2024 April 29 - دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
استثناء در آیه «الاّ من تولی و کفر»
کد مطلب: ١٥٦٥٧ تاریخ انتشار: ٠٩ دي ١٤٠٢ - ١٩:٣٥ تعداد بازدید: 770
خارج فقه الحکومه » فقه
استثناء در آیه «الاّ من تولی و کفر»

(جلسه هشتم -17 07 1402)

 
 
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه هشتم -17 07 1402)

موضوع:  استثناء در آیه «الاّ من تولی و کفر»

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

استاد ببخشید! این سوال ها در اذهان مردم مطرح است سوال اول: این که آیا آقا صاحب الزمان (علیه السلام) ازدواج کردند یا خیر؟ سوال دوم: این که آیا حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) وقتی با آقا رسول الله ازدواج کردند باکره بودند؟

پاسخ:

نسبت به سوال دوم: در سایت تحقیقاتی مؤسسه حضرت ولی عصر (علیه السلام) مقاله ای داریم در آن جا ثابت کردیم که حضرت خدیجه (سلام الله علیها) قبل از رسول اکرم با احدی ازدواج نکرده بود هیچ شکی در آن نیست. این ها برای این که ثابت کنند تنها زن پیغمبر که دختر بود عایشه بوده و قبلاً ازدواج نکرده بود همه را جزء ثیّبات آوردند.

 نسبت به مسئله اول یک عده معتقد هستند حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) با توجه به مسائل امنیتی ازدواج نفرمودند و اشکال می کنند:

«النِّكَاحُ سُنَّتِي فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي‏»

جامع الأخبار( للشعيري)؛ نويسنده: شعيري، محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 6)،محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مطبعة حيدرية، نجف، ص101

چه خواهد شد؟

بعضی ها معتقد هستند حضرت ازدواج کرده اند فرزندانی هم دارند و در دعاها و زیارات هم داریم:

«صلوات الله عليك وعلى آل بيتك»

بعضی ها معتقد هستند ما نمی دانیم نه قطع داریم که ازدواج کرده اند نه قطع داریم که ازدواج نکرده اند.

پرسش:

نظر شما چیست؟

پاسخ:

نظر من این است که ازدواج کرده اند فرزندانی هم دارند بعضی از فرزندانش در جامعه هستند

پرسش:

منافاتی با غیبت ندارد؟

پاسخ:

نه، ممکن است خیلی از فرزندانشان خبر نداشته باشند فرزند حضرت ولی عصر هستند.

در روایات هم داریم یک سری اوتاد و افراد خاصی هستند همواره در خدمت حضرت هستند، بعضی از مأموریت ها را حضرت به آن ها می دهد آن ها انجام می دهند. در طول هزار و اندی سال این ها با خود حضرت (ارواحنا فداه) بودند.

 کتاب در محضر لاهوتیان ، کتاب خیلی خوبی است. بنده با آقای مجتهدی چند سال مرتبط بودم، به حرم می آمدم نماز صبح خدمت آیت الله العظمی مرعشی بودیم اولین نماز صبح بود بعد از آن دو سه نماز دیگر برگزار می شد.

بعد به منزل ایشان (آقای مجتهدی) می رفتیم و منزل شان در کوچه مدرسه حقانی بود بین الطلوعین یک ساعت تا یک ساعت و نیم خدمت ایشان بودیم مطالبی بیان می کردند که در مدارس و و دیگر جاها از آن مطالب خبری نیست.

 آقای مجاهدی سه - چهار قضیه از آقای مهندس حسینی طباطبایی که مدتی در آلمان تحصیل می کرد نقل می کند. می گوید در آلمان در حوالی فرانکفورت مشغول تحصیل بودم جایی را اجاره کرده بودم دیدم پشت در کاغذی افتاده است دیدم به قلم آقا شیخ جعفر مجتهدی است نوشته آقا جان فلان روز در فلان جا منتظر باش با هم به جایی برویم.

می گفت من که سومین سال بود در آن منطقه بودم اسم آن مکان را نشنیده بودم چون یقین داشتم نامه از ایشان است. آن روز هوا برفی بود رفتم، پای کوهی بود چند دقیقه ای ماندم دیدم ایشان رسیدند البته با طی الأرض نه با هواپیما. با همدیگر بالای کوه رفتیم دیدیم اتاقکی است پیر زنی با جوان بیست و چند ساله ای آن جا هستند.

این ها وقتی آقای مجتهدی را دیدند احترام ویژه ای گذاشتند، آقای مجتهدی به زبان آلمانی و لهجه محلی (آن منطقه) با این ها شروع به صحبت کرد. یکی از ویژگی های برخی اولیاء خدا این است که مثل حضرت مسلّط به زبان ها هستند گفت خیلی تعجب کردم گفتم آقا شما این ها را تا به حال دیدید؟ گفت از خودشان سوال کن. گفت از پیره زن سوال کردم این آقا را از کجا می شناسید؟

گفت پسرم بیماری داشت تمام دکترها جوابش کردند، مأیوس شدم بیماریش هم مُسری بود به این جا آمدم اتاقی تهیه کردم گفتم فرزندم می خواهد بمیرد در همین جا بمیرد و مشکلی برای دیگران نباشد.

 گفت یک شب خیلی دلم گرفت متوسل به حضرت مسیح و حضرت مریم (سلام الله علیهما) شدم با دل شکسته و با حالت اضطرار خیلی گریه کردم، در همان حال خوابیدم دیدم حضرت مسیح (سلام الله علیه) آمد به من فرمود نجات فرزندت به دست آخرین وصیّ پیغمبر آخر الزمان است که نامش مهدی است.

گفت وقتی بلند شدم گریه و ضجه می زدم و یا مهدی می گفتم دیدم در می زنند در را باز کردم دیدم این آقا پشت در است گفتم تو حضرت مهدی هستی؟ گفت من خاک زیر پای ایشان هم نیستم. - تکیه کلام ایشان همیشه این بود - از او پرسیدم چه مشکلی دارید؟ گفت فرزندم در حال احتضار است. دستش را زیر کمر فرزندم گذاشت یک اسمی گفت ولی اسم حضرت مهدی نگفت یک اسم دیگر گفت. دیدم فرزندم بلند شد نشست گویا هیچ بیماری ندارد.

 گفتم آقا جان چه اسمی را گفتید؟ گفت یا علی گفتم چیز دیگری نگفتم. گفتم برای چه آمدید؟ گفت بنا است امروز این ها مسلمان و شیعه بشوند گفتم شما این جا حضور داشته باشید.

این طور کارها از بعضی از اولیاء خدا صادر می شود. بعضی هایشان ابراز می کنند مثل جناب آقای خوشبخت بعضی جاها مطالبی دارد یا آقای پهلوانی سعادت پرور ولی بعضی ها از ابراز إبا دارند.

مثلاً آقای بهجت خیلی کتوم بود یعنی بیش از اندازه کتوم بود؛ در بین افرادی که ما درک کردیم مثل آقای بهجت کسی را کتوم ندیدیم. خیلی هم به سختی کسی را می پذیرفت.

 حتی یک روز آقای سید عبد الکریم کشمیری به خود من گفت آقای بهجت پیش من آمده بود به من می گفت آقای کشمیری می خواهی سالم بمانی احدی را نپذیر حتی منِ بهجت هم آمدم نپذیر! این عبارتی بود که آقای کشمیری نقل می کرد.

خیلی بی پرده بگویم آن زمان جوان بودیم تصور می کردیم این نعمت ها برای همیشه است. ولی این ها یکی پس از دیگری رفتند تازه بعد از رفتن شان فهمیدیم چه نعمت هایی بودند که ما قدر این نعمت ها را ندانستیم. مرحوم امام هم خیلی تأکید دارد می گوید اگر می خواهید به کمالات برسید از دوران جوانی شروع کنید

یک دفعه عرض کردم یکی از مسئولین همه می شناسید نمی خواهم نام ببرم گفت شنیده بودم آقای مجتهدی ارتباطاتی دارد، برای همین از تهران به قصد زیارت ایشان آمدم رفتم در زدم هر چه در زدم کسی در را باز نکرد به تهران بر گشتم.

بعد از بعضی از بزرگان دیگر شنیدم ایشان در این زمینه خیلی ارتباطات خوبی دارد دوباره آمدم هر چه در زدم در باز نشد به تهران بر گشتم.

دو - سه ماه گذشت دیدم بعضی افراد موثق چیزهایی نقل می کنند نمی توانم بگویم این ها توهمات است به حرم حضرت معصومه رفتم گفتم خانم! اگر شیخ جعفر از دوستان و اولیاء شما است در خانه اش را باز کند به دیدنش بروم و اگر نه دکانی باز کرده است اگر در باز نشد معلوم است دکان است و دیگر به سراغش نمی آیم.

گفت رفتم دیدم در باز است داخل رفتم دیدم تنها نشسته است سلام گفتم اول سوالم این بود دو مرتبه آمدم هر چه در زدم در را باز نکردید ولی این دفعه آمدم دیدم در باز است. عین عبارتش این بود گفت آقا جان دو مرتبه آمدی بدون این که به زیارت حضرت معصومه بروی خواستی من را زیارت کنی من در کنار حضرت معصومه هستم؟! که از تهران به قصد زیارت من بیایی؟!

این دفعه مثل بچه آدم حرم حضرت معصومه رفتی از آن جا اذن گرفتی این جا آمدی قبل از این که بیایی در برایت باز شد. این ها در برابر اهل بیت (علیهم السلام) مخصوصاً حضرت معصومه (سلام الله علیها) این طوری خاضع بودند.

 خدا بیامرزد آقای شاهرودی یک دفعه ایشان را با خودمان خدمت آقای مجتهدی بردیم. بعد از آن آقای هاشمی تا آخرین روز عمر آقای مجتهدی ملازم ایشان بود. ایشان روحیه خیلی خوبی داشت بعضی وقت ها به حرم می آمد نماز جماعت هم این جا می خواند جامعه کبیره می خواند و اشک می ریخت.

آقای مجتهدی مدتی قزوین بود تقریباً ارتباط مان خیلی کم بود ولی آقای هاشمی شاهرودی مرتب هفته ای یکبار می رفت آقای مجتهدی به مشهد رفت ایشان هفته ای یکبار هر کجا بود به دیدارشان می رفت. چه دیده بود متوجه نشدیم ولی ایشان تا آخر عمر ملازم آقای مجتهدی بودند.

 آقای هاشمی شاهرودی هم آدمی بود که به این سادگی از کسی قبول نمی کرد آدم خیلی سخت گیری بود و حالت بدبینی نسبت به کسانی که همچنین ادعاهایی دارند داشت.

پرسش:

ایشان کجا دفن است؟

پاسخ:

صحن آزادی حرم  حضرت امام رضا علیه السلام جایی که آقای ابو ترابی دفن است

 دوستان کتاب در محضر لاهوتیان را مطالعه کنند آن را که آقای مجاهدی که شاعر است نوشته است.

 نمی خواهیم بگوییم در کتاب در محضر لاهوتیان آقای مجاهدی همه چیز را آورده است شاید تمام این کتاب پنج درصد از آن مطالبی است که ایشان توانسته به دست آورده خودش یا از بعضی از دوستان به دست آوردند.

 این ها شب ها خدمت آقای مجتهدی می آمدند ما صبح بین الطلوعین می رفتیم ایشان می گفت فلانی شما با دیگران نیا خودت تنها بیا. ولی عرض کردم اعتراف می کنم ما شاگرد بی عرضه ای بودیم.

 

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. بحث ما در رابطه با این بود که آیا حضرت رسول اکرم حکومت سیاسی داشتند یا خیر؟ ائمه حکومت سیاسی داشتند یا ندارند؟ فقهاء، تشکیل حکومت سیاسی مبتنی بر شرع (کتاب و سنت) دارند یا ندارند؟

 آن آقا می خواست حکومت خلفاء، بنی امیه و بنی العباس را زیر سوال ببرد، آمد حکومت سیاسی رسول اکرم را زیر سوال برد. این روشنفکرهای ما هم می خواهند ولایت فقیه را زیر سوال ببرند از حکومت سیاسی رسول اکرم و ائمه شروع می کنند.

شما ملاحظه کنید مطالبی که آقای مهدی حائری، پسر مرحوم آیت الله حائری بزرگ (مؤسس) دارد، عمده آثارشان را نگاه کنید از پیغمبر و ائمه شروع می کند و می خواهد از ولایت فقیه بیرون بیاید.

 سید مصطفی طباطبایی به همین شکل. شیخ اصفهانی آقای عابدینی سراغ پیغمبر رفت بعد سراغ ائمه آمد در آخر بعد از دویست - سیصد صفحه مطالب کنار هم چیدن می گوید احادیث نصوص و نص صریح بر ائمه شما را وادار نکند بگویید ولی فقیه هم منصوص بوده است.

در آن مناظره گفتم: شیخ! اگر شما با ولی فقیه و ولایت فقیه مشکل داری مرد و مردانه بیا ادله ولایت فقیه را نقد کن افرادی هم هستند پاسخ شما را بدهند؛ ولی شما چرا از امامت سیاسی امیر المؤمنین و ائمه (علیهم السلام) شروع می کنی به حضرت ولی عصر پایان می دهی نتیجه می گیری پس ولی فقیه هم حق تشکیل حکومت ندارد.

در رابطه با آیه (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) صحبت کردیم.

(لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)

در قبول دين، اکراهی نيست.

سوره بقره (2): آیه 255

در مورد آیه 21 تا 24 سوره غاشیه:

(فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده ‌ای! تو سلطه‌ گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی

سوره غاشیه (88): آیات 21 و 22

عرض کردم اگر این دو آیه به خوبی جواب داده بشود ما بقی، شصت آیه دیگر همه جواب داده می شود.

جلسه قبل مطالبی را نقل کردیم به فخر الدین طریحی متوفای 1085 رسیدیم ایشان هم می گوید:

«(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِر) أي مسلط على الشيء ليشرف عليه ويتعهد أحواله»

ایشان هم می گوید:

«نزلت الآية قبل أن يؤمر بالقتال ثم نسخها الأمر بالقتال»

تفسير غريب القرآن؛ نويسنده : الشيخ فخر الدين الطريحي (وفات: 1085)، تحقيق: تحقيق وتعليق: محمد كاظم الطريحي، ص248

عرض کردم بحث نسخ به قتال را شاید یکی دو روز مستقلاً بحث کنیم که اصلا «نسخ الأمر بالقتال» واقعاً درست است یا درست نیست؟

مرحوم شیخ محمدرضا مشهدی کتابی دارد کنز الدقایق کتاب خیلی خوبی است نکات خیلی ظریف عرفانی در این کتاب است. ایشان می گوید:

«(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) أي بمتسلَّط»

تفسير كنز الدقائق وبحر الغرائب؛ الشيخ محمد بن محمد رضا القمي المشهدي (وفات : 1125)، تحقيق: حسين درگاهي، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر وزارة الثقافة والارشاد الاسلامي، ج 14، ص 3256

طریحی در کتاب تفسیر غریب القرآن، صفحه 248؛ کنز الدقایق، جلد 14، صفحه 256 این که می گوید: «قیل: بمتسلَّط» مراد انوار التنزیل، جلد 2، صفحه 556 است.

ابراهیم جبل عاملی صاحب کتاب تفسیر العاملی مشهور که فارسی هم است متوفای 1388 قمری است. ایشان هم همین طور دارد: «(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) یعنی تو بر دل هایشان مسلط نیستی که ایمان را به آن داخل کنی و اگر کسی نپذیرفت تو مسئول نیستی، بعضی گفتند یعنی تو مسلط نیستی تا بتوانی بر مسلمانی مجبورشان کنی. ایشان هم می گوید این آیه به آیات امر به جهاد نسخ شده است. ولی این معنا و نسخ آن درست نیست چون امر به جهاد برای ایمان پذیرفتن در دل نیست و همیشه این یادآوری لازم است و آن که به دل نپذیرد گناهی بر پیغمبر نیست.» تفسیر عاملی، جلد 8، صفحه 556.

محمدجواد مغنیه (رضوان الله تعالی علیه) قبل از سال پنجاه مدتی در تفسیر ایشان شرکت می کردیم خیلی مرد بزرگواری بود و در تفسیر قرآن خیلی مسلط بود واقعاً مفسر بود. هفته ای یک روز از لبنان به این جا می آمدند در همین محل دفتر تبلیغات پیش از ظهر و بعد از ظهر، تفسیر داشتند. ایشان می گوید:

«لست - يا محمد - مسلَّطا عليهم حتى تكرههم على الايمان»

تو نمی توانی مردم را مجبور کنی حتماً ایمان بیاورند

«ولكن ليس معنى هذا ان الذين كذبوك يتركون سدى . . كلا، انهم إلينا راجعون، وبأعمالهم ومقاصدهم مرتهنون، ولا جزاء لهم إلا عذاب الخزي والهون»

التفسير الكاشف؛ نويسنده : محمد جواد مغنية (وفات : 1400)، ناشر : دار العلم للملايين - بيروت – لبنان، سال چاپ : كانون الثاني ( يناير ) 1987، ج7، ص558

البته این جا قاطی شده است که در (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وكَفَرَ)، یک استثناء است. (إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ) یک حساب دیگری است.

 یعنی خدای عالم برای این ها دو حساب جاری باز کرده است. یکی آن ها که در دنیا از سخنان پیغمبر رویگردان می شوند یک عذاب دارد که عرض کردیم

(فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ)

پس خداوند خواري را در زندگي اين دنيا به آنها چشانيد، و عذاب آخرت شديدتر است اگر مي‌دانستند.

سوره زمر (39): آیه 26

(الْخِزْي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) شاید مربوط به جهاد قتال باشد. (إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ) آن مربوط به آخرت شان باشد.

 مرحوم آقای طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) می فرماید مصیطر هم با صاد و هم با سین صحیح است. معنایش همان تسلط است. بعد می گوید:

«إنما أنت مذكر " . قوله تعالى : " إلا من تولى وكفر " استثناء من المفعول المحذوف لقوله السابق: " فذكر "»

«فذکر إنما أنت مذكر إلا من تولی» مربوط به همان «فذکِّر» است یعنی استثناء، استثناء متصل نیست.

«والتقدير فذكر الناس إلا من تولى منهم عن التذكرة وكفر إذ تذكرته لغو لا فائدة فيها»

کسی که تولیٰ و کَفَر است دیگر تَذکره او معنا و فایده ای ندارد.

«ومعلوم أن التولي والكفر إنما يكون بعد التذكرة فالمنفي بالاستثناء هو التذكرة بعد التذكرة»

الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج20، ص275

یعنی پیغمبر تو تذکر دادی این ها رویگردان شدند دیگر مرتبه دوم نباید تذکر بدهی یعنی «فذکِّر إلّا من تولیٰ»

و کَفَر یعنی ثَبَّتَ کُفرُه نه این که بعد از تذکره، کَفرَه؛ «ثَبَّتَ کُفرُه» یعنی ادامه بدهد، تولیٰ قبلاً تولیٰ بود ولی بعد از تذکر این تولیٰ از آن دست بردار نشده است. طوری نبوده که این آقا، آدم سالمی بود پیغمبر تذکر داد از پیغمبر رویگردان شد نه،

(خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)

خدا بر دل ها و گوش های آنان مهر نهاده؛ و بر چشم هايشان پرده‌ ای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.

سوره بقره (2): آیه 7

تفسیر المیزان، جلد 20، صفحه 275 بعد ایشان می گوید بعضی ها گفتند استثناء، استثناء متصل است معنایش این است که:

«" لست عليهم بمصيطر " والمعنى لست عليهم بمتسلط إلا على من تولى منهم عن التذكرة وأقام على الكفر فسيسلطك الله عليه ويأمرك بالجهاد فتقاتله فتقتله»

این جا استنثاء، استثناء متصل است عرض کردم خیلی از اهل سنت هم بر این عقیده هستند «لست عليهم بمصيطر إلا من تولیٰ» این مَنْ تولیٰ یعنی مسلط هستی به مَنْ تولیٰ به قتال و جهاد با این ها.

اگر بنا باشد استنثاء این باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود یعنی هر کس تولیٰ، گردنش را بزنیم. همچنین چیزی نه رسول اکرم داشتند نه حضرت امیر در دوران حکومت شان داشتند.

 درّ المنثور از ابن ابی شیبه استاد بخاری که متوفای 236 است در این موضوع مطلب دارد. همچنین احمد (بن حنبل)، مسلم، ترمذی، نسائی ، ابن ماجه، ابن جریر ، حاکم متوفای، ابن مردویه متوفای و بیهقی.

«عن جابر قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : أمرت أن أقاتل الناس حتى يقولوا لا إله إلا الله فإذا قالوها عصموا مني دمائهم وأموالهم إلا بحقها وحسابهم على الله ثم قرأ (فذكر إنما أنت مذكر لست عليهم بمصيطر)»

الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج8، ص495

جلسه قبل هم اشاره کردم روایاتی که این آقایان درست کرده اند ناظر بر حوادث بعد از رسول اکرم است که خلیفه اول دستور قتل اصحاب رِدّه را داد و گفت من این ها را می کشم. کسی که فرقی بین نماز و زکات بگذارد. بگوید نماز می خوانم زکات نمی دهم همه این ها را به قتل می رسانم و حال آن که روایات صحیح داریم ، کسانی که به ابوبکر زکات نمی دادند منکر زکات نبودند می گفتند زکات می دهیم ولی به فرستاده ابوبکر زکات نمی دهیم.

یک فرصتی بشود تمام این مدارک را مفصل عرض می کنم گمانم روی سایت مقاله ای هم در این زمینه داشته باشیم.

 این قضیه کل آن چه که رسول اکرم در بیست و سه سال انجام داده بود همه کار رسول اکرم را دارد زیر سوال می برد و دارد کشور گشایی و درِ فتوحات با این روایت باز می شود و حال آن که در زمان خلیفه اول، دوم و در زمان خلیفه سوم که اوج اختلاف امیر المؤمنین با عثمان بود یک مورد نداریم که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) به این فتوحات صحه گذاشته باشد.

 مشورت داشت در رابطه با قضیه جنگ ایران و ... اهل سنت مثل ابن کثیر و دیگران آوردند با خبر شدند ایران 150 هزار نیرو جمع کرده است می خواهد برود مدینه و مکه را نابود کند خلیفه دوم به مسجد آمد مثل بید می لرزید؛ حتی از شدت لرز دندان هایش به هم می خورد نص روایت شان است از همه مشورت گرفت هر کسی حرفی گفت امیر مؤمنین گوشه ای نشسته بود خلیفه دوم گفت یا علی چرا حرف نمیزنی؟ حضرت آمد گفت اگر این ها بیایند بساط اسلام و مسلمان ها را از بین می برند راهکارش این و این است.

خلیفه دوم که حرف امیر المؤمنین را پذیرفت این دلیل بر صحه گذاشتن بر فتوحات نیست. برای این که اسلام و مسلمین در خطر هستند امیر المؤمنین از این جنبه می آید جواب می دهد اضافه بر این بحث مشورت است، یک یهودی هم بیاید از امیر المؤمنین مشورت بخواهد امیر المؤمنین به او مشورت می دهد.

روایات هم داریم اگر کسی از شما مشورت خواست ولو کافر هم بود در مشورت خیانت نکند. بعد آقایان آمدند حساب جاری باز کردند که امیر المؤمنین مشاور اعظم خلفاء بوده است.

این ها به ما بگویند در دوران دو سال و اندی در خلافت ابوبکر در دو سال، آیا پنج مورد مشورت بوده است؟ یعنی سالی دو مرتبه مشورت! این چه مشاوره ای است که در سال مشورتش هم نبوده است. ده سال و اندی خلافت عمر ببینید آیاسالی دو یا سه بار مشورت بوده است؟! آن هم مشورتی که خلیفه از او سوال می کند.

مشاور کسی است که خودش مستقیم مشورت بدهد مثلاً‌ مشاور عالی رئیس جمهور است یا مشاور عالی وزیر است قضایا را بررسی می کند طرح می دهد می گوید نظر ما در این رابطه این و این است. این وزیر، رئیس جمهور یا فلان استاندار نظر مشاورش را می پذیرد یا نمی پذیرد.

یکی از آقایان کتاب مختصری در رابطه با مشورت های حضرت امیر (سلام الله علیه) نوشته است. تمام مدارک شیعه و سنی را جمع کرده است. ایشان در مجموعه آیت الله میلانی هستند.

 یعنی مجموع مشورت های حضرت امیر در دوران سه خلیفه یعنی ظرف این بیست و پنج سال به پنجاه نرسیده است. یعنی سالی دو مرتبه مشورت نبوده در مشورت هم یعنی آمدند از ده نفر سوال کردند امیر المؤمنین گوشه ای نشسته است رفتند نظر امیر المؤمنین را پرسیدند و حضرت نظر دادند.

ما به کتب شیعه کار نداریم صحیح مسلم، جلد 5، صفحه 152، حدیث 4468 روایت دو - سه صفحه ای است در جلسه ای عثمان، طلحه، زیبر، سعد ابن ابی وقاص، عبد الرحمن ابن عوف نشسته اند و خلیفه دوم هم در کنار این ها است. امیر المؤمنین با عباس وارد می شوند در رابطه با مسئله فدک ظاهراً اختلاف ساختگی بوده یعنی از نحوه روایات و صحبت ها کاملاً مشخص است مثل قضیه حضرت داود

(إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِي نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ)

اين برادر من است؛ و او نود و نه ميش دارد و من يکی بيش ندارم اما او اصرار می ‌کند که: اين يکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!

سوره ص (38): آیه 23

در آن جا خلیفه دوم جلوی پنج نفر به امیر المؤمنین و عباس می گوید:

«فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ (صلى الله عليه وسلم) ... فَرَأَيْتُمَاهُ»

... رأی شما دو نفر این بود

«فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَوَلِيُّ أبي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»

النيسابوری القشيري، مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج5، ص152، ح4468، ناشر: دار الفكر – بيروت، بي‌تا.

این صریح مسلم است. بخاری در یک جا می گوید:

«فرأیتُماه کذا وکذا» دیگر «آثِمًا غَادِرًا» را حذف کرده است کذا وکذا گذاشته است! در یکی دو جا به طور کلی فرأیتُماه را هم حذف کرده است! یعنی مشخص است که زیر کاسه نیم کاسه ای است !!

 دوستان کتاب پیام امام آیت الله مکارم شیرازی را حتماً ببینند نکات ظریفی دارد ایشان خیلی بی پروا صحبت کرده است. عبارت، عبارت خیلی تندی است البته فرمایش شان، فرمایش حقی است.

«إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ»

پیغمبر که از دنیا رفت یک عده ای به اعقاب (دوران جاهلیت) برگشتند همان حدیث حوض در صحیح بخاری و صحیح مسلم است در شانزده، هفده جای صحیح بخاری آمده است. بعد می گوید این هایی که: «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ» کذا و کذا...تا می فرماید:

«وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 209، خطبه 150

این ها همان کارهای آل فرعون را انجام دادند. حاج آقای مکارم دو نکته دارد نکته اول: این که ابن ابی الحدید تلاش می کند که ثابت کند این فرمایش حضرت امیر «وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» به زمان عثمان بر می گردد.

ایشان می گوید کاملاً اشتباه است چون اول خطبه آمده است «إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ»؛ یعنی مربوط به بعد از رحلت نبی مکرم است.

 نکته دوم: این مقداری تند است «وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» را ایشان آمده تطبیق کرده است که بعد از رسول اکرم چه کارهایی «سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» بوده این ها را مقداری توضیح داده خواندنی است دوستان حتماً مراجعه کنند.

 نکته دیگر در نامه 53 حضرت امیر به مالک اشتر می فرماید:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَار»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 435، نامه 53

آیا امیر المؤمنین (سلام الله علیه) با این عقیده می آید مشورت بدهد؟! یعنی مشورت به کسی یا به کسانی که دین دست آن ها اسیر است یا به تعبیر حضرت امیر «وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»

بعضی از خودی هایمان می خواهند مطلبی را ثابت کنند می خواهند ابرو درست کنند چشم را کور می کنند! شما فحش ندهید توهین نکنید جسارت نکنید بارها گفتیم فحش، جسارت به مقدسات اهل سنت شکی نیست حرام و خلاف شرع است. چون فتنه انگیز است:

(وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)

فتنه [=شرک] از قتل بدتر است.

سوره بقره (2): آیه 191

ولی این که ما حقایق را هم نگوییم درست نیست. مقام معظم رهبری تعبیری دارد می گوید مگر ما می توانیم جنگ جمل را بگوییم از عایشه، طلحه و زبیر حرف نزنیم؟ از جنگ صفین حرف بزنیم ولی از معاویه حرف نزنیم؟

مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی هایش به مناسبتی فرمود برخورد امیر المؤمنین نسبت به طلحه و زبیر با برخورد ایشان با معاویه کاملا متفاوت بود. آقای طلحه در زمان پیغمبر با هم بودیم در یک صف بودیم چنین و چنان... ولی با معاویه برخوردش این نیست با معاویه در زمان پیغمبر در یک صف نبودند معاویه در صف مقابل بود.

 بعد عبد الحمید بساطی به پا کرد انتظار نداشتیم مقام معظم رهبری این هم دم از وحدت می زند بیاید در سالگرد امام به صحابه این طور جسارت و اهانت کند. گرگیچ از یک طرف عبد الحمید هم از یک طرف بساطی در آوردند.

مقام معظم رهبری گفتند امیر المؤمنین در زمان پیغمبر با معاویه در یک صف نبود ولی با طلحه و زبیر در یک صف بودند. این آقایان توقع شان این است که ما مسائلی که در صدر اسلام انجام شده است نه تنها نگوییم بلکه این ها را یا به تعبیر ذهبی همه را دور بریزیم محو و نابود کنیم یا بیاییم توجیهات درست کنیم مثلا بگوییم معاویه اگر در صف مقابل پیغمبر بود به وظیفه اش عمل کرده است! طلحه هم در رکاب پیغمبر بود به وظیفه اش عمل کرده است.

همه شان مجتهد بودند آن آقا (معاویه) قبل از این که مسلمان بشود در اسلام اجتهاد پیدا کرده بود!! این ها هم بعد از او اجتهاد پیدا کرده بودند. همه شان اجتهاد کردند «المجتهد إذا أخطأ فله أجر واحد»!!

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها