فلما ولي ابوبكر الخلافة و ترك بلال الأذان، نقله ابوبكر إلي مسجد رسول الله، فلم يزل يؤذن فيه حتي مات في أيام حجاج بن يوسف الثقفي و توارث بنوه الأذان.

رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) (بلال را كه در مسجد النبي اذان مي گفت) سعد قرظي را مأمور كرد كه در مسجد قبا اذان بگويد. وقتي ابوبكر خليفه شد و بلال اذان را ترك كرد، ابوبكر سعد قرظي را منتقل كرد به مسجد رسول الله، تا اين كه در ايام حجاج ثقفي از دنيا رفت و بعد از او هم فرزندانش مؤذن مسجد رسول الله شدند.

تهذيب الأسماء واللغات، ج 1، ص 207، اسم المؤلف: محي الدين بن شرف النووي الوفاة: 676هـ ، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1996، الطبعة: الأولي، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات

شيخ مفيد مي گويد:

و كان بلال مؤذن رسول الله فلما قبض رسول الله لزم بيته، فلم يؤذن لأحد من الخلفاء.

بلال، مؤذن رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، وقتي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، از خانه اش بيرون نيامد و براي هيچ يك از خلفاء اذان نگفت.

إختصاص شيخ مفيد، ص73.

آقاي مزي در تهذيب الكمال مي گويد:

يقال إنه لم يؤذن بعد النبي إلا مرة واحدة، في قدمة قدمها لزيارة قبر النبي و طلب إليه الصحابة ذلك، فأذن و لم يتم الأذان.

بعد از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، جز يك بار اذان نگفت، در سفري كه آمد از شام به مدينه به زيارت قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، و صحابه (امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام) از او تقاضاي اذان گفتن كردند و او هم اذان گفت، ولي اذان را تمام نكرد (با قضيه اذان گفتن براي حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها اشتباه گرفته است).

تهذيب الكمال، ج 4، ص 289، اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي، الوفاة: 742، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980، الطبعة: الأولي، تحقيق: د. بشار عواد معروف.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب