2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
سخنان «نووی» در توجیه جنگ های ابوبکر با مسلمانان (1)
کد مطلب: ١٥٦٦٤ تاریخ انتشار: ١٠ دي ١٤٠٢ - ١٦:٢٣ تعداد بازدید: 845
خارج فقه الحکومه » فقه
سخنان «نووی» در توجیه جنگ های ابوبکر با مسلمانان (1)

(جلسه پانزدهم – 02 08 1402)

 
 
 ÷درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه پانزدهم – 02 08 1402)

موضوع:  سخنان «نووی» در توجیه جنگ های ابوبکر با مسلمانان (1)

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

استاد! آیا دعای: «عرفنی نفسک» با حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» تفاوت دارد؟

پرسش:

این ها مطالبی است که ائمه (علیهم السلام) می گویند یک دفعه برای عموم مردم می فرمایند، در آن جا یک ملاحظاتی است، یک بار برای خواص می گویند آن جا یک ملاحظات دیگری است، این را باید دقت کنیم، مثلا مطلبی که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) برای ابوذر و سلمان می فرماید:

«مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل ‏وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج26، ص1

تعابیر خیلی عمیقی دارد که برای هر فراز آن باید ده تا جلسه گذاشت.

یا آن حدیث حقیقت نسبت به کمیل، یک سری معارفی در آن وجود دارد که بعضی از اعاظم تقریبا صد و پنجاه صفحه شرح نوشته اند.

یک بار هم افراد عادی هستند، حضرت در مسجد کوفه بالای منبر صحبت می فرماید، فلذا ما باید به جهت صدور روایت ائمه (علیهم السلام) مخصوصا حضرت امیر (علیه السلام) مقدرای دقت کنیم.

 مرحوم طباطبایی هم در این کتابی که جدیدا آقای رخشاد نوشتند -در محضر علامه طباطبایی- مطالب خوبی دارد.

توصیه می کنم دوستان بر خودشان واجب کنند که روزی پنج صفحه از این کتاب را مطالعه کنند. حدود 780 تا سوال از ایشان کرده است، مطالبی که ایشان نه در المیزان گفته است نه در جاهای دیگر.

عزیزی در رابطه با حضرت معصومه سلام الله علیها سوال کرده بودند، در رابطه با حضرت ما یک روزی با آیت الله محسنی ملایری خدمت آیت الله مرعشی بودیم، آن جا فرمودند پدر من مدتی متوسل به رسول اکرم بود، حضرت را در عالم رؤیا زیارت کرد، عرض کرد آقا جان، قبر حضرت زهرا سلام الله علیها کجاست که ما آنجا زیارت کنیم؟

 حضرت فرمود که حکمت خدا بر این تعلق گرفته است که قبر دخترم حضرت زهرا سلام الله علیها تا ظهور فرزندم حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف برای کسی روشن نشود، ایشان گریه می کند که پس ما از زیارت قبر حضرت زهرا سلام الله علیها محروم هستیم؟ فرمود رحمت خدای عالم به این تعلق گرفته است که تمام فضیلت زیارت قبر حضرت زهرا سلام الله علیها را بر زیارت قبر دخترم فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم مترتب کرده است.

 یعنی هر کس ایشان را زیارت کند خدای عالم ثواب زیارت دخترم حضرت زهرا سلام الله علیها را به او خواهد داد. کمالات و کراماتی که برای این بزرگوار گفته اند خیلی زیاد است.

 آقای مهدی پور کتابی به نام کرامات معصومیه دارد، کتاب خیلی خوبی است، برخی داستان هایی که آورده است ما در جریاناتش بودیم ومی دانیم واقعیت دارد.

پرسش:

استاد ببخشید! این با روایت «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ» منافات ندارد؟

«لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص47، خطبه 2

پاسخ:

«ما من عام الا وقد خصّ»

رحمت خدا بر این تعلق گرفته است. حضرت زینب (سلام الله علیها) «عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ» است.

«عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ»

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج2، ص305

ولایتی که حضرت زینب سلام الله علیها دارد همه مردم کوفه را که سر و صدا می کردند با یک اراده همه آنها را ساکت کرد. این غیر از ولایت تکوینی چیز دیگری نیست البته درباره حضرت زینب سلام الله علیها مطالب زیادی هست که نمی توانم بگویم.

 این ها:

«وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّه‏»

از خدا می‌خواهم مرا به آن مقامی که شما پیش خدا دارید به آن مقام برساند.

المزار الكبير (لابن المشهدي)؛ نویسنده: ابن مشهدى، محمد بن جعفر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، محقق/ مصحح: قيومى اصفهانى، ص177

این را شما می خواهید چه کار کنید؟ نص صریح زیارت عاشورا است، می گوید خدایا آن مقامی که برای امام حسین علیه السلام قرار دادی ما را نیز به آن مقام برسان. امامت اختصاصی است اما رسیدن به آن مقام که اختصاصی نیست، می شود به آن مقام رسید، رسیدن به مقام اگر امکان نبود، نمی گفتند که شما سوال کنید.

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَانا مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِنا مَمَاتَ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».

این یعنی چه؟ یعنی ما فقط بیاییم نماز بخوانیم، روزه بگیریم، و زکات بدهیم و حج برویم یا نه: «مَحْيَايَانا مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اجْعَلْ وَ مَمَاتِنا مَمَاتَ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدٍ»؛ یعنی آن مقامات بالایی که اهل بیت (علیهم السلام) داشتند، بله:

«نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ فِينَا نَزَلَ الْقُرْآنُ وَ فِينَا مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ.»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص66، 31 باب فيما جاء عن الرضا (علیه السلام) من الأخبار المجموعة

 «لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ» در بحث امامت، در آن بحث ولایت تامه ای که مرحوم آقای خوئی (رضوان الله تعالی) در مصباح الفقاهه، جلد 5، صفحه 35، فرمودند:

«وهم الواسطة في الإفاضة، بل لهم الولاية التكوينية لما دون الخالق.»

مصباح الفقاهة؛ نويسنده: السيد الخوئي (وفات : 1413)، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني چاپخانه: العلمية – قم، ناشر: مكتبة الداوري – قم، ج3، ص279

یا تعبیر مرحوم آقای شیخ محمد حسین اصفهانی در حاشیه شان بر مکاسب، صفحه 221، در آن چاپ قدیم

«والنبي (صلی الله علیه واله وسلم) والأئمة (عليهم السلام) لهم الولاية المعنوية والسلطنة الباطنية على جميع الأمور التكوينية والتشريعية»

حاشية كتاب المكاسب؛ تأليف : الشيخ محمد حسين الأصفهاني، تحقيق: الشيخ عباس محمد آل سباع، الطبعة: الأولى / 1418 ه‍ ق، الناشر: أنوار الهدى، المطبعة: علمية، ج 2، ص 379

در این قسمت «لا یقاس بنا احد» این که ما بتوانیم به یک مقامی برسیم تا بتوانیم مانند تصرف آصف ابن برخیا پیدا بکنیم. خیلی از اولیاء الله بودند که شاید صد برابر آصف ابن برخیا (سلام الله علیه) قدرت داشتند، صدها برابر او  صدها برابر حضرت خضر علیه السلام توانستند در طول این دوران غیبت، به برکت وجود حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف در تکوین تأثیر گذار باشند.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

در رابطه با بحثی که آقای علی عبد الرزاق داشتند، ایشان بیش از شصت  آیه آورده است برای این که رسول اکرم و ائمه (علیهم السلام) و خلفاء هیچ کدام شان حق تشکیل حکومت سیاسی نداشتند، فقط رسول اکرم وظیفه شان ابلاغ بوده است، غیر از ابلاغ هیچ تکلیف دیگری نداشتند.

به فرمایشات جناب آقای نووی رسیدیم ایشان از فقهای بزرگ شافعی ها است، از ایشان تعبیر می کنند به فقیه الامة و واقعا کتاب «المجموع» او مانند کتاب «جواهر» ما خیلی مفصل است، و نشان می دهد واقعا آدم مسلّطی است.

 در ذیل آیه:

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستي که (بر ايمان) مجبورشان کني

سوره غاشیه (88): آيه 22

گفتند این آیه دلیل بر این است که پیامبر حق حکومت نداشته است، ایشان گفته است مراد از «مصیطر» این است که:

«والمسيطر المسلط وقيل الجبار وقيل الرب»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج 1، ص 211 - 213

روایتی که در صحیح بخاری و مسلم از قول رسول اکرم آورده اند ما شکی نداریم این روایت دروغ است، که رسول اکرم فرمود که:

«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله وَيُؤْمِنُوا بِي وَبِمَا جِئْتُ بِهِ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص52، ح21

من مجبور هستم و دستور دارم که با مردم قتال کنم تا مردم موحد باشند و به من و به آنچه که من از شریعت آورده ام ایمان بیاورند، این قطعا با آیات دیگر منافات دارد. مثل:

(أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

آيا تو مي‌خواهي مردم را مجبور سازي که ايمان بياورند؟! (ايمان اجباري چه سودي دارد؟!)

سوره یونس (10): آیه 99

(لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)

در قبول دين، اکراهي نيست.

سوره بقره (2): آیه 256

و دیگر آیات که ما گفتیم در اصل دین هیچ الزامی نیست، در درون دین التزام است. این آقایان بین الزام و التزام امر خلط کرده اند.

این روایت برخلاف قرآن هست و شیعه و اهل سنت روایاتی دارند که اگر روایتی مخالف قرآن شد:

«فاضربوه علی الجدار»

«إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص69، بَابُ الْأَخْذِ بِالسُّنَّةِ وَ شَوَاهِدِ الْكِتَاب‏‏‏، ح1

از اهل سنت:

«فما أتاكم عني يوافق القرآن فهو عني وما أتاكم عني يخالف القرآن فليس عني»

الرد على سير الأوزاعي؛ اسم المؤلف: يعقوب بن إبراهيم الأنصاري أبو يوسف الوفاة: 182، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، تحقيق: أبو الوفا الأفغاني، ج1، ص25

همچنین سنن دار القطنی:

«عن النبي صلى الله عليه وسلم قال سيأتيكم عني أحاديث مختلفة فما جاءكم موافقا لكتاب الله ولسنتي فهو مني وما جاءكم مخالفا لكتاب الله ولسنتي فليس مني»

سنن الدار القطني؛ اسم المؤلف: علي بن عمر أبو الحسن الدارقطني البغدادي الوفاة: 385، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1386 - 1966، تحقيق: السيد عبد الله هاشم يماني المدني، ج4، ص208

 همچنین درّ المنثور سیوطی، از ابن عباس:

«عن ابن عباس قال: ما خالف القرآن فهو من خطوات الشيطان»

الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج1، ص403

در المنثور ذیل آیه 168 سوره بقره، فتح القدیر شوکانی، جلد 1، صفحه 168. مصنف عبد الرزاق، جلد 1، صفحه 111

«فما وافق كتابكم فخذوه وما خالفه فاهدوا»

المصنف؛ اسم المؤلف:  أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج11، ص160

 کنز العمال متقی هندی، جلد 1، صفحه 196  

همچنین در سنن دار قطنی:

«فما وافق القرآن فخذوا به وما لم يوافق القرآن فلا تأخذوا به»

سنن الدارقطني؛ اسم المؤلف: علي بن عمر أبو الحسن الدارقطني البغدادي الوفاة: 385، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1386 - 1966، تحقيق: السيد عبد الله هاشم يماني المدني، ج4، ص17

معجم کبیر طبرانی:

«فما وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وما لم يُوَافِقْ كِتَابَ اللَّهِ فلم أَقُلْهُ»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج12، ص316

 

هیثمی آورده است و یک اشکال سندی هم کرده است.

کتاب الام شافعی:

«فما خَالَفَ الْقُرْآنَ فَلَيْسَ عن رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم وَإِنْ جَاءَتْ بِهِ الرِّوَايَةُ»

الأم؛ اسم المؤلف: محمد بن إدريس الشافعي أبو عبد الله الوفاة: 204، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1393، الطبعة: الثانية، ج7، ص339

 ابن عبد البر در جامع البیان العلم، جلد 2، صفحه 191؛ نیز این روایت را آورده است.

این هم یک نکته ای است عرض کنم ما قبلا در رابطه با اجتهاد_تقلید بحث می کردیم این روایات را آن جا مفصل آوردیم، دوستان در سایت بخش فقه مقارن مراجعه کنند. ما تقریبا یک سال درباره اجتهاد وتقلید بحث کردیم، ادله شیعه و سنی را در مبانی اجتهاد و تقلید آوردیم از جمله همین روایاتی بود که: «ماوافق القرآن فخذوه و ما خالف القرآن فدعوه».

این روایتی که آقایان آوردند، این روایت با قرآن به هیچ وجهی همخوانی ندارد، بعد نووی 10 - 12 مورد از این حدیث استنباط کرده است، و بعد گفته است که امام ابو مظفر منصور سمعانی شافعی چند حکم شرعی از این روایت استنباط کرده است و مراد هم این روایت است ابو هریره می گوید وقتی پیامبر از دنیا رفت ابوبکر خلیفه شد

«لَمَّا تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وكان أبو بَكْرٍ رضي الله عنه وَكَفَرَ من كَفَرَ من الْعَرَبِ فقال عُمَرُ رضي الله عنه كَيْفَ تُقَاتِلُ الناس وقد قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إلا الله فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إلا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ على اللَّهِ»

ابوبکر گفت:

«والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ فإن الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ والله لو مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَقَاتَلْتُهُمْ على مَنْعِهَا قال عُمَرُ رضي الله عنه فَوَاللَّهِ ما هو إلا أَنْ قد شَرَحَ الله صَدْرَ أبي بَكْرٍ رضي الله عنه فَعَرَفْتُ أَنَّهُ الْحَقُّ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص507، ح1335

ولو اگر یک عقال یا به قول ما یک چوب کبریتی به پیامبر می دادند به من ندهند من با این ها قتال می کنم. می گوید از این روایت چند تا حکم شرعی می شود استنباط کرد، که ایشان یک بحثی را دیروز آورده بود که این دلیل بر شجاعت ابوبکر است و افضلیت این را نشان می دهد. گفتیم این ها با گفتار شان با آن روایت امام رضا علیه السلام به هیچ وجه همخوانی ندارد.

 بعد آقای سمعانی می گوید:

«وفيه جواز مراجعة الأئمة والأكابر ومناظرتهم لاظهار الحق»

مراد از مراجعه یعنی برگشتن، از نظر برگشتن، رجوع از نظر خود، ائمه و اکابر در مناظرات شان از عقیده خودشان رجوع می کردند، صرف نظر می کردند، در مناظره بین عمر و ابوبکر، عمر از نظر خودش مراجعت کردند.

 نظر عمر این بود که با مردم به خاطر زکات نمی شود قتال کرد، نظر ابوبکر این بود که می شود قتال کرد، عمر از نظر خودش برگشت. این برای ما ملاک است که اگر دو عالم یا دو امامی با هم دیگر مناظره می کنند، وقتی حق روشن شد باید آن امام، آن خلیفه، آن عالم از نظر خودش برگردد، این برای ما یک درسی است!

می گوید نظر عمر خلاف نظر ابوبکر بود، ابوبکر دلیل آورد و عمر از نظرش برگشت، این باید برای علماء و فقهاء الگو باشد! اگر دو دو فقیه با هم مناظره می کنند و ثابت شد که نظر طرف مقابل حق است، از این استنباط حکم شرعی می خواهد کند.

«وفيه أن الايمان شرطه الاقرار بالشهادتين مع اعتقادهما واعتقاد جميع ما أتى به رسول الله صلى الله عليه وسلم»

شرط ایمان این است اضافه بر شهادتین ما معتقد باشیم کل ما جاء به النبي هم صحیح است. اگر شهادتین را به زبان آورد، یکی از مسائل «ما جاء به النبي» را انکار کرد می شود با آن قتال کرد، همان طوری که این ها زکات نداند ابوبکر با آن ها قتال کرد.

پرسش:

 اعتقاد امام «مع اعتقادهما واعتقاد جميع» بر عمر و ابوبکر برمی گردد؟

پاسخ:

نه ایمان شرط اقرار به شهادتین است مع اعتقاد شهادتین اعتقاد ما أتى به رسول الله صلى الله عليه وسلم

«وفيه وجوب الجهاد»

این که امام و فقیه می تواند جهاد ابتدایی را دستور بدهد، مثلا اگر یک جمعیتی نماز نخواندند می تواند دستور بدهد که همه را بکشند یا فتوای محمد ابن عبد الوهاب، - که آن روز من آوردم - که اگر یک قبیله ای اذان و اقامه نگفتند، حاکم اسلامی همه را باید بکشد! کسی اگر در نماز جمعه یا در نماز عیدین نیامدند قتل شان واجب است!

«وفيه صيانة مال من أتى بكلمة التوحيد ونفسه ولو كان عند السيف»

من نمی دانم این آقایان که می آیند حرف می زنند، گویا از آن سطر اولش که گفته است با این چیزی که در سطر سوم و چهارم می گوید با هم در تضاد است. من نمی دانم که قضیه اش چیست در این جا آمد گفت: «وفيه أن الايمان شرطه الاقرار بالشهادتين مع اعتقادهما واعتقاد جميع ما أتى به رسول الله صلى الله عليه وسلم» در این جا هم می گوید اگر کلمه توحید را گفت تمام اموال و جان او محفوظ است. «ولو كان عند السيف»

وقتی دید مجاهدی شمشیر کشیده است که او را بکشد، همان جا شهادتین را بر زبان آورد، هم جانش و هم مالش محفوظ است. آقا این جا شما چه گفتید؟ ببینید کلا چهار سطر فاصله دارد، وفیه وجوب الجهاد آن پاراگراف با این ها تقریبا سه تا کلمه فاصله دارد، این ها با هم دیگر همخوانی ندارد.

پرسش:

این ها کار خدا است.

پاسخ:

بله این هم به قول فرمایش شما کار خداوند است مشخص بشود کاری که بر مبنای اخلاص نباشد، روی هوای نفس و روی بافته های ذهنی باشد بهتر از این نمی شود، یعنی چیزی در ذهن شان درست کردند، ناگزیرند این حقایق خارجی، راوایات، آیات را با این ذهن شان مقایسه کنند، اگر مطابق آمد قبول می کنند، مطابق نیامد رد می کنند و توجیه می کنند، این خیلی راحت است، خیلی فاصله ای ندارد.

«أن الايمان شرطه الاقرار بالشهادتين مع اعتقادهما واعتقاد جميع ما أتى به رسول الله صلى الله عليه وسلم - «وجوب الجهاد» از این طرف «ولو كان عند السيف» در جنگ است شمشیر برداشته است که گردنش را بزند، بگوید لا اله الا الله، محمد رسول الله می گوید دیگر تو در امان هستی، پس آقای نووی! این حرف شما چیست و آن حرف قبلی چه است حالا جالبش این جا است

«وفيه أن الأحكام تجرى على الظاهر والله تعالى يتولى السراء وفيه جواز القياس والعمل به»

ما می توانیم این جا قیاس کنیم، همان طوری که ابوبکر گفت هر کس نماز خواند، زکات نداد را باید کشت، زکات را با نماز قیاس کرد، اگر کسی نماز نخواند و منکر نماز باشد باید کشت، نماز را ترک کند، همچنین اگر زکات را هم ترک کند باید کشت.

پرسش:

استاد! در شیعه هم روایت داریم کسی که نماز نخواند با آن قطع رابطه کنید.

پاسخ:

آن مراحل نهی از منکر است. کسی که منکر نماز باشد ثابت می شود که نماز از ضروریات دین است و انکارش هم به انکار نبوت برگردد.

 (كُنْتُمْ خَيرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ)

شما بهترين امتي بوديد که به سود انسانها آفريده شده‌اند؛ (چه اينکه) امر به معروف و نهي از منکر مي‌کنيد

سوره آل عمران (3): آیه 110

پرسش:

یعنی داعش امروزی که از قیاس استفاده می کند

پاسخ:

بله همین ها را دارند، آن روز من این فتاوای واهیه را برای دوستان گفتم، می گوید اگر اذان و اقامه در بلد و شهری گفته نشود تمام مردم آن جا را امام می تواند بکشد. کسی نماز عیدین نرود حاکم اسلام می تواند او را بکشد. کسی موقع اذان گفتن در بالای مناره وقتی اسم رسول اکرم می آید صلوات فرستاد حاکم اسلامی می تواند آن را بکشد، و این کار را کردند.

 مسئله این است همین تعبیری که امام صادق علیه السلام فرمود:

«إِنَّ السُّنَّةَ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ الدِّينُ»

محق الدین خیلی مهم است. این عبارت امام را ملاحظه بفرمایید، این تعبیر حضرت در کافی، جلد 1، صفحه 57 است.

«يَا أَبَانُ إِنَّ السُّنَّةَ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ الدِّينُ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص57، ح15

روایات متعدد است که من لایحضر دارد، همچنین در کتاب کافی جلد 7، صفحه 299 دارد. موارد متعدد. وقتی که قیاس برای ما ملاک شد، یعنی روی هوای نفس، همان تعبیری که از خلیفه اول، خلیفه دوم، و حتی از عبد الله ابن مسعود می گوید

 «أقول فيها برأيي فإن يكن صوابا فمن الله وإن يكن خطأ فمني ومن الشيطان والله ورسوله بريئان منه»

تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج1، ص461

این تعبیر را هم داشته باشید. این ها هم به قول آقا نشانگر این است که عنایت اهل بیت (علیهم السلام) است. آیا این شریعت است؟! این آقایانی که این ها را نقل می کنند، اصلا یک آدم عاقل این چنین حرفی را نمی تواند بپذیرد.

«فروي عن أبي بكر الصديق أنه قال في الكلالة أقول فيها برأيي فان يكن صوابا فمن الله وإن يكن خطأ فمني ومن الشيطان والله ورسوله منه بريئان وقال عبد الله وإن يكن خطأ فمني ومن الشيطان والله ورسوله منه بريئان وقال عمر بن الخطاب لكاتبه»

 عبد الله ابن مسعود هم همین را گفت، عمر ابن خطاب هم به کاتبی گفت:

«اكتب هذا ما رآه عمر فان يكن صوابا فمن الله وإن يكن خطأ فمن عمر»

المعتمد في أصول الفقه؛ اسم المؤلف:  محمد بن علي بن الطيب البصري أبو الحسين الوفاة: 436، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1403 ، الطبعة: الأولى ، تحقيق : خليل الميس، ج2، ص381

نزدیک یک ماه نزد عبدالله بن مسعود رفتند و آمدند در باره مسئله ای در رابطه با زن سوال کردند، مطلبی پیدا نکرد، گفت من به رأیم می گویم

«فَإِنْ يَكُ صَوَاباً فَمِنَ اللَّهِ عز وجل وان يَكُنْ خَطَأً فمني وَمِنَ الشَّيْطَانِ وَاللَّهُ عز وجل وَرَسُولُهُ بَرِيئَانِ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص، 447، ح4269

آقای ارنؤوط نیز می گوید روایت صحیح است.

آقای نووی که این جا این طور قلم فرسایی می کند، در کتاب المجموع که عرض کردم مفصل ترین کتاب فقهی شافعی ها است در جلد 16، از عبد الله بن مسعود نقل می کند:

«أقولُ فِیهَا بِرأیي فَإِنْ أَصَبْت فَمِنْ اللَّهِ وَإِنْ أَخْطَأْت فَمِنْي وَمِنَ الشَیْطَان وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ بَرِيئَانِ»

آقای نووی! این جا این طور آوردی!

 ابن تیمیه می گوید:

«وقال غير واحد من الصحابة»

«أقول فيها برأيي فان يكن صوابا فمن الله وان يكن خطأ فمنى ومن الشيطان والله ورسوله بريئان»

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف:  أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج20، ص24

به خدا پناه می بریم از این تفکرات!

پرسش:

استاد در نهج البلاغه آمده است:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 435، نامه 53

پاسخ:

بله من این را دیروز هم گفتم، این نامه حضرت به مالک اشتر است، یا در خطبه 150 دارد:

«حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 209، خطبه 150

 دیگر از این واضح تر و روشن تر؟! من گمان نمی کنم امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این نامه و در این خطبه 150 چیزی جا گذاشته باشند؛ یعنی کوچک ترین کوتاهی حضرت ندارد، روشنگری از این واضح تر نمی شود.

نووی در ادامه می گوید:

«وفيه وجوب قتال ما نعى الزكاة أو الصلاة أو غيرهما من واجبات الاسلام قليلا كان أو كثيرا»

اگر کسی کوچک ترین واجبی را غیر از نماز و زکات ترک کند، حالا این واجب از واجبات کوچک باشد، یا واجب خیلی بزرگی مثل حج باشد، این جا مثلا کسی سلام داده است، جواب سلام واجب است نداد، می شود آن طرف را کشت که چرا شما جواب سلام ندادی!

با این کار دیگر سنگی روی سنگ بند نمی آید، این خیلی درد است، واقعا آدم نمی داند این شریعت را که این ها آورده اند چه کار کند. «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» الان شریعت در دست فقها اسیر است.

 بعد دلیل می آورد که ابوبکر گفت:

«لقوله رضى الله عنه لو منعونى عقالا »

عقال معانی متعددی دارد،. از جمله ریسمانی که با آن پای شتر را می بندند.

«أو عناقا»

یعنی اگر یک بزغاله ای را به پیامبر می دادند و به من ندهند من با این ها جنگ می کنم.

«وفيه جواز التمسك بالعموم لقوله فان الزكاة حق المال»

این هم یک بحث جدایی است.

«وفيه وجوب قتال أهل البغى»

قتال اهل بغی واجب است. آقای نووی! معاویه جزء اهل بغی هست یا نیست؟ آیا جنگ با معاویه را شما جایز می دانید که امیرالمؤمنین با او جنگ کرد یا می گویید که نه دو طرف هم اجتهاد کردند و خطا شد، معاویه هم در این جنگ خطا کرد «فله اجر واحد» آن جا شما دارید این را می گویید این جا «وجوب قتال أهل البغى» می گویید می خواهید چه کار کنید؟

«وفيه وجوب الزكاة فى السخال»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج 1، ص 211 - 213

«سخال» یعنی بزغاله، بچه شتر. مرحوم شیخ در خلاف می گوید که اگر بز و گوسفد، یک نصابی دارد، مثلا به چهل تا رسید باید یکی زکات داده بشود، به 120 تا رسید باید دو گوسفند زکات داده شود . به 201 رسید ، سه تا می شود.

 پس اختلاف است بزی که مثلا ما اول فروردین آمدیم زکات این ها را دادیم، و در تابستان یک بچه ای زایید، چه کار کنیم، آیا این بچه بز هم تابع مادرش است؟ یا نه این مستقل است و باید بر این بچه اش هم یک سال بگذرد و بعد زکات داده بشود؟ این جا مرحوم شیخ طوسی در خلاف، جلد 2، صفحه 22 می گوید:

«السخال لا تتبع الأمهات في شئ من الحيوان الذي يجب فيه الزكاة، بل لكل شئ منها حول نفسه، وبه قال النخعي والحسن البصري»

این بچه بز یا بچه گوسفند اگر در تابستان به دنیا آمد و آغاز زکات مادرش فروردین بوده است، باید یک سال از این بچه بز بگذرد تا زکات به آن تعلق بگیرد.

«وخالفت الفقهاء في ذلك على اختلاف بينهم»

الخلاف؛ نويسنده: الشيخ الطوسي (وفات : 460)، تحقيق: المحققون: السيد علي الخراساني، السيد جواد الشهرستاني، الشيخ مهدي طه نجف / المشرف: الشيخ مجتبى العراقي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة: 1414، ج2، ص22

«وفيه وجوب الزكاة فى السخال تبعا لأمهاتها»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج 1، ص 211 - 213

اگر در وسط سال هم بزی یا گوسفندی بچه ای به دنیا آورد برای بچه گوسفند و بچه بز هم باید زکات داده بشود. این که این را ایشان از کجا در آورده است نمی دانیم، به قولی که یک کسی فرق بگذارد بین زکات و نماز من با آن ها جهاد می کنم، از کجایش سخال بچه های بز، گوسفند یا شتر را در اورده ما نفهمیدیم.

 عرض کردم که وقتی شرعیت بازیچه بشود می شود:

«أقول فيها برأيي فان يكن صوابا فمن الله وان يكن خطأ فمنى ومن الشيطان والله ورسوله بريئان»

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف:  أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج20، ص24

«لا یبقی حجر علی حجر» دیگر به قولی حیا را کنار بگذار هرچه دلت می خواهد بگو، وقتی انسان پایبندی به کتاب و سنت را کنار بگذارد و هرچه که بخواهد بیان کند، همین می شود!

 این مظلومیت شریعت است.

 والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها