2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
عدم ارتداد مخالفین ابوبکر
کد مطلب: ١٥٦٦٢ تاریخ انتشار: ١٠ دي ١٤٠٢ - ١٦:٠٧ تعداد بازدید: 859
خارج فقه الحکومه » فقه
عدم ارتداد مخالفین ابوبکر

(جلسه سیزدهم – 30 07 1402)

 
 
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه سیزدهم – 30  07 1402)

موضوع:  عدم ارتداد مخالفین ابوبکر 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

آیا روایاتی که درمورد علائم ظهور آمده است صحیح است؟

پاسخ:

بنده شخصا عقیده ام این هست که نود درصد روایات در این زمینه ساختگی است. بسیاری از این روایات را ما بررسی کردیم نتوانستیم سندی که حداقل حسن باشد، پیدا کنیم.

حکومت ها نیز سعی داشتند که مهدویت را مصادره کنند لذا بعضی خلفای عباسی اسم بچه هایشان را مهدی می گذاشتند تا بگویند آن مهدی موعود، فرزند ما است.

اسماعیلیه نیز معتقد بودند اسماعیل غایب شده و او مهدی موعود است.

یک روایتی عرض کردم از حضرت سوال می کند دجال، سفیانی و این ها حتمی است فرمودند احتمال این که بداء باشد هست. حتی در مورد دجال و سفیانی که روایاتش در حد تواتر است.

بعد راوی شک می کند می گوید آیا در مورد خود حضرت مهدی علیه السلام نیز احتمال بداء وجود دارد؟ می فرماید نه آن وعده حتمی است و قابل بداء نیست.

لذا این که یک اتفاقی می افتد فورا می آیند می گویند این از علایم ظهور است دقیق نیست.

غرض این است که:

«وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص27

لذا ما باید آگاه باشیم یک موقع می بینیم بعضی از افرادی که در جامعه تأثیر گذار هم هستند مذهبی نیز هستند ناخود آگاه در یک مسیری قرار می گیرند که این مسیر، مسیر باطل است.

خطر این ها از دشمن خیلی بیشتر است. ما دقت کنیم که در این طور قضایا نیفتیم و اگر از دوستان گرفتار می شوند این ها را توجه بدهیم و بیدارشان کنیم. دشمن نیز دنبال این است که از درون کسی را علیه ما بشوراند. از بیرون نمی توانند شکست بدهند.

بعضی از افراد، آدم های پاکی هستند اما ناخودآگاه ذهن این ها توسط برخی طوری مشوش می شود این ها تصور می کنند وظیفه شان همین است. این که این از علایم ظهور است و ان شاءالله می آید و چنین و چنان است.

خیلی باید بیدار باشیم. فتنه ها به قدری زیاد است تشخیص فتنه برای بعضی از خواص هم روشن نمی شود.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

در رابطه با آیه ای: (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه ‌گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی

سوره غاشیه (88):‌ آیه 22

از دیدگاه اهل سنت عبارتی را از صحیح مسلم آوردیم، در این جا خلیفه اول می آید در رابطه با کسانی که زکات نمی دهند می گوید:

«والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص51، ح20

جالب است که در روایت 261 کاملا خلاف آیه شریفه (أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

(وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

و اگر پروردگار تو مي‌خواست، تمام کساني که روي زمين هستند، همگي به (اجبار) ايمان مي‌آوردند؛ آيا تو مي‌خواهي مردم را مجبور سازي که ايمان بياورند؟! (ايمان اجباري چه سودي دارد؟!)

سوره یونس (10): آيه 99

می گوید:

«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله وَيُؤْمِنُوا بِي وَبِمَا جِئْتُ بِهِ»

یعنی کاملا و صد در صد خلاف نص قرآن است.

«فإذا فَعَلُوا ذلك عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إلا بِحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ على اللَّهِ»

دو باره از جابر نقل می کند رسول اکرم فرمودند:

«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إلا الله فإذا قالوا لَا إِلَهَ إلا الله عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إلا بِحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ على اللَّهِ ثُمَّ قَرَأَ (إنما أنت مُذَكِّرٌ لَسْتَ عليهم بمصيطر)»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص52، ح21

آیا (لَسْتَ عليهم بمصيطر) با «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس» اصلا رابطه ای دارد؟! تو جبار نیستی، تو ملک نیستی، تو مسلط نیستی، حق تسلط به این ها را نداری از آن طرف می گوید: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس» !

اگر بگوید (فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ* لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) با حدیث «أن أقاتل الناس» نسخ شده آن یک بحث دیگری است. و آمده این روایت را تأیید آورده است.

در رابطه با حدیثی که جلسه قبل خواندیم خلیفه دوم می گوید:

«كَيْفَ تُقَاتِلُ الناس وقد قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إلا الله فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إلا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ على اللَّهِ فقال والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ فإن الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ والله لو مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَقَاتَلْتُهُمْ على مَنْعِهَا قال عُمَرُ رضي الله عنه فَوَاللَّهِ ما هو إلا أَنْ قد شَرَحَ الله صَدْرَ أبي بَكْرٍ رضي الله عنه فَعَرَفْتُ أَنَّهُ الْحَقُّ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص507، ح1335

گفت کسی که «فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ» و اگر کسی «مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم» این یک بحث اساسی دارد که آیا این قضیه جنگ رده این ها واقعا مرتد بودند که با این ها آمدند جنگیدند؟

در این مورد علامه عسکری (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب معالم المدرستین خیلی خوب کار کرده است. افرادی که با ابوبکر جنگ کردند یک دسته شان که اصلا کفار بودند مثل مسیلمه و این ها ایمان نیاورده بودند و  مرتد در حق این ها تطبیق نمی کند.

یک دسته هم از مسلمان هایی بودند که جنگ می کردند این ها نه منکر خدا بودند و نه منکر پیامبر و نه منکر نماز بودند، منکر این بودند که ما زکات را به ابوبکر نمی دهیم، ابوبکر خلیفه نیست. اصلا بحث ارتداد در کار نیست.

پرسش:

منکر خلافت ابوبکر بودند

پاسخ:

بله در حقیقت منکر خلافت ابوبکر بودند نه منکر زکات یا امثال این ها.

پرسش:

مرتد، مرتد اسلامی که نیست.

پاسخ:

اصلا به این ها نمی شود مرتد گفت. این ها می گفتند ما آن چه که از پیامبر شنیدیم این است که امیر المؤمنین علیه السلام خلیفه است نه تو.

روایتی که عبدالرزاق صنعانی متوفای 211 نقل می کند می گوید:

«قال عمر لأن أكون سألت النبي صلى الله عليه وسلم عن ثلاثة أحب إلي من حمر النعم»

خیلی جالب است. اگر من این سه تا مسئله را از پیامبر سوال کرده بودم قضیه فرق می کرد. کلمه حمر النعم ضرب المثل عربی است، حمر النعم یعنی آن شترهای سرخ مو که خیلی گران قیمت بوده است. می خواهد بگوید ارزش آن برای من از همه ثروت دنیا بیشتر بوده است.

یک مورد:

 «عن الكلالة»

در مورد کلاله قران حکم کسی که از دنیا رفته و وارث ندارد خواهر، برادر دارد را روشن کرده است. 

(يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يرِثُهَا إِنْ لَمْ يكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَينِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيينِ يبَينُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ)

از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال مي‌کنند، بگو: «خداوند، حکم کلاله (خواهر و برادر) را براي شما بيان مي‌کند: اگر مردي از دنيا برود، که فرزند نداشته باشد، و براي او خواهري باشد، نصف اموالي را که به جا گذاشته، از او (ارث) مي‌برد؛ و (اگر خواهري از دنيا برود، وارث او يک برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث مي‌برد، در صورتي که (ميت) فرزند نداشته باشد؛ و اگر دو خواهر (از او) باقي باشند دو سوم اموال را مي‌برند؛ و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را ميان خود تقسيم مي‌کنند؛ و) براي هر مذکر، دو برابر سهم مؤنث است. خداوند (احکام خود را) براي شما بيان مي‌کند تا گمراه نشويد؛ و خداوند به همه چيز داناست.»

سوره نساء (4): آیه 176

(يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ...) خدا جواب داده است.

«وعن الخليفة بعده»

سوال می کردم یا رسول الله خلیفه بعد از شما چه کسی است؟

حالا چطور شد که خلیفه دوم آخر عمرش به این فکر افتاد؟ با ابوبکر ایشان بیعت کرد با بیعت ایشان و ابو عبیده جراح، ابوبکر خلیفه شد. در سقیفه بنی ساعده غیر از این دو نفر هیچ کس بیعت نکرد.

این ها به زور از مردم بیعت گرفتند. خود ابوبکر هم گفت:

«وَلَّيْتُ عليكم عمر»

معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول؛ اسم المؤلف: المبارك بن محمد ابن الأثير الجزري الوفاة: 544 ، دار النشر :،  ج 4، ص 109

چرا آن وقت، خلیفه به این فکر نیفتاد که ای کاش در مورد «عن الخلیفة بعده» از پیغمبر سوال کرده بودم.

کلمه خلیفه را رسول اکرم بعد نزول آیه:

(وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)

و خويشاوندان نزديکت را انذار کن!

سوره شعراء (26): آیه 214

در مکه سال سوم بعثت در جمع سران قریش دست روی شانه امیرالمومنین علیه السلام گذاشت و فرمود:

« هذا أخي ووصي وخليفتي»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص543

از این بالاتر؟! در جنگ تبوک اواخر عمر پیامبر است دارد:

«أنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي»

السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني؛ ج2، ص 565، ح 1188

و در غدیر مگر خود شخص عمر نگفت:

«هنيئا لك يا ابن أبي طالب اصبحت اليوم وليّ كل مؤمن»

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج7، ص350

 یا:

«مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَمُسْلِمَة‏»

آیا این ها برای اثبات خلافت بعد از پیامبر کافی نبود؟ نمی دانیم

و همچنین دارد:

«وعن قوم قالوا نقر بالزكاة في أموالنا ولا نؤديها إليك»

ای کاش سوال کرده بودم در مورد قومی که زکات را قبول داشتند و اقرار به مشروعیت زکات می کردند اما می گفتند این زکات را به تو نمی دهیم

 «أيحل قتالهم أم لا»

هزاران نفر را کشتید، زن و بچه شان را اسیر کردید بعد از این می فرمایید که ای کاش سوال کرده بودم؟!

 «وكان أبو بكر يرى القتال»

ابوبکر می گفت با این ها باید قتال کرد

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج10، ص302

 عمر می گوید من چنین عقیده ای نداشتم.

ببینید قضیه کاملا واضح و روشن است همان طور که امام صادق (سلام الله علیه) یک تعبیری دارد می فرماید قسم به خدا که حقانیت ما مثل خورشید روشن است، احتیاج به تحقیق و بررسی آنچنانی ندارد. خیلی واضح و روشن است.

در زیارت عاشورا نیز می خوانیم:

«وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ وَ أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فِيهَا»

كامل الزيارات؛ نویسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص332، الباب الثامن و المائة نوادر الزيارات‏، ص176

خیلی روایت عجیب است آدم وقتی این ها را می خواند قلبش به درد می آید. ما به این ها کار نداریم و آن کسانی که این حرف ها را شنیدند یک نفر نیامد اشکال کند. اهل سنت در طول این چهارده قرن این روایت ها را نقل می کنند اما یک نفر نمی آید نقد کند که جناب خلیفه! این همه روایت در مورد خلافت امیر المؤمنین علیه السلام شنیدید یا نشنیدید؟ خود شما اولین مرتبه در غدیر خم تبریک گفتید.

پرسش:

استاد! این عبارت طبق قوانین رجالی اهل سنت صحیح حساب می شود؟

پاسخ:

بله. کاملا صحیح است؛ وقتی صحیح بخاری و مسلم قضیه را آورده اند دیگر حرفی نیست.

در هر صورت...

آدم نمی داند چه کار کند. جصاص متوفای 370 است و کتاب احکام القران دارد_ در حقیقت فقه القرآن است_. ایشان آیات مربوط به فقه را مثل آیات الاحکام راوندی و این هایی که ما داریم جمع آوری کرده است.

ایشان از حسن بصری نقل می کند:

«لما قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم ارتدت العرب عن الإسلام إلا أهل المدينة»

أحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي الرازي الجصاص أبو بكر الوفاة: 370، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1405، تحقيق: محمد الصادق، ج4، ص271

این هم خیلی جالب است، این ها به ما می گویند شما معتقد هستید که بعد از پیامبر «ارتد الناس الا ثلاث او اربعة» این آقا می گوید «ارتدت العرب عن الإسلام إلا أهل المدینة».

در روایت عایشه است

«لما قبض يعني رسول الله صلى الله عليه وسلم ارتدت العرب قاطبة»

همه عرب مرتد شد.

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج30، ص314

  عرض کردم خیلی جالب است دوستان بحث های کلیدی را از این روایات در بیاورند، پنجاه تا شصت تا بحث های کلیدی و اساسی در سایت ها و در کانال و گروه ها برای بچه شیعه ها این ها را توضیح بدهند تا یک دفعه خدای ناکرده این ها صیدشان نکنند و فریب شان ندهند.

هم برای این که جوان های اهل سنت که دیگر اهل سنت آن اهل سنت پنجاه – شصت سال – دویست سال – پانصد سال قبل نیستند. برای یک جوان سنی وقتی انسان با زبان نرم، مؤدبانه و محترمانه صحبت کند به فکر فرو می رود که این قضیه چه است و چرا علمای ما به ما نمی گویند؟ چرا بزرگان ما این ها را مطرح نمی کنند؟ یک مقداری هم کوتاهی از ما است.

در ادامه دارد:

«فنصب أبو بكر لهم الحرب»

آقای ابوبکر بساط جنگ را برای این ها راه انداخت.

«فقالوا فإذا نشهد أن لا إله إلا الله ونصلي ولا نزكي»

ما وحدانیت خدا را قبول داریم نماز هم می خوانیم «ولا نزکی» زکات نمی دهیم!

«فمشى عمر والبدريون إلى أبى بكر وقالوا دعهم»

این ها را رها کن با این ها نجنگ

«فإنهم إذا استقر الإسلام في قلوبهم وثبت أدوا»

اگر اسلام در قلب این ها مستقر شد و یک مقدار روشن شدند قطعا زکات پرداخت خواهند کرد.

«فقال والله لو منعوني عقالا مما أخذ رسول الله (صلی الله علیه وسلم) لقاتلتهم عليه»

قسم به خدا اگر یک بند کفش و یا افسار شتری را این ها از من منع کنند که زمان پیامبر می دادند من با این ها می جنگم!

أحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي الرازي الجصاص أبو بكر الوفاة: 370، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1405، تحقيق: محمد الصادق، ج4، ص271

یک نکته ای است عزیزان این را در ذهن مبارک شان باشد وقتی ابوبکر قباله فدک را نوشت و به صدیقه طاهره (سلام الله علیها) داد یکی از جمله هایی که خلیفه دوم گفت این بود اگر تو فدک را دادی الان این همه عرب دارند با تو مبارزه می کنند این همه هزینه جنگ را از کجا می خواهی بیاوری؟

در قضیه فدک آن روایت را ملاحظه بفرمایید جوهری و دیگران هم نقل کرده اند.

پرسش:

متن عربی سخنان خلیفه دوم به ابوبکر چه است؟

پاسخ:

سیره حلبیه جلد 3، صفحه 488

«فقال مماذا تنفق على المسلمين وقد حاربتك العرب كما ترى»

وقتی فدک را نوشتی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) دادی با کدام سرمایه می خواهی با کسانی که علیه شما قیام کردند بجنگی؟ !

«وقد حاربتك العرب كما ترى، ثم احذ عمر الكتاب فشقه»

السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون؛ اسم المؤلف: علي بن برهان الدين الحلبي الوفاة: 1044، دار النشر: دار المعرفة - بيروت – 1400، ج3، ص488

این هم نکته ظریفی است. بارها به دوستان گفته ام مطالبی که مطالعه می کنید همه را دسته بندی کنید یعنی چندین فایل باز کنید هر مطلبی که متناسب آن موضوع است دسته بندی کنید.

احادیث مربوط به ولایت، آیات ولایت، آیات مربوط به خلافت خلفاء و ... کاملاً‌ دسته بندی بشود ولو این که یک سطر داریم برای این یک سطر فایلی را انتخاب کنیم و فهرستی هم از فایل هایمان داشته باشیم بعضی وقتها در ذهن آدم نیست این موضوع در کدام فایل است این فهرست کمک می کند. این ها وقت می برد ولی بعداً برای ما خیلی مفید است.

ایشان گفت اگر یک عِقالی هم به عنوان زکات ندهند با آنها خواهم جنگید!

«لقاتلتهم عليه وقاتل رسول الله على ثلاث شهادة أن لا إله إلا الله وإقام الصلاة وإيتاء الزكاة»

اما شهادت بر توحید و اقامه صلاة و إیتاء زکات در حقیقت اقامة الصلاة وإیتاء الزکات یک حکم مستقلی نیست. عطف خاص بر عام است وقتی کسی شهادت أن لا اله الا الله می گوید یعنی ملتزم است که: «بما جاء النبي» عمل کند نماز و زکات از شاخص ترین «مما جاء بهِ النبی» است. چرا نگفت:

«إقام الصلاة وإیتاء الزکاة، الصوم والحج»

مگر آن ها جزء احکام رئیسه نیستند؟

«وقال الله تعالى (فإن تابوا وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة فخلوا سبيلهم) والله لا أسئل فوقهن ولا أقصر دونهن»

می گوید من کمتر از این قانع نیستم اگر کسی نماز نخواند و زکات ندهد با این ها می جنگم تا کمتر از نماز و زکات و بیشتر از نماز و زکات هم از این ها نمی خواهم.

معنایش این است اگر کسی منکر حج باشد با او کار ندارد و منکر روزه هم باشد کاری با او ندارد فقط صلات و زکات است.

«فقالوا له يا أبا بكر نحن نزكي ولا ندفعها إليك»

ما زکات می دهیم ولی به تو نمی دهیم!

من معقتد هستم این از معجزات اهل بیت علیهم السلام است که بزرگان شان این روایت ها را نقل کردند. علی القاعده این روایت ها نباید نقل می شد ذهبی می گوید واجب است بر علمای ما هر آن چه که صحابه را زیر سوال می برد این احادیث را بسوزانند و از بین ببرند نگذارند به دست آیندگان برسد.

ببینید این جا دارد: «نحن نزكي ولا ندفعها إليك»، آقای ابوبکر! ما زکات می دهیم معتقد به زکات هستیم اما به تو نمی دهیم.

«فقال لا والله حتى آخذها كما أخذها رسول الله (صلی الله علیه وسلم) وأضعها مواضعها»

قسم به خدا همان طور که پیغمبر گرفت من هم می گیرم در همان مصرفی که پیغمبر مصرف کرده بود من هم همان را مصرف می کنم.

أحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي الرازي الجصاص أبو بكر الوفاة: 370، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1405، تحقيق: محمد الصادق، ج4، ص271

پرسش:

ذهبی هم گفته است

«وقال أبو حنيفة وأحمد بن حنبل وغيرهما إذا قال قوم نحن نزكي ولا ندفعها إلى الإمام لم يجز قتالهم»

المنتقى من منهاج الاعتدال في نقض كلام أهل الرفض والاعتزال؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ، دار النشر:، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج 1، ص 544

پاسخ:

خوب است این هم نکته ظریفی است.

 ابن کثیر می گوید:

«وجعلت وفود العرب تقدم المدينة»

وفود یعنی گروه هایی که دسته دسته می آمدند و ایمان می آورند. قبیله ها و بادیه نشین ها

«یقرّون بالصلاة»

 به نماز اعتقاد داشتند.

«ويمتنعون من أداء الزكاة ومنهم من امتنع من دفعها إلى الصديق»

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج 6، ص 311

خیلی جالب است این ها وقتی کنار هم قرار می گیرد قضیه واضح و روشن می شود فقط خواستم در ذیل آن دو_سه تا مطلب از آقایان بیاورم.

 

درهرصورت...

نووی به عنوان فقیه الأمة متوفای 676 در رابطه با آیه شریفه (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) تعبیری دارد خیلی تأسف می خورم فردی مثل نووی واقعاً مسلط است شما مجموع نووی را ببینید المجموع مثل جواهر ما است.

این کتاب بیش از بیست جلد است و تمام آرای احناف را نقل کرده است. حنابله را نقل کرده. مالکی ها را نقل کرد مثل جواهر می آید اقوال فقهای مختلف را می آورد نقل می کند. نووی شافعی است مفصل ترین کتاب فقهی شافعی نیز برای نووی است. مفصل تر از المجموع نداریم.

همچنین تهذیب الأسماء واللغات، این کتاب نیز برای او هست که کتاب خیلی با ارزشی است نشان می دهد آدم ملاّ ، مسلط، ، فقیه و مجتهد است.اما نووی و امثال او یک چیزی در ذهن شان درست کردند می خواهند تمام آیات و روایات را بر مبنای این بافته های ذهنی شان توجیه و تأویل کنند این مصیبت است.

نمی خواهد بگوید آن چه که در آیات است من چه می فهمم نه، آنی که من می فهمم باید آیات بر طبق آن معنا بشود. آن چه که من می فهمم مهم است و باید احادیث با آن تطبیق کند اگر تطبیق نکرد یا رد می کنم یا توجیه می کنم! این مصیبت است.

 در این جا ایشان خیلی مفصل صحبت کرده است حدود سه چهار صفحه بحث کرده است. جلد 1، صفحه 217 می گوید کاری که ابوبکر کرد کار خیلی بی نظیری است که ایشان انجام داده است.

«قال المفسرون معناه انما أنت واعظ ولم يكن صلى الله عليه وسلم أمر اذ ذاك الا بالتذكير»

اول رسالت، پیغمبر فقط مُذکِر بوده است

«ثم أمر بعد بالقتال»

بعد از آن دستور آمد قتال کن

«والمسيطر المسلط»

کسی که مسلَط است می تواند هر کس را بر خلاف نظرش بود بکشد

«وقيل الجبار وقيل الرب»

یعنی لست علیهم بجبار و لست علیهم برب بعد می گوید:

«والله أعلم»

ما هم نمی دانیم اما یک چیزهایی گفته اند بعد می گوید:

«واعلم أن هذا الحديث بطرقه مشتمل على أنواع من العلوم وجمل من القواعد وأنا أشير إلى أطراف منها مختصرة ففيه أدل دليل على شجاعة أبى بكر رضى الله عنه وتقدمه فى الشجاعة والعلم على غيره فانه ثبت للقتال فى هذا الموطن العظيم الذى هو أكبر نعمة أنعم الله تعالى بها على المسلمين بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم واستنبط رضى الله عنه من العلم بدقيق نظره ورصانة فكره ما لم يشاركه فى الابتداء به غيره فلهذا وغيره مما أكرمه الله تعالى به أجمع أهل الحق على أنه أفضل أمة رسول الله صلى الله عليه وسلم وقد صنف العلماء رضى الله عنهم فى معرفة رجحانه أشياء كثيرة مشهورة فى الأصول وغيرها ومن أحسنها كتاب فضائل الصحابة رضى الله عنهم للامام أبى المظفر منصور بن محمد السمعانى الشافعى وفيه جواز مراجعة الأئمة والأكابر ومناظرتهم لاظهار الحق وفيه أن الايمان شرطه الاقرار بالشهادتين مع اعتقادهما واعتقاد جميع ما أتى به رسول الله صلى الله عليه وسلم وقد جمع ذلك صلى الله عليه وسلم بقوله أقاتل الناس حتى يقولوا لا اله الا الله ويؤمنوا بى وبما جئت به وفيه وجوب الجهاد وفيه صيانة مال من أتى بكلمة التوحيد ونفسه ولو كان عند السيف وفيه أن الأحكام تجرى على الظاهر والله تعالى يتولى السراء وفيه جواز القياس والعمل به وفيه وجوب قتال ما نعى الزكاة أو الصلاة أو غيرهما من واجبات الاسلام قليلا كان أو كثيرا لقوله رضى الله عنه لو منعونى عقالا أو عناقا وفيه جواز التمسك بالعموم لقوله فان الزكاة حق المال وفيه وجوب قتال أهل البغى وفيه وجوب الزكاة فى السخال تبعا لأمهاتها وفيه اجتهاد الأئمة فى النوازل وردها إلى الأصول ومناظرة أهل العلم فيها ورجوع من ظهر له الحق إلى قول صاحبه وفيه ترك تخطئة المجتهدين المختلفين فى الفروع بعضهم بعضا وفيه أن الاجماع لا ينعقد اذا خالف من أهل الحل والعقد واحد وهذا هو الصحيح المشهور وخالف فيه أصحاب الأصول وفيه قبول توبة الزنديق وقد قدمت الخلاف فيه واضحا والله سبحانه وتعالى أعلم بالصواب وله الحمد والنعمة والفضل والمنة وبه التوفيق والعصمة 24»

حدیثی که ما مطرح کردیم یک سری قواعدی است و یک سری پیام هایی دارد که من به بعضی از این قواعد و فوائد می خواهم اشاره کنم...

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج 1، ص 211 - 213

این را دوستان ملاحظه بفرمایند ایشان نزدیک به دَه مورد از کار ابوبکر می گوید. ابوبکر با این کارش، کارستان کرده است! این روایت در شرح صحیح مسلم، جلد 1، صفحه 211 آمده است. در حقیقت اجتهاد و برداشتش از این روایت است.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها