
« وأنت تعلم ما فی هذا الاستدلال وأنه لیس بنص على أفضلیة الحمیراء على الزهراء، وأما أولا فلأن قصارى ما فی الحدیث الأول على تقدیر ثبوته إثبات أنها عالمة إلى حیث یؤخذ منها ثلثا الدین، وهذا لا یدل على نفی العلم المماثل لعلمها عن بضعته علیه الصلاة والسلام، ولعلمه صلى الله تعالى علیه وسلم أنها لا تبقى بعده زمنا معتدا به یمکن أخذ الدین منها فیه لم یقل فیها ذلک، ولو علم لربما قال: خذوا کل دینکم عن الزهراء، وعدم هذا القول فی حق من دل العقل والنقل على علمه لا یدل على مفضولیته وإلا لکانت عائشة أفضل من أبیها ؛ درباره کلام پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) که فرمودند : دو سوم دین خود را از عایشه بگیرید ، بر فرض صحت ، دلیل بر برتری عایشه بر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نیست ؛ زیرا ایشان میدانست که دخترش زهرا (سلاماللهعلیها) مدت زیادی زنده نمیماند و اگر میدانست که زهرا (سلاماللهعلیها) بیشتر عمر میکند، چه بسا میگفت که تمام دین خود را از زهرا (سلاماللهعلیها) بگیرید ؛ نگفتن این کلام درباره کسیکه عقل و نقل دلالت بر علم او میکند، دلالت بر مفضول بودنش ندارد. »
روح المعانی، ج 2، ص 150، دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الأولى، 1415 هـ ق
با توجه به این سخنان آلوسی، یک نکته مهم در اینجا بیان شود. چرا باید مسلمانان دین را از عایشه بگیرند ، در حالی که بارها پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مسلمانان را توصیه به قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) کرده است. همچنین چرا در طول تاریخ محدثین و علمای اهل سنت از سیره و زندگانی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) الگو گیری نکرده اند؟ آیا عدم توجه آنها به معنای ترک و رها کردن وصیت پیامبر (صلیاللهعلیهواله) نیست؟