2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
سردرگمی علمای اهل سنت در معیار خلافت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله
کد مطلب: ١٥٧٠٣ تاریخ انتشار: ٠٧ بهمن ١٤٠٢ - ١٢:٠٤ تعداد بازدید: 828
خارج فقه الحکومه » فقه
سردرگمی علمای اهل سنت در معیار خلافت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله

(جلسه سی و ششم – 18 09 1402)

 
 
 

 

لينک دانلود
  
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه سی و ششم  – 18 09 1402)

موضوع:  سردرگمی علمای اهل سنت در معیار خلافت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

الان ضروری ترین مسئله بحث پاسخگویی به شبهات است، حاج آقای اعرافی هفت – هشت سال قبل از ما خواست کتابی که در ردّ قفاری به اسم اصول مذهب الشیعه نوشتیم را تلخیص کنیم و در مدارس تدریس بشود. ما تقریبا عمده شبهات رایج در رسانه ها و فضای مجازی که وهابیت دارند در آن جا به حول و قوه الهی جواب دادیم.

الان بیش از چهار – پنج سال است این کتاب را آماده کردیم به آقایان دادیم تا به عنوان کتاب درسی تصویب کنند تا امروز که خدمت شما هستم خبری نشده است.

ما نباید منتظر باشیم حوزه برای ما برنامه ریزی کند. آیا علامه امینی که علامه امینی شد حوزه برایش برنامه ریزی کرد؟! علامه میر حامد حسین که میرحامد حسین شد حوزه برایش برنامه ریزی کرد؟! مرحوم علامه حلی، سید مرتضی، و بزرگان دیگر که موفق بودند حوزه برایشان برنامه ریزی کرد؟

برای امام (رضوان الله تعالی علیه) حوزه برنامه ریزی کرد؟ برای مرحوم مطهری حوزه برنامه ریزی کرد؟ نه. مشکل ما این است که خودمان انگیزه نداریم ما می خواهیم بهترین سریال شبکه های مختلف را ببینیم، مهمانی برویم، مهمانی بدهیم شب نشینی برویم، شب نشینی خانه ما بیایند، تفریحات هم داشته باشیم و در کنارش هم موفق و جامع فضائل حوزه هم باشیم! این نمی شود.

لذا ما باید دقت کنیم و بپذیریم که خودمان مشکل داریم مثلا آقا زاده مرحوم مامقانی صاحب تنقیح المقال به من گفتند ما می دیدیم که بعضی از صفحات کتاب ایشان روغنی است. تعجب می کردیم روغن از کجا ریخته است؟ یک روز از والده سوال کردم چرا این کتاب ها روغنی است؟ مادرم گفتند پدرتان که مشغول مطالعه بودند علاقه ای به غذا خوردن نداشتند فرصت نمی کردند بیایند سر سفره بنشینند نیم ساعت غذا بخورند. برای این که گرسنگی ایشان را اذیت نکند من لقمه های کوچکی درست می کردم لای کتاب ها می گذاشتم وقتی کتاب را باز می کردند برمی داشتند می خورد!

مرحوم سید محسن امین صاحب اعیان الشیعه خانه اش یک طبقه دوم داشت پله نداشت با نردبان آن جا می رفت به خواهرش می گفت نردبان را بردار جای دیگر بگذار کسی نتواند بالا بیاید. موقع غذا خوردن گاهی خواهر ایشان برایشان لقمه درست می کرد و ایشان مشغول مطالعه و کار بوده است. لذا اعیان الشیعه بیرون آمد.

همچنین شما شرح حال شیخ آقا بزرگ تهرانی صاحب الذریعه را بخوانید چه کار کرد؟ مرحوم میر حامد حسین، یک دفعه هم خدمت دوستان گفتم در آن زمانی که عبقات را نوشته بود نیاز مبرم به پول داشت که این را چاپ کند یکی از ثروتمندان هند درخواست ملاقات کرده بود، آمده بود ایشان پنجره را باز کرده بود آقا سلام، گفته بود علیکم السلام. آن مرد هندی گفته بود آقا می خواستم شما را زیارت کنم. گفت زیارت کردی. گفت می خواهم بیایم بنشینم مرحوم میر حامد حسین می گوید من وقتم را قبلا به حضرت امیر (سلام الله علیه) پیش فروش کردم یک جنس را به دو نفر نمی شود فروخت! و پنجره را بسته بود مشغول مطالعه شده بود.

این ها این قدر برای وقت شان ارزش قائل بودند؛ یعنی بنده به نظرم بالاترین گناه کبیره برای طلبه این است که برای وقتش برنامه ریزی نکند از وقتش استفاده بهینه نکند. چون ما وقتی حوزه آمدیم خودمان و تمام زندگی مان را به حضرت ولی عصر پیش فروش کردیم اگر ما آمدیم در غیر مسائل تعلیم و تعلم قدم برداشتیم یعنی در حقیقت این وقتی را که ما قبلا به حضرت ولی عصر پیش فروش کردیم داریم در جای دیگر مصرف می کنیم. مثل این که یک مال موقوفه است برای یک مورد خاصی وقف شده ما در مورد خاصش مصرف نمی کنیم در غیر موردش مصرف می کنیم و فردای قیامت حساب و کتاب ما به مراتب سخت تر از دیگران است.

حتی تعبیری امام (رضوان الله تعالی علیه) دارد می گوید بعضی از ما که گرفتار عجب و ریا هستیم در قیامت آرزو می کنیم ای کاش صاحب گناهان کبیره بودیم ولی صاحب عجب و ریا نبودیم! ایشان مثال می زند.

بنده عقیده ام این است شب اول قبر اولین مشکل ما این است که وقت مان را چرا بیهوده تلف کردیم؟ و این وقت را تلف کردیم نیت تقرّبا الی الله نکردیم، در درس شرکت کردیم ولی درس آمدن برای ما عادت شده است. مطالعه می کنیم عادت شده است. تبلیغ می رویم عادت شده است. دوست داریم وقتی حرف می زنیم مردم از ما تعریف کنند یک کسی انتقاد می کند اعصاب مان بهم می ریزد.

یعنی ما سی سال، چهل سال، پنجاه سال در حوزه بودیم هنوز آن روحیه ی تقرب در زندگی های ما رشد نکرده است. رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) به ابوذر می فرماید:

«يَا أَبَا ذَرٍّ لِيَكُنْ لَكَ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ نِيَّةٌ حَتَّى فِي الْأَكْلِ وَ النَّوْم‏»

مجموعة ورّام‏؛ نويسنده: ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 605 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مكتبه فقيه‏، قم‏: 1410 ق‏، ص58

می خوابی هم قربة الی الله باشد، می خوری و می آشامی هم قربة الی الله باشد.

البته ما روی قربة الی الله حرف داریم. مراد از قربة الی الله چه است؟ آیا مراد نزدیکی به خدا است خدا می گوید:

  (وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ)

 ما از شاهرگ [او] به او نزديکتريم.

سوره ق (50): آیه 16

قربة الی الله معنا ندارد.

(وَهُوَ مَعَكُمْ أَينَ مَا كُنْتُمْ)

و هر جا باشيد او با شما است

سوره حدید (57): آیه 4

من روی تقرب حرف دارم بعضی از بزرگان در حاشیه عروه، مرحوم حکیم در مستمسک شان و... روی این قضیه که آیا مراد از قربة الی الله چه است بحث کرده اند. لذا آقای سیستانی (حفظه الله) می گویند ما باید عبادتمان به نیت تذلل در برابر خدا باشد.

بعضی از مراجع که به عروه حاشیه زده اند می گویند بهترین نیت این است که ما حبّا لله کار انجام بدهیم چون خدا دوست دارد. همان تعبیر حضرت امیر (سلام الله علیه):

«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص510

«وَ قَالَ عَلِيٌّ (علیه السلام) مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك‏»

عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية؛ نويسنده: ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين‏ (تاريخ وفات مؤلف: زنده در 901 ق‏) ، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، ناشر: دار سيد الشهداء للنشر، قم: 1405ق، ج2، ص11

نماز می خوانیم خدایا نماز می خوانیم حبا لک، وضو می گیریم حبا لک، روزه می گیریم حبا لک، درس می خوانیم حبا لک.

اگر در زندگی ما بیاید معنویت و نورانیتی ایجاد می کند این نورانیت تمام زندگی ما را زیر و رو می کند و یک لذت و بهجتی برای ما ایجاد می شود که شاید از بهترین لذایذ مادی این قدر لذت نمی توانیم ببریم که اگر ما بیاییم حبّا لله کاری را انجام دهیم یعنی خدایا چون تو دوست داری من نماز بخوانم من نماز می خوانم، می خواهی بهشت ببری تفضل است. جهنم ببری عدالت است.

«إن ادخلتني الجنة فبفضلک»

اگر نمازهای ما این طوری شد، اول از وضو و نماز شروع کنیم و اگر یک روزی هم احساس کردیم خدای عالم تمام اعمال ما را باطل کرد و سوزاند احساس نکنیم چیزی از خدا طلب داریم چون برای حب او انجام دادیم خودش هم صلاح دید همه اعمال ما را از بین ببرد، مال خودش است من ملک خدا هستم آثار من هم ملک خدا است اگر این طور شد این زندگی، زندگی: «كنت سَمْعَهُ الذي يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الذي يُبْصِرُ بِهِ وَيَدَهُ التي يَبْطِشُ بها وَرِجْلَهُ التي يَمْشِي بها...» می شود.

« وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ »

الکافی، محمد بن یعقوب الکلینی، ج2، ص263، دار الکتب الاسلامیة

این زندگی عبد در برابر ربّ می شود، زندگی مملوک در برابر مالک می شود. ولی اگر این بساط همه عادت شد همین مشکلاتی که ما داریم است و شب اول قبر هم کسی که از همه مردم بیشتر تأسف بخورد و آرزو کند که به دنیا برگردد ما هستیم، احساس می کنیم یک عمری تمام عمرمان به بطالت گذشت!

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، در رابطه با بحث کلمات فتاوای دار الافتاء مصر در مورد این که آیة السیف هفتاد یا صد و بیست آیه را نسخ کرده است بحث می کردیم.

 به این مطلب رسیدیم که این کتاب نقل می کند:

«انما الشوری اساس الحکم في الاسلام»

این جا که رسیدیم این نکته یک مقدار بررسی بشود این حرف تنها مال این ها نیست. این مال اهل سنت است وهابی ها را کار نداریم الان یک سری افرادی در داخل حوزه های علمیه و بیرون آن هستند که دارند این مسئله را منتشر می کنند و می گویند حکومت در اسلام با محوریت شوری است و رسول اکرم هم با شورای مردم حکومت تشکیل دادند! امیر المؤمنین با شوری انتخاب شد!

این طور مسائل را مطرح می کنند. ما قبلا در این مورد یک سری بحث هایی با آقای احمد عابدینی داشتیم. ایشان به صراحت این تعبیر را دارد می گوید از آیه:

(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ)

ای پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن

مائده (5): آیه 67

فهم من از آیه با فهم کسانی که می خواهند آیه را در جهت نصب بدون دلیل حضرت علی بر حکومت بدانند سازگار نیست. آن چه من از آیه می فهمم معرفی حضرت با دلیل است به گونه ای که هرکس مخالفت کرد با وجدان و فهم خود مخالفت کرده و مستحق عقوبت از جانب خدای عالم است.

می گوید بحث انتصاب در رابطه با حضرت امیر و ائمه (علیهم السلام) به هیچ وجه ثابت نیست. اگر هم واژه ای نصب در روایات آمده برداشت خود روات بوده است ما دلیل قاطع نداریم که پیامبر امیر المؤمنین را نصب کرده است!

جدیدا هم یک آقایی که مسئولیتی در سازمان تبلیغات دارد در صدا و سیما هم برنامه داشت می گوید پیغمبر علی را برای خلافت کاندید کرد! رأی نیاورد! ما نباید این قدر در بحث خلافت حضرت امیر اصرار کنیم!!

قبلا آقای واعظ زاده خراسانی در مصاحبه ای که با مجله هفت آسمان دانشگاه ادیان داشت گفت پیغمبر علی (علیه السلام) را برای خلافت کاندید کرد مثل کاندیدهایی که برای ریاست جمهوری است اما حضرت علی رأی نیاورد! ما نباید خیلی اصرار کنیم بر این که امیر المؤمنین منصوب پیغمبر برای خلافت است!

یک تعبیری مرحوم مطهری در کتاب جاذبه و دافعه  حضرت علی دارد خیلی تعبیر قشنگی است. می گوید تنها فکر خوارج که از نظر متجددین امروز درخشان تلقی می شود تئوری آنان در باب خلافت بود، اندیشه دموکرات مآبانه داشتند می گفتند خلافت باید با انتخاب آزاد انجام گیرد. این ها در باب خلافت در برابر شیعه قرار گرفتند که می گوید خلافت امر الهی است و خلیفه باید تنها از جانب خدا تعیین گردد و هم در مقابل اهل سنت که می گویند خلافت تنها از آن قریش است و به جمله ای «إنما الائمة من قریش» تمسک می جویند، ظاهرا نظریه آنان در باب خلافت چیزی نیست که در اولین مرحله ای پیدایش خویش به آن رسیده باشند.

یک کتابی عبدالرحمن سلیمی به اسم خلافت و انتخاب نوشت. البته نویسنده کتاب کسی دیگر است خودش جرأت نکرد اسمش را بنویسد عبدالرحمن سلیمی از مولوی های تایباد و از شهرهای خراسان رضوی اسمش را نوشته است.

ما یک مدتی در دانشگاه فردوسی مشهد پنجشنبه ها بحثی برای اساتید و دانشجویان داشتیم چند تا از دانشجوایان سنی تایباد خیلی اصرار می کردند چرا شما با مولوی های ما بحث نمی کنید؟

من گفتم ما آمادگی داریم، آقای عبدالرحمن سلیمی بیاید، این طلبه گفت من حاضرم ایشان را بیاورم، گفتم اگر ایشان را آوردی من یک جایزه خوبی به شما می دهم. ایشان رفت با اقای عبدالرحمن سلیمی هرچه صحبت کرده بود گفته بود نه من به هیچ وجه با فلانی حاضر نیستم بحث کنم.

البته همین نیامدن ایشان تکلیف را روشن کرد چون حرفی برای زدن ندارد. ایشان در اینجا به صراحت می گوید خبرگان رهبری که در جمهوری اسلامی است برگرفته ی از طرح جناب عمر ابن خطاب است که شش نفر خبرگان را معین کرد! برای این که خبرگان رهبری ایشان امام آینده را معین کند.

یک دفعه حضرت آیت الله العظمی سبحانی با من تماس گرفتند، گفتند: یک بنده خدایی در حال مطالعه مباحث اعتقادی است این جا می آید شما بعد از مغرب منزل باشید با ایشان صحبتی کنید. گفتم باشد آمد دیدم یک جوان بین سی تا سی و پنج ساله است، هم تحصیلات حوزوی داشت و هم تحصیلات دانشگاهی. می گفت مدتی است من دارم روی مسأله مذهب تحقیق می کنم.

اگر اشتباه نکنم از علمای اهل سنت ارومیه بود. در بحث روی این خیلی تکیه می کرد که انتخاب خلیفه باید دموکراسی باشد و الگو برای ما طرح دموکراسی خلیفه دوم برای انتخاب خلیفه است.

من کتاب اخبار ابن شبه که تقریبا وهابی ها هم قبول دارند از کتابخانه برداشتم گفتم این را مطالعه بفرمایید. مطالعه کرد گفتم ببینید! آقای عمر شش نفر را برای انتخاب خلیفه معین کرده است که این ها بنشینند خلیفه معین کنند. و نوشته اگر پنج نفر به یک نفر رأی دادند و یک نفر مخالفت کرد گردن یک نفر باید قطع بشود! اگر دو نفر مخالفت کردند چهار نفر موافق بودند گردن دو نفر مخالف باید زده بشود!

گفتم برادر بزرگوارم! این چه دموکراسی است که اگر کسی رأی مخالف داد باید گردنش زده بشود؟! یک مقداری در فکر فرو رفت گفتم مصیبت این جا است که می گوید اگر سه نفر به یکی رأی دادند و سه نفر به نفر دیگر رأی دادند ببینند پسر من عبدالله هرکدام را تأیید کرد آن خلیفه بشود.

بعد چند صفحه دیگر آوردم که به خلیفه دوم گفتند چرا پسرت را برای خلافت انتخاب نمی کنی؟ گفت پسر من عرضه ی طلاق دادن زنش را ندارد. گفتم کسی که به تصریح خلیفه عرضه طلاق دادن زنش را ندارد آیا می تواند در یک مسأله سرنوشت ساز مثل تعین خلیفه نظر بدهد؟!

 شش نفر از بزرگان آمدند سه نفر یک طرف و سه نفر دیگر هم یک طرف رأی ایشان سرنوشت ساز در جامعه اسلامی می شود این چه دموکراسی است؟

این بنده خدا سرش را پایین انداخت شاید دو دقیقه ای هیچ حرفی نزد البته من مصادر دیگری هم برایش آوردم بعد قریب به این مضمون گفت من تا به حال چنین جلسه ای نداشتم و این حرف شما و این مطالبی که در مصادر ما آمده کاملا مشخص است که شورای انتخابی عمر بن خطاب نه تنها دموکراسی نبوده بلکه عین استبداد بوده است.

این که دارد اگر کسی مخالف باشد گردنش زده بشود این در هیچ کجای دنیا چنین طرحی را نمی پذیرند و خلاف عقل است. کارشان خلاف شرع است که هیچ بلکه خلاف عقل هم است.

بعد شنیدم ایشان مستبصر شده بود و عقیده ی تشیع را انتخاب کرد. دیگر ما رابطه مان بعد از مدتی قطع شد.

در هر صورت...

این ها می گویند خلافت نزد اهل سنت مولود رأی اجتماع است، این ها در همین کتاب تاریخ اسلامی که پژوهشگاه حوزه و دانشگاه هم نوشته اند آن ها هم همین بحث را در همان صفحه اول و جلد دوم تاریخ اسلام دارند. من از این ها سوال کردم هیچ جوابی برای ما نداشتند.

پرسش:

بالاخره شورای شش نفره چطوری به نتیجه رسیدند؟

پاسخ:

شورای شش نفره با استبداد، خلیفه انتخاب کردند از ابتدا هم مشخص بود. ابن عباس به امیر المؤمنین گفت در این شورا شرکت نکنید، چون رأی از اول مشخص است که می خواهند چه کار کنند. عثمان و عبدالرحمن ابن عوف و طلحه رأی شان مشخص بود چه است.

عزیزان دقت کنند این کتاب تاریخ اسلام تازه اصلاح شده است (که این همه اشکال دارد)

این ها همیشه هم گلایه می کنند می گویند فلانی آبروی ما را برد و چنین و چنان کرد ما کاری نداریم این عبارت خودشان است: "رسول خدا در آخرین لحظات زندگی حضرت علی را به عنوان وصی خود انتخاب کرد."

گفتم به عنوان وصی خود انتخاب کرد یعنی غدیر هیچ، حدیث منزلت هیچ، حدیث دار، حدیث رایت و احادیث دیگر... چه که شما این را این جا آوردید.

آدرس مطلب شان را دادند و نوشتند خوارزمی، مناقب صفحه 85، ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، جلد 42 صفحه 392.

عزیزان این را دقت کنند من خواهش دارم بدون تعصب مسأله را ببینند. این کتاب خوارزمی است الان دیگر آن زمان نیست که ما هرچه بگوییم مردم دربست از ما بپذیرند ما مصدر می دهیم طلبه ها و اساتید به مصادر کتاب ها مراجعه می کنند این مناقب و همان صفحه است که این ها آدرس دادند.

«قال رسول الله صلى الله عليه وآله: لكل نبي وصي ووارث، وان عليا " وصيي ووارثي»

در این جا کجا دارد که در آخرین لحظه این را فرموده است؟ من هرچه دقت کردم دارد: «عن ابن بريدة، عن أبيه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: لكل نبي وصي ووارث، وان عليا " وصيي ووارثي» در این جا غیر از این روایت دیگری هم نیست.

روایت دیگر دارد:

«يا أنس، أول من يدخل عليك من هذا الباب، أمير المؤمنين، وسيد المسلمين، وقائد الغر المحجلين، وخاتم الوصيين، قال قلت: اللهم أجعله رجلا من الأنصار وكتمته، إذ جاء علي فقال : من هذا يا أنس ؟ فقلت: علي، فقام مستبشرا " فأعتنقه، ثم جعل يمسح عرق وجهه ويمسح عرق وجه علي على وجهه، فقال علي: يا رسول الله لقد رأيتك صنعت شيئا " ما صنعته بي قبل؟ قال: وما يمنعني وأنت تؤدي عني، وتسمعهم صوتي، وتبين لهم ما اختلفوا فيه بعدي»

المناقب؛ نوسنده: الموفق الخوارزمي وفات : 568، تحقيق: الشيخ مالك المحمودي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ص85

در این جا هم هیچ بحثی که آخرین لحظات عمر حضرت به عنوان خلیفه معین کرد نیست.

ابن عساکر هم همان آدرسی که داده جلد 42 صفحه 392 دارد:

«عن ابن بريدة عن أبيه قال قال النبي صلى الله عليه وسلم لكل نبي وصي ووارث وإن عليا وصيي ووراثي»

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص392

هیچ جا ندارد که در آخرین لحظات عمرش این را مطرح کرده است. رسول گرامی اولین روز اعلان رسالت شان در مکه در جمع آن چهل نفر امیر المؤمنین را به عنوان وصی و جانشین خودش انتخاب کرد این نقل هم از خود حضرت امیر است.

«فأخذ برقبتي ثم قال إن هذا أخي ووصي وخليفتي فيكم»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج 1، ص 543

«فأخذ برقبتي ثم قال إن هذا أخي ووصيتي وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا»

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج1، ص586

طبری در تاریخش جلد1، صفحه 543، ابن اثیر در کامل جلد 1، صفحه586 با سند معتبر هم نقل کرده اند. این انصرافش به همان است.

«إنّ لكل نبي وصي ووارث وإن عليا وصيي ووراثي» عمدتا هم این بحث بر می گردد به سوالی که سلمان از رسول اکرم پرسیدند یا رسول الله هر پیغبمری وصی دارد

«من وصيك؟»

حضرت به همین شکل پاسخ داد:

«وصيي وموضع سري وخليفتي على أهلي وخير من أخلفه بعدي علي بن أبي طالب»

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج8، ص150

نکته بعدی که در این جا است همان طور که عرض کردم چاپ دوم و اصلاح شده است. " اما دیگر فرقه های اسلامی تعیین جانشین را از وظایف امت دانسته اند" آیا واقعا این درست است؟! یعنی دیگر فرقه های اسلامی تعیین جانشین را به عهده امت گذاشته اند؟ این در حقیقت افترای به اهل سنت هم است.

یعنی همچنین چیزی که این ها مطرح کنند ما نداریم. آدرس هم دادند الاقتصاد فی الاعتقاد، ما هرچه گشتیم که انتخاب خلیفه بر عهده ملت است چیزی پیدا نکردیم. می گوید خلافت:

«إما التنصيص من جهة النبي صلى الله عليه وسلم، وإما التنصيص من جهة إمام العصر بأن يعين لولاية العهد شخصاً معيناً من أولاده أو سائر قريش، وإما التفويض من رجل ذي شوكة يقتضي انقياده وتفويضه متابعة الآخرين»

الاقتصاد في الاعتقاد؛ اسم المؤلف: أبو حامد الغزالي الوفاة: 505هـ، دار النشر: دار ومكتبة الهلال - لبنان - 1993م، الطبعة: الأولى، ج1، ص257 و 258 (نرم افزار الجامع الکبیر)

این جا چیزی که بیاید بگوید انتخاب خلیفه به عهده مردم است، ندیدیم.

در کتاب احکام السلطانیه اش می گوید:

«والإمامة تنعقد من وجهين أحدهما باختيار أهل العقد والحل والثاني بعهد الإماما من قبل»

الأحكام السلطانية والولايات الدينية؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب البصري البغدادي الماوردي الوفاة: 450هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ- 1985م، ج1، ص6

عبارت دیگری که علمایشان دارند این است:

«ومن غلب عليهم بالسيف حق صار خليفة وسمي أمير المؤمنين فلا يحل لأحد يؤمن بالله أن يبيت ولا يراه اماما برا كان أو فاجر»

شرح منتهى الإرادات المسمى دقائق أولي النهى لشرح المنتهى؛ اسم المؤلف: منصور بن يونس بن إدريس البهوتي الوفاة: 1051، دار النشر: عالم الكتب - بيروت - 1996، الطبعة: الثانية، ج3، ص388

 یا امام قبلی یا خود رسول اکرم یا اهل حل و عقد یعنی همان کاری که خلیفه دوم کرده است چهار پنج نفر از ریش سفیدها بیایند انتخاب کنند و یا اینکه زور دارد با شمشیر می آید کودتا می کند حکومت قبلی را از بین می برد و خودش را به عنوان خلیفه معین می کند.

همچنین قرطبی که تفسیرش عصاره تفسیر پنج قرن صدر اسلام است ایشان هم دارد:

«فإذا نص المستخلف على واحد معين كما فعل الصديق»

یکی از راههایش این است که امام قبلی بیاید معین کند همان طور که آقای ابوبکر انتخاب کرد.

«أو على جماعة كما فعل عمر وهو الطريق الثاني ويكون التخيير إليهم في تعيين واحد منهم كما فعل الصحابة رضى الله عنهم في تعيين عثمان بن عفان رضى الله عنه الطريق الثالث: إجماع أهل الحل والعقد وذلك... فإن عقدها واحد من أهل الحل والعقد فذلك ثابت ويلزم الغير فعله خلافا لبعض الناس حيث قال: لا تنعقد إلا بجماعة من أهل الحل والعقد»

یعنی لازم نیست این ریش سفیدها این شش نفر همه یک رأی داشته باشند یکی از این ها هم بیاید بگوید فلانی را من خلیفه کردم هم اعضای حل و عقد باید قبول کنند و هم مردم باید قبول کنند!

«ودليلنا أن عمر رضى الله عنه عقد البيعة لأبي بكر ولم ينكر أحد من الصحابة ذلك»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج1، ص268

در سقیفه دعوا که کردند عمر آمد دست ابوبکر را گرفت و گفت من با تو به عنوان خلیفه بیعت کردم. ما بقی هم همه امدند دنبال او به تعبیر شیخ مفید به زور شمشیر و چماق بیعت کردند. یعنی همه شان هم معتقد هستند که در خلافت ابی بکر اجماعی در کار نبود. حتی اجماع «من فی السقیفه» هم در کار نبود. عمدتاً با بیعت شخص عمر یک نفر، ابوبکر «خلیفة المسلمین» شد.

پرسش:

آیا در نظر اهل سنت، دو تا سنی در خانه نشسته باشند یکی با یک نفر بیعت کند این خلیفه کل امت می شود؟

پاسخ:

چند روز پیش در شبکه حضرت ولی عصر برنامه داشتیم. یک بنده خدایی از اهل سنت آمد سوالاتی کرد گفتم حدیث:

 «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922

امام زمان شما چه کسی است؟ گفت امام زمان من عبد الحمید است! گفتم امام زمان عبد الحمید چه کسی است؟ گفت نمی دانم! گفتم خود عبد الحمید می گوید من تابع حکومت هستم ایشان ادعای امامت نکرده است خودش به عنوان امام خودش را قبول ندارد شما چطور او را امام زمان می دانید؟!! گفت کسی دیگر را انتخاب می کنم عبد الحمید نه یک کسی دیگر گفتم نشد برادر من! شما اول کتاب های خودتان را مطالعه کن مبانی خودتان را ببین. یا می خواهی این جا بیایی وقت مردم را بگیری یکی از کسانی که مقداری سواد علمی دارند و مطالعه کردند روی خط بیایند و صحبت کنند.

 ماوردی شافعی در احکام السلطانیة همین تعبیر را دارد

«والإمامة تنعقد من وجهين أحدهما باختيار أهل العقد والحل والثاني بعهد الإماما من قبل فأما انعقادها باختيار أهل الحل والعقد فقد اختلف العلماء عدد من تنعقد به الإمامة»

تعداد اهل حل و عقد باید چند نفر باشد؟ بعضی گفتند:

«منهم على مذاهب شتى فقالت طائفة لا تنعقد إلا بجمهور أهل العقد والحل من كل بلد ليكون الرضا به عاما والتسليم لإمامته إجماعا وهذا مذهب مدفوع ببيعة أبي بكر رضي الله عنه على الخلافة باختيار من حضرها ولم ينتظر ببيعته قدوم غائب عنها»

الأحكام السلطانية والولايات الدينية؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب البصري البغدادي الماوردي الوفاة: 450هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ- 1985م، ج1، ص6

همان ها که در سقیفه بودند عمر گفت من این را انتخاب کردم خلیفه شد افراد دیگر هم بعد از عمر با او بیعت کردند و منتظر نشدند افراد دیگری از شهرهای دیگر یا از مدینه مردم بیایند همچنین کاری نکردند.

 این ها بحث هایی است که ما به خوبی دقت نمی کنیم. تفتازانی و دیگر علمایشان همه مبنای شان بر این است یا امام قبلی انتخاب می کند همان طوری که ابوبکر، عمر را انتخاب کرد. یعنی این ها برای خلفاء یک چیزی درست کردند مجبور هستند اعتقادات شان را بر مبنای این تنظیم کنند. همان طوری که ابوبکر، عمر را انتخاب کرد پس امام قبلی می تواند تا قیامِ قیامت انتخاب کند این برای ما حجت است!

این که یک اهل حلی انتخاب کند برای ما کافی است همان طوری که در سقیفه انجام شد. اهل حل و عقدی باشد اکثریت شان قبول کنند مورد تأیید است همان طور که در قضیه خلافت عثمان صورت گرفت.

سه انتخاب که با همدیگر همخوانی هم ندارد! اگر بنا است امام قبلی باشد باید تا قیامت باشد. بنا است اهل حل و عقد یا اجماع باشد. یعنی این ها چیزی بر مبنای این سه انتخاب آوردند و خلافت حضرت امیر برای آن ها ملاک نیست که اجماع کل مردم بود. یعنی تنها اجماعی که بعد از نبی مکرم صورت گرفت انتخاب حضرت امیر بود این را به هیچ وجه مطرح نمی کنند. اگر تمام مسلمان ها آمدند یا حداقل تمام «مَن فی المدینة» آمدند بیعت کردند خلیفه می شود. این را به هیچ وجه ملاک قرار ندادند آن سه تا را ملاک قرار دادند ولی این را ملاک قرار ندادند. (این تعصب علیه حضرت علی علیه السلام )خودش یک دردی است.

پرسش:

عثمان کسی را انتخاب نکرد؟

پاسخ:

مسلمان ها جمع شدند او را کشتند فرصت این که وصیت کند نداشت.

پرسش:

خودش را قبول نداشتند چه برسد کسی که بعد از خودش معرفی کند

پاسخ:

بله، کار به جایی رسیده بود حرف خودش را به عنوان خلیفه قبول نداشتند چه رسد به این که بخواهد خلیفه معین کند.

پرسش:

این همه اقوال است، اختلاف می شود بگوییم ما هیچ دلیلی برای این حرف نداریم نه روایات و نه حدیث!

پاسخ:

بله، خودشان می گویند: ما نصی نداریم

«النص منتف»

چه در خلافت خلفای ثلاثه چه حضرت امیر می گویند: «النص منتف» نص منتفی است ما نصی نداریم. از آن طرف از آیه:

(وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى)

و فرد با تقوا تر از آن اجتناب می کند.

سوره اعلی (87): آیه 11

خلافت ابوبکر ثابت می شود. صلاة به جای پیغمبر ثابت می شود. «یأبی الله وابوبکر» ثابت می شود نص دارند. بعضی ها می گویند نص خفی داریم. بعضی ها می گویند اصلاً نص خفی نیست نص جلی داریم. خودشان نمی دانند «النصِ منتفٍ» یا «النصُ موجودٌ؟»، «النصُ موجودٌ النصُ الجلي یا النص الخفی» است. همه این ها انسان را به یاد تعبیر حضرت رسول اکرم می اندازد. در مستدرک، جلد 3، صفحه 149 :

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق وأهل بيتي أمان لأمتي من الاختلاف فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه»

المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 162، ح 4715 (نرم افزار الجامع الکبیر)

یعنی این ها اسیر دست شیطان هستند هیچ کدام شان یک روش خاصی را نتوانستند انجام بدهند و یک برنامه خاصی ندارند!

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها