2024 May 2 - پنج شنبه 13 ارديبهشت 1403
اسامی دوازده امام در احادیث عرضه عقائد به ائمه اطهار علیهم السلام
کد مطلب: ١٥٥١٧ تاریخ انتشار: ٢٩ خرداد ١٤٠٢ - ١٥:٤١ تعداد بازدید: 915
خارج فقه الحکومه » فقه
اسامی دوازده امام در احادیث عرضه عقائد به ائمه اطهار علیهم السلام

(جلسه هفتاد و هشتم - 21 12 1401)

 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه هفتاد و هشتم - 21 12 1401)

موضوع:  اسامی دوازده امام در احادیث عرضه عقائد به ائمه اطهار علیهم السلام 

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

 پرسش:

استاد یک صحبتی هست که امام زمان وقتی تشریف می آورند هر گروه و صنفی حکومت خودشان را ارائه داده اند تا وقتی حضرت تشریف آوردند نگویند اگر ما حکومت می کردیم این طور حکومت می کردیم.

پاسخ:

در مرحله اول باید دید که روایت صحیح هست یا نه، این یک بحثی است. روایت ظاهرا در غیبت نعمانی و کمال الدین است. سند روایت باید بررسی بشود. اضافه بر این روایت هم نباشد این یک واقعیت ثابت است، آن حکومت عدل الهی که در آن اثری از ظلم نباشد، نه رسول اکرم توانستند پیاده کنند نه امیرالمؤمنین و نه امام مجتبی، حکومت اسلامی که بالاتر از آن ها نیست.

 خود حضرت امام در کلمات شان است، من می گویم شاید تکرار هم باشد، می گویند "ما مدعی نیستیم که آن حکومت راستین را پیاده می کنیم ولی تلاش می کنیم در حد توان خودمان اسلام را اجرا کنیم"

این ها مدعی نیستند، خود رهبری هم مدعی نیست که ما اسلام را به تمامه در کشور پیاده می کنیم، اصلا و ابدا هیچ کس؛ یعنی نه امام و نه رهبری، و نه دیگران، حالا بعضی از افرادی  می گویند ما چنین و چنان می کنیم، امثال این ها حرفشان باطل است.

این یک بحث عقلی است و روایات و آیات هم تأیید می کند، حکومتی که در آن اثری از ظلم نباشد، اثری از فقر نباشد، اثری از تبعیض طبقاتی نباشد، خدای عالم این حکومت را از روز ازَل بر قد و قواره حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) دوخته است. این آقایان که از رسول اکرم بالاتر نیستند.

در حکومت رسول اکرم چه قدر ظلم بود. خالد بن ولید که از طرف رسول اکرم مأمور شده بود،  چه جنایاتی کرد؟! بعد حضرت امیر از طرف رسول اکرم رفت آن جا و تمام دیه ها را دادند و اموالی که خالد و سپاهیانش خراب کرده بودند دادند، آن هایی که ترسیده بودند به آن ها هم پول دادند. حتی اگر ظرفی که سگ ها در آن غذا می خوردند شکسته بود تاوان آن ها را هم دادند.

... بطور کلّی پاسخ به شبهات باید مستند و علمی و به دور از اهانت به طرف مقابل باشد. الان همین جوان های اهل سنت تعداد قابل توجهی از طلبه های شان، ما بیش از صد طلبه سنی داریم که در هفت - هشت سال اخیر با برنامه های بی در و پیکری که ما داشتیم و خودمان هم خیلی راضی نیستیم، این ها شیعه شدند، یعنی انسان باید این آیات قرآن را رعایت کند:

(فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَینًا لَعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشَى)

اما بنرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکر شود، یا (از خدا) بترسد!

سوره طه (20): آیه 44

یا:

(فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیسُورًا)

با آنان سخنی نرم بگوی

سوره اسراء (17): آیه 28

در این صور ت کسی که با ما 180 درجه از نظر مسائل اعتقادات مخالف است تحت تأثیر قرار می گیرد.  اما به شرط این که ما در طرح عقایدمان طعنه و فحشی به طرف مقابل ندهیم.

 یک آقایی از سنندج زنگ زد و گفت که ما بحث های شما را می دیدیم که شما دارید از کتاب های اهل سنت نقل می کنید و خودش هم می گفت که من فوق لیسانس بازرگانی دارم، کارخانه ای دارم و 60-70 نفر کارگر دارم، ما همین طوری می خندیدیم و می گفتیم این ها دل شان خوش است، همین طوری دروغ می گویند و این آدرس ها را از کتاب های ما دارند می دهند، می گفت ما تماشا می کردیم و می خندیدیم.

 یک روز خانم من گفت که برویم چند تا از این کتاب هایی که فلانی دارد می گوید را مطالعه بکنیم و دروغش را در بیاوریم و ما هم زنگ بزنیم.

-چون ما در برنامه خودمان یک ساعت بحث می کردیم و یک ساعت هم تلفن ها باز می شد، از سراسر دنیا تلفن می زدند.-

گفت ما با ایشان بعد از ظهر ها که کارخانه تعطیل می شد، می رفتیم کتابخانه منطقه این آدرس ها را جستجو می کردیم، می دیدیم که آدرس اول درست، آدرس دوم درست ... . خلاصه ما کارمان حدود یک ماه این بود بعد از این که کارخانه تعطیل می شد می رفتیم این آدرس هایی که شما می دادید را یادداشت می کردیم و نگاه می کردیم.

ما بعد از یک ماه دیدیم تمام آدرس هایی که شما می دهید دقیقا در کتاب های خود ما هست و ما یقین پیدا کردیم که مذهب شیعه حق است، من و خانمم رسما داریم تشیع مان را اعلام می کنیم.

کلیپ این تماس را هنوز داریم.

 یعنی اگر ما خوب اطلاع رسانی بکنیم، موفق هستیم. همان فرمایش مقام معظم رهبری که فرمودند جهاد تبیین، واژه جهاد را در این جا آوردند، شاید در برابر جهاد فیزیکی این جهاد تبیین اصلا قابل مقایسه نباشد.

 وقتی از امام صادق (سلام الله علیه) سوال می کنند که بعضی از بستگان ما هستند که مذهب شیعه را ندارند اگر من تبلیغ کنم از من حرف شنوی دارند، آیا من مجاز هستم که آن ها را دعوت به تشیع بکنم؟ نگاه کنید حضرت چه تعبیری دارند، می فرمایند:

«وَ مَنْ‏ أَحْیَا نَفْساً فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعا»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏4، ص57

نمی فرمایند برو دعوت بکن، می فرمایند: «وَ مَنْ‏ أَحْیَا نَفْساً فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعا». الان فضای مجازی یک تهدید هست ولی فرصت خیلی خوبی نیز است برای ما که بتوانیم این حقایق را برای عموم مردم مخصوصا طبقه جوان مطرح بکنیم.

از جمله مباحثی که مطرح می کنیم بحث مهدویت است که اساسی ترین مسئله هست. الان ما باید این مسائل را خوب روشن بکنیم هم برای جوان های خودمان و هم برای جوان های مسیحی.

یک روز یک آقایی از لندن این جا آمد آمده بود، گفت من 19 سال است که مبلغ بهایی هستم، بحث های شما را دیدم منقلب شدم، در ایران هم هیچ کاری نداشتم، ویزا گرفتم آمدم، آدرسی هم از شما نداشتم، رفتم حرم و مدرسه فیضیه سوال پرسیدم و شما را پیدا کردم. حالا آیا من می توانم توبه بکنم راه توبه برای من باز هست یا نه؟ گفتم چرا راه توبه باز نباشد؟ حتما راه توبه باز است. شهادتین را گفت و استغفار کرد.

 گفت من الان به لندن برگردم خیلی از بستگان، من را طرد کردند و قبول نمی کنند، یک چیزی می نویسید به من بدهید؟ من یک چیزی نوشتم که  ایشان فلان روز آمد، این که چند سالی مشغول تبلیغ بهاییت بود از آن اظهار ندامت کرد و شهادتین را بر زبان جاری کرد، ان شاء الله توبه ایشان قبول است و ما ایشان را به عنوان مسلمان قبول داریم. این نوشته را گرفت و با یک دنیا خوشحالی برگشت.

شما حساب بکنید اگر مسئله روشن بشود از این موارد زیاد اتفاق می افتد. ما از این تجربیات الی ما شاء الله زیاد داریم.

 ما در همان عربستان سعودی که با این دانشجویان حرف می زدیم، اصلا این ها منقلب می شدند. کسی منقلب می شد که از اول کودکی در گوشش فرو کردند که شیعه مشرک است، مذهب شیعه مذهب یهودی است و....

 وقتی که آدم می نشیند دوستانه صحبت می کند، خیر خواهانه صحبت می کند، نه طلبکارانه، و نه حالت آمرانه! می بینی حتی آن وهابی که از اول کودکی، شیعه را برایش به عنوان یک دشمن مطرح کرده اند، از نظر فرهنگی تغییر پیدا می کند.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ بحث ما در این بود که نام ائمه (علیهم السلام) در مکاتبات ائمه (علیهم السلام) آمده است یک یا دو مورد را مطرح کردیم. یک موردش در کتاب عیون اخبار الرضا بود، شیخ صدوق هم  روایت را تصحیح می کند. در آن روایت نام ائمه از حضرت امیر تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه) آمده است.

 روایت دیگری را در کتاب من لا یحضره الفقیه مرحوم شیخ صدوق آورده است.

«وَ رُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ أَنَّهُ قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الرِّضَا (علیه السلام) بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ عَلَّمَنِیهِ وَ قَالَ مَنْ دَعَا بِهِ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الْفَجْرِ لَمْ یَلْتَمِسْ حَاجَةً إِلَّا یُسِّرَتْ لَهُ وَ کَفَاهُ اللَّهُ مَا أَهَمَّهُ- بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا مَا شَاءَ النَّاسُ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ کَرِهَ‏ النَّاسُ حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ حَسْبِیَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ حَسْبِیَ الَّذِی لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ کَانَ مُنْذُ کُنْتُ حَسْبِی لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ. وَ قَالَ (علیه السلام) إِذَا انْصَرَفْتَ مِنْ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ فَقُلْ- رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ- عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ- وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ أَئِمَّة...»

من لا یحضره الفقیه؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مصحح: غفاری، علی اکبر، ج1، ص 326 و 327، ح959 و 960

توصیه شده که در تعقیبات نماز شما این را بگویید: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً...» تا نام ائمه حضرت ولی عصر برده شود.

 در کتاب کافی هم همین روایت آمده است، در جلد 2، صفحه 547، حدیث 6.

روایت دیگری مرحوم شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد، جلد 1، صفحه 399 و 400، نقل کرده است. آن هم به همین شکل است می گوید از امام حسن عسکری (سلام الله علیه) سوال کردند

«أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ الشَّیْبَانِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَابِدُ بِالدَّالِیَةِ لَفْظاً قَالَ سَأَلْتُ مَوْلَایَ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) فِی مَنْزِلِهِ بِسُرَّ مَنْ رَأَى سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ أَنْ یُمْلِیَ عَلَیَّ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِیِّ وَ أَوْصِیَائِهِ (علیه السلام) وَ أَحْضَرْتُ مَعِی قِرْطَاساً کَثِیراً فَأَمْلَى عَلَی‏ لَفْظاً مِنْ غَیْرِ کِتَابِ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه واله وسلم) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا حَمَلَ وَحْیَکَ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِکَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا أَحَلَّ حَلَالَکَ وَ حَرَّمَ حَرَامَکَ وَ عَلَّمَ کِتَابَکَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّکَاةَ وَ دَعَا إِلَى دِینِکَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا صَدَّقَ بِوَعْدِکَ وَ أَشْفَقَ مِنْ وَعِیدِکَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُیُوبَ وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْکُرُوبَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقَاءَ وَ کَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ وَ أَجَبْتَ بِهِ الدُّعَاءَ وَ نَجَّیْتَ بِهِ مِنَ الْبَلَاءِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ أَحْیَیْتَ بِهِ الْبِلَادَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَةَ وَ أَهْلَکْتَ بِهِ الْفَرَاعِنَةَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا أَضْعَفْتَ بِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزْتَ بِهِ مِنَ الْأَهْوَالِ وَ کَسَرْتَ بِهِ الْأَصْنَامَ وَ رَحِمْتَ بِهِ الْأَنَامَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا بَعَثْتَهُ بِخَیْرِ الْأَدْیَانِ وَ أَعْزَزْتَ بِهِ الْإِیْمَانَ وَ تَبَّرْتَ بِهِ الْأَوْثَانَ وَ عَظَّمْتَ بِهِ الْبَیْتَ الْحَرَامَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ الْأَخْیَارِ وَ سَلِّمْ تَسْلِیما...»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏ (تاریخ وفات مؤلف: 460 ق)، محقق و مصحیح: ندارد‏ ناشر: مؤسسة فقه الشیعة ، ج‏1، ص399

کیفیت صلوات بر پیامبر و اوصیاء او، بعد حضرت فرمودند «فَأَمْلَى عَلَیّ»؛ بنویسید این را که من می گویم «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ کَمَا حَمَلَ وَحْیَکَ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِکَ...» تا به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) می رسد.

 روایات دیگری ما داریم که اصحاب می آمدند عقاید شان را به ائمه عرضه می کردند. من در این زمینه ندیدم بزرگوارانی که در بحث امامت کار کردند این روایت ها را بصورت کامل بیاورند.

 فقط یک روایتی است از حضرت عبد العظیم حسنی، آن مشهور هست، ولی ما روایات متعدد دیگری داریم از جمله این روایت:

«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِیعاً عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ هُوَ فِی مَنْزِلِ أَخِیهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَوَّلَکَ إِلَى هَذَا الْمَنْزِلِ قَالَ طَلَبُ النُّزْهَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَا أَقُصُّ عَلَیْکَ دِینِی فَقَالَ بَلَى قُلْتُ أَدِینُ اللَّهَ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاةِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ حِجِّ الْبَیْتِ وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ الْوَلَایَةِ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ الْوَلَایَةِ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ لَکَ مِنْ بَعْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ أَنَّکُمْ أَئِمَّتِی عَلَیْهِ أَحْیَا وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ وَ أَدِینُ اللَّهَ بِهِ فَقَالَ یَا عَمْرُو هَذَا وَ اللَّهِ دِینُ اللَّهِ وَ دِینُ آبَائِیَ الَّذِی أَدِینُ اللَّهَ بِهِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ فَاتَّقِ اللَّهَ وَ کُفَّ لِسَانَکَ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ لَا تَقُلْ إِنِّی هَدَیْتُ نَفْسِی بَلِ اللَّهُ هَدَاکَ فَأَدِّ شُکْرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَلَیْکَ وَ لَا تَکُنْ مِمَّنْ إِذَا أَقْبَلَ طُعِنَ فِی عَیْنِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَ طُعِنَ فِی قَفَاهُ وَ لَا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى کَاهِلِکَ فَإِنَّکَ أَوْشَکَ إِنْ حَمَلْتَ النَّاسَ عَلَى کَاهِلِکَ أَنْ یُصَدِّعُوا شَعَبَ کَاهِلِکَ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2، ص23، ح14

عمرو ابن حریث نقل می کند خدمت امام صادق، منزل برادر شان رسیدم عرض کردم «جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَا أَقُصُّ عَلَیْکَ دِینِی فَقَالَ بَلَى قُلْتُ أَدِینُ اللَّهَ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ»

تا: «وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ الْوَلَایَةِ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ الْوَلَایَةِ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ لَکَ مِنْ بَعْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ أَنَّکُمْ أَئِمَّتِی عَلَیْهِ أَحْیَا وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ»

بعد حضرت فرمود: «یَا عَمْرُو هَذَا وَ اللَّهِ دِینُ اللَّهِ وَ دِینُ آبَائِیَ الَّذِی أَدِینُ اللَّهَ بِهِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ»

مرحوم علامه مجلسی هم در مرآة العقول، جلد 7، صفحه 117، می گوید روایت صحیح است.

«جَعْفَرٌ وَ فَضَالَةُ، عَنْ أَبَانٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ الْعَطَّارِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

 روایت دیگری از فضالة ابن ایوب از ابان ابن عثمان است از عطار از ابی عبد الله (علیه السلام) است که حسن بن زیاد عطار می گوید:

«قُلْتُ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَیْکَ دِینِی! وَ إِنْ کُنْتُ فِی حِسَابِی مِمَّنْ قَدْ فَرَغَ مِنْ هَذَا، قَالَ فَآتِهِ! قَالَ، قُلْتُ فَإِنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ أُقِرُّ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، فَقَالَ لِی مِثْلَ مَا قُلْتُ»

گرچه قبلا شما می دانستید ولی من می خواهم عرضه بکنم ببینم این عقیده ای که دارم تا چه اندازه ای با حق تطبیق می کند؟ بعد دارد:

«وَ أَنَّ عَلِیّاً إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ، مَنْ عَرَفَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ جَهِلَهُ کَانَ ضَالًّا وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْهِ کَانَ کَافِراً، ثُمَّ وَصَفْتُ الْأَئِمَّةَ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ) حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَیْهِ، فَقَالَ مَا الَّذِی تُرِیدُ»

...هدف شما از این بیان عقائد چیست؟

«أَ تُرِیدُ أَنِّی أَتَوَلَّاکَ عَلَى هَذَا»

آیا می خواهی که این ولایت تو را من بپذیرم، شهادت تو را صحه بگذارم؟

«فَإِنِّی أَتَوَلَّاکَ عَلَى هَذَا.»

این ولایتی که عرضه داشتی مورد تأیید من است.

رجال الکشی إختیار معرفة الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص424، ح798

در مورد این روایتِ رجال کشی، مرحوم آقای خوئی می گوید:

«الروایة وإن کانت مرسلة لکن الشیخ المفید روى قریبا منها فی المجلس الرابع من أمالیه عنه بسند قوی»

معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة؛ الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بی‌نا، ج5، ص324

پرسش:

وجه سوالش از حضرت چیست؟

پاسخ:

حضرت می خواهند این را بفرمایند که آیا می خواهی آن ولایت واقعی تو را من قبول بکنم، یعنی من صحه بگذارم بگویم این ولایت تو مورد تأیید من است؟ لذا می فرماید هدف شما چیست؟ این مسئله می خواهد در جامعه منتشر بشود که دیگران هم بر این مبنا حرکت کنند، عبارت هایش خیلی تند است. «مَنْ عَرَفَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ جَهِلَهُ کَانَ ضَالًّا وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْهِ کَانَ کَافِراً»

می گوید می خواهی من این ها را به عنوان ولایت از تو بپذیرم، این ها را می پذیرم. این ها در جلسات خصوصی شان بوده است که این مطالب را مطرح می کنند، حالا بعد ها فرصتی بوده است دست به دست هم چرخیده است و در کتاب ها آمده است و این ها به دست ما رسیده است.

 در زمان حکومت بنی امیه امام صادق (سلام الله علیه) و شیعیان خیلی در فشار بودند، یعنی این ها جرأت بیان کردن حقایق مذهبشان را نداشتند، حتی دارد که اگر به یک کسی می گفتند: زندیق بهتر از این بود که به او می گفتند شیعه علی.

حتى أن الرجل لیقال له زندیق أو کافر أحب إلیه من أن یقال شیعة علی

المجلسی، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م، ج44، ص69

یعنی با این اوضاع این ها زندگی می کردند. یک امامزاده ای که در مازندران از فرزندان حضرت زید، یحیی بن زید است. ما یک بار زیارت ایشان رفتیم، در شرح حال ایشان آمده است که کارش این بود که با شتر یا الاغ آب برای مردم می آورد و با آن ارتزاق می کرد.

 موقعی که داشت از دنیا می رفت یک رفیقی داشت که به او وصیت کرد. در همین حال شروع کرد به گریه کردن، گریه شدید، رفیقش سوال کرد شما مگر از مرگ می ترسید؟ گفت نه! گریه من به خاطر این است که من نتوانستم به بچه هایم بگویم شما فرزند حضرت زهرا هستید.

 گفت گریه ام برای این است، بچه های من نمی دانند که از فرزندان پیامبر هستند، یعنی نتوانسته است به بچه هایش همین مسئله را بگوید.

 الان اگر این مذهب به دست ما رسیده است، به تعبیر بعضی از بزرگان از لابلای خون و شکنجه این مذهب به دست ما رسیده است، به این سادگی نرسیده است، که ما بیاییم این طور قداست شکنی کنیم و این طور قدر نشناسی کنیم .

کتاب شهدای فضیلت علامه امینی کتاب خیلی خوبی است، دوستان اگر مطالعه کنند برای منبر خیلی خوب است، ما همگی مدیون زحمات و خون این شهدایی هستیم که برای دفاع از ولایت از تمام زندگی شان گذشتند.

 سال ها با دلهره و خون دل زندگی کردند، مخفیانه زندگی کردند، مطالب را برای دیگران به صورت سری بیان کردند و عاقبت هم خون شان برای دفاع از حضرت علی سلام الله علیه ریخته شد. من ندیدم کسی مثل علامه امینی این طور جمع کرده باشد.

 کتاب شهدای فضیلت یک کتاب 400-500 صفحه ای و کتاب خیلی خوبی است. ما باید بدانیم که این مذهب به همین سادگی به دست ما نرسیده است.

این حکومت ها این مذهب را به ما منتقل نکردند، تمام این حکومت ها الا دو سه تا حکومت های چند ساله ای بودند مثل آل بویه و امثال این ها که یک تلاشی در رابطه با نشر فرهنگ اهل بیت کردند. ما بقی تمام حکومت ها ضد تشیع، ضد علماء و ضد فقهاء بودند.

روایت دیگر در کافی، جلد اول، صفحه 188، حدیث شماره 13 از اسماعیل ابن جابر از امام باقر علیه السلام است:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) أَعْرِضُ عَلَیْکَ دِینِیَ الَّذِی أَدِینُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ قَالَ فَقَالَ هَاتِ قَالَ فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِیّاً کَانَ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ کَانَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ کَانَ بَعْدَهُ الْحُسَیْنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ کَانَ بَعْدَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ حَتَّى انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَیْهِ ثُمَّ قُلْتُ أَنْتَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ قَالَ فَقَالَ هَذَا دِینُ اللَّهِ وَ دِینُ مَلَائِکَتِهِ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص188، بَابُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَام‏، ح13

...تا به علی بن الحسین می رسد که بعد از آن آقا امام باقر (سلام الله علیه) هست. «ثُمَّ قُلْتُ أَنْتَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ»؛ یعنی بعد از امام سجاد، امام من شما هستید. بعد حضرت می فرماید: « هَذَا دِینُ اللَّهِ وَ دِینُ مَلَائِکَتِهِ.»

روایت دیگر از ابراهیم ابن خالد است. ده - دوازده تا مورد روایت را ما پیدا کردیم، نمی گوییم که همه را پیدا کردیم، ولی در همان مناظره ای که با آقای ضال مضل اصفهانی ما داشتیم باعث شد که ما این ها را از لابلای روایات بیرون بکشیم،

پرسش:

استاد ببخشید، این دو سه تا روایتی که آوردید این ها دال بر 12 تن نمی شود.

پاسخ:

بعضی روایات همین اندازه که در زمان امام باقر هست می گوید من شهادت می دهم امام امیرالمؤمنین و امامان پس از ایشان و شما امام من هستی. و دیگر نسبت به بقیه سکوت دارد. این نمی خواهد بگوید که آن ها نیستند می خواهد خطاب به امام علیه السلام بگوید این ائمه ای که تا الان من ولایت آن ها را پذیرفتم از حضرت امیر تا شما هستید.

روایت دیگر همان عبد العظیم حسنی هست که روایت مفصلی هست، کمال الدین، صفحه 379 دارد، در این جا که حضرت می گوید:

«ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنْتَ یَا مَوْلَایَ فَقَالَ (علیه السلام) وَ مِنْ بَعْدِی‏»

این جا دیگر خیلی واضح کرده است.

«وَ مِنْ بَعْدِی الْحَسَنُ ابْنِی فَکَیْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا مَوْلَایَ قَالَ لِأَنَّهُ لَا یُرَى شَخْصُهُ وَ لَا یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى یَخْرُجَ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً قَالَ فَقُلْتُ أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِیَّهُمْ وَلِیُّ اللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِیَتَهُمْ مَعْصِیَةُ اللَّهِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْمِعْرَاجَ حَقٌّ وَ الْمُسَاءَلَةَ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَ إِنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ إِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْفَرَائِضَ الْوَاجِبَةَ بَعْدَ الْوَلَایَةِ الصَّلَاةُ وَ الزَّکَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْجِهَادُ وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام)»

تا اینکه می  فرماید:

 «یَا أَبَا الْقَاسِمِ هَذَا وَ اللَّهِ دِینُ اللَّهِ الَّذِی ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَیْهِ ثَبَّتَکَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ.»

کمال الدین و تمام النعمة، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج‏2، ص 379 و 380

روایاتی که این ها عرضه عقیده به ائمه بوده است را ما در یکی از این ماه رمضان ها کل وقتمان را گذاشتیم این موارد را پیدا کردیم.

 دوستان هم می توانند موارد دیگری را پیدا بکنند، ما نمی گوییم استقصاء کامل کردیم.

«جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ الْجَمَّالِ، قَالَ، دَخَلَ خَالِدٌ الْبَجَلِیُّ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ أَنَا عِنْدَهُ، فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَصِفَ لَکَ دِینِیَ الَّذِی أَدِینُ اللَّهَ بِهِ! وَ قَدْ قَالَ لَهُ قَبْلَ ذَلِکَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ فَقَالَ لَهُ سَلْنِی فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُنِی عَنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا حَدَّثْتُکَ بِهِ عَلَى حَدِّهِ لَا أَکْتُمُکَ، قَالَ إِنَّ أَوَّلَ مَا أَبْدَأُ أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَیْسَ إِلَهٌ غَیْرَهُ، قَالَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): کَذَلِکَ رَبُّنَا لَیْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَیْرُهُ، ثُمَّ قَالَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، قَالَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): کَذَلِکَ مُحَمَّدٌ عَبْدُ اللَّهِ مُقِرٌّ لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ وَ رَسُولُهُ إِلَى خَلْقِهِ، ثُمَّ قَالَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) کَانَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ الْمَفْرُوضَةِ عَلَى الْعِبَادِ مِثْلُ مَا کَانَ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) عَلَى النَّاسِ، قَالَ: کَذَلِکَ کَانَ (علیه السلام)، قَالَ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ کَانَ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ بَعْدَ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) مِنَ الطَّاعَةِ الْوَاجِبَةِ عَلَى الْخَلْقِ مِثْلُ مَا کَانَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا)، فَقَالَ: کَذَلِکَ کَانَ الْحَسَنُ، قَالَ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ کَانَ لِلْحُسَیْنِ مِنَ الطَّاعَةِ الْوَاجِبَةِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدَ الْحَسَنِ مَا کَانَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ: فَکَذَلِکَ کَانَ الْحُسَیْنُ، قَالَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ کَانَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ الْوَاجِبَةِ عَلَى جَمِیعِ الْخَلْقِ کَمَا کَانَ لِلْحُسَیْنِ (علیه السلام) قَالَ، فَقَالَ: کَذَلِکَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ، قَالَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ کَانَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ الْوَاجِبَةِ عَلَى الْخَلْقِ مِثْلُ مَا کَانَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، قَالَ فَقَالَ: کَذَلِکَ کَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، قَالَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَوْرَثَکَ اللَّهُ ذَلِکَ کُلَّهُ، قَالَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): حَسْبُکَ اسْکُتِ الْآنَ فَقَدْ قُلْتَ حَقّاً، فَسَکَتَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً لَهُ عَقِبٌ وَ ذُرِّیَّةٌ إِلَّا أَجْرَى لِآخِرِهِمْ مِثْلَ مَا أَجْرَى لِأَوَّلِهِمْ، وَ إِنَّا لحق «1» [نَحْنُ‏] ذُرِّیَّةُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) أَجْرَى لِآخِرِنَا مِثْلَ مَا أَجْرَى لِأَوَّلِنَا، وَ نَحْنُ عَلَى مِنْهَاجِ نَبِیِّنَا (علیه السلام) لَنَا مِثْلُ مَا لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ الْوَاجِبَةِ.»

رجال الکشی إختیار معرفة الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص424، ح798

باز خالد بجلی هست می گوید بر امام صادق وارد شدم و گفتم:

«جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَصِفَ لَکَ دِینِیَ الَّذِی أَدِینُ اللَّهَ بِه‏»

یعنی این مسئله در حقیقت برای شیعه فرهنگ شده بود که به هر کدام از ائمه می رسیدند می خواستند عقیده شان را عرضه کنند، بر خلاف آن شبهاتی که زیدی ها داشتند. زیرا این زیدی ها بعد از امام سجاد (سلام الله علیه) گسترده ترین شبهات را علیه ائمه داشتند.

 این ها دیگر از امامت آقا امام باقر و امام صادق به بعد را کلا در جامعه نفی می کردند، و این عرضه کردن دین اصحاب ائمه علیهم السلام به خاطر این است که ثابت کنند ما تحت تأثیر شبهات مثل شبهات زیدیه قرار نگرفتیم.

 اضافه بر این می گوید عقیده من این است شما عقیده من را قبول دارید یانه؟ حضرت می فرماید: «هَذَا دِینُ اللَّهِ وَ دِینُ مَلَائِکَتِهِ و... وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) کَانَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ الْمَفْرُوضَةِ... وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ کَانَ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ » تا به آقا امام حسین می رسد.

 بعد دارد: «وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَوْرَثَکَ اللَّهُ ذَلِکَ کُلَّهُ، قَالَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): حَسْبُکَ اسْکُتِ الْآنَ فَقَدْ قُلْتَ حَقّاً» بیش از این دیگر صحبت نکن، دیگر به همین اندازه کافی است، یعنی از این به بعد را فعلا مطرح نکن.

زیرا قضیه بعد از آقا امام صادق مسئله امامت آقا امام کاظم (سلام الله علیه) با توجه به جوّ خفقان با یک مشکلات عریض و طویلی مواجه بود. این را بار ها هم گفتیم و سند صحیح هم دارد که منصور دوانیقی دستور داد که هر کس که امام صادق او را وصیّ و خلیفه خود قرار داده است سرش با جواب نامه برایش فرستاده شود.

حاکم مدینه برای منصور نوشت که، امام صادق اول کسی که وصی معین کرده است تو (منصور) هستی! فرموده وصیّ من منصور دوانیقی، همسرم ام حمیده، عبد الله افطح و موسی ابن جعفر هستند!

 این وقتی به دست افرادی در کوفه رسید، مثل جمیل ابن دراج و زارره و دیگران، همه گفتند که آقا امام صادق چه زیبا بیان کرده است. اولا فرموده است منصور، همه می دانند منصور دوانیقی جزء ظلمه و فجره هست، همسرش را فرموده که همه می دانند زن نمی تواند امام امام باشد. عبد الله افطح را مطرح کرده است همه می دانند این آدم منحرفی است. اصلا در زمان امام صادق هم با پدرش زاویه داشته است، در میان این ها فقط حضرت کاظم مانده است.

عقلای شیعه همه فهمیدند که آقا امام صادق با این کارش هم توانست امام کاظم را از قتل نجات بدهد و هم حقیقت را به گوش شیعه برساند. یعنی این قدر آقا امام صادق (سلام الله علیه) در تقیه بودند.

 این نشان می دهد که واقعا این مذهب از لا بلای خون و شکنجه در آمده است تا به دست ما رسیده است. وضع این چنین بوده است!

  همین ابن ابی عمیر را وقتی زندانی کردند، خواهرش آمد تمام کتاب ها و آثار علمی ایشان را برد در یک اتاقی زیر خاک دفن کرد که مبادا این روایاتی که از معصومین نوشته است به دست دشمنان برسد.

بعد که از زندان آزاد شد و به خانه رفت دید که باران آمده است پشت بام چکه کرده است و غالب این کتاب ها از بین رفته است. آن زمان هم که چاپی نبود همه اش مرکب بود .

می گویند ابن ابی عمیر از حافظه خیلی قوی برخوردار بوده است، و خیلی از روایت ها را در ذهنش حفظ بود ولی سند در ذهنش نبود. لذا شیخ طوسی ادعای اجماع می کند که مرسلات ابن ابی عمیر مثل مسندات دیگران هست.

«لا یرسل الا عن ثقةٍ»

العدة فی اصول الفقه، الطوسی، محمد بن الحسن (م.460ق.)، به کوشش انصاری قمی، قم، ستاره، 1417ق، ج1، ص154

یعنی اصحاب ائمه علیهم السلام اینگونه این مذهب را به نسل های بعدی منتقل کردند. الان بعضی ها بعد از 1400 سال آمده اند در حوزه نشسته اند دارند چوب حراج به مقدسات شیعه می زنند.

روایت دیگر از یوسف بن جعفر بن احمد هست می گوید «أَصِفَ لَکَ دِینِی‏»؛ باز هم به همین شکل مطرح می کند. یعنی من 24 مورد پیدا کردم که این طوری وارد شده است بعضی ها را هم آدرس دادم.

 ابن ابی یعفور است، حمران بن اعین برادر زراره است. حسن ابن زیاد هست، به امام صادق (سلام الله علیه) عرضه می کند و نام ائمه را ذکر می کند.

 مسئله عرضه عقاید صحابه به امام، نشان می دهد که اولا اعتقاد به امامت یک عقیده خیلی سنگین و مهمی در میان صحابه بوده است، و از طرف دیگر هم تبلیغات به قدری سنگین بود که چه بسا در ذهن این ها شبهه ایجاد می کرد. این ها می آمدند عقاید شان را به ائمه عرضه می داشتند، تا این شبهه از ذهن شان رد بشود.

لذا این بخش های عرضه عقاید به ائمه (علیهم السلام) این هم یکی از دلایل است. البته عرض کردیم همه نام ائمه هست، بعضی ها نام ائمه تا امام معصوم عصر خودشان هست.

 این ها اهتمام صحابه به مسئله امامت از حضرت امیر تا امام عصر خودشان، یا از امام عصر خودشان تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه) را نشان می دهد.

ما یک دسته سومی از روایات هم داریم که این اسامی ائمه مثلا در زمان امام صادق تا امام صادق روایت است، دیگر این ها عرضه نیست. زمان امام رضا تا امام رضا آمده است، در زمان امام جواد تا امام جواد آمده است. زمان امام عسکری به همین شکل، این دسته سوم هم هست که ان شاء الله در جلسه بعد در خدمت دوستان هستیم.

 «والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها