2024 May 6 - دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
ادبیات گفتاری اهل بیت علیهم السلام در برخورد با منحرفان
کد مطلب: ١٥٥٣٦ تاریخ انتشار: ٠١ تير ١٤٠٢ - ١٨:٠٢ تعداد بازدید: 1057
خارج فقه الحکومه » فقه
ادبیات گفتاری اهل بیت علیهم السلام در برخورد با منحرفان

(جلسه نود و یکم - 30 02 1402)

 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه نود و یکم - 30 02 1402)

موضوع:  ادبیات گفتاری اهل بیت علیهم السلام در برخورد با منحرفان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

فرحان مالکی چگونه شخصیتی است؟

پاسخ:

حسن فرحان المالکی یکی از علمای اهل سنت و مالکی مذهب است که کتاب مفصّلی در مذمت معاویه دارد. در نقد وهابیت نیز مطالب خوب و بکری دارد.

ایشان مرد آزادی است در ضمن این که توهین نمی کندبه نظر من بیشترین تأثیر گذاری را برای عموم جوان های عربستان دارد.

الان دو سه تا شخصیت در آن جا هستند که خوب کار می کنند یکی حسن بن فرحان مالکی است. یکی حسن الصفار است و یکی هم شیخ علی آل محسن است. این سه نفر در عربستان خوب دارند کار می کنند. علتش هم این است که این ها در کلمات و رفتارشان توهین به مقدسات اهل سنت یا به بزرگان وهابیت ندارند، نقد علمی می کنند.

پرسش:

آیا ارتباط شان با دولت (عربستان) خوب است؟

پاسخ:

ارتباط صفار خوب است؛ ولی ارتباط حسن بن فرحان مالکی خوب نیست. آل محسن هم خیلی این ها را محل نمی گذارد. ایشان از رفقای ما است این جا می آید بعضی وقت ها منزل ما وارد می شود، آدم خیلی ملایی است.

 کتاب «لله و للحقیقة » نوشته ایشان است. هفتصد – هشتصد صفحه است و کتاب برگزیده سال ولایت ایران شد . ایشان این کتاب را در پاسخ به کتاب «لله ثمّ للتاریخ» نوشت.

این سه نفر در عربستان خوب کار می کنند یعنی کارهایشان اثرات مثبت مشهودی دارد. بعضی ها هم یک مقدار تُند هستند در خطبه های نماز جمعه یک سری مطالبی را بیان می کنند که جالب نیست. حالا:

(کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ)

(آری) هر کس در گرو اعمال خویش است.

سوره مدثر (74): آیه 38

اما من معتقدم اگر امروز بخواهیم اهل بیت را به دنیا معرفی کنیم با الفاظ تند و گزنده نمی توانیم. حتی اگر یک جوان شیعه ببیند ما در کلمات مان الفاظ تند به کار می بریم جوان شیعه زده می شود می گوید این روحانی اگر حرف درستی داشت چرا دارد فحاشی می کند و عبارت تند به کار می برد؟!

لذا همان جمله امام رضا (سلام الله علیه) فرمود:

«فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»

عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص307

محاسن کلام فقط جنبه اثباتی نیست بلکه جنبه های سلبی، یعنی خیلی محترمانه و مؤدبانه مطرح کردن است. یعنی انسان می تواند تندترین مطالب ظلم به اهل بیت را بیان کند ولی با یک الفاظی که طرف مقابل نرنجد.

من بارها به دوستان گفته ام شما وقتی می خواهید مطالب تندی را بگویید خودتان کنار  بایستید اسلحه را بدهید کسی دیگر شلیک کند. مثلا آقا در کتاب شما این آمده کسی اگر از شما سوال کند چه پاسخی دارید؟

یا مثلا این سوال را از ما پرسیدند ما نتوانستیم جواب بدهیم شما راهنمایی بفرمایید ما هم جواب بدهیم.

من در اولین جلسه ام با محمد بن جمیل زینو که از شخصیت های تقریبا رتبه اول علمی مکه است از این روش استفاده کردم. ایشان رئیس دار الحدیث مکه است حدود هفتاد عنوان کتاب نوشته و کتاب هایش تقریبا به بیست زبان زنده دنیا ترجمه شده است.

آن زمانی که عمره دانشجویی بود معمولا کتاب های ایشان را به دانشجویان می دادند، روحانیونی که آن زمان به عمره می رفتند غالبا کتاب های ایشان را دارند.

جلسه اولی که برای مناظره به منزل ایشان رفتم گفتم شیخنا یک همچنین عبارتی در المحلی ابن حزم جلد 11 صفحه 224 آمده:

«أَنَّ أَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبی وَقَّاصٍ رضی الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبی صلى الله علیه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ»

المحلى؛ اسم المؤلف: علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ج 11، ص 224

 گفتم این را طلبه ها و بعضی از دانشجویان از ما سوال می کنند ما نتوانستیم جواب بدهیم، این جا محل نزول و مهبط وحی است ما می خواهیم از شما استفاده کنیم این را چطور جواب بدهیم؟

ایشان از طرح سوال ما خیلی خوشش آمد، گرچه نتوانست جواب بدهد گفت فردا شب بیایید من جواب می دهم. فردا شب ما را نزد پرفسور غامدی از اساتید دانشگاه ام القری بردند با ایشان جلسات مان ادامه پیدا کرد نتیجه آن مجموعه 3 جلدی کتاب قصة الحوار الهادئ شد.

البته این عبارت کتاب المحلّی را صحیح مسلم هم از ولید ابن جمیع می آورد ولی دیگر قسمت هایش را نمی آورد. می گوید دوازده نفر بودند می خواستند پیغمبر را به قتل برسانند.

(وَهَمُّوا بِمَا لَمْ ینَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ)

و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام می‌گیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بی‌نیاز ساختند!

سوره توبه (9): آیه 74

مطلبش را ذیل این آیه شریفه آورده است.

پرسش:

تعابیر زیبا و نا زیبا که فرمودید در نهج البلاغه هم کم نداریم حضرت به برخی نسبت های بد می دهند این ها را چطور توجیه می فرمایید؟

پاسخ:

امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در مواردی نهی کرده است مثلا یاران ایشان در جنگ صفّین به معاویه و اصحاب معاویه فحش می دهند. در خطبه 206 ایشان می فرماید:

«إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِین‏»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص323، خطبه 206

ولی در مورد شخصی مثل اشعث بن قیس که توطئه گری می کند، لشکر حضرت امیر را تضعیف می کند و پای منبر آن حضرت جسارت می کند، حضرت می فرماید:

«مَا یُدْرِیکَ مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی عَلَیْکَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِینَ حَائِکٌ ابْنُ حَائِکٍ مُنَافِقٌ ابْنُ کَافِرٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَکَ الْکُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلَام‏ وَ الْإِسْلَامُ‏ أُخْرَى فَمَا فَدَاکَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَالُکَ وَ لَا حَسَبُکَ وَ إِنَّ امْرَأً دَلَّ عَلَى قَوْمِهِ السَّیْفَ وَ سَاقَ إِلَیْهِمُ الْحَتْفَ لَحَرِیٌّ أَنْ یَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ وَ لَا یَأْمَنَهُ الْأَبْعَد»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 61، 19 و من کلام له (علیه السلام) قاله للأشعث بن قیس و هو على منبر الکوفة یخطب، فمضى فی بعض کلامه شی‏ء اعترضه الأشعث فیه، فقال: یا أمیر المؤمنین، هذه علیک لا لک، فخفض علیه السلام إلیه بصره.

 حضرت در جاهایی که افراد فتنه گر و آشوب گر هستند و روحیه لشکر را تضعیف می کنند برخورد تندی دارد. ولی در آنجا که برخورد تند به هیچ وجه اثر ندارد بلکه اثر منفی دارد و بهانه به دست دیگران می دهد، لحن صحبت حضرت محترمانه است. مثلا نسبت به عثمان ابن حنیف دارد:

«أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ»

با این که از دیدگاه حضرت امیر رفتن در منزل یکی از دشمنان و در کنار سفره دشمنان اهل بیت نشستن خیلی زشت است ولی می فرماید:

 «مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُو ٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ‏ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ [وَجْهِهِ‏] وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِی‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا...»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص416

بنا به مقتضا برخوردها تفاوت دارد. درباره خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز این مسئله صادق است:

«غَضَبِ رَسُولِ اللَّه حَتَّى احْمَرَّ وَجْهُه‏»

این تعبیر نسبت به خود رسول اکرم هم است با این که قرآن می فرماید:

(وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ)

و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!

سوره قلم (68): آیه 4

(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ)

به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند.

سوره آل عمران (3): آیه 159

پرسش:

تعابیر اکثرشان به شخص نبوده روی منبر خطاب به عموم کوفی ها بوده است. حد اقل در چهل – پنجاه خطبه هست تعابیری مثل سگ لیس زده، بزغاله ترسو، سگ لیس زننده ، کر و کور و لال .... آیا این تعابیر که حضرت افرادی را به حیوانات تشبیه کرده توجیهی دارد؟

پاسخ:

این منطق قرآن درباره برخی افراد هواپرست است.

(فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یلْهَثْ)

داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله‏ ور شوی زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنی [باز هم] زبان از کام برآورد.

سوره اعراف (7): آیه 176

یا:

(مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ)

کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشی هستند که کتابهایی حمل می‌کند، (آن را بر دوش می‌کشد اما چیزی از آن نمی‌فهمد)! گروهی که آیات خدا را انکار کردند مثال بدی دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی‌کند!

سوره جمعه (62) آیه 5

یا تعبیر:

(أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)

آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر!

سوره اعراف (7): آیه 179

یا:

(کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ؛ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ)

گویی گورخرانی رمیده‌اند، که از (مقابل) شیری فرار کرده‌اند!

  سوره مدثر (74) آیه 50 و 51

در قرآن آیات تند کم نداریم. در رابطه با منافقین تعابیری که قرآن دارد تعابیر خیلی تندی است.

موارد این ها فرق می کند.:

(وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا)

به مردم نیک بگویید.

سوره بقره (2): آیه83

این اصل اولیه است. ولی همان طور که:

 «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هُوَ لَکَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَام‏»

الکافی ( ط- الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الکتب الإسلامیة، تهران‏: 1407 ق‏؛ ج5، ص 313

اصل اولیه در برخورد در اسلام احترام متقابل است (قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا)؛ ولی در مواردی که شاید از باب موارد نهی از منکر اگر تعابیر تندی به کار برده شود در طرف مقابل اثر مثبت دارد در آن طور موارد تعابیر منفی و سلبی به کار می رود. (فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یلْهَثْ)

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، بحث مان در رابطه با این شبهه بود که اصحاب امام صادق (علیه السلام) از اسامی ائمه خبر نداشتند و امام های بعد از این امام را نمی شناختند.

 یکی از مطالبی هم که آقای مدّرسی آورده است و خیلی مانور داده است همین شبهه است. البته این کتاب مکتب در فرایند تکامل یک مقداری پُر رنگ شد، ولی قبلا ایشان تمام این حرف ها را در کتاب مقدمه ای بر فقه شیعه آورده است.

شما ملاحظه بفرمایید غالب حرف هایی که ایشان در مکتب در فرایند تکامل دارد در کتاب مقدمه ای بر فقه شیعه هم دارد. آن جا البته حرف های خوب هم دارد، نه این که همه حرف هایش بد باشد، ولی یک سنگ بنای نادرستی گذاشت و این سنگ بنا باعث شده است که ذهن تعدادی از اساتید حوزه ما را آلوده و مسموم کرده است. این ها تصور می کنند که این آقا چون به آمریکا رفته است و در آن جا یک کتابی درباره شیعه نوشته خیلی هنر کرده است!

یک حالت نمی خواهم بگویم غرب زدگی، بلکه روشنفکر زدگی در میان بعضی از اساتید در اینجا ایجاد شده است، به نظر بنده این روشنفکر زدگی خطر بزرگی است، و ضررش از تبلیغات وهابیت به مراتب بیشتر است.

 ولذا ما باید دقت بکنیم که برخوردهای ما با این ها نه افراطی باشد نه تفریطی. باید ضمن احترام به این ها حرف هایشان را نقد علمی کنیم.

در جلسه ای که در دانشکده باقرالعلوم نسبت به نویسندگان کتاب تاریخ اسلام داشتیم، من مطالبی را آوردم و بعد مطلبی از آقای دکتر جباری که خیلی مطلب خوب ، محترمانه و مؤدبانه بود خواندم. دیدم یکی از اساتید آن جا بلند شد خیلی عصبانی گفت، نه! این ها آدم های گمراه و ... هستند.

 گفتم عقیده من با عقیده آقای جباری تطبیق می کند، من این تندی ها را قبول ندارم، ما بیاییم این ها را برداریم، برچسب وهابی بزنیم، در حقیقت داریم به دست خودمان این ها را به طرف دشمن هُل می دهیم. این ها بچه مذهبی و بچه انقلابی هستند، مقلد رهبری هستند، حالا اشتباه کردند، ما اشتباهات این ها را نباید طوری با تندی جواب بدهیم که این ها به طرف سُر بخورند.؛ ما باید با این ها پدرانه و برادرانه برخورد بکنیم.

 حتی این پنج جلسه ای که ما در نقد آقای دکتر صفری فروشانی داشتیم، ملاحظه بفرمایید من جز با احترام از ایشان نام نبردم.

 باز هم ایشان یک مطلبی در تلگرام و جاهای دیگر پخش کرده است، که من منکر شهادت حضرت زهرا نیستم، نقل قول کردم، من هم پیام دادم بزرگوار اگر این طوری است، افتخار بدهید تشریف بیاورید با هم بنشینیم گفتگوی چهره به چهره داشته باشیم، ببینیم آیا شما منکر شهادت حضرت زهرا هستید یا نیستید؟

 این که ما بیاییم از این طرف ثابت کنیم و شما هم از یک جای دیگر بیایید این چنین مطالبی را مطرح کنید، این برای بعضی ها باعث سردرگمی هست.

 ایشان می آید می گوید برخورد حضرت علی (علیه السلام) با خلیفه اول و دوم، برخورد یک «زن کشته» نیست. اصلا این عبارت وقیح است، این تعبیر خودش تعزیر دارد.

من گفتم که ما از عمه و خاله مان حرف نمی زنیم، از حضرت صدیقه طاهره داریم حرف می زنیم این تعابیر تعابیر زشتی است حالا هر کسی نقل کرده باشد. البته این چنین تعبیری نیست.

همچنین می گوید: علی ابن ابی طالب مرد غیوری بوده است چطور غیرتش قبول می کند که جلوی چشمش همسرش را بزنند؟ این عین عبارتی است که وهابی ها در شبکه های کلمه و وصال و توحید دارند می زنند.

 ما نباید یک تعبیری به کار ببریم که امروز وهابیت آن تعبیر را دارند به کار می برند. حالا شما هر عقیده ای دارید، داشته باشید.

 بعد ایشان می گوید مراد از شهادت، شهادت روحی است، حضرت زهرا در اثر از دست دادن پدر ناراحت بود، آلام و دردهایی داشت. من هم گفتم شما اگر این در را باز بکنید ما هر روز صد ها هزار نفر شهید داریم، که در اثر آلام و گرفتاری ها و غصه از دنیا می روند! اگر این طور باشد بنیاد شهید نه ! بلکه باید وزارت شهید درست کنیم، تمام این ها را بیاورند ثبت کنند! آخر چه کسی چنین حرفی تا به حال زده است؟

به هر حال آقای سید حسین مدرسی که طلبه و در قم بوده است می گوید نام دوازده امام چیزی است که در خارج محقق نشده است، صحابه اطلاعی نداشتند، و ادله ای هم برای این می آورد. احمد الکاتب هم کتاب تطور الفکر السیاسی الشیعی را نوشت. البته کتاب احمد الکاتب مانند کتاب مدرّسی اثر منفی زیادی روی خودی ها نگذاشت؛ چون از همان اوائلی که این کتاب چاپ شد، طلبه های نجف، قم و دیگر جاها مفصل پاسخ دادند، این شبهات خیلی زیاد جا نیفتاد.  شبهات هم تقریبا رنگ و بوی وهابیت دارد و ایشان هم خیلی بی مدرک حرف می زند، هر چه که به ذهنش می آید از قول بزرگان نقل می کند بدون این که حد اقل یک مطالعه سطحی کرده باشد؛ یعنی افترائاتی است که به علما و بزرگان زده است، مثلا می گوید عصمت را علما تأسیس کردند! در رابطه با عصمت روایاتی از پیامبر و ائمه نداریم! و در قرن سوم و چهارم بوجود آمده است، ائمه مقامات فوق بشری ندارند!

می گوید این ها علمای ابرار بودند! بعد یک روایتی را ایشان مطرح می کند که برای جدیدی های ما هم دست مایه شده است. حتما دوستان بزرگواری کنند روایت را خوب ببینند، اگر بحث امسال ما هیچ ثمره ای جز این روایت و جوابش نباشد همین کافی است.

 من نگاه کردم یکی از بزرگوارانی که کتابی در نقد آقای مدرّسی نوشته است در این جا نتوانسته حق مطلب را ادا کند.

 در رابطه با علمای ابرار دو تا از اصحاب امام صادق (علیه السلام) خدمت امام صادق (علیه السلام) می آیند.

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْبَرَّانِیُّ وَ عُثْمَانُ، قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَزْدَادَ،عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنِ الْحَجَّالِ، عَنْ أَبِی مَالِکٍ الْحَضْرَمِیِّ، عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ، قَالَ: تَدَارَأَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ وَ مُعَلَّى بْنُ خُنَیْسٍ، فَقَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ: الْأَوْصِیَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ، وَ قَالَ ابْنُ خُنَیْسٍ: الْأَوْصِیَاءُ أَنْبِیَاءُ، قَالَ فَدَخَلَا عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ، فَلَمَّا اسْتَقَرَّ مَجْلِسُهُمَا، قَالَ، فَبَدَأَهُمَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَالَ: یَا عَبْدَ اللَّهِ ابْرَأْ مِمَّنْ قَالَ إِنَّا أَنْبِیَاءُ.»

رجال الکشی إختیار معرفة الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص247، ح456

بزرگواران دقت کنند می گوید:

«تَدَارَأَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ وَ مُعَلَّى بْنُ خُنَیْسٍ فَقَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ»

ابن ابی یعفور و معلی ابن خنیس با همدیگر درگیر بحث علمی شدند، ابن ابی یعفور گفت:

«الْأَوْصِیَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ، وَ قَالَ ابْنُ خُنَیْسٍ: الْأَوْصِیَاءُ أَنْبِیَاءُ»

...ابن خنیس گفت نه اوصیا انبیاء هستند.

«قَالَ فَدَخَلَا عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ، فَلَمَّا اسْتَقَرَّ مَجْلِسُهُمَا، قَالَ، فَبَدَأَهُمَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَالَ: یَا عَبْدَ اللَّهِ»

به معلی ابن خنیس گفت.

 «ابْرَأْ مِمَّنْ قَالَ إِنَّا أَنْبِیَاءُ.»

این جا «الْأَوْصِیَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ» این را آقایان ملاک قرار دادند حتی در همین کتاب تاریخ اسلام چاپ قبلی به نظرم در چاپ جدید هم حذف نکردند، در شرح حال امام صادق (علیه السلام) که می گوید ائمه (علیهم السلام) علمای ابرار بودند، بعضی ها غلو کردند.

 علمای ابرار در کلمات این اساتید روشنفکر زیاد به کار می رود. و مدرسی هم بنیانگذار این قضیه است. قبل از ایشان من ندیدم، حتی در کلمات دکتر شریعتی هم من ندیدم از ائمه علیهم السلام به علمای ابرار تعبیر کند.

 ملاک عمدتا این روایت است، به مشکلات سندی کاری ندارم از جمله این که محمد ابن حسن برانی ضعیف و مجهول است، آقای خوئی به این روایت می رسد می گوید روایت صحیحه است.

اما بحث سر این است که معلی ابن خنیس با آن مقامی که دارد و با آن موقعیتی که دارد،  نمی شود بگوید: «الائمة انبیاء» از این طرف هم حضرت نفرمود: «أبرء من معلّی بن خنیس» بلکه فرمود:

«ابْرَأْ مِمَّنْ قَالَ إِنَّا أَنْبِیَاءُ.»

هر کس بگوید ما انبیاء هستیم، یا من جزء انبیا هستم، «ابْرَأْ مِمَّنْ قال انا انبیاء»

آقای خوئی (رضوان الله تعالی علیه) در ذیل این حدیث یک توجیهی می آورد و می گوید اگر چنان عقیده ای هم معلی ابن خنیس داشت قطعا با این توضیح امام صادق (علیه السلام) از نظرش برگشت. این طوری نیست که همچنین عقیده ای داشته باشد.

فَقَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ: الْأَوْصِیَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ، وَ قَالَ ابْنُ خُنَیْسٍ: الْأَوْصِیَاءُ أَنْبِیَاءُ،

 ولی آن چه که مسلم است، این است که می گوید اوصیا و ائمه هم رتبه انبیاء در فضیلت هستند؛ یعنی در مقام و در مسائل علمی بالاتر هستند.

 یعنی این طوری نیست که علمای ابرار باشند، این ها هم سطح انبیا هستند، ولذا این جا هم نگفت «أبرء منک یابن الخنیس» این ها را باید یک مقداری دقت کنیم.

 افزون بر این در این زمینه ما فقط همین یک روایت را داریم که تعبیر «علماء ابرار» دارد ولی روایات متعدد داریم:

«أَئِمَّةٌ أَبْرَار»

در کفایة الاثر تقریبا 19 مورد از ائمه (علیهم السلام) واژه ائمة ابرار داریم نه علماء ابرار. علمای ابرار نه در زبان ائمه داریم و نه در زبان علمای گذشته. و این یک روایت است و این روایت را هم بزرگان مورد بررسی قرار داده اند و بنده نیز درباره آن تحقیق و بررسی کرده ام.

پرسش:

آیا در روایات داریم که ائمه افضل از انبیاء هستند

پاسخ:

بله، ائمه (علیهم السلام) افضل از همه انبیا هستند در آن هیچ شک و شبهه ای نیست. ما روایات متعدد هم داریم، ائمه (علیهم السلام) از همه انبیاء از نظر مقام و رتبه افضل هستند و هر چه هم دارند از رسول اکرم دارند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در اینجا استثناء (از دیگر انبیاء) هستند. حضرت امیر می فرمایند:

«أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ»

الکافی (ط - الإسلامیة)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص90، ح5

آن روایت هم هست که:

«علماء أمّتی أفضل من أنبیاء بنی إسرائیل‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص465

حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در بعضی از آثار شان علما را به علمای آخر الزمان تعبیر می کند. حتی روایت هم است که ایات اول سوره حدید و آخر سوره حشر  را علمای آخر الزمان می فهمند و درک می کنند که چیست.

 ولی کلمه أئمة ابرار مانند:

«یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ»

**

«تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ، أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ، وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ»

**

«عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) یَقُولُ لِلْحُسَیْنِ (علیه السلام) یَا حُسَیْنُ أَنْتَ الْإِمَامُ ابْنُ الْإِمَامِ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِکَ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُم‏»

کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 14 و 1 و 30

غیر از این یک روایت ما هیچ جا از ائمه نداریم که به ائمه ابرار، علمای ابرار اطلاق شده باشد.

 لذا این یک روایت است و این را هم امام صادق نفرمود که ما علمای ابرار هستیم، بلکه فرمود: هر کس بگوید «إنا انبیاء» مقام نبوت کسی برای ما معتقد بشود مثل ابو الخطاب و غیره که معتقد بودند امام صادق نبی است ما از این ها برائت می جوییم! لذا این روایت هرگز درصدد معرفی ائمه به عنوان علماء ابرار نیست.

آقای احمد الکاتب هم این عبارت ها را زیاد دارد.

احمد الکاتب این جا می گوید:

«یلف قضیة الخلف بعد الإمام الصادق، ووفاة زرارة دون معرفة الإمام الجدید، وذهاب أقطاب النظریة الامامیة إلى القول بإمامة عبدالله الأفطح، فان "الامامیة" بالذات مفضل بن عمر، ابوبصیر، یعقوب السراج وحاول هذا الفریق أن یأتی بنصوص تثبت إشارة الإمام الصادق إلى ابنه الکاظم.»

و این ها را کلا می آورد بعد دارد:

«ومن هنا فقد انصرف عامة الشیعة فی أیام موسى الکاظم وأیام أبی جعفر المنصور، إلى الإمام عیسى بن زید بن علی»

یعنی تمام هم و غمش این است که بعد از امام صادق عموم شیعیان سراغ عبد الله افطح یا اسماعیل بن جعفر الصادق یا دیگران رفتند.

 آدرس هم می دهد النوبختی فرق الشیعه، صفحه 70 و 78، باز النوبختی فرق الشیعه صفحه 68. آن روایاتی که از کمال الدین نقل می کند بحث جدایی است، عمدتا رفته است از فرق الشیعه نوبختی می خواهد ملاک بیاورد، (با کمال وقاحت می گوید: «اصحاب امام صادق کلهم الا عده قلیلی به اندازه چهار پنج نفر که بر امامت امام صادق ماندند! مابقی سراغ عبد الله افطح، اسماعیل و دیگران رفتند!»

 شما فرق الشیعه نوبختی را ملاحظه فرمایید، این ها یا بی سواد هستند یا واقعا مغرض و معاند هستند.

 اولا نوبختی دارد فرق شیعه را مطرح می کند که بعد از رسول اکرم ما سه تا فرقه داشتیم یک عده سراغ ابوبکر رفتند، یک عده سراغ امیرالمؤمنین رفتند، و آن هایی که سراغ امیرالمؤمنین رفتند دسته بندی شدند، حدود 70-80 فرقه مطرح می کند.

«وقالت الفرقة السادسة»

فرقه سادسه ای که بعد از امام موسی بن جعفر

« منهم أن الإمام موسى بن جعفر بعد أبیه وأنکروا إمامة عبد الله وخطأوه فی فعله وجلوسه مجلس أبیه وادعائه الإمامة وکان فیهم عدد من وجوه أصحاب أبی عبد الله علیه السلام مثل هشام بن سالم وعبد الله بن أبی یعفور وعمر بن یزید بیاع السابری ومحمد بن النعمان أبی جعفر الأحول مؤمن الطاق وعبید بن زرارة وجمیل بن دراج وأبان بن تغلب وهشام بن الحکم وغیرهم من وجوه الشیعة وأهل العلوم منهم»

فرق الشیعة؛ اسم المؤلف: الحسن بن موسى النوبختی الوفاة: 310، دار النشر: دار الأضواء - بیروت - 1404هـ - 1984م،  ج 1، ص 78

نوبختی می گوید عمده شیعه اصحاب امام صادق، عبد الله جعفر را تخطئه کردند و بر امامت آقا امام صادق (علیه السلام) تأکید داشتند.

شما ببینید همین تعبیری را که نوبختی در فرق شیعه دارد، این آقا در همین دو سه صفحه چند جا از نوبختی نقل می کند و می گوید که نوبختی می گوید اصحاب امام صادق همه به جز چند نفر انگشت شماری که قائل به امامت امام صادق بودند همه سراغ فرقه های جدید رفتند!

 این که کار علمی کردن نشد، این که کار تحقیقی کردن نشد. این دیگر جز ضال و مضل بودن چیز دیگری نیست!

 «والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها