2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
اذان از ديدگاه فريقين : فلسفه اذان از ديدگاه ائمه عليهم السلام
کد مطلب: ٦٦٨٦ تاریخ انتشار: ٢٣ بهمن ١٣٨٦ تعداد بازدید: 2399
خارج فقه مقارن » اذان از ديدگاه فريقين
اذان از ديدگاه فريقين : فلسفه اذان از ديدگاه ائمه عليهم السلام

جلسه سی و هشتم 1386/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 86/11/23

حي علي خير العمل، مظهر دعوت به ولايت ائمه عليهم السلام :

بحث امروز در اين مورد است كه حي علي خير العمل، در حقيقت دعوتي بود به ولايت ائمه عصمت و طهارت عليهم السلام و هيئت حاكمه تلاش مي كرد كه هر آنچه از مظاهر ولايت است و اشاره يا كنايه به ولايت دارد را، حتي المقدور در جامعه مطرح نشود. در روايات اهل بيت عليهم السلام نكاتي را مي بينيم كه صراحت دارد بر اين كه حذف حي علي خير العمل، با انگيزه مخالفت با ولايت اهل بيت عليهم السلام بوده.

شيخ صدوق در علل الشرايع و در عيون اخبار الرضا از آن حضرت روايت مي كند كه در مورد اذان از حضرت سؤال كردند:

فأخبرني عن الأذان لم أمروا؟ قال لعلل كثيرة؛ منها: أن يكون تذكيرا للساهي و تنبيها للغافل و تعريفا لمن جهل الوقت؛... فجعل النداء إلي الصلاة في وسط الأذان؛ فقدم قبلها أربعا التكبيرتين و الشهادتين و أخر بعدها أربعا، يدعو إلي الفلاح، ثم دعا إلي خير العمل مرغبا فيها و في عملها و في أداءها؛ ثم نادي بالتكبير و التهليل ليتم بعدها أربعا.

از اذان براي ما بگو كه فلسفه تشريع اذان چه بوده؟ گفت: علل زيادي دارد و يكي از آنها ياد آوري افراد بي توجه است، تا تنبُّهي باشد براي غفلت ورزان، آگاهي باشد براي كساني كه وقت نماز را نمي شناسند... دعوت به نماز در وسط اذان قرار گرفته است، قبل از حي علي الصلاه، دو تكبير و دو شهادتين آمده و بعد از آن هم چهار مورد آمده (تكبيرين و شهادتين)، حي علي الفلاح در اذان دعوت مي كند به نماز براي رستگاري؛ دعوت مي كند مردم را به خير العمل، در حالي كه مردم را ترغيب مي كند به عمل به آن و اداء آن خير العمل؛ در آخرش هم دو تكبير و دو تهليل دارد تا كامل شود.

علل الشرائع، شيخ الصدوق، ج 1، ص 258 ـ عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج 2، ص 103.

در اينجا، امام رضا عليه السلام فلسفه يا حكمت ظاهري اذان را مطرح مي كند و اين كه چرا اذان تشريع شده، با توجه به ظاهر قضايا و برداشت عموم مردم، اين را مي گويد. اما از آنجائي كه در اسلام هر چيزي، هم ظاهر دارد و هم باطن، همان طور كه در روايات اهل سنت آمده، هيچ يك از آيات قرآن نيست مگر آن كه : له ظاهر و باطن و در بعضي از روايات است كه:و لكل آية باطن و لباطنه باطن حتي سبعين بطنا، تا هفتاد بطن و معنا براي هر يك از آيات وجود دارد. در روايات شيعه هم از اين گونه روايات به وفور يافت مي شود. خود سيوطي در كتاب الإتقان چندين روايت دارد در اين زمينه كه هر يك از آيات قرآن داراي ظاهر و باطني است و لَا يمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (سوره واقعه، آيه 79) شايد معنايش اين باشد كه آن باطن و حقيقت احكام و آيات را جز پاكان، نمي توانند درك كنند و مراد از مطهرون هم كساني هستند كه در آيه 33 احزاب، خداي عالم بر طهارت آنها شهادت داده است:

إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَ يطَهِّرَكمْ تَطْهِيرًا.

خداوند فقط مي خواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.

سوره احزاب (33)، آيه 33.

اين كاملا مشخص و روشن است و همچنين در رابطه با:

فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكرِ إِنْ كنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

اگر نمي دانيد، از آگاهان بپرسيد.

سوره نحل (66)، آيه 43.

مراد از اهل ذكر كه حقائق را مي دانند، اهل بيت عليهم السلام هستند.

آن كساني كه تأويلات قرآن را مي دانند:

وَ مَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ

در حالي كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمي دانند.

سوره آل عمران(3)، آيه 7.

راسخون در علم، اهل بيت عليهم السلام هستند.

اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه هم مي فرمايد:

دروغ مي گويند غير از ما، كساني كه ادعا مي كنند ما راسخ در علم هستيم و تأويل در قرآن را مي دانيم.

حي علي خير العمل يعني نيكي به حضرت فاطمه(س) و فرزندان او :

لذا ما هم نسبت به نماز و حج و زكات و اذان، مي گوئيم كه هر كدام ظاهر و باطني دارد. در رابطه با اين قضيه روايتي از امام باقر عليه السلام هست كه مي گويد:

عن محمد بن مروان عن أبي جعفر عليه السلام، قال: أتدري ما تفسير حي علي خير العمل؟ قال: قلت لا، قال: دعاك إلي البرّ، أتدري برُّ من؟ قلت: لا، قال: دعاك إلي برُّ فاطمة و ولدها (عليهم السلام).

اي محمد! آيا مي داني تفسير حي علي خير العمل چيست؟ گفتم: نه، گفت: دعوتي است به سوي نيكي و برّ، آيا مي داني مراد از بر، نيكي بر چه كساني است؟ گفتم: نه، گفت دعوت به نيكي حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها و فرزندان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها).

علل الشرائع، شيخ صدوق، ج 2، ص 368 ـ معاني الأخبار، شيخ صدوق، ص 42 ـ بحار الأنوار، ج 81، ص 141.

آقاي حافظ علوي كه قبلا هم عرض شد مورد وثوق اهل سنت است، ايشان هم به سند خودش از محمد بن مروان نقل مي كند:

سئله رجل عن تفسير الأذان، قال: الله أكبر، قال فهو كما قال الله، أكبر من كل شئ... أما قوله حي علي خير العمل، قال: فأمرك بالبرّ، تدري برُّ من؟ قال الرجل: لا، قال: برُّ فاطمة و ولدها.

مي گويد: روزي خدمت امام باقر عليه السلام بودم و از او راجع به تفسير اذان پرسيده شد؟ گفت: الله اكبر! خداوند بزرگتر از هر چيز است... وقتي رسيد به حي علي خير العمل، گفت: امر كرد خداوند تو را به نيكي، آيا مي داني نيكي بر چه كسي؟ مرد گفت: نه، گفت: بر حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها و فرزندانش.

الأذان بحي علي خير العمل با تحقيق محمد عزان، ص 135.

بهترين عمل، ولايت اهل بيت عليهم السلام است :

در روايتي كه در توحيد شيخ صدوق است و از امام صادق عليه السلام نقل شده، مي گويد:

سئل عن الصادق عن معنا خير العمل، قال: خير العمل الولاية.

از امام صادق عليه السلام سؤال كردند معناي خير العمل چيست؟ گفت: بهترين عمل، ولايت اهل بيت عليهم السلام است.

توحيد صدوق، ص 241- بحارالأنوار، ج 81، ص 134.

امام كاظم عليه السلام روايتي زيبا و روشن و واضح دارد كه مي گويد:

عن محمد إبن أبي عمير أنه سئل أبا الحسن الكاظم عن حي علي خير العمل، لم تركت من الأذان؟ قال تريد العلة الظاهرة أو الباطنة؟ قلت: أريدهما جميعا، فقال: أما العلة الظاهرة: فلئلا يدع الناس الجهاد اتكالا علي الصلاة و أما الباطنة: فإن خير العمل: الولاية، فأراد من أمر بترك حي علي خير العمل من الأذان أن لا يقع حث عليها و دعاء إليها.

از امام كاظم عليه السلام سؤال شد، چرا حي علي خير العمل از اذان حذف شد؟ گفت علت ظاهري را اراده كردي (كه آنها به مردم گفتند و بهانه آوردند) يا باطني و واقعي را (كه هدفشان آن بود)؟ عرض كرد: هر دو را مي خواهم بدانم، امام فرمود: علت ظاهري اين بود كه امر شد حي علي خير العمل را نگويند چون اگر بهترين عمل نماز باشد، مردم مشغول به نماز مي شوند و از جهاد مي مانند؛ اما علت باطني و واقعي اين است كه خير العمل، ولايت أهل بيت (عليهم السلام) است، و اراده كردند به امر به ترك حي علي خير العمل، براي اين كه مردم به طرف ولايت أهل بيت (عليهم السلام) تحريك و تشويق نشوند و دعوت نشوند به سمت أهل بيت (عليهم السلام).

علل الشرايع، ص 368، علت 89 - وسائل الشيعة، ج 5 ، ص420 - بحارالأنوار، ج 81، ص 140.

خيلي عجيب است؛ رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از اولين لحظه بعثت خود تا آخرين لحظه كه در بستر بيماري افتاده، به ولايت علي عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام تأكيد و ترغيب و تشويق دارد، ولي با كمال تأسف، شد آنچه كه نبايد مي شد و مي بينيم آتشي كه كه در سقيفه روشن شد، بعد از 15 قرن، هنوز دودش به چشم مسلمانان مي رود.

اين چند حديث كه گفته شد، براي روشن شدن معناي خير العمل بود و اهل بيت عليهم السلام معناي واقعي را براي افراد و صحابه خصوصي مثل إبن ابي عمير ذكر كردند نه براي عموم مردم. (وقتي حكومت وقت، إبن أبي عمير را دستگير كرد، بعد از شكنجه فراوان، از او خواستند كه نام ياران امام كاظم عليه السلام را بيان كند تا آنها را هم دستگير كنند، ايشان يك مورد را هم نگفت و بعد از اين كه او را دستگير كردند، خواهر او تمام كتاب هاي او را از ترس مأمورين حكومتي كه مبادا اسرار به دست آنها بيفتد، زير خاك دفن كرد و باران همه آن كتاب ها و آثار را از بين برد و بعد از آن إبن أبي عمير، غالبا روايات را به صورت مرسل نقل مي كند؛ چون مضمون روايات در ذهن او بوده، ولي سند را فراموش كرده بود).

نكته اي كه در اينجا هست اين است كه: چه ارتباطي هست بين نماز و ولايت؟ حي علي خير العمل چگونه مي تواند دعوت به ولايت أهل بيت عليهم السلام باشد؟

روايات زيادي هست در اول كتاب وسائل الشيعه در اين مورد و امام باقر عليه السلام مي فرمايد:

بني الإسلام علي خمس: الصلاة و الصوم و الزكاة و الحج و الولاية؛ و لم يناد بشئ كما نودي بالولاية.

اسلام بر پنج ركن بنا گرديده است: نماز و روزه و زكات و حج و ولايت اهل بيت؛ و به چيزي همچون فرا خوانده نشده است.

وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 1، ص 18.

و در ميان اين پنج ركن، هيچكدام، آن اهميت ولايت را ندارد؛ چون آنچه كه مي تواند نماز را نماز كند و وسيله معراج مؤمن و تقرب شود، اهل بيت عليهم السلام است. روايات متعددي داريم كه اهل بيت عليهم السلام مي فرمايند: بنا عُبِدَ الله: از كانال ما، عبادت خدا انجام مي شود (توحيد صدوق، ص 152 - كافي، ج 1، ص 145). يا اين كه مي فرمايد: مَن أراد الله، بَدَءَ بكم: هركس كه خدا را اراده كند، بايد از شما آغاز كند(زيارت جامعه كبيره). با رهنمود ائمه عليهم السلام و ثقل اصغر است كه مي توان فهميد، نماز و روزه صحيح چگونه است، زكات و حج صحيح، چگونه است. در عبادت اهل سنت، از همين وضوء كه شروع مي كنند (شستن پا) تا آخر نماز، بدعت هاي خلفاء راشدين شروع مي شود. غالب فقهاي اهل سنت مي گويند كه بسم الله الرحمن الرحيم گفتن در نماز واجب نيست، در قرآن هم كه 114 بسم الله الرحمن الرحيم آمده، لازم نيست و جزء قرآن نيست، آن وقت ما را متهم به تحريف قرآن مي كنند. شما يك مورد را پيدا كنيد كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در نماز قنوت نگرفته باشد، اهل سنت قنوت در نماز ندارند؛ چرا؟ چون نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم در قنوت نفرين مي كرد آن دسته از قريش را كه زمينه ساز جنگ عليه اسلام و هدفشان نابودي اسلام بود؛ اميرالمؤمنين عليه السلام در قنوت معاويه و عمرو عاص و... را لعن مي كرد. به تعبير يكي از بزرگان، اهل سنت براي انتقام از نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم و براي اين كه محل نفرين به اعداء اهل بيت عليهم السلام كنده شود، آمدند اصل قنوت را زير سؤال بردند. همچنين است ركوع و سجود و تشهد و سلام خودشان. البته در ساير مواردشان هم همين گونه است.

البته اهل سنت اين روايت را اين گونه آورده اند:

قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم بُنِي الْإِسْلَامُ علي خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكاةِ وَحَجِّ الْبَيتِ وَصَوْمِ رَمَضَانَ

اسلام بر پنج ركن بنا گرديده است: شهادت بر وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر و نماز و زكات و حج و زكات.

صحيح مسلم، ج 1، ص 1، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي ـ سنن كبري بيهقي، ج 4، ص 81 - معجم الاوسط طبراني، ج 6، ص 230.

يعني به جاي كلمه ولايت، شهادتين را آورده اند. اينها ما را مسخره مي كنند و مي گويند شهادتين را كنار گذاشته اند و به جاي آن ولايت اهل بيت عليهم السلام را اضافه كرده اند. حال آن كه خود اين روايت داد مي زند كه ساختگي است. وقتي مي گويد: بني الإسلام علي خمس يعني آن اسلامي كه مبنايش شهادتين است. رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود كه به من دستور رسيده كه با مردم بجنگم تا آن كه بگويند: لا إله إلا الله و أني رسول الله. پس اين اسلامي كه تشكيل شده از شهادتين است، بني علي خمس. لذا آوردن شهادتين در حديث، مصادره به مطلوب است و اسلامي كه از شهادتين تأليف شده، مبتني بر شهادتين است و توقف شئ علي شئ لازم مي آيد.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب