2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
سخنان «نووی» در توجیه جنگ های ابوبکر با مسلمانان (2)
کد مطلب: ١٥٦٦٥ تاریخ انتشار: ١٠ دي ١٤٠٢ - ١٦:٢٦ تعداد بازدید: 863
خارج فقه الحکومه » فقه
سخنان «نووی» در توجیه جنگ های ابوبکر با مسلمانان (2)

(جلسه شانزدهم – 06 08 1402)

 
 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه شانزدهم – 06 08 1402)

موضوع:  سخنان «نووی» در توجیه جنگ های ابوبکر با مسلمانان (2)

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

برخی افراد تالی تلو معصوم هستند مانند قمر بنی هاشم (سلام الله علیه)، حضرت زینب (سلام الله علیها)و حضرت معصومه (سلام الله علیها). واژه معصوم را نباید به کار ببریم، این ها تالی تلو معصوم هستند.

مقدس اردبیلی می گوید من در طول عمرم عمل مباح انجام ندادم تا چه رسد به عمل مکروه باشد. یا سید ابن طاووس که در طول عمرش مکروهی انجام نداده است. افراد اگر از دوران کودکی تحت تربیت افراد خوبی باشند انسان های خوبی تربیت می شوند.

از مقدس اردبیلی سوال کردند چطور می شود انسان حتی فکر گناه نیز نکند؟ گفت من فکر گناه هم نکردم به نظرم گناه کردن مثل خوردن نجاست است. آیا کسی اصلا به فکرش می آید یک روزی نجاست بخورد؟ گفتند نه. گفت به نظر من گناه کردن این چنین است.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

بحث مان در رابطه با بیان نووی که اهل سنت او را فقیه الأمة می دانند بود حدیث ابوبکر را صحیح بخاری و دیگران نقل کردند پیغمبر فرمود:

«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله وَيُؤْمِنُوا بِي وَبِمَا جِئْتُ بِهِ»

من مأمور هستم مردم را بکشم تا شهادت بر وحدانیت خدا بدهند و به من و شریعتم ایمان بیاورند.

«فإذا فَعَلُوا ذلك»

اگر این سه مسئله محقق شد

«عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إلا بِحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ على اللَّهِ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص52، ح21

«إلا بحقِها» هم می گوید اگر کسی مرتد شد «إلّا بحقها» ندارد کسی زنای محصنه کرد «إلّا بحقها» ندارد. «إلّا بحقها» را در روایات متعدد آوردند، مرادشان چیست؟ مواردی است که حکم به قتل داده شده است ولو مسلمان.

بعد ابوبکر می گوید باید کسانی که زکات نمی دهند را بکشم عمر ابن الخطاب می گوید:

«كَيْفَ تُقَاتِلُ الناس وقد قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إلا الله فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إلا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ على اللَّهِ»

چطور مردم را می کشی پیغمبر این طور فرموده؟ گفت نه

«والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ فإن الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ والله لو مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَقَاتَلْتُهُمْ على مَنْعِهَا قال عُمَرُ رضي الله عنه فَوَاللَّهِ ما هو إلا أَنْ قد شَرَحَ الله صَدْرَ أبي بَكْرٍ رضي الله عنه فَعَرَفْتُ أَنَّهُ الْحَقُّ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص507، ح1335

در حقیقت بهانه ای برای مستشرقین و بعضی از معاندین اسلام شده است.

رشید رضا متوفای 1354، در تفسیر المنار، جلد 2، صفحه 172، بحث جالبی دارد. دوستان پیش مطالعه داشته باشند که انشاء الله مفصّل بحث خواهیم کرد.

البته مرحوم طباطبایی در المیزان، جلد 2، صفحه 344 هم این بحث را دارد. آیت الله العظمی مکارم شیرازی در سایت شان در رابطه با بحث جهاد ابتدایی و غیر ابتدایی که آیا ما جهاد ابتدایی داریم یا نه؟ مختصر است تقریباً یکی دو صفحه بیشتر نیست ولی عصاره حرفی که بزرگان معتقد هستند ایشان در آن جا نقل کرده است.

 آقای رشید رضا از استادش «الأستاذ الإمام» هر کجا «الأستاذ الإمام» می آورد شیخ محمد عبدُه است نقل می کند که مسخره می کند آن کسانی که می گویند:

(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)

و تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستی؛

سوره ق (50): آیه 45

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه ‌گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی.

سوره غاشیه (88): آیه 22

(وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا)

و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار نداده‌ ايم

سوره انعام (6): آیه 107

همه این ها به آیات قتال نسخ شده است. عبارتش هم خیلی تند است می گوید این ها حرف های غلطی است که می گویند به هیچ وجه نسخی در این ها صورت نگرفته است.

روایاتی از ابن عباس و دیگران نقل می کند نسخی صورت نگرفته است تمام جنگ هایی که در صدر اسلام بود همه یا حالت دفاعی داشته، به اسلام و سپاه اسلام و منطقه مسلمین هجوم آوردند و این ها دفاع کردند. یا برای نجات مستضعفین از ظلم و اجحافی که در حق آن ها کردند.

 جهاد ابتدایی یک دفعه این است که در مدینه آمدند مثل قضیه بدر، احد و ... این جا مصداق اتم جهاد ابتدایی است. یک دفعه هم در بعضی از قسمت ها است که مسلمان ها در فشار هستند و به این ها ظلم می کنند مثل قضیه فتح مکه به خاطر نجات مسلمان ها در آیه شریفه است که:

(وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ)

چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران)تضعيف شده ‌اند، پيکار نمی ‌کنيد؟!

سوره نساء (4): آیه 75

می گوید تمام جنگ های اسلام این است فتوحاتی که بعد از پیغمبر توسط خلفاء انجام شد هیچ کدام شان با شریعت و دین سازگاری ندارد.

 دینی که بخواهد با شمشیر در قلب مردم برود، این اسلامی که مردم در سایه شمشیر بخواهند اسلام بیاورند سر سوزن قیمت و ارزشی ندارد. حرف خیلی زیبایی است عرض کردم نسبت به آن نکاتی خدمت ایشان داریم. تفسیر المنار، جلد 2، صفحه 172

 البته ایشان در المنار هفت - هشت جا این را مطرح کرده است اما مفصل ترین و جامع ترین آن به نظر من جلد 2، صفحه 172 است.

در هر صورت...

آقای نووی از این روایات و برخورد ابوبکر می گوید فرقی نمی گذارم بین کسانی که زکات نمی دهند و نماز می خوانند. همه زکات نداده ها را هم می کشم. ایشان ده، دوازده تا مسئله فقهی از این روایت استدلال می کند.

بحث شجاعت ابوبکر را مطرح کردیم هیچ ارزشی ندارد. همچنین این که افضل الناس، ابوبکر است.

حالا به این جا رسیدیم که:

«وفيه وجوب الزكاة فى السخال تبعا لأمهاتها»

سِخال صحیح است. سُخال به افراد اراذل و فرومایه می گویند البته سُخّال در مورد بچه گوسفند هم آمده است اما جمع آن سِخال از ماده «سَخَل» است. یعنی بچه گوسفند، بچه بز، بچه گاو، بچه شتر و ...

 بحث سر این است اگر گوسفندی که ما زکات دادیم در وسط سال بچه به دنیا آورد آیا زکات آن بچه را هم بدهیم یا نه بر بچه هم باید یک سال بگذرد تا زکات به او تعلق بگیرد؟ هم شیعه و اهل سنت دارند

نکته دیگری که از این حدیث استنباط می کند این است:

«وفيه اجتهاد الأئمة فى النوازل وردها إلى الأصول ومناظرة أهل العلم فيها ورجوع من ظهر له الحق إلى قول صاحبه»

اختلافی که بین ابوبکر و عمر شد و عمر می گفت شما نباید مردم را بکشی چون نماز می خوانند شهادت به وحدانیت خدا می دهند ولو زکات نمی دهند ولی ابوبکر گفت زکات هم ندهند من این ها را خواهم کشت. این دلیل بر این است ابوبکر مسئله مستحدثه ای که بعد از پیغمبر ایجاد شد نماز می خواندند ولی زکات نمی دادند آیا این را هم باید کشت یا نباید کشت؟ از آن طرف اصل روایت این است که:

«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله وَيُؤْمِنُوا بِي وَبِمَا جِئْتُ بِهِ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص52، ح21

زکات هم «بما جئتُ بِه»‌ است ولذا در این مسئله مستحدثه به آن اصل ارجاع داد. وقتی پیغمبر فرمود اگر کسی ایمان «بما جئتُ بِه»‌ ندارد مستحق قتل است زکات هم مصداق «بِما جئتُ بِهِ رسول الله» است.

می گوید از این استفاده می کنیم که فقهاء هم باید در موارد مستحدثه اگر یک اصل و جامع کلی داریم فروعات را بتوانند به اصل بر گردانند.

 بعد ایشان می گوید و همچنین:

«ومناظرة أهل العلم فيها ورجوع من ظهر له الحق إلى قول صاحبه وفيه ترك تخطئة المجتهدين المختلفين فى الفروع بعضهم بعضا»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج 1، ص 211 - 213

این که اگر دو نفر با هم مناظره کردند حق روشن شد طرف مقابل باید این حق را بپذیرد و انکار نکند چون خلیفه دوم منکر بود اما ابوبکر استدلال کرد و ایشان قبول کرد. این باید برای ما الگو و حجت باشد. سیره صحابه برای ما حجت است

پرسش:

استاد! آیا نوازل یعنی چیزهای پیش پا افتاده ؟

پاسخ:

نه، نوازل مسائل مستحدثه است ما از آن تعبیر به مستحدثه می کنیم آن ها نوازل می گویند چیزی که جدیداً پیش می آید.

ما از آقای نووی سوال می کنیم این ملاک است یک مصداقی می خواهیم این جا بیان کنیم قضیه مناظره، مشاهده و محاجه امیر المؤمنین در یوم الشوری نزدیک به هفتاد دلیل استدلال کرده است چرا طلحه، زبیر، عثمان و عبد الرحمن ابن عوف نپذیرفتند؟! شما مگر نمی گویید اگر در مسائلی اختلاف شد مناظره کردند باید بپذیرند؟

ابن مردویه متوفای 410 از علمای بزرگ اهل سنت است و درباره او الإمام، الحجة و ... می گویند. در کتاب مناقب این روایت را از حضرت امیر علیه السلام نقل می کند:

«لاحاجّنّهم بخصال لا تستطيع عربهم و لا عجمهم المعاهد منهم و المشرك أن ينكر منها خصلة واحدة»

استدلالی می کنم که احدی توانایی انکارش را ندارد.

- آقای نووی! از این بهتر؟! بعد دارد:

«انشدكم باللّه أيّها النفر جميعا»

پنج نفری که اینجا (در شوری) هستید

«أمنكم من أمنه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا.»

حدود هفتاد مورد (تقریباً در ذهنم است نام می برد)

«انشدكم باللّه أمنكم أحد سكن المسجد يمرّ فيه جنبا غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: انشدكم باللّه أمنكم أحد ردّت عليه الشمس بعد غروبها غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: أمنكم أحد قال له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله حين قرّب إليه الطائر المشويّ فأعجبه: اللّهمّ آتني بأحبّ خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا.»

قضیه «أحب الخلق إلیه» می آورد

«قال: انشدكم باللّه أمنكم من نصبه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يوم غدير خمّ للولاية غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: انشدكم باللّه أمنكم من جعله رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله من نفسه كهارون من موسى غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا.»

یا:

«قال: أمنكم أحد قال له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله «هو منّي و أنا منه» غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: أمنكم أحد أنزل اللّه تعالى فيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: أمنكم أحد هو قسيم الجنّة و النار غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: أمنكم أوّل وارد على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله على الحوض غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: انشدكم باللّه أمنكم أحد يشري نفسه ابتغاء مرضاة اللّه غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: انشدكم باللّه أمنكم المؤدّي عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: انشدكم باللّه أمنكم من نزل فيه وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فكنت سابق هذه الامّة تدرون غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: انشدكم باللّه أمنكم من يقضي دين رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: انشدكم باللّه أمنكم من نزل فيه: وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ بعليّ بن أبي طالب هل تدرون ذلك غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا. قال: انشدكم باللّه هل تعلمون تفسير هذه الآية: أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً فالفاسق الوليد بن عتبة و المؤمن أنا غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا»

ابن مردويه الأصفهاني، أبی بكر أحمد بن موسى (متوفاي410هـ)، مناقب علی بن أبی طالب وما نزل من القرآن فی علي، صص127-133، تحقيق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، ناشر: دار الحديث، سال چاپ1424 - 1382ش

جناب آقای نووی بزرگوار! شما این طور از مناظره بین ابوبکر و عمر برای ما می گویید این مسئله ثابت است که اگر دو نفر با هم مناظره کردند حق روشن شد باید بپذیرند. اگر نپذیرند دلیل بر عناد است این پنج نفر را حضرت سوگند داد نه تنها پذیرفتند بلکه گفتند «اللهم لا» قسم به خدا نه؛ این که شما دارید می گویید همه از مختصات شما است هیچ کدام ما در این فضایل نصیبی نداریم.

اما نتیجه چه شد؟ شما حتماً آنجا بیایید اظهار نظری کنید بگویید در مواردی که حتی بین صحابه مناظره و مناشده ای صورت گرفت و اگر یک صحابه ای نپذیرفت خلاف سنت شیخین است. مگر شما نمی گویید سنت شیخین را پیغمبر حجت قرار داده است.

«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص238

«سنوا بسنة أبي بكر وعمر»

چرا در این جا با حدود هفتاد مناشده و اعتراف هیچ کدام زیر بار نرفتند؟ آیا این جا شما می توانید قضیه خلافت عثمان را بفرمایید -خلافت ابوبکر و عمر را کار نداریم بعداً می رسیم -آیا این جا خلاف اسلام، حدیث و سنت پیغمبر نبود؟ !

«وفيه أن الاجماع لا ينعقد اذا خالف من أهل الحل والعقد واحد»

از آن حرف های خنده آور است!

«أن الاجماع لا ينعقد اذا خالف من أهل الحل والعقد واحد وهذا هو الصحيح المشهور وخالف»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج 1، ص 211 - 213

اگر یک نفر از اهل حلّ و عقد مخالفت کرد اجماع منعقد نمی شود. جناب آقای نووی یک دفعه این است که شما می خواهی داستان بگویی کتابت را سیاه کنی یا نقل قول کنی یک دفعه انگار می خواهی در واقعیت مطرح کنی. در صحیح بخاری، حدیث 6830 عبارت خلیفه دوم است می گوید در سقیفه

«أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا»

در خلافت ابوبکر همه انصار با ما مخالفت کردند.

 شما می گویید اگر یک نفر از اهل حل و عقد مخالفت کند اجماع محقق نمی شود.

«وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2505، ح6442

آیا حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام، زبیر و «مَن مَعهُما» جزء اهل حل و عقد هستند یا نیستند؟

«وَنَزَوْنَا على سَعْدِ بن عُبَادَةَ فقال قَائِلٌ منهم قَتَلْتُمْ سَعْدَ بن عُبَادَةَ فقلت قَتَلَ الله سَعْدَ بن عُبَادَةَ قال عُمَرُ وَإِنَّا والله ما وَجَدْنَا فِيمَا حَضَرْنَا من أَمْرٍ أَقْوَى من مُبَايَعَةِ أبي بَكْرٍ خَشِينَا إن فَارَقْنَا الْقَوْمَ ولم تَكُنْ بَيْعَةٌ أَنْ يُبَايِعُوا رَجُلًا منهم بَعْدَنَا فَإِمَّا بَايَعْنَاهُمْ على ما لَا نَرْضَى وَإِمَّا نُخَالِفُهُمْ فَيَكُونُ فَسَادٌ فَمَنْ بَايَعَ رَجُلًا على غَيْرِ مَشُورَةٍ من الْمُسْلِمِينَ فلا يُتَابَعُ هو ولا الذي بَايَعَهُ تَغِرَّةً أَنْ يُقْتَلَا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2506، ح6443

سعد ابن عُباده تا آخر عمرش نه به خلافت ابوبکر تن داد نه به خلافت عمر نه در نمازشان می آمد و نه در مراسم حج شان شرکت می کرد.

جالب این جا است که صحیح بخاری و منابع دیگر دارد که بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله، حضرت زهرا سلام الله علیها شش ماه در قید حیات بودند.

«ولم يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الْأَشْهُرَ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص 1549، ح3998

امیر المؤمنین علیه السلام در این شش ماه بیعت نکرد بنابر این اولاً تمام روایاتی که آوردند روز اول امیر المؤمنین علیه السلام بیعت کرده است باطل است. حالا «طاعئا بایع او کارها ومکرها» هیچ تفاوتی نمی کند.

بعد جالب این است که بیهقی و برخی دیگر می گوید امیرالمومنین علی علیه السلام همان روز اول بیعت کرد. بیعت بعد از شش ماه تأکید بر بیعت روز اولش بود!! این فقط مخصوص امیر المؤمنین علیه السلام بود یا دیگران هم بودند؟ حتی زُهری دارد حتی یک نفر از بنی هاشم در آن شش ماه بیعت نکردند.

«لا ولا أحد من بني هاشم»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211 ، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي، ج5، ص472

جالب این است ابن حزم در محلیٰ، جلد 9، صفحه 127، چاپ بیروت، جلد 9، صفحه 345 می گوید:

«لَعْنَةُ اللَّهِ على كل إجْمَاعٍ يَخْرُجُ عنه عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ»

المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي، ج9، ص345

جناب آقای نووی بزرگوار! این ها را چه چه می کنی؟ تصور می کنید مخاطبین شما این ها را نمی فهمند ؟ !

این روایت را می بینی می گوید بله اجماعی که یک نفر هم از آن خارج بشود این اجماع محقق نمی شود. سعد ابن عباده، رئیس انصار و خزرجی ها است تا آخر عمر هم در این اجماع نیامد پس اجماع بر خلافت ابوبکر و عمر اجماع غلطی است. سعد بن عباده را در زمان خلافت عمر کشتند برای این که رد گم کنند می گویند أجنه او را کشتند!

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها