2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
«غدیر»، فصل نوینی از اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله)
کد مطلب: ١٢٩٤٩ تاریخ انتشار: ١٥ مرداد ١٣٩٨ - ١٢:٠٠ تعداد بازدید: 4503
سخنراني ها » امیرالمؤمنین علیه السلام
«غدیر»، فصل نوینی از اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله)

سخنرانی عمومی 98/05/15

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 98/05/15

موضوع: «غدیر»، فصل نوینی از اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله)

(سخنرانی در شهر ورامین)

فهرست مطالب این سخنرانی:

«غدیر»، فصل نوینی از اسلام ناب محمدی

سه تهدیدِ تندِ پیامبر اکرم در قرآن

اعتراف عجیب «آلوسی» مفسر بزرگ اهل سنت!

«خطبه غدیر» یا «حدیث غدیر»!؟ کدامیک در غدیرخم بیان شد!؟

ولایت امیرالمؤمنین، هم‌سطح توحید، رسالت و معاد!

برگی از مظلومیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

معنی کلمه «وَلِيُّ»، در عرف صحابه و عرف عصر رسالت!

روح غدیر، استمرار رسالت در غالب ولایت!

استاد سرشناس یهودی با سرمایه وهابیت عربستان شیعه شد!!

عصر امروز، عصر تشیع؛ و نقشه آمریکا برای نابودی مکتب تشیع

فتنه ای عظیم، برای نابودی فرهنگ مهدویت!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله

خدا را بر تمام نعمت‌هایش بویژه نعمت ولایت سپاس می‌گوییم و شاکریم که به ما توفیق داد در جمع شما بزرگواران و عزیزان حضور رسانیم. بنده از همه شما تشکر می‌کنم و از مسئولین تشکیل دهنده این محفل به نوبه خود سپاسگزارم.

«غدیر»، فصل نوینی از اسلام ناب محمدی

همان طور که اطلاع دارید در آستانه دهه ولایت هستیم و به استقبال عید غدیر خم، بزرگ تجلی ولایت و امامت می‌رویم.

باید توجه داشته باشید که واقعه غدیر یک حادثه تاریخی نیست که پیرامون آن بحث کنیم مبنی بر اینکه این حادثه تاریخی چه زمانی اتفاق افتاد، چه مسائلی در آنجا انجام شد و چه صحبت‌هایی انجام گرفت.

نگاه ما به غدیر به عنوان فصل نوینی از اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است که با معرفی امیرالمؤمنین به عنوان ولی امر مسلمین یک فصل نو و جدیدی در اسلام ایجاد شد. این فصل جدید نه به عنوان متمم، بلکه از بعضی فروعات زائد بر اصل و حتی افضل بر اصل قرار گرفت.

خدای عالم در سوره مائده آیه 67 اهمیت غدیر را خیلی رسا و عالی و زیبا بیان کرده و می‌فرماید:

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک)

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است.

وظیفه رسول الله رساندن وحی است، همچنانکه قرآن کریم می‌فرماید:

(فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغ‏)

زيرا بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است‏.

سوره آل عمران (3): آیه 20

نبی گرامی اسلام از روز آغازین رسالت این وظیفه را انجام دادند. حتی در بعضی موارد خدای عالم به رسول اکرم خطاب می‌فرمایند: این قدر تلاش بیش از حد برای هدایت مردم نکن؛

(إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاء)

تو نمى‏توانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى، ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى‏كند.

سوره قصص (28): آیه 56

در بعضی آیات خطاب به پیغمبر اکرم آمده است که تو خودت را برای هدایت مردم خیلی به زحمت می‌اندازی.

رسول اکرم در طول مدت بیست و دو سال رسالت هیچ گونه کوتاهی نکردند، ولی خطاب تندی به رسول اکرم شده است که حائز اهمیت است و می‌توان ساعت‌ها راجع به این مسئله سخن گفت. فرمود:

(وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)

و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای.

سوره مائده (5): آیه 67

این تعبیر بسیار تند است؛ آن هم خطاب به کسی که اشرف خلائق، گل سرسبد هستی و مفتخر به حدیث قدسی:

« لو لاك لما خلقت الأفلاك‏»

عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال( مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، نويسنده: بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله‏، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ج 11، ص 44

است. می فرماید: اگر این رسالت را انجام ندهی و این وظیفه لباس عمل نپوشد، تمام رسالت هدر می‌رود و تمام زحمات بیست و دو ساله هدر می‌رود. این چه قضیه‌ای است که خداوند متعال می‌فرماید:

(وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)

یعنی رسالت الهی انجام نشد. اگر قضیه نماز است که از روز اول بعثت بوده است. اگر مراد روزه است که از سال دوم هجرت تاسیس شد. اگر مراد زکات است که بحث وجوب زکات در مکه نازل شده و عمدتاً آیات زکات مکی است. جهاد هم از سال دوم و سوم آمده است. پس این چه مسئله‌ای است که خداوند عالم می‌فرماید اگر انجام ندهی رسالت انجام نشده است؟

سه تهدیدِ تندِ پیامبر اکرم در قرآن

خداوند عالم سه جا در قرآن کریم پیغمبر را تهدید می‌کند، یعنی لحن عبارت تند است. شاید لفظ ما قدری درست نباشد و الفاظ بیست و هشت گانه یا سی و دو گانه عاجز است. وقتی تهدید می‌گوییم، شاید این تعبیر ماست. خداوند عالم در سه جا پیغمبر اکرم را تهدید می‌کند.

(لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُك‏)

اگر مشرك شوى تمام اعمالت نابود مى‏شود.

سوره زمر (39): آیه 65

تعبیر بسیار سنگین است. تعبیر دیگر چنین است که قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِين ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِين‏‏)

هر گاه او سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم‏، سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم!

سوره الحاقة (69): آیات 44 - 46

آیه سوم، آیه 67 سوره مائده است که خداوند متعال می‌فرماید:

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)

غیر از این سه آیه، ما آیه‌ای نداریم. آیه اول مربوط به توحید و شرک است. آیه دوم در رابطه با تغییر و تحول در وحی است حال ببینیم که آیه سوم در چه زمینه‌ای است.

ما نمی‌خواهیم سراغ احادیث و روایات شیعه برویم، بلکه به سراغ روایاتی می‌رویم که خود اهل سنت در تفسیر آیه 67 سوره مائده آورده‌اند.

وقتی به این روایات مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم به قدری زیبا و عالی بیان شده است که با وجود تمام فشارهایی که بنی امیه، این شجره ملعونه در قرآن برای خاموش کردن نور هدایت به کار گرفتند، این روایات ناب در لابه‌لای کتب اهل ست به ثبت رسیده و امروز یادگار است.

من بارها گفته‌ام اگر تمام کتابهای شیعه را در دریا بریزند و تمام حافظه‌های شیعه را با شوک الکترونیکی پاک کنند، ما می‌توانیم از کتابهای اهل سنت حقانیت مذهب اهلبیت را ثابت کنیم. این معجزه اهل بیت و مذهب شیعه است.

اعتراف عجیب «آلوسی» مفسر بزرگ اهل سنت!

«آلوسی» یکی از استوانه‌های علمی و فقهی سلفی‌ها و سنی سلفی متوفای 1270 هجری است. او کتابی در تفسیر دارد که می‌توان گفت در عصر حاضر یکی از بهترین کتاب‌های تفسیری و محل مراجعه تمام فرق اسلامی است.

شافعی‌ها، مالکی‌ها، حنفی‌ها و حنبلی‌ها و همه این کتاب را قبول دارند. «آلوسی» در این کتاب تا می‌توانست علمای شیعه را مورد تاخت و تاز قرار داده است. چنین نیست که بگوییم او با شیعه مناسبتی داشت یا با علمای شیعه رابطه داشته است.

ایشان بعضی تعابیر دور از نزاکت و ادب نسبت به شیعه به کار برده است. حال همین شخص در کتاب تفسیر خود جلد 6 صفحه 193 وقتی به این آیه می‌رسد، از «عبدالله بن مسعود» بزرگ مفسر عصر صحابه روایتی را نقل می‌کند.

عزیزان ما مستحضرند عرب کلمه «کان» را در جایی استعمال می‌کند که عمل مستمر باشد و کلمه «کان» دال بر استمرار است. ایشان «کنت» هم نمی‌گوید، بلکه «کان» می‌گوید. «کان» مع الغیر است و مع الغیر هم دال بر استمرار است. او می‌نویسد:

«کنا نقرأ علی عهد رسول الله یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولی المؤمنین وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»

ما همگی در زمان پیغمبر اکرم این آیه را چنین می‌خواندیم: ای پیغمبر! به مردم بگو که علی ولی امر مؤمنین است و اگر ولایت علی معرفی نشود رسالت تو ناتمام است.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 6، ص 193، باب المائدة: (67) یا أیها الرسول... ..

این سخن «شیخ کلینی» و «شیخ صدوق» و «شیخ طوسی» و «علامه حلی» و «علامه مجلسی» نیست، بلکه سخن کسی است که وقتی به کتب تراجم مراجعه کنید او را می‌شناسید. «زرکلی» در کتاب «الأعلام» در شرح حال «آلوسی» می‌نویسد:

«كان سلفي الاعتقاد»

الأعلام، نويسنده : خير الدين الزركلي، چاپ : الخامسة، سال چاپ : أيار - مايو 1980، ج 7، ص 176، باب الآلوسي الكبير

مشخص است، زیرا در کتاب تفسیر خود سنگ سلفی‌ها را خیلی به سینه می‌زند. این تعبیر نشان می‌دهد که بحث غدیر و ولایت امیرالمؤمنین بسیار فراتر از افق فکری ماست که تصور می‌کنیم.

(وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)

البته قبل از «آلوسی» هم وهابی دیگری به نام «شوکانی» متوفای 1250 هجری کتابی به نام «فتح القدیر» دارد که عمدتاً عربستان آن را چاپ و منتشر می‌کند، زیرا علیه شیعه مطلب زیاد دارد.

در کتاب «فتح القدیر» جلد 2 صفحه 60 همین روایت را از قول «عبدالله بن مسعود» آورده است. قبل از او آقای «سیوطی » یکی از استوانه های تفسیری اهل سنت در کتاب «در المنثور» جلد 2 صفحه 292 این روایت را آورده است.

همچنین دیگر علمای اهل سنت هم این روایت را آورده‌اند. معلوم است بحث ولایت امیرالمؤمنین و بحث غدیر بحث ویژه‌ای است که شاید ذهن‌ما و فکر ما از رسیدن به آن افق باید فاصله داشته باشد که خداوند متعال می‌فرماید:

(وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)

«خطبه غدیر» یا «حدیث غدیر»!؟ کدامیک در غدیرخم بیان شد!؟

یکی از مطالبی که عزیزان ما و فضلای ما باید دقت کنند این است که همه شیعه و سنی نقل کرده‌اند که پیغمبر اکرم در غدیر خم خطبه خواندند، حدیث نگفتند؛ ولی متأسفانه تمام این خطبه پیامبر در منابع نقل نشده است.

حدیث، شاید دو یا سه کلمه سخن گفتن باشد، اما خطبه به معنای سخنرانی است. طول سخنرانی بین نماز ظهر و عصر بود که به صورت متوسط دو تا دو ساعت و نیم فاصله است. رسول اکرم در این دو و نیم ساعت سخن گفتند و فرمودند:

«فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏»

این که حدیث است، پس خطبه کجاست؟ در آخرش هم فرمود:

«اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه»

عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 55، ح 20

این هم که دعای خطبه است. خطبه کجاست؟ من خیلی روی این مطلب کار کردم. تمام کتاب‌هایی که اهل سنت دارند را دیدم. از خود «مسند احمد ابن حنبل» متوفای 241 هجری، که حدود سی هزار روایت نقل کرده است.

قبل از او کتب «صحیحین» این روایات را آورده است. اولاً «بخاری» که متوفای 256 هجری است، اصلاً حدیث غدیر را نه به صراحت نه به کنایه نه به اشاره، به هیچ وجه در این کتاب وجود ندارد؛ گویا که اصلا در تاریخ اسلام چیزی به نام «غدیر» نبوده است.

این در حالی است که بیش از صد و بیست صحابه واقعه غدیر خم را نقل کرده‌اند. ما روایتی در میان کتب شیعه و سنی نداریم که یک روایت را صد و بیست نفر نقل کرده باشند، اما غدیر در پرونده‌اش سی محدث صحابی دارد. «بخاری» صلاح ندیده است به این واقعه اشاره کند!!

«مسلم» روایاتی در خصوص غدیر خم آورده، اما ای کاش ایشان هم نمی‌آورد. او این قضیه را از قول «زید بن ارقم» نقل کرده است که پیغمبر در منطقه غدیر خم بلند شد و فرمود: ای مردم من دو چیز گرانبها در بین شما می‌گذارم؛ یکی قرآن و دیگری اهل بیت من است.

«أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيْتِي»

صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4، ص 1873، ح 2408

در عرض دو سه سطر بحث را تمام می‌کند. او اصلا بحث غدیر را مطرح نکرده، بحث امیرالمؤمنین یا خطبه پیغمبر را مطرح نکرده است. شما بفرمایید مراجعه کنید. حال « احمد بن حنبل» چندین مورد تنها به آوردن عبارت:

«اللهم من كنت مَوْلاَهُ فعلي مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من وَالاَهُ وَعَادِ من عَادَاهُ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 118، ح 950

اکتفا کرده است. «ابن تیمیه حرّانی» هم ادعا می‌کند «اللهم وَالِ من وَالاَهُ» را شیعه‌ها در کتاب‌های اهل سنت وارد کرده‌اند.

اگر شیعیان این قدر نفوذ داشتند که کتاب‌های اهل سنت را اضافه کرده‌اند پس باید به آن‌ها مرحبا بگوییم و چقدر این آقایان ضعیف بودند که شیعیان در کتاب‌هایشان احادیثی اضافه کرده‌اند.

علمای اهل سنت گاهی اوقات حرف‌هایی می‌زنند ولی آن طالی فاسدش را در نظر نمی‌گیرند که چیست. این ادعا به معنای توهین به اهل سنت است که بگوییم کتاب‌های اهل سنت را شیعیان کم و زیاد کردند.

من خیلی جستجو کردم و دیدم اولین کسی که خطبه را نقل کرده «طبرانی» است. «طبرانی» متوفی 360 هجری و متعلق به قرن چهارم هجری است.

این بدان معناست که از سال یازدهم هجری که خطبه پیغمبر مطرح شده تا سال 360 هجری در کتب اهل سنت چیزی پیدا نکردم. «طبرانی» از خطبه غدیر در حد یک یا دو صفحه نقل کرده است و بیش از این هم نیست.

ایشان سه کتاب معجم دارد: «معجم صغیر»، «معجم أوسط» و «معجم کبیر». معجم کبیر مشهور بر این است که تمام روایاتش صحیح است. ایشان در جلد سه، صفحه صد و هشتاد، مطرح می‌کند ولی بقول معروف که می‌گویند: در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

ولایت امیرالمؤمنین، هم‌سطح توحید، رسالت و معاد!

اجازه بدهید صفحه کتاب را هم عرض کنم و اشاره کنم به چه نحوی ایشان مطرح می‌کند. ایشان در همین یک صفحه و نیم چند نکته را بیان کرده که بسیار ظریف و قابل اهمیت است؛ او می‌نویسد که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قبل از خواندن خطبه سه اعتراف از مردم می‌گیرد و می‌فرماید:

«أَلَيْسَ تَشْهَدُونَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»

آیا شما بر وحدانیت خدا شهادت نمی دهید؟

بنا به نقل «سبط ابن جوزی» جمعیت صد و بیست هزار نفری در آنجا حضور داشتند. این در حالی است که «شاه ولی الله دهلوی هندی» می‌گوید: در واقعه غدیر خم صد و بیست و چهار هزار نفر بودند.

اولین سوالی که مطرح است این است که یارسول الله این جمعیت که به ندای شما به حج آمده‌اند، حجة الوداع انجام دادند و در محضر شما «لبیک لا شریک لک لبیک» گفتند؛ این چه سوالی است؟!

«أَلَيْسَ تَشْهَدُونَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»

آیا شما بر وحدانیت خدا شهادت نمی دهید؟

سؤال دوم:

«وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ »

آیا شهادت به رسالت من نمی‌دهید؟

«وَأَنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ وَنَارَهُ حَقٌّ وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ من في الْقُبُورِ»

المعجم الكبير ، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج 3، ص 180، ح 3052

سؤال سوم حضرت این بود که آیا شهادت به حقانیت معاد نمی دهید؟ رسول گرامی اسلام سه اصل مهم اصول دین را از مردم اعتراف می‌گیرد.

چرا حضرت چنین چیزی را از مردم می‌پرسد؟ مگر مردم شهادت به رسالت پیغمبر اکرم ندادند؟ آنها همان مردمی بودند که از مکه با آن فشار و شکنجه در مدینه جان بر کف و در رکاب حضرت بودند تنها به این خاطر که رسول اکرم، رسول خدا هست؛ اگر معتقد به قیامت نبودند که این همه جانفشانی نداشتند. اگر معتقد به قیامت نبودند اصلاً مسئله حج معنا نداشت. اینجا با توجه به فرموده قرآن کریم:

(وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)

خیلی روشن است. رسول اکرم اینجا می‌خواهد بیان کند مطلبی که امروز می‌خواهم تحت عنوان ولایت علی بن ابی طالب بیان کنم، در ردیف نماز و روزه و حج و زکات نیست.

ولایت امیرالمؤمنین هم‌سطح توحید، رسالت و معاد است. انکار ولایت هم‌ردیف انکار رسالت، معاد و توحید است. بنابراین رسول اکرم در اینجا قضیه را واضح و روشن کرده است. البته در منابع شیعه و سنی هم وارد شده است که فرمود:

« مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة »

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج‏1، ص: 378

کتب شیعه و سنی مملو از این روایت است. شاید بیش از 50 روایت نقل کرده‌اند. «مسلم» متوفای 261 هجری در کتاب «صحیح مسلم» جلد 3 صفحه 1478 حدیث 1851 از قول «عبدالله بن عمر» نقل می‌کند و می‌نویسد:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

هرکس بدون امام از دنیا برود، مرگش مرگ جاهلیت است.

صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1478، ح 1851

چنین نیست که بگوید: «من مات بلا صلاة مات میتة جاهلیة» یا «من مات بلا صوم مات میتة جاهلیة»، اما حضرت می‌فرماید: « وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ».

دقت داشته باشید «من مات و أنکر الإمام» هم نیست. حال «من أنکر الصلاة» به عنوان منکر ضروریات بحث جدایی است. حضرت می‌فرماید: مرگ بدون امام مرگ جاهلی است.

در روایات شیعه تعبیری وارد شده است. در کتاب «کافی» جلد 1 صفحه 377 از امام باقر (علیه السلام) سوال می‌کنند که از پیغمبر اکرم شنیدیم:

« مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»

حضرت فرمود:

«نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِيَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَال‏»

الكافي، نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب‏، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 1، ص 377، ح 3

به فرموده حضرت، بدون امام از دنیا رفتن مرگ کفر و نفاق و گمراهی است. «احمد بن حنبل» رهبر حنابله در کتاب «مسند» جلد 4 صفحه 96 می‌‌نویسد که پیغمبر اکرم فرمود:

« من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً »

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922

بنابراین این نشان می‌دهد که بحث ولایت علی بن ابی طالب و امامت امیرالمؤمنین فصل مستقلی در اسلام است که اگر این فصل را از اسلام جدا کردیم، اسلام ناقص می‌شود. لذا در آیه 3 سوره مائده خدا این مطلب را خیلی زیبا به تصویر کشانده است و می‌فرماید:

(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی)

امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم.

یعنی تا امروز دین ناقص بوده و قسمتهایی که تا امروز آوردیم تنها بخشی از دین بوده است، نه تمام دین.

(وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)

و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم.

سوره مائده (5): آیه 3

اسلامی که خدا از او راضی باشد، اسلام به اضافه ولایت است. اسلام منهای ولایت رضایت حق در او نیست. اسلام منهای ولایت مجزی نیست.

یکی از مراجع عظام تقلید می‌فرمودند: همانطور که قبل از آمدن اسلام اگر کسی به آیین مسیح عمل می‌کرد مجزی بود و اعمالش درست بود. قبل از آمدن حضرت عیسی اگر به آیین حضرت موسی عمل می‌شد مجزی بود؛ اگر کسی قبل از آمدن ولایت به اسلام عمل کرده و از دنیا رفته است مجزی است، اما اگر بعد از آمدن ولایت کسی عمل به ولایت نکرد قرآن کریم می‌فرماید: این عمل مجزی نیست. این اسلام مرضی خدا نیست. این مسلمان مرضی خدا نیست.

مشاهده کنید ما نسبت به این آیه بیش از 30 روایت از کتب اهل سنت داریم که آیه 3 سوره مائده در روز غدیر خم نازل شده که شاخص‌ترین آن از قول «خطیب بغدادی» یکی از علمای اهل سنت است. او کتابی به نام «تاریخ بغداد» دارد که یکی از کتاب‌های معتبر اهل سنت است.

برگی از مظلومیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

«خطیب بغدادی» در جلد 8 صفحه 289 از قول «أبوهریره» این روایت را نقل می‌کند. «أبوهریره» مورد تایید آقایان است و به «أبوهریره» افتخار می‌کنند، زیرا یک سوم روایاتشان از اوست.

«ابوهریره» به تنهایی حدود پنج هزار و هفتصد و هشتاد روایت دارد، اما از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در تمام کتب اهل سنت پانصد و هفتاد و سه روایت نقل شده است. «بخاری» از امیرالمؤمنین بیست و نه روایت آورده است، اما از «أبوهریره» چهارصد و شصت روایت آورده است که این هم جای تأسف است.

ما در آن عصر نبودیم و نمی‌دانیم چه جوی در آن زمان بوده است، اما باید روی این مسائل دقت بیشتری داشته باشیم. یکی از استوانه‌های علمی الأزهر «محمود ابو ریه» یک عالم سنی، اما عالم بیدار و آگاه، تعبیر زیبایی دارد.

او در منابع اهل سنت غور کرده و حرف‌هایش حساب شده است. او می‌گوید: آقایان و علمای اهل سنت «أبوهریره» بعد از جنگ خبیر در سال 6 هجری مسلمان شده و تنها هجده ماه با پیغمبر اکرم بوده است. او سپس به بحرین رفت و بعد از رحلت پیغمبر به مدینه برگشت.

ما در کتب روایی‌مان پنج هزار و اندی از او روایت داریم. علی ابن ابی طالب از ابتدای کودکی در آغوش پیغمبر اکرم بزرگ شده و در تمام سفرها و حذرها غیر از تبوک در رکاب رسول الله بوده است.

اگر بنا بود علی بن أبی طالب هرروز یک روایت از پیغمبر اکرم استفاده کند، ما باید در کتب مان دوازده هزار روایت از علی بن أبی طالب می‌داشتیم. در مجموع تنها پانصد و اندی روایت از ایشان داریم که آقایان معتقدند تنها پنجاه مورد آن صحیح و مابقی ضعیف است!!

این هم برگی از مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است که ما در زیارت حضرت می‌خوانیم:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقَّه‏»

الكافي، نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب‏، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 4، ص 569، ح 1

علی أی حال از قول «أبوهریره» در کتاب «تاریخ بغداد» جلد 8 صفحه 289 روایتی نقل شده است که می‌گوید: رسول اکرم در روز هجدهم ذی الحجه در منطقه غدیر خم علی بن أبی طالب را معرفی کرد. بعد از معرفی، جبرئیل نازل شد و آیه:

(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)

را نازل کرد. همه پیش آمدند و تبریک گفتند که در رأس آنها «عمربن الخطاب» بود. گفت:

«بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم»

تاريخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج 8، ص 289، ح 4392

در بعضی منابع آمده است که گفت:

« هنيئا لك يا ابن أبي طالب أصبحت اليوم ولي كل مؤمن»

تاريخ مدينة دمشق، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 42، 220

همچنین «ابن کثیر دمشقی» متوفای 774 هجری کتابی به نام «البدایة و النهایة» دارد که از اول تا آخر مملو از فحش به شیعه و علمای شیعه است. او در جلد 7 صفحه 350 می‌گوید:

« هنيئا لك يا ابن أبي طالب اصبحت اليوم ولي كل مؤمن»

البداية والنهاية ، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء ، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت، ج 7، ص 350، باب حديث غدير خم

معنی کلمه «وَلِيُّ»، در عرف صحابه و عرف عصر رسالت!

کلمه «ولي» مانند کلمه «مولى» نیست که بگوییم «مولى» هفتاد معنا دارد و به معنای دوست و همسایه و غلام و مولی است.

«ولي» در استعمال عصر نبوت و عصر خلافت هم به معنای حاکم، هم به معنای امام، هم خلیفه و هم به معنای صاحب حکومت معنا شده است. از قول «أبوبکر» نقل می‌کنند که در اولین سخنرانی گفت:

«ولیت علیکم ولست بخیرکم»

ولی امر شما شدم، اما بهترین شما نیستم.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 5، ص 248، باب قصة سقیفة بنی ساعدة

حتی بالاتر از آن در کتاب «صحیح مسلم» جلد 3 صفحه 1378 حدیث 1757 ذکر شده است که جمعی از صحابه به همراه امیرالمؤمنین، «عباس» عموی پیغمبر، «عثمان»، «عبدالرحمن بن عوف» و «سعد بن ابی وقاص» نشسته بودند. عمر به امیرالمؤمنین و «عباس» می‌گوید:

«فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ »

مشاهده کنید او نگفته است «أنا خلیفة رسول الله»، «أنا الإمام بعد رسول الله»، «أنا الحاکم بعد رسول الله».

«ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ وَوَلِيُّ أبي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1378، ح 1757

کلمه «وَلِيُّ» در عرف صحابه و عرف عصر رسالت عمدتا به حاکم علی الاطلاق جامعه انصراف دارد که برگرفته از آیه 6 سوره احزاب است. خداوند متعال می‌فرماید:

(النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم‏)

پيامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها اولى است، و همسران او مادران آنها (مؤمنان) محسوب مى‏شوند.

سوره احزاب (33): آیه 6

آنجا بحث ولایت مطرح است که تمام بزرگان اهل سنت معتقدند که پیغمبر اکرم در جمیع امور دنیوی و دینی ولایت تامه دارد.

روح غدیر، استمرار رسالت در غالب ولایت!

به گمان بنده همین اندازه که اهمیت ولایت برای ما روشن شود، کفایت می‌کند. حال وظیفه ما چیست؟ پیغام غدیر چیست؟ آیا پیام غدیر این است که ما در ایام عید غدیر جشن و سرور و شادمانی و ایستگاه صلواتی و اطعام داشته باشیم؟! قطعا این نیست.

این کارها خیلی خوب است. در روایت وارد شده است اگر کسی برای روز عید غدیر به برادران دینی اطعام کند، معادل چندین هزار درهمی است که غیر عید غدیر باشد. در بعضی منابع گفته شده است که با یک میلیون برابر است.

یعنی هزار تومان در روز عید غدیر خرج کردن معادل یک میلیون خرج کردن در غیر از عید غدیر است. این‌ کارها همه خوب است، اما آیا این روح غدیر همین است؟ آیا اینکه ما در جلسات مذهبی و جشن و کف‌زنی و مداحی شرکت کنیم کافی است؟! قطعا روح غدیر که فرمود:

« فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة »

روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، فتال نيشابورى، محمد بن احمد، انتشارات رضى‏، ج‏1، ص: 96

این چیزها نیست. روح غدیر امر دیگری است که در خطبه رسول اکرم مطرح شده است که ما بتوانیم روح غدیر را که به عنوان استمرار رسالت در غالب ولایت است، در جامعه احیا کنیم.

رسالت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در عصر خودشان با وجود خودشان قائم است. بعد از آن بزرگوار این رسالت فقط در وجود امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و اهل بیت (علیهم السلام) قائم است. استمرار این امر فقط در این کانال جریان دارد.

اسلامی که غیر از این کانال باشد اسلام نیست و چیز دیگری است. بنابراین می‌بینید که امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید:

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»

الكافي، نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب‏، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 1، ص 145، ح 10

به فرموده امام صادق عبادت خدا باید از کانال ما باشد. وحدانیت خدا باید از کانال ما صورت بگیرد. وحدانیتی که از کانال اهلبیت نباشد، آن وحدانیت نیست.

ملاحظه کنید کتب سلفی‌ها مملو از «تجسیم» است. در کتاب «أبو یعلی» رئیس حنابله که وهابی‌ها به وجود ایشان افتخار می‌کنند، نوشته است: "وقتی شب به نیمه می‌رسد، خداوند عالم سوار بر الاغ می‌شود و از عرش به آسمان دنیا می‌آید و همانند دستفروش‌های دوره‌گرد که بلندگو دست می‌گیرند و صدا می‌زنند، بلندگو دست می‌گیرد و می‌گوید: ای مردم! هرکس گناه کرده بیاید تا ببخشم، هرکس روزی می‌خواهد بیاید بدهم. هنگام اذان صبح خدای عالم سوار الاغش می‌شود و بالا می‌رود."

علامه حلی (ره) از علمای بزرگ شیعه در این باره می نویسد که در «بغداد» بعضی از این آقایانی که قائل به جسمانیت خداوند هستند، بعضی شب ها، بر پشت بام خود علف و یونجه، می گذارند:

‏«وذهب بعضهم إلى أن الله ينزل كل ليلة جمعة بشكل أمرد راكبا على حمار حتى أن بعضهم ببغداد وضع على سطح داره معلفا يضع كل ليلة جمعة فيه شعيرا وتبنا لتجويز أن ينزل الله تعالى على حماره على ذلك السطح فيشتغل الحمار بالأكل و يشتغل الرب بالنداء هل من تائب هل من مستغفر تعالى الله عن مثل هذه العقائد الردية في حقه تعالى.»

بعضی از اهل سنت معتقد هستند که خداوند در هر شب جمعه به صورت یک جوان و سوار بر الآغ بر زمین نازل می شود، به طوری که بعضی از اینها در بغداد، در شب های جمعه روی پشت بام های خود در ظرف هایی علوفه، جو و یونجه می ریزند تا خدایی که با الاغ از آسمان پایین می آید ، این علوفه و یونجه را ببیند و بر بام آن شخص نازل شود و مشغول خوردن آنها شود و خدای عالم هم مشغول ندا دادن باشد که آیا توبه کننده ای هست تا او را ببخشم و از اینگونه عقاید مردود و باطل در حق خداوند متعال.

منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، علامه حلی، ص 39؛ تحقیق: عبدالرحیم مبارک، مؤسسه عاشوراء للتحقیقات و البحوث الإسلامیة

اگر توحید از کانال اهلبیت نباشد، نتیجه همین می‌شود. یکی از علمای بزرگ اهل سنت سوریه می‌نویسد: علت استبصار بنده همین یک روایت در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» شد. او می‌نویسد: خدای عالم شب‌ها به کره زمین می‌آید و قبل از آن که طلوع فجر شود، سوار بر الاغ به بالا می‌رود.

زمانی که عقیده «بطلمیوسی» در افلاک حاکم بود، معتقد بودند جهان مثل پوست پیاز لایه لایه است. جهان اول وسط است، جهان دوم روی آن قرار دارد و جهان سوم روی جهان دوم متصور می‌شد.

اکنون ثابت شد که کره زمین کروی شکل است و به دور خود می‌چرخد. اگر خداوند عالم با الاغش یک بار به روی کره زمین بیاید، برای همیشه زندانی می‌شود و نمی‌تواند بالا برود.

خداوند متعال منتظر است که قبل از طلوع آفتاب بالا برود. این در حالی است که طلوع فجر هم در زمین همیشه در حال گردش است، یعنی هر لحظه از شبانه روز را در نظر بگیرید یک نقطه در کره زمین طلوع فجر است.

خدا می‌خواهد بالا برود، اما یک قدم جلوتر طلوع فجر می‌شود. وقتی بازهم می‌خواهد بالا برود، جلوتر طلوع فجر می‌شود و این عمل تکرار می‌شود. من با این بحث‌ها فهمیدم که اسرائیلیات وارد منابع ما کرده‌اند، بنابراین به سراغ اهلبیت رفتم.

آقایی در فرانسه هست که با ایشان دیدار و صحبت تلفنی هم داشتیم. او می‌گفت: من تا به حال هفت دین عوض کردم. یهودی بودم، مسیحی پروتستان شدم، سنی شدم، وهابی شدم. چهار یا پنج سال پیش که با علمای مسلمان در آلمان ملاقات داشتم شیعه شدم.

الان در این پنج سال دین عوض نکردم و احساس می‌کنم تمام آن چیزی که دنبالش بودم تا خلأ دینی و معنوی من را پر کند، یافتم. من دنبال چیزی می‌گشتم که با فطرت من همسان باشد و آن چیز گرانبها را در آموزه‌های مذهب اهل بیت یافتم.

استاد سرشناس یهودی با سرمایه وهابیت عربستان شیعه شد!!

سال 1386 یا 1387 در مکه بودیم که قضایایی آنجا مطرح شد. دوستان می‌گفتند در دانشگاه تورنتو که دانشگاه بزرگ آمریکای شمالی است، یکی از اساتید یهودی که بسیار توانمند و بیان جذابی داشت تمام اساتید و دانشجویان را جذب خود کرده بود.

وهابی‌ها آمدند و روی این شخص پنج یا شش سال کار کردند و او را به یک مسلمان وهابی تبدیل کردند. ایشان را در دانشگاه محمد بن سعود در ریاض آوردند که بزرگترین دانشگاه لیدرپرور است.

عربستان دو دانشگاه دارد؛ اولین دانشگاه أم القری در مکه و جده است. دیگری دانشگاه محمد بن سعود در ریاض است که فارغ التحصیلان این دو دانشگاه همه خطیب یا سفیر یا قاضی القضات جمعه می‌شوند.

این شخص را برای تدریس در دانشگاه محمد ریاض آوردند. او در عرض کمتر از یک سال موجی در دانشگاه ایجاد کرد، به طوری که تمام دانشجویان و دانشگاهیان را به سمت خودش جذب کرد.

یک روز هیئت علمی دانشگاه محمد بن سعود به ایشان گفت: شما با این بیان و قلم شیوایی که دارید خواسته ای داریم. او گفت: خواسته شما چیست؟

اعضای هیئت علمی گفتند: یکی از مذاهب فاسدی که از اسرائیلیات نشأت گرفته است به نام رافضی یا شیعه است. ما می‌خواهیم کتابی در رد مذهب شیعه بنویسید که ما در سطح گسترده با تیراژ بالا چاپ کنیم.

ایشان هم قبول کرد و گفت: کتابهای شیعه را برای من بیاورید تا مطالعه کنم و یک ردیه بنویسم. اعضای هیئت علمی گفتند: نیاز به کتاب‌های شیعیان نیست. «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة النبویة» آثار شیعیان را آورده است.

این شخص می‌گوید: من می‌خواهم کتابهای خودشان را مستقیم مطالعه کنم. آنها هرچه اصرار می‌کنند این شخص قانع نمی‌شود و در نهایت می‌گوید: اگر کتاب‌ها را به من نرسانید من هم چیزی نمی نویسم.

به ناچار تعدادی از کتاب‌های فقهی و حدیثی و تاریخی شیعه را می‌آورند و ایشان هم حدود شش ماه روی کتاب‌های شیعه کار می‌کند. او در نهایت اعلام می‌کند: من می‌خواهم در آمفی تئاتر دانشگاه کنفرانسی اجرا کنم.

همه جمعیت جمع می‌شوند تا این شخص سخنرانی کند. ایشان می‌گوید: بنده حدود شش ماه است که روی یکی از فرقه ها بنام شیعه به قول شما ضالّه کار می‌کردم. مذهب شیعه را از کتاب‌های تاریخی و تفسیری‌شان دیدم.

در نهایت به این نتیجه رسیدم تنها مذهب حقی که از قرآن نشأت گرفته و روایاتش با سنت پیغمبر اکرم صحت دارد، مذهب شیعه است. من در همین مکان و در جمع شما شیعه بودن خود را اعلام می‌کنم.

با گفته‌های او تمام زحمات چندین ساله عربستانی‌ها به هدر رفت. این شخص را به زندان انداختند. سفیر کانادا با هر ضرب و زوری که بود ایشان را از زندان آزاد و روانه فرانسه کرد. قرار بود ایشان به ایران بیاید، حالا نمی‌دانیم نگذاشتند بیاید یا خودش نیامد.

دوستان عزیز ببینید مذهب شیعه این است! افتخار شیعه این است که اگر کسی ره به اینجا پیدا می‌کند، احساس می‌کند که گمشده‌اش را پیدا کرده است.

عصر امروز، عصر تشیع؛ و نقشه آمریکا برای نابودی مکتب تشیع

بنده در سال 1390 در آمریکا بودم و در بسیاری از ایالات و مراکز اسلامی سخنرانی داشتم. ما به واشنگتن رفتیم و از مرکز اسلامی متعلق به آیت الله بحرینی که از طرف دفتر مقام معظم رهبری آنجا اقامت دارند دیدن کردیم.

ایشان من را به یک اتاق تقریبا 20 متری برد و دیدم همه کارتن است. ایشان داخل یکی از کارتن‌ها را که باز کرد و گفت: همه این‌ها نامه است.

ایشان می‌گفت: از ایالت‌های مختلف آمریکا برای ما نامه نوشتند و درخواست کردند کاست، سی دی، کتاب یا جزوه راجع به شیعه برای مطالعه برایشان بفرستیم. ما به بعضی قسمتها جزوه می‌فرستیم. حتی به زندان بزرگی که چندین هزار زندانی دارد، جزوه فرستادیم.

دو ماه بعد، از طرف دانشجوها، زندانیان و سایر افراد نامه باران شدیم که گمشده خودمان را در مذهب شیعه یافتیم. بعضی از زندانی‌ها بعد از گذراندن دوره محکومیت قبل از این که به خانه‌هایشان بروند، اینجا می‌آیند و از ما تشکر می‌کنند که مایه هدایتشان شدیم.

این شخص بسیار هم ناراحت بود که از ایران برای ما جزوه و کتابی نمی‌آید و ما اینجا محدود هستیم. ایشان سپس گفت: ساختمانی که مشاهده می‌کنید ساختمان فدرال آمریکا است که در تمام اتاق‌های ما دوربین و شنود گذاشته‌اند. ایشان می‌گفت: ما اینجا توانایی حرف زدن نداریم، اما با وجود تمامی این فشارها امروز عصر عصر تشیع است.

جوانها، دانشجویان و اساتید مسیحی از رفتن به کلیسا و شنیدن سخنان تکراری و متناقض علمای مسیحی خسته شده‌اند و به دنبال مذهبی می‌گردند که به ندای فطرت آنها پاسخ بدهد. تنها مذهبی که یافته‌اند و قدرش را می‌دانند، مذهب شیعه است.

بنابراین وقتی که آمریکا از آن سمت دنیا به اینجا آمده و توطئه می‌کند، بی‌حساب و کتاب نیست. این‌ها همه روی حساب است.

دو کتاب در سال‌های اخیر نوشته شده که بسیاری از حقایق در این دو کتاب آمده است. اولین کتاب اثر آقای « فوکیاما» است که «پایان تاریخ» نام دارد و به زبان فارسی هم ترجمه شده است. ایشان مدتی معاون سازمان سیای آمریکا بوده است.

کتاب دیگر «برخورد تمدن‌ها» اثر «هانتینگتن» است. این دو نفر مجبور شدند بسیاری از مسائل پشت پرده را به رو آورند. آمریکا مدتی نظریه «فوکیاما» را در خاورمیانه اجرا می‌کرد، اما وقتی با شکست مواجه شد او را کنار گذاشت. لذا امروز آمریکا عمدتاً نظریه «هانتینگتن» بزرگترین نظریه‌پرداز کاخ سفید را در منطقه پیاده می‌کند.

مشاهده کنید در سال 2003 میلادی که عراق را اشغال کردند، روزنامه کیهان و روزنامه رسالت و بسیاری از روزنامه‌های دیگر مطلبی نوشته بودند که عکس آنها را هم هنوز دارم.

آنها در عراق دنبال حضرت مهدی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌گشتند. آنها سیدی نورانی را دستگیر کردند و گفتند: با وجناتی که در روایات شما راجع به امام زمان آمده است، معلوم است امام زمان شما هستید.

آنها حدود هشت ماه هم او را به زندان انداختند، اما بعد از مدتی که آزادش کردند و گفتند: اگر خبری از حضرت مهدی داشتی به ما ندا بده تا او را دستگیر کنیم. ایشان گفته بود: شما دعا کنید امام زمان بیاید. اولین کسی که خبردار می‌شود شما هستید.

مشاهده کنید این افراد به دنبال این قضایا هستند. یک‌سری مسائلی پشت پرده وجود دارد که کسی از آن خبر ندارد.

آقای «هانتینگتن» در کتاب «برخورد تمدن ها» می‌گوید: "اگر آمریکا بخواهد در دنیا در خاور میانه موفق شود و سیاست لیبرالیسم را پیاده کند، با تکیه بر قدرت نظامی نمی‌تواند."

او سپس مثال می‌زند که در ویتنام و دیگر مناطق که این سیاست را در پیش گرفت شکست خورد. امروز اگر آمریکا بخواهد موفق شود، باید روی مسائل فرهنگی جامعه و تمدن‌های موجود در خاورمیانه بجنگند.

این کتاب در زمان دولت اصلاحات هم نوشته شد و بسیاری از قسمت‌هایش را هم در آن زمان در کشور پیاده کردند که شما بهتر از من می‌دانید.

او می‌گوید: "ما در خاورمیانه تمدن‌های بسیاری نظیر یهودی، مسیحی، بودایی و دیگر تمدن‌ها داریم. این‌ها عددی نیستند که آمریکا بخواهد به آنها فکر کند. تمدنی که برای آمریکا حائز اهمیت و قابل فکر است، تمدن اسلامی است.".

در مرحله بعد او تمدن اسلامی را تفکیک می‌کند و می‌نویسد: تمدن اسلامی به رهبری پاکستان، به رهبری اردن و به رهبری عربستان.

او می‌گوید: "این‌ تمدن‌ها هم زیاد مهم نیست و ما می‌توانیم با تهدید یا تطمیع آنها را زیر پرچم آمریکا در بیاوریم. تنها تمدنی که خطر جدی برای آمریکاست و آمریکا باید برای او فکر اساسی کند، تمدن اسلامی به رهبری ایران است."

این افراد صراحتاً این مطالب را بیان می‌کنند، زیرا وحشت دارند. از تمدن اسلامی به رهبری عربستان صعودی که در «صحیح بخاری» و دیگر کتب آمده و می‌گوید: اگر حاکم اسلامی ظلم کرد صبر کن و اگر حق تو را پایمال کرد صبر کن.

«إن ضربك فاصبر وإن حرمك فاصبر وإن أراد أمرا ينتقص دينك فقل سمع وطاعة دمي دون ديني فلا تفارق الجماعة»

اگر حاکم اسلامی به تو دستور ضد دینی داد، بگو: چشم، دینم فدای جانم باد.

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج 6، ص 544، ح 33711

شما این حرف را در کنار سخن امام حسین (علیه السلام) بگذارید:

« وَ إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَما »

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، نويسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، ج 4، ص 68، فصل في مكارم أخلاقه ع‏

شما این حرف را در کنار فرمایش حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بگذارید که می‌فرماید:

«وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا»

نهج البلاغة، نويسنده: شريف الرضي، محمد بن حسين‏، محقق / مصحح: صالح، صبحي‏، ص 421، خ 47 و من وصية له ع للحسن و الحسين ع لما ضربه ابن ملجم لعنه الله‏

قطعاً تمدن عربستان برای آمریکا خطری ندارد. مشاهده کنید امروز کشورهای منطقه ما برای نوکری آمریکا افتخار می‌کنند.

بنده سال 1381 یا 1382 با تعدادی از دانشجوهای عربستانی در کنار بیت الله الحرام قسمت پشت بام بحث می‌کردیم که تا ساعت دو یا سه نیمه شب ادامه داشت.

یکی از دانشجوهای دانشگاه ام القری جمله‌ای گفت که من همان زمان آن را مکتوب کردم و خدمت آیت الله ری شهری هم دادم. بنده ضبط شده فایل صوتی او را هم دارم.

او گفت: شما افتخار کنید رهبری دارید با قاطعیت می‌گوید "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند کند"، اما رهبران ما برای نوکری آمریکا افتخار می‌کنند. رهبران ما در کنار رئیس جمهور آمریکا شراب می‌خورند.

او می‌گفت: اگر روزی به خدمت رهبرتان رسیدید از طرف ما دانشجویان دست ایشان را ببوسید. ما وهابی هستیم، شما را مسلمان نمی‌دانیم، مشرک می‌دانیم و عقیدمان همین است؛ اما آزادمنشی و ظلم ستیزی شما مایه مباهات و افتخار ماست.

این قضیه‌ای نیست که بخواهیم لابه‌لای کتاب‌ها پنهان کنیم. لذا آقای «هانتینگتن» می‌گوید: "ما اگر بخواهیم در خاورمیانه پیروز شویم، باید با تمدن اسلامی و شاخصه‌های تشیع بجنگیم که در رأس این قضایا مرجعیت و رهبری است. مادامی که مراجع و رهبری در جامعه اسلامی وجود دارد، آمریکا موفق نخواهد شد. ما باید تلاش کنیم این نقطه مورد هدف قرار دهیم. ثقل ما باید این قسمت باشد."

اگر فتنه سال گذشته که بعضی از وطن‌ فروش‌ها یا مزدوران شعار می‌دادند، آیا یک توهین به رئیس جمهور یا رئیس مجلس داشتند؟! همه توهین‌ها متوجه شخص رهبری بود. تمام دیوار نویسی‌ها همه توهین به رهبری بود. تمام این اقدامات حساب شده است.

این اقدامات که چند نفر در فلان خیابان دیوار نویسی می‌کند یا پشت در توالت‌ها شعارهایی می‌نویسند، بعد از سال‌ها و ماه‌ها فکر صورت می‌گیرد. این افکار از پشت درهای بسته کاخ سفید منشأ می‌گیرد تا یک جوان ایرانی که دانسته و ندانسته مرگ به فلان می‌گوید.

لذا ایشان می‌گوید اگر بخواهیم موفق شویم، باید با تمدن اسلامی بجنگیم. جالب است بدانید هم «هانتینگتن» و هم «فوکویاما» در سخنرانی که در تلاویو داشت، مطلبی بیان کرد که من متن سخنرانی را دارم.

ایشان می‌گوید: "رمز موفقیت شیعه دو پرچم است؛ پرچم سرخ شهادت، پرچم سبز انتظار. شیعیان با پرچم سرخ شهادت جوان‌ها را با شهادت طلبانه تربیت کردن علیه آمریکا تحریک می‌کنند. شیعیان با پرچم انتظار آمریکا را به عنوان یک حکومت ظالم معرفی خواهد کرد که یکی از نواده های پیغمبر خواهد آمد و تمام حکومت‌ها من جمله حکومت آمریکا را نابود خواهد کرد و حکومت دیگری بر پایه دین اسلام تأسیس می‌کند. ما باید این دو پرچم را از بین ببریم."

فتنه ای عظیم، برای نابودی فرهنگ مهدویت!

او در ادامه می‌گوید: "شیعه امیدوار است و انسان امیدوار شکست ناپذیر است. اگر بخواهیم پرچم سبز شیعه را نابود کنیم، باید مهدوی سازی کنیم."

الان که در خدمت شما هستم، طبق آماری که از عراق داریم بیست و پنج نفر یا مدعی مهدویت هستند و یا مدعی بابیت هستند.

قبل از این جلسه با بعضی عزیزان امنیتی جلسه داشتیم. در این جلسه گفتم قضیه «احمد الحسن» در سطح کشور ما فتنه شده و در بعضی از استان‌ها به فاجعه تبدیل شده است.

بنده هفته گذشته کاشمر و تربیت حیدریه بودیم. در آنجا انبوه جمعیتی بود که مدعیان یمانی آنها را فریب داده بودند و جذب یمانی‌ها کرده بودند. آنها تظاهرات کردند و سر و دست مأمورین نیروی انتظامی را شکستند. همچنین در قم تعدادی از طلبه‌های ما را فریب دادند.

من بارها در صحبت‌ها و سخنرانی‌هایم گفتم که امروز خطر یمانی‌ها از خطر منافقین و دواعش خیلی بیشتر است.

«احمد الحسن» مدعی است که من فرزند امام زمان هستم. ایشان به من دستور دادند تمام علما و مراجع عظام تقلید را قتل عام و نابود کنم تا زمینه آمدن پدرم فراهم شود.

در جعفریه قم یکی از آقایانی که امام جمعه جعفریه بوده و یکی دو ماه قبل دستگیر و به زندان انداخته شد، از همین دسته بود. او رسما به شرکت‌ کننده‌ها می‌گفت: "بروید فرش‌ها و ماشین‌ها و کتاب‌هایتان را بفروشید و اسلحه تهیه کنید. هرگاه رهبرمان «احمد الحسن» دستور دهد باید علمای نجف و قم را پانصد نفر پانصد نفر سر ببُریم و قتل عام کنیم."

بنابراین این قضیه بسیار جدی شده است. مدعیان یمانی در تهران، اطراف تهران یا در قسمت شهریار جوان‌های زیادی را آلوده کرده‌اند. مشکل اساسی ما این است که اطلاع رسانی نمی‌کنیم و فرهنگ مهدویت را درست برای مردم بیان نمی کنیم.

آنها چندین روایت ضعیف از کتاب «الغیبة» اثر «شیخ طوسی» یا کتاب «غیبة نعمانی» پیدا می‌کنند و چهار نفر آدم ساده را پیدا می‌کنند و فریبشان می‌دهند.

«احمد الحسن» چند سال در هند مرتاضی و هیپنوتیزم یاد گرفته است. طرفداران او به افراد زنگ می‌زنند و می‌گویند: سلام علیکم. قرار است شما شب جمعه امام زمان را در خواب ببینید که می‌‌فرماید «احمد الحسن» فرزند من است.

همان شب هم شما خواب می‌بینید. آنها فردا صبح زنگ می‌زنند و می‌گویند: دیدید گفتیم خواب می‌بینید! مبارک است؛ این بشارتی بود از سمت امام زمان که شما به تبعیت از «احمد الحسن» مشرف می‌شوید.

طلاب عزیز، روحانی گرامی، آقای عوام، آقای خواص! کدام یک از پیامبران در طول تاریخ خواب دیدن را معجزه خود قرار دادند؟ کدام امامی برای حقانیت خود به خواب استدلال کرده است؟! بلکه روایت برعکس داریم که امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید:

«فَإِنَّ دِینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یرَی فِی النَّوْم»

دین خدا گرامی‌تر از آن است که صحت و سقم آن با خواب معلوم شود.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 3، ص 482، ح 1

ما ده‌ها روایت در این زمینه داریم. در عصر ائمه اطهار هم افراد شیاد زیادی بودند که آن بزرگواران در برابر آنها ایستادند.

آنها همچنین ادعا می‌کنند برای این کار استخاره بگیرید. اگر استخاره خوب آمد که هیچ، اما اگر استخاره بد آمد می‌گویند: حتما شما غذای ناپاک خورده بودید. چند روز غذای پاک بخورید بعد دوباره استخاره کنید. باز هم استخاره می‌گیرد، بد می‌آید و می‌گویند: شما گنهکارید!

مرحوم حاج آقای کافی می‌گفت: شخصی نزد من آمده بود و از من درخواست کرد که برایش استخاره کنم. من استخاره کردم و بد آمد. او درخواست کرد که بازهم استخاره کنم، استخاره کردم و بازهم بد آمد. او بازهم درخواست کرد برای سومین بار استخاره کنم و من بازهم استخاره کردم و بد آمد. شخص گفته بود: شما بیکار هستید و من هم بیکارم. به قدری استخاره کنید که خوب بیاید.

حال این افراد هم به همین شکل عمل می‌کنند. تأسف من به این جهت این است که مدعیان یمانی بعضاً طلبه‌های ما و خیلی از عوام را فریب می‌دهند.

در گذشته هم افرادی با همین ادعاها بودند. به عنوان مثال «علی محمد باب» آمد و یک عده را فریب داد. «حسین علی بهاء» عده دیگری را فریب داد. «قادیانیه» در پاکستان و هند یک عده را فریب دادند.

در طول تاریخ هم افراد زیادی چنین ادعاهایی داشتند. در عصر ائمه اطهار «منصور حلاج» یا کسانی که بنیانگذار واقفیه بودند، «علی ابن ابی حمزه بطائنی» یا «زیاد بن مروان قندی» از این قسم بودند.

حال اینکه یکسری خواص آن هم به تعبیر مقام معظم رهبری "خواص بی‌بصیرت" را فریب بدهند، بسیار جای تأسف دارد. تقاضای من این است که روی این قضایا خوب کار کنیم، اطلاع رسانی کنیم و فرهنگ مهدویت را در بین مردم انتشار بدهیم.

در حال حاضر حدود سیصد کتاب از فرقه یمانی روی سایت‌ها رفته و فعالیتشان در فضای مجازی بیست برابر فعالیت داعشی هاست. آنها بسیار فراتر از منافقین و داعشی‌ها کار می‌کنند. به تعبیر مقام معظم رهبری فضای مجازی به قتلگاه جوانان ما تبدیل شده است.

بنابراین بر همه ما به ویژه عزیزان روحانی و سروران عزیز ما امروز تکلیف است که در برابر فرقه‌های نوظهوری که بدون شک ساخته و پرداخته استکبار است، ایستادگی کنند.

کسانی که در حزب مرکزی این‌ افراد هستند، همان کسانی هستند که اوایل انقلاب در هیئت مرکزی منافقین بودند، همانند «رجبی» یا «موسوی» که در قم دستگیر است. بنابراین باید اطلاع رسانی کنیم و مبانی فکری و عقیدتی این فرقه را برای مردم بیان کنیم.

بنده بارها گفتم آمادگی این را دارم که با این آقایان مباهله و مناظره کنم. آقای «احمد الحسن» در سال 1385 نامه‌ای به تمام علمای ایران نوشته بود که هنوز هم آن نامه را دارم.

پرسش:

حاج آقا ایشان الآن کجا هستند؟

پاسخ:

خودشان مدعی هستند که در استرالیا ساکنند، اما قبلا در بحرین بودند. البته در سال 1385 که «جند السماء» به نجف حمله کرد و می‌خواست آیت الله سیستانی و علما را بکشد، ارتش عراق وارد عمل شد و حدود دویست نفر از این‌ افراد را قتل عام کردند و بقیه فرار کردند.

پلیس عراق ادعا می‌کند: «احمد الحسن» در بین کشته شدگان بود، اما اتباع او ادعا می‌کنند که «احمد الحسن» به بحرین فرار کرده و اواخر سال گذشته هم به استرالیا رفته است.

مکتب نجف این افراد بسیار قوی است. دفتر آنها شاید به ‌اندازه دو دقیقه با حرم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فاصله دارد. آنها همچنین در کربلا، مصر، بغداد، احساء و قطیف مکتب دارند. آنها در مصر تشکیلات دارند و در ایران هم به صورت گسترده فعالیت می‌کنند.

بنده بارها اعلام کردم آمادگی دارم با «احمد الحسن» مناظره و مباهله کنم. او در سال 1426 قمری یعنی 14 سال پیش نامه‌ای به علمای ایران نوشته است.

او ابتدا اسم مقام معظم رهبری و سپس اسم سید قزوینی در ایران و بعد آیت الله کورانی و مقتدی صدر و دیگران را آورده است.

بنده بارها در رسانه‌ها و فضای مجازی و جاهای مختلف اعلام آمادگی کردم که حاضرم با ایشان هم مناظره و هم مباهله کنم. مناظره و مباهله نه در خصوص اینکه ایشان حق باشد. من مناظره می‌کنم تا ثابت کنم او اصلا مرتد و کافر است.

بنده بیش از صد بار اعلام آمادگی کردم. این‌ افراد به جای اینکه جواب بدهند، در فضای مجازی فحش هایی نثار من می‌کنند که در مدت 25 سال که با وهابیت درگیر بودم یک صدم این فحش‌ها را از وهابیت نشنیدم.

البته من خوشحال هستم، زیرا حتما حرف‌های بنده اثرگذار بوده که اینقدر عصبی هستند. آنها می‌سوزند که فحش می‌دهند. این خود دلیل بر این است که این افراد هاج و واج ماندند.

بنده بارها گفتم و الان هم خدمت شما اعلام می‌کنم. آنها بیایند تا در فضای مجازی هم مناظره و هم مباهله کنیم تا من ثابت کنم این شخص مرتد است.

او نسبت به حضرت ابراهیم ادعا می‌کند که حضرت ابراهیم بت پرست بود و نمی‌توانست نور خدا و ائمه را تشخیص بدهد.

او همچنین می‌نویسد: حضرت یونس به جهنم رفته و تا قیام قیامت در همانجا باقی می‌ماند. این یک توهین به پیغمبری است که قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ إِنَّ یونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِین)

و یونس از رسولان ما بود.

سوره صافات (37): آیه 139

قرآن کریم نسبت به حضرت یونس همچنین می‌فرماید:

(فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِین)

ما دعای او را به اجابت رساندیم، و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم، و همین گونه مؤمنان را نجات می‌دهیم.

سوره انبیاء (21): آیه 88

و:

(وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یزِیدُون)

و او را به سوی جمعیت یکصد هزار نفری، یا بیشتر فرستادیم.

سوره صافات (37): آیه 147

حال او ادعا می‌کند که قرآن اشتباه کرده و منِ «احمد الحسن» بهتر می‌دانم و خبر دارم که حضرت یونس به جهنم رفته و تا قیام قیامت در آتش جهنم است.

او همچنین ادعا می‌کند که اگر در وجود امیرالمؤمنین ظلمت نبود، او حتماً به جای پیغمبر اکرم می‌نشست و دیگر لازم نبود پیغمبر بیاید و علی بن أبی طالب پیامبر آخر الزمان می‌شد.

او همچنین ادعا می‌کند که در وجود امام حسین شرک است. حتما تنها کسی که شرک و منیّت ندارد «احمد الحسن» است!!

یکی از آقایان در تهران و اطراف شهریار حدود شصت نفر را جذب یمانی کرده بود که بنده یکی از شاگردانم را برای مناظره به سراغ ایشان فرستادم. او می گفت: یک ساعت با این آقا بحث کردم. بحث ما بحث علمی نبود و او از این شاخه به آن شاخه بحث می‌کرد.

در نهایت گفتم: اگر من بگویم امام حسین (علیه السلام) مشرک بوده چکار می‌کنی؟ او چند فحش به من داد که اگر چنین چیزی بگویی، فلان و فلان هستی.

من گفتم: این کتاب «احمد بن الحسن» را بخوانید. او کتاب را خواند و آن را بر زمین گذاشت. دوباره کتاب را باز کرد و خواند و بر زمین گذاشت. این دفعه شروع کرد هرچه فحش بلد بود به «احمد بن الحسن» داد. ما هم همین را می‌خواستیم که شما بفهمید.

بنده بارها به دوستان گفتم بحث علمی با این افراد فایده‌ای ندارد. ما باید نقاط ضعف و آسیب پذیر این افراد را پیدا کنیم که باعث شود جوانی که فریب آنها را خورده سریع از خواب بیدار شود.

این افراد به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) توهینی دارند که والله وهابی‌ها چنین توهینی ندارند. یه عنوان نمونه درباره آیه قرآن که فرمود:

(إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر)

که انسان‌ها همه در زیان‌اند.

سوره عصر (103): آیه 2

امام صادق (علیه السلام) در کتاب «کمال الدین» می‌فرماید:

«(إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ) یعْنِی أَعْدَاءَنَا»

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 656، ح 1

حال او ادعا می‌کند مراد از (الْإِنْسانَ) در (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر) علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) است!!!

من تمام تصویر کتاب‌های او را دارم. بنده بیش از این مصدع عزیزان نشوم. ان شاءالله خداوند بر توفیقات عزیزان ما بیفزاید و به ما توفیق نشر فرهنگ مهدوی و علوی و غدیری را کرم کند.

خدایا تو را به آبروی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) سوگند می‌دهم فرج فرزند آن بزرگوار حضرت حجة بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نزدیک بگردان. خدایا ما را از یاران خاص آن بزرگوار قرار بده. خدایا انقلاب ما به انقلاب جهانی‌اش متصل فرما.

خدایا تمام خدمتگزاران به اسلام و قرآن و اهل بیت، بالاخص مقام معظم رهبری موفق و مؤید بدار. خدایا خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدار. خدایا شر دنیا و آخرت از ما دور بگردان.

خدایا رفع گرفتاری از همه گرفتاران بنما. خدایا به آبروی امیرالمؤمنین حوائج همگان و حوائج جمع ما را برآورده نما. خدایا دعاهای ما به اجابت برسان.

هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، صدیقین، صالحین، شهداء بالاخص امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) صلوات.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



مطالب مرتبط:
اهمیت خطبه غدیر و استدلال حضرت زهرا سلام الله علیهاروش پاسخگوئی به برخی شبهات واقعه غدیرتأکید پیامبر اسلام بر جاودانگی واقعه غدیرخماستناد امیرالمؤمنین به حدیث غدیر، بر امامت و خلافت خویش!
Share
1 | اسماعیل | Iran - Birjand | ١٦:٤٠ - ١٨ مرداد ١٣٩٩ |
من كنت مولاه فعلي مولاه دلالت بر ولايت و امامت علي)ع) دارد
اگر واقعاً اين حديث دلالت بر ولايت حضرت علي (عليه السلام) ندارد، استناد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به اين حديث چه مفهومي دارد؟
اين روايت در صحيح إبن ماجه آمده كه آقاي الباني در جلد 1، صفحه 43 مي گويد اين روايت صحيح است.
چرا اين قدر این پیام مهم است كه اگر انجام ندهد،رسالت ناتمام است وبا ایلاغ این رسالت دین کامل شد؟
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها