2024 April 29 - دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
آیا آیه «لست علیهم بمصیطر» نسخ شده است؟
کد مطلب: ١٥٦٥٦ تاریخ انتشار: ٠٩ دي ١٤٠٢ - ١٩:٣٢ تعداد بازدید: 773
خارج فقه الحکومه » فقه
آیا آیه «لست علیهم بمصیطر» نسخ شده است؟

(جلسه هفتم - 16 07 1402)

 
 
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه هفتم - 16 07 1402)

موضوع:  آیا آیه «لست علیهم بمصیطر» نسخ شده است؟

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

...

«مَا شَاءَ اللَّهُ‏ كَانَ‏ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُن‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2، ص572، بَابُ الْحِرْزِ وَ الْعُوذَة، ح10

حاکم بر همه این ها است. ما آروز داریم صبح بیدار می شویم همان روز، ظهور صورت بگیرد. شب که آغاز می شود انتظار داریم همان شب، ظهور آغاز بشود. این متن روایاتی است که از ائمه (علیهم السلام) نقل شده است ولی این که‌ این ها را پیوند بدهیم بعد نشود آن وقت در روحیه جوان ها یا در روحیه خودمان اثر منفی می گذارد.

لذا بارها به دوستان می گویم بگویید خدا ان شاءالله این ها را از علایم ظهور قرار بدهد ولی این که بگوییم این از علایم ظهور است و چنین و چنان عقلاً و شرعاً هم صحیح نیست.

 

پرسش:

نظر حضرتعالی در رابطه با زیارتنامه عمه جان مان حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) می گوید: «السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَة» حضرت مقدم بر امیر المؤمنین می شود چیست؟

پاسخ:

بعضی از مسائل مقدم و مؤخر شدنش دلیل بر افضیلت نیست یک دفعه می گوییم

«يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَان»

یک دفعه می گوییم:

 «يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ»

این ها همه شان نور واحد هستند.

«اولنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و كلنا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص18

حضرت خدیجه بعد از صدیقه طاهره افضل زن های عالم است نه فقط اسلام

 باید تعبد داشته باشیم وقتی سند، صحیح بود و مخالف با مشهور و قطعیات نبود تعبداً باید بپذیریم.

پیرزنی خدمت امام صادق آمده بود همه صحابه نشسته بودند حضرت فرمودند ایمان به (معرفت) این زن دقت کنید و الگو بگیرید.

 خانم آمد گفت یابن رسول الله پیش طبیب رفتم طبیب به من گفت شراب بخورم! گفت حضرت فرمود: برای چه آمدی از من سوال کنی؟ عرض کرد آمدم سوال کنم اگر گفتی بخور می روم می خورم. اگر شب اول قبر از من سوال کردند چرا شراب خوردی؟ می گویم امام زمانم فرمود خوردم.

 اگر فرمودی نخور نمی خورم اگر با این مرض از دنیا رفتم شب اول قبر گفتند چرا نخوردی می گویم امام زمانم فرمود من نخورم. -چون نخوردن دارویی که نجات انسان در آن است یک نوع خودکشی است- حضرت به اصحابش فرمود: ایمان را از این زن یاد بگیرید!

 خیلی از مسائل است روشن نیست بعضاً فلسفه و حکمتی برای بعضی از احکام و مسائل می آورند با برداشت های عقل بشری است. در این طور قضایا اگر بتوانیم تعبدیت خودمان و جامعه را بیشتر کنیم متعبد هستیم.

 خدمت حضرت سیب را نشان می دهد می گوید آقا جان این سیب را اگر دو نیمه کنند شما برفمایی نصفش حرام است لب نمی زنم نصف دیگر را بفرمایی حلال است می خورم. دیگر سوال نمی کنم چرا نصفش را فرمودی حرام است و نصف دیگرش را فرمودی حلال است؟ روحیه تعبّد را در خود تقویت کنیم برای رسیدن به کمال و توحید خیلی به ما کمک می کند.

پرسش:

ائمه اعتراف به امامت خود کردند یا نکردند؟ مثلاً بگویند ما امام هستیم در قضیه کربلا با توجه به این که امام حسین سخنرانی های مختلفی داشتند اما اعترافی که بفرماید من امام هستم پیرو من باشید نفرموده است. مثلاً می فرمایدمن پسر پیامبر هستم پسر فاطمه (سلام الله علیها) هستم اعترافی که بگوید من امام هستم در سخنرانی های ایشان دیده نشده است با توجه به این که تقیه هم در کار نبود.

پاسخ:

از خود ائمه (علیهم السلام) که امامت خودشان را نقل کردند، امامت پدران و فرزندان شان را نقل کردند در این مورد آیت الله صافی در کتاب منتخب الاثر بیش از پنج هزار روایت جمع آوری کرده است.

طبری از قول امام حسین علیه السلام آورده است:

 «فانّ اللّه اصطفى محمدا صلّى اللّه عليه [و آله‏] و سلّم على خلقه، و أكرمه بنبوّته، و اختاره لرسالته، ثم قبضه اللّه إليه و قد نصح لعباده و بلّغ ما ارسل به صلّى اللّه عليه [و آله‏] و سلّم و كنّا أهله و أولياءه و أوصياءه و ورثته و أحق الناس بمقامه في الناس، فاستأثر علينا قومنا بذلك، فرضينا و كرهنا الفرقة و أحببنا العافية، و نحن نعلم أنّا أحقّ بذلك الحق المستحق علينا ممن تولّاه‏ و قد أحسنوا و أصلحوا و تحرّوا الحق. و قد بعثت رسولي إليكم بهذا الكتاب، و أنا أدعوكم‏ إلى‏ كتاب‏ اللّه و سنّة نبيّه صلّى اللّه عليه [و آله‏] و سلّم فانّ السنّة قد اميتت، و انّ البدعة قد احييت، و إن تسمعوا قولي و تطيعوا أمري اهدكم سبيل الرشاد، و السلام عليكم و رحمة اللّه».»

همچنین امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

 «أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّكُمْ إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ وَ تَعْرِفُوا الْحَقَّ لِأَهْلِهِ يَكُنْ أَرْضَى لِلَّهِ عَنْكُمْ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ أَوْلَى بِوَلَايَةِ هَذَا الْأَمْرِ عَلَيْكُمْ مِنْ هَؤُلَاءِ»

الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ نویسنده مفيد محمد بن محمد (وفات: 413)، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، ج2، ص79

این صریح تر است

برای این که جلسات مان حالت معنوی بگیرد نکاتی را عرض می کنم تعبیری امام (رضوان الله تعالی علیه) دارد تعبیر خیلی دقیق و ظریفی است، اگر روی این تعبیر ایشان دقت کنیم شاید خیلی از مسائل مان حل شود.

آداب الصلاة، صفحه 229 "انسان با ارتیاضیات قلبیه می تواند مظهر اسماء الله و آیات کبرای الهی شود" این برای معصومین نیست بلکه برای افراد عادی است. "و وجود او، وجود ربانی و متصرف در مملکت او دست جمال و جلال الهی باشد. «كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِه‏» در حدیث، قریب به این معنا است که همانا روح مؤمن اتصالش به خدای تعالی شدیدتر است از اتصال شعاع شمس به آن یا به نور آن"

 این روایت را اضافه کردم کافی، جلد 2، صفحه 166

«وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص166

پرسش:

خود اصل وجود انسان مظهر آیات نیست؟

پاسخ:

آیات فرق می کند. خدا بیامرزد آقای مشکینی یکی از آقایان از ایشان خواست نامه ای بنویسد ایشان را به جایی معرفی کند گفت می نویسم آیت الله یعنی «له فی کلّ شیء آیة»

اما این مسئله فرق می کند انسان می تواند مظهر اسماء الله باشد. مظهر اسماء الله یعنی چه؟

(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ)

فرمان او چنين است که هرگاه چيزی را اراده کند، تنها به آن می ‌گويد: «موجود باش!»، آن نيز بی ‌درنگ موجود می ‌شود!

سوره یس (36): آیه 82

بعد می گوید: " در حدیث صحیح وارد است که «وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا بنده چون با نافله به من نزدیک شد،‏‎ ‎‏او را دوست دارم؛ و چون دوست داشتم او را، من گوش او شوم که با آن‏‎ ‎‏می شنود و چشم او شوم که با آن می بیند و زبان او شوم که با آن نطق می کند و‏‎ ‎‏دست او شوم که با آن اخذ می کند.»‏" دیگر آن جا چشم، چشم مادی نیست چشم الهی است یعنی همه عالم را می بیند نه فقط جلوی چشم را ببیند.

پرسش:

حداقل و حداکثری نبود؟

پاسخ:

نه وقتی آن جا می آید:

«كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِه‏ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَتکَلمُ بِه وَ يَدَهُ الَّذی يَبْطِشُ بِه‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص352، بَابُ مَنْ آذَى الْمُسْلِمِينَ وَ احْتَقَرَهُم‏، ح7

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج5، ص2384، 6137

این روایت را هم شیعه در کافی با سند صحیح دارد هم بخاری با سند صحیح دارد.

"چون من گوش شوم با آن می شنود. چشم او شوم با آن می بیند. زبان او می شوم با آن نطق می کند. دست او می شوم با آن اخذ می کند."

 آیت الله محسنی ملایری برای من نقل می کرد می گفت: « من با مرحوم آقای نخودکی جلوی حرم بودم بنده خدایی آمد گفت پسرم برای تحصیل به آمریکا رفته است به من تلگراف زدند که ایشان بیمار است در بیمارستان بستری است. آقای نخودکی انجیری از جیبش در آورد گفت بخور، خورد گفت فرزندت خوب شد. من با آن شخص تقریباً ارتباط داشتم بعد از چند روزی حال فرزندش را جویا شدیم گفت برای من تلگراف آمد که همان روز بدون هیچ دارو حالم خوب شد.»

 این را مظهر اسماء الله می گویند تمام حرکات و سکنات ما همه تحت ارادة الله است. «مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُنْ» در آن هیچ شکی نیست ولی این که بخواهد:

«عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون.»

مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام‏؛ نويسنده: حافظ برسى، رجب بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 813 ق‏)، محقق / مصحح: عاشور، على‏، ناشر: أعلمي‏، مكان چاپ: بيروت‏: 1422 ق‏، ص104

مراد از مظهر اسماء الله این است. از اولیاء خدا هم الی ماشاء الله از این طور قضایاء اتفاق افتاده است.

پرسش:

...وقتی به ادیان نگاه می کنیم خیلی از عرفای شان همین تصرفات کذایی را داشتند چه مسیحی، چه یهودی چه سنی ها مثل ابن سیرین این کرامات را داشتند. اگر بخواهیم کمال نهایی را برای انسان تصور کنیم طبیعتاً دچار مشکل می شویم. خیلی از آدم هایی که الان روی مسیحیت تسلط دارند به کرامات علمای خودشان استناد می کنند می گویند علمای ما عارف مسلک بودند کرامات داشتند پس بر حق بودند. این مرز صدق کلامی را از مرز بحث های کرامات به نظرم یک جایی باید جدا کرد.

پاسخ:

تفاوت است بین اثراتی که یک مرتاض دارد، این مرتاض با ریاضات شرعیه باشد یا با ریاضات غیر شرعیه باشد مثل مرتاضان هند یعنی این روح را خدا طوری آفریده است که اگر ما این روح را خوب تربیت کنیم روح در خارج می تواند تصرفات تکوینی داشته باشد. فرق بین تصرفات تکوینی اولیاء الله با مرتاضان این است که مال مرتاض محدود است. یعنی می گوید قدرتم در این حد است خارج از آن نمی توانم ولی اولیاء الله وقتی به مرتبه مظهر اسماء الله می رسند این ها حد و حدودی ندارند. یعنی هر آن چه که بخواهند انجام می دهند.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. بحث مان در رابطه با سخنان علی عبد الرزاق یا علی عبد الرازق بود به حدود شصت و چهار آیه استناد می کند که نبی مکرم حق تشکیل حکومت نداشت و نتیجه می گیرد اسلام، اسلام سیاسی نیست.

 سیاست مال سیاستمداران است هدایت مال علمای دین است. ما علماء از خود نبی مکرم گرفته تا پایین ها وظیفه مان فقط ابلاغ و بیان احکام است تشکیل حکومت نداریم.

گفتیم از این شصت و چهار تا آیه ای که ایشان آورده است صریح ترینش آیه شریفه (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) بود.

(لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)

در قبول دين، اکراهی نيست.

سوره بقره (2): آیه 255

در همان جا قید شده است یعنی (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) یعنی فی أصل الدین نه در داخل دین.

(أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

آيا تو می ‌خواهی مردم را مجبور سازی که ايمان بياورند؟! (ايمان اجباری چه سودی دارد؟!)

سوره یونس (10): آیه 99

همه این ها نشان می دهد که، این آقایان به قول معروف سوراخ دعا را گم کردند (أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ) از اصل ایمان که ما نمی توانیم افراد دیگری را وادار به مسلمان شدن و اعتقاد به خدا کنیم.

 عرض کردیم اعتقاد به دین یک امر قلبی است امر قلبی با زور جای تغییر و تحول ندارد امر قلبی باید با اراده و اختیار انسان صورت بگیرد.

البته متأسفانه متأسفانه متأسفانه اهل سنت یکی از جاهایی که خیلی مسئله بیش از حد شور شده است روایات متعددی آوردند شاید بشود گفت نزدیک به تواتر است. که رسول اکرم فرمود:

«أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله»

مسند الإمام عبد الله بن المبارك؛ اسم المؤلف: عبد الله بن المبارك بن واضح الوفاة: 181، دار النشر: مكتبة المعارف - الرياض - 1407، الطبعة: الأولى، تحقيق: صبحي البدري السامرائي، ج1، ص147

«أمرت أن أقاتل الناس حتى يقولوا لا إله إلا الله فإذا قالوها عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحقها وحسابهم على الله»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج4، ص44

ان شاء الله مفصل این ها را مطرح خواهم کرد از عبد الرزاق صنعانی 211 گرفته تا بخاری و مسلم که:

«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله وَأَنَّ مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ فإذا فَعَلُوا ذلك عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إلا بِحَقِّ الْإِسْلَامِ وَحِسَابُهُمْ على اللَّهِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،  ج 1، ص 17، ح25

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص51، ح20

وقتی «لا اله الا الله»‌ گفت به رسالت من ایمان آورد «فإذا فَعَلُوا ذلك عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إلا بِحَقِّ الْإِسْلَامِ»

بعد مشکلی که وجود دارد -داخل پرانتز عرض کنم- روایات را کنار هم می گذاریم وجه صدور روایت به زیبایی روشن می شود. وقتی روایات را جدا جدا نگاه کنیم آدم می گوید شاید آیات قتال، آیات جهاد

(فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ)

با پيشوايان کفر پيکار کنيد

سوره توبه (9): آیه 12

(وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يعْمَلُونَ بَصِيرٌ)

و با آنها پيکار کنيد، تا فتنه [= شرک و سلب آزادي‌] برچيده شود، و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! و اگر آنها (از راه شرک و فساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خودداري کنند، (خداوند آنها را مي‌پذيرد؛) خدا به آنچه انجام مي‌دهند بيناست.

سوره انفال (8): آیه 39

شاید همین باشد درحالیکه وقتی به همه روایات و صدر و ذیل آن ها دقت می کنیم می بینیم قضیه چیز دیگری است! در ابتدای امر خلیفه اول، خلافت را به دست می گیرد تعداد زیادی از مردم زیر بار خلافت ابوبکر نرفتند اعتراضات زیادی در مدینه و جاهای دیگر بود و حتی تعدادی از نمایندگان ابوبکر برای گرفتن زکات به برخی از مناطق رفتند ولی مردم از دادن زکات به نمایندگان ابوبکر خودداری کردند من جمله مالک ابن نویره و امثال این ها.

این ها گفتند ما منکر زکات نیستیم ولی ابوبکر را خلیفه نمی دانیم به او زکات بدهیم. ابوبکر دستور قتل این ها را صادر کرد. بعد برای توجیه کار اشتباه ابوبکر ماندند چه کار کنند؟! آیا پیغمبر برای زکات ندادن و نماز نخواندن کسی را کشته است یا خیر؟ !

ببینید صحیح مسلم، جلد 1، صفحه 51، حدیث 20 می گوید:

«قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إلا الله فَمَنْ قال لَا إِلَهَ إلا الله فَقَدْ عَصَمَ منى مَالَهُ وَنَفْسَهُ إلا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ على اللَّهِ فقال أبو بَكْرٍ والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ فإن الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ والله لو مَنَعُونِي عِقَالًا كَانُوا يُؤَدُّونَهُ إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَقَاتَلْتُهُمْ على مَنْعِهِ فقال عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فَوَاللَّهِ ما هو إلا أَنْ رأيت اللَّهَ عز وجل قد شَرَحَ صَدْرَ أبي بَكْرٍ لِلْقِتَالِ فَعَرَفْتُ أَنَّهُ الْحَقُّ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص51، ح20

«فقال أبو بَكْرٍ والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ»؛ یعنی این روایات کنار هم گذاشته می شود مشخص است صدورش برای توجیه کار خلیفه است نه برای بیان حکم شرعی و بیان رسول اکرم.

پرسش:

البته جای دیگر دارد می گوید عمر می گوید این ها «لا اله الا الله» می گویند

پاسخ:

روایت همین جا است «فقال عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فَوَاللَّهِ ما هو إلا أَنْ رأيت اللَّهَ عز وجل قد شَرَحَ صَدْرَ أبي بَكْرٍ لِلْقِتَالِ فَعَرَفْتُ أَنَّهُ الْحَقُّ» همه را دارد.

 یکی از مشکلات اساسی این است که وقتی افرادی از اهل بیت جدا می شوند در یک سری انحرافاتی گرفتار می شوند که امروز برای یک جوان تحصیل کرده قابل پذیرش نیست.

 بله پیغمبر فرموده از خدا دستور گرفتم مردم را بکشم تا نماز بخوانند، زکات بدهند و به من ایمان بیاورند این ها را وقتی امثال علی عبد الرزاق می بینند در جامعه می خواهند پیاده کنند می گوید خلافت ابوبکر متکی به زور سرنیزه بوده است نه بیعتی در کار بود نه اجماعی در کار بود و نه نصی در کار بود.

نسبت به ابوبکر چند سطری شاید کمتر از یک صفحه است سریع از این جا رد می شود ولی عمده فشار این ها روی رسول اکرم است. می گویند رسول اکرم چون مسئولیت تشکیل حکومت نداشت خلفای بعد از او هم نداشتند این ها بر مبنای زور خلافت را تصرف کردند.

پرسش:

استاد! سوره برائت مفادش با همین روایت نمی سازد می گوید مشرکین عهدی ندارند و دیگر در امان نیستند.

پاسخ:

آن در مورد مشرکینی است که عهد شکنی کردند رسول اکرم به مجرد این که مدینه آمد یک عهد نامه بیست و چند بندی نوشت مسلمان ها امضا کردند، یهودی ها امضا کردند، مسیحی ها امضا کردند، همه قبایل امضاء کردند که بر آن مبنا نه مسلمان ها متعرض آن ها بشوند نه آن ها متعرض مسلمان ها بشوند. در همان آیه هم شما ببینید می گوید اگر کسی تخلفی کرد عهد شکنی کرد یا در جای دیگر دارد فتنه گری کرد باید جلوی آن گرفته شود.

(وَيكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ)

و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد!

سوره انفال (8): آیه 39

باشد وگرنه در مسئله عادی ندیدیم حتی اساتید و بزرگواران بحث کردند رسول اکرم یک عده ای را بفرستد بگوید شما باید حتماً مسلمان بشوید اگر مسلمان نشوید همه تان را خواهیم کشت. آن جایی که مسبوق به خیانت و عهد شکنی است بحث جدایی است. یک دنیای دیگری دارد ان شاء الله به این ها می رسیم.

در رابطه با:

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه ‌گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی

سوره غاشیه (88):‌ آیه 22

دو آیه هست می توانند رویش مانور بدهند یکی (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) است قرآن می گوید: (أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ) مشخص است که مربوط به اصل ایمان است نه در داخل ایمان.

پرسش:

بعد از ایمان هم این فرض را در نظر بگیریم که آن جا هم اکراهی نیست اما تهدید به عذاب و مجازات شده است کسی نمی تواند نماز نخواند

پاسخ:

عرض کردیم فرق الزام و التزام را باید جدا کنیم. یک دفعه مسلمان نشدم (قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي) حقایق برای من روشن شده است با این که حقایق روشن شده است (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ)

(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ)

و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود!

سوره نمل (27): آیه 14

این عذابی که خدای عالم می دهد به این (وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ) است در برابر «إلا المستضعفین» آن ها که مستضعف هستند حق به آن ها نرسیده است

(وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا)

و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهيم کرد، مگر آنکه پيامبری مبعوث کرده باشيم (تا وظايف شان را بيان کند.)

سوره إسراء (17): آیه 15

آن جدا است. در داخل دین وقتی آمدم دین را قبول کردم بعد از این که دین را قبول کردم، دین التزاماتی دارد یعنی متعهد می شوم بر این که به «ما جاء بهِ النبی» عمل کنم؛ عمل نکردم خلاف تعهد من است.

 یکی از بحث هایی که آقای خویی در رجالش خیلی مانور می دهد و به بعضی از قدماء اشکال دارد بحث اصالة العدالة است. ایشان می گوید آقایان أصالة العدالة را از کجا آوردند؟!

 روزی آیت الله العظمی شبیری زنجانی به من فرمود هر چه گشتم ندیدم کسی از بزرگان أصالة العدالة را مطرح کند. خدمت ایشان عرض کردم مرحوم سید مجاهد پسر صاحب ریاض کتابی به نام مفاتیح الأصول دارد، -کتاب خیلی قطوری است اگر چاپ روز بشود شاید ده بیست جلد بشود.- ایشان مفصل آورده است.

أصالة العدالة بر این محور است مرحوم سید مجاهد دارند بدایة الأفکار میرزا حبیب الله رشتی (رضوان الله تعالی علیه) هم دارد.

می گوید وقتی یک مسلمان به بلوغ می رسد با خودش عهد می بندد به تمام دستورات الهی عمل کند. از تمام محرمات اجتناب کند اصلاً معنای بلوغ این است. وقتی این را تعهد کرد نمی دانیم این شخص که الان سی یا چهل سالش است آیا بر خلاف آن تعهد ساعت بلوغش عمل کرد یا نکرده است؟ اصل این است که استصحاب جاری کنیم بگوییم ایشان همان تعهدی که اول بلوغ داشت و با خدا عهد و پیمان بست عمل کند دارد عمل می کند.

لذا می گویند افرادی که مجهول هستند و ذمّی درباره آن ها وارد نشده است تمام این ها، روایات شان قابل قبول است.

پرسش:

بحث التزام و بحث اجبار دو معنا است. من متعهد می شوم نماز و روزه را انجام بدهم اما مجبور نیستم می توانم انجام ندهم (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) هم این جا شامل می شود اجباری در کار نیست.

پاسخ:

عرض کردم (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) کنارش بلافاصله می گوید: (قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي) کنار هم بگذارید (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) را نباید به تنهای معنا کرد. (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) ولی حق برای همه روشن شده است این که اسلام حق است، دین حق است و خدا حق است برای شان روشن شده است در برابر «إلا المستضعفین» که «فأمرهم إلی الله» است آن جدا است.

ولی وقتی وارد دین شدم در این جا من ملتزم شدم ملتزم که شدم التزاماتی که من دارم دو دسته است یک التزاماتی است که بین من و خدا است یک التزاماتی است که بین من، خدا و جامعه است.

 نماز نمی خوانم این چیزی است که بین من و خدا است ولی آیا حق دارم در جامعه بی نمازی را ترویج کنم؟ این جا شارع می تواند جلوی من را بگیرد یا نه؟ من در داخل خانه ام یا جاهایی به نا محرم نگاه می کنم ولی آیا این شخص می تواند در جامعه به همین شکل بگردد جوان های دیگران را به فساد بکشاند یا نه؟ این التزاماتی است که به جامعه بر می گردد این ها قطعاً‌ الزامات دارد. این التزاماتی که بین ما و خدای عالم است آن ها که:

(فَيعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ)

که خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات می ‌کند!

سوره الغاشیه (88): آیه 24

آن چیز دیگری است ولی این که:

)فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ)

پس خداوند خواری را در زندگی اين دنيا به آنها چشانيد، و عذاب آخرت شديدتر است اگر می ‌دانستند.

سوره زمر (39): آیه 26

(الْخِزْي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) حدود، دیّات، قصاص و امثال این ها است (وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ) هم فردای قیامت مشخص است ولذا مرزها را باید روشن کنیم.

 مثلاً دیدم یکی از آقایان در یکی از مصاحبه هایش می گوید چه قاعده ای است شما می گویید اگر یک زنی بی حجاب بیاید شوهرهای مردم را می دزد (شوهر دزدی است) مثل انسان دزدی است. مردها خودشان را حفظ کنند اسیر زن ها نشوند! زن می خواهد راحت بیرون بیاید چه ربطی دارد؟ وضع مردها خراب است آیا این باعث می شود که زن ها پوشیده بیرون بیایند.

این ها استدلالات خنده داری دارند. این ها برای این که هدف شان را اثبات کنند «یتشبّث بکل حشیش» می شوند.

در رابطه با آیه 21 تا 24 سوره غاشیه که روی این هم خیلی دارند مانور می دهند: (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) تو تسلط نداری و حق تسلط و اعمال قدرت نداری.

عرض کردیم اولا ظاهر آیه خلاف عقیده این ها را می گوید (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وكَفَرَ)، تولی مال مسلمان ها است، کفر مال قبلش است. مسیطر نیستی آن کسی که کافر است مجبور کنی بیاید مسلمان بشود.

آقایان می گویند «من تولی و کفر» استثناء، استثناء متصل است اگر استثناء متصل شد هم رسول اکرم مصیطر به تولی است و هم به من کفر است. استثناء متصلش تالی فاسدی دارد که عرض خواهم کرد. استثناء منقطع بودنش بیشتر می چربد تا استثناء متصل ولی ظاهر آیه همین را می گوید که استثناء متصل است.

اقوال مفسرین شیعه را از مرحوم شیخ طوسی، شیخ طبرسی و... بررسی کردیم ابن شهر آشوب کتابی به نام متشابهات القرآن و مختلفه دارد در جلد 2 می گوید:

«(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) مثل (وما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ) لست عليهم بمتسلط تسليطا، يمكنك أن تدخل الإيمان في قلوبهم، وتجبرهم عليه. وإنما الواجب عليك الإنذار»

ابو الفتوح رازی تفسیرش فارسی است (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) مصیطر را هم با صاد می نویسند، هم مسیطر را با سین می نویسند هردو صحیح است.

"(لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ)، أى بمسلَّط . و بعضى مفسّران گفتند: حكم اين آيت منسوخ است به آية السّيف بل رسول - عليه السّلام – (همان آیات جهاد و قتال) پس از امر به جهاد مسلَّط است بر ايشان تا اگر ايمان نيارند ايشان را گردن بزند."

روض الجنان وروح الجنان في تفسير القرآن (فارسي)؛ نويسنده : الشيخ أبو الفتوح الرازي (وفات: أوائل ق6)، تحقيق: به كوشش و تصحيح: دكتر محمد جعفر ياحقّى - دكتر محمد مهدى ناصح، ناشر : بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1374ش، ج6، ص31

باز ایشان دارد:

 "(وَما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ)، أى بمسلَّط، و قوله: فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ، قيل: مسلَّط، و قيل: رقيب، و اين همه به آيات قتال منسوخ است."

روض الجنان وروح الجنان في تفسير القرآن (فارسي)؛ نويسنده : الشيخ أبو الفتوح الرازي (وفات: أوائل ق6)، تحقيق: به كوشش و تصحيح: دكتر محمد جعفر ياحقّى - دكتر محمد مهدى ناصح، ناشر : بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1374ش، ج7، ص326

این یک بحثی است که در آیه: (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) آقایان اهل سنت عمدتا گفتند منسوخ به آیات جهاد است ولی مفسرین شیعه را من نیافتم که بگویند (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) منسوخ به آیات قتال است.

ولی در (لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ)، این جا آقایان مفصل مطرح می کنند که این آیات همه منسوخ به آیات قتال شده است.

"(لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ)، تو نگاهبان نه‌اى و مسلَّط بر ايشان الَّا بر كافران. و بر اين وجه استثناء متّصل بود"

استثناء را استثناء متصل گرفته است

«و التقدير: إلَّا من تولَّى و كفر فانّك مسلَّط عليه بالجهاد و اللَّه يعذّبه العذاب الأكبر بعد ذلك.»

روض الجنان وروح الجنان في تفسير القرآن (فارسي)؛ نويسنده : الشيخ أبو الفتوح الرازي (وفات: أوائل ق6)، تحقيق: به كوشش و تصحيح: دكتر محمد جعفر ياحقّى - دكتر محمد مهدى ناصح، ناشر : بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1374ش، ج20، ص249

پرسش:

نتیجه این که منسوخ شده یعنی پیامبر می تواند این ها را منسوخ کند؟

پاسخ:

بله نظرشان این است می تواند مجبور کند همان روایتی که بخاری آورده است.

مرحوم ملا فتح الله کاشانی که تفسیر منهج الصادقین ایشان در میان ما مهجور شده و مظلوم است. نکات خیلی ظریفی این تفسیر دارد، خیلی در مبانی تفسیری آقایان رویش حساب باز نمی کنند. ایشان می گوید:

"(لَسْتَ عَلَيْهِمْ ) نيستى تو بر ايشان (بِمُصَيْطِرٍ) متسلط تا اجبار كنى ايشان را بايمان و نظير اينست (ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ) گويند كه اين آيه بآية القتال منسوخ شده و اصح آنست كه در اين نسخ نيست زيرا كه جهاد اكراه قلوب نيست تا ناسخ آن باشد"

آیات جهاد نمی گوید شما با شمشیر ایمان را وارد قلبش کن.

"و معنى آيه اينست كه تو همين مبعوثى بر تذكير و تبليغ امت و از ترك قبول ايشان اثمى و حرجى بر تو لازم نميآيد"

تفسير كبير منهج الصادقين في الزام المخالفين (فارسي)؛ نويسنده : الملا فتح الله الكاشاني (وفات : 988)، ناشر: بسرمايه: كتابفروشى وچاپخانهء محمد حسن علمى: 1333ش، ج10، ص228

مرحوم ملا فتح الله کاشانی در یک جای دیگر کتاب زبدة التفاسیر جلد 7 صفحه 416 می گوید:

«وقيل: متّصل، فإنّ جهاد الكفّار وقتلهم تسلَّط . وكأنّه أوعدهم الجهاد في الدنيا وعذاب النار في الآخرة»

زبدة التفاسير؛ تأليف فتح الله بن شكر الله الكاشاني الشريف، تحقيق مؤسسة المعارف الإسلامية - [ ويرايش 2 ] . – ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامية ، 1423 ق = 1381، ج7، ص416

همان آیه ای که جلسه قبل هم اشاره کردم:

(فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ)

پس خداوند خواري را در زندگي اين دنيا به آنها چشانيد، و عذاب آخرت شديدتر است اگر مي‌دانستند.

سوره زمر (39): آیه 26

(فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) عبارت از جهاد باشد (وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ) هم این است.

در حقیقت بحث های آقایان نشان می دهد نتوانستند به یک نتیجه نهایی برسند.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی هم وقتی این جا می رسد به آن کسانی که می گویند نسخ شده با یک عبارت تندی اشکال می کند که چرا این قدر بی تدبیری کرده و گفته اند آیات ارشاد به آیات قتال نسخ شده است.

ائمه (علیهم السلام) بعد از نبی مکرم و حتی علما تا همین الان کارشان ارشاد بوده اگر آیات ارشاد بشیرا و نذیرا نسخ شده باشد ما باید بساط تمام ارشاد را برداریم جمع کنیم بگوییم باید جهاد و قتال باشد به زور مردم را بیاوریم مسلمان کنیم!

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها