2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم‌ردیف توحید و نبوت و معاد
کد مطلب: ١٢٨٥٤ تاریخ انتشار: ٢٦ مرداد ١٣٩٨ - ١١:٣٦ تعداد بازدید: 4407
سخنراني ها » امیرالمؤمنین علیه السلام
ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم‌ردیف توحید و نبوت و معاد

سخنرانی عمومی 98/05/26

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 98/05/26

موضوع: ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم‌ردیف توحید و نبوت و معاد

(سخرانی در مسجد امام حسن مجتبی شهرستان ماهشهر)

فهرست مطالب این سخنرانی:

جایگاه عظیم غدیر در روایات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین)

آیه ولایت از دیدگاه مفسر مشهور اهل سنت

پاداشی که امیرالمؤمنین به یک فرد ناصبی دادند!

بهترین کاری که باید در «عید غدیر» انجام داد

ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم ردیف توحید و نبوت و معاد

قدر ولایت امیرالمؤمنین در این ساعتِ سخت معلوم می شود!

ذبح کودک شیرخواره، قطع دست، پا و زبان؛ فقط به خاطر «علی»!!

وقتی امام جماعت مسجد النبی روزه خواری می کند!!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین لاحول ولا قوة الا بالله العلي العظیم حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الَّذي لا يَمُوتُ وَاستَعَنْتُ بِذی العِزّةِ وَالْقُدْرَةِ وَالْجَبَروت

ثم الصلاة والسلام علی سیدنا وسید الاولین والآخرین حبیبنا وحبیب اله العالمین الذي سمي في السماء باحمد و فی الارض بابی القاسم محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم( وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المنتجبین المكرمین لاسيّما ناموس الدّهر، وإمام العصر عجّل اللّه تعالى له الفرج

واللعن الدائم علی اعدائهم ومخالفیهم ومعاندیهم من الآن إلی قیام یوم الدین وبعد قال الحكیم في كتابه الكریم: (يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)

خدا را بر تمام نعمت‌هایش، بویژه نعمت ولایت سپاس می‌گوییم، ایام دهه امامت و ولایت و فرا رسیدن عید الله الاكبر، «عید غدیر خم» و میلاد خجسته‌ی امام هادی (سلام الله علیه) را به پیشگاه مقدس مولایمان بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و همه علاقمندان به اهل‌بیت عصمت و طهارت و شما گرامیان، تبریك و تهنیت می‌گویم، خدا را به آبروی این انوار طیبه قسم می‌دهم كه عیدی ما را فرج موفور السرور مولایمان بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء قدار بدهد ان شاء الله.

جایگاه عظیم غدیر در روایات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین)

همان‌گونه كه عزیزان مستحضر هستید، ایام متعلق به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و دهه، دهه‌ی ولایت و امامت است و داریم برای استقبال «عید غدیر خم» آماده می‌شویم، عید بزرگ الهی كه از آن به «عید الله الاكبر» تعبیر می‌شود.

امام صادق (سلام الله علیه) فرمود:

«مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا وَ تَعَيَّدَ فِي هَذَا الْيَوْم‏»

تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏3، ص: 143، بَابُ صَلَاةِ الْغَدِير، ح 317

حضرت می فرماید: هیچ پیغمبری در زمان گذشته نبود، جز این‌كه عید غدیر و روز هیجدهم ذی الحجه را برای خودش عید می‌گرفت. و این یعنی عید غدیر فقط مختص مسلمان‌ها و شیعیان نیست.

در روایت دیگر داریم:

«لَوْ عَرَفَ النَّاسُ فَضْلَ هَذَا الْيَوْمِ بِحَقِيقَتِهِ لَصَافَحَتْهُمُ‏ الْمَلَائِكَةُ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَشْرَ مَرَّات‏»

مردم اگر بدانند فضیلت عید غدیر چیست و آگاه باشند و طبق آگاهی‌شان عمل كنند، هر روز ده بار ملائكه با آنان مصافحه می‌كنند

تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، طوسى، محمد بن الحسن، دار الكتب الإسلاميه - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏6 ؛ ص24

عید غدیر، عیدی نیست كه مربوط به یك برهه‌ای از زمان و یا یك حادثه‌ی تاریخی باشد كه ما بخواهیم در رابطه با این حادثه تاریخی سخن بگوییم. قضیه‌ی غدیر در حقیقت یك فصل جدیدی از اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه واله وسلم) است كه با معرفی امیرالمؤمنین برای ولایت دین الهی كامل گشت، نعمت‌های خدایی بر بندگان به حد اعلی رسید و اسلام مرضی خدای عالم قرار گرفت.

غدیر در حقیقت یك بخشی از تنه اسلام است و یك بخشی از مجموعه معارف دینی است كه بدون آن، اسلام مفهوم پیدا نمی‌كند، بدون آن اسلام معنای واقعی خود را در جامعه نمی‌گذارد، بدون آن تلاش 23 ساله رسول اكرم به ثمر نمی‌شنید، شما در آیه 67 سوره مائده می‌خوانید:

(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ)

اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان!

پیغمبر! آن‌چه كه به تو دستور دادیم به مردم ابلاغ كن؛ كار پیغمبر ابلاغ است.

(إِنَّمَا عَلَيكَ الْبَلَاغُ)

بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است

سوره آل عمران (3) آیه20

وظیفه پیغمبر رساندن دستور الهی به مردم است؛ ولی این دستور یك ویژگی دارد كه هیچ یك از دستورات الهی این ویژگی را ندارد، خدای عالم یكبار در قرآن این‌طوری پیغمبر خود را مورد تهدید قرار می‌دهد

(وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)

و اگر ابلاغ نکني، رسالت او را انجام نداده‌اي!

سوره مائده (5) آیه67

اگر دستور امروز ما عملی نشود، رسالت حق عمل نشده است، و تلاش 23 ساله تو با آن همه زحمت‌ها با آن همه شكنجه‌ها اذیت‌ها طعنه‌ها و افتراها و تهمت‌ها به ثمر نمی‌شنید، این چیست كه خدا می‌گوید اگر انجام نشود اسلام و زحمات تو به ثمر نمی‌شنید، آیا نماز است؟ نماز از روز اول بعثت واجب بود، روزه است؟ روزه از سال دوم هجرت واجب شد، آیا حج و جهاد است؟ تمام این‌ها در قرآن آمده‌ واجب شده رفته؛ پس معلوم است یك مسئله‌ی جدید و دستور تازه‌ای است كه اگر این به این دستور عمل نشود رسالت نا تمام است، رسالت پیغمبر محقق نمی‌شود، زحمت‌های پیغمبر نتیجه نمی‌دهد و به ثمر نمی‌شیند؛ پس مشخص است كه این یك دستور خاصی است.

آیه ولایت از دیدگاه مفسر مشهور اهل سنت

شما اگر كتاب‌های بزرگان اهل‌سنت را مطالعه كنید، می‌بیند در رابطه با این آیه روایات متعددی را نقل كرده‌اند كه ارزش و اهمیت ولایت امیرالمؤمنین و امامت را نشان می‌دهد.

«آلوسی» یكی از چهره‌های پر آوازه‌ی اهل‌سنت است و روحیه‌ی سلفی دارد، ایشان در كتاب «تفسیر روح المعانی» نسبت به شیعه جسارت‌های زیادی دارد، وقتی به «شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه» می‌رسد كه از استوانه‌های علمی شیعه است، تعابیر خیلی وقیحی دارد، واژه «هذا الكلب عدو الله، زندیق، ناصبی» نسبت به بزرگان شیعه داده است؛ ولی با این روحیه‌ای كه دارد وقتی به این حادثه و قضیه می‌رسد با تمام صراحت از قول «عبدالله مسعود» مفسر عصر صحابه و شاگرد برومند امیرالمؤمنین در تفسیر قرآن نقل می‌كند می‌گوید:

«كنا نقرأ على عهد رسول الله ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 6، ص 193

می‌گوید ما این آیه را در زمان پیغمبر این چنین می‌خواندیم، نمی‌گوید من می‌خواندم بلكه تعبیر «كُنّا» دارد، با صیغه مع الغیر با كلمه «كان» كه دلالت بر استمرار دارد می‌گوید ما این آیه را در عهد نبوت این‌طوری می‌خواندیم: پیغمبر! به مردم ابلاغ کن ولی امر مسلمان‌ها علی است كه اگر این ابلاغ نشود رسالت ناتمام است.

بحث ولایت علی یك بحث فرعی از فروعات دینی نیست كه ما بخواهیم در رابطه با او بحث كنیم حالا اگر كسی قبول كند، یا قبول نكند، فرقی نكند، نه؛ بحث ولایت علی یك بحث اساسی و ریشه‌ای است و یك بخشی از بدنه اسلام است كه بدون این بخش اسلام محقق نمی‌شود و اسلام واقعیت پیدا نمی‌كند.

جالب این است كه بزرگان اهل‌سنت در رابطه با ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) وقتی كه می‌آیند مقایسه می‌كنند با سایر واجبات الهی كه البته در كتب ما هم است.

«مرحوم كلینی» (رضوان الله تعالی علیه) متوفای 329 در كتاب «كافی» كه اولین كتاب از كتب اربعه شیعه است و این كتاب افتخار شیعه است، مثل كتاب «كافی» در تاریخ شیعه نوشته نشده است، ایشان در جلد دوم صفحه 18 تا 27 نزدیك 16 – 17 تا روایت از ائمه (علیهم السلام) آورده است.

«بُنِيَ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَلَى‏ خَمْسٍ‏ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ‏ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2 ؛ ص18

و در صفحه 21 می‌گوید:

«وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ يَوْمَ الْغَدِيرِ»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2 ؛ ص21

در میان واجبات الهی هیچ‌كدام هم‌سطح ولایت علی نیست، بعد امام باقر (سلام الله علیه) گلایه می‌كند می‌فرماید:

«فَأَخَذَ النَّاسُ‏ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا هَذِهِ يَعْنِي الْوَلَايَة»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2 ؛ ص18

مردم آن چهار تا را گرفته‌اند، نمازشان را خوب می‌خوانند، روزه‌شان را هم می‌گیرند، حج‌شان را هم می‌روند؛ ولی برای ولایت علی اهتمامی نمی‌ورزند، حتی در حد یك نماز و در حد یك روزه؛ این در حقیقت گلایه‌ امام از ما است!

البته همین روایت در كتب اهل‌سنت هم آمده است شما ملاحظه بفرمایید آقای «محمد كرد علی» از استوانه‌های علمی اهل‌سنت و از علمای بزرگ بغداد است و همه مذاهب اهل‌سنت قبولش دارند كتابی به نام «خطط الشام» دارد در جلد 6 صفحه 245 مفصل از «ابوسعید خدری» در رابطه با گسترش فرهنگ شیعه علی در عصر نبوت نقل می‌كند، بعد «ابوسعید خدری» می‌گوید:

« أمر الناس بخمس فعلموا بأربع وتركوا واحدة. ولما سئل عن الأربع قال: الصلاة والزكاة وصوم شهر رمضان والحج قيل: فما الواحد التي ترکوها؟ قال: ولاية علي بن أبي طالب»

خطط الشام؛ المؤلف: محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد، كُرْد عَلي (المتوفى: 1372هـ)، الناشر: مكتبة النوري، دمشق؛ الطبعة: الثالثة، 1403 هـ - 1983م؛ ج 6، ص 245

این بخش فرا مذهبی است و اختصاص به شیعه ندارد، یا در كتاب «مناقب مغازلی» و غیره تعبیر این است که وقتی كه از او سؤال می‌كنند آیا ولایت علی هم مثل نماز و زكات واجب است؟ می‌گوید بله.

می‌گوید:

«قال: فقد کفر الناس!!»

پرسید: با رها کردن ولایت مردم کافر شدند!!

«قال: فما ذنبی!»

گفت: گناه من چیست!

مناقب علی بن أبی طالب؛ أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1424 - 1382 ش، ناشر: دار الحدیث، ص 72، ح 48

می گوید گناه من چیست؟ من ناقل روایت امیرالمؤمنین هستم، این مطلب را «مناقب ابن مردویه» در صفحه 72 مفصل از قول «ابوسعید خدری» صحابی جلیل القدر نبی مكرم نقل می‌كند.

پاداشی که امیرالمؤمنین به یک فرد ناصبی دادند!

نكته دیگری را كه عزیزان در اهمیت ولایت امیرالمؤمنین دقت كنند خطبه‌ای است كه رسول اكرم در «غدیر خم» خوانده، من همیشه این گلایه را داشتم كه بزرگان اهل‌سنت حدیث غدیر را نقل كردند؛ ولی خطبه غدیر را نقل نكردند. حدیث، كلام یك سطری و دو سطری است و از نظر كلمه ممكن است چند كلمه‌ی باشد؛ ولی غدیر حدیث نیست، غدیر خطبه است، شما ببینید «صحیح مسلم، مسند احمد، سنن نسائی، صحاح ستة» اهل‌سنت نقل كردند كه رسول اكرم روز هیجدهم ذی الحجه بعد از نماز ظهر تا فرا رسیدن وقت نماز عصر یعنی دو ساعت نیم حداقل حضرت سخنرانی كردند. و می‌گویند چیزی نماند كه پیغمبر در آن‌جا نگفته باشد. می‌گوییم چه فرمود؟ می‌گویند فرمود:

«من كنت مولاه فعلی مولاه!»

می‌گوییم این كه حدیث غدیر است، خطبه غدیر كجاست؟ یك نفر كه دو ساعت صحبت كرده است باید 50 - 60صفحه مطلب گفته باشد، شما سخنرانی یك سخنران را كه ده دقیقه تا یك ربع سخنرانی كرده وقتی متنش را پیاده می‌كند 7- 8 صفحه می‌شود، معمولا ما تایم داریم 5 دقیقه سخنرانی حدود 7- 8 صفحه در می‌آید. در غدیر خم دو ساعت و نیم پیغمبر سخنرانی كرده است فقط «من كنت مولاه فعلی مولاه» شده است!!

حالا بعضی‌ها یك لطفی كرده‌اند و گفته‌اند پیامبر فرمود:

« اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاهُ‏ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه‏»

«ابن تیمیه» می‌گوید این هم دروغی است كه شیعیان در كتاب‌های ما اضافه كرده‌اند، من خیلی روی این قضیه كتاب‌های اهل‌سنت را گشتم، تا بیبینم خطبه را چه كسی نقل كرده است، در قرن دوم، سوم، چهارم هجری بررسی كردم دیدم هیچ كدام از این آقایان خطبه را نقل نكردند!!

اول كسی كه آمده چیزی به نام خطبه نقل كرده، آقای «طبرانی» متوفای 360 هجری است، ایشان كتابی به نام «المعجم الصغیر» و «المعجم الوسیط» و «المعجم الكبیر» دارد، كه كتاب «معجم كبیر» ایشان حدود 27- 28 جلد است.

آقای «طبرانی» در جلد سوم صفحه 180خطبه غدیر را در حد دو، سه صفحه نقل كرده است، بازهم همین اندازه را ما قبول داریم، و یقین داریم كه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) پاداش او را خواهد داد؛ یعنی رسول الله در «غدیر» یك دعا كرده است فرمود:

«اللَّهُمَّ َ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ»

فرمود: خدایا هركس علی را كمك كرد، كمكش كن، هركس به علی خدمت كرد، خدایا یاری اش باش! دعای پیغمبر قطعا به اجابت رسیده است، در آن هیچ شك و شبهه‌ی نیست. من بر این عقیده هستم اگر كسی نستجیر بالله ریائاً هم برای علی كار كند، خدای عالم به خاطر آن زحمتی كه می‌كشد، نه به خاطر نیتش، خستگی كه به او پیش می‌آید به خاطر آن هم به او پاداش می‌دهد.

یك قضیه‌ی را «آیت الله عراقی» در كتاب «رایات رهنما» نقل می‌كند، می‌گوید در «نجف اشرف» یك تاجر ناصبی بود نسبت به امیرالمؤمنین علناً جسارت می‌كرد، یك كارگر، پیشخدمت و نوكری داشت شیعه بود، خیلی از این كار زجر می‌كشید، بارها به این صاحب كار و این تاجر اعتراض می‌كرد؛ ولی گوش نمی‌داد. یك شب گفت من حرم حضرت امیر می‌روم از حضرت می‌خواهم كه رشته عمرت را قطع كند، گفت برو ببینم چه كار می‌كنی!

ایشان در كتابش می‌نویسد این خدمتكار به حرم حضرت می‌رود خیلی گریه و زاری می‌كند، تا پاسی از شب در همان‌جا می‌ماند تا خوابش می‌برد، می‌گوید در عالم رؤیا خدمت امیرالمؤمنین مشرف شد، خودش را به پاهای امیرالمؤمنین انداخت سلام و اظهار ارادت كرد بعد گفت حالا كه امیرالمؤمنین را دیدم بگذار حاجت دل و مشكلاتم را با علی مطرح كنم.

این چنین فرصت‌ها به این سادگی به دست نمی‌آید، عرض كرد یا ابالحسن سه تا حاجت دارم، حضرت فرمود بفرماید گفت حاجت اولم این است كه ارباب و صاحب كار من خیلی نسبت به شما جسارت می‌كند من از دست ایشان به سطوح آمدم، قلب من كباب می‌شود، از خدا بخواه رشته عمرش را قیچی كند.

حاجت دوم من این است كه آقا جان از عمر من 30 – 35 سال گذشته از نوكری و كارگری دیگر به سطوح آمده‌ام از خدا بخواه كه یك وسعتی بدهد دیگر من مستقل باشم.

حاجت سوم من این است كه به قول امروزی‌‌ها دیگر پیر پسر می‌شوم تا كیْ من مجرد بمانم، از خدا بخواه مقدمات ازدواج من فراهم بشود.

امیرالمؤمنین فرمود پسر جان! حاجت اولت قبول نیست؛ ولی دوم و سوم آن قبول است، عرض می‌كند آقا جان حاجت دوم و سوم را نمی‌خواهم، قبولی حاجت اولی را می‌خواهم، من از دست این ارباب به سطوح آمده‌ام قلبم با كارهای ایشان به درد می‌آید.

حضرت فرمود نه، به صلاح نیست، دوباره گریه می‌كند می‌گوید آقا جان خیلی من تحت فشار هستم، حضرت می‌فرماید این ارباب تو با این‌كه ناصبی است، هر وقت می‌آید از كنار حرم من رد می‌شود بی اختیار خم می‌شود در برابر گنبد من تعظیم می‌كند، به همین اندازه به گردن منِ علی حق دارد، من نمی‌خواهم مایه هلاكت و بیچارگی او را فراهم كنم.

آی شیعه، علی این است! دقت كنید یك ناصبی در برابر گنبد و ضریح حضرت سر خم می‌كند، این كار او را هم حضرت به یك نوعی می‌خواهد جبران كند، این بنده خدا از خواب بیدار می‌شود بر می‌گردد پیش اربابش.

اربابش می‌گوید خوب چه كار كردی؟ تا به حال كه برای من مشكلی پیش نیامده است، ایشان حرف نمی‌زند، اربابش می‌گوید پس آن‌جا رفتی محلت نگذاشت، علی حسابت نكرد، نوكر گریه می‌كند ارباب متوجه می‌شود كه خبرهای است، گفت چه شده؟ این خدمتكار خوابش را نقل می‌كند، می‌گوید دوباره خوابت را بگو، سه باره، چهار باره... بعد ارباب شروع به اشك ریختن می‌كند.

می‌گوید این كه من در برابر ضریح و گنبد حضرت سر خم می‌كنم والله احدی خبر ندارد، زن و بچه من خبر ندارد، معلوم می‌شود علی ابن ابیطالب خیلی مرد و بزرگ است، منِ كه دهنم این همه آلوده است به مجرد این‌كه یك سر خم می‌كنم، به همین اندازه حساب من را دارد.

تو شاهد باش كه من از گذشته‌ام توبه كردم و استغفار می‌كنم و شیعه می‌شوم، بعد می‌گوید شما می‌دانی محصول عمر من یك دختر بیشتر نیست، اگر اجازه بدهید شما را به دامادی خودم انتخاب كنم، از نظر مالی هم كه چند تا كاروان سرا و كارخانه و... دارم باهم دوتایی بروید كار كنید و استفاده كنید، ببینید امیرالمؤمنین این است! حتی وقتی كه یك ناصبی هم برای حضرت اظهار ارادت می‌كند، آن را هم در نظر می‌گیرد، دوستان را كجا كنی محروم، تو كه با دشمن این نظر داری!

بهترین کاری که باید در «عید غدیر» انجام داد

حالا بیایید ببینید در این ایام غدیر چه كار می‌خواهید بكنید!؟ به قول یكی از اعاظم كه می‌گفت روزی ماه محرم را در غدیر تقسیم می‌كنند، هركس در غدیر كم گذاشت، در عاشورا برایش كم می‌گذارند، در غدیر كوتاه آمد، برایش در ایام محرم كوتاه می‌آیند، زیرا غدیر اساس كار است، اگر ما از روز اول غدیر را فراموش نمی‌كردیم و نادیده نمی‌گرفتیم، عاشورا به وقوع نمی‌پیوست، عاشورا معلول و نتیجه فراموش شدن غدیر است!

لذا تلاش كنیم در غدیر با زبان‌مان، با قدم‌مان، با مالمان، هركس به اندازه وسع خودش در این راه قدم بردارد، چه بسا یك احسان كوچك و یك خدمت كوچك اگر خالص باشد، قطعا از كارهای بزرگ بیشتر ارزش پیدا می‌كند.

ما باید تلاش كنیم در غدیر عشق‌مان را به علی (سلام الله علیه) اثبات كنیم، شام غدیر بتوانیم بگوییم یا فاطمه زهرا! اولین شهید خاكریز ولایت! ما دیشب و امروز برای علی این كارها را كردیم، می‌توانیم با انگشت بشماریم یك، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت...

حالا هركسی در حوزه كاری خودش، مجلس می‌گیرید، اطعام می‌كنید، احسان می‌كنید، برای بچه‌هایتان و همسران تان لباس نو می‌خرید، به دیدار دوستان تان می‌روید می‌آیید، ایستگاه صلواتی راه می‌اندازید، به همسایه‌هایتان شیرنی می‌دهید؛ همه به حساب امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است.

ولی من معتقدم دوستان تلاش كنیم غدیرمان غدیر معرفتی باشد، غدیر بصیرتی باشد، شیرنی دادن و احسان كردن، مجلس گرفتن خوب است ولی این‌كه ما بتوانیم سطح معلومات مردم را درباره غدیر بالا ببریم، هدف غدیر را برای مردم بیان کنیم، پلاکارتی تهیه کنیم و روایاتی مربوط به غدیر از کتب شیعه و سنی چاپ کنیم به در و دیوار منزل‌، مسجد، حسینیه‌مان بچسبانیم، پشت ماشین‌مان بچسبانیم که حداقل ده نفر، پنجاه نفر این روایت را ببیند منقلب بشود، یک شیعه ببیند خوشحال بشود یک سنی ببیند تلنگر در ذهنش ایجاد بشود.

جلساتی داشته باشیم که بتوانیم در آن جلسات معرفت افزایی کنیم و مردم را با هدف و فرهنگ غدیر آشنا کنیم. تلاش کنید در این سمت و سو حرکت کنید، مسابقه در مسجد و مدرسه‌مان بگذاریم. در جاهای که هستیم روایات مربوط به غدیر، پنج تا روایت درباره غدیر در رابطه با ولایت امیر المؤمنین برای بچه‌های کوچک، دبستانی‌ها، دبیرستانی‌ها، دانشجوها طرح کنیم هر کدام از این‌ها حفظ و تحقیق کردند جایزه خوبی به آن‌ها بدهیم.

بچه هفت هشت ساله وقتی با فرهنگ غدیر آشنا می‌شود، وقتی بزرگ بشود وارد دبیرستان و دانشگاه بشود دیگر شبهات معاندین در روحیه این بچه اثر نمی‌گذارد. این بچه اگر پا به دریای کفر بگذارد پایش خیس نمی‌شود، علت این‌که می‌بینید بعضی از جوان‌های ما می‌لغزند و با یک وزش بادِ وهابیت این طرف آن طرف می‌شوند، نشان می‌دهد كه ماها نتوانستیم این‌ها را با فرهنگ ولایت در اول کودکی آشنا کنیم.

ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم ردیف توحید و نبوت و معاد

بحث ما در رابطه با خطبه غدیر بود آقای «طبرانی» اولین کسی است که خطبه را نقل کرده قطعاً به خاطر همین امیر المؤمنین ما یقین داریم پاداشی به او می‌دهد، دو سه صفحه بیشتر نیست کتاب «معجم کبیر طبرانی» را دوستان می‌توانند به اینترنت مراجعه کنند و ببینند جلد 3، صفحه 180 در این خطبه البته آن‌چه را که گفتنی است در این یک صفحه گفته شده و آن پیام غدیری و فرهنگ غدیری و هدف غدیری در این صفحه کاملاً ترسیم شده است.

من فقط یک فراز از این خطبه را که یک عالم سنی نقل کرده خدمت‌تان عرض کنم، تا آیه شریفه که قرآن می‌گوید:

(وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ(

آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکني، رسالت او را انجام نداده‌اي

سوره مائده (5): آیه 67

ارزشش برای ما روشن بشود، «طبرانی» می‌گوید رسول اکرم، قبل از آن‌که خطبه را مطرح بکند علی را معرفی بکند سه تا سوال از مردم کرد، تعداد جمعیت را 90 هزار و 100 هزار نوشتند «سبط ابن جوزی» از علمای بزرگ اهل‌سنت 120 هزار می‌گوید. «ولی الله دهلوی» می‌گوید 124 هزار جمعیت در منطقه غدیر جمع بودند.

رسول اکرم با پرسش خطبه را آغاز می‌کند می‌گوید آی مردم:

«أَلَيْسَ تَشْهَدُونَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»

من تقاضا دارم عزیزان خوب دقت کنند، این رمز و رموز و عبارت‌های که پیغمبر در خطبه غدیر مطرح کرده، هر کدام پیام دارد این پیام را در غدیر ما باید احیاء کنیم، آیا شهادت به وحدانیت خدا نمی‌دهید؟

یا رسول الله این مردمی که 23 سال در رکاب تو بودند از جان و مال گذشتند و هجرت کردند آن‌های که در «مدینه» بودند تمام هستی‌شان را در اختیار «مهاجرین» قرار دادند تا کار به جای رسید که بعضی‌ها دو تا زن داشتند یک زن‌شان را طلاق دادند تا وقتی كه عده‌اش تمام شد به عقد «مهاجرین» در بیاید، تا این اندازه ایثار کردند که اصلاً تصورش برای ما امکان‌پذیر نیست، این‌ها در رکاب تو در حجة الوداع هستند این چه سوالی است؟

«أَلَيْسَ تَشْهَدُونَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»

آیا شما شهادت به وحدانیت خدا نمی‌دهید؟

«أَلَيْسَ تَشْهَدُونَ أَنْی رَسُول اللَّهُ»

آیا شما شهادت به رسالت من نمی‌دهید؟

یا رسول الله اگر شهادت به رسالت تو نمی‌دادند این جمعیت در رکاب تو، در این گرمای سوزان از «مدینه» به «مکه» از «مکه» تا «غدیرخم» با شما نبودند؟

« أَلَيْسَ تَشْهَدُونَ وَأَنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ وَنَارَهُ حَقٌّ وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ»

آیا شهادت نمی‌دهید مرگ حق است، نکیر و منکر حق است، در قیامت بعثت حق است. حساب و کتاب حق است؟

یا رسول الله اگر این‌ها معاد را قبول نداشتند این همه جان فشانی نمی‌کردند؟ این همه ایثار نمی‌کردند، همه‌ی این‌ها در مراسم حج در رکاب تو گفتند:

«لَبَّيْكَ‏ اللَّهُمَ‏ لَبَّيْكَ، لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ ».

همه این‌ها لبیک به ندای شما بوده این سه تا سوال برای چیست؟ بلافاصله بعد از این حضرت ولایت علی را مطرح می‌كند

«إِنَّ اللَّهَ مَوْلايَ وأنا مولى الْمُؤْمِنِينَ وأنا أَوْلَى بِهِمْ من أَنْفُسِهِمْ فَمَنْ كنت مَوْلاهُ فَهَذَا مَوْلاهُ يَعْنِي عَلِيًّا»

المعجم الكبير ، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج 3، ص 180

می‌دانید پیامش چیست؟ می‌خواهد بگوید آی مردم ولایت علی که من می‌خواهم معرفی کنم این ولایت علی، در ردیف نماز و روزه و حج و زکات و جهاد نیست، ولایت علی هم ردیف توحید و نبوت و معاد است، انکار ولایت علی مثل انکار رسالت و توحید و معاد است. تن دادن به ولایت علی، تن دادن به توحید و رسالت و معاد است.

وگرنه معنا ندارد که رسول اکرم از مردم اعتراف بگیرند آیا شما خدا را قبول ندارید؟ پیغمبر را قبول ندارید، معاد را قبول ندارید؟ همه‌این‌ها پیام دارد، اگر ما خوب دقت کنیم قضیه ولایت، در ردیف نماز، زکات، حج و امثال آن نیست، خیلی فراتر از این‌ها است و روایات متعددی داریم شاید بیش از 40 روایت داریم که پیامبر فرمود:

«مَنْ‏ أَنْكَرَ إِمَامَةَ عَلِيٍّ بَعْدِي كَانَ كَمَنْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي فِي حَيَاتِي وَ مَنْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي كَانَ كَمَنْ أَنْكَرَ رُبُوبِيَّةَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

هر کس ولایت علی را انکار کند، گویا رسالت من را انکار کرده!

الأمالي (للصدوق)، ابن بابويه، محمد بن على، كتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376ش، النص ؛ ص656

یا:

«مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَنِي فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏»

كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏؛ ج‏1، ص 262، ح 8

روایت‌های متعدد ما در این زمینه داریم که بحث امامت و ولایت هم‌سنگ و هم ردیف ولایت، توحید و معاد است و لذا شما می‌بینید شاید بیش از 200 روایت در کتب شیعه و سنی آمده:

«من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

هر کس بدون امام از دنیا برود مرگش، مرگ جاهلی است.

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96

ندارد «من مات بلا صلاة مات میتة جاهلیة» یا «من مات بلا صوم و حج مات میتة جاهلیة» ولی دارد:

«مَنْ مَاتَ بِلا إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

خیلی واضح و روشن است. شما می‌دانید كه در «صحاح ستة» حدیث غدیر را نقل نکردند، ولی «من مات بلا امام» را نقل کرده اند، شما به «صحیح مسلم» مراجعه کنید که آقایان اهل‌سنت معتقد هستند صحیح‌ترین کتاب، بعد از قرآن، «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است؛ در جلد 3 صحیح مسلم، حدیث 1851 از قول «عبدالله عمر» نقل می‌کند:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً »

صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1478، ح 1851

«احمد ابن حنبل» متوفای 241 در «مسند» خودش از قول پیغمبر نقل می‌کند:

«من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96

و این حدیث در میان مردم فرهنگ شده است. راوی خدمت امام باقر (سلام الله علیه) می‌آید می‌گوید یابن رسول الله ما شنیده‌ایم که رسول اکرم فرموده: «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» آیا درست است؟ امام باقر فرمود:

«إِي وَ اللَّهِ قَدْ قَالَ قُلْتُ فَكُلُّ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ قَالَ نَعَمْ.»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 376، ح 1

و در جای دیگر فرمود:

« مَنْ مَاتَ لَا یعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً جَاهِلِیةَ کفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَال»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 377، ح 3

مرحوم «کلینی» ده دوازده روایت در این زمینه آورده؛ یعنی بحث امامت و غدیر را ما یک مقداری ساده گرفته‌ایم و تصور می‌کنیم که یك موضوع اسلامی است و پیغمبر اکرم آمده امیر المؤمنین را برای امامت نصب کرده و الحمد لله خدا به ما توفیق داده که امامت علی را قبول کنیم؛ نه، این نیست.

قدر ولایت امیرالمؤمنین در این ساعتِ سخت معلوم می شود!

من بارها گفتم ما قدر نعمت ولایت را نمی‌دانیم. مثل ماهی که در دریا است، قدر آب را نمی‌داند، وقتی از دریا بیرون می‌آید می‌فهمد چه خبر است؟ «معلی بن خنیث» همراه «صفوان» و دیگران خدمت امام صادق نشستند. امام فرمود وقتی که نفس شما به حلقوم می‌رسد می‌بینید و قدر ولایت را آن‌جا می‌شناسید.

راوی می‌گوید من سوال کردم چه می‌بینیم؟ جواب ندادند. ظاهراً «صفوان» است می‌گوید «معلی» محکم به زانوی من می‌زد که از آقا سوال کن چه می‌بینیم؟ گفت به قدری به زانوی مشت زد تا زانوی من درد گرفت. تا بعضی از اغیار از مجلس بیرون رفتند، من سوال کردم آقا جان چه می‌بینیم؟ شما فرمودید وقتی به این‌جا برسد می‌بینید آن لحظه قدر ولایت را می‌دانید.

حضرت فرمود: وقتی اجل فرا می‌‌رسد رسول اکرم بالای سر شما می‌نشیند، امیر المؤمنین می‌آید پایین پای شما می‌نشیند و علی به شما می‌گوید:

«يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَبْشِرْ»

بشارت باد بر تو!

از هرگونه عذاب قبر، فشار قبر، گرفتاری‌های قیامت در امان هستی، این فرد تعجب می‌کند این شخص چه کسی است؟

می‌فرماید:

«أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الَّذِي‏ كُنْتَ‏ تُحِبُّه‏»

الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏3 ؛ ص129

من همان علی هستم، که یک عمری علی می‌گفتی؛ پایت به زمین می‌خورد علی می‌گفتی؛ می‌خواستی بلند شوی علی می‌گفتی؛ بچه بودی سرت درد می‌گرفت مادرت یا علی می‌گفت؛ زمین می‌خوردی مادرت علی می‌گفت؛ من همان علی هستم که یک عمری صدایش کردی الان هم من آمدم این یا علی گفتن‌هایت را جبران کنم.

«يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي‏ مِنْ‏ مُؤْمِنٍ‏ أَوْ مُنَافِق قبلا‏»

الأمالي (للطوسي)، طوسى، محمد بن الحسن، دار الثقافة - قم، چاپ: اول، 1414ق، النص؛ ص627

ای که گفتی فمن یموت یرنی/ جان فدای کلام دلجویت/ کاش روزی هزار مرتبه من مُردمی/ تا بدیدمی رویت. آن وقت است که ما قدر ولایت و امامت علی را می‌دانیم!

حالا ببین در این ایام غدیر، برای علی چه کار می‌خواهی بکنید؟ که در آن لحظه آخر وقتی علی را دیدی بتوانی بگویی، یا علی! من هم برای تو این کارها را کردم، در بشقاب بگذاری یا در کف دستت بگذاری علی جان من هم در «غدیر» این کار را کردم! ده تا پنج تا کاری که انجام دادی به خوبی برای علی بشماری و سربلند باشی.

این‌طور نشود ایام غدیر بیاد و برود فقط شنونده باشی و شرکتی در جلسات داشته باشی! آن هم خوب است من نمی‌گویم خوب نیست، هر کاری انسان برای علی انجام بدهد یک آهی برای علی بکشد، همین آه کشیدن برای علی نفس کشیدن برای علی، قدم بر داشتن برای شرکت در جلسات علی خیلی ارزش دارد شاید عقل و فکرمان به آن‌جا نرسد!

لذا تلاش کنیم در این ایام آن‌چنان از علی سخن بگویید هم بچه شیعه‌های ما سربلند بشوند برای‌شان خاطره بماند، هم برای جوجه وهابی‌های که در گوشه کنار استان شما تبلیغ می‌کنند، در فضای مجازی تبلیغ می‌کنند، در رسانه‌های جهانی‌شان تبلیغ می‌کنند برای این‌ها هم یک درس عبرتی باشد و این را هم بدانیم ولایت علی به این سادگی به دست من و شما نرسیده و به این سادگی هم از کنارش رد نشویم.

ذبح کودک شیرخواره، قطع دست، پا و زبان؛ فقط به خاطر «علی»!!

دوستان عزیز این ولایت و امامت از لابه‌لای خون و شکنجه به دست ما رسیده است. الان من و شما در جلسات امیر المؤمنین شرکت می‌کنیم برای ما سربلندی است، من بالای منبر صحبت می‌کنم، برای من افتخار است. مردم احترام می‌کنند، بله فلانی دارد از علی دفاع می‌کند.

دفاع کردن از علی برای من و شما مقام، فخر، عزت شده ولی شما به صدر اسلام بر گردید ببینید از علی حرف زدن گناه نابخشودنی است، «ابن حجر عسقلانی»، «ذهبی» و «مزی» در «سیر اعلام النبلاء»، «تهذیب التهذیب»، ‌«تهذیب الکمال» در شرح حال «علی ابن رباح» می‌نویسند:

«كان بنو أمية إذا سمعوا بمولود اسمه علي قتلوه»

تهذيب التهذيب، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، ج 7، ص 280، ش 541

اگر اسم نوزادی را علی می‌گذاشتند «بنی امیه» آن نوزاد را جلوی چشم پدر و مادر ذبح می‌کردند. وارد شده است که «علی ابن رباح» پدر و مادرش را لعنت می‌کرد چرا اسم من را علی گذاشتید؟ می‌گفت اسم من «عَلی» نیست اسم من «عُلِی» است. من را علی صدا نکنید؛ یعنی اگر اسم کسی را علی می‌گذاشتند برایش مایه ننگ بود!

«ابن ابی الحدید» می‌گوید:

«حتى إن الرجل ليقال له : زنديق أو كافر ، أحب إليه من أن يقال : شيعة علي»

شرح نهج البلاغة، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة : الأولى، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري، ج 11، ص 25

اگر زندیق و ملحد می‌گفتند بهتر بود تا شیعه علی بگویند؛ یعنی کفار و ملحدین در جامعه امنیت داشتند؛ ولی شیعه‌های علی امنیت نداشتند.

«کمیل ابن زیاد» که دعای کمیلش را می‌خوانید، شرح حالش را بخوانید، چقدر به خاطر علی شکنجه شده و زجر کشیده آخرش هم به خاطر علی سرش را از بدن جدا کردند.

آقای «محمد ابن ابی‌بکر» پسر ابی‌بکر، خلیفه اول آقایان است، به خاطر دفاع از علی او را می‌کشند و جنازه‌اش را داخل پوست الاغ می‌گذارند و آتش می‌زنند هیچ کافری را این‌چنین نمی‌کشند؛ جرم «محمد ابن ابی‌بکر» چیست؟ جرم ایشان دفاع از علی ابن ابیطالب است جز این است؟ «حجر ابن عدی» را با ده نفر از یارانش قطعه قطعه می‌کنند می‌گویند از علی دست بر دار می‌گوید دست بر نمی‌دارم.

خون پاک آن‌ها بود که علی را در تاریخ این‌چنین حفظ کرد، دست و زبان «رشید حجری» را می‌برند و می‌گویند چرا با این زبان داری از علی تعریف می‌کنی و فضلیت علی را داری مطرح می‌کنی؟

«عبید الله زیاد» به «میثم تمار» دستور می‌دهد که باید از علی دست برداری. مگر می‌شود «میثم» از علی دست بر دارد، «میثم» می‌گوید رفتم در خانه علی، علی را زیارت کنم گفتند علی خواب و در حال استراحت است، پشت در ایستادم با صدای بلند گفتم: آقایی که در خوابی، من «میثم تمار» هستم آمدم زیارتت کنم، دیدم علی از اتاق صدا زد «میثم» بیا داخل، رفتم حالا چه حرف‌های زدند؟ میان عاشق و معشوق رمزی است.

امیر المؤمنین فرمود: «میثم» چه حالی پیدا می‌کنی که تو را دستور بدهند از من برائت بجویی؟ گفت: آقا جان هرگز به فکر من نمی‌رسد. گفت دست و پا و زبانت را می‌بُرّند تو را می‌كشند!

می‌دانید «میثم» چه گفت؟ گفت: یا علی این‌ها که ارزش ندارد، بریده شدن دست و دست دادن به خاطر تو که ارزش ندارد. پای من چه ارزشی دارد؟ زبان من چه ارزشی دارد؟ این‌ها دارند عشق می‌کنند، بعد حضرت دست «میثم» را می‌گیرد و کنار یک درخت خرما می‌بَرَدْ می‌گوید «میثم» بر بالای همین درخت خرما تو را اعدام می‌كنند.

«میثم تمار» گاهی روزها می‌آمد، زیر آن درخت نماز می‌خواند خطاب می‌کرد ای درخت خرما تو آخرین ملجإ من، آخرین محل عبور من هستی، تو شاهد قتلگاه من هستی!

«عمرو ابن حریث» از صحابي پیغمبر است در قضیه «متعه» داستان‌های مفصلی دارد، نزدیک آن درخت خرما منزل دارد. «میثم» در می‌زند! آقای «میثم» بفرمایید منزل، می‌گوید نه، آقا من با شما همسایه خواهم شد، «عمرو ابن حریث» می‌گوید من خیال می‌کردم، منزل «عبدالله مسعود» که همسایگی ماست را می خواهد بخرد. چرا که خیلی‌ها می‌خواستند آن منزل را بخرند، منزل «عبدالله مسعود» صحابی و مفسر عصر رسالت است تا روزی که دیدم «میثم تمار» را بالای نخل زدند، تازه فهمیدم «میثم» با من به صورت رمز و رموزی حرف می‌زد!

دوستان اگر دست و پای‌ شما را ببرند چه حالی پیدا می‌کنید؟ خون فواره می‌زند، وقتی شاهرگ بریده شود خون چطور فواره می‌زند؟ دست «میثم» را بریدند، دست از علی بر دار، گفت بر نمی‌دارم، دست چپش را می‌برند پای راستش را می‌برند، دست بر نمی‌دارد پای چپش را می‌برند مگر می‌شود که از علی دست بر دارد؟

بالای چوب نخل دارش می‌زنند همان‌جا شروع می‌کند ای مردم بیایید من از علی روایات زیادی دارم این چند لحظه‌ی که زنده هستم برای‌تان بگویم. نمی‌گفت ای وای دستم و ای وای پایم و چنین و چنان؛ من معتقد هستم وقتی دست «میثم تمار»‌ را بریدند این دست بریدن به خاطر علی برایش عشق است، از خوردن شربت عسل برایش گواراتر است، شاید بگوید خدایا ای کاش به جای این دو تا دست، صدها دست داشتم و به خاطر علی می‌دادم، ای کاش به جای دو تا پا، چندین پای دیگری هم داشتم به خاطر علی هدیه می‌کردم.

شروع می‌کند از علی حرف زدن، همین «عمرو بن حریث» دوان دوان به سمت «دار الاماره» می‌رود و به «عبید الله زیاد» می‌گوید اگر «میثم» این‌طور حرف زدنش ادامه پیدا کند مردم علیه شما شورش می‌کنند، دستور می‌دهد جلاد برو زبان میثم را هم قطع کن!

ببینید این‌ها بودند ولایت را حفظ کردند، که امروز من و شما با افتخار داریم از علی حرف می‌زنیم، از علی حرف زدن برای شما شده مایه عزت و افتخار و لذا ما باید این ولایت را قدر بدانیم، اگر کوتاه آمدیم و «نواصب» و «وهابیت» عزیزانمان را که جزو بدنه جامعه ما هستند از ما جدا کردند، فردای قیامت پیش حضرت زهرا، جواب و پاسخی نداریم.

«میثم»ها از ما گلایه خواهند کرد، «حجر ابن عدی»ها از ما گلایه خواهند کرد، «رشید حجری»ها گلایه خواهند کرد، «مسلم ابن عوسجه»ها، «حبیب ابن مظاهر»ها گلایه خواهند کرد، که ما برای این ولایت، جان و خون دادیم زجر کشیدیم شکنجه شدیم تا این ولایت به دست نسل‌های آینده برسد، ولذا ما ان شاء الله باید توجه داشته باشیم كه باقی مانده عمرمان را با علی چه کار می‌خواهیم بکنیم؟

دوستان عزیز من توصیه می‌کنم تلاش کنید در 24 ساعت پنج دقیقه با خودتان خلوت کنید، با علی گفتگو کنید، قربان صدقه علی بروید، شما چطور فرزند نوزادی دارید دوستش دارید و قربان صدقه‌اش می‌روید، بیایید با علی ابن ابیطالب هم همین‌ُطور عاشقانه حرف بزنید.

به مرحوم «شیخ انصاری» گفتند آقا بعضی‌ها عَتَبه علی را می‌بوسند، آستان علی را می‌بوسند، این شرعاً چه صورت دارد؟ می‌دانید چه جواب داد؟ گفت منِ «شیخ انصاری» حاضر هستم فدای غبار زائرین حرم قمر بنی هاشم، فرزند علی بروم شما می‌گویید آستان علی را می‌بوسند شرعاً چه صورت دارد؟ من «شیخ انصاری» فدای غبار زیر بدن زائرین قمر بنی هاشمِ علی ابن ابیطالب هستم! ولذا تلاش کنید فرهنگ غدیری را احیاء کنید. خدای نکرده نشود با فراموش شدن غدیر، عاشورهایی دیگری در جامعه ما ایجاد بشود.

مرحوم «مظفر» می‌گوید یکی از علمای اهل‌سنت گفت: آقا شما این همه دارید از امام حسین هر سال در محرم، صفر به سر و سینه می‌زنید، امام حسین 1400 سال پیش از دنیا رفت خدا بیامرزدش، می‌گوید: به او گفتم که ما غدیر را آسان گرفتیم شما غدیر را انکار کردید، منکر غدیر شدید می‌ترسیم اگر عاشورا را هم سهل بگیریم فردا بگویید امام حسین، سرما خوردگی و آنفولانزا داشت از دنیا رفت خدا بیامرزدش!

لذا تلاش کنید که ان شاء الله عزیزان این نعمت ولایت را که خدای عالم به سادگی و مفت مجانی در اختیار ما قرار داده، این نعمت را خوب قدر بدانیم.

وقتی امام جماعت مسجد النبی روزه خواری می کند!!

من قضیه ا‌ی را عرض کنم و مباحثم را جمع كنم، من در شهر «دزفول» شما چند دهه صفر منبر داشتم. جناب آیت‌الله «نبوی» یکی از علمای بزرگ «دزفول» برای من نقل کرده بود من زمان آیت‌الله العظمی‌ «بروجردی» حج رفته بودم، در «مدینه» با نماینده ایشان جناب آیت‌الله «عراقی» دیداری داشتم، ایشان قضیه‌ ای برای من نقل کرد.

گفت: من این را خودم از زبان ایشان شنیدم. ایشان به من گفت من با خطیب جمعه «مدینه» امام جماعت «مسجد النبی» رفیق شدم. رفت و آمد داریم، ایشان یک روز ماه رمضان به منزل ما آمد به من گفت شیخ برای من قهوه بیاور، گفتم مگر روزه نیستی؟ گفت آقا قهوه بیاور گفتم آقا شما عذر دارید و نمی‌توانید روزه بگیرید؟ گفت مگر این‌جا قبر است و سوال نکیر و منکر از من می‌پرسی، من مهمان تو هستم می‌گویم برای من قهوه بیاور.

گفت: قهوه آوردم خورد بعد از آن شروع به گریه کرد، چه گریه جانسوزی می‌کرد گفت آقای «عراقی» من به این نتیجه رسیده‌ام کسی اگر ولایت علی را نداشته باشد با سر وارد آتش جهنم می‌شود، گفتم الحمد لله شما به این نتیجه رسیدید؛ پس چرا ناراحت هستید و قبول نمی‌کنید؟ گفت که جناب «عراقی» من هر کاری کردم تمام تلاشم را به کار بردم ولایت علی به قلب زهر ماری‌ام وارد کنم دیدم ولایت علی وارد قلب من نمی‌شود!

این قلب من، لیاقت ولایت علی را ندارد و یقین دارم فردای قیامت جز جهنم جای دیگری ندارم، وقتی که من یقین دارم قیامت وضع‌ام چطوری است مگر دیوانه‌ام هم این‌جا گرسنگی و زجر بکشم هم‌ آن‌جا عذاب بشوم؛ به قول معروف این‌جا یك صفایی داشته باشیم!

لذا شما می‌بینید ما روایات متعدد داریم می‌گوید اگر خنکی و شیرینی ولایت ما را در قلب‌تان احساس کردید به مادرتان دعا کنید نمی‌گوید به پدرتان دعا کنید، زیرا آن‌ها در حق پدرتان خیانت نکردند، شما را با مذهب صحیح به دنیا آوردند، شیر حلال به شما دادند شما را با زمزمه ولایت علی بزرگ کردند، عزیزان این نعمت، یک نعمت کوچک نیست که ما از کنارش به سادگی رد شویم.

در اهمیت ولایت همین بس كه‌ صدیقه طاهره (سلام الله علیها) پاره تن پیغمبر است، پیغمبر طبق عبارتی که «نووی» و دیگران دارند هشت تا بچه داشت چهار تا پسر و چهار دختر داشتند، بعضی از بزرگان ما هم قبول دارند.

پسر بزرگی به نام «قاسم»‌ داشت که به آن مناسبت حضرت را «ابو القاسم» می‌گویند، پسران دیگری به نام «طاهر» و «طیب» داشت، این سه تا در «مکه» از دنیا رفتند نزدیک قبر ابوطالب و عبدالمطلب در «قبرستان ابوطالب» دفن هستند و نیز فرزندی از «ماریه قبطیه» به نام «ابراهیم» داشت که در «مدینه» از دنیا رفت.

چهار تا دختر داشت «زینب» همسر «ابوالعاص ربیع» و «ام کلثوم» که عروس «ابو لهب» بوده بعد او را طلاق داد و «عثمان» با او ازدواج کرد. دختر چهارمش حضرت زهرا (سلام الله علیها) است که همسر علی ابن ابیطالب است.

درباره هیچ کدام پیغمبر نگفته مثلاً «زینب بضعةٌ منی»، «ام کلثوم بضعةٌ منی»، «قاسم بضعةٌ منی»؛ ولی نسبت به زهرای مرضیه می‌گوید:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي»

الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 359، ح 3510

ولی همین فاطمه‌ی که پاره تن پیغمبر است، اولین شهیده ولایت است. زندگی‌‌اش را در کف اخلاص گذاشت و برای دفاع از علی ابن ابیطالب با تمام وجود از هیچ کاری دریغ و فروگذاری نکرد.

شما بروید تاریخ را مطالعه کنید كتاب‌های «تاریخ طبری»، «انساب الاشراف بلاذری» جلد 1، صفحه 586، و همچنین کتاب «ابن قتیبه دینوری»، «الامام والسیاسه» صفحه 31، «تاریخ طبری» جلد 4، صفحه 222 را ببینید هجومی که به خانه حضرت زهرا بردند چگونه بود؟

امام صادق فرمود کربلا سخت است؛ ولی واقعه روز بیعت و حمله به خانه علی و زهرا برای ما از کربلا دردناک‌تر است؛ یک زنی که پهلویش را شکستند بچه‌اش سقط شده سینه‌اش مجروح است و دارد خون می‌ریزد، در آن حال وقتی صدا زد یا «فضة خذینی» وقتی بلند شد گفت علی کجاست؟ گفتند: علی را بردند. زهرا با آن وضع دوان دوان به مسجد رفت نه به عنوان همسر خودش، وقتی به مسجد می‌آید تعبیری که «ابن قتیبه دینوری» در «امامه والسیاسه» ‌دارد می‌گوید من دیدم علی ابن ابیطالب را کشان کشان به مسجد در برابر آن‌ها آوردند دومی می‌گوید:

«یا علی بایع ابابکر»

حضرت جواب می‌دهد

«إن لم أبایع فمه»

بیعت نکنم چه می‌شود؟

عمر می گوید:

«والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك»

الإمامة والسياسة، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري الوفاة: 276هـ. ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م، تحقيق: خليل المنصور، ج 1، ص 16

زهرای مرضیه این منظره را می‌بیند، توان این‌که به آن‌ها حمله کند ندارد، دست به نفرین بر می‌دارد معجر به دست می‌گیرد، «سلمان» می‌گوید به خدا قسم دیدم ستون‌های مسجد به حرکت در آمدند، علی گفت «سلمان» زهرا را دریاب اگر زهرا نفرین کند، یک جنبنده در روی زمین زنده نمی‌ماند، می‌گوید خودم را به پای زهرا انداختم زهرا جان، تو دختر رحمة للعالمینی دست به نفرین بر داشتی؟

حضرت فرمود: «سلمان» نمی‌بینی با علی چه کار می‌کنند؟ حسن و حسینم را دارند یتیم می‌کنند، عرض کردم زهرا جان! علی من را فرستاده؛ علی، امام زمان و عصر زهرا است فرمود علی فرستاده چشم! دست از نفرین بر می‌دارد دست علی را می‌گیرد و به خانه می‌رود در برابر علی می‌نشیند:

« یا اَبَالحَسَنْ نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا »

ببینید به علی چه می‌گوید ولایت در کجاست؟ پاره وجود پیغمبر است تعبیری که مرحوم «میر جهانی» دارد به طور مفصل این را نقل کرده است

« یا اَبَالحَسَنْ نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا، رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ اِن کُنْتَ فی خیرٍ کُنْتُ مَعَکَ و اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَک»

ولایت این است!

روز روشن خانه‌ام را از جفا آتش زدند ** این چنین بی حرمتی با خانه‌ی اعدا نشد

همسری چون من به راه شوهر خود جان نداد ** کودکی چون محسنم قربانی بابا نداد

ای قلم بنویس، ای تاریخ در خود ثبت کن ** یک نفر در موج دشمن حامی زهرا نشد

(أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ؛ وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)

در كتاب «رایت راهنما»، «حضرت آیت‌الله عراقی» می‌نویسد کسی از بزرگان مراجع خدمت حضرت ولیعصر مشرف شد عرض کرد، آقا جان در قنوت نماز بهترین دعایی که بخوانیم چه است؟ حضرت فرمود این دعا را بخوانید:

« اللهم صلی علی محمد وآل محمد، اللهم إني أسألك بحق فاطمة و أبيها و بعلها و بنيها والسر المستودع فيها أن تصلي على محمد وآل محمد وأن تفعل بي ما أنت أهله ولا تفعل بي ما أنا أهله»

لذا ما عرضه می‌داریم الهی: «فاطمة و أبيها و بعلها و بنيها والسر المستودع فيها» الهی بحق زهرای مرضیه و امیر المؤمنین هر چه سریع‌تر لباس فرج بر اندام ملکوتی مولای‌مان بقیة الله الاعظم بپوشان. خدایا به آبروی زهرای مرضیه از باقی مانده غیبتش صرف نظر بفرما. به آبروی زهرای مرضیه مقدمات ظهورش سریعاً فراهم بفرما. به آبروی زهرا ما را از اعوان خاص و انصار خاص و سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بده.

انقلاب ما را به انقلاب جهانی‌اش متصل فرما. خدمتگذاران به اسلام و قرآن و اهل‌بیت بالاخص «مقام معظم رهبری» موفق و مؤید بدار. رفع گرفتاری از جمیع گرفتاران بنما. عزیزمان ما در «یمن» در «کشمیر» و در نقاط دیگر جهان گرفتار هستند خدا، به آبروی زهرای مرضیه از همه آنان رفع گرفتاری بنما.

مجاهدین‌مان در همه جای دنیا بویژه در «یمن» نصرت نهایی کرم بفرما. خدایا دشمنان ما که دشمنان دین تو هستند چه در داخل و چه در خارج اگر قابل هدایت نیستند محو و نابود و مضمحل‌شان بفرما. خدایا خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدار. شر دنیا و آخرت از ما دور بگردان. گرفتاری‌ها ما را برطرف کن. مشکلات ما را حل کن. حوائج ما خدا، به آبروی زهرای مرضیه برآورده نما. دعاهای ما به اجابت برسان.

هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، شهداء، صالحین، صدقین بالاخص «امام راحل» و دو تا یادگارش صلوات بفرستید.

والسلام علیکم و رحمة الله



مطالب مرتبط:
ضرورت دشمن شناسی در فرهنگ اسلامیجهاد امروز ما، دفاع از ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)اثبات امامت و ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با آیه ولایتولایت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) با تعابیر مختلف، از زبان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله)
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها