2024 May 3 - جمعه 14 ارديبهشت 1403
عدم اجبار در قبول اصل دین
کد مطلب: ١٥٦٥٨ تاریخ انتشار: ٠٩ دي ١٤٠٢ - ١٩:٤٤ تعداد بازدید: 780
خارج فقه الحکومه » فقه
عدم اجبار در قبول اصل دین

(جلسه نهم - 18 07 1402)

 
 
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه نهم - 18 07 1402)

موضوع:  عدم اجبار در قبول اصل دین

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

سلام علیکم خدمت دوستان هستیم

پرسش:

استاد! تحولاتی که در منطقه و جبهه مقاومت افتاده پیروزی هایی که به دست آورده اند شایعات و حرف هایی معمولا بین عوام است مثلا می گویند مسئله فلسطین به ما چه مربوط است؟ خواستم عرض کنم اگر صلاح می دانید در این رابطه مطالبی را بفرمایید.

پاسخ:

بحث فلسطین و غیر فلسطین مطرح نیست. بحث کل من قال لا اله الا الله و محمد رسول الله مطرح است. وظیفه ما است در حد توانمان از او دفاع کنیم این وظیفه دینی، انسانی و اخلاقی است.

روایات متعددی از رسول اکرم داریم که مسلمان ها و مؤمنین مثل جسد واحد هستند که یک جای جسد به درد بیاید بقیه جاها نیز به درد می آیند.

یا آن روایت مشهور:

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّ النَّبِيَّ (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص164، بَابُ الِاهْتِمَامِ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ وَ النَّصِيحَةِ لَهُمْ وَ نَفْعِهِم‏، ح5

این قانون کلی است. در رابطه با مسلمانان فلسطین مصداق مظلوم در تاریخ معاصر است. این ها خانه و کاشانه شان را از دست داده اند. توسط چه کسانی؟ توسط کسانی که: (أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا) هستند.

(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا)

بطور مسلم، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشرکان خواهي يافت.

سوره مائده (5): آیه 82

قضیه ای را برادر خانم علامه امینی آقای کسایی نقل کرد، ایشان از اساتید حوزه علمیه طالبیه تبریز است. می گفت یک خادمی در مدرسه داشتیم برای ما طلبه ها رفتارش الگو بود. اول وقت نمازش را می خواند، برخورد خیلی خوبی با طلبه ها داشت. یک طلبه ای میوه یا چیزی می خواست می گرفت می آورد. لباس طلبه ها را به زور می گرفت می شست در حیاط پهن می کرد چنین آدمی ندیده بودیم.

یک شب قبل از اذان صبح بیدار شدم دیدم حجره ای که ایشان هستند چراغ خیلی پر نوری روشن است نورش مانند چراغ های عادی نیست. به حیاط رفتم نتوانستم جلو بروم دیدم نور خیلی عجیبی در اتاق ایشان است، رفتم مشغول نماز شدم بعد از این که نمازم تمام شد به حجره اش آمدم دیدم فضای حجره طبیعی است.

در زدم رفتم گفتم قبل از اذان صبح دیدم چراغ پر نوری روشن کرده بودی قضیه اش چه بود؟ گفت حضرت ولی عصر تشریف آورده بودند به من فرمودند خودت را آماده کن یکی از یاران ما از دنیا رفته است می خواهم شما را جایگزین او بکنم.

من درس و بحثم را کنارم گذاشتم این خادم را زیر نظر داشتم ببینم چه اتفاقی می افتد؟ دیدم ایشان لباس هایش را شست و خشک کرد و به حمام رفت نزدیک ظهر بود با این که ایشان را کنار حوض می دیدیم یک دفعه دیدیم ایشان نیستند پایین آمدیم هر چه صدا کردیم خبری نبود به قول معروف مرغ از قفس پرید و رفت.

 بعضی ها اینچنین خودشان را می سازند. عمده هم گناه نکردن است چه گناه قالبی باشد و چه گناه قلبی باشد. اگر به اندازه ذره ای احساس تکبر و غرور به دیگران داشته باشیم یا از پیشرفت بعضی ها ناراحت بشویم بدترین گناهی است که ما را عقب می اندازد.

 

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

بحث ما در رابطه با سخنان آقایانی بود که تفکرشان را از عالم مصری علی عبد الرزاق گرفتند که می گفت: رسول اکرم حق تشکیل حکومت نداشت و حکومت خلفاء هم حکومت باطل بوده است.

 عرض کردیم حدود شصت و چهار آیه آورده است از این شصت و چهار آیه، چهار آیه قابل بحث است این چهار آیه وقتی تکلیفش روشن شود مابقی روشن خواهد شد یکی آیه:

(لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)

در قبول دين، اکراهی نيست.

سوره بقره (2): آیه 255

و:

 (أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

آيا تو می ‌خواهی مردم را مجبور سازی که ايمان بياورند؟! (ايمان اجباری چه سودی دارد؟!)

سوره یونس (10): آیه 99

همچنین آیه:

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌ گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی.

سوره غاشیه (88): آیه 22

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) را آوردیم، جلسه قبل به نظریه علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) رسیدیم.

ایشان در تفسیر المیزان، جلد 20، صفحه 277 روایتی را از ابو جارود از امام باقر (سلام الله علیه) نقل می کند. روایات ابو جارود عمدتاً در تفسیر علی ابن ابراهیم واقع شده است. این فرمایش آقای خویی که می فرماید کل روات تفسیر علی ابن ابراهیم ثقه هستند در ضمن این که به ایشان احترام می گذاریم و دستشان را نیز می بوسیم ، فرمایش دقیقی نیست، یکی از جاهایی است که قلم مبارک شان لغزیده است.

از اوائلی که رجال تدریس می کردیم از سال 71 تا 91 همان زمان همیشه گفتیم که نه کامل الزیارات نه تفسیر علی ابن ابراهیم اینطور نیستند که همه روایاتشان بی چون و چرا صحیح و مورد قبول باشند ؛ کامل الزیارات را می شود کاری کرد اما تفسیر علی ابن ابراهیم نه! اولاً این تفسیر تالیف علی ابن ابراهیم نیست بلکه یکی از شاگردان ایشان به نام ابو الفضل العباس نوشته که ایشان مجهول است و در هیچ جا مطرح نشده است.

ثانیاً افرادی در این جا هستند و این تفسیر مخلوطی از کلمات علی ابن ابراهیم و زیاد ابن منذر ابو الجارود است؛ ابو الجارود رهبر زیدی های مازندران و ناشر تفکر زیدی در مازندران (طبرستان) بود. وثاقتش نیز محرز نیست بلکه ضعفش بیشتر است.

در هر صورت ...

این یک نکته رجالی است در ذهن مبارک تان باشد البته با این فرمایش آقای خویی، عموم شاگردان شان مخالف هستند یعنی هر کدام از شاگردان ایشان را دیدیم می گفتند آقای خویی در این جا اشتباه کرده است هر چه استدلال کردیم ایشان قبول نکردند و تا آخر عمر نسبت به کامل الزیارات نظر جدیدی داشتند فقط روات دسته اول یعنی اساتید بلا واسطه ثقه هستند نه اساتید مع الواسطه اما نسبت به تفسیر علی ابن ابراهیم تا آخر از نظر مبارکشان بر نگشتند.

پرسش:

بحث محتوا نبود؟

پاسخ:

نه بحث محتوا نیست تفسیر علی ابن ابراهیم تفسیر خوبی است اما قسمت هایی که به خود علی ابن ابراهیم برمی گردد نیاز به بررسی دارد. آن هم عرض کردم چون واسطه ما با علی ابن ابراهیم که ابو الفضل العباس است مجهول است کسی شرح حالی برای او ننوشته است.

در کافی به روایت مجهول می رسیم کنار می گذاریم آن وقت در این تفسیر بخواهیم عمل کنیم؟! الا این که روایتی در تفسیر یا کامل الزیارات باشد که در دیگر کتاب ها نیز مؤیدی داشته باشد.

عزیزان در مسائل رجالی دقت کنند بنده بارها گفتم کسی در رجال صاحب نظر نباشد در مسائل فقهی، تفسیری و کلامی نمی تواند کار کند. چون هر کجا پای حدیث رسید رجال هم سایه به سایه حدیث در آن جا است.

 حتی شما یک منبری ساده هم باشید بدون تسلط رجالی نمی توانید (موفقیت کاملی بدست آورید) . فردا پس فردا ایام فاطمیه می آید کافی دو روایت آورده است یک روایت 75 روز، یک روایت 95 روز است، حضرت که دو مرتبه به شهادت نرسیدند ؛ یک دفعه به شهادت رسیده اند. یک طلبه یا جوانی از شما سوال کند 75 روز درست است یا 95 روز درست است؟

تنها راهش این است که ما بحث رجالی کرده باشیم ببینیم از این دو روایت، کدام یک از این ها صحیح است.

 یکی دو روز پیش بود در رابطه با شهادت امام رضا (سلام الله علیه) مطالعه می کردم دوستان توجه کنند کلینی در ابتدای مولد الرضا (سلام الله علیه) جلد 1 کافی قاطعانه می گوید امام رضا علیه السلام در سال 203 به شهادت رسیدند. مطلب خودش است به کسی هم نسبت نمی دهد.

بعد ده – دوازه تا روایت نقل می کند در آخرین روایت روایتی را از محمد ابن سنان نقل می کند که از اصحاب امام رضا (سلام الله علیه) است می گوید امام رضا سال 202 به شهادت رسید. یعنی در یک باب، اول باب سال 203 می گوید آخر باب سال 202 می گوید.

 دیدم علامه مجلسی در مرآة العقول خیلی رویش مانور داده است که بله نظر ایشان همین است این روایت ضعیف است.

در مورد روایت محمد ابن سنان قدماء نسبت به او حرفی داشتند اما قطعاً محمد ابن سنان ثقه است روایاتی که در مذمت محمد ابن سنان است، در مذمت صفوان ابن یحیی است، در مورد محمد ابن ابی عمیر است، در مورد هشام ابن سالم است، در مورد هشام ابن حکم است، در مورد زراره و محمد ابن مسلم است؛ یعنی کمتر راوی برجسته ای از شیعه است که یکی دو روایت از قول معصومین در مذمت این ها نداشته باشیم.

اگر این روایات برای ما ملاک باشد باید تمام شخصیت های تراز اول شیعه را کنار بگذاریم. روایت هم در مدح و هم در ذمش است اصلاً سند را نگاه نکنیم با توجه به آن چه که حکومت ها دنبال این بودند شخصیت های اطراف امام را یک طوری مجروح کنند یعنی جرح به آن ها وارد کنند همین برای ما کافی است.

 آقای شبیری زنجانی (حفظه الله) قاطعانه می گوید: وثاقت محمد ابن سنان برای ما ثابت است.

در هر صورت...

حتی انسان بخواهد یک منبری بشود رجال برایش ضرورت دارد بداند چه است روایت از ابی الجارود از امام باقر (سلام الله علیه)

«إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ يُرِيدُ مَنْ لَمْ يَتَّعِظْ وَ لَمْ يُصَدِّقْكَ- وَ جَحَدَ رُبُوبِيَّتِي وَ كَفَرَ نِعْمَتِي فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ يُرِيدُ الْغَلِيظَ الشَّدِيدَ الدَّائِمَ إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ يُرِيدُ مَصِيرَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ يُرِيدُ جَزَاءَهُم‏»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج2، ص419

خواسته بگوید این جا استثناء از اول آیه است.

(فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده ‌ای! تو سلطه‌ گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی

سوره غاشیه (88): آیات 21 و 22

استثناء از فَذَکِّرْ است استثناء از (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) نیست.

 آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دو - سه جا در رابطه با آیه (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) صحبت کردند فرمایش ایشان را عرض می کنیم بعد یک عرضی هم ما خدمت این بزرگوار داریم.

 ایشان در تفسیر أمثل، جلد 20، صفحه 163 تا 165 و جاهای دیگر به این آیه می پردازد ولی در جلد 15، صفحه 471 خیلی مفصل آورده است. ایشان می فرماید این آیه پیغمبر را خطاب کرده است اول: (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) آورده است.

(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ)

و وظيفه نداری آنها را (به ايمان) مجبور سازی!

سوره انعام (6): آیه 107

«إن مسؤوليتك هي تبليغ الرسالة وإيصال نداء الله إلى جميع العباد. وثمة في كتاب الله آيات أخرى تشير إلى هذا المعنى»

ان شاء الله در رابطه با (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) یک مطلب خیلی دقیقی را خدمت دوستان عرض می کنم مسئله (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) را ما نباید به تنهایی ملاک قرار بدهیم.

(فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ)

پس بر خدا توکل کن، که تو بر حق آشکار هستی!

سوره نمل (27): آیه 79

(رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا)

همان پروردگار شرق و غرب که معبودی جز او نيست، او را نگاهبان و وکيل خود انتخاب کن.

سوره مزمل (73): آیه 79

وکیل واقعی خدا است خدا به پیغمبرش می گوید خدا را وکیل قرار بده. آن وقت این ها را اگر کنار هم بگذاریم کلمه وکیل که در قرآن استعمال شده است یا فتوکّل که در قرآن استعمال شده است معتقد هستم مقداری از بحثی که این آقایان آوردند در عدم مسئولیت سیاسی نبی مکرم خیلی بعید است.

 (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)، (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) را می شود کاری کرد اما (وَمَا أَنَا عَلَيكُمْ بِحَفِيظٍ) و (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) را نه.

(وَمَا أَنَا عَلَيكُمْ بِحَفِيظٍ)

و من نگاهبان شما نيستم (و شما را بر قبول ايمان مجبور نمی ‌کنم)

سوره انعام (6): آیه 104

احساس می کنم دقت بیشتری لازم است. باید آیات کنار هم بیاید بعد ببینیم (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ) چه می خواهد بگوید؟

بعد می گوید: قوله تعالی:

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستي که (بر ايمان) مجبورشان کني

سوره غاشیه (88): آيه 22

 

 (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)

و تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستی؛

سوره ق (50): آیه 45

(وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا)

و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار نداده ‌ايم؛

سوره انعام (6): آیه 107

عرض کردم ارتباطی به این قضایا ندارد.

(مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ)

پيامبر وظيفه ‌ای جز رسانيدن پيام (الهی) ندارد؛

سوره مائده (5): آیه 99

این هم بحث جداگانه ای است بحث حکومت را مطرح نمی کند بحث بلاغ با حکومت هیچ منافاتی ندارد.

 (وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا) با کار سیاسی پیغمبر هیچ تضاد و منافاتی ندارد. ولی عرض کردم (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ) و (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) بله نیاز است بیشتر رویش دقت بشود.

«إن هذه الآيات تبين حقيقة حرية العباد واختيارهم الطريق الذي يريدونه بإرادتهم وحريتهم»

نکته، نکته ظریفی است ندیدم دیگر مفسرین به این اشاره کرده باشند. بله ما از این آیات این را می فهمیم بندگان آزادی دارند. بنده آزاد است که هر مسیری را خواست انتخاب کند و هر مسلکی را خواست انتخاب کند.

«لأن القيمة الحقيقة للإيمان والعمل الصالح تكمن في حرية الاختيار، وليس للإيمان أو العمل الإجباري أي قيمة معنوية»

حقیقت ایمان و عمل صالح در درون حریّت اختیار است که من مختار باشم توحید را انتخاب کنم یا کفر را انتخاب کنم؟

(فَمَنْ شَاءَ فَلْيؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيكْفُرْ)

هر کس مي‌خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر کس ميخواهد کافر گردد!

سوره کهف (18): آیه 29

(إِنَّا هَدَينَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا)

ما راه را به او نشان داديم خواه شاکر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس

سوره انسان (76): آیه 3

«وليس للإيمان أو العمل الإجباري أي قيمة معنوية»

الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل؛ نويسنده : الشيخ ناصر مكارم الشيرازي، ج15، ص470 و 471

یک نکته خیلی زیبایی است اگر این را ما ملاک قرار بدهیم در تمام شصت و چهار آیه ای که این آقا (علی عبدالرزاق) استدلال کرده همه این ها مثل (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)، (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) و (وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا) همه این ها را یک طرف بگذاریم بگوییم تمام این آیات یک پیام دارد و آن اینکه همه بندگان در انتخاب، آزاد هستند. انتخاب اولیه که آیا این دین را انتخاب کند یا انتخاب نکند؟ اگر انتخاب نمی کند انتخاب نکردن «عن دلیلٍ» است فردای قیامت قطعاً پیش خدا معذور است. اگر انتخاب کفر «عن دلیلٍ» نیست «عن عنادٍ» است

(أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)

آيا در خدا شک است؟! خدايی که آسمانها و زمين را آفريده؛

سوره ابراهیم (14): آیه 10

(إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ)

مسلما در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌ های (روشنی) براي خردمندان است.

سوره آل عمران (3): آیه 190

 اگر از روی عناد بود فردای قیامت راه گریز به هیچ وجه ندارند. تفسیر أمثل، جلد 15، صفحه 471 مطلب زیاد دارد من فقط این عبارتش را گلچین کردم.

 نکته خیلی ظریفی است ما در تمام مسائل دینی این را ملاک قرار بدهیم که این آیات نه تنها شصت و چهار آیه بلکه می توانیم نزدیک به سیصد -چهارصد آیه در قرآن پیدا کنیم که همه این ها می خواهد حریّت عباد را در انتخاب مسیر برای انسان مشخص کند.

البته این حریّت را خدا داده است حریّت را بشر نداده است از خودش ندارد من که می توانم این مسیر و یا آن مسیر را انتخاب کنم این را هم خدا به من داده است

(اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ وَكِيلٌ)

خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و ناظر بر همه اشيا است.

سوره زمر (39): آیه 62

در همه این ها ساری و جاری است

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها