2024 April 29 - دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
بحثی درباره آیه شریفه « ان منکم الاّ واردها»
کد مطلب: ١٥٦٦٠ تاریخ انتشار: ١٠ دي ١٤٠٢ - ١٦:٠٠ تعداد بازدید: 722
خارج فقه الحکومه » فقه
بحثی درباره آیه شریفه « ان منکم الاّ واردها»

(جلسه یازدهم - 23 07 1402)

 
 
 فقه الحکومه

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه یازدهم - 23 07 1402)

موضوع:  بحثی درباره آیه شریفه « ان منکم الاّ واردها»

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

...

«مَنْ كَانَ عِنْدَهُ صَبِيٌّ فَلْيَتَصَابَ لَهُ.»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج21، ص486

اگر ما به این عمل کنیم مثل بچه با بچه رفتار کنیم، بچه احساس نکند پدرش است، احساس کند رفیقش است. اگر این باشد تأثیر پذیریش خیلی زیاد است.

اگر طبق دستورات اسلامی رعایت کنیم گمان نمی کنم مشکلی پیش بیاید. روزی که دست خدای عالم است.

مرحوم شهید در کتاب منیة المرید می گوید روزی تمام خلائق با سبب و اسباب است ولی روزی طالب علم بدون سبب و اسباب است.

ما باید تلاش کنیم آن چیزهایی که روزی را کم می کند از آن ها اجتناب کنیم، عواملی که باعث زیادی روزی می شود عمل کنیم.

بنده بارها گفتم دعای استغفار کوچک 30 بندی را بخوانید. حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) می فرمایند یک عربی خدمت پدرم آمد و از زندگی و فقرش شکایت کرد، گفت خیلی در فشار هستم حضرت فرمود چرا استغفار نمی کنی قرآن می گوید:

(وَيا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُمْ مِدْرَارًا وَيزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ)

و اي قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنيد، سپس به سوي او بازگرديد، تا (باران) آسمان را پي در پي بر شما بفرستد؛ و نيرويي بر نيرويتان بيفزايد! و گنهکارانه، روي (از حق) بر نتابيد!

سوره هود (11): آیه 52

گفت آقا جان استغفار زیاد می کنم ولی نتیجه نمی بینم. حضرت فرمودند این طوری که من می گویم استغفار کن. حضرت دستور العمل استغفاری را نوشتند. چهار – پنج صفحه است و شش - هفت دقیقه بیشتر طول نمی کشد.

فرمودند: این را قبل از خواب با حالت گریه، اگر گریه ات نیامد با تباکی انجام ده. حضرت سید الشهداء می فرمایند آن عرب بعد از یک سال خدمت پدرم آمد گفت آقا جان به برکت آن دعای استغفاری که به من یاد دادید خدای عالم به قدری به من اموال داده که جا ندارم این ها را ثبت و ضبط کنم.

زمان سابق بانک و این ها نبود گاو، گوسفند، شتر و این چیزها اموال بود. بعد حضرت قسم می خورد قریب به این مضمون می فرمایند: هیچ مؤمنی نیست که این دعا را بخواند مگر این که خدای عالم من حیث لا یحتسب درهای روزی را به روی او مدرارا یعنی پی در پی باز می کند.

من این دعا را به هرکس از رفقا گفتم آن ها که عمل کردند، زندگی شان از این رو به آن رو شده است.  بعضی ها توفیق یارشان نیست چهار – پنج شب عمل می کنند بعد رها می کنند . یکی از اساتید نزد ما آمده بود خیلی از وضع زندگی ناراحت بود به ایشان گفتم چرا این عا را نمی خوانی؟ ایشان شروع به خواندن این دعا کرد یک سال، تا یک سال نیم بعد که باز ایشان را دیدم گفت بعد از آن که خواندن این دعا را شروع کردم مستأجر بودم الان خانه دار شدم، جدیدا ماشین خریدم بدهی هایی که داشتم همه را پرداخت کردم. گفتم الحمدلله رب العالمین.  

شرط خواندن دعا این است انسان قبل از خواب با گریه یا با تباکی بخواند و با حضور قلب هم باشد.

«وَ لَا يُعْطِي اللَّهُ الْغَافِلَ شَيْئا»

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسين بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ج‏3، ص57

کسی که دعا می خواند و از معانی دعا غفلت دارد، حالا خدا تفضلی کند یک ثوابی به او بدهد آن بحث دیگری است ولی دعای بدون حضور مثل انسان بی روح است. روح دعا حضور قلب و توجه به معانی الفاظ است.

تلاش هم بکنیم چه در نمازمان و چه در دعاهایمان با الفاظ و معانی بازی نکنیم دعایی که می خوانیم اول معمولا لفظ را به ذهن می آوریم بعد معنایش را به ذهن می آوریم ولی آن حضور قلب که در محضر چه کسی هستیم را فراموش می کنیم.

اگر ما تمرین کنیم الان که من با شما صحبت می کنم اصلا توجه به لفظ صحبت (ص، ح، ب، ت) ندارم. ما این طور در دعاها باشیم؛ یعنی به هیچ وجهی توجه به الفاظ و توجه به معانی هم نداشته باشیم.

الان که من با شما صحبت می کنم طرف خطابم شما هستید یعنی آن که در ذهن من تجلی کرده است صورت شما بزرگواران است اصلا به هیچ وجهی نه به صورت و نه به بزرگواران لفظا و معنا توجه ندارم.

اگر در دعاهایمان با خدای عالم این طوری باشیم به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) می گوید این الفاظ آن چنان باید در معانی غرق بشود که هیچ توجهی به الفاظ و معانی نباشد. اگر ما این طور در نماز و دعا بودیم این: «الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ المُؤْمِنِ» می شود.

«الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ المُؤْمِنِ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج79، ص303

(إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ)

نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمي‌دارد.

سوره عنکبوت (29): آیه 45

«الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص265، بَابُ فَضْلِ الصَّلَاة، ح6

اگر این طور نباشد به قول مرحوم شهید در کتاب سرّ الصلاة دارد نمازی که با حضور نباشد قساوت قلب می آورد؛ یعنی بعض وقت ها که انسان با حضور قلب نماز نمی خواند بعد از نماز احساس می کند نه تنها نزدیکی صورت نگرفته بلکه یک تاریکی هم در قلب او ایجاد شده است.

به قول یکی از بزرگان ظاهرا مرحوم نخودکی است که می گوید حضور قلب در نماز مانند خوشنویسی است یعنی مرتب تمرین می کند تا بعد از چندین سال تمرین، خوشنویس متبحری بشود.

اشتباه ما این است که می خواهیم حضور قلب را فقط در نماز به دست بیاوریم درحالی که حضور قلب باید قبل از نماز و دعا باشد؛ یعنی یک لحظه ای تصور کنیم با یک خدایی حرف می زنیم که تمام آسمان و زمین در دست اوست. با کسی حرف می زنیم:

(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ)

فرمان او چنين است که هرگاه چيزی را اراده کند، تنها به آن می ‌گويد: «موجود باش!»، آن نيز بی ‌درنگ موجود می ‌شود!

سوره یس (36): آیه 82

یا به تعبیر مرحوم میرزار جواد آقای ملکی (رضوان الله تعالی علیه) با کسی حرف می زنیم که اگر یک اراده کند تمام عالم نابود می شود.

اگر چنین تصوری از خدای عالم داشته باشیم قطعاً حضور قلب به خودی خود می آید.

یک خدایی در ذهن مان ساختیم آن بالا هم نشسته است!! آن خدایی که به قول وهابی ها، جسم می گویند ما نوری در نظر می گیریم بالا است دارد عالم را تدبیر می کند این خدا نیست این مخلوق ذهن ما هست.

 حدود دوازده روایت در کافی داریم «أدنیٰ معرفة الله» را سوال می کنند کمترین معرفت خدا چیست؟ حضرت می فرماید یقین داشته باشید:

«عالمٌ، قادرٌ، حیٌ، قیومٌ، لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ»

این:

(لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ)

هيچ چيز همانند او نيست.

سوره شوری (42): آیه 11

دیگر در ذهن نمی آید این که در ذهن آوردی «مِثلُهُ شیئ» تعبیر قرآن، تعبیر خیلی خوبی است این چیزی که من از خدا در ذهن می آورم «شیئٌ لهُ مثلٌ» می آید.

خدا بیامرزد آیت الله شیخ محمد شاه آبادی را افتخار داشتیم هشت سال خدمت شان تلمذ کردیم ایشان می گفت در زندگی مان احساس کنیم عین حضور حق و عین ربط به حق هستیم.

ایشان همیشه مثال می زدند می گفتند الان شما صورت پدرتان را در ذهن تان مجسم می کنید. حرم امام رضا علیه السلام را در ذهن تان مجسم می کنید. این صور ذهنی شما نسبت به شما عین ربط و عین حضور به شما است. اگر یک لحظه ذهن شما از صورت پدرتان غفلت کند دیگر صورت پدری در ذهن نیست. اگر این چنین باشیم عین حضور و عین ربط. در دعای مناجات شعبانیه است

«وَ بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج91، ص97

همه چیز من دست اوست. تعبیری که امام حسین علیه السلام در دعای عرفه دارد:

«يَا مَنْ يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ إِلَّا هُوَ يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ مَا هُوَ إِلَّا هُو»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص343

یا دعای اسم اعظمی که در شب عملیات بدر، خضر به حضرت امیر (سلام الله علیه) عرض کرد.  

«يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ»

التوحيد( للصدوق)؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏، (وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: حسينى، هاشم‏، ناشر: جامعه مدرسين‏، ص89

یا:

«ليس في الدّار غيره ديار»

یا عبارت امام صادق (سلام الله علیه)

 

«وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص166

قریب به این مضمون، اتصال روح مؤمن به خدای عالم از اتصال نور خورشید به خورشید خیلی قوی تر است چون: (نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي) در تمام عوالم ساری و جاری است.

(فَإِذَا سَوَّيتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ)

هنگامی که کار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يک روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگی برای او سجده کنيد!»

سوره حجر (15): آیه 29

(اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ وَكِيلٌ)

خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و ناظر بر همه اشيا است.

سوره زمر (39): آیه 62

را در نظر بگیریم بیشتر از این نه (اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ)

(فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)

و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست!

سوره بقره (2): آیه 115

(وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ)

و ما به او از رگ قلبش نزديکتريم!

سوره ق (50): آیه 16

اگر این مثلث مقدس را داشته باشیم همه چیز حلّ است. از قرآن هم کنار نرویم اگر این سه آیه را قبل از نماز و دعا در ذهن مان مرور کنیم این مرورها خیلی مشکلات ما را حل می کند.

البته:

تا که از جانب معشوق نباشد کششی * کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

باید از او بخواهیم ما را راهنمایی کند.

(رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ) یعنی همه چیز دست خداوند است (لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ) یعنی: «لا مؤثر فی الوجود الا هو». (فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا). آنجا که خطاب به پیغمبر می فرماید(وَمَنْ يتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ) یک بحث است. این جا سه تا مسئله وجود دارد: (رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ)، (لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ)، (فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا). خدا را وکیل خودت قرار بده یعنی همه را به او واگذار کن.

یا این تعبیر خیلی زیبا:

«إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ»

خدایا تدبیر امور من را خودت به عهده بگیر

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج2، ص686

«إِلَهِي أَقِمْنِي [أَغْنِنِي‏] بِتَدْبِيرِكَ لِي عَنْ تَدْبِيرِي وَ بِاخْتِيَارِكَ عَنِ اخْتِيَارِي»

خدایا اختیاری که به من دادی این کنم یا آن کنم این را تو برای من انتخاب کن

(وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ)

و آنها که در راه ما (با خلوص نيت) جهاد کنند، قطعا به راه‌ های خود، هدايت شان خواهيم کرد؛ و خداوند با نيکوکاران است.

سوره عنکبوت (29): آیه 69

«وَ أَوْقِفْنِي عَلَى مَرَاكِزِ اضْطِرَارِي»

من را به نقاط ضعف و بیچارگی ام آگاه کن!

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج95، ص226

این که من فقر محض هستم تو غنی مطلق، من ذلیل محض هستم تو عزیز مطلق در مناجات شعبانیه دارد:

«إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُه‏»

تَولی امر من را خدایا به آن گونه ای که تو اهلش هستی

(وَمَا يذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ)

و هيچ کس پند نمی ‌گيرد مگر اينکه خدا بخواهد؛ او اهل تقوا و اهل آمرزش است!

سوره مدثر (74): آیه 56

«اللَّهُمَّ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوت‏»

المزار الكبير (لابن المشهدي)؛ نویسنده: ابن مشهدى، محمد بن جعفر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، محقق/ مصحح: قيومى اصفهانى، ص639

اگر بتوانیم در قنوت نمازمان دعای عید قربان و فطر را بخوانیم درهای رحمت زیادی برای ما باز می شود.

چند سال قبل دماوند رفته بودیم بعد به دیدار آیت الله العظمی جوادی آملی رفتیم در نماز جماعت در قنوت نمازش شروع کرد «اللَّهُمَّ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوت‏» گفتیم خدایا در این دعا اگر به فراز: « اللَّهُمَّ بِحَقّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيدا» رسید می خواهد چه کار کند؟ !

بعد ایشان این طوری گفت:

«اللهم إنی اسئلک بحق مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد» این عمل ایشان باعث شد که من ملتزم شدم از همان روز در قنوت نماز مغرب این دعا را بخوانم.

 بعضی وقت ها چنین است:

«كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية – تهران: 1407 ق، ج‏2، ص77

ایشان این دعا را با گریه می خواند این را در یکی از قنوت هایمان بخوانیم و همچنین در قنوت نماز صبح مان دعای: 

«يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا صَاحِبَ كُلِّ نَجْوَى وَ يَا مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوَى يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ يَا كَرِيمَ الصَّفْحِ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا يَا رَبَّاهْ يَا سَيِّدَاهْ يَا مَوْلَاهْ يَا غِيَاثَاهْ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ لَا تَجْعَلَنِي فِي النَّارِ ثُمَّ تَسْأَلُ مَا بَدَا لَكَ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية – تهران: 1407 ق، ج‏2، ص578، بَابُ دَعَوَاتٍ مُوجَزَاتٍ لِجَمِيعِ الْحَوَائِجِ لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَة، ح4

را بخوانیم که ائمه اطهار علیهم السلام تعلیم داده اند و خیلی فضیلت دارد

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

بحث ما در رابطه با سخنان آقایانی بود که به آیات استدلال می کنند مبنی بر این که رسول اکرم حق تشکیل حکومت سیاسی نداشت. فرمایشات آقایان را آوردیم در آخر فرمایشات خیلی سنگین و زیبای آیت الله العظمی مکارم شیرازی و بعد نکته ای نسبت به این فرمایش شان آوردیم

«وما أعظم هذا الاشتباه»

الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل؛ نويسنده : الشيخ ناصر مكارم الشيرازي، ج20، ص163- 165

قطعاً در مورد کلمه «ما أعظم هذا الإشتباه» غفلتی صورت گرفته است. البته برای من خیلی تعجب آور بود در آیه شریفه:

(وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيا * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيا)

و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم می ‌شويد؛ اين امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت! سپس آنها را که تقوا پيشه کردند از آن رهايی می ‌بخشيم؛ و ظالمان را -در حالی که (از ضعف و ذلت) به زانو در آمده ‌اند- در آن رها می ‌سازيم.

سوره مریم (19): آیات 71 و 72

مفسرین در این جا خیلی خودشان را بالا و پایین زدند (وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا) آیا (وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا) انبیاء و ائمه علیهم السلام نیز وارد جهنم می شوند؟

 (وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا) علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) می گوید این جا کلمه «وارد» در لسان عرب به معنای داخل نیست ورود به معنای اشراف و نگاه است.

قضیه حضرت موسی و دختران شعیب علیهما السلام:

(وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْينَ وَجَدَ عَلَيهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَينِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَيخٌ كَبِيرٌ)

و هنگامي که به (چاه) آب مدين رسيد، گروهي از مردم را در آنجا ديد که چهارپايان خود را سيراب مي‌کنند؛ و در کنار آنان دو زن را ديد که مراقب گوسفندان خويشند (و به چاه نزديک نمي‌شوند؛ موسي) به آن دو گفت: «کار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمي‌دهيد؟!)» گفتند: «ما آنها را آب نمي‌دهيم تا چوپانها همگي خارج شوند؛ و پدر ما پيرمرد کهنسالي است (و قادر بر اين کارها نيست.)!»کلمه وَردَ نمی گوید وارد آب شد یعنی داشت نظاره می کرد وَ رَدَ آن جا به معنای نَظَرَ است. (وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا) همه جهنم را می بینند این که داخل جهنم بروند نیست. دارد بلکه همه خلایق از آن پلی که روی جهنم است رد می شوند خوب و بد همه می بینند. این که وارد جهنم بشوند دوباره خدای عالم این ها را از جهنم بیرون بیاورد.

سوره قصص (28): آیه 23

(وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْينَ) آن جا کلمه «وَرَدَ» نمی گوید داخل آب وارد شد یعنی داشت آن جا را نظاره می کرد. «وَرَدَ» در آن جا به معنای «نظر» است. (وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا) نیز به این معناست که همه جهنم را می بینند. این که داخل جهنم بروند نیست. همه خلائق از آن پلی که روی جهنم است رد می شوند، خوب و بد همه می بینند. این که بیاید وارد جهنم بشوند دوباره خدای عالم این ها را از جهنم بیرون بیاورد نیست.

پرسش:

معنای «ورود» به معانی دخول در آن محل است اگر به معنای نظارت بود نَظَرت می فرمود.

پاسخ:

عرض کردم آیات همدیگر را تفسیر می کنند. این که بگوییم حضرت امیر و رسول اکرم علیهما اسلام وارد جهنم می شوند (وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيا * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيا) همه را وارد جهنم می کنیم بعد متقین را از جهنم بیرون می آوریم. واقعاً این طور است؟ اصلاً با عقل می سازد؟

اصلاً کاری با قرآن نداریم تمام متّقین در رأس متقین، رسول اکرم و ائمه طاهرین علیهم السلام هستند.

علامه طباطبایی می گوید:

(وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْينَ وَجَدَ عَلَيهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ)

و هنگامی که به (چاه) آب مدين رسيد، گروهی از مردم را در آنجا ديد

سوره قصص (28):‌ آیه 23

همچنین:

(وَجَاءَتْ سَيارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ)

و (در همين حال) کاروانی فرا رسيد؛ و مأمور آب را (به سراغ آب) فرستادند؛ او دلو خود را در چاه افکند؛

سوره یوسف (12): آ‌یه 19

در رابطه با حضرت یوسف (وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ)، (وَارِدَهُمْ) یعنی کسی را ته چاه فرستادند یا نه کسی را که نگاه می کرد دلو را داخل چاه انداخت.

 و اضافه:

(إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ * لَا يسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ)

(اما) کسانی که از قبل، وعده نيک از سوی ما به آنها داده شده [= مؤمنان صالح‌] از آن دور نگاه داشته می ‌شوند. آنها صدای آتش دوزخ را نمی ‌شوند؛ و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعم هستند.

سوره انبیاء (21): آیات 101و 102

این آیات را هم کنار هم بگذاریم.

بعد آقای طباطبایی می گوید:

«الأنسب كونه بمعنى الحضور والاشراف فإنه أبلغ كما هو ظاهر وكذا في قوله: " فأوردهم النار"»

الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج14، ص91

این جا «فأوردهم النار» برای قیامت است. در قیامت داخل آتش نیستند اشراف بر آتش دارند در رابطه با فرعون می فرماید:

(يقْدُمُ قَوْمَهُ يوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ)

روز قيامت، او در پيشاپيش قومش خواهد بود؛ و (به جای چشمه‌ های زلال بهشت) آنها را وارد آتش می ‌کند! و چه بد آبشخوری است (آتش)، که بر آن وارد می ‌شوند!

سوره هود (11): آیه 98

بعد ان که داخل جهنم می شوند یک چیز دیگری است.

به هر حال این مسئله در تفسیر نمونه جای اشکال است. این که چه تصوری بوده شاید ترک اولایی باشد جسارت نمی توانیم بکنیم.

پرسش:

به نظرم فرمایش دوستان بد نیست به دلیل این که هر لغت یک معنای اولیه دارد چند تا معنای ثانویه دارد، از لحاظ ادبی امکان ندارد لفظ در وضع اولی چند تا معنا داشته باشد. اما این فرمایش شما درست است به دلیل این که در ادبیات چیزی به نام باب تضمین داریم یعنی عقلاً معنای اولیه مد نظر نیست چون با عقل نمی سازد اما بی ارتباط با معنای اولیه هم نیست. فرد وارد چاه نشد اما جوری سرش را داخل برد کأنه وارد شد این باب تضمین است.

پاسخ:

"اکثر مفسّران می گویند ورود در این جا به معنای دخول است بین همه انسان ها بدون استثناء نیک و بد وارد جهنم می شوند" پناه به خدای عالم می برم وقتی می خواندم بدنم به لرزه افتاد "منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد شد همان گونه ای که آتش نمرود بر ابراهیم سرد شد."

 به جای این که این توجیه را بیاوریم

(قُلْنَا يا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ)

(سرانجام او را به آتش افکندند؛ ولی ما) گفتيم: «ای آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!»

سوره انبیاء (21): آیه 69

سه چهار آیه است کلمه «وَرَدَ» و «اورَدَ» به معنای اشراف است نه به معنای دخول.

پرسش:

در آیات قرآن سه تا «وارد» آورده است که وارد در سوره یوسف آیه 19 می گوید:

(وَجَاءَتْ سَيارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يعْمَلُونَ)

و (در همين حال) کارواني فرا رسيد؛ و مأمور آب را (به سراغ آب) فرستادند؛ او دلو خود را در چاه افکند؛ (ناگهان) صدا زد: «مژده باد! اين کودکي است (زيبا و دوست داشتني!)» و اين امر را بعنوان يک سرمايه از ديگران مخفي داشتند. و خداوند به آنچه آنها انجام مي‌دادند، آگاه بود.

سوره یوسف (12): آیه 19

می گوید:

 «من یتقدهم لطلب الموت».

در سوره مریم آیه 71 :

(وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيا)

و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مي‌شويد؛ اين امري است حتمي و قطعي بر پروردگارت!

سوره مریم (19): آیه 71

که بحث جهنم است می گوید:

« مارّا بالصراط المنصوب علی متن الجنهم»

در سوره انبیاء آیه 98 «واردون» آورده است

(إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ)

شما و آنچه غير خدا مي‌پرستيد، هيزم جهنم خواهيد بود؛ و همگي در آن وارد مي‌شويد.

سوره انبیاء (21): آیه 98

(وَارِدُونَ) آن جا «داخلون» است.

پاسخ:

صد دلیل هم شما بیاورید عقل می گوید متّقین همان طوری که آیه را خواندیم:

 (إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ) این را می خواهیم چه کار کنیم؟ امیر المؤمنین علیه السلام که «قسیم الجنة والنار» است وارد جهنم می شود بعد خدای عالم، امیر المؤمنین علیه السلام را نجات بدهد؟!

پرسش:

عبور و مرور چه؟

پاسخ:

 عبور و مرور غیر از دخول است تعبیر را نگاه کنید ایشان می گوید: "ورود در این جا به معنای دخول است به این ترتیب همه انسان ها بدون استنثاء انبیاء، اولیاء همه نیک و بد وارد جهنم می شوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد بود"

 از کجای آیه استفاده کردیم؟ روایت هم صد در صد ضعیف است روایات را بررسی سندی کردیم روایت از جابر است در نور الثقلین، جلد 3، صفحه 153 آورده است.

 «يرد الناس النار ثم يصدرون بأعمالهم، فأولهم كلمع البرق، ثم كمر الريح ثم كحضر الفرس، ثم كالراكب ثم كشد الرجل، ثم كمشيه»

تفسير نور الثقلين؛ العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة، تاريخ وفات مؤلف: 1112 ق‏، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: ‏اسماعيليان - قم 1415 ق. ج34،  ص353

همه این روایات «ورود» را به معنای «دخول» گرفتند. همه روایت ها ضعیف است. روایت دخول و سرد شدن آتش مثل قضیه حضرت ابراهیم علیه السلام، بله اگر روایت صحیح بود آن روایات صحیح نیز با آیات دیگر اگر در تعارض بود « فاضربوه علی الجدار». این ها را دقت کنیم.

پرسش:

اگر همین آیه بود ظاهرش همین است ولی آیات دیگری که داریم وقتی کنار این می گذاریم از یک زاویه دیگر می شود بررسی کرد.

پاسخ:

اصلاً آیه دیگر هم نباشد عقل ما باشد که بگوییم خدای عالم، انبیاء علیهم السلام را وارد آتش جهنم می کند از آن جا بیرون می برد.

آیت الله خزعلی خدا بیامرزد اورا به این آیه می رسید خیلی عصبانی می شد. من در درس تفسیرهایش بودم ایشان می گفت تمام تفسیرها را دیدم، دیدم غالب مفسرین در این جا پای شان لغزیده است. خیلی از مفسرین هستند وارد را به معنای داخل گرفته اند.

ایشان می گفت تنها کسی که متوجه قضیه شده علامه طباطبایی بود غیر از ایشان را ندیدم کسی متوجه این قضیه بشود انبیاء و ائمه (علیهم السلام) ورودشان به جهنم با اعتقادات مسلمین و عقل در تضاد است.

 ورود به جهنم یعنی ذلت آن جا برای ما این آتش، گلستان بشود یا نشود حضرت ابراهیم را وارد آتش کردند یک ذلتی برای او بود. خدای عالم بعد از این ورود ذلیلانه آتش را برای حضرت گلستان کرد.

 این که دارد به جهنم وارد می کنند ورودش یک ذلتی است اصلاً‌ با مقام انبیاء و اولیاء علیهم السلام نمی سازد. برای ما باشد مسئله ای نیست اما برای انبیاء و اولیاء علیهم السلام (وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا) به معنای داخلُها بگیریم با منطق نمی سازد.

 دوستان دقت کنند شاید این هم روزی دوستان و خود ما بوده است. روی این مسائل دقت کنیم. در قرآن

(أَفَلَا يتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا)

آيا آنها در قرآن تدبر نمی ‌کنند، يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است؟!

سوره محمد (47): آیه 24

(افلا یتفکرون) در سی چهل جای قرآن تفکر، تدبر و تعقل به کار رفته است یعنی این تدبر، تعقل، تفکر و ... می خواهد بگوید آیاتی که ما آوردیم درباره اش یک تعقل، تفکر و تدبری داشته باشید.

این دیگر «القرآن يفسر بعضه بعضاً» هم نیست می گوید اگر یک چیزی می بینید عقلاً‌ امکان پذیر نیست سریع به دنبال توجیهش باشید.

(يدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيدِيهِمْ)

و دست خدا بالای دست آنهاست.

سوره فتح (48): آیه 10

ید به معنای چیست؟ ید به معنای (نستجیر بالله) دست است؟ قبل از اینکه قرآن، داشتن «دست» را از خداوند نفی بکند، عقل آن را ضرورتا نفی می کند. خدایی که دست داشته باشد احتیاج به دست دارد. خدایی که محتاج باشد به درد خدایی نمی خورد. یعنی این جا تعقل، تفکر و تدبر این سه مورد خیلی ما را راهنمایی می کند.

 در رابطه با این آیه اهل سنت نیز حرف هایی دارند. تلاش کردیم ابتدا از قدیمی ترین تفسیری که در اختیارمان بود از مجاهد متوفای 104 نقل کنیم.

درهرصورت...

تمام تفاسیری که ایشان داشتند جمع کردند و جدیداً چاپ شده است ایشان می گوید:

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی

سوره الغاشیة (88): آیه 22

«(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)، یقولُ لست علیهم بجبار»

تفسير مجاهد؛ اسم المؤلف: مجاهد بن جبر المخزومي التابعي أبو الحجاج الوفاة: 104، دار النشر: المنشورات العلمية - بيروت، تحقيق: عبدالرحمن الطاهر محمد السورتي، ج2، ص754

عبد الرزاق صنعانی -متوفای 211- از اساتید بخاری و صاحب مصنف است یحیی ابن معین می گوید:

«لو ارتد عبد الرزاق عن الإسلام ما تركنا حديثه»

اگر عبد الرزاق صنعانی مرتد هم بشود ما از روایاتش دست بر نمی داریم.

سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج9، ص573

علتش هم این است که ایشان روایاتی در رابطه با ائمه (علیهم السلام) و شیعه دارد برای این ها قابل تحمل نیست خیلی ها او را متهم به تشیع کردند. ولذا می گوید شیعه که هیچ حتی مرتد هم بشود روایاتش را ترک نمی کنیم.

 ایشان هم نقل می کند:

«لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ أی لست علیهم بقاهر»

ابو عبید متوفای 224 است. از ابن عباس نقل می کند:

«فی قولِهِ:

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستي که (بر ايمان) مجبورشان کني

سوره غاشیه (88): آیه 22

 (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)

و تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستی؛

سوره ق (50): آیه 45

«فعفوا عنهم»

 نسبت به منافقین.

«وقوله»:

(قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يغْفِرُوا لِلَّذِينَ لَا يرْجُونَ أَيامَ اللَّهِ لِيجْزِي قَوْمًا بِمَا كَانُوا يكْسِبُونَ)

به مؤمنان بگو: «کسانی را که اميد به ايام الله [= روز رستاخيز] ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومی را به اعمالی که انجام می ‌دادند جزا دهد»!

سوره جاثیه (45): آیه 14

بعد می گوید:

«نسخ هذا کله هذه»:

(فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ)

مشرکان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد؛ با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند

سوره توبه (9): آیات 5 و 29

بعد می گوید آیه شریفه (فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) نسخ کرده است و همچنین (قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيوْمِ الْآخِرِ).

 ان شاء الله در رابطه با آیات قتال و جهاد مفصل بحث خواهیم کرد که آیا اصلاً آیات جهاد و قتال در حقیقت ناسخ امثال:

(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ)

و وظيفه نداری آنها را (به ايمان) مجبور سازی!

سوره انعام (6): آیه 107

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستي که (بر ايمان) مجبورشان کني

سوره غاشیه (88): آیه 22

است یا نه اصلاً ارتباطی به این آیات ندارد. این آیات حکمی را اثبات می کند آیات قتال هم حکم دیگری را اثبات می کند، اصلاً‌ با همدیگر در تعارض نیستند تا بخواهند همدیگر را نسخ کنند.

 ان شاء الله در رابطه با آیات، نکات ظریفی عرض می کنیم یادگاری برای دوستان باشد.

حارث ابن اسد محاسبی متوفای 243 می گوید:

«وكذلك جعلنا لكل نبي عدوا شياطين الإنس والجن فذرهم وما یفترون»

افتراء ها و حرف ها را رها کن کارتان با این کفار نباشد.

« فاصفح عنهم»

که آیه همین است (وَقِيلِهِ يا رَبِّ)

 (وَقِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا يؤْمِنُونَ *فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ يعْلَمُونَ)

آنها چگونه از شکايت پيامبر که می ‌گويد: «پروردگارا! اينها قومی هستند که ايمان نمی آورند» (غافل می ‌شوند؟!) پس (اکنون که چنين است) از آنان روی برگردان و بگو: «سلام بر شما»، اما به زودی خواهند دانست!

زخرف (43): آیات 88 و 89

 (وَقِيلِهِ يا رَبِّ)  قیل در این جا معنای مصدری دارد قِیلِهِ یعنی وقولُهُ (يا رَبِّ إِنَّ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا يؤْمِنُونَ) بعد خدا می گوید: (فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ يعْلَمُونَ) این جا هم خدای عالم در رابطه با قومی که ایمان نمی آورند نمی گوید شما این ها را مجبور برای ایمان کن.

همچنین آیه شریفه:

(سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَينَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يضُرُّوكَ شَيئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَينَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)

آنها بسيار به سخنان تو گوش می ‌دهند تا آن را تکذيب کنند؛ مال حرام فراوان می خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در ميان آنان داوری کن، يا (اگر صلاح دانستی) آنها را به حال خود وا گذار! و اگر از آنان صرف ‌نظر کنی، به تو هيچ زيانی نمی ‌رسانند؛ و اگر ميان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن، که خدا عادلان را دوست دارد!

سوره مائده (5): آیه 42

البته فَذَرهْم برای ایشان است (فَاصْفَحْ عَنْهُمْ) را من اضافه کردم (سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَينَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يضُرُّوكَ شَيئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَينَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) در این جا می گوید یا در میان این ها حکم کن یا از این ها اعراض کن.

 ولی این بزرگوار (فَاحْكُمْ بَينَهُمْ) را نیاورده است فقط (أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ) را آورده است. این هم مقداری کم لطفی است.

بعد:

(وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ وَكِيلًا)

و ما تو را به عنوان مأمور بر آنان نفرستاده‌ ايم (که آنان را مجبور به ايمان کنی!)

سوره اسراء (17): آیه 54

(فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا)

تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسؤول نيستی).

سوره نساء (4): آیه 80

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستي که (بر ايمان) مجبورشان کني

سوره غاشیه (88): آیه 22

بعد:

«وقوله عز وجل فإن اعتزلوكم فلم يقاتلوكم وألقوا إليكم السلم فما جعل الله لكم عليهم سبيلا»

خدای عالم این طوری نیست که شما را مسلط بر آن ها کند.

 بعد می گوید:

«فنسخ ذلك قوله تبارك وتعالى واقتلوهم حيث وجدتموهم* قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله ولا باليوم الآخر *أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا»

فهم القرآن ومعانيه؛ اسم المؤلف: الحارث بن أسد بن عبد الله المحاسبي أبو عبد الله الوفاة: 243، دار النشر: دار الكندي , دار الفكر - بيروت - 1398، الطبعة: الثانية، تحقيق: حسين القوتلي، ج1، ص404

ابن ابی شیبه از اساتید بخاری است متوفای 235 است کتاب المصنف از کتاب های معتبر اهل سنت است هم عبد الرزاق صنعانی کتابی به نام المصنف دارد هم ابن ابی شیبه کتابی به نام المصنف دارد.

از جابر از رسول اکرم:

«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاس‏»

این جا لغزشگاه ها دارد شروع می شود همان روایتی که حضرت فرمود (مستدرک، جلد 3، صفحه 163)

«وأهل بيتي أمان لأمتي من الاختلاف فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 163، ح4712

«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه‏»

دستور دارم با مردم بجنگم تا به خدا ایمان بیاورند تا ایمان نیاوردند باید با این ها بجنگم

«فَإِذَا قَالُوهَا فَقَدْ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّهَا»

وقتی که ایمان آوردند خون و مال شان محترم است نه به صورت مطلق «إلَّا بِحَقِّهَا»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج4، ص44

بِحَقِّهَا هم اضافه کردند یعنی در حقیقت آن مسلمان ها  یی که «لا اله الا الله محمد رسول الله» گفتند این ها اگر کارهای دیگری هم انجام دادند پیغمبر فرمود باید این مسلمان ها را بکشم!

پرسش:

مثلا زکات ندادند!!

پاسخ:

بله، زکات ندادند نماز نخواندند فتاوایی که وهابی ها دارند خیلی عجیب است فتاوای واهیه، «تکفیر مسلمین بامورٍ واهیه»، دوستان این را نگاه کنند ببینند که چه خبری است.

ابن تیمیه می گوید اگر کسی نماز را ترک کند -نه این که نماز را انکار کند- باید کشته شود. محمد ابن عبد الوهاب می گوید:

«انترکوا الاذان والاقامة أهل بلد قتلوا»

اگر در یک شهر یا روستایی اذان و اقامه نگویند باید آن ها کشته بشوند!

 اگر کسی در نماز جمعه حاضر نشود باید کشته شود. داعش وقتی موصل را گرفت به خاطر عدم حضور در نماز جمعه چه جنایت ها انجام دادند، فقط برای عدم حضور در نماز جمعه!

 مفتی سعودی:

«قتل من تلفظ نیة الوضوء»

کسی وضو می گیرد می گوید وضو می گیرم قربة إلی الله قتلش واجب است!! چرا؟ چون نیت وضو را به زبان آورده! ببینید چه غوغایی است!

محمد ابن عبد الوهاب می گوید اگر در اذان وقتی «اشهد انَّ محمد رسول الله» می گوید به پیغمبر صلوات بفرستد باید کشته بشود

«وأنَّها أشد من الزنا»

یعنی صلوات فرستادن بر پیغمبر در اذان از زنا بدتر است.

 روایت خیلی مفصلی است.

«عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّهَا» این بِحقها یک دروازه عریض و طویلی است هیچ حد و حدودی هم این دروازه ندارد. برای همین، قتل مؤذن، بخاطر صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله حلال می شود.

 حتی زینی دحلان دارد مؤذنی در ریاض بالای مأذنه رفت به دستور محمد ابن عبد الوهاب توجه نکرد بعد از این که شهادت به رسالت نبی مکرم داد، صلوات فرستاد محمد ابن عبد الوهاب دستور داد مؤذن را با این که نابینا، مرد صالح و خوش صدا بود از مأذنه پایین آوردند جلوی مردم گردن زدند.

نمونه اش را این جا آوردم شما کتاب الدُرر السنیة فتاوای بعضی از مفتیان شان از محمد ابن عبد الوهاب تا آل سعود است مطالعه کنید 17- 18 جلد است ببینید چقدر فتاوای مستهجن و کثیفی دارند که گاهی نقلش برای انسان شرم آور است.

 «والسلام علکیم ورحمة الله وبرکاته»

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها